بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26654
متن پرسش
سلام: با سلام خدمت استاد طاهر زاده: یک شُبهه ای اخیرا از طرف بعض اشخاص مذهبی مطرح گردیده اینست که اگر فعل معصوم بر ما حجت است که هست غیبت امام زمان (عج) یک حجیت بر شیعه دارد و شیعیان باید مانند امام زمان (عج) بدون ظهور و بروز زندگی کنند. چرا که این انقلاب باعث شده قدرت شیعه مشخص گردیده و دشمنان را علیه شیعه متحد کرده و باعث شده که مشکلات شیعیان در ایران و غیر ایران را زیاد کند، پاسخ علمی به این شبهه یعنی حجیت فعل غیبت امام زمان (عج) را چگونه می توان پاسخ داد؟ همچنین این افراد به مقدمه صحیفه سجادیه استناد می کنند که امام صادق (ع) فرمودند هر قیامی قبل از قیام قائم ما باعث غم و اندوه ماست و انجام انقلاب را اشتباه می دانند اگر پاسخ بفرمایید ممنون می شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. روایتی که در رابطه با صحیفه‌ی سجادیه می‌فرمایید با توجه به نظر همه‌ی اهل تفقّهِ در دین، در صورت این ادعا است که کسی به عنوان مهدی امت قیام کند. ۲. آری! روش ائمه «علیهم‌السلام» برای ما حجّت است و به عهده‌ی ما است تا آنچه مانعِ انجام وظیفه‌ی آن عزیزان است در حاکمیت حق و عدالت، برطرف کنیم. غیبت آن حضرت به جهت عدمِ رعایت دستورات آن‌ها و نداشتن آمادگی لازم برای حضور آن‌ها است. بحمداللّه انقلاب اسلامی زمینه‌ی ظهور حضرت را فراهم نمود تا وقتی حضرت تشریف می‌آورند، پایگاهی برای شروع نهضت خود داشته باشند و مردم معنای حکومت آن حضرت را پیشاپیش فهمیده باشند. موفق باشید

26534

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در پرسش و پاسخ، ۲۶۵۲۴ فرمودید که با ریختن ابهت استکبار و ارتجاع، جهت کلی افراد تغییر می یابد. منظورتان از ارتجاع، جریاناتی مثل انجمن حجتیه و یمانی ها و تشیع انگلیسی و حکام سعودی و سلفی ها است که جلوه اسلام التقاطی و تحجر را نشان می دهند یا منظورتان مطلب و چیز دیگری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر منظور جریان سلفی‌گری و آل سعود است به همان صورتی که سؤال‌کننده‌ی محترم شماره‌ی ۲۶۵۳۲ متذکر شدند. موفق باشید

26004

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با توجه به مطالب مطرح شده در کتاب جوان و انتخاب بزرگ، اگر فرد دوره جوانی خود را گذرانده باشد و همچنان به مسئله جدایی «من» و «تن» پی نبرده باشد. به طوری که در اثر عدم تربیت صحیح و کارآمد دینی، نسبت به دستورات شریعت حساس نشده باشد و مراعات ننموده باشد، آیا جای جبران دارد و ممکن است که مسیر پرورش روح برای اینچنین فردی مهیا گردد؟ متشکرم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! هر زمان که تصمیم بگیرید، تولد دیگری را شروع کرده‌اید. موفق باشید

25715

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
در ادامه سوال ۲۵۶۷۵ که اشاره به نگاه اندیشکده تصریف دارد مبنی بر مادی بودن کل عالم سوالی که داشتم این بود که با توجه به روایتی که اشاره دارد نور خورشید از کرسی و نور کرسی از نور اهل بیت است و چون این نور نازله همان نور است پس عالم مادی است. و همچین در روایات تصریح شده که نور اهل بیت هزاران سال پیش از خلقت عالم خلق شده است. و همین اشاره به زمان نشانگر زمان مند بودن و مادی بودن عالم دارد؛ استدلال شما بر رد این نظریات چیست؟ چرا که جواب به سوال قبلی اصلا قانع کننده و مستدل نبود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هرحال باید مبانیِ تفکر را درست کرد تا این روایات در جایگاه خود با ما سخن بگویند. «رسالة الولایه» از حضرت علامه و بحث «ده نکته در معرفت نفس» و نیز «برهان صدیقین» مقدمات خوبی برای فهم اشارات قرآنی و تذکرات روایی است. آیت اللّه مشکینی می‌فرمودند بعضی روایات را آن‌چنان بی‌حساب و سطحی می‌دیدیم که گمان می‌کردیم بعید است آن روایات از معصوم صادر شده باشد. ولی وقتی در محضر علامه‌ی طباطبایی می‌بردیم و ایشان از طریق تدبّر، ما را از سطح به عمق می‌بردند؛ تازه عظمتِ روایات برایمان روشن می‌شد. ما در مورد روایات هم مثل قرآن، مأمور به تدبّر هستیم که به یک معنا همان تفقُه در دین است. موفق باشید

25679

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد تکلیف اصلی جریان انقلابی در گام دوم با وجود این حجم از دشمنی ها و نفوذ منافقین داخلی، چیست؟ اساساً چه کنیم تا این امانت سالم بدست نسلهای بعدی برسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک سؤال کلی است. هرکس باید با مطالعه‌ی آن بیانیه، نسبتِ خود را و وظیفه‌ی خود را در آن جستجو کند. موفق باشید

25601

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر. استاد بنده وقتی میخوام روی مسائل معرفت نفس (مثل ۱۰ نکته و فراتر آن که مطرح فرموده بودید) نمیدونم بدلیل بودن و عادت به وهم هست و خیال پراکنده و بیماری یا ضعف وجودی یا ضعف فکر یا. (کلا در عالم ذهن و مقایسه هی گیر می کنم و نمیتونم جمعش کنم) نمیتونم متمرکز بشم و هی در فضایی غبار آلود آشفته میشم و انگار دور خودم می چرخم! و امثال این سوالات که نکنه این بهترین راه نیست، یه وقت داری وقتت رو تلف می کنی مثلا بجای این درس میخوندی یا دنبال استادی که راهنماییت کنه می گشتی یا کتب علمای درقله این زمینه را میخوندی یا با ورود در اجتماع معارف جدید و حضوری را در صحنه واقعیت با تمام جان حس می کردی یا الان واقعا داری بهترین کار رو می کنی؟ نکنه بهترین نباشه ؟و نتونی بهترین فرد باشی و... و این آشفتگی‌ها نه فقط در این مسئله که در موضوعات مختلف پیش میاد و نمودش مثلا در فقه باعث وسواس مانند شاید شده (هی جوانب ماجرا بررسی میشه) و خودم هم احساس بدی نسبت به آن دارم اما نمیتونم بیرون بیام. البته بنده ۴/۵ پیش تصمیم گرفتم قفسه اعتقادیم رو بهم بریزم و مبتنی بر عقل بچینم و حتی آن موقع در اینکه هستم یا نه هم فکر می‌کردم و مثل جهنم برام شده بود البته حالا هم بصورت کلامی این اعتقادات هنوز در بوته نقدن و طلبه شدنم برای حوزه نبود بلکه بستر حوزه را مناسب تردیدم برای پیگیری این مسائل خدمتتون در کوه هم رسیدم و شما افقی بالاتر از ۱۰ نکته را نشان دادید اما هم خیلی خلاصه و مجمل بود هم با این حالاتم و ماندن در مقایسه و عالم ذهن نمی توانم روی آن تمرکز کنم در درس خواندنم هم این مشکلات به شدت تاثیر گذاشته و فکر کن با حل آن درست بشه همچنین یکی از اساتید به روشی که حضرتعالی ارائه می فرمایید نقد وارد می کرد که ارتباط با حضوریات و... با یه باد بهم میخوره، باید اول از لحاظ عقلی شناج بندی صورت بگیره ولی جدای از حرف ایشون بنده وقتی میخوام به مسائل عقلی فکر کنم این آشفتگی ها مانع میشه - همچنین استاد این نگاه های کلامی که الان باید سریع به اسلام معتقد بشی و گرنه می میری و میندازن تو جهنم و بصورت کلامی باید اعتقاد داشته باشی و... که حتی از سوی برخی بزرگان علوم عقلی القا میشه هم خیلی مشکل ساز هست و حتی با وارد شدن به فضای قرآن هم بهم می ریزم که این همه علوم نیاز داره و نداری و کلا نسبت به مسائل وادادگی و احتیاط غیر عاقلانه شاید دارم. استاد تک تک این جملات مسئله جدی برام بوده و هستن لطف می فرمایید راهنمایی بفرمایید؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم خوب است با هر موضوعی که با آن روبه‌رو می‌شوید به این فکر باشید که فعلاً این رزقِ شماست، اگر با آن درست برخورد کردید، خداوند رزق عمیق‌تری را برایتان می‌گشاید، به همان معنایی که فرموده‌اند: شکر نعمت، نعمتت افزون کند. موفق باشید

25519
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم استاد عزیزم: اولا متشکر از قبول پیشنهادم در مورد کتاب شهید آوینی، فقط کانال عصر جدید را پیدا نکردم. اما مطلب دیگر در مورد استاد دکتر داوری حفظه الله است، همان طور که اطلاع دارید ایشان پس از آن ماجرای نامه شان به گروه علم دینی که حواشی زیادی داشت و البته حرف خیلی جدیدی نزده بودند ولی برای برخی سوء تفاهم هایی به وجود آورد اما مقاله ایشان در مورد ایران مشکل دارد ولی مسله ندارد و سخن ایشان در مورد امکان تمدن نوین اسلامی یک مقدار از سوء تفاهمات را کنار زد اتفاقا در همان روز ها بود من سخنرانی مقام معظم رهبری دام ظله را در سالگرد حضرت امام (ره) را گوش می کردم به نظرم نزدیکی بین این دو تفکر مشاهده کردم تا گذشت و ایشان بر خلاف دو سال پیش این بار دعوت دوستان علم دینی را قبول کردند و سخنرانی فرمودند. چند نکته را می خواستم در این باره با شما در میان بگذارم اولا به نظرم نهضت رفع سوءتفاهم بسیار کار پسندیده ای است و دکتر داوری به نظرم این کار را عملی کردند. این سخنرانی جدید که ایشان از لیبرالیسم ها هم بسیار انتقاد کردند دست منافقانه آن ها را رو کرد از طرفی ایشان به نظر من حرف جدیدی باز در این سخنرانی نزدند جز این که نظرات متشابه شان را واضح کردند. اما در مورد نظر ایشان در مورد علم دینی همیشه برای من این نکته مجهول است که بله من نظر دکتر در مورد این که جامعه دینی که باید متقدم بر علم دینی باشد را از حیثی قبول دارم ولی از جهات دیگر ما تا علم دینی تولید نکنیم تا بحث های نظری نکنیم تا نقد آرای غیر دینی نکنیم تا فلسفه دینی تا فقه دینی نداشته باشیم چگونه می توانیم جامعه دینی داشته باشیم و بسازیم؟ به نظر قاصر من ما دو نوع علم دینی داریم یک علم دینی برای ساختن جامعه دینی لازم داریم و یک علم دینی هم برآمده از جامعه و عالم دینی داریم یعنی این بار جامعه دینی علم دینی تولید می کند. دو سال پیش که نامه دکتر منتشر شد من نظرات مختلفی را خواندم به نظرم بهترین نظر را استاد زرشناس داده بودند ایشان در کمال احترام و در عین این که اصلا نامی از دکتر داوری نبردند به طور غیر مستقیم فرمودند ایجاد جامعه دینی هیچ منافاتی با تلاش ما برای تولید علم دینی ندارد، ما در شرایط گذار هستیم البته متن سخنان ایشان را دقیق نمی آورم ولی مضمون کلامشان این بود که جامعه سازی دینی منافاتی با تلاش برای اندیشیدن با علم دینی ندارد منافاتی با نقد غرب ندارد. نکته دیگر که می خواهم بگویم این است که اولا برای جامعه سازی دینی فقط تولید علم دینی کافی نیست بلکه زمینه ساز است و یکی از عوامل است چنانچه انقلاب اسلامی فقط در مورد علم دینی فعالیت نمی کند بلکه فعالیت های فرهنگی، استراتژیکی، نظامی، جنگ تمدنی، تربیتی، جنگ نرم رسانه ای، صادر کردن ایدئولوژی و دین و فکر که البته بیش تر صدور معنوی است یعنی خودش صادر می شود، به صحنه آوردن شخصیت های تراز و همین طور حکمت و عرفان اسلامی و غیره. آخرین نکته تفاوت نگاه امام خامنه ای با دکتر داوری، به نظرم این است که نگاه حضرت آقا در عین حکیمانه بودن یک نگاه انقلابی هم است. به نظرم نگاه انقلابی نگاهی است که بنابر فرموده قرآن کریم «ان تتقوا الله یجعل لکم مخرجا »است مثلا چه کسی فکر می کرد اربعین اتفاق بیفتد. این احساس حضور خدا ورای تمام حادثه ها و غلبه بر همه آن ها مهم است، همان نگاهی که شهید آوینی ها و شهید حججی ها دارند و توجه به شرایط گذار هم می تواند مسله را حل کند! ببخشید طولانی شد عذر مرا بپذیرید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آدرس کانال «عصر جدید» @asre_jadeid 

۲. سخن آقای دکتر داوری در رابطه با علوم انسانی مثل اقتصاد و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی است که ایشان به صورتی عالمانه متذکر می‌شوند این علوم را فرهنگ غربی برای مسائلِ خودش پیش آورده است. این غیر از آن است که ما با منظر توحیدی به عالَم بنگریم و علمِ مربوط به خود را بیابیم و بحث آقای دکتر زرشناس در این رابطه می‌باشد. ۳. در بحثِ زمینه‌سازی، نکته‌ی مهمی را به میان آورده‌اید. ۴. چقدر از این نکته‌ی آخرتان که متوجه‌ی تفاوت زیست‌جهانِِ رهبر معظم انقلاب با آقای دکتر داوری شده‌اید؛ لذت بردم و مسرور شدم. از آن جهت که بعضی‌ها گمان می‌کنند اگر ما توصیه می‌کنیم نباید دکتر داوری را نادیده گرفت، بنا داریم در زیست‌جهانی غیر از زیست‌جهانِ رهبر انقلاب زندگی کنیم. موفق باشید 

25211

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد سلام: بنده چند وقتی است که بیکار شده ام و از طرفی سرمایه لازم را برای زدن کار در راستای تخصصم که کامپیوتر هست را دارم، و طبق اینکه مومن باید در صورت توان برای خود کار کند، لذا تنها چیزی که بنده را در این زمینه مردد نگه داشته این است که ترس از اینکه با ورود در بازار مال حرام در زندگی ام وارد شود، چون می گویند این دوره زمانه برای اینکه بتوانی در شغل و کار آزاد خود دوام بیاوری باید تابع بازار و هم صنفی ها باشی، که متاسفانه طبق این نظر با توجه به افزایش بی رویه و غیر معقول قیمت ها مخصوصاً در صنف کامپیوتر، قیمت ها بیش از حد است و به ظاهر حرام، حال تکلیف چیست؟ چه کنم؟ چگونه با این اوضاع برای خودم کار کنم که مال حرام در زندگی ام وارد نشود و همچنین بتوانم در زمینه کاری ام پیشرفت هم بکنم و ورشکسته نشوم و دوام بیاورم؟ تکلیف چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره با حضور در بازار و رعایت انصاف، انسان شخصیت اصلی خود را پیدا می‌کند. موفق باشید

24573
متن پرسش
با سلام و آرزوی صبر و سعادت برای شما استاد عزیز: بنده و تعدادی از دوستانم مدتی است مطالعات غرب شناسی با محوریت کتب حضرتعالی را دنبال می کنیم. ما تابحال کتاب های گزینش تکنولوژی، مدرنیته و توهم و علل تزلزل تمدن غرب را مطالعه و گاه با هم بحث می کنیم. در این زمینه سوالی که بارها تکرار شده است را خدمتتان عرض می کنم، پیشاپیش از پاسخگویی شما ممنونم: ۱. شما جایی از عبارت «اکل میته» برای نحوه مواجهه با تکنولوژی استفاده کرده اید، با توجه به معنی این عبارت در فقه و بار معنایی مختص به آن، نوعی برداشت بوجود آمده که حاوی نوعی انفعال نسبت به تکنولوژی غربی است، لطفا این عبارت را بیشتر توضیح دهید و رابطه آن با بحث گزینش تکنولوژی که در مباحث خود مطرح کرده اید و همینطور رابطه آن با تئوری «اسلامیزه کردن» که از سوی برخی مطرح شده را برای ما روشن کنید. ۲. در زمینه نگاه غرب به مقوله تاریخ و مقایسه با دیدگاه توحیدی و همینطور نقد سبک زندگی غربی چه منابع و کتاب هایی را برای مطالعه و تحقیق پیشنهاد می کنید؟ و در نهایت اینکه بنده و برخی دوستان فعال در زمینه فعالیت انقلابی در فضای مجازی، برخی جلسات هفتگی را شرکت می کردیم. فعلا و با توجه به تعطیلی این جلسات از شما تقاضا داریم در صورت امکان وقتی جهت بازدید حضوری به ما اختصاص دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بد نیست در این مورد به کتاب «تمدن‌زایی شیعه» رجوع فرمایید. در قسمتی از آن کتاب چنین گفته شده است:

فرهنگ دينى و تعامل صحيح با طبيعت‏

سؤال: مسلّم است كه اگر علم ما علم همه‏ جانبه‏ اى باشد، براى رفع نيازهاى خود به بهترين نحو از استعدادهاى طبيعت استفاده مى‏ كنيم و در آن صورت بقيه‏ ى ملت‏ها متوجه و طالب آن‏ فكر و فرهنگ مى ‏شوند، به عبارت ديگر موجب حسرت و جذب بقيه مى ‏گردد، چيزى كه متأسفانه امروزه برعكس شده و ملت‏هاى مسلمان حسرت داشته‏ هاى غرب را مى ‏خورند. آيا آن عجايب علمى كه شيخ بهائى در اصفهان از خود به يادگار گذاشت، نمونه‏ اى از همان ابزار اسلامى است كه مى‏ تواند موجب حسرت ساير ملل باشد؟ مثل حمامى كه با يك شمع كارمى‏كرد؛ آن حمام از يك طرف زحمت راه‏ اندازى‏ اش كم بود، و از طرف ديگر بازدهى‏ اش زياد، بدون آن‏كه پس‏مانده‏اى داشته باشد و بخواهد به جنگ طبيعت و محيط زيست برود، آيا با توسعه و پيشرفت علوم غربى مى‏توان چنين ابزارى ساخت؟

جواب: خير، با توسعه‏ ى علوم غربى نمى‏توان چنين ابزارى ساخت، چون همان‏طور كه عرض شد، در علومِ ابزارسازِ غرب، يك «ميل» نهفته است و در نتيجه داراى جهت خاصى است كه نمى‏تواند با طبيعت تعامل كند و از استعدادهاى متعالى آن استفاده نمايد و لذا طبيعت خودش را راحت در اختيار آن فرهنگ قرار نمى‏دهد. اين‏جاست كه مى‏ بينيد بهره‏ گيرى از طبيعت، براى بشر غربى خيلى مشكل است. شما در نظر بگيريد اگر بخواهيد يك اتم منفجركنيد و از انرژى آن استفاده نماييد، چقدر بايد در مقدمات اين عمل انرژى صرف نمائيد. حالا بقيه كارهاى تمدن غربى از اين هم پر دردسرتر است. آنچه باز يادآورى مى‏كنم اين نكته‏ ى اساسى است كه انسان در فضاى جهان‏ بينى كه دارد فكر مى‏كند و عمل مى‏نمايد و به تعبير ديگر پايه‏ ى ساير علوم در هر فرهنگى علوم انسانى آن فرهنگ است و علوم انسانى آن فرهنگ غايت ساير علوم را بيان مى‏كند و سؤال ايجاد مى‏كند تا ساير علوم به وجود بيايند و آن غايت و هدف را محقق كنند و به سؤالات جواب دهند، علوم انسانى غربى كاملًا با علوم انسانى امثال شيخ بهايى متفاوت است، يكى بر اساس تفكر «جان‏لاك» مى‏ انديشد و يكى بر اساس نگاهى كه وَحى الهى در اختيار او قرار داده است، فكر مى‏كند.

سؤال: آيا آن نوع از علوم را شيخ بهائى با خود برده‏ است يا اين‏كه هنوز كسانى هستند كه از آن علوم خبر داشته‏ باشند و بتوانند نقش مهمى را در ساختن تمدن اسلامى ايفاكنند؟

جواب: به نظر بنده توجه به تمدن اسلامى جامعه را در بسترى قرار مى‏دهد كه به طور طبيعى از نيروهاى معنوى استفاده مى‏كند. مهم آن است كه اوّلًا؛ جهت‏ گيرى‏هاى ما درست شود. ثانياً؛ روش‏هاى ما در رابطه با طبيعت و انسان‏ها مطابق شرع تصحيح گردد. در اين حالت‏ بسترى فراهم مى‏شود كه در آن بستر استعدادها در همه جهات شكوفا مى‏گردد. مثلًا «نماز» را در نظر بگيريد؛ نماز صورت يك حقيقت ملكوتى در اين عالم است، كه با انضباط خاصى كه خدا دستور داده، مى‏توانيد با جنبه‏ ى ملكوتى نماز ارتباط پيداكنيد، به اين صورت كه پس از معرفت لازم، با استمرار موضوع، افق براى شما بازمى‏شود، تا با عالَم بالا مرتبط شويد. حتى اين كه در نماز يادتان مى‏آيد كه فلان كار را بايد انجام مى‏داديد، به جهت آن است كه آن افق مى‏خواهد بازبشود، اما تعلقات شما آن را منحرف مى‏كند، در هنگام نماز همين كه افق مى‏خواهد باز بشود، شيطان ذهن را منصرف مى‏كند به طرف ساعتتان كه در وضوخانه جا گذاشته‏ ايد اين يك نوع بازشدنِ افق است، اما شيطان آن را به طرف ساعت و ساير تعلقات دنيايى منحرف مى‏كند. نماز چنين قدرتى دارد كه شما را با جنبه‏ ى ملكوتى خودش مرتبط مى‏كند و بعد از ارتباط با جنبه‏ ى ملكوتى نماز، بقيه چيزها را بهتر مى‏توانيد بيابيد و بفهميد، عين همين حالتى كه با عبادت دينى براى شما حاصل مى‏شود تا باب عالم قدس به سوى شما باز شود، وقتى وارد فرهنگ ولايت اهل‏ البيت (عليهم السلام) به معناى ولايت و حاكميت خدا مى‏شويد، واقع مى‏شود و افق‏هايى در زندگى شما باز مى‏گردد كه مسلّم در آن افق، مشكلاتى را كه اين تمدن گرفتار آن است- كه اين‏همه بايد انرژى صرف كنيم تا انرژى مورد نياز خود را از طبيعت بگيريم- واقع نمى‏شود. نمونه‏ اش كارى است كه شما با حفر قنات براى تهيه‏ ى آب انجام مى‏دهيد و بدون آن‏كه انرژى زيادى صرف نمائيد از طريق استعدادهاى طبيعى، آب دائمى را به طرف خود سرازير مى‏كنيد، چون با روحيه‏ ى تعامل با طبيعت به طرف طبيعت رفتيد و نه با روحيه‏ ى سركوب استعدادهاى طبيت. اما آيا بناست با نوع فكرى كه شيخ بهائى «رحمة الله‏ عليه» حمام‏ خودش را گرم مى‏كرده است، كار كنيم؟ يا اصلًا فعلًا اين‏ها مشكل ما نيست؟ شايد در آن شرايط وظيفه‏ ى مرحوم شيخ بوده است كه آن كار را بكند، ولى ما نبايد به دنبال اين چيزها باشيم. همان‏طور كه عرض كردم اگر جهت‏ گيرى‏ها درست شود و روش‏هاى ما نيز مطابق شرع باشد، به‏ طور طبيعى و در جاى خود امكاناتى كه نياز داريم، به‏ دست مى‏آيد. هيچ‏كدام از بزرگانى كه به مقام طى‏ الارض مى‏رسند، نمى‏خواهند طى‏ الارض بكنند، خودش پيش مى‏آيد، به طورى كه آن مرد بزرگ در حينى كه در نجف زندگى مى‏كند، يك مرتبه جذبه‏ اى به سوى حضرت ثامن‏ الائمه (ع) در جانش پيدا مى‏گردد كه باعث مى‏شود ديگر طاقت ماندن در محل زندگى خود را نداشته باشد و لذا خود را در مشهد مقدس مى‏يابد. اين كه چطورى مى‏رود، شايد خودش هم نداند كه چطورى مى‏رود، اما مى‏بيند كه آن‏جاست! بعد ما مى‏ نشينيم از زاويه‏ ى تماشاگرى، اين‏ها را با هم بحث مى‏كنيم. اگر از خودش بپرسيد: شما چطورى طى‏ الارض مى‏كنيد؟ مى‏گويد: من نمى‏دانم، فقط يك‏مرتبه مى‏بينم در حرم حضرت امام‏ رضا (ع) هستم، شايد اين‏طور باشد. منظور عرضم اين است كه ما اصل آن موضوع را رها نكنيم كه اگر ما روش‏ هاى معنوى قابل اعتماد را درست طى كنيم، طبيعت در همه‏ ى ابعاد به كمك ما مى‏آيد. خداوند در اين رابطه مى‏فرمايد: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ»؛[1] اگر مردم ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، بركات آسمان و زمين را به سوى آن‏ها مى‏ گشاييم. مسلّم همين‏طور است كه استعدادهاى ناب عالم هستى در اختيار اهل تقوى قرار مى‏گيرد. پس معلوم است كه در راستاى ايمان و تقواى حقيقى، يعنى ايمان و تقوايى كه در همه‏ ى مناسبات جامعه جارى شود، بهره‏ هاى زيادى مى‏توان از آسمان و از طبيعت گرفت، بدون اين‏كه اين همه انرژى صرف كنيم. شما ببينيد: امروزه چقدر انرژى صرف‏ مى‏ كنند تا بتوانند انرژى توليدكنند! آقاى «ايليچ» مى‏گويد: اين همه وقت در ساختن جاده، اتوبان و كارخانه‏ ى ماشين‏ سازى صرف مى‏كنيد تا سريعتر به كارهايتان برسيد، آيا صرف مى‏كند آن همه وقت صرف كنيم تا در جاى ديگر آن وقت را صرف نكنيم؟

۲. خوب است سری به جزوه‌ی «علوم انسانی؛ عبور از مدرنیته، نظر به اسماء الهی» که بر روی سایت هست، و کتاب‌های دکتر زرشناس و دکتر داوری بزنید.

۳. بنده رویهمرفته هر روز صبح غیر از صبح یکشنبه، در مسجد خدیجه کبری «س» در خدمت رفقا هستم. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ى اعراف، آيه‏ى 96.

24398
متن پرسش
استاد عزیز سلام: آیا می توان گفت چون نفس از نظر وجودی شدیدتر از اشیا مادی هست و اشیا مادی از نظر وجودی ضعیف تر از نفس هستند نفس می تواند بر آن اشیا تسلط و تصرف داشته باشد و لذا توان ادراک اشیا مادی توسط نفس به دلیل همین شدت وجودی نفس نسبت به اشیا می باشد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم نفس ناطقه از نظر وجودی شدیدتر از اشیاء مادی است ولی بحث بر چگونگی ادراک اشیاء خارجی است. موفق باشید

24344

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به مشاهداتى كه در حالت كما (به دليل تصادف) داشتم و مطابق قرآن بود جذب اسلام شدم و تحقيق هاى زيادى كردم، لذا با صحنه هايى روئيت كردم متوجه عجيب بودن عوالم شدم! حال سوالى كه ذهن بنده را درگير كرده عوالم قبل از خلقت آدم ابوالبشر است، آيا امكان توضيح در ارتباط با سرگذشت ارواح قبل از خلقت هست؟ ممنونم از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیات ۱۷۲ و ۱۷۳ سوره‌ی اعراف به طور کلی بحث روبه‌رویی انسان با حضرت رب‌العالمین را قبل از خلقت انسان به میان آورده است به این معنا که انسان مشاهده کرد حضرت رب‌العالمین چگونه در ابعاد زندگیِ انسان‌ها حضور دارد. که البته بسیار به صورت اجمال بیان شده است در ضمن علامه‌ی طباطبایی سخنانی در کتاب «انسان از آغاز تا انجام» دارند که می‌تواند نکاتی را متذکر شود. موفق باشید

24220

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: جانم به فدای شما و امثال شما. بنده قبلا در ماشین به جای آهنگ گلچینی از سخنرانی استاد عالی و رائفی پور می گذاشتم و بیشتر مردم را تحول پیدا میکردن مثال سخنرانی حجاب رائفی پور برای مسافر دختر بی حجاب گذاشتم تاثیر گرفت و بعدش که پیاده شد موهاش رو کرد تو. حالا خواستم از شما اجازه و سئوال بگیرم مشکلی نیست گلچینی از سخنرانی شما بزارم براشون؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر طور صلاح می دانید اگر احساس می کنید مفید است. موفق باشید

19057
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار! چه حکمتی هست که ما بعد کلی انتظار و تضرع و التماس از درگاه حضرت حق یک مشهد الرضا یا یک سفر راهیان یا کربلا یه امید وصل و معرفت به ساحت شان و درد دل و راز و نیاز با مخازن معرفت الهی می گیریم اما متاسفانه به آنجا که می رسیم چشمه ی اشک و احساس و ذوق و شوق مان خشک می شود و ارتباط که نمی گیریم هیچ بدتر احساس دلمردگی و سردی می کنیم. سوال دوم اینکه متاسفانه من و دوستانم برنامه ی زندگی مان را طوری چیدیم که مثلا اگر امسال اعتکاف نروم دیگر هیچ و رزق معنوی ام کم می شود و روحم تلطیف نشده و خدا می داند چه خطایی ازم سر زده که سفر کربلا نصیبم نکرده و اصلا چرا خدا امسال برای من اینطور خواسته و کلی موارد دیگر. ضمن اینکه دعا می کنیم که ان شاءالله حضرت حق دعایتان را درحق ما جوانان مستجاب کند که از راه راست فرعی نسازیم و عاقبت بخیر بشیم به بنده کمک کنید تا ان شاءالله به داد خودم و دوستانم برسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که انسان مؤمن گاهی در «قبض» است و گاهی در «بسط». و باید در هر دو حال از تدبیر رب‌العالمین راضی باشد. موفق باشید

18857
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد گرامی: در برهان صدیقین گفته شد که موجودات تجلی وجود مطلق و عین ربط به او هستند. به بیان دیگر همان حقیقت اند اما به نازله. در کتاب خویشتن پنهان در قسمت رابطه روح انسانی با خدا فرمودید خداوند به آن معنا روح ندارد و نسبت دادن روح انسان به خود به جهت شرافت است. حال اگر وجود انسان نازله وجود خداوند است جه ایرادی دارد بگوییم نفس یا روح نازله روح خداوند است؟ تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که وقتی گفته می‌شود خدا روح دارد در ذهن می‌آید که پس جسمی هم باید داشته باشد. لذا معنا ندارد که برای خدا بگوییم روح دارد، ولی اشکال ندارد بگوییم باطنِ هر روحی و باطن هر مخلوقی حضرت حق می‌باشد. موفق باشید

29750

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ۱. افرادی که در این دنیا از یاد خدا فراری هستن _مثلا به محض شنیدن آیات قرآن از آن روی می گردانن، آیا وقتی که این افراد وفات کردن و کسی ختم قرآن و ذکر و دعایی برای آنها بفرستد، آیا باز هم از یاد خدا روی می گردانند و آن ذکر و دعاها باعث عذاب آنها می شود یا که به اون چنگ می زنند و از ان استفاده می کنند؟ ۲. آیا به همراه داشتن تسبیح و انگشتر عقیق فایده ای دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر هیچ رابطه‌ای با خدا و قرآن نداشته باشند آری! به زحمت خواهند بود. ۲. برای اهلش که متوجه‌ی سیره‌ی اولیاء هستند و نوعی احساس یگانگیِ شخصیت با آن‌ها دارند، مفید و مؤثر است. موفق باشید

29626
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: خدا قوت. حقیر مشغول مطالعه کتاب جایگاه تاریخی حادثه ها هستم سوالی برای بنده پیش اومده که می‌پرسم: در دوران خفقان ۲۰ ساله معاویه حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشغول کادر سازی و تربیت نیرو بودند یا خیر؟ اگر نبودند آیا شرایطشان اجازه این کار را نمی‌داد؟ و اگر این کار را میکردند چرا در سال ۶۱ تعداد یاران حضرت آنقدر کم بود؟ اگر بفرمایید مردم به ایشان اقبال نداشتند عرض می‌کنم که چرا یاران حضرت تلاش نکردند هرچقدر که می‌توانند حضرت را بشناسانند؟ بهتر نبود با هدف مقدسی که حضرت سیدالشهدا داشتند؛ در دوران معاویه خودشان یا اطرافیانشان برای دوران بعد معاویه نیرو و یار تربیت میکردند؟ این سوال درباره اصحاب حضرت هم هست؛ چرا که فرمودید یاران حضرت در دوران معاویه خوب خون دل خوردند که توانستند در سال ۶۱ به موقع عمل کنند؛ خب چرا در آن ۲۰ سال مشغول تربیت نیرو نشدند؟ ۲۰ سال فرصت کمی نیست. نوع جوانان در سن ۱۵ ۱۶ آماده اند برای تربیت صحیح؛ خب اگر درست برنامه ریزی می‌شد در طی این ۲۰ سال چه تعداد جوانان سلحشور که می‌شد تربیت کرد. آیا شرایط این کار هم فراهم نبود؟ مگر ما اعتقاد نداریم که انسان مسلمان لحظه ای بی کار نمی‌نشیند؟ اینکه جو آن ۲۰ساله جوری بوده که انقلابی ها در خفقان بودند درست اما بنظر حقیر کمترین کاری که از دست اصحاب حضرت برمی آمد تربیت نیرو و کادر سازی است؛ حالا اصحاب حضرت این کار را کردند یا نه؟ اگر نه چرا مشغول این کار نشدند؟ البته بنده خاک پای اصحاب حضرت هستم فقط سوالی پیش آمده بود که پرسیدم. ببخشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  آنچنان شرایط از طریق امویان به هم ریخته بود و قبیله‌گرایی به جامعه برگشته بود، که حتی اکثر مردم مدینه، اهل‌البیت را کم‌تر از بنی‌العباس پذیرفته بودند. علامه‌ی طباطبایی با آوردن یک نمونه در نشان‌دادن آن فضا بسیار به ما کمک کرده‌اند که حضرت امام حسین «علیه‌السلام» بعد از شهادت امام حسن «علیه‌السلام» در مسجد مدینه نشسته بودند و ابن‌عباس هم در کنار حضرت بود. شخصی آمد تا مسئله‌ی خود را از ابن‌عباس بپرسد. ابن‌عباس به احترام امام حسین «علیه السلام» جواب سؤال طرف را به آن حضرت ارجاع دادند. سؤال‌کننده با عصبانیت گفت من که از ایشان نمی‌خواهم، از شما می‌خواهم. یعنی تا این حدّ اهل‌البیت «علیهم‌السلام» در انزوا بودند. و به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی حتی یک روایت فقهی  در ده ساله امامت حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» از ایشان نداریم. «توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل». عظمت زمان‌شناسیِ حضرت در آن‌جا است که تشخیص دادند چگونه و چه موقع شرایط را آن‌چنان تغییر دهند که چیزی نگذشت و ۴۰۰۰ عالِم از جهان اسلام به حضرت صادق «علیه‌السلام» رجوع کردند. موفق باشید

29153

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: ببخشید در بحث صوتی جنود عقل و جهل امام خمینی (ره) در وسط مباحث کتاب تمام میشه آیا برای بقیه مبحث این کتاب جلد دوم دارد یا از منبع دیگه ای استفاده کرده اید؟ با تشکر و امید به توفیقات روزافزون شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل روایت که ادامه دارد را در مباحث صوتی ادامه دادیم. موفق باشید

28645

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: این فراز مناجات شعبانیه «الاهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک، حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل الی معدن العظمه و تصیر اروحنا معلقه بعز قدسک. آیا این فراز مربوط به منزل رکوع هست؟ یعنی بعد از اینکه انسان تحت ولایت الهی قرار گرفت. حال باید از تعلقات امکانی کنده شد و اتصال به معدن عظمت پیدا کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. آری! رکوع، نحوه‌ی عبور از أنانیت به سوی بندگی است و انسان در نیمه راهِ بندگی خدا به عظمت او نظر می‌کند. موفق باشید

28110

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز سؤالی ذهن مرا به خود مشغول ساخته است. همیشه با خود می‌گویم ظهور امام زمان (عج) بسیار نزدیک است و باید در خواندن و اجتهاد درسی عجله کرد و بدین صورت آن ثبات خود را از دست می‌دهم. باید چه کنم؟ و مطلبی دیگر که ذهن مرا مشوش کرده این است که گاهی فکر می‌کنم امثال آیت الله حسن زاده و شاگردان ایشان، یا مثلا علامه طباطبایی چقدر در در علم آموزی جدی هستند و بسیاری از علوم را در مشت دارند. یا مثلا مرحوم امام در سن کمتر از سی، کتابهای عمیق عرفانی نوشته اند. فکر می‌کنم باید شب و روز مانند آنها به درس و بحث بپردازم. استاد جان در این زمانه این چنین شدن ممکن است؟ آیا ما هم باید پا جای پای آنها بگذاریم و مانند آنها در علوم مختلف متبحر بشویم. اصلا آیا در رسیدن به مقام توحید این درسها شرط است؟ اگر آری شهدا چه می‌شوند؟ آنها که از این علوم چیزی نمی دانستند. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید هرکدام از انسان‌های امروز در خود جهانی باشند با حضور در همه‌ی مسائلی که شخصیت آن‌ها اقتضاء می‌کند. موفق باشید

27834

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و خدا قوت: منظور از تفکر در این جمله امام صادق (ع) که می فرمایند بیشتر عبادت ابوذر غفاری تفکر در دین و.. بود، چیست؟ تفکر در دین و دیدن دست خدا در حوادث و عبرت و... را شنیدم ولی راضی نشدم. یه سوال دیگه هم حاجی داشتم. اینکه مثلا اولیا خدا بخاطر نعمت چشم یا گوش خدا را عجیب شکر می‌کردند یعنی نعمتهایی که به ظاهر برای همه هستن رو ائمه شخصی میدیدن! این رو با چه دیدی ببینم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به گفته‌ی جناب شیخ محمود شبستری:

تفکر رفتن از باطل سوی حق / به جزء اندر بدیدن کلّ مطلق

۲. با دیدِ «بالحقّ». لذا هرچیزی را آینه‌ی ظهور اسماء الهی می‌یابند. موفق باشید

27134
متن پرسش
با سلام و احترام: در یکی از سوالات ۲۷۱۱۱ در خصوص اجل صحبت فرموده اید، به نظر می رسد اینجور تصور در خصوص اجل هر چند در کتاب های مختلف ذکر شده است نگاه کاملی به اجل انسان نباشد. ما اگر یک اجل قطعی داریم که زمان آن را خداوند متعال دقیق اطلاع دارد اینکه بگوییم این زمان عقب و جلو می شود این یعنی اینکه خداوند که عالم و قادر متعال است نمی دانسته است که مثلا بنده یک کار خوب یا صدقه می دهم و عمرم طولانی می شود. به نظر می رسد باید پذیرفت که ما یک زمان قطعی برای مرگمان داریم که اون زمان قطعی همان است که برای همگان به وقوع می پیوندد. به این معنی که خداوند قادر متعال خود علم دارد که بنده اش با تمام اختیارات و اعمالش در تاریخ مشخص شده از این دنیا می رود و زمان از آنچه که خداوند متعال تعیین کرده است عقب و جلوتر نخواهد شد. با این نگاه باید گفت اینکه فرموده اند مثلا صدقه عمر را طولانی می کند نیز چنین تعبیر می شود که بله صدقه عمر را طولانی می کند و خداوند هم آن را می دانست که مثلا بنده صدقه می دهم و این مدت طولانی شدن را هم در تعیین اجل در نظر گرفته است. بنابراین ما یک اجل بیشتر نمی توانیم تصور کنیم که بر بنده زمانش مشخص نیست اما نزد خداوند متعال این کاملا مشخص است و در همان زمان عمر انسان به پایان می رسد. خداوند متعال می داند مثلا بنده در رانندگی بی احتیاطی می کنم و خلاف عقل همزمان با موبایل صحبت می کنم و همین منجر به مرگ بنده می شود و اینجور نیست که خداوند تعیین کرده باشد عمر مرا ده سال دیگر بعد یکدفعه بنده بی احتیاطی کنم و تصادف کنم و امروز از دنیا بروم. خداوند علم داشت که بنده با اختیار و بر خلاف عقل این بی احتیاطی را می کنم و عمرم همین لحظه به پایان می رسد. در مجموع آنچه که به نظر می رسد هر فرد یک زمان قطعی مرگ دارند که به وقوع می پیوندد و خداوند این تاریخ را با توجه به همه اشرافی که به بنده اش دارد و می داند این بنده با اختیار چه کارهایی می کند و چه کارهای نمی کند تعیین نموده است. در غیر این صورت باید پذیرفت که خداوند از یک چیزهای بنده بی اطلاع بوده است و اجازه داده است که کارهایی بکند و یا نکند و عمرش کم و زیاد شود. مگر می شود خداوند اطلاع نداشته باشد از تمام اعمال اختیاری خوب و بد انسان و نتوانسته باشد زمان قطعی مرگ را تعیین کند. در چنین نگاهی بله اعمال خوب کمک به ایتام، صدقه، انفاق، قرض و ... همگی منجر به طولانی تر شدن عمر انسان می شود و این از منظر خداوند متعال هم دیده شده است منتهی زمانش نزد ما مشخص نیست. نکته دیگر اینکه با این نگاه دو اجل مسمی و معلق باید پذیرفت که وقتی انسان از دنیا می رود این زمان مرگش بر اساس آنچه خداوند متعال تقدیر کرده است نبوده است و می توانست بیشتر از این زندگی کند. در حالی که زمان مرگ همان است که اتفاق می افتد و این از دید خداوند قادر متعال پوشیده و پنهان نبوده و نیست. به نظر می رسد این نگاه دو اجلی وقتی بوجود آمده است که روایات متعدد بر طولانی یا کوتاه شدن عمر انسان در اثر یکسری اعمال تاکید داشته اند و چون جمع بین این دو ممکن نبوده است این نگاه شکل گرفته است و اگر بپذیریم که بله این روایات کاملا دقیق هستند و خداوند هم با علم به اینکه بنده چه اعمال اختیاری خیر و شری انجام می دهد دقیقاً همان زمان را برای مرگش تعیین کرده است هم قطعی بودن زمان مرگ زیر سوال نمی رود (اینکه پرسیده شود مگر خدا نمی دانست که بنده این کار خوب را می کند و عمر را تعیین کرد؟) هم اینکه تاثیر اعمال انسان در زمان مرگ مورد توجه و دقت قرار گرفته است و واقعیت خواهد داشت. اگر این استدلال اشتباه می باشد لطفا نکته مشکل در نگاه به اجل را از منظر این نوشته راهنمایی فرمایید تا اصلاح شود. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب مذکور عرض شد اجل هرکس دقیقاً در علم خداوند است که به چه نحوی و در چه زمانی فرا می‌رسد. ولی وقتی به آیه‌ی: «هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضى‏ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ (۲/ انعام) نظر کنیم و بحث اجل مسمی را که بعد از اجل آورده است را به تدبّر بنشینیم، سخن بزرگان تفسیر قابل توجه می‌شود که قبل از آن به سخن حضرت جواد (ع) نظر می‌کنیم که می‌فرمایند: ««مَوْتُ‏ الْإِنْسَانِ‏ بِالذُّنُوبِ‏ أَكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَيَاتُهُ بِالْبِرِّ أَكْثَرُ مِنْ حَيَاتِهِ بِالْعُمُرِ» مرگ آدمی به سبب گناهان بیشتر از مرگ به واسطه‌ی اَجَل است، و ادامه‌ی حیاتش به سبب نیکوکاری بیشتر از حیاتش به واسطه‌ی عمر طبیعی است.

علامه‌ی طباطبایی این‌طور می‌فرمایند: اجل دو گونه است: يكى" اجل مبهم"، و يكى" اجل مسمى"، يعنى معين در نزد خداى تعالى، و اين همان اجل محتومى است كه تغيير نمى پذيرد. و به همين جهت آن را مقيد كرده به" عنده نزد خدا" و معلوم است چيزى كه نزد خدا است دستخوش تغيير نمى شود، به دليل اينكه فرمود: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» و اين همان اجل محتومى است كه تغيير و تبديل برنمى دارد. خداى متعال مى فرمايد: «إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ». پس نسبت اجل مسمى به اجل غير مسمى نسبت مطلق و منجز است به مشروط و معلق، به اين معنا كه ممكن است اجل غير مسمى به خاطر تحقق نيافتن شرطى كه اجل معلق بر آن شرط شده تخلف كند و در موعد مقرر فرا نرسد، و ليكن اجل حتمى و مطلق راهى براى عدم تحقق آن نيست، و به هيچ وجه نمى توان از رسيدن و تحقق آن جلوگيرى نمود.

و اگر آيات سابق به ضميمه آيه شريفه «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ، يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» مورد دقت قرار گيرند بدست مى آيد كه اجل مسمى همان اجل محتومى است كه در «أُمُّ الْكِتابِ» ثبت شده، و اجل غير مسمى آن اجلى است كه در «لوح محو و اثبات» نوشته شده است،- و ان شاء اللَّه- بزودى خواهد آمد كه ام الكتاب قابل انطباق است بر حوادثى كه در خارج ثابت است، يعنى حوادثى كه مستندند به اسباب عامى كه تخلف از تاثير ندارد، و لوح محو و اثبات قابل انطباق بر همان حوادث است، ليكن نه از جهت استناد به اسباب عامه بلكه از نظر استناد به اسباب ناقصى كه در خيلى از موارد از آنها به" مقتضى" تعبير مى كنيم، كه ممكن است برخورد با موانعى بكند و از تاثير باز بماند و ممكن است باز نماند.

مثالى كه با در نظر گرفتن آن، اين دو قسم سبب يعنى" سبب تام" و" سبب ناقص" روشن مى شود نور خورشيد است، زيرا ما در شب اطمينان داريم كه بعد از گذشتن چند ساعت آفتاب طلوع خواهد كرد و روى زمين را روشن خواهد نمود، ليكن ممكن است مقارن طلوع آفتاب كره ماه و يا ابر و يا چيز ديگرى بين آن و كره زمين حائل شده و از روشن شدن روى  زمين جلوگيرى كند، هم چنان كه ممكن هم هست كه چنين مانعى پيش نيايد كه در اين صورت قطعا روى زمين روشن خواهد بود.

پس طلوع آفتاب به تنهايى نسبت به روشن كردن زمين" سبب ناقص" و به منزله" لوح محو و اثبات" در بحث ما است و همين طلوع به ضميمه نبود مانعى از موانع، نسبت به روشن كردن زمين" علت تامه" و به منزله " أُمُّ الْكِتابِ" و" لَوْحٍ مَحْفُوظٍ" در بحث ما است.

همچنين است اجل آدمى، زيرا تركيب خاصى كه ساختمان بدن آدمى را تشكيل مى دهد با همه اقتضاءات محدودى كه در اركان آن هست اقتضا مى كند كه اين ساختمان عمر طبيعى خود را كه چه بسا به صد و يا صد و بيست سال تحديدش كرده اند بكند. اين است آن اجلى كه مى توان گفت در لوح محو و اثبات ثبت شده، ليكن اين نيز هست كه تمامى اجزاى هستى با اين ساختمان ارتباط و در آن تاثير دارند، و چه بسا اسباب و موانعى كه در اين اجزاى كون از حيطه شمارش بيرون است با يكديگر برخورد نموده و همين اصطكاك و برخورد باعث شود كه اجل انسان قبل از رسيدن به حد طبيعى خود، منقضى گردد، و اين همان" مرگ ناگهانى" است.

با اين بيان تصور و فرض اينكه نظام كون محتاج به هر دو قسم اجل، يعنى مسمى و غير مسمى باشد آسان مى شود. و نيز روشن مى شود كه منافاتى بين ابهام در اجل غير مسمى و تعيين آن در مسمى نيست، چه بسا اين دو اجل در موردى در يك زمان توافق كنند و چه بسا نكنند، و البته در صورت تخالف آن، اجل مسمى تحقق مى پذيرد نه غير مسمى. ترجمه تفسير الميزان، ج 7، ص: 10

به‌گفته علامه طباطبایی اجل مُسَمّیٰ، زمان حتمی یعنی تغییرناپذیر مرگ انسان است که تنها خدا آن را می‌داند. اجل مُعَلَّق در برابر آن قرار دارد و به‌معنای زمان طبیعی مرگ انسان است که تغییر می‌پذیرد. به‌باور وی اجل معلق، زمان مرگ فرد براساس شرایط بدنی اوست؛ یعنی فردی که براساس شرایط بدنی‌اش، مثلاً می‌تواند صد سال عمر کند، اجل معلق او (یعنی زمان مرگش) در صدسالگی است؛ اما ممکن است همین فرد بر اثر عواملی، مرگش زودتر یا دیرتر روی دهد و این اجل مسمای او است. موفق باشید   

26782

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرانقدر: من کتابها و سخنرانی های آیت الله شجاعی رو همراه کتاب های سلوک و سخنرانی های شما مثل معرفت نفس, برهان صذیقین و.. رو گوش دادم. میخوام ادامه بدهم, چطور دسترسی پیدا کنم به صوت سایر دروس که شما تدریس نمودید؟ خیلی نیاز دارم, در شهر من استاد سلوکی نیست و مخالفت هست در مورد عرفان و ....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هم می‌توانید به سایت رجوع فرمایید و هم با حاج آقا نظری به شماره‌ی ۰۹۱۳۶۰۳۲۳۴۲ تماس بگیرید. موفق باشید

 

25375
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: لطفا بگین که ملاک موسیقی حرام چیه و چطور تشخیصش بدیم؟ چرا اهل بیت (ع) و خداوندگار غنا رو حروم میدونند؟ اصلا فلسفه اینی که میگن فلان کار حرومه چیه؟ میشه گفت هرچه که دین گفته حرومه به علت اینه که اون چیز غفلت از یاد خدا میاره یا ضرر جسمیش هم مد نظره؟ استاد عزیز! موسیقی در سیر و سلوک تاثیر داره یا نه؟ شما مخالف موسیقی هستید یا نه؟ بعضیا میگن نمیشه موسیقی گوش نداد آیا درسته؟ به نظر شما بهترین موسیقی قرآنه؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگان دین معتقدند موسیقی در ذات خود حرام نیست، مگر آن‌که انسان را مشغول توهّمات و خیالات کند. بنده مخالف موسیقی نیستم وقتی موجب توجه به امور متعالی شود. مثل موسیقی سرود «ای مطهر» و یا موسیقیِ سرودهای آقای حامد زمانی. موفق باشید

25175

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: شما به خواندن مثنوی و حافظ تأکید می کنید. چرا در سیره اهل بیت (ع) چیزی شبیه این نیست؟ حدیثی در خصوص قوه خیال داریم؟ به شعر تأکیدی شده؟ چرا ائمه به شعر نپرداختند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً ملاحظه کرده‌اید که اولیاء الهی بعضاً به شعر شعراء حتی شعرای جاهلیت استناد می‌کنند و تازه، این غیر از آن است که رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به حسان بن ثابت آن‌گاه که در مورد غدیر آن اشعار را سرود، فرمودند: جبرائیل به کمکت آمده است. موفق باشید.

24886
متن پرسش
سلام علیکم: عید سعید غدیر بر شما مبارک. استاد به نظر حضرت عالی چه ادله ای وجود دارد مبنی بر اینکه حدیث مشهور متعمقون ذم اهل تعمق نباشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو احتمال هست ولی در حدیث مذکور، موضوعاتی در میان می‌باشد که شرط آن، کمالِ انسانی است و بهترین نحوه‌ی نظر به توحید حضرت حق است و بدین لحاظ آیت اللّه جوادی در کتاب «اسرار الصلواة» نظر به وجهِ مثبت آن روایت دارند، مثل نگاه جناب صدرا به روایات مذکور. موفق باشید

نمایش چاپی