پیامبران آمدند تا ما خدا را بیابیم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»(آل عمران/164)
خداوند بر مؤمنان نعمت بزرگى بخشيد هنگامى كه در ميان آنها، پيامبرى از خودشان برانگيخت؛ كه آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد؛ هر چند پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند.
نبوت، مسير عبور ازتنهايي بشر است و معناي زندگي با خدا را به بشريت ارزاني ميكند.
1ـ پيامبران راه رجوع به خدا را در مقابل ما ميگشايند و عملا ما را به انديشه و اخلاقي دعوت ميكنند كه شرط رجوع به حضرت حق است. هر كس با عمق بيشتري در توحيد، به عنوان يك سلوك فكري و در اخلاق، به عنوان يك سلوك عملي مستقر شود، اُنس او با حضرت حق در همهي عوالم و مظاهر بيشتر ميگردد.
2ـ نگاهی که خدا را در حدّ مفهوم و در چارچوب یک معنا نگه میدارد، مانع نگاه به خدا است در آن صورت انبیاء را به عنوان مذكِّر نمييابيم، اینجا است که بحث نگاه شاعرانه به میان میآید بدون آنکه بخواهیم پیامبری را شاعری بنامیم به آن معنا که «وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُون». (شعراء/224)
3ـ پيامبران نيامدند تا خدا را ثابت كنند؛ آمدند تا ما خدا را بيابيم به همان معناي «إنّا لِلّه و إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» تا نه بتپرست باشيم و نه از حضور خداوند در جايجاي عالم غافل بمانيم، وقتي فرمودند: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(180اعراف) خدا را به آن اسماء بخوانيد! و كسانى را كه در اسماء خدا به انحراف میروند، رها سازيد! آنها به زودى جزاى اعمالى را كه انجام مىدادند، مىبينند.
4ـ پيامبران دلبستگيهاي ما را تصحيح ميكنند و در اين رابطه طرح موضوعاتی تحت عنوان «حرام» و «حلال» و «واجب» و «مستحب» و «حق و باطل» در مقابل بشر قرار گرفته است.
5 ـ اگر صادقانه با پيامبران برخورد كنيم، حداقل نتيجهي آن، نجات از كجفهمي بشرِ به خود واگذاشته است.
6 ـ گويا آهنگهاي سخن الهي كه از طريق انبياءبه ما رسيده، مثل طبيعتِ بيكران كه براي ما ساخته شده و ما حضور قادر متعال را در آن مييابيم و از زندگي لذتي روحاني ميبريم، سخنان وحي نيز چنيناند و انسان را در مقابل شكوه وَحی الهی به زانو در ميآورد تا سراسر زندگي ما را بهشتي كند.
7 ـ همانطور كه نميتوان يك روز از تماشاي زيباييهاي طبيعت چشم پوشيد وگرنه زندگي براي انسان تنگ و تاريك ميشود، نميتوان يك روز از سخنان خداوند كه در قالب وَحي به ما رسيده است چشم پوشي كرد و گرنه زندگي سخت تيره و تار ميشود و حرص و خودبيني زندگي را براي انسانها به جهنم تبديل ميكند. حرام باد زندگي براي آنهايي كه به افق گستردهي آن منهاي تذكرات الهي مينگرند.
8 ـ شادي حقيقي با بهسربردن با خدا است كه در مسئوليت دينداري ظهور ميكند؛ مسئوليت ديندارماندن و تاريخ خود را منوّر به انوار الهيكردن، همان شادي پيامبرانه است.
9 ـ نبوت يعني انسانها بر اساس نظر خدا یکديگر را بشناسند و به بندگي خود معنا ببخشند. زیرا به گفتهی مولوی:
ما بفلک بودهایم یار ملک بودهایم باز همانجا رویم جمله که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم وز ملک افزون تریم زین دو چرا نگذریم؟! منزل ما کبریاست
گوهر پاک از کجا! عالم خاک از کجا! بر چه فرود آمدیت؟ بار کنید این چه جاست؟
بخت جوان یار ما، دادن جان کار ما قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست
10ـ از ازدحام نظرات مختلف نميتوان گريزي داشت. آن نظرات در زير سايهي چه ايدهاي قرار گيرند كه به اغتشاش آراءتبديل نشوند و آن ايده براي همهي انسانها محترم باشد از آن جهت كه از طرف خالق انسانها آمده است. آیا جز از طریق پیامبر خداf چنین مشکلی حل میگردد به همان معنایی که قرآن میفرماید: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فيه»( 213/ بقره) جامعهی انسانی در ابتدای امر و در بستر طبیعی خود جامعهی یگانهای بودند ولی با تنوع جوامع، اختلافها ظهور کرد، پس خداوند انبیاء را به عنوان مبشرین و منذرین همراه با کتاب فرستاد تا بین آنها حکم کنند و آنها را از اختلاف برهانند.
11ـ به گفتهی علامه ى طباطبايى«رحمةالله عليه» زندگى صحيح نياز به پيامبر دارد زيرا اولاً: انسان كمال طلب است و چون كمال انسانى با اجتماع، برآورده مىشود و نه در فرديت، انسان به اجتماع روى مىآورد. ثانیاً: در اجتماع به جهت غريزهى سودجويى و استخدام همنوعان، تزاحم منافع پيش مىآيد و هركس مىخواهد همنوع خود را در خدمت خود درآورد. در فضايى كه هركس مىخواهد همنوع خود را در خدمت قرار دهد، قوانينى جهت كنترل خودخواهىها و سودجويىها نياز است كه آن قوانين بايد بر طبق احتياجات واقعى بشر تدوين شده باشد. جنبهى روحانى و تكاملى بشر را مدّ نظر قرار دهد و جهت نفى استعمار و استثمار، داراى جامعيت باشد و طورى براى بشر برنامهريزى كند كه به بهانهى جوابگويى به ابعاد مادى او ابعاد معنوى او به حاشيه نرود. ايجاد چنين قوانينى با خصوصيات فوق در عهدهى خالق بشر است كه همهى ابعاد بشررا مىشناسد، در نتيجه خداوند براى رفع چنين نيازى پيامبر مىفرستد.
12ـ آيندهي تفاوتهاي انساني به كجا ميرود در حالیکه هرگز نمیتوان از انسانها خواست همه یک طور فکر کنند؟ اگر تفاهم منطقي در بین آحاد بشر پيش نيايد به تعارض و تخاصم ميانجامد و غفلت از تفاهم ما را امروز به چنين جهاني مبتلا كرده كه سخت گرفتار تعارض نظرات است در حالی که هويت انساني با نظر به ایدهای که وَحی الهی در مقابل او قرار میدهد، ايجاد ارتباط را فراهم ميكند و قرآن در عین به رسمیتشناختن تفاوتهای انسانی میفرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ» (13)/حجرات) این یعنی نظر به هويت فراقومي در عين به رسميت شناختن فرهنگها، تا دین خشونت مضاعفی را دامن نزند و ما از مقصد و مقصود دين باز بمانيم.
13ـ نبايد درك خود را مطلق كنيم زيرا دين، وسيعتر از هر كدام از ما انسانها است و همان دین متذكر محدوديتهاي ما است تا فرهنگ تکفیر حاکم نگردد و آزاداندیشی به صحنه آید.
14ـ فضاي دنياي امروز با تکثر افکار و افراد و رنج تنهایی که بشر امروز را تهدید میکند، بيشتر به پيامبر و رهمودهای وَحی نياز دارد.
15ـ ما جهان بزرگتري داريم، بزرگتر از آنچه انسانها در مقابل ما ميگذارند و هرکس میتواند با نظر به آموزههای دین در جهان بزرگی که پیامبران در مقابلش قرار میدهند زندگی کنند تا در عین احترام به نگاه بقیه به دین نسبت به عالم دینی خود بیتفاوت نباشد.
16ـ پيامبران عامل بهترين آشنايي پايدار با خدا و آشنايي فزاينده باحضرت معبود هستند. زیرا خدای پیامبران، خدایی است که همهی عالم را پر کرده است تا در همهچیز خود را بنمایاند به همان معنایی که خودش فرمود: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفيّاً؛ فَاحبّبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَىْ اعْرَف»
17ـ در نهایت باید دانست مسير محبت به خدا از طريق محبت به حضرت محمد(ص)محقق خواهد شد و لذا محمد محبوب دلهاي محبّ خدا است به همان معنايي كه حضرت حق فرمود: « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (آل عمران/31) نتیجه آنکه: حلقهی کوران به چه کار اندريد ديدبان را در ميانه آوريد
دامن او گير کو دادت عصا در نگر کادم چه ها ديد از عصا
خداوندا! به حقيقت محبوبترين مخلوقات يعني حضرت محمد(ص)بهترين محبت به خودت و به پيامبرت را در جان ما شعلهور بگردان.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته