باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کار تربیتی حُسن خود را دارد، ولی پرستار دلسوز، خودش را و بیمار را میتواند تا اوج آسمان معراجی کند و به انوار الهی منوّر شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید ادامهی بحث نیاز نیست و نباید به خودتان زحمت دهید. إنشاءالله به مرور به جمعبندیِ لازم میرسید. موفق باشید
قسمتی از فص یعقوبی را از فصوصی که روی سایت هست برایتان ارسال کردم شاید به تفکر در مورد آن به کار آید.
امام صادق (ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّعَادَةَ وَ الشَّقَاءَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ خَلْقَهُ فَمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ سَعِيداً لَمْ يُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً أَبْغَضَ عَمَلَهُ وَ لَمْ يُبْغِضْهُ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً لَمْ يُحِبَّهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ صَالِحاً أَحَبَّ عَمَلَهُ وَ أَبْغَضَهُ لِمَا يَصِيرُ إِلَيْهِ فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ شَيْئاً لَمْ يُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِذَا أَبْغَضَ شَيْئاً لَمْ يُحِبَّهُ أَبَداً»[1] بهراستى خدا پيش از آنكه آفريدههاى خود را بيافريند سعادت و شقاوت را آفريد، هركه را خدا خوشبخت و سعادتمند آفريد، هرگز او را دشمن ندارد، اگر بد كند كار او را دشمن دارد نه خود را، و اگر بدبخت و با شقاوت باشد، هرگزش دوست ندارد و اگر كار خوبى كند، كارش را دوست دارد و خودش را دشمن دارد به خاطر سرانجامى كه بهسوى آن مىرود، هرگاه خدا چيزى را دوست دارد هرگزش دشمن ندارد و هرگاه چيزى را دشمن دارد هرگزش دوست ندارد.
]فَلو خَدَمَ الإرادةَ الإلهيَّةَ ما نَصَحَ و ما نَصَحَ إِلّا بِها أعْني بالإرادةِ. فالرَّسُولُ و الوارِثُ طَبيبٌ أُخْرويٌ لِلنُّفُوسِ مُنقادٌ لِأمْرِ اللهِ حِينَ أمَرَهُ، فَيَنْظُرُ فِي أمْرِه تعالى و يَنْظُرُ فِي إِرادَتِهِ تعالى، فيَراهُ قَدْ أمَرَهُ بِما يُخالِفُ إِرادَتَهُ و لا يَكُونُ إِلّا مَا يُريدُ، و لِهذا كانَ الأمرُ. فَأرادَ الأمْرَ فوَقَعَ، و ما أرادَ وُقُوعَ ما أمَرَ بِهِ بِالمأمُورِ فَلَمْ يَقَعْ مِنَ المأمُورِ، فَسُمِّيَ مُخالَفَةً و مَعْصِيَةً.[
شیخ اکبر در ادامه میفرماید: اگر رسول صرفاً در خدمت اراده تکوینی بود نصیحت نمیکرد، و رسول نصیحت نمیکند مگر در فضای اراده تکوینی. پس رسول و وارث او که طبیب اُخروی نفوساند، مُنقادِ امر تشریعی حقاند- هنگامی که خدای سبحان امر تشریعی نموده- پس از یک جهت به امر تشریعیِ حق نظر میکنند و در ارادهی تشریعی حق نظر میکنند -که هدایت همگان را اراده کرده است- و از جهت دیگر به ارادهی تکوینی او که مخالفِ ارادهی تشریعی حق است و تحقق پیدا نمیکند مگر آن چه را تکویناً اراده کرده است، و از این جهت امر تشریعی محقق میشود که خدا وقوع آن امر را اراده کرده پس آن امر به واسطهی عبد واقع میشود و یا خدا اراده نکرده وقوع آنچه را امر کرده به عبد، پس آن امر، از طریق عبد واقع نمیشود که به آن مخالفت و معصیت گفته میشود.
با توجه به امر فوق اگر سؤال شود پس فائده امر تشریعی در این حالت چیست باید گفت در عین ثابته هر کس نوشته شده به من از راه نبوت تکلیف کن و این اقتضای عین ثابته همهی انسانها است ولی عین ثابتهی کفار اقتضای انکار دارد. از این جهت تمیز کفار از مؤمنین با رسالت محقق میشود و در این جا ظهور اقتضاء در میان است که عین ثابتهی کدامیک از افراد اقتضای اطاعت دارد و کدامیک اقتضای انکار.
]فالرَّسُولُ مُبَلِّغٌ: و لِهذا قالَ شَيبتْنِي سورة«هودٍ» و أخَواتُها لِما تَحوي عَليْهِ مِنْ قَوْلِهِ «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ» فَشَيَّبَه «كَما أُمِرْتَ» فإِنَّهُ لا يَدرِي هَلْ أُمِرَ بِما يُوافِقُ الإرادَةَ فيَقَعُ، أوْ بِما يُخالِفُ الإرادَةَ فَلا يَقَعُ[
پس رسول در امر تشریعی رساننده آن امر است - چه خداوند از نظر تکوین اراده کرده باشد که افراد بپذیرند و چه اراده نکرده باشد- که افراد آن امر را بپذیرند و بدین لحاظ رسول خدا (ص) فرمود: «شيّبتنى هود و أخواتُها»[2] سورهی هود و همانند آن مثل سورهی شوری مرا پیر کرد. به جهت آنکه در آن سورهها هست، «پس نسبت به آنچه امر شدهای استقامت بورز» و اینکه فرمود «آنطور که به تو امر شده» او را پیر کرد زیرا حضرت نمیداند آنچه تشریع شده موافق ارادهی تکوینی است پس واقع میشود، یا مخالف ارادهی تکوینی است و واقع نمیشود و عبد نمیپذیرد.
رسول خدا (ص) از حیث نشئهی عنصریاش که آن نشئه حاجب اطلاع دائمی از حقایق است، نمیداند آیا امر تشریعی موافق ارادهی تکوین حق است تا مخاطب و یا مخاطبانِ او منقاد امر او گردند یا نه.
]و لا يَعْرِفُ أحَدٌ حُكْمَ الإرادةِ إِلّا بَعْدَ وُقُوعِ المُرادِ إِلّا مَنْ كَشَفَ اللهُ عَنْ بَصِيرَتِهِ فَأدرَكَ أعيانَ المُمْكِناتِ فِي حالِ ثُبُوتِها عَلى مَا هِيَ عَلَيْهِ، فَيَحْكُمُ عِنْدَ ذلِكَ بِما يَراهُ. و هذا قَدْ يَكُونُ لآحادِ النّاسِ في أوقاتٍ لا يَكُونُ مُسْتَصْحِباً. قال: «ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ» فصَرِّحْ بِالحجابِ،[
احدی حکم ارادهی تکوینی را نمیداند مگر بعد از وقوع مراد الهی و آنچه او اراده کرده إلاّ کسی که خداوند از بصیرتش کشف حجاب کرده باشد و بتواند اعیان ممکنات را به همان شکلی که در مقام ثبوت هستند ببینند. پس حکم کند مطابق آنچه در اعیان ثابته ممکنات دید که این کشف برای افراد نادری - مثل کمَّل انبیاء و اولیاء- هست آن هم در بعضی اوقات نه همیشه و لذا رسول خدا (ص) بنا به دستور حضرت حق در سورهی احقاف آیهی 9 [3] مأمور است که بگوید من نمیدانم بر من و بر شما چگونه عمل میشود. پس با گفتن این جمله تصریح کن به بودن حجاب. حضرت همیشه در مقامِ علمِ به تفصیلِ همهی حقایق نیستند ولی هر وقت بخواهد خدا به ایشان آن علم را میدهد یعنی «إذا شاءَ عَلِمَ عَلِمَ» چون بخواهد بداند میداند.
]و لَيسَ المَقْصُودُ إِلّا أنْ يَطَّلِعَ فِي أمرٍ خاصٍ لا غَيْر.[
و مقصود از این کشف چیزی نیست مگر اینکه حق تعالی عبد را بر بعضی از امور آگاه کند نه به اندازهای که خودش می داند به همین جهت فرمود: کسی هیچ احاطهای به علم او ندارد مگر به اندازهای که خودش میخواهد[4] و لذا انبیاء و اولیاء به بعضی از اسرار آگاهاند.
ملاحظه شد که انبیاء در خدمت ارادهی تشریعی حقاند و نه در خدمت ارادهی تکوینی خداوند، و در ارادهی تشریعی موضوعِ دعوت به خیر جدّی است و در ارادهی تکوینیِ حق نیز در عین آنکه هم خیر، متعلقِ ارادهی حق است و هم شرّ، آنچه ترجیح دارد خیر است و در نظام اَحسنِ الهی، مزاج عالم، شرّ را نیز تحمل نمیکند و خیر را رشد میدهد.
[1] - الكافي، ج1، ص: 152
[2] - پيام پيامبر، متنعربى، ص 786.
[3] - «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ مُبينٌ» (احقاف/9) بگو: «من پيامبر نوظهورى نيستم؛ و نمىدانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحى مىشود پيروى مىكنم، و جز بيمدهنده آشكارى نيستم!»
[4]- «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول ...»(جن/ آیات 27- 26).
سلام استاد عزیز: من دیروز برای اولین بار بیمارستان عیسی بن مریم اعزام شدم براي خدمتگذاری جهادی به بیماران کرونایی، بماند که خودم تا حالا دو سه بار کرونا گرفته ام! گفتم براتون از اونجا بگم. واقعا کادر درمان و پرستارا خیلی مودب بودند. بیماران خیلی خیلی به حضور ما احتیاج داشتند زیرا حضور همراه براشون ممنوع شده. حضور نیروهای بسیجی و جهادی خیلی موثر بود هم بیمارستان الزهرا سلام الله علیها نیاز به نیروی جهادی و خوش اخلاق! داره هم بیمارستان حضرت عیسی بن مریم علی نبینا و آله و علیه السلام. ولی چند تا نکته؛ ۱. درسته ما تو بخش کروناییها بودیم ولی از بس شیلد و ماسک و گان و دستکش و ضد عفونی و ... همه چی بود اگه کسی نکات حضور در بخش رو رعایت کند احتمال مبتلا شدن او صفر است. ۲. بیماران شدیدا نیاز به امیدواری و روحیه دادن دارن. یاد خدا و خلیفه خدا حضرت آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دلهاشون رو آرامش و تسکین میداد در حدی که بعضیاشون میگفتن آیا ما تو این دو سه روز مرخص میشیم؟ ۳. چون معمم بودیم بعضیاشون وقت گیر می آوردن و سوال شرعی میپرسیدن، بعضیاشون درد دل میکردن، بعضیاشون با دیدن ما تازه یادشون افتاده بود چند روزه نمازشون قضا شده! البته معذور بودن و ما شرایط نماز با تیمم رو برای بیمار آماده میکردیم. البته بماند که بعضیاشون رو هم که با خدا قهر بودن رو آشتی دادیم! خلاصه تبلیغ عملی و منبر عملی شد. ۴. اونجا باید پا بزاری رو خودت روی منت، خدمتگذاری و خودخواهی با هم قابل جمع نیستن یه جاهایی باید بطری ادرار مریض رو خالی کنی در دستشویی! ۵. تازه میفهمم که چرا حضرت آقا برای مرتبه ی دوم از نیروهای مومن و جهادی خواستند که بیان تو میدون، واقعا نیاز هست، بیماران علاوه بر کمک، نیاز دارن یکی بیاد از خدا و مهربونی او براشون بگه آخه خیلیاشون تو حالت اضطرار هستن خیلیاشون هم که زیاد درگیر بیماری نشده اند فرصتی یافته اند برای خلوت برای مناجات با خدا برای تفکر به اشتباهات گذشته و آینده پیش رو... کادر درمان هم که دیگه حسابی خسته شدن. انقدر خسته بودن که داروهای بیماران رو میدادن به ما تا به بهشون بدیم قرص یا شربت یا میوه... بماند که لبخند و روحیه دادن ما دست کمی از دارو نداشت!!! ۶. اونجا نیروهای جهادی در سه شیفت میتونن خادمی کنند شیفت صبح تا ظهر، شیفت ظهر تا شب، شیفت شب تا صبح. بخش آقایان و خانم ها جداست. وقتی وارد بیمارستان عیسی بن مریم شدید از نگهبان بپرسید میخام برم قرارگاه جهادگران، راهنماییتون میکنن میایید داخل با فضا آشنا میشید بچه های جهادی رو میبینید مثل روزای جنگه، بعضیا تو عملیاتن بعضیا دارن آماده میشن که برن! اونجا آموزش های لازم رو میبینید و شیفت شما رو بهتون اعلام میکنن و از اون لحظه به بعد جزئی از جمع صمیمی و با صفای جهادگران میشید. ۷. فکر میکنم هر کسی به نیابت از رفیق شهیدش یا امواتش یا پدر و مادرش بیاد خیلی متفاوت باشه. جای شهدا خیلی خالیه البته حضورشون و امدادشون همیشه هست. ۸. تو ایام سیل، شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند اگر کسی میخواهد مدافع حرم باشد بیاید و به درد مردم سیل زده رسیدگی کند شاید الان بتوان گفت اگر کسی میخواهد مدافع حرم باشد بیاید و به درد و نیاز بیماران کرونایی رسیدگی کند این شاید که گفتم از دل شکاک من است وگرنه اهل یقین پیامی دگر دارند و البته اگر به دلیلی نتونستید بیایید برای بیماران خیلی دعا کنید مخصوصا من که دلم بیماره و هیچ بیماری ای بالاتر و کشنده تر از بیماری دل نیست. بیچاره نفس من که با ادله عقلی و نقلی و گاه فلسفی و گاه عرفانی و گاه کوچه بازاری سعی میکرد مانع اومدن من بشه ولی شکستش دادم. خیلی حس خوبی داره وقتی با نفست مبارزه میکنی و خودت رو در جریان اراده الهی قرار میدی، خدا رو شکر. شهید آوینی فرمودند اگر کسی میخواهد ما را بشناسد، داستان کربلا را بخواند اگر که خواندن داستان را سودی نیست (باید کربلایی شد) شماره مسئول ثبت نام جهادگران رو میزارم. آقای حاجی لو ۰۹۱۳۱۲۹۹۹۴۷ اگه میشه نظرتون رو بگید و راهنمایی کنید. به امید شهادت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم که خدا شما را به سوی راهی فرستاده که راه حضور در تاریخ انسانیت است تا یگانگیِ بین انسانها را تجربه کنید و بفهمید چرا خداوند در توصیف رسول خود «صلواتاللهعلیهواله» فرمود: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ» (توبه/128)
خداوند در آیهی فوق رسول خدا (ص) را در نسبت با ما چنین تبیین میفرماید که رسولی است از جنس جان خودتان که بر او گران میآید که شما در رنج باشید و از این جهت سخت دلبستهی شماست و با مؤمنینی که متوجهی راهی شدند که رسول خدا (ص) برای آنها گشود، مهرورز و مهربان است.
از این آیه برمیآید که رسول خدا (ص) متوجهی مشکلات جامعهی بشری بودهاند و دغدغهی اصلاح امور را داشتهاند و خداوند که ربّالعالمین است، تا بستر تعالی انسانها را فراهم کند، آن حضرت را شایستهی این امر یافت و او را برگزید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت فوقالعاده ارزشمندی است. حقیقتاً وقتی انسان در نماز خوددر مقابل حضرت ربّ العالمین جهت تجلیّات انوار متعالیش خود را عرضه کند و تنها «قبول» باشد، مطمئناً این انسان، دیگر انسانی نیست که به خود بنازد و وقتی انسان با روزهداری به جای میل خود، حکم حضرت محبوب را میپذیرد دیگر خودی ندارد که در میان آورد و اخلاص یعنی تمام وجود را برای حضرت حق قرار دهیم. آری! بالاخره صبر بر طاعت إنشاءاللّه کار را به اینجا میرساند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شمارهی هر سؤالی در حین ثبت آن در سایت مشخص است. اگر به صورت شخصی جواب داده نشود با توجه به شمارهی سؤال، میتوانید جواب سؤال را پیدا کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤالاتی است کلّی، که در قالب یک سؤال و جواب نمیگنجد. پیشنهاد میشود کتاب «چه نیازی به نبی» که بر روی سایت هست، را مطالعه فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: در پاسخ به سوال ۲۷۳۹۰ که راجع به مقاله چگونه هنرها را به خدمت اسلام دراوریم، پرسیده شده بود، فرمودید که: و با ولایت پیامبر خدا و در این تاریخ با ولایت حضرت امام و رهبری، وجوهی از حرفهای مارکس هم قابل پذیرش میشود بدون ولایت مارکس. مگر شیطان برای اغوایِ مردم از موضوعات حقی استفاده نمیکند تا ولایت خود را بر آنها إعمال نماید؟ و ولیّ الهی مانع ولایت شیطان میشود. در این بحث برای من ابهام وجود دارد. خود حضرتعالی در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم فرمودید و به ظرافت به آن آیه شریفه قرآن اشاره داشتید که راجع به شیطان است که می گوید من به شما وعده های دروغ می دهم و بستر را برای وهم و تغییر نظام عالم فراهم می کنم و حتی در سایر آیات داریم او روز قیامت هم چنین سخنانی دارد و دقیقا این مطلب در فرهنگ مدرنیته که مارکس هم یکی از متفکران آنست تجلی پیدا کرد. منظور از این که شیطان نسبتی با حقایق عالم دارد و از معارف حقه برای اغوا بهره می برد چیست؟ این برای خودم مبهم است. منظور شاید این باشد که شیطان در نظام حکیمانه عالم که توسط خالق حکیم تدبیر می شود نقشی دارد و باعث می شود وجودش که دنیا حقیقتا معبر و محل آزمایش بشر باشد ولی اینکه وجودش نسبتی با حقایق دارد و از معارف حقه در جهت اغوا بهره می برد را متوجه نمی شوم و اینکه می توان نسبت شیطان فرضا و یا مارکس را فهمید و وجوهی را پذیرفت با حقایق عالم حکیمانه و زیر ولایت آنها هم نرفت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً شهید آوینی در مورد مدرنیته در کتاب «حکمت سینما» میگوید با خودآگاهی نسبت به روح مدرنیته میتوان سینما را تسخیر کرد. مارکس که سهل است، آیا نمیشود تحریمهای شیطان بزرگ را به فرصت تبدیل نمود؟ دغدغهی مارکس، عبور از سیطرهی سرمایهداری است، هرچند در پازل فرهنگ مدرنیته تنفس میکند. زمانی که کتاب «فلسفهی تاریخ» شهید مطهری را مطالعه میکردم، طوری استاد نگاه به مارکس را تبیین مینمودند که آدم فکر میکرد استاد به مارکس علاقهمند شدهاند. به این روایت هم خوب است فکر کنید که میفرماید: روزی حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: با هر یک از افراد بشر شیطانی است که او را دعوت بگناه می کند. عرض کردند: ای رسول خدا آیا در وجود شما هم این شیطان موجود است؟ فرمود: بلی و لکن شیطانی اسلم بیدی " .آری! لکن شیطان من بدست من رام و مسلمان شده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با انقلاب اسلامی، راهی برای انسانِ این عصر گشوده شده است برای عبور از سیطرهی استکبار. و بحمداللّه هر روز بهتر از روز قبل در این راه جلو میرویم و معلوم است که استکبار، بیکار نمینشیند و شعبِ ابیطالبها برای ما درست میکند، ولی بصیرت اقتضاء میکند که متوجهی ارادهی الهی در این تاریخ باشیم که بناست همهچیز با افول استکبار، تغییر کند. این افرادی که میفرمایید «زمان» را نمیشناسند و از بصیرت بهرهای ندارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: واژهی «رحلت» واژهی خوبی است یعنی از این دنیا به دنیای دیگر رفتن. ولی واژهی «فوت» خوب نیست چون به معنای از بینرفتن است و قرآن در این رابطه میفرماید: «فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ» فوت و نابودی برای آنها نیست بلکه از مکانی نزدیک یعنی آزاد از روشهای مادی گرفته میشوند. واژهی «موت» به معنای مردن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده که قابل نیستم ولی بالاخره باید با همین عزیزان مدارا کرد. امید است که در دلِ همین مداراها خداوند درخششی به آن قلب عزیزان بکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامهی طباطبایی با توجه به تحقیقاتی که کردهاند، میفرمایند اتفاقاً همین انجیل و توراتی که هم اکنون در دست یهود و نصاری است و تحریفاتی نیز در آن شده، در صدر اسلام، همین در دست یهود و نصاری بوده و با توجه به این امر خداوند از آنها خواسته است به توحید برگردند. البته بحث آن مفصل است و عرایض نسبتاً مفصلی در بحثی که در سورهی آلعمران شد؛ مطرح گردید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن انسانها را دعوت به عبادت میکند و میفرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/۲۱ و ۲۲) اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنيد؛ آن کس که شما، و کسانى را که پيش از شما بودند آفريد، تا پرهيزکار شويد.
ملاحظه میکنید که این انسان است که باید عبودیت الهی را انتخاب کند و عمق ببخشد. فکر میکنم در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که بر روی سایت هست، جواب قسمت دوم سؤالتان را بیابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن میفرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْل» (سوره نساء، آیه ۱۳۶) خبر از آن میدهد که ایمان اولیه برای حضور در مراحل بالاتر کافی نیست و باید با عمقِ بیشتری از ایمان از فتنههای اقتصادی و مقابله با ظلم و استکبار بهرهمند شد ولی متأسفانه صدا و سیمای ما، ما را در همان مرحلهی ایمان اولیه قرار داده و راه هنرمندانهای برای به صحنه آمدن ملت در جبهههای بزرگتر در مقابل مردم نمیگذارد. بیشتر برای سرگرم کردن مردم از سلبریتیها که عموما انسان های عادی و سطحی هستند استفاده میکند تا همان حسّ وهم آلودِ مردم را تغذیه کند. از آن طرف برنامههای طنز آن نیز بیشتر حالت لودگی دارد و نه آنکه طنز اصیلی که همراه با تذکرات اساسی است را به صحنه بیاورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی چیزی ملکهی انسان شد، بدون هر تعللی و تردیدی، اگر آن چیز عقیدتی باشد آن را تصدیق میکند و اگر عملی باشد آن را انجام میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی متوجهی حضور تاریخی انقلاب اسلامی نشود و تنها در سلوک فردی باقی بماند، باید در این زمانه نگران آیندهی خود باشد. بنده در مصاحبهی اخیری که با آقای دکتر دخانچی داشتم در این رابطه عرایضی شد. خوب است متنی را که یکی از دوستداران ایشان برایشان نوشته است، در سایت رجا نیوز ملاحظه فرمایید. موفق باشید
استاد امجد آن روز کجا و محمود امجد امروز کجا؟
به گزارش مشرق، محمد علی آهنگران در کانال تلگرامی خود نوشت: تمام آنها که مرا از بیست و پنج سال پیش تاکنون از نزدیک می شناسند به عمق رابطه عاطفی و معنوی من با آیت الله امجد واقفند. من از ۱۳ سالگی از زمانی که در منزل مرحوم آیت الله بهاالدینی ایشان را دیدم از هیچ کسی به اندازه ایشان در زندگی معنوی و علمی ام متاثر نبودم. البته همچون من بسیار بودند جوانانی که به شوق کسب معارف الهی و تعالیم اهل بیت و فیوضات معنوی ملازم و همراه ایشان می شدند.
من با توصیه و هدایت ایشان مسیر طلبگی را انتخاب کردم و به معنویت و اخلاق علاقمند شدم او بود که دین را در نظرم شیرین و خواستنی کرده بود. او بود که مبانی نظری و دیدگاههای اجتماعی اسلام را به من آموخت و اولین بار سوالاتم پیرامون نگاه اسلام به جامعه و حکومت را با اتقان و اطمینان پاسخ گفت. اصلا او بود که مرا با ولایت فقیه و شخص آیت الله خامنه ای آشنا کرد. از روزهایی که در مدرسه حجتیه قم با آقای خامنه ای رفیق و هم بحث بودند اصلا خود ایشان به من گفت خامنه ای ذره ای منیت و دنیا طلبی در وجودش راه ندارد. اصلا خودش به من می گفت دشمنان خامنه ای را لعنت می کند. از خود ایشان شنیدم که به نقل از مرحوم آیت الله العظمی بهجت گفتند بهتر از آقای خامنه ای برای رهبری جمهوری اسلامی نداریم. از خود ایشان شنیدم که در جریان انتخاب مرحوم آیت الله منتظری به قائم مقامی رهبری، چگونه مرحوم آیت الله العظمی بهاالدینی با این انتخاب مخالفت کردند و به ولایت و رهبری آیت الله خامنه ای بشارت داد.
روز ثبت نام در انتخابات خبرگان ۹۴ از خودش شنیدم که می گفت برای حمایت از رهبری وارد صحنه انتخابات شده است. بعد از شهادت حاج قاسم خودش گفت شهید سلیمانی امتیازش معنویت و روحانیت و محاسن اخلاقی اش بوده کسی در تشییع جنازه اش شرکت کند انشالله اهل نجات است!
حال چه شده که به کسی که گرای ترور حاج قاسم را در امدنیوز میداد و با الفاظ توهین امیز او را سردار کودک کش یا حاج “قایم” سلیمانی میخواند امنیت کشور را به خطر انداخت به بزرگان و علما و انسانهای شریف جسارت و اهانت می کرد لقب شهید دهد؟! آیا اطلاق شهید به کسی که در توهین به امام خمینی و ارزشهای انقلاب از هیچ کوششی فروگذار نکرد خروج از مسیر عدالت نیست؟ مگر همین سردار شهیدی که شاخصه اش به گفته شما روحانیت و معنویت و محاسن اخلاقی بوده نگفت : «نسبت به امام ما کسی را نداریم در هیچ بعدی از عالم اسلامی مثل مقام معظم رهبری، اشبه به امام.» چطور ممکن است با آن سوابق دوستی دیرینه با رهبر انقلاب او را مسئول خونها و کشته ها در طول ۴۰ سال بداند؟!
چطور ممکن است کسی که مخالفین رهبری آیت الله خامنه ای را لعن می کرد امروز در رسانه های امریکایی و سعودی و اسراییلی بر سر دست گرفته شود تا رهبر انقلاب را جهنمی توصیف کند و دعوت به توبه نماید. آیا این خروج از مسیر عدالت نیست؟.
من آقای امجد امروز را اصلا نمی شناسم با استاد امجدی که شاگردش بودم از اینجا تا ثریا فرق کرده. دلم برای استاد امجد ظهر دوشنبه دبیرستان شهید مطهری عصر چهارشنبه مدرسه عالی ، شبهای قدر کوی دانشگاه، منزل خیابان بخارست، حسینیه کوهسار و امامزاده صالح تنگ شده استاد امجد آن روز کجا حضرت محمود امجد امروز کجا ؟
من به اشتیاق معارف اهل بیت با ایشان همراه و به ایشان دلبسته بودم. میخواستم راه بهشت را از راهنماییهای ایشان بیابم. با همه انتقادی که به برخی سیاستهای حکومت و نظام دارم اما دنبال ساختار شکنی و ضدیت با اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نبودم و با دشمنان نظام آشتی و میانه ای ندارم . افسوس که در حضرت محمود امجد امروز بیش از ازادگی و حریت و معنویت و عدالت، تاثیر پذیری از عناصر ضد انقلاب و دشمنان بیمار دل جمهوری اسلامی میبینم آیت الله امجد دیروز برای من آیت خدا بود امروز اما راه و نشان دیگری را شاهدم.
این چند خط را با اشک و درد و حسرت نوشتم
افسوس صد هزار افسوس
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیای الهی مظلوم بودند، ولی منظلم و ظلمپذیر نبودند. باید طوری حادثه را نقل کرد که حکایت از ظلم ظالمان داشته باشد و نه ظلمپذیری اولیای الهی. از این جهت شاید انتقاد دوستتان از جهتی درست باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که کتاب «روزه؛ دریچهای به عالم معنا» بنا است رفقا را وارد عالمی بکند که کیفیتها جای کمیتها را بگیرد. یعنی ما را به جای مشغولکردن به جسممان، با جانمان که در بیکرانهی هستی حاضر است، آشنا کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد، سررشتهای ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته فکر کنید که با اظهار آن فراز از مناجات، حضورِ حضرت ربّ العالمین را در تمام مناسبات خود مدّ نظر داریم و میخواهیم اظهار کنیم ما هیچ توجهی به غیر از تو در مناسبات خود نداریم. و این قصهی اُنس ما با حضرت معبود است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکات در راستای وجهِ تکوینی مخلوقات است در نسبت و هماهنگی با حقیقتِ انسان کامل. لذا هر آنچه در خدمت انسان کامل قرار ندارد به جهت نحوهی تکوینی آن چیز است و در این رابطه گفته میشود ولایت اولیاء الهی را قبول نکرده است که در خدمت آن اولیاء الهی نباشد. و این غیر از نگاه تشریعی به موجودات است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای ایشان به جهت دلسوزیها و تعهدشان نسبت به ارزشهای انقلاب، احترام قائل هستم. ولی نمیدانم چرا نقش فلسفه را در تمدن اسلامی نمیپذیرند در حالیکه مقام معظم رهبری «حفظهاللّه» معتقدند برای تحقق تمدن نوین اسلامی، فلسفهی صدرایی ضروری است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اگر با کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورها» همراه با صوت شرح آن کتاب مأنوس شوید، کار ازش میآید ان شاء الله. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خودش را با همهی آنچه به عنوان ملکات دارد، یکجا حس میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود عینِ عینیت به معنای بودن است منتها تعیّنِ آن به همین مخلوقات است و این مخلوقات یا ماهیات، وجودند به صورت خاص. موفق باشید