باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که مباحث جلسهی ۴ تا جلسهی ۸ کتاب «آشتی با خدا» که موضوع انسان فقط هست را، به میان میآورد را، افقی در فهم درست ابدیت در مقابل انسان میگشاید. بعد از آن اگر به کتاب «معاد» رجوع شود إنشاءالله راحتتر میتوانید به جواب سؤالهای خود برسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً متوجهی منظورتان نیستم. تذکرات رهبر معظم انقلاب در این رابطه که باید حوزه در جهان حاضر شود، امر مهمی است. بنده هر روز صبح در مسجد خدیجه کبری «سلاماللهعلیها» نماز را که خواندم میتوانم در خدمت عزیزان باشم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است. به گفتهی رسول خدا «صلواتاللهعلیهواله»: «طوبی للغرباء» خوشا به حال آنهایی که بیسر و صدا در راستای تحقق توحید در بستر انقلاب اسلامی که در این تاریخ تعیّن توحید و اسلام است؛ در حال فعالیتاند. و به جهت سعهی وجودی که عطای الهی به آنان است، ملامتِ هیچ ملامتگری آنها را از راهی که انتخاب کردهاند، دلسرد و مأیوس نمیکند و دشمن هم از همین امر عصبانی است زیرا این عزیزان بر عکسِ روشنفکران مدعی در جهانی بیرون از جهان مدرنیته و ساز و برگهای آن، خود را حاضر کردهاند و معلوم است که عقل غربی اینان را نبیند ولی آنان را چه باک! زیرا با خدا معامله کردهاند تا خدا به مناسبات انسانهای این دوران برگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، إنشاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین احوالات، خود به خود در راستای تربیت انسانی از انسانها، روحانیت خود را دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد نباید وارد بحث شد، به همان معنایی که قرآن میفرماید: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» مؤمنین چون با امور لغو و حرفهای بیهوده روبهرو میشوند با بزرگواری از آن میگذرند و خود را همسنگ چنین افرادی نمیکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه خود جنابعالی متوجه شدهاید در روایتی که از پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» در صفحهی ۲۵۰ آن کتاب آمده است؛ اصلاً بحث دندهی چپ نیست، بلکه اصطلاحی در میان است که میخواهد بگوید بعضی از شخصیتها چون دنده، نرم هستند و نباید برخوردی سخت و خشن با آنها داشت. و در این رابطه رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» در مورد زنان چنین توصیهای دارند و شرحِ ذیل حدیث نیز در این رابطه متذکر نکاتی شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم دنبالکردن نگاه عرفانیِ حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» است و دقت بر روی حکمت صدرایی که بحمداللّه رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» خیلی خوب روح و روان و قلب خود را در این میدانها پروراندهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتهی دقیقی در این امر نهفته است. عرایضی در این رابطه در کتاب «بصیرت حضرت فاطمه «سلاماللّهعلیها» شده است. خوب است به آن کتاب که بر روی سایت است رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اعتقاد بنده آن است که همین فکری که در شما به ظهور آمده است، کار را جلو می برد. عرایضی در کتاب «صلوات، عامل قدسیشدن روح» تحت عنوان «شاخصههای شخصیت نبی اکرم «صلیاللّهعلیهوآله» شده است. در ضمن کتاب «سنن النّبی» از آیت اللّه طباطبایی نکات خوبی را به میان آورده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی شهید مطهری «رحمتاللّهعلیه» عدم، مفهومی است که ذهن نسبت به وجود میسازد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در همان مورد هم که سعی دارید مدتی در احوالات خود بهسر ببرید، بالاخره مناسبِ آن احوال برای خود سلوک و سبکی باید داشته باشید. ۲. برنامهریزیهایی که مورد تأکید بنده و امثال بنده است مثل همان برنامهریزیهایی است که در درون دین در وقت خاصی نماز میخوانید. پس برنامهریزی برای هرچه بهتر واردِ دینشدن، غیر از برنامهریزیهایی است که انسان بخواهد زندگی خود را خودش مدیریت کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته بیتأثیر نیست. ولی وقتی چارهای نداشته باشیم خداوند به لطف خودش به نحو دیگری جبران میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست طبق بحث «رجوع به اصلِ اصلها» که در یادداشت ویژهی سایت همراه با شرح صوتی آن هست، باید به خود رجوع کرد و اینکه چرا چنین انتخابی ما داشتهایم؟ آیا مصلحت ما برای رسیدن به کمال در دلِ آن شرایط فقط ممکن بوده است؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است مشروط بر آنکه دین را در محدودهی مفاهیم ذهنی تقلیل ندهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست بیشترِ این حرفها تهمت است به جناب شیخ. و شواهد زیادی در دست است که سختْ به شاگردان خود توصیه میکرد برای رسیدن به حقیقت باید از هرگونه سهلانگاری نسبت به دین خدا پرهیز کنند. کسی که «نمط ۸ و ۹ اشارات» را مینویسد، نمیتواند بعضی از آن مراحل را طی نکرده باشد و کسی که اهل گناه باشد هرگز به چنین مراتبی نمیرسد در این نوع تهمت ها پای مستشرقین در کار است. به حضرت امام خمینی هم تهمت زدند که پول از جمال عبدالناصر گرفته است!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قیامت کبری هماکنون در مقام خود به عنوان یکی از عوالم وجود، موجود است. این انسان است که باید تلاش کند در سیر تشریعی خود به آنجا برسد وگرنه در سیر تکوینیِ خود همه به آنجا میرسند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد آن است که با سه کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی مأنوس شوید، شرح بنده إنشاءاللّه موجب تدبّر بیشتر در موضوع خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد مفصل است. بحثی که تحت عنوان «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» شد شاید کمک کند که در مورد جایگاه انقلاب اسلامی فکر کنیم. مشکل آقای دکتر سروش، اصالتدادن به عقل غربی است و این در مباحث «قبض و بسط» ایشان به خوبی معلوم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. روح را باید با رعایت احکام شریعت در معرض فرشتگان قرار داد. ۲. نمیدانم. ۳. بنده شک دارم که شیطان در میان نباشد. ۴. به نظرم همینطور است، زیرا «صد هزاران شخص در زُنّار شد / تا که عیسی محرم اسرار شد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر جنابعالی آن است که منظور جناب حافظ از «خواب چشمان» خُمارِ چشمان است. آری! اگر این فرض را داشته باشیم، آن میشود که میفرمایید ولی با ظاهر کلام ایشان نیز که همان خواب چشمان است میتوان متوجهی اشارات جناب حافظ شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نفس، در تمام مراحلِ نباتی و حیوانی هم مجرد است و ارتباط نفس و بدن را باید در موضوع تدبیر بدن توسط نفس و استکمال نفس در إزای این تدبیر حل کرد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: متنی است که به دلم افتاد تا آن را با شما در میان بگذارم اگر فرصتی داشتید یا وقتی برای تلف کردن یافتید و ارزشی در این نوشتار دیدید آن را مطالعه کنید و گرنه میدانم وقت شریف حضرتتان گران بها تر از نوشته ی ناچیز حقیر است. اغتشاشات فریاد کاردی بود که نهیلیسم به استخوان جوان دهه ی هشتادی رسانده بود. این آیه بسیار زیباست می فرماید: «علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعا...» این همان ندایی است از افق توحیدی قرآنی که به آن گوش نسپردیم و امروز در گمشدگی به سر می بریم تاریکی تاریخ دوران ثمره گم شدگی یا گمراهی مسیر پیش روی بشر است بنابر این اگر بخواهیم آشکارا به سرگردانی امروز انسانها بیشتر پی ببریم بایست گم شدن راه تاریخیشان را متذکر آنان شویم راهی که قرار بود منتهی به امن و سعادت و آرامش بشر باشد اما امروز نه آن را دارد و نه می داند باید کجا در جستجوی این راه بگردد. آری! ظاهر این آیه بروز باطن پوچی دورانی است که انسان بدان دچار شده است و سرگردان و متحیر میچرخد تا این سرگردانی را مهار کند یا حداقل از رنج آن بکاهد و بهترین راه سرگرمی است راهی که انسان از درد تاریخی خود غفلت میکند، این سرگرمی را گاهی انسان خود ایجاد میکند تا از دردی که جزو لوازم ذاتی عالم مدرن است، خلاص شود، یا غفلتی است که سیاستهای عالم غربی برای او تدوین می کند و پیش می آورد تا به تدیبر رنج عالم لیبرال بپردازد و از هزینه های تنش جلوگیری کند و انسان را تخدیر کند چون به حقیقت راهی برای قرار دادن پیش روی انسان امروز و بشر امروزین ندارد و اگر انسان از این غفلت سرگرم کننده عالم نهیلیسم سر برآورد که تا امروز نمودهایی از این بیداری بروز یافته است. اندیشمندان جهان مدرن و عالم لیبرال چیزی برای بشر امروز و افقی برای قرار یافتگی و سکون و امنیت خاطر او ندارد.... و این خطری است و نظر گاهی است که اندیشمندان این روزگار را به تفکر پیرامون فردای زندگی انسان وامیدارد فردایی که زندگی پیش روی انسان است چه فردایی است و متعلق به کدام اندیشه و مکتب و آیین است؟ آيا جهان مدرن با اندیشه های مسیحیت اصیل میتواند خود را بازسازی کند؟ آیا عالم سنت میتوان انسان راه اندیشه های اصیل سنتی گذشته خود رجوع دهد؟ آيا بودا ، یهود، مسیحیت، هندو، زرتشت، و... مکاتب مطرح دارای اندیشه های بنیادین ناظر به انسان راهی برای فردای انسان دارند؟ کدام است؟ چرا از این فردای پیش رو سخنی به میان نیامده است؟ آیا نبود اندیشه فردایی در منظر اندیشمندان غرب و شرق خبر از افول و بن بست فکری مکاتبی که تا دیروز تدبیر سیاسات و تامین اساس اندیشهای اجتماعی را به عهده داشتند نیست؟ آری سخنان زیادی زده می شود که یا در بستر همان اندیشه های تاریخ دیروزینشان است و یا حرفهایی است در امروز ولی کاملا بی ارتباط با فردای تاریخ انسان! نمونه بارز این بن بست را در غرب بروز خشونتهای بیشمار اجتماعی و فروریختگی پیکر فرهنگی آن می توان دنبال کرد هر چند دیکتاتوری رسانه ای و امپراتوری چند دهه ای آنان باعث شده تا سال ها شکاف اندیشه های آن ها از چشم ها و نگاه ها و نظرها پنهان بماند و این ظلم کمتر از جنگ جهانی نبود که خود جنگ جهانی رسانه ای بود که در بستر نرم در میان بشریت به راه افتاد و کم کشته و اسیر و زخمی نداشت. خلاصه سخن آيه شریفه سخن از انسانی است که به دنبال افق فردای پس از تاریکی امروز و دیروز می گردد و آن انس است درست نقطه ی مقابل سرگرمی که انسان را دچار بیگانگی می کند و او را به عالم بیرون گسیل میدهد و دچار عادات به لوازم و محسوسات و لذایذ بیرونی می کند و انسان را به ساحت های عالم حس و خیال مغشوش دچار می کند که نتیجه آن همین سرگردانی و سر درگمی امروز او خواهد بود در برابر سخن آيه سخن از عالمی درونی و سر فرو بردن در خود است توجه به لایههای درونی انسان و عالم و ساحتی فراتر از محسوسات و توجه به درون و انس و لذتی که انسان را از درون جان فرا می گیرد و ساحتی که انسان را از وحشت تنهایی به در می آورد. این همان ساحت قدس و معنویت و غیب است که انسان با توجه به بیرون و توجه بیش از حد به طبیعت آن را از دست داد! و راه یافتن آن توجه به درون خود است به درونی که راه ارتباط با عوالم بسیار است. انسان نیازمند بیداری تاریخی است که او را متوجه درد نهیلیسم کند و این آيه تذکر به انسان امروز است که بدنبال درمان رنج پوچی میگردد. در به در راه هایی شده است که منتهی به بن بست می شوند راه آزادی و آزادگی انسان امروز در انس و توجه به درون است راهی که منتهی به کمال مطلق می شود. راهی که گشودگی طلب انسان را دارد همین است انس با خود، در دل این انس انسان معنا مییابد، درست مقابل پوچی و از دست دادگی معنای «خود» و «زندگی» و «دیگری»! آنگاه است که خود و دیگری و زندگی و عشق و لذت همه و همه اینها مطابق عالم انسانی در ساحتی متعالی معنا مییابد، یعنی بدون آنکه انسان احساس بیگانگی داشته باشد و بدون آنکه احساس پوچی کند آنگاه دیگر عالم و آدم در یگانگی خواهد بود چون معنا است که موجب پیوند می شود. خلاصه اینکه آنچه امروز بر سر ما آمد و خوب است تا آن را از این منظر تحلیل کنیم نسلی بود که دست به اعتراض زد. البته اگر بخواهیم با نگاه اندیشهای آن را بررسی کنیم اعتراض را به معنایی باطنی که از نهاد درون آدمی سر برآورد که من امروز دارم فریاد میزنم از پوچی، از سردرگمی، از لذت هایی که مرا ارضا نکرد، از تفرج و تسخیری که مرا آرام نکرد، از عالمی که مرا در برنگرفت و جایی برای «بودنم» در آن پیدا نکردم به همین خاطر در نهاد این اغتشاش، اعتراض دردی بود که نهیلیسم دوران به جان این نسل زده است، کاردی است که از پوچی به استخوانها رسیده است. بنابراین نه در آن فاعلیت و اراده ی معنایی یافت می شود و نه غایت و مقصدی که انگیزه ی فاعلیت و اراده ی آنان باشد، کاملا یک حرکت گُم و یک مقصد نامعلوم بود و بهمین خاطر دیگری راحت بر این حرکت سوار شد و اهداف خودش را با آن دنبال کرد. صورتی که بتواند در این تاریخ به انسان معنا ببخشد را شما در این حرکت پیدا نمی کنید چون کاملا از فاعلیت و اراده ی معطوف به غایت آنهم غایتی که انسان در این روزگار گم کرده است کاملا بیگانه بود بنابراین نه طرحی بود و نه فاعلیت. بنابر این کاملاً فریاد نیهیلیسم و دردی که به جان خودشان بود را فریاد میزدند. فریادی که از حلقوم این جوانان شنیده شد یک پیام بزرگ برای فردای نسلیمان داشت که باید شنید! سخن از بیمعنایی و پوچ انگاری بنان و بیان بود، سخن از کارد به استخوان نشسته ی نیهیلیسم بود که چشیدهاند. سخن از نداشتن طلب و اراده ای که نمیداند چه میخواهد یا چه می کند و چه باید بخواهد. اراده ای سرگردان در تاریخ که در عین آنکه فریاد آزادی سر می دهد مجبور است و محدود، اما به این اجبار و محدودیت اگاه نیست. وقتی انسان در بستر پوچی و آوارگی فاعلیت و گم گشدگی هدف و غایت سخن از آزادی می زند این جز اجبار چیست؟ آزادی، زیستِ انسان است، عین «بودن» انسان است، نمی شود شما بودنِ یک انسان را از او بگیرید و آنگاه از او بخواهید فریاد آزادی سر بدهد، این عین اجبار است. اما او خودش متوجه نیست که چه میگوید. فرهنگ وهم آلود و خیال زده مدرن برای انسان، اختیاری باقی نگذاشته است تا انتخاب کند، بلکه انسانها از سر زیست عمومی شان دست به انتخابهای بیهدف میزنند بدون آنکه به فردای انتخابهایشان بیندیشند یا آگاه باشند یا مانند انتخابهایشان چه بر سر فردایشان میآورد! نیهیلیسم لغت نیست، مفهوم هم نیست، بلکه یک فرهنگ است یک صورتی است بر تاریخ امروزین زندگی بشر که انسان در آن قرار گرفته است و بدون اینکه فردایی و صورتی جدید برای رهایی از آن در تاریخ خود پیدا کند به دنبال راه ّهایی برای تغییر و آيندهداری میگردد نهیلیسم صورتی نیست که یک شبه بر تاریخ ما عارض شده باشد که بخواهد یک شبه از آن نجات یافت، نه ثمرهی سالهای اندیشهی غرب است بر تاریخ حیات انسان و تغییر این صورت در تاریخ نیازمند حضور صورتی متعالی و قدسی و معنوی است تا انسان را حیات معنایی ببخشد تا او آن را بیابد و حس کند و اگر این صورت را به بشر عرضه کنیم با تمام جان می یابد و می پذیرد چرا که او خوب رنج و درد بی معنایی را در دیروز و امروز خود تجربه کرده است و ما برای تعیّن این صورت متعالیه در تاریخ نیازمند گفتگوی با انسان هستیم و تذکر به این صورت قدسی و اشارت به انسان به این منظر که خودش را در درون خود بیابد و راه درمان سردرگمی اش را با انس با خود بودگی و درون خود فرو رفت چاره کند. گویا بایست یقظهای تاریخی برای بشر صورت بگیرد که نمودهای آن پدیدار شده است و حال بایست با اشارت و تذکر او را در صورت حیات انسانیاش روبرو کرد. ما با نسلی روبرو هستیم که در سلطه تربیت و حکمرانی فرهنگی عالم مدرن زیست کرده است از رسانه تا مدرسه، از خانه تا ورزشگاه. نسلی که با صورت تاریخی فرهنگ مدرن خو گرفته است و برای رهایی از رنج پوچی آن، باز هم دست به دامن سرگرمی های همان فرهنگ شده است، نسلی که الگوی تربیتی او و انگیزه های فاعلیت او را سلبریتی ها و سریالهای هالیوودی و شاخ های اینستاگرامی تعیین می کند. خلاصه که ما با نسلی روبرو هستیم که نه معنایی از خود سراغ دارد و نه ساحتی متعالی فرای ماده و مادیات پیش روی او قرار گرفته و نه رسانه ساحتی را به روی او گشوده و نه خانواده او را در افق تربیتی متعالی قرار داده است و نه مدرسه ادبیات متعالی را به رخ او کشیده و نه جریان مذهبی و معنوی خوب او را فهم کرده است. بنابراین باید ریشهها را شناخت و یافت و به سخن نشست. باید علت ها را جستجو کرد پیرامونش سخن گفت و آرام آرام ثمرات حل مسایل را در لایه های مختلف حکمرانی و نظام از دولت و رسانه و مدرسه و خانواده متذکر شد و متناسب با آن اندیشه برنامه ریزی کرد تا بتدریج این صورت قدسی پیش روی بشر قرار بگیرد و انسان با وجه دیگری از عالم و آدم روبرو شود و خود را در زیستی جدید بیابد و حس کند. البته سخن حق دیگری در میان است که تغییر صورت تاریخی همانند تحقق یک فرایند آرام و با زمان و اندیشه مند صورت می گرد مثل همه امرهای تاریخی دیگر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام متن را خواندم و به جهت جذابیت موضوعاتی که در آن متن در میان گذاشته بودید؛ بسیار لذت بردم. آری! این متن، همان طور که فرموده اید: حکایتِ آیه: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (مائده/ ۱۰۵) است که میفرماید: هان ای مؤمنین! بر شما است که در خود حاضر شوید، زیرا در این حالت هیچ جریان انحرافی شما را تحت تأثیر خود قرار نمیدهد، تماماً مسیر شما به سوی حضرت الله است، در آن حالت آگاه میشوید نسبت به آنچه یافتهاید و عمل کردهاید.
حضرت علامه طباطبایی از عظمت این آیه به حیرت آمدهاند و چه سخنان ارزشمندی که در این رابطه به میان نیاوردهاند.
به عنوان نسل دهه هشتادی گفتید: «من امروز دارم فریاد میزنم از پوچی، از سردرگمی، از لذتهایی که مرا ارضا نکرد». و با خودآگاهی نسبت به این امر و در زمانهای که در آن قرار داشتید، سخن از راهجویی به میان آوردید. حقیقتاً همین طور است. دیگر، راههای کوفته دیروزین ما را جواب نمیدهد. ای همه آنهایی که بر این نسل واعظگونه سخن می گویید، چرا به ابتدای آیهای که به پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» میفرماید: « ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل/۱۲۵) با این نسل، سخن نمیگویید که آن دعوتکردن به مسیر رسیدن به انوار الهی است از طریق «حکمت». گویا این نسل نهتنها آماده دویدن، بلکه آماده پریدن است و به جای اینکه در دشت، خانه بسازد در کنار دهانه آتشفشان و در معرض طوفانها میخواهد خود را در بنیانی بسی اصیلتر جستجو کند.
آنچه گفتید بیش از آنی است که من به استقبال آن گفتهها رفتم؛ این زمان بگذار، تا وقت دگر!!! موفق باشید
سلام استاد: خدا قوت. استاد در صلوات خاصه امام رئوف علیه السلام داریم «و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری» استاد منظور از «و من تحت الثری» چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: «تحت الثری» به معنای زیر زمین است و در دعای مذکور سلام میدهیم بر امامی که در همه مراتب هستی حاضرند چه فوق زمین و چه مراتب مادون آن که بیشتر مربوط به افکار انسانهایی است که خود را از عوالم بالا محروم کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این راه، راهی است که موانع دارد ولی افق آن روشن است. اگر بتوانید آرامآرام به مباحث «جهان میان دو جهان» رجوع فرمایید، با قوت بیشتری مسیر را طی میکنید. بنا بر این است که إنشاءالله در هفتههای اخیر جلساتی در رابطه با بحث ۱۵ نکته در موضوع «عقل تکنیکی» گذاشته شود که إنشاءالله شرایط فهم مباحث اخیر بهتر فراهم میشود. موفق باشید