راز ماندگاری انقلاب اسلامی و خطر نفوذ و استحاله
باسمه تعالی
سعی بر این است که انقلاب اسلامی را در سه حوزه مورد بررسی قرار دهیم:
بخش اول؛ چیستی انقلاب اسلامی
بخش دوم؛ راز پایداری انقلاب اسلامی
بخش سوم؛ راههای استحالهی انقلاب و نفوذ دشمن در آن.
بخش اول
چیستی انقلاب اسلامی
1- مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» میفرمایند: هیچ قاعدهی مادی و محاسبهی مادی چنین چیزی را [ پیروزی انقلاب] قبول نمیکرد، ممکن نمیدانست، اما شد. ... این نشاندهندهی این است که بر این عالم قوانینی حاکم است که اهل مادّه آن را نمیشناسند؛ ... انقلاب اسلامی نگفت حکومت سلاطین را محدود کنیم؛ گفت اصلاً سلطنت یعنی چه؟ .... اصل حکومت مطلقه را آمد از بین برد. امّا انقلاب ماند؛ ببینید این ماندگاریها تحلیل دارد که چرا ماند؟ چرا با اینکه در نهضت ملّی هم مردم حضور داشتند - البتّه نه مثل انقلاب، تا حدود زیادی مردم بودند- با آن درخواست حدّاقلّی، قادر نشد بماند امّا انقلاب اسلامی با آن درخواست حدّاکثریِ استقلال ماند؟ چرا نهضت مشروطیّت با آن درخواست حدّاقلّیِ محدود شدنِ قدرت مطلقه نتوانست و طاقت نیاورد بماند امّا انقلاب اسلامی با این درخواست حدّاکثری و مطالبهی حدّاکثری که ریشهکنی سلطنت و رژیم پادشاهی در کشور بود آمد، موفّق شد و ماند؟
اینها تحلیل لازم دارد. تحلیل را شما جوانها بروید بکنید، برای من روشن است؛ جوانها بروند تحلیل کنند، بنشینند، فکر کنند و ببینند که اینجا چه چیزی نقشآفرینی کرد... که آن نهضتها نتواند باقی بماند و نتواند به نتایج نهایی خودش برسد امّا این انقلاب توانست قدرتمندانه بایستد؟ اگر ما بتوانیم تحلیل درستی از این حوادث پیدا کنیم، آنوقت دیگر این بذر ترس و رعب و ناامیدی که بعضی در دل مردم میپاشند بهکلّی خواهد پوسید و از بین خواهد رفت؛ [اگر] بتوانیم درست بفهمیم، راه آیندهی این کشور کاملاً روشن خواهد شد. باقی ماندن، ماندگاری، طاقت آوردن برای یک حادثهی اجتماعی، خیلی عنصر مهمّی است[1].
ملاحظه میفرمایید که رهبر معظم انقلاب«حفظهاللّه» از ما میخواهند نسبت به پایداریِ انقلاب اسلامی تحلیل داشته باشیم و معتقدند در آن صورت نهتنها رعبی نسبت به آنچه دشمنان تبلیغ میکنند در ما از بین میرود؛ حتی راه آیندهی کشورمان کاملاً روشن خواهد شد.
2- رهبر معظم انقلاب در صحبت با اعضای مجلس خبرگان در تاریخ 13/6/93 میفرمایند: «ما به مسائل جهانی و مسائل منطقهای و از جمله مسائل کشورمان، باید نگاه کلان و جامع داشته باشیم؛ این نگاه کلان، به ما «معرفت» و «بصیرتی» را عطا میکند که اولاً: موقعیت خودمان را، جایگاه خودمان را، ایستگاه خودمان را در وضع کنونی بازیابی کنیم و بفهمیم در چه وضعی قرار داریم؛ بعد هم به ما تعلیم میدهد که برای آینده چه باید بکنیم. در نگاه کلان به کلّ جهان - و از جمله به منطقه- انسان به این نکتهی اساسی برخورد میکند که نظم مستقرِ حاکم قبلی دنیا در حال تغییر و تبدیل است. این را انسان میفهمد و مشاهده میکند.
آری! آنچه موجب میشود یک پدیدهی تاریخی درست شود، نگاه کلان به جایگاه تاریخی آن است؛ چیزی که اگر در مورد انقلاب اسلامی صورت گیرد متوجه میشویم چگونه انقلاب اسلامی در آیندهی تاریخ به صورتی غیر از آنچه مدرنیته به بشر پیشنهاد میکند حاضر است و در آن صورت نهتنها نمیخواهیم انقلاب اسلامی ادامهی مدرنیته باشد، بلکه تلاش میکنیم در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، خود را ادامه دهیم.
3- در راستای نقش تاریخی حضرت امام«رضواناللّهتعالیعلیه». مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» میفرمایند: واقعاً حضرت امام«رضواناللّهتعالیعلیه» انسان عجيبى بود اصلاً پيدايش و وجود اين انسان با آن ابعاد، هيچ قابل تحليل نيست جز اينكه بگوييم تفضّل الهى بود براى اينكه چرخشى در تاريخ و در حركت قافلهى عظيم بشرى بهوجود آورد، دستى بايد از غيب ظاهر مىشد، خداى متعال اين دست را ظاهر كرد».(بيانات در تاريخ: 1/3/ 1369)
با توجه به اینکه میتوان فهمید با انقلاب اسلامی تاریخ جدیدی به صحنه آمده؛ سؤال این است: چه کنیم که ما بیرون از تاریخی که با انقلاب شروع شده، بهسر نبریم و راز پایداریِ آن را بشناسیم و در مسیر پایداری انقلاب قدم برداریم؟ برای فهم حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده و گذشتهی توحیدی ما را به ظهور حضرت مهدی(عج) متصل میگرداند، احتیاج به مراحلی دارد:
الف: شناخت جایگاه تاریخی حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» که رسول خدا(ص) به ما وعدهی حضور چنین افرادی را در امت خود دادهاند و میفرمایند: «يَحْمِلُ هَذَا الدِّينَ فِي كُلِّ قَرْنٍ عُدُولٌ يَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِيلَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِينَ كَمَا يَنْفِي الْكِيرُ خَبَثَ الْحَدِيد»؛ در هر قرنی انسانهاى متعادل و عدولى هستند كه اين دين را حمل نموده و هرگونه تأويلِ اهل باطل و تحريف افراطيون و ادعاهاى جاهلين را از آن دور مىگردانند، همانطور كه كورهى آهنگران پليدى و چركى آهن را پاك مىكند.( بحارالأنوار، ج 27، ص 222)
ب: شناخت تواناییهایی که از طرف خدا به چنین انسانها داده و حضرت رضا(ع) از آن تواناییها خبر دادند که «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بندهاى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينهى او را گشاده مىگرداند. تا در مديريت خود كوچكترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مىشود كه در جوابگويى به نيازهاى جامعه در نمىماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مىگيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[2] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. با توجه به این دو امر میفهمیم ما از طریق حضرت امام وارد تاریخ دیگری خواهیم شد که آن تاریخ، تاریخی است جدایِ تاریخی که فرهنگ مدرنیته در مقابل بشر امروز قرار داده.
ج: شناخت غرب و روح سوبژکتیویتهی آن در راستای عبور از آن از طریق مکتب حضرت امام«رضواناللّهتعالیعلیه»؛ که در بخش سوم بدان پرداخته میشود.
4- در موضوع شناخت چیستی انقلاب اسلامی و نظر به حقیقتِ اشراقیبودنِ آن جهت تغییر تاریخِ سکولارِ مدرنیته، و اشراق آن به قلب حضرت امام«رضواناللّهتعالیعلیه» و مردم، نظر عزیزان را به آیات زیر جلب میکنم:
خداوند در آیهی 52 سورهی آلعمران میفرماید: «فَلَمَّا أَحَسَّ عيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاري إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»؛ چون بنیاسرائیل به جای ایمان به حضرت عیسی(ع) به او کفر ورزیدند و حتی نقشهی به قتلرساندن او را کشیدند، حضرت خطاب به آنها گفت: شما کدامتان حاضرید در مسیر إلی اللّه مرا یاری کنید؟ حواریون در جواب به حضرت گفتند: ما آمادهایم به عنوان یاران خدا به خداوند ایمان آوریم و تو نیز گواه باش که ما اسلام آوردیم. تا اینجا خبر از سخنانی است که بین حضرت عیسی«علیهالسلام» و حواریون انجام شده، ولی در آیهی 111 سورهی مائده میفرماید: «وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بي وَ بِرَسُولي قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ» به یاد آور آنگاه که وحی کردم به حواریون که به من و به رسول من ایمان آورید؛ آنها گفتند ایمان آوردیم و گواه باشد که ما اسلام آوردیم.
ملاحظه کنید که چگونه خداوند در آن تاریخ برای دگرگونی حاکمیت بنیاسرائیل نهتنها به حضرت عیسی(ع) وَحی میکند، بلکه به یاران حضرت نیز یکنوع وَحی میشود تا شعور لازم جهت فهم ارادهی الهی در آن تاریخ را در خود حسّ کنند و با حضرت عیسی(ع) یکنوع همسنخی جهت ظهور تاریخی جدید داشته باشند.
همین موضوع در نسبت رسول خدا(ص) و یاران حضرت ملاحظه میشود، آنجا که در آیهی 84 سورهی آل عمران میفرماید: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا... » ای پیامبر بگو به خدا و به آنچه بر ما نازل شد ایمان آوردیم. ملاحظه کنید که میفرماید آنچه بر ما نازل شد، نه آنچه فقط بر منِ رسول خدا نازل گشت و در همین رابطه است که در آیهی 44 سورهی نحل میفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون»؛ ما قرآن را به طور مشخص بر تو نازل کردیم تا آنچه بر مردم نازل شده است را برایشان تبیین کنی. امید است به تفکر برسند.
با توجه به مسئلهی فوق است و درک اشراقی که بر قلب مردم شده؛ حضرت امام«رضواناللّهتعالیعلیه» میفرمایند: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمىگردد. اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمىكند»،[3]
- بزرگان فکر و اندیشه متذکر میشوند که تحولات تاریخی ابتدا در دلها رخ میدهد و از این جهت دلها دگرگون و خواستنها عوض میشود زیرا دلها متأثّر از ارادهی خاص حضرت حق در دوران خود میباشند و وظیفهی اندیشمندان، که آنها نیز از تجلیات ارادهی الهی متأثّرند، متذّکرکردن انسانها است در راستای ارادهی الهی تا سستی و تنبلی و امیال نفس امّاره، مردمان را از تجلیات الهی محروم نکند و کار اصلی حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» و مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در این زمان و وظیفهی همهی ما در این فضا میتواند قابل توجه باشد. در این رابطه حضرت صادق«علیهالسلام» میفرمایند: در حکمت داود هست: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ»(الكافي، ج2، ص 116.) بر عاقل است که زمانهاش را بشناسد و براساس شأنش با زمانهاش برخورد کند و زبان خود را از هرگونه سخنگفتن که مطابق زمانهاش نيست باز دارد. و یا می فرمایند: امام صادق (ع) فرمودند: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس»؛[4] بر آنكس كه به زمانهى خود داناست، اشتباهات هجوم نمىآورد.
در فهم آنکه تحول تاریخی ابتدا به ارادهی الهی در دلها رخ میدهد همین بس که مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» با نظر به چنین جایگاهی که از حضرت امام یافتهاند میفرمایند: «ملت ايران با رهبرىِ آن مرد عظيمى كه بلاشك خداوند لمعهاى و لمحهاى از انوار طيبه در وجود او قرار داده بود، دنبالهى همان راه را بهكار گرفت».(21/ 11/ 1390)
بخش دوم
راز پایداری انقلاب اسلامی
1- انقلاب اسلامی با هویت دینی که دارد از آن جهت در این تاریخ با همهی فتنههایی که در مقابل او ایجاد کردهاند، پایدار مانده که اولاً: نظر به عالیترین اهداف توحیدی یعنی حاکمیت حکم خدا بر تمام مناسبات انسانی دارد و ثانیاً: با استکبار در همهی جهات به مقابله برخاسته و هیچوجه از وجوه استکباری را تحمل ننموده تا عملاً خود را در میدانی که استکبار شکل داده ادامه دهد و هضم حاکمیت ارزشهای استکبار گردد. تأکید بر این دو نکته؛ مانع استحالهی انقلاب به نفع استکبار میشود و سدی است در مقابل نفوذ استکبار نسبت به مناسبات انسانی انقلاب اسلامی.
2- با توجه به اینکه مردم ما با دغدغهای که نسبت به ادامهی تاریخ غربی در زندگی خود داشتند، پیام حضرت امام«رضواناللّهتعالیعلیه» را فهمیدند و در این راستا انقلاب اسلامی شکل گرفت. پایداری انقلاب نیز با حساسیت نسبت به خطر حضور تاریخ غربی در زندگی مردم، از استحاله و نفوذ مصون میماند. زیرا «علتِ مبقیه در هرچیزی همان علت محدثه است». یعنی همان عاملی که انقلاب را شکل داد، میتواند آن را پایدار نگه دارد. به عبارت دیگر علت دیگر پایداری انقلاب اسلامی، مردمیبودنِ آن است به آن معنا که مردم نسبت به ادامهی تاریخِ غربی در زندگی خود دغدغه داشتند تا آنجا که رهبری میفرمایند: « حتّی آن کسانی که نظام را قبول ندارند، برای حفظ کشور، برای اعتبار کشور بیایند در انتخابات شرکت کنند. ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، عیبی ندارد امّا انتخابات مال رهبری نیست، مال ایران اسلامی است، مال نظام جمهوری اسلامی است. همه باید بیایند در انتخابات شرکت کنند؛ این موجب میشود که نظام جمهوری اسلامی تقویت بشود، پایداری آن و ماندگاری آن تأمین بشود»
بخش سوم
راههای استحالهی ارزشهای انقلاب و نفوذ دشمن در آن
1- دشمن در امر استحاله انقلاب ، کاری میکند تا آنچه را ملت ما بر اساس آن انقلاب کردهاند از درون پوک کند. برای رسیدن به این هدف، سعی دارد حقیقت را نسبی نشان دهد تا عملاً انسان به جای خدا بنشیند و اهداف نفس امّارهی انسانها اصالت پیدا کند. در این حال جایگاه انقلاب اسلامی برای چنین انسانی معنا ندارد تا ولایت فقیه که رکن رکین نظام است معنا داشته باشد. آنچه میماند ولایت علوم تجربی و تکنولوژی است. این نوع نگاه، نگاه کسانی است که خودی نیستند و خداوند در مورد آنها توصیه میکند. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون»@ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! محرم اسرارى از غير خود، انتخاب نكنيد! آنها از هر گونه شرّ و فسادى در باره شما، كوتاهى نمىكنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. (نشانههاى) دشمنى از دهان(و كلام)شان آشكار شده؛ و آنچه در دلهايشان پنهان مىدارند، از آن مهمتر است. ما آيات(و راههاى پيشگيرى از شرّ آنها) را براى شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد! (آل عمران/118).
2- دشمن برای نفوذ کاری میکنند که دیگر انسانها جویای حقیقت نباشند تا جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی که در مقابل فرهنگ تجدد تأکید بر حقیقت دارد، برای انسانها بیمعنا شود.
3- علوم انسانی مدرن سعی دارد بشر را به نسبیتِ امور معتقد کند تا دیگر جویای حقیقتِ مطلق نباشد و از حوزهی پایبندی به بنیادها و سنتها خارج شود. در حالیکه انقلاب اسلامی توسط امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» درست در مقابل این نگاه به صحنه آمده تا بشریت از این خطر بزرگ نجات یابد و معلوم شود سرنوشت بشر به آنچه در غرب اتفاق افتاده، ختم نمیشود. انسان غربی در راستای انکار حقیقت گرفتار سوبژکتیویته شد به این معنا که تنها به زعم او هرچه را خودش واقعی دانست، واقعی است و نه چیز دیگر.
4 - ما در مواجه با فرهنگ غرب باید به رشد اندیشهها در فضای آزاداندیشی که رهبری انقلاب«حفظهاللّه» بر آن تأکید دارند، بپردازیم و این آزاداندیشی نه به معنای اصالتدادن به هر اندیشهای است، که در آن صورت گرفتار پلورالیسمِ سرگردان و آشفته خواهیم شد، با این تصور که حقیقتْ یک توهّم بیش نیست و این عملاً زمینهی استحالهی انقلاب و نفوذ فرهنگ سکولاریته را فراهم میکند.
5- اگر نتوانیم در فضایی که فرهنگ تجدد، خود را نمایانده به کمک عرفان امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» انسانها را به شکل قلبی با حقیقت مأنوس کنیم، این ادعا که «بازیهای قدرت است که حقیقت را تولید میکند» قبول میشود؛ و این یعنی پشتکردن به معنای اصلی انقلاب اسلامی و جایگزینی امر عرفی به جای امر قدسی.
ادعایی که تأکید دارد «حقیقتْ تولیدشدنی است و نه کشفشدنی» بنیاد نظام اسلامی که همان ولایت فقیه است را نشانه میرود. زیرا جایگاه ولیّ فقیه جایگاه کارشناسی است که حکمِ خدا یعی حکم حقیقت عالم را در مناسبات انسانی حاکم میکند و این با نگهبانی از عرفانِ امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» معنا پیدا خواهد کرد. لذا مقام معظم رهبری میفرمایند:« این ماندگاری را بایستی به عنوان یک هدف در نظر داشت و در این فکر بود که چگونه تأمین خواهد شد. نگاه کنید ببینید عناصر ماندگاری انقلاب چیست، آن عناصر را باید تکتک ما تأمین کنیم، همهی ما باید تأمین کنیم.»
6- قرآن خطر انسانهایی که بعد از ایمان، کفر ورزیدند را به عنوان یک خطر بزرگ مطرح میکند و میفرماید:
«كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ»(86) چگونه خداوند جمعيّتى را هدايت مىكند كه بعد از ايمان و گواهى به حقّانيّت رسول و آمدن نشانههاى روشن براى آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيّت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد!
در آیهی 101 سورهی آل عمران تأکید میکند: «وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» و چگونه ممكن است شما كافر شويد، با اينكه(در دامان وحى قرار گرفتهايد، و) آيات خدا بر شما خوانده مىشود، و پيامبر او در ميان شماست؟! (بنا بر اين، به خدا تمسّك جوييد!) و هر كس به خدا تمسّك جويد، به راهى راست، هدايت شده است. یعنی جایی نمیماند که شما در عین دینداریِ فردی در نمایش تمدن اهل کتاب با جاهلیت قرار داشته باشید زیرا: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(104) بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و آنها همان رستگارانند.
«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ»(110) شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شدهاند؛ (چه اينكه) امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب، (به چنين برنامه و آيين درخشانى،) ايمان آورند، براى آنها بهتر است! (ولى تنها) عده كمى از آنها با ايمانند، و بيشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار). و بدانید: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ» (116) كسانى كه كافر شدند، هرگز نمىتوانند در پناه اموال و فرزندانشان، از مجازات خدا در امان بمانند! آنها اصحاب دوزخند؛ و جاودانه در آن خواهند ماند.
«مَثَلُ ما يُنْفِقُونَ في هذِهِ الْحَياةِ الدُّنْيا كَمَثَلِ ريحٍ فيها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»(117) آنچه آنها در اين زندگى پست دنيوى انفاق مىكنند، همانند باد سوزانى است كه به زراعت قومى كه بر خود ستم كرده(و در غير محل و وقت مناسب، كشت نمودهاند)، بوزد؛ و آن را نابود سازد. خدا به آنها ستم نكرده؛ بلكه آنها، خودشان به خويشتن ستم مىكنند.
جمعبندی
در جمعبندیِ بحث موارد زیر مدّ نظر عزیزان قرار میگیرد:
1- با توجه به اینکه قرآن در وصف حضرت حق میفرماید: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ»(الرّحمن/29) و با نظر به اینکه به تعبیر علامه طباطبایی«رحمةاللّهعلیه»؛ ربوبیت عبارت است از «خلق بعد از خلق»،[5] هر تاریخی ظرف ظهور ارادهی خاصی از حضرت حق است که انسانها برای رجوع به حق باید در متن آن تاریخ با حق مأنوس شوند وگرنه با خدای انتزاعی و ذهنی زندگی خواهند کرد، نه با خدایی که هرلحظه برای هدایت ما در حال تجلی است، در آن صورت عملاً هیچ اُنسی بین آن ها و خدا برقرار نمیشود. زیرا با خدایی که در این تاریخ ظهور کرده است مأنوس نیستند و عقل و قلب مناسبِ احساس ارادهی الهی در دوران خود را در خود رشد ندادهاند.
2- راز اینکه با آمدن پیامبر بعدی، تأکید بر باقیماندن بر دین قبلی کفر محسوب میشود، آن است که اگر مؤمنین با آمدن پیامبر جدید با خدای قبلی زندگی کنند عملاً با نور اسماء الهی که فعلاً در این دین ظهور کرده مأنوس نیستند و خدایی را میپرستند که در ذهن خود دارند. در حالیکه اگر حقیقتاً با خدای پیامبر قبلی مأنوس بودند باید با نور آن خدا در جلوهای که مناسب زندگی دینی در امروز آنان است آشنا باشند و ببینند چگونه آن خدا در مظهری بس متعالی ظهور کرده.[6]
3- انقلاب اسلامی مثل هر مخلوقی با نظر به علت ایجادی و اهدافی که در آن مطرح است شناخته میشود. حال اگر متوجه باشیم انقلاب اسلامی، اشراق و تجلی نور ارادهی الهی بر قلب امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» است، آنهم مطابق دغدغهی حضرت امام جهت تغییر تاریخ ظلمانیِ استکبار و با هدف رجوع به خدای مهدی(عج)، خداوند در همین راستا قلب مردم را نیز آمادهی چنین حضوری در این تاریخ کرده است. پس نگاه صحیح به انقلاب اسلامی و به مردم وقتی پیدا میشود که در همین فضا باشد وگرنه ما در تاریخی که انقلاب اسلامی شروع کرده است زیست نمیکنیم و خواسته یا ناخواسته ناظر بر به بنبسترسیدن طرحهای فرهنگی خود خواهیم بود،[7] و دیر یا زود مردمی که مایلاند متذکر نوری باشند که در این تاریخ بر قلبهایشان تجلی کرده به ما پشت میکنند، زیرا ما با عقلی که به کمک آن میتوان از غرب عبور کرد و به انقلاب اسلامی نظر نمود با آنها سخن نگفتهایم.
4- اگر پذیرفتیم حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» مظهر سلوکِ علمی و عملی این تاریخ است و هراندازه این واقعیت را نادیده بگیریم گرفتار بیفکری دوران خود هستیم، باید از خود بپرسیم چگونه باید در ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» سلوک کرد تا در تاریخی زندگی کنیم که راه به سوی خدایِ حیّ و قیّوم دارد و ما را به حضوری برتر یعنی به تاریخ ظهور مهدی«عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» میرساند. در این رابطه دولت اسلامی چگونه باید باشد که بیرون از اهداف انقلاب عمل نکند و زبانی که در کام دارد زبان مردم باشد؟
5- امیدوارم انتظار نداشته باشید برای ورود به چنین سلوکی و چنین تاریخی، این عقلِ گرفتارِ فرهنگ مدرنیته کافی باشد و به دنبال ورودی باشید که هیچ آرامشی را در فضای استیلای فرهنگ مدرنیته به هم نزند و هیچ خلاف عادتی در آن ظهور ننماید. آیا باید سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت روحاللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» چیزی باشد مثل آنچه از دنیای مدرن میشناسید؟[8] و یا با چرخشی که باید در تاریخ رخ دهد ما نیز خود را آمادهی حضور در ساحتی دیگر از تفکر بنماییم؟ و دولتمردانی را انتخاب کنیم که در تراز چنان تحولی باشند؟
6- اگر متوجه شدهاید که جریانهای فکریِ وفادار به انقلاب در این تاریخ در نشستهای خود از یک نوع عدم انگیزه و عدم رقابتِ تاریخساز با محافل سکولاریستی رنج میبرند باید ریشهی آن را در ضعف تعمّقی دید که نسبت به حضور تاریخی انقلاب اسلامی در این دوران دارند و آن ضعف را باید در عدم ارتباط سلوکی با ملکوت حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» جستجو کنیم؛ دو موضوعی که مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» بهخوبی شناختهاند و درنتیجه به عالیترین شکل خودشان جلو میروند و تلاش دارند ملت را نیز در این مسیر راهنمایی کنند، در مسیر حضور در تاریخی که انقلاب پدید آورده و در مسیر سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه».
7- مسلّم انقلاب اسلامی با بالندگیِ خاصی در حال ظهور در این تاریخ است و با شناخت هرچه عمیقترِ جایگاه تاریخی آن توسط دولتمردان آنها نیز بهتر میتوانند رسالت خود را انجام دهند.
ذات و گوهر انقلاب اسلامی از آنجهت که از طرف خدایی حکیم اراده شده، تفکر است و هر کس بیشتر تلاش کند حقیقت آن را درک کند، بیشتر به تفکر تاریخی خود نزدیک شده است. نزدیکی به انقلاب اسلامی به عنوان حقیقتی وجودی، با نظر به مناظری که گوهر آن را نشان میدهد ممکن است و نه از طریق فهم چیستی و ماهیت آن در قالب علم حصولی. کسی که میپرسد انقلاب اسلامی چیست؟ بداند هرگز امکان فهمیدن انقلاب اسلامی را پیدا نخواهد کرد و انقلاب اسلامی در مقابل سؤال از چیستیاش در حجاب میرود. ولی کسیکه سعی میکند حضور انقلاب اسلامی را در جهان امروز و در مظاهر آن بنگرد میتواند انقلاب اسلامی را بیابد و رهبر معظم انقلاب«حفظهاللّه» بدین لحاظ دائماً متذکر میشوند که حضور انقلاب اسلامی را در شکستهای ممتد آمریکا در صحنههای مختلف بنگرند و این یعنی نظر به حقیقت انقلاب در مظاهر مختلف.
8- کلید ورود به انقلاب اسلامی با نگاه اشراقی و با تعالی عقل قدسی در شناخت شخصیت حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» نهفته است که اگر ایشان را عارفی سالک دانستیم باید بدانیم عارفان خود را طوری تربیت میکنندکه بتوانند رابطهی قلبی با عالم ملکوت برقرار کنند و همواره خود را در معرض فیوضات الهی قرار میدهند تا خداوند مطابق دغدغهی آنها اشراقات لازم را بر قلبشان بنماید.
در مورد تفاوت بین موضوع تجلیات اشراقی با موضوع عقلی و استدلالی، باید روشن شود که وقتی در موضوعی تعقل میکنید تا به نتیجه برسید مجبور به داشتن قضیهای هستید با صغرا و کبرایِ خاص و نتیجهای در محدودیت صغرا و کبرایِ قضیه، ولی در موضوعات اشراقی چنانچه قلب آماده باشد با نوری از معرفت روبهرو میشوید که بر قلب شما تجلی کرده و همهی جوانبِ دغدغهی شما در آن لحاظ شده.
از آنجایی که قلب انسان همهی شخصیت انسان است وقتی حقیقتی بر قلب کسی اشراق و متجلی شود همهی شخصیت او را فرا میگیرد. در همین رابطه خداوند از یک طرف در وصف قرآن که بر قلب رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» نازل شده میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ$ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ$ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ»(شعراء/192 تا 194). و از طرف دیگر میفرماید: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى$ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى»(نجم/3 و4) او بر اساس میل خود سخنی نمیگوید، آنچه میگوید چیزی نیست مگر وَحی الهی که بر او وَحی شده زیرا قرآن با قلب و شخصیت رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» متحد شده، بر همین اساس سنت و سیرهی رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» عین وَحی الهی است. در ذیل همین قاعده است که شخصیت حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» عین انقلاب اسلامی است و ما میتوانیم از طریق سیرهی آن مرد الهی در صحنههای مختلف، انقلاب اسلامی را تفسیر کنیم و ببینیم ارادهی الهی در این تاریخ به کجا اشاره دارد؟
9- با توجه به موارد فوق معتقد هستیم انقلاب اسلامی یک حقیقت اشراقی است که بر قلب حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» تجلی کرده و در ذیل چنین اشراقی که با شخصیت حضرت امام متحد است باید اهداف انقلاب اسلامی را در نظام اسلامی و در دولت اسلامی به فعلیت رساند که البته این راهکارهای خاص خود را دارد و انسانی تراز خود را میطلبد.
10- در روايت بسيار ارزشمندى از امام صادق«علیهالسلام» داريم: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بَعَثَ فِي أَقَالِيمِ الْأَرْضِ فِي كُلِّ إِقْلِيمٍ رَجُلًا يَقُولُ عَهْدُكَ فِي كَفِّكَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ أَمْرٌ لَا تَفْهَمُهُ وَ لَا تَعْرِفُ الْقَضَاءَ فِيهِ فَانْظُرْ إِلَى كَفِّكَ وَ اعْمَلْ بِمَا فِيهَا»[9] وقتى قائم قيام كند به هر ناحيه از نواحى زمين كسى را مىفرستد و مىگويد تعهد و پيمانت-دستورالعملات- در كف دست تو است، چون امر مهمى به تو روى آورد كه تو آن را ندانى و در انجام آن سرگردان شوى، به كف دستت بنگر و تصميم خود را بگير و عمل كن. در ذيل اشراق مهدى«عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» هر كدام از ياران حضرت دريچهاى مىشوند كه عالم غيب و معنا بر قلبشان گشوده مىگردد. رابطه اشراقی با امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» پیدا کردن از این سنخ است و قرارگرفتن در ذيل فرهنگ دينى وقتى به صورت اشراقى واقع شد، موجب میشود تا جان و قلب انسان تحت الشعاع آن اشراق قرار گیرد و انسان ترازِ انقلاب اسلامی ،انسانی است که با نظر به سیره و رهنمودهای حضرت امام متذکر اشراقاتی میشود که بر قلبش وارد میشود و میتواند در هرجایی که هست وجهی از وجوه حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» باشد همچنانکه یاران حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» در هرجا که میباشند وجهی از آن حضرتاند و از اشراقاتی که در ذیل وجود مقدس آن حضرت دارند راه را از چاه باز میشناسند. و ما در انقلاب اسلامی شخصیتهایی مثل مرحوم شهید چمران و سرداران بزرگ دفاع مقدس را از این جنس مییابیم و از همه مهمتر مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» است که در فضای اشراقی که بر قلب مبارک حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» شد، زیست مینمایند و جامعه انفلابی را راهنمایی میکنند. لازم است در این انقلاب که مقدمهی فرهنگ حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» است این فرهنگ شروع شود تا انسان ترازِ انقلاب اسلامی در همهی جوانب به صحنه آید. در آن صورت است که ستونهای انقلاب اسلامی هرچه محکمتر، پایدار میماند و دشمن بهکلّی جهت نفوذ در انقلاب و استحالهی ارزشهای آن مأیوس میگردد.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
[1] - بیانات مقام معظم رهبری با مردم قم، 19/10/94
[2] - تحف العقول، ص 443
[3] - صحيفه امام، ج1، ص: 303
[4] ( 1)- تحف العقول عن آل الرسول( ص)، ص 356.
[5] - در رابطه با معنای ربوبیت و «خلق بعد از خلق» نظر به مبحث حرکت جوهری ملاصدرا شده که میفرماید در هر مرتبه از حرکتِ مخلوق با تجلیات الهی قوهای از آن مخلوق به فعلیت تبدیل میشود و در مرتبهی بعدی تجلی الهی همان تجلی قبلی نیست بلکه تجلی دیگری است تا قوهی بعدی را به فعلیت تبدیل کند. مثل وقتی فیض خداوند کودک چهارساله را برای رسیدن به سن پنجسالگی ربوبیت میکند و سپس فیضی که افاضه میکند برای رساندن کودک پنجساله به شش سالگی است فیض جدیدی است، و بدین لحاظ همواره فیض الهی جدید است و خلق جدیدی را به صحنه میآورد و این معنای ربوبیت الهی یا «خلق بعد از خلق» است و ما همواره با فیض جدیدی روبهرو هستیم همان طور و قرآن در مورد کفار میفرماید :« بَلْ هُمْ في لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ » (سوره ق/15) ان ها در آفرينش جديد ترديد دارند.
[6] - عنایت دارید که شما باید به همهی پیامبران قبلی به عنوان رسولان خدا ایمان داشته باشید، ولی نباید به دین پیامبران قبلی ایمان داشته باشید.
[7] - یک روز تبلیغات وهّابیّت مسئلهمان میشود و یک روز عرفانهای نوظهور.
[8] - کاری که بعضی از روشنفکران مذهبی در صدد آن هستند تا انقلاب اسلامی را بر وفق اصول تجدّد تفسیر کنند زیرا متوجه هیچ عقلی ماوراء عقل تجدّد نیستند، ولی فرزندان واقعی حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» آن مرد الهی را عقلی حتی برتر از عقلِ حکمت و عرفان رسمی میدانند.
[9] - بحارالانوار، ج 52، ص 365- محمدبن ابراهيم نعمانى، الغيبه، ص 319.