بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28274

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بعضی دوستانم می‌گویند تو شخص غیر واقع بینی هستی و سعی داری با چشم بستن بر روی واقعیات سخن بگویی و توجیه گری های غیر متقن داری و این مطلب را به کرات از آنها شنیده ام. وقتی به آینده انقلاب امیدوارم و می‌گویم اینچنین نشده که از ریشه های انقلاب انحراف تمام و کلان پیدا کنیم و مستحل شویم بلکه معضلات ناشی از کنار نزدن غبارها و حجابها برای شنیدن صدای انقلاب اسلامی و روحیه غیر تمدنی و غیر انقلابی و التقاط ها و درک های سطحی و غیر دقیق برای نیل به تمدن نوین اسلامی و عبور از مدرنیسم هست و اتفاقا انقلاب اسلامی ظرفیت حل این معضلات و عبور از آنها را دارد و نظریات و طرحهایش در حال شکل گیری است، و بحمدالله علیرغم برخی ظواهر، ظرفیتی مثل مردمی نجیب و انقلابی و دلبسته به مکتب امام داریم و اعتقاد ندارم مردم بین شان این هویت دینی و انقلابی رخت بربسته، می‌گویند تو غیر واقع بین و توجیه گر و چشم بسته بر اوضاعی و کوتاه هم نمیایی. آیا اینگونه سخنان و بینش من نشانه بودن در یک فضای چشم بسته و غیر واقع بینی است و این بینش من به انقلاب و سیری که دارد طی می‌کند و نقطه امروزی که در آن هست، یک امر پافشاری بر غیر واقع هاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً رفقا باید از ظاهربینی فاصله بگیرند و متوجه باشند هر وقت حرکت توحیدی در تاریخی شروع شود، برای عبور از تنگناهای تاریخ گذشته، زمان نیاز داریم. آیا واقع‌بینی حکایت از آن نمی‌کند که هرجا فرهنگ غربی به میان آمد، بنیاد آن جامعه را به ویرانی و آشفتگی و سرگردانی می‌کشاند؟ و آیا راهی جز مقاومت برای تحقق نظام توحیدیِ اسلامی در پیش داریم؟ موفق باشید

27572

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات: استاد گرامی چند سالی است که احساس می‌کنم خیلی دچار آشفتگی ذهنی شده ام. مطالعاتم نظم ندارد. جواب سوالاتم یا شبهات دیگران را می‌دانم. ولی نمی‌توانم به تفصیل بیان کنم. در حالی که در مورد اون سوال به خصوص قبلا کتاب‌هایی خوندم. ولی نمیتونم پاسخ در خور و شایسته بدهم. از طرفی چند سالی هست که تدریس می‌کنم و احساسم این است که نمی توانم معارف عقلی چون اندیشه اسلامی درس می‌دهم، را با دانشجویان م آنجور که شایسته است و به دور از مفهوم گرایی صرف درس بدهم. دنبال حضوری شدن حقایق هستم و از طرفی هم عطش دستیابی به معارف بالاتر دارم. ولی نمیدونم چرا همچنان سرگردانم. نمی‌دانم از کجا باید شروع کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر بتوانید به قصد یک بازخوانی اساسی سری به کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» همراه با شرح صوتی آن بزنید، فربه‌تر به میدان می‌آیید. موفق باشید

27297

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد در رابطه با بحث انسان شناسی فایل صوتی ده نکته از معرفت النفس را گوش کردم ولی برایم اقناع کننده نبود، لطف می فرمایید منابع دیگری هم معرفی فرمایید. و خواهشی که دارم اینست که یکی از شاگردانتان را معرفی فرمایید تا سوالی حین دنبال کردن آثارتان برایم پیش آمد ازشون بپرسم. سایتون مستدام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «آشتی با خدا» و «خویشتن پنهان» را دنبال بفرمایید خوب است. در ضمن جناب حاج آقا اصفا در پیام‌رسان ایتا به آدرس زیر جواب سؤالات رفقا را می‌دهند. موفق باشید https://eitaa.com/joinchat/2058223627C6292143c14

26250

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: اینکه حضرت امام رضوان الله تعالی علیه اولین گام سلوک را تفکر می‌دانند مراد از این تفکر چیست و راه‌کار های عملی برای حصول به آن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمق در آیات و روایات بهترین راهِ تفکر است. موفق باشید 

25828

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت بنده خدا: هرچند به قول یکی از اساتید سوال زیر شاید مزخرف باشد اما با نسلی مواجه هستیم که تفکر نمی کند، اما شبهه ای توسط برخی جوانان و حتی بزرگتر ها مطرح میشه مبنی بر اینکه شاه در اواخر حکومت تصمیم گرفت قیمت دلار را تعیین کند و تقریبا گوش به حرف آمریکا ندهد. در نتیجه آمریکا روی حضرت امام کار کرد. لذا در یک حرکت نمایشی ایشان را به ترکیه، عراق و بعد به فرانسه مهد آزادی می فرستد و در نهایت جایگزین شاه می شود. اما امام وارد ایران که شد پشت به آمریکا کرد. در واقع رو دست زد. می گویند به نظر شما منطقی است در فرانسه اجازه فعالیت بدهند به ایشان. چطور بعد یکی دو روز نوارهای ایشان به انقلابیون می رسید. یعنی مراقب فعالیت ایشان نبودند؟ یا چطور اجازه دادند پرواز فرانسه به سلامت وارد ایران شود؟ و می گویند اسناد حمایت آمریکا از امام موجود است. (bbc) یکی از جوانان از یک طلبه سوال کرده بود و او هم اینگونه جواب داده بود که بله آمریکا امام را وارد کرد اما امام آنان را فریب داد. حال شما ما رو راهنمایی بفرمایید. چگونه باید جواب داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاً این حرف‌ها نیست! این‌ها به توهّم بیشتر شبیه است. متأسفانه بعضی‌ها فکر می‌کنند دنیا به جای این که در دست خدا باشد، در دست آمریکاست. غافل از آن‌که جهانِ مدرن آن‌قدر ضعف و خلاء دارد که خودش هم دستِ خودش نیست. موفق باشید

33865

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: آیا از استاد با محوریت تبیین و تحلیل حوادث اخیر سخنرانی موجود است که بتوان استفاده کرد؟

متن پاسخ

سمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «انتقام گیری جهان استکبار از انقلاب اسلامی به قیمت رسوایی جهان مدرن»  شده است. امید است مفید افتد. موفق باشید  https://eitaa.com/matalebevijeh/11964 و جواب سوال 33866 نیز جای توجه دارد.

33763

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز وقت شما بخیر: نظر حضرت عالی رو در باره صحبت های آیت الله علوی بروجردی می خواستم در چند ارسال پیش هم در باره آزادی رسانه صحبتی شد و پاسخی فرمودین --------------------------------------------------------------------------------- متن سخنان استاد برجسته فقه و اصول حوزه علمیه قم در درس خارج فقه خود مورخ ۲۷ مهرماه سال جاری به شرح زیراست: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم اوصاف متقین در نهج‌البلاغه در کلام نورانی وجود مقدس امیرالمؤمنین صلوات‌الله و سلامه‌علیه در خطبۀ متقین، مؤمن چنین وصف شده است: «خَاشِعاً قَلْبُهُ قَانِعَهً نَفْسُهُ مَنْزُوراً أَکلُهُ سَهْلاً أَمْرُهُ». مؤمن این خصوصیات را دارد: قلبش خشوع دارد، نفسش قانع است و زیاده‌طلب نیست. «منزوراً أکلُه»؛ یعنی برداشت او کم است، اما پرداختش زیاد. آنچه از نِعَم دنیا استفاده می‌کند، کم و بی‌مقدار است. «منزور» را «کم و بی‌مقدار» معنا می‌کنند. در اینجا منظور مبارک حضرت این است که مؤمن این‌طور نیست که برای خورد و خوراکش آسمان و ریسمان را به هم بزند و حلال‌وحرام کند. نه، مؤمن آنچه برسد، استفاده می‌کند؛ یعنی همّش اکل او نیست. در اینجا «اکل» هم ممکن است معنای عام داشته باشد، یعنی بهره‌برداری. مؤمن از امکانات این دنیا حداقلِ بهره‌برداری در عین حال که بیشترین بازدهی را دارد. به‌عکسِ کسانی که بالاترین بهره‌وری را دارند، اما یا هیچ بازدهی‌ای ندارند یا خیلی کم دارند. مؤمن خصوصیتش این است که مثل بقیه می‌خورد، می‌آشامد و از نعم این دنیا بهره‌برداری می‌کند، اما این نعم برایش موضوعیت ندارد و به آن‌ها دلبسته نیست. هَمّش اکلش نیست. همّ او استفاده‌ای نیست که در ظاهر می‌خواهد ببرد. قانع است. قناعت و زهد در معنا، به هم نزدیک‌اند. در واقع مؤمن آنچه در اختیارش هست، استفاده می‌کند و بعد کار خودش را انجام می‌دهد. تو مگو ما را بِدان شه بار نیست، با کریمان کارها دشوار نیست! «سهلاً أَمْرُهُ حَرِیزاً دِینُهُ». «سَهلاً أَمْرُهُ» یعنی کار با مؤمن سهل است. در شعر فارسی خودمان می‌گوییم: «با کریمان کارها دشوار نیست». کار با مؤمن سخت نیست؛ یعنی وقتی با مؤمن سروکار داریم، خیالمان راحت است. مؤمن سختگیری ندارد، فشار نمی‌آورد، اذیت نمی‌کند، نمی‌رنجاند. فرض کنید بنده اشتباهی کردم و به او صدمه‌ای زدم. اگر بروم سراغ او، آسان می‌گیرد و می‌گوید خدا می‌بخشد، من هم بخشیده‌ام. مؤمن از شخص کینه به دل نمی‌گیرد تا بعد زندگی او را به باد بدهد! فرض کنید در کار من مشکلی پیدا شده. اگر سراغ مؤمن بروم و به او بگویم، یا می‌تواند برای من کاری بکند یا نمی‌تواند؛ اما پذیرش او ساده و آسان است: «سَهلاً أَمْرُهُ». همین شعری که خواندم، «با کریمان کارها دشوار نیست»، در بین عرب ضرب‌المثل است که روزی شخصی با کسی مشکلی داشت. پرسید او چطور آدمی است؟ گفتند شخص کریمی است. مرد عرب گفت پس دیگر مشکلی ندارم، چون کریم است. مؤمن چنین حالتی دارد. کارها را سخت نگیریم. یک وقت کارهای شخصی خودمان است، و یک وقت نه، کار با مردم است. کار با مردم را سخت نگیریم، آن‌ها را اذیت نکنیم. با مردم راحت می‌شود کار کرد. پای تحریک دشمنان خارجی یا عملکرد ناقص مسئولان؟! در خصوص همین قضایای اخیر که پیش آمده و اعتراضاتی شکل گرفته ـ‌البته برخی از آقایان می‌گویند اغتشاش است، برخی هم می‌گویند که نه، اعتراض است‌ـ یک واقعیت را هیچ وقت نباید فراموش کنیم و آن اینکه دخالت نیروهای خارجی در امور مسلمان‌ها و شیعیان و به‌خصوص در امور کشور ایران، مسئله‌ای انکارناپذیر است. اگر نیروهای خارجی خودشان هم آغازکننده نباشند و اصل ماجرا توطئۀ خودشان نباشد، بلکه ماجرا ریشۀ داخلی هم داشته باشد، آن‌ها سعی می‌کنند سوء‌استفاده کنند. در این موضوع شکی نیست. آمریکا منافع خودش را می‌خواهد و برای منافع خودش حاضر است پدر و مادرش را هم فدا کند چه برسد به ایران. اسرائیل هم همین طور. چنین مسائلی هست، اما یک مطلب دیگر هم در این میان هست و آن اینکه جوان‌هایی که بیرون می‌آیند و سروصدا می‌کنند و می‌گوییم تحریک‌شدۀ آن‌ها هستند، عملکرد ما چه چگونه بوده که در این جوان‌ها ایمان و اعتقاد قوی و محکم و با صلابت درست نکرده‌ایم که بازیچۀ آن‌ها بشوند؟! اشکال به ما برنمی‌گردد؟! این‌هایی که اغتشاش می‌کنند، خارجی نیستند. از خود ما هستند! بچه‌های خود ما هستند! چرا ما نتوانستیم در بین این‌ها تأثیرگذار باشیم تا بازیچۀ خارجی‌ها نشوند؟! آن خارجی که در کشور دیگری نشسته، دائم مشغول است و این دفعۀ اول او نیست، بلکه دائم مشغول است؛ اما مثل مگسی است که روی زخم می‌نشیند. او زمانی ورود می‌کند که زخمی ایجاد شده باشد. چرا زخم ایجاد می‌کنیم؟! ما نباید زخم ایجاد کنیم. نفوذ خارجی‌ها در کیست؟ در این بچه‌هاست. چرا ما در قبال این بچه‌ها به وظایفمان عمل نکردیم؟! مگر مدارس این کشور دست ما نبوده است؟! بدحجابی را در تلویزیون ترویج نکنیم! خدا آقای شیخ عباسعلی اسلامی را رحمت کند. ایشان از وعاظ معروف تهران بود و در مسجد پدر ما در تهران منبر می‌رفت. سال ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ بود. اوایلِ حوادث پانزده خرداد ۱۳۴۲، ایشان بالای منبر خطاب به شاه می‌گفت: «این رادیو تهران را یک ساعت دست ما بدهید، ببینید چه‌کار می‌کنیم!» خدا عنایت کرد و بعد از ۱۴۰۰ سال، نظامی اسلامی شکل گرفت. نه یک رادیو تهران، بلکه همۀ رادیوها و تلویزیون‌ها، همه به دست ما افتاد. چه‌کار کردیم؟! فرصت دارید گاهی اوقات برنامه‌های صداوسیما را ببینید؟ آیا همان چیزی که ما در بیرون در خصوص حجاب مؤاخذه می‌کنیم، در سیمای خودمان نشان داده نمی‌شود؟! با افرادی مصاحبه می‌کنند ـ‌نه فقط دربارۀ انتخابات، در هر مراسمی‌ـ که روسری‌شان در وسط سرشان است! چون آن زن دارد تعریف و تمجید می‌کند! این کارها ترویج بی‌حجابی است. بگذارید بی‌حجابی را تلویزیون‌های بیرونی ترویج کنند، نه شما! شما چرا ترویج می‌کنید؟! به دشمنان فرصت بهره‌برداری ندهیم! ما منکر این نیستیم که خارجی‌ها در مسائل ما دخالت دارند. در این موضوع شکی نیست. خارجی‌ها اگر خودشان هم فتنه ایجاد نکرده باشند، از هر فتنه ‌ای در داخل کشور ما حمایت و از آن بهره‌برداری می‌کنند. اما ما نباید اجازه بدهیم که بهره‌برداری کنند. این بچه‌ها در مدارس ما هستند. چرا به صداوسیمای خودمان توجه نکنند؟ چرا ساخته ‌وپرداختۀ صداوسیمای عربستان یا آمریکا و انگلیس را ببینند و بشنوند؟! چرا؟! آیا ما نباید به این مسائل دقت کنیم؟! اگر ما اجازه می‌دادیم همۀ این افکار و همۀ این بحث‌ها از طریق صداوسیمای خودمان مطرح شود، شاید وضعیت این‌گونه نمی‌شد؟ وزارت کشور برای انتقاد و اعتراض فضایی فراهم کند من جداً از همه مسئولان کشور و به‌ویژه مقام معظم رهبری حفظه الله تقاضایی دارم و آن اینکه برای این جوانان، این دانشگاهیان که حرف دارند ـ‌ حالا حرف درست یا غلط‌ـ جایی را در نظر بگیرید که بتوانند حرفشان را بزنند. چرا به اغتشاش کشیده شود؟! کسی به سراغ این جوانان و دانشجویان برود و حرف آن‌ها را بشود. این جزء قانون اساسی کشور ماست که وزارت کشور اجازه بدهد مردم و احزاب در جایی با حفاظت خود وزارت کشور جمع بشوند و حرف خود را بزنند تا تجمعات به اغتشاش کشیده نشود. در این حوادثی که گذشت، بسیاری از حرمت‌ها شکسته شد. یک اعتراض سادۀ کارگری به بدگفتنِ به دین و ایمان و همه‌چیز می‌کشد! نگذارید این بی‌حرمتی‌ها اتفاق بیفتند! اعتراض و انتقاد حق مردم است! اعتراض و انتقاد حق مردم است. من بارها گفته‌ام که «النصیحه للائمه المسلمین». در منابع ما جزو حقوق حاکم این است که باید مردم او را نصیحت کنند. یعنی اگر شما مردم حاکم را نصیحت نکنید، حق حاکم را ادا نکرده‌اید. نصیحت چیست؟ انتقاد. چه انتقاد به‌حق باشد، چه انتقاد ناحق. ما باید امکانی ایجاد کنیم که مردم بتوانند اظهارنظر کنند. چرا در کشور ما اظهارنظر و اظهار مشکلات همیشه باید به اغتشاش کشیده شود؟! قربانی از هر طرفی که باشد، برای ما خسارت است در این درگیری‌ها از هر قشری که از بین می‌رود، ما غصه می‌خوریم؛ تفاوتی ندارد که از مردم باشد یا از بسیج یا از نیروی انتظامی. همۀ آن‌ها فرزندان ما هستند. چرا باید یک اعتراض به درگیری منتهی بشود که این‌طور قربانی بدهد؟ قربانی از هر طرفی که باشد، برای ما خسارت است. این فرد قربانی سرپرست یک خانواده است، زن دارد، بچه دارد، برادر دارد، مادر دارد، پدر دارد. این‌ها فرزندان ما هستند که یکی این‌طرف ماجرا واقع شده و دیگری آن‌طرف. ما باید آنچه را که دست خودمان است، قدری مدیریت کنیم. در کلام وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌خوانیم که مؤمن «سهلاً أَمرُه». باید با مردم راه بیاییم. باید برای مردم دقیق تشریح بکنیم و بگوییم ما الان در تحریمیم، که این تحریم را هم به ما تحمیل کرده‌اند. باید به مردم بگوییم که ما مشکل داریم و نمی‌توانیم همۀ خواسته‌ها را عملی کنیم، اما می‌توانیم این خواسته‌ها را طبقه‌بندی کنیم؛ برخی را می‌توانیم عملی کنیم و برخی را اگر شرایط بهتر شد. این مردم همان مردمی هستند که چهل سال با ما بوده‌اند. این‌ها مردمی هستند که خودشان و فرزندان آن‌ها در این جبهه‌ها با دست خالی در مقابل عراق جنگیدند. حضور مبلّغان در شهرها و قصبات کم‌رنگ شده است جنگ عراق را که یادمان هست! از آن روز اول، قبل از اینکه شما مسئولان کشور از آن‌ها بخواهید، این‌ها مردانه آمدند و جنگیدند. من سال‌ها پیش از انقلاب، برای تبلیغ در ایلام منبر می‌رفتم؛ همین تبلیغی که الان دیگر بساط آن جمع شده و در این دو سال اخیر کرونا هم اضافه شد تا بساط تبلیغ جمع شود. قبلاً همۀ روحانیون در حوزه‌ها برای تبلیغ می‌رفتند و با مردم سروکار داشتند. الان دیگر این ارتباط خیلی کم‌رنگ شده. پیش‌تر، بزرگان حوزه برای تبلیغ می‌رفتند و با جوان‌ها سروکار داشتند. الان به من می‌گویند بزرگان و اساتید حوزه دیگر تبلیغ نمی‌روند. چرا وسیلۀ تبلیغ آن‌ها را در حوزه فراهم نمی‌کنند؟ طوری تشویق کنید که همه برای تبلیغ بروند. باید در مساجد شهرستان‌ها و قصبات همیشه یک روحانی بالای منبر باشد و این جوان‌ها جمع بشوند. همین جوان‌ها هستند که در دوران جنگ ما را کمک کردند. جان‌فشانی مردم را در جنگ با عراق فراموش نکنیم! من هیچ وقت یادم نمی‌رود. همان اوایل انقلاب که هنوز جنگ رسماً شروع نشده بود ـ‌چون جنگ قبل از اینکه به‌طور رسمی شروع بشود، شروع شده بود و مقداری از خاک ما از دست رفته بودـ من ایلام بودم. عراق مهران را گرفته بود و تا صالح‌ آباد جلو آمده بود، چون هیچ کس در آنجا نبود. لشکر عراق وقتی به پای کوه رسیده بود، ترسیده بود که داخل منطقۀ کوهستانی بشود. نه اینکه ما آنجا مقاومتی داشتیم، بلکه آن‌ها ترسیده بودند جلو بیایند. تا جایی که زمین صاف بود و دشت بود، جلو آمده بودند. من آن زمان برای تبلیغ ایلام بودم و وضع ایلام هم به هم خورده بود، چون نزدیک عراق بود و هنوز هم رسماً اعلام جنگ نشده بود. اعلام رسمی شروع جنگ با بمباران فرودگاه مهرآباد بود. به ما خبر دادند از خرم‌آباد شما، و استان لرستان، یک عده به اینجا آمده‌اند و می‌خواهند شما را ببینند. ما دیدیم بیشتر از دویست نفر از خرم‌آباد آمده‌اند و می‌خواهند بروند از ایران دفاع کنند. هیچ کس هم از آن‌ها نخواسته بود چنین کاری کنند، چون هنوز شروع جنگ اعلام نشده بود. این‌ها خودشان شنیده بودند که عراق تعرض کرده و جلو آمده است، به خرج خودشان برای دفاع آمده بودند. اسلحه‌ای هم جز تفنگ‌های برنوی قدیمی نداشتند. این افراد سراغ ما آمدند، ما هم مسجد جامع آنجا را در اختیارشان قرار دادیم و غذایی برایشان مهیا کردیم. شب را در مسجد خوابیدند و صبح برای جنگ رفتند. آن زمان نه فراخوانی بود، نه کسی از آن‌ها خواسته بود. خودشان آمده بودند. این‌ها مردم ما هستند. قدر این مردم را بدانیم. پای این مردم را باید بوسید. بعدها که من به قم برگشتم، شنیدم از آن دویست‌وخورده‌ای، فقط هفتاد نفر از جنگ برگشته‌اند و بقیه شهید شده‌اند. مردم ما چنین‌اند. آن زمان آمریکا و شوروی به عراق اسلحه می‌داد، اما مردم ما اسلحه نداشتند. ما به جبهه‌ها رفته‌ایم و دیده‌ایم که این جوان‌ها با دست خالی جلو می‌رفتند، روی مین می‌رفتند و کشتار عظیم می‌دادند، اما نگذاشتند یک سانتیمتر مربع از این خاک اسلامی دست دشمن بیفتد. درست است یا درست نیست؟! واقعیت دارد یا ندارد؟! این‌ها همان مردم هستند. مگر این جوان‌ها همان جوان‌ها نیستند؟! حاصل کار شما در مدارس چیست؟! مدارس در اختیار ماست. وسائل تبلیغی در اختیار ماست. چون به ما دشنام می‌دهند، حساسیت داریم و برنامه‌ها را گاهی اوقات دنبال می‌کنیم! با این بودجه‌هایی که اول سال به امور دینی و تبلیغی و مؤسسه‌های مختلف و… اختصاص می‌دهند چه می‌کنید؟ چون وقتی این بودجه‌ها در مجلس اعلام می‌شود، فحش و ناسزایش مال ماست. ما سهمی از این بودجه‌ها نداریم، ولی فحش آن را می‌خوریم! این‌همه بودجه برای تبلیغات مؤسسات مختلف دارید، با آن چه می‌کنید؟! پس این حاصل کار شما کجاست؟! پس برای این جوان‌های مدارس، این دختران مدارس چه کاری انجام داده‌اید؟ این مدارس تحت نظر آموزش‌وپرورش فرانسه بوده‌اند یا انگلیس؟! این‌ها زیرنظر آموزش‌وپرورش شما هستند. چه کاری برای این‌ها انجام داده‌اید؟ در این آموزش‌وپرورش چه اتفاقی می‌افتد؟ قدری به کار مردم برسیم! اگر مردم اعتراضی دارند، باید زمینه‌ای فراهم کنیم که به مسائل دینی و اعتقاداتشان گره بخورد. جوان مخلص ایرانی، آن‌که در جنگ می‌جنگیده، کسی نیست که عمامۀ من را بیندازد. او کسی نیست که پرچم امام حسین را آتش بزند و قرآن بسوزاند. اگر چنین اتفاقاتی می‌افتد، منشأش جای دیگر است و در آن هیچ شکی نیست. اگر کسی وسط این جمعیت یک نفر را می‌کشد ـ ‌چه نیروی انتظامی باشد، چه بسیج باشد، چه از خود مردم‌ـ یا کسی به سمت مسجد یا به سمت مدرسۀ علمیه آتش پرتاب می‌کند، مشکل ما این است که چرا آن مردمی که آنجا جمع شده‌اند او را دوره نمی‌کنند تا به او اعتراض کنند؟ مگر این‌ها همان مردم ما نیستند؟ پس ما قدری هم بپذیریم که خودمان هم مشکل داریم. قدری به کار مردم برسیم. ما مردم را رها کرده‌ایم. کاش کار فرهنگی را از غربی‌ها یاد بگیریم! ما ده سال قبل از انقلاب در همین حوزه بودیم. یادم هست یکی از دغدغه‌هایی که آن زمان داشتیم، فعالیت مؤسسه‌ای در ایران به نام فرانکلین بود. این مؤسسۀ انتشاراتی ظاهر بسیار پاکیزه‌ای هم داشت، اما در واقع زیرمجموعۀ وزارت خارجۀ آمریکا بود. یعنی سرمایه گذاشته بودند و در ایران در سطح بالا مشغول کار فرهنگی بودند. یعنی کتاب سفارش می‌داد که ترجمه کنند. بیشتر هم ترجمه بود و تألیف، کم داشت. انواع رمان‌ها و کتاب‌هایی که نویسندگان انگلیسی و آمریکایی می‌نوشتند، این مؤسسه برای جوان‌های ایران ترجمه می‌کرد. در ظاهر، کار این مؤسسه فرهنگی بود. اینکه مؤسسه‌ای آثار مطرح و روزِ دنیا را ترجمه کند و در اختیار ملتی قرار بدهد، کار فرهنگی است؛ اما پشت این کار ایدئولوژی بود. یعنی می‌خواستند آن ارزش‌های آمریکایی خودشان را با این کتاب‌ها در اذهان جوانان ما رسوخ بدهند و آن باورهایی را که در اذهان جوان‌های ما هست، از بین ببرند. بسیاری از کتاب‌های آن‌ها را خود ما هم می‌خریدیم و می‌خوانیدم و کتاب‌های خوبی هم بود؛ اما در لابه‌لای آن‌ها آنچه خودشان می‌خواستند، اعمال می‌کردند. حتی یک نفر آمریکایی هم در کل این مجموعۀ ایران نبود. حتی اسم آمریکا هم نبود. آن زمان با این مظاهر فرهنگی غربی مبارزه می‌کردیم و می‌گفتیم که فرانکلین پشتش چنین است. دانشجو طرف‌دار آن بود، استاد طرف‌دار آن بود. مردم ایران از پشت‌پرده خبر نداشتند. آن‌ها هم بلد بودند و خوب کار و تبلیغ می‌کردند، بدون اینکه اسم آمریکا یا پول آمریکا در میان باشد. کاش ما از آن‌ها یاد بگیریم! کاش ما برای شیعه این‌طور کار کنیم، بدون اینکه اسممان در میان باشد. کاش بدون اینکه ظاهری نشان بدهیم، در این مجامع اسلامی کار می‌کردیم. ما تا قدم پیش می‌گذارم، هنوز کار را شروع نکرده و به جایی نرسیده، لو می‌رویم! چون می‌خواهیم اسم و عنوان بگذاریم. یهودی‌ها چگونه قدرت پیدا کرده‌اند؟ بعضی از عملکردها را از دیگران باید یاد بگیریم. کمااینکه از خود همین یهودی‌ها و صهیونیست‌ها که دستشان همه‌جا هست، برخی کارها را باید بیاموزیم. کل جمعیت یهودی در دنیا به ۲۵میلیون نفر نمی‌رسد. به این نکته دقت کنید که تمام حکومت‌ها، از حکومت آمریکا گرفته تا اروپا را لابی‌های صهیونیست محاصره کرده‌اند. شما ببینید در کل این آمریکا و اروپا اگر یک کلمه علیه این‌ها گفته شود، چه جنجالی به‌پا می‌شود! در همین کشورهایی که آزادی بیان هست، حرف‌زدن دربارۀ جنگ جهانی دوم و کشتار یهودی‌ها ممنوع است. استاد دانشگاه فرانسه دربارۀ هلوکاست حرف زد، او را گرفتند و زندانی کردند؛ اگر تصویر نبی اکرم صلوات‌الله و سلامه‌علیه را آتش بزنند یا قرآن بسوزانند و قرآن پاره کنند، مسئله‌ای نیست! اما اگر به یهودی‌ها حرفی زده بشود، جنجال به راه می‌افتد! چرا؟! چون قدرت دارند. چطور این ۲۵میلیون نفر این‌طور قدرت پیدا کرده‌اند؟ برای اینکه خوب فکر کرده‌اند، زمام اقتصاد دنیا را در دست گرفته‌اند و آدم‌های ساعی بوده‌اند. شرکت‌های بزرگ را، چه شرکت‌های تجاری و چه شرکت‌های رسانه‌ای که ده‌ها و صدها تلویزیون و رادیو دارند، همۀ این‌ها را یهودی‌ها اداره می‌کنند. این کارهایشان هم آشکار نیست. اگر بسیاری از این تلویزیون‌ها را نگاه کنید، حتی یک کلمه عنوان یهودی ندارد، اما مال آن‌هاست و سرمایه‌گذار آن‌ها هستند. یهودی‌ها اهدافی دارند و الان در دنیا به این اهدافشان هم رسیده‌اند. تمام کشورهای اسلامی دوروبر ما فخر می‌کنند که با یهودی‌ها رابطه ‌دارند. همان کشورهایی که قبلاً می‌گفتند می‌خواهیم با یهودی‌ها بجنگیم، دارند با آن‌ها کار می‌کنند. این ممالک اسلامی می‌بینند اگر اقتصاد آن‌ها بخواهد رونق بگیرد، باید با یهودی‌ها رابطه داشته باشند. لذا یهودی‌ها زمام امر اقتصادی را به دست می‌گیرند. چرا ما بلد نیستیم چنین کارهایی بکنیم؟ جمعیت شیعه در دنیا چقدر است؟ ۵۰۰میلیون؟ ۴۵۰میلیون؟ چند کشور داریم که اکثریت آن‌ها شیعه هستند؟ در بین جامعۀ شیعه، امکانات مالی چقدر است؟ این امکانات چطور مصرف می‌شود؟ این امکانات هم در همان بساط یهودی‌ها مصرف می‌شود! ما خودمان بلد نبودیم کار بکنیم. با ایرانی‌های مهاجر ارتباط داشته باشیم! این‌طور که می‌گویند، ایرانی‌های مهاجر هشت میلیون نفر هستند. این مهاجرت هم درد است، چون نخبه‌های ما مهاجرت می‌کنند. سال گذشته خبر عجیبی خواندم که امیدوارم این آمار دروغ باشد. سه هزار پزشک متخصص مهاجرت کرده‌اند و از ایران رفته‌اند. رقم بسیار قابل توجهی از پرستاران از ایران رفته‌اند. چرا نمی‌توانیم آن‌ها را نگه داریم؟ هشت میلیون ایرانی در تمام ممالک دنیا داریم که نوعاً متخصص هستند و اکثراً هم وضع مالی آن‌ها خوب است. بسیاری از آن‌ها سرمایه‌های کلان دارند. زمانی می‌گفتند اگر آن‌ها این سرمایه‌ها را داخل ایران سرمایه‌گذاری کنند، ایران به هیچ سرمایه‌گذاری دیگری احتیاج ندارد. الان ما با کسانی که مهاجرت کرده‌اند، چه ارتباطی داریم؟ الان باید این مهاجرت را که تهدید است، به یک فرصت تبدیل بکنیم برای حضور بین‌المللی و برای شیعۀ بین‌المللی. این مهاجرت فرصت است. اصلاً با مهاجران ارتباط داریم؟! اصلاً کاری برای آن‌ها می‌کنیم؟! عذر می‌خواهم که این مسائل را می‌گویم. ممکن است آقایان از من برنجند؛ اما وقتی این‌ مهاجران می‌خواهند به ایران بیایند و بروند، گذرنامۀ آن‌ها را می‌گیریم و اذیتشان می‌کنیم تا این سفر سالی یک بار به ایران را هم دیگر نیایند! ما دنبال ارتباط با این‌ها هستیم! این‌ها فرزندان ما هستند که به کشورهای دیگر رفته‌اند. با هر عقیده‌ای که پیدا کرده‌اند، از این فرزندان که نمی‌شود دست برداشت. ما باید اتصال آن‌ها به خودمان را حفظ کنیم؛ «در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد». انسان‌ها تشنۀ محبت‌اند یک آقای بزرگواری هست که خدا به ایشان توفیق بدهد و او را یاری کند. ایشان در یکی از شهرهای آمریکا یک مدرسۀ شیعه ساخته است. من می‌دانم مدرسه ساختن خیلی هنر است، چون خودم هم دست‌اندرکار بعضی از مؤسساتی هستم که مدرسه دارند. ایشان همراه با عده‌ای از شاگردانشان پیش ما آمدند و می‌گفتند: «ما در آمریکا مدرسۀ شیعه ساخته‌ایم؛ اما بیشتر، آقایان افغانستانی می‌آیند.» این آقایان افغانستانی هم در کشورهای دیگر یک فرصت فوق‌العاده‌ای هستند و شیعیان خیلی خوبی دارند. افغانی‌ها در بسیاری از مجالس سیدالشهدا که در ماه محرم عرب‌ها یا خوجه‌ها و… برپا می‌کنند، شرکت دارند؛ آن آقایی که در آمریکا مدرسه ساخته است، می‌گفت آقایان افاغنه به این مدرسه می‌آیند، از ملیت‌های دیگر هم می‌آیند، اما ایرانی‌ها خیلی کم می‌آیند و به این مدارس توجه نمی‌کنند. درحالی‌که آن‌ها هم بچه دارند. در آن شهر هم ایرانی زیاد است. به او گفتم، اگر کاری به تو بگویم، انجام می‌دهی؟ گفت بله. گفتم: «شما امسال شب چهارشنبه‌سوری ایرانی‌ها را دعوت کن، آتش درست کن، جشن بگیر و یک چلوکباب ایرانی هم به آن‌ها بده.» خیلی تعجب کرد و گفت: «چهارشنبه‌سوری مناسبت اسلامی نیست.» گفتم: «مسئلۀ ما این است. این چهارشنبه‌سوری در بین ایرانی‌ها جاافتاده است. به این بهانه آن‌ها را باید به اینجا بیاوریم و راه اینجا را به آن‌ها یاد بدهیم. دفعۀ بعد، عید نورزو که شد، هفت‌سین بچین و بگو تحویل سال را اینجا برگزار می‌کنیم. اگر توانستی، یک دعایی هم بخوان. نتوانستی هم نخوان. بگذار آنجا شادی کنند. بعد بگو اصلاً ما هیچ کاری به کار شما نداریم، فقط بیایید و زبان فارسی یاد بگیرید. با آن‌ها ارتباط ایجاد کن. آن‌ها را به این مدرسه بیاور. وقتی آوردی، آن وقت شب عاشورا هم که می‌شود، به عنوان نذری، شام درِ خانۀ آن‌ها ببر و بگو امشب شب عاشورای امام حسین است. ما در این مرکز نذری داریم. یک مدت این کار را بکن، همۀ آن‌ها می‌آیند.» «الانسان عبید الاحسان». این‌ها تشنۀ محبت هستند. این ایرانی‌ها در نسل خودشان به چهارپنج واسطه یک روحانی و عمامه‌به‌سر دارند. یا کسی را دارند که در بساط مذهبی دخیل بوده و هیئتی بوده است. ایرانی‌ها به دین ربط دارند، اما این ربط گم شده. این گم‌شده را ما احیا کنیم. با مردم با رحمت رفتار کنید! عزیزان، روزگاری است که مسئولیت ما خیلی سنگین است، چه در داخل چه در خارج. در خصوص این حوادث پیش‌آمده، امیدوارم و دعا می‌کنم که مسئولان آن را مدیریت کنند. ما هم اغتشاش را محکوم می‌کنیم، اما اعتراض و انتقاد را نه. «النصیحه لائمه المسلمین» را نه‌تنها محکوم نمی‌کنیم، بلکه می‌گوییم لازم است و از شما عزیزان هم می‌خواهیم زمینۀ آن را برای مردم فراهم کنید. این مردم اینجا حرف دارند و با این کاری که شما می‌کنید موافق نیستند. این حرف را باید جایی بیان کنند. روزنامه‌ها را آزاد بگذارید تا مطالب را بنویسند. مطبوعات آزاد باشد. افکار مختلف به تلویزیون بیایند و حرف بزنند. حرف‌ها یک‌جانبه نباشد. آن بحثی که بخواهد در دانشگاه به اغتشاش بکشد، در تلویزیون و در قالب یک مناظره، تمام مسئله حل می‌شود. چرا تدبیر نمی‌کنیم؟ آقا امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «سهلاً امره». امر مؤمن سهل است. عده‌ای الان دستگیر شده‌اند و در زندان هستند. حوادث زندان را شنیده‌اید. با این‌ها با رحمت برخورد کنید. می‌گویید این فرد از سران اغتشاش است. بسیار خب، این سران اغتشاش را جلب بکنید و بنشینید با او حرف بزنید که چرا این‌طور شد. با او رفیق بشوید و از طریق این سران، خود اغتشاشگرها را جذب بکنید. مگر نمی‌شود؟! درسی که می‌توان از سلطان قابوس گرفت از سلطان قابوس، پادشاه عمان، ماجرایی نقل کرده‌اند. عمان یک منطقه‌ای به نام ظفار دارد که هم‌مرز با یمن است. در آن زمان در یمن، کمونیست‌ها حکومت را به دست گرفته بودند و از مرزها تعدی می‌کردند و به ظفار می‌آمدند و می‌جنگیدند. سطان قابوس خودش نمی‌توانست از کشورش دفاع کند، لذا از شاه ایران کمک خواسته بود. از ارتش ایران به عمان رفتند تا به او کمک کنند. سران خارجی کمونیست‌ها هم در داخل عمان یک عده از جوان‌ها و دانشجویان مخالف را جذب کرده بودند. درنهایت، عمانی‌ها بر این‌ها غلبه کردند و عده‌ای را گرفتند و محاکمه کردند. عده‌ای محکوم به اعدام شدند و عده‌ای هم حبس شدند. با آن‌هایی که محکوم به اعدام بودند، سلطان قابوس جلسه‌ای گذاشت تا با آن‌ها حرف بزند. سلطان قابوس به آن‌ها گفت: «شما به هر حال این کارها را کرده‌اید و کار به اینجا کشیده. الان اسیر من و در زندان من هستید. سه تا راه پیش پای شما می‌گذارم: یا اینکه از عمان بروید و ما هم کاری به کار شما نداریم. به شما کمک هم می‌کنیم و پولی هم به شما می‌دهیم تا ما را رها کنید. یا اینکه بمانید و مجازات خود را در زندان یا هر مجازات دیگری که هست بگذرانید. پیشنهاد سوم هم این است که شما اشکال به ما دارید. اشکالات ما را بگویید و خودتان جلو بیایید و با ما این اشکالات را حل کنید. مگر اشکال نمی‌کنید اقتصاد این‌طور است و سیاست خارجی شما این‌طور؟» این محکومان تحصیل‌کرده و دانشگاه‌رفته بودند. از این راه سوم استقبال کردند و جلو آمدند. یکی از آن‌ها وزیر خارجۀ عمان شد، یکی از آن‌ها وزیر اقتصاد شد و همه، وزرای عمان شدند. همان عمانی که در زمان سلطان سعید، پدر همین سلطان قابوس، یک بیابان بود و امکانات اولیه را هم نداشتند، به دست همین اغتشاشگرها و رؤسایشان ساخته شد! خدا با گناهکار کریمانه رفتار می‌کند «با کریمان کارها دشوار نیست». با مردم کریمانه برخود کنید، حتی با گناهکارها. خدا با گناهکار کریمانه برخورد می‌کند. «التائب ان ذنب به کمن لاذنب له». ائمۀ طاهرین علیهم‌السلام با گناهکارها کریمانه برخورد کردند. قصۀ حربن‌یزید ریاحی را مگر نداریم؟ ما هم کریمانه برخورد کنیم. این‌ها را فرصت قرار بدهیم و بهره‌برداری کنیم. با کسانی که اشکال به ما دارند، ارتباط بگیریم و مذاکره کنیم. به هر حال ما هر آنچه می‌گوییم از روی دلسوزی و قصدمان راهنمایی است. گاهی مسئولان نزد من می‌آیند. من حرف‌های خودم را می‌زنم، نامه می‌نویسم و آنی را که وظیفۀ خودم می‌دانم اجرا می‌کنم. ما به این کشور علاقه‌مندیم. اگر به اسم تندرو و… دشنام بدهند، این دشنام‌ها برای من ارزش و قیمت ندارد. ما به این کشور و به این نظام علاقه‌مندیم. ما بارها گفته‌ایم که خدا بعد از ۱۴۰۰ سال منت بر ما گذاشته تا حکومتی از خودمان داشته باشیم. ما به رهبر علاقه‌مندیم؛ اما درست کار کنید! درست عمل کنید! در کارها مشورت کنید! نگذارید مسائل ساده تبدیل به جنجال بشود. دربارۀ همان خانم که آن قضایا برایش پیش آمد، بنده ملاقاتی با اساتید دانشگاه داشتم. من یک کلمه حرف زد؟: که ما از این ماجرایی که برای این خانم پیش آمده ناراحتیم. این خانم دختر ماست، مثل همۀ دختران ایران. مگر آقا رسول‌الله نفرموده‌اند: «انا و علی ابوا هذه الامه»؟ این‌ها دختران ما هستند و فرزندان ما هستند. این قصه هرچه بوده، من کار ندارم. گزارش رسمی این است. همان وقت اگر یک عذرخواهی صورت می‌گرفت، اصلاً کار به اینجا نمی‌کشید. نگذاریم هر حادثه‌ای در این کشور جنجال بشود. درد ما بی‌توجهی به نهج‌البلاغه است مردم مشکل دارند؛ مسائل زندگی‌شان لنگ است؛ وضع درآمدی ناجور است؛ ارزش پول پایین است؛ حقوق را هرچه اضافه می‌کنید، باز هم جوابگو نیست، چون ارزش پول از آن‌طرف با تورم پایین می‌آید. این مردم مشکل دارند. وقتی مشکل دارند، گاهی اوقات منتظر بهانه‌ای برای جنجال هستند. این بهانه را به دست آن‌ها ندهیم تا جنجال نشود. جا برای اعتراض بگذارید. این کارگرها اعتراض دارند. وقتی شش ماه، نه ماه حقوق یک کارگر را ندهید، این اعتراض نکند، چه کند؟ داد نزند، چه کند؟ زن دارد، بچه دارد. ما خودمان را جای آن‌ها بگذاریم. ما از اعتراض استقبال کنیم. اما اگر می‌خواهیم اعتراض و اغتشاش قاطی نشود، زمینۀ سلامت اعتراض را در بین اقشار مختلف فراهم کنیم از جمله در داخل حوزۀ خودمان. کتاب‌های درسی را آقایان تغییر دادند. وقتی می‌خواهید دست در کفایه ببرید، جایگزین کنید، دست در رسائل ببرید، از این کسانی هم که رسائل می‌گویند، مکاسب می‌گویند، چهل سال، پنجاه سال کارشان این است و کفایه گفته‌اند، از این‌ها هم سؤال کنید! از این‌ها هم یک مشورت بگیرید! این‌ها اهل این حوزه هستند. اگر اعتراض درستی دارند، انتقادی دارند، توجه کنید! گوش بدهید! اینجا بزرگ‌ترین حوزۀ دنیای اسلام است، اینجا مرکزیت شیعه است. مگر می‌شود همین طور سلیقه‌ای و فردی بگوییم این کتاب نباشد، آن کتاب باشد؟! تمام شد رفت! کار باید پخته باشد، با مشورت باشد. اگر کسی اعتراض دارد، زمینه برای اعتراض فراهم بکنیم، گوش به حرف بدهیم. اگر ما بر اساس آنچه مولایمان آقا امیرالمؤمنین برای ما در این نهج‌البلاغه گفته عمل کنیم، مشکل پیدا نمی‌کنیم. اما درد ما این است که آقای جرج جرداق، آقای عبدالفتاح عبدالمقصود، شیخ محمد عبده می‌گویند دویست‌بار یا صدبار این نهج البلاغه را مرور کرده‌اند؛ اما منِ عمامه‌به‌سر چند دفعه نهج‌البلاغه را مرور کرده‌ام؟! والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچند که سخن عزیزان سخنان با ارزشی است، ولی عنایت داشته باشید این متن ابعاد مختلفی دارد که هر کدام قابل بحث است. اگر سؤال کلّی نسبت به نکته‌ای از نکات متن دارید آن متن و آن نکته را بفرمایید، امید است بتوانم در خدمتتان باشم. موفق باشید

33500
متن پرسش

سلام استاد: وقت شما بخیر. یکی از دوستان می گه داشتم به سمت شرکت میومدم دیدم زن و شوهری داخل ماشین در حال فیلم برداری با دوربین از کارهای این افراد یگان ویژه هستند، در یک لحظه چند نفر از افراد یگان ویژه به سمت ماشین حمله کردند، همه شیشه های ماشین را با باتوم پایین آوردند و زن و شوهر را با شکل بسیار زننده و تحقیر آمیزی بازداشت کردند و منتقل کردند. (نمونه ای از صدها جنایتی که انجام می دهند و فقط از موج افکار عمومی ترس دارند) . سوال؟ هممون می دونیم این رویه ثابت حاکمیت ایران شده، به هیچ وجه به مخالف اجازه و فضا برای اظهار نظر و دفاع از خودش نمی دهند. همیشه فقط باید یک روایت مطرح باشد روایت حاکمیت اگر کسی را کشته اند، خانواده اش کشته شده، اقوام - دوستان - به هیچ وجه حق اظهار نظر ندارند، تنها یک روایت از ماجرا حق بیان شدن داره و اون روایت حاکمیت است. می توانی صد نفر را با بدترین شکل بکشی و آخرسر چند تصویر مظلومیت از خودت را به همه نشان دهی و طبق معمول بگویی اینها به پرچم ایران، عکس قاسم سلیمانی، تصویر رهبر، و به قرآن اهانت کردن و قرآن سوزاندند این مورد نه یک خطا و اشتباه، رفتار ثابت حاکمیت است. اگر اعتراضی صورت گرفت، افرادی رو داخل جمعیت معترض می فرستن، حرکت هایی اونجا انجام میشه، همون رفتار به عنوان رفتار جمعیت معترض معرفی میشه، و همین ماجراها سوال؟ سوال؟ سوال؟ چرا در حاکمیتی که از اون دفاع می کنید هیچ کس حق اظهار نظر و صحبت کردن نداره؟ چرا اینها از خدا نمی ترسن و فقط افکار عمومی براشون مساله هست؟ هیچ اصولی ندارن به اون پایبند باشن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: داشتن اطلاعات صحیح از یک رخداد تاریخی و درک جوانب حضور تاریخی آن، وقتی ممکن است که ذات آن رخداد، فهم شود. و در همین رابطه جناب آقای رئیسی می‌فرمایند ذات انقلاب اسلامی، احترام به حقوق بشر است. وگرنه ملاحظه می‌کنید که ما هنوز در مواردی آن‌طور که شایسته انقلاب اسلامی است، عمل نمی‌کنیم. ولی آنچه در مسیر تاریخی خود در آن قرار داریم چیزی است که امثال آقای رئیسی و به‌خصوص رهبر معظم انقلاب متوجه آن هستند. مواظب باید بود مسائل و مشکلات خود را با نگاه امپراطوریِ غربی تحلیل نکنیم. پیشنهاد می‌شود بحث اخیری که در رابطه با مسائل اخیر و نگاه به آن‌ها، شده است تحت عنوان «حضرت محمد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» آخرین پیامبر، نماد آخرین انسان» را دنبال بفرمایید. موفق باشید. https://eitaa.com/matalebevijeh/11556

 

32840

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد بزرگوارم سلام: می‌خواستم بدانم چگونه بفهمم که در مسیر درست حرکت به سوی الله و معرفت الهی قرار دارم در کل از کجا می توانم میزان تقوای الهی را در خود بسنجم؟ سوال دیگر این که اخیرا با شخصی آشنا شدم که می‌توان گفت تقریبا در رفتار خود به نوعی عصمت رسیده اند و به گفته ی اطرافیان از حیث حجاب و عمل به واجبات و کنترل زبان و خشم و... نقصی در ایشان نیست و با وجود دیدن داغ فرزند جوان خود، بسیار آرام و صبور برخورد کردند و به معنای واقعی راضی به رضای خدا هستند. ولی نکته ای که برای من جالب بود ایشان ولایت مطلق فقیه را به هیچ عنوان قبول ندارند و رهبری را شخصی وارسته می دانند ولی لزومی به اطاعت بی چون و چرا نمی بینند و ایشان را ولی امر کل مسلمانان جهان نمی دانند و خیلی از تصمیمات رهبری را اشتباه می‌دانند و از نظر این خانم، رهبری هم مقامی همچون ریاست جمهوری است. الان مدام این سوال در ذهن من هست که اعتقاد به ولایت ولی فقیه و اطاعت بی چون و چرا از ایشان چه اهمیت و مرتبه ای از دیدگاه خداوند متعال دارد؟ در آخرت در این مورد چه اندازه مورد سوال قرار می گیریم؟ آیا ممکن است شخصی که یک انسان معمولی و پر از گناه است به خاطراعتقاد و عمل به ولایت مطلق فقیه، در مرتبه ای بالاتر از این خانم قرار بگیرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ملاک باید عبودیت نسبت به حق و دلسوزی نسبت به خلق باشد. هر اندازه نسبت ما در عبودیتِ در مظهر حق بیشتر است، بیشتر باید شاکر باشیم. ۲. در مورد ولایت فقیه بحث در پذیرش ولایت الهی در امور اجتماعی و سیاسی است و از این جهت آیا می‌توان گفت خداوند در این امور ما را به خود واگذاشته؟ غفلت از این نکته مهم نوعی غفلت از ولایت الهی است. موفق باشید

32728

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: طاعات و عبادات شما قبول باشه بنده طی چند سوال متذکر مطالبات به حق بخشی از جامعه که نسبت به تصمیمات ستاد کرونا و نوع واکسیناسیون در جامعه شکل گرفته شدم و هر بار شما به نوعی پاسخ دادید که من تصمیم گرفتم پیگیر ادامه این موضوع نشم ولی امروز که دیدم به مناسبت شهادت استاد حاج نادر طالب زاده همگی به سوگ نشستند و فغان از دست دادن ایشان سرداده اند و جلسات مختلف در سوگ چشمان آبی تدارک دیده اند خواستم این مساله گوشزد شود که ما به طور سلیقه ایی و تحریف شده با شخصیت ایشان مواجه نشویم خصوصا در قبال مساله روز ایران و جهان که بحث کرونا و مسائل پیرامون آن است و برخلاف تلقی عوام تازه اول ماجرا هستیم. ایشان بارها از تبعیت بی چون و چرا از نهادهای بین المللی بهداشتی انتقاد کرده و در این دو سال گذشته تقریبا تمام هم خود را به آن اختصاص داده بودند و همچنین مطالبه از ستاد کرونا را مطالبه گری مقدس نامیدند و مستند رمزگشایی از یک پاندمی را ساختند که تحت همین عنوان در فضای سایبر قابل دسترسی ست. ایشان نقد جدی به بحث واکسیناسیون اجباری داشتند و دائما پیگیر راهکارهای طب سنتی در این موضوع بودند براستی چرا وقتی در کتاب هایمان با اشاره به فرمایشات حضرت امام خمینی اذعان به این کرده ایم که تمام نهادهای بین المللی توسط فراماسون ها درست شده است، اکنون روزه سکوت گرفته ایم ایشان حقیقتا مصداق این آیه از قرآن است که می‌فرماید «یا ایها الذین آمنوا ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین» اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر فاسقى برايتان خبرى آورد، روشن گری و "تبیین" كنيد، مبادا به نادانى گروهى را آسيب برسانيد و [بعد،] از آنچه كرده‌ايد پشيمان شويد. خداوند این مجاهد و شهید راه تبیین را با یاران شهیدش محشور کند و به ما توفیق ادامه راه ایشان را بدهد ، آمین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم در جریان سخنان ایشان و آنچه ایشان به آن استناد می‌کنند هستم و بحث در انکار کلی این امور نیست، بحث در مسیری است که ما در مواجه با آن امر باید پیش می‌آوردیم که به نظر بنده آن مسیر، مسیری بود که رهبر معظم انقلاب طرح کردند و عملاً به نتایج بهتری رسیدیم. موفق باشید

32710

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد خیلی وقته این مطلب در ذهنم است که خدا را چگونه بشناسیم، صفات خدا را، از کتاب؟ از چی؟ مثلا خیلی وقته این سوال رو دارم اگه خدا مهربانه پس چرا این همه از عذاب تو قرآن میگه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با کتاب «عدل الهی» مرحوم شهید مطهری شروع کنید، إن‌شاءالله نه‌تنها جواب سؤال‌های خود را می‌یابید حتی نسبت به این نوع مباحث قدرت تفکر نیز پیدا می‌کنید. در این مورد به کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست نیز می‌توانید رجوع بفرمایید. آیات مورد بحث خبر از آن می دهد که نتیجه آن اعمال آن نوع از عذاب ها است نه آنکه خداوند تصمیم گرفته آن عذاب ها را به وجود آورد. موفق باشید

32662

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: طاعاتتون قبول. استاد گرامی روزه خواری حرام است؟ یعنی اگر کسی بیمار است و طبق حکم خدا واجب است که روزه نباشد چرا باید حرمت ماه مبارک رمضان را نگه دارد و در ملاء عام روزه خواری نکند حتی اگر قصد بدی ندارد خب به دستور خدا روزه نیست چرا باید در خلوت غذا بخورد؟ این حفظ حرمت و هر دلیل دیگری که هست از کجا آمده؟ قرآن؟ روایات یا حکم فقهی است؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ماه رمضان ماه روزه است و شخص بیمار، تنها رخصت دارد که روزه نباشد ولی رخصت ندارد فضای روزه‌داریِ این ماه را از حالت روزه‌داری خارج کند. و از این جهت بر همه افراد واجب است حرمت روزه‌داری این ماه را نگه دارند. موفق باشید

32436

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: خدا قوت. استاد من سوالم در رابطه با ازدواج و مقدر بودن همسر هر کسی هست استاد با توجه به اینکه انسان با همون کسی نهایتا ازدواج میکنه که مقدرش بوده و طبق اون حدیث از حضرت محمد صلوات الله علیه و آله، حتی اگه تمام ملائک و پیغمبران دست به دعا بردارند برای تغییر تقدیر همسری که دلخواهمون است این اتفاق نمی افته. حالا اگه مثلا آقایی از خلق و خوی خانمی خوشش اومد و از لحاظ ایمانی و اخلاقی اون خانم را پسندید اما چهره ی اون خانم اصلا به دلش نبود باید چیکار کنه؟! سوال اول: آیا باید باهاش ازدواج کنه و کم کم اون خانم به دلش میشینه؟! سوال دوم: اگر به دلیل دل ننشستن ظاهر باهاش ازدواج نکنه یعنی تقدیرش را پس زده؟! سوال سوم: و چون به خاطر این معیار ظاهری، دختری را رد کرده کار غیر خداپسندانه ای انجام داده؟! خیلی ممنون اگه سه تا سوال را حتی با بله خیر مختصر هم جدا جواب بدید. خدا به شما عمر با برکت و عاقبت به خیری عنایت کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در توصیه‌هایی که در مجموع روایات در این رابطه به ما شده است، این است که باید در برخورد اول از ظاهر او بدمان نیاید، بقیه‌اش را خداوند درست می‌کند. گویا همین‌که نظر شما آن فرد را نگرفت، نشان می‌دهد تقدیر شما نبوده است. شاید برای دیگری همان ظاهر، جذاب باشد. نه، غیر خداپسندانه نیست. موفق باشید

32090

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام جناب استاد: بیش از ۶ ساله که بنده در خانه اجاره ایی که دارم زندگی می‌کنم و الان چهارمین خانه ایی هست که نقل مکان کرده ایم. شاهد گم شدن و بعد پیدا شدن وسایلی از قبیل کارت بانکی، دفترچه بیمه، کنترل تلوزیون و قفل شدن درب و... هستم یعنی گم میشن و بعد بطور ضایع توی کابینت و یا ٱپن آشپزخانه پیدا میشن... مورد آزار و اذیتی هم نیستیم و برای خانواده قطعی شده که هرجا نقل مکان کنیم دوستانی هم همراه ما هستند. ناگفته نماند که عیال اهل زیارت عاشورا و حدیث شریف کساء هستند. خواستم نظرتون رو بدونم.. خدا پشت و پناهتون باشه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با قراردادن آیت الکرسی در خانه و ارتباط با عالِمان سادات و دعوت آن‌ها به منزل و خواندن ۲۱ مرتبه آیت الکرسی در هر روز، إن‌شاءالله رفع موانع می‌شود. موفق باشید

32045

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام وادب: ببخشید که مزاحم وقت شریف تان شدم. سوالی ذهن مرا به شدت به خود مشغول کرده است. من از کودکی علاقه شدیدی به امام زمان ارواحنا فداء داشتم و اکنون که ۳۷ سال دارم این علاقه به مراتب با تمام وجود شدیدتر هم شده است به حدی که در زندگی چیزی جز وجود مقدس امام برای من مهم نیست. فقط مشکل اصلی من این که علاقه من به امام زمان ارواحنا فداء بیشتر از خداست به طوری که ساعاتی که با خدا هستم با ساعاتی که با امام زمان ارواحنا له فدا هستم با هم فرق زیادی دارد. ترسم از اینکه محبت زیاد من به ایشان مانند قضیه حضرت یعقوب علیه السلام بشود که محبت شدید ایشان به حضرت یوسف علیه السلام باعث سالها دوری از فرزندشان شد. آیا محبت به امام عصر ارواحنا فداء حد و اندازه مشخص باید داشته باشد یا چون محبت ایشان در طول محبت خداست اگر به ایشان تعلق شدید داشته باشی این تعلق خدایی است؟ با تشکر از راهنمایی ها شما _التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن حضرت مظهر نور کامل خداونداند و علاقه به آن حضرت، عین علاقه به حضرت معبود است و رهبر معظم انقلاب مظهر نور آن حضرت می‌باشند. مهم آن است که متوجه باشیم: «دیده‌ای خواهم که باشد شه شناس / تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید

32016

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام وعرض ادب: استاد بزرگوار برای حل شدن گره های کور زندگی چه توصیه ای می‌فرمایید؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان رجوع به دستورات اخلاقی مثل کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». موفق باشید

31985
متن پرسش

سلام استاد عزیز: می‌خواستم بدونم یک مومن تا کجا میتونه پل های پشت سرش رو خراب کنه؟ اگر شخصی مومن بوده و حتی مقام بالایی داشته ولی در حال حاضر بگونه ای کار رو خراب کرده [با غفلات] که با اینکه ته دلش میدونه خدا می‌بخشه ولی میدونه که دیگه آب از سرش گذشته. نمی‌دونم تونستم منظورمو برسونم یا نه. ولی سوال آخر اینکه الان که شخص پل های ماقبلش رو خراب کرده و مدتی به سبب آن بگونه ای از رحمت خدایی دور بوده چگونه با اینکه ضعیف النفس هست بتواند تمام گذشته را جبران کنه؟ گاهی دچار این میشم کا واقعا اعتقادم به «انت اکرم من ان تضیع من ربیت و الی اخر» رو از دست میدم. چون می‌بینم خیلی زحمت کشیدم ولی بازم خدا اونجوری که باید، راضی نشده. آهی می‌کشم و باز ادامه میدم. حال میخوام بگم شما راهی بس محکم و سریع به من نشان دهید که استارت بزنم و دیگر به عقب نگاه نکنم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به ما فرموده‌اند که هرگز از رحمت حضرت معبود مأیوس نباشید. فرموده‌اند: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم‏» بگو ای بندگان من که در مورد خود تندروی کرده‌اید و از مرز بندگی خدا خارج شده‌اید! از رحمت خدا مأیوس نگردید. به تعبیر «أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ» نظر بفرمایید تا روشن شود چه اندازه خداوند متوجه نحوه لغزش‌های ما می‌باشد و در همان راستا تذکر می‌دهد راه جبران بسته نیست. اسرافِ بر جان، یعنی روح و روان و جان خود را از تعادل و یگانگی خارج‌کردن. یعنی یک بُعدی‌شدن و در اموری که مهم نیست افراط و تفریط به خرج‌دادن. گاهی انسان نمی‌فهمد مشکلش چیست، وقتی خداوند به آن مشکل اشاره می‌کند تازه می‌فهمیم دردمان و مشکل‌مان و جهت و ریشه‌ی آن کجاست و چرا کارمان به انتخاب اموری کشیده شده که ربطی به شخصیت اصیل انسانی‌مان نداشته و عملاً گرفتار نوعی از خودبیگانگی شده‌ایم، در آن حدّ که نمی‌دانیم چگونه باید باشیم و چه نوع شخصیتی را در رابطه با خود باید دنبال کنیم؟ احساس می‌کنیم که نمی‌دانیم چه هستیم و آن انضباط قلبی را که راحت با آن با خدا بتوانیم ارتباط پیدا کنیم را گم کرده‌ایم. حسرت افرادی را می‌خوریم که در عالمِ روحانی خود به‌سر می‌برند و ما آن کیفیتی را که به کمک آن بتوانیم ماورای زمان، با روح تاریخی که اولیای الهی در آن زندگی می‌کردند، زندگی کنیم از دست داده‌ایم.

خداوند دقیقاً در آیه‌ی فوق به چنین انسانی پیغام می‌فرستد که ای پیامبر به همان‌هایی که در به کارگیری خود جانب افراط را طی کردند بگو راه بسته نیست و می‌توانید به همان نقطه‌ی کمالی که در طلب آن بودید برسید. مگر تحت تأثیر دام‌های دنیای مدرن زندگیت را خراب نکرده‌ای و انضباطی را که باید در بندگی داشته باشی از دست نداده‌ای؟ از رحمت الهی مأیوس نباش، باز هم آن حالات روحانی رزمندگان، باز مناجات‌های شبانه‌ی دلسوختگان، باز ایثار و محبت همه‌ی آنها در سعه‌ی رحمت الهی، در پیش است. چرا یأس؟

۲. ظرفیت انسان آن‌چنان گسترده است که راهزنانی چون فُضیل بن عیّاض‌ها را تا مرز اولیای الهی پیش می‌برد که خوب است سری به زندگی‌نامه او بزنید. موفق باشید              

31466

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. استاد جان در مورد روز قیامت، اینطوریه که کل اعمال و زندگی هر فرد فرضا روی چیزی مثل مانیتور یا صفحه نمایش می آید یا اینکه نه اینطور نیست و جسم قیامتی فرد برآیند شخصیت کلی اوست و نشانگر همه چیز است؟ متشکرم از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! شخصیت او همه نیّات او را در بر می‌گیرد و از درون شخصیت او به ظهور می‌اید و اطراف او را نیز در بر می‌گیرد. موفق باشید

31457

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: عزاداری هاتون قبول. استاد جان امسال که حاج آقای معمار منتظرین مشرف شدن کربلا، داخل سرداب قبر امام حسین علیه السلام رفتند. زیارت مسئولین عتبه موقع خداحافظی یک گونی تربت مربوط به همون قسمت رو بهشون میدن، ایشان سر منبر گفتن همانجا نیت کردم بیارم بین عزاداران حسینی در مسجد رضوی پخش کنم و در یک شب حدود ۷ هزار از این تربت رو پخش کردن بین مردم، ما هم آنجا بودیم و الحمدالله به ما هم دادن، حالا دیروز که عاشورا بوده افرادی که دقت داشتن این تربت در یک ساعاتی خون شده، فیلمهاش هم هست، نظر شما چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم آیت الله صدر نیز مُهری داشتند با همین حالت، و این نیز خبر از آن می‌دهد که عالَم نسبت به شهادت آن حضرت حساسیت دارد. حال هرچه اشیاء و زمین‌ها به آن موقعیت نزدیک‌تر بوده باشند، حساسیت بیشتری نشان می‌دهند. موفق باشید

30668

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: استاد عزیز سوالی داشتم از خدمتون اینکه بنده با خواندن ابتدای کتاب تمدن زایی شیعه اینطور برداشت کردم که برای ساخت تمدن برتر و ظهور، شاید تنها چیزی که بنده باید به دنبالش باشم نه فکر به زمان و مکان ظهور و ابزار لازم و چگونگی و... که تفکری باید درباره اصلاح مبادی فکری خودمان کنیم، حال که گناه و تجملات و مدرنیته مثل زنگاری روی فطرت مان را گرفته و تغییر مبادی فکری سخت شده، به نظر شما آیا باید در شدت آغشتگی به زنگارها و نفرت از این مبادی فکری فعلی، محرکه ای برای تفکر به تغییر مبادی فکری مان باشد؟، این نقطه ی عطفِ برگشت رو، خدا شروع میکنه یا بشر؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما متوجه‌ی حضور در بستر عطای بزرگ الهی یعنی اسلام و انقلاب اسلامی شویم، و مقیّد به وفاداری به آن عطای الهی باشیم؛ حضرت محبوب، خودشان راه را در مقابل ما می‌گشایند. مثل راهی که در مقابل شهدا و یاران اصیل امامِ شهدا گشودند. موفق باشید

30090

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر و عرض خسته نباشید در رابطه با سجده ملائکه در مقابل آدم طبق بیان قرآن کریم این سجده بعد از تسویه و نفخ روح بوده و کلمه من روحی آمده که از بزرگان شنیده شده که من روحی به آن معناست که جلوه هایی از آن روح اعظم در آدم دمیده شد حال آنکه بعضی دیگر می‌فرمایند که سجده در مقابل حقیقت آدم یا صادر اول بوده گدام‌یک درست است؟ و اگر سجده در مقابل مرتبه نازله ای از آن حقیقت آدمیت بوده که ظاهر آیه هم همین مطلب را می‌رساند آیا همین مرتبه نازله باز هم این شانیت را داشته که ملائکه و فرشتگان اعظم الهی در مقابل آن کرنش کنند؟ ضاهرا نوعی تعارض بین آیات و بیانات عرفا و حتی بعضی روایات دیده می‌شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مقام خلیفة اللّهی آدم و مظهریتِ کل اسماء است و سجده در مقابل مظهر اسمای الهی مطرح است. این حواشی، مطلب را به حجاب می‌برد. موفق باشید

29191

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد عزیز: در قانون بوعلی مطلبی راجع به ارکان اربعه هست که با تعریف بسیط که یعنی جسمی که ترکیب ندارد به ایرادی برخوردم، در تفسیر سوره توحید همانا اصل مطلب سوره بازگو کردن همین غیر مرکب بودن خداوند است که بعد از احد یکی که دویی ندارد و بعد بقیه صفات خداوند از بی نیازی و عدم رابطه تولیدی با ما در باقی سوره باثبات می‌رسد. حال می‌خواهم بدانم شیخ چگونه شالوده و بنای طب را بر این مطلب شرک آلود بیان کرده؟ اگر برداشت بنده اشتباه است از سخن شیخ الرییس بفرمایید. با تشکر الأرْكَانُ هِىَ أَجْسَامٌ بَسِيطَةٌ، هِىَ أَجْزَاءٌ أَوَّلِيَّةٌ لِبَدَنِ الإنْسَانِ وَ غَيْرِهِ، وَ هِيَ الَّتِى لا يُمْكِنُ أنْ تَنْقَسِمَ إلَى أَجْسَامٍ مُخْتَلِفَةِ الصُّوَرِ، وَ هِيَ الَّتِى تَنْقَسِمُ المُرَكَّبَاتُ إلَيْهَا وَ يَحْدُثُ بِامْتِزَاجِهَا الأنْوَاعُ الْمُخْتَلِفَةُ الصُّوَرِ مِنَ الْكَائِنَاتِ فَلْيَتَسَلَّمِ الطَّبِيبُ مِنَ الطَّبِيعِىِّ أنَّهَا أَرْبَعَةٌ لا غَيْرُ.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق در ذات، بسیط‌اند ولی در تجلی اسماء در مظاهر مختلف متکثر می‌باشند لذا گفت: «صد هزار انگشت ایما گر برآرد زآستین /  در حقیقت جز جمال نیّر یکتاش نیست». موفق باشید

28617

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: نمیدونم کانال تهاجم در تلگرام رو که قبلا فرستادم دیدید یا نه. ولی نویسنده این کانال آدم انقلابی ای هست و تحلیلای دقیقی داشته و دارد. الان میگن ما در آستانه فتنه اکبر اقتصادی هستیم: قبلا می‌پرسیدم: «چرا نام برخی مسئولان ارشد دولت در صف اول سیاه‌نمایان دیده می‌شود؟!» پاسخ ماند تا به #آبان98 رسیدیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن کانال ورودی نداشته‌ام. اگر مطلبی هست که بتوانم جواب دهم، بفرمایید. موفق باشید

28586

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: ممکن است بفرمایید سلسله سخنرانی های شرح کتب مقالات آیه الله شجاعی در طی چه سالهایی ایراد شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بگو حدود ۲۰ سال پیش. موفق باشید

28060

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: آیا کسی که دماغش شکسته و انحراف هم دارد، از لحاظ اخلاقی مشکلی نداره عمل زیباییش کنم که فقط انحرافش درست بشه؟ چون به هر حال از اول اول که اینطور نبوده. چدن شنیدم پیامبر (ص) در یکی از جنگها زخم شد و خیلی به ترمیم زخم که روی صورتش بود، اهمیت می داد. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار درستی است. بالاخره انسان باید به زیبایی‌های خود توجه کند. موفق باشید

نمایش چاپی