بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5844
متن پرسش
با سلام ، در سؤال 5797 مطالب ارزنده ای خدمت سوال کننده مطرح فرموده اید. بسیار جالب بود برای من. باید با دقت بیشتری به کلماتی که شما مطرح می کنید نظر کرد. شما با این پاسخی که به این سوال دادید درس بزرگی به من دادید که الحق آیة الله مصباح ، آیة خدایند و باید از ایشان درس عبرت گرفت. وای به حال من اگر "روش" خود را از امام و رهبری نگیرم. این تذکر بزرگی است برای من و عمیقا از این که توی انتخابات ریاست جمهوری 92 شرکت نکردم پشیمان شدم با این جواب شما. چون با غفلت از روش رهبری در امور ، انسانی با این تفکر ، تا به این حد می تواند با جریان مقابل انقلاب همراهی کند. استاد ، یک سؤالی دارم جالب است برام بدونم پاسخ شما چیه. وقتی آقای روحانی ، مذاکرات هسته ای را از زیر نظر شورای عالی امنیت ملی درآوردند و زیر نظر وزیر امور خارجه قرار دادند ، چون مستحضرید که دو تن از نمایندگان رهبری در شورای عالی امنیت ملی باید روند مذاکرات را خدمت رهبری ارائه کرده و تأیید ایشان را بگیرند و آقای روحانی با این کارشان خواستند رهبری را به کلی از نظارت بر مذاکرات هسته ای ساقط کنند و بعد هم در صحبت های خود گفتند که مذاکرات هسته ای کاملا در اختیار بنده است . حال سوالم این است که چطور این جا، نه تنها هیچ کدام از همان اصول گرایان انقلابی که فرمودید ، بلکه حتی آیة الله مصباح و هیچ کدام از شاگردان معروفشان احساس خطر نکردند. امروز عصر یک ساعتی در محضر مبارک آیة الله مصباح کسب فیض کردم ، اما دریغ از یک جمله در باب احساس خطر ایشان نسبت به مسئله ی مذکور. یعنی حتی ایشان به احتمال یک در میلیون هم احساس خطر نکردند ؟ نظر حضرتعالی چیست ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم به راحتی بتوانیم به این نتیجه برسیم که آقای روحانی برای عبور از نمایندگان رهبری در شورای امنیت مذاکرات هسته‌ای را به وزارت امور خارجه سپردند. شاید از این طریق راحت‌تر بتوانند مانور دهند و تصمیم‌گیری کنند و حتما آقای روحانی از رهبری اختیار لازم را گرفته‌اند تا بتوانند فی‌المجلس تصمیم‌گیری کنند. موفق باشید
25

اسماء الهیبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی سوالاتی داشتم دررابطه با بحث هایی که اخیرا داشته اید. 1-اگر احد همان واحد قهار باشدودرمقام ظهورقهاریت واحد هیچ اسمیظهورندارد که جواب لمن الملک رابدهد چگونه الله که جامع اسما است اسم احد میشود صفت او(قل هوالله احد). 2-با این مقدمه که"وقتی احد ظاهر میشود هیچ اسمی ظهور ندارد"میشود این نتیجه راگرفت که اسم احد ام الاسما است. 3-اگر اسم احد که ظاهر میشود هیچ اسمی نمی ماند .رابطه این اسم واول ما خلق الله چیست؟آیا مقام نوری اهل البیت همان مقام احد است؟اگر چنین است آیا میشود گفت که وقتی واحد قهار ظهور میکند این ظهور همان ظهور مقام غیبی ائمه اطهار است؟ 4-منظوراز قطب عالم امکان وواسطه فیض برای حضرت مهدی(عج)یعنی چه؟اگر عالم امکان یعنی کل ممکن الوجود پس فرق امام حاضر بامقام پیامبر(ص)وبقیه ائمه(ع)چیست؟آیا بودن درعالم ماده شرط جامعیت است برای امام حاضر؟آیا برای توجیه "قطب عالم امکان "میشود این راگفت که همه ائمه(ع)در تمام هستی حضور دارندولی فقط امام حاضر است که در عالم ماده میباشد(مردم اورا میبینند یا مثل امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اورا نمی بینند)
متن پاسخ
1- «الله» صفت اسمِ واحد قهار نمی باشد، بلکه به معنی معبود است. لذا در سوره توحید می فرماید: ای پیامبر بگو آن معبودی که من معرفی می‌کنم «احد» است. 2- در مقامی که اَحد ظهور کند دیگر هیچ مخلوقی در صحنه نیست، حتی مقام «اول ما خلق الله»، منتها در نفخه‌ی اول با ظهور اسم احد همه‌چیز از خود فانی می‌شود، و در نفخه دوم به حق باز می‌گردند. حال اگر کسانی در شخصیت خود چنین مراحلی را طی کرده باشند و از خود فانی و به حق باقی باشند و همه‌ی جنبه‌ی وجودی آن‌ها وجه‌الحقی باشد دیگر چیزی ندارند که با نفخه‌ی اول فانی شوند و ائمه معصومین«علیهم‌السلام» در این مقام می‌باشند. 3- در مورد تفاوت سایر ائمه«علیهم‌السلام» با حضرت صاحب‌الامر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» نسبت به مقام واسطه‌ی فیض، باید به طور مختصر عرض کنم؛ به اعتبار مقام واسطه فیض هیچ تفاوتی بین آن ذوات مقدسه وجود ندارد، ولی به اعتبار آن‌که نفس ناطقه آن ذوات مقدسه که مثل همه نفوس «جسمانیت‌الحدوث و روحانیت‌البقاء» است، توسط حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» قبض شده ولی نفس ناطقه حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» قبض نشده، و لذا آن حضرت یک نحوه حضوری دارند که این حضور مخصوص آن حضرت است، همان حضورِ خاصی که هر امامی در زمان حیات خود داشتند.
6909
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز نظر شما در مورد مطلبی که در کتاب زمزم عارفان از آیت الله بهجت در مورد وحدت وجود نقل شده چیست؟آیا واقعاً در وحدت وجود همه عرف اشتباه کرده اند؟و منظور از وحدت حکمیه که ایشان فرمودند چیست؟ در زمزم عرفان آمده است: « در پاسخ این جانب که پرسیدم : « آیا وحدت وجودی را که اهل عرفان می گویند ، قبول دارید یا نه ؟ » ، فرمودند : آنان از این جهت مصیب هستند و از یک جهت ، در اشتباه . جهت اصابه ، آن است که آنچه می بینند ، دروغ نیست ، و جهت اشتباه ، آن که آنچه میبینند ، با کثرت حقیقیه منافات ندارد . آنچه می بینند واحد است ، تجلی حضرت حق است . موضوع تجلی ،در قرآن و روایات اسلامی ، مطرح است ، الی ماشا الله .آنان وحدت حُکمیه را با وحدت حقیقیه اشتباه کرده اند .من معتقد به وحدت حُکمیه و کثرت حقیقیه هستم و ندیدم کسی (این مطلب را)گفته باشد .آنها هم که قائل به وحدت حقیقیه هستند ، عملا همین اعتقاد را دارند .مثل سید محمد کربلایی ، که یک شب تا صبح گریه میکند . اگر وحدت حقیقیه باشد ،گریه برای چه ؟قرآن و احادیث اسلامی وحدت حقیقیه را رد میکند (کانا یاکلان الطعام). سپس اضافه کردند : (جمع میان ) کثرت حقیقیه و وحدت حقیقیه ، محال است ،مگر اینکه کسی بگوید تناقض محال نیست . آنچه در روایات آمده که (یبصر به) و (یسمع به) ، اشاره به همان وحدت حُکمیه است . همچنین (لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک و حدیث قرب نوافل ) آیت الله بهجت در ادامه ی توضیحاتشان در باره ی وحدت حقیقیه فرمودند : وقتی خورشید آمد ستارگان ، دیده نمی شوند اما واقعا هستند … ایشان شخصا درباره ی حکم کفر یا عدم کفر این افراد اظهار نظر نکردند ولی فرمودند : به آخوند ملا محمد کاظم گفته بودند :قائلین به وحدت وجود را تکفیر کنید. آخوند فرموده بود :آنها اشتباهشان در مقتضیات برهان است .نمی شود آنها را تکفیر کرد ، مثل کسی که تصور می کند آتش گردان ، آتش است . نکته ی مهم و قابل توجه این است که در تجلی حضرت حق بر قلب بعضی تصور می کنند که آنچه دیده اند ، خداست . این از بی دقتی است . دیدن قلب هم مانند دیدن چشم ممکن است خطا کند . کسانی که قائل به وحدت حقیقیه ی جهان هستند ، دچار این خطا شده اند .(فلما تجلی ربه للجبل …) ، جلوه ی خداوند و تجلی او غیر خود اوست . تجلی ، فعل خداست ، نه خود او .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می‌کنید آقا می‌فرمایند آنچه عرفا به عنوان وحدت حقیقیه می‌گویند وحدت حکمیه است پس تفاوت در نگاه است. بالاخره بحث وحدت وجود دریای بسیار عمیق و دقیقی است که یا باید وارد آن نشد و یا اگر وارد شدی باید تا عمق آن بروی. در هر صورت از یک بحث سؤال و جوابی بیرون است.کتاب « کتاب مبانی و اصول عرفان نظری » ازاستاد یزدان پناه در این مورد نکات دقیقی دارد. بنده نیز اخیراً در جواب یکی از کاربران محترم تحت عنوان «معنای وحدت وجود» عرض مختصری داشتم می‌توانید به آن جواب نیز رجوع فرمایید. موفق باشید
2281
متن پرسش
سلام من اهل اراک هستم و با دوستانم سیر مطالعاتی ایشان را شروع کرده ایم سوالم این است که چرا ایشان لباس روحانیت را نمیپوشند و این که با وجود این افکار متعالی این قدر سطحی در مورد مسایل سیاسی صحبت میکنند و اصلا شخصیتی مثل ایشان چرا باید وارد مسایل بیخود سیاسی شوند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این‌که می‌فرمایید چرا بنده معمّم نمی‌شوم علّتش آن است که کسی باید لباس روحانیّت به تن کند که علاوه بر علم به معارف اسلامی، به فقه نیز مسلط باشد و بنده در علم فقه مبتدی هستم و این‌که می‌فرمایید چرا در امور سیاسی نظر می‌‌دهم به نظر خودم تلاش بنده آن است تا عزیزان سخنان مقام معظّم رهبری را ـ‌که ایشان را در امور سیاسی کامل‌ می دانم‌ـ با دقت بیشتری دنبال‌کنند و بنده تنها بر سخنان ایشان تأکید می‌کنم و سعی می‌کنم رفقای عزیز، آزاد از جو سازی‌های احزاب و گروه‌ها به سخنان رهبری نظر بفرمایند. از خود نمی‌پرسید چرا ایشان در همین ماه رمضان امسال به دانشجویان نصیحت کردند و فرمودند : «خب، در مسئله‌ى اخلاق، این نکته را هم عرض بکنم - این را بعداً میخواستم عرض کنم؛ چون میترسم وقت بگذرد، جلوتر عرض میکنم؛ زیرا جزو اساسى‌ترین مسائل است - پرهیز از قول به غیر علم، از غیبت، از تهمت. من خواهش میکنم شما جوانهاى عزیز به این مسئله اهتمام بورزید. همین طور که در زمینه‌هاى مختلف اهتمام به طهارت عملى دارید - به نماز اهتمام دارید، به روزه اهتمام دارید، به پرهیز از تعرضهاى جنسى اهتمام دارید - به این مسئله هم اهتمام داشته باشید. اگر چنانچه ما چیزى را به کسى نسبت بدهیم که در او نیست، خب این میشود تهمت. اگر چنانچه چیزى را بگوئیم که به آن علم نداریم؛ مثلاً یک شایعه است - یک نفرى یک حرفى را از قول یکى نقل میکند، ما هم همان را دوباره تکرار میکنیم - خب، این کمک کردن به شایعه است، این شایعه‌پردازى است؛ قول به غیر علم است. قول به غیر علم، خود قولش هم اشکال دارد، عمل کردن به آن امر غیر معلوم و بدون علم هم اشکال دارد؛ «و لا تقف ما لیس لک به علم».(4) «لا تقف»، یعنى چیزى را که علم به آن ندارى، دنبال نکن، دنبال نرو. دنبال کردن، هم در زمینه‌ى عمل هست، هم در زمینه‌ى گفتار هست. وقتى شما یک چیزى را گفتید که به آن علم ندارید، این هم اختفاء امرى است که انسان به آن علم ندارد. لذا دنبالش میفرماید: «انّ السّمع و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسئولا » 6۱۳۹۱/۰۵/۱». موفق باشید. .
13
متن پرسش
سلام با توجه به اینکه آقای سید حسین نصر، از اندیشمندان سنت گرا محسوب می شوند، مطالعه کتب و نوشته های ایشان را توصیه می کنید؟ اصولا دیدگاه فکری ایشان چقدر با مبانی و دیدگاههای حقیقی اسلام و تشیع سازگاری دارد؟ در ضمن از جزوه نقد آراء آقای سروش نیز بسیار استفاده کردم. متشکرم
متن پاسخ
جواب: تفکر آقای دکتر حسین نصر از آن نظر که فرهنگ مدرنیته را نقد می‌نمایند و نظر ما را به سنت می‌اندازند، اندیشه قابل استفاده‌ای است و نباید خود را از تفکرات ایشان محروم نماییم، ولی هرگز نباید به تفکر ایشان نیز اکتفا کرد، زیرا نگاه ایشان در حوزه حاکمیت حکم خدا در تمام مناسبات جامعه بشری توسط امامان معصوم«علیهم‌السلام» نگاه کاملی نیست و بیشتر می‌توان گفت: «لا» را نسبتاً خوب می‌گوید، ولی «الاّ» را باید در تفکر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی» جستجو کرد.
17084
متن پرسش
سلام علیکم: مقام معظم رهبری: اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد. تعدادی از طلاب زیر نظر مستقیم حجت الاسلام و المسلمین استاد محمدرضا فلاح (ریاست محترم موسسه فتوت استان قم) برای شناخت مکتب امام راحل در مدت حدود یک ماه با تلاش های خود موفق به جمع آوری سیر مطالعاتی مکتب امام نمودند که الحمدلله تا به امروز استقبال خوبی از طلاب و دانشجویان مشاهده نمودیم. این سیر مشتمل بر ۱۶ مرحله می باشد که رونمایی از مرحله اول آن در روز میلاد امام رضا (علیه السلام) صورت گرفت که نحوه اجرا و معرفی و مقدمه سیر توسط استاد بزگوار حجت الاسلام فلاح نوشته شد و به مشتاقان ارسال گردید. یکی از کارهایی که برای تشویق و ترغیب تشنگان مکتب امام نیاز است و گروه پشتیبانی سیر به آن می پردازند مصاحبه یا نوشته و یا ارسال بصورت مجازی از اساتیدی است که در مکتب امام راحل صاحب نظر هستند. خواسته ای که فرزندان شما در گروه پشتیبانی از سیر مطالعاتی دارند این است که بعد از ملاحظه نوشتاری که توسط استاد فلاح پدید آمده است نظر و توصیه خود را برای تشنگان مکتب امام راجع به ضرورت فراگیری این سیر در عصر حاضر و انس با امام راحل را بفرمایید و در صورت صلاحدید راجع به سیرمطالعاتی ای که ادائه گردیده فرزندان خود را توصیه نمایید. از اینکه مزاحم وقت شریفتان گشتم عذرخواهی می نمایم. نوشتار حجت الاسلام و المسلمین فلاح راجع به ضرورت و چرایی سیر و ارائه سیر لزوم سیر مطالعاتی از جمله اموری که باعث توفیق‌مندی در شناخت درست از هر حوزه و میدان معرفتی می‌شود، در پیش گرفتن یک مطالعۀ مستمر و برنامه‌دار و البته روشمند در آن حوزه است. آنچه به این مسأله کمک می‌کند در دست داشتن «سیر مطالعاتی» حساب‌شده ذیل موضوع مد نظر است. چندین سال است شاهدیم که معرفی برخی سیرهای مطالعاتی چون بینش مطهر، طرح ولایت، آثار علامه حسن‌زاده و ... مخاطبین متعددی را متوجه خود نموده و آثار خوب و امیدبخشی روی مطالعه‌گران گذاشته است. ارائۀ سیر مطالعاتی ضمن این که زمینۀ انتخاب و معرفی کتابهای مناسب در یک موضوع یا حوزۀ مطالعاتی را فراهم می‌کند، یک پوشش روانی برای ایجاد اطمینان در مطالعه‌گر و حفظ انگیزۀ او برای ادامه دادن مطالعۀ برنامه‌دار در یک زمینه فراهم می‌نماید. سیر مطالعاتی به مخاطب این اعتماد را می‌دهد که یکی از بهترین آثار در این موضوع معرفی شده است. یکی از موضوعاتی که امروزه بیشتر متوجه ضرورت آن و نیاز جدی ما به آن شده‌ایم «گفتمان امام» یا «مکتب معرفتی امام خمینی» و در امتداد آن «اندیشۀ مقام معظم رهبری حفظه‌الله‌تعالی» که در شمار بهترین مفسرین و تفصیل‌دهندۀ آرا و اندیشه‌های حضرت امام رحمة‌الله‌علیه و اکنون به نام مکتب امام و مبتنی بر آن رهبر نظام و انقلاب شکوهمند اسلامی است. در میان سیرهای پیشنهاد شده جای سیر مخصوص گفتمان امام و رهبری که به ما در بازخوانی صریح اصول فکری این بزرگواران مدد برساند، خالیست. جهت برآوردن این نیاز سیر مطالعاتی پیشنهادی این یادداشت تحت عنوان «سیرمطالعاتی مکتب امام» طراحی شد. آنچه در ادامه می‌آید توضیحاتی دربارۀ محتوا و چگونگی اجرای این طرح می‌باشد. سیر مطالعاتی مکتب امام روند سیر سیر مطالعات گفتمانی در چهار عنوان و محور مفهومی تعریف شده است؛ «اندیشۀ توحیدی»، «مکتب سیاسی امام»، «انقلاب اسلامی» و «سلوک انقلابی»: 1 اندیشه توحیدی: آبشخور قطعی مکتب فکری امام راحل و مقام معظم رهبری اندیشه توحیدی آنها است که اندیشه‌ای ناظر به عمل است. شناخت اندیشه توحیدی امام راحل و رهبر انقلاب، ما را با بنیادهای نظری مکتب امام و عقبۀ تئوریک انقلاب اسلامی آشنا می‌کند. با تکمیل تدریجی این شناخت به‌وضوح می‌بینیم که «مکتب سیاسی حضرت امام» به پشتیبانی «اندیشۀ توحیدی» ایشان شکل گرفته و انقلاب اسلامی بسط اجتماعی اندیشۀ توحیدی امام خمینی است. 2 مکتب سیاسی امام: از میان منظومۀ فکری حضرت امام رحمة‌الله‌علیه آنچه که بیشتر مورد تأکید مقام معظم رهبری حفظه‌الله‌تعالی است و اصولی از آن را مرتب به جامعه تذکر می‌دهند همین مکتب سیاسی ایشان است. ما گمان داریم مکتب سیاسی امام را که پیروزی انقلاب مدیون تحلیلها و توصیه‌های برآمده از آن است، به‌خوبی شناخته‌ایم، ولی واقعیت چنین نیست؛ ما تنها تک گزاره‌هایی ناپیوسته از اندیشۀ امام در خاطر خود داریم. ما هنوز به این مکتب فکری برای پیشبرد مقاصد امروز و فردای انقلاب اسلامی عمیقاً احتیاج داریم و شناخت ما از این منظومۀ فکری نه جامع و نه عمیق است. اگر این‌گونه پیش برویم علاوه بر این که کارهای نهضت و نظام گره خواهد خورد مکتب امام نیز دچار تحریف و فراموشی و در آخر حذف قاطعانه از صحنه‌های فعال اجتماعی خواهد شد. 3 انقلاب اسلامی: فکر امام تنها در گوشۀ کتابخانه‌ها و محافل فکری محدود نماند. به لطف الهی با مجاهداتهای او و یاران فرهیخته و فداکارش طوفان بزرگی به نام انقلاب اسلامی مبتنی بر بنیادهای نظری امام و مدرسۀ ایشان شکل گرفت و جهانی را متأثر نمود. این واقعیّت از عمق زیادی برخوردار است و برای آن که بتوانیم در مدار انقلاب قرار بگیریم باید به خوبی آن را و تطوراتش را و آثار و برکاتش را و تهدیدهای دیروز و امروزش را و نیازهای راهبردی‌اش را بشناسیم. فهمیدن این حقایق و نشر آنها باعث جلوگیری از بسیاری از حرکتهای منحرف و خطرناک در جامعه و استفادۀ بهتر از فرصتهای خود برای خدمت به انقلاب خواهد شد. 4 سلوک انقلابی: نه انقلابی بودن بی‌نیاز از یک سلوک متناسب انقلابی است و نه انقلاب خمینی در این باب بی‌سخن است. بماند که دغدغۀ اساسی حضرت امام و مغزای قیام او اساساً همین سلوک معنوی بوده است و لا غیر. امام خمینی که خود یک شخصیت متعالی توحیدی است و سالها در حوزۀ علمیۀ شیعه تحت تربیت بزرگان اخلاق بوده است به یک سنت معنوی و اخلاقی نیرومند تعلق دارد و خود نیز دیدگاه‌های اخلاقی ـ تربیتی مهمی عرضه نموده است. باید با این دیدگاه‌ها آشنا شد و این بعد اصیل انقلاب اسلامی امام را برجسته نمود. برای این سیر مطالعاتی پنج مرحله در نظر گرفته‌ایم. هر مرحله عهده‌دار تأمین سطحی از محتوای فکری مکتب امام است که در مرحلۀ پیشین نبوده است. در هر مرحله ذیل هر یک از این چهار مبحث یک کتاب و در مجموع چهار کتاب معرفی می‌شود. نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که کتابهای معرفی شده هر یک به انگیزۀ مستقلی تألیف شده است و ممکن است انطباق کاملی با مقطع و مرحلۀ معرفی شده نداشته باشد و همچنین ممکن است تکرارهای زیادی در مباحث باشد. این نکته معلول آن است که محققین آشنا با اندیشه‌های امام و رهبری و همچنین خود امام و رهبری هیچگاه به نیت تأمین نیاز یک سیر مطالعاتی چند ساله در باب مکتب امام و انقلاب دست به تألیفات متعدد مبتنی بر هم نزده‌اند. در این یادداشت تنها به معرفی کتابهای مرحلۀ اول پرداخته‌ایم. کتابهای مراحل بعد به تدریج خدمت عزیزان معرفی خواهد شد. 1 جهت مطالعۀ هر کتاب یک زمان‌بندی ارائه شده است؛ 2 هر کتاب به اختصار معرفی و توصیف خواهد شد. کتابهای مرحلۀ اول در همین یادداشت معرفی شده است؛ 3 در انتهای مطالعۀ هر کتاب یک کاربرگ خدمت عزیزان تقدیم می‌شود که با پاسخ به آن میزان تسلط به دست آمده توسط خود عزیزان سنجیده خواهد شد؛ 4 یکی از نکته‌های مطلوب برای ما این بود که این سیر با جمعی اولیه از تاریخی مشخص شروع شود و به صورت هماهنگ به پیش برود. در عین حال اجرای این سیر مطالعاتی مقید به این برنامۀ دسته‌جمعی نیست؛ 5 پیشنهاد ما این است که هر عزیزی که بنای این مطالعه را دارد حتماً دو یا چند نفر را با خود همراه کند و مطالعه را به صورت گروهی انجام بدهند؛ 6 به همین جهت یکی از پیشنهادها برگزاری یک جلسۀ مباحثه در هر هفته با محوریت کتاب معرفی شده و با تعیین حجم مطالعاتی آن هفته است؛ 7 عزیزانی که به مطالعۀ کتاب می پردازند می‌توانند ملاحظات خود را با مدیر کانال در میان بگذارند و پاسخ دریافت کنند؛ 8 در کنار این متون کلیپ‌ها و بیاناتی نیز در کانال «سیما : سیر مطالعاتی مکتب امام و رهبری» برای استفادۀ بیشتر تقدیم می‌گردد؛ 9 در هر مرحله علاوه بر چهار کتاب ارائه شده چند کتاب نیز به عنوان کتابهای پشتیبان ـ که مطالعۀ آنها در این سیر الزامی نیست ولی کسانی که علاقمند مطالعۀ بیشتر بودند می‌توانند به آن مراجعه نمایند ـ معرفی می‌شود؛ کتابهای مرحلۀ اول اندیشه توحیدی: 10 کتاب «روح توحید نفی عبودیت غیر خدا» مولف: مقام معظم رهبری. نشر صهبا. این نوشتار، مقاله‌ای از حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای است که اولین بار، در سال 1356 چاپ شده است. معظّم‌له آن را به درخواست یک دانشجو و در پاسخ به این سؤال که «اعتقاد به توحید، عملاً چه نقشی در زندگی انسان دارد؟» نوشته‌اند. عنوان مقاله، نام یکی از فصول کتاب «طرح کلی اندیشة اسلامی در قرآن» است؛ و مطالب آن، بسط‌داده‌شدة مطالب همان فصل است. معظّم‌له در این مقاله از هفتادوهشت آیة توحیدی قرآن استفاده کرده‌اند. مکتب امام: 11 کتاب «رستاخیز شگفت‌انگیز، دکترین جمهوری اسلامی ایران»، پیام مقام معظم رهبری به مناسبت اولین سالگرد امام راحل، تهیه و تدوین مؤسسۀ فرهنگی پژوهشی انقلاب اسلامی. مقام معظم رهبری حفظه‌الله‌تعالی در تاریخ دهم خرداد 1369 پیام مبسوطی به مناسبت اولین سالگرد رحلت حضرت امام (ره) خطاب به ملت ایران ایراد فرمودند و خود در محتوا و انگیزۀ این نوشته بیان داشتند: «اكنون، يك سال پس از رحلت آن پدر دلسوز و مرشد و معلم آگاه و حكيم، اين‏جانب لازم مى‏ دانم اساسي ترين‏ معارف‏ انقلاب‏ را كه همه در شمار بيّنات مكتب انقلاب و برخاسته از اصول و احكام اسلام است، يك‏ بار ديگر به برادران و خواهران خود تذكر داده، همه‏ ى ملت انقلابى و شجاعمان را به توجه و اهتمام روزافزون نسبت به آن‏ها دعوت كنم‏.» طبعاً این اثر که متضمن اساس‌ترین معارف انقلاب به انتخاب بزرگ معلم انقلاب پس از حضرت امام است راهنمای خوبی برای دریافت برجسته‌ترین خطوط اندیشۀ امام رحمة‌الله‌علیه آن هم به وجهی مختصر و معتبر است. انقلاب اسلامی: کتاب «فشرده ای از تاریخ انقلاب اسلامی»، مقام معظم رهبری. نشر صهبا. این نوشتار متن سخنرانی حضرت آیت الله خامنه‌ای در 12 بهمن 1362 (مراسم پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی)، با موضوع مروری بر تاریخ و خصوصیات مقاطع مهم انقلاب اسلامی است. مقاطعی که در این سیر تاریخی بررسی شده؛ آغاز نهضت تا قیام 15 خرداد، 15 خرداد تا رحلت فرزند امام خمینی، رحلت فرزند امام تا بازگشت امام به ایران، مقطع پیروزی، از پیروزی تا همان مقطع بهمن سال 62، بوده است. در بخش دیگری از سخنرانی، با استفاده از پانزده آیه سیاسی قرآن، تفسیری الهی و قرآنی از انقلاب اسلامی ارائه می شود. در مقدمۀ این کتاب کوچک نگاهی گذرا به زندگی مقام معظم رهبری حفظه‌الله‌تعالی شده که خود بر لطف کتاب افزوده است. در مقدمه آمده «سخنرانی آقای خامنه‌ای با اینکه عنوانی تاریخی دارد، اما کاملاً کاربردی و با رویکرد صدور مبانی انقلاب ارائه شده است.» سلوک انقلابی: کتاب«جهاد اکبر یا مبارزه با نفس»، امام خمینی، موسسه حفظ و نشر آثار امام. متن پیاده شدۀ درس هاى امام خمینی (س) دربارۀ اهمیت و لزوم تهذیب نفس مى باشد که در نجف اشرف ایراد شده است. این رساله که در عین اختصار نکات اخلاقى و تربیتى و سیاسى فراوانى را مشتمل است، قبلاً به صورت ضمیمۀ کتاب ولایت فقیه بارها به چاپ رسیده است. اولین چاپ این کتاب در سال 1372، همراه با مقدمه و توضیحات از سوى انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) منتشر گردیده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه بسیار مفید و با برکتی را شروع کرده‌اید و بحمداللّه استاد محترم با آن نظم دقیقِ فکری خود، طرح خوبی را شکل داده‌اند که به نظر بنده جوانب مختلفی در آن مدّ نظر قرار گرفته است و از یک‌بُعدی‌بودن در اخلاق و یا در سیاست و یا در سلوک، انسان را آزاد می‌کند. موفق باشید

10965

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به سوال شماره 10804 ، که یکی از دوستان بنده در خصوص آقای علی الله وردیخانی و کتابهایشان پرسیدند که بنده در همین رابطه مصدع اوقات شدم. واقعیت امر استاد عزیز از آنجایی که دایره ی شبهات گسترده شده و روز به روز در حال افزایش است، شما را بابی می دانیم که تا در پاسخ به ما مستضعفان فکری یاری دهید. به نظرم معقول نیست که بفرمائید " اطلاعی ندارم " . البته بی انصافی نمی کنیم، می دانیم که شما هم سرتان شلوغ است و مشغله فراوان. اما حق بدهید که گاهی جواب یک سوال موجب تحول آنی در ما می شود. بهرحال تیمی که در کنار شما مشغول به فعالیتند، شاید بتوانند با جستجویی ساده پاسخگوی سوال ما باشند. امیدوارم که زیاده گویی های حقیر ، آزرده خاطرتان نکرده باشد. اما بعد، عناوین کتابهایی که از آقای الله وردیخانی منتشر شده است: 1- سفر به کعبه جانان 2- مبدا و معاد: ازلیت و ابدیت فلسفی و حکمی 3- نبوت و امامت: خورشید و اختران تابناک آسمان ولایت فلسفی و... 4- کعبه مصباح الطاهرین. گوشه ای از تفکرات ایشان : بسم الله الرحمن الرحیم درود لایتناهی بر اشرف کائنات و خاتم‌الانبیاء حضرت محمد مصطفی (ص) و آل طاهرین او و درود بی‌قیاس بر حضرات علمای ربانی در هر عصر بالاخص آنان که در ردیف نایبین عام حضرت خاتم الاوصیاء، شمس الشموس آسمان ولایت، منجی عالم بشریت قرار گرفته‌اند که بنا به عقیده و ایمان ما شیعیان روزی به اذن پروردگار تبارک و تعالی آن حضرت ظهور فرموده و عالم را پر از عدل و داد خواهند فرمود. خدا را سوگند می‌دهیم به ارواح پاک مقربین درگاهش که در ظهور آن وجود مقدس تعجیل فرموده و دیدگان جمیع شیعیان را روشن فرماید. مدتی است عده‌ای از مخالفین دین مقدس اسلام و نیز مخالفین اینجانب که سرمایه عمر خود را در راه تحصیل و تعلیم و تربیت جوانان کشور سپری ساخته‌ام و تا حال به توفیق حق کتب متعددی که هیچ کدام از آن‌ها از چارچوب اسلام و قرآن و عترت تجاوز ننموده به طبع رسانده‌ام، نام‌های مختلفی را که مغایرت با اعتقادات تشیع دارد و نیز بالاترین تهمت‌ها را به من نسبت داده‌اند از جمله اینکه اینجانب مدعی نیابت خاصه هستم. اینجانب علی اله ویردیخانی همه آن تهمت‌ها و افتراها و شایعه پراکنی‌های ایشان را به کلی تکذیب نموده، صراحتاً اعلام می‌دارم که حضرت ولی عصر(ارواحنا له الفداء) در دوران غیبت کبری نایب خاصی تعیین نفرموده و در این مورد اینجانب با علمای شیعه اثنی عشری هم ‌عقیده می‌باشم و ضمن تکذیب نیابت خاصه در زمان غیبت کبری، اعتقاد خویش را در خصوص نیابت عامه در زمان غیبت کبری بر طبق حدیث شریف: « فَاَمّا مَن کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صائناً لِنَفسِه، حافظاً لِدینِه مُخالفاً لِهَواه مُطیعاً لامر مولاه فَلِلعَوام ان یُقلّدوه و ذلک لا یکون الا لِبعض فُقها الشیعه لا کُلّهم » تصریح می‌نمایم. علی اله ویردیخانی باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که قضاوت در مورد افراد بسیار مشکل است و با خواندن چند کتاب از آن‌ها نمی‌توان نظری داد که راهنمای کاربران عزیز باشد و در این موارد افرادی که با این افراد محترم مأنوس هستند می‌توانند با اطمینان کامل نظر بدهند. موفق باشید
5199
متن پرسش
سلام استاد گرامی. من خواهشی از حضرتعالی داشتم که امیدوارم به صلاحدیدتان عملی بفرمایید. استاد؛ در آقایان مذهبی و حتی شاگردان شما، بعضا مشاهده می شود در بیرون از خانه خوش اخلاقند اما با همسرشان مثل شمر برخورد می کنند. نگاهی کاملا از بالا به پایین و چون غالبا مذهبی ها در امر انتخاب همسر هوشیارند؛ زنانی مطیع، مهربان و ...دارند(معمولا) با این وجود به این بندگان خدا زور می گویند. حتم دارم اگر خدا از اون زنای ان چنانی پرتوقع و افاده ای نصیبشان می کرد که تا به خانم بگویند بالای چشمت ابروست با یک جیغ بنفش حالشان را جا می آورد؛ این آقایون عزیز جرئت این کارها را که نداشتند؛ هیچ تازه خانوم را روی تخک چشمشان می گذاشتند. اما بهرحال برخی از این برادرای مذهبی تا می تونند به جان این خانومهای خوب خودشان نق زده و سرشان داد می کشند و بداخلاق و بدخلق و بدقلق اند. استاد کار به جایی رسیده که خیلی ها در سفارش برای ازدواج می گویند: اگر یک جوان معمولی آمد خواستگاریتان بهتر است قبول کنید چون معمولی ها، خوش اخلاقند اما مذهبی(بعضا)، بدخلقند و اخلاق ندارند. ببینید استا؛ عزا چه عزایی است که مرده شوره هم گریه می کند؛ خود مذهبی ها می گن، با بعضی این مذهبی ها ازدواج نکنید چون اساس زندگی خوب اخلاق است. استاد عزیز؛ من نمیدانم آقایون محترم دین محور ما، چه برداشتی از قرآن دارند؛ از کدام سوره و ایه و روایت بله اینجا رسیده اند که نباید به زن روداد و ...؟به خدا دلها باید بسوزد برای پیغمبری که برای مکارم اخلاق مبعوث شد و پیروانش اینهایند. چشمها بگرید برای پیامبری که از بزرگترین محاسنش که در قرآن تقدیر شده اخلاق خوشش است و مدعیان پیرویش با زن و بچه شان اینقدر خشونت می کنند.استاد جان؛ لااقل شما سرکلاسهایتان به این برادران محترم تذکر دهید بلکه آنها نیز به گوش سایر مذهبی ها برسانند تا گامی برداشته شود در راه اصلاح اخلاق آقایان مذهبی.(البته همه ایشان بدخلق نیستند؛ خیلی هایشان هم انصافا خوش اخلاقند ولی حالا آنهایی که بدخلقند). استاد باور بفرمایید اگر یک جلسه آداب همسرداری برای آقایان بگذارید و به ایشان بگویید این مشتهای گره کرده، این دندانهای به هم فشرده و این اخمها و ترشرویی ها را نثار دشمنان و کفار کنید نه زنانتان؛ خیلی سودمند خواهد بود. خدا خیر دنیا و آخرت را به شما دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جواب سؤالی تحت عنوان «وای از دست این مریدها» عرایضی داشتم. حقیقتاً همین‌طور که می‌فرمایید حالا که شیطان نتوانست بعضی از برادران را از دین و عقاید حقه منصرف کند از اخلاق فاضله محروم کرد در حالی‌که باز تأکید می‌کنم برکات دین محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در صورتی به مسلمانان می‌رسد که با خُلق محمدی همراه باشد. به نظر بنده آخرین مرحله‌ای که امروز برادران مذهبی باید طی کنند تا راه به سوی خدا برایشان گشوده شود برخورد خوب با همسرانشان است، از این طریق از بسیاری از دام‌های شیطان رها می‌شوند. موفق باشید
11573
متن پرسش
سلام: در مباحث معرفت نفس ذکر کردید شعر «ای غایب از این عالم ....» در وصف امام زمان (عج) سروده شده در حالی که در بیت آخر مولوی می فرماید: شمس الحق تبریزی در لخلخه آمیزی هم مشکی و هم عنبر از مات سلام الله سوال من اینه توصیفاتی که مولوی در شعر می کند کاملا بر وجود مبارک امام زمان مطابق است (مثل: ای غایب بس حاضر بر حال همه ناظر) اما به وضوح از شمس تبریزی نام می برد چگونه ممکن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که مولوی، شمس تبریزی را به عنوان یک نمادی از ولایت ولی اللّه می‌گیرد، به همین جهت کمالات ولیّ اللّه یعنی به قول خودش «امام منتظَر» را در امثال شمس می‌بیند ولی اوصاف امام منتظر را مدّ نظر دارد.  در وصف حضرت دارد: «آن دلي آور که قلب عالم است / جانِ جانِ جانِ جانِ آدم است» «از براي آن دلِ پر نور و بَر/ هست آن سلطان دل‌ها منتظَر» موفق باشید

9612
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: در برنامه ی معرفت صحبت از هایدگر شد که جناب آقای دینانی در نقد هایدگر بحثی در مورد متافیزیک داشتند که برای حقیر سوالاتی ایجاد کرد - بنده نظر جناب دینانی را می گذارم لطفا (نقدا یااثباتا) در مورد بیانات ایشان که نقد هایدگر و همفکرانشان را داشتند نظرتان را بفرمایید، چرا که ایشان به نحوی شما و مبانیتان را هم نقد کردند: اینها که نقد متافیزیک می کنند خود حرفهایشان متافیزیکی است من گمان می کنم اینها متافیزیک را نفهمیده اند «متا» یعنی «بعد» و متافیزیک یعنی بعد از فیزیک که آن را مابعدالطبیعه یعنی بعد از طبیعت نیز معنی کرده اند - اما این «بعد» بد تفسیر شده است یعنی گمان می کنند از یک جایی فیزیک تمام می شود و بعدش متافیزیک است که این غلط فاحش است. بین فیزیک و متافیزیک مرزی وجود ندارد دینی تر بگویم مرزی خدا و مخلوق را جدا نمی کند. مردم گمان می کنند تا یک مرزی مرز مخلوقات است و بعد می شود خدا و این کفر است. ما تا مرز قایل شویم هم خدا را محدود کرده ایم هم عالم را - خدا مرز ندارد، متافیزیک هم مرز ندارد. متافیزیک همه جا حضور دارد، ما اگر لب بر لب برداریم متافیزیک است، شما یک کلمه نمی توانی حرف بزنی مگر اینکه متافیزیک در آن باشد هر کلمه ای که حرف بزنیم «معنی کلی» در آن ست. مثلا اگر بگوییم «استاد» ما از آن شخص معینی مورد نظر نداریم بلکه یک معنی کلی مورد نظر داریم و کلی در فیزیک وجود ندارد پس متافیزیک است ما لفظی را که می گوییم در واقع معنیش را اراده می کنیم و معنی است که در خارج است - ما اگر تمام عالم فیزیک را بگردیم به معنی می رسیم هر لفظ که می گوییم معنی دارد و این معنی متافیزیک است، یعنی کلی است و کلی در فیزیک وجود ندارد متافیزیک محیط بر فیزیک است و فیزیک محاط بر متافیزیک - اصلا کجا هست که متافیزیک نباشد؟ من نمی دانم این فیلسوفانی که می گویند متافیزیک تاریخ انحطاط است یعنی چه؟ - مثلا خود فیزیک معنی دارد اما معنای فیزیک را با میکرسکب نمی شود دید بلکه ما امور فیزیکی را می بینیم نه معنایش را پس خود فیزیک اگر معنا دارد آن معنا متافیزیک است - فیزیکی وجود ندارد اگر متافیزیک نباشد - معنی پیر شدنی نیست و معنی یعنی همان متافیزیک و متافیزیک مرز ندارد همه جا هست و با آگاهی است که می شود به متا فیزیک رسید. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از استاد عزیزی مثل دکتر دینانی انتظار هست که با سایر متفکران همدلی کنند و وقتی عمق سخن آنان را فهمیدند به نقد آن بپردازند. این را هرکس کوچک‌ترین دقت را در سخن هایدگر داشته باشد می‌فهمد سخن هایدگر در دوگانگی فیزیک از متافیزیک نیست تا جدایی خدا و مخلوق پیش آید. بحث هایدگر در بحث متافیزیک، موضوع مستورشدن «وجود» و متوقف‌شدن در مفهوم است، و این یک تفکر است و چیزی بالاتر از آن‌که استاد دینانی متذکر آن می باشند و می‌گویند در هر کلمه‌ای نظر به مفهوم کلّی مدّ نظر است. بحث در مورد این عقل نیست. آن‌هایی که متوجه نظر هایدگر شده‌اند این حرف‌ها را به‌خوبی می‌فهمند، بحث بر سر نحوه‌ی هستی پدیده‌ها است و پروایی که باید در نسبت با «وجود» پیدا کرد و نسبت خود را با خود تصحیح نمود. طرح پرسش از نسبت انسان با «وجود»، دست‌آوردِ تفکر فلسفی هایدگر است و آقای دکتر دینانی باید در فضایی دیگر با این تفکر روبه‌رو شوند. اصل و اساس تحول در عوالم انسانی در درون انسان و در نسبت آن با وجود ظهور می‌کند و این ضرورت تاریخی است که ما در آن به‌سر می‌بریم. بی‌توجهی به این نکته ما را در تفکر متوقف می‌کند. جستجوی وطن در تفکر هایدگر، در پی پرسش از وجود شکل می‌گیرد و از این راه به جای فهمِ خدا، اُنس با خدا گشوده می‌شود. زیرا وقتی نظر به وجود پیش آمد، این وجود است که ما را مورد خطاب قرار می‌دهد و نسیم نفحات خود را در روزگار و دهر ما به وزیدن در می‌آورد. هایدگر با پرسش از وجود می‌خواهد از متافیزیک به معنای توقف در مفاهیم بگذرد تا انسان در معرض تجلیات وجود قرار گیرد و پدیده‌ها برایش شکوفا شوند. به همین جهت باید گفت پرسش هایدگر از حقیقت وجود است که به یک معنا به «دازین» می‌انجامد که از نسبت وجود و ذات انسان سخن می‌گوید و معنای «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏» به زیبایی تمام ظهور می‌کند زیرا نقطه‌ی آغاز بحثِ وجود و بستر تأمل در وجود، ذات انسان است. از آقای دکتر دینانی تعجب می‌کنم که چگونه می‌گویند: این‌ها که متافیزیک را نقد می‌کنند، متافیزیک را نفهمیده‌اند تا آن‌جا که گمان می‌کنند منتقدین متافیزیک، خدا و خلق را طوری جدا کرده‌اند که خدا محدود شده. غافل از این‌که در عبور از متافیزیک است که مقام جمع بین تشبیه و تنزیه ظهور می‌کند. هایدگر در عین آن‌که معتقد است متافیزیک تاریخ ما است و بدون دانستن این تاریخ ما چیزی از خود نمی‌دانیم، او تاریخ متافیزیک را از افق «وجود» می‌نگرد و از این جهت معتقد است حقیقت وجود، خود را از چشم متافیزیک پنهان می‌دارد و معتقد است این پنهان‌ماندنِ «وجود»، اساس متافیزیک بوده و متافیزیک با همین پنهان‌ماندنِ «وجود»، تعیّن یافته و بنده معتقدم ملاصدرا از آن جهت که بحث تشکیکی‌بودنِ «وجود» را مطرح کرد، ادامه‌ی فلسفه‌ی مشاء و اشراق نیست، بلکه بازخوانیِ تفکر متافیزیکی ِ دوران گذشته است که باید در موقعی مناسب از آن سخن گفت. این سخنان را عرض نکردم تا جایگاه استاد ارزشمندی مثل آقای دکتر دینانی فرو کاسته شود، بلکه خواستم به این بهانه‌ چشم خوانندگان عزیز را به نگاه‌های دیگری که در آینده‌ی تاریخِ خود به آن‌ها نیاز داریم، انداخته باشم. ملاحظه می‌فرمایید که تفاوت معنای متافیزیکی که آقای دکتر دینانی می‌فهمند و بر آن تأکید دارند با معنای متافیزیکی که هایدگر می‌گوید و آن را نفی می‌کند، از زمین تا آسمان است و معنای هم‌دلی با هایدگر به آن است که بفهمیم او چه می‌گوید تا همچون مرحوم دکتر فردید راهی از تفکر را به روی نسل خود بگشاییم بدون آن‌که کار ارزشمند امثال آقای دکتر دینانی را در رجوع به متون عرفانی زیر پا بگذاریم. موفق باشید
5338
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید سؤالی در مورد اهدای کارهای خیر به حضرت عزرائیل از شما پرسیدم و به شماره 5266 به این صورت در سایت شما درج شد"س: با سلام و خسته نباشید بزرگان سفارش میکنند برای رفیق شدن با حضرت عزرائیل، اعمالی را به ایشان اهدا کنید یا برای سلامتی ایشان صلوات اهدا کنید سؤالم این است این اعمال چه تأثیری برایشان دارد؟ ایشان جزء ملائکه هستند و ما منا الا و له مقام معلوم با این اهدا مقام آنها که بالاتر نمیرود؟ ج: باسمه تعالی: سلام علیکم. با بهترین رجوع به حضرت عزرائیل«علیه‌السلام»، با بهترین تجلیات آن ملک مقرب روبه‌رو می‌شویم چون ملائکه‌ی مقرب دارای تجلیات مختلف‌اند. موفق باشید" منظور شما از جواب را متوجه نشدم امکان دارد بیشتر توضیح بفرمایید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن بود که می‌توان با هدیه‌ی نماز و یا عمل خیری به حضرت عزرائیل (علیه السلام) زمینه‌ی تجلّی نور حضرت عزرائیل را طوری فراهم کرد که آن نور جنبه‌ی لطف به ما را داشته‌باشد و با صورتی زیبا بر ما جلوه کند. موفق باشید
12240
متن پرسش
سلام: آیا مرگ زیباست یا نه؟ این‌که یه روز می‌میرم رو دوست ندارم، نمی‌دونم شاید به خاطر بی‌اطلاعی از مفهوم مرگ می‌ترسم! مرگ آدمی یعنی چی؟ اگه قرار بود یه روز بریم زیر خاک تو یه مستطیل، و رومون آجر و بلوک بزارن، و گوشت و بدنمون از بین برود، اصلاً چرا متولد شدیم؟ آیا چیزایی که تو فیلم «سیاحت غرب» درباره‌ی مرگ گفته می‌شود واقعیت دارد؟! این فیلم خیلی وحشتناکه خیلی. تو بعضی دین‌ها مرگ رو یه چیز زیبا حداقل نه به اون وحشتناکی نشون میدند، ولی چرا ما اینقدر ترسناک نشونش میدیم؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت:« مرگ را دانم ولی تا کوی دوست / ره اگر نزدیک‌تر داری بگو». اگر در دنیا خود را مطابق حیات ابدی خود شکل دهیم، زندگی حقیقی را در آن‌جا تجربه خواهیم کرد. در شناخت مرگ و شناخت نفس وقت بگذارید. موفق باشید

24

مولویبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم سوالی داشتم راجع به رابطه مولوی و امام زمان«علیه السلام» با توجه به مطالبی که مولوی در مثنوی و دیوان شمس راجع به انسان کاملی که سلیمان زمان است و واسطه فیض می باشد بیان می کند (که اغلب آن اشعارتوسط جنابعالی در جلسات و جزوات مربوطه مطرح گردیده است) آیا مولوی فقط با مقام آن انسان کامل آشنا بوده است یا در کنار آن ،آن مقام را در مصداقش هم یافته است یعنی آن‌جائی‌که می گوید «ای غائبِ بس حاضر»، آیا به آن مقام اشاره می کند یا به شخصی که آن مقام را دارد و آیا آن شخص را مانند شیعه امام زمان«علیه‌السلام» می داند؟
متن پاسخ
علیکم السلام همین طور که مستحضرید عرفای واقعی به‌خوبی متوجه حقیقت انسان کامل هستند، زیرا غایت هر انسانی، انسانِ کامل است و غایت مفقود محال است همچنان‌که «پری‌روی تاب مستوری ندارد» پس مسلم به مصداق آن‌ حقیقت در جمال انبیاء و اولیاء توجه دارند منتها بیشتر از جنبه‌ی باطنی به آن بزرگواران می‌نگرند و چندان به مدیریت آن‌ها در مناسبات اجتماعی نظر نمی‌کنند و به همین جهت وقتی نظر به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» دارند عملاً همه‌ی اهل‌البیت را در جمال آن حضرت می‌نگرند و شواهدی که به روایات ائمه«علیهم‌السلام» نظر خاص دارند در سخنان و کلمات آن‌ها زیاد به چشم می‌خورد. مشکل اصلی عرفای اهل سنت عدم تحقیق در روایاتی است که در رابطه با فضائل خلفا جعل شده است و بعضاً نیز مجبور به تقیه بوده‌اند و از طرفی طوری معارف خود را طرح می‌کردند که شیعه و سنی بتوانند از آن معارف استفاده‌ی لازم را بکنند.
5006
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی: لطفا توضیحی بفرمایید در مورد این بیت حافظ علیه الرحمه : مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم /جرس فریاد بر می دارد که بر بندید محملها . اینکه حافظ علیه الرحمه میفرماید : کی دهد دست این غرض یارب که همدستان شوند / خاطر مجموع ما زلف پریشان شما منظور چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حافظ می‌فرمایند: جای راحت‌بودن در دنیا نیست در حالی‌که همواره زنگ کاروان خبر از آن می‌دهد که باید از این دنیا کوچ کرد. زیرا این دنیا منزل است، منزل یعنی جایی که در بین راه بارشتران را زمین می‌گذاریم تا کمی استراحت کنیم و مسیر را ادامه دهیم. در بیت دوم جناب حافظ از حضرت حق تقاضا می‌کند: خدایا چه موقع می‌شود که بین احوالات و خاطرات ما و نظام عالم یک هماهنگی پیش آید تا ما همان چیزی را بخواهیم که تو اراده کرده‌ای. موفق باشید
11013
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد گرامی: در مقدمه کتاب معرفت النفس و الحشر به کلامی از علامه طباطبایی برگرفته از رساله لب اللباب اشاره نموده اید که فرمودند: «بارى رویه مرحوم آقاى قاضى نیز طبق رویه استاد بزرگ آخوند ملا حسین قلى همان طریق معرفت نفس بوده است و براى نفى خواطر در وهله اول توجه به نفس را دستور مى داده اند، بدین طریق که سالک براى نفى خواطر باید مقدار نیم ساعت یا بیشتر را در هر شبانه روز معین نموده و در آن وقت توجه به نفس خود بنماید. در اثر این توجه رفته رفته تقویت پیدا نموده و خواطر از او نفى خواهد شد و رفته رفته معرفت نفس براى او حاصل شده و به وطن مقصود خواهد رسید، إن شاءالّله.» استاد گرامی لطف کنید اگر امکان دارد طریقه عملی توجه به نفس را به طور جزئی و دقیق بیان بفرمایید و اینکه آیا این کار نیاز به مقدماتی مثل تزکیه نفس به طور کامل دارد یا اینکه می توان به طور موازی هر دو کار را انجام داد؟ عاجزانه خواهشمندم برای اینکه ان شاءالله این توفیق نصیب ما نیز گردد و ما هم به طریق معرفت نفس راه پیدا کنیم ما را هر چه بیشتر راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بعد از آن‌که نظر بزرگان را دنبال کردم در جمع‌بندی و به صورت کاربردی بحث «ده نکته در معرفت نفس» را به میان آوردم و آن را در ده جلسه شرح دادم. فکر می‌کنم اگر آن مطالب را دنبال بفرمایید جایگاه بسیاری از دستورات سلوکی دین برایتان إن‌شاءاللّه روشن می‌شود. موفق باشید
2078
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار نظر حضرتعالی پیرامون محمد رضا حکیمی چیست؟کتاب الحیاه ایشان چگونه است؟ آیا کتابی در رد مکتب تفکیک چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آقای محمدرضا حکیمی یکی از دانشمندان و روشنفکران جهان اسلام هستند و کتاب الحیاة ایشان کتابی بسیار ارزشمند است. در مورد تفکیکی بودن ایشان باید بین ایشان و آن تفکیکی‌هایی که بیشتر تحجّر را تبلیغ می‌کنند تفاوت قائل شد. اشکالات زیادی به مکتب تفکیک گرفته‌اند از جمله کتاب «رؤیای خلوص»، از سید حسن اسلامی انتشارات صحیفه‌ی خرد. موفق باشید.
10715
متن پرسش
با سلام: بنده مدتی است با کتاب های تفسیر «عبدالله مستحسن» آشنا شدم، اما متاسفانه چند نفر از کارشناس های علوم قرآنی حوزه، من را از مطالعه این کتاب ها منع کردند و نظرشان این بود که این کتاب ها قابل اعتنا نیستند. بعضی هم می گویند در این کتاب ها مطالبی خلاف نص صریح قرآن وجود دارد. سوال من این است که آیا شما مطالعه این کتب را توصیه می کنید؟ و اینکه چرا هیچ کس این نظریات جدید را تحلیل و نقد و مطرح نمی کند و اکثرا آن را نادیده می گیرند؟ آیا اهمیت مسائل مطرح شده زیاد نیست؟ و آیا نباید به این تفاسیر جدید در کنار سایر تفاسیر موجود مثل المیزان علامه طباطبایی پرداخت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بعضی کتاب‌های آقای مستحسن را مطالعه کرده‌ام و آن‌ها را خوب و مفید می‌دانم و فکر می‌کنم اهل‌اش به آن کتاب‌ها رجوع می‌کنند. بنده بدون پشتیبانی از آقای مستحسن خیلی ممنون می‌شوم که آن اساتید محترم بفرمایند کدام مطلب ایشان را خلاف نص صریح قرآن می‌دانند تا استفاده کنم. خودم به چنین چیزی برخورد نکردم، هرچند به طور وسیع آثار ایشان را مطالعه نکرده‌ام. موفق باشید
11533
متن پرسش
با سلام: خواهشمندم کتابهایی در مورد تاریخ تشیع که جنبه تحلیلی نیز داشته باشد معرفی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «خلاصه‌ی الغدیر» که جناب آقای محمد حسن شفیعی زحمت ترجمه‌ی آن را کشیده‌اند، خوب کتابی است. از کتاب‌های «امام‌شناسی» آیت اللّه تهرانی نیز غافل نباشید. موفق باشید

4813
متن پرسش
بسمه تعالی: پرسش هایی از استاد بزرگوار اصغر طاهرزاده: مقدمه: نظر به اهمیت انتخابات پیش رو و آرایش جدید و فضای سیاسی شکل گرفته شده در انتخابات پرسش هایی برای حزب الله و جامعه ی مذهبی مطرح است. پیچیدگی دوره ی جدید آنجا بیشتر خود را می نمایاند که شعارهای رادیکال و ادبیات تند در تعارض با انقلاب اسلامی را شاهد نیستیم و چنین شرایطی انتخاب را سخت کرده است. از سوی دیگر کاندیداها ادبیات خود را در یک حالت ابهام و دو پهلویی در قرابت با ادبیات رهبری مطرح می کنند و این مساله، فضای انتخابات را برای جامعه ی مذهبی مه آلود نموده است. از سوی دیگر بستر انتخابات و تامل و تفکر از منظر انقلاب اسلامی در مورد جریان های سیاسی حاضر در انتخابات، موجب رشد معرفتی نیروهای دلداده ی انقلاب اسلامی می گردد. لذا در سوالات زیر -که توسط جمعی از نیروهای دغدغه‌مند فرهنگی طراحی گردیده است- در پی آن هستیم تا نظرات استاد بزرگوار اصغر طاهرزاده را در مورد صورت مساله های فرهنگی انتخابات پیش رو جویا شویم:((تذکر:بجهت تعددسوالات وارتباط آنها باهم،درقسمت پاسخ ،هر8سوال همراه باجواب آن آمده است."مدیریت سایت"))
متن پاسخ
سوال1- آرایش سیاسی جریان های حاضر در انتخابات92 را چگونه دسته بندی می فرمائید؟ قالب «اصولگرا- اصلاح طلب» به نظر نمی رسد دیگر جوابگویِ دسته بندی های سیاسی کشور باشد. افراد حاضر در انتخابات در چه طیف های فکری- فرهنگی ملاحظه می کنید؟ ملاک دسته بندی شما چیست؟ با توجه به اینکه اعلام موضع هم نمودید و جناب آقای دکتر جلیلی را فرد اصلح دانستید توضیح دهید که ایشان در این دسته بندی در کدام جریان قرار می گیرد؟ --------------------------------------------------------------- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- متأسفانه هنوز تقسیم‌بندی افراد سیاسی به اصول‌گرا و یا اصلاح‌طلب بر ذهن‌ها سایه افکنده وگرنه هیچ‌وقت نمی‌شد افراد را صرفاً در این دو قالب درآورد و ذهن را نسبت به قضاوت خود آرام کرد. ولی در هرحال ما بر اصول‌گرایی حقیقی با شاخصه‌هایی که رهبری عزیز در تاریخ 29/3/1385 تعیین کردند تأکید می‌کنیم و از این جهت آقای دکتر جلیلی را اصول‌گرایی می‌دانیم که شاخصه‌های آن عبارت است از: «ایمان و هویت اسلامی و انقلابیِ روشن بینانه، دوری از خرافه و سست‌اندیشی و تمنای دائمیِ عدالت از یک‌سو و ایمان به آینده، برخورداری از روحیه‌ی مجاهدت علمی، اعتقاد به آزاداندیشی وکرامت انسانی، به‌کارگیری اصل تصحیح روش‌ها در مدیریت و تلاش برای شکوفایی اقتصادی - اجتماعیِ کشور، ایمان به مردم، ایمان به خود، ایمان به استقلال و وحدت ملی از سوی دیگر، از مهم‌ترین شاخص‌ها در اصول‌گرایی است».:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 2- شما بارها در مباحثتان به این موضوع که «ذات انقلاب اسلامی پیشرونده است» اشاره داشته اید. از این منظر این انتخابات را در نسبت با انتخابات های گذشته رو به جلو می دانید؟ چه فضای جدیدی و چه صورت مساله ی جدیدی در این انتخابات مطرح است که در انتخابات قبلی مطرح نبوده است؟ چه رشد جدید معرفتی را حاصل مباحث انتخاباتی این دوره می دانید؟ --------------------------------------------------------------- جواب 2- انقلاب اسلامی همچنان رو به جلو به سوی نور حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌رود و در این مسیر گاهی در دشت قرار دارد و گاهی باید موانع پیش‌آمده را پشت سر بگذارد. از دوره‌ی دوم دولت آقای احمدی‌نژاد ما با موانعی روبه‌رو هستیم که حرکت را کند کرده ولی آنچنان انقلاب را عمق بخشید که همه‌ی جریان‌ها مجبورند در این مرحله فکر کنند و از متهم‌کردن یکدیگر عبور کنند و به جایگاه حادثه‌ها بیندیشند که این کار سختی است ولی موارد ارزشمندی را به‌ همراه دارد. بنده کتاب «جایگاه تاریخی حادثه‌ها» را در این رابطه نوشته‌ام و فکر می‌کنم آن کتاب بتواند دوستان را به تفکر وادارد.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 3- این دوره از انتخابات را در فرایند تکاملی انقلاب اسلامی درچه جایگاهی میبینید و نسبت به انتخابات سال 84 چه پیشرفتی در گفتمان انقلاب اسلامی شاهد هستیم؟ این مسئله را در نسبت مراحل پنج گانه انقلاب اسلامی نظام اسلامی دولت اسلامی جامعه اسلامی و تمدن اسلامی چگونه میتوان تحلیل کرد. --------------------------------------------------------------- جواب 3- ما هنوز از نظر عمل در مرحله‌ی تحقق دولت اسلامی در حال تلاش هستیم و همه‌ی تلاش‌ها آن است که بتوانیم تعریف درستی از دولت اسلامی برای دولت‌مردان و مردم به‌دست آوریم تا هر جریانی جایگاه خود را در ایجاد دولت اسلامی بشناسد، هنوز جریان اصلاح‌طلب نپذیرفته انقلاب باید به مرحله‌ی دولت اسلامی برسد، آن جریان ،دولتی با سازکار غربی را پذیرفته و سعی دارد با پذیرفتن اسلام به عنوان یک عقیده‌ی فردی، جامعه را با ساز و کار غربی اداره کند و خیز اخیر آن‌ها برای حضور در انتخابات با این نیت است .غافل از این‌که چه در این مرحله پیروز شوند و چه پیروز نشوند ذات انقلاب چیز دیگری را اقتضاء می‌کند و عملاً این آقایان تبدیل به میهمانان ناخوانده‌ای می‌شوند که اگر تعریف خود را نسبت به دولت اسلامی تغییر ندهند مجبور می‌شوند ادامه‌ی زندگی را در کشورهای غربی بگذرانند بدون آن‌که نیاز باشد مثل بعضی هاکارگزار نظام استکباری باشند.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 4- چگونه میتوانیم جریان سکولاریزم پنهان در میان کاندیداها را مشخص کرد با توجه به اینکه تقریبا سکولارترین کاندیداها نیز در این دوره حرف از مذهب و باورهای مذهبی میزنند عیار سنجش آنها چیست؟ شما به عنوان یکی از متفکّرین انقلاب اسلامی چه راه حلی برای فهم عمق سکولاریسم در پشت ادبیات مذهبی کاندیداها پیشنهاد می دهید؟ --------------------------------------------------------------- جواب 4- تأکید بر حاکمیت اسلام در تمام مناسبات فردی و اجتماعی تفاوت می‌کند بر تأکید بر اسلام در امور فردی بدون آن‌که آرمان‌های اسلامی ما در سبک زندگی و روابط اجتماعی ما ظهور و بروز داشته باشد. اگر سبک زندگی به روش غربی توسط نامزدی پذیرفته شود و تلاشی برای تغییر آن صورت نگیرد و هنر آن نامزد این باشد که امورات مردم را در همین که هست مدیریت کند هرچند آن نامزد فرد متدینی باشد، ما را گرفتار نگاه سکولاریستی می‌کند و این نگاه با نگاه رهبری که در 14 خرداد امسال فرمودند: «اگر ملت مقتدر باشد، توانا باشد، نیاز خود را کم کند ..... دشمن در مقابله‌ با ملت ایران بی‌دفاع خواهد ماند» ،‌نمی‌خواند چون رهبری عزیز«حفظه‌الله» به جایگاهی بالاتر از آن‌که ما صرفاً نان و آب مردم را تأمین کنیم نظر دارند. ایشان می‌خواهند ما با «عزم و اراده‌ی باور به خدا و باور به مردم و باور به خود» به آینده‌ای نظر داشته باشیم که نه‌تنها خودمان بلکه ملت‌های دیگر نیز از دست حاکمیت ارزش‌های غربی آزاد شده باشند.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال5- ما قلباً احساس می کنیم که بعضی از نامزد ها نسبت ضعیفی با آرمان های مدّنظر امام راحل(ره) و رهبری دارند و در واقع در اظهارات آن ها و همفکرانشان اهداف انقلاب در حدّ مناسبات اجرایی و مدیریتی تقلیل یافته است. منتها مشی تبلیغاتی انتخابات حاضر تا اینجا بدین صورت بوده است که تا انتقادی از سوی نیروهای انقلاب اسلامی به محتوای مواضع کاندیداها مطرح می شود، از سوی کادرهای تبلیغاتی کاندیداها سریعاً «واژه سازی» تبلیغاتی در مقابل انتقاد فرهنگی نیروهای انقلاب دنبال می شود و به نحوی حرف های غلط گفته شده اصلاح و توجیه می گردد و سپس طی یک استراتژی تبلیغاتی گسترده در سطح جامعه منتشر می شود. این مساله برخی نیروهای مذهبی را دچار تردید نموده است. چگونه می توان عمق نگاه غلط کاندیداها را در مهمترین صورت مساله های ریاست جمهوری به طیف مذهبی فهماند؟ به عنوان مثال وقتی نسبت به واژه ی تکنوکراسی نقد تلویحی از سوی رهبری در روزهای آغازین سال مطرح گردید و جناب آقای قالیباف که خود را یک تکنوکرات می دانست در یک چرخش ادبیاتی اینگونه گفتند: «ممکن است که بگویند انسان تکنوکراتی ست که باید بگوئیم تکنوکرات بودن چیز بدی نیست و به معنای استفاده ی درست از ایزار خوب و مدرن است که برای پیاده سازی یک آرمان و یک عقل متصل به وحی استفاده می شود». یا در نقد عملکرد آقای احمدی نژاد در حوزه ی روابط خارجه- علی الخصوص موضع گیری در قبال هولوکاست- در یک ادبیات آرمانگرایانه ی عقلانی این چنین گفتند: «مثلاً قضیه ی هولوکاست ما را به کجا رساند. ما هیچ گاه با یهود مخالف نبودیم. یک دین است. آنجا که ما مخالف بودیم با صهیونیست ها بوده است. ما سی سال حامی اصلی آرمان فلسطین بوده ایم ولی به واسطه ی هوشمندی امام و رهبری کسی نتوانست ما را متهم به ضدّ یهود بودن بکند. ولی یکباره بدون توجه به نتایج و پیامدها بحث هولوکاست مطرح می شود. این چه نفعی برای انقلاب و فلسطینی ها داشت. ببینید وقتی ما آن زمان به اسم آرمانگرایی موضوع هولوکاست را مطرح کردیم و آن جنجال ایجاد شد، زمانی دیگر سخن از بسیجی بودن و بازگشت و رجعت آقای چاوز را مطرح کردیم. این نتیجه ی و برآیند آرمان گرایی خامی است که در طی زمان استحاله شده است.» در فضای پروپاگاندای تبلیغاتی این جملات را نمی شود درست دید. از سوی دیگر حمایت برخی از اشخاصی که صبغه ی مذهبی دارند- اعم از روحانیون و علما- در مه آلودکردن فضا برای دیده نشدن نگرش های غلط بیشتر خود را نشان داده است. به عنوان مثال چندی پیش مجلسی با حضور خطبا و روحانیون حامی کاندیداتوری آقای قالیباف برگزار شده بود. در خلال اظهارات حاضران محوری ترین دلیل برای حمایت از ایشان را قوت مدیریتی و اجرایی به شمار آورده و حتی یکی ازخطبای معروف وفعال شیرازعلنا بر این نکته تصریح داشت که: «قالیباف نسبت به امثال ماها قطعاً لیبرال ترست ولی این چه ربطی به کار اجرایی و مدیریتی دارد او مشکل گرسنگی و جاده و پل مردم را حل کند، سر رهبری خلوت می شود و ایشان مشکلات فکری و فرهنگی را حل می کنند و این حالت خیلی مطلوب است.» این جملات گوشه ای از اظهارات انتخاباتی این روزها بود. قطعاً جنابعالی در برنامه های تلویزیونی جلوه های دیگری از نگرش کاندیداها را ملاحظه نموده اید. به نظر می رسد جبهه ی فکری انقلاب اسلامی در این انتخابات باید یک مرحله ی جدیدی از فهم را نسبت به جریان های سیاسی تجربه کند. در این رستا باید عمق حرف هایی شبیه آنچه گفته شد را برای جامعه باز نمود. ما را در این راه یاری بفرمائید. --------------------------------------------------------------- جواب 5- همان‌طور که می‌فرمایید ما از اصلاح‌طلبان و با توجه به نزدیکی آن‌ها به ملی‌مذهبی‌ها، هیچ انتظاری نداریم زیرا خاستگاه و مقصد آن‌ها نسبت به انقلاب اسلامی مشخص است ولی نسبت به امثال آقای قالیباف نگرانیم که چگونه نگاه جامعه را به جایی می‌اندازند که تصور شود ایدآل جامعه، ‌داشتن یک شهری است که جاده‌های پهن و تونل‌های طولانی داشته باشد به طوری که گویا افقی بالاتر از آن مدّ نظر نیست وگرنه این‌همه به این امور پرداخته نمی‌شد. در حالی‌که رهبری عزیز در دیدار با جوانان استان خراسان شمالی در تاریخ 23/7/91 فرمودند: اگر با پیشرفت همه‌جانبه را به معنای تمدن‌سازی نوین اسلامی بگیریم ما در بخش ابزاری پیشرفت خوبی داشته‌ایم اما در بخش حقیقی که همان سبک زندگی است در این بخش پیشرفت ما چشمگیر نیست». گویا جناب آقای قالیباف بنا دارند اگر رئیس جمهور شدند باز انقلاب اسلامی را در بخش پیشرفت ابزاری فربه‌تر از قبل کنند و ما بعد از چندسال به خود بیاییم و ببینیم از انقلاب اسلامی همه‌چیز داریم غیر از انقلاب اسلامی. :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 6- یکی از تردیدهایی که بر سر دوراهی «جلیلی- قالیباف» برای طیف گسترده ای از حزب الله وجود دارد مساله ی «توان اجرایی» است. از سویی موضوع «اجرایی بودن» چند بار توسط رهبری به عنوان یکی از ملاک ها مطرح گردیده است. تعریف درستی از مفهوم «اجرایی بودن» در فضای جامعه وجود ندارد. تعریف درست «اجرایی بودن» در نسبت با انقلاب اسلامی چیست؟ --------------------------------------------------------------- جواب 6- عنایت داشته باشید توان اجرایی برای ریاست جمهوری با توان اجرایی برای حساب‌داری یک ادراه فرق می‌کند. رئیس جمهور باید توان تجمیع نظرات وزراء و کارشناسان را جهت هدایت کلیت نظام اجرایی کشور داشته باشد و صرف نظر از این‌که بنده به آقای جلیلی نظر داشته باشم یا نه، تنها آقای جلیلی است که از نظر اجرائی سابقه‌ی چنین کاری را در دبیری شورای امنیت ملی دارند.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 7- با توجه اینکه در بیانات رهبری وزن ویژه ای به موضوع اقتصاد داده شده است، این خطر وجود دارد که این مساله را در یک فضای غیر انقلابی و در حدّ نگاه های کوتاه مدت به «معیشت» و «گرانی» و «اشتغال» تقلیل دهند. اگر بخواهیم از منظر انقلاب اسلامی و تقابل آن با غرب به این موضوع بپردازیم برنامه ی اقتصادی رئیس جمهور چه باید باشد؟ چه امتیازی را در برنامه ی اقتصادی آقای جلیلی در مقایسه با سایر کاندیداها می بینید؟ چه آسیب شناسی از برنامه های اقتصادی ارائه شده توسط کاندیداهای دیگر در نسبت با انقلاب اسلامی دارید؟ --------------------------------------------------------------- جواب 7- بنده این سؤال را در جواب سؤال شماره‌ی4795 به تفصیل عرض کرده‌ام و در این‌جا نیز تأکید می‌کنم ما تنها با روحیه‌ی انقلابی و مقاومت است که می‌توانیم اقتصاد خود را از کلافه‌ی اقتصاد تحمیلی فرهنگ غربی نجات دهیم وگرنه تا آخر، انقلاب ما در مناسبات اقتصاد جهانی خرد می‌شود و مردم ما هرگز طعم انقلاب اسلامی را که باید ماوراء جهان شرک و کفر با اقتصاد توحیدی زندگی کنند، نمی‌چشند. ما به این امید انقلاب کرده‌ایم که در فضایی عاری از «ربا» و اصالت‌دادن به ثروت زندگی کنیم تا دلار سرنوشت امور اقتصادی ما را در دست نگیرد و ارزش کار ما با اراده‌ی جهان استکباری معین نگردد و ما امیدواریم برنامه‌ی اقتصادی آقای جلیلی طلوعی باشد برای عبور از اقتصاد سرمایه‌داری. موفق باشید
23784
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد مکرم: پیرو سوالی که در شماره ۲۳۷۶۹ در مورد افطار روزه‌ی مستحبی به دعوت برادر مومن آمده‌ بود،‌ به نظرم توجه به نکاتی لازم است. اولا: طبق آن‌چه بنده جستجو کردم، کلمات علما صرفا منحصر به خوشحال شدن کسی که افطار ‌می‌کند نیست. مثلا مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «قبول دعوت مؤمن در حال روزه مستحبى، شرعاً امرى پسنديده است و خوردن غذا به دعوت برادر مؤمن هرچند روزه را باطل مى‏ کند، ولى او را از اجر و ثواب روزه محروم نمى‏ سازد». آیت الله سیستانی می‌فرمایند: «اجابت دعوت برادر مومن، مستحب است؛ یعنی اختيار دارد مي‌تواند هم بخورد و هم نخورد، ولي چون اجابت دعوت مومن (را می‌کند) در اين مورد ثواب روزه را مي‌برد و دعوت برادر مومنش را هم اجابت مي‌كند.» گویا صرفا اجابت دعوت مومن و احترام به دعوت وی موضوعیت دارد هر چند خوشحالی در میان نباشد. ثانیا: در روایات نیز حکمت اجابت دعوت مومن را منحصر به خوشحال شدن او نکرده است (مثل روایت: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: يَدْعُونِي الرَّجُلُ مِنْ أَصْحَابِنَا وَ هُوَ يَوْمُ صَوْمِي فَقَالَ أَجِبْهُ وَ أَفْطِرْ) و وقتی روایتی مسأله‌ی خوشحال کردن را به میان می‌آورد، سخن از اجر دو برابری یا حتی ده برابری کرده‌است (مثل روایت: مَنْ نَوَى الصَّوْمَ ثُمَّ دَخَلَ عَلَى‏ أَخِيهِ فَسَأَلَهُ أَنْ يُفْطِرَ عِنْدَهُ فَلْيُفْطِرْ فَلْيُدْخِلْ عَلَيْهِ السُّرُورَ فَإِنَّهُ يُحْتَسَبُ لَهُ بِذَلِكَ الْيَوْمِ عَشَرَةُ أَيَّامٍ) بنابر این لسان روایات نیز صرفا بحث خوشحال نمودن نیست. ثالثا: در بسیاری از موارد آن خوشحالی‌ای که شما می‌فرمایید هست. آری، کسی از صرف این که توانسته روزه‌داری را مجبور به افطار کند خوشحال نمی‌شود ولی از اجابت دعوتش حتما خرسند خواهد شد. مثلا وقتی از میوه‌ها و شیرینی‌هایی که تهیه کرده‌است تعارف می‌کند دوست دارد شخص مقابل اجابت دعوت کرده و از آن‌ها تناول کند. به عنوان نمونه، وقتی شما به میهمانتان تعارف می‌کنید که از میوه‌ای که جلویشان گذاشته شده بخورند،‌ آیا این‌چنین نیست که از استفاده‌ی آن‌ها از میوه‌ها خوشحال شوید؟ وقتی شخصی را برای ناهار دعوت می‌کنید خوشحال نمی‌شوید که اجابت دعوت کند؟ به نظر می‌رسد در میهمانی‌ها مخصوصا در این ایام نوروز وقتی صاحب خانه متوجه می‌شود مهمانش روزه‌ی مستحبی گرفته است، در صورتی که با تعارف او روزه‌ی خود را باز کند، می‌بیند که احترام حرفش تا چه اندازه‌ نگاه داشته‌شده و بی تردید خوشحال می‌شود. علاوه بر این که در روایات آمده است که اگر او نفهمد که روزه‌هستی و تو بدون این که منتی بر سرش بگذاری روزه‌ی خود را افطار کنی، ثواب یک سال روزه برایت ثبت می‌شود. همیشه ملتمس دعایتان بوده‌ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید این‌که بزرگانِ دین بحث خوشحال کردن مومن را در افطار کردن روزه آورده‌اند و آن دو را جمع کرده‌اند با نظر به امثال چنین روایتی باشد که امام کاظم علیه‌السلام می‌فرمایند: فِطْرُكَ لِأَخِيكَ وَ إِدْخَالُكَ السُّرُورَ عَلَيْهِ أَعْظَمُ مِنَ الصِّيَامِ وَ أَعْظَمُ أَجْراً. در هر حال معلوم است که اجابت دعوت مؤمن خود به خود برکاتی حتی بیشتر از روزه داری را به انسان بر می‌گرداند. می‌ماند که موضوعِ اجابت دعوت مومن را در هر زمان و فضایی مورد بررسی قرار دهیم نه آن‌که به بهانه‌ی اجابتِ دعوت مومن طالب آن باشیم که کسی در حین روزه داری چیزی به ما تعارف کند تا روزه‌ی خود را افطار کنیم و قصه‌ی آن آقایی پیش بیاید که می‌گفت: من در تمام طول سال اراده‌ی به روزه‌داری می‌کنم و تمام سال امیدم به آن است که اقلا عیال دعوت به خوردن غذا بکند و من افطار کنم و وای اگر کسی نباشد که آن روز مرا دعوت به خوردن این‌جا است که موضوع اجابت مومن به چیز ضعیفی تبدیل می‌شود و فرهنگ اجابت مومن که باید در همه‌ی امور باشد، درحدّ افطار روزه پایین می‌آید. می‌ماند اتصال روزه‌ی ماه رجب و شعبان به ماه رمضان که در روایات خود داریم که جناب سلمان در محضر پیامبر اظهار می‌دارد إِنِّي أَصُومُ الثَّلَاثَةَ فِي الشَّهْرِ وَ قَالَ اللَّهُ‏ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ أُوصِلُ رَجَبَ‏ وَ شَعْبَانَ بِشَهْرِ رَمَضَانَ وَ ذَلِكَ صَوْمُ‏ الدَّهْر. آیا در این دو ماه که بنا داشته‌است روزه‌ی آن دو ماه را به ماه رمضان متصل کند اگر به او تعارف می‌کردند به عنوان اجابت تقاضای مومن روزه‌ی خود را افطار می‌کرد و باز آیا می‌توان در آن صورت بگوییم روزه‌ی آن دو ماه را به ماه رمضان متصل کرده‌است؟ بد نیست در این مورد نیز فکر شود. در هر حال بنده معتقدم اگر کسی به قصد اجابت تقاضای جدّی مومنی روزه‌ی خود را افطار کند مشمول برکاتی که در روایات برای او ذکر شده‌است می‌شود. می‌ماند که اگر قصد کرده باشد که این دو ماه را روزه بگیرد آیا بر آن عهد خود باید بماند یا در آن صورت نیز افطار کند که به عهده‌ی خود او است. عمده آن است که اگر کسی در هر حال بنا داشته‌است روزه بگیرد به نظرم نباید بر اساس این روایات به او سخت گیری کرد و بر اساس اجابت تقاضای مومن ما اصرار بر ترک روزه‌ی او نکنیم و ما از این طرف اجابت کنیم تمایل او را بر حفظ روزه‌اش. با همه‌ی این احوال تعصب نسبت به حفظ روزه‌ی مستحبی هم چندان جالب نیست. موفق باشید

23994
متن پرسش
با سلام: بنده امام جماعت مقبره عارف بالله شاه حسین ولی تبریز هستم عرص کنم که استاد عزیز می خواستم در این مورد این عارف بالحق و بالله کتابی تنظیم کنم که خیلی ناشناخته است نه تنها در تبریز بلکه تو ایران خیلی ناشناخته است. لطفا راهنمایی کنید. منابع اصلا نمیدونم که از کجا باید شروع کرد. لطفا راهنمایی کنید. با تشکر
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی را می‌خواهید شروع کنید. اولاً: موضوع رابطه‌ی جناب شاه‌حسین ولی با علامه طباطبایی را باید به‌خوبی بپرورانید از آن جهت که آن عارفِ باللّه مأمورِ رساندن حکم خداوند به علامه‌ی طباطبایی بوده‌اند و این نشان می‌دهد مرحوم شاه‌حسین ولی آماده‌ی چنین مأموریتی بوده‌اند و طلب چنین کاری را داشته‌اند که به اهل علم متذکر تضمینِ رزق‌شان شود[1]. لذا اگر طلاب در سراسر کشور نگران رزق‌شان می‌باشند باید به سراغ مرحوم شاه‌حسن‌ولی بروند تا به آرامش لازم جهت ادامه‌ی کار برسند. ثانیاً: جناب شاه‌حسین‌ولی، مأمور بودند خود را به جهان معرفی کنند تا در حین حضور برزخی که دارند بتوانند دستگیری‌های لازم را بکنند زیرا در خودْ چنین امکانی را داشتند و مردم نباید از آن غافل باشند. ثالثاً: نظر بنده آن است که ایشان ما را به تبریز کشاند و لذا وقتی به طور ناخودآگاه از مقابل مقبره‌ی ایشان عبور می‌کردیم، نگاه چشم‌مان به طرف مقبره‌ی ایشان معطوف شد و ایشان ما را متوجه‌ی خود کردند. زیرا عزیزانی که بنده را به تبریز دعوت کرده بودند، خودشان از موقعیت مقبره‌ی ایشان اطلاع نداشتند و وقتی بالاخره بنده توفیق زیارت جناب شاه‌حسین‌ولی نصیبم گردید، به قرآن تفأل زدم و با این آیه روبه‌رو شدم که می‌فرماید: «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»(کهف/28) جان خود را همراه کن با کسانی‌که همواره پروردگار خود را می‌خوانند و طالب نظر و وَجه او هستند. و معلوم است که از این آیه می‌توان برداشت نمود در کنار مقبره‌ی شریف شاه‌حسین‌ولی می‌توان مأوای خوبی را در زیر سایه‌ی پروردگار احساس نمود. عزیزانی که همراه بنده بودند نیز، به این امر اذعان داشتند. رابعاً: به نظرم خوب است که جنابعالی نوعی از تحقیق را از افرادی که به زیارت ایشان می‌آیند را شروع فرمایید تا احوالاتِ آن‌ها، مطالبی تدوین شود و به کار سایر زوّار درآید. موفق باشید

 

 


[1] - مترجم المیزان آیت الله موسوی همدانی در جلد اول تفسیر المیزان با اجازهٔ علامه طباطبایی داستانی را میاورد که در اصل عربی این تفسیر وجود ندارد. در آن داستان که از قول علامه طباطبایی است چنین آمده: «هنگامی که در نجف درس می‌خواندم برای من از تبریز ماهیانه‌ای می‌آمد و من با آن ماهیانه امرار معاش می‌کردم. یک وقتی که به علت اختلاف دو دولت ماهیانه ما قطع شد و پس‌انداز ما هم تمام شد. یک روز سر میز مطالعه نشسته بودم ناگهان همین فکر رشته افکار مرا پاره کرد که، تا کی تیرگی روابط بین ایران و عراق ادامه خواهد داشت، پولی نداریم و در غربتیم. به محض اینکه این فکر به نظرم رسید متوجه شدم که محکم درب خانه را کوبیدند. رفتم در را باز کردم، آقائی پشت در بود با محاسن حنائی و قد کشیده، عمامه‌اش فرم خاصی بود لباسش هم همین‌طور به محض اینکه در باز شد گفت سلام وعلیکم –جواب سلام را دادم- آن مرد گفت من شاه حسین ولی، خداوند تعالی می‌فرماید دراین هیجده سال چه وقت تو را گرسنه گذاشته‌ام که تو حالا مطالعه ات را رها کردی و به فکر این افتادی که روابط ایران و عراق تا کی تیره می‌ماند و کی برای ما پول می‌رساند. خدا حافظ شما- من هم خدا حافظی کردم و درب را بستم آمدم تو، پشت میز نشستم آن وقت تازه سرم را از روی دستم برداشتم بعد چند سؤال برایم پیش آمد که آیا من با پاهام دم دررفتم یا همین‌طور که سرم روی دستم بوده این عالم را مشاهده کردم؟ جواب این سؤال برایم روشن نشد. سؤال دیگری که برایم پیش آمد این بود که آیا خواب دیده‌ام یا بیداربودم؛ ولی برایم مسلم بود که بیدار بودم. سؤال سوم این بود که این آقا گفت شیخ حسین ولی یا شاه حسین ولی، ولی شاه بودن به قیافه اش نمی‌خورد، شیخ بودنش را مطمئن نبودم. این سؤال لاینحل بود تا اینکه برایم نوشتند بیا تبریز، صبحها طبق معمول در نجف بین الطلوعین به وادی السلام نجف می‌رفتم. در آنجا در تبریز هم قدم زنان می‌رفتم سر قبرها، در همین موقع برخوردم به قبری که مشخص بود قبر محترمی است و حالی دارد، سنگ قبر را خواندم، دیدم بعد از احترامات زیادی نوشته مرحوم شاه حسین ولی، متوجه شدم که این همان آقائی است که در نجف آمده در منزل ما، تاریخ فوت را نگاه کردم دیدم حدود ۳۰۰ سال قبل است. یکی دیگر از مسائلی که روشن نشده بود این بود که شاه حسین ولی گفته بود خداوند فرموده ۱۸ سال تو را گرسنه نگذاشته‌ام ولی این تاریخ کجاست. چون حدود ۹ سال بیشتر نیست که در نجفم و حدود ۲۵ سال است که درس می‌خوانم. پس مبدأ این تاریخ کجاست. وقتی فکر می‌کردم متوجه شدم که درست ۱۸ سال است که من معمم شده‌ام و به لباس سربازی امام زمان (عج) درآمده‌ام. موسوی همدانی (۲۶/۰۸/۶۱)

4544
متن پرسش
سلام علیکم پرسش و پاسخ شماره 4490 را خواندم و انچه دستگیرم شد انکه حتی اگر مشایی اصلح باشدو حتی اگر انچنان که شایع است داری افکار التقاطی و منحرف نباشد,رای به او در شرایط کنونی به صلاح انقلاب نیست چرا که روح کلی نظام و قدرت در سایه به هر حال با ایشان و نوع نگاهشان به مسایل مخالف است و این یعنی حداقل چهار سال تقابل و واماندن از اهداف اصلی انقلاب.نکته دیگر اینکه انقلاب به ارامش احتیاج دارد و این ارامش با ریاست امثال مشایی در تضاد است اما چند نکته1.اقای طاهر زاده عزیز ارامشی که شما از ان صحبت می کنید تا کجا مقدس است.بگذارید مثالی بزنم مباحث شما و به خصوص جهت گیری سیاسی شما ارامش خیلی از افراد را بر هم زده است و خوب است بدانید با طرح این مباحث دشمنانی عنود برای خود دست و پا کرده اید مثلا حوزه علمیه اصفهان تحت تاثیر بلامنازع سپاه نام شما را اصطلاحا در بلک لیست قرار داده است به این معنا که مدیر هیچ یک از مدارس حق ندارد اجازه سخنرانی در مدرسه تحت امرش را به شما یا یکی از نزدیکانتان بدهد.حال سوال این است که در چنین شرایطی چه باید کرد؟ایا شما حق دارید به این بهانه که هنوز وقت تفکر من نرسیده است دست از کار بکشید .حال وضعیت خود را مقایسه کنید با شرایط اقای مشایی انچه در ان نامه مشهود است ناامیدی حضرت عالی است در حالی که با مثالی که زدم به گمانم این ناامیدی وجهی ندارد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید بنده شاید از امیدوارترین افراد نسبت به آینده هستم ولی آن‌طور که رهبر عزیز امیدوارند، به این شکل که اگر راه‌کارهای عبور از موانع را پیدا کنیم همواره آینده‌ای بسیار درخشان را در جلو خود می‌یابیم، آنچه را هم که می‌فرمایید در حوزه‌ی شما حاکم است می‌دانم. به آینده‌ای نگاه کنید که از این تنگناها گذشته‌ایم و طاهرزاده کسی نیست که بخواهد در این میان برای خود عنوانی دست و پا کند. آینده از آنِ تفکر حضرت روح‌اللّه است و این است آن آینده‌ی درخشان. که رهبر عزیز وعده ان را می دهد موفق باشید
16824
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه اللّه: به نظر حضرتعالی علت بی برکتی زمان چیست و آن را چگونه می توان از میان ببرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم: «تُوزیع الْوَقْت‏، تُوسِيعُ الوقت» اگر وقت درست تقسيم شود گسترش مى‏ يابد و زمان براى انجام همه‏ ى كارها پيدا مى‏ كنيم. موفق باشید

12888
متن پرسش
با عرض سلام به استاد عزیز: آیا برای ما هم - همانند شما - ممکن است با نوارها و سی دی دروس علما رشد کنیم؟ اگر ممکن است در دروس عرفان، فلسفه و تفسیر به سی دی کدام یک از علما رجوع کنیم؟ در ضمن حقیر طلبه ام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جنابعالی به عنوان یک طلبه در رابطه با فلسفه و عرفان از حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه می‌توانید استفاده کنید و در تفسیر، از نورِ چشم صاحبان بصر و بصیرت یعنی حضرت آیت اللّه العظمی جوادی آملی غافل نباشید. موفق باشید

3117
متن پرسش
بنام الله)سلام علیکم و خسته نباشید-نظرتان درمورد کتاب بدرمادر ما متهم هستیم اثردکتر شریعتی چیست-عاقبت به خیر شوید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کتاب بدی نیست کمی در آن افراط شده، ولی در هرصورت موضوع امروز ما نیست. موفق باشید
نمایش چاپی