بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34828
متن پرسش

سلام استاد: استاد داوری اردکانی در جایی می فرمایند: «من هنوز از این فکر که تجدد عمر جاودان ندارد و آدمی نمی تواند به دین و معرفت پشت کند، منصرف نشده ام اما پی برده ام که به محض ظهور آثار پیری عهد تجدد، تمدن غربی از هم نمی پاشد و میدان را وانمی گذارد. همچنین «نفوذ» در این تمدن و برقراری عهد و نظم تازه موکول به ظهور «اندیشه بنیانگذار» است. تدبیر و سیاست و قانون جای خود را دارند اما اینها نگهبان و نگهدارنده اند نه پدید آورنده و بسط دهنده. انقلاب ما شأن سیاسیش غالب بود و هنوز هم چنین است. باید اندیشه ره آموزی کند تا معاملات و مناسبات و کار و کردار و رفتار و اداره و مدرسه و اقتصاد و...سامان یابد. من در احوال شیفتگی نسبت به انقلاب، به تدریجی بودن و آرام آرام آمدن و دیدار نمودن و پرهیز کردن تفکر و قهر و نازهایش که معمولاً خریداری ندارد، توجه نداشتم و فکر می کردم که همه چیز یکجا از راه می رسد. در این سی سال هم همواره چشم به راه تفکر بوده ام.» اولاً: خواهش می کنم تا اندازه ای که برایتان مقدور هست در مورد «نفوذ» در این تمدن و «اندیشه بنیانگذار» که ایشان اشاره کردند توضیحاتی مبذول فرمایید. و ثانیاً: از نظر جنابعالی آن قسمت و نقطه ای که قلب تجدد حساب می شود و با هدف گیری آن می توان تمام این تمدن شیطانی را متلاشی و منفجر کرد کجاست؟ آیا اسلام چنین تیری در چنته دارد؟ یا جنابعالی اساساً به این پرسش اخیر فکر نکرده اید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثِ این نوع مباحث بسیار مفصل است و ارزش آن را دارد که موضوعات مطرح شده در کتاب‌های «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دين‌داری ما» را که روی سایت هست، دنبال فرمایید

34827
متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد عزیز و دلسوز: بهار طبیعت و بهار قرآن برشما مبارک باد. استاد عزیز و دوست داشتنی از دغدغه و دلسوزی شما واقعا ممنونیم. اخیرا شخصی که در زمره شاگرد شما هم بحساب نمیاد به لحاظ سواد و درک و متاسفانه مشاور بیت رهبری هم هست بنام پناهیان گفته است که می‌توان در ازای حفظ دین از اخلاق هم گذشت معنی این حرف آن است که اولا انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق نعوذبالله دروغ است و در ثانی می‌توان زن مردم را در خیابان کتک زد کشت و خدای ناکرده تجاوز کرد برای حفظ دین کاری که این بی وجدانها در چندماه قبل انجام دادن و حضرتعالی هم به نوعی حمایت کردین. استاد الان دیگه خانواده ای مذهبی هم بریدن و ماه رمضان حال و هوای سالهای فبل را ندارد چرا؟ تنها و تنها به خاطر عملکرد غلط آقایون که فساد و دزدی و اختلاس را رها کردن و چسبیدن به حجاب اجباری جامعه ایران در مسیر بلوغ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و در حال آماده شدن برای زیست در جهان پسااستبدادی است. اگر چه هنوز حکومت در صدد اجرای اسلام جباری آن هم صرفا در عرصه پوشش و حجاب - و نه عدالت و مقابله با فقر و فساد و رانت خواری و ناکارآمدی - است اما آحاد مردم و طیف وسیعی از متدینان به این بلوغ مورد سفارش دهها آیت قرآنی رسیده اند که دین و شریعت عرصه اجبار و تحکم نیست بلکه انسانها باید با رضایت کامل و طیب خاطر، شریعت و احکام آن را بپذیرند. حکومت هنوز می خواهد از مسیر دوقطبیِ باحجاب و بی حجاب، هژمونی و سلطه در حال تضعیف و افول خود را ترمیم و سرپا نگه دارد، اما اکثریت قاطع زنان و مردان متدین ما در حال عبور از این دوقطبی های مذهب حکومتی بوده و رواداری و دگرپذیری و احترام به تنوع و تکثر عقیدتی و فرهنگی و اجتماعی را تمرین می کنند. به نظرم استاد شما هم تجدید نظری بکنین و به جای تمجید از این روش ظالمانه که الان حاکم هست روش انتقادی و اصلاح گرایانه را در پیش بگیرید یکسری به درون‌جامعه و حتی دبیرستان ها و مدارس بزنید و مشاهده بفرمایید زیر پوست جامعه چه خبره؟؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید بسیار فکر کرد و حتماً نباید به صورت انفعالی عمل کنیم. عرایضی در جواب سؤال شماره 34654 داده شد که خوب است به آن رجوع شود. عمده آن است که به هر حال متوجه باشیم افراد بی‌حجاب در این شرایط تاریخی، بخواهند و یا نخواهند مقابل وجدان عمومی مردم قرار دارند و بدانند و یا ندانند گرفتار نوعی نیست‌انگاری و پوچی خواهند شد. زیرا قرارگرفتن در مقابل قانون اجتماع در عین اقلیت‌بودن، نوعی عصیان بر جامعه است و دوری از بسط اجتماعی خود در عین تنهاشدن و غیر طبیعی‌گشتن و انزواگرایی و مقاومت کاذب. و این چیزی به بار نمی‌آورد مگر نیست‌انگاری و پوچی، که گمان می‌کنند با دورِ خود پیچیدن و چرخیدن می‌توانند خلأ وجودی خود را برطرف نمایند. موفق باشید     

34826
متن پرسش

«الهی فَرِّق بَيني وَبَينَ ذَنْبِي الْمانِعِ لي مِنْ لُزُومِ طاعَتِكَ»: خدایا مشکلاتی در درونم هست که مانع اتصال صاف و صحیحم با تو شده. خواهش می‌کنم نجاتم بده» سلام استاد. در رابطه با صلوات گفته اند ما چیزی از جانب خود به اهل البیت علیهم السلام نمی‌دهیم و نداریم که بدهیم. منتها از خدای متعال تقاضا می‌کنم صلوات خودش را بر این خاندان سرازیر کند. حال پرسش این است که اولاً: خدا که بر طبق آیه شریفه «إِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ...» این کار را انجام می دهد. پس این تقاضای ما چه تأثیری برای اهل بیت دارد؟ ثانیاً: آیا این برداشت درست هست که وقتی ما صلوات می فرستیم، در حقیقت خودمان را در ذیل اهل بیت در معرض صلوات و آبشار تجلیاتی قرار می دهیم که بر جان اهل بیت سرازیر است؟ اگر این برداشت درست است پس از طریق صلوات ما چیزی اضافه ای برای اهل بیت از خدا تقاضا نمی کنیم بلکه «صرفاً» جان خودمان را در معرض آن صلواتی که بر جان اهل بیت سرازیر است قرار می‌دهیم؟ ثالثاً: استاد به نحو کاربردی چگونه و چقدر صلوات بفرستیم که «تمام» ظلمات شخصیت ما تبدیل به نور شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «صلوات» در این رابطه‌ها شده. آری! آنچه موجب افزایش درجات اولیای معصوم می‌شود، صلوات الهی است. ولی بندگان خدا از خداوند تقاضا می‌کنند که حضرت حق، صلوات خود را بر آن ذوات مقدس اعمال نماید. و این نقش ما می‌باشد که مانند همه کارها، راهِ سیر رحمت الهی را به سوی غیر فراهم نماییم و در این رابطه صلوات ما نسبتی بین خودمان و خداوند و امامان برای‌مان پیش می‌آورد. ۲. بستگی به خودتان  و احوالات‌تان دارد. ۱۰۰ صلوات قبل از خواب خوب است. موفق باشید

34825
متن پرسش

مانده‌ام خدایا! شهر الرّمضان است؟! پس چرا هنوز قلبم هنوز همان خانه مکدّر است که بوده؟ همان تاریک‌خانه که جز غفلت چیزی در آن لانه نکرده!! خدایا! در شبانگاه شب است "من خلوت کرده، در سوسوی سیاهی شب، پایان ضیف تو را می‌بینم، با خود می‌گویم تمام شد؟» آری! تمام شد و من هنوز نشسته‌ام و ره توشه‌ای بر نداشتم! راستی خدایا! چگونه چشمانم را ببندم و گوش به ندایِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ& وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» قرآن تو  ندهم؟!! راستی! چگونه قلبم را در آسمان ابر باران آیات قرآن تو  سیراب نکنم؟ در ماهی که تو میزبانی و پذیراییت، شیرینی سخن توست؟! پس چگونه دست ردً به پذیرایی دلکش‌ات بزنم و با سخن‌ات به استقبال تو نیایم؟ می‌گویند: «شرف المکان بالمکین» پس خانه  «رمضان» خانه توست و حرمش قرآنِ تو، و تو به یُمن مبارکی تنزیل سخن‌ات در این خانه؛ در شهر الرمضان، آب و نان بر ما حرام کردی تا گوش‌های‌مان یک‌بار دیگر گوشِ قلب به آیات تو بسپارد و تو را بار دیگر بیابد و در گرمای خانه تو، ماهی آسوده از هر غیری باشد.

 امان و درد!! که هنوز در شک تردید دارم می‌نویسم و باری به میهمانی تو نمی‌آیم و کمی قلب خود را خالی از میهمان‌های ناخوانده نمی‌کنم؛ و پا درین خانه نمی‌گذارم....

ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی / اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی 

 ترسم کز این چمن نبری آستین گل / کز گلشنش تحمل خاری نمی‌کنی

 حافظ برو که بندگی پادشاه وقت /  گر جمله می‌کنند تو باری نمی‌کنی       

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. باید به دل خطاب کرد که ماه رمضان، وقتِ حضور است و توجه‌دادنِ «جان» به «حضوری لیلة‌القدری»، که در واقع همه قرآن است بدون آن‌که آیه‌ای خاص و یا آیاتی خاص مدّ نظر باشد و این‌جا است که فکر می‌کنیم در ماه رمضان برای‌مان خبری نشده. زیرا این اندازه که به تک‌تکِ آیات نظر داریم و به آن صورت عادت به رابطه با قرآن کرده‌ایم؛ نظر به قرآن به عنوان یک حقیقت کلی، نظر نداریم. در حالی‌که همه تلاش ما باید آن باشد تا با رعایت آنچه در این ماه باید رعایت کرد، به هویت کلیِ ایمانی خود نزدیک شویم و آن احساس حضوری است جامع. و معلوم است که در این حالت با این آیه روبه‌رو می‌شویم که: «وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» یعنی مگر «لیلة‌القدر» امری است درک‌شدنی؟ آن‌طور که مثلاً راستگویی خود را درک می‌کنیم؟ نه! نوعی از «حضور» است که از هزار ماه عبادت بالاتر است، مثل حضور ذیل ولایت علی «علیه‌السلام» است و یا مثل حضور در تاریخ انقلاب اسلامی است که ظاهراً هیچ‌چیز قابل درکی نیست، ولی همه اعمال و رفتار ما را همین نوع حضور، معنا می‌بخشد. و چه خوب است که به این مژده الهی بیندیشیم که خبر می‌دهد در ماه رمضان «لیلة‌القدری» نهفته است به همان معنایی که شما به حضوری غیر قابل درک ولی در عین «حضور» نایل خواهید شد. موفق باشید        

34824
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام استاد بزرگوار: خدا قوت و سلامتی بده به شما و خانواده محترمتون ان شاءالله، که برامون وقت میذارین. چند تا سوال داشتم ۱. بخورمریم رو چقدر اعتقاد دارین؟ و روایت معتبر داریم، کسانی که انجام میدن احتمال داره برگشت کنه و هر دفعه باید بخور مریم انجام بده؟ یا ندادنش بهتره. ۲. یکی از کتاب های شما خوانده بودیم که بزرگی دم در مسجد ایستاده بود و بچه ها را اجازه نمی داد مسجد وارد شوند چون شلوغ می کنند، و همین که روایت داریم که بچه‌ها مسجد نیاین ولی ظاهراً خواب از امیرالمومنین هم دیده بود ولی می‌گفت که روایت معتبر تر از خواب هست، ظاهراً خواب برعکس روایت بود، اگر اشتباه نکرده باشم. بچه از کوچکی مسجد بره که بهتره انس پیدا می‌کنه. ۳. قرآن سر سفره هفت سین باز بذاریم یا کلا قرآن روی رحل باز باشه برای همیشه سجاده و برای نماز یا دعا هر دفعه باز و بسته نشه و آماده باشه اشکالی داره بهتر کدومه؟ ۴. خلاصه اینکه کتاب اسماء الحسنی دریچه ای نظر به حق، می‌خوایم اینکه هر صفاتی که خدا داره به ما هم همون صفات رو بده؟ زمینه و ظرفیت نداریم که نمیدن ۵. چرا از چیزی که می ترسیم همون رو خدا آزمایش می‌کنه، درسته که مربی هست ولی ترس داره و می‌دونه الان خدا از طریق همین ترسی که داره اذیت میشه. ۶. شبیه اینکه ظرفیت شما زیاد بشه، آزمایش شما هم سنگین تر، آدم فکر می‌کنه که باید سخت باشه، در صورتی که که امام حسین خوشحال بود یا حضرت زینب علیها السلام زیبا میدیدن. اینو چطوری حل کنه؟ ۷. شرمنده و عذرخواهی می کنم این سوال را می‌پرسم خداوند می فرماید اگر شریکی داشتم زمین و آسمان در آن فساد به وجود می آمد پس خلق خدا در دنیا شریک دارند یا شخصی جاری یا باجناق نسبت به هم مشکل دارن طبیعیه، چون خدا تنهایی را نسبت به باهم بودن رو راحت تر میدونست خیلی از خدا استغفار می‌کنم که می‌پرسم سوال پستی هست.... ۸. چون خدا ما رو خلق کرد و اشراف بر ما داره نادانی و بی ادبی ما رو تحمل میکنه و حلیم هست بر ما، مثل مادر نسبت به فرزند خودش، پس در شب و بی وقت یا هر زمانی تحمل میکنه و با عشق بر خورد میکنه، اما همین مادر با شخص بزرگتر یا همسر، اون تحمل و بردباری رو نداره چون خالقش نیست و به دنیا نیاورد. اینجا که خدا شریک نمیتونه داشته باشه. ۹. علما و صلحا که معرفت نفس دارند و اشراف بر باطن هم دارند یا هر کسی که اشراف بر علم لدنی داشته باشه بهتر تحمل میکنه، و توحید داشته باشه گناه نمیکنه. یا مثل افرادی که در زندگی پس از زندگی شرکت می کنند در کنار دیدند به یقین رسیدن، گرچه اونا هم سخنی خودشو داره، ولی تلاش ما، به جایی ما رو نمی رسونه ۱۰. هر کاری و تلاشی می‌کنم باز عقبم و هیچ کاری برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شهدا و انقلاب نکردم اصلا از خودم راضی نیستم . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد اطلاعی ندارم. ۲. اگر با والدین وارد مسجد شوند، آرامش مسجد حفظ می‌شود ولی آن روایات که متذکر می‌شود که مانع حضور بچه‌ها در مسجد شویم؛ وقتی است که خودشان باشند و فضای مسجد را از آرامش خارج کنند. ۳. فکر می‌کنم فرق نمی‌کند عمده توجه به حضور قرآن در آن شرایط ۴. إن‌شاءالله داده‌اند ۵ و۶. خداوند بر اساس ظرفیت‌ انسان‌ها، انسان‌ها را به حکم ربوبیت خود تربیت می‌کند تا به ظرفیت بیشتری مفتخر نماید. همین‌که متوجه ربوبیت و بنده‌پروریِ خداوند بشویم، آن سختی‌ها شیرین می‌شود. ۷. خداوند اراده مطلق است و دو اراده مطلق وقتی در نظام إعمال شود حتماً نظام مختل خواهد شد ولی ما انسان‌ها ذیل اراده او و در درون سنت‌های او در کنار همدیگر هستیم. بحث در این رابطه در جزوه «معارف ۱» در قسمت «صفات خداوند و لازمه یگانگی او» شده است. می‌توانید به آن جزوه در سایت رجوع فرمایید.

انجام وظایف و رعایت احکام الهی و نظر به حقایق موجود در عالم و سنت‌های جاری در آن ما را به امام‌مان نزدیک می‌کند. موفق باشید  

34822
متن پرسش

سلام استاد عزیز: جنابعالی در کتاب «رمضان دریچه رؤیت» در صفحه ۷۱ به بعد می فرمایید:«در اين ماه گنا‌هان و حتی استحقاق‌ها را در نظر ندارند، بدون در نظر گرفتن این موانع شروع می‌کنند تا انسان‌ها را متوجه حقایق عالم بنمایند. ثالثاً: این ماه داراي «مغفرت» است. به طوری که گذشته‌ها را می‌بخشند تا انسان‌ها سبک‌بال بتوانند به سیر خود ادامه دهند. گاهی تجربه کرده‌اید که در تاريكي هستيد، هيچ حال معنوي در خود احساس نمی‌کنید طالب حالتی هستید که شرایط را عوض کنید، پیش خود می‌گوئید: بُوَد آيا كه درِ ميكده‌ها بگشايند؟! گره از كار فرو بسته‌ی ما بگشايند؟! گشودن درِ میکده به معنی بازكردن درِ مغفرت است. ما در اين دنيا گير افتاده‌ايم، بايد درِ ميكده‌ها را بگشايند تا گره از كار فروبسته ما باز بشود. مغفرت الهی موجب می‌شود که افق جان انسان آن‌چنان متوجه حق ‌شود كه گناهان، مزاحم ارتباط او با حق نگردد و حجاب گناه را از سر راه انسان برمی‌دارند. در مناجات معجزه‌آساي ابوحمزه از خداوند تقاضا مي‌كنيد: «فَرِّقْ بَيْنِي وَ بَيْنَ ذَنْبِيَ الْمانِعِ» خدايا بين من و بين گناهی که مانع ارتباط بين من و خودت هست، جدایی بینداز. مغفرت، رفعِ آن ذنبِ مانع است، و با رفع حجاب بين عبد و ربّ از طريق «مغفرت»، مانع از ميان برداشته مي‌شود و ماوراء گناهان، مسیر ارتباط با حق را براي ما باز مي‌كنند. آری این‌طور نیست که فكر مي‌كنيد بناست ما تا آخر همين‌طور در تاريكي زندگي كنيم، مغفرت او می‌آید و راه را روشن می‌کند تا بتوانیم با نشاط و سرور جلو برویم، گفت: اين‌كه بيني مرده و افسرده‌اي زان بُوَد كه ترك سَرْوَر كرده‌اي سَروَر را با اسمِ غفّار بخوان و بگو «يا غفّار» زیرا او در اين ماه با غفّاريتش به‌ميدان آمده است تا ما را از تاريكي‌های روحمان نجات دهد. وقتی حضرت ‌پيامبر(ص) مي‌فرمايند: در اين ماه بركت، رحمت و مغفرت به سراغ شما می‌آید باید آماده بود که بیشترین بهره را در آن راستا ببریم. سعي كنيد به نتایج بسنده نکنید. گفت: هرچه در اين راه نشانت دهند گر نستاني، بِه از آنت دهند. از خدا مغفرت بخواهید تا حضرت ربّ هم با غفاریتش با شما برخورد ‌کند، خداوند به دنبال بهانه است که رحمت و مغفرت و برکتِ خود را سرازیر نماید. بچّه وقتي بهانه مي‌گيرد و هر اسباب‌بازي که به او بدهند رد می‌کند، آخرش بابا خودِ بچه را بغل مي‌كند، در اين ماه می‌توان تا مقام قرب الهی پیش رفت، کمتر از قرب الهی طلب نکنید تا رحمت و برکت و مغفرتِ او به نتیجه‌ی نهایی برسد. مغفرتِ خدا را از آن جهت بخواهيد تا حجاب بين شما و خودش را برطرف كند و در مقام قربِ با حضرت حق قرار گيريد. آري: از جمع كتب نمي‌شود رفع حُجُب در رفع حجب‌كوش، نه در جمع كتب» پایان مطلب پرسش بنده فقط در اینجاست که «تا چه اندازه» موانع را از سر راه ما بر می‌دارند؟ آیا به طور کامل گناهان و موانع را برمی‌دارند؟ نادیده گرفتن گناهان و موانع به معنای محو است یا گناهان در شخصیت ما هست ولی موقتاً نادیده می گیرند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بحرِ رحمت حق به جوش آمده تا انسان را به میهمانی‌اش وارد کند، چرا امیدوار نباشیم که او با مغفرت خود، قصه: «شتر دیدی، ندیدی» را به میان نیاورد؟ و برای همیشه آن را نادیده نگیرد؟ مگر حقّ الناس را که آن نیز به عهده خود ما می‌باشد که زمینه رفع آن را فراهم نماییم. در کتاب «رمضان؛ دریچه رؤیت» همه سخن آن است که متوجه رحمت واسعه باشیم. و به گفته جناب مولوی: «چون تقاضا می‌کند دریا تو را ... پس چه استادی و واماندی هلا؟» موفق باشید  

34821
متن پرسش

با سلام و احترام استاد عزیز: یه سوال داشتم ازتون ما یه خانواده مذهبی هستیم. معمولا توی خونه نمازمونو به جماعت میخونیم ولی یه خواهر ۱۹ ساله دارم که روزه میگیره ولی توی نماز خوندن کاهلی میکنه به طوری که روزه بی سحری میگیره و نمازاش قضا میشه نظرتون چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین صحبت با او و بازنگهداشتنِ مسیر گفتگو، سخت‌گیری به او نکنید تا خودش انتخاب کند. موفق باشید

34820
متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: با عرض پوزش: ۱. جنابعالی چه اندازه مباحثه و مذاکره با افراد و افکار ضددین و ضدانقلاب را در فضاهای مجازی توصیه می فرمایید؟ ۲. در این ماه رمضان صرفاً به تعالی خودمان بپردازیم یا وارد گفت و گو با افراد و افکار فوق الذکر هم بشویم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید برای امثال بنده تا اندازه‌ای لازم باشد که بدانم در جهان آن افراد که مقابله با دین و انقلاب را پیشه کرده‌اند، چه می‌گذرد؟ هرچند که در ماه مبارک رمضان نباید دل را چندان مشغول آن امور کرد، ولی به گمان بنده جوانان عزیز تا آن‌جا که می‌توانند سعی کنند ماهی را که به عنوان ماهی عظیم و کریم و با فضیلت و با شرافت عنوان شده، به راحتی از دست ندهند. پیشنهاد می‌شود سری به سؤال و جواب شماره 34811 بزنید. موفق باشید

34819
متن پرسش

سلام استاد: گفته شده جسمیت شی به صورت آن هست و نه به ماده آن، با این حال چرا وقتی صحبت از معاد جسمانی می شود، عده ای اصرار بر بدن عنصری مادی این دنیایی دارند که با توجه به تجرد قیامت عقلا محال می باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! شیئیتِ شیئ به صورت آن است از آن جهت که با صورت و ظهوری که دارد آن شیئ، آن شیئ است و معاد جسمانی به معنای ظهور ملکات و خُلقیات است به صورت جسم آن شخص. به همین جهت در روایت داریم ظاهر بعضی از اهل گناه از میمون و خوک زشت‌تر است. در این مورد جزوه «چگونگی حیات بدن اخروی» نکاتی را با شما در میان می‌گذارد. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/171?mark=%D8%A8%D8%AF%D9%86%20%D8%A7%D8%AE%D8%B1%D9%88%DB%8C

34818
متن پرسش

بسم‌الله الرحمن الرحیم. با سلام خدمت استاد گرامی: ببخشید چه طور میشه که وقتی قرآن رو باز می‌کنیم دقیقا جواب سوال مون را پیدا می‌کنیم از بین این همه آیه ها دقیقا آیه و آیاتی مشاهده میشه که منظور بوده؟ استاد در این موضوع چه سری هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت الفاظ قرآن، ریشه در ملکوت دارد با ظرفیت‌های وسیعی که ملکوت، دارا می‌باشد. از این جهت ما با روبه‌روشدن با الفاظ آیات الهی به ملکوتی منتقل می‌شویم که وسعت حضور ما نیز در آن‌جا حاضر است و از این جهت، خود را در اشارات آن آیات احساس می‌کنیم. موفق باشید

34817
متن پرسش

یا محبوب! عرض سلام و رضوان حضرت محبوب بر شما باد. جسارتا پیرامون سوال 34805 سوالی داشتم اینگونه انحراف از فلسفه ی عقلی و بی معنی کردن نیستی که اصلا عدم هستی است از کدام تفکر اشتباه نشئت می‌گیرد؟ یعنی آیا این نوعی پوچ انگاری است؟ و یا فقط یک اشتباه عقلی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که سؤال‌کننده با نوعی نیست‌انگاری دست به گریبان است. وگرنه نیستی به معنای نیستی نسبت به وجود دنیایی، غیر از نیستی به معنای مطلق کلمه است. به همین جهت ما بحث را به سخن جناب فیض کاشانی منتقل نمودیم که از هستی و أنانیّت خود می‌نالد. و این غیر از نیستی است به معنای عدم هستی. موفق باشید

34815
متن پرسش

با سلام خدمت استاد: با توجه به متن یکی از دوستان که برای شما فرستاده بودند که از استاد ملکیان بود پس چرا مسلمانی را اختیار کنیم و یا چرا اصلا بر اعمال یک دین باقی بمانیم نه از روی شهوت مثلا آیا نمی‌شود بر فقه دیگر ادیان بود و یا اصلا فقه اهل سنت؟ واقعا با این طرح که شما داشتید چرا نباید دست را بست یا باز گذاشت؟ اصلا چرا باید در این امور غور کرد و فقه را کشف کرد آیا این مقدار همه چیز را به باطن بردند درست است با توجه به اینکه ظاهر در دین اسلام بر خلاف مسیحیت قدرت مند است و پیامبر ما توجه جدی داشتند و از این جهت دین ما دارای فقه شد دینی که اگر دو تا سجده بیشتر انجام بدهیم حکم به اعاده می‌کند!!! به نظرتان به این راحتی می شود این مقدار ظاهر را کم شمرد؟ از متن شما احساس کردم با توجه به تمرکز شما روی فلسفه یا عرفان و... کمی از ظاهر شرع روی گردان می شوید، برخی اوقات بوی مسیحی بودن اسلامتان را حس می‌کنم. اینقدر تلاش برای اینکه ظاهر را به باطن حوالت دادن آیا از اثرات فهم مسیحی از دین نیست؟ من از اسلام فهمیدم آنچه آقای بهجت فرمود نماز اول وقت شما رو به اوج می رساند، این چه دینی است که خم و راست شدن در زمانی مشخص ما را به حقیقت دین نزدیک می کند در اسلام راه باطن از راه ظاهر نیست؟ البته که شما موافق هستید و درست است که اصل و اساس باطن است اما آیا در اسلام خود ظاهر ذاتا محل توجه نیست ؟؟!! و کلی دقت های ریز فقهی در کلام ائمه که با نظر عرفی اصلا اهمیت ندارد آیا در منطق دین اسلام اگر مسیحی به اسلام برسد می تواند باز بر توحید دین خود بماند و اعمال آنرا انجام دهد و مثلا نماز اسلام را نخواند و...؟؟!!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ظاهر دین و شریعت الهی دریچه‌های حضور در باطن دین است و لذا نباید از ظاهر دین عدول کرد. ولی از آن طرف نباید در ظاهر دین نیز متوقف شد. در این مورد پیشنهاد می‌شود حدیث ۱۲ از کتاب «چهل حدیث» حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مربوط به جایگاه تفکر مطالعه شود. موفق باشید

34813
متن پرسش

سلام: این نقل تاریخی چقدر به دیدگاه شما ارتباط دارد که گفتید: وقتی دین ابراهیم محور ادیان است اسلام نیز اصراری ندارد که آنها مسلمان شوند. "انوش نصرانی در گفتگو با امام حسن عسگری ایشان را حق می داند و از اینکه از ایشان می شنود که فرزندش مسلمان و اهل ولایت خواهد شد خوشحال می شود. اینجاست که برخی کشیش های حاضر در محفل، با شنیدن این گفتگو می گویند چرا مسلمان نمی شوی؟! انوش می گوید مسلمانم و مولایم این را می داند. امام هم سخنش را تصدیق می کند. فقال أنوش: و اللّه يا سيّدي إن قولك الحقّ و لقد سهل على موت ابني هذا لما عرّفتني أنّ الآخر يسلم و يتولّاكم أهل البيت فقال له بعض القسّيسين: مالك لا تسلم؟ فقال له أنوش: أنا مسلم و مولانا يعلم ذلك، فقال مولانا: صدق (حلية الأبرار، ج‏6، ص112). اما سوال این است که انوش چگونه مسلمانی است که نه حکومت و نه نصرانی ها از اسلام او خبر ندارند و فقط امام آن را می داند؟ آیا می توان او را نصرانی مسلمان دانست؟ او با انجیل در سینه به امام متوسل می شود چون ایشان را عارف تر به انجیل از خودشان می داند: أتوسّل إليك بهذا الكتاب الّذي أنت أعرف به منا."

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید همین‌طور باشد که او نصرانیِ مسلمان است زیرا خود اسلام اجازه داده تا اهل کتاب به دین خود باشند. موفق باشید

34811
متن پرسش

سلام علیکم و رضوانه: امیدوارم همه‌ی ما در حضور سفره‌ی توحیدی ماه مبارک رمضان از بهترین بهره‌های معنوی بهره‌مند شویم و این حضور توحیدی را به صحنه‌ی اجتماعی زندگی خود وارد کنیم. باز هم به خاطر اطاله‌ی کلام و تصدیع وقت جناب حضرتتان و همچنین کاربران و عزیزانی که این وجیزه‌ی ناچیز را مطالعه می‌کنند و وقت می‌گذارند؛ باشد که این نوشته باب فتحی باشد برای سخنانی در افق آینده‌ی تاریخی پیش رویی که بس شگفت و بس عظیم و بس متحیر العقول خواهد بود.

بسم الله الرّحمنّ الرحیم

 ماه مبارک رمضان و مأوای انس انسانِ این تاریخ آمد.

آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید             دست بدار از طعام مائده جان رسید

جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست          قلب ضلالت شكست لشكر ایمان رسید

لشكر والعادیات دست به یغما نهاد                   ز آتش والموریات نفس به افغان رسید

البقره راست بود موسی عمران نمود                  مرده از او زنده شد چونك به قربان رسید

روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست             تن همه قربان كنیم جان چو به مهمان رسید

صبر چو ابریی است خوش حكمت بارد از او            زانك چنین ماه صبر بود كه قرآن رسید

نفس چو محتاج شد روح به معراج شد                     چون در زندان شكست جان بر جانان رسید

پرده ظلمت درید دل به فلك برپرید                  چون ز ملك بود دل باز بدیشان رسید

زود از این چاه تن دست بزن در رسن                  بر سر چاه آب گو یوسف كنعان رسید

عیسی چو از خر برست گشت دعایش قبول                دست بشو كز فلك مائده و خوان رسید

دست و دهان را بشو نه بخور و نه بگو                   آن سخن و لقمه جو كان به خموشان رسید

و انسان در میان سرگشتگی و آوارگیِ عصر حیرت و بی‌عالمی، با ماهی روبه‌رو شده است که شب‌هایش هزاران هزار برابر شب‌های دیگر است و روزهایش صد مقابل بیش، و اگر نمی‌بود این ماه مبارک تا انسان در آن حاضر شود، دنیا بستری برای عروج انسان به ساحت کمال نمی بود. ماه مبارک رمضان؛ بازگشت به مبدأ انسانی است که زندگی را از نقطه‌ی آغازینش پی بگیرد. ماهی پر شکوه و رحمتی بی‌منتهی برای یاری انسانی که سر در آخور خیالات و توهّمات برساخته‌ی جهانی است که بریده از ساحت ملکوت قدس، انسان را می‌شناسد. انسان‌ها برای عبور از عالم خیالِ هرزه‌ی دنیا، راهی جز ماه مبارک رمضان ندارند. این ماه، راهِ تربیتِ خیال هرزه‌گردی است که تخیلات مدرنیته او را در اراده‌های بی‌معنا تحریک می‌کند و دائم در خیالات سردرگم و متحیّر است، گاهی با خیالی خوش است و گاهی از خیالی ناخوش. بعضاً آن‌چنان ضربات این خیالات سنیگین است که انسان تن به گرگی می‌دهد و انسانیت را قربانی توهّمات پوچی می‌کند که سرابی است تهی، و این انسان است که در تشنگیِ این سراب، داد سر می‌دهد که: منم که هیچم!!! امروز انسان در راهی قدم گذاشته که انتهای آن بن‌بست است، اما غبارِ وَهم‌آلود و خیال‌انگیزِ عیش و نوش آن، او را از دیدن انتهای مسیرِ پیش رویش محروم کرده است و اکثر ناله‌های بشر امروز ناله‌ای است که از کاردِ به استخوان رسیده‌ی پوچی‌اش حکایت می‌کند. از نرسیدن‌هایی که رسیدنی نبود! و از خواستنی‌هایی که خواستنی نبود! و از لذّت‌هایی که لذیذ نبود! و از اراده‌هایی که جز خستگی چیزی نداشت!!

 علامه حسن زاده آملی (رضوان‌الله‌علیه) در «رساله انسان در عرف عرفان» سخنی را به میان آورده‌اند که خوب است به میان آید. اساساً امروز بهترین فرصتی است که بهترین و ناب‌ترین معارف را می‌شود با انسان‌ها در میان گذاشت و اگر این معارف به تاریخ ما حاضر نشوند قطعاً فردای سختی در برابر پوچی زندگی، بشری داریم که دستش از همه جا کوتاه است و راهی پیش روی آینده‌ی زندگی انسانیِ خود نمی‌یابد، این‌چنین انسانی را یأس زمانه و جورِ بی‌معنایی از پا در می‌آورد و سرمای بی‌تاریخی از او سلبِ هویت می‌کند و از انسان برده‌ای می‌سازد تا در مناسبات عالم مدرن و توهّماتِ نظام استکبار تن به زندگی دهد تا بمیرد و کیفیت زندگی‌اش را قربانی کمیّت‌های مناسبات اندیشه‌ی خودبنیادِ لیبرالیسم کند؛ و این‌جاست که ما باید بدانیم با انسانی روبرو هستیم که ظرفیت وسعت حضور در «فردایی برتر» را دارد که اگر آن «فردا» را پیش روی او حاضر نکنیم، چاره‌ای جز حضور در دلِ بی‌معنایی برای او نگذاشتیم (البته سخن در این مظلب فراوان است). اما آنچه علامه حسن‌زاده  می‌فرمایند:

 «این است که قوه خیال در انسان مبدأ و ابتدای تحریکات انسان است. و این قوه از آن جهت که به بدن نزدیک‌تر است و این قوه است که صورت‌گری می‌کند در انسان، یعنی صورتی به وِزان آنچه که اندیشیده و در این قوه نقش پذیرفته است، همین صورت‌هایی که برای خود بافته موجب انفعالات بدن و حرکات او می‌گردد. لذا قوه‌ی خیال را مبدأ اول و قوه‌ی عاقله را مبدأ ثانی حرکات بدن گویند. چنان‌که در اطفال که هنوز به عقل نرسیده‌اند به خوبی مشهود و معلوم است. مبدأ اول تحریک بدن آن‌ها به قوه‌ی خیال و خواسته‌های خیالیه است و همین قوه مبدأ تحریک بدن حیوانات نیز هست.»

 «از خیالی صلح‌شان و وز خیالی جنگ‌شان/ وز خیالی فخرشان و وز خیالی ننگ‌شان». یعنی بسیاری از اموری که امروز بشر جدید گرفتار آن است برخاسته از خیال است، نه برخاسته از روح و عقل و معنا، و این چنین است که بنیاد غرب مدرن را بایست بر اساس خیال منتظم دانست نه روح و عقل و معنا، و انسان در آن عالم سر و کارش در انتخاب و اراده‌ی زندگی جز در صورت‌های حسی و خیالی و محسوس نیست و دائم در جنگ است تا زندگیِ بهتری را تصویر کند و بسازد، اما غالباً ناکام می‌ماند، نه غالباً، بلکه بگو همه.

خلق اطفال‌‌اند جز مست خدا ** نیست بالغ جز رهیده از هوا

جنگ خلقان همچو جنگ کودکان ** جمله بی‌‌معنی و بی‌‌مغز و مهان‌‌

آری! ماه مبارک رمضان محل بازگشت انسان به بنیاد معنایی خویش است تا خود را از تحریک خیال‌های سرابیِ دنیا برهاند و آزاد کند و بار عامی که از رحمت حق در این ماه جاری و ساری است خبر از پیوستگی «مُلک» و «ملکوت» می‌دهد. خبرِ معنایافتنِ انسان و بنیادبخشی به بشری که هویت‌اش در تحت توهّمات عالم مدرن مسلوب‌الحیثیت شده است و در یک جبر تاریخی ناچار از اراده‌های مخالف با فطرت انسانی خویش گشته و از فعلیت‌های کمالی بسیار محروم مانده است و در میانه‌ی مکر و لیلِ زمانه‌ی تاریخی به دنبال راه آزادی خود از این اسارت مدرن می‌گردد و کجا بهتر از مأمن فدسی «ماه مبارک رمضان» تا دوباره انسان را با خودش روبرو کند و از حجاب اومانیسم پرده بردارد و چهره‌ی دلربایِ یار دیرین را به او بنماید تا او خود را نشسته در مقابل حقیقت بیابد. «بنازم به بزم محبّت که آن‌جا گدایی به شاهی مقابل نشیند».

 خلاصه آن‌که «ماه مبارک رمضان» جبران گذشته‌ی انسانی است که از درد خویش به دنبال مرهم می‌گردد. دردِ لا علاجی که تنها چاره‌اش «انس انسان است با حقیقت» و با «اصلِ اصیلِ جاودانه‌اش» با آن بُعد ملکوتی و انسانی‌اش، با آن صورت خدایی‌اش. این انس و خلوت در دل ظلمت زمانه را ماه مبارک رحمت و مغفرت رمضان است که پیش پای انسان نهاده است و ما باید راه متذکرشدن به این حقیقت را به انسان این تاریخ بیابیم و راه گفتگوی سخن از چنین حقیقتی را پیدا کنیم، و گرنه بشر امروز بیش از هر زمانه‌ی دیگری طالب سخنان متعالی است، چرا که گوشش از سخنانِ کم عمق خسته شده است و دنبال سخنانِ نو می‌گردد. و «ماه مبارک رمضان» بزرگ‌ترین بستر برای سخنان نو و عمیق و معارفی بس سترگ برای راهیابی انسان به باطن حقیقتی است که سال‌هاست در طلب آن کو به کو عالم را سیاحت کرده است و مکاتب را زیر و رو.

بلی! باید راهِ سخن با وجه قدسی انسان‌ها را یافت. باید با انسانِ امروز سخن گفت اما از ساحت دیگر. باید به گفتگو نشست، اما با فهم مناسباتی که او را در خیال درگیر کرده است. باید راه آزادی او را از چنگال خیالات رنگارنگ پیدا کرد و عقل قدسی را به صحنه آورد؛ و این خودْ باب گفتگوست که چگونه؟ راهش از جمله راه‌هایی است که سهلِ ممتنع است، سهل است؛ چرا که با انسانی سخن خواهیم گفت که در ابعاد درونی‌اش با فطرتی توحیدی آشناست، و ممتنع است از آن جهت که با انسانی روبرو هستیم که عالم مدرن در تار و پود زندگی‌اش و در صحنه‌های اجتماعی و ساحت خیال او چمبره زده است و او را در وادی حیرتِ اراده‌های نامعلوم تحریک می‌کند. بنابراین بایست تأمّل کرد و با این انسان در این تاریخ به گفتگو نشست تا آرام‌آرام «عقلی» را به صحنه آورد که زینت‌آرایِ مجلس خیالش شود.

آری! می‌توان از این وجه به حضور در «ماه مبارک رمضان» متوجه شد و انسان را به دعوت در این ضیافت فرا خواند، آن‌هم چیزی فراتر از یک عبادت و تکلیف شرعیِ صِرف، بلکه راهی برای یافتن معنا و حضوری در ساحت انس با برترین صورت از انسان و تعیّنی فراتر از جنس تعیّن مادی، و هم‌آغوشی در عالمی که انسانِ گشوده از زمانه و جنسیت و زمان در بودن‌اش، آن بودنی که نمود و ظهور خداوند است در تاریخ، و انسان دیگر خود را در حصار دست و پاگیر مناسبات عالم محدود نمی‌بیند. فلذا در این صورت هرچه که باشد و هرکه باشد، در هر جای عالم خود را صورتی از لطف ظهور حق در این عالم می‌یابد و در انس و یگانکی با حق زندگی می کند.(البته قبول دارم که در سخن اجمالی است که نیازمند تفصیل در گفتگو است، اما بابی است در اشارت به آن تفصیل).

آدمی امروز بیش از هر روز دیگری در تاریخ، به این ماه مبارک نیاز دارد. به این افقِ گشوده‌ی آسمان در این زمانِ رمضان محتاج است. به این فرصتِ بازگشت از نکبت زمانه به دامن لطف و رحمت خداوندی نیازمند است. آنچنانی که در دعای افتتاح حضرت مهدی(روحی‌فداه) می‌فرمایند:

 اللّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنا صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَغَيْبَةَ وَ لِيِّنا ، وَكَثْرَةَ عَدُوِّنا، وَقِلَّةَ عَدَدِنا، وَشِدَّةَ الْفِتَنِ بِنا، وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَيْنا، فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ، وَأَعِنَّا عَلىٰ ذٰلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ، وَبِضُرٍّ تَكْشِفُهُ، وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ، وَرَحْمَةٍ مِنْكَ تُجَلِّلُناها، وَعافِيَةٍ مِنْكَ تُلْبِسُناها، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.»

خدایا، از نبود پیامبرمان که درودهای تو بر او و خاندانش، و از ناپیدایی مولای‌مان و بسیاری دشمنان‌مان و کمیِ نفرات‌مان و سختی فتنه‌هائی که گریبان‌گیر ما شده و از جریان زمان بر زیان‌مان به درگاه تو شکایت می‌آوریم، بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را در برابر همه این امور یاری فرما، به گشایشی از سوی خود که زود برسانی، و بدحالی که آن را برطرف کنی، و پیروزی با عزّت که آن را برای‌مان قرار دهی، و سلطنت حقی که آشکارش فرمایی، و به رحمتی که از سویت ما را فراگیرد، و به سلامتی کاملی که از سویت ما را بپوشاند، ای مهربان‌ترین مهربانان.

 می‌شود در جزء‌جزءِ عبارت‌های این فراز، سخن‌ها گفت و راه انسان را برای ورود به رحمتی که امروز به آن پشت کرده را، یافت. اما سخن در آن قسمتی است که می‌فرمایند: «و تظاهر الزمان علینا»، تظاهر زمانْ امروز، انسان را از وجه ملکوتی جانش غافل کرده است و انسان بیش از آن‌که با دیگری دشمن باشد، دشمنِ خویش گشته و از خود فراری است در عین آن‌که راهِ آرامشش یافتِ «خود» است. عجب از این زمانه! و عجب از این انسان! که «از آنی می‌گریزد که باید بدان رجوع کند». سکرات عالم مدرنیته را جز با تنبهات ماه مبارک رمضان نمی‌توان برطرف کرد. وحشت قبری که عالمِ غرب بر سر انسانِ این تاریخ آورده است جز با انس «ماه مبارک رمضان» نمی‌توان به سرور مبدل کرد. باید به راهی اندیشید که ورای مکر و لیل نهار انس جان انسان شود و بدون آن‌که بخواهیم او را نصیحت کنیم فقط راه را پیش رویش حاضر کنیم، آنگاه انسان خود را در میان غربِ توهّمات و خیالات و شرقی که با انقلاب اسلامی به میان آمده است دست به انتخابی فوق زمانه خواهد زد و اینجاست که انتخاب معنا پیدا می‌کند که یا در زیر تظاهر زمانه و فشارهای هوسِ عالم خیالات و مکری که ناخواسته به تظاهر زمان گرفتار آن شده است، باز هم خود را در زیر تابوت حاج قاسم پیدا می‌کند؛ یا آن‌که رسماً تظاهر زمان را می‌پذیرد و در کنار علی کریمی‌ها و علینژادها قرار می‌گیرد!

بنابراین رسالت تاریخی امروز ما این است که شروق طلوع انقلاب اسلامی را به گوش بشر برسانیم تا انسان آزادانه دست به انتخاب‌های سخت و دشوار تاریخ بزند و جبهه‌ی تمدنی خود را بیابد و در آن حاضر شود، یا در وجهِ یمینی خویش با حاج قاسم‌ها دم خور خواهد شد، و یا در وجهِ یساری خود در کنار بی‌بی‌سی به تحلیل می‌پردازد. «ماه مبارک رمضان» همان راه ورود به وجه یمینیِ بشر است تا در عین شدت فتنه‌ها و تظاهر زمان و لرزه‌های هوی و هوس و جراحت‌های خیالات تحریک‌آمیز باز هم به آینده‌ی عبور از این فتنه‌ها و تظاهرات می‌اندیشد و صبر تاریخی را معنا می‌بخشد و استقامت را هویت بنیادی عبور از این پس‌لرزه‌ها و لرزه‌های زلزله آخرالزمانی که به زندگی بشر افتاده، می‌بیند و «ماه مبارک رمضان» دقیقاً در باطن خویش، همین زندگی را به بشر هدیه می‌دهد، زندگی‌ای ورای تظاهر زمانه و حضور در ساحتی برتر از مکر «لیل و نهار».

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «جانا سخن از زبان ما می‌گویی». چه اندازه با تمام وجود با سخنان جنابعالی همراه هستم. چه آن‌جایی که می‌فرمایید: «ماه مبارک رمضان، مأمنی قدسی است تا انسان‌ها دوباره با «خود» روبرو شوند و در معنای «خود» تجدید نظر کنند» و چه آن‌جایی که می‌فرمایید: «انسان‌ها باید در این زمانه با وجوه قدسی خود به گفتگو بنشینند تا از چنگال خیالات رنگارنگ این دوران رهایی یابند». حقیقتاً اگر ماه مبارک رمضان در زندگی ما نبود و ما در آن حاضر نمی‌شدیم، چه می‌شد؟!! تصور می‌شود ابداً نمی‌دانیم بر آنانی که از این ماه الهی بهره‌مند نیستند، چه بر آن‌ها می‌گذرد؟! آن‌جایی که می‌فرمایید: «آدمیان امروز بیش از هر روز دیگری در این تاریخ به ماه مبارک رمضان نیاز دارند»؛ همه حرفی است که بنده در شرح غزل شماره ۱۲۳ به همراه جناب حافظ با دوستان در میان گذاشتم.

آری! ماه مبارک رمضان، همان راه ورود به وجهِ یمینیِ انسان است تا قدم‌قدم خود را به سوی وجوهی از انسانیت جلو ببرد که گویا خود را پرتویی از حضور مولای حیّ و حاضرش در عالَم احساس کند و نه‌تنها معنی حضور آن حضرت را در عالم درک کند، بلکه حتی سایه‌های حضور آن حضرت را در انقلاب اسلامی و در ولیّ امرِ امروزین مسلمین احساس نماید. و این بزرگ‌ترین هدیه‌ای است که در این ماه نصیب هرکس خواهد شد، إن‌شاءالله. موفق باشید         

34810
متن پرسش

سلام بر حضرت استاد بزرگوار: الحمدلله امروز مباحثی مطرح شد که اگر در آن تعمق و یک مطالعه داشت بسیار زیبا می‌شود با بشر امروزی که تشنه ایمان لبریز از عشق یا کفر بی انتها هست برخورد کرد خب بصورت کلی فهمیدیم با در نظر گرفتن آن افقی که سوره حمد امام رحمةالله علیه میده باید پیش رفت ولی می‌خواهم بیشتر راهنمایی کنی، افرادی که در این باب سخنانی دارند مورد تایید شما و عرایضی که مرتبط است با این مطلب کدام اند، مثلا رویکرد بنده با پسرخاله ام که متاسفانه در حال حاضر دین را برنامه ای مفید برای زندگی مورد رضایت نمی‌داند این است که بیرون می‌رویم، حتی جاهایی که اوضاع حجاب در آنجا خوب نیست مثل چهارباغ و سی و سه پل می‌رویم و یک چیزی هم می‌خوریم و خاطره سازی و البته محبت سازی می‌کنیم ولی خب واقعیتش آهی در بساط ندارم که براش خیلی چیزارو اعم از سیاسی و دینی توضیح بدم. مثلا بهش میگم که این دین میتونه انسان را به زندگی مورد رضایت و آرامش برسونه ولی میگه خب خدا باید اول یک نمونه به من بده و یک نشانه به من بده تا من مطمئن بیام یعنی عناد نداره و اگر من مجهز به ادله بودم در کنار محبت می‌تونستم خیلی کارها کنم. خلاصه هر مطلبی که قابل استفاده است در این زمینه را لطفا راهنمایی کنید، البته من فقط خودم نیستم و از جواب این سوال افرادی رو که نیازمند این مطلب باشند رو هم بهره‌مند می‌کنم مثل والدین همین پسرخاله ام، امروز به آنها گفتم صحبت و معاشرت و تعامل با این نسل یک سری اصول ساده میخواد که امید است یاد بگیریم اما آنها چیست، در ضمن حقیر خیلی روی تبیین دین به این بیانی که شما داشتین تاکید دارم مثلا در بحث حجاب متوجه شدم که شما هرچه سعی کردید بفرمایید این باید انتخاب شود و نه اجبار برخی فکر کردن که حالا جامعه با این روش به چه فساد هایی کشیده می‌شود غافل از اینکه اگر معنا بدیم به زن امروزی دیگر نه تنها حجاب را انتخاب می‌کند بلکه تبلیغ نیز می‌کند، حقیر خیلی نیازمندم که این نگاه باز شما را داشته باشم که خد اقلش در رفتارها با افراد مختلف مخصوصا در مواجهه با برخی فعل های حرام از نظر شرعی حرص نخورم و راه درست را پیش بگیرم، ببخشید وقت گرفتم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان نسبت به انسانیتی که باید داشته باشد حساس شود، به نمونه‌ای از انسانیت که حضرت محمد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌باشند؛ نظر خواهد کرد و می‌یابد چه اندازه می‌تواند با خود به خوبی زندگی کند و این‌جا است که جامعه‌ای انسانی شکل می‌گیرد. زمانه، زمانه‌ای است که انسان‌ها باید متوجه شوند اگر جواب ابعاد معنوی خود را از طریق دین الهی ندهند، گرفتار انواع پوچی‌ها می‌شوند و در این صورت باید خود را ملامت کنند. عرایضی در این رابطه در مصاحبه‌ای که با مجله «سوره» شد، پیش آمد. امید است مفید افتد.

https://eitaa.com/matalebevijeh/12424 موفق باشید

34809
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر استاد: من یه چند وقتیه که احساس می‌کنم ایمانمو نسبت به خدا از دست دادم. میدونم که دنیایی که با این نظم ساخته شده حتما ناظمی داره کلی دلیل هم دارم که خدا وجود داره ولی نمیدونم هر موقعی که دارم به خدا فکر می‌کنم احساس می‌کنم ایمانی بهش ندارم و این خیلی آزارم میده. من نماز میخونم الانم روزه ام ولی نمیدونم چرا به همچین چیزایی فکر می‌کنم. ازتون خواهش می‌کنم راهنماییم کنید. ممنونم ازتون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این خود، در جای خود مژده‌ای است تا متوجه باشید با آن ایمانِ دیروزین، امکان حضور در این تاریخ ممکن نیست و در همین رابطه خداوند می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا». پیشنهاد می‌شود در این رابطه به نکاتی که کاربر محترم سؤال شماره 34811 مطرح فرموده‌اند رجوع فرمایید. موفق باشید

34808
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: تشنگی ام مرا از پای درآورده، نمی‌دانم دنبال کدام می ناب باشم، نمی‌دانم می حافظ مرا سیراب می‌گرداند یا سید علی یا آقا روح الله. نمی‌دانم حرف شهید بهشتی حرف من است یا شهید مطهری از عمق جانم بر می آید. نمی‌دانم شاگردی علامه طباطبایی را در پی گیرم یا پشت درِ خانه علامه حسن زاده بنشینم. عمر کوتاه است و فهم نیز. در پی این و آن می‌گردم شاید که سیراب گردم، اما آخر می‌بینم که باید دنبال خود بگردم. اما کو!؟ اما چه!؟ اما کجا!؟ اما تا کی!؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «رهروِ راهی که راه و رهرو و مقصد، خودی» همه آن بزرگانی که نام بردید در خودتان حاضرند، از آن جهت که همه آن‌ها از چشمه انسانیت کامل یعنی حضرت مولای متقیان علی «علیه‌السلام» نوشیده‌اند و آن شدند که شدند. به انسانیت کلّ که نوعی یگانگی با خودتان دارد، نظر کنید تا در خود، وسعت یابید و در آن صورت نسبت به سایر انسان‌ها نیز دغدغه‌مند خواهید بود تا آن جایی که آن حضرت می‌فرمایند چگونه آرام گیرند در حالی‌که در حوزه حاکمیت ایشان شکمی گرسنه و یا جگری تشنه باشد. موفق باشید

34807
متن پرسش

پیام شما: سلام و عرض ادب و آرزوی سلامتی خدمت استاد عزیز. ممنون می شم نظر حضرتعالی رو در مورد متن زیر بدونم. با تشکر. سوال: اگر از نظر خداوند یک مسلمان واقعاً پاک با یک مسيحی واقعاً پاک یا بودایی واقعاً پاک تفاوت نداشته باشد، پس تفاوت دستورات این ادیان برای چيست؟ پاسخ: پيشفرض این سؤال گویا این است که مثلاً نماز خواندن، به این نحو خاص که در اسلام هست، انسان را به مقصد می رساند اما به نحو دیگری نه. اما مخّ دین اعمال باطنی است نه اعمال ظاهری و در اعمال باطنی بين ادیان تفاوتی نيست. نماز و روزه و دیگر اعمال ظاهری نيستند که ما را به خدا می رسانند به تعبير حضرت علی (ع) «فراوانند کسانی که روزه می گيرند اما از روزه فقط گرسنگی و تشنگی می فهمند و فراوانند آنها که شب زنده داری می کنند اما از آن فقط خستگی و ضعف نصيبشان می شود.» در تمام این اعمال ظاهری آنچه مهم است باطن است، وگرنه فيزیک اعمال یک منافق با یک مسلمان واقعی که فرقی ندارد. آنچه در ادیان متفاوت است ظاهر اعمال است، باطن اعمال متفاوت نيست. یعنی باطن نماز که عرض راز و نياز است در ادیان متفاوت نيست. حال اگر ظاهر نمازم بسيار هم آراسته باشد اما از این باطن تهی باشد، به هيچ جا نرسيده ام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه ادیان توحیدی راه‌هایی هستند به سوی خداوند و هرکس در هر دینی که باشد اگر مزه توحیدی آن دین را در جان خود بچشد، توحیدِ دیگر ادیان را هم تصدیق می‌کند و در همین رابطه در قرآن داریم: «لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ ۚ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ ۚ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَٰئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا» (162/ نساء) ملاحظه می‌کنید که بحث در مورد علمای اهل کتاب است که در عین حال ایمان به توحید و دیانتی دارند که برای حضرت محمد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نازل شده. موفق باشید

34806
متن پرسش

با سلام‌ و خدا قوت استاد: یک سوال و درخواست داشتم. سوالم اینه چجوری استاد اخلاق و استاد راه پیدا کنم؟ استاد اخلاقی داشتم که متاسفانه بنا به دلایلی از حضورشون محروم شدم، از وقتی ایشون رفتن احساس می‌کنم از معنویت دور شدم و مثل قبل نیستم، چیکار کنم؟ خیلی ناراحتم بابت این موضوع. درخواستم اینه میشه یک نکته ای بگین و بنده رو به کلامی زیبا مهمان کنین؟ سخت محتاج دعای خیرتون هستم🙏 التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جمله مشهور آیت الله بهجت نظر کنید که می‌فرمایند: «علم تو، استاد توست» رجوع شود به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت«رحمه الله»» که روی سایت هست. https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark . موفق باشید

34805
متن پرسش

بذارین من میون تموم علم و دانش های آدما دو کلمه حرف راست بزنم هرچند برای آدما معنی نمیده اما اگه بهش برسن باعث می شه یه کاری برای خودشون بکنن بالاخره یه تکونی برای خودشون بخورن. چرا هعی میخوای زندگیتو خوب کنی یا دنبال اینی که دیده بشی یا گدایی بودن کنی از عالمو آدم؟ مشکل ما قیافه و اقتصادو دانش و مدرک، پول، چقدر فهمیدن و... نیست! مشکل ما اینه که میخوایم باشیم! ما اصلا نباید باشیم بخدا قسم نباید باشیم چون ذات اینی که هستیم بکل دشمنه ماست! بر فرض آدم خوبی که فکر میکنی بودی و خوب بودنت نتیجه داد، عزیزم اصلا چرا متوجه نیستی که نباید باشی... ما نباید باشیم بخدا قسم نباید باشیم. اصلا نه علمی بخون و نه برای من حرف تو آستین داشته باش و نه خدارو قاطی اشتباهاتت کن، واقعیت خودتو بپذیر چون این عین واقعیت خوده تک تک آدمای دنیاست یعنی نبودن. بخدا نه به تو ربطی داره که چرا فلان آدم دین درستی نداره و نه به اون مربوطه تو چته، به تنها کسی که مربوطه خداست تموم مشکلاتو با خدا حل کن اما وقتی هستی خدا نیست پس بیخود با خودت حرف نزن رازش اینه که نباشی وقتی نباشی خدا هست اونوقت کاری کن که هیچ وقت نباشی و اینقدر نباش تا‌تموم شی. اگه ادمیزاد میدونست میتونه نیست و نابود شه حتی تو دنیا و برزخ و قیامت. بخدا قسم تو آروزی نبودن آتیش می گرفت خاکسترشم به باد میداد تا حتی بو و دودِ سوختگی هم ازش نمونه. بس کن آدمیزاد خسته شو از خودت خسته شو... . بذار راستشو بگم بهت تو کلام خدا "دنیا" یعنی نفسانیت یعنی خواستن یعنی بودن برای نفس یعنی"بودن"! خدا خودش داره میگه بازیه . از وقتی که یادمه دردم این بوده که چرا هستم الان قلبم درد میگیره، گاهی ریه هام خفم می کنه، بدنم از بین رفته، هیچ آدمی منو دوست نداره، هیچ کسیو ندارم، سواد ندارم، مدرک ندارم، پول ندارم؛ من هیچی نیستم و بخدا از اولم هیچی نمی خواستم چون اصلا خودمو نمیخوام. نه میخوام بهشت برم نه جهنم نه میخوام خوب باشم نه بد نه میخوام‌مراد باشم و نه مرید من فقط میخوام نباشم و بابت این خواسته که عاجزانه هیچی نمیخوام و نیست و نبودن رو میخوام عذاب کشیدم. بخدا اگه اینو نوشتم فقط بخاطر اینه اگه کسی میترسه از نبودن بدونه نبودن تنها راه نجاته. نور از خودش میاد و خوده نور هیچی نیست اما یادت باشه تو تاریکی نبودن معنی نمیده پس لازمه نبودن نوره و نور اسلامه و یادت باشه هیچ یک ازین کلمات به دردت نمیخوره چون من نیستم و تو هستی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کلمات مرا به یاد آن غزل جناب فیض کاشانی انداخت که می‌فرماید:

گفتم رخت نديدم گفتا نديده باشي

گفتم ز غم خميدم گفتا خميده باشي

گفتم ز گلستانت گفتا که بوي بردي

گفتم گلي نچيدم گفتا نچيده باشي

گفتم ز خود بريدم آن باده تا چشيدم

گفتا چه زان چشيدي از خود بريده باشي

گفتم لباس تقوي در عشق خود بريدم

گفتا به نيک نامي جامه دريده باشي

گفتم که در فراقت بس خون دل که خوردم

گفتا که سهل باشد جورم کشيده باشي

گفتم جفات تا کي گفتا هميشه باشد

از ما وفا نيايد شايد شنيده باشي

گفتم شراب لطفت آيا چه طعم دارد

گفتا گهي ز قهرم شايد مزيده باشي

گفتم که طعم آن لب، گفتا ز حسرت آن

جان بر لبت چه آيد شايد چشيده باشي

گفتم به کام وصلت خواهم رسيد روزي

گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي

خود را اگر نبيني از وصل گل بچيني

کار تو (فيض) اينست «خود» را نديده باشي

موفق باشید

34804
متن پرسش

سلام: فرمود فلسفه ناتوان از ایجاد تغییر زودهنگام در وضعیت فعلی دنیا خواهد بود. این نه‌تنها درباب فلسفه، بلکه درباب هر اندیشه و کنش انسانی محضی نیز صادق است. تنها باز یک خدا می‌تواند ما را نجات دهد. تنها امکان موجود برای ما آن است که با اندیشه و شعر، زمینه‌ای را برای ظهور خدا مهیا سازیم؛ یا آنکه زمینه را برای غیاب خدا در تنزل‌مان مهیا سازیم تا جایی که از منظر خدای غایب ما در وضعیت تنزل بوده باشیم». محبت می فرمایید جمله آخر را تشریح بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین این‌که نکات اولیه، نکات دقیقی است، گویا در سخن آخر، حرف در آن است که حداقل نسبت خود را با خداوند هرچند در غیبت باشد، محفوظ بداریم و بدانیم غیاب خداوند، امر مطلوبی نیست و همین امر موجب می‌شود جهت حضور خدای حاضر و رفع تنزلی که پیش آمده است. موفق باشید

34803
متن پرسش

درود استاد: خسته نباشید. استاد ببخشید ۳ سوال داشتم که این ۳ سوال می‌تونه انحراف که در مسیر که دارم به سمت سیر سلوک عرفانی پیش میرم کمکم می‌کنه. سوال اول من تقریبا اکثر کتاب های شما رو مطالعه کردم و بی نظیر هستش و من که می‌خوام مراتب سیر سلوک رو طی کنم چگونه استاد پیدا کنم؟ چون اکثر عرفا از جمله آیت الله آملی و قاضی و..... گفتن بدون معلم پای در این راه نگذارید ولی من دوست دارم مراتب سیر سلوک رو طی کنم ولی بابت همین ترس دارم چه کار کنم بدون استاد میتونم مسیر طی کنم؟ و سوال دوم این هستش که: بعد از مطالعه کتاب چه کتاب های شما چه کتاب های دیگری این مسیر به ما کمک می‌کنه مطالعه کنیم؟ (سیر سلوک عرفان) یعنی کتاب شما به عنوان نقشه راه اصلی باشه و بقیه کتاب ها به عنوان ابزار و مطالعه و... باشه و سوال آخر این هستش که من در این ماه مبارک رمضان به علت بیماری نمیتونم روزه بگیرم و خیلیی ناراحت هستم چه کار کنم؟ بنده یکی از راه هایی که بتونم گناهانم رو پاک کنم و به خداوند نزدیک بشم از طریق روزه هستش حالا که نمیتونم روزه بگیرم چه کار کنم؟ آیا راه دیگری وجود دارد در این ماه مبارک ثمره دریافت کنم؟ در واقع یکی از مهم ترین دستورات شرعی رو نمیتونم اجرا کنم😔

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد خوب است به جمله مشهور آیت الله بهجت نظر کنید که می‌فرمایند: «علم تو، استاد توست» رجوع شود به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت«رحمه الله»» که روی سایت هست. https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark 2- کتاب «منازل السائرین» جناب خواجه عبدالله انصاری در این مورد راهنمای خوبی است. عرایضی در شرح آن شده است که می‌توانید جهت استفاده از شرح صوتی آن با جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید. ۳. همین‌که نگران این امر می‌باشید إن‌شاالله ثواب و برکات آن نصیب شما می‌شود. از سحرخیزی‌های ماه رمضان و حضور در جمع مؤمنین و غذای حداقلی غافل نباشید. موفق باشید

34801
متن پرسش

سلام نماز روزه هاتون قبول: تو رمضان چیکار کنم آقا امام زمان رو ببینم در حالی که ازم راضی باشه؟ میخوام آدم بشم ولی بلد نیستم، تو روستایی که زندگی می‌کنم کسی نیست کمکم کنه، دلم می‌خواد مثل علامه طباطبایی رشد کنم الان بیست و شش سالمه به نظر شما دیر نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر آنچه ذیل شریعت الهی در دل انقلاب اسلامی و با نظر به شهدا، خود را حاضر کنیم، عملاً در کلام نایب الامام یعنی رهبر معظم انقلاب، نور امام حیّ و حاضر را می‌یابیم. موفق باشید

34800
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک و ریحانه: پیشاپیش از زبان درازی و بی‌ادبی خویش خدمت جناب استاد و عزیزانی که در این سایت شریف خدمتگذاراند عذرخواهم و طلب حلالیت دارم و از همه‌ی عزیران زحمتکش آستان معارف اهل بیت صمیمانه تشکر می‌کنم. باز هم می‌بایست ببخشید از این‌که باعث اتلاف وقت عزیزان می‌شوم، یا خدای ناکرده خواندن این نوشته‌ی ناچیز حقیر فرصت مطالعه‌های ناب را از شما استاد عزیز و دیگر عزیزان سلب می‌کند. راهیان نور، بشارت افق توحیدی انقلاب اسلامی بود به آن معنا که:

در مسلخ عشق جز نکو را نکُشند/ روبه صفتانِ زشت‌خو را نکُشند

 گر عاشق صادقی ز مردن مَهراس/ مردار بُود هر آن‌که او را نکُشند

 پدیده‌ی شهادت، حقیتی بود که با اسلام به صحنه‌ی حضور بشر در تاریخ قدسی‌اش نمودار شد. انسانی که خواست در صحنه‌ای بس متعالی‌تر از زندگی طبیعی و مادی فراتر از نگاه عرضی انسان‌ها به یکدیگر در افقی گشوده‌تر در معنای زندگی انسان‌ها حاضر شود، لذا خداوند برای چنین انسانی، شهادت را باب ورود به این صحنه قرار داد. شهادت، انتحار ماده است به معنای گشودن ساحت غیب در معنای زندگی انسان، به معنای بودنی فراتر از بودن زندگی حیوانی و گرایشات و تمایلات عالم دنیا. شهید، افق معنایی از زندگی را پیش روی تاریخ می‌بیند و برای گشودنِ نظرگاهی که عالم مدرن برای به غفلت‌بردن این ساحت، انسان‌ها را با طعمه‌ی وَهم و خیال در دامن نیهیلیسم می‌پروراند به صحنه می‌آید. شهدا از بدو تاریخ ظهور اسلام، رافعِ حجاب ظلم و کفر و استکبار بودند. شهدا، دست گشوده‌ی باطنی عالمند که از آستین حق به صحنه‌ی تاریخ ظهور می‌کند تا تاریخ را از لوث بی‌معنایی و تنگنای ظلم و کفر و نجاست استکبار آزاد کند. شهید به فرموده‌ی امام (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) قلب تاریخ است و قلب، علاوه بر آن‌که محل اِشراق مناسبات توحیدی است، مظهر دگرگونی و تحولات نیز می‌باشد. شهید، علاوه بر آن‌که در تجلی توحیدی زمانه‌ی خود حاضر می‌شود و محل اشراق نور می‌گردد، صرفاً قابل و محل پذیرش اشراق حقیقت نیست، بلکه فاعلِ اشراق توحید تاریخی نیز می‌باشد. اساساً شهید، منزل سلوکِ توحیدی تاریخ است که در زمانه‌ی ظلمت برای به ظهورآوردن نور قدسی الهی در برابر توهم عالم مدرن که معنای انسان را ربوده است، به میان می‌آید تا دست انسان‌ها را بگیرد و از تاریخ پوچی‌های بی‌معنا و سرگردان و تحیّر در میان «مکر و لیلِ» زمانه نجات دهد.

آری! می‌توان گفت شهید، تابش نور الهی است به جامعه‌ای که می‌خواهد در نظام تمدنی خویش حاضر شود و نظامات اجتمای برساخته از اندیشه‌ی توحیدی را در نظام برسازد. ما به شهدا در نگاه کلان تمدن توحیدی خویش هم «محتاجیم» و هم «مدیون»؛ نه می‌توانیم او را نادیده بگیریم و نه می‌توانیم به راحتی این اشراق را بفهمیم. و دقیقاً جنس حضور در «راهیان نور» از این قبیل است: (درک جایگاه شهادت در تاریخ توحیدی عالم). قرار است با حضور در آن دیار بر وجه الهی شهدا نظر کنیم و افق‌های آینده‌ی قدسی خود را بیابیم، نه آن‌که در دامن توهّمات و تخیلات موجود، سفری مذهبی را تجربه کنیم. باید بستر «راهیان نور» را در وجه اصیل شهادت و نظرگاه توحیدی شهید به تاریخ آِنده ی بشر دنبال کرد تا نتایج آن را در دل صنعت و اقتصاد و تجارت و سبک زندگی و....(نظامات اجتماعی) بیابیم.

«راهیان نور» مقدس است، چون محل شروق نور الهی است بر تاریخی که با انقلاب اسلامی در مقیاس تمدنی نوین به روی بشر گشوده شد تا معنایی جدید و انسانی جدید را به صحنه‌ی امروزین عالم بیاورد، انسانی رهیده از شرق و غرب و بشری فوق تحیّر زمانه‌ی بی‌معنایی. انسانِ امروز معنای خود را گم کرده است و این در دل این سرزمین‌های خاکی قابل یافتن است. نگفتم قابل فهم است. سخن از «یافت» و «جستن» و «پیدایی» گفتم تا بدانیم در دل این سرزمین‌های مقدس باید سرا پا گوش شد تا ندای سخن حق در عالم را از آن مأمن بیابیم و گشودگی انسان را فرای ساحت مادی و زمینی‌اش درک کنیم. انسانی که امروز غرق در تمتع عیش و نوش زمینی شده است باید لذت انسی را بچشد که ضریب هوشیاری‌اش صدها برابر ساحت زمین است. بنابراین آن جا باید گوش‌ها را تیز کرد و نگاه‌ها را تیزتر، تا آنچه رخداد توحیدی است را در دل بیابان‌های فکه و شلمچه و طلاییه بیابیم و در دل آن معنای جدیدی از انسان حاضر شویم.

آری! می‌دانم که سخن در اجمال و یا ابهام است اما چه می‌توان بیش از این گفت وقتی سخن از اشراق و ابصار توحید و عالم قدس است؟؟؟!! ما در عالم مادی دنیا با هزاران حجاب می‌خواهیم سخن از ساحت معنا بزنیم!! خوب معلوم است که در حجابِ الفاظ نمی‌توانیم خوب از آن عالم سخن بگوییم لذا در زبان، دچار لکنت هستیم آن‌هم لکنتِ تاریخی و این به خاطر دردی است که از عالم مدرن به جان‌مان افتاد، هم گوش‌ها را دچار بدفهمی کرد و هم زبان ما را به لکنت انداخت، و گرنه بشر بیش از پیش آماده نیوشای سخن حق است و نمونه‌های این شنیدن و تصدیق را کم نداریم. نمونه‌ی بارزش همین تشییع‌ شهدا و همین انقلاب توحیدی اسلامی و همین حاج قاسم‌ها و حججی‌ها و آوینی‌ها و خرازی‌ها و چمران‌ها است .

بنابراین «راهیان نور» بستر قرارگرفتن در افق معنای انسان آخرالزمانی است که از پوچی و بیهودگی رنج می‌برد. اما چه باید کرد؟؟؟ گفت: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد»، تو فقط برو و هیچ مپرس، که شهدا خودشان آداب میزبانی می‌دانند. فقط می‌شود اینگونه اشاره کرد که بایست در این مکان‌های مقدس با نظر به انسانی جدید و آینده‌ای قدسی و راه‌های عبور از بی‌معنایی و اومانیسم و خودبنیادیِ بشر حاضر شد تا «حقیقت» به سخن آید.

یک وقت دوستی در شرهانی در آن محل نزول و اجلال ملائکه و در آن سرزمین که محل سجده‌ی ملائکه است پرسید: این‌جا باید چه کنیم؟ یا به دنبال چه باشیم؟ دیگری به رندی پاسخ داد: آمدیم جستجو کنیم «خود» را با خدا روبه‌رو کنیم، به نظر می رسد «خود» را باید در ترجمان «خود» در «راهیان نور» در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنیم و از وجه‌ی دیگر که به حاشیه رفته است سخن‌ها بگوییم تا انسان‌ها را در این سرزمین‌های مقدس با خودشان، با آن «بودن اصیل» که می‌توانند با انقلاب اسلامی در صحنه‌های اجتماعی حاضر شوند حاضر کنیم و باید «راهیان نور» را اشارت و بشارت این حضور در آینده‌ی انقلاب اسلامی بدانیم و از این بستر مقدس، انسان را از رنج بی‌عالَمی دوران برهانیم، فقط می‌ماند که زیرکی می‌خواهد و فراستی مؤمنانه که اشارت، نه دستوری است و نه اداری، بلکه اشارت است و بشارت که انسان در افق فطرت درونی خودش آن را دارد. فقط باید بدان رجوع کند تا آن را بیابد، مانند آن هزاران دختر و پسری که در این سرزمین‌ها با ارتباط با شهدا برایشان اتفاق افتاد. جای آن را دارد که پدیدارشناسی کنیم که دقیقاً چه اتقاقی می‌افتد که با هزاران سخن و نصیحت و کتاب و ... نمی افتد ؟؟؟ این‌جا چه ساحتی است؟! و انسان چگونه خود را در برابر حقیقت می‌تواند از پوچی و بیهودگیِ خیالات و توهّماتِ این سویی برهند؟ هرکدام از این‌ها نیاز به سخن‌ها، حرف‌ها، مطالعات و گفتگوها دارد که می‌شود تحت عنوان «انسان و امکان‌های عبور از عالم بی‌معنایی» سخن‌ها گفت. به نظر می‌رسد «راهیان نور»، همان بسطِ «وجود» است که انسان از درون می‌یابد، حقیقت وقتی ظهور می‌کند انسان را در بر می‌گیرد نه آن‌که انسان بخواهد به تمام حقیقت دست پیدا کند. آری! می‌تواند از حقیقت سخن بگوید و گزارش دهد، اما این حقیقت است که حاضر می‌شود و او می‌تواند در این حضورِ حقیقت با آن مرتبط شود و انس بگیرد و از آن بهره ببرد. خود شهدا هم در صحنه‌ی دفاع مقدس در دل حقیقتِ قدسی که با انقلاب اسلامی به میان آمد حاضر شدند و حقیقت بود که آنان را در برگرفت و شدند «مظهر معنابخشی آینده‌ی پیش رویِ تاریخ انسان‌ها»، و خدا می‌داند که اگر می‌توانستیم شهدایمان را به عنوان مظهر تجلی عشق و ایثار و معنا در برابر انسان ها به میان آوردیم، جهانی را در دل انقلاب اسلامیِ خود حاضر می‌کردیم و انسان‌هایی را از مرگ خاموش نیهیلیسم نجات می‌دادیم. آری! نه آسان است و نه ساده، و نیاز به سخن‌ها دارد و اشارت‌ها و عبارت‌های مسأله‌ساز و معنابخش، که باید با انسان امروز در میان گذاشت. اما ببیند انسان‌ها از بی‌عالمی و بی‌معنایی و پوچی به سراغ انسان‌های بی‌معنا در این دوران رفته‌اند که نه انسان را می‌فهمند و نه دوران را و نه تاریخ را، غرق‌اند در پوچی فزاینده‌ی عالمی که نتیجه‌اش یا خودکشی است و یا رسوایی و یا هرزگی بی‌انتهای از هر ارزش اجتماعی و اخلاقی.

سخن زیاد است و مجال در این نوشتار کم، و نیازمند وسعتی برای گفتگوهای تاریخی در برابر انسداد معنایی انسان در زندگی و سردرگمی‌اش در زمانه‌ای که پشت به حقیقت در جاده‌ی نیهیلیسم در حال تفرج است و سُکرِ عالم مدرن او را دچار خودفراموشی یا آلزایمرِ تاریخی کرده است. به خدا می‌دانم که گاهی سطرسطر برخی از این جملات نیازمند شرحی جداگانه و بسط و تفصیلی مجزا دارد، اما چه می‌شود که همین مقدار را هم با شرمساری در برابر حقیقت و اظهار شرمندگی از انقلاب و شهدا می‌نویسیم تا اشارتی باشد برای تفصیل‌های بعد.....

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه فرمودید و چه خوب هم فرمودید؛ حقیقتاً اشاراتی بود که با حضور در مقتل شهدا در کاروان «راهیان نور» پیش می‌آید. مواجهه‌ای که تا این اندازه انسان را از رنجِ بی‌معنایی و نیهیلیسم آزاد می‌کند تا انسان به معنای واقعی خود با انقلاب اسلامی که پیش آمده است، نظر کند. از خود باید پرسید در تاریخی که چنین شهدایی به میان آمدند: شجاعت همراه با خِرد را که در این تاریخ در حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و در کلیّت انقلاب دیدیم، کجا و خشونتِ کور همراه با بی‌خردی که در دشمنان انقلاب مانند صدام و حاکمان آمریکا دیدیم، کجا! ما بالاخره در چنین تاریخی حاضریم و در مقابله با این دوگانگی‌ها باید صرف نظر از ضعف‌های جزئیِ یک جبهه و خوبی‌های ظاهری جبهه دیگر، کلیّت یکی از آن‌‌ها را انتخاب کنیم و اگر در جبهه حقی که پیش آمده حاضر نشویم، عملاً در جبهه باطل قرار داریم.

آنانی که به خاطر دنیای آفریده ذهن خود، همه اصول انسانی، مگر هوس و قدرت را ردّ کرده‌اند، عموماً گرفتار پوچی شده‌اند، هرچند بالاترین بها را برای زیستن بر طبق امیال خود پرداخته‌اند ولی به هر حال به انسان‌هایی تبدیل می‌شوند که یا می‌خواهند بمیرند و یا می‌خواهند سبب مرگ دیگران شوند؛ هر دوی آن‌ها محروم‌شدگانِ زندگی حقیقی و از پا درآمده‌های هوسِ خویش‌اند.

نمی‌خواهم اطاله کلام دهم، مایلم کاربران عزیز به مطالعه متن خود شما مشغول شوند و در آن متن به گفته خودتان: «در ترجمان خود، در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنند». تا آغازی باشد برای آغازی دیگر. به همان معنایی که جناب مولوی با نظر به چنین آغازهایی می‌فرماید:

پس عدم گردم عدم چون ارغنون ** گویدم که انا الیه راجعون

موفق باشید     

34799
متن پرسش

«اَللّهُمَّ اشغَلْنَا بِذِكرِكَ: خدایا ما را آن توان نیست که همواره مشغول به ذکر و یاد تو باشیم، ولی تو خودت ما را همواره به ذکر و یاد خودت مشغول بدار» سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده. ما هر بار و هر سال که کتاب «روزه دریچه ای به عالم معنا» و «رمضان دریچه رؤیت» را می خوانیم، جاده و افقی در مقابل قلب مان گشوده می شود که آرزو می کنیم ای کاش شرایطی فراهم می شد که همه عمر روزه دار بودیم. ولی در عمل طی این راه و این جاده و حرکت در دل آن افق برای ما کار آسانی نیست‌ و حجاب ها و موانع زیادی داریم. چه توصیه ای می‌فرمایید؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «آن‌قدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشتش نه به کوشش دهند». مهم آن است که از افقِ پیش روی رُخ برنگردانیم تا آرام‌آرام با رفع حجاب‌ها، نزدیک‌ و نزدیک‌تر شویم و معنای تقوایی که در روزه‌داری نهفته است و خداوند بشارت آن را به روزه‌داران داده است، به همین معناست. موفق باشید

نمایش چاپی