بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1876
متن پرسش
با سلام.سوالی مدتی است ذهن مرا به خودش مشغول کرده است و اذیتم می کند.ببینید،اگر عصمت ائمه موهبتی الهی است (تا آ ها وظیفه شان را به درستی انجام دهند و الگوی کاملی در همه شئون برای اسنان ها باشند) و نیز علم و دانایی آن ها به اراده خداوند است(و باز نیز به جهت وظیفه ای است که دارند) و در مقام شهود مطلق و توحید خالص هستند(بدون اینکه تلاشی کرده باشند،مانند یک سالک آن هم برای سال های بسیار) پس ائمه چه فضیلتی دارند؟چرا برای آن ها آنقدر احترام قائل هستیم،همه چیز را که به رایگان به آن ها داده اند.آقای طاهر زاده،منزلت و فضیلت یک سالک (که تلاش می کند و در پی مصونیت از زشتی است و به دنبال کسب علم)بالاتر است یا امام؟در آخرت مقام یک کارگر ساده که به علل محیطی و خانوادگی نه درس خوانده نه درک عمیقی دارد و فقط می دانسته خدایی هست و باید نماز خواند و گناه نکرد،بالا تر است یا امام؟بالاخره این کارگر باید در مقامی باشد که امام در آخرت هست یا نه؟مقام حضرت خدیجه بالاتر است یا همسر یک روحانی که در یک روستای دور افتاده به او کمک می کند و برایش همسر ی میکند تا آن روحانی به چند روستایی قرائت حمد و سوره یاد دهد؟منظور من از مقام همان کشف ها و شهود هایی هست که قرار است داشته باشند همان علوم حقیقی است که قرار است به ان ها داده شود همان مقام همنشینی و رویت خداوند است همان مقام فنا در خداوند است. بگویید فضیلت امام در آخرت به آن کارگر چیست؟و چرا؟سوال اساسی تر این است که اصلا مگر امام و پیامبر فضیلتی هم دارند؟فرض کنید به شما مقام عصمت بدهند هر وقت بخواهید چیزی بدانید بدانید حجاب ظلمانی و نورانی نداشته باشید،خب بندگی می کنید دیگر!خب فقط الله الله می گویید دیگر.مگر غیر این است؟اگر قرار است به کسی احترام گذاشته شود ان فرد ان کارگر است دیگر؟نه امام.این سوالات مرا رنج می دهد خیلی هم صادقانه و بی ریا پرسیدم بدون ترس یا احترام دروغین یا الان کفر گفتی و از دین خارج شدی و ...! لطفا جوابی بدهید که دوباره سوال نپرسم.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به طور مختصر می توانم عرض کنم که عصمت امام، اختیار را از امام ساقط نمیکند، چون محور عصمتِ امام علم یقینی و شهود ملکوتی اوست، یعنی از بس زشتی گناه برای امام روشن است از آن دوری میکند و عظمت امام، به ماندنِ در این عصمت است و نگهداشتن خود حتی از کوچکترین لغزش، عبادات و مناجاتهای امام وسیله ی حفظ این عصمت است. آنان استغفار میکنند تا با نوری که نصیب آنها میشود، گناه سراغشان نیاید. یعنی استغفار آنها برای دفع گناه است (استغفارٌ لِلدَّفع) و استغفار بقیه ی مؤمنین برای رفع گناهانی است که مرتکب شده اند (استغفارٌ لِلرَّفع). در هر صورت امیال نفس امّاره مثل سایر انسانها در امام هست، امام با نور یقین و همّت بلند خود آنها را زیر پا میگذارد، کمال امام آن است که توانسته است عصمت خود را حفظ کند. موفق باشید
11670
متن پرسش
باسمه تعالی محضر مبارک جناب استاد آقای طاهرزاده سلام علیکم: اینجانب طلبه ای هستم مشغول به تحصیل در یکی از مدارس حوزه علمیه اصفهان و در دوران اتمام دروس پایه سوم. در نظر داشتم برای برنامه ریزیِ تحصیلی، در پاره ای از مسائل با جنابعالی مشورت کنم. اگر اجازه بدهید ابتدا مقدماتی را عرض کنم، سپس به اصل سوالات بپردازم. حقیر پیش از ورود به حوزه در یکی از مراکز فرهنگی سطح شهر مشغول به فعالیت بودم که پس از حدود پنج سال فعالیت، در خود دغدغه هایی را احساس می کردم که پاسخش را نمی توانستم در آن مرکز پیدا کنم و نیز قالب آن را نیز برای رشد خود مساعد نمی دیدم و همچنین در زمینه ی کارهای تربیتی برای نوجوانان و جوانان نه تنها در مجموعه خود بلکه با رصد اندک و اطلاع گیری، می دیدم که در سایر مراکز نیز مدل تربیت اسلامی مناسب وجود ندارد و نیز اگر وجود داشت در مقام نظر بوده و در ورطه اجراء با مشکلاتی مواجه می شود. (تا زمان فعلی نیز این مشکل را هنوز در مرکز خود و نیز سایر مراکز با توجه به سخت تر شدن فضای جامعه احساس می کنم). در آن برهه با مشورت برخی افراد خبره، در مجموع برای پی جویی این اهداف حوزه را مناسب یافتم. لذا با اتمام دانشگاه در مقطع فوق دیپلم مکانیک خودرو وارد حوزه شدم. با شروع دروس حوزوی به سبب تأکید مشاورین و نیز نتیجه گیری شخصی، سعی کردم با جدیت به فراگیری بپردازم و باید بگویم به همین خاطر از آنچه در ابتدا برایش وارد شده بودم، قدری زیاد، دور شدم تا در دو سه ماه اخیر ضرورت داشتن دغدغه آن و خلأ آن را در مطالعات خود مشاهده کردم. به همین سبب با خود گفتم شاید نیاز باشد، دوباره در چیستیِ هدف خود بازبررسی نمایم تا درپی یافتن آن، در مطالعه دروس حوزه و نیز غیرحوزوی اهمال نکرده و جدیت داشته باشم. پس از بررسی استعدادها، علایق، شرایط فعلی و سنجش و ترجیح در وظیفه و مشورت، مجددا همان را در خود یافتم که در سابق یافته بودم: پرداختن به مباحث تربیتی در حد و اندازه یک مجتهد، محقق و پژوهشگر. شاید اگر بخواهم مثال هایی را مطرح کنم، اگر درست تشخیص داده باشم، الگوهایی مانند حضرتعالی، آقای میرزایی، آقای صفایی و امثال شما و این بزرگواران (البته قدری به تفاوت روش ها آگاه هستم و نیز اسم آوردن از اشخاص به معنای رسیدن به جایگاه آنها نیست بلکه صرفا مدل کار در زمینه تربیتی است) برای رسیدن به این منظور، به ضرورت پرداختن و چینش لوازم رسیدم؛ لذا خواستم تا حقیر را در این زمینه راهنمایی بفرمایید: 1- آیا از اساس هدف گزاری تخصصی در زمان فعلی صحیح است، با لحاظ این مطلب که طلبه برای رسیدن به یک تخصص نیاز به جامعیت نسبی در سایر علوم نیز دارد؟ (با فرض پاسخ مثبت شما به سوال یک): 2- لوازم مطالعاتی حوزوی و غیرحوزوی و غیرمطالعاتیِ رسیدن به هدف معرفی شده، چیستند؟ 3- سال آینده در نظام حوزه (پایه چهارم)، زمان ورود طلاب به اصول و فقه قرارداده شده: الف) در ترسیم لوازمی که در سوال دو از جنابعالی مسألت شد، کدام یک از مطالعات غیرحوزوی را در کنار این دو درس ترجیح داده و لازم می دانید؟ ب) روش مطالعه فقه و اصول را برای حقیر، چگونه معرفی می فرمایید؟ ج) در فقه و اصول، نه صرفا برای سال آینده بلکه به طور کلی برای حصول جایگاه این دو در آن هدفی که مطرح شد، چه میزان از مهارت را احتیاج دارم؟ به سخن دیگر چقدر فقه و اصول بخوانم تا کفایت امر شده باشد؟ در پایان ضمن تشکر از جنابعالی عذرخواهی به خاطر اطاله کلام، خواستارم در صورت امکان وقتی را مقرر بفرمایید تا خدمت رسیده و آنچه را در نوشته قابل بیان نبوده بیان داشته و نیز آنچه را که قابل دریافت از حضرتعالی در نوشته نیست، دریافت کنم. إنّ هدی الله هو الهدی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم هدف اصلی همه‌ی پیامبران تربیت انسان بوده و چه کاری بهتر از آن‌که شما در راستای تربیت انسان‌ها خود را بپرورانید 2- در موضوع دروس حوزه تا ورود به درس خارج حتماً برنامه‌ریزی کنید، پس از چندسال حضور در درس خارج خودتان می‌توانید بفهمید باید چه کار کنید. بنابراین قسمت‌های بعدی سؤال نیز در این رویکرد جواب داده می‌شود، شما در درس خارج مجهز به حیطه‌ای می‌شوید که در هر موضوعی بخواهید وارد شوید عالمانه وارد می‌شوید و آن وقت است که در موضوع تعلیم و تربیت موفق خواهید بود. متأسفانه امکان این‌که حضوراً خدمتتان باشم را در حال حاضر ندارم. موفق باشید

10503
متن پرسش
سلام علیکم: این جمله بوعلی سینا یعنی چی استاد لطفا توضیح دهید: خدا زردآلو را زردآلو نکرده است بلکه به زردآلو وجود داده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «برهان صدیقین» می‌خوانید که خداوند عین وجود است و تنها از او وجود پدیده‌ها صادر می‌شود، حال هر موجودی در هر مرتبه‌ای خواص خود را دارد. پس خداوند زردآلو را زردآلو نکرد، بلکه وجودی داد که آن وجود در آن مرتبه زردآلو است. لازم است مباحث برهان صدیقین را با شرح صوتی آن دنبال کنید. موفق باشید
10231
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: من طلبه ای هستم که چند سالی است در قم زندگی می کنم. مدتی است که به دلیل اجاره زیاد منزل و مسائل دیگر وضعیت اقتصادی برایم مشکل شده و خیلی اوقات مجبور به قرض کردن و یا حتی نماز استیجاری می شوم و این مسائل و دغدغه ها گاهی خیلی ذهنم را مشغول می کند. مطالب کتاب رزق شما را هم کم و بیش مطالعه کردم. سوالم این است که آیا با این وضعیتی که دارم به ایمان خودم در مورد رزق باید شک کنم و تجدید نظر کنم و یا اینکه به دنبال راه حل هایی برای آزاد کردن فکرم باشم از جمله اینکه در شهرهای کوچکی به کارهای حوزوی مشغول باشم و دروس قم را هم از طریق صوت دروس پیگیری کنم و بدون دغدغه زندگی ام را ادامه دهم؟ بطور کلی در موارد این چنینی که راه حلی برای این مشکلات هست آیا ماندن در قم و سختی را به خود تحمیل کردن درست است با اینکه با ابزارهای امروز می توان کاری کرد که به طور کامل از دروس محروم نبود و شاید بزرگان ما که در نجف یا قم می ماندند و با مشکلات فقر دست و پنجه نرم می کردند راه دیگری برای استفاده از اساتید نداشتند و لذا هم درس می خواندند و هم کار می کردند؟ آیا همین کار بزرگان که در کنار درس وقتی را برای کار کردن می گذاشتند برای تامین رزق با سخنان شما در کتاب مذکور تنافی نداره؟ لطفا جوابم را فقط به ایمیلم بفرستید خیلی ممنون و تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک طلبه باید همّت اصلی‌اش درس باشد و تلاش برای رزق در حدّی که به درس لطمه نزند قابل قبول است. با این‌همه همین‌طور که متوجه شدید باید مطابق رزقی که از طرف خدا می‌رسد زندگی را شکل دهیم و یکی از راه‌کارها همین است که به نظر شما رسیده. ای کاش همه‌ی مردم متوجه می‌شدند زندگی خود را مطابق رزقی که از طرف خدا می‌رسد، شکل دهند و مدیریت کنند. این یک مسئله‌ی عمومی است، اجازه دهید در منظر سایر کاربران محترم نیز قرار گیرد. موفق باشید
10187
متن پرسش
با سلام: با توجه به پاسخ 10184 منظور شما از ممحض شدن در فقه آیا اجتهاد است، که در اینصورت باید دیگر از تخصصی شدن صحبت نکنیم، و دیگر اینکه خود شما در فقه کار نکردید ولی از خیلیها که کار کردن جلوترید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک طلبه باید با حضور چندین ساله در درس خارج فقه جلو برود تا قدرت تفکر و تفقه در موضوعات دینی را به‌دست آورد در آن‌جاست که می‌تواند تصمیم بگیرد کدام موضوعات دینی را دنبال کند. بنده به طور پراکنده نوار درس خارج آقایان را دنبال می‌کردم و اگر خوب کار کرده بودم بهتر می‌توانستم به فرهنگ دینی کمک کنم. موفق باشید
9668
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقتتان بخیر. اینکه می گویند مردها از زنانی که بیشتر از خودشان می دانند بدشان می آید چقدر مبنای عقلی دارد؟ عقل من می گوید هوای نفسشان هست ولو بیشتر مردان جامعه چنین تفکری داشته باشند، روحانی ای می گفتند چون زنان تکیه کردن به مردان را دوست دارند در علم و معرفت هم همینطور است و این به روایات نزدیک است ولی من می گویم اگر این طور بود شما می فرمودید در دوران مجردی به اندازه ای یاد بگیرید که از مردان جامعه جلو نیفتید یا قران و روایات حد معین می کرد. انسان سلیم النفس دوست دارد با کسی طرح دوستی بریزد که کمالات زیادی دارد تا زودتر به لقای حق نائل شود ولو آن دوست یک زن باشد. درست است دیدگاه من حضرت استاد؟ 2- چرا عقل برترین موجدی است که حداوند خلق کرده؟ در صورتی که در قلب که مقام فوق تجرد عقلی دارد خدای با آن عظمت جای می گیرد؟ عقل فقط نقش راهنما دارد و جلوتر حرکت می کندنمی گویم نقش کمی است ولی برایم سوال شده. 3- من وقتی تصور می کنم می خواهم عالم به اسما الهی شوم به راحتی گناه نمی کنم و مستحبات و مکروهات را رعایت می کنم چون فکر می کنم شان خلیفه الله گناه کردن و خود نمایی و تفاخر نیست، ولی روحانیون عزیز بعضا یک نگاه عاقل اندر سفیه می کنند و شروع به اندرز می کنندتازه خیلی خویشتنداری می کنند گناهان را تذکر نمی دهند. ولی من به همه می گویم ما آمده ایم تا به شهود حق برسیم فکر می کنم این نقشه شیطان است که می خواهد ما را حقیر جلوه دهد از آدم حقیر فقط کار حقیر سر می زند. من دنبال کشف و شهود نیستم من اعتماد بنفس کاذب دارم حضرت استاد؟ و حق با بقیه است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر نمی‌کنم این ادبیات درستی باشد که مردان از زنانی که بیشتر از خودشان می‌دانند، بدشان می‌آید 2- منظور از عقلی که در روایت مورد نظر هست، عقلی است که شامل قلب هم می‌شود که به آن عقل قدسی و یا عقل محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌گویند 3- بسیار رویکرد خوبی در این مورد دارید و اتفاقاً روایات هم همین را تأکید می‌کنند که انسان وقتی خود را حقیر دید به گناه دست می‌زند. موفق باشید
9054
متن پرسش
سلام: با توجه به سوال 9003 که گفته بودید «حوزه‌ی موسیقی، مرتبه‌ی خیال انسان است، اگر انسان‌ها طالب حضور در مقام قلب و روح هستند باید از موسیقی عبور کنند و در این راستا اهل‌البیت«علیهم‌السلام» هیچ رجوعی به موسیقی نداشتند» ، پس میشه این جوری نتیجه گیری کرد که تلاوت قرآن با ترتیل و به صورت مجلسی (در گوشه های نغماتی مختلف) فقط برای جلب غیر مسلمانها و مسلمونهای غیر متوجه قرآن، به قرآن و اسلامه؟ و عملاً مسلمونا مخصوصاً شیعیان نباید معطوف نغمات قرآنی بشن؟ و آیا این کار یه اشتباه بزرگ تو تاریخ شیعه بوده؟ آیا واقعاً همین طوره؟ فایده ی قاری قرآن که میره چندین سال از عمرشو صرف یادگیری و تمرین موسیقی برای قرآن خوندن میکنه برای خودش چیه؟؟ من چند وقتی هست که روی نغمات قرآن تحقیق میکنم!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث موسیقی و صوت‌های غیر طبیعی، غیر از آهنگ ملکوتی قرآن است که ما را به مقام جامعیت نظام الهی منتقل می‌کند و به وحدتِ در عین کثرت می‌کشاند. موفق باشید
6953
متن پرسش
باسلام 1.علامه حسن زاده می فرمایند(البته یک آقایی از علامه نقل می کردو می گفت) ما دو نبوت داریم یک نبوت انبایی و یک تشریعی، یعنی انسان هم به مقام پیامبر می تواند برسدآیا این درست است، و اگر درست نیست پس تکلیف منا اهل البیت چیست؟ و اینکه علامه طهرانی می گویند من به نفوس مسلط هستم و در این زمینه مثل امیرالمومنین شدم یعنی چه؟ 2.چرا ما در شیوه امام خمینی حرفهایی مثل حرفهای علامه طهرانی که از رسیدن عارف به مقام توحید ذاتی و اینها نمی بینیم؟ 3.آیا علامه طباطبایی به توحیدذاتی نرسیدند؟ 4.استاد شما می فرمایید سلوک ذیل اندیشه امام ولی علامه طهرانی و اقای قاضی مکرر گفتند باید انسان دستش را به استادی که به توحید ذاتی داده بدهد تا در سیرش حالات قلب را استاد زیر نظر بگیرد ولی شما توصیه ای به این چیزها نمی کنید؟حتی علامه طهرانی می گویند آیت الله انصاری هم چون استاد نداشتند دچار آن حالات در نماز می شدند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نبوت انبایی به آن معنایی که حضرت آقا فرموده‌اند همان نفحاتی است که به قلب اولیاء الهی می‌رسد و روایت مشهور نبی‌اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» آن را تأیید کرده که می‌فرمایند: انّ لربّکم فی ایّام دهرکم نفحات الا فتعرّضوا لها..» آری خداوند بعضاً حجاب‌هایی را بین بعضی از بزرگان دین نسبت به افراد برمی‌دارد تا بتوانند به افراد کمک کنند و اصل این حقیقت در نزد امامان معصوم است 2- حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بنا دارند بشریت را از ظلمات دوران در آورند و مسلّم به نور الهی به توحید ذاتی به صورتی بسیار متعالی رسیده‌اند در آن حدّ که چهره‌ی حقانی همه‌ی مخلوقات را بالحق می‌یابند 3- علامه طباطبایی»رحمة‌اللّه‌علیه» در جای خود نیز منوّر به توحید ذاتی به همان معنایی که عرض کردم شده بودند نور توحید ذاتی آن مرد در تفسیر المیزان ظهور دارد 4- بنده در جزوه‌ی «روش سلوکی حضرت آیت‌اللّه بهجت«رضوان‌اللّه‌علیه» در رابطه با سخن معظم له که فرموده بودند: «علم تو استاد تو است» عرایضی داشتم شاید مفید افتد. موفق باشید
6184
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت خدمت استاد می خواستم بدونم آیا اولیا و مقربین درگاه الهی در کنار دعاهایشان برای سیر و سلوک و امورات معنوی ,خواسته های دنیوی شرعی نیز از خداطلب می کردند؟ آیا پسندیده است انسان همانطور که از خدای کریمش عاجزانه طلب کمال و بخشش می کند با همان سوز و گداز طلب گشایش در امورات دنیوی شرعیش بکند؟ منت دار ُ
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال وقتی خدا را همه‌کاره‌ی عالم می‌دانیم و تحت حاکمیت حضرت حق وظایف خود را انجام می‌دهیم چقدر خوب است اصلاح امور دنیوی خود را نیز از خدا بخواهیم تا امورات ما با برکت کامل همراه باشد. موفق باشید
6124
متن پرسش
سلام انسان در رفاقتها گاهی دچار یک نوع انحصارطلبی نسبت به دوست و درنتیجه حسادت نسبت به سایرین در زمان مشاهده ابرازاحساسات رفیق خود با دیگران میشود. درمان چگونه است لطفا مفصل و دقیق جواب دهید چون خیلی مبتلا به است مخصوصا بین قشر مذهبی.تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان هر اندازه به کمک نور توحید وسعت بیشتری پیدا کند راه‌های اُنس با خوبی‌ها را گسترش می‌دهد و خود را محدود به یک یا دو نفر از دوستانش نمی‌کند. راه حل مشکل، تأمل در معارف عمیق است تا متوجه راه‌های دیگری جهت اُنس با خوبی‌ها شود. موفق باشید
4883
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر باتوجه به شرایط پیش آمده در انتخابات و نتیجه رقم خورده قلوب مومنین محزون و خوف بازگشت به مواضع غربی در امور اجرائیه کشور به چشم میخورد لذا از جناب عالی تقاضامندیم با رهنمود های خود مثل همیشه ما را راهنمایی فرمایید و بفرمایید وظیفه ما در این دوران چیست و کجا قرار داریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جواب سؤال شماره‌ی 4880 رجوع فرمایید و فکر کنید کارهای زمین‌مانده‌ی ما چیست تا تمدن اسلامی از افق آینده‌ی ما بیرون نرود. موفق باشید
4273

مراحل عرفانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام/ مراحل عرفان از نظر عطار چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مراحل عرفان به‌کلی همان هفت مرحله‌ای است که عطار هم متذکر آن است که عبارت باشد از: «طلب و عشق و معرفت، استغنا، توحید و حیرت و فنا» که در عرفان نظری مورد بحث قرار می‌گیرد. موفق باشید
3628
متن پرسش
باعرض سلام وادب من تاحدودی با مباحث شما اشنایی دارم واین طورمتوجه شدم که شماخیلی باتماشای فیلم وسریال واین طور مشغولیات موافق نیستید ایابرداشت من درست بوده؟البته من اهل دنبال کردن سریالها نیستم وگاهی برنامه های جذاب راتماشامیکنم ودوست دارم این حدهم از بین برود چه کنم ممنونم التماس دعابرای همه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً این سریال‌ها را افرادی تهیه می‌کنند که بسیار سطحی هستند و حیف است کسی که می‌تواند در معارف الهی تفکر کند وقت خود را صرف این چیزها بکند ولی این غیر از فیلم‌هایی مثل مریم مقدس است که نویسنده و کارگردان سعی دارد یک واقعه‌ی تاریخی و معنوی را بازسازی کند. این کارها مفید است. موفق باشید
2703
متن پرسش
با سلام ابن عربی می گوید که موسی امده به هارون گفته که چرا مردم را از گوساله پرستی منع می کنی انها هم دارتد خدارا می پرستند؟ به چه معناست توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در این امور باید موضوع تکوین را با تشریع در متون عرفانی تفکیک کرد به طوری‌که در قرآن یک‌جا خداوند به همه‌ی انسان‌ها اعم از کافر و مؤمن واژه‌ی «عبادالله» را به‌کار می‌برد که این‌جا منظور جنبه‌ی تکوینی مخلوقات است و در این راستا هیچ‌کس از از بندگی خدا بیرون نیست و نمی‌تواند کاری بکند که خدا نخواسته است ولی همین موضوع از جنبه‌ی تشریعی به کسانی تعلق می‌گیرد که با اراده و اختیار خود بندگی خدا را کرده‌اند. هنر ما در فهم متون عرفا دقت در نکاتی است که آن‌ها از نظر تکوینی مطرح می‌کنند. مثل همین‌که اگر کسی بگوید خدا خواسته است که من شراب بخورم و اگر نمی‌خواست نمی‌خوردم. در حالی‌که گوینده غافل است خداوند خواسته است که او تکویناً بتواند شراب بخورد ولی همان خدا به پیامبرانش تشریعاً دستور داده است که به انسان‌ها گفته شود موظفند با اختیار خود از خوردن شراب امتناع کنند. موفق باشید
416

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد طاهر زاده (دامت برکاته...) . از شما سوالی داشتم . ما عده ای از بچه های ظاهرا مذهبی دور هم جمع شدیم تا زندگی دینی داشته باشیم و به خدا برسیم . اما با این وجود یک نفر از این دوستانم به شدت سنگ در مقابل راه من می اندازد و چون شخصیت با نفوذی از برخی جهات است مانع بزرگی در برابر راه بنده است. میدانم که این یک شرایط امتحان است تا خدا ببیند من چگونه عمل میکنم . در این گونه موارد باید چگونه برخورد کرد ؟؟ لطفا ابعاد مختلف قضیه را روشن بنمایید و اگر کتابی هست معرفی بفرمایید تا مطالعه کنم . از این که جواب سوالم را میدهید خیلی ممنونم . التماس دعا.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی بدون آن‌که با آن دوستتان درگیر شوید، کار خودتان را بکنید. هیچ کار خیری بدون مانع نیست. با توسل به امامان(ع) مانع برطرف می شود. موفق باشید
287

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی استاد اصغر طاهرزاده رجوع به حقیقت انقلاب اسلامی راه رسیدن به عدالت و توسعه اگر بخواهیم از فضای سکولار خود را نجات بدهیم و اگر بپذیریم که در پوشش توسعه و اصلاحات، یک نحوه رجوع به غرب در بدنه نظام جاری شد، رسالت بزرگ دولت دهم این است که رجوع به متن معنویت و عدالت را سیاست کلی خود قرار دهد تا از این سکولار پنهان که زیر پوست انقلاب ریشه دوانده آرام آرام مردم را به یک خودآگاهی برساند، علت این عدم موفقیت ها درسالهای گذشته این است که به ذات انقلاب دردولتهای گذشته رجوع نشد. به توسعه ای که از جنس انقلاب اسلامی نبود رجوع شد و لذا به همان ناکامی دچار شدیم که تاریخ ما از قاجار به بعد گرفتار آن بوده است. ما باید رویکردی داشته باشیم از غرب به سوی انقلاب که ذاتش قدسی است و وقتی پذیرفتیم که انقلاب اسلامی و تئوری ولایت فقیه مرحله عبور از غرب منقطع از عالم قدسی به سوی نظامی است که باید در نهایت انسان کامل به عنوان واسطه فیض الهی بر آن حاکم باشد متوجه میشویم که سالهای متمادی از ذات انقلاب فاصله گرفته ایم و وظیفه دولت دهم با برگشت به ذات انقلاب و نشان دادن راز ناکامی ها، خودآگاهی دادن به ملت است تا موقعیت تاریخی خود را با بازگشت به انقلاب اسلامی تصحیح کند. محتوای نظام آموزشی موجود در آموزش و پرورش و آموزش عالی در مجموع فضایی از تفکر است که بیشتر می‌توان آن را سکولار و بعضاً لائیک دانست، تا الهی و دینی. درنتیجه زبانِ تفکر نظام آموزشی موجود با زبان تفکر دینی نامأنوس است و آنقدر که با زبان غرب و ارزش‌های غربی احساس قرابت می‌کند، با زبان دین چنین قرابتی را ندارد و لذا اگر سرمایه‌های دینی افراد را که به طور شخصی به‌دست آورده‌اند، در نظر نگیریم، بر اساس نگاهی که نظام آموزشیِ موجود، به عالَم و آدم، در اختیار نسل تحصیل‌کرده‌ی ما قرار می‌دهد، آن نسل نمی‌توانند جایگاه انقلاب اسلامی و ارزش‌هایی را که انقلاب دنبال می‌کند بفمند، تا در حفظ و نگه‌داری آن در مقابل دسیسه‌های غرب مقاومت کنند - البته این غیر از نگاه دانشجویان متدینی است که بر اساس اعتقادات خود جانانه از انقلاب و ارزش‌های آن دفاع کردند و می‌کنند- بحث بر سر نگاه نسلی است که در نظام آموزشی ما در حال پرورش‌یافتن است. همین مشکل را نیز در موضوع اقتصاد و سیاست داریم، به طوری که سکولاریسم اقتصادیِ حاکم، اجازه‌ی هیچ حرکتی را به سوی عدالت و معنویت نمی‌دهد، و سیاست قدرت‌پرست، مانع حضور سیاستمدارانی است که مسئولیت‌های سیاسی را خدمت‌گذاری می‌دانند. همین‌جا لازم است تأکید شود که اگر دولت دهم با همان روحیه‌ی انقلابی و حماسه‌ساز خود و با تعاریفی که مبتنی بر اهداف انقلاب اسلامی است، تحولی در نظام اقتصادی و فرهنگی و آموزشی و سیاسی کشور، به کمک دلسوزان کشور پدید نیاورد، و تنگناهای کشور در امور فوق همچنان ادامه یابد، امید توجه به کشور اسلامی و تمدن اسلامی سال‌ها به عقب می‌افتد، و اقتصاد سرمایه‌داریِ شبه مدرن با نفوذ هرچه بیشتر در مراکز قدرت و تصمیم‌گیری، برای انقلاب مشکلاتی را به‌وجود خواهد آورد. . خطری که سخت باید مواظب آن بود این‌که کارشکنی‌ها به عملیاتِ استحاله‌کردن کلیت انقلاب از مسیر خود نینجامد و با توجه به این‌که دولت آقای احمدی‌نژاد بر شعارهای اصیل انقلاب اسلامی تأکید دارد، به بهانه‌ی کینه‌ورزی با آقای احمدی‌نژاد، کینه‌ها به سوی شعارهای اصیلِ انقلاب اسلامی سوق پیدا نکند و به صورت جبهه‌ای جهت ریشه‌کن‌کردن کلیت انقلاب تبدیل نشود خصوصاتا استفاده از تز"جدایی دین از سیاست". تز جدایی دین از سیاست تفکر بسیار خطرناکی است و همان‌طور که تا حال صاحبان ثروت و قدرتِ سکولار با این تفکر مانع شدند تا لکومتیو انقلاب در ریل اصلی خود حرکت کند، تلاش کنند، به‌کلی ریل دیگری را در مقابل انقلاب قرار دهند، و سقیفه این‌بار با شکلی دیگر در درون انقلاب اسلامی شکل گیرد، کافی است مدتی دیگر وضع دانشگاه‌ها و ادارات ما همچنان ادامه یابد، در آن صورت همه‌چیز به سود سکولار پنهانی که در نظام آموزشی و اداری ما جا باز کرده، تمام خواهد شد. همانند مسئولان اسلامیِ کشور ترکیه،که در عین تأکید بر حجاب اسلامی و رعایت اسلام در امور فردی، سعی دارند با پذیرفته‌شدن در اتحادیه‌ی اروپا به‌عنوان کشوری اروپایی، در کنار فرهنگ مدرنیته، امور خود را بگذرانند، و در عین انتقاد به اسرائیل آن را به رسمیت بشناسند، چیزی شبیه آنچه گروه‌های ملی- مذهبی در کشور ما به دنبال آن هستند، که در آن چیزی به نام انقلاب اسلامی و ایجاد زمینه جهت تمدن اسلامی مطرح نیست و روح تاریخ‌سازی انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی معنوی که از حضرت آدم شروع شد و باید به حضرت مهدی«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» ختم شود، اصلاً به چشم نمی‌خورد، و سرنوشت ملت انقلابی ایران مثل سرنوشت سایر ملت‌های غرب‌زده، در رنجِ بی‌تاریخی و بیرون‌افتادن از تاریخِ نور خواهد بود، که تحت عنوان نیهلیسم مورد بحث قرار می‌گیرد. در مورد توجه به ذات و حقیقت انقلاب اسلامی آنچه می‌توان به اجمال عرض کرد عبارت است از این‌که: انقلاب اسلامی با جایگاه فراتاریخی خود و با هویت اسلامی، ریشه در غدیر دارد که خداوند برای مدیریت جامعه‌ی اسلامی، انسانی معصوم را منصوب فرمود و مکتب تشیع با وفاداری به غدیر، همچنان تاریخ را در نوردید تا این‌که با ظهور انقلاب اسلامی، فرهنگ غدیر در زمان غیبت، با ولایت فقیه محقق شد، بر این اساس که حکم خدا و رسول«صلّی‌الله‌علیه‌وآله» و امامان معصوم«علیهم‌السلام» توسط کارشناسی توانا از متون اسلامی أخذ گردد، تا زمینه‌ برای ظهور مقدس حضرت صاحب‌الأمر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» آماده شود و تمدن اسلامی به‌عنوان عالی‌ترین بستر تعالی بشر به صحنه‌ی تاریخ پای ‌گذارد، و لذا آن جریان از انقلاب اسلامی شروع شد تا به «دولت اسلامی» برسد و سپس «کشور اسلامی» واقع گردد و در نهایت «تمدن اسلامی» ظهور یابد. نظام آموزشی کشور باید با برنامه‌ریزی دقیق، جهت‌گیری کرده و خاستگاه انقلاب اسلامی را با رویکرد به سوی تمدن اسلامی روشن کند تا نسل تحصیل‌کرده‌ی ما جایگاه تاریخی خود و انقلاب را بشناسد و گمان نکند انقلاب اسلامی یک حادثه‌ی اتفاقی است که با چند تظاهرات و تبلیغات رادیوهای بیگانه از صحنه‌ی تاریخ حذف می‌شود. بازخوانی وضع موجود خبر از آن می‌دهد که انقلاب اسلامی در تحقق دولت اسلامی که رویکردش به سوی تمدن اسلامی باشد، با دولت آقای احمدی‌نژاد شروع میشود. نکته‌ی دومی که در بازخوانی نظام آموزشی از جهت فکری و فرهنگی باید به صورت جدّی و برنامه‌ریزی‌شده مورد بررسی قرار گیرد، جایگاه تاریخی فرهنگ مدرنیته و مبانی نظری آن فرهنگ است و این‌که نسبت فرهنگ مدرنیته با انقلاب اسلامی چگونه باید باشد. حاصل کلام آن‌که فرهنگ مدرنیته،از نظر مبانی نظری رابطه‌ی خود را با عالم قدس به‌کلی منقطع کرده و از عالم بیکرانه‌ی غیب و معنویت بیگانه است و برمبنای نگاه منقطع از عالَم قدس، عالَم و آدم را می‌نگرد و تعریف می‌کند و جلو می‌برد. «رنه‌گنون» به‌خوبی تبیین می‌کند که فرهنگ غربی با هرگونه نگاه قدسی، کینه‌توزانه برخورد می‌کند و لذا یکی از ابعاد آن فرهنگ، درگیری و نفی فرهنگ دینی و قدسی است. در مورد خاستگاه تاریخی فرهنگ مدرنیته و این‌که با شروع رنسانس معنی انسان در غرب تغییر کرد، باید به‌خوبی بحث شود، تا معلوم گردد تفاوت انسان دینی با انسان غرب‌زده در آن است که انسان دینی سعی دارد خود را از نظر فکری و اخلاقی طوری تغییر دهد که شایسته‌ی قرب الهی گردد، ولی انسان غربی سعی دارد با تغییر طبیعت به خود هویت ببخشد. باید در نظام آموزشی کشور مباحث دقیقی صورت گیرد تا خدای ناکرده نسل جوانِ خود را با غایتی که غرب برای انسان قائل است تربیت نکنیم و به اسم بهره‌مندی از تکنولوژی غربی، غایت نظام اسلامی و تحصیل‌کردگان آن نظام، داشتن تکنولوژیِ برتر نگردد، در آن صورت نسلی را تربیت کرده‌ایم که آنقدر که احساس قرابت به فرهنگ غرب دارد، چنین احساسی را با انقلاب اسلامی ندارد، چون خودِ گمشده‌اش را در دنیایی که زمینه‌ی ارتباط با عالم قدس و معنا را برایش فراهم می‌کند جستجو نمی‌کند. جریانات قبل و بعد از 22 خرداد سال 1388 به منزله‌ی تلنگری بود که ما را به هوش آورد که در کجای تاریخ انقلاب ایستاده‌ایم و جدّی‌ترین وظیفه‌ی ما در رویارویی با مسائل پیش‌آمده از نظر فکری و فرهنگی چیست. شرایط فوق ضرورت تغییر ساختار و محتوای نظام اسلامی بر مبنای ارزش‌ها و اهداف انقلاب اسلامی را به‌خوبی نشان میدهد . این تغییر ساختار و محتوا باید در دو جنبه‌ی «شناخت جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی» از یک طرف، و «شناخت غرب و نسبتی که ما باید با غرب داشته باشیم» از طرف دیگر، صورت گیرد و فراموش نکنیم انقلاب اسلامی نقطه‌ی درگیری معنویت و دنیازدگی، و عدالت‌خواهی و ثروت‌پرستی است. وقتی معلوم شد اساسی‌ترین مسئله‌ی انقلاب اسلامی دو نکته‌ی «فهم جایگاه تاریخی اسلامی» و «شناخت غرب و نسبت آن با انقلاب اسلامی» است، دیگر چگونگی فعالیت‌های فرهنگی برای آینده مشخص خواهد بود. فراموش نکنیم به جبهه‌ها نظر شود و نه به اشخاص و همچنین راه‌کارهایی که چگونه بتوان از وضع موجود به سوی وضع مطلوب عبور کرد. در این مرحله است که باید با دقت و حکمت حرکت نمود تا در عین توسعه‌ی کشور، جهت‌گیری معنوی و عدالت‌گرایی، هم‌زمان و متوازن جلو رود که تحت عنوان «عدالت و پیشرفت» نامبرده می‌شود. اهمیت مسئله را می‌توان در ابلاغیه‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی‌علیه» در رابطه با سیاست‌های برنامه‌ی پنجم توسعه دانست که می‌فرمایند: «انتظار دارم در دوره‌ی پنج‌ساله‌ی آینده اقدامات اساسی برای تدوین الگوی توسعه‌ی ایرانِ اسلامی که رشد و بالندگی انسان‌ها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعه‌ای متکی بر ارزش‌های اسلامی و انقلابی و تحقق شاخص‌های عدالت اجتماعی و اقتصادی در گرو آنست، توسط قوای سه‌گانه‌ی کشور صورت گیرد». برای رسیدن به چنین اهدافی هیچ شروعی مهم‌تر از توجه به دو نکته‌ی فوق ورجوع به ذات انقلاب اسلامی نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی استاد اصغر طاهرزاده رجوع به حقیقت انقلاب اسلامی راه رسیدن به عدالت و توسعه اگر بخواهیم از فضای سکولاری که در درون انقلاب رخنه کرده انقلاب اسلامی خود را نجات بدهیم و اگر بپذیریم که در دولت‌های سازندگی و اصلاحات در زیر پوشش توسعه و اصلاحات، یک نحوه رجوع به غرب در بدنه‌ی نظام جاری شد، رسالت بزرگ دولت دهم این است که سیاست کلی خود را رجوع به متن معنویت و عدالت قرار دهد تا از آن سکولار پنهان که زیر پوست انقلاب ریشه دوانده آرام‌آرام مردم را به یک خودآگاهی برساند تا بتوانند نسبت به برون‌رفت از آن اقدام کنند. علت عدم موفقیت‌ها در امور فرهنگی و اقتصادی درسال‌های گذشته این است که آن‌ها به ذات انقلاب که عبور از غرب بود رجوع نکردند. به توسعه ای رجوع شد که از جنس انقلاب اسلامی نبود و لذا به همان ناکامی دچار شدیم که تاریخ ما از قاجار به بعد گرفتار آن بوده است. وظیفه‌ی ما رویکرد از غرب به سوی انقلاب اسلامی است، انقلابی که رجوع آن به حقیقت است. وقتی پذیرفتیم که انقلاب اسلامی و تئوری ولایت فقیه مرحله عبور از غربِ منقطع از عالم قدسی، به سوی نظامی است که باید در نهایت؛ انسان کامل به عنوان واسطه‌ی فیض الهی بر آن حاکم باشد، متوجه می‌شویم که سال‌های گذشته از ذات انقلاب فاصله گرفته‌ایم . وظیفه‌ی دولت دهم برگشت به ذات انقلاب و نشان‌دادن راز ناکامی‌ها و دادن خودآگاهی‌ به ملت است تا موقعیت تاریخی خود را با بازگشت به انقلاب اسلامی که ریشه در غدیر دارد، تصحیح کند. محتوای نظام آموزشی موجود در آموزش و پرورش و آموزش عالی متأثر از تفکری است که بیشتر می‌توان آن را سکولار و بعضاً لائیک دانست، تا الهی و دینی. درنتیجه زبانِ تفکر نظام آموزشی موجود با زبان تفکر دینی نامأنوس است و آنقدر که با زبان غرب و ارزش‌های غربی احساس قرابت می‌کند، با زبان دین چنین قرابتی را ندارد و لذا اگر سرمایه‌های دینیِ افراد را که به طور شخصی به‌دست آورده‌اند، در نظر نگیریم، بر اساس نگاهی که نظام آموزشیِ موجود، به عالَم و آدم، در اختیار نسل تحصیل‌کرده‌ی ما قرار می‌دهد، آن نسل نمی‌تواند جایگاه انقلاب اسلامی و ارزش‌هایی را که انقلاب دنبال می‌کند بفمد، تا در حفظ و نگه‌داری آن در مقابل دسیسه‌های غرب مقاومت کنند - البته این غیر از نگاه دانشجویان متدینی است که بر اساس اعتقادات خود جانانه از انقلاب و ارزش‌های آن دفاع کردند و می‌کنند- بحث بر سر نگاه نسلی است که در نظام آموزشی ما در حال پرورش‌یافتن است. مشکل فوق را نیز در موضوع اقتصاد و سیاست داریم، به طوری که سکولاریسم اقتصادیِ حاکم، اجازه‌ی هیچ حرکتی را به سوی عدالت و معنویت نمی‌دهد، و سیاست قدرت‌پرست، مانع حضور سیاستمدارانی است که مسئولیت‌های سیاسی را خدمت‌گذاری می‌دانند. همین‌جا لازم است تأکید شود که اگر دولت دهم با همان روحیه‌ی انقلابی و حماسه‌ساز خود و با تعاریفی که مبتنی بر اهداف انقلاب اسلامی است، تحولی در نظام اقتصادی و فرهنگی و آموزشی و سیاسی کشور، به کمک دلسوزان کشور پدید نیاورد و تنگناهای کشور در امور فوق همچنان ادامه یابد، امید رسیدن به کشور اسلامی و تمدن اسلامی سال‌ها به عقب می‌افتد، و اقتصاد سرمایه‌داریِ شبه مدرن با نفوذ هرچه بیشتر در مراکز قدرت و تصمیم‌گیری، برای انقلاب مشکلاتی را به‌وجود خواهد آورد. خطری که سخت باید مواظب آن بود این‌ است که کارشکنی‌ها در مقابل دولت به عملیاتِ استحاله‌کردن کلیت انقلاب از مسیر خود نینجامد و با توجه به این‌که دولت آقای احمدی‌نژاد بر شعارهای اصیل انقلاب اسلامی تأکید دارد، به بهانه‌ی کینه‌ورزی با ایشان، کینه‌ها به سوی شعارهای اصیلِ انقلاب اسلامی سوق پیدا نکند و به صورت جبهه‌ای جهت ریشه‌کن‌کردن کلیت انقلاب تبدیل نشود، خصوصاً از طریقِ طرح تز «جدایی دین از سیاست». تز جدایی دین از سیاست تفکر بسیار خطرناکی است و همان‌طور که تا حال صاحبان ثروت و قدرتِ سکولار با این تفکر مانع شدند تا لکومتیو انقلاب در ریل اصلی خود حرکت کند، تلاش می‌کنند، به‌کلی ریل دیگری را در مقابل انقلاب قرار دهند و سقیفه این‌بار با شکلی دیگر در درون انقلاب اسلامی شکل گیرد، کافی است مدتی دیگر وضع دانشگاه‌ها و ادارات ما همچنان ادامه یابد، در آن صورت همه‌چیز به سود سکولارِ پنهانی که در نظام آموزشی و اداری ما جا باز کرده، تمام خواهد شد. روحیه‌ی سکولار پنهان در نظام آموزشی ما تمدن غرب را به عنوان یک تمدن قابل قبول پذیرفته و اگر هم انتقادی دارد انتقاد در هویت و اصل وجود آن نیست. همانند مسئولان اسلامیِ کشور ترکیه،که در عین تأکید بر حجاب اسلامی و رعایت اسلام در امور فردی، سعی دارند با پذیرفته‌شدن در اتحادیه‌ی اروپا به‌عنوان کشوری اروپایی، در کنار فرهنگ مدرنیته، امور خود را بگذرانند، و در عین انتقاد به اسرائیل، آن را به رسمیت بشناسند، چیزی شبیه آنچه گروه‌های ملی- مذهبی در کشور ما به دنبال آن هستند. در آن نگاه چیزی به نام انقلاب اسلامی و ایجاد زمینه جهت تمدن اسلامی مطرح نیست و روح تاریخ‌سازی انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی معنوی که از حضرت آدم«علیه‌السلام» شروع شد و باید به حضرت مهدی«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» ختم شود، اصلاً به چشم نمی‌خورد، در آن نگاه سرنوشت ملت انقلابی ایران مثل سرنوشت سایر ملت‌های غرب‌زده، در رنجِ بی‌تاریخی و بیرون‌افتادن از تاریخِ نور خواهد بود، که تحت عنوان نیهلیسم مورد بحث قرار می‌گیرد. در مورد توجه به ذات و حقیقت انقلاب اسلامی آنچه می‌توان به اجمال عرض کرد عبارت است از این‌که: انقلاب اسلامی با جایگاه فراتاریخی خود و با هویت اسلامی، ریشه در غدیر دارد که خداوند برای مدیریت جامعه‌ی اسلامی، انسانی معصوم را منصوب فرمود و مکتب تشیع با وفاداری به غدیر، همچنان تاریخ را در نوردید تا این‌که با ظهور انقلاب اسلامی، فرهنگ غدیر در زمان غیبت، با ولایت فقیه محقق شد، بر این اساس که حکم خدا و رسول«صلّی‌الله‌علیه‌وآله» و امامان معصوم«علیهم‌السلام» توسط کارشناسی توانا ،از متون اسلامی أخذ گردد، تا زمینه‌ برای ظهور مقدس حضرت صاحب‌الأمر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» آماده شود و تمدن اسلامی به‌عنوان عالی‌ترین بستر تعالی بشر به صحنه‌ی تاریخ پای ‌گذارد، و لذا آن جریان از انقلاب اسلامی شروع شد تا به «دولت اسلامی» برسد و سپس «کشور اسلامی» واقع گردد و در نهایت «تمدن اسلامی» ظهور یابد. نظام آموزشی کشور باید با برنامه‌ریزی دقیق، جهت‌گیری خود را از سکولاریسم به سوی نگاهی الهی به آدم و عالم تدوین کند و خاستگاه انقلاب اسلامی را با رویکرد به سوی تمدن اسلامی روشن نماید تا نسل تحصیل‌کرده‌ی ما جایگاه تاریخی خود و انقلاب را بشناسد و گمان نکند انقلاب اسلامی یک حادثه‌ی اتفاقیِ بی‌ریشه‌ای است که با چند تظاهرات و تبلیغات رادیوهای بیگانه از صحنه‌ی تاریخ حذف می‌شود. بازخوانی وضع موجود خبر از آن می‌دهد که انقلاب اسلامی در تحقق دولت اسلامی که رویکردش به سوی تمدن اسلامی باشد، با دولت آقای احمدی‌نژاد شروع میشود. نکته‌ی دومی که در بازخوانی نظام آموزشی از جهت فکری و فرهنگی باید به صورت جدّی و برنامه‌ریزی‌شده مورد بررسی قرار گیرد، جایگاه تاریخی فرهنگ مدرنیته و مبانی نظری آن فرهنگ است و این‌که نسبت فرهنگ مدرنیته با انقلاب اسلامی چگونه باید باشد. حاصل کلام آن‌که فرهنگ مدرنیته،از نظر مبانی نظری رابطه‌ی خود را با عالم قدس به‌کلی منقطع کرده و از عالم بیکرانه‌ی غیب و معنویت بیگانه است و برمبنای نگاه منقطع از عالَم قدس، عالَم و آدم را می‌نگرد و تعریف می‌کند و جلو می‌برد. «رنه‌گنون» به‌خوبی تبیین می‌کند که فرهنگ غربی با هرگونه نگاه قدسی، کینه‌توزانه برخورد می‌کند و یکی از ابعاد آن فرهنگ، نفی هر فرهنگ دینی و قدسی است. در مورد خاستگاه تاریخی فرهنگ مدرنیته و این‌که با شروع رنسانس معنی انسان در غرب تغییر کرد، باید به‌خوبی بحث شود، تا معلوم گردد تفاوت انسان دینی با انسان غرب‌زده در آن است که انسان دینی سعی دارد خود را از نظر فکری و اخلاقی طوری تغییر دهد که شایسته‌ی قرب الهی گردد، ولی انسان غربی سعی دارد با تغییر طبیعت به خود هویت ببخشد. باید در نظام آموزشی کشور مباحث دقیقی صورت گیرد تا خدای ناکرده نسل جوانِ خود را با غایتی که غرب برای انسان قائل است تربیت نکنیم و به اسم بهره‌مندی از تکنولوژی غربی، غایت نظام اسلامی و غایت تحصیل‌کردگان آن نظام، داشتن تکنولوژیِ برتر نگردد، در آن صورت نسلی را تربیت کرده‌ایم که آنقدر که احساس قرابت به فرهنگ غرب دارد، چنین احساسی را با انقلاب اسلامی ندارد، چون خودِ گمشده‌اش را در دنیایی که زمینه‌ی ارتباط با عالم قدس و معنا را برایش فراهم می‌کند جستجو نمی‌کند. جریانات قبل و بعد از 22 خرداد سال 1388 به منزله‌ی تلنگری بود که ما را به هوش آورد که در کجای تاریخ انقلاب ایستاده‌ایم و جدّی‌ترین وظیفه‌ی ما در رویارویی با مسائل پیش‌آمده از نظر فکری و فرهنگی چیست. شرایط پیش‌آمده ضرورت تغییر ساختار و محتوای نظام آموزشی را بر مبنای ارزش‌ها و اهداف انقلاب اسلامی به‌خوبی نشان میدهد . این تغییر ساختار و محتوا باید در دو جنبه‌ی «شناخت جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی» از یک طرف، و «شناخت غرب و نسبتی که ما باید با غرب داشته باشیم» از طرف دیگر، صورت گیرد و فراموش نکنیم انقلاب اسلامی نقطه‌ی درگیریِ معنویت و دنیازدگی، و عدالت‌خواهی و ثروت‌پرستی است. وقتی معلوم شد اساسی‌ترین مسئله‌ی انقلاب اسلامی دو نکته‌ی «فهم جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی» و «شناخت غرب و نسبت آن با انقلاب اسلامی» است، دیگر چگونگی فعالیت‌های فرهنگی برای آینده مشخص خواهد بود. فراموش نکنیم در امر دو نکته‌ی فوق به جبهه‌ها نظر شود و نه به اشخاص و همچنین به راه‌کارهایی نظر شود که بتواند ما را از وضع موجود به سوی وضع مطلوب عبور دهد. در این مرحله است که باید با دقت و حکمت حرکت نمود تا در عین توسعه‌ی کشور، جهت‌گیری معنوی و عدالت‌گرایی، هم‌زمان و متوازن جلو رود که تحت عنوان «عدالت و پیشرفت» نامبرده می‌شود. اهمیت مسئله را می‌توان در ابلاغیه‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی‌علیه» در رابطه با سیاست‌های برنامه‌ی پنجم توسعه دانست که می‌فرمایند: «انتظار دارم در دوره‌ی پنج‌ساله‌ی آینده اقدامات اساسی برای تدوین الگوی توسعه‌ی ایرانِ اسلامی که رشد و بالندگی انسان‌ها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعه‌ای متکی بر ارزش‌های اسلامی و انقلابی و تحقق شاخص‌های عدالت اجتماعی و اقتصادی در گرو آنست، توسط قوای سه‌گانه‌ی کشور صورت گیرد». برای رسیدن به چنین اهدافی هیچ شروعی مهم‌تر از توجه به دو نکته‌ی فوق و رجوع به ذات انقلاب اسلامی نیست. و اگر در دولت دهم پایه‌های آن شکل نگیرد سال‌های سال عقب خواهیم افتاد.
12082
متن پرسش
بنام خدا سلام استاد گرامی: خدا قوت، با اجازه شما استاد عزیز در ابتدای مبحث عرفان نظری هستم. تراک 3 را تازه شروع کرده بودم که دیشب سراغ متن رفته و جلو رفتم و در متن جمله ای مرا شدیدا تکان داد. جالب این بود که قبلا هم این جمله یا جملات را هم شنیده بودم و حتی بعضا گفته بودم ولی این بار طور دیگری بود. می خواهم ببینم آیا این نگاه واقعیت و حقیقت بوده یا توهم. جملات متن از این قرار بودن: «خدا بود و با او هیچ نبود. شرح: خداوند هست و هیچ چیز با او نیست، چون به هر چیزی فکر کنی اول وجود مد نظرت هست و نیز پنهان تر از جمیع اشیاست از حیث ماهیت و حقیقت زیرا هر چیزی حجاب اوست و....» ناگهان نگرش عجیبی به ذهنم نمی دانم یا قلبم آمد. من او بودم، من نبودم، آب دمنوش او بود، گیاهش او بود، همه او بود من نبودم ولی بودم. خواستم طبقه بالا بروم هر چه در پله بود اطرافم حتی دیوارها هوا همه او بود. حالت بدی مثل نیستی و خفگی پیدا کردم انگار له و نابود شدم. حال بدی داشتم. درون خدا بودم، خدا در خودش بود نه درونی که جا داشته باشد همه جا بشدت خدا بود جایی برای هیییییچ چیزی نبود همه خدا بود وحشتناک بود در واقع فشار بود خیلی گریه کردم وارد منزل شدم دیگر دیواری نبود کاغذ دیواری نبود مبل و ... نبود. افکار عجیبی به ذهنم می رسید که از بیان آنها قاصرم. شرم دارم. ببخشید می ترسم ابراز کنم. خدا همه جا را پر کرده بود. پس شیطان هم ..... و دیگر مواردی که وحشت از بیانش دارم. استاد عزیز زمانی شنیده بودم که ما در درخت و گیاه و آب و ... باید وجود را ببینیم نه در مواد پلاستیکی و ... ولی حالا همه چیز او بود حتی هر چیزی که بشر ساخته. دیشب همه اطراف اینطور بود و باور نمی کنم جز او باشد. حالا آیا این نگاه درست بوده یا توهم. اگر درست بوده چرا انقدر وحشتناک و پر از فشار بود گوئی از شدت فشار غالب تهی کنند. چرا وقتی روز شد فقط آثاری از بی حسی و آرامش هست و چرا آن نگاه بشدت کمرنگ است؟ اگر صلاح می دانید سوال بنده را بصورت عمومی در قسمت پرسش و پاسخ منتشر نفرمایید خدا خیر فراوان به شما بدهد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از مرحله‌ی اصالتِ «وجود» و تشکیک وجود آرام‌آرام وارد مرحله‌ی «وحدت وجود» باید شد و باید إن‌شاء‌اللّه در این موطن استقرار یافت. آری وقتی جز خدا در عالم نیست باید به نور الهی تکلیف و جای مخلوقات روشن شود که چگونه خداوند در آینه‌ی ممکنات خود را می‌نمایاند، زیرا ممکنات در عرض خدا نیستند. تا دیروز می‌خواستیم از طریق ممکنات تکلیف و جایگاه خدا را معلوم کنیم، از این به بعد إن‌شاءاللّه موضوع باید برعکس شود. البته ظرایفی در کار است که اگر بی‌قراری نکنید آن ظرائف ظهور می‌کند و محدودیت ممکنات را به خدا نسبت نمی‌دهید تا مثل بعضی بگویند معتقدین به «وحدت وجود» می‌گویند زمین و آسمان، خدا است! «آری چه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها». این راهی است که إن‌شاءاللّه باید در ذیل مولایمان بیابیم؛ که فرمود: «مَا رَأَيْتُ شَيْئاً إلاّ و رَأَيْت اللّه قَبلَهُ و بَعدَهُ وَ مَعَهُ»‏. گفت: رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته / مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته // سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم / که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته // تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی / شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته // همای عشق ما را بُرده با خود در بر دلبر / ازین منزل بآن منزل ولی آهسته آهسته.  موفق باشید         

10530
متن پرسش
سلام استاد: سوالی در مورد حضور اجتماعی آیا به فرض اگر حجاب رعایت شود و صحبتها و موضوعشان جدی شد، دیگر می شود گفت هر اختلاطی درست است؟ مثلا اینکه جدیدا مد شده حزب اللهی ها در این نوع قالب کار می کنند درست است؟ مثلا در فلان خبرگزاری با شخصیتی مصاحبه می کنند. مصاحبه گران یک خانم و یک آقا هستند. یا در فلان برنامه مجریان یک خانم و آقای مذهبی هستند؟ یا میز گرد می گذارند چند آقای مذهبی و چند خانم چادری به گفتگوی مثلا علمی و فرهنگی می پردازند. آیا صرف حجاب و مثلا بحث علمی کافیست یا اگر جداسازی هرچه بیشتر باشد بهتر است؟ این قبیل رفتارها جدیدا خیلی مد شده. ممنون می شوم پاسخ دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم حقیقتاً حسّ خوبی در رابطه با این نوع جلسات ندارم ولی گویا برداشت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نسبت به آینده آن بوده که بالاخره آینده چنین حضوری واقع می‌شود چه بهتر که اسلام به صحنه آید و با مدیریت اسلام این کار شکل بگیرد. شما کمی به این جمله‌ی امام در وصیت‌نامه‌شان فکر کنید که می‌فرمایند: «ما مفتخریم‏ که بانوان ما و زنان پیر و جوان و خرد و کلان، در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند. و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى از واجبات مهم است شرکت و از محرومیت‏هایى که توطئه‏ى دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آن‏ها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتى که دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى از آخوندهاى بى‏اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده‏اند». موفق باشید
10095

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: عرض خدا قوت محضر استاد گرامی بنده مدتی دچار یک تعارض شده ام احساس می کنم تحصیل در دانشگاه برای یک زن که معتقد به روابط بین محرم و نامحرم هست مناسب نیست (با توجه به وضع موجود دانشگاه ها که گذشته از همکلاسی مرد استاد های مرد نیز این مسئله را رعایت نمی کنند) از طرفی هم احساس می کنم خود را درگیر تحصیل در دانشگاه کردن برای یک زن با وجود رسالت عظیم شوهر داری و فرزند آوری در خانواده مشکل زاست و جلوی رسیدگی به این امور را می گیرد. به نظر شما رسالت اصلی یک زن با توجه به نظم جدید دنیا و نزدیک شدن به ظهور حضرت حجت (عج) چیست ؟ افکار بنده را شما در مورد دانشگاه تایید می فرمایید؟ با توجه به اینکه بنده تصمیم به اشتغال به هیچ وجه ندارم، چون محیط ها را مناسب نمی بینم تنها محیط آموزشی دانشگاه فرهنگیان است که آن هم 8 سال تعهد خدمت می گیرد و بنده به هیچ وجه نمی توانم این تعهد را بپذیرم که 8 سال از خانواده ام بزنم!!!!! راه حلی پیش پای من بگذارید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره هرکس نسبت به موقعیت خود و روحیه‌ای که دارد باید وظیفه‌ی خود را تعیین کند، با توجه به آنچه درباره‌ی خودتان می‌فرمایید چه نیاز است که علوم را از طریق دانشگاه دنبال کنید؟ در مورد رسالت زن در جواب‌هایی که قبلاً به سؤالات کاربران محترم داده‌ام، عرایضی شده است. به قسمت آرشیو سؤالات بخش «زن و خانواده» رجوع فرمایید. موفق باشید
9820
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز: 1- خیلی وقت است می خواهم از شما بپرسم استاد عزیز، سِر برخورد های صریح حضرت علامه مصباح با دولت روحانی در چیست؟ مشاهده می کنیم که تعابیری اتخاذ می کنند که از ریشه اعتقادات اینان را زیر سوال می برد. می شود تبیینی بفرمایید که با چه دیدگاهی به گفته های ایشان نظر کنیم؟ 2- این مقاله استاد عزیز میرباقری را مطالعه بفرمایید(http://ww1.rajanews.com/detail.asp?id=201121 ) استاد، در سوالی درباره نحوه برخورد با دولت جدید و راهکار شما، فرمودید باید حول محور پیام حضرت آقا عمل کنیم، بهتر بگویم حول محور برخورد های ایشان با این دولت. می فرمایید بگذارید خودشان را نشان بدهند، آیا این خود نشان دادن این دولت، جز این است که امثال شما استاد بزرگوار و شاگردان عزیزتان به مردم عادی باید نشان بدهند؟ آیا مثلا مردم عادی متوجه اند که مذاکرات با آمریکا سودی ندارد؟ آیا یک فرد عامی مشکلی می بیند که مثلا حالا مذاکره ای هم شکل بگیرد، مگر چیزی از انقلاب کم می شود که مشاهده می کنیم رهبری می فرمایند آنها مذاکرات را می خواهند تا بگویند ما اینها را با تحریم پای میز کشاندیم و اینها خسته اند. آیا وظیفه ما تبیین این مسائل نیست؟ تبیین اعتدال از نظر اسلام نیست؟ اعتدالی که قول می دهم حکم سلمان رشدی امام را هم نفی خواهد کرد؟ مگر غیر این است؟ باید منتظر بمانیم تا خودشان را نشان بدهند؟ نه بنده همچین دیدگاهی ندارم استاد. ما باید زشتی این فرهنگ لیبرالی و غرب زدگی و بزک کردن چهره آمریکا را به مردم عادی نشان دهیم. فرهنگی که آمده چرخ همه چی را به هر قیمتی شده بچرخاند. فرهنگی در غفلت محض از جنگ و جهاد است. فرهنگی که برایش رابطه با هر قدرتی به هر قیمتی مهم است. فرهنگی که می گوید اگر حقوق مردم ایران را لحاظ کردند ما رابطه برقرار می کنیم، غافل از اینکه بود آمریکا با بود انقلاب در تضاد است. لابد به بنده می فرمایید به فلان کتاب و فلان کتاب مراجعه کن، می دانم استاد، بعضا هم مراجعاتی دارم و مطالعه هم، ولی غرض نحوه برخورد با این جامعه بود. به نظر شخصی باید حول محور غرب گرایی اعتدالی(به قول خودتان زشتی زمانه) در جهت تبیین مبانی انقلاب بپردازیم. اما خب چیزی که حقیر در این یکسال از شما کم دیدم، یا بهتر بگویم کمتر صریح بودید. جسارت حقیر را ببخشید. دعا بفرمایید لطفا. موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم این نوشته را قبل از صحبت مقام معظم رهبری در هفته‌ی دولت با هیئت دولت نوشته‌اید. ملاحظه کردید که چگونه رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» در عین انتقاد به دولت، دولت را نفی نکردند. بنده فکر می‌کنم اگر ما در بستر تاریخ خود جلوتر بیاییم به این نتیجه می‌رسیم که باید بین جریان‌هایی که اصل انقلاب و اهداف آن را قبول دارند – با قرائت خودشان – و آن‌هایی که به‌کلّی جایگاهی برای انقلاب در مقابل نظام استکباری قائل نیستند، فرق بگذاریم و اشتباهی که بعضی‌ها نسبت به دولت آقای احمدی‌نژاد کردند و می‌کنند که آن دولت را یکی از جلوه‌های انقلاب نمی‌پذیرند، ما نسبت به دیگران مرتکب نشویم. علاوه بر این بنا نشد انتقاد نکنیم، بنا شد مثل رهبر انقلاب با دولت برخورد کنیم و نه مثل رقیب حزبی. بنده انتقادهای حکیمانه‌ی امثال دکتر سعید زیباکلام را نسبت به قرارداد ژنو و به‌خصوص نامه‌ی سرگشاده‌ی اخیر ایشان را نشانه‌ی انتقادهایی می‌بینم که موجب شکوفایی استعدادهای انقلاب اسلامی می‌شود. موفق باشید
8631
متن پرسش
سلام. من دوستانی دارم که می گویند در زمان شاه عده‌ی قلیلی دزدی می‌کردند ولی بقیه‌ی مردم واقعاً مسلمان بودند. ولی در جمهوری اسلامی دزدی به حدی رسیده که هر ماه خبری از دزدی های چندصد میلیاردی میشه ولی کسی تعجب نمی کنه و دزدی و کثافت کاری خیلی رایج شده. حال با این وضعیت من جه جوری می‌توانم به دوستانم حرفی از اسلام ناب محمدی و به دفاع از انقلاب اسلامی بپردازم؟ من امام خمینی را بیش از 90 درصد قبول دارم. منتظر جوابتان هستم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در زمان‌های گذشته که شهرها محدود بود و این‌همه امکانات برای خلاف نبود، تاریخِ دیگری حاکم و حالا تاریخ دیگری حاکم است و این ربطی به انقلاب ندارد. این بنده‌های خدا هنوز در دوره‌ی قاجار زندگی می‌کنند. به نظر بنده اگر انقلاب نشده بود با توجه به این شرایطی که دنیا در همه‌جا به خود گرفته کشور ما بسیار بدتر از این می‌شد. موفق باشید
8173

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم اکنون که دارم این مطلب را برای شما می نویسم اشک در چشمم حلقه زده است وخدا را شکر می کنم واقعا پاسخ حضرتعالی به سوال 8143 که درباره مباره بانفس اماره بود( البته من سوال کننده این سوال نبودم) چراغ راه ماست .شکر لله
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: دعا کنید این حقیر نیز رونده‌ در این راه باشم. موفق باشید
7510
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار مرز بین اسراف و صرفه جویی چیست؟آیا شأن اجتماعی افراد در این مرز تأثیر گذار است؟مثل خانواده ی طلاب؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری شأن افراد نقش دارد. یک طلبه باید بسیار ساده‌زیست باشد ولی چنین انتظاری از یک بازاری نیست. توفیق قناعت و صرفه‌جویی را خداوند به هرکس نمی‌دهد باید خدا را شکر کرد اگر ما را منوّر به نوعی از زندگی کرد که گرفتار اسراف نباشیم. موفق باشید
5972
متن پرسش
باعرض سلام وخسته نباشیدوطول عمربرای استادبنده چندماهی است که با اثارجنابعلی اشنا شده ام ویک بارهم توفیق زیارت شمارادرسالن تربیت مشهدداشته ام ودراین مدت سوالی که برایم پیش امده متفاوت بودن سلوک جنابعالی با قدما می باشدچراکه مادرمنابروکتب شنیده وخوانده ایم این که برای تزکیه نفس اورادواذکاری را بایستی متذکرشویم وریاضات نفسانی کشیدوچله نشینی کردادعیه رامداومت داشت وجلوی استاداخلاق زانوزد که طی این مرحله بی همرهی خضرنکن....وحضرتعالی برای این مهم سفارش به مطالعه کتب منتشره با رعایت ترتیب خاص می فرماییدایا این مطالعه مقدمات سیرو سلوک جنابعلی می باشدومواردبیان شده بعداز این مطالعات است خواهشمندم مساله را باز فرماییدوحضرتعالی چگونه به این بصیرت نائل گشته ایدوجهت فهم معرفت النفس نیازی به مطالعه فلسفه بطورخاص می باشدیا خیرضمنا بنده اشنایی با اثارشمارا رزقی میدانم که دراحیائ شبهای قدرماه رمضان امسال نصیب ماکردندومن شغلم مثل حضرتعلی کارمندی است ودلم می خواهدمثل شما به بصیرتی برسم وبه انچنان درکی برسم که کارکارمندی را ببوسم بگذارم کناروبه اوبپردازم با تشکرواحترام
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت(رضوان‌اللّه‌علیه)» عرض کرده‌ام که چرا ایشان می‌فرمایند: «علم تو استاد تو است» در حالی که در زمان قبل از ایشان جناب قاضی برداشتن استاد سلوکی تکیه داشتند. آن‌جا روشن می‌شود که ما در شرایطی قرار گرفته‌ایم که معارف خوبی به‌خصوص از طریق حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ظهور کرده و الگوهای خوبی به‌خصوص توسط حضرت امام در صحنه آمده و عملاً می‌توانیم راه سلوکی خود را ادامه دهیم. البته و صد البته این بدین معنا نیست که اگر همین حالا هم استاد سلوکی قابل اعتمادی پیدا کردیم دامن‌اش را نگیریم، ولی ما کسی را استاد سلوکی می‌دانیم که از یک طرف قلباً متوجه حقایق عالم شده باشد و از طرف دیگر جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را بشناسد یعنی عالم به به زمان خود باشد. موفق باشید
3325

وحدت وجودبازدید:

متن پرسش
باسلام 1.آیا معنی وحدت وجود این است: یعنی خدا فقط هست و لاغیر؟ ÷س انسان مگر وجود ندارد؟ 2. به نظر شما کدام ناشر مثنوی معنوی و اسفار و فصوص را خوب چاپ کرده که ما تهیه کنیم؟ 3.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- بحث وحدت وجود غیر خدا را آیات الهی می‌داند که در عرض خدا نیستند و احتیاج است در مورد آن مفصلاً مطالعه نمایید. چون اگر موجودی در عرض خدا باشد به همان اندازه خدا محدود می‌شود و خدای محدود دیگر خدا نیست. بنده در شرح خطبه‌ی یک نهج‌البلاغه عرایضی داشته‌ام 2- در مورد مثنوی شرح آقای کریم زمانی روان است و در مورد اسفار و فصوص فرق نمی‌کند چون هیچ ناشری در متن تصرف نمی‌کند. موفق باشید
نمایش چاپی