ما و غرب در پایداریِ تعهدات انسانی
باسمه تعالی
انقلاب اسلامی؛ نهی بزرگ به زندگی بیهدف
1- وقتی قرآن تا قیام قیامت افق ادامهی حیات اسلامی را در مقابل انسان میگشاید، هرکدام از ما میتوانیم راز پیروزیها و شکستهای جهان اسلام را بر اساس آنچه وَحی الهی نشان داده، تعیین کنیم. زیرا ما مسلمانان معتقدیم هویت خود را در رسمیتِ شناختن اسلام و پیامهای وَحی الهی تعیین کنیم تا معلوم شود در بارهی چه چیزهایی باید فکر کرد و چه چیزهایی را باید مهم دانست.
2- مرگ یک مسلمان، مرگ امکان اوست در مسیری که در آن مسیر میتوانست به تعالی برسد. روح زندگی با راهی که خداوند در مقابل انسان قرار داده شکل میگیرد، هرچند انسانِ معاصر؛ انسان متفاوتی شده ولی حقیقت او حقیقت پایداری است که تنها با راههای الهی به گشودگی و تعالی میرسد، هرچند با پیچیدهشدن فرهنگ و تمدن، جنگ و صلح هم صورت پیچیدهتری پیدا کرده ولی باز این انسان است که با حقیقت پایدار خود در صحنه است و باید همواره نسبت خود را در همهی عرصههای زندگی با خالق خود و با پیام خالق خود تنظیم کند، تا زندگی ادامه یابد، وگرنه در توَهُّم یافتنِ سعادت و آرامش، همهچیز را بر هم میزند.
3- آرامش روحی برای انسان معاصر همهچیز شده است؛ به همین جهت انسان معاصر تحت تأثیر فرهنگ غربی به جای آنکه طالب تعالی روح و اُنس با خدا باشد، خواهان آرامش ذهنی است تا از اضطرابها و افسردگیها و نارضایتیهای مبهم و حسّیِ ناشی از خلأ درونی راحت شود و در این رابطه انقلاب اسلامی آمد تا انسانها به این نوع از زندگی «نه»، بگویند و از زندگی بیشکل و بیهدف خود نجات یابند. و اساس اسلام نیز در راستای ناکارآمدی دینِ اهل کتاب، توسط خداوند از طریق حضرت محمد«صلواتاللّهعلیهوآله» به بشریت عرضه شد.
4- وقتی بشریت خود را گرفتار عالَمی کرد که خودْ تولید کرده است، برای رهایی از آن طالب آرامش میشود. برای برخی مردم، بازگشت به دین پاسخ به این طلب است؛ البته نه بهعنوان عملی از سر ایمان، بلکه برای فرار از یک تردید تحملناپذیر. آنها این تصمیم را نه از جهت ایمان و پرهیزکاری؛ بلکه برای دستیافتن به ایمنی روحی اتخاذ میکنند. در حالیکه این عمل ناراحتی عصبی دیگری را بهوجود خواهد آورد. زیرا اینگونه بازگشت به دین در جای خود تبعاتی دارد که یکی از آنها تغییر درک از دین و تغییر کارکرد آن است.
5- در فضای طلب آرامش، آرامشی درخواست میشود که عبارت است از رفع تنش و فشار، نه آرامش به قصد نیل به حقیقت. مردم زمان ما آرامشِ بدون محتوا میخواهند؛ آرامشی که تنها آرامش است. همانطوری که سلامت میخواهند. سلامت را برای چیزی دیگر نمیخواهند. این همان سوبژکتیویته است که ویژگی دوران ماست.
6- انقلاب اسلامی، ماوراء آن نوع برگشت به معنویت که هیچ پایهی حقیقتیابی ندارد، به بشریت ارائه شد تا با جدیّت کامل انسانها را از تمدنی رهایی دهد که عامل همهی بحرانهای امروز بشری است و زندگی زمینی را به آسمان متصل نماید نه آنکه بخواهد با یک تخلیهی روانی جواب آرامش موهومی را بدهد که در واقع ادامهی همان فرهنگ غربی است.
7- سنتهای کهن با اعتقاد به طرحی فراگیر در عالم از طریق خداوند، ایجاد اطمینان و اعتماد میکردند. مدرنیته از آغاز، همهی سنتها را افسون خواند و با تکیه بر عقلانیتی خاص که براساس سوژه شکل گرفته بود، پیروان همهی فرهنگهای دیگر را افسونزده دانست؛ اما خودِ مدرنیته با افسونکردن دیگر فرهنگها جهانی شد و در همهی باورها تردید ایجاد کرد و همهی مبانی و ارکان را متزلزل ساخت. حال سؤال این است؛ آیا مدرنیته با چنین خصلتی میتواند مبنا و رکنی را نگه دارد که ما برای ادامهی حیات خود به آن دل ببندیم؟
8- بر اساس تقابل مبنایی که بین انقلاب اسلامی - به عنوان نمایندهی اسلام در این دوران- با وجه انحرافی اهل کتاب وجود دارد، باید جایگاه خود را معلوم کنیم. قرآن در آیهی 120 سورهی بقره ما را متوجه این امر میکند آنجایی که میفرماید: «وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصير» یهود و نصاری -که مدعی حرکت فرهنگی هر دوران میباشند- از شما راضی نمیشوند، مگر آنکه شما- از ادعای تمدنی خود و فعالیتهای فرهنگی خاص اسلام- دست بردارید و همان نوع نگاهی را که به عالم و آدم دارند بپذیرید و آن نگاه را به عنوان هدایت و رستگاری بشر قبول کنید، ای پیامبر! به آنها اعلام کن هدایت الهی تنها هدایت است نه آنچه شما با فکر خود برای بشریت طراحی کردهاید و شما مسلمانان نیز بدانید اگر بعد از آنکه به نور وحی الهی حقیقت برایتان روشن شد،امیال و هوسهای یهود و نصاری را دنبال کنید، انتظاری از ولایت الهی و نصرت و یاری او که از طریق اسلام در این تاریخ برای شما گشوده شده، نداشته باشید.
مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در این رابطه میفرمایند:
«عمده این است که [انسان] اسیر کلیشههای تحمیلی نظام سلطه نباید بشود. یک تفکّراتی، یک مفاهیمی از سوی تبلیغات پُرحجم نظام سلطه، بهطور شبانهروزی در سرتاسر عالم دارد پراکنده میشود؛ یکی از مهمترین مسائل این است که ما باید اسیر نشویم. این سفارش فقط به مجلس خبرگان نیست. .... با زبانهای مختلف آن را بیان میکنند، ناچار ما هم بایستی همرنگ جماعت بشویم و همان را مطرح کنیم، همان را تکرار کنیم؛ نه، ما خودمان مبانی داریم، ما فکر داریم. استکبار در صدد آن است که کلیشههای مورد نظر خودش را به همهی مردم دنیا تحمیل کند؛ هم به آحاد ملّتها، هم بالخصوص به مسئولان و مؤثّران کشورها؛ یعنی دولتها، نمایندگان مجالس، تصمیمگیران، تصمیمسازان، به قول خودشان اتاقهای فکر، به همهی اینها میخواهند آن کلیشههای خودشان را تحمیل کنند و آن را وارد ذهن آنها و فضای ذهنی آنها بکنند. مایلند همه، جهان را از منظر آنها ببینند؛ مفاهیمی را که آنها بر روی آن تکیه میکنند، با همان رویکرد آنها، با همان نگاه آنها تشخیص بدهند و بشناسند. این رویکرد رویکرد سلطهطلبانه است؛ با این رویکرد سلطهطلبانه مفاهیمی را یا جعل میکنند یا دستکاری میکنند و معنا میکنند و مایلند همه، طبق معنای آنها این مفاهیم را بفهمند و بهکار بگیرند و در ادبیّاتشان از آنها استفاده کنند.»[1]
راههای نفوذ فرهنگی دشمن
9- وقتی قرآن میفرماید: یهود و نصاری در هیچحالی در مقابل شما کوتاه نمیآیند مگر آنکه شما را به رنگ خود درآورند، خداوند میخواهد به ما خبر دهد در هیچحالی از آنها برای حفظ هویت اسلامی خود احساس امنیت نکنید و بدانید آنها سعی وافر دارند فضای ذهنی شما را با زیباجلوهدادن ملاکها و کلیشههای خود، تصاحب کنند و در آن صورت است که نفوذ در بین شما بسیار آسان میشود. زیرا از منظومهی فکری خود که زلزله در دنیا ایجاد کرده است، یعنی از انقلاب اسلامی و نفی ظلم و استکبار و استبداد؛ عدول کردهایم و با آویزانشدن به قدرتهای دنیا، خواهان سعادت گشتهایم و این مرگ آزادی و استقلال ما خواهد بود یعنی مرگ همهی امکاناتی که خداوند جهت تعالی ما در مقابل ما گشوده است و تنها با دستهای معجزهگرِ جوانان انقلابی و امید به آیندهی این ملت ظهور خواهد کرد.
بیتعلقی غرب به حقایق پایدار
10- وقتی میتوانیم نسبت خود را با فرهنگ استکباری درست تعریف کنیم که متوجه باشیم بدبینی در تفکر اروپایی نسبت به آیندهی خود، از نیمهی قرن نوزده شروع شد. شوپنهاور فیلسوفی که مشهور است به فیلسوف بدبین؛ تنها فرد بدبین نبود، بلکه او نشانهای از آغاز وَجه یأسآورِ فرهنگ مدرن است. او متوجه است در عالم غربی، بنیانها فرو ریخته و سخنگفتن از بنیانها یا از سر بلاهت است و یا از سر بیتوجهی به زمانه و تکیه بر ساختههای ذهنی. زیرا از بیتعلقی نسبت به حقیقت پایدار کار بر نمیآید و در جوهر فرهنگ و اندیشهی غربی خاصیت بیتعلقی نسبت به حقایق نهادینه شده است. آیا انقلاب اسلامی که نظر به حقایق پایدار عالم دارد میتواند با چنین فکر و فرهنگی کنار آید و بدان اعتماد کند؟ و یا باید به توصیهی قرآن عمل نماید که در رابطه با چنین قومی میفرماید: «لا يَرْقُبُونَ في مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لا ذِمَّةً وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُون»(توبه/10) اینان نسبت به مؤمنینِ طرف معاملهی خود هیچ پیمانی را نگه نمیدارند، اینان انسانهای متجاوز به حقوق دیگران میباشند. و جوهر این بیتعلقی نسبت به حقایق پایدار در این تاریخ و در این روزگار تماماً در شخصیت استکباری فرهنگ غربی ظهور کرده و کسانی در این هوشیاری قرار میگیرند که نسبت به روح غربی آگاهی لازم را داشته باشند و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظهاللّه»: «همه بدانند دشمن میخواهد چهکار کند؛ ... با لبخند دشمن، با احیاناً یک مساعدت کوتاهمدّت دشمن ... فریب نخوریم».[2]
محدودیت غرب در ساختههای ذهنی
11- انسان غربی بیش از آنکه در جهان واقعی حضور داشته باشد، در جهان مجازی زندگی میکند و این موجب تغییر تلقی انسان غربی از خود شده و چون مغلوب عالَم مجازی است، ریشهها و اصول را گم کرده و اساساً ریشه و اصولی نمیشناسد تا ما مبتنی بر آن اصول روی آنها حساب کنیم. هیچ اطمینانی به انسان غربی نیست و به جهت تقابلی که با هر امر قدسیِ جدّی دارد، هرکاری از دستش برآید بر ضد انقلاب اسلامی انجام میدهد.
12- کسی که اساس مناسبات خود را بر امکانات جهان مجازی گذاشته است مرجعی برای تعیین جایگاه خویش ندارد و به همین جهت همواره باید آمادهی فروپاشی آن باشد و بروز صورتهای آشفتهی آن فرهنگ و نقض تعهدات آن، همه به جهت آن است که غرب، به ساختههای ذهنی خود محدود شده است.
13- جنگهایی که در صدسالهی اخیر واقع شد، همه نشان داد که علم و تکنیک به مثابه عوامل اصلی خوشبینی به آینده، چه بسا مؤثرترین ابزار فلاکت و نابودی انسان باشد. انتظار حکیمانه در زمان ما، حداقل، انتظار گشایش امکانهای جدید در زندگی و اندیشهی بشر است. و ملت ایران در این رابطه برای نجات خویش از سرنوشت غربی قیام کرد و معلوم است وقتی ملتی برای نجات خویش قیام کند از آیندهای دفاع میکند که ادامهی گذشتهی غربزدگی آن نیست زیرا متوجه شده فرهنگ غربی در حالیکه همهی فرهنگها را دگرگون ساخته و همهی اقوام را درگیر مسائل خود کرده، در مسیر آیندهای سختْ ظلمانی قرار گرفته و در نتیجه باید به دورانی وارد شد که آن دوران با اصول و جهتگیری دیگری شروع میشود و تقابل انقلاب اسلامی با فرهنگ غربی در این فضا شکل گرفته است و معلوم است که این یک تقابل موهوم نیست و لذا مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در رابطه با آن میفرمایند:
«امروز البتّه دشمن، استکبار جهانی است. استکبار جهانی هم یک امر موهوم نیست؛ یک امر واقعی است و دارای مصادیق روشنی است؛ آمریکا بزرگترین مصداقش است و پشت سرِ هیئت حاکمهی آمریکا، کمپانیها و تراستها و کارتلها و سرمایهدارانِ جهانخوارِ غالباً صهیونیست هستند که در همهجا هم گستردهاند؛ مخصوص آمریکا هم نیست؛ در اروپا هم اینها بهشدّت نفوذ دارند، در بعضی جاهای دیگر هم همینجور؛ این معنای استکبار است. شیشهی عمر این استکبار با یک چنان حرکت اسلامی شکسته خواهد شد که پیدایشِ این حرکت با انقلاب اسلامی انجام گرفته، ادامهی آن با جمهوری اسلامی و تداوم حرکت جمهوری اسلامی در خطّ انقلاب تأمین شده، و آینده هم همینطور دارد پیش میرود».[3]
14- وقتی متوجه شدیم انسان غربی هیچ هویتی را برای خود نگه نداشته و انسانی است که در فضا معلق است، باید انتظار هرگونه حرکت غیر عاقلانهای را از او داشت و در این رابطه به شدت باید خود را بنا به توصیهی قرآنی مجهز و آماده کرد، تا حتی در حین نمازخواندن غافلگیر نشویم. و بنا به چنین توصیهای عدهای در حین تقابل با دشمن، به نماز ایستادند و عدهای مواظب بقیه و اسلحههای خود بودند، زیرا «وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كانَ بِكُمْ أَذىً مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً»(نساء/102) کفار دوست دارند که ای کاش شما از اسلحهها و امکاناتتان غافل شوید تا برقآسا و با یک حملهی سرنوشتساز به شما حمله کنند، در حالیکه اگر مواظب دشمن باشید خداوند بنا را بر این گذاشته که عذاب خوارکنندهای برای دشمنان شما آماده کند و هیبت آنها را در این زمانه فرو ریزد.
معنای خطّ امام«رضواناللّهتعالیعلیه»
15- این خطی است که توسط حضرت روح اللّه امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در این تاریخ به صحنه آمده است و هرکس مایل است و ادعا دارد میخواهد آن خط نورانی را ادامه دهد، نباید یک لحظه از تقابل مبنایی که بین انقلاب اسلامی و فرهنگ غربی هست، غفلت کند و وظیفه دارد عالِمِ به زمانهبودن را در این فضا تجربه نماید زیرا انسان با خودآگاهی به زمانه، اصیل میشود و شرط خودآگاهی به زمانه، افقداشتن است و نه اسیر روزمرّهگیهابودن.
کار اصلی متفکران در این دوران
16- کسی که آینده را حسّ نکند و رو به آینده نداشته باشد، البته به سوی آینده کشانده میشود ولی این نوع روبهآیندهرفتن اصالت ندارد، چنین انسانی همانطور که نسبت به زمانه، خودآگاهی ندارد، انسان بیآینده است. مواجهه با آینده، قدرت روح و فکر میخواهد. آینده گاهی به مثابهی جلال الهی در وجود آدمی، خوف ایجاد میکند. با این وصف، کارِ اصلی متفکر پس از آمادگیهای لازم، اندیشیدن در بارهی آیندهای است که امکان تعالی بشر در آن نهفته است و این راز رهایی از کلیشههای فکریِ فرهنگ استکباری است که رهبر بصیر انقلاب، متذکر آن هستند و میفرمایند:
«نیروهای مؤمن ما در سرتاسر کشور بدانند که حرکت، بهسمت اهداف و آرمانهای اسلامی است؛ در این هیچ تردیدی نیست. و همه خودشان را آماده نگه بدارند، همه آماده باشند؛ نیروهای مؤمن، نیروهای اصیل و معتقد در سرتاسر کشور -که بحمدالله اکثریّت قاطع این کشور را هم تشکیل میدهند- آماده بهکار باشند. آمادهبهکار به معنای آمادهی جنگ نیست؛ یعنی هم آمادهی کار اقتصادی باشند، هم آمادهی کار فرهنگی باشند، هم آمادهی کار سیاسی باشند، هم آمادهی حضور در میدانها و عرصههای مختلف باشند؛ آماده باشند، ما همه باید آماده باشیم. در مقابل این جهتگیریهای دشمنان -که دشمنان ما شب و روز نمیشناسند- ما هم بایستی شب و روز نشناسیم و همه آماده باشیم. و وعدهی الهی هم راست است؛ خدای متعال وعدهاش راست است، ما سوءظنّ به وعدهی الهی نباید داشته باشیم. یکبار من اینجا عرض کردم که باید به خدا پناه ببریم و سوءظنّ به وعدهی الهی [نداشته باشیم. خدای متعال لعنت کرده؛ «الظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دآئِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا» یعنی خدا لعنت کرده کسانی را که به خدا سوءظن داشته باشند. حُسن ظنّ به خدا این است که وقتی میگوید که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم»، این را باور کن؛ این حسن ظنّ به خدا است؛ وقتی میفرماید: «لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»، این را باور کنیم. اگر حقیقتاً نیّت ما نصرت دین الهی است - معنای نصرت خدا همین است- بدانیم که خدای متعال نصرت خواهد کرد و تردیدی در این زمینه نداشته باشیم؛ وقتی انسان با این روحیّه حرکت کرد، آنوقت آن سکینهای که عرض کردیم بر دلهای ما انشاءالله نازل خواهد شد.»[4]
طلوعِ راه نجات بشر
17- مهمترین کاری که از ما برمیآید پایداری در تاریخی است که از طریق حضرت روح اللّه گشوده شده. اگر این پایداری با جدّیت تمام شکل گیرد خداوند آن خواهد کرد که باید بکند و از افقِ انسانِ متعلق به انقلاب اسلامی راهِ نجات بشر طلوع خواهد کرد. حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ و سیر و حرکتی که تا حال داشته، خبر از آن میدهد که انسان در آستانهی برقراری نسبتی خاص با خداوند است که به کمک آن نسبت؛ زمین، زمینِ دیگر و آسمان، آسمان دیگری خواهد بود.
انسان معاصر که تحت سلطهی فرهنگ غربی است با وجود قدرت و اطلاعات بینظیری که دارد بیش از گذشته گرفتار دلهره و اضطراب است و بیش از همیشه زیر سلطهی کمیّتها قرار دارد. با ظهور هرچه بیشتر انقلاب اسلامی در مناسبات بشر است که این سیر، تغییر میکند و آرامش و اطمینان قلب و حاکمیت کیفیتها، به تاریخ برمیگردد و فرهنگ غربی این را خوب احساس کرده است و لذا بهجای تغییر خود که توان چنین تغییری را دیگر از دست داده است، درصدد تغییر جایگاه انقلاب اسلامی در این تاریخ است، در حالیکه با این کار تجربه نشان داده است با ناکامی بیشتری روبهرو خواهد شد و البته این به شرطی است که ما در اتخاذ مواضع انقلابی، بدونِ رودربایستی و با بیان مبانی امام بزرگوار در مقابل دشمنان انقلاب اسلامی؛ در این تاریخ حاضر شویم، زیرا دشمن از جایی نفوذ میکند که روحیهی تقابل با نظام استکباری در آنجا کاسته شده باشد و عزم کلّی در این تقابل ضعیف گردد و فراموش کنیم خداوند هیچراهی برای به میدانآمدن کفار در امور مسلمین نگذاشته و با آیهی «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً»(نساء/141) خواسته است بفرماید در مسیر جذب ولایت الهی در امورتان، هیچ نیازی به گشودن راه نجات از طریق کافران ندارید و هیچ مشکلی از ما توسط غرب حلّ نمیشود، این پیام اصلی انقلاب اسلامی است، وگرنه گرفتار شیفتگیهای پوچ و بیثمر آنها خواهید شد. زیرا اگر دشمن غربی احساس کند به او نیاز داریم، فخرفروشی خود را شروع میکند و این، شروع بیرنگشدن عزّتی است که خداوند به ما داد. و با عادیشدنِ روابط ما با آمریکا بیرنگشدن آن عزّت شروع میشود و تقابل تمدنی انقلاب اسلامی با آمریکا که موجب حضورایران در خطّ مقاومت منطقه است، تضعیف میگردد. مکدونالد و کوکاکولا و برجام؛ همه بهانه است و تنها با توجه به ذات فرهنگ غربی و جایگاه قدسی انقلاب اسلامی میتوان از چنین دامهای شیطانی رهایی یافت. و باید توجه داشت که جایگاه قدسی انقلاب اسلامی را میتوان در اصول مکتب امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» که به تعبیر مقام معظم رهبری عبارتند از: «اسلام ناب محمدی» و «نفی اسلام آمریکایی» و «اعتماد به صدقِ وعدهی الهی» و «بیاعتمادی به مستکبران» دنبال نمود و نیز باید بدانیم غفلت از این موضوع که یکنوع تحریف شخصیت آن بزرگوار میباشد، تحریف صراط مستقیم ملت ایران است و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظهاللّه»؛ اگر راه امام گم یا فراموش و یا خدای ناکرده عمداً به کنار گذاشته شود، ملت ایران سیلی خواهد خورد.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
[1] - سخنان مقام معظم رهبری در 94/6/12 در دیدار با اعضای خبرگان
[2] - همان.
[3] - همان.
[4] - همان.