باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در آیهی 101 سورهی مؤمنون میفرماید در قیامت نسبتی بین انسانها اعم از زن و شوهربودن و یا پدر و فرزندی نیست، میفهمیم «حوری» صورت اعمال خودمان است که در بحث سورهی واقعه بدان پرداختهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحث ماهیات که عرفا و امثال شیخ اشراق و میرداماد قائلاند غیر از ماهیاتی است که در حکمت متعالیه در مقابل وجود است . عرفا صورت علمی موجودات نزد خدا را ماهیات میگویند که قرآن در بارهی آن میفرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» امر خدا آن است که چون خواست چیزی را ایجاد کند به آن میگوید: «بشو» و میشود. خطاب خدا به صورت علمیهی آن موجود تعلق میگیرد که به یک اعتبار عین ثابتهی آن موجود است و به اعتبار دیگر ماهیت آن موجود. به نظر میرسد در این متنی که ارائه فرمودهاید خلطی بین وجود علمی و وجود عینی شده، آری اگر موجودی معدوم باشد ثبوتی ندارد به آن معنا که نحوهای از وجود برای آن قائل باشیم، ولی صورت علمیِ آن موجود نزد خدا ربطی به وجود آن موجود ندارد تا بگوییم چگونه معدوم ثبوت دارد. 2- نقد علامه به معتزله و ثبوتی که آنها میگویند ربطی به ثبوتی که عرفا میگویند ندارد 3- همچنان که عرض کردم قائلشدن به اصالت ماهیت به معنایی که عرفا میگویند ربطی به ماهیتی که در حکمت متعالیه مطرح است ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری بالکنایه چنین فرمودهاند ولی نه به تصریح. با اینهمه این را باید یک نکتهی ذوقی گرفت و نه یک تطبیق مشخص. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظورم از آیهی 54 تا آخر آیهی 56 سورهی اعراف است. این آیات مشهور به آیات مسخّرات است و جهت دفع خطورات شیطانی توصیه شده 70 مرتبه خوانده شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سلوک عرفانی و حیات دینیِ فردی همانطور که عزیزان متوجهاند مقام آیت اللّه طهرانی بس گرانقدر است. و از این جهت به فهمی که عزیزانمان نسبت به استادشان دارند، باید اعتماد کرد؛ میماند که حضور تاریخیِ حضرت حق در این زمانه، از طریق حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» گشوده شده است و به حکم «کلّ یومٍ هو فی شأن» این «یوم»، یومِ ظهور شأنی از حضرت حق است که در بستر انقلاب اسلامی به میان آمده است که البته این منافیِ بهرهمندی از حضرت آیت اللّه طهرانی در این تاریخ نیست، مگر آنکه با غفلت از حضور تاریخی انقلاب اسلامی به صورت فرقهبازی نظر به آیت اللّه طهرانی شود که مسلّم روحِ خود آن مرحوم نیز چنین چیزی را نمیخواهد 2- گفتی از امام و اینهمه فهم عرفانی متعجبی! مگر در قرآن نداریم: «یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ» قلبهایی هست که با اینکه آتشی به آنها برخورد نکرده است، با همان روغن و غیرتی که دارند، روشن و نورانیاند. و حضرت امام روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» بدون آنکه اسفار را از استادی بیاموزند، به گفتهی مرحوم آشتیانی با بقیه مباحثه میکردند. بدین معنا که حضرت امام در افقِ فهمِ امثال صدرالمتألهین و محیالدین حاضر بودند. لذا با کمترین اشارهی آنها خود را در آن افق مییافت. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد به یاد ندارم. ولی یقیناً .حرف درستی است، چه رهبری فرموده باشند و چه نه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه به جهت توانی که خدا به آن داده، دارای چنین توانایی است حال اگر آن توانایی را به قدرت حضرت حق متصل گرداند برایش مفید خواهد بود وگرنه در اختیار شیطان قرار میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه امروزه با نسلی روبهرو هستیم که روح و عقل او تشنهی نگاه حکمت متعالیه و عرفان به موضوعات است و جز با اشارهای که از این طریق به حقایق میشود به طریق دیگری قانع نمیشود، نظر جنابعالی را به کاری که حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» با طرح تفسیر سورهی حمد در تلویزیون و برای عموم مردم انجام دادند، جلب میکنم چون به ایشان همین اشکالها را گرفته بودند. در جلسهی پنجم از قول آیت اللّه شاهآبادی که مباحث عمیق عرفانی را برای کسبه طرح میکردند نقل قول میکنند که؛ بگذار این کفریات به گوش اینها هم برسد. فکر میکنم اگر رفقا بحث برهان صدیقین را آنطور که در کتاب «از برهان تا عرفان» عرض شده با شرحهای صوتی آن دنبال کنند، برای شروع تفکر هستیشناسی قدم خوبی را برداشتهاند، تجربهی سیسالهی تدریس بنده در این امر از این حکایت دارد، حالا بعضیها تا منطق ندانند نمیتوانند درک درستی از مباحث فلسفی داشته باشند، استثناء هستند، در حالیکه تفکر منطقی ربطی به تفکر فلسفی و عرفانی ندارد. تفکر فلسفی و عرفانی مربوط به هرکسی است که بخواهد فکر کند و زمینهی آن به طور فطری در همه هست و به همین جهت حضرت امام در آخر کتاب «مصباح الهدایه» در عین آنکه توصیه میکنند این مباحث برای غیرِ اهلش طرح نشود، میفرمایند مشتاقان چنین مباحثی را هم از ارائهی آن محروم نگردانید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد با توجه به فضای فکری محیالدین، خلافت در آن فرهنگ به معنای خلیفهی الهی و صاحب اسماء بودن است و نظر به خلافت به معنای حاکمیت، چندان برای او برجسته نیست و شارحین محترم هم اصراری ندارند که نظر محیالدین در خلافتِ ظاهری را غیر از آنچه بدانند که در تاریخ واقع شده. میماند که اولاً: محیالدین خلافت ظاهری را چندان مهم نمیداند که به نظر میآید این یک خطا باشد زیرا انسانها در بستر جامعهی سالم به تعالی لازم میرسند. ثانیاً: محیالدین مقام علی «علیهالسلام» را مقامِ صاحب سرّ با همهی انبیاء میداند و چندان به مقام جانشینیِ حضرت در صورت ظاهر نظر نمیاندازد، شاید هم که تقیّه کرده باشد. جناب آقای دکتر حسین غفاری در کتاب «جدال با مدعی» در این مورد کند و کاو خوبی کردهاند. موفق باشید
جواب: فکر میکنم با عنایت به نکاتی که از اول بحث تا اینجا عرض شد، بتوان در جواب این سؤال اینطور جمعبندی کرد که اساسیترین وظیفة ما در حال حاضر از یک طرف عبارت است از شناختِ آنچه وضعیت موجود جهان از بشر گرفته و فرهنگ مدرنیته مانع تحقق آن گشته، و از طرف دیگر سعی در تقویت انقلاب اسلامی به عنوان زمینة ظهور حضرت مهدیg است. امروزه بر عهدة ما است که با روشی دقیق جایگاه و ریشههای فکری فرهنگ مدرنیته را بشناسیم و بشناسانیم و روشن کنیم آنچه امروزه با لعابی به نام علم به صحنة زندگی بشر آمده است، ظلماتی است بزرگ که انسان را از ارتباط با عالم قدس بهکلی محروم میکند، در این حالت است که در تعادل لازم برای ادامة زندگی صحیح قرار گرفتهاید. إنشاءالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بخواهیم بعضی از ضعفهایی که بالاخره در بعضی از افراد جوامع جریان دارد را برجسته کنیم؛ هیچ ملتی از داشتن آن ضعفها مبرّا نخواهد بود حتی آن ملتهایی که آقای سریعالقلم با تحقیر ملت ما میخواهند آنها را در نظر ما برجسته کنند! مشکل، نگاهِ افراد غربزدهای مثل میرزا ملکمخان و آقای سریعالقلم است که اولاً: عیبهای وحشتناک بعضی از افراد جهان غرب را که حتی در امور فردی بسیار کثیف و بیادب هستند و کم هم نیستند، دیده نمیشود. ثانیاً: آنچنان این افراد از سرمایههای فکری و فرهنگیِ مردم ایران و تاریخ ایران فاصله دارند که به جای امیدواری در تاریخ معاصر که با حضور ملت در نفیِ نظام شاهنشاهی و 8 سال دفاع مقدس ظهور کرد، امید دارند ما همواره در ذیل غرب، خود را ادامه دهیم. و این مصیبت بزرگ ما است که توسط روشنفکرانِ غربزدهی ما که به قول خودشان باید عظمت غرب را باور کنیم؛ پیش آمده است. حال در نظر بگیرید که با نگاه انسانی دلسوز، صحنههایی را که ایشان دیدهاند و ملت ما را تماماً با این عینک توصیف میکنند را، تغییر دهیم و با عینک دیگری، جامعه را بنگریم. جامعهای که رانندهی تاکسی آن میلیونها پولِ جامانده از مسافر را به او برمیگرداند. جامعهای که عقلِ زنانِ خانهدارش تا آن حدّ است که میفهمد برای آزادشدن از اسارت فرهنگ سکولاریتهی غرب و تحقق نور توحید باید تنها فرزند خود را هدیهی انقلاب کند. جامعهای که وارستگان آن مثل آیت اللّه بهجتها و آیتاللّه حسنزادهها و آیت اللّه جوادیها کم نیستند و هرکدام، افتخارِ تمام بشریت در همهی دورانها میباشد، و إلی ماشاءاللّه از اینهمه زیبایی!!! اینجا است که باید به این آیهی الهی نظر کرد که میفرماید: «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (175)/ آلعمران) این شیاطین هستند که دوستان خداوند را در تقابل با کفر و استکبار میترسانند، شما توجهی به آنها نداشته باشید و از استکبار ترسی به خود راه ندهید و از خداوند خوف داشته باشید، اگر مؤمنید از آن جهت که اگر نسبت خود با خداوند را با رُعبی که شیاطین ایجاد میکنند، تغییر دهید. موفق باشید