بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26599

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد محترم: واقعا از سایت شما، پرسش های دوستان و جواب های دقیق شما تشکر می کنم. من و دوستانم در خانواده هایی مخالف با حکومت زندگی می کنیم، در این شرایطی که پیش می آید و امتحانات مختلف. راهنمایی های شما بسیار به ما کمک می کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه مباحث کمک کند تا افقی در مقابل رفقا نسبت به آینده‌ی روشنی که خداوند در این تاریخ برای این ملت اراده کرده است، گشوده شود. موفق باشید

25298
متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد عزیز: امسالم اربعین قسمت نیست ما بیایم. سالای پیش حس حسرت و بغض و... داشتم، امسال اما کنار بغض حس کرختی می کنم. چرا چرا می کنم که چرا ارباب ما رو نمیخواد؟ طلب خودم شدید نیست؟ تقدیر من به نرفتن؟ و چراهای دیگر. چه جوری به نرفتنم نگاه کنم که کمتر دق کنم؟ اما الان بیشتر دلم میخواد بدونم امثال بنده که از این حماسه عظیم جا مانده اند چکار کنند تا هم به حس حضور برسند و هم برکاتی از آن را دریافت کنند؟ به خاطر امام حسین (ع) چند قدم به نیابت از ما بردارید. از امام حسین (ع) بخواین برکات این سفر رو به ما هم بچشانند. التماس دعا. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه می‌گویی آدم حسابی؟!! با توجه به چنین غم و حسرتی که داری با تمام زائران و خادمان همراهی، چرا در کنار این غم خود را در وسعتی نمی‌یابی که با قدم‌قدم‌های زائران هم‌قدم نباشی؟!! موفق باشید

24497
متن پرسش
استاد گرامی با عرض سلام و تسلیت بابت درگذشت فرزند عزیزتان نظر شما در مورد متن زیر چیست؟ تبیین رابطة روح و بدن با تکیه بر نظریة سیستم‏ها و تجربه‏ های نزدیک مرگ برخی از محققان در حال حاضر شواهد کافی برای رابطه روح و بدن ارائه کرده ‏اند، امّا باید بر این نکته تاکید کرد که چگونه می ‏توان یک بررسی تجربی روی این موضوع انجام داد. مبنای این پژوهش، رویکرد سیستمیک[3] است و انسان را به عنوان سیستمی می‏ داند که در آن دو جزء یا بخش، در یک کل واحد به هم پیوند خورده ‏اند. این در اصل همان نظریه دکارت می ‏باشد که روح و بدن را تشکیل دهنده یک واحد می‏ دانست. ابزارهای نظری برای انجام چنین تحلیلی در اواسط قرن بیستم با طرح تئوری سیستم‏های عمومی توسط برتالانفی فراهم شد Rousseau, 2011,1 :406)). اهمیت مفهوم سیستم از این جهت است که هنگامی که اجزای سیستم در یک مجموعه با هم پیوند می ‏یابند، ویژگی‏های جدیدی در سطح سیستم ظاهر می‏ شود. این در حالی است که برخی ویژگی‏های ذاتی هر یک از اجزا -که مستقلاً واجد آن هستند- محو می‏ شود. برای نمونه آب مایع است و ویژگی مرطوب بودن دارد، امّا ترکیبات آن، اکسیژن و هیدروژن، گاز و بدون رطوبت هستند. به این پدیده، ویژگی‏های نوخاسته[4] می ‏گویند. از سوی دیگر یک تکه چوب از لحاظ بار الکتریکی، خنثی است، امّا ذره‏ های تشکیل دهنده آن –پروتون‏ها و الکترون‏ها- باردار هستند. به این پدیده، ویژگی‏های پنهان[5] می ‏گویند. گاهی چند بخش ویژگی‏های خود را برای انجام عمل خاصی با هم ترکیب می ‏کنند. مثلاً وقتی دست، چکشی را برمی ‏دارد می‏ تواند کاری را انجام دهد که نه از عهدة دست و نه چکش به تنهایی برنمی ‏آید. این پدیده را هم ‏افزایی[6] می‏ گویند. اگر روح و بدن، دو جزء از یک سیستم یکپارچه باشند، خصوصیات هم ‏افزایی و نوخاسته ‏ای از سیستم کلی انسان مشاهده خواهد شد که هیچ ‏کدام از دو بخش تشکیل دهندة سیستم واجد آن‏ها نیستند. از طرفی، برخی ویژگی‏های روح و بدن نیز پنهان می‏ مانند. واضح است که اگر بتوان زمینه ‏ای تجربی برای بررسی چنین فرضیاتی یافت، بهتر می‏ توان به تبیین آن پرداخت. اینجاست که تجربه‏ های نزدیک مرگ به عنوان نمونه‏ ای تجربی برای بررسی فرضیات نظریه سیستمی اهمیت ویژه ‏ای می ‏یابد. اگر پیوندهای بین اجزای سیستم ضعیف شود، مفاهیم کلی سیستم شروع به کم‏رنگ شدن می ‏کند و خصوصیات مستقل اجزا ظاهر می‏ شود. در این وضعیت ویژگی‏های نوخاسته و هم‏ افزایی تضعیف می ‏شوند و ویژگی‏های پنهان ظاهر می ‏شوند. تجربه ‏های نزدیک مرگ زمینة مناسبی را برای انجام چنین تحلیلی در ارتباط با سیستم روح - بدن فراهم می ‏آورند. چنان‏که در ادامه خواهد آمد در طول تجربه نزدیک مرگ، روح در حالی ‏که ارتباط و تعاملش با بدن را کاملاً و یا تقریباً از دست داده است، ویژگی‏هایش که مستقلاً مربوط به خود روح است، ظاهر می‏ شود. این وضعیت فرصت خوبی را برای مشاهده و بررسی تفاوت‏های خصوصیتی در حالت یکپارچه و گسسته فراهم می ‏آورد. علاوه بر این هر اندازه که گسستگی بین اجزای سیستم بیشتر باشد، شانس کمتری برای برقراری مجدد پیوندها وجود دارد و این خود فرصتی دیگر برای مطالعه سیستم تحت درجات مختلف یکپارچگی فراهم می‏ کند. به نظر می‏ رسد ایست قلبی یک گسستگی شدید سیستم یکپارچة فردی می‏ باشد که می‏ توان امیدوار بود فرد زنده بماند. علاوه بر این مراحل بازیابی معمولاً کند است و اغلب یک آسیب پایدار در بدن و یا سیستم کنترلی بدن به وجود خواهد آمد. هنوز به روشنی مشخص نیست که آیا ویژگی‏های روانی، خودپنداره، شخصیت و عاملیّت انسان متأثر از روح می ‏باشند یا خصوصیات نوخاسته سیستم یکپارچه روح-بدن هستند. برای نمونه، گفته می‏ شود که بعد از تباهی و نابودی بدن، هوشیاری شخصی در هوشیاری جمعی ادغام می‏ شود و بنابراین فردیت و شخصیت انسان فقط تا زمانی پابرجاست که بدن زنده و فعال است (ibid). از طرفی طبق نظریه دوگانگی روح و بدن، این ویژگی‏ها ناشی از ماده نیستند، چراکه هیچ ماده فیزیکی خالصی نمی ‏تواند چنین ویژگی‏هایی داشته باشد. در ادامه با مباحثی که مطرح می ‏شود، بیشتر به تبیین این موضوع می ‏پردازیم. تعریف مفاهیم ۱. سیستم سیستم مجموعه ‏ای از عناصر و اجزای مرتبط و در حال کنش و واکنش متقابل است و بر اساس برنامه ‏ای خاص، یک هدف مشخص را تحقق می‏ بخشد (علاقه‏ بند، 1384: 120-121). ویژگی‏های عمومی سیستم‏ها عبارتند از: الف) اینکه حداقل از دو جزء تشکیل شده‏ اند. ب) هر جزء حداقل با یک جزء و به طورکلی با اجزای دیگر در تعامل است. ج) هر تغییر در یک جزء از سیستم بر کل سیستم تاثیر می‏ گذارد. د) سیستم مرز دارد و یک هدف اصلی را دنبال می‏ کند. همچنین مجموعه اجزا، خصوصیاتی متفاوت با تک تک اجزا دارد. در هر سیستم ویژگی‏های نوخاسته ‏ای وجود دارد که ناشی از خاصیت کلی و یکپارچگی سیستم می ‏باشد که در صورت قطع رابطه بین اجزا، این ویژگی ‏ها از بین می‏ روند. در عین این‏که هر یک از اجزا، واجد ویژگی‏هایی است که تنها در صورت از هم‏پاشیدگی سیستم بروز می‏ کنند و در سیستم یکپارچه پنهان هستند Rousseau, ibid)). ۲. تجربة نزدیک مرگ[7] اولین ‏بار در سال ۱۹۷۵، ریموند مودی در کتاب خود با نام «زندگی بعد از زندگی» اصطلاح تجربة نزدیک مرگ را به کار برد.[8] این کتاب بر مبنای مصاحبه ‏هایی است که وی با افرادی انجام داده بود که بعد از مرگ دوباره به زندگی بازگشته بودند. او مشاهده کرد این افراد تجربه ‏های مشابهی دارند. تجربة نزدیک مرگ که در فرهنگ اسلامی به عنوان خلسة عارفانه‌ پیش از مرگ شناخته می‌شود، به حوزه گسترده‌ای از تجربیات شخصی اشاره می‌کند که به مرگ قریب‌الوقوع مربوط می‌شود. این تجربیات شامل احساسات مختلفی از جدا شدن از بدن گرفته تا احساس شناور شدن، وحشت زیاد، آرامش مطلق، امنیت، تجربة از هم‏پاشیدگی کامل و رؤیت نور که برخی افراد آن‌را خدا یا وجود روحانی تلقی می‌کنند، می‏ باشد. بعضی افراد و فرهنگ‌ها تجربه نزدیک مرگ را یک نگاه آنی روحانی و ماوراءالطبیعه زندگی پس از مرگ می‌دانند. بروس گریسون، روان‏پزشک و محقق برجسته در زمینة تجربیات نزدیک مرگ، این تجربیات را چنین تعریف می‏ کند: رویدادهای روان‏شناختی عمیق با مولفه‏ های رمزآلود، روحانی و متعالی که برای افرادی روی می‏ دهد که در آستانة مرگ و یا در وضعیت‏ های شدید آسیب جسمانی قرار می ‏گیرند (Greyson, 2000 :318-319). جنیس هلدن، دیگر محقق مشهور در این زمینه، تجربة نزدیک مرگ را خاطرة رویدادهای روان‏شناختی ماوراى پدیده‏ هاى علمى مکشوف و روحانی‏ای می‏ داند که توسط فردی که در آستانة مرگ قرار گرفته است، گزارش می‏ شود (Nouri, 2008 :6-7). چنین مواردی معمولاً بعد از این‏که فردی مرگش از لحاظ بالینی قطعی شده، یا خیلی نزدیک به مرگ است، گزارش شده ‌است. از این ‏رو آن را تجربة نزدیک مرگ نامیده‏ اند. این تجربه‏ ها شامل موارد زیر می ‏باشد: یک صدای ناخوش‌آیند، اولین ادراک حسی است که گزارش شده‌است. احساس مردن، تجربة خروج روح از بدن (حس شناورشدن در بالای بدن و دیدن فضای مجاور)، حس حرکت به طرف بالا از میان تونلی از نور یا راهروی دراز و باریک، ملاقات با بستگانی که فوت کرده‌اند، ملاقات با اشخاص روحانی، مرور خاطرات دوران زندگی و احساس بازگشت به بدن همراه با بی‌میلی (Moody, 1975,1 :18). این تجربه ‏ها در اشخاص مختلف تحت تاثیر اعتقادات آنهاست. کودکان که زمان کافی برای پرورش قوی ایمانشان ندارند، تجربة بسیار محدودی در این زمینه دارند. همچنین برخی افراد، تجربة نزدیک مرگ بسیار دردناکی داشته‌اند که نشان‏ دهنده وحشت از پایان زندگی است. شرایط بالینی که گمان می‌رود منجر به تجربه نزدیک مرگ می‌شود شامل موارد زیر است: ایست قلبی، شوک، خونریزی هنگام وضع حمل یا عوارض پیش از عمل جراحی، برق گرفتگی، کُما، خونریزی مغزی، سکته مغزی، خودکشی ناموفق، افراد در حال غرق یا خفه شدن و حبس نفس. برخی از موارد تجربة نزدیک مرگ بعد از یک تجربة بسیار سخت روی می‌دهد. به عنوان نمونه وقتی مریضی از پرستار یا پزشک می‌شنود که بزودی خواهد مرد، یا زمانی که فرد در یک وضعیت مُهلک، مانند شنیدن صدای تصادف از نزدیک، قرار می‌گیرد. تجربة نزدیک مرگ به مثابة یک مدل تجربی برای تحلیل سیستم روح- بدن انسان پژوهش‏ ها نشان می‏ دهند حدود ۴% از جمعیت دنیا تجربة نزدیک مرگ داشته ‏اند. مراکز مختلفی برای گردآوری گزارش‏ها و نمونه‏ های این‏چنینی تشکیل شده ‏اند. از جملة این مراکز، «بنیاد تحقیقاتی نزدیک مرگ» می ‏باشد که نزدیک به ۴۰۰۰ نمونه همراه با گزارشات آنها را آرشیو کرده است. یکی از شرایط بالینی که ممکن است منجر به تجربة نزدیک مرگ شود، ایست قلبی است. ایست‌ قلبی‌ عبارت‌ است‌ از فقدان‌ کامل‌ پمپاژ ‌خون‌ توسط‌ قلب که ۱۰ الی ۲۰ ثانیه طول می ‏کشد تا فرد به وضعیت قطع تنفس، قطع ضربان قلب و قطع فعالیت‏های الکتریکی مغز برسد. تأخیر در درمان‌ این‌ حالت‌ حتی‌ برای‌ ۵-۳ دقیقه‌ ممکن‌ است‌ باعث‌ مرگ‌ یا آسیب‌ دایمی‌ مغز شود و ۱۰ دقیقه لازم است تا فرد دچار مرگ واقعی شود. تنها حدود 10% از افرادی که دچار ایست قلبی می‏شوند، زنده می‏مانند Ballew,1977:152)؛ Nichol,2008:1423-1424). نشانه‏های مرگ بالینی و واقعی یکی هستند. تنها تفاوت در این است که بیماران مرگ بالینی با اقدامات و تدابیر پزشکی مناسب می‏توانند دوباره به حیات بازگردند. اعتبار گزارشات جمع‏آوری شده از بیماران ایست قلبی با توجه به دقت بالای آنها تقویت می‏شود. جنیس هلدن در پژوهشی نشان داد که 90 درصد گزارشات تجربیات ادراکی افرادی که در وضعیت ایست قلبی و ایست تنفسی بوده‏اند، خطایی نداشته است. همچنین پنی سارتوری (2005) در پژوهش دیگری نشان داد که افرادِ دچار ایست قلبی که تجربه نزدیک مرگشان را گزارش کرده‏اند، زمان احیای خود را بدون هیچ خطایی توصیف می‏کنند، درحالی که افراد دچار ایست قلبی که تجربه نزدیک مرگ گزارش نکرده‏اند قادر به توصیف و یا حدس صحیح از آنچه در زمان احیای آنها رخ داده بود نبودند. به نظر می‏رسد در حال حاضر زمینه‏های خوبی وجود دارد که نشان می‏دهد بعضی از افراد دچار ایست قلبی تجربیات ذهنی واقعی در طول این حالت دارند و در حالی‏که در وضعیت مرگ بالینی می‏باشند، همچنان هوشیارند. هلدن در پژوهشی نشان داد که اکنون بیشتر محققان تجربة نزدیک مرگ بر این باورند که پارامترهایی نظیر هوشیاری، هویت، حافظه و ادراک می‏توانند حتی زمانی که بدن از کار افتاده است، فعال باشند. اما این پارامترها برای فعال بودن باید ناشی از عامل و یا عواملی باشند. حال اگر این عامل، بدن نباشد عاملی غیر از بدن حتماً وجود خواهد داشت. همین است که می‏تواند دلیلی بر صحت این مدعا باشد که روح چیزی فراتر از بدن است و به نوعی دوگانگی جوهری[9] بدن و روح را تایید نماید .(Holden,2010:364-365) این باور با شواهد بیشتری، که اثبات می‏کنند ارواح انسان‏ها می‏توانند در وضعیت مرگ بازگشت‏ناپذیر زنده بمانند تقویت می‏شود. یکی از این شواهد مهم، ملاقات افراد با ارواح اقوام فوت شده و اجدادشان وهمچنین با ارواح کسانی است که در آن زمان اطلاعی از مرگ آنها ندارند[10] (Greyson,2010:40-41). شواهد تجربیات نزدیک به مرگ، به‏خصوص شواهد مربوط به ایست قلبی، اثبات می‏کنند که روح چیزی مستقل از بدن، و در عین حال متعلق به آن است و روح می‏تواند بعد از مرگ بدن نیز بماند و به حیات خود ادامه دهد. به عنوان نمونه ادعا می‌شود: زنی که مورد جراحی قرار گرفته بود، بعد از به هوش آمدن، به دقت ابزار جراحی‌ای که قبلاً ندیده بود را توصیف کرده و گفتگویی که بین پرستاران و پزشک در هنگام بیهوشی کامل او صورت گرفته بود بیان کرده ‌است (Sabom,1998:53). در مورد دیگری، گفته می‌شود: پرستاری دندان مصنوعی بیمار بیهوشی که دچار حملة قلبی شده بود را از دهانش بیرون آورد و بعد از به هوش آمدن آن بیمار از همان پرستار خواست که دندانش را به او برگرداند. در شرایط عادی ممکن است توجیه این مسئله مشکل باشد که چگونه یک مریض بیهوش توانسته بعد از به هوش آمدن همان پرستار را شناسایی کند .(vanLommel,2001:2040) بیشتر افرادی که تجربه نزدیک مرگ داشته‌اند آن را برای خودشان به منزله نشانه‌ای بر وجود زندگی پس از مرگ دانسته‌اند. اشروتر کونهاردت بیان می‏کند که اگر چه برخی عناصر تجربه نزدیک مرگ را می‌توان از طریق تحریک الکتریکی لب گیجگاهی در نیمکره راست مغز و نیز با استفاده از مواد توهم‌زا به نحو مصنوعی پدید آورد، اما با وجود این، برخی دیگر از عناصر تجربه نظیر مرور رویدادهای زندگی یا دست‏یابی به اطلاعات عینی از محیط اطراف در حین تجربه، نه تنها قابل بازآفرینی نیستند، بلکه اصولاً تبیین‌های فیزیولوژیکی روشنی در بارة آنها وجود ندارد. وی نظریه‌هایی که با استناد به واکنش‌های دفاعی مغز در مواجهه با مرگ (نظیر واکنش آرزومندانه در راستای انکار مرگ) در پی توجیه فیزیولوژیکی این پدیده هستند را نیز نابسنده می‌انگارد و برآن است که اکنون اطلاعاتی در باب تجربه‌های نزدیک مرگ در دست است که می‌تواند بر واقعیت فرامادی و قابلیت‌های فراطبیعی انسان دلالت داشته باشد .(Kunhardt,1993:165-166) جفری لانگ متخصص درمان تومورهای سرطانی از طریق پرتوافکنی با همکاری پل پری در سال 2010 با انتشار کتاب «شواهد حیات پس از مرگ» مدعی شد که دیگر حجت بر شکاکان تمام شده است و شواهد روشنی از رهگذر بررسی تجربه‌های نزدیک مرگ به دست آمده، که بر بقای آگاهی و حیات پس از مرگ دلالت دارد. شواهد لانگ در این اثر که حول 9 محور اصلی سامان یافته، بر واقعی بودن تجربه نزدیک به مرگ اصرار می‏ورزد long, 2010:8-9)). تجربیات نزدیک به مرگ و یکپارچگی روح - بدن در این قسمت ابتدا باید نشان داد که تجربة نزدیک مرگ یک حالت گسستگی بین روح و بدن در سیستم روح - بدن انسان است. آنگاه فرصتی برای تحلیل نظری سیستمیک فراهم کرد. همان‏طور که گذشت، پیوستگی روح - بدن لزوماً شامل یک تبادل اطلاعاتی و تأثیری می‏باشد، چرا که روح بر آنچه بر بدن یا نسبت به بدن در حال رخ دادن است، آگاهی دارد و بدن نیز به نوعی اجراکننده خواسته‏ها و فرامین روح است. آغاز تجربه نزدیک مرگ همراه با از دست دادن کنترل بدن و همه احساسات جسمانی می‏باشد. همه این‏ها با تمام شدن تجربه نزدیک مرگ دوباره باز می‏گردند. افراد تجربه کننده در ابتدا به همین موضوع اشاره می‏کنند. آنها احساس درد را از دست می‏دهند و دوباره درد را احساس می‏کنند. آنها همچنین متوجه می‏شوند که در طول تجربه خروج از بدن نمی‏توانند با افراد دیگر به طور فیزیکی ارتباط برقرار کنند. در اینجا دو نمونه از این تجربیات آورده می‏شود: الف) درد شدیدی در بازوی خود احساس می‏کردم. ناگهان احساس کردم در حال از دست دادن هوشیاری خود هستم و اطرافیانم را می‏دیدم که در حال حرکت به سوی من هستند. بعد از آن هیچ چیز نبود، هیچ دردی احساس نمی‏کردم. من نزدیک سقف اتاق در حال تماشای بدن خودم بودم که روی تخت خوابیده بود، احساس آرامش داشتم، ناگهان با ضربة شدیدی به سمت بدنم هل داده شدم و دوباره درد شروع شد (Fenwick,1995:5). ب) بعد از تولد دخترم خونریزی شدیدی داشتم. اطرافم را کادر پزشکی و مراقبتی احاطه کرده بودند. درد شدیدی داشتم. ناگهان احساس کردم دردی ندارم. از بالا در حال تماشای حاضرین بودم. صدای دکتر را شنیدم که می‏گفت سیگنالی وجود ندارد. سپس خودم را در تونلی از نور که پایان نداشت در حال حرکت دیدم. صدای آرامی مرا خطاب کرد تو باید برگردی. توسط دستگاه شوک با ضربه به تخت بیمارستان برخورد کردم و درد دوباره بازگشت (Morse,1993:114-115). پدیده انتقال ناگهانی از وضعیت درد شدید به وضعیت بی‏دردی و بازگشت مجدد درد در پایان این تجربه، بسیار مهم و قابل توجه است. اندورفین‏های طبیعی می‏توانند درد را برای حدود دو ساعت کاهش دهند و این در حالی است که تجربة نزدیک مرگ تنها چند ثانیه یا دقیقه طول می‏کشد .(Greyson,2007:118-119) بنابراین این احتمال وجود ندارد که این تاثیرات ناشی از مکانیسم‎‏های بدن باشد. این موضوع با نمونه‏هایی می‏تواند تقویت شود که در آنها افراد می‏توانستند بدن خود را در حال دریافت شوک ببینند، اما هیچ احساس جسمانی نداشتند Moody,1975:78)). به نظر می‏رسد در طول تجربه نزدیک مرگ جریان‏های تقابلی اطلاعاتی و تاثیری که برای تعامل روح - بدن نیاز است، به شدت یا کلاً دچار اختلال می‏شود. شایان ذکر است که انتقال به دورة بی‏حسی و بی‏دردی همیشه کامل صورت نمی‏گیرد. در یک تحقیق که روی تجربه کننده‏های ایست قلبی انجام شده، 10درصد تجربه کنندگان احساس درد خفیفی را در طول تجربة خروج از بدن گزارش دادند (Schwaninger,2002:213). این یافته‏ها نشان می‏دهد یکپارچگی روح و بدن یک حالت همه یا هیچ نیست و می‏تواند جزئی نیز باشد.این تحلیل اثبات می‏کند مرگ واقعی وقتی رخ می‏دهد که گسستگی سیستم روح - بدن، هم کلی باشد و هم بی‏بازگشت در دنیا. شرایطی که گسستگی را بی‏بازگشت می‏کند هنوز نامشخص است. اما در برخی موارد گزارش شده است که تجربه کننده در خلال تجربة نزدیک مرگ در بازگشت یا ماندن مخیر شده است (Ring,1980:68). با توجه به این مسئله که در تجربه نزدیک مرگ پیوند سیستم روح-بدن دچار گسستگی می‏شود، ویژگی‏های روح در حالت گسستگی بررسی می‏شود. 1) هشیاری در طول ایست قلبی گزارش‏های هشیاری در طول ایست قلبی و عموماً در تجربه‏های نزدیک مرگ بسیار شگفت‏آور است. تجربه کننده‏ها گزارش می‏کنند در زمان تجربه، نه تنها هشیار هستند، بلکه تفکر آنها روشن‏تر، سریع‏تر و منسجم‏تر از حالت عادی است. در تحلیلی که روی مجموعه‏ای بزرگ از افراد تجربه کننده در دانشگاه ویرجینیا شد 80 درصد تجربه کنندگان گزارش دادند که در طول NDE تفکرشان روشن و واضح بوده است (45% واضح‏تر از حالت عادی و 35% به وضوح حالت عادی). 74% گزارش دادند که سرعت تفکرشان دچار آسیب نشده است (37% سریع‏تر از حالت عادی و 37% سرعت مشابه با حالت عادی). 65% گزارش دادند منطق و استدلال آنها دچار آسیب نشده است (29% منطقی‏تر از حالت عادی و 36% مشابه حالت عادی). 55% گزارش دادند کاهشی در کنترل افکار خود مشاهده نکردند (19% کنترل بیشتر از حالت عادی و 36% به مقدار حالت عادی) (Kelly,2007:386-387). نکتة مهم درباره این یافته‏ها این است که چون هشیاری و تفکر منطقی می‏تواند حتی در حالتی که عملکرد مغز به شدت دچار اختلال شده است باقی بماند، منتج به این امر می‏شود که هشیاری، آگاهی، خصوصیات روانی مانند تفکر، یادآوری و احساسات از ویژگی‏های روح می‏باشند. بنابراین این ویژگی‏ها اثرات جانبی فرآیندهای بدنی و ویژگی‏های نوخاستة سیستم روح- بدن نمی‏باشند. 2) فردیت در طول تجربه‏های نزدیک مرگ چنانکه گذشت تجربه‏های نزدیک مرگ می‏تواند به اشکال مختلف ظاهر شود. معمول‏ترین این تجربه‏ها تجربه خروج از بدن[11] و تجربه ورود به جهانی دیگر[12] می‏باشد. تجربة خروج از بدن تجربه‌ای است که عموماً با حس شناور شدن خارج از جسم همراه است و در برخی از موارد شخص ممکن است بدن فیزیکی خود را از نقطه‌ای خارج از بدنش مشاهده کند.در عرفان این تجربه‏ها را «خلع بدن» می‏نامند که گفته می‌شود و در واقع سالک به اختیار و اراده خود روح خود را از بدن خلع (جدا) می‏کند (برای اطلاع از مصادیق آن ر.ک: حسن‏زاده آملی، 1379). در تجربة ورود به جهانی دیگر که برخی از با آن روبرو می‏شوند، فرد خود را در دنیای دیگری حس می‏کند که بسیار زیبا و تماشایی است و عموماً با موجودات روحانی مهربان یا دوستان و اقوام فوت شده روبرو می‏شود. در تجربه‏هایOBE و ORE، فردیت (هشیاری یکپارچه از دید شخص)، شخصیت (حقوق و مسئولیت‏های اخلاقی) و عاملیت (توانایی تصمیم‏گیری و انجام آن) دست نخورده باقی می‏مانند (Mays,2008:15-16). بنابراین این خصوصیت‏ها همگی از ویژگی‏های روح هستند نه بدن یا سیستم روح- بدن. 3) توانایی های تاثیری و اطلاعاتی روح دلیل اصلی برای اعتبار شواهد آگاهی، هشیاری، پدیده‏های روانی و تفکر منطقی هنگام ایست قلبی این است که در این گزارش‏ها اطلاعات دقیقی دربارة آنچه که در اطراف بدن فرد رخ می‏دهد، ارائه می‏شود. هنگامی که تجربه نزدیک مرگ به تجربه خروج از بدن تغییر شکل می‏دهد تجربه کننده قادر است محیط فیزیکی را مشابه ادراک بینایی معمولی ادراک کند. افراد دچار ایست قلبی بیان می‏کنند که این ادراکات ناشی از توانایی‏های جسمانی نبوده است. این یافته با بررسی تعداد نمونه‏های جمع‏آوری شده توسط رینگ و کوپر که شامل افراد نابینا نیز بوده، تأیید شده است. برای تقویت اینکه این ادراکات جسمانی نیست گزارش‏های زیادی مبنی بر دیدن در سطحی پیچیده‏تر از دیدن جسمانی جمع‏آوری شده است. برای نمونه، می‏توان به توانایی مشاهده محیط اطراف در همه جهات در یک زمان، دیدن یک شی از تمامی زاویه‏ها Ring,1999:7-8)) دیدن اشیا از مکان‏های دور Tart,1981:202-203)؛ Tyrrell,1945:59) اشاره کرد. با این حال ادراک بینایی تمام داستان نیست. گزارش های NDE شامل بقیه حواس ظاهری نیز می‏شود. شنوایی، بویایی، حس جهت‏یابی، حس حرکت که توسط رابرت و سوزان مایز اخیرا مورد بررسی قرار گرفته‏اند. علاوه بر این، افراد در حالت تجربة خروج از بدن توانایی خواندن افکار افراد دیگر را دارند و در برخی موارد قادرند از طریق تله‏پاتی اطلاعاتی را به دیگر افراد انتقال دهند. در حالت تجربة ورود به دنیایی دیگر آنها حتی می‏توانند از طریق تله‏پاتی با هم مکالمه داشته باشند (Mays,2008:18-19). برای چنین اتفاقی در بین کانال‏های ارتباطی جسمانی رایج، مشابهی وجود ندارد. با این حال یک نمونة خوب در زندگی روزمره وجود دارد که افراد، ظرفیت و توانایی چنین ارتباطی را به صورت خیلی ضعیف دارند. به عنوان مثال، توانایی فهمیدن اینکه کسی به آنها زل زده است Sheldrake,2005:26)) یا توانایی درک اینکه کسی دارد به آن‏ها فکر می‏کند (Sheldrake,2001:148). این توانایی‏های شناختی غیرعادی در تحقیقات روانی و فرا روان‏شناسی تحت عنوان ادراکات فراحسی[13]، روشن‏بینی[14] و psi شناخته می‏شوند. قسمت جنبشی این توانایی‏ها جنبش روانی[15] نامیده می‏شود. انسان به عنوان یک سیستم روح- بدن، ادراکات فراحسی و جنبش روانی ضعیفی دارد. از نگاه سیستمیک توانایی جنبش روانی انسان ویژگی نوخاستة سیستم روح –بدن است، در حالی که ادراکات فراحسی از ویژگی‏های روح است که در سیستم یکپارچه روح- بدن پنهان می‏شود (ویژگی‏های پنهان). نتیجه‏گیری در این پژوهش، با استفاده از نظریه عمومی سیستم‏ها و بررسی تجربیات نزدیک به مرگ، نشان داده شد روح و بدن به شکل یک سیستم یکپارچه است که هر کدام از آن‏ها واجد خصوصیات و ویژگی‏های منحصر به خود می‏باشد. انسان فراتر از بدن مادی خویش است و ماورای این جسم طبیعی، حقیقتی انکارناپذیر و بی‏زوال به نام روح وجود دارد. در حیات مادی، سیستم روح- بدن انسان یکپارچگی خود را حفظ می‏کند و هر دو قسمت روح و بدن در تعامل با یکدیگر هستند. در تجربه ی نزدیک مرگ که یک حالت گسستگی بین روح و بدن در سیستم روح-بدن انسان می باشد، این یکپارچگی و وحدت تضعیف می شود. با بررسی تجربیات نزدیک مرگ، ماهیت روح به عنوان حقیقتی منفصل از بدن رخ می‏نماید. گزارش‏های هشیاری در تجربه‏های نزدیک مرگ، آگاهی، خصوصیات روان‏شناختی مانند تفکر منطقی، یادآوری، احساسات، هشیاری یکپارچه از دید شخص و توانایی تصمیم‏گیری و انجام آن، در طول تجربة نزدیک مرگ افراد تجربه کننده باقی می‏مانند. با تبیینی سیستمیک مشخص شد که این ویژگی‏ها نشأت گرفته از روح هستند که در پی گسستگی ارتباط روح و بدن در تجربه نزدیک مرگ، پایدار مانده و حتی برخی از این ویژگی‏ها نظیر تفکر منطقی نسبت به حالت یکپارچگی سیستم روح- بدن قوی‏تر و منسجم‏تر می‏شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که در سیستم‌ها استعدادهایی به ظهور می‌آید که در تک‌تکِ اجزاء آن سیستم ظهور ندارد، ولی در هر حال از ساحتِ هویت مادی خارج نمی‌شود. ولی موضوع نفس ناطقه‌ی انسانی چیزی است ماورای پدیده‌های مادی، و هیچ‌وقت علتِ موجود مجرد نمی‌تواند اجزاء مادی باشد، هرچند که اجزای ماده سیستمی را تشکیل دهند. این‌جا است که نگاه ما بیشتر متوجه‌ی آیاتی از قرآن می‌شود که روح را نفخه‌ی الهی می‌داند که در جسم دمیده می‌شود. موفق باشید  

22456
متن پرسش
سلام استاد: ۱. مقام «علم آدم الاسماء» اشاره به مقام اسم جامع الله که صعق ربوبی است دارد یا به اول مخلوق؟ ۲. عالم ذر اشاره به اعیان ثابته دارد یا در مقام اول مخلق در مقام مخلوقیت دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تعلیم اسماء، مقامِ فوق آدمیت است که فوق مقام بهشت و حضور آدم و حوّا است. 2- خیلی نمی‌توان برای عالَم ذر حساب باز کرد. به فرمایش آیت اللّه جوادی، زیر این نوع روایات آب می‌رود. موفق باشید

17944

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: چرا نگوییم خداوند حی لا وجود است این خیلی قدرت درک بالایی نمی خواهد. التماس دعا خداوند عاقبت محبین ولایت مولا متقیان علی بن ابیطالب (ع) و منتظران آقا صاحب الزمان عج الله را بخیر گرداند. خدایا ما را وسیله آزمایش ستمگران قرار نده و ما را بیامرز. آمین یا رب دلباختگان ابالفضل العباس بن علی بن ابیطالب (ع)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که خداوند حیّ است پس وجود دارد. چگونه بگوییم او «لا وجود» است؟ موفق باشید

8409
متن پرسش
سلام من دردوران دانشجویی خیلی نسبت به برخی مسایل (مذهبی.سیاسی.....)حساس بوده وغصه می خوردم وفکر می کردم باید کاری کرد ولی الان بااینکه از وجود ان مسایل ناراحتم ولی کاری نمی کنم چون اینطور فهمیدم که این ها کفهایی اند که ماندگار نیستند ودر واقع اینگونه وبااین تفکر ارام شده ودر نتیجه فعالیتی را با فایده نمی دانم ایا این درست است ؟اگر نه حقیقت چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ما وظیفه داریم از طریق معارف الهی فرهنگ جامعه‌ی خود را تعالی ببخشیم. آری خیلی نباید وقت و عمر خود را مشغول امور جزیی و موسمی کرد. موفق باشید
31550
متن پرسش
سلام و رحمت خدمت استاد بزرگوار: استاد اگر « فس جمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» هست (به این معنی که انسان ابتدا فقط ماده هست و بدن مادی با حرکت جوهری قوه‌هایش بسترِ فعلیتِ تجرد_که همان نفس باشد_ می‌شود. (تعبیر استاد دینانی از این جمله و بیان مراد ملاصدرا ره از جمله‌شان.)، این مطلب با این جمله که «نفس بدن متناسب با خودش را شکل می‌دهد» به چه معنایی قابل جمع هست؟(چراکه جمله دوم اینگونه به ذهن متبادر می‌کند که نفس پیش از شکل‌گیری بدن یک فعالیتی دارد که بدن خود را شکل می‌دهد. آیا می‌توان مراد از شکل دهیِ بدن توسط نفس را اینگونه بدانیم که فعلیت تجرد به عنوان فضل و فعلیت بعید جهت صورت مادی را مشخص می‌کند؟!) اگر غیر این هست، این تجرد اخیر نفس در بستر بدن مادی، چگونه با روایت امیرالمؤمنین (ع) قابل جمع هست که ارواح هزاران سال پیش از بدن خلق شده اند؟ (یعنی فعلیت پیدا کرده اند؟!؟!) تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ارواح، قبل از ابدان در علم خدا در مقام امکان ذاتی خود حاضرند ولی تعیّن و به فعلیت‌درآمدن‌شان منوط به بدنی است مناسب آن روح، و حال که آن بدن را انتخاب کنند وقتِ نزول فیض الهی است تا آن بدن با تبدیل قوه‌هایش به فعلیتِ مناسب، بستر تحقق آن روح شود. اگر جسم با حرکت جوهری آماده نمی‌شد آن روح، محقق نمی‌گشت. موفق باشید

29825

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و احترام خدمت استاد: نظرتان نسبت به صحبت های محمود امجد چیست؟ و اینکه امثال امجد ها و منتظری ها که البته مننظری از دنیا رفته و اگر یه روزی هم امجد با این وضعیت از دنیا برود جایگاه شان در آن دنیا از نظر اسلام چیست؟ یعنی در عذاب ابدی جای می گیرند؟ و این نوع موضع گیری ها از نظر شدت و نوع گناه بودن، چه نوع گناهی و با چه شدتی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی متوجه‌ی حضور تاریخی انقلاب اسلامی نشود و تنها در سلوک فردی باقی بماند، باید در این زمانه نگران آینده‌ی خود باشد. بنده در مصاحبه‌ی اخیری که با آقای دکتر دخانچی داشتم در این رابطه عرایضی شد. خوب است متنی را که یکی از دوستداران ایشان برایشان نوشته‌ است، در سایت رجا نیوز  ملاحظه فرمایید. موفق باشید  

استاد امجد آن روز کجا و محمود امجد امروز کجا؟

به گزارش مشرق، محمد علی آهنگران در کانال تلگرامی خود نوشت: تمام آنها که مرا از بیست و پنج سال پیش  تاکنون از نزدیک می شناسند به عمق رابطه عاطفی و معنوی من با آیت الله امجد واقفند. من از ۱۳ سالگی  از زمانی که در منزل مرحوم آیت الله بهاالدینی ایشان را دیدم از هیچ کسی به  اندازه ایشان در زندگی معنوی و علمی ام متاثر نبودم. البته همچون من بسیار بودند جوانانی که به شوق کسب معارف الهی و تعالیم اهل بیت و فیوضات معنوی ملازم و همراه ایشان می شدند.

من با توصیه و هدایت ایشان مسیر طلبگی را انتخاب کردم و به معنویت و اخلاق علاقمند شدم او بود که دین را در نظرم شیرین و خواستنی کرده بود. او بود که مبانی نظری و دیدگاه‌های اجتماعی اسلام را به من آموخت و اولین بار سوالاتم پیرامون نگاه اسلام به جامعه و حکومت را با اتقان و اطمینان پاسخ گفت. اصلا او بود که مرا با ولایت فقیه و شخص آیت الله خامنه ای آشنا کرد. از روزهایی که در مدرسه حجتیه قم با آقای خامنه ای رفیق و هم بحث بودند اصلا خود ایشان به من گفت خامنه ای ذره ای منیت و دنیا طلبی در وجودش راه ندارد. اصلا خودش به من می گفت دشمنان خامنه ای را لعنت می کند. از خود ایشان شنیدم که به نقل از مرحوم آیت الله العظمی بهجت گفتند بهتر از آقای خامنه ای برای رهبری جمهوری اسلامی نداریم. از خود ایشان شنیدم که در جریان انتخاب مرحوم آیت الله منتظری به قائم مقامی رهبری، چگونه مرحوم آیت الله العظمی بهاالدینی با این انتخاب مخالفت کردند و به ولایت و رهبری آیت الله خامنه ای بشارت داد.

روز ثبت نام در انتخابات خبرگان ۹۴ از خودش شنیدم که می گفت برای حمایت از رهبری وارد صحنه انتخابات شده است. بعد از شهادت حاج قاسم خودش  گفت شهید سلیمانی امتیازش معنویت و روحانیت و محاسن اخلاقی اش بوده کسی در تشییع جنازه اش شرکت کند انشالله اهل نجات است!

حال چه شده که به کسی که گرای ترور حاج قاسم را در امدنیوز میداد و با الفاظ توهین امیز او را سردار کودک کش یا حاج “قایم” سلیمانی  میخواند امنیت کشور را به خطر انداخت به بزرگان و علما و انسان‌های شریف جسارت و اهانت می کرد لقب شهید دهد؟! آیا اطلاق شهید به کسی که در توهین به امام خمینی و ارزشهای انقلاب از هیچ کوششی فروگذار نکرد خروج از مسیر عدالت نیست؟ مگر همین سردار شهیدی که شاخصه اش به گفته شما روحانیت و معنویت و محاسن اخلاقی بوده  نگفت : «نسبت به امام ما کسی را نداریم در هیچ بعدی از عالم اسلامی مثل مقام معظم رهبری، اشبه‌ به امام.» چطور ممکن است با آن سوابق دوستی دیرینه با رهبر انقلاب او را مسئول خون‌ها و کشته ها در طول ۴۰ سال بداند؟!

چطور ممکن است کسی که مخالفین رهبری آیت الله خامنه ای را لعن‌ می کرد امروز در رسانه های امریکایی و سعودی و اسراییلی بر سر دست گرفته شود تا رهبر انقلاب را جهنمی توصیف کند و دعوت به توبه نماید. آیا این خروج از مسیر عدالت نیست؟.

من آقای امجد امروز را اصلا نمی شناسم با استاد امجدی که شاگردش بودم از اینجا تا ثریا فرق کرده. دلم برای استاد امجد ظهر دوشنبه دبیرستان شهید مطهری عصر چهارشنبه مدرسه عالی ، شبهای قدر کوی دانشگاه، منزل خیابان بخارست، حسینیه کوهسار و امامزاده صالح تنگ شده استاد امجد آن روز کجا حضرت محمود امجد امروز کجا ؟

 من به اشتیاق معارف اهل بیت با ایشان همراه و به ایشان دلبسته بودم. میخواستم راه بهشت را از راهنمایی‌های ایشان بیابم. با همه انتقادی که به برخی سیاستهای حکومت و نظام دارم اما دنبال ساختار شکنی و ضدیت با اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نبودم و با دشمنان نظام آشتی و میانه ای ندارم . افسوس که در حضرت محمود امجد امروز بیش از ازادگی و حریت و معنویت و عدالت،  تاثیر پذیری از عناصر ضد انقلاب و دشمنان بیمار دل جمهوری اسلامی میبینم آیت الله امجد دیروز برای من آیت خدا بود امروز اما راه و نشان دیگری را شاهدم.

این چند خط را با اشک و درد و حسرت نوشتم

افسوس صد هزار افسوس

 

29794
متن پرسش
با عرض سلام; پاسخ دکتر رضا منتظر (پزشک و محقق در حیطه طب ایرانی اسلامی) پیرو پرسش۲۹۷۴۹ به نام یگانه مبداء مهربان هستی با عرض سلام خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهر زاده افتخار دارم خدمت حضرتعالی درس پس بدهم در مورد جایگاه آزمون و خطا در علم پزشکی فرازهایی از کتاب «طب اسلامی در آینه وحی» را تقدیم می کنم: «وجود برخی اظهار نظرهای ضد و نقیض در جهان پزشکی می تواند ناشی از اتکاء صرف به تجربه بشری باشد. این که هر از گاهی دارویی با تبلیغ فراوان وارد بازار شده ولی بعد از مدتی به خاطر عوارض کشنده اش جمع آوری می شود و این که یک روز می گویند فلان ماده غذایی مفید است و روز دیگر ضررهایش را بر می شمارند ناشی از بی توجهی به آموزه های وحی است. چه بسا رویکرد به «طب اسلامی» با تعریف صحیح آن، موجب شود در تحقیقات، دامنه آزمون و خطای ما محدودتر شده و سریع تر به پاسخ معماهای پزشکی برسیم.» «شایسته است دامنه تحقیق، تجربه و تجویز ما متمرکز بر داروها و روش های مورد تایید وحی باشد. البته این بدان معنی نیست که در طب اسلامی مانند برخی افراد ساده اندیش تنها بر اساس مفهوم ظاهری یک آیه یا روایت به قطعیت برسیم و نسخه تجویز کنیم بلکه ابتدا مجموع آیات و روایات در یک موضوع با تعقل و رعایت اصول علم حدیث بررسی شده آنگاه دریافت ها مورد آزمون عملی قرار گرفته در بوته تجربه محک می خورد.» «همان طور که گفتیم باور به این حقیقت که مبداء دانش پزشکی خداوند متعال و تعالیم انبیاء الهی است اولین و مهمترین مبنا در طب اسلامی است. این دیدگاه موجب می شود که در پزشکی تعالیم وحی را پذیرفته و در تحقیق، آزمون و خطای خود را بر آموزه های وحی متمرکز کنیم و برای داروها و روش های ناشناخته و مبهم اصالت قائل نشویم.» با این توضیح ما آزمون و خطا را در علم بشری می پذیریم ولی دامنه آن را به اخبار رسیده از منابع دینی محدود می کنیم. با این روش از سرگردانی نجات یافته سریع تر به درمان بیماریها پی می بریم. خداوند شما را حفظ فرماید. دکتر رضا منتظر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از آقای دکتر رضا منتظر. خوب است که کاربران محترم نظر استاد را بدانند که ایشان معتقدند در بستر رهنمودهای وحی، جریان آزمون و خطا را باید ادامه داد تا به اشتباهات طبّ جدید گرفتار نبود. که البته نکته‌ی قابل توجهی است. موفق باشید

29507

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنده به نظرم می‌رسد که سختی و فشار شب اول قبر همون دل کندن از دنیاست و جدایی از همه تعلقات زیرا در حال حاضر چشمه کوچکی از اون رو داریم لمس می‌کنیم به علت ویروس کرونا که مجبور به حذف و محدود کردن بعضی امور دنیوی شدیم و می‌بینیم که باعث افسردگی و بی حوصلگی اغلب ما آدما شده. خدا خودش به داد لحظه مرگ ما برسه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بالاخره «این جهان آن جهان‌شدن عشق است». به گفته‌ی جناب مولوی:

بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید

كز این خاك برآیید سماوات بگیرید

بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید

كه این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید

موفق باشید

28256

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنظرتون چطور میشه دو وظیفه فرزند آوری و مادر داری را با هم جمع کرد. من طبق احساس وظیفه باردار فرزند سوم هستم ولی وقتی می‌بینم از کمک و همراهی مادر پیرم عاجز شدم از خودم ناراحت میشم. مادرم حوصله بچه کوچک ندارن و من به همین علت کمتر میتونم به مادرم خدمت کنم. خصوصا که مادرم خیلی به من وابسته هستن و دلشون خوش بود بچه هام بزرگتر میشن و بیشتر بهشون می‌رسم ولی حالا با فرزند جدید ناخواسته شرایط برای رفت و آمد و رسیدگی به مادر برام سخت‌تر میشه و ازین بابت رنج می‌برم. بنظرتون چطور میشه بین این دو وظیفه جمع کرد؟ کارم به جایی رسیده که به جای اینکه من به مادرم برسم ایشون به من می‌رسد. خیلی شرمنده شون هستم و کاری ازم بر نمیاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وظیفه‌ی خانمی که همسر دارد نسبت به مادرش در حدّ رعایت عواطف می‌باشد و اگر نیاز اقتصادی دارند و دختر امکان کمک به آن‌ها را از اموال خود دارا می‌باشد خوب است که کمک کند، ولی نمی‌توان وظایف اصلی زندگی را به جهت وابستگی آن‌ها و عواطف زیاد بر زمین گذارد. هر کس باید زندگی خود را داشته باشد. موفق باشید

27885

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: چرا اهل بیت با وجود علم غیبی که داشتند و ارتباط شان با عالم قدس، با وجود علم به مسموم بودن زهر یا غذایی که آن‌را می‌خوردند چرا از طریق امدادهای غیبی اگر در مذیقه برای خوردن زهر قرار می‌گرفتند، دشمن را دفع نمی‌کردند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن به صور مفصل تحت عنوان «علم امام» در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست شده‌است. می‌توانید به آن‌جا رجوع فرمایید. عمده آن است که متوجه باشیم اولیاء الهی سعی دارند در امور شخصی و تا آن‌جا که ممکن است در زندگی به طور عادی و با رعایت اسباب ظاهری زندگی کنند مگر آن‌جایی که خطر از بین رفتن دین در میان باشد لذا حتی حضرت ابا عبد الله علیه السلام از آن جهت که در کربلا شهادت ایشان موجب رونق دین می‌شد از قدرت غیبی استفاده نمی‌کنند. موفق باشید

26471
متن پرسش
سلام علیکم: بعضی دوستانم معتقدند پس از گذشت چهل و یک سال از پیروزی انقلاب، از شعائر و آرمانهای انقلاب چیزی جز پوسته و جسم و حتی جسدی از آن نمانده و نه عدالتی محقق شده و نه نیروهای قوی را بصورت کادرسازی تربیت کردیم نه تایید صلاحیتها درست است و بانکداری و اقتصادمان ربوی است و از جهت صنعت، غذا، دارو هم بشدت نابسامانی دارد و القصه، چنین وضعیت اسف باری است و ما کجا و آن انقلاب و چشم اندازهایش کجا؛ و می گویند نقطه روشنی برای دفاع از نظام نیست و واقعاً وضعیت نظام قابل توجیه و دفاع و سینه سپر کردن نیست. خود من بعنوان کسی گه دوستدار انقلابم با این حرفها دلم لرزید و شک های متنوعی کردم که نکند واقعا ظاهر و پوسته ای بصورت شعاری از انقلاب مانده و امروز ما به هیچ وجه امیدواری و دلگرم کننده ای که ما را برای دفاع از انقلاب ترغیب کند، نیست؛ با چنین مطالبی چگونه رفتار شود و چه پاسخی می توان داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با انقلاب اسلامی، راهی برای انسانِ این عصر گشوده شده است برای عبور از سیطره‌ی استکبار. و بحمداللّه هر روز بهتر از روز قبل در این راه جلو می‌رویم و معلوم است که استکبار، بیکار نمی‌نشیند و شعبِ ابیطالب‌ها برای ما درست می‌کند، ولی بصیرت اقتضاء می‌کند که متوجه‌ی اراده‌ی الهی در این تاریخ باشیم که بناست همه‌چیز با افول استکبار، تغییر کند. این افرادی که می‌فرمایید «زمان» را نمی‌شناسند و از بصیرت بهره‌ای ندارند. موفق باشید

25576

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: اگر مدتی را جهالت و تاریکی گذرانده باشیم آیا به قصد برگشت و میل به معرفت و کمال خداوند دست ما را خواهد گرفت؟! آیا چنان ما را پرورش خواهد داد که چون امام و رهبری مظهر نور حضرت بقیة الله شویم؟! یا اینکه ما را محروم از علم و معرفت و عرفان و عشق خواهد کرد؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به ما فرموده‌اند توبه موجب محو آثار گناه می‌شود؛ دیگر نباید دغدغه‌ی این حرف‌ها را داشت. موفق باشید

24926

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: فرمودید «برای آزاد شدن از زمان، وقتی نماز می‌خوانید سعی کنید خود را در عالم برزخ احساس کنید.» دقیقاً چگونه باید این کار را بکنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «عالم انسان دینی» در این مورد تذکراتی را با شما در میان می‌گذارد. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

24610

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرانقدر خدا قوت، لطفاً نظرتون در مورد همایش عفاف و حجاب که اخیرا در تهران برگزارشده و به زودی هم قرار است در اصفهان برگزار شود بفرمایید.آیا این همایش ها به نفع حجاب و عفاف است و یا با شکل دیگر و روش دیگری باید وارد میدان عمل شد؟ لطفاً راهنمایی بفرمایید. موید باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره‌ی ۲۴۵۳۲ رجوع فرمایید. موفق باشید

24476

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در موضوع رابطه نفس با بدن بنده معتقدم این رابطه چون از عالم امر ایجاد شده و نشانه قدرت الهی می‌باشد و قدرت الهی چون مطلق است و هر چه اراده کند می شود پس چه نفس و بدن دوگانه باشند و چه متحد در هر حال دست قدرت الهی این ارتباط را اراده کرده و معقول نیست وقتی انسان محدود نمی‌تواند خدای نامحدود را در تمام صفات ذاتی و... درک کند تلاش کند برای توجیه، ما می توانیم بفهمیم که قدرت و اراده خالق لایتناهی باعث این ارتباط هست و همانگونه که معجزه که امری خارق‌العاده هست که نشان قدرت و اراده باریتعالی است و با عقل دودوتا چهارتا نمی شود آن را توجیه کرد مانند معجزه تبدیل شدن عصای حضرت موسی به اژدها، عصای جماد مادی تبدیل می شود به موجود زنده دارای نفس حیوانی به اسم اژدها یا هر اسم دیگر، تنها با قدرت الهی این امر محیرالعقول امکان پذیر هست که عصای ماده جامد طوری از نظر وجودی شدید شود و یا تغییر موجودیت دهد که تبدیل به موجودی با نفس حیوانی شود که از نظر سنخیت هم به هم ربطی ندارند، پس قدرت الهی چرا و چگونه ندارد، پس باید تسلیم محض بود و بی چون و چرا پذیرفت، و ارتباط نفس و بدن را همانند نوعی معجزه روزمره و همیشگی و شاید ابدی چون در آخرت هم نفس بدن دارد البته از جنس اخروی که تحت اراده و قدرت خداست دانست، در ضمن شاید در آینده شخصی بیاید که در فلسفه ابداعاتی انجام دهد که نظرات حکمت متعالیه هم همچون نظرات ابن سینا که توسط ملاصدرا زیر سوال رفت توسط آن ابداع کننده زیر سوال برود و جای حکمت متعالیه را بگیرد. موفق باشید
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی مومنین همین اعتقاد را دارا هستند. می‌ماند که چون معتقدیم خداوند در نظام علت و معلول‌ها اراده‌ی خود را اعمال می‌کند، انسان‌ها تلاش می‌نمایند عقلِ خود را جهت فهمِ مسیر آن اراده‌ها رشد دهند و این به معنای معرفتِ به نظام الهی است. موفق باشید

23576

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام در رابطه با جلسه دوشنبه (امشب) دو سوال داشتم: ۱. چرا رهبر در قسمت معنویت و اخلاق واژه «اعتماد به نفس» را بکار بردند در حالی که همانطور که خودتان قبلا اشاره کردید این واژه در فرهنگ دینی ما نیست و ما چیزی به نام اعتماد به نفس نداریم اعتماد به خدا داریم لطفا توضیح دهید. ۲. فرمودید برای توفیق حضور در صحنه هایی که خدا به میدان آمده باید اخلاق را رعایت کنیم. یعنی تمام افرادی که در ۲۲ بهمن حضور پیدا کردند اخلاق رو رعایت کرده اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. قبلاً هم عرض شد که در این‌جا به معنای اعتماد به خودی است که در صحنه‌ی دفاع از سنت خدا به میان آمده. ۲. به هر حال باید از فضائل اخلاقی بهره‌ها برده باشند که این توفیق نصیب‌شان شده است. موفق باشید

23486
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: پیرامون موضوع تمدن نوین اسلامی گذشته از همه بحث هایی که در مورد آن مطرح می شود یک سوال پایه ای برای بنده مطرح است که من شیعه چه نگاهی به این موضوع باید داشته باشم؟ آیا تلاش برای تحقق تمدن نوین اسلامی یک وظیفه شرعی در حوزه اجتماع برای یک شیعه می باشد؟ استدلال شما برای این جمله که «یکی ازبرنامه های اصلی پروردگار برای مسلمانان تحقق تمدن جهانی اسلامی است» چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن می‌فرماید: «واعتصموا بحبل اللّه جمیعاً» و بر روی «جمیعا» تأکید دارد، پس در حرکت دینی نظر به اجتماع دارد و در نشستِ اخیر در خدمت مقام معظم رهبری، اشاره فرمودند به آیه‌ی ۹۷ سوره نحل که می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مَن ذَکَر أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یعْمَلُونَ»؛ هر کس، از مرد یا زن، کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه ای، حیات می بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد. خواستند بگویند وقتی حیات طیبه را در مقابل مردم قرار دهیم، حتماً ذهن مردم را از رُعبِ به غرب و گرایش به آن تخلیه کرده‌ایم. فرمودند: ما هنوز ذهن مردم خود را از رعب به غرب به معنای مهم‌دانستنِ آن خالی نکرده‌ایم. موفق باشید

22216
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: من دانشجوی مهندسی مکانیک ام، اول می‌خواستم بدونم ترتیب خوندن کتب شما چطوریه و اول چه مباحثی رو شروع کنیم (مهدویت، معاد، مدرنیته و...). دوم اینکه وظیفه دانشجو چیه؟ سوم چطور از تنبلی دور شویم. چهارم چطور اعتماد به نفسم بالا بره. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان با حقیقت مرتبط شد، جدّیت او برای ارتباط با حقیقت شکل می‌گیرد و از سستی رها می‌شود و عملاً به نوعی از اعتماد به نفس دست می‌یابد. پیشنهاد بنده سیر مطالعاتی روی سایت است به اضافه‌ی دنبال‌کردن مباحث جلسات قرآنی روزهای شنبه.

وقتی دانشجوی این تاریخ متوجه‌ی حقیقت این دوران یعنی انقلاب اسلامی شد، دیگر معنای خود را سربازیِ این انقلاب می‌بیند. موفق باشید

21389
متن پرسش
سلام علیکم: سوالی خدمتتون داشتم. چندی پیش که یکی از مباحثتون رو گوش می دادم سخنی با این مضمون فرمودید حال می خواهم صحیح و کاملش رو بفرمائید. سخن با این مضمون بود که اصلا گردشگری به این معنای امروزی اصلا یک امر مذموم است و این عمل وجهی ندارد. آیا روایتی در این باره داریم؟ لطفا با دلیل توضیح دهید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ» (196)/آل‌عمران) ای پیامبر! تو را رفت و آمدهای کفار از این شهر به آن شهر شیفته نگرداند. یا در روایت داریم: سفر یا باید برای زیارت باشد و یا برای تجارت. شاید جهانگردی و گردشگری برای عبرت‌گیری نیز جایی در فرهنگ دینی داشته باشد. موفق باشید

19760
متن پرسش
سلام: 1- آیا مبارزه با استکبار در حالی که این همه فشار بر مردم وارد شود، به مصلحت مملکت و مردم است؟ واقعا چه توجیهی دارد؟ رهبری در 14 خرداد 82 فرمودند: بزرگترین مبارزه با آمریکا، خدمت به این مردم است. هركه مى خواهد با آمريكا مبارزه اساسى كند، بايد به اين مردم خدمت كند. هر كه مى خواهد با دشمنان اين ملت مبارزه عملىِ كارآمد كند، با فساد مبارزه كند. 2- پس کو؟ فقط تحریم هایش برای مردم آمد؟ مسئولین که فشارش را تحمل نمی کنند. حداقل مدیریت هم ندارید که تحریم ها کم اثر باشد، کشوری با این همه ثروت ملی و خدادادی این است وضع ممکلت: 14 میلیون فقیر 6 میلیون بیکار 3 میلیون معتاد 14/5 میلیون مجرد و ... در فساد و اختلاس و آمارهای بد دیگر هم که در دنیا سرآمد هستیم. بانک تاسیس می کنند با شعبه های فراوان بعد از 25 سال لو می رود که مجوز ندارد. کدام قانون؟ قانون برای اقشار ضعیف و عامه مردم است که اقدام قاطع می کنند و در سوراخ موش هم که باشی مالیات و بدهی را از حلقومت می کشند بیرون. اما آن کله گنده ی فساد از کشور فرار می کند یا اصلا معلوم نیست آخرش با او چه کنند!؟ اما حالا کسی کار سیاسی خلافی انجام دهد پدر او را بهترین شکل در می آورند ولو مرجع تقلید باشد. 3- چرا در زمینه های اقتصادی اینطور نیست؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جانا سخن از زبان ما می‌گویی. ولی متذکر باشید که همه‌ی این ضعف‌ها ریشه در کسانی دارد که مستقیم یا غیر مستقیم شیفته‌ی غرب و استکبارند و راهِ نجات ملت ما تنها با حفظ روحیه‌ی انقلابی و مبارزه با استکبار می‌باشد. موفق باشید

32911

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد محترم: طاعاتتون قبول درگاه حق. دلیل سوال ملائکه پس از آفرینش حضرت آدم (ع) چه بوده است، با توجه به اینکه ادوار آفرینش متعددی وجود داشته و حقیقت محمدیه یا حقیقت انسان کامل با توجه به ظرفیت هر دور از آفرینش بروز و ظهور داشته؟ و چون خداوند متعال اول و آخر و ظاهر و باطن است بنابراین صفات و افعال او نیز ازلی است و آفرينش انسان و زمین هم از ازل بوده بنابراین باید این حقیقت، یعنی مسئله ی خلیفه اللهی و ظهور همه ی اسما در انسان، از ازل که آفرينش انسان بوده منکشف شده باشد؟ یا اینکه این پرسش تکوینی و ازلی باشد؟ ۲. آیا تنها در این دور از آفرینش حقیقت محمدیه با تمام جلوات به صورت ۱۴ معصوم (ع) ظهور کردند؟ اگر آری دلیلش چیست؟ زیرا به نظر می رسد با توجه به روایاتی که می فرمایند اگر یک روز تا قیامت مانده باشد ابتدا ظهور انجام می‌گیرد و....، در بقیه ادوار آفرینش هم همینطور باشد و باید خلقت به هدف نهای اون برسد؟ و اگر در ادوار دیگر هم امکان بروز این حقیقت با تمام جلوات بوده، بنا براین بی نهایت ظهور حقیقت محمدیه محتمل است که بهترین ظهور اون حقیقت، ۱۴ معصوم (ع) هستند به همین صورتی که برای ما ظاهر شدند، یعنی بی نهایت آدم (ع)، بی نهایت حضرت محمد (ع) ،بی نهایت علی (ع) ،بی نهایت فاطمه ی زهرا (س) و ..... که با توجه به حضور ایشان در همه ی زمان‌ها و مکان ها، ایشان یک وجود پیوسته در عالم غیب و شهادت از ازل تا ابد دارند و در این وجود در تمام ادوار آفرينش به اولیت و آخریت و ظاهریت و باطنیت حاضر هستند؟ (در حدیثی منسوب حضرت علی (ع) می فرمایند، انا الاول و الآخره و ظاهر و الباطن) بقیه انسان های کامل یا پیامبران الهی نیز همین طور هستند‌؟ مثلا اولین انسان در هر دور از آفرینش حضرت آدم (ع) هستند و خاتم آنها حضرت محمد (ص) و ام ابیهای ایشان فاطمه (س) و نفس ایشان علی (ع) هستند و.....

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در فصّ «آدمی» عرض شد که به هر حال فرشتگان در محدوده ذات وجودی خود متوجه حقیقت اسماء شدند و لذا جامعیت اسماء را که مقام انسان کامل و خلیفة الله است، نمی‌توانستند درک کنند. و این مشکل به جهت غفلت از محدودیت‌شان بود که منجر به آن نوع اعتراض شد. ۲. حقیقت اسماء، از همان ابتدا در مقام حقیقت محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در عالم احدی حاضر است ولی مظاهرِ آن حقیقت در آخرین مرحله آفرینش عالم به ظهور می‌آید و هرکس نمی‌تواند متوجه حقیقت پنهانی آن باشد همان‌طور که انقلاب اسلامی در مسیر توحیدی‌اش همواره و به مرور ابعاد نهفته آن به ظهور می‌آید و هرکسی متوجه آینده این حرکت توحیدی نیست، مگر امثال رهبر معظم انقلاب که تأکید دارند نباید به هیچ وجه در این مسیر نا امید شد و احساس وجود بن‌بست کرد. موفق باشید

31636
متن پرسش
عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی: می‌خواستم نظر جنابعالی رو در مورد کلیپ «دهه هشتادیا» که اخیرا مرکز ماوا منتشر کرده بپرسم. ۱. به نظر شما استفاده از این ادبیات سطحی به اسم هم‌زبانی با نسل جدید، به نوعی وهن روش های تبلیغ نیست؟ آیا درسته که به اسم تبلیغ برای امام حسین، از محتوای فاخر و عمیق فاصله بگیریم و اصطلاحات سخیف مد شده در فضای مجازی رو استفاده کنیم؟ ۲. بعضی از نوجوانی که در این کلیپ حضور دارند، رپرهایی هستند که در اینستاگرام مروج رفتارهای خارج از عرف میشن. به نظر شما استفاده از این افراد برای جذب مخاطب کار درستی هست؟ ۳. در مقایسه با نماهنگ «ارغوان» که یک گروه نوجوان بدون عقب نشینی از محتوای عمیق و با استفاده از نمادهای اصیل و زیبای ایرانی اسلامی در پی ترویج فرهنگ دینی بین همسالان خود هستن، آیا تولید این نوع کلیپ ها رو نشانه‌ی فهم نادرست اتاق فکر تولید این کار از کار تربیتی نمی‌دونید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد که برنامه‌ریزان بنا دارند کار را چگونه جلو ببرند. آری! اگر از همین افراد در بستر ارزش‌های متعالی استفاده شود و آرام‌‌آرام این نوع تیپ را به سوی آن اهداف سیر دهند که وظیفه انقلاب اسلامی است؛ می‌توان امیدوار بود. در این مورد در قبل از انقلاب نیز تجربه‌هایی داریم زیرا رویهمرفته انقلاب اسلامی به عنوان یک واقعیت تاریخی پذیرفته شده است و می‌توان بسیاری را در میدان آن وارد نمود و با احاطه فرهنگ انقلاب اسلامی کار را جلو برد. در شرایطی هستیم که این تیپ‌ها اگر در میدان ما وارد شوند، حرف و سخن ما را می‌زنند، در حالی‌که قبلاً امور تعریف نشده بود اگر می‌آمدند حرف خودشان را می‌زدند و فضا را به نفع خودشان تمام می‌کردند. البته باز جای فکر دارد. موفق باشید

30086

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: جمله ای از عارف و بزرگواری شنیدم که ما قیامتها داشته ایم و اولین موجودات عالم هستی در نظام مادی و ناسوتی نبوده و آخرین آن هم نیستیم و با قیامت خداوند متعال از خاکستر جهان هستی عالم جدید و آدم جدید خلق می‌کند چرا که همانطور که در قیامت صغرای انسانی ماده بدن در چرخه همین دنیا باقی می‌ماند و تغییر و تبدیل پیدا می‌کند ماده عالم ناسوت نیز معدوم نشده (با توجه به اینکه وجود عدم نمی‌شود) با گذشت ملیونها سال مستعد که شد صورت دیگری از عالم معنا به آن افاضه می‌گردد آیا این برداشت و طرز فکر درست است؟ جزاک الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توانم به راحتی این مطلب را بپذیرم. به‌خصوص که بوی نوعی تناسخ می‌دهد. نگاه جناب صدرالمتألّهین در موضوع بحث «حرکت جوهری» چیز دیگری است که می‌فرمایند: «النّفسُ جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء». موفق باشید

نمایش چاپی