بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
483
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد.اگر مرد تازه ازدواج کرده به بهانه ی اینکه امتحانات دانشگاه دارد یا اینکه می خواهد فعالیتی را در خانه انجام دهد یا اینکه مثلا شبهای قدر است و می خواهد از این شبها در خانه استفاده کند و حضور زن و فرزند کوچکش را مانع انجام کارهای خود بداند و آنها را به خانه ی پدری زن بفرستد ( ولو با رضایت خانمش) آیا کار درستی است و یا اینکه زندگی مشترک باید در این قبیل کارها و مشکلات نیز خود را نشان دهد و فقط مربوط به مواقع عادی نباشد؟ با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی إن‌شاءالله روح انسان باید طوری وسعت بگیرد که حضور همسر و فرزند در خانه مانع اُنس با خدا نباشد و شاید آن ها زمینه‌ی ریزش بیشتر فیض الهی هم بشوند. موفق باشید
482
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد.اگر در هنگام تشرف به حرم امام رضا برای خواندن نماز به صحنی برویم که مکبر نماز جماعت آن صدای دلنشینی دارد و از آن صدا برای استفاده ی بیشتر از نماز استفاده کنیم آیا این کار اشکال دارد و یا اینکه به مرتبه ی ایمان فرد بستگی دارد؟ از خداوند رحیم ترقی هرچه بیشتر شما را در مسیر کمال خواستارم.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی از آن‌جایی که رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَال‏» پس نفس زیبایی خوب است مگر آن‌که به جای متذکر خداشدن ما را به خودش مشغول کند، حال اگر مکبّر با صوت حَسَن الفاظ دینی را اداء کند، بهتر ما را به خدای جمیل منتقل می‌کند. موفق باشید
481
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند اینجانب فوق لیسانس الهیات هستم. پروژه ای تحقیقاتی بر عهده بنده گذاشته شده است با عنوان «جایگاه هنر در فرهنگ اسلامی». می خواستم در ابتدای امر از نظرات حضرتعالی در این زمینه استفاده و راهکارهای پرداختن به این موضوع را از قلم و بیان شما استخراج کنم. منتظر رهنمودهای شما هستم. در پناه حضرت حق مؤید باشید.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی بنده در این رابطه تخصصی ندارم. فکر می‌کنم کتاب‌های شهید آوینی و مرحوم مددپور بتوانند کمک کنند. موفق باشید
480
متن پرسش
سلام استاد من نماز را دوست دارم و به آن معتقدم چرا که عملی است که فقط برای خدا انجام میدهیم اما چرا باید نماز را به جماعت خواند؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی همواره در هر عملی اگر شرایط تحقق آن به صورت کامل فراهم شود نتیجه‌ی آن نیز کامل خواهد بود. در نماز از آن جهت که با خداوند گفتگو می‌کنید و خداوند در عین آن‌که واحد است، جامع همه‌ی کمالات است، پس در بین جماعت مسلمین شرایط اُنس با خدا به عنوان جامع کمالات، راحت‌تر تحقق می‌یابد ، هرچند ما به جهت فردگرایی احساس کنیم در تنهایی راحت‌تر با خداوند مأنوس می‌شویم. از رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» داریم: اگر در نماز جماعتی شرکت کنیم که تعداد افراد آن کم‌تر از ده نفر نباشد ثواب آن را ملائکه هم نمی‌توانند بشمارند. موفق باشید
479
متن پرسش
سلام ایاچرا شما شیعه ها می گویید رسول ا... در کارهای روزمره معصوم است ولی نقل مستند وجود دارد که در جنگ بدر چیزی گفت و خلاف ان شد؟2- مشکل شما با ماچیست و چرا در زیارت عاشورا ما و خلفای راشد را لعن می کنید ؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی قرآن به صراحت می‌فرماید:« وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ » از خدا و رسول خدا اطاعت کنید؛ آیا می‌شود خداوند ما را به اطاعت کسی دعوت کند که معصوم نیست؟ آیا نباید به موثق بودن آن روایتی که برای رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» اشتباه قائل می‌شود، شک کرد؟ مگر قرآن در مورد رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» نمی‌فرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی» یعنی هیچ چیزی را از خودش نمی‌گوید و همه‌ی آنچه می‌گوید از وَحی الهی است. در ضمن این‌که می‌فرمایید چه تفاوتی بین شیعیان که معتقد به امام معصوم هستند با هل سنت هست؛ عنایت داشته باشید که شیعیان معتقدند همواره خداوند انسان‌های معصومی را در افق زندگی بشر قرار داده تا با اطمینان کامل بتوانند در زندگی ، صحیح‌ترین عمل را انجام دهند. که بحث مفصل آن را می‌توانید در کتاب‌های احتجاجات دنبال بفرمایید. مثل کتاب «الاحتجاج» از احمدبن‌ علی طبرسی، ترجمه‌ی احمد غفاری. موفق باشید
478
متن پرسش
سلام 1-فرق شما شیعه ها باما که به امام معصوم اعتقاد نداریم در چیست(ما چه ضرری کرده ایم. شما چه سودی؟)2-دلایل شما بر وجود امام ان هم معصوم چیست؟3- چرا می گویید حضرت علی رضی ا... معصوم و امام است؟4-چرا به صحابه ای که رسول ا... (ص) به انها وعده ی بهشت داده و این در قران هم ذکر شده لعن می کنید و انها را کافر می دانید؟ 5-ایا منطقی است که بگوییم صحابه ای انهمه که تا مرگ بر بیعت خود با رسول ا... بوده اند 24 ساعته انهم از ترس با صدیق رضی ا... بیعت کرده اند؟ خواهشمند است قرانی و عقلی پاسخ دهید. با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- در مورد دلایل عصمت امامان نظرتان را به جریان مناظره‌ی مسیحیان و آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب یعنی آیه تطهیر جلب می‌کنم: در مناظره مسیحیان نجران با پیامبر، از پیامبر(صلواةالله‌علیه‌وآله) سؤال کردند: اگر عیسی پسرخدا نیست ، در حالی که تو پسر عبدالله و موسی پسرعمران است ، پس عیسی پسر کیست ؟ در جواب آنها آیه آمد: « اِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَاللهِ کَمَثَلِ ادَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُون » (همانا مَثَل عیسی در نزد خدا، همانند آدم است که او را از خاک خلق کرد و سپس به او گفت بشو و شد) یعنی این طرز ولادت که حضرت عیسی(علیه‌السلام) پدر ندارد، عیسی(علیه‌السلام) را از بشر بودن خارج نمی‌کند، مثل حضرت آدم(علیه‌السلام) که باز مخلوق خداست و نه پسرخدا ، و با کلمه « کُن» و بدون تدریج ایجاد شده. و در دنباله آیه مباهله آمد که :« فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَی الْکاذِبینَ » (آل‌عمران/59) یعنی پس از روشن شدن مطلب در مورد حضرت عیسی هرکس باز با تومحاجّه و ستیز کند و اذعان به حقانیت دین تو ندارد، بگو ما فرزندان خود را می‌آوریم شما هم فرزندان خود را بیاورید، و مازنان خود را می‌آوریم ، شما هم زنان خود را بیاورید ، و ما نَفْس‌های خود را می‌آوریم و شما هم نَفْس‌های خود را بیاورید ، سپس به همدیگر ابتهال ونفرین می‌کنیم تا خدا لعنتش را بردروغگویان روا دارد. پیامبر(صلواةالله‌علیه‌وآله) در ازاء فرزندان، امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) را آوردند و در ازاء زنان، تنها حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را آوردند و در ازاء « نَفْس‌ها» فقط حضرت علی راآوردند. سؤال: با توجه به اینکه در آیه « زنان » آورده یعنی به صیغه جمع آورده، آیا اگر بیش از یک زن شایسته بود که بیاورند و نیاوردند، تمرد دستور خدا نشده ؟ جواب: با توجه به اینکه پیامبر معصوم است پس محال است کس دیگری شایسته حضور در آن مقام بوده باشد و حضرت نیاورده باشند. در مقامی که باید کسانی باشند که جانشان مسیر جعل لعنت خدا بر دروغگویان باشد، یعنی مقامی که فقط بنده‌های مخلَص می‌توانند در آن مقام حاضر شوند. کسانی که باید خودشان مظهر غضب الهی یا اسم جلال الهی باشند. سؤال دیگر: در آیه نفرموده بود « دامادتان و یا برادرتان » را بیاورید، بلکه علاوه برپسران گفته بود: « جان‌ها و نَفْس‌هایتان » را بیاورید ؟ حال بگو، مگر نه اینکه پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله)، علی(علیه‌السلام) را آوردند، آیا این بدین معنی نیست که علی(علیه‌السلام) حکم جان پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) را دارد؟ آیا مگر نه اینکه جان پیامبردارای عصمت کل است؟ پس مقام علی(علیه‌السلام) که به جایِ جان پیامبر است، دارای همان مقام عصمت است. سؤالی دیگر: آیه فرمود: « جان‌هایتان » را بیاورید یا « جانتان » را ؟ مگر جمع نیاورد؟ آیا اگر بیش از یک نفر در حکم جان رسول‌الله بود و رسول‌الله نیاورده بودند، تمرد نبود؟ جواب: چون رسول‌الله(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) که معصوم است تمرد نمی‌کند، پس بیش از یک نفر در حکم جان رسول الله در آن زمان نبوده و گرنه می‌آورد، زیرا آیه طوری است که اجازه بیش از یک نفر را می‌داد، پس فقط علی(علیه‌السلام) در حکم جان رسول‌الله(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) بوده و حتماً غیرعلی(علیه‌السلام) هیچکس در این حد نبوده. لذا است که باید در این مسئله به خوبی تأمل کرد که مقام علی(علیه‌السلام) از سایر صحابه کاملاً جدا است. وقتی مسیحیان نجران دیدند پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) همة مایَمْلَکِ خود را برای مباهله آورده، متوجه شدند در گفتارش صادق و مطمئن است و لذا به مباهله حاضر نشدند و راضی به « جزیه » گشتند. پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) در مورد علی(علیه‌السلام) می‌فرمایند: « برای هر پیامبری، صاحب سرّی است، و صاحب سرّ من علی‌بن‌ابیطالب است». و نیز داریم که فرموند: « علیّ نفسی » علی همان جان و نفس من است. ( بیهقی از ابوحیّان تَیْمی نقل می‌کند که من در مجلس محمدبن‌عایشه در بصره بودم که مردی از میان جمعیت برخاست و به او گفت: افضل اصحاب رسول‌خدا چه کسی بوده؟ گفت: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، سعد، عبدالرحمان عوف،...... آن مرد گفت: پس علی‌بن‌ابی‌طالب کجاست؟ محمدبن‌عایشه گفت: ای مرد؛ تو از اصحاب رسول‌خدا سؤال می‌کنی یا از خود او؟ آن مرد گفت: من از اصحاب او پرسش می‌کنم. محمدبن‌عایشه گفت: خداوند می‌فرماید: فَقُلْ تَعالَوا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَی الْکاذِبینَ » پس طبق این آیه؛ « فَکَیْفَ یَکُونُ اَصْحابُهُ مَثَلَ نَفْسه » چطور می‌شود اصحاب او مثل خود او باشد، در حالی که علی(علیه‌السلام) مثل خود اوست( نقل از جلد 11 ص 30 امام‌شناسی) آیـــــة تطهیـــــر « یا نِساءَ النَّبی …. وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلییَّه ….. وَ اَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ، اِنَّما یُریدُاللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا، وَاذْکُرْنَ ما یُتْلی… »( احزاب/ 33 ) « ای اهل البیت : فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پلیدی بزداید و اعتقاد باطل و اثرعمل زشت را از شما پاک کند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد». با دقت در آیه تطهیر نکات زیر مورد توجه قرار می‌گیرد. 1- « رِجْس » از نظر لغت چون با « ال » آمده ، یعنی هرگونه پلیدی جسمی و روحی . 2- بیش از 70 حدیث که بیشتر از اهل سنت است اقرار دارد که « اهل البیت » شامل ، رسول خدا(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) و حضرت‌علی(علیه‌السلام) و فاطمه‌زهرا(سلام‌الله‌علیها) و امام‌حسن و امام‌حسین(علیهماالسلام) می‌باشد. 3- اُمّه‌سلمه می‌گوید: بعد از آمدن آیه تطهیر، رسول خدا(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) عبای خود را برسر حضرت علی وهمسراو وحسنین(علیهماالسلام) انداختند و بعد گفتند: بارالها ! اینها آل محمداند. من گوشه عبا را بالا زدم که وارد شوم، حضرت آن را از دست من کشیدند و گفتند: توبرخیرهستی، (یعنی تو زن خوبی هستی ولی جایت اینجا نیست). سؤال: چرا آیه شامل زنان پیامبر نمی‌باشد ؟ جواب: اولاً: هیچکس تا حال قائل به عصمت زنان پیامبر نشده ، در حالی که آیه خبراز عصمت « اهل البیت » می‌دهد و در آیه مباهله هم ثابت شد زنان پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) معصوم نیستند و در کنار اهل‌البیت پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) یک نفر از آنها هم وارد مباهله نشد. ( ابن جریر و طبرانی آورده‌اند که رسول خدا(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:« اَنْزَلَتْ هذِهِ الْایةُ فی خَمْسَةٍ : فِیَّ وَ فی عَلِیٍّ وَالحسن وَ الْحسین وَ فاطِمه » یعنی فرمودند: این آیه در مورد پنج کس نازل شده( در زمان نزول) که عبارتند از من و علی و حسن و حسین و فاطمه(سلام‌الله‌علیهم). از طرفی در سوره تحریم خداوند دو تا از زنان پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) را به باد انتقاد می‌گیرد و مفسرین عامه آن را عایشه و حفصه معرفی می‌کنند. حال چطور می‌توان چنین تطهیری را به زنان پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) نسبت داد. در ضمن اصل روایت کِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهل‌البیت معرفی کرده است.) ثانیاً: همه روایات ازسنی و شیعه پنج تن مذکور را به عنوان اهل البیت معرفی کرده‌اند. ثالثاً: اگر آیه مربوط به زنان پیامبر بود ضمیر « عَنْکُن » که قبل از آیه به صورت جمع مؤنث بود باید استفاده می‌شد و نه اینکه بفرماید « عنکم » یعنی ضمیر را عوض کند . 4- بنا به روایات و همچنین با توجه به سیاق آیه ، جای اصلی آیه اینجا نبوده و به دستور پیامبر بعد از نزول به این صورت تنظیم شده، و این روش در کلیه آیات مربوط به اهل‌البیت هست که در بحث مستقلی به آن می‌پردازیم. 5- چون این خواستن در آیه را منحصر به اهل البیت کرده و گفته « اِنَّما » ، اولاً : این تطهیر ، آن تطهیر عمومی که خداوند برای همه مسلمین اراده کرده است نیست ، و اگر بود دیگر مقام خاصی برای اهل البیت محسوب نمی‌شد . و در ثانی چون خداوند تشریعاً طهارت و تزکیه را برای همه خواسته ، پس این طهارت تشریعی نبوده بلکه تکوینی بوده ، یعنی طهارت و عصمتی است موهبتی که در اثرآن ، نیروی فوق العاده باطنی عصمت در آنها ایجاد شده است، تا آنها نمونه کامل صحیح زندگی کردن برای بشریت باشند. ( پس معلوم است قرآن یک واقعیت متعالی است که باید از طریق قلب با آن تماس گرفت، آن وقت چه کسی می‌تواند با آن تماس بگیرد؟ «المطهرون»، «ال» نشانه عهد ذهنی است، یعنی آن مطهرونی که ذکر آن رفته و شما آن‌ها را می‌شناسید. از طرفی در سوره‌ی احزاب بحث مطهرون شده و آن را به اهل بیت پیامبر نسبت داده است و می‌فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» ما اراده کرده‌ایم که فقط شما اهل‌بیت را از هرگونه آلودگی پاک کنیم و آن هم پاک ‌کردنی خاص. یعنی نه از این نوع پاک کردن‌های تشریعی که دین با دستوراتی که به ما داده اراده کرده است تا همه مردم پاک شوند، چون می‌فرماید: فقط شما اهل بیت را اراده کرده‌ایم از هرگونه آلودگی پاک کنیم، پس معلوم می‌شود این نوع پاک کردن غیر از پاک کردن تشریعی است که برای همه اراده کرده است. لذا نتیجه می‌شود که پاک‌کردن اهل البیت، پاک‌کردن تکوینی است که بحث آن به مرور پیش خواهد آمد. عمده آموختن راه طهارت است از صاحبان اصلی طهارت، تا بتوانیم با نور قرآن مرتبط شویم و به نشاط فوق‌العاده‌ای که در این ارتباط هست نائل گردیم. واقعاً خیلی عجیب است که ما با داشتن قرآن و داشتن ائمه اطهار به عنوان راه ارتباط با روح قرآن، یک نوع زندگی سرد و مرده‌ای را دنبال کنیم و اسم آن را هم دینداری بگذاریم بعد هم می‌گوئیم چرا در زندگیِ‌دینی خود دارای آن نشاط لازم نیستیم. طهارت اهل‌البیت، منشأ طهارت سایر انسان‌ها وقتی که حضرت حق می‌فرماید: یک نمونه‌هایی در عالم هستندکه عین طهارت‌اند، معلوم است می‌خواهد راه را نشان بدهد. مثل این است که بگوید: ای تشنه‌ها چیزی خلق کرده‌ام که عین تری است و فقط از طریق آن سیراب می‌شوید. وقتی می‌فرماید: خداوند اراده کرد که فقط شما اهل بیت را از هر گونه آلودگی‌پاک کند. و پاک‌کردن از هر آلودگی را منحصر به آن‌ها می‌کند. از آن طرف دین را آورده است تا همة انسان‌ها از آلودگی‌‌ها پاک شوند، پس معلوم است طهارت اهل بیت یک نوع طهارت دیگر است که راه به طهارت رسیدن بقیه را نشان می‌دهند. زیرا همین‌طور که عرض شد این طهارت؛ طهارت تکوینی است، همان‌طور که تری آب تکوینی است و همة رطوبت‌ها از آب گرفته می‌شود. این طهارت را منحصر به این خانواده کرد، از جهت دیگر طهارت و پاک‌شدن از گناه را برای همه اراده کرده است، و حال آن که طبق آیه تطهیر، با آوردن «إنّما» طهارت اهل بیت را منحصر به خودشان کرده است، پس باید طهارت آن‌ها غیر از آن طهارت تشریعی باشد که برای همه اراده کرده است و غیر تشریعی، یعنی تکوینی. حال اگر رسیدیم به این که طهارت اهل بیت رسول خدا تکوینی است. این تازه اول بحث است، مثلاً وقتی می‌گوییم: آب تکویناً‌تر است یعنی فقط تری است و وجودش عین تری است. اگر رسیدیم به این که اهل بیت تکویناً در مقام طهارت‌اند، یعنی عین الطهاره هستند، چه‌طوری شما برای به دست آوردن هر تری باید به عین تری که آب است رجوع کنید،‌و چه طور هر شیرینی به عین شیرینی که شکر است، ختم می‌شود، امام معصوم هم عین درستی و طهارت است، باید برای ارزیابی هر عملی امام معصوم در میان باشد تا اندازه درستیِ آن عمل را با عمل امام معصوم همان‌طور که شما در امور نظری در فطرت خود بدیهیات دارید و درستی یک فکر را بر اساس مبناهای بدیهی خود ارزیابی می‌کنید و آن بدیهیات برای درست فکرکردن شما مبنا است، اهل بیت هم مبنای درست عمل‌کردن انسان‌ها هستند. مثلاً اگر به شما بگوئیم یک شهر هست که یکی از خیابان‌های آن از کل آن شهر بزرگ‌تر است، نمی‌پذیرید، چون بر مبنای قاعدة بدیهی که می‌گوید؛ «جزء یک چیز نمی‌تواند از کل آن چیز بزرگ‌تر باشد» چون آن خیابانِ بزرگ هم جزء آن شهر است پس نمی‌شود که آن خیابان از آن شهر بزرگ‌تر باشد و لذا بدون آن که نیاز باشد بروید، تجربه کنید و بعد ردّ کنید طبق یک قاعده بدیهی که می‌شناسید آن حرف را ردّ می‌کنید. زیرا خداوند آن قاعده بدیهی را به صورت تکوینی برای راهنمایی شما در جانتان قرار داده است، و به کمک آن به راحتی می‌توانید فکر خود را در شناخت حق و باطل سر و سامان بدهید. عملاً قواعد بدیهی، امامِ عقل نظریِ ما هستند و جان ما با آن قواعد یگانه است و غیر حکم آن‌ها را غلط می‌داند و نمی‌پذیرد، پس در واقع عقل نظری شما امام معصوم دارد که همان بدیهیات شما است. می‌گوئیم اجتماع نقیضین محال است، یعنی نمی‌شود این شیء همین حالا در این مکان باشد و همین حالا در این مکان نباشد، چون هست و نیست نقیض‌هم‌اند و عقل و جان انسان جمع نقیضین را نمی‌پذیرد. قاعده «امتناع اجتماع نقیضین» را جان ما پذیرفته و کاملاً هم حق می‌داند و لذا بقیه اندیشه‌هایش را بر اساس آن قاعده تنظیم می‌کند، به اصطلاح، آن قاعده برای انسان عین درستی است و چیزی نیست که با تجربه به‌دست آمده باشد، درستی آن فوق تجربه است. حال همین‌طور که شما در عقل نظری امام دارید تا اندیشه‌تان به خطا نیفتد و دائماً اندیشه خود را با آن هماهنگ می‌کنید و از طریق امامِ عقل نظری مغالطه‌ها را می‌شناسید و فریب آن‌ها را نمی‌خورید، یعنی آن چیزهایی که با امام فکری‌تان تطبیق ندارد را می‌شناسید و رها می‌کنید، عیناً خداوند برای ما در امور عقل عملی، امام بیرونی می‌گذارد، که طبق ادله قرآنی، آن امام در رفتار و اعمال عین طهارت است و شما می‌توانید اعمال خود را بر اساس اعمال و گفتار او تنظیم کنید و راه طهارت را از طریق عین طهارت بیابید و در فهم قرآن هم از فهم آن‌ها کمک بگیرید. فرمود: ای آدم‌ها! این قرآن که یک مقام عالیه‌ی وجودی است و مقامش، مقام تماس است، نه اطلاع، طوری است که فقط اهل طهارت، حقیقت آن را می‌یابند و آن‌ها اهل بیت پیامبر هستند. راه ارتباط با وجود حقایق چنان‌چه ملاحظه می‌فرمایید خداوند ما را در تئوری‌های فهم قرآن متوقف ننمود، بلکه مصداق‌های کامل درک قرآن را به صحنه آورد و به ما معرفی کرد، اگر کسانی هستند که طبق آیة تطهیر عین طهارت‌اند و اگر حقیقت قرآن، که یک حقیقت غیبیِ وجودی است را فقط مطهرون می‌فهمند، حال سؤال برایتان پیش می‌آید؛ آن راهی که ما را گرفتار مفاهیم نکند و در نتیجه گرفتار پوچی در سلوک خود نگردیم کدام راه است؟ خود قرآن انگشت‌اشاره را متوجه «مطهرون» کرده است، شخصیت‌هایی که خودشان از طریق طهارتِ قلب با وجود حقایق مرتبط‌اند، آن‌ها راهی هستند تا بقیه را نیز وارد چنین وادی بنمایند. عنایت داشته باشید که بسیار فرق می‌کند که از کلمات امامان در حدّ مفاهیم استفاده کنیم تا این که آن‌ها را امام خود قرار دهیم و با طهارت قلبی به قلب امام نزدیک شویم و قلباً با امام زندگی کنیم، و این از طریق رعایت حلال و حرام شریعت الهی و الگو و نمونه و راهنما گرفتن شخص امام، عملی است. البته معلوم است که باید به عنوان مقدمه، تعالیمی را پشت سرگذاشت تا آداب و ادبِ تماس با حقیقت را به دست آوریم. عمده آن است که بدانیم ماوراء زندگی با مفاهیم، زندگی دیگری هست. گفت یک وقت است شما اصلاً ماوراء مفاهیم و فکر، زندگی دیگری را نمی‌شناسید، در این صورت معلوم است که به نشاط لازم و ثمره‌های ملموس آن نمی‌رسید، اما اگر آمدید و ماوراء فکر و اندیشه، یک نوع زندگی را شناختید که مقام تماس با حقیقت باشد، حالا برای آماده شدن جهت تماس با حقیقت، راه‌هایی را باید طی کرد و مقدماتی باید گذرانده شود.با نظر به اهل البیت آن راه به بریت معرفی شد. سیری که از برهان آغاز و به عرفان رهسپار و به روایت و قرآن منتهی شود، سیر شیرینی است، سیری است که موجب جامعیت در علم و معرفت و ایمان و عمل صالح خواهد شد. (برای پیگری این بحث به کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود) 6- در آیه 79 سوره واقعه فرمود: « اِنَّهُ لَقُرْانٌ کَریم ، فی کِتابٍ مَکْنُونٍ ، لا یَمَسُّهُ اِلّا الْمُطَهَّرُون‌» یعنی فقط مطهرون مقامشان، مقام تماس با قرآنی است که در کتاب مکنون است که همان مقام غیبی قرآن است. در آیه تطهیر فرمود: شما اهل البیت فقط به تمام معنی مطهرید ، پس در واقع فقط اهل البیت مترجمان واقعی قرآن‌اند و بقیه باید قرآن را از آنها یاد بگیرند. از طرفی فرمود: آن قرآن کریم که در کتاب مکنون است را غیر مطهرون نمی‌توانند « مَسّ » کنند، و متوجه هستید که نفرمود: غیر مطهرون نمی‌توانند بدانند، بلکه فرمود: غیر مطهرون نمی‌توانند با آن حقیقت غیبی قرآن تماس بگیرند. و این نشان می‌دهد که حقیقت قرآن یک امر وجودی و واقعی است و نه اعتباری، و شرط تماس با آن حقیقت مطلق هم طهارت مطلق است و بقیه به اندازه‌ای که از نظر طهارت به اهل‌البیت نزدیک باشند از قرآن بهره دارند. و حتماً هم متوجه هستید که فرهنگ اهل‌البیت، فرهنگ طهارت است و از طریق طهارت می‌توان با قرآن ارتباط داشت. یعنی علمشان را با حفظ طهارت تکوینی خود پایدار نگه می‌دارند. 7- وقتی خداوند به حضرت ابراهیم فرمود: « اِنّی جاعِلک للنّاس اماما ». حضرت فرموند: از فرزندان من چطور؟ یعنی آیا کسی به این مقام « امامت » می‌رسد؟ و خدا فرمود: به فرزندان ظالمت نمی‌رســد «لا یَنالُ عهدِی الظّالمین». حال با توجه به آیة تطهیر؛ اهل البیت هیچگونه نقص و ظلمی ندارند. از طرفی همگی فرزندان اسماعیل که او فرزند حضرت ابراهیم است، می‌باشند. پس همة اهل‌البیت دارای مقام امامتی هستند که خداوند در آخر عمر به حضرت ابراهیم  داد و فرمود: «این امامت عهد من است.» 2- این‌که می‌فرمایند در قرآن خداوند به صحابه وعده‌ی بهشت داده، چیزی در قرآن در این مورد نیست. آری روایتی از رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در بین اهل سنت هست که خداوند به ده نفر از صحابه وعده‌ی بهشت داده که علماء شیعه با دلایلی که از کتب اهل سنت نقل می‌کنند معتقدند این حدیث ساختگی است. 3- علماء شیعه معتقد به لعن خلفا نیستند و حتی لعن‌هایی که در زیارت عاشورا هست که می‌گوید: «اللهمّ العن اولاً ثمّ الثانی و الثالث و الرابع و یزید خامساً» منظور از اولی را «قابیل» می‌دانند که اولین برادرکشی را راه انداخت و دومی را قاتل «یحیی» می‌دانند و سومی را قاتل «ناقه‌ی صالح» و چهارمی را قاتل «علیعلیه‌السلام» یعنی ابن‌ملجم می‌دانند. که می‌توانید در این امر به کتاب مجالس المؤمنین از قاضی نورالله شوشتری، ، ص 291. رجوع فرمایید.
477
متن پرسش
ضمن سلام و احترام خدمت استاد گرامی. با توجه به این که هم اکنون فساد در دستگاه های دولتی و غیر دولتی ما به شدت زیاد شده است از جمله فساد مالی یا فساد های دیگر . فرضا در روزگاری که فساد مالی بویژه در مجلس بالا گرفته ، فساد هایی که در مجلس ششم که به رهبری نامه نوشت" جام زهر را بنوش و برو " چنین فساد های مالی وجود نداشت ، فرضا وقتی که یک جوان 19 ساله میتواند نیمی از مجلس را رشوه بدهد و یا میتواند سه قوه ی ما را بخرد و .... موارد زیادی که جناب عالی بیشتر از بنده مطلع هستید و نهایتا هم برخی آقا زاده ها میگویند آن پول صدقه بوده است نه رشوه ! منظور این که نهایتا هم همه چیز به اسم دین تمام میشود . ...و بخو ر بخور آقا زاده ها تمام شدنی نیست ... میخواهم بدانم که ما تا کجا باید پای این نظام بایستیم ؟ حد اقل زمان شاه اگر این کار ها صورت میگرفت به اسم دین نبود ولی العان ... شاید بهتر باشد ابتدا بپرسم که آیا شما اصلا حد و مرزی برای این مفاسد و جنایات قائل هستید یا نه ؟ اگر حد و مرز قائلید ، خط قرمز اشتباهات و مفاسد را تا کجا میدانید ؟ یعنی تا کجا ما باید پای این نظام به دلیل اسلامی بودن آن بایستیم و در حفظ آن کوشا باشیم ؟ از کجا معلوم که آقازاده ها بیشتر از آمریکا کشور ما را غارت نکنند ؟ باتشکر از این که سوالم را جواب میدهید. التماس دعا.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی عنایت داشته باشید که همان‌طور ک تنها راه برای اصلاح انسان‌ها شریعت اسلام است، تنها راه برای اصلاح امور جامعه، نظامی است که با ولایت فقیهی متقی و شجاع پا برجا باشد. درست است که فساد هست، ولی در عینی که آن فسادها را نباید به حساب نظام اسلامی گذاشت، باید در تقویت نظام اسلامی تلاش کنیم تا با قوت‌گرفتن نظام، فاسدان طرد شوند. یک روز شخصی را که برای دزدی لباس طلبگی پوشیده بود تا بهتر دزدی کند را گرفتند، به حضرت آیت‌الله بروجردی عرض کردند؛ طلبه دزدی کرده. فرمودند: دزد آمده در لباس طلبه تا بهتر دزدی کند پس نباید از طلبگی دست برداشت، باید فضای طلبگی را طوری اصلاح کرد که دزدان نتوانند بیایند در لباس طلبگی دزدی کنند. موفق باشید
476
متن پرسش
سلام علیکم. چرا کشور آمریکا اینقدر پیشرفته است ؟ ولی کشور ما انیقدر عقب افتاده است؟ خواهشمندم کتاب یا جزوه معرفی نننننننکنید و خودتان جواب بنده را بفرمایید. چرا کشور های اسلامی تا این حد عقب افتاده هستند ؟ سوال دیگر من این است که با وجود این که شوروی هم کمتر از آمریکا به ایران جنایت نکرده است پس چرا اینقدر " مرگ بر آمریکا" میگوییم و مرگ بر شوروی نمیگوییم . چرا از شرق محصولات قراضه میگیریم ولی از غرب نه ؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی در این‌که غرب بعد از رنسانس با دست‌یابی به اسلحه و نظم دنیایی توانست از یک طرف ثروت سایر ملل را تصاحب کند و از طرف دیگر یک نظم دنیایی برای اهداف دنیایی خود به دست آورد بحثی نیست، ولی نمی‌دانم چرا اسم این را پیشرفت گذاشته‌اید؟ آیا ماشین‌های غول‌آسایی ساختن که محیط زیست را این‌گونه تخریب می‌کند، پیشرفت است؟ آیا این‌که انسان در غرب به ماشینِ بی‌عاطفه تبدیل شده و راه آسمان معنویت را به روی خود بسته، پیشرفت است؟ به نظر بنده اگر زندگی و انسان را درست تعریف کنیم نمی‌توان زندگی غربی را پیشرفت گذاشت، و همان‌طور که دانشمندان حکیم غرب اظهار می‌دارند غرب یک جهنم لوکسِ بهداشتی است. البته این بدین معنی نیست که کوتاهی‌های خود را توجیه کنیم و از سرمایه‌های انسانی و الهی خود همچنان غافل بمانیم. در مورد آمریکا؛ مشکل در روحیه‌ی استکباری آن است که منافع خود را در سرمایه‌ی سایر ملل تعریف کرده وگرنه به قول حضرت امام: «آمریکا از شوروی بدتر، و شوروی از آمریکا بدتر، ولی فعلاً سر و کار ما با آمریکا است». آمریکا در رویارویی با انقلاب اسلامی مستقیماً وارد شد ولی سایر کشورها به این صورت وارد نشدند و فرهنگ غربی نمی‌تواند با انقلاب اسلامی که نظر به حق دارد، رفاقت کند. موفق باشید
475
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی . سوال بنده این است که آیا انقلاب اسلامی ایران با انقلاب کبیر فرانسه قابل مقایسه است یا نه ؟ چون استاد انقلاب ما قائل به برابری این دو انقلاب هستند اما به نظر میرسد که انقلاب اسلامی یک انقلابی نادر است چون طبق روندی که شما فرمودید انقلاب از غدیر شروع شده و به ظهور کامل حکم خداوند ختم میشود نمیتوان انقلاب هایی همچون انقلاب ایران به جز همین انقلاب را متصور شد. با تشکر فراوان از شما و التماس دعا.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی بنده هم با نظر شما موافقم، زیرا انقلاب فرانسه نظر به عقل محدود بشری دارد و سعی دارد در عین اصالت‌دادن به دنیا، امور دنیایی بشر را سر و سامان بدهد و محور آن نفس امّاره است. ولی انقلاب اسلامی نظر به عالم قدس و معنویت دارد و می‌خواهد از فرهنگ غربی عبور کند و به حق رجوع نماید. پیشنهاد می‌شود کتاب «انقلاب اسلامی؛ برون‌رفت از عالم غربی» را مطالعه فرمایید. موفق باشید
474
متن پرسش
سلام علیکم بر استاد عزیز با توجه به این که علوم جدید نتوانسته انسان را به سعادت برساند من که در رشته ی فیریک درس می خوانم آیا این تحصیلات را ادامه دهم ؟ و با چه رویکردی این کار را انجام دهم ؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی ما چاره‌ای نداریم که برای رسیدن به تمدن اسلامی اولا: باید قدرت‌مند شویم. ثانیاً: برای عبور از نگاه غربی به عالم و طبیعت ،باید بر علم غربی مسلط شد. پس اگر رویکرد خود را تصحیح بفرمایید می‌توان این علوم را مقدمه‌ی عبور از غرب قرار داد. در سؤالات قبلی از جهاتی دیگر این سؤال جواب داده شده، به آن‌ها نیز رجوع فرمایید. موفق باشید
473
متن پرسش
باسلام و آرزوی قبولی طاعات با توجه به احادیث و روایات می خواستم جایگاه اشک رو در عبادات و زیارت و جایگاه اشک ریختن در میزان قبولی عبادات رو بدونم مثلا حدیثی از معصوم ع می فرماید که یکی از دلایل خشک شدن اشک چشم بخاطر قصاوت قلب است و یا به خشک شدن اشک در مناجات شاکین خسمه عشر اشاره شده است. لطفا بفرمایید جایگاه اشک در مناجات چیست متشکرم
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی از طریق تزکیه، حجاب‌های بین قلب انسان و حقایق معنوی رقیق می‌شود و جان انسان‌ طالب اتصال هرچه بیشتر با آن حقایق می‌شود و از این‌جاست که اشک شروع می‌شود تا فاصله‌ی خود با مطلوب خود را کم کند. در مورد اشک در سؤالات قبل عرایضی شده، إن‌شاءالله برای فهم مطلب کمک می‌کند.
472
متن پرسش
سلام علیکم با توجه به این که مدرنیته در واقع حکومت انسان های شهوت پرست و غافل یا همان ضالین (مسیحیت امروزی) است در این تمدن جای مغضوبین (یهودیت) کجاست؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی مسیحیت غربی در قرن چهارم توسط فیلون یهودی پایه‌گذاری شد، پس در واقع در غرب نمی‌توان مسیحیت را از یهودیت جدا کرد ولی در صدر اسلام موضوع فرق می‌کرد. موفق باشید
471
متن پرسش
با سلام به استاد عزیز 1) چه شد که عمر سعد , عمر سعد شد و نتوانست بین یک خوب بزرگ و یک بد بزرگ انتخاب کند و آیا این شکاف بزرگ که ما امروز بین این دو گزینه می بینیم در نظر عمر سعد نیز وجود داشت؟ 2) بنده علاقه دارم که وقتی کتاب خوبی را می خوانم آن را به دوستانم هم امانت بدهم اما اول از همه آن کسانی به ذهنم می آیند که یا امانت دار نیستند یا بعضا باید چندین بار به آن ها بگویم تا آن کتاب را پس بدهند در این مواقع چه باید بکنم ؟ 3) در ذهن من با توجه به صحبت های شما و آیات قرآن کریم این گونه جای افتاده که در طول تاریخ کفار با خالقیت خداوند مشکلی نداشته اند بلکه با ربوبیت او مشکل داشته اند پس چگونه است که امروز بر سر وجود خداوند تشکیک می کنند؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- هرکس در عین داشتن فطرت الهی دارای نفس امّاره است، اگر به فطرت خود پشت کند دیگر بزرگی گناهِ خود را نمی‌بیند. 2- بنده هم مثل شما به این مشکل افتاده‌ام. ظاهراً در این مورد بایدخیلی دست و دل باز نبود و یا از قید کتابی که به کسی می‌دهید باید بگذرید. 3- عموماً شک در وجود خدا یک امر نوظهوری است به جهت فرهنگ مدرنیته و هرچه بیشتر حسی‌شدن انسان‌ها و در همین افرادهم انکار خدا خیلی جدّی نیست، خدا را انکار می‌کنند تا مقیّد به شریعت الهی نباشند. موفق باشید
470
متن پرسش
سلام علیکم در صفحه ٤۶از کتاب« معاد» اینگونه امده است. «افرادی در عین لقای رب از وجه کریم پروردگار محجوبند وبا اسم غضب پروردگارروبه رو می شوند» ازاین جمله اینگونه برداشت می شود که حتی معاندین که مستوجب غضب و اتش هستند نیز به لقای حضرت رب العالمین می رسند در حالی که تصور بنده تا کنون وبا توجه به ایه ۳٥سوره«ق»این بود «لقای رب»عالی ترین مرتبه بهشت است که تنها به گروهی خاص از مو منین تعلق می گیرد وبه همین خاطر است که در ایه ۳٥«ق» (لدینا مزید) از دیگر نعمت های بهشتی جدا شده است .(لطفا توضیح بفرما یید)
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی همان طور که در کتاب متوجه شده‌اید حضرت رب‌العالمین اسماء متفاوتی دارد، از یک طرف رحمان و رحیم است و از طرف دیگر ذوالانتقام. آن لقایی که نور چشم اولیاء الهی است، لقای اسماء حسنیای الهی است، وگرنه اهل جهنم هم با اسم ذوالانتقام الهی روبه‌رو می‌شوند چون همه به سوی خدا بر می‌گردند ولی همه به سوی لطف الهی بر نمی‌گردند. موفق باشید
469
متن پرسش
سلام علیکم در مورد آیه ٢٨سوره انعام نکته ی به ذهن حقیر رسیده است که تایٔید شما را می طلبد وآن این اینکه غیاب موجب غفلت و حضور موجب ذکر است .ماده موجب غیاب است وشی هرچه مجرد تر باشد حاضرتر است .در قیامت تمام عوامل غیاب از بین می رود نباید این غفلت از باطن اعمال نیز از بین رفته و باطن اعمال حضور پیداکرده ونمایان می شود از این رو معاندین از زشتی معصیت خود ابراز تنفر کرده وبازگشت برای اصلاح را طاالب می شوند واما دلیل اینکه دربازگشت دوباره مرتکب معصیت می شوند این است که در این عالم ,عوامل غیاب که همان ماده است فراهم است و لذا غفلت ضروری وگناه حتمی است و حرف تا کید (ل)در «لعادوا»بر همین معنا دلالت می کند.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی به نظر بنده برداشت خوبی است، مضافاً این‌که در آن دنیا نفس امّاره‌ای نیست که او را به گناه دعوت کند، ولی وقتی به این دنیا آمد باز همان شخصی است که با داشتن نفس امّاره سال‌ها به گناه دست زده بود. موفق باشید
468
متن پرسش
برای ورود به هر فرهنگی اولین قدم ان است که ادبیات ان فرهنگ شناخته شود.و لذا ما انسانهای قرن بیست ویکمی که همه ی فرهنگ خود را از مدرن اخذ کردایم به سختی می توانیم با ادبیات دین تماس بگیرم از این رو قبل از هر چیز اصطلاح شناسی دینی لازم وضروری می نماید تا هنگام خوانش متون دینی واژه های استعمال شده را بد فهم نکنیم لذااجالتاً چند اصطلاح خدمتان عرض می شود.تامعنی دقیق آن در فرهنگ دینی روشن شود.تعریف روشن وبدون پیچیدگی این واژه ها کمک بسیار خوبی برای فهم بعضی معارف است. الف)«برزخ» در جمله های مثل «در هنگام مرگ قوای نفس در مرتبه برزخیت جمع خواهد شد» ب)«نظر کردن»در جمله های مثل«حضرت عزرایٔیل به روح ما نظر کرده وآن را اخذ می کند» ج)«نور»در جمله های مثل«در هنگام مرگ به نور حضرت عزرایٔیل,عالم و جدایت اشخاص نمایان می شود» د)«باطن»در جمله های مثل«قبر مرتبه باطن عالم است» ه)«عزراییل»زیرا در هنگام به کارگیری این واژه عموماً یک شخص مثل همه اشخاص اطرافمان به نظرمی اید
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی الف: در عالم برزخ، از یک طرف انسان با خودش مرتبط است و از طرف دیگر دست و پا و سایر اعضاء به صورت دنیایی نیست که جدا از نفس او باشد – مثل دست و پای شما در هنگامی که خواب می‌بینید – و لذا در آن حال قوای نفس مثل بینایی – و نه چشم – و شنوایی – و نه گوش – و سایر قوا نزد خودِ نفس است و حاصل آن‌ها به نحو بسیار روشنی در جان انسان حاضر می‌شود. ب: مثل جذبه‌ی یک گل که ما را به سوی خود می‌کشد، جذبه‌ی عزرائیلی«علیه‌السلام» جان ما را به سوی عالم برزخ می‌کشاند. ج: نزدیک‌ترین تشبیه برای مجردات تعبیر نور است. مثل وقتی که از چیزی خوشحال می‌شوید می‌گویید نور آن خبر قلبم را مسرور کرد، حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» به عنوان نوری که موجب قطع علاقه‌ی نفس از دنیا می‌شود بر جان انسان تجلی می‌کنند. د: باطن در اصلاح امور شهودی و قلبی یعنی مرتبه‌ی برینِ وجود. مثل منِ انسان که باطن تن است. ه : فکر می‌کنم با شرح نکات فوق تصور ما به حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» نیز تصحیح شود. برای تصورات درست مجردات، کتاب «ده نکته از معرفت نفس» همراه با شرح آن مفید است. موفق باشید
467
متن پرسش
سلام عیکم با توجه به مبحث «حرکت جوهری» روشن می شود که همه حرکات وانفعالات هستی تدریجی وتکاملی است اما آیه١٧٥سوره اعراف خبر از واقعه ی می دهد که شخصی اگر چه در سیر تکاملی مستحق«نزول ایتهای حق»بر قلب خود شده بود اما گویی فقط وفقط با یک گناه (ظاهراً زنا) از عالم خود خارج شده به گونه ی که جزء «غاوین»می شود در ایه بعد(۱۷۶اعراف)تصریح دارد که علت این امر تبعیت شخص از «هوای نفس»بود حال سوال دوم این است که چگونه شخصی که هنوز هوای نفس دارد می تواند خزینه اسرار غیب یا« آیتهای خدا»باشد؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی می‌فرماید: «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ» برای مردم داستان آن‌کسی را بگو که آیاتی از خود را به او دادیم و از حقایقی برای او پرده برداشتیم و سپس آن‌ها را از او گرفتیم و از راه حق بیرون آمد و شیطان هم دنبالش را گرفت و او گمراه شد. در آیه‌ی بعد می‌فرماید: «وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» اگر می‌خواستیم به وسیله‌ی همین آیات او را به درگاه خود نزدیک می‌کردیم ولی ما چنین نخواستیم چون به زمین و دنیا چسبید و هوای خود را پیروی کرد و او مثل خوی سگ دارد و از آن دست برنمی‌دارد، چه به او حمله کنی زبانش بیرون است و چه حمله نکنی زبانش بیرون است و این مثل افرادی است که آیات خدا را تکذیب می‌کنند و آن ملکه‌ی آن‌ها شده، پس آن قصه را مطرح کن بلکه تفکر کنند و از باطل بیرون آیند. با توجه به آیات فوق اولاً: عنایت داشته باشد که حرکت جوهری در امور مادی است و نه در امور مجرد. ثانیاً: هرکسی هوای نفس دارد منتها بعضی آن‌را کنترل می‌کنند و با دستورات شریعت الهی بر آن حاکم می‌شوند و در نتیجه حجاب‌ها به همان اندازه از قلب آن‌ها زدوده می‌شود، ولی اگر باز حکم شریعت را بر هوای نفس خود حاکم نکنند هوای نفس ظاهر می‌شود و قلب از مشاهده‌ی آیات الهی محجوب و محروم می‌شود. در شرح آیات؛ خلاصه‌ی فرمایش علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را آوردم تا راحت‌تر بتوانید در آیات تدبّر کنید و نتیجه بگیرید. موفق باشید
466
متن پرسش
سلام علیکم 1 آنچه ازتعالیم حضرت عالی درکتاب»ده نکته»استفاده شده که «نفس»حقیقی بسیط دارد. به گونه ای که نه تنها درهمه ی بدن حاضر است بلکه کل ان در همه بدن حاضر است .و ازهمین جا اثبات شده که نفس من به وسعت هستی است ودر تمام هستی حاضر است حال سوال این است که باتوجه به این تعالیم عامل تشخص افراد کدام است؟ و چه چیزی نفسی را از نفسی جدا می کند؟ ریشه طرح چنین سوالی آن است تا کیفیت عذاب اخروی مشخص شود زیرا با توجه به بساطت نفس¸هرگونه عذابی به هر نفس ,عذاب کل نفوس خواهد بودوبر عکس,هر گونه تفضل واجری,گرامی داشت کل نفوس خواهد بود.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی نفس انسان در ذات خود در همه‌جا حاضر است ولی هرکس به اندازه‌‌ی انتخاب‌هایی که انجام می‌دهد فرد خاصی می‌شود با شخصیت خاص و لذا فرمود: «کلُّ نفسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینه» هرکس در رهن آن چیزی است که کسب می‌کند و انتخاب می‌نماید. مفصل این بحث در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» هست. و یا بحث را در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» تحت عنوان انسان فقط انتخاب است، دنبال بفرمایید. موفق باشید
465
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم اصولا مال حرام برروی روح انسان تاثیر دارد همان دلیل اصلی مخالفت کافران به ظاهر مسلمان با امام حسین -علیه السلام- سئوال من اینجاست که چرا با وجود حضرت موسی در محل و مرکز اصلی ظلم و کفر واستفاده از موالی حرام در آنجا که فرعون با ظلم به دیگران بدست آورده بود هیچ تاثیری که برروحشان نداشت، پیامبر نیز شدند؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی از کجا می‌فرمایید آنچه را فرعون با ظلم به بنی‌اسرائیل تصاحب کرده بود استفاده‌ی آن برای بنی‌اسرائیل و از جمله حضرت موسی«علیه‌السلام» حرام بوده؟ موفق باشید
464
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله! (لطفا هرچه سریعتر پاسخ دهید) بسیار ممنونم 1- لطفا نقش زیارت امامزادگان و علماء و شهدا را در زندگی دنیوی و اخروی برایم روشن کنید و بفرمایید آیا به علماء زنده هم می توان برای گره گشایی متوسل شد؟ 2- در بعضی سایتها مقاله های طنز و یا اهانت آمیز در مورد اشخاصی می نویسند که اینها با بی بصیرتی خود دل رهبر عزیزمان و مردم خوبمان را سوزانده اند و انقلابمان را دشمن به شاد کرده اند. خواستم بپرسم خواندن این طنزها (و بعضا اهانت ها) اشکالی دارد؟ (چون روایتی قبلا شنیده ام که چنین مضمونی داشت: کسی را سنگسار می کردند و شخصی به او فحش داد و معصوم علیه السلام او را نهی فرمودند که مجرم به مجازات جرمش رسید ولی تو به او ظلم کردی!) خدا در یاری دین خودش یاریتان کند! التماس دعا یا علی مدد
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- جواب قسمت اول سؤال‌تان در سؤال 460 داده شد. 2- در هر صورت مؤمن از هرگونه عمل لغوی باید إعراض کند مگر این‌که بخواهد اطلاع پیدا کند تا به موقع از اسلام و مسلمین دفاع کند. موفق باشید
463
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم. 1- سوال اولم در مورد غرب بود. شما در آثار غرب شناسی خود غرب را با یک پیش فرض به عنوان یک « کلی » در نظر می گیرید و بقیه استدلالها بر پایه آن استوار است.می خواستم یک استدلال برای این موضوع داشته باشم .استدلال شما چیست؟ 2_ ایا حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری هم همین نگاه را به غرب دارند ؟اگر دارند یک ادرسی به ما بدهید .
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- در ابتدای کتاب «مدرنیته و توهّم»،نظر پدر مدرنیته یعنی فرانسیس‌ بیکن عرض شد که معتقد است جهان را باید بر اساس میل خود تغییر دهیم و تمام غرب بر این اساس ظهور کرد و انسان ابزارساز به آن معنی که آن‌جا بحث شد تولد یافت و لذا غرب از نظر تفکر یک کلّ است. 2- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» در مواجهه با غرب بر روی، روحیه‌ی استکباری غرب نظر دارند و پای نگاه فلسفی به غرب و غرب‌شناسی به معنی فلسفی آن در کلمات آن‌ها مطرح نشده. اگر بخواهیم خاستگاه رفتاری غرب را از جهت فکری و فلسفی بحث کنیم موضوعات غرب‌شناسی به میان می‌آید. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» بیشتر بر روی «شکستن مرزهای علمی موجود» در عین تأکید بر روی علم و تحقیق نظر دارند(6/8/88) و یا در جایی می‌فرمایند: «وقتی می‌گوییم پیشرفت؛ نباید توسعه به مفهوم غربی تداعی شود...»(6 آبان 88). موفق باشید
462
متن پرسش
با عرض سلام.اصول اساسی جهت ارتباط امورتشریعی باامور تکوینی راشرح دهید. باتشکر
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی امور تشریعی به معنی احکامی که پروردگار عالم توسط پیامبر خود«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرموده که ریشه در نظامی در عالم هستی دارد که جنبه‌ی تکوینی عالم است و لذا اگر تشریعاً فرمود عبادت خدا را انجام دهید و معبود خود را او قرار دهید و تمام توجه خود را به او بنمایید؛ چون شما در تکوین ،عین ربط به او هستید، پس عملاً با دستورات تشریعی یک هماهنگی با حقایق تکوینی به وقوع می‌پیوندد و در آن حال انسان با انتخاب خود از حقیقت خود و حقایق عالم جدا نمی‌شود. موفق باشید
461
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید. بنده در خیلی از مواقع به شکرخدا به راحتی گاهی حتی با یک ذکر نام از حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) اشک از چشمانم جاری می شود. با این حال نمی دانم چرا در اعمال روزانه خود مانند نماز شب و زیارت عاشورا با وجود حضور و توجه، توفیق اشک و گریه ندارم. لطفا بنده را کمک کنید. خدا خیرتان دهد.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی بحمدالله از منظر وجود نورانی حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» و حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» متوجه غربت خود در این عالم می‌شوید، که در بحث «اشک» در جواب سؤال شماره‌ی 452 عرض شد. سعی بفرمایید آرام‌آرام قلب را در سایر اموری که ذکر فرمودید متوجه غربت خود در این عالم بکنید که شمایید و خدا و دیگر هیچ و راهی بس بلند که با اشک این راه نزدیک می‌شوید، مثل کودکی که با اشک دل اطرافیان را می‌سوزاند و به مقصد می‌رسد. به گفته‌ی مولوی: تا نگرید طفلک حلوا فروش.....دیگ رحمت را نمی‌آید به جوش موفق باشید
460
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله! نقش زیارت امامزاده ها در زندگی ما چیست؟ همچنین نقش علماء بزرگ از دنیا رفته و شهدا و زیارت قبور آنها چیست؟ آیا توسل به علماء زنده هم ممکن است؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی امام‌زاده‌ها و علماء بزرگی که از از دنیا رفته‌اند به جهت آن‌که در برزخ گرفتار گناهانشان نیستند قدرت تصرف در روح زائر خود را دارند و لذا امام رضا«علیه‌السلام» می‌فرمایند: شما در کنار قبرشان برای آن‌ها دعا کنید (با زیارت و نماز و قرآن) آن‌ها نیز برای شما دعا می‌کنند و میل‌های شما را به صورت صحیح جهت می‌دهند. توسل به علماء زنده به این معنی درست است که از خدا بخواهیم از حقیقتی که به لطف خود بر قلب این انسان بزرگ انداختی ما را محروم مکن. مشهور است که روزی مرحوم آقا مصطفی خمینی«رحمة‌الله‌علیه» به زیارت مولانا علی«علیه‌السلام» می‌روند، می‌بینند مرحوم علامه‌ی امینی صاحب «الغدیر» در کنار ضریح مطهر مشغول زیارت هستند؛ می‌گویند: خدایا به حق این امینی ما را از لطف خود محروم مکن. چون مرحوم آقا مصطفی خمینی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فهمد خداوند چگونه بر قلب آن عالم جلیل‌القدر تجلی کرده، از خدا می‌خواهد از آن نور، او را نیز بی‌بهره نکند. موفق باشید
459
متن پرسش
سلام، من دانشجوی مهندسی مکانیک هستم. ما در رشته ی خود بعضاً پژوهش هایی انجام می دهیم و نیز بعضاً طرح های صنعتی و غیر صنعتی مختلفی را در مصارف گوناگون مثلا تبدیل انرژی باد به برق، عملکرد بهینه ی ابزارالات، دستگاه های نقلیه ی جدید با استفاده از سوخت های پاک و... در خلال تحصیل و بعد از تحصیل، طراحی می کنیم. از زمانی که مباحث مربوط به مدرنیته شما را خوانده ام، کمی گیج و سردر گم شده ام. چرا که با اینکه مباحثی را که شما مثلا در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم یا گزینش تکنولوژی مطرح کرده اید، روحم به راحتی می پذیرد اما عقلم متحیر است. شما بسیار کلی گویی کرده اید و ابدا برای ما مهندسین و طراحان راهکار ارائه نداده اید. مثلا به تفاوت بلوک سیمانی و کوزه اشاره کرده اید و ما نیز آن را می پذیریم اما اصلا به اندازه کافی توضیح نداده اید. اصلا چرا این یکی حاصل انکشاف استعداد طبیعت است و آن یکی حاصل سرکوب طبیعت؟ واقعا چرا؟ ای کاش ابزارالات دیگری را هم نام می بردید و در این دسته بندی قرار می دادید. میتوانم حدس بزنم که مثلا بادگیر و کولر هم تفاوتی نظیر کوزه و بلوک سیمانی دارند. اما اگر کسی برایم ادعا کند که مثلا کولر هم حاصل انکشاف استعدادهای طبیعت است، چرا که اولا از برقی استفاده می کند که از انرژی باد طبیعت بدست آمده و از این منظر کاملا شبیه بادگیر است و ثانیا در ساختار کولر هم برای خنک کردن از تبخیر آب نظیر آنچه در جای جای مختلف طبعیت (حتی در ساختمان زندگی برخی مورچه ها) استفاده می شود، بهره می گیرد. یعنی مکانیزمی کاملا طبیعی در یک حجم کوچک عمل می کند. حال این چه فرقی با بادگیرهای یزدی دارد؟ یا مثلا در مورد بلوک سیمانی هم می توان استدلالی به همین شکل اقامه کرد. با این مقدمه از شما تقاضای عاجزانه دارم به سوالات من به صورت موردی و همراه با توضیحات کافی پاسخ دهید: 1- تفاوت دقیق کوزه و بلوک سیمانی چیست و اگر ادعا دارید یکی حاصل انکشاف استعداد طبیعت است و دیگری خیر، ادله کافی و وافی اقامه کنید. 2- در گذشته هم ما مصالحی مانند بلوک سیمانی امروزه داشته ایم. مثلا شما آجر را در کدام دسته طبقه بندی می کنید. آجری که از دیرباز وجود داشته. آیا آن هم حاصل سرکوب کردن طبیعت است؟ چرا؟ 3- آیا همه ابزارالات جدید در دسته بلوک سیمانی طبقه بندی می شوند، حتی مثلا دوچرخه؟ لطفا کلیدی معرفی کنید که این تمایز را به راحتی بتوان تشخیص داد. 4- و سوال اصلی اینکه، آیا چون در عصر جدید بشر دیگر حتی بیش از حد نیاز خود ابزار دارد، ما مهندسین بهتر است از تولید ابزارهای بیشتر دست برداریم و خود و دیگران را ترغیب کنیم به استفاده درست از ابزارهای موجود؟ و یا اینکه نه، ابزارآلات جدید روح مدرنیزم را در خود دارند و بشر نیاز به ابزارالاتی که حاصل انکشاف استعداد طبیعت باشد دارد و ما باید سعی کنیم از این دست ابزارها را اختراع کنیم؟ اگر بله چگونه؟ (لطفا اگر کتابی هم معرفی می کنید، از دادن پاسخ مستقیم دریغ نورزید). با تشکر از زحمات گرانقدرتان و با آرزوی توفقیات روز افزون برای شما و همکارانتان.
متن پاسخ
- علیکم السلام باسمه تعالی در مورد سرکوب‌‌نکردن استعدادهای طبیعت و کشف استعدادهای آن در مباحث «شیعه و تمدن‌زایی» مثال‌های بیشتری آورده شده. مثلاً مقایسه کنید بین قنات که با یک مهندسی دقیق آب زمین را به سوی مزرعه هدایت می‌کند با کندن چاه عمیق که موجب آسیب به سفره‌های زیرزمینی می‌شود. در موضوع کولر؛ شما مجبورید برای تهیه‌ی مقدمات آن، طبیعت را تخریب کنید تا آهن و برقِ مورد نیاز آن را به‌دست آورید، ولی در بادگیر هیچ‌کدام از این تخریبات بر طبیعت تحمیل نمی‌شود. در مباحث «شیعه و تمدن‌زایی» عرض شده است برای عبور از تمدنی و رجوع به تمدنی دیگر با انبوه سؤالات روبه‌رو خواهیم شد که باید به همه‌ی آن‌ها جواب داده شود تا ذهن‌ها بتواند از تمدن گذشته عبور کند و تمدن جدید را بپذیرد. لذا پیشنهاد می‌کنم جهت جواب‌گویی به سؤالاتتان، کتاب‌های «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی توحیدی» و «علل تزلزل تمدن غرب» و جزوات تمدن‌زایی شیعه را مطالعه فرمایید. مهندسی همیشه قسمتی از زندگی بشر بوده، ولی اگر مهندسان ظرفیت‌های عالم را بشناسند علم خود را طوری در خدمت بشر قرار می‌دهند که موجب تخریب طبیعت و آزار روحی بشر نگردد. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» در دیدار خود با جمعی از نخبگان علمی کشور در تاریخ 6/8/1388 در عین تکیه بر روی علم و تحقیق، موضوع «شکستن مرزهای علمی موجود» را به میان می‌کشند تا جهت‌گیری علمی کشور مطابق فرهنگ دینی جلو رود. می‌فرمایند: «علم را اهمیت بدهید. این که من سال‌هاست روى مسئله‌ى علم، تحقیق، پژوهش، پیشرفت، نوآورى، شکستن مرزهاى علمىِ موجود تکیه می‌کنم، به خاطر این است. بدون انواع دانش، اقتدار کشور امکان‌پذیر نیست. دانش اقتدار مى‌آورد. یا درجایی دیگر می‌فرمایند:« ما وقتى میگوئیم پیشرفت، نباید توسعه‏ى به مفهوم رائج غربى تداعى بشود. امروز توسعه، در اصطلاحات سیاسى و جهانى و بین المللى حرف رائجى است. ممکن است پیشرفتى که ما میگوئیم، با آن چه که امروز از مفهوم توسعه در دنیا فهمیده میشود، وجوه مشترکى داشته باشد - که حتماً دارد - اما در نظام واژگانى ما، کلمه‏ى پیشرفت معناى خاص خودش را داشته باشد که با توسعه در نظام واژگانى امروز غرب، نبایستى اشتباه بشود. آن چه ما دنبالش هستیم، لزوماً توسعه‏ى غربى - با همان مختصات و با همان شاخصها - نیست.»( 27/2/1388)
نمایش چاپی