بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17462
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: لطفا بفرمایید که جایگاه تحلیل های سیاسی در سلوک ما به سمت خدا چیست؟ و فعالیت های سیاسی چگونه باعث نزدیک تر شدن ما به خدا خواهد شد؟ و در این راستا شیوه ی صحیح کسب بینش سیاسی و فعالیت های سیاسی چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایضی در این رابطه در تبیین آیات 188 تا 194 سوره‌ی آل‌عمران در خدمت عزیزان شده است. عمده آن است که در تحلیل‌های سیاسی با چشم توحیدی و حضور حضرت حق در همه‌ی عالم، حادثه‌ها را تحلیل کنیم. موفق باشید

17461
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند: در کتبی که راجع به موفقیت و راه های رسیدن به موفقیت (منظور موفقیت دنیایی است) همواره گفته می شود که انسان در رسیدن به اهداف دنیایی اش هیچ محدودیتی ندارد و ارده ی انسان کاملا بدونه محدودیت است، کافی است برنامه داشته باشد و در راستای برنامه اش تلاش کرده و از موانع پیش رویش گذر کند تا به اهداف خود برسد حتی اگر هزار بار شکست خورد بدونه آنکه از هدف خویش منصرف شود باز ادامه بدهد تا بالاخره موفق شود. حال با توجه به معارف اسلامی و دینی ما جایگاه این تفکر چیست؟ و آیا واقعا خداوند انسان ها و به خصوص مومنان را در رسیدن به اهداف دنیایی آزاد و مختار گذارده است تا به هر مقدار از دنیا که خواستند دست یابند یا که بر اساس مقدرات خداوند مانند رزق محدودیتد هایی در اراده و اختیار انسان در مقام ها و موفقیت های دنیایی وجود دارد و سرنوشت دنیایی (میزان مال و ثروت) انسان ها و بخصوص مومنین کاملا بدست آنها نیست و بر اساس خیر و صلاح اخروی آنها سرنوشت دنیایی برای آنها مقدر گردیده است (مثلا شخصی که کارمند دولت می شود و حقوق بگیر است سرنوشت دنیایی او کلا چنین بوده و تلاش و برنامه ریزی و پشتکار و بکارگیری هوش و استعداد و زحمت نمی توانند از او فرد ثروتمند تری بسازد چون خداوند نمی خواهد ثروت و مال دنیا هر چند که از طریق حلال و با زحمت بدست می آید مانع سعادت اخروی او شود و بدین سبب موانع بسیاری در سر راهش قرار می دهد که منصرف گردد و تلاش بیهوده نکرده و به همان مقدار از مال دنیا که دارد قناعت کند و بدین سبب است که عده ایی همواره تلاش و تکاپوی کسب بیشترین مال از دنیا ناکامند)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه رزق در هستی» روایاتی در مقابل شما قرار می‌گیرد که متوجه می‌شوید اساساً ما نباید به حرص خود دامن بزنیم وگرنه دنیا و آخرت خود را از دست می‌دهیم. خوب است که سری به آن کتاب بزنید. موفق باشید

17460
متن پرسش
با سلام و عرض خدا قوت خدمت استاد گرامی: بنده تا حدی با کتب و نوشته های شما در زمینه ی تمدن اسلامی و غرب شناسی آشنا هستم و به نظرم متفاوت با بقیه بود. در حال حاضر دانشجوی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران می باشم و علاقمندم پایان نامه خود را در موضوع تمدن اسلامی با نقشه ی راه قرآن کار کنم. دوست داشتم در زمینه ی ریز کردن موضوعم و همچنین انتخاب عنوانی که با آن بشود مباحث تمدنی را کاربردی تر نمود و در واقع آن ها را به شکل موثرتری وارد اجتماع انسانی کرد راهنماییم کنید. ای کاش امکان تماس تلفنی بود... با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه در این مورد کاری نمی‌توانیم بکنیم إلاّ این‌که با تورق کتاب‌هایی مثل «تمدن‌زایی شیعه» و «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» و کتابی که در دست چاپ است به نام «اربعین؛ امکان حضور در تاریخی دیگر» بتوانید ایده‌هایی را به‌دست آورید. موفق باشید

17459
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نظرتان در مورد متن زیر چیست؟ و طریقه برخورد صحیح با این امر (قوه ی شهویه) چگونه باید باشد؟ لطفا کمی شرح دهید. ‍تهيیج قواي شهوي تضعيف قواي روحاني خواهد بود؛ ولو به صورت حلال. حرام كه تكليفش ‏جداست. زياد پرداختن به مسائل شهویِ حلال و اسير آن شدن طبيعتًا عوارض و عواقب بعدي دارد؛ از جمله ضعف قواي روحي و ضعف استعدادها. اشتغال بیش از حد به اموري كه حرام نيست اما مضعِّف است، توجهات را از بین مي ‏برد. خيلي افراد در مرحله‏ حساسي از توجهات قرار مي‏ گيرند اما با پرداختنِ بی حساب و کتاب به شهوات حلال ضعیف می شوند و نمي ‏دانند چرا ضعيف شدند و لطمه خوردند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: افراط در هر کاری بد است ولی سیره‌ی معصومین و سخنانشان حکایت از آن دارد که با لذّاتِ حلال، شوقِ عبادت را مدّ نظر دارند. امام صادق (عليه السلام) مى ‏فرمايند: «إِنَّ فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا يُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ سَاعَةٌ يُفْضِي بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ سَاعَةٌ يُلَاقِي إِخْوَانَهُ الَّذِينَ يُفَاوِضُهُمْ وَ يُفَاوِضُونَهُ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ».[1] در حكمت آل داود چنين است كه شايسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى كارهائى كه بين او و خداوند انجام مى ‏گيرد، اختصاص دهد، و زمانى ديگر برادران ايمانى خود را كه با همديگر در امر آخرت مشاركت دارند ملاقات كند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهياتش كه گناه نباشد آزاد بگذارد. زيرا اين زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر ديگرش كمك مى‏ كند. حرف بنده توجه به نكته‏ ى آخر است كه مى‏ فرمايند؛ لذت با محرم خود روحيه‏ ى عبادت و ارتباط با مؤمنين را رشد مى ‏دهد و از انحراف ساير ابعاد انسان جلوگيرى مى‏ كند. موفق باشید

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 5، ص 87 ..

17458
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: وقت عالی بخیر. سوال بنده از خدمت شما این است که رابطه علم به غیب اهل بیت (ع) و انجام اعمالی همچون خوردن زهر توسط این بزرگواران چطور است؟ گاهی بچه ها سوال می کنند که چطور ائمه علیهم السلام با وجود اینکه می دانستند این غذا مسموم است باز هم آن را می خوردند. آیا در این موارد به اذن خدا علم بالفعل به این قضیه نداشته اند یا بنا به مصلحت این کار را انجام می داده اند و اشکالی متوجه آن نبوده است؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث علم امام بحث مفصلی است با زاویه‌های مختلف که در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تا حدّی بدان پرداخته شده است. قسمتی از آن متن را که بتواند چشم‌اندازی در مقابل شما بگشاید، از آن کتاب که بر روی سایت هست خدمتتان ارسال می‌دارم؛ آن قسمت عبارت است از  «علم‏ امام‏: وقتى كسى خواست هدايت كلى جامعه ‏اى را به عهده بگيرد بايد علمى تضمين شده داشته باشد كه خطا در آن راه نيابد، و لذا آن علم، نه علم تجربى است و نه علم قياسى و فكرى. قرآن در مورد خصوصيت كسى كه بايد انسان‏ها را هدايت كند مى‏ فرمايد: «افَمَنْ يَهْدي الي الْحَقِّ احَقُّ انْ يُتَّبَعَ امَّنْ لا يَهِدّي الّا انْ يُهْدي ...»[1] آيا آن‏كس كه به سوى حق هدايت مى‏ كند، شايسته پيروى است يا آن‏ كسى كه نمى ‏تواند راه به جايى ببرد مگر هدايتش كنند و تعليمش دهند؟ يعنى آن كس كه شايسته است مردم از او هدايت گيرند غير از آن‏ كسى است كه علمش اكتسابى است. زيرا اگر علم‏ امام‏ كامل نباشد، هدايتش كامل نيست. و اگر علمش را به تدريج به‏ دست آورده باشد، به همان اندازه كه هنوز از بقيه ‏ى ابعاد آن علم بى‏ بهره است، انسان‏ها را در گمراهى قرار خواهد داد. پس تنها آن كسى كه هدايت ذاتى دارد و علمش لدنى است، شايسته‏ ى هدايت‏ كردن است. و طبق اين آيه تنها كسانى شايستگى دارند عهده‏ دار هدايت ديگران شوند كه خودشان بدون آن‏كه به هدايت‏شدن از طرف افراد ديگر نياز داشته باشند، هدايت شده ‏اند؛ يعنى كسانى كه تنها از هدايت بى ‏واسطه‏ى الهى برخوردارند. و آن‏ كسى كه از چنين هدايتى برخوردار نيست، خواه گمراه باشد و يا هدايت يافته به واسطه‏ ى ديگرى، هيچ‏ كدام شايستگى اين را ندارند كه عهده ‏دار امر هدايت ديگران گردند مگر آن‏كه هدايتِ خود را از كسانى بگيرند كه آن‏ها علم لدّنى دارند.[2] با توجه به آيه‏ ى مذكور وقتى به شخصيت‏هاى دنيا نظر كنيم، فقط انبياء و ائمه ‏ى معصومين (ع) را مى‏ يابيم كه اولًا: از هيچ ‏كس علمى نياموخته ‏اند. ثانياً: از همه‏ ى مردم داناترند. پس مصداق آيه براى هدايت ‏كردن مردم، اين بزرگان بايد باشند و بقيه هم كه بخواهند مردم را هدايت كنند بايد از علم لدنّى انسان‏هاى معصوم استفاده كنند، نه اين‏كه نظرات خودشان را در عرض سخنان انسان‏هاى معصوم ارائه دهند. ثالثاً: به ما مى‏ فرمايد: بايد از كسانى تبعيت كنى كه بدون آموزش‏هاى معمولى به حق هدايت مى‏ كنند. يعنى راه و رسمى در بين اين افراد هست كه اگر از آن ‏راه و رسم تبعيت كنى راه هدايت را رفته ‏اى، و راه و رسم ائمه (ع) دستوراتى است كه به ما مى‏ دهند و پيروى از آن‏ها براساس سيره و سنت آن‏ها و دستوراتشان ما را به نورانيتى مى‏ رساند فوق آنچه كه با درس و بحث‏هاى معمولى مى ‏توان به آن رسيد. آيه‏ ى فوق به ما پيشنهاد مى‏ كند كه در انديشه و روش زندگى از ائمه ‏ى معصومين (ع) تبعيت كنيم و به عالمانى رجوع نمائيم كه متذكر معارف اهل البيت (ع) هستند و با تدبّر در سيره و سخنان آن‏ها ما را هدايت مى‏ كنند، حال چه فقه و چه در فلسفه و كلام و تفسير.

نكته ‏ى ديگر در مورد علم‏ امام‏ آن است كه گاهى امام بنا به مصلحتى در موضوعى اصلًا نظر به عوالم غيبى نمى‏ كنند و اظهار بى ‏اطلاعى مى‏ نمايند و سعى مى ‏نمايند از طريق عادى اقدام به تحقيق نمايند، پس اگر سؤال شود: اگر پيامبر و امامان (ع) علم غيب داشتند، چرا رفتارشان آنچنان عادى است كه گويا هيچ اطلاعى از غيب ندارند، آيا اگر واقعاً علم غيب داشتند نبايد خودشان را در معرض هلاكت قرار نمى ‏دادند؟ در جواب بايد گفت: قرار نيست امامان از علم غيبى كه خداوند در اختيار آن‏ها گذارده‏ تا بشريت را هدايت كنند، در زندگى عادى و به نفع شخصى خود استفاده كنند و نظام زندگى خود را از مجارى عادى خارج كنند. به همين جهت با اين‏كه منافقين را مى ‏شناختند با آن‏ها با حفظ ظاهر برخورد مى‏ كردند و يا در قضاوت هرگز از علم غيب استفاده نمى ‏كردند. از طرفى علم غيب، مسير حوادث را تغيير نمى‏ دهد بلكه علم به مسير حوادث است از طريقى كه واقع مى‏ شود. يعنى امام علم دارد كه فلان حادثه با چه عللى حادث مى‏ شود، در واقع علم غيب، علم به سلسله ‏ى زنجيره‏اى علل است كه اراده ‏ى خود فرد يكى از اجزاء اين سلسله است و علم به سلسله و زنجيره‏ ى علل مسير سلسله و زنجيره را تغيير نمى‏ دهد، امام پى مى ‏برند كه فلان حادثه به طور حتم در فلان زمان واقع مى‏ شود. علم به غيب، علم است به آنچه پيش خواهد آمد و اين علم، مسير حوادث را تغيير نمى‏ دهد و تكليفى هم نمى ‏آورد تا امام براى تغيير آن واقعه تلاش كنند زيرا آن علم، علم به نظام تكوينى و غيبى عالَم است، مى ‏بينند كه اين فرد به خاطر اعمالش طبق نظام تكوين سرنوشتش چنين مى‏ شود. زيرا علم امام، علم است به آنچه در لوح محفوظ هست و حتمى ‏الوقوع مى‏ باشد و لذا آنچه حتمى ‏الوقوع است تكليف به آن تعلق نمى ‏گيرد. امرى را انسان در موردش تلاش مى‏ كند كه امكان شدن و نشدن دارد، پس علم امام ربطى به تكاليف خاصه او ندارد. و چون امام به مقام رضا به قضاى الهى رسيده، دوست دارد آنچه را خدا اراده كرده است واقع شود. لذا چون در قضاى الهى رانده شده كه مثلًا حضرت على (ع) به دست ابن‏ ملجم شهيد شود، امام جز اين مطلب را طلب نمى ‏كند، و اين غير از آن است كه انسان در شرايط عادى بايد از مهلكه خود را رها كند، چون اين مهلكه‏ ها را در نظام عالمِ تكليف، براى او ايجاد مى‏ كنند و او هم بايد با اراده و اختيار خود در رفع آن‏ها تلاش كند.[3] برعكسِ آن حقايق غيبى كه براى امام از طريق علم غيب مى‏ نمايانند و خبر از نظام حتمى و قضاى رانده شده به او مى ‏دهند تا در هدايت مردم به آن حقايق آگاهى كامل داشته باشد و هدايتش همه‏ جانبه باشد، نه اين‏كه اين علوم غيبى براى او تكليف و موضع‏گيرى شخصى در برداشته باشد.

سؤال: حدّ علم امام در علوم معمولى چقدر است؟ و امام چقدر از اين علوم معمولى را بايد دانا باشد؟

جواب: نصاب علم امام، كليه‏ ى علوم و معارف و احكامِ شريعت و مطالبى است كه براى زمامدارى و هدايت مردم لازم است و اصولًا مقام امام اقتضاء دارد كه هرگاه مصلحتى در ميان بود، هرچيزى را بخواهد برايش روشن شود.

از نمونه‏ ى اعمالى كه نشان مى‏ دهد پيامبر و ائمه (ع) مأمور به حكم به ظاهر بودند اين‏كه علامه ‏ى عسگرى مى‏ فرمايد: ابن ‏ملجم از اسكندريه با گروهى جهت تبريك و بيعت، خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيدند. حضرت به ابن‏ ملجم نگاه كردند و چون بيرون رفت فرمودند: «اريدُ حَياتَهُ وَ يُريدُ قَتْلي»[4] من مى‏ خواهم او زنده بماند و او مى ‏خواهد مرا به قتل برساند. عده ‏اى گفتند پس او را بكش. فرمودند: «اذاً قَتَلْتُ غَيرَ قاتِلي» در اين‏ صورت غير قاتل خود را كشته‏ ام.[5] ملاحظه مى ‏كنيد علم غيبى امام موجب تكليف خاص براى حضرت نشد تا اراده كنند ابن‏ ملجم را به قتل برسانند». موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ى يونس، آيه‏ى 35.

[2] ( 1)- حضرت سجاد( ع) در رابطه با آيه‏ى فوق مى‏فرمايند:\i« نَزَلَتْ فِينا»\E اين آيه در مورد ما نازل شد.( بحارالانوار، ج 24، ص 147)

[3] ( 1)- مثل آن‏جا كه امام على( ع) از سايه‏ى ديوار كج بلند شده و جاى ديگرى مى‏نشينند.

[4] ( 2)- ارشاد، ترجمه‏ى ساعدى، ص 16.

[5] ( 1)- در رابطه با علم غيبى امامان« بحارالانوار، ج 58، ص 138» به نقل از« بصائر الدّرجات» با سند متّصل خود از بعضى از اصحاب أميرالمؤمنين( ع) نقل كرده است كه: عبدالرّحمن ‏بن‏ ملجم مرادى با جماعتى از مسافرين و وافدين مصر در كوفه وارد شد و آن‏ها را محمّد بن‏ أبى‏ بكر فرستاده بود، و نامه‏ ى معرّفى‏ آن مسافرين و وافدين در دست عبدالرّحمن بود. چون آن حضرت نامه را قرائت مى‏ كرد و مرورش به نام عبدالرّحمن‏ بن‏ ملجم افتاد، فرمود: تو عبدالرّحمانى؟ خدا لعنت كند عبدالرّحمن را! عرض كرد: بلى اى اميرمؤمنان! من عبدالرّحمن هستم! سوگند به خدا اى أميرمؤمنان من تو را دوست دارم! حضرت فرمود: سوگند به خدا كه مرا دوست ندارى! حضرت اين عبارت را سه بار تكرار كرد. ابن‏ ملجم گفت: اى اميرمؤمنان! من سه بار سوگند مى‏ خورم كه تو را دوست دارم؛ آيا تو هم سه مرتبه سوگند ياد مى‏ كنى كه من تو را دوست ندارم؟ حضرت فرمود: واى بر تو! خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از اجساد خلق كرده است، و قبل از خلق اجساد، ارواح را در هوا مسكن داده است. آن ارواحى كه در آنجا با هم آشنا بودند در دنيا هم با هم انس و الفت دارند، و آن ارواحى كه در آن‏جا از هم بيگانه بودند در اينجا هم اختلاف دارند؛ و روح من روح تو را اصلًا نمى ‏شناسد! و چون ابن‏ ملجم بيرون رفت حضرت فرمود: اگر دوست داريد قاتل مرا ببينيد، او را ببينيد. بعضى از مردم گفتند: آيا او را نمى‏ كشى؟ يا آيا ما او را نكشيم؟ فرمود: سخن از اين كلام شما شگفت ‏انگيزتر نيست؛ آيا شما مرا امر مى‏كنيد كه قاتل خود را بكشم؟

17456
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. 1. سلام: برای افزایش ایمان به غیب چه باید کرد؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت احکام شرع به خودی خود، حجاب‌های فطری را برطرف می‌کند و انسان با نورانیت فطرت خود، که بر اساس توحید سرشته شده است، مأنوس می‌گردد. موفق باشید

17455
متن پرسش
سلام استاد عزیز: به زعم بنده در این تاریخ کنونی ما نیاز حیاتی و اساسی داریم به افراد «عالم دار» برای گشودن تاریخ توحیدی و احیای عالم مردم به طور مشخص، اگر این حقیر تمام مباحث مطروحه جنابعالی را کاملا هم مسلط بشوم ولی عالم دار نباشم بعید بدانم که برای اسلام و انقلاب مثمر ثمر باشم. استاد با ادله قرآنی و روایی بفرمایید اثر گذاری افرادی که دارای عالم معنوی هستند با کسانی که نیستند چقدر هست؟ یک سئوال مهم دیگه این که به نظر حضرتعالی آیا در شرایط کنونی مردم بهتر نمی توانند با افراد غیر ملبس ارتباط معنوی حاصل کنند و نور بگیرند؟ سوال اخیر را حتما جواب بدهید. با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرجا قرآن دعوت به بندگی کرده است، دعوت به عالَمی کرده که همه‌ی انسان را در برمی‌گیرد. عالمی که همه‌ی حرکات انسان در حرام و حلال و مسحب و مکروه و مباح می‌گنجد. مشکل از جانب مردمی است که متوجه نیستند مقصود و مقصد شریعت، عالَم‌دارکردنِ انسان‌ها است نه آن‌که فقط بخواهد آن‌ها جهنم نروند 2- این‌طور نیست که مردم با همه‌ی تبلیغاتی که بر علیه روحانیت شده، در روان فرهنگی خود، از تاریخ معنوی خود که با روحانیت شکل گرفته، غافل باشند و سخنان روحانیون را به عنوان یک سخن عادی قلمداد کنند. موفق باشید

17453
متن پرسش
سلام استاد: سوالام از کتاب خویشتن پنهانه، میدونم وقتتون کمه و ... ولی واقعا استاد در دسترس نیست که جواب سوالات منو بدونه حتی یه استاد هم بعد از اینکه فهمید کتاب شما رو مطالعه می کنم شدیدا منو نصیحت کرد که نخونم، یعنی کلا با عالم عقل مشکل دارن طلبه هستم، همیشه دعاتون می کنم. حداقل شما جواب بدید: ۱. نسبت روح با جسم و نحوه ارتباط آن با جسم؟ آیا روح همان من است یا واسطه؟ چرا فرمودید روح اصل خود را فراموش می کند؟ ۲. همه معارف یک بعد عدمی دارند؟ بعد عدمی تعریفش چیه و آیا در همه چیز است؟ ۳. فرمودید معرفت نفس ارتباط جان انسان با خودش است، چرا دوییت قائل میشیم؟ مگه دو چیز هستند؟ ۴. وهم چیست، همون تعریف منطقی یا چیزی فرای اون؟ ۵. نفس ناطقه چیه؟ انواع نفس؟ ۶. ارتباط صحیح با خود و همه عالم،منظور چیه دقیقا؟مخصوصا همه عالم؟ ۷. ماهیت، واقعیت و حقیقت تعریفشون چیه؟ ۸. وجه پایدار منظور چیه؟ چند نوع وجه داریم، لطفا توضیح بدید. ۹. انسان پایدار است یا وجه پایدار دارد؟ ۱۰. حجاب خیال و صورت منظور چیه؟ هر چه خیال کند خودش است؟ ۱۱. حقیقت بی ماده و صورت است یعنی چی؟ ۱۲. عالم مثال، متصل و منفصل، عالم جبروت و عالم عقل و عالم برزخ و عالم ارض چیه؟ توضیح لطفا. ۱۳. تن مقابل عالم ارض، خیال مقابل عالم برزخ و مثال و عقل مقابل عالم جبروت و عالم عقل؟ ۱۴. فرق ارتباط قلبی با ارتباط وجودی؟ ۱۵. قلب و عقل و خیال و وهم و ... تعریفش چیه؟ ۱۶. نحوه شهود حقیقی مجرد نفس یا هر چیز دیگه؟ این شهود یعنی چی؟ ۱۷. با نفس ناطقه دو طرف حلقه هستی را به هم پیوند می زنیم یعنی چه؟ ۱۸. ظهور، تجلی، تعین و حضور یعنی چی؟ فرقشون چیه؟ ۱۹. این که انسان مظهر اسماء هست کدوم اسماء؟ یعنی همه اسماء خدا یا خدا اسمی داره که فقط برای خودش باشه نه انسان؟ ۲۰. فرق اسماء و صفات چین؟ انسان مظهر صفات هم هست؟ ۲۱. معرفت نفس اجمال و دین تفصیل یعنی چی؟ ۲۲. دین فقط برای بالفعل کردن اسماء است یا برای تفهیم و توضیح آنها یا فراتر از اینها؟ یعنی می شود کسی بدون دین یا بدون علم به داشتن اسمی، آن را بالفعل کند؟ ۲۳. می شود گفت دین فقط آمده تا انسان به خودش برگردد؟ ۲۴. فطرت و غریزه و فرقشون؟ ۲۵. خود آگاهی و دل آگاهی و سومی که یادم رفته چین؟ تعریفشون ۲۶. آیا هستی همه چیز یه چیز واحده مثلا وجود خدا؟ ۲۷. چند حقیقت داریم، حقیقت انسان، حقیقت عالم و ...؟ منظورم تقسیم بندیه. ۲۸. وجه یقینی چیه؟ و در مقابلش چه وجهی هست؟ کلا چند وجه داریم؟ ۲۹. چیستی در مقابل چیست؟ آیا هستی است؟ پرسش فقط از چیستی و هستی است یا چیز دیگه هم داریم؟ ۳۰. توحید عالم ماده و توحید انسان و توحید عالم هستی رو تعریف کنید؟ فقط این سه نوع توحید هست؟ ۳۱. آیا آب و خاک و انسان و .... ظهور یک هستی واحد هستند؟ توضیح بدید لطفا ۳۲. هدف معرفت نفس شناخت نفس است از جهت وجودی؟ چند نوع شناخت داریم و از چه جهاتی؟ ۳۳. معرفت نفس در علوم مختلف مثل فلسفه و عرفان و .... چطورین و به کجا نظر دارند؟ ۳۴. شأن منظور چیه؟ ۳۵. آیا می شود به خود فکر کرد؟ نه مفهوم خود بلکه خود. ۳۶. اگر تنها راه معرفت نفس است پس چرا خیلی ها بدون معرفت نفس به سعادت خودشون رسیدن، مثل قدیمی ها و شهدا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً روح در عربی به همان معنای «من» در فارسی است. کتاب «ده نکته» در نکته‌ی دهم معنای فرامش‌کردنِ اصل خود را روشن می‌کند 2- این موضوع چندان سخن منطقی به نظر نمی‌آید 3- وجه تکوینی و وجه تشریعی انسان دو مقوله است. انسان از طریق معرفت نفس در وجهِ اختیار و تشریع خود آماده می‌شود تا به وجهِ تکوینی خود آگاهی نماید 4- بحث وَهم را در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» دنبال فرمایید.

مباحثی که مطرح کردید با جواب دادن به سؤالاتتان برایتان روشن نمی‌شود. بهتر است سیر مطالعاتی روی سایت را با یک برمانه‌ی 4 ساله دنبال فرمایید تا ان‌شاإاللّه خودتان بسیاری از این سؤالات را بتوانید جواب دهید. موفق باشید

17452
متن پرسش
سلام: خدایی که در این تاریخ درکش نمی کنیم چطوری می توانیم به خاطر رضایش ترک معصیت کنیم تقوا داشته باشیم و بندگی اش کنیم؟ چیزی که بنده به ذهنم خطور کرد این است که ما می توانیم خدای ذهنی بسازیم و به خاطرش ترک معصیت کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت ماوراء هر تاریخی از طرف حضرت رب‌العالمین به صحنه می‌آید تا هرکس در هر تاریخی با رجوع به آن در خودآگاهیِ تاریخی خود حاضر شود. عمده آن است که رویکرد ما به آیات و روایات، رویکردی برای درک زمانه‌ی خود باشد تا جواب لازم را از قرآن و روایات بگیریم. موفق باشید

17451
متن پرسش
سلام: خدا خیرتان بدهد. واقعا بحث بر سر «زمانه» شدیدا حیاتی است. و حتی بگویم از مرگ و زندگی هم مهمتر است. چرا که بی توجهی به این موضوع پدر ما را در آورده. چند سوال: 1. طبق مثال پادشاه در جلسه «استشمام زمانه» در زمان گرگ لزوما همه گرگ اند یا غلبه بر گرگ بودن است؟ 2. اگر آن طرف در زمان گرگ نصف پول را به آن عالم می داد یعنی در بی تاریخی بود؟ 3. چه مولفه هایی در شکل گیری یک تاریخ دخیل اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اغلب مردم بر اساس روح زمانه انتخاب می‌کنند 2- نمی‌توانست بدهد، مگر آن که ماوراء زمانه‌ی خود تصمیم بگیرد 3- عرایضی در آخر کتاب «امامت در تکوین و تشریع» تحت عنوان «اهل‌البیت و زمان‌‌شناسی» شده است که می‌تواند مفید باشد. موفق باشید

17450
متن پرسش
با سلام و احترام: بهترین روش انفاق به مستمندان چیست؟ بنده عهد کرده ام که یک دهم آنچه با کار کردن خودم به دست می‌ آورم را انفاق کنم، این مقدار گاهی تا چند ده هزار تومان می رسد. بهتر آن است که آن مبلغ را میان نیازمندانی که می شناسم تقسیم کنم یا راه بهتری برای کمک به آنها هست که مصداق یاد دادن ماهیگیری باشد نه دادن ماهی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید ببینید خداوند چه راهی را در مقابل شما می‌گشاید. از طرفی نمی‌توان از برآوردنِ نیاز مستمند محتاج چشم پوشید و از طرفی اگر کار فرهنگی در مقابل شما قرار دارد که جهت رشد آن، خرج کنید؛ نمی‌توانید به آن کار رجحان ندهید. موفق باشید

17449
متن پرسش
با عرض سلام و احترام و تشکر: استاد یک کلیپ از آقای رفسنجانی دیدم به این مضمون که در اواخر جنگ به علت دسترسی صدام به موشک هایی که به تهران هم می رسید و خطر ایجاد فاجعه ای در شهرهای بزرگ در ایران مانند آنچه که در حلبچه اتفاق افتاد، و سایر مشکلات کشور به امام توصیه کردن که پایان جنگ را بپذیرن و امام پس از دیدن نتایج توقف جنگ، لفظ شیرین شدن زهر را استفاده کردن و... (عقل مادی این حرف را می پذیرد) استاد بنده چگونه و از چه زاویه ای به موضوع نگاه کنم تا حقیقت را در این موضوع بیابم؟ ادامه جنگ یا فرصت برای ساختن ایران و جلوگیری از ویرانی بیشتر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از ابتدا فرمودند صدام هرکاری می‌تواند بکند، انجام می‌دهد. یعنی فکر نکنید با کوتاه‌آمدنِ شما، او کوتاه می‌آید مگر آن‌که نتواند کاری بکند. لذا اگر مسئولان کشور بیشتر از آن‌چه انجام داده‌اند بر روی جنگ و جبهه سرمایه‌گزاری کرده بودند، ما نتایج بهتری به‌دست می‌آوردیم. موفق باشید

17448
متن پرسش
بسمه تعالی. با سلام: 1. راجع به ایجاد تمدن اسلامی چرا اینقدر روی تمدن غرب وقت گذاشته می شود؟ بهتر نیست ما روی تربیت انسان صدرایی متمرکز شویم که او خود تمدنی جدید به ارمغان بیاورد؟ 2. کار درست در زمان سازندگی چه باید می بود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صفحات 81 و 82 کتاب «خرد سیاسی در زمانِ توسعه‌نیافتگی» از دکتر داوری رجوع فرمایید تا روشن شود چرا باید به هر دو موضوع پرداخت. چرا که در این تاریخ، نه متوقف‌شدن بر فلسفه‌ی اسلامی، ما را به تفکر تاریخی‌مان می‌رساند، و نه متوقف‌شدن بر فلسفه‌ی غرب. موفق باشید 

17447
متن پرسش
با سلام و احترام: استاد اگه یه نفر خیلی وابستگی عاطفی و شخصیتی به دیگران داشته باشه باید چیکار کنه؟ از لحاظ فکری مستقله ولی از لحاظ عاطفی و شخصیتی وابسته است و شدیدم هست هر کار هم کرده نتونسته از این نوع وابستگی رها بشه. دعا یا ذکر یا نمیدونم راهکاری هست؟ خودش میدونه وابستگی خوب نیست. ضرباتی هم که از این بابت خورده میدونه. اما هر کار میکنه نمیشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه خیال بر عقل غلبه کند، احساسات از حدّ معمول خارج می‌شود. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید

17446
متن پرسش
با سلام: منظور از اسم مستأثر چیست؟ لطفاً در صورت امکان منبعی در این زمینه معرفی کنید. در حکمت 294 نهج البلاغه آنجا که شخصی از امام می پرسد فاصله مشرق و مغرب چه قدر است و امام در جواب می گویند به اندازه حرکت یک روز خورشید. با توجه به مسائل علمی منظور امام علیه السلام از این پاسخ چه بوده است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد اسم مستأثر، شرح مرحوم آیت اللّه محمد گیلانی از «مناجات شعبانیه» نکاتی دارد. ولی با این حال، اسم مستأثر، اسمی است که خدا برای خود انتخاب کرده است لذا ظهوری در عالم خارج ندارد. 2- از کدام نهج‌البلاغه می‌فرمایید؟ متن عربی آن را مرقوم فرمایید، زیرا ترجمه‌ها عموماً رسا نیستند. موفق باشید

17441
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام: سوالی که از خدمتتان داشتم این تجربه ای که بعضی فرشتگان توی خواب آدم رو صدا می زنند، آدم احساس داره که انگار موجودات صاحب اراده ای هستند مثل پدر آدم که آدم رو بیدار می کنند البته این یک بار بیشتر پیش نیومده است این حس نشونه از چیه و درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نشانه‌ی ربوبیت حضرت پروردگار است و فرشتگان مأمور اراده‌های حضرت حق می‌باشند. موفق باشید

17437
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: استاد گرامی سوالی برای بنده و سایر دوستان بدین منوال پیش آمده که چنانچه در قصه های انبیا آمده که انبیای قبل اهل عبادت و نماز بوده اند با توجه به اینکه قرآن بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است و نماز هم دارای حمد و سوره ای است که در این کتاب آسمانی وجود دارد به عنوان مثال داستان حضرت شیث آمده، اهل نماز بودند این نماز آیا همان نمازی است که در سیره حضرت محمد (ص) آمده؟ اگر نه چگونه بوده است؟ چون این سوال برای خیلی از دوستان پیش می آید. سپاسگزارم بابت اینکه پاسخ می فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در قرآن می‌فرماید«لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً» مناسک و عبادت هر قومی مربوط به خود آن قوم است؛ معلوم می‌شود که اقوام گذشته این نوع نمازهای پنجگانه را نداشته‌اند. موفق باشید

17436
متن پرسش
با عرض سلام و احترام و تشکر بابت وقتی که برای پاسخ به سوالاتمان می گذارید. در رابطه با سوال 17419، با تشکر فراوان از پاسختون، متآسفانه پاسخ شما هیچ ارتباطی با سوال ندارد. دقیقا مثل سوال قبلی که در رابطه با زن پرسیده بودم. جوابتان بسیار راهگشاست ولی جسارتا بعضا ارتباطی به سوال حقیر ندارد. سوال من ناظر به «تصریح علنی رهبری» به این مسئله و تبعات آن بود. نه راجع به اصل نظر ایشان. اول سوال هم تصریح کردم که در محتوای حرف رهبری و حکمت آن هیچ بحثی ندارم بلکه سوال و بحث من ناظر به «طرح علنی» آن از سوی رهبر بود. متأسفانه نمی دانم چرا یکی دو سری است که پاسخ های بی ارتباط با سوالم دریافت می کنم. تو سوال 17419 از تبعات زدن این حرف توسط رهبری در درس خارج فقه پرسیدم. و ناظر به «تبعات بیان علنی» که به نظر حقیر می رسد شاید از اشتباهات قلیل رهبری باشد، این طور نیست؟ از جمله تبعات آن این است که رهبری با این حرفشان، به حرف های درگوشی که از قول ایشان زده می شود در عمل صحه گذاشتند بدون اینکه حتی خورده ی کوچکی بگیرند از کسانی که محتوای جلسات خصوصی رهبر را عمومی می کنند. علی رغم اینکه در سخنرانی شان قبلا فرموده بودن که شما کاری با حرف های درگوشی نداشته باشید و به سخنرانی های رهبری برای فهم موضعش کفایت کنید. در حالی که به ذهن هر آدم عاقلی می رسد اگر این حرفی که از آقا نقل می شد درست بود و آقا به آن تصریح کردن پس لابد همه ی نقل قول هایی که از طرف آقا ضد احمدی نژاد می شد در دوران قبل، هم می تواند درست باشد، یا اینکه حرفشان برای سوء استفاده کسانی مناسب است که بر طبل تقابل دکتر و آقا می کوبیدند. و خیلی موارد دیگر. فعلا به نظرم می رسد رهبری با این حرفشان در عمل موارد بسیاری از سخنرانی های خود را نقض کردند و به خلاف آن صحه گذاشتند و در مجموع اهرمی شد برای دشمن، نظر حضرتعالی چیست؟ آیا بهتر نبود رهبری به گفتن نظر و دلیلشان «به شخص آقای احمدی نژاد» بسنده می کردند؟ چه ضرورتی در علنی کردن آن بود؟ ضمن اینکه آقای احمدی نژاد هم در نامه شان تصریح می کنند که در همان جلسه ی خصوصی نظر آقا را پذیرفته بودند لذا نمی توان گفت علت علنی کردن آن، فشاری بوده بر اینکه احمدی نژاد وارد عرصه انتخابات نشود، حقیر هرچقدر فکر کردم همه ی احتمالاتی که علنی کردن این نظر می توانست مفید باشد، در نظرم صفر است. چه مصلحت و ضرورتی داشت گفتن این حرف؟ ببخشید در صورت امکان همان سوال 17419 نظرتان را ناظر به «تصریح آشکار و علنی این مسئله از سوی آقا» بفرمایید. اگر سوالم نامفهوم است ممنون می شوم تذکر بدهید. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید موضوعی که با مشورت به میان آمده است و بعداً به دلایلی علنی شده – که بحث آن باید در جای دیگر بشود به‌خصوص که از طرفِ طرفدارانِ افراطی آقای احمدی‌نژاد نحوه‌ای از انکار در میان آمد و از طرف شخص آقای احمدی‌نژاد نیز اقدام مناسب صورت نگرفت - غیر از موضوعاتی است که مقام معظم رهبری در بین دانشجویان فرمودند، من صحبت مخفی ندارم و نظرات من همان‌هایی است که به صورت علنی می‌گویم. از طرفی توجه داشته باشید که در بسیاری موارد بنده جواب‌هایی که به سؤال کاربران محترم می‌دهم به امید آن است که چشم‌اندازی را در مقابل آن‌ها بگشایم تا تفکر، ادامه یابد نه آن‌که بخواهم جوابی بدهم برای اطلاعِ بیشتر کاربر و توقفِ تفکر او در موضوعِ مورد بحث! موفق باشید

17433
متن پرسش
سلام علیکم: مگر قرآن نمی فرماید هدایت برای متقین است (هدی للمتقین)، از طرفی شما در جلسه نخست شرح کتاب مدرنیته فرمودید «الان معنای تقوا گم شده است چون مدرنیته انسان ها را بی عالم کرده»، حالا ما در این دوران که معنای تقوا گم شده چگونه باید تقوا را بیابیم تا قرآن ما را هدایت کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان جدید می‌خواهد جهان را بسازد و انسان متقی می‌خواهد خود را بسازد تا شایسته‌ی حضور در محضر حق بگردد و در نگاه دوم است که تقوا معنا پیدا می‌کند. موفق باشید

17430
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر و بزرگوار خسته نباشید: امیدوارم در پناه حق و توجهات ائمه علیهم السلام بخصوص امام عصر سلامت و موفق باشین و عاقبت بخیر، ببخشید استاد چرا گفته میشه که مراقبت بدون استاد هم نمیشه و اینم جزیی از عرفان هستش؟ مگر مراقبه جز مراعات محضر و معیت حق کردن است؟ استاد ببخشید یه سوال دیگه، اینکه باید سکوت رو سرلوحه خودمون قرار بدیم بنده رو دچار سردرگمی کرده چون مثلا الان بنده مهمون داداشم هستم برای مدتی و زن داداشم تنهاست و دوس داره همصحبتش شم و نمیشه سکوت کرد چون حمل بر بی توجهی و سردی میشه، از یه طرفم خودم حس میکنم که وقتی کمتر صحبت میکنم توجهم به در محضر خداوند بودن بیشتر میشه،موندم چیکار کنم و تکلیفم چیه. تشکر استاد پاسخ: باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایده‌ی واقعی که در مراقبه باید مدّ نظر باشد را در شخصیت‌های سلوکی مثل حضرت امام، بهتر می‌توان مدّ نظر قرار داد 2- آن‌چه در متون دینی ما نهی شده است «فضول الکلام» است. یعنی حرفی که لازم نیست بزنیم، را نزنیم. موفق باشید سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر، امیدوارم خوب و سلامت باشین و خداوند بهتون طول عمر بده که ما از وجود پربرکتتون بهرهمند بشیم، استاد ببخشید متن بالا سوالی بود که بنده از شما بزرگوار پرسیدم و شما هم لطف کردین جواب فرمودین، ولی بنده متاسفانه بند اول از جوابتون که در مورد مراقبه بود رو متوجه نشدم، ممنون میشم توضیح بفرمایید و بازترش کنین استاد. تشکر، یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: استادی که در امر مراقبه باید مدّ نظر باشد به این معناست که شخصی را به عنوان الگو مدّ نظر داشته باشیم ولی لازم نیست که کسی باشد تا از او دستورالعمل بگیریم. موفق باشید

17429
متن پرسش
سلام: من يك سال هست كه يك گناهي را ترك كردم چون خدا انجام آن را دوست نداشته است. و از انجام آن پشيمان هستم. اما هر وقت به آن گناه فكر مي كنم مي بينم هنوز لذت آن گناه با من هست. و من فقط براي رضاي خدا آن را ديگر انجام نمي دهم و ترس از اين دارم چون لذت آن گناه با من هست نكند دوباره به آن گناه برگردم؟ استاد محترم لطفا بفرماييد كه من و قتي يك گناه را ترك مي كنم و از انجام آن هم پشيمان هستم، چه كنم تا لذت آن گناه را در دلم از بين ببرم. تا توبه من يك توبه واقعي بشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت همین سابقه‌ی ذهنی لذتِ گناه است که به ما فرموده‌اند صبر بر ترک معصیت حتی از صبر بر طاعت برکاتش برای انسان بیشتر است. تنها با صبر بر ترک معصیت است که بعد از مدتی نورِ درکِ زشتی معصیت ظهور می‌کند. موفق باشید

17428
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به سنی که هستم در معرض بلوغ عقلی قرار دارم و هر هفته و حتی هر روز نظریه جدیدی پیدا می کنم و طور دیگری فکر می کنم. به نظر شما چطور از زیر این فشار های سنگین ذهنی با ذهنیت درست بیرون بیام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک سیر مطالعاتی در پیش گیرید تا در دلِ معارفی که به‌دست می‌آورید جایگاه نظرات جدید را بیابید. ان شاءالله سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت در این امر کمک می‌کند. موفق باشید

17427
متن پرسش
هوالجميل با سلام و عرض ادب: جناب استاد در زمينه سير و سلوك بنده حقير مطابق عقل ناقص خودم اينجور درك مي كنم كه در اين مسير ما بايد ضمن قرار گرفتن در مسير اهل بيت (ع) و رعايت دستوراتشان در دوران معاصر نيز بايد امثال آقاي قاضي، هاشم حداد، آيت اله طهراني، علامه طباطبايي، آيت الله بهجت، حضرت امام خميني، آيت الله جوادي آملي و كساني كه در اين مسير هستند را از نظر تعاليم و الگو مدنظر داشته باشيم. چون عرفان و سير و سلوك اين بزرگوارند مبتني بر عرفان اصيل اسلامي است و شكستن نفس و دوري از خود و منيت اصل اساسي در سير و سلوك اين علما بوده است. اما سوال اينجاست كه در دورانهاي معاصر ما افرادي مثل شيخ رجبعلي خياط، حاج آقا دولابي و جعفر مجتهدي را هم داشته ايم كه اتفاقا جوانها به اين بزرگواران هم اقبال زياد نشان داده اند از بعضي گفتارها در مورد اين عزيزان به اين نتيجه رسيده ام كه بعضا عده اي مي گويند امثال اين بزرگواران در مسير تقويت نفس قدم برداشته اند نه در مسير شكستن و مبارزه با نفس از طرفي بعضي از مطالب اين عزيزان را كه مطالعه مي كنم مي بينم چنان هم اينجئور نبوده. در آخر به نظرم مي رسد صحبتي كه مي شود در مورد اين بزرگوران يا افراد مشابه كرد اين است كه اين افراد در مسير سير و سلوك با رسيدن به كشفيات و مكاشفات كه بواسطه مجاهدت و رياضت ها و توسل ها بدست آورده بودند متوقف شدند و نبايد در مسير سير و سلوك، سيره اين عزيزان براي جوانها مدنظر باشد. همچنين مي خواستم بدانم اگه نظر به تقويت نفس بوده كه بعضي از كارها را اين عزيزان انجام مي داده اند يعني اذن خدايي در كار نبوده و يعني چي؟ چون اينها آدم هاي با خدايي هم بوده اند. اين سوال از آنجايي مهم است كه بنده مشاهده مي كنم در سير و سلوك و عرفان جوانها به اين روش دوم افراد آن بيشتر نظر دارند. ممنون
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به نتیجه‌ی خوبی رسیده‌اید که بدون اهانت به کسانی‌که بیشتر در کرامت‌ها متوقف‌اند؛ به توحید و سلوک توحیدی نظر کنیم. بالاخره این افراد هم اگر در تقویت قدرت نفس کوشیده باشند، از مسیر آموزه‌های اسلامی و ارادت به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» خارج نشدند و از دستورات آن‌ها استفاده کرده‌اند. البته راهِ توحید، راهِ دیگری است. موفق باشید 

17425
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: این حقیر در جست و جو و خواندن پاسخ های شما به برخی کاربران، اینطور فهمیدم که: علم حصولی باید مقدمه باشد برای رسیدن به علم حضوری (شهودی) وگرنه، خود همین علم حصولی برایمان حجاب و مانع رسیدن به معرفت عمیق می شود؛ و در سیر حصول معرفت، نباید در گیر الفاظ و حفظ مشتی اطلاعت شد بلکه باید قلب را به صحنه آورد و آن را با حقیقت مفاهیم مرتبط ساخت. و خلاصه اینه معرفت حصولی باید دریچه ای باشد برای رسیدن به معرفت حضوری (شهودی). و هنر عرفای حقیقی این است که توانستند عقل را به قلب گره بزنند و در واقع، عقل را با قلب، یکی کنند و فقط گرفتار عقل نشوند. استاد، این حقیر طلبه ام. خیلی آشفته شدم و می ترسم که نکند من ده سال در حوزه درس بخوانم و فقط در گیر مشتی اصطلاحات شوم. و می ترسم مثل خیلی از کلامی های سر سخت شوم که گرفتار عقل کوچکشان شده اند و حاضر نیستند از آن، یک درجه بالاتر بروند و قلبشان مثل یک تکه سنگ شده که هیچ چیزی در آن نفوذ نمی کند. سوالم از محضرتان این است که راهکار این اتصال عقل به قلب و به عبارت دیگر راهکار عملی اتصال معرفت حصولی به معرفت حضوری چگونه است؟ چگونه عقل و قلب را به یکدیگر گره بزنیم به طوری که دیگر هیچ نزاعی بین این دو نباشد؟ چه کنیم گرفتار مشتی الفاظ و اصطلاحات نشویم و بتوانیم قلب خود را با حقایق مرتبت سازیم؟ چه کنیم که گرفتار عقل نشویم و بتوانیم آن را به قلب متصل سازیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بَه بَه! به این نگاه. بحمداللّه به نکته‌ی خوبی رسیده‌اید و از این مهم‌تر متوجه‌ی راه‌های انحرافی در مسیر لقاء الهی شده‌اید. لذا اولاً: با چنین افرادی که به قول شما قلب‌شان مثل یک تکه سنگ شده است؛ باید مدارا کنید. ثانیاً: مسیر طلبگی خود به خود مسیر پر برکتی است و با رسیدن به درس خارج، آرام‌آرام فرصت رجوعِ دقیق و عمیق به اسفار و فصوص برایتان فراهم می‌شود و به عقلِ حکمت متعالیه که منوّر به قلب است، می‌رسید. یعنی همان «قلوبٌ یعقلونَ بها». موفق باشید 

17422
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم: 1. ناظر به جواب سوال 17397 و با توجه به بیان امام خمینی (ره) در ومیض 12 مصباح کارکرد این سفر چهارم که بالتبع برای ائمه حاصل می شود چیست؟ 2. و آیا این بالتبع را می توان برای افراد دیگر نیز محقق بدانیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث مفصل می‌خواهد که جایش کلاس و درس است. موفق باشید

نمایش چاپی