باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکنبودنِ ممکنالوجود، ذاتی آن است. معنا نمیدهد امکانِ خود را انتخاب کند. حضرت علامه طباطبایی در کتاب شریف «بدایة الحکمه» در این رابطه مطالب ارزندهای را مطرح کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال تلاش و کار عامل به ظهورآمدن استعدادهای نهفته انسانی است و هنر انسان در آن جا است که خود را در تعادل عدمِ افراط و تفریط نگه دارد تا کاری او را از کاری باز ندارد. در چنین فضایی اگر رعایت حجاب اسلامی بشود که مسلّم منحصر به چادر نیست؛ نباید اشکالی پیش آورد مگر آنکه در نمایاندن خود و تواناییهای خود ادعاهایی بشود که شأن انسانی انسان را تضییع نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده که قابل نیستم. نه! در این موارد نباید کار به جدال و جدایی از رحم بکشد. بهترین راه سکوت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره به ما گفتهاند: «ره چنان رو که رهروان رفتند». با حوصله و بدون افراط و تفریط مثل همهی مؤمنین همراه با صداقت و تواضع، کار را ادامه دهید إنشاءالله برکات آن یا در این دنیا و یا در آن دنیا نصیب ما خواهد شد. کتاب خوب آیت الله بحرالعلوم کاملاً توحیدی است و قابل استفاده است. البته مقدمات، لازم دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در فضای گفتمانی است که میتوان حتی غفلتهای وهابیون را متذکر شد. مگر آنهایی که مأمور به ایجاد اختلاف بین مسلمین هستند که همین نکته را نیز میتوان با بلوغی که در جهان اسلام پیش آمده، روشن کرد. رویهمرفته جهان اسلام آمادگی ایجاد همبستگی را در عین تحمل نگاههای متفاوت و برداشتهای متفاوت دارد مشروط بر آنکه ما بنا را بر این نگذاریم که همهی آنها باید شیعه شوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر دائمی به حضور خداوند در امورات و تذکر به این نکته که هرکس هرچه ضربه خورد به جهت این غفلت بود؛ کمک زیادی میکند تا مردم به خود آیند و متوجه شوند خداوند ما را نیافریده است تا فقط در این دنیا زندگی کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید که این روحها هنوز سفر برزخی خود را شروع نکردهاند تنها وجه تجرد خود را به آن صورتهای مختلف احساس میکنند. سکرات، مقام انتقال روح از دنیا به برزخ است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است نکاتی که میفرمایید. اگر فرصت بشود و به فصّ محمدی از فصولی که در فصوصالحکم هست، رجوع شود بهخصوص بحث «تخیّل خلاّق» مطالب را بهتر می توانید تجزیه و تحلیل کنید. شرح «فصوصالحکم» روی سایت هست و شرح صوتی قسمت مربوطه را میتوانید از حاج آقا نظری بگیرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این طور جواب داده شد:
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا رحمتشان کند. او زندگی دیگری را شروع کرد و شما هم باید زندگی خود را ادامه دهید. إنشاءالله از برکات حضور ایشان بهرهمند خواهید شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگران نباید بود. خود ایشان هم به جهت اینکه بالاخره دغدغه دارد، به خود میآید. این افراد به اسلامی که تا حال داشتهاند، کافر شدهاند و نه به حقیقت، که اصلِ اسلام است و این غیر از آن نوع کفری است که تحت عنوان «ارتداد» مشهور است. با او مدارا کنید تا خودش متوجه شود. به هر حال اگر انسان جهت جان خود را از طریق ادیان الهی به سوی حقیقت سیر ندهد میتواند با بیمعناییِ صِرف با خود کنار بیاید؟ آیا اسلام یکی از بهترین راههای سیر به سوی حقیقت نیست؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم راهی که شهدا در مقابل ما گشودهاند، ضایع نمیشود. رهبر معظم انقلاب در عین اینکه غم مردم را میخورند، سختْ به آیندهی این راه امیدوارند. آیا این غصه ندارد که انسان میبیند میتوانیم با همین امکانات کشور، مشکلات مردم را حل کنیم، ولی خود مردم با ضعف ایمان و امید به غیر، کارِ انتخابات را به اینجا کشاندند و هنوز هم نمیدانند خداوند چه عطایایی به آنها داد و آنها عملاً به چیز دیگری روی آوردهاند؟! «درهای گلستان ز برایت گشودهاند/ در خارزار چند روی ای برهنه پا.» موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده قبل از انقلاب نیز در جریان منزل ایشان بودم و بعضی از این حرفها آن روزها هم مطرح بود. در حالیکه اگر لااقل به این فکر میکردید که ایشان محلی برای کتابهای زیادشان میخواستند و جایی باشد که راحت بتوانند فکر کنند؛ قابل توجیه بود که محل زندگی ایشان در آنجا باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجهی جهان بزرگتری شد، دیگر چندان مشغول چنین اموری که بخواهد خود را همسنگ این افراد بکند، نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا شهادت آن مرد بزرگ داغی است که بر جان همهی ما گذاشته شده است. قصهی جانی است که در آینده راهی خواهد شد تا تاریخ امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» همهجایی شود و بصیرتی به جامعه برگردد که ما بیش از آنچه که فعلاً هستیم، باشیم. بصیرتی که در وصیتنامهی او به ما عطا شد. در آخر جواب سؤال شمارهی ۲۷۹۳۶ نکاتی از آن را میتوانید ملاحظه کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: استعدادهای نعمتهای الهی را شکوفاکردن و خوشمزگیهای غذاها را به ظهور آوردن، پاسداشتِ نعمت است و این غیر از تحریک هوس است برای پرخوری و فرار از گرسنگی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور است. ۱. همینطور است. ۳. امروز ولایت نایب الامام یعنی ولی فقیه منظور است. ۴. امتحانات الهی برای رشد است ولی اگر توحیدمان ضعیف باشد در همان امتحان مردود میشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر درحالت صفا و با محتوای خوب انجام شود، ترویج موسیقی به حساب نمیآید و اشکالی نخواهد داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً. آیه میفرماید: این افراد یعنی راسخونِ فی العلمِ اهل یهود آنقدر در فهم و شعور توانا هستند که حتی ای پیامبر! وَحیای که بر تو نازل شده است را میشناسند و به آن ایمان دارند. و این نشانهی بزرگی آنهاست. ولی هرگز نفرموده است آنها مسلمان شدهاند و یا باید مسلمان شوند. زیرا میفرماید: «منهم» یعنی از همان گروه یهود هستند. آری! میتوان گفت این را نیز از رخصتِ اسلام یافتهاند که اجازه داده است بر دین توحیدی خود بمانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با تغییر نشئهی دنیا همهچیز به نشئهی برزخی میروند؛ هویتِ برزخی پیدا میکنند. مثل آنچه انسان در خواب، با موجودات با هویتِ ذهنیِ موجودات روبهرو میشود. حال همین حالت نسبت به قیامت پیش میآید و همهی عالَم و آدم، هویتِ قیامتی پیدا میکنند و وجودشان شدیدتر میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان احکام شریعت در امور فردی و اجتماعی و رعایت حقوق افراد کم ندارد؟ ۲. به نظر میآید مقدمات معرفت النفسی نیاز باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در همین رابطه بر روی سایت هست. به مباحث صوتی و جزوهی مربوطهی آن رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حکم فقهی آن را باید از مرجع تقلیدتان بپرسید. به نظر بنده شأن ما را از هویت دینی و قومیتِ ایرانیمان فرو میکاهد و وجهِ تقلیدی به ظهور میآورد. موفق باشید
سلام بر استاد عزیزتر از جان. استاد فردی بنام اقای پرویز شهبازی مباحثی را در برنامه های اینترنتی مطرح میکنند با عنوان من ذهنی آیا این مباحث صحت دارند؟ چون به مولانا ربطش میدهند. برای درک مفهوم «من فکری» باید ابتدا توضیحی در مورد «من» و «فکر» ارائه دهیم. ذهن انسان دارای ارتباطی دوگانه و متفاوت با دنیای اطراف است. یکی ارتباط مستقیم، شفاف و عریان با واقعیت است و دیگری دید و یا ارتباط تعبیر و تفسیری. این دید تعبیر و تفسیری که ذهن از پدیده ها دارد، در واقع مهمترین عامل قطع ارتباط انسان از واقعیت است. دید تعبیر و تفسیری به این معنی است که مثلا ما رفتاری را می بینیم و شروع به تفسیر و معنا دادن به آن می کنیم. ما خود ماهیت آن رفتار را نمی بینیم. ما واقعیت عریان را نگاه نمی کنیم ما با تفسیر و برداشت خود از آن واقعیت زندگی می کنیم. من یک نوشته ای را می گذارم و شما از آن نوشته می توانید چندین برداشت داشته باشید و بنا بر برداشت خود چندین برچسب بر من بزنید. برچسب مستبد، مدبر و یا هر برچسب دیگری و من را یک شخصیت مستبد و متکبر و یا یک شخصیت مدیر و مدبر بدانید. دقت می کنید چقدر بین ماهیت و انگیزه و واقعیت ذاتی رفتار من تا برداشت شما فاصله هست؟ شما برداشت خود را با ذهنتان انجام می دهید. ذهن تمام برداشت های خود را با پردازش اطلاعاتی که در حافظه ثبت شده است انجام می دهد. این اطلاعات شامل ارزش ها و ضد ارزش های است که از دوران کودکی از والدین و جامعه و محیط دریافت کرده ایم و به ما در سطحی وسیع و گسترده القا شده است و ما از درون تبدیل به موجودی مقلد و تکراری شده ایم. موجودی که هیچ احساس و رفتار و گفتاری در او از روی طبیعت و فطرتش سر نمی زند بلکه تنها در بند و زندانی تقلید است. این فرایند ذهنی و یا فکر از آبشخور حافظه خوراک می گیرد. همین فرایند یک «مرکز» و یا «هسته» ای در انسان ایجاد می کند بنام «من». چگونه؟ وقتی که ما از هر رفتار خود و دیگران چندین برداشت ذهنی درست می کنیم و یا وقتی از کودکی با هر رفتار ما چندین برچسب ارزشی و ضد ارزشی مختلف و گاه متضاد دریافت کرده ایم یا بر ما زده شده است در ذهن ما یک تصویری ایجاد می شود که ای تصویر مجموعه ای از این صفات و برچسب های ارزشی و ضد ارزشی است که در واقع «من یا شخصیت» را تشکیل می دهد. این هویت فکری و این شبح هیچ ماهیت واقعی ندارد. و فقط و فقط یک تصویر ذهنی است و در ما انواع و اقسام شخصیت ها را ایجاد می کند و ما تابع این تصویر ذهنی که حاصل افکار زائد و غیر واقعی و غیر اصیل است زندگی، احساس و رفتارمان را جهت می دهیم و باعث می شود بر اساس هویت اصیل انسانی زندگی نکنیم. بلکه تابع و اسیر آن زندگی کنیم. از این هویت فکری در واقع مرکزی بدنیا می آورد بنام «من ذهنی یا من فکری» یا همان «نفس» که مرکز همه شرارت ها است. البته من توضیح کوتاهش رو پیدا کردم. براتون گذاشتم کلیپهای بسیاری دارند این اقا.... ممنون از وقت و صبری که برای ما میگذارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، بیشتر با توهّماتِ بدون مبنا همراه است. اگر مباحث «معرفت نفس» و مراتب نفس را دنبال کنند، متوجه قضایایی که فکر میکنند، میگردند. در این مورد پیشنهاد میشود ترجمه جلد ۸ و ۹ اسفار را که تحت عنوان «معرفتِ نفس و حشر» روی سایت هست؛ مطالعه فرمایند. موفق باشید
با سلام و ادب: استاد گرامی این مساله را از این منظر که برای بنده کاملا جنبه سیر و سلوکی پیدا کرده خدمت شما مطرح میکنم. مادر بنده تا حدود زیادی نسبت به فرزندانشان حس مالکیت دارند و با اینکه چندین سال از ازدواج من گذشته مایل هستند بسیاری از امور مربوط به زندگی من و فرزندان را بدانند و در مورد آنها نظر بدهند و... این مساله برای من و همسرم آزاردهنده است و اگر چه اوایل با تغافل از کنارش می گذشتیم اما به مرور زمان حس می کنم روی میزان صمیمیت ما با ایشان و محبتی که نسبت به ایشان داشتیم تاثیر گذاشته و چون جایگاه ایشان جایگاه خاصی (مادری) است نگران تاثیر این مساله بر سیر و سلوک خود هستیم. لطفا ما را راهنمایی بفرمایید که چطور می توانیم این موضوع را مدیریت کنیم. بسیار سپاسگزارم. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال بدون مخالفت با ایشان باید با اغماض نسبت به این نوع دخالتها خودتان و همسرتان زندگی خود را ادامه دهید بدون عصبانیت نسبت به دخالت این نوع افراد. موفق باشید
سلام استاد: از کجا بدانیم حس و حالی که داریم، واقعی است یا وسوسه ی شیطان است؟ چون گاهی شیطان ممکن است از نقاط قوت ما هم وارد شود، برای مثال من به دلیل اینکه دو تا بچه کوچک دارم بیشتر زمانم به بچه ها میگذرد، واجبات را انجام می دهم ولی مستحبات و دعا و قرآن زیاد خواندن و... نمیرسم اما خیلی احساس اعتماد و عشق به خدا و امیدواری به آینده دارم و خیلی حس میکنم به خدا نزدیکم و حتی گاهی فکر میکنم خدا به من فرقان داده و راه حل ها را در ذهنم میاورد و کمکم می کند در واقع با تمام وجود علی رغم کاستی های عبادی و اخلاقی که دارم و خطاهایم، باز هم حس می کنم خدا حواسش به من هست و با من حرف میزند. آیا به این ها اهمیت دهم و راضی باشم یا اینکه وسوسه ی شیطانه و خود بزرگ بینی و اینکه مثلا فکر کنم من آدم خیلی خوبی هستم و دچار غرور و عجب شوم. تفاوتش در چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر حس عبودیت و تواضع نسبت به حق در شما حاضر است إنشاءالله صورت رحمانی حضرت حق در میان است. موفق باشید