شرح منازل السائرین- قسم الأحوال
باسمه تعالی
و أمّا قسم الأحوال فهو عشرة أبواب و هي المحبّة، و الغيرة، و الشوق، و القلق، و العطش، و الوجد، و الدهش، و الهيمان، و البرق، و الذوق.
احوال بر ده قسم است و آن صورت تفضلات حالی حضرت حق است به سالک که مقدمهی فنای او خواهد شد. و تفضلات معرفتیِ مراحل گذشته در اینجا به صورت عشق و محبت به حق ظهور میکند و چون خداوند به بندهاش عشق ورزید موجب شد تا بنده به خداوند عشق بورزد و در مسیر محبت به حضرت حق سختیها رنگ ببازد.
61- باب المحبة
قال اللّه عزّ و جلّ: مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ.(مائده/54)
اگر شما از دین خدا برگردید خداوند به زودی قومی را میآورد که خداوند به آنها محبت دارد و آنها نیز به خدا محبت دارند.
المحبّةُ تعلُّقُ القلبِ بين الهِمَّةِ و الأُنسِ، فِي الْبَذْلِ و المَنْعِ، على الإفراد.
محبت تعلق قلب است به محبوب - بین همّت و اُنس- در بذل و منع به تنهایی.
خواجه در تعریف محبت مشخص میکند که سالک در این مرحله بین همّت و اُنس قرار دارد بدین معنا که چون هنوز به قرب نرسیده است در مقام همّت است و از طرف دیگر چون از طریق شهودِ عین الیقینیِ قوی منوّر به تجلیات الهی و اُنس با حق شده، در اُنس قرار دارد و همین محبت موجب شده در بذل و منع قرار گیرد. بدین معنا که نفس خود را نیز بذل محبوب خود کند و از خود چیزی باقی نگذارد و نفس خود را از نظر به غیر معشوق منع کند و این «علی الافراد» میباشد. یعنی تنها محبوب و معشوقش که حضرت حق است در میان است که همان مفرّدون است که خواجه در مقدمه در حدیث نبوی بدان اشاره کرد که حضرت رسول اللّه فرمودند: «سیروُا، سَبَقَ الْمُفْرِدون» سیر کنید که مُفْرِدون پیشی گرفتند. اصحاب پرسیدند ای رسول خدا مفردون چه کسانی هستند؟ فرمودند: «المهترّون، الذين يهترّون في ذكر الله عزّ و جلّ، يضع الذّكر عنهم أثقالهم فيأتون يوم القيامة خفافا» متحیرون آنهاییاند که در یاد خدا سرگشتهاند و یاد خدا بارهای گران را از ایشان برمیدارد، از این روی در قیامت سبکبال خواهند آمد.(ترمذی، کتابالدعویات، باب 129)
و المحبّةُ أوّلُ أوديةِ الفناءِ، و العقبةُ التي يَنْحَدِرُ منها عَلَى منازلِ المحو.
و محبت وادیِ فنا است و آن عقبه و گردنهای است که سالک پس از رسیدن به قلهی آن گردنه، سرازیر میشود به سوی منازل محو و از آن به بعد خودش سالک را جلو میبرد و لذا سالک منوّر به فناء در افعال و صفات و ذات میشود و در فناء ذات، شاهد تفاصیل حُسن و جمال حق میگردد که در عالم پراکنده شده است.
و هي آخرُ منزلٍ تَلْقَى فيه مقدّمةُ العامّةِ سَاقةَ الخاصّة، و ما دونَها أغراض لأعواضٌ. و المحبّةُ هي سِمةُ الطائفة، و عنوانُ الطريقةِ، و مَعْقَدُ النسبة.
و محبت آخرین منزلی است که در آن پیشگامان عامه که عقبماندگان خاصهاند را در آن دیدار میکنی و پایینتر از منزل محبت اغراضی است که به دنبال عوضهایی میباشد و محبت علامت طائفهی عرفا است و عنوان سلوک و محل انعقاد عبودیت عبد و ربوبیت ربّ است به نور محبت و اینجا محل انعقاد عنوان عرفان است.
.
.
.
برای مطالعه کامل، لطفاً فایل های doc و pdf را دانلود نمایید