باسمه تعالی
جریانهای اخیر که در آمریکا و به تبع آن در سایر کشورهای اروپایی پیش آمده، يک نوع بازکردنِ گوش است براي نظر به رخدادهایی که در اين صحنهها خدا مطابق شرایط تاریخی و جغرافیایی مخصوص به خود با ما سخن ميگويد. صحنههايي مانند رخدادِ اربعينيِ اين سالها و از آن مهمتر رخدادي مثل انقلاب اسلامي در اين تاريخ، که همه براي تولد انساني است بيرون از فرهنگ سکولاريته، چيزي است که اگر گوشمان را نسبت به آنها باز کنيم، خداوند در این صحنهها با ما سخنها دارد. مرتبهي بالاتر را شما در روايات داريد که واقعاً پيامبر«صلّیاللّهعلیهوآله» توانستند به جايي برسند که حقيقت، در مظهري به نام حضرت جبرائيل با آن حضرت سخن بگويد و آن حضرت بشنوند، يا مثل آن که حضرت موسي«علیهالسلام» در مظهري به نام شجره سخن خدا را شنيد. همانطور که در رخداد اربعيني اين سالها خدا دارد با ما حرف ميزند، در اعتراضهای اخیر به نظام سرمایهداری هم میتوانیم نحوهای از حضور خدا را احساس کنیم، حالت بالاتر و عميقترِ آن را در انقلاب اسلامي داريد. انقلاب اسلامي همين حالا با ما سخنها دارد، نه آن که گمان کنيم اين امر، امری توهّمي و يا تخيلي است، خير، سخني است از عالمي برتر و گوش جان ميتواند آن را بشنود. «به همان معنايي که به صورت وسيعتر، نداي بي صداي ِ «ألَستُ بِرَبِّکُم» در جان ما به صدا در آمد و انسانها در مظهر ظهور ربوبيتِ او اين صدا را شنيدند و بيدرنگ تصديق کردند و گفتند: «بَلي شَهِدنا».[1]
در آيهي فوق قرآن متذکر صحنهای میشود که بنیآدم ربوبیت خدا را شاهد بودند و تصدیق کردند، ميگويد: خدا با همهي انسانها سخن گفت و همهي انسانها آن را شنيدند در حاليکه اين نوع بدن و اين نوع گوشدادن در آنجا نبود. ميفرمايد: همه را از پشت پدرانشان گرفت، با همه صحبت کرد و همه ربوبيت حضرت اللّه را مشاهده کردند.[2]
توجه داشته باشيد که «ذاتِ» خداوند به خودي خود ظهور ندارد مگر در مظاهر. وقتي ميگوييم خدا صحبت کرد و همهي بني آدم گفتند: بله ما داريم ربوبيت تو را ميبينيم، در «قالوا بَلي شَهِدنا»؛ چه چيزي به صحنه آمده که همهي انسانها آن ربوبيت را ميبينند؟ ربوبيت را در چه صحنهاي ميبينند؟ با ذات که نميشود روبهرو شد، پس اين گفتن در مظاهر واقع شده و اين اول بحث است که متوجه باشيم خداوند در موقعيتِ مظاهر با ما سخن ميگويد، از همينجا ميتوانيم در اين فکر قرار گيريم که همهي بشريت با مظاهري که صورت ربوبيت ربّ است، با ربّ العالمين مرتبط شدهاند و در آن موقعيت مکالمهي خداوند با انسانها صورت گرفته است. اگر اين موضوع درست کالبد شکافي شود معناي گوشسپردن به نداي بيصدايِ رخدادهای تاریخی درک ميشود، به همان معنايي که جناب مولوي ميگويد:
گوش را بر بند و آنگه گوشدار هوش را بگذار و وانگه هوشدار
بنده واقعهي طبس و به پاخاستن شنها در مقابل تجهيزات آمريکايي را سخنگفتنِ خدا ميدانم با همهي آنهايي که آمادهي شنيدن سخن خدا در درون جانِ خود هستند. انتظار داريد بشر چقدر باید آمادگي داشته باشد که واقعاً از آن حکمت، حکايتي را بشنود، شنيدني از جنس خاص خودش؟ فکر عموم متدینین این است که آن واقعه، معجزهي خدا بود و صد دليل هم ميتوان آورد که اين فعل و انفعالات عادي نبود. تا اينجا را بسياري از افراد قبول دارند، ولي آيا متفکري که ميخواهد تفکر تاريخي داشته باشد اين آمادگي را دارد که متوجه شود حقيقتاً خدا در اين صحنهها و به کمک چنين مظاهري، زبان باز ميکند و بايد گوش ما آماده براي شنيدن باشد؟ ميخواهم عرض کنم اگر خود را آماده کنيم، در اين تاريخ زباني هست و گوشي را ميطلبد تا سخن خود را در جان ما به «گفت» درآورد و امروز خداوند در مظهری مثل اعتراض مردم به نژادپرستی دارد با ما گفتگو میکند تا خود را درچنین تاریخی احساس کنیم و آن را جدای از تاریخی که با انقلاب اسلامی در آن قرار گرفتهایم، ندانیم.
آيا در تاريخ شواهدي نداريم از جنسِ ظهور نداي الهي که فرمود: «ألَستُ بِرَبِّکُم»؟ و آيا انسانهاي آمادهاي نداريم که در اموراتي ديگر نداي الهيه را بشنوند و متوجه شوند گفت و گويي در کار است؟ اگر با امثال شهيد چمران اين سخن را در ميان بگذاريم در جواب ما خواهد گفت: شک نکنيد که چنين ندايي وجود دارد و انسانهايي که آن ندا را در حضور تاريخي حضرت ربّ ميشنوند، در صحنهاند.
«ما همواره در همهجا در اين تاريخ با حضورِ تاريخيِ ارادهي الهي ارتباط داريم، هرچند به ندرت به نداي آن گوش ميدهيم و گاهي در مطابقت و موافقت با آن اراده قرار ميگيريم و مطابقِ آن اراده عمل ميکنيم و اين مطابقت در مواقعي نادر در حدّ ديدن جلوهي آن اراده در افقِ رخدادي، برابر ما گشوده ميشود و وقتي چنين «وقت» فرا رسد، ما به معناي واقعي در راه حضور تاريخي خود قرار داريم، چيزي که شهداء بهخوبي آن را تجربه کردند».
خداوند ميفرمايد: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ»(يس/60) اي بنيآدم مگر عهد نکرده بودم با شما که شيطان را نپرستيد؟ همينجا که نشستهايد، در ذات و فطرت خود چنين عهدي کردهايد. اين يک «گفتِ» الهي است که در هر صحنهاي با شما در هست. چون شما در هر صحنهاي که هستيد اگر وسوسههاي شيطان را بپذيريد از رجوع به حضرت حق غفلت کردهايد و به خود نظر انداختهايد، به همان معنايي که شيطان «أَبى وَ اسْتَكْبَر»، خود را ديد و خود را بزرگ پنداشت. او عبوديت ذاتي خود را نديد که در آن عبوديت، رجوع به حضرت حق نهفته است. عبوديت يک حالت حضور، جهت درک ربوبيت حق است.
در آيهي فوق ميبينيد که با زباني خاص به شما خطاب شده است که بنا بود شيطان را نپرستيد. اگر به خودتان بياييد ميپذيريد که ميشود آن خطاب را شنيد، به شرطي که گمان نکنيم شنيدن منحصر است به همين شنيدنهاي جسماني که پردههاي گوشِ ما را مرتعش ميکند در حاليکه ميتوان گفت شنيدن سه مرحله دارد؛ يکي شنيدن در اثر ارتعاشاتِ هوا و انتقال آن به گوش و ديگري شنيدن حقيقت است به صورت کلي و مبهم که به آن الهام ميگوييم و سوم شنيدنِ حقيقت است به صورت تفصيلي در مظاهري خاص. شايد تجربه کرده باشيد که بعضي مواقع در ماه رمضان نيم ساعت مانده به اذان صبح يکمرتبه ميشنويد زنگ خانه را ميزنند، در را که باز ميکنيد ميبينيد هيچکس نيست. آري! فقط صوت بود توسط فرشتهاي که ميخواست شما را بيدار کند. اين ايجادِ صوت، نحوهاي شنيدنِ نداي فرشته است که تا مرحلهي قوهي شنوايي نازل شده، در حاليکه اگر حاوي معاني بود در موطن قلب ظاهر ميشد و القاي معاني ميکرد و جان ما آن را ميشنيد. بعضاً در خواب، شعر ميگوئيد و خودتان ميگوئيد و خودتان ميشنويد. گاهي قلبِ شما ميشنود، چون معاني بالاتري در ميان است که لفظ، توان ظهور آن را ندارد. مثل گوش سپردن شاعر به گفتِ درونياش و سعي او براي آنکه آن گفتِ ماوراء لفظ را با شعر به لفظ درآورد. در روايت داريم که وقتي پيامبر خدا«صلّیاللّهعلیهوآله» رحلت کردند، جبراييل«علیهالسلام» با زهراي مرضيه«علیهاالسلام» مراوده داشت. اين يک نوع افقگشودن است که حضرت جبرائيل براي حضرت زهراي مرضيه«علیهاالسلام» انجام ميدهند تا حضرت بتوانند در غياب پيامبر، خودشان به منبع حقيقتِ دوران منتقل شوند؛ تا زمانی که پيامبر«صلّیاللّهعلیهوآله» در قيد حيات دنيايي بودند، جبرائیل«علیهالسلام» سراغ ایشان ميرفتند، حال که پيامبر اکرم«صلّیاللّهعلیهوآله» از بين مردم رفتند، روحِ حضرت زهرا«علیهاالسلام» آماده ميشود تا از نداي بيصداي جبرائيل اشارات مخصوص را بشنوند. آنقدر روح حضرت زهرا«علیهاالسلام» تفصيل پيدا کرد که منجر به نحوهي ظهور خاص آن خطبه در مسجد مدينه شد. شما خطبه را ملاحظه کنيد که چه اندازه شاعرانه است، يعني حقايق، در آن خطبه ماوراي الفاظ معمولي به صورت الفاظي خاص ظهور کرده، معلوم است که گزارشي است از عالمِ منسجم بالا، که کثرت در آن مغلوب است و وحدت غلبه دارد.
نقش سازندهي گوشسپردن به نداي انقلاب اسلامي
عرض بنده آن است که «ما همواره در همه جا در اين تاريخ با حضور تاريخيِ ارادهي الهي ارتباط داريم، هر چند به ندرت به نداي آن گوش ميدهيم و گاهي در مطابقت و موافقت با آن اراده قرار ميگيريم.» و امروز این ندا در بستر انقلاب اسلامی از حرکات متعرضین به نظام سرمایهداری به گوش میرسد و حکایت از آن دارد که ارادهی الهی در راستای فروپاشی سیطرهی استکبار جهانی است و گذار از وضع موجود و شکاف در حاکمیت فریبکارانهی دموکرات و جمهوریخواه.
شهداي دفاع مقدس، مثل خرازيها اينطور حسّ ميکردند که انقلاب اسلامي عطيهاي الهي است و با حملهي صدام به خطر افتاده است و بايد براي دفاع از انقلاب به جبهه بروند. خرازي آن جوان پرتحرک اصفهاني، حالا چيزي را در درون خود احساس ميکند که حتي بعد از آن که يک دستِ خود را از دست ميدهد، دست از دفاع از انقلاب نميکشد تا به نداي بيصداي درون خود به طور کامل جواب دهد. سؤال اين است: آيا انقلاب اسلامي، شهيد خرازي را ساخت يا شهيد خرازي، انقلاب اسلامي را حفظ کرد؟ حقيقت اين است که انقلاب اسلامي شهيد خرازي را ساخت و آن غوغا را در درون او ايجاد کرد. مقام معظم رهبري«حفظهاللّه» ميفرمايند: «اين رزمندهها - مثل خرازي و باکري و ...- انسان هاي معمولي بودند ولي چون وارد جنگ شدند، جنگ آنها را چنان کرد که آقاي عبدالحسين برونسي بنّاي عادي، طوري سخنراني ميکند که گويي يک حکيم سخنراني ميکند». ببينيد با گوشسپردن به نداي بيصداي انقلاب اسلامي و يا با آمادهشدن براي شنيدن آن نداي بيصدا، انسان تا کجا جلو ميرود. تا اينجا همه متوجه ميشوند: گويا اين شخصِ بنّايي که اکنون در مقام سرداري قرار دارد، قصهي تاريخِ ما را ميگويد و همان انقلاب اسلامی امروز به صورتی دیگر در جهان غرب و آمریکا ظهور کرده تا عدهای به جای فرار از تهران به سوی نیویورک، به گفتهی آن کشیش مسیحی از نیویورک فرار کنند به هرکجا خواستند. زیرا ستونهای حاکمیت استکباری آمریکا با بحران زیرساختها، در حال فروریختن است و آینده به سمت بحران آن حاکمیت است.
گاهي- در نسبت با انقلاب اسلامي- در مطابقت و موافقت با ارادهي الهي قرار ميگيريم و مطابق آن اراده عمل ميکنيم، و در مواقعي نادر اين مطابقت در حدّ ديدن جلوهي آن اراده، در افق رخدادي برابر ما گشوده ميشود.
انسان در اين بستر به جايي ميرسد که ارادهي حضرت حق را در مظاهري خاص ميبيند. مشهور است وقتي مغولها به هرات حمله کردند و کشتار زيادي راه انداختند، مردم شهر به عارف مشهور هرات، يعني جناب نجم الدين کبري پيغام دادند: پس کو آن خدايي که بايد از ما دفاع ميکرد؟ او در جواب گفت: خداوند جلوهي جلال و بينيازيش وزيدن آغاز کرده است. يعني خدا ميخواهد بگويد همهتان هم برويد بر دامن کبريائياش گردي نمينشيند. ملاحظه کنيد جناب نجم الدين کبري حملهي مغولان را هم مظهري ميبيند که نور اسم الهي در آن به ظهور آمده است. حضرت امام«رضواناللهتعاليعليه» فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. حرف ما اين است که تا اينجاها ميشود خودِ خداي متعال را در صحنهها ديد.
«و وقتي چنين "وقت" فرا رسد، ما به معناي واقعي در راه حضور تاريخي خود قرار داريم.» ما اسم اين احساس را «وقت» ميگذاريم؛ واژه، واژهي مهمي است. رسول خدا«صلّیاللّهعلیهوآله» فرمودند: «لِي مَعَ الله وَقتٌ لا يسَعَه فِيهِ مَلَکٌ مُقَرَّب وَ لا نَبِّي مُرسَل»(بحارالأنوار، ج18، ص: 360) خوب است کمي به اين روايت توجه شود. هميشه هر «وقتي» که براي انسان پيش آيد قضيه همينطور است، شما در نسبت با انقلاب اسلامي ميتوانيد به «وقتي» برسيد که هيچ ملک مقربي و هيچ نبي مرسلي آنجا نباشد؛ شما باشيد و حقيقت. حضرت محمد«صلّیاللّهعلیهوآله» ميفرمايند: من در «وقت» و حالي بودم و در روحانيتي قرار گرفتم که من بودم و حقيقت. انسانها در اين تاريخ ميتوانند در نسبت با انقلاب اسلامي، به عنوان ظهورِ ارادهي الهي، به اينجاها برسند.
آري! «و وقتي چنين «وقت» فرا رسد، ما به معناي واقعي در راه حضورِ تاريخي خود قرار داريم.» و امروز به جای نظر به سختیهایی که دشمن برای ما ایجاد کرد تا از حضور تاریخی خود غفلت کنیم، باید به «میدانی» نظر کرد که خداوند بنا دارد جبههی استکبار را از میدان مزاحمت با ما خارج کند و عملاً در دل اعتراضهای موجود به ما ندا میدهد حاصل مقاومت شما افقی خواهد شد که در آن افول استکبار را که امروز آمریکا مظهر آن است، با چشم خود بنگرید.
عرض بنده در اين قسمت اين است که حضورِ تاريخيِ ما امری ذهنی و مفهومي نيست، ساحتي است که حس ميکنيم در آن ساحت ما هستيم و حقيقت. آيا حرکتِ اربعيني سالهاي اخير را شأني از شئون انقلاب اسلامي که چنين ساحتي را به شما عطا ميکند، نميبينيد. انقلاب اسلامي حقيقتي است که مردم عراق هم نسبت به آن يک نحوه آشنايي پيدا کردهاند و در آن راستا اين صحنهها را به وجود ميآورند، و هم اکنون شما با نحوهی دیگری از حضور انقلاب اسلامی در حرکات و سکنات مردم مغرب زمین روبهرو شدهاید.
اين است قصهي حضور تاريخي ما
مطابقت و موافقت با آنچه در تاريخ به ارادهي الهي در حال تحقق است، گوشسپردن به نداي بيصدايي است که ما را مورد خطاب قرار ميدهد و بر ميانگيزاند و ترغیب میکند.[3]
بنده وقتي خرمشهر آزاد شد، احساس کردم تمام عالَم گشوده شده و خداوند خود را نشان داده است. اینجا است که مقام معظم رهبري«حفظهالله» چه بگويند آينده از آن ما است و چه نگويند؛ ما الفباي فهمِ حضور در آيندهي خود را يافتهايم، ايشان مذکِّر يک حقيقتِ تاريخي هستند و از آن خبر ميدهند. ما چه حضوري در خرمشهر پيدا کرديم که گفته شد: «خرمشهر را خدا آزاد کرد»؟ بنده حس ميکنم صدايي در عالم پيچيد، صدايي که ما را برانگيزاند و به سوي عجيبترين کار تاريخ يعني آزادي خرمشهر کشاند. البته حق ميدهم به کسي که بگويد: اين حرفها، نوعي احساسات است و نميشود با اين ادبيات با مردم سخن گفت. با اينهمه معتقدم چيزي در اختيار ما است که بهراحتي ميتوانيم با زبان خاص انقلاب اسلامي با مردم سخن بگوييم، چيزي که آيهي 44 سورهي نحل متذکر آن است، اگر کمي به آن آيه توجه شود با بنده همراه ميشويد. ميفرمايد: اي پيامبر اين قرآن را به عنوان ذکر بر تو نازل کرديم «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ» قرآن را در هويت ذکرياش بر تو نازل کرديم. «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ» براي اينکه براي مردم بگشايي آنچه را خداوند بر جان آنها نازل کرده است، «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم» تا آنچه را ما بر مردم نازل کرديم، تبيين کني. يعني ای پیامبر! آنچه را ميخواهي براي مردم روشن کني، قبلاً براي مردم نازل کردهايم و تو آن را تبيين و روشن کن و آن چيزي که بر مردم نازل شد، جز همان ارادهي الهي در قالب اسلام نبود. امروز هم بنده معتقدم آنچه از انقلاب اسلامي عرض ميکنم همگي آن را ميشناسيد و آن معاني، شما را در بر گرفته است. خدا به پيامبرش ميفرمايد: اي پيامبر! وظيفهي تو اين است تا آن معاني که جان مردم را فرا گرفته است از اجمال در بياوري و برايشان تبيين کني. به همين خاطر هم مردم سخنان و تذکرات آن حضرت را تصديق ميکنند. اینکه میفرمایید اين سخنان به چه دليل درست است، به جهت آن است که در سيطرهي عقل انتزاعي ميخواهيد همه چيز را بفهميد؛ در حالیکه اگر به خودتان رجوع کنيد، مييابيد در درون خودتان اين سخنان هست و آنها را ميشناسيد، هرچند ممکن است از آن غفلت کرده باشيد. آري! به گفتهي نظامي:
این صدا در کوه دلها بانگ کیست؟ گَه پر است زین بانگ این کُه، گه تهی است
با توجه به اين امر است که وقتي مقام معظم رهبري«حفظهالله» سخن ميگويند، احساس ميکنيد حقيقتاً حق ميگويند، اين همان قصهي حضور تاريخي شما است.
گوش به زنگبودن و مهيابودن، زمينهي برانگيختهشدن انسان جهت فهمِ حضور تاريخي است و وقتي این فهم تحقق خاص پيدا ميکند که مراقب و مواظب خطابي باشيم که در عالَم به صدا در آمده تا روحها را برانگيزاند و ترغیب کند و زبان و گفتار ما با آن خطابِ دروني هماهنگ شود و اين در حالت تعلّق به آن خطاب و آمادگي براي پذيرش خطابِ دروني به ميان ميآيد، در اين حالت تفکر و احساسات، هر دو در ميان آمده است و افقي در مقابل ما گشوده خواهد شد که ميتوان آن را به «حيرت» وصف نمود.
اگر گوش به زنگ و مهيا باشيد از درونتان ميشنويد که ظهور خاصِ ارادهي الهي در اين تاريخ حقيقت دارد و هر زمان به صورتی خاص به ظهور میآید؛ امروز با شروع افول آمریکا و فردا با نابودی رژیم اسرائیل.
آنچه ميخواهم عرض کنم اين است که بايد در اين تاريخ واقع شويم تا زباني پيدا کنيم که زبان انقلاب اسلامي است و با آن زبان رخدادهای تاریخی این دوران را تبیین کنیم، چه آنچه در سوریه اتفاق افتاد و چه آنچه در جهان غرب در حال وقوع است. زبان انقلاب اسلامي وسيلهي ظهور و به ميان آمدن خودِ انقلاب اسلامي است و عملاً انقلاب اسلامي است که دارد با زبانِ ما خود را تکلّم ميکند، در آن صورت ديگر سوبژه و اُبژه يا دوگانگي بين فاعلِ شناسايي و موردِ شناسا رخت برميبندد و تنها هستي ميماند که به سخن در آمده و اين محلِ عبور از نيهيليسم است. در حالي که هنوز دوگانگيِ بين سوبژه و اُبژه مصيبت تاريخ ماست، ولي شرايط برونرفتن از آن آماده است و ما بايد روي آن فکر کنيم. وقتي زبان ما با خطاب دروني هماهنگ ميشود که ما آمادگي پذيرش خطاب دروني را در خود فراهم کنيم و اين با تعلّق به انقلاب اسلامي ميسّر است زيرا آن خطاب، خطابي است که انقلاب اسلامي به شما کرده است. اينکه مقام معظم رهبري«حفظهاللّه» ميفرمايند: زندگينامهي شهدا را بخوانيد، براي آن است که آنها متوجه پذيرش خطاب دروني خود از طريق تعلق به انقلاب اسلامي شدند و ما با خواندن زندگي آنها، به امری که در درون ما نیز هست متذکر ميشويم؛ و چيزي در پشت حرکات آنها بود که گويا آنها خود را از طریق آن حرکات به ما نشان ميدهند و ما در آنها سنّت حضور تاريخي انقلاب اسلامي را حس ميکنيم! و امروز با توجه به این امر صحنههای اعتراض مردم آمریکا را به حاکمیتشان میتوان دید.
آري! در حالت تعلق به آن خطاب و آمادگي براي پذيرش خطاب دروني، تفکر و احساسات هر دو به ميان ميآيد و افقي در مقابل ما گشوده خواهد شد که ميتوان احساس آن افق را به «حيرت» وصف نمود. به همان معنايي که پيامبر خدا«صلّیاللّهعلیهوآله» از حضرت حق ميخواهند: «رَبِّ زِدْني تَحَيرا»؛ خدايا حيرتم را زياد کن. جناب مولوي هم در اين رابطه ميگويد:
حیرت اندر حیرت آمد این قصص بیهُشیِّ خاصِگان اندر اَخَص
شما در حيرت، چيزي را مييابيد که فقط قابل تماشا است، تلاش بنده اين است که حيرتِ نسبت به انقلاب اسلامي را متذکر شوم، و نمونههای حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ همان راهی است که مقابل مردم جهان گشوده است و ما در هر صحنهای باید متوجهی آن باشیم، وگرنه بیرون از تاریخ خود زندگی میکنیم.[4]
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
[1] - … وقتي ميروند، معنويتشان، صدايشان تازه بعد از رفتن بلند ميشود. نطق شهدا بعد از شهيدشدن باز ميشود، با مردم حرف ميزنند «بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ» با ماها دارند ميگويند؛ [بايد] ما گوشمان سنگين نباشد تا بشنويم اين صدا را... مهم اين است که ما بشنويم اين صدا را. و خداي متعال در اين صدا هم اثر گذاشته؛ واقعاً اثر گذاشته. بيانات مقام معظم رهبري«حفظهاللّه» در تاريخ 14/ 8 / 97
[2] - به آيهي 172 سورهي اعراف رجوع شود.
[3] - در رابطه با اینکه بعضاً خداوند با انسانها نجوا داشته است، حضرت امیرالمؤمنین«علیهالسلام» در کلام 222 نهجالبلاغه میفرمایند: «وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ» در دورانهاى فترات که هنوز تکلیفها به روشنی مشخص نیست. خداوند بندگانى داشته كه با آنان در گوش جانشان زمزمه مىكرد، و در درون عقلشان با آنان سخن مىگفت.
[4] - آیا این امر سادهای است که آقای بولتون کتابی بر علیه ترامپ مینویسد در جایجای آن کتاب متوجهی حضور ایران است و نگرانی نقشی که ایران در آیندهی جهان دارد؟