بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4673
متن پرسش
ضمن سلام و احترام. عاجزانه تمنا دارم سوال بنده را در سایت پاسخ بفرمایید و بی پاسخ نگذارید. اولا با عرض پوزش آیا جناب عالی این احتمال را می دهید که ممکن است در فتنه ی 92 غربال شوید ؟ دوم آیا مطالبی که در اینترنت به عنوان نقد مطالب سیاسی شما نوشته می شود را مطالعه می فرمایید ؟ مثلا همان مطلبی که درباره غیر قابل تفکیک بودن مدیریت سیاسی و مدیریت فرهنگی جامعه نوشته شد و کدهایی از تاریخ اهل البیت آورده شده بود یا سایر مطالب . سوم توصیه ی شما به ماها که حرف های سیاسی شما توی کتمان نمی رود چیست ؟ چهارم به نظر شما ریشه ی این که ما این بار بر خلاف همه ی موارد گذشته نتوانستیم مواضع سیاسی شما را پیشبینی و حتی تحلیل کنیم چیست ؟ به اذعان همه ی دوستان غیر قابل تحلیل شده اید. پنجم شما کدام دسته از کسانی که مباحث شما را کار می کنند راهشان را درست تر می دانید ، آن دسته که مواضع سیاسی شما را بی چون و چرا پذیرفته اند - به دلیل حکمت غیر قابل انکار شما - یا آن دسته که با اطلاعات دقیق و مبانی فکری ارائه شده توسط شما به نتیجه ای خلاف نتایج گرفته شده توسط شما رسیده اند و نمی توانند شما را تحلیل کنند ؟ پنجم به چه دلیل شما نیازی ندیده اید که حرف های دسته ی دوم در سوال قبلی را پاسخ بفرمایید برایشان ؟ آیا لطافت روحی شما و اعتقاد شما مبنی بر جدلی بودن این حرف ها ، پاسخ به این حرف ها را بر نمی تابد یا به نظرتان پاسخ آن ها را لابه لای حرف هایتان داده اید یا سکوت را بهتر می دانید یا چه ؟ ششم و آخرین سوال این که به نظر آیا درست است که بگوییم این وضعیتی که برای ما و دوستان پیش آمده یکی از مقاطع حساس تاریخ است که باید محصولش احساس عجز تاریخی باشد که با مبانی تفکری مشترک با شما به نتیجه ای غیر از شما می رسیم ؟ و به خود تلنگری بزنیم که اگر نتوانیم نورانیت امام معصوم را در درون بشناسیم ، در آینده ی تاریخ هیچ کسی نیست که بتوانیم از او کمک بگیریم و قطعا غربال خواهیم شد ؟ استاد حقیر هیچ ترسی از انتخابات سال 92 ندارم اما همه ی نگرانی ام از 8 سال یا 16 سال آینده است که در فتنه ی های بعدی چگونه عمل خواهم کرد و با چشمانی هراسان به آینده می نگرم. نگرانی بنده این است که چرا با مبانی ای که از شما اخذ کرده ام در نگاه سیاسی مقابل شما قرار گرفته ام ؟ باز امسال شرایط برای بنده مبهم نیست ولی فتنه های بعدی را چه کنم ؟ بالاخره حق چیست و باطل چیست ؟ چرا با مبانی یکسان نتایج مختلف گرفته ایم ؟ ما نور وجود شما را نداریم یا شما اطلاعات ما را ؟ قضیه چیست ؟ گناه از کیست ؟ چگونه بتوانیم از شما عبور کنیم ؟ چگونه دستمان را از دستان استادی که تا این جای راه ما را آورده است جدا کنیم ؟ مجددا خواهش و تمنای عاجزانه دارم که سوالات فوق را پاسخ بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌دانم که جنابعالی با تمام وجود در زیارت جامعه‌ی کبیره در محضر امامان معصوم«علیهم‌السلام» اظهار می‌دارید: «بِاَبی اَنتُم و اُمّی و نَفسی و اَهلی و مالی» و از این طریق اعلام می‌کنید تمام نسبت‌ شما با پدر و مادر و جان خود و اهل و مال‌تان همه در ذیل نسبت شما با امامان معصوم«علیهم‌السلام» معنا می‌یابد و اصیل‌ترین معنای خود را در ذیل وجود مقدس امام معصوم که اسلام فعلیت یافته است جستجو می‌کنید و در این راستا در این زمان به حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی و ولیّ فقیه زمان رجوع داشته‌اید. پس معلوم است که بنده و جنابعالی در این زمان هیچ معنایی برای خود نمی‌شناسیم مگر در راستای نسبتی که با این انقلاب الهی داریم و از پیر فرزانه‌ی خود یعنی حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» آموختیم که فرمودند: «چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است» و فرمودند: «من بارها اعلام کرده‌ام که با هیچ‌کس در هر مرتبه‌ای که باشد عقد اخوت نبسته‌ام» و تمام همّت حضرت امام آن بود که خدشه‌ای بر اهداف مقدس این انقلاب الهی وارد نشود و از این جهت بود که می‌توان گفت حضرت امام هیچ نسبتی را اصیل نمی‌دانستند جز وفاداری به انقلاب اسلامی و اهداف انقلاب و وفاداری به نهادهایی که جزء لاینفک و لازمه‌ی ادامه‌ی انقلاب‌اند. نمی‌دانم چرا می‌گویید نتوانسته‌اید مواضع سیاسی بنده را پیش‌بینی کنید؟ مگر بنا نبود تمام نسبت‌های خود را با انقلاب اسلامی معنا کنیم؟ و مگر فصل‌الخطاب‌قراردادن نظر و مواضع رهبری عزیز جزء لاینفک انقلاب اسلامی نیست؟ حال با توجه به این امر باید در هر قدمی که برمی‌داریم نسبت آن قدم را با اهداف انقلاب و رهنمودهای رهبری عزیز ارزیابی نماییم. حال اگر در اشارات رهبری نسبت به آینده‌ی انقلاب و نظام‌سازی که باید شکل بگیرد نیاز به شرایطی داریم که کشور باید در درون با آرامش تمام و بدون حاشیه اداره شود و حضور آقای مشائی به عنوان رئیس جمهور چنین شرایطی را به‌بار نمی‌آورد و لذا حتماً باید از این حضور حمایت نکرد، این را شما از جانب بنده یک نظر غیر قابل پیش‌بینی می‌دانستید؟ مگر ما و شما با آقای احمدی‌نژاد عقد اخوت بسته‌ایم که هرکاری ایشان کردند، بپذیریم؟ مگر همیشه همه‌ی گِله‌ی ما با اصول‌گرایان سیاسی آن نبود که چرا وقتی رهبری، دولت را تأیید می‌کنند، آن‌ها رهنمودهای رهبری را نادیده می‌گرفتند و از این طریق اصرار می‌کردیم ملاک ما در تأیید دولت سخنان رهبری است؟ حال چه شده است که گویا انتظار دارید بنده آقای احمدی‌نژاد را به خودی خودشان قبول کنم و ایشان را فصل‌الخطاب قرار دهم و چون ایشان فرموده‌اند: «احمدی‌نژاد یعنی مشائی و مشایی یعنی احمدی‌نژاد» ما هم آقای مشائی را دربست بپذیرم؟ مگر قرار این بود؟ ما تا حال و از این به بعد دولت آقای احمدی‌نژاد را در راستای تأییدات رهبری عزیز می‌پذیریم زیرا می‌دانیم بصیرت و احاطه‌ی رهبری به موضوعات از ما بیشتر است و در همین رابطه معلوم است که نمی‌توانیم جایگاهی برای آقای مشائی قائل باشیم مگر آن‌که تصمیم گرفته باشیم در کنار معنایی که برای خود نسبت به انقلاب اسلامی کرده‌ایم معنای جدیدی وارد کنیم و آن تعهد به همه‌ی حرکات و نظرات آقای احمدی‌نژاد است و فکر نمی‌کنم جنابعالی چنین معنایی برای خود کرده باشید که در بست حرکات و گفتار آقای احمدی‌نژاد را فصل‌الخطاب قرار دهید. آیا قبول ندارید آقای احمدی‌نژاد مرد کارهای بزرگ و اشتباهات بزرگ است و اگر در روز یک‌شنبه‌ی سیاه در ابتدای صحبت‌ها حرف‌های بزرگی زد ، در انتها نیز اشتباه بزرگی انجام داد. بنده معتقدم آقای احمدی‌نژاد در کنار کارهای بزرگی که داشتند، طرح آقای مشائی به این شکل و این روش یکی از آن اشتباهای بزرگ ایشان است که همه‌ی 8 سال کار ایشان را به‌هم زد، همان‌طور که درآن یکشنبه‌ در آخر صحبت‌ها با طرح آن ویدئو همه‌ی حرف‌های ارزشمند ابتدای کار را از بین بردند. در آینده خواهید فهمید آقای احمدی‌نژاد در رابطه با طرح آقای مشائی به این شکل چه اشتباه بزرگی انجام دادند، گویا ایشان در موقعی که پای آقای مشائی در میان است آنچنان احساساتشان بر حکمت‌شان حاکم می‌شود که متوجه نیستند چه می‌کنند و از این جهت برای دوستانی که در این موضوع دقت کافی ندارند نگرانم و می‌ترسم یک نحوه جدایی بین‌ آن‌ها و اصل انقلاب اسلامی ظهور کند. تقاضای بنده از جنابعالی و دوستانتان آن است که هیچ تعهدی جز تعهد نسبت به انقلاب و حضرت امام و رهبری بر دوش خود نگذارید و همه‌ی نسبت خود را در عصر حاضر با انقلاب و اهداف جهانی آن معنا کنید و با این دید به بعضی از حرکات و گفتار آقای احمدی‌نژاد بنگرید تا بین آن وجوه از حرکات ایشان که در ذیل نظرات رهبری موجب احیاء گفتمان انقلاب اسلامی شده و آن وجوه از حرکات ایشان که هیچ معنای منطقی ندارد، بتوانید تفکیک کنید. و اگر از این موضوع غفلت کنید باید دلواپس آینده‌ی خود باشید که از یک‌جایی زاویه‌ی شما با نظام اسلامی تحت علاقه‌مندی به آقای مشائی شروع می‌شود. زیرا همان رهبری که در مقاطع مختلف از دولت آقای احمدی‌نژاد پشتیبانی کردند از شورای نگهبان پشتیبانی نمودند، حال آقای احمدی‌نژاد در راستای طرح آقای مشائی و ریاست جمهوری ایشان و عدم تأیید آقای مشائی توسط شورای نگهبان ، با شورای نگهبان مسئله پیدا کرده‌اند و نظر شورای نگهبان را نپذیرفته‌اند و می‌خواهند از طریق حکو ولایی رهبری مسئله را حل کنند، در حالی‌که اگر نسبت ما با آقای احمدی‌نژاد در رابطه با تأیید رهبری از دولت ایشان باشد، ما در رابطه با اعتراض ایشان به شورای نگهبان هیچ نسبتی با ایشان نداریم و از این کار ایشان سخت گله‌مند هستیم. ولی اگر آقای احمدی‌نژاد را به خودی خودشان بپذیرید مجبورید به دنبال ایشان شما هم نسبت به شورای نگهبان معترض شوید. در حالی‌که تا حال همیشه جریان‌هایی با شورای نگهبان مقابله می‌کردند که از جنس انقلاب نبودند و هم‌صدا با رادیو و تلویزیون‌های بیگانه، شورای نگهبان را مانع اهداف خود که عموماً متمایل‌کردن انقلاب به غرب بود، می‌دانستند، و این شروع زاویه‌ای است که آقای احمدی‌نژاد در ذیل ارادت و شیفتگی به آقای مشائی نسبت به یکی از اصیل‌ترین نهادهای انقلاب – یعنی شورای نگهبان - پیدا کردند، شورای نگهبانی که در کلیت خود عین نظام اسلامی است. همچنان که روحانیت در کلیت خود عین اسلام است و حضرت امام فرمودند: «اسلام منهای روحانیت یعنی اسلام منهای اسلام». با این‌که می‌توان به بعضی از روحانیون اشکال داشت ولی اگر نفی کلی روحانیت کردیم خواسته یا ناخواسته نفی اسلام نموده‌ایم. در مورد شورای نگهبان نیز اگر به بهانه‌ی نقد سخنان بعضی از اعضاء آن، نفی کلی کردیم و تصمیم نهایی آن جمع را نپذرفتیم عملاً زاویه‌ی خود با نظام را شروع کرده‌ایم و دیگر انتظار نداشته باشید برکات معنوی که نصیب نیروهای ولایی در این انقلاب شده نصیب شما شود. چه شده است که وقتی آقای احمدی‌نژاد نظر به ریاست جمهوری آقای مشائی دارند، نظر خود را از نظر مجموعه‌ای از علمائ و حقوق‌دانان برتر می‌دانند؟ آیا این آقای احمدی‌نژاد، همان آقای احمدی‌نژاد هستند که جدای از آقای مشائی رئیس جمهوری توانا و ارزشمندی بودند که رهبری عزیز تمام قد از ایشان دفاع کردند؟ و حالا به شورای نگهبانی اعتراض دارند که حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به عنوان یک نهاد لاینفک از انقلاب اسلامی در موردش آن‌همه تأکید داشتند و عجیب آن است که این اعتراض توسط یک مقام رسمی کشور که در جایگاه ریاست جمهوری می‌باشند به شکل علنی صورت می‌گیرد!
29599
متن پرسش
سلام: مطالعات زیادی در مورد این سوال داشتم که آیا جهان برای ادامه حیات خود نیاز به علت حادث خود یعنی خدا دارد یا خیر؟ اکثرا از آقایان علامه طباطبایی و ملاصدرا (ره) مطالبی بیان می‌کردند که برای بنده قانع کننده نبود، بیشترین توضیح مبنی بر این بود که ممکن الوجود هر لحظه برای ممکن بودن نیاز به علت دارد و چون این جهان خودش ممکن الوجود است ... درحالیکه از نظر بنده ۱. ممکن الوجود ممکن است وجود داشته باشد ممکن است وجود نداشته باشد، اگر وجودش حادث شد دیگر نمی‌تواند وجود نداشته باشد مگر علتی دیگر بر آن واقع شود ۲. حتی اگر بر فرض محال ممکن الوجود هر لحظه نیاز به علت داشته باشد این جهان می‌تواند چند مجموعه باشد که مجموعه الف هر لحظه علتی برای مجموعه ب و مجموعه ب هرلحظه علتی برای مجموعه الف باشد و نیاز به علت حادث که همان خدا هست نباشد. لطفا از زدن مثال پرهیز کنید چرا که در مثالها تناقضات زیادی است، سوال همچنان پا برجاست: اینکه ادعا می‌کنیم وجود خدا هر لحظه برای ادامه روند این دنیا نیاز است به چه علت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن‌الوجود در ذات خود همواره ممکن‌الوجود است و لذا وقتی هم که حادث شد، برای ادامه‌ی بقاء نیاز به خلقت مدام دارد زیرا ذاتی که ممکن است، هیچ‌وقت واجبِ بالذات نمی‌شود. در این مورد خوب است «برهان صدیقین» مطالعه شود تا بین علت حقیقی و علت معدّه تفکیک گردد. موفق باشید

11605
متن پرسش
به نام خدای محمد (ص). سلام علیکم: حقیر تا اینجا که دروس شما را جلو آمده ام متوجه نقص خود در ندانستن و اشتباه فهمیدن، فهمیده ام و در مرتبه بعد به این فهم دوم هم آگاهی به نفهمیدن و ندیدن آگاه شده ام و این سسله نفهمیدن بعد از هر مرتبه فهم و آگاه شدن به نفهمیدن هم آگاهم و به این آگاهی هم، آگاه به ندانستن موضوع کما هی هم آگاهم. حال می پرسم حالا که قرار است در هر مرحله در نفهمیدن باشم و در هر مرحله از بودن، باز هم در نفهمید باشم چه امیدی هست برای فقیر الی الله بودن و به خدای پیامبر نرسیدن. چه دلیلی دارد که من در معارف ادامه دهم؟ من که همش دارم می فهمم که نمی فهمم این که هیچ کمالی برای آن متصور نیست؟ حال چرا هر لحظه در زندگی فقط به سمت نقص و نفهمی بروم مگر بیکارم برای خود به جای کمال نقص بیاورم در صحنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر کاری جز این داری که بفهمی به خودی خود هیچ نمی‌فهمی مگر آن‌که خداوند به لطف خود مددی بکند. چرا که فرمود: «العِلمُ نورٌ يَقْذِفُهُ اللَّه في قلب مَنْ يَشاء» علم نوری است که خداوند به قلب هرکس خواست می‌اندازد. اگر این مطالعات همراه با رعایت حقوق افراد و عبادات باشد مقدمه می‌شود تا خدا لطف کند و ما را منوّر به علم نماید. موفق باشید

11378

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم بنده پوزش می طلبم که وقت گرانبهای شما را با طرح این سوال می گیرم. شما مرکز یا جایی را در نظر دارید که بتوان کتاب های کارکرده را خریداری کرد. مثلا دوره 9 جلدی" تاریخ فلسفه" 88 هزار تومان است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدایت شوم، نه! موفق باشید

29767

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
واقعیت اول: اگر خدایی وجود داشته باشد، باید برای بخشایش به پایم بیوفتد. [نوشته یک یهودی روی دیوار زندان آشویتز در اردوگاه مرگ نازی ها در جنگ جهانی دوم. واقعیت دوم: به گزارش مشرق، پس از آنکه یک دختربچه گریان از پاپ ‌پرسید ‌«چرا خداوند اجازه می‌دهد دختران کوچک به فحشا کشیده شوند؟»، پاپ آن دختربچه را که پدر و مادرش او را‌ رها کرده‌اند، در آغوش گرفت. گلیزل پالومار ۱۲ ساله با چشمانی اشکبار از پاپ پرسید: «کودکان زیادی به مواد مخدر و فحشا مبتلا می‌شوند. چرا خداوند اجازه می‌دهد این اتفاقات برای ما بیفتد؟ بچه‌ها که گناهی ندارند‌». پاپ که در بین کاتولیک‌ها به «پاپ فقرا» مشهور است، دختربچه را در آغوش گرفت و نتوانست به سخنرانی از قبل آماده شده خود به زبان انگلیسی بپردازد و در عوض به زبان اسپانیولی به پاسخ دادن به آن کودک ‌پرداخت. پاپ که آشکارا تحت تأثیر قرار گرفته بود، گفت: این دختر سؤالی را مطرح کرده ‌که هیچ پاسخی برای آن نیست و او حتی قادر نبود ‌این سؤال را به خوبی مطرح کند و به گریه افتاد. این سوال بزرگی برای همه ماست: برای چه کودکان باید رنج ببرند؟ چرا؟ او در بخش دیگری از سخنانش گفت: تنها زمانی به پاسخ مورد نظر نزدیک شده ایم که بتوانیم برای این وضعیت ضجه بزنیم. واقعیت سوم: دفتر نجات ایزدیان ربوده شده افزود: علاوه بر ده ها گور فردی، تعداد ۸۰ گور دسته جمعی تاکنون در شهرستان سنجار کشف شده است و تعداد ۶۸ مقبره و زیارتگاه دینی نیز به دست داعش منفجر شده است. طبق آمار اعلام شده این دفتر، تعداد ایزدیانی که به خارج از کشور مهاجرت کرده اند بیش از ۱۰۰ هزار نفر می باشد و همچنین تعداد ایزدیانی که ربوده شده اند ۶۴۱۷ نفر (۳۵۴۸ نفر زن و ۲۸۶۹ نفر مرد) می باشد. تعداد ایزدیانی که از چنگ تروریست های داعش رهایی یافتند ۳۴۵۱ نفر می باشد که از این تعداد ۱۱۷۸ نفر زن، ۳۳۷ نفر مرد، ۱۰۱۰ نفر کودک دختر، ۹۲۶ نفر کودک پسر می باشد. بر اساس این آمار تعداد ایزدیانی که همچنان جزو ربوده شدگان هستند ۲۹۶۶ نفر می باشد که از تعداد ۱۳۶۰ نفر زن و ۱۶۰۶ نفر مرد هستند. شایان ذکر است، گروهک تروریستی تکفیری داعش هنگامی که در ۳ اوت ۲۰۱۴ به شهرستان سنجار و روستاهای ایزدی اطراف کوه این شهرستان در عراق حمله کرد، مردان و پسران جوان را به اطراف روستا منتقل و آن ها را قتل عام کرد و زنان و دختران جوان و کودکان را به عنوان اسیر و غنیمت به همراه خود برد تا در بازار بره فروشی به عنوان برده های جنسی به فروش بگذارد. سلام استاد. از این گونه واقعیت های تلخ که ما اسمش را به راحتی «حکمت و مصلحت خدا» و یا «امتحان خدا» می گذاریم، از اول خلقت بوده و خواهد بود. در این دنیا به هر موجودی که نگاه می کنیم اعم از انسان یا حیوان، در حال رنج کشیدن است. حتی در این مقوله ی رنج و عذاب زندگانی، فرقی بین مومن و کافر هم نیست و همه گرفتار رنج و عذاب هستند و هیچکس هم نمی داند چرا به این دنیا آمده و چرا باید رنج بکشد. و به همین راحتی هم می گوییم رنج مومنان ثواب اخروی دارد و کافر هم به درک! حتی حیوانات هم همگی در حال اضطراب و رنج هستند همانند آهویی که بچه ی چند ماهه اش گرفتار چنگال شیر شده. استاد به راستی این همه مصیبت و رنج سختی برای چیست؟ لابد برای به ظهور رسیدن اسماء الهی! البته به زبان ساده تر باید بگویم که ما موش آزمایشگاهی خدا هستیم که هر بلایی دلش خواست سر ما درآورد و تازه این اول ماجراست، آن دنیا هم باید منتظر چماق نکیر و منکر و عذاب الهی باشیم که چرا موش آزمایشگاهی خوبی نبودیم! استاد عزیز! بدبختی ها و رنج های بشر با سیر مطالعاتی و عدل الهی شهید مطهری حل نشده و نخواهد شد. از هشت میلیارد جمعیت کره زمین فقط دویست ملیون شیعه هستند و آن دویست میلیون هم خیلی هاشان شیعه شناسنامه ای! آیا آنکس که شیعه نیست و نماز نمی خواند ولی بر طبق وجدانش عمل می کند، به جهنم می رود؟ شاید در نگاه اول کسی که جبری باشد، خیلی احمق به نظر برسد ولی واقعیت این است اختیاری در کار نیست و همه جبر است و جبر؛ آقازاده ای که دغدغه ی نان دراوردن برای زن و بچش رو نداره و پول باباش از پارو بالا می ره، بایدم بیاد صف اول نماز جماعت و فریاد الله اکبرش طاق مسجد رو بلرزونه! ولی از پسربچه ای که پدرش معتاده و مادرش برا یه لقمه نون باید بره تن فروشی کنه نباید انتظار داشت نماز بخونه و شبهاتش رو با سیر مطالعاتی حل کنه. جواب قانع کننده می خوام و گرنه قید همه چی رو میزنم و منم می پیوندم به صف اون هشت میلیارد آدم گمراه جهنمی!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضاً که بنده افتخار مطالعه‌ی قرآن را دارم و متوجه‌ی راه حل‌هایی می‌شوم که خداوند از طریق پیامبران برای بشر آورده، تعجب می‌کنم چرا بشر چنین راهِ حل‌هایی را رها کرده؟! در حالی‌که تمام ابعاد زندگی انسان در آن راه حل‌ها مدّ نظر قرار گرفته. راستی را! راهی برای نجات از این‌همه بحران، جز برگشت به راه انبیاء الهی هست؟ نمی‌خواهم صورت مسئله را پاک کنیم، اما به ریشه‌ی این‌همه ظلم و بحران باید فکر کرد. اگر دیروز دختران بی‌گناه را زنده به گور می‌کردند و خداوند راه عبور از آن فجایع را، حضور پیامبرش در آن موقعیت بحرانی گذاشت؛ چرا برای عبور از فجایع امروز به رجوعی جانانه به همان راه فکر نکنیم؟ آیا اگر از راه‌های الهی فاصله گرفتیم و به بحران‌ها دچار شدیم، در این موارد باید خدا را مقصر بدانیم یا مطلب را با همه‌ی سختی‌هایش به پای روحیه‌ی غفلت از راه خدا وصل کنیم؟ بالاخره در جهانِ بی‌خدا بخواهیم و نخواهیم چنین است که می‌فرمایید. باید به راه‌ حل‌ها فکر کرد و آن راه حل‌ها را جدّی گرفت. موفق باشید   

11731
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: لطفا بفرمایید منظور از ایدئولوژی و برخورد ایدئولوژیک چیست؟ انتقاد از برخورد ایدئولوژیک امروز باب زبان همه گروه ها شده ولی چندان برایم مفهوم نیست که نقد وارد به آن از چه جهت است. حتی جنابعالی هم چند وقت قبل در نقدی از مقاله جناب زارعی که در نقد مقاله دکتر داوری نوشته بود فرموده بودید که نقد و بیان آقای زارعی یک برخورد ایدئولوژیک است نه از ساحت تفکر. این ایدئولوژی که حتی مورد نقد شما هم هست به واقع چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. در معنای مختصر می‌توان گفت نگاه ایدئولوژیک یعنی نگاهی که بر مبنای فرض‌های ذهنی به موضوعات نگاه‌کنیم بدون آن‌که به آن موضوع فکر نمائیم. مثلاً یک برداشت از اسلام داریم و همه‌ی اسلام را آن بدانیم و به نگاه‌های دیگران که آن‌ها هم از اسلام گرفته‌اند توجه نکنیم و در مورد آن نگاه‌ها قدرت فکرکردن را از دست بدهیم. موفق باشید

11694

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من به تازگی با اثر «رسایل» علامه طباطبایی (ره) آشنا شده ام (خیلی مبتدی هستم) مثلا فهمیده ام که انسان بر اساس عملی که دارد هر لحظه در حال تغییر است (حرکت جوهری)، و بهشت خودش است و جهنم هم البته بهشت و جهنم هم وجود دارد (براساس عمل خیر درونش روح و ریحان و نورانی می شود و برعکسش هم تبدیل به یک موجود جهنمی می شود) انسان تا لحظه ی مرگش همینطور هر لحظه دارد خودش را می سازد یعنی انگار کار خیر کنی یک مشت خاک بهشتی درون خودت ریخته ای تا اینکه لحظه ی آخر عمر انسان با ملکاتی که برای خودش ساخته منتقل می شود... آیا این مطالب را صحیح آموخته ام؟ 2. و اینکه می توانم این مباحث شسته رفته و کاربردی را برای دیگران آهسته آهسته توضیح دهم یا اینکه این مباحث سنگین است؟ معتقدم الان ما اعتقادتمان پوک شده نه منطقی نه استدلالی هیچی به هیچی! خدا هدایت کند نامرد هایی را که دین و مذهب را خز کردند رفت! یعنی خوب دین هم جزو یکی از نیاز های انسان است مثل نیاز به خوراک و پوشاک و.. نفهمیدند دین برنامه ست!! نفهمیدند علت خلقت بندگی ست!! آیا می توانم؟؟؟ 3. واقعا سوال دارم که آموزش پرورش ما سرکلاس دینی چه می گوید و حتی علما!.. اگر اول کار بیان بگن آقا تو لحظه لحظه داری خودتو می سازی الان باطن تو یا نورانیه و خوش یا تاریک و ظلمانی و حیوان طور.. اعتقاد انسان ها صحیح تر شکل می گرفت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحمداللّه متوجه اصل مطلب شده‌اید 2- چرا نتوانید، صادقانه بگویید این حرف‌ها را از علامه فهمیده‌ام و برای شما ارائه می‌دهم 3- فکر می‌کنم آن بنده‌ها‌ی خدا می‌گویند ولی فضای کلاس طوری است که کسی گوشش بدهکار این حرف‌ها نیست. موفق باشید

10439
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار. عزاداریهاتان مقبول درگاه حضرت حق. استاد بنده چند سوال برایم پیش آمده البته دایم سعی می کنم از ذهنم این سوالات را برانم اما نشد و این است که به شما پناه آوردم. استاد وقتی شرح اقدامات اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را می خوانم دایم با سایر امامان مقایسه می کنم و به خودم می گویم چرا بقیه ائمه (علیهم السلام) این سلوک را نداشتند؟ چرا آنها علنا در برابر کفر زمان نایستادند؟ البته می دانم که مثلا خود امام حسین هم در زمان معاویه قیام نکردند ولی به هرحال طی نامه ای اعلام کردند که همین که با تو نمی جنگم می ترسم در پیشگاه خدا گنهکار باشم و ... یعنی در واقع به نظر می رسد یک روحیه منحصر بفردی در شجاعت داشته باشند و این با تصور من که ائمه را کلهم نور واحد می بیند تفاوت دارد و از این حس عذاب می کشم. شاید بفرمایید مهم این بوده که اسلام حقیقی بماند حال زمانی با شهادت علنی اما حسین (علیه السلام) زمانی با کلاسهای آموزشی امام صادق (علیه السلام) و ...استاد آیا هرکدام از ائمه را که به جای هم می گذاشتند همان حرکت را می کردند؟ یعنی اگر مثلا امام هادی (علیه السلام) را می گذاشتند به جای امام حسین همین کار را می کردند؟ استاد یک پرسش دیگر که در ذهنم شکل می گیرد این است که در تاریخ وقایع بدتر و وحشتناک تر از عاشورا هم احتمالا اتفاق افتاده مثلا در حمله مغول، یا اصلا همین داعشی ها، پس ما نباید برای مثلا کیفیت حوادث عاشورا اشک بریزیم البته من وقتی وقایع را می خوانم مثلا از روی مقاتل و یا ناحیه مقدسه اشکم در می آید ولی استاد ما دقیقا برای چه چیزی اشک بریزیم که آن هدف اشک بر اباعبدالله علیه السلام حاصل شود؟ البته بخودم می گویم در طول تاریخ برای هرکس افتاده باشد، برای اهل بیت نبوت (علیه السلام)حتی خار هم نباید به پایشان برود.. استاد لطفا راهنماییم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ائمه«علیهم‌السلام» در زندگی خود نشان دادند تا پای جان بر سر دین الهی ایستاده‌اند و در این رابطه همه‌شان جان خود را از دست دادند منتها حرکت سیدالشهداء«علیه‌السلام» ملموس‌تر است. ولی حضرت هادی«علیه‌السلام» کاری با متوکل کردند که بارها متوکل‏ مى‏گفت:«وَیْحَکُمْ قَدْ أَعْیَانِی أَمْرُ ابْنِ الرِّضَا» واى بر شما! کار ابن‏الرضا مرا از پا انداخته. منظورش امام هادى علیه السلام‏ بوده 2- همان‌طور که متوجه‌اید بحث جنایات لشکر یزید در کربلا چیز مهمی نیست، عظمت کربلا به حرکات و مدیریت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» است که اشک آدم را در می‌آورد که چه زیبا عمل کردند و طلب اُنس با آن زیبایی‌ها، آن اشک مقدس است. موفق باشید
11602
متن پرسش
با سلام: نقش زنان در جامعه ما چیست؟ امام زمان (عج) از خانم ها و دختران امروز چه انتظاری دارند؟ فعالیت در چه زمینه ایی باعث خشنودی ایشان است؟ به خصوص خانم هایی که دانشجو هستند؟ آیا حضور در دانشگاه مورد رضایت ایشان است یا ازدواج و حضور در خانه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

در هر دورانی انسان باید مطابق آن دوران که خداوند اهداف بشر را بر قلب‌اش اشراق می‌کند تکلیف دینی خود را بیابد و بنا به قول امام صاد (ع): «وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس‏» کسی که به زمانه‌ی خود عالم است مسائل مبهم به او حمله نمی‌کند که نداند چه کار کند. زنان نیز باید خود را در این دوران بازتعریف کنند و وظیفه‌ی حضور تاریخی خود را در این دوران بیابند.

با ظهور سلسله‌ی صفویه و حضور شیعه به عنوان یک دولت، زنان شیعه نیز توانستند مطابق تاریخی که پیش آمده خود را در آن تاریخ معنا کنند، رسالتی را که باید به عهده می‌گرفتند، شناختند و به صحنه آمدند که حاصل آن تربیت نسل‌های متمادی از متدینین بود با حضوری چهارصدساله تا این‌که رضاخان برای تحقق فرهنگ غرب پا به میدان گذاشت و همان نسل به‌خوبی در مقابل تهاجم فرهنگی رضاخانی ایستادگی کردند و از آن‌جایی که کارگزاران رضاخانی هسته‌ی مقاومت را در مادران آن نسل دیدند، به صورتی ناشیانه و احمقانه به جنگ چادر زنان رفتند تا به گمان خود با رفع آن بستر، امکان سریان فرهنگ مدرنیته را در کشور ایران فراهم کنند، هرچند آن کار ناشیانه و احمقانه بود ولی در هر حال با حضور فرهنگ مدرنیته در این منطقه از طریق آتاتورک و رضاخان، تاریخ جدیدی شروع شده بود که زنان این دوران باید مثل زنان دوران صفویه در این تاریخ جایگاه خود و رسالت تاریخی خود را بیابند زیرا زمانه محتاج به تأمل تاریخی جدیدی بود.

سراسر دوران قاجار و پهلوی دوران قبض و بسط زنان متدین است که نه هنوز آمادگی حضور در تاریخ جدید با هویت دینی را یافته‌اند و نه امکان ادامه‌ی هویتی بود که در دوره‌ی صفویه برای خود تعریف کرده‌ بودند و تاریخ جدید همچنان با شدت بیشتر شرایط باقی‌ماندن در گذشته را تنگ‌تر می‌کرد و همه‌چیز با نگاه فرهنگ غربی دیده می‌شد در آن حدّ که بعضی گمان کردند گویا یک راه بیشتر جلوی زنان ما نمانده و آن تن‌دادن به هویتی است که فرهنگ غربی در جلو ما قرار داده، و متأسفانه بعضی زنان ما از این طریق قربانی چنین تحلیلی شدند در حالی‌که ماوراء عقل غربی که به دنبال اهداف زندگی غربی است، باید به دنبال عقل دیگری بود که نه عین عقل زنِ دوران صفویه است و نه عین عقل زنِ فرهنگ مدرنیته؛ و این یعنی تولدی دیگر برای نظر به افقی که در جلو ما قرار گرفته.

زنان نباید مثل مردان بشوند - اشتباهی که غرب مرتکب شد- ولی نباید برای فرار از مردشدن مثل گذشته‌ای زندگی کرد که دیگر گذشته است و شرایطی پیش آمده که از حضور زن در جامعه گریزی نیست. شرایط جدید نشان داد زن برای ادامه‌ی زندگی دینی گرفتار خللی شده که نه باید در مقابل فرهنگ غربی تسلیم شود و نه امکان ادامه‌ی آن نوع زندگی که در دوران صفویه آغاز کرد، فراهم است. باید زنی متولد شود که بفهمد در این دوران چه تحولی در درون انسان‌ها پدید آمده و اسلام در این فضا چه نوع زندگی را توصیه می‌کند.

اگر یک روز در جامعه‌ی دینی با حذف عوامل فسادانگیز، مسیر دینداری جلو زنان و مردان جامعه قرار می‌گرفت و عملاً شرایط طوری جریان داشت که جز راه دینداری بقیه‌ی راه‌ها چندان هموار نبود و لذا زنان به راحتی عالَم عفاف خود را نگه می‌داشتند و به مسئولیتی که می‌شناختند مشغول بودند، امروز عوامل فسادانگیز در همه‌جا هست و از طرفی بنا به شرایط پیش‌آمده زنان نمی‌توانند همواره در خانه بمانند و این‌جا است که باید «عفت» با معنایی بسیار عمیق‌تر به کمک معارفی متعالی به صحنه آید تا زنان در چنین شرایطی بتوانند مثل همیشه‌ی تاریخ، مظهر «عفاف» و «عفت» باشند و در متن آن عفت و عفاف به انجام مسئولیتی که می‌شناسند بپردازند.

 اگر تا دیروز با حذف فساد در جامعه، زنان با شرایطی روبه‌رو نمی‌شدند که برای حفظ عفاف خود باید سخت محتاج معارف عمیق و بلند باشند؛ ولی امروز تک‌تک زنان اگر به معارفی عمیق منوّر نباشند و با نور شهودی و حضوری، برهان و نورِ پروردگارشان را در نهی سوء نبینند امکان مقاومت در این شرایط بسیار کم خواهد بود.

زنان ما باید بدانند برای تحقق رسالت تاریخی خود، نیاز به معارفی دارند که در حفظ عفاف و حفظ حریم خانواده و تربیت فرزندان در این دوران به آن‌ها مدد برساند و این اصلی‌ترین انتخابی است که آن‌ها باید در این تاریخ بدان دست یابند تا اصلی‌ترین شخصیت خود را که «عفاف» است به صحنه آورند و در زیر سایه‌ی «عفاف»، حضور آن‌ها جهت تحقق سایر مسئولیت‌ها در جامعه مفید خواهد بود و در عین این‌که لازم نیست منبع اقتصادی خانواده باشند ولی مثل زنان دوران صفویه می‌توانند در امور اقتصادی هم مکمل اقتصاد خانواده باشند، نه آن‌که حقوق آن‌ها موجب برهم‌زدنِ اقتصاد جامعه گردد.

 موظفیم از خود بپرسیم آن معارفی که ما را در این ظلمات به نور وارد می‌کند کدام‌اند؟ خداوند در راستای نجات حضرت یوسف (ع) از فضایی که همسر عزیز مصر در آن صحنه ایجاد کرده بود، سخن از «نور و برهانی» به میان ‌آورد که موجب شد از آن مهلکه رها شود. قرآن می‌فرماید: «لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّه‏»(یوسف/24) اگر یوسف نور پروردگارش را نمی‌دید گرفتار می‌شد. و سپس در ادامه می‌فرماید: «كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاء» این‌گونه زشتی و فحشاء را از او برگرداندیم. و امروز نیز باید با رؤیت پروردگار خود از فضایی که شبیه فضایی است که حضرت یوسف (ع) با آن روبه‌رو شدند رهایی بیابیم و این‌جا است که ضرورت نظر به معارف «وجودی» و «حضوری» به جای معارف «حصولی» به صحنه می‌آید تا ذیل تاریخی که به نور شخصیت اشراقی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تجلی کرده است، بهترین زیست نصیب ما شود و از این جهت جمع بین حضور در خانه و حضور در دانشگاه ممکن است. موفق باشید.

11532
متن پرسش
با سلام: استاد بنده دانشجوی سال آخر دوره دکتری هستم. خواستگار دیپلم داشتم. قبلا معتقد بودم فقط تحصیلات عالیه نباید ملاک باشد و با این فرد صحبت کردم اما با وجود اینکه ایشان از نظر خیلی ها از نظر مذهبی مورد تایید بودند با صحبت با ایشان به نظرم فکر بسته ای داشتند ایشان می گفتند که 90 درصد دانشجوها رو قبول ندارند، با کار و رانندگی همسر مخالف بودند و معتقد بودند کار باعث نرسیدن خانم ها به زندگی می شود. به نظر هم متکبر آمدند. مشاوره رفتم خانمی بودند که استاد حوزه بودند و کاملا ایشان را رد کردند. ما هم با وجود اینکه ایشان دوباره قصد صحبت داشتند ردشان کردیم. الان فکر می کنم شاید نباید ردشان می کردم. استاد ایشان از نظر مذهبی خوب بودند (البته کمی سخت گیر به نظر می آمدند) اما از نظر اخلاق چندان به دل ننشستن و خودشان می گفتند که زود عصبانی می شوند و بنده الان نگرانم که بیخود ردشان کرده باشم و خدا از این کار بنده ناراضی باشد. استاد می شود به خاطر اختلاف تحصیلی زیاد کسی را رد کرد؟ الان که دوباره خواستگار دیپلم برای من تماس گرفته از پشت تلفن ردشان کردیم چون با صحبت با خواستگار قبلیم به این نتیجه رسیدم که 7 سال اختلاف تحصیلی می تواند مشکل آفرین باشد اما مطمئن نیستم. لطفا راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عدم تحصیلات دانشگاهی به خودی خود چیزی نیست که موجب شود خواستگار شما کفو شما حساب نشود! ولی تنگ‌نظری و این‌که طرف با کار خانم‌ها و رانندگی آن‌ها مخالف باشد نه‌تنها یک نوع عقب‌بودن از مسائل مهم زندگی است، بلکه برای یک فرد مذهبی فاجعه است و هرگز پشیمان نباشید از این‌که آن آقا را ردّ کرده‌اید ولی نباید نتیجه بگیرید هرکس که دیپلم داشته باشد کفو شما نیست! باید با او صحبت کنید و نتیجه بگیرید، اگر به اسم مذهبی‌بودن در عهد قاجار زندگی می‌کند برود از عهد قاجار هم همسر انتخاب کند و نه در عهد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به دنبال همسر مذهبی باشد! زنان عهد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در اوج عفاف در این تاریخ زندگی می‌کنند، نه گرفتار تجدداند و نه اسیر گذشته‌ای که گذشته است. موفق باشید

5065
متن پرسش
سلام. اونطوری که من از نظراتتون راجع به هنر برداشت کردم اینه که هنرهای هفتگانه ای که هست ما را به جایی نمیرساند و وقت تلف کردن هست. پس در نتیجه اهالی هنر هم کار بیهوده ای انجام میدهند. عذر میخوام اینطوری صحبت میکنم ولی چون خودم حوزه ی عکاسی فعالیت دارم و از طرفی هم میخوام از بحثهایی که شده کمال استفاده را ببرم و خودم را در مسیر انتخاب بزرگ قرار بدهم این شبهه ها برام پیش می یاد . استاد گرامی خیلی از نظراتتون راجع به هنر از آنجایی که بنده با اهالی هنر ارتباط داشته و دارم در ظاهر صحیح نیست البته عذر میخوام این جسارت من را به حساب نادانی من بگذارید ولی چون خودتون گفتید که توی حوزه ی هنر صاحب نظر نیستید این مطلب را عرض کردم چون یه کم فکر کردم که استفاده از مطالبتون با فعالیتی که دارم ممکنه در تضاد باشه ودر نهایت خودم را در استفاده از بحثهاتون محروم کنم. در برخورد با هنرمندان اگه شما این تجربه را داشته باشید میبینید که درصدی از بحثهاتون در این عزیزان وجود داره و در خودشان پیاده سازی کرده اند البته نه از طریق برخورد مستقیم با مباحث بزرگان ولی از طریق مواظبت کردن خودشان در رفتارهاشون و زندگی و حوزه ی کاری که این هم از طریق دغدغه های انسانی که دارند در شخصیتشون ظهور کرده و میکند. اگه واقعا نظرتون همونی بود که خودتون در جواب سؤالات دیگر دوستان گفته اید ، (نمیدونم چطوری با ید درخدمت استادی چون شما این جسارت را بی پرده بیان کنم،واقعا عذر میخوام) ولی یک عامل دفعی است برای کسانی است که حوزه ی هنر فعالیت دارند و میخواهند از مباحثتون بهره لازم را ببرند. بازهم جسارت بنده را به بزرگواری خودتون ببخشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض کردم بنده در رشته‌های هنری مثل فیلم‌سازی و عکاسی و موسیقی صاحب‌نظر نیستم ولی از شعر و ادبیات بسیار استفاده می‌کنم و مسرور می‌شوم. نمی‌دانم چگونه می‌فرمایید سخنان بنده موجب دفع افراد نسبت به هنر می‌شود در حالی‌که تصور بنده آن است که عرایض بنده باید نظر به عالَمی داشته باشد که هنرمند واقعی طالب آن عالَم است و آن‌ها را به خلق آثار هنری بر اساس ذوق خودشان وا می‌دارد. موفق باشید
4034
متن پرسش
سلام ،استاد مدت 3 سال با اثار شما اشنا شده ام ولی چون در فضای حوزه شبهات زیاد است و از طرفی تا حدودی از مبانی عرفان و ایرادات انها به فلسفه و یا بلعکس شنیده ام و مختصر حتی دریافته ام ان خدایی که کلام معرفی میکند غیر از خدای قران که فعال لما یرید است،میباشد و یا بین شبهات اصولیین و اخباریین افتادهام و همچنین مباحث معرفت شناسی که از همه برای من پر رنگتر است ، مضطر گردیده ام استادکمکم کنید اجما لا موضوعات رو گفتم لطفا تفصیلا توضیح دهید تا در سلوک ذیل اندیشه امام که خودتون گفتید به بنده در تماس تلفنی عقب نمانم .امام چطور اینها را حل کرد .چه کنم که این شبهات را نمیتوانم به کسی گویم شاید موجب تنزل روحی شان گردد وخدا به این راضی نباشد.متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با مطالعه‌ی کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تا حدّی بتوانید در جواب سؤال‌تان به جمع‌ بندی برسید البته به شرطی که قبلاً مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین را کار کرده باشید. موفق باشید
2561

همسر دومبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم اینجانب دارای 40 سال سن و به همراه همسر و سه فرزندم زندگی می کنم اختلافی با همسرم نداشته و زندگی به صورت معمولی طی میشد تا اینکه یکسالی است به طور نا خودآگاه با دختر خانمی آشنا شدم و بعد از مدتی که ارتباط کاری به صورت تلفنی با رعایت مسایل شرعی با او داشتم بین ما یک محبت دوطرفه پیش آمد هرچند بی اختیار بود و هیچگونه حریم شرعی را زیر پا نگذاشته بودیم و با اینکه آن دختر می دانست من دارای خانواده هستم حاضر شد با همه سختیها کنار آمده و به عنوان همسر دوم با من زندگی کند اما من به خاطر ترس از به هم خوردن زندگی اولم نمی توانم چنین کاری را بکنم از طرفی هم محبت به او باعث شده است که نتوانم از این موضوع بگذرم و چند ئقتی است ذهن و فکر نرا مشغول کرده است لطفا اینجانب را راهنمای فرمایید که آیا از لحاظ شرعی و اخلاقی ازدواج مجدد من اشکلی دارد یا نه و اگر اشکال دارد چگونه با این موضوع کنار بیایم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شرایط فرهنگی کشور ما طوری است که این نوع ازدواج‌ها موجب می‌شود ارتباط باطنی که با همسر اول‌تان دارید و در آینده به کمال خود می‌رسد را از دست بدهید و نه این خانم دوم می‌تواند آن نوع ارتباطی که با همسر اول‌تان دارید را پدید آورد و نه ارتباطی که با همسر اول‌تان دارید و در آینده‌ بسیار زیبا و آسمانی می‌شود را ملاقات خواهید کرد. در هر صورت کمک کنید آن خانم بتواند ازدواج کند و شما هم بیشتر ذهن خود را به همسر خودتان مشغول کنید و بدانید رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌و‌آله» فرمودند: هر آن‌چه در بقیه‌ی زن‌ها می‌یابید در همسر خودتان هست. موفق باشید
631
متن پرسش
سلام علیکم.سوال من در ارتباط با جن است.خانواده ما (عمع-عمو پدر بزرگ /پدر و فرزندانشان)معمولا کم وبیش جنیان را در زمان ها و اوضاع مختلف رویت می کنند.اما مزاحمت زیادی برایشان ندارند. ولی من را خیلی آزار می دهند.طوری که چند سال پیش مدام آنها را در صور و مکانهای مختلف میدیدم ،وسایلم را می بردند و حتی یکبار اقدام به خفه کردن من شد که با رسیدن خواهرم و توسل به قرآن و... آزاد شدم.مدتی بود(حدود 1سال)که راحت بودم و جز یکی 2 بار سراغم نیامده بودند اما الان مجدد خیلی شدید آزارم میدهند.(مثلا چند روز پیش یکی ازآنها درظاهر کودکی 10-11 ساله روی پایم نشسته و با شدت بالا و پایین می پرید و من را میزد.)با توجه به اینکه من فعلا خارج از ایران دانشجو هستم و هیچ دسترسی به کسی یا جایی ندارم راهنماییم کنید زیرا ادارم حالت جنون پیدا می کنم.متشکرم.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- إن‌شاءالله که ابتدا کتاب «جایگاه جن و جادوگر و شیطان» را خوانده‌اید، اگر مطالعه نفرموده‌اید از روی سایت لب المیزان بگیرید و دقیق مطالعه کنید. 2- هر اندازه در قرآن تدبّر کنید و با معارف قرآنی مأنوس شوید آن‌ها از حوزه‌ی روح شما فاصله می‌گیرند. 3- بدن خود را تقویت کنید تا نتوانند از طریق قوه‌ی واهمه شما را تحت تأثیر قرار دهند. 4- یک قرآن کوچک همراه داشته باشید. 5- در حاشیه‌ی مفاتیح حرز امام رضا«علیه‌السلام» هست آن را بنویسید و در نزد خود بگذارید. 6- اگر به عالمِ سادات دسترسی دارید هفته‌ای یک‌بار در جلسه‌ی ایشان شرکت کنید و از ایشان بخواهید برایتان دعا کنند و اگر می‌توانید هدیه‌ای برای ایشان ببرید یا در ایران بگوئید این کار را برایتان انجام دهند و عالمِ سادات برای شما دعا کنند. موفق باشید
11656

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در سایت «http://tehna.blogfa.com/post/236» تعدادی فایل با موضوع سکوت از حضرت استاد طاهرزاده مشاهده کردم ولی هرچه کردم نتوانستم آنها را دانلود کنم جز یکی که در سایت راسخون برای دانلود بود با توجه به نیاز بنده به فایل های سخنرانی استاد در این موضوعات باید این فایل ها را از کجا دانلود کنم؟ ضمن اینکه این فایل ها را هرچه گشتم در سایت لب المیزان نیز نیافتم. با تشکر لطفا با توجه به نیاز من به این فایل ها در صورت امکان در اسرع وقت پاسخ را برایم بفرستید mahdi0445@mihanmail.ir
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به صورت مستقل نتوانید این موضوع را دنبال بفرمایید زیرا در بین طرح آن مباحث پیش آمده است. موفق باشید

11561
متن پرسش
سلام استاد گرامی و جلیل القدر: با توجه به جواب سوال 11543 که گفتید: (باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی معلول از نظر وجودی پرتو و تجلی علت است یعنی معلول همان علت است با درجه‌ی وجودی نازله و این یعنی سنخیت بین علت و معلول. موفق باشید) اگر ممکن است لطفا برای این جواب چند مثال بزنید تا مطلب بیشتر برایم جا بیفتد و کامل متوجه شوم، ممکن است خداوند را که علت حقیقی و وجود مطلق است مثال بزنید، اما بنده درخواست دارم از غیر خدا و در جهان مادی در مورد جوابتان مثال بزنید و سنخیت را در آن همانگونه که فرمودید بررسی کنید با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث علت و معلول در حوزه‌ی علت حقیقی مورد بحث است و نه در مورد علت مُعِدِّه. مثلاً معلول نازله‌ی وجود عالیه است و معلول از این جهت پرتو علت است و یا حیات مادون، پرتو و معلولِ حیات عالیه می‌باشد و معلوم است که حیات مادون از سنخ حیات عالی است. سنخیت در علت و معلول از این نوع است نه این‌که فکر کنیم بنّا علت ساختمان است و در این مورد باید سنخیت بین علت و معلول باشد. زیرا بنّا علت مُعِدِّه‌ی ساختمان است. موفق باشید

3304
متن پرسش
با سلام خدمت استاد استاد بنده از ارادتمندان شما هستم و در جلسات دوشنبه ها هم حضور دارم ولی خود را معرفی نمی کنم چون می خواهم گناهی که مرتکب شدم را بیان کنم ملتمسانه خواهش می کنم به این سوالم قبل از سفرتان پاسخ دهید چون ذهنم را مشغول کرده. بنده برای ازدواج دختری را در نظر داشتم و پدرم با این که می دانست وشرایطش را داشت که اقدام کندولی اقدام نمی کرد . برای پدرم سفر مشهد پیش آمد و من عصبانی شدم و به امام رضا اهانت کردم که چرا او را راه می دهد من با این که مقام امام معصوم را می شناختم اهانت کردم ولی قصدم از اهانت -اهانت به مقام امام نبود بلکه می خواستم پدرم را سررنش کنم وبگویم که ازدواج من مهمتر از سفر مشهد است .ولی بلافاصله توبه کردم . حال سوال این است که آیا بنده در ان لحظه حکم ارتداد داشتم؟ درست است که مرجع من میفرماید اگر حالت عادی نبود مرتد نیست و مرتد کسی است که از روی علم و عمد اهانت کند ولی نکته این است که من در قسمتی که اهانت می کردم درست است که عصبانی بودم ولی نه آنقدر که حالتم غیر عادی شده باشد وعلم به مقام امام داشتم. خواهشا با این اوصاف بفرمایید که بنده درست است که گناه کبیره مرتکب شدم و همچنین پدرمرا آزردم (استغفرالله )ولی آیا بنده گناه ارتداد مرتکب شده ام و اکنون که توبه کردم مسلمان حقیقی هستم ؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: مطمئن باشید امام رضای رئوف من و شما از عصبانیت شما هم خوشش می‌آید و لبخند بر لب می‌آورند که این شیعه‌ی ما انتظار دارد ما رأفت خود را از پدرش دریغ بداریم در حالی‌که ما پدر او را راه دادیم تا قلبش را نرم کنیم که این‌قدر به فرزندش سخت‌گیری نکند و برای پسرش دست و آستین را بالا بزند. امام عزیز من و شما نه از این عصبانیت‌ها می‌رنجد و نه با این حرف‌ها شما مرتد می‌شوید، زیرا در عین داد و فریاد ،امامت آن عزیز را در جان خودتان دارید و به زبان بی‌زبانی می‌گویید شما که امام‌اید چرا کار ما را لنگ گذاشته‌اید غافل از این‌که چون می‌خواهد کار شما لنگ نماند آن‌طوری می‌کند که کرد. موفق باشید
11648
متن پرسش
با عرض سلام: در خلال مطالعه یکی از کتب غرب شناسی، ناخودآگاه این مطلب به ذهنم رسید که جمله معروف فرانسیس بیکن که می گوید: علم قدرت است. و پایه گذار علوم جدید هم شده است؛ چقدر شباهت ظاهری دارد با این جمله مولا علی (ع) که می فرماید: العلم سلطان. می خواستم اگر می شود در مورد این حدیث حضرت علی (ع) توضیحاتی را بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً علم موجب قدرت می‌شود ولی بیکن به دنبال علمی است که قدرت تصرف در طبیعت را به او بدهد ولی ما به دنبال علمی هستیم که راهکار تعامل با طبیعت را بیابیم و از آن مهم‌تر بتوانیم به عوالم فوق عالم طبیعت سیر کنیم که قرآن در آیه‌ی ‌33 سوره‌ی الرّحمن تحت عنوان «أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» نام برده و می فرماید نمی‌توانید به آن عوامل نفوذ کنید مگر با سلطان و توانایی لازم. موفق باشید

2964
متن پرسش
سلام جناب استاد طاهرزاده ببخشید دوباره سوال می کنم و وققتان را می گیرم درباره سوال 2928 خواستم کمی واضحتر سوال کنم. .حضرتعالی قبلا(قریب به این معنی ) فرموده بودید که در رابطه جنسی با همسر این عمل چون حلال است به نفس مطئنه بر می گردد و لی اگر کسی نعوذ بالله زنا کرد این عمل به هوای نفس بر می گردد . و در جای دیگر فرمودید گاهی انسان برای نگاه نکردن به نا محرم جان می کند ولی با نماز شب به راحتی می تواند به نا محرم نگاه نکند در ضمن در شرح حال بزرگانی چون ایت الله قاضی داریم که چشمشان در موجهه با نا محرم رویهم می رفت .در صورتی که ایشان متاهل بودند . حال به لطف خدا و با راهنمایی های اساتیدی مثل شما به این نتیجه رسیدیم که در مواجه با میل جنسی باید سیر معنوی شروع کرد تا انشا الله نحوه ای از عصمت (نسبت به نا محرم)در این مورد برای انسان پیش ایدولی دغدغه ام این است که آیا با دیدن همسر و تجربه مسائل جنسی با همسر این سیر ی که عرض شد با مشکل مواجهه شود . آیا با توجه به فرمایش حضرتعالی می توان نتیجه گرفت که چون نگاه به همسر و تجربه جنسی با همسر به نفس مطمنه بر می گرددمشکلی برای سیری که عرض شد بوجود نمی آورد ؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حتماً همین طور است، چون عالی‌ترین شکل اُنس با خدا در وجود مقدس رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» محقق شد در حالی‌که ایشان اُنس با همسران خود را ترک نکردند و فرمودند از طریق لذت با حلال خود شوق عباداتتان را بیشتر کنید. می‌ماند که ممکن است در ابتدا انسان از حالت جامعیت بیرون بیاید ولی به مرور قلب انسان وسعت پیدا می‌کند و اُنس با همسرش را در کنار ابعاد سلوکی خود حفظ می‌کند. موفق باشید
11608
متن پرسش
با سلام: لطفا راهنمایی بفرمایید: برای شروع تفسیر قرآن با المیزان از چه سوره هایی شروع کنیم بهتر است؟ چند ساعت در روز وقت بگذاریم؟ کتابهای تفسیر المیزان از انتشارات مختلف در بازار موجود است؟ کدام را تهیه کنیم؟ خدا خیرتان دهد، التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر جزوه‌ی «چگونگی کار با تفسیر المیزان» را که بر روی سایت هست مطالعه فرمایید إن‌شاءاللّه جواب همه‌ی قسمت‌های سؤال‌تان را خواهید یافت. موفق باشید

24004
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیزم. جدیدا کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن اثر آقا در سطح دانشگاهی و حوزوی مطرح شده است. دو تن از اساتید، دکتر سوزنچی و استاد فخریان، این کتاب را تدریس کرده اند. از آنجا که بعضی موضع گیریهای رهبری در حال حاضر، مبانی اش در این کتاب وجود دارد و از طرفی این کتاب پایه های نظام اسلامی است و خوانشی جدید از مفاهیم دینی را دارد از شما خواهش می کنیم این کتاب را با تدریس این اساتید به جوانان توصیه کنید. هم اکنون هم یک دوره مجازی به نام «اندیشه ولایت» در حال ثبت نام است که محوریتش این کتاب می باشد. اگر لطف بفرمایید در سایت هم تبلیغش را بگذارید خیلی خوب است. بالاخره شبهاتی هست که جواب اینها در این کتاب وجود دارد. مثل: چرا با اینکه می بینیم وضعیت فرهنگی جامعه روز به روز بدتر می شود(مثل حجاب و عفاف و ...)، ولی رهبری این قدر امیدوارانه به آینده نگاه می کند. آیا این کار، گول زدن مردم نیست؟ خب استاد جواب این سوال در این کتاب وجود دارد ولی متاسفانه مهجور مانده است. لینک ثبت نام در دوره مجازی : www.emobalegh.com
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی» همان‌طور که از نام آن پیدا است، ما را با مبانیِ معرفتی اسلامی آشنا می‌کند و جای بسیار خوشوقتی است که اساتید عزیز کارِ تدریس آن را شروع کرده‌اند. موفق باشید 

5790
متن پرسش
با چه نیتی نماز را شروع کنیم بگوییم در محضر صاحب الزمان یا از منطر صاحب الزمان یا بگوییم اللهم انی اتوجه الیک بمحمد و آل محمد و اقدمهم (صاحب الزمان)بین یدی صلاتی و اتقرب بهم الیک و جعلنی بهم وجیهاً فی الدنیا و الاخره و من المقربین مننت علیهم بمعرفتهم و ختم لی بطاعتهم و معرفتهم و ولایتهم فانها السعاده فاختم لی بها انک علی کل شی قدیر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: با نیّت تقرب به حضرت حق و احساسی که از حضور حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» دارید بهترین دعا همان است که می‌فرمایید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ- بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أُقَدِّمُهُمْ بَیْنَ یَدَیْ صَلَاتِی وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمْ إِلَیْکَ فَاجْعَلْنِی بِهِمْ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ مَنَنْتَ عَلَیَّ بِمَعْرِفَتِهِمْ فَاخْتِمْ لِی بِطَاعَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ وَ وَلَایَتِهِمْ فَإِنَّهَا السَّعَادَةُ وَ اخْتِمْ لِی بِهَا فَإِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ». موفق باشید
4875
متن پرسش
سلام استاد،شما برای خانم ها چه رشته ی ورزشی رو پیشنهاد می کنید؟لطفا مورد یا مواردی رو پیشنهاد کنین،با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز روزی است که همه باید ورزش کنند. خانم‌ها باید ورزش‌هایی انجام دهند که روحانیت و لطافت روحشان را ضایع نکند و فضای خودنمایی را هم پیش نیاورد. موفق باشید
2288
متن پرسش
سلام علیکم! در اینترنت و سایت ها آمارهای زیادی وجود دارد که خیلی از این آمارها از طریق افراد موثق نیز هست مبنی بر اینکه دلیل بخش اعظمی از طلاق های ایران ریشه در نارضایتی جنسی یکی از طرفین یا هر دو طرف دارد. حتی برخی آمارها که می گوید دلیل بیش از 50% طلاق ها این مسأله است. حال اولا این آمارها صحت دارد یا خیر؟! ثانیا اگر صحت دارد یعنی واقعا اینقدر مسأله جنسی در زندگی مهم است که دلیل بیش از 50% طلاق ها مسأله جنسی است!؟ ثالثا در برخی از این آمارها گفته می شود خیلی از مواقع خود زوجین نیز نمی دانند مشکل از کجاست و با روانشانسی و مشاوره معلوم می شود. حتی یکبار یک استادی در دانشگاه ما داشت سخنرانی می کرد مثال جالبی زد. او می گفت مثلا مرد خانه امروز 2 میلیون پول داده یک یخچال فریزیر خارجی ساید بای ساید بزرگ برای خانه خریده. 2 ماه بعد 3 ماه بعد 6 ماه بعد زن می گوید قدیمی شده و از مد افتاده و من یکی جدید می خواهم. می گفت در این حالت مرد خانه واقعا متعجب می شود که مثلا تازه 2 ماه است این را خریده ام. به این زودی که قدیمی نمی شود. بعد استاد می گفت در اینجا در واقع ریشه اصلی این ایراد زن در نارضایتی جنسی اوست که در قالب این ایراد بروز کرده. حال اگر این امر صحت دارد چرا فرد نمی داند مشکلش واقعا چیست و باید مشاوره شود تا معلوم شود!؟ رابعا که در واقع مهم ترین سوال بنده نیز این قسمت هست این است که در گذشته ها در همین ایران خودمان آمار طلاق صفر یا بسیار نزدیک به صفر بوده. همین الان نیز در روستاها آمار طلاق پائین تر از شهرها و در شهرهای کوچک نیز آمار طلاق پائین تر از شهرهای بزرگ مانند تهران است. خوب یعنی در گذشته ها زوجین به لحاظ مسائل جنسی کاملا رضایت داشته اند که آمار طلاق صفر یا نزدیک به صفر بوده!؟ یا نه آن زمان نیز خیلی از زوجین ناراضی بوده اند اما این آمار صفر یا نزدیک به صفر دلیل دیگری داشته؟! اگر آن زمان زوجین رضایت جنسی داشته اند دلیلش چه بوده که آن زمان این رضایت وجود داشته اما الان وجود ندارد!؟ با توجه به اینکه امروزه این مهریه های بالا خودش مانع بزرگی در برابر طلاق است بر خلاف گذشته ها که چون مهریه ها پائین بوده طلاق نیز راحت تر بوده. اما با اینهمه در گذشته آمار صفر یا نزدیک به صفر بوده. یا همین الان که در شهرهای کوچک آمار طلاق پائین تر از شهرهای بزرگ است یعنی میزان رضایت جنسی زوجین در شهرهای کوچک بیشتر از شهرهای بزرگ است؟! اگر آری دقیقا علتش چیست!؟ با توجه به اینکه اتفاقا به نظر می رسد میزان آگاهی های جنسی مردم در شهرهای بزرگ بیشتر از شهرهای کوچک باشد هم میزان آگاهی ها بیشتر است. هم ابزارها و امکانات از قبیل داروها قرص ها و پزشکان متخصص این زمینه همگی در شهرهای بزرگ بیشتر هستند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اسلام نسبت به مسائل جنسی بی‌تفاوت نبوده و وظیفه‌ی زن و مرد دانسته که نسبت به این امر حساسیّت لازم را اعمال کنند و این نشان می‌دهد موضوع جنسی موضوع مهمی است و اگر زن و مرد در بستر طبیعی و دینی خود قرارگیرند و در عین رعایت نگاه از طریق مرد به نامحرم و رعایت عفاف از طرف زن نسبت به نامحرم ،هر کدام نسبت به حقوق همسر خود حساس باشند به راحتی مسائلشان در این مورد حل می‌شود و بنده در کتاب «زن آن‌گونه که باید باشد» در قسمت« ازدواج، تولدی دیگر» روایات مربوطه و دستورات اسلام را آورده‌ام و اما در قسمت‌های دیگر سوالتان می‌توان احتمالات زیادی داد که احتیاج به تحقیقات میدانی بیشتری دارد. موفق باشید.
686

ازدواج موقتبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید دوستی سایت شما را برای پاسخ به پرسشهای بیشمار ی که درگیر آن هستم به من معرفی نمود امیدوارم که محل مناسبی برای یافتن پاسخهایم یافته باشم. استادگرامی یکی از مسائلی که همیشه ذهن مرا مشغول کرده بحث ازدواج موقت در اسلام است و شرایطی که در این ازدواج برای زن به وجود می آید. طبق شرع ما در این ازدواج حق نفقه برای زن در نظر گرفته نمی شود در صورتی که در ازدواج دائم حق نفقه در قبال تمکین زن از شوهر به او تعلق می گیرد و در ازدواج موقت نیز این ارضای نیاز جسمی برای مرد وجود داردو بحث ازدواج موقت در اسلام به دلیل سرپرستی زنهای بدون سرپرست از بابت تامین هزینه های زندگی به دلیل جلوگیری از گناه است و اینگونه چطور چنین حقی از زن در ازدواج موقت سلب شده است آیا این فقط در جهت کامجویی مرد نیست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: در صیغه‌ی ازدواج موقت تأکید بر «مهرٌ المعلوم» شرط صحت صیغه است، یعنی ابتدا قراردادی بین زن و مرد گذاشته می‌شود که در ازاء پولی مشخص زن به عقد مرد درآید تا علاوه بر این‌که زن به جهت نداشتن شوهر به گناه نیفتد امرات اقتصادی او نیز تأمین گردد. موفق باشید
نمایش چاپی