سلام بر استاد عزیز: این تفکر و نوشتار درسته به نظرتون راجع به جبر خلقت و سعادت مندی و شقاوت فرد از طرف پدر و مادر؟ هدایت در مقام تشریع نیست هر چند شریعت از روی اعمال معصوم پایه گذاری و به صورت تئوری در اختیار ماست ولی این اعمال شریعت ذاتی است که تکوینا در برخی از بشر قرار داده شده بشری که از بدو تولد در محیطی شیعه با افکاری غیر از مدل فکری عامه مردم و قطعا با کسب حلال پدرانه که نیازی به «فالینظر الانسان الی طعامه» پیدا نکند که انسان کودک قابلیت فکری و عملی این نگاه به طعام را نخواهد داشت. از طرفی مدل بسته فکری خانواده شیعه که کودکی را پرورش میدهد، باعث این هدایت تکوینی از سمت ربش خواهد بود. و مذهب شیعه که از سلب پدر و مادری پاکیزه به فرزندی خوش شانس ارث برسد و رشد او را با غذای پاک در جسم و غذای پاک در تربیت مخلوط کند همان فرد فرزند است که هدایت خواهد شد و به مقصود خلقت خواهد رسید. این هدایت تکوینی است در آغاز خلقت هر فرد از بشر، همانطور که ذکریا وعده گرفت به یحیی «نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى» و نطفه هر پیامبر و معصومی منعقد شد به سلب پیامبری چرا اینها را باید فهمید چون افتخار به دین به مذهب به خوبی به پاکی ریشه در بسیاری از تکوین و جبر دارد و این افتخار و خود ستایی در مذهب و شیعه اگر در شخصی از شیعه باشد غرور و توهمی بیش نیست شیعه امروز بعد از ۱۴۰۰ سال شیعه مقتدری است که با حکومتی تحت عنوان تنها یک روایت فی زمان غیبتنا به ولی فقیه مراجعه میکند و هر چند کتابها در مورد ولی فقیه و حتی اصل و فرع آن نظریه پردازی شده و به امضای بزرگانی رسیده ولی حقیقت تاریخ منزوی بودن شیعه را در تمام طول این عمر عام ۱۴۰۰ ساله و خاص ۲۵۰ ساله معصومین اثبات میکند تا جایی که در تاریخ، در کتابهای قطور تاریخی و سرگذشت مسلمین بار اندکی از متون متعلق به فرهنگ امامت شیعه است حتی هر ۴۳ فرقه شیعه از زیدیه تا اسماعیلیه و واقفیه امام کاظم و ما جعفری های امام صادق علیه السلام همه و همه گوشه باریکی از این تاریخ مسلمین را به خود اختصاص داده ایم رفتار سنت الهی در مورد تمام امویان و عباسیان و مردم دورانی که تحت این حکومتها مسلمانی کرده اند آیا ارتداد و ناحق بودن است؟ در فضایی که فرزندی در جامعه عباسیان متولد شده و بنابر جو حاکم زمان خود خلیفه را باعث حتی گردش ماه و خورشید میدانسته آیا مسلمان نیست و اشعری بودن و تفویضی بودنش حکم کفر دارد؟ قطعا اینطور نیست که این سنت و مدل حکومتی تا لحظه تکیه بر کعبه به همین منوال حداقلی شیعه خواهد گذشت باقی ادیان، تمامی فرق شیعه و سنی قطعا، که دین را از مادر به ارث برده اند تا زمانی که امامی از شیعه با تکیه بر کعبه به این بقیه الله نرسیده باشد بر حق خواهند بود و مسلمان زاده مسلمان است چه سنی چه شیعه چه افغان چه ایرانی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوعی که میفرمایید بسیار عمیقتر از آن است که در محدوده یک سؤال و جواب بحث شود. کتابهای خوبی در این مورد نوشته شده که از جمله آنها بحث کتاب «شیعه» جناب پروفسور هانری کربن است و موضوع «حکومت در حکومت» شیعیان در طول تاریخ. و عملاً حاکمان دوران، ظاهرِ حکومت را در اختیار داشتند و به همین جهت ملاحظه میکنید که عموماً آنها کمر به قتل ائمه «علیهمالسلام» میبستند. در مورد اینکه اجتماع در تربیت انسان نقش دارد، باید متوجه شد بحثِ «ما فی الشرایط» غیر از بحث «ما فی الانسان» است که حضرت آیت الله حائری شیرازی در کتاب شریف «تعلیم و تربیت اسلامی» بهخوبی مطرح میکنند. بدین معنا که آنچه بالاخره مبنای انتخابِ اصیل انسان است «مافی الانسان» یا فطرت او است و به همین جهت حضرت موسی «علیهالسلام» در عین آنکه در دربار فرعون رشد میکند، ولی فطرت الهیِ ایشان، شخصیتشان را شکل میدهد. و برعکسِ آن فرزند حضرت نوح «علیهالسلام» است. به هر حال مسئله را باید با دقت مورد ارزیابی قرار داد. موفق باشید
سلام علیکمک جهت تقویت اراده و عزم قوی و ثبات در ایمان مداومت بر کدام سور و آیات و اذکاری پیشنهاد میکنید؟ بنده بسیار بی اراده و سست ایمان شدم. با یک فوت عمارت ایمانم سقوط میکند. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: چاره کار تقویت معارف توحیدیِ حضوری است. پیشنهاد میشود مباحث «معرفت نفس» مثل کتاب «آشتی با خدا» و کتاب «ده نکته در معرفت نفس» دنبال شود. هر دو کتاب در قسمت نوشتارهای سایت موجود است. موفق باشید
سلام استاد گرامی: استاد خدای مهربان توفیق حفظ قرآن به بنده عطا کرده و در حال حفظ هستم. از طرفی میخواهم خودسازی و ترک گناه داشته باشم. از طرفی وصلت من با خانواده ایست که اختلاف زیادی دارند و همین امر باعث غیبت و تهمت در بینشان می شود. من به همسرم بارها اعلام کرده ام که نمی خواهم حرفی از کسی زده بشه ولی متاسفانه یه مدت رعایت می کنند و دوباره غیبت ها ادامه می یابد و اگه حالی و توسلی داشته باشم از بین می رود. توصیه به اصلاح روابط و نیکی می کنم ولی چه کنم که شعله این آتش که از زبانها ناشی می شود من را هم درون خودش می کشد. چه کنم؟مردی که بسیار ناراحت است از حرف هایی که به ناحق به ایشان نسبت داده اند و دنبال درد دل (غیبت هم می شود) است کم محلی بکنم؟ حرفش را قطع کنم؟ همیشه میگم خدا قاضی است و مسئولیت حرف ها به گردن کسی است که خودش حرف زده ولی نمی دانم تنها چاره اش مرگ است که غیبت نشنوم ؟ چه کنم؟ وظیفه من همسر در مقابل ایشان چیست؟ از ابد و تاثیر گناهان و دست خالیمان هم می گویم ولی چه فایده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید استماع غیبت و گوشسپردن به غیبت حرام است ولی اگر غیبت شخصی به گوشمان خورد، یا نمیخواستیم در صحبتی که با افراد داریم غیبتی صورت بگیرد، ولی از طرف مقابل آن غیبت پیش آمد؛ مهم آن است که ما آن را دنبال نکنیم، نه آنکه از ترس وقوع غیبت رابطههای اینچنینی را فرو گذاریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور طبیعی نفس ناطقه در مقام تکوینیاش بدن را تدبیر میکند ولی شاید بتوان گفت بعضی افراد در حوزه اراده خود بتوانند نحوهای از اعمال تکوینی نفس را نیز در اختیار بگیرند. مثل آنکه دیده شده بعضی از افراد ضربان قلب خود را در اختیار خود میآورند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. ولی از اسم الله که جامع جمیع اسمای الهی است نیز غفلت نفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنین تقسیمبندیهایی در کتابها صورت نگرفته. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد صاحبنظر نیستم. البته در دستورات دینی داریم که مواردی مثل خوشخلقی و صدقه دادن و صله رحم، موانع اینچنینی را از بین میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. عنایت داشته باشید که بسیاری از جریانهای شیرازیها در دفتر خود آقای سید صادق فعّال بودند و در همانجا نیروهای نظامی، آنها را پیدا کردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته اگر واقعاً این سخنان را گفته باشند، نوعی افراط در آن است. ولی تا خودتان صوت ایشان را نشنیده باشید، به راحتی نپذیرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «اسماء حسنی دریچهی نظر به حق» که روی سایت هست. ۲. خوب است در این مورد مباحث «معرفت نفس» دنبال شود. ۳. نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده حرف درستی است. به همین جهت فرمودهاند شرّ مطلق، عدم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی اینطور جواب داده شد: 29393- باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این افراد، طیفی از نیروهای انقلاب هستند با شرایط خاصی که برای خود تعریف کردهاند. از نظر بنده ما باید این افراد را در عین نگاه متفاوتی که نسبت به ما دارند، از خودمان و از انقلاب جدا ندانیم. البته این بستگی به شما دارد که میخواهید در کجا قرار گیرید. آیا آمادگی پذیرفتن این طیف را دارید یا نه؟ در حالیکه بالاخره باز تأکید میشود این طیف خود را از انقلاب جدا نمیدانند،در عین تفاوت سلیقهای که با امثال ما دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان احساس میکند بدن خود را به عنوان ابزار در کارهایش بهکار میگیرد کافی است تا متوجهی ابزاربودنِ بدنش بشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «شکر بسیار که ما عاشق این انجمنیم». به همان اندازه که نمیتوانیم بدون خدا زندگی کنیم، با خدایِ مفهومی هم نمیتوان بهسر برد و باید با خدا در مظاهرش مأنوس بود و امروز، یکی از عالیترین مظاهر حضرت محبوب، انقلاب اسلامی است و ملاحظه کردهایم و کردهاید چگونه شهدای عزیز برای درآغوشگرفتنِ خدا، خود را در این عالیترین مظهر فدا کردند؛ یقیناً امروز تنها راهی که برای اُنس با خدا نمیتوان از آن غفلت کرد، رجوع و نظر به انقلاب اسلامی است و همچنان که عرض شد: «شکر بسیار که ما عاشق این انجمنیم».
در رابطه با گفتگو با بقیه، ما متوجهی راهی هستیم که به سوی حقیقت گشوده شده است و سعی میکنیم به عنوان چشماندازی جهت تفکر در این زمانه متذکر آن باشیم. حال اگر «از همه محرومتر خفاش بود/که عدوی آفتابِ فاش بود» خود دانند! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم سیر فرهنگِ مدرنیسم که غیر از عقل تکنیکی و روحیهی تمدنی است، به گفتهی خود متفکران غربی، در دست شیطان قرار گرفت و جلو آمد و این غیر از تولد بشری است که میخواست «اَلِثیا» را به تاریخِ خود برگرداند تا استعدادهای عالَم را فراروی کند هرچند آن روح تا حدّی گرفتار گِشتل شده، ولی نباید آن تولد را نادیده گرفت، همانطور که جهان بشری تولد انسانی که در ایران بناست خداوند را به تاریخ برگرداند؛ نباید نادیده بگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو حال ممکن است. اگر آن عضو هنوز آمادهی تدبیر روحی باشد که به تعادل رسیده است، آن عضو نیز به تعادل میرسد. ولی اگر آن عضو، دیگر ظرفیت پذیرش تدبیر بدن را از آن جهت خاص از دست داده باشد، آری! دیگر تحت تدبیر بدن نخواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آموزههای کنفسیوس پشتوانهی قدسی ندارد و بیشتر یک فرهنگ است و در این دوران، بشر را قانع نمیکند. بشر امروز به آغازِ آغازها یعنی خدا و آموزههایی که از طرف او صادر شود، نیازمند است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شمارهی ۲۶۱۸۲ و در بحث «جامعیت توحید و ظهور یوم الفصل» که در این هفته در جلسهی «سُها» عرض شد، باید جهانی بود ولی با هویت فطرت الهی. عقلی که جهانی میاندیشد، ارزشمند است. مشکل وقتی است که از «احسن التّقویمِ» خود به جهت ردّ به سوی «اسفل السافلین» غافل بمانیم. ولی اگر در عین آنکه ما در «اسفل السافلین» قرار داده شدهایم عهدِ خود را با «احسن التقویم» پایدار بداریم، انسانی میشویم فرا انسانِ دیروز، و فرا انسانِ غربزده؛ و این قصّهی انسان اصیل این دوران است. موفق باشید
سلام بر استاد عزیر طاهرزاده عرض ادب و احترام: استاد، بنده با تامل در داستان گوساله سازی سامری و گوساله پرستی بنی اسرائیل، به نکاتی رسیده ام. که احساس میکنم برای شناخت فتنه ها و عبور از آن خیلی کمک کننده است. اگر زحمتی نیست نگاهی به این مطلب بیندازید و خواهشا ایرادهای آن را مطرح فرمایید. جسارت های بنده را به بزرگواری خودتان ببخشید. اجرتان با مادر سادات، حضرت فاطمه الزهراء. سید محمد صادق موسوی بنده ایی از بندگان شما. مطلب : # عصایموسی در جهاد تبیین ۳ بسم الله الرحمن الرحیم سوال: فتنه از کجا شروع میشود و راه نجات یافتن از آن چیست؟ با دقت در فتنه هایی که در طول تاریخ رخ داده است، روشن میشود جایی که فتنه از آن جا آغاز میشود، درون افراد است. روند شروع و ادامه فتنه ها این گونه است که فردی از درون، دچار فتنه میشود و یک امر باطلی در نظر او با امر درستی زینت داده میشود و در جای حق مینشیند. سپس آن فرد با گفتار و اعمال و رفتار، آن امر تزیین شده را به دیگران منتقل کند. امر زینت داده شده، در درون دیگران اثر میگذارد و برای آنها هم جذاب میشود. در ادامه جمعی دچار فتنه میشوند و این امر منجر به اتفاق ها و حرکاتی میشود که در انتها تعداد بسیار زیادی را از راه توحید و خدا پرستی خارج میکند. خداوند متعال در قرآن، روند شکل گیری فتنه ها را با مثالی تاریخی روشن میفرمایند. این فتنه در قالب داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل بیان شده است. آن زمانی که حضرت موسی به کوه طور رفتند و تاخیری ده روزه از موعد مقرر داشتند. وقتی جناب موسی از این موضوع مطلع میشوند به سرعت خودشان را به قوم میرسانند. و بنی اسرائیل را توبیخ میکنند. سپس از مبدا و شروع کننده این فتنه میپرسند: ای سامری این فتنه چه بود که تو برپا کردی و چه چیزی تو را وادار کرد که این کار را بکنی؟ (فما خطبک یا سامری) سامری در جواب دو موضوع را توضیح میدهد: ۱. من چیزی دیدم که بقیه ندیدند، من اثری از رسول (خاک پای جبرائیل) را پیدا کردم و روی گوساله پاشیدم و آن دارای صدایی شد. «له خُوار» ۲- نفس من آن را برایم بیاراست. «سولت لی نفسی». با دقت در این داستان مشخص میشود که روند شروع فتنه سامری از تسویل نفس اوست. در واقع نفس سامری، امر باطلی را به وسیله امر حقی زینت میدهد و در ادامه اثری از این کار میبیند و ناخواسته دچار فتنه میشود. امرِ باطل، شراکت گوساله در ربوبیت خداوند است که به وسیله امر حق، که حیات بخشیِ حضرت جبرائیل است، زینت داده میشود. داستان سامری و تسویل نفس او، درس بزرگی است برای شناخت هر فردی که ناخواسته، دچار تسویل نفس شده و نفس او امر باطلی را به وسیله یک امر حقی زینت دهد و در جای امر حق مینشاند. این تسویل نفس به گونه ایی است که در اغلب مواقع، شخص متوجه نمیشود که دچار انحراف و التقاط شده است. لازم به ذکر است که همه امور دینی این قابلیت را دارد که زینت بخشِ امر باطلی شود و فرد و یا افرادی را دچار فتنه کند و از راه توحید و خدا پرستی خارج کند. اموری مانند نماز، روزه، کسب علم، احترام به قرآن، نماز شب و.... تنها راه نجات از تسویل نفس، توجه به شریعت و رعایت کامل همه باید و نبایدهای عملی است. شریعت، مشخص کننده و تمییز کننده امور صحیح و خالص از امور التقاطی حق و باطل با یکدیگر است. در شریعت اسلام، باید و نباید های فردی در رساله هایی عملیه و باید و نباید های اجتماعی، در امر و نهیهای رهبر و ولی جامعه اسلامی، مشخص شده است. نمونه هایی از تسویل نفس : ⭕️ نمازی که فارسی خوانده میشود و اشک دارد، همان گوساله سامری است که خُوارِ اشک و لذت عبادت را دارد و صاحبش در فتنه است. فریب آنرا نخورید. ⭕️ مجلس عزاداری که روبه روی رهبر انقلاب باشد، همان گوساله سامری است که خُوارِ لذت اشک را دارد و صاحبش را دچار فتنه کرده است. فریب آنرا نخورید. ⭕️ عملیات انتحاری فرد داعشی همان گوساله سامری است که نفس او با لذتِ قتل فی سبیل الله، فریب خورده است. این لذت همان خُواری است که گوساله سامری از خودش بروز میداد. ⭕️ جناب سید حسن آقا میری هم در چند سال اخیر، ناخواسته دچار این فتنه شده است. به عنوان مثال به تازگی، عکس دختر بی حجاب را دست در دست دختر چادری منتشر کرده است. در واقع ایشان دچار تسویل نفس شده اند و نفس ایشان، امر باطل بیحجابی را به وسیله امر حق مهربانی و عطوفت در جامعه اسلامی، زینت داده و هم خود جنابشان و هم فالوور هایشان دچار فتنه شده اند. ⭕️ محمود احمدی نژاد هم دچار تسویل نفس با گوساله سامری درونش با صدای خُوارِ شور و شعف انقلابی شد. ♦️♦️ در مجموع هر بحث دینی و هر فعل دینی امکان زینت بخشیدن به هر امر باطلی را دارد و صاحبش را دچار فتنه ای بس بزرگ خواهد کرد. ♦️♦️ معیار اینکه آیا عمل دینی هر کسی گوساله سامری است یا نه فقط دو چیز است: ۱. رعایت تمام امر و نهی های مسخص شده در رساله عملیه، که امر و نهی فردی خداوند را مشخص کرده است. ۲. اطاعت کامل عملی از امر و نهی رهبر جامعه اسلامی که الان رهبر انقلاب، سید علی خامنه ایی مدظله العالی هستند و امر و نهی ایشان همان امر و نهی اجتماعی خداوند است. ( آیا معجزه بودن قران را در تازگی اش لمس میشود.) والسلام علی من اتبع الهدی و الحمد لله رب العالمین @barayemardanejang
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همچنانکه میفرمایید جایی که فتنه در آن آغاز میشود، درونِ افراد است. مثل همان تسویلات نفس سامری، که تصور میکرد حال که اثر پای حضرت جبرائیل را تشخیص می دهد و میتواند گوسالهای بسازد که همچون گاو، خوار میکشد، پس میتواند رقیب حضرت موسی «علیهالسلام» باشد. آری! هر فعل دینی و هر تواناییهای معنوی اگر با عبودیت حضرت ربّ العالمین همراه نباشد، امکان زینتبخشیدن به هر امر باطلی میگردد. مشکل غفلت از حضور تاریخی است که با توحید و روحیه ایمانی باید مقابل استکبار ایستاد. موفق باشید
سلام استاد: نظرتون رو درباره این مطلب می خواستم. سيلى زدن موسى به ملك الموت شيخين در صحيحشان با اسناد خود به ابو هريره روايت نمودهاند كه گفت: ملك الموت براى قبض جان موسى عليه السلام بيامد و به وى گفت: أجِبْ رَبَّكَ! «دعوت پروردگارت را اجابت كن!» ابو هريره گفت: موسى يك سيلى به چهرۀ ملك الموت چنان بنواخت تا چشمش از كاسه بيرون پريد. ملك الموت به سوى خداوند تعالى بازگشت و گفت: تو مرا فرستادى به سوى بندهات كه ميل به مردن ندارد و چشم مرا از حدقه بيرون كرده است! ابو هريره گفت: خداوند چشم ملك الموت را برگردانيد و به او گفت: برگرد به نزد بندۀ من و به او بگو: زندگى را مىخواهى؟! اگر زندگى را مىخواهى دستت را بر پشت گاو نر بگذار، آن مقدار از موهاى بدن او كه در زير دستت پنهان شده است به تعداد هر موئى يك سال عمر خواهى نمود - تا آخر حديث و احمد حنبل اين حديث را در «مسندش» از ابو هريره تخريج نموده است. و در آن اين طور وارد است كه: عادت و دأب ملك الموت اين گونه بود كه براى قبض روح مردم به طور آشكارا مىآمد. پس نزد موسى آمد و وى به او سيلى زد و چشمش بيرون آمد. تا آخر حديث
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان تعجب میکند که کسی با معارف عالیه قرآن آشنا باشد و این تخیّلات را به مردم تحویل دهد و بیچاره مردمی که با این حرفها بخواهند دین اسلام را چنین بپندارند و بپذیرند!!! اساساً مگر ملکالموت جز همان اسمِ قابض حضرت ربّ العالمین است؟ که به تعبیر قرآن در توصیف جایگاه ملکالموت خداوند به رسولش میفرماید: «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» (سجده/۱۱) بگو: «فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مىشويد. موفق باشید
با سلام: استاد خیلی وقته این مطلب در ذهنم است که خدا را چگونه بشناسیم، صفات خدا را، از کتاب؟ از چی؟ مثلا خیلی وقته این سوال رو دارم اگه خدا مهربانه پس چرا این همه از عذاب تو قرآن میگه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با کتاب «عدل الهی» مرحوم شهید مطهری شروع کنید، إنشاءالله نهتنها جواب سؤالهای خود را مییابید حتی نسبت به این نوع مباحث قدرت تفکر نیز پیدا میکنید. در این مورد به کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست نیز میتوانید رجوع بفرمایید. آیات مورد بحث خبر از آن می دهد که نتیجه آن اعمال آن نوع از عذاب ها است نه آنکه خداوند تصمیم گرفته آن عذاب ها را به وجود آورد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: استاد بزرگوار، ماه هاست و یا شاید هم سالهاست که دیگر گویا هیچ چیزی برایم ارزش دویدن و جان کندن ندارد. دیگر از آن شور دوران نوجوانی خبری نیست! غمی سینه ام را میفشرد که هرچه فکر میکنم راه حلی برای چاره ی آن نمی یابم. گویا همه چیز، آری همه چیز برایم بی معنی شده! فقط گاه گاهی قوت و قوتی از اشک ریختن در فاطمیه و شنیدن روضه ای از حاج قاسم و یا خواندن دستنوشته ای از شهید چمران توشه ی جانم می شود. اما همان هم بعد از یک مدت به پایان می رسد. به هرچه که فکر میکنم، جانم را اقناع نمیسازد، و همین موجب میشود سراغ انجام آن کار نروم. گرچه درس خواندن را، میخوانم، بهترینش را هم میخوانم، از مباحث توحیدی ناب در محضر اساتید کم نظیر تا مباحث فلسفی و گاها سیاسی، اما عطش جانم سیراب نمیشود. گویا پرده ی سیاهی و تاری جلوی چشمانم را گرفته و اجازه دیدن زیبایی ها و جمال الهی را بهم نمیدهد. درحالی که اکنون و همین حالا در میدان جنگ و نبرد علمی و عملی هستم، اما با این حال دیگر نمیدانم برای چه چیز باید بجنگم! خودم را خیلی عقب میدانم. شاید هم مقصد را بسیار دور. هرچه هست، جانم در عشق الهی نمیسوزد و من از این عدم سوختن درحال سوختن و تمام شدنم! من خود به چشم خویشتن، "میبینم" که جانم میرود... چه کار باید بکنم؟ دل خوش کنم به دنیا و مثل سایر بزرگواران از لذائذ دنیوی خود را خوشنود کنم؟ که این میشود همان تعبیر غرب زدگی و تجدد نه! من به دنبال کشف آن جهان بین دو جهان هستم که اکنون درش نفس میکشم، اما نمیدانم چگونه باید آنرا کشف کرد؟ جهانی که نه آن غرب زدگی و دنیا زدگی ست، و نه جدایی از تکنولوژی و تکنیک! به راستی چگونه باید آن را فهمید و در آن برای رسیدن به جهان آخر و برتر تلاش نمود؟؟... شرمنده که وقت تان را گرفتم. بزرگوارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بنده این حالت را برای اکثر جوانانی که نمیتوانند با آموزههای دینی گذشته، خود را راضی کنند، پیشبینی مینمایم و در همین رابطه کتابهای اخیر مربوط به «جهان بین دو جهان» که تفرّج در مرغزار وجود است؛ شکل گرفت. بالاخره در این تاریخ باید حاضر شد. چرا به کتابهای مذکور و صوت مربوط به آن کتابها رجوع نمیفرمایید؟ تا تازه وارد سکراتی شوید که کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهانی بین دو جهان» متذکر آن شده است. ۲. بد نیست به عنوان توجه به چشماندازی در این رابطه به فایل صوتی « جایگاه نبی و نبوت و نسبت آن با بشر آخرالزمانی» رجوع فرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/9289
به نام خدا: من یک دانش آموز پایه یازدهم هستم که خانوادهام اهل دین نیستند و با دینداری من هم مشکل دارند. علائقم نسبت به علم حقوق خیلی زیاد بود ولی تنها علمی که باعث کمال انسان میشود علوم دینی است و از جایی که نمیخواهم فردی عادی در دین باشم میخواهم در راه خدا و هر خدماتی که بیشتر به مردم عرضه کنم در حوزه علمیه تحصیل کنم نظر شما در این باره چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به علاقه و استعدادتان دارد . راه با برکتی است و زندگی را به صورتی ارزشمند معنا می بخشد. موفق باشید
سلام واحترام: ببخشید من سوالی پرسیدم درباره حجاب و اینکه با مانتوگشاد وروسری بلند میتوان حجاب داشت چون نگه داشتن چادر برای من سخت است و شما پاسخ دادید اصل حجاب درست است و اشکالی ندارد. حالا سوالم این است که با توجه به اینکه برای من حجاب امری درونی است و واقعا اعتقاد قلبی دارم اگر چادر نپوشم آیا این وسوسه شیطان نیست و از خدا دور نمیشوم؟ یعنی اینکه به جای چادر، مانتو مناسب بپوشم از ضعف ایمان من نیست؟ چون واقعا حجاب را قبول دارم ولی با مانتوگشاد و مناسب راحت ترم. اما میگم نکنه گناه کنم؟ و اینکه به من میگن سختی چادر را تحمل کنم که ایمانم بیشتر باشه چیه پس؟ چون واقعا حس میکنم با مانتو حجابم و آرامشم بهتره تا چادر که با بچه گاهی از سرم میوفته و درست بلد نیستم. استاد چکار کنم؟ قضاوت و حرف مردم را چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، حکم خداوند است. وقتی شریعت الهی آن نوع حجاب را جایز میداند ما نباید اگر چنانچه میفرمایید در آن شرایط با چادر به زحمت میافتید؛ سختی بیش از حدّ بر خود تحمیل کنید. آری! وقتی هم می توانید از چادر استفاده کنید، دلیل ندارد که آن را کنار بگذارید! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که «جهان بین دو جهان» در ذات خود، جهانی است خاص. و البته نظر به انسان جدید دارد که در مباحث دو کتاب «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما» و «در راستای بنیان های حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» به آن پرداخته میشود. توصیه اصلی بنده آن است که اگر کسی میخواهد خود را در چنین فضایی حاضر کند، باید به آن دو کتاب نیز ورود نماید. که البته در دست چاپ است. ولی بعضی از حکمتهای آن در کانال «مطالب ویژه» آمده است. مانند https://eitaa.com/matalebevijeh/7679 موفق باشید
