بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30427
متن پرسش
سلام: یکی از جلسه های ابن جندب را گوش می‌دادم در مورد این بود که نباید به قالب عمل خودمون اعتکاد کنیم و بگیم دیگه این عمل مقبول هست و بدرد ما میخوره باید همیشه بین‌خوف و رجا باشیم نه اینکه بگیم پذیرفته نیست و نه اینکه بگیم پذیرفته هست. حال سوال بنده این است آیا خوف و رجا در مورد توبه از گناهان بیشماری که انجام شده هم صدق می‌کند؟ یعنی نه اینکه مطمئن باشیم خداوند کامل دیگه گناه ما را بخشید و نه اینکه بگیم دیگه نمی بخشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! چون او توّاب و شدیداً توبه‌پذیر است. لذا در این مورد به گفته‌ی جناب مولوی: «تو مگو ما را به آن شه راه نیست / با کریمان، کارها دشوار نیست». موفق باشید

30425
متن پرسش
سلام: در ادامه سوال 30401 اگر سوال کننده بپرسد قیامت این زمین کی می‌شود و یا بپرسد قوه های زمین که به فعل تبدیل می‌شود آیا باز هم این سوال معنی ندارد؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جواب همان جواب سؤال شماره‌ی 30401 است. موفق باشید

30424
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: اگر کسی بخواهد در دین اسلام تحقیق کند بصورتی که حقانیت این دین به او ثابت شود چه راهی را پیشنهاد می‌دهید ؟ اگر کتابی هست معرفی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با کمی تدبّر در قرآن از طریق تفاسیری مثل «المیزان»، مطلب برای انسان روشن شود. کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، إن‌شاءالله می‌تواند کمک کند. موفق باشید

30423
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض تبریک اعیاد ماه مبارک رجب و آرزوی توفیق طاعات روزافزون خدمت پدر بزرگوار معنوی استاد طاهرزاده، مطلع شدیم که در حوزه علمیه پروژه ای بنام نجف در دست راه اندازی است. این پروژه با استفاده از هوش مصنوعی قادر است الگویی خاص از روایات ارائه بدهد و استباط حکم کند. استاد با توجه به مبانی غیر الهی این تمدن امروزی این اتفاق در دل حوزه فاجعه نیست؟ یعنی کارکرد یک فقیه در حد یک ماشین است؟! و آمدیم روزی کل ابزار الکترونیک عالم مختل شد بعد تکلیف اجتهاد چه می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره آن نرم‌افزار بر اساس داده‌هایی که ما به آن داده‌ایم، جواب می‌دهد. مگر می‌شود از این طریق برای هرکس و در هر زمان نتیجه گرفت؟ موفق باشید

30421
متن پرسش
با عرض سلام و دوام توفیقات استاد گرامی: در وادی معرفت و سلوک انفسی مطرح می‌شود که شخصی که می‌خواهد وارد این وادی بشود نباید هیچ خواسته ای داشته باشد. سؤالم این است که ۱. چقدر این نظریه قابل قبول است؟ ۲. چه حد و حدودی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جز طلب عنایت حضرت حق سالک، طلب دیگری ندارد و حدّ و حدود آن را شرع منوّر -که فدایش شوم – تعیین می‌کند. موفق باشید

30420
متن پرسش

باسمه تعالی سلام استاد خوبید؟ دو سوال: ۱. استاد خصوصیات زندگی در عصر صفوی چه بود؟ ما بیشتر در اجتماع زندگی می کردیم یا در حیطه فردی زندگی می کردیم ما از دوران صفویه چه آموزه ای برای زندگی کنونی می توانیم داشته باشیم؟ ۲. دکتر داوری در مقاله ایران مسایل و مشکلاتش می فرمایند که تفکر جدید تفکر قدیم رو به تاریکی انداخته و از کارایی انداخته است حالا ما که می خواهیم از گذشته راهی برای آینده بگشاییم با چه راهکاری روبرو هستیم راه درمان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بحث آن مفصل است. مقدمه‌ی کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع بین دو جهان» را خدمتتان ارسال می‌کنم به این امید که در آن میدانِ گشوده، نکات بسیاری از سؤالات‌تان را جواب گیرید. موفق باشید

باسمه تعالی

1- ما تجربه‌ی «طلوع جهانی بین دو جهان» را در تاریخ دفاع مقدس پیدا کردیم که چگونه در جبهه‌های دفاع مقدس، نه بیرون تاریخ جدید بودیم که با اسب و شمشیر به مقابله‌‌ی دشمنی برویم که با مدرن‌ترین اسلحه‌ها به ما تجاوز کرده است، و نه از هویت قدسی و ایمانی خود به انسانی سکولار تبدیل شویم. حتی آن وقتی هم که رزمندگان ما از روستاهای دور وارد جبهه‌های دفاع مقدس می‌شدند، می‌دانستند وارد تاریخی شده‌اند که تاریخِ حضور در آینده‌ی دیگری است و بدین لحاظ فاصله‌ی شهری و روستایی و مدرن و سنتی به کنار رفت و بدون آن‌که آن روستایی از روستایی‌بودنش، سر باز زند، راهی را در مقابل خود احساس کرد که می‌تواند آزادانه شخصیتی را برای خود انتخاب کند که حضور در جهان دیگری است. جهانی که نه او یک روستایی عقب‌مانده از تمدن مدرن است و نه یک شهریِ گرفتار فرهنگ تجددزدهِ بیرون از سنت دینی. این است تاریخی که با افق انقلاب اسلامی در حال شکل‌گرفتن است.

2- آنچه موجب مباهات اینجانب است مربوط به فضایی است که در این کتاب شکل گرفته و آن نحوه‌ی مواجهه با متفکرانی مثل هگل و هایدگر و گادامر و به‌خصوص نحوه‌ی مواجهه با تفکر جناب آقای دکتر داوری است و نه‌تنها این نحوه حضور را بنده قدمی به جلو، بلکه نوعی بلوغ می‌دانم که باید در تاریخ ما شروع می‌شد، تا ماورای نیک و بد، بر اصل تفکرِ متفکران نظر کنیم و چنین حضوری را تجربه نماییم. چنین تجربه‌ای را بهترین بودن در عالم تفکر می‌دانم، به‌خصوص که با متفکری شاخص و کم نظیر مانند آقای دکتر رضا داوری در سراسر کتاب روبه‌رو هستیم و تنها کسانی متوجه‌ی عظمت چنین تجربه‌ای می‌شوند که در سراسر کتاب معنای مواجهه با تفکر و متفکر را ماورای نگاه‌های ایدئولوژیک چشیده باشند و بدانند مواجهه با متفکران و احترام به آن‌ها غیر از تقلید از آن‌ها است و جملات آن‌ها را کلیشه‌وار بدون تفکر همچنان تکرارکردن.

3- در حالی‌که به خود بنگریم، خود را در جهان احساس می‌کنیم که به یک معنا در این دنیا هبوط کرده‌ایم و یا در احساسی دیگر در این جهان پرتاب شده‌ایم، حال چگونه خود را احساس کنیم که آن هبوط به نوعی «بودن» برای ما ظاهر شود؟ تا بتوانیم در بستر هویت توحیدی خود با نسبتی که با پدیدارها برقرار می‌کنیم، در جهان حاضر باشیم که بدون غفلت از پرتاب‌شدگی‌مان در جهان، استقرار توحیدی ما برای ما مأوایی تشکیل دهد و جهانی در این میان برایمان گشوده شود. جهانی که بنا است با ممارست با مباحث مطرح‌شده در کتاب  روبه‌روی خوانندگان قرار گیرد.

 4- چون به خود آییم، از یک جهت بین دو گاز انبرِ «دیروز» و «فردا» هستیم و از جهت دیگر در آغوش «پریروز» و «پس فردا» که مأوای اصلی ما است. به بیانی دیگر از یک طرف خود را در جهانِ سنتی احساس می‌کنیم و از طرف دیگر در جهان مدرن و حضور در «جهان بین دو جهان» حضوری است که جهان «پریروز» و «پس فردا» را در مقابل ما حاضر می‌کنند تا در این تاریخ از گذشته و آینده‌ی اصیل خود غافل نباشیم.

 5- کتابی که پیش رو دارید، ساحت خاصی را مقابل خوانندگانش قرار می‌دهد که از یک طرف او را به زمانه‌ای که در آن هست نزدیک می‌کند و از طرف دیگر از امری نامأنوس سخن می‌گوید تحت عنوان «جهان بین دو جهان» که نه دیروزِ تاریخ مدرن است و نه فردای آن. هرچند مربوط به تاریخ امروز بشریت است و ورود در نوعی معاصریت، تا همدیگر را درست درک کنیم، هرچند همه در چنین عصری که عصر «جهان بین دو جهان» است زندگی نمی‌کنیم، یا گرفتار تجدّد هستیم و یا گرفتار تحجّر..

 6- در موضوع «جهان بین دو جهان» آنچه کار را مشکل می‌کند به جهت آن است که چگونه می‌توان در عصری زندگی کرد که آن عصر، نه بیرون از عصر مدرنیته باشد و نه درون آن؟ این‌جا است که تنها با تفکرِ حضور تاریخی می‌توان به آن فکر کرد از آن جهت که «حقیقت» در متن تاریخ مدّ نظر باشد.

7- برای حضور در عصری که نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» در مقابل ما می‌گشاید، نیاز به اندیشیدن نسبت به توسعه داریم که در این کتاب سعی شده با نگاهی که آقای دکتر داوری نسبت به توسعه‌یافتگی به میان آورده‌اند، از وجوه مختلف به عقل توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی اندیشه شود. انتظاری که از خوانندگان محترم هست آن است که به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح نباشند، بلکه اجازه بدهند همچنان در این موضوع تفکر شود.

 8- جمعی از رفقا در کنار هم نشستیم تا نسبت به حضوری که انقلاب اسلامی در این تاریخ می‌تواند داشته باشد گفت‌وگو کنیم. نتیجه‌ی این گفتگو‌ها همه و همه منجر به آن شد تا افق‌هایی که به ظاهر آشکار نبود، تا اندازه‌ای آشکار شود و خطای بزرگی است اگر خوانندگان این کتاب گمان کنند مطالب از قبل روشن بوده و تنها بر سر مسائل جزئی گفت‌وگو می‌شده که هرگز چنین نبوده. آری! بستر تفکر در نسبت با تاریخی که در آن قرار داریم، جمعِ رفقا را در برگرفته بود تا هرکس آنچه را که یافته است به ظهور و گفت آورد و هرکس آینه‌ای شود تا دیگری حضور تاریخی خود را در آن آینه اندیشه کند. با توجه به این امر است که باز تأکید می‌شود به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح و روشن نبوده‌ایم، زیرا باید اجازه داد همچنان در موضوع، تفکر شود و به چشم‌اندازی نظر شود که إن‌شاءالله در مقابل‌تان گشوده می‌شود.

 9 – مکرر بر این موضوع اشاره می‌شود که «تفکر، تاریخی است» تا از تفاوتی که باید بین جمع اطلاعات، با تفکر و تذکری که باید در مواجهه با انقلاب اسلامی به ظهور آید، غفلت نگردد و خواننده‌ی محترم با نوعی خودآگاهیِ تاریخی موضوعات مطرح‌شده در کتاب را دنبال کند. مسلّم این کار آسانی نیست زیرا هنوز عادت نکرده‌ایم تا «تفکر» را امری جدا از جمع اطلاعات و یا امری غیر از  قیاس مطرح شده در منطق صوری بدانیم.

10- آنچه در این کتاب با آن روبه‌رو هستید نظر به تمامیت تاریخی است که ما در آن قرار داریم و شرایطی که بر اساس این تاریخ با آن روبه‌رو هستیم و این غیر از آن است که بحث‌های مطرح‌شده در حدّ توصیه‌هایی باشد برای رفع مشکلاتی که روبه‌روی ما قرار گرفته که به صورت اُبژه‌ی زندگی به آن‌ها می‌نگریم و در کسوت مصلحان تاریخ در جهان مدرن یا جهان سنتی بخواهیم در این تاریخ حاضر باشیم، که در جای خود لازم است. حتی در این کتاب بحثِ به روزکردن خود و جامعه‌مان مطرح نیست. بحث در حضوری است با هویت کاملاً منسجم که در شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این تاریخ به ظهور آمده و ما با تفکر و حضور در چنین تاریخی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. آنچه در مقابل شما است حاصل آن گفت‌وگو‌ها است ولی در بستری مشخص که یعنی حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است.

11- مسلّم در این کتاب هیچ ایده‌آل فلسفیِ از پیش تعیین‌شده‌ای در میان نیست، بلکه بر این هستیم که با همین گفت‌وگوهایی است که در بستر تاریخ انقلاب اسلامی شکل گرفته، باید چیزی ظهور کند و اجمال‌هایی به تفصیل در آید، همان‌طور که مدرنیته طیّ فرآیندی تاریخی به مرور به انسجام قرن بیستمیِ خود رسید، با این تفاوت که انقلاب اسلامی پشتوانه‌ی معرفتی خاص خود را دارد که آن قرائت خاص است از دیانت و از این جهت امری پست مدرنی نیست که عملاً به نحوی ادامه‌ی جهان مدرن باشد، بلکه انقلاب پشتوانه‌ی دیانتی و یا فلسفی خود را دارد و جهان مدرن با پشتوانه‌ی فلسفی خاص خود در تاریخ حاضر است ولی با این‌همه از مواجهه‌ی دو فلسفه نباید غفلت کرد، در عین آن‌که فلسفه‌ای فلسفه است که سایر فلسفه‌ها و متفکران را بفهمد. امری که سعی شده در این کتاب اتفاق بیفتد و بر این امر افتخار می‌کنیم.

 ۱2- وقتی متوجه باشیم در این تاریخ، هر جامعه و فرهنگی راه خاص خود را دارا است و باید در همان راه قدم بگذارد تا درکی درست از خود به‌دست آورد، آیا می‌توان در این افق اندیشه کرد که راه خاص ما در این تاریخ و در این جغرافیا، فهم حضور در «جهان بین دو جهان»، در بستر انقلاب اسلامی است؟ امری که این کتاب سعی کرده در زوایای مختلف به آن بپردازد.

 13- نقد و تأیید نسبت به شرایطی که در آن قرار داریم، کمابیش در بین کسانی که به انقلاب اسلامی تعلّق دارند به صورت‌های گوناگون مطرح بوده و هست و نظرات آن‌ها عموماً حکایت از دلسوزی‌ آن‌ها دارد. ولی بحثی که در این کتاب مطرح است مربوط به مفهوم‌سازی اکنونِ تاریخی ما می‌باشد که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده و این‌که در کجای تاریخ خود ایستاده‌ایم تا هویت خود را در آن جایگاه درک کنیم؟

14- همچنان‌که در جای‌جای کتاب روشن است، ما نمی‌توانیم به نسبت خود با توسعه فکر نکنیم و گمان کنیم تفکر در این موضوع، امرِ ساده‌ای است ولی با این‌همه متوجه هستیم اگر معنای تاریخی خود را در نسبتِ دوگانه‌ی بین توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی متوقف کنیم، عملاً نمی‌توانیم از تمدن نوین اسلامی که بیرون از این دوگانگی خود را تعریف کرده است، سخن بگوییم. با توجه به این امر متوجه خواهید شد قسمت‌های نسبتاً مهم‌کتاب با رفت و برگشت‌های ممتد، به امر توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی پرداخته تا نظرها به چشم‌اندازی معطوف شود که در عین آزادی از دوگانگی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی، بیگانه از آن دو نباشد و این امر می‌تواند یکی از نمونه‌های تفکر نسبت به تاریخی باشد که در آن قرار داریم.

 15- مسلّماً فرق بین انسانی  که ایران را در جهان کنونی می‌فهمد با کسی که ایران را یک کشورِ جدا از جهان می‌شناسد، بسیار زیاد است و مخاطب این کتاب کسانی‌اند که نه‌تنها ایران، بلکه بنا دارند انقلاب اسلامی و حتی دیانت را در جهان کنونی فهم کنند، تا در این عصر حاضر باشند، زیرا ایرانِ معاصر، ایران یک تمدن و انقلاب است با ثمرات تاریخی خود در مواجهه با جهان مدرن که از آن متأثر شده و می‌تواند تاثیرگذار باشد و معنای حضور در جهان بین دو جهان در این رابطه معنا دارد که انقلاب اسلامی می‌تواند در این جهان شرکت کند بدون آن‌که منفعل باشد.

 16- کتابی که در مقابل خود دارید با این سؤال روبه‌رو است که در ایرانِ اکنون، نقش اساسی را چه امری برعهده دارد و چرا معتقدیم ما ضروری‌ترین «بودنِ» خود را باید در ایران، آری! در ایران، ولی با هویت اسلامی و انقلابی دنبال کنیم وگرنه گرفتار نیهیلیسمی می‌شویم که جهان را در برگرفته و بی‌معنایی را تا مغز استخوان‌ها نفوذ داده و شهید حاج قاسم سلیمانی متذکر عبور از آن پوچی بود، یعنی اولاً: ما برای شروع در نقطه‌ی صفر نیستیم. ثانیاً: نسبت به نظریه‌ی حضور خود در این تاریخ فکر کرده‌ایم.

17- قبل از انقلاب اسلامی، در تاریخی بودیم ماورای حضوری که فرهنگ مدرنیته برای‌مان تعریف کرده بود، تصوری از خود نداشتیم و امیدی برای آن‌که بخواهیم انسان دیگری باشیم به سراغ ما نمی‌آمد، ولی با انقلاب اسلامی افق‌های تازه‌ای با نگاه آنتولوژیک و هستی شناسانه برای فهم مسائل ایران معاصر برایمان گشوده شد، تا به بودنی که مخصوص خِرد قومی و دینی ما باشد، فکر کنیم و با عقلانیتی که از گذشته ما گسسته نیست، در جهان امروز حاضر شویم و بشری باشیم عبورکرده از نیهیلیسم که تنها چنین بشری و بشر واقعی است از آن جهت که توانسته به جای اسارت در  نیهیلیسم و یا فرار از آن، از آن عبور کرده باشد.

 18- کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» می‌خواهد جوابگوی این پرسش باشد که چه فهمی باید از خود و از ایران و از دیانت در این تاریخ داشته باشیم، تا بتوانیم در این تاریخ، آری! در این تاریخ، ولی با هویت قدسی زندگی کنیم؟ شواهدی در کتاب به میان آمده است که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نه‌تنها خودشان چنین فردی بودند، حتی چنین راهی را روبه‌روی ما گشودند و آن نوعی جهان‌مندی است در مقابل جهان‌مندیِ مدرن و این‌که معیارهای توسعه‌یافتگیِ جهان مدرن، توسعه‌یافتگی ما نیست، هرچند نباید از توسعه‌یافتگی جهان مدرن بیگانه بود ولی ما به آن نوع توسعه‌یافتگی یا پیشرفتی نیاز داریم که با گذشته‌ی تاریخی خود در آن حاضر باشیم و این حضور، با حضوری که امثال ژاپن و یا کره‌ی جنوبی در آن‌ها حاضر شدند، متفاوت است.

19- فهم اجتماعیِ ما نیاز به نظریه‌ای دارد تا اولاً: بتوانیم جهان جدید را فهم کنیم تا توقف تاریخی نداشته باشیم و ایران و انقلاب را در جهان ببینیم. ثانیاً نه‌تنها از نقدِ ضعف‌های جهان مدرن غفلت نکنیم بلکه متوجه‌ی تراث گذشته‌ی خود نیز باشیم، در عین آن‌که از نقد گذشته‌ی خود، آن‌جایی که باید نقد شود هم کوتاهی نکنیم. باید پرسید از چه افقی می‌توان از یک طرف به جهان مدرن و از طرف دیگر جهان گذشته‌ی خود نزدیک شد و با افراد و افکار تعامل کرد، تا آن‌ دو موضع در «جهان بین دو جهان» جایی داده باشند؟

 از متفکرانی مثل هگل و هایدگر و دکتر داوری چه مطالبی باید برگیریم بدون آن‌که مقلد آن‌ها شویم؟ در این کتاب اگر نامی از متفکران مذکور برده می‌شود و در نظام اجتماعی «جهان بین دو جهان» نسبت به افکار و نظرات آن‌ها فکر شده، این کار نه از سر تقلید از آن‌ها بوده و نه نگاهی التقاطی صورت گرفته، بلکه مواجهه‌ی بوده برای قدم‌گذاردن و حضور در جهانی متفاوت، مثل رجوع فارابی به فلاسفه‌ی یونان با حضور در جهانی که خود او آن جهان را یافته بود و مطالب آن فیلسوفان را از آنِ جهان خود کرد که آن جهان با اسلام به ظهور آمده بود.

 ۲0- اساس مدرنیته، اومانیته می‌باشد یعنی انسانی که در مناسبات اجتماعی خود به جای خدا نشسته و در آن صورت دیگر جایی برای خدا نیست و در این فضا حقوقِ انسانی اصالت دارد که محور شخصیت او امیال و هوس‌های او می‌باشد. در نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» نیز همچنان بحث در حضور انسان است، ولی بدون آن‌که آن انسان احساس بی‌خدایی داشته باشد، بلکه برعکس انسانی در میان است که خود را در بیکرانه‌ی حضور خدا در عالم، در نگاهی که اندیشه‌ی «وحدت وجود» مدّ نظر دارد، احساس می‌کند، احساسی که از دوگانگی سوبژه و ابژه رسته است.

 21- وقتی متوجه باشیم عالم انسانی آن‌گاه به اصالت می‌رسد که متوجه‌ی هویت عینُ‌الربطی خود نسبت به خداوند بشود و این ربط را احساس کند. در این صورت از اُبژه‌کردنِ خداوند نسبت خود، عبور نموده و خود را در حضور بیکرانه‌ی خداوند در آغوش خدا احساس می‌نماید و «بالحق» در عالم حاضر می‌شود، در این حالت است که انسان از جهان مدرنیته که انسان سوژه می‌شود، خارج شده‌ و به جای آن‌که توهمات بشری جایگاه انسان را معلوم کند، انسان با رفع حجابِ بین خود و حضور خداوندی که او را در بر گرفته، خود را و جایگاه خود را می‌یابد و اصیل‌ترین نسبت‌ها که همان هویت تعلّقی و عین‌الربط‌بودنش نسبت به خداوند می‌باشد را احساس می‌کند و معنای در جهان بودن را به واقعی‌ترین شکل می‌یابد، آن هم بودنی بی‌انتها و بدون فروبستگی افق‌ها. انقلاب اسلامی با درک حضور چنین انسانی در این تاریخ، جواب انسانی است که خود را در جهان احساس می‌کند ولی با واقعی‌ترین احساس.

 ۲2- حضور در جهان بین دو جهان از طریق انقلاب اسلامی، نه دست‌کشیدن از زندگی است و نه غفلت از ابعاد قدسی انسان در عرصه‌ی زندگی در این تاریخ و نه پشت‌کردن به عقل مدرن است و این نوع حضور در جهان، نوعی خودآگاهی و یا ایمان به ایمان است و پذیرش سنگینیِ ایمان به ایمان به جای برگشت به گذشته که انسان‌ها با ایمانی بسیط و ساده به‌سر می‌بردند. با حضور در ایمان با ایمان است که می‌توان در تاریخ آخرالزمانی حاضر شد و با نور آن ایمان بر ظلمات غلیظ آخرالزمان غلبه کرد. اگر ضعف‌های خود را در این رابطه نشناسیم نمی‌توانیم به «جهان بین دو جهان» که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است، فکر کنیم.

23- انقلاب اسلامی با حضور در این تاریخ، خواهی نخواهی افق جدیدی را در فهم ما از خود و از جهانی که در آن قرار داریم، پیش آورده است. هم‌دوشی با انقلاب اسلامی در این جهان، موجب بصیرت در زمان‌شناسی و رخداد فهم می‌شود. تا از طریق تجربه‌ی انسان از خودش در این تاریخ باشد، آن هم در راستای حضور در «جهانی بین دو جهان» با آمیزش افق‌های فهم در تاریخی که شروع شده  و درکی که انسان از حضور نامتناهی از خود به‌دست می‌آورد.

24- همچنان‌که در هستی‌شناسی، انسان متفکر به آغازِ آغازها نظر می‌کند و از این طریق در جایگاه موحدین قرار می‌گیرد، همان انسان می‌تواند متفکرانه در مسائل اجتماعی- سیاسی نیز به آغازِ آغازها نظر کند و ریشه‌ی تاریخی فکری مشکلات را ارزیابی نماید و راهِ برون‌رفت از آن‌ها را بنمایاند و در این فضا به «جهان بین دو جهان» فکر کند وگرنه گرفتار تأخّر تاریخی خواهیم شد که در آن صورت تلاش‌های دلسوزانه‌مان کار به جایی نمی‌برند. زیرا برای رفع مشکلات به «جهان بین دو جهان» فکر نکردیم و خواستیم با ادامه‌ی تاریخ تجددزده، مشکلات تاریخی خود را رفع کنیم.

 25- آن وقتی که بسیاری از دلسوزان نظام اسلامی و حتی منتقدین نظام، احساس می‌کنند مشکلاتی جهت ادامه‌ی کار در پیش رو دارند که صورت انسداد به خود گرفته، تصور می‌شود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری است که می‌تواند به مدد تفکر آن‌ها بیاید و خود را در کنار کسانی احساس کند که در این روزها همچنان در فضایی حاضرند که آن فضا، فضای درک تاریخی «انقلاب اسلامی و طلوع بین دو جهان» است.

 26- در نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» از یک طرف نگاهی که باید به آزادی انسان کرد و آن را پاس داشت، مدّ نظر قرار می‌گیرد، زیرا این نظریه متوجه‌ی احساس حضوری است که بشر جدید در این تاریخ در خود احساس می‌کند و از طرف دیگر با نگاهی که به اسلام دارد از کرامت انسانی انسان‌ها و هویت خلیفة اللّهی آن‌ها غفلت نمی‌شود، تا انسان‌ها احساس پوچی و سرگردانی کنند و یا تعصب جای تفکر را بگیرد.

 27- برای درک جهانی که در آن قرار داریم نظر و برداشت‌ متفکران از این جهان، به کار ما می‌آید و از این جهت رجوع به آن‌ها برای درک بیشتر جهانی است که در آن به سر می‌بریم و از آن طرف با گوش‌سپردن به انتقادهایی که از سر انصاف می‌شود معلوم می‌کند کجا باید باشیم ولی در آنجا نیستیم. با این‌همه در پاسخ به انتقاد کسانی که می‌گویند ما روایت فلسفی از ایران معاصر نداریم، خواهیم گفت: متأسفانه آن‌ها  در تاریخی که اقتضای حضور در «جهانی بین دو جهان» است فکر نمی‌کنند و حاضر نیستند و بهتر است آن‌ها به این نحوه بودن فکر ‌کنند که به فهم ایران معاصر گره خورده است. امری که با انقلاب اسلامی در تاریخ ما واقع شده است. عمده سمت و سوی ما در این تاریخ است که با شناخت مسائل‌مان می‌توانیم و نسبت به دریچه‌هایی که به سوی ما گشوده شده، نقش‌آفرین باشیم و نه منفعل از فرهنگ غربی.

 28- ایرانِ امروز، بخواهیم و نخواهیم از جهان مدرن بیرون نیست، عمده آن است که آیا ما می‌توانیم در مواجهه با این پدیده‌ی مدرن زیستی را برای ملت خود شکل دهیم که نه نسبت به واقعیت جهان مدرن چشم برهم گذارد و نه راهکار‌های حیات اسلامی شیعیِ خود را فرو بکاهیم و تحت عنوان دینِ حدّاقلی، عملاً دیانت را در محدوده‌ی امور فردی نسبت به حیات اجتماعی خود به حاشیه ببریم و انقلاب اسلامی را در محدوده یک فعالیت سیاسی که به جای نظام شاهنشاهی، نظام جمهوری اسلامی را جایگزین کرده؛ در نظر بگیریم بدون تصرف در امور سکولار اقتصادی و آموزشی و اداری؟ نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» متوجه‌ی راهی است برای زندگی دینی در همین تاریخ، بدون آن‌که حیات اسلامی شیعیِ خود را در محدوده‌ی امور فردی فرو بکاهد.

 29- حضور در «جهانی بین دو جهان» از طریق انقلاب اسلامی، نوعی عبور از آرمان‌های فرهنگ مدرنیته است به سوی آرمان‌هایی که بدون پشت‌کردن به زندگی، متوجه‌ی ابعاد قدسی و معنوی انسان است و این در صورتی است که هر متفکری می‌داند در این تاریخ نقشِ اثرگذاری ایرانِ انقلابی را نمی‌توان نادیده گرفت و فهم ایران با هویت «جهانی بین دو جهان» امری است که از یک طرف خودِ ما باید متوجه‌ی نقش جهانی آن باشیم و از طرف دیگر جهان را باید متوجه‌ی این امر کرد و تلاش کنیم نسبت به آنچه در آن هستیم از طریق خودی و غیرخودی، غفلت نشود.

30- فهم کلّی ما نسبت به موقعیتی که ایران در بستر انقلاب اسلامی دارد، امر مهمی است و این‌که فهم ما از انقلاب اسلامی در این تاریخ باید نسبت به وجه «عقلی» و «اشراقی» آن، یعنی به هر دوی آن باشد، تا سیر خودآگاهی ما نسبت به خودمان فهمی همه‌جانبه گردد و از طرفی بتوانیم خود را در جهان تعریف کنیم تا به چشم‌اندازی که باید از ایران امروزین داشته باشند، فکر کنند و گمان نشود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری ایدئولوژیک و غیر معرفتی است، در حالی‌که می‌توان به آن نظریه به عنوان امری تاریخی فکر کرد، به‌خصوص که اموری واقعی، مثل دفاع مقدس در مقابل جهانیان هست که با خود معنای خاصی از انقلاب اسلامی را در مقابل همگان قرار داد و مکتب مقاومت را الهام‌بخش هسته‌های مقاومت در جهان نمود.

 ۳1- فهم تازه‌ای از سنت و مدرنیته در بستر انقلاب اسلامی، جهت حضور در تاریخی دیگر و عصری دیگر به ظهور آمده، و این غیر از برگشت به گذشته‌ای است که آن گذشته، امروز حضوری فعّال ندارد، بلکه حضور در تاریخ جدیدی است نسبت به غفلتی که در تاریخ تجدد از امور قدسی داشتیم و ما به خودآگاهی رسیده‌ایم تا امور قدسی در همه‌ی مناسبات جامعه‌ی جدید حاضر باشند. زیرا تجربه گذشته نشان داده شناخت امور قدسی در این تاریخ و درک جایگاه امروزین آن‌ها امری است لازم و بدون چنین حضوری گرفتار انواع توهّمات در زندگی از یک طرف و خودبزرگ‌بینی از طرف دیگر می‌شویم.

 ۳2- باید به بعضی از روشنفکران و دانشگاهیان گوشزد نمود، بیرون قراردادن انقلاب اسلامی در تاریخ ایرانِ اصیل، ما را از این‌که به امروزمان درست فکر کنیم باز می‌دارد، در حالی‌که مبانی حضور انقلاب اسلامی، جدای از فضای فکری سیاسیون، در این تاریخ حاضر و قابل فهم می‌باشد و بدین لحاظ باید به خودِ تازه‌ای فکر کرد که از گذشته منقطع نیست ولی مربوط به این تاریخ و این اکنون است و نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» به چنین اکنونی می‌اندیشد.

33- از یک طرف در شرایطی از نظر زبان و باورهای دینی به‌سر می‌بریم که زبان و باورهای‌مان ما را به گذشته‌ی خود به‌خوبی پیوند نمی‌زند و از طرف دیگر جهان جدید، گذشته‌ی ما را به گذشته تبدیل کرده است، حال برای آن‌که زبان و دین امروزمان از گذشته، امکانی برای حضور در آینده بسازد، باید به موقعیت امروزین خود به درستی فکر کرد، موقعیتی که می‌تواند با حضور جدّی در «جهان بین دو جهان»، گذشته را در آینده حاضر کند و این امری است که از متفکران واقعی بر می‌آید که عالم را ظهور گام به گام حضور خداوند می‌دانند و می‌فهمند در چه تاریخی زندگی می‌کنند و با چه انسانی روبه‌رو هستیم.

 34- ما از یک طرف با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد، هیچ‌وقت نمی‌توانیم فهم خود را مبتنی بر مسائلی قرار دهیم که فیلسوفان قرن نوزده و قرن بیستم اروپا پیش آورده‌اند، ولی از طرف دیگر خودشناسیِ تاریخی ما به جهانی که در آن به‌سر می‌بریم گره خورده و آن متفکران از دکارت تا گادامر، متعلّق به جهانی هستند که ما در آن زندگی می‌کنیم و از این جهت آن متفکران متعلّق به ما می‌باشند تا مسائل تاریخی امروز خود را درست بشناسیم و بدین لحاظ در جای جای کتاب از متفکران فوق الذکر سخن به میان می‌آید، بدون آن‌که از مدنیّتی که در آن هستیم غفلت کنیم، همان‌طور که جناب فارابی و ابن سینا با نظر به مدنیّتی که در آن زندگی می‌کردند سراغ یونان رفتند و از آن طریق فراتر از محلی‌بودن، خود را در جهان حاضر کردند.

 35- اگر به این نکته فکر کنیم که «فهمْ» به معنای واقعی آن به وضعیتی که فهم در آن واقع می‌شود ربط دارد و هیچ فهمی از آن جهت که فهم است و نه اطلاعات، بدون وضعیت و بدون نسبت به تاریخی که در آن هستیم، رخ نمی‌دهد به همان معنایی که گفته می‌شود «فهم، در جهان‌بودگی رخ می‌دهد» و با نظر به وضعیتی که در تاریخ‌مان پیش می‌آید موقعیت خود و دیگران را تفسیر می‌کنیم. آری! اگر فهم این‌گونه به‌وجود می‌آید، شرط رخداد فهم برای ما در این تاریخ فهمِ نسبتی است که باید با انقلاب اسلامی در این جهان، برایمان پیش آید.[1] و این همان حضور در «جهان بین دو جهان» است از آن جهت که در رخدادِ فهم بین گذشته و حال نسبتی برقرار می‌باشد.

 36- در کتاب پیش رو از زبان آقای دکتر رضا داوری از توسعه‌یافتگی به صورت‌های مکرر صحبت شده ولی نه از آن جهت که انسان سوژه باشد بلکه از آن جهت که ما در تاریخ انقلاب اسلامی قرار گرفته‌ایم و باید از خود شروع کنیم و حضور در جهانی که «جهان بین دو جهان» است، می‌تواند وصف توسعه‌نیافتگی و توسعه‌یافتگی ما را درست توضیح دهد، زیرا ما با دو جهان روبه‌رو هستیم، ولی هیچ‌کدام از آن دو جهان هم نیستیم و غفلت از آن موجب می‌شود فهم درستی از خود در جهان معاصر نداشته باشیم و گرفتار دوگانه‌ی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی و گرفتار دوگانه‌ی سنت و مدرنیته باشیم. در حالی‌که حضور در «جهان بین دو جهان»، بودنِ دیگری است و اقتضائات خود را پیش می‌برد و چیزی غیر از فرهنگِ مدرنیته و انتقاداتی که به آن هست را دنبال می‌کند.

 37- تصور بنده آن است که مسئولیت‌پذیری نیروهای انقلاب اقتضا می‌کند به حضور در «جهان بین دو جهان» به معنایی که در کتاب به آن پرداخته شده فکر شود تا به جای نفی خرد مدرن و یا شیفتگی نسبت به آن، جایگاه آن در این تاریخ که تاریخ انقلاب اسلامی است، معلوم شود. بنده مطابق تجربه‌ی خود، حضور هستی‌شناسانه در این تاریخ را این می‌دانم که عرض شد و البته این حضور، ساختار و گفتار خود را می‌طلبد که در وجدان ملت ما نهفته است، وقتی در تاریخ خود مستقر شوند، همانند استقراری که ما در شرایط دفاع مقدس پیدا کردیم.

 38- اگر بپذیریم نشانه‌ی یک فرهنگِ بزرگ آن است که اقیانوس‌گونه، سایر فرهنگ‌ها را در آغوش می‌کشد و از آنِ خود می‌کند، با حضور در حضور تاریخیِ خود با انقلاب اسلامی، با هویت «جهانی بین دو جهان»، بسیاری را که «دیگری» و «غیرخودی» می‌پنداریم، «دیگری» نیستند. زیرا آرمان‌های انقلاب اسلامی، آرمان‌هایی است فطری و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خود فطرت متعیَّن انسان‌ها در این تاریخ بودند متذکر فطرت انسان‌ها شدند و آن‌ها را در خودشان برانگیزاندند و این نگاه به انقلاب غیر از نگاه روشنفکران است که روح انقلاب را تقلیل می‌دهند و عملاً در این تاریخ نوعی سرگردانی برای مردم پیش می‌آورند.

 39- ما در مواجهه با جهان مدرن با نظر به هویت قدسی و ایرانی خود، به انقلاب اسلامی رسیدیم و از این جهت در جهان حاضر شدیم ولی «در جهانی بین دو جهان» و از آن‌جایی که وقتی انسان خود را در جهان احساس کند، خود را درخانه می‌یابد، به همان معنای «سفر به سرزمین‌های فکری بیگانه برای بازگشت به وطن»، تا از گردونه‌ی جهانی خارج نشویم ولی در بازگشت به خویشتن به‌سر ببریم و خود را در جایی صورت‌بندی کنیم که متعلّق به جامعه‌ای است که ما را از انقلاب اسلامی فاصله نمی‌دهد، تا ترسی که ناشی از کاستی‌های معرفتی است جای سلحشوری را نگیرد.

 ۴0- درک حضور در «جهان بین دو جهان» نیاز به تمرینی دارد که انسان‌ها در رویارویی با حقیقت به آن می‌رسند و آن چشم‌اندازی است از «نمودن» و «نبودن» و با اراده‌ای که اراده به سوی حقیقت است در این حالت احساس حضور در «جهان بین دو جهان» به صورتی اجمالی تجربه می‌شود و این همان نحوه‌ی رویارویی با «وجود» است در این تاریخ.

 41- اگر هویت انسان عین ربط و عین نسبتی است بین او و حقیقت و تنها توسط چنین نسبتی است که انسان هویت و تعیّن پیدا می‌کند و از آن‌جایی که «وجود» به عنوان حقیقت، در هر عصری ظهور خاصی دارد و شواهد زیادی حاکی از آن است که انقلاب اسلامی ظهور «وجود» در این تاریخ است، پس تنها با نسبتی که با انقلاب اسلامی، به عنوان مصداقِ «وجود» پیدا می‌کنیم، هویت و تعیّن می‌یابیم و از توهّمات دوران رها می‌شویم. آن هم از انقلاب اسلامی که حضور تاریخی آن، عین حضور در دو جهان است تا نسبت به حقیقتِ دوران گشوده باشیم و از آن متأثر شویم و خود را به آن بسپاریم و به کارهای بزرگ دست بزنیم.

 ۴2- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» روش سیر به سوی حقیقت را در بستر تاریخیِ انقلاب اسلامی به بشریت نشان دادند و از این طریق مسیر حقیقت‌جویی را دگرگون کردند و شهدا متوجه‌ی این مسیر شدند که چگونه حکومت با این‌که عموماً صورتی زمینی دارد، می‌تواند هویت آسمانی به خود بگیرد و «جهان بین دو جهان» شکل گرفت تا امیدواری برای رسیدن به حقیقت به صورتی تازه ظاهر شود.

 43- آیا نباید به این نکته اندیشید که حقیقت در زمان ما طوری ظهور کرده که ظهور آن مخصوص حضور ما در «جهان بین دو جهان» است. آن کس یعنی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» توانست این راز را بگشاید که با حقیقت‌های ظهوریافته در گذشته آشنا بود و می‌دانست در تاریخی که حقیقتاً خدا به حاشیه رفته و پایان‌یافته، چگونه خدا را به تاریخ برگرداند، بدون آن‌که منتظر باشد تا ما به آن گذشته برگردیم و خداوند را بیرون از زندگی جستجو کنیم.

 44- از مباحثی که در این کتاب بر آن تأکید شده، فهم انسان جهان مدرن می‌باشد از آن جهت که این انسان بیش از حدّ خود را به مثابه فرد یا اندیویدیوم(individum) می‌بیند و به هر امری از جهت نسبت آن با فردیتِ خویش نظر می‌کند. به بیانی عام‌تر خود را سوژه‌ای می‌یابد که هر امری در نسبت با سوژه‌گی او تعیُّن پیدا می‌کند و این انسان در دوره‌ی مدرن سازنده‌ی اجتماع می‌شود و در این حالت هرکس ملاک حقیقت می‌گردد. برای عبور از چنین شرایطی بدون آن‌که بخواهیم از اجتماعی مدرن به قبیله برگردیم، به حضوری خاص در این تاریخ باید فکر کرد که به نظر می‌آید همان حضور در «جهانی است بین دو جهان» که به عنوان موضوعی تاریخی در نظر به حقیقت، حضور جهانی انسان را در این زمان مدّ نظر دارد.

 45- با نظر به آن‌که انسانِ مدرن در جهانی است که در حال چشم‌پوشیدن از آسمانِ حقیقت و چشم‌دوختن به قدرت و خشونت است، انقلاب اسلامی به‌عنوان «جهان بین دو جهان» در مقام جمع قدرت و حقیقت می‌باشد؛ دو امری که با شکوه و والایی انسان همراه است و نمی‌توان از هیچ‌کدام چشم‌ پوشید، زیرا حقیقت بدون قدرت نوعی ناتوانی است و قدرت بدون حقیقت، نوعی خودکامگی.

46- کسی که در صدد حضور در جهانی غیر از جهان شکست‌خورده‌ی مدرنیسم است، باید بداند اگر به صورتی بنیادین به هویت انسانی فکر نکند که در این تاریخ از یک طرف به دنبال اراده‌ی آزاد است و از طرف دیگر در طلب هویت قدسی؛ نه از جهان مدرنیسم که نظر به اراده‌ی آزاد انسان دارد، بیرون آمده و نه جواب طلب هویت قدسی انسان را داده است. زیرا انسانی در صحنه است که حقیقت را در چشم‌اندازِ خود جستجو می‌کند و نه در باورهای ذهنی و انتزاعی‌اش. نظر به «جهان بین دو جهان» دقیقاً متوجه‌ی دو نکته‌ی فوق می‌باشد زیرا از انسانی که نسبتی با حقیقت ندارد، کاری ساخته نیست چرا که چنین انسانی نه عزم بلند دارد و نه روح بلند.

47- متفکران معاصر چه در داخل و چه در خارج، هر کدام به گونه‌ای ضعف و کاستی‌های تمدن جهان مدرن را آشکار ساخته‌اند بدون آن‌که به بدیلی در مقابل آن فکر کنند که آن بدیل در عین فهم انسان جدید، نظر به حقیقت دارد تا سیطره‌ی اراده‌ی معطوف به قدرت در محاق رود. باید به بدیلی فکر کنیم که با جوشش خود، وضع تفکر انسان به خودش را دگرگون کند و از غفلت نسبت به جهان گمشده‌ی خود، به خود آید و سهم «روح» به انسان برگردد و جان‌های پاره‌پاره‌شده دوباره دوخته شود و وجودهای از هم گسسته و هستی‌های متلاشی‌شده و جهانِ ذرّه‌ذرّه‌گشته؛ همه و همه ترمیم گردد و این کار، کار عارفِ واصلِ آگاه به زمانه‌ی خود بود به نام حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خداوند به این تاریخ عطا کرد تا با دگرگونیِ بنیادهایِ جهان تجددزده، امکان احیای حقیقت برای بشریت فراهم شود در «جهانی بین دو جهان» که از یک طرف عین حقیقت فرهنگ‌های گذشته نیست و از طرف دیگر نسبتی با حقیقتی که در گذشته تجربه شده، دارد. آیا راهی را که بشر گم کرده است در چنین تاریخی نمی‌توان یافت؟

48- مگر می‌شود به حقیقت بیندیشیم و انتظار ظهور رخدادی بیرون از جهان مدرن نداشته باشیم و همه‌ی امکانات انسانی را در این راستا به‌کار نگیریم تا از مناسبات سیطره‌ی قدرت و خشونت آزاد شده و در جهانی حاضر شویم که بیرون از ظلمات آخرالزمانی، امکان رویارویی و مقابله با آن ظلمات را برای ما فراهم کند و به ما زندگی ببخشد؟

 


[1] - از آن جهت که تاریخ نمی‌تواند ابژه شود. 

30419
متن پرسش
سلام: در ارتباط با سوال ۳۰۳۹۲ راجع به قرض الحسنه فرمودین: قرض الحسنه همیشه قرض‌الحسنه باید باشد. ولی وقتی با تورم روبه‌رو هستیم، اگر قرض‌دادن‌ها طوری باشد که تورم در آن لحاظ شود، شاید انگیزه‌ی قرض‌دادن‌ها بهتر شکل بگیرد. ولی به هر صورت آن کسی که با فرض تورم قرض می‌دهد، در این شرایط ثواب دو چندان می‌برد. مطابق بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله و طرح کلی مراحل انقلاب اسلامی در سال ۷۹ و نیز در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی مراحل خودسازی، جامعه پردازی و تمدن سازی، حیات انقلاب اسلامی اکنون در مرحله تحقق دولت اسلامی و اداره امور جامعه بر اساس اسلام می باشد. آنجایی که مدل صحنه خودسازی محور را مخالفت با هوی نفس می دانیم در جهت تقرب الی الله همان هم در دولت سازی و جامعه سازی و تمدن سازی وجود دارد. آنجایی که شهادت و ایثار در جامعه محترم است پس در مسائل فردی نیز مناسبات باید بر اساس ایثار و احسان و مقاومت باشد. آنجایی که ساختارها و مدل اداره بانکی با توصیه ها و روش های خودسازی در تعارض است حداقل باید هشیارانه پیوست های جبرانی تضعیف هوی و تقویت تقوی تضعیف شاخص های تمدن غرب و تقویت شاخص های تمدن اسلامی را پیشنهاد و برقرار نمود و خردمندانه رفت به سمت رسیدن به مدل متناسب با جامعه تمدنی توحیدی و تحقق آن نه روش منفعت طلبانه را جولان داد. نمی شود محتوی الهی ولی شیوه اداره مبتنی بر هوی و منفعت طلبی خودخواهی باشد. آنجایی که خود سازی مبتنی بر تقوی و انگیزه های درونی می باشد ساختارها و نحوه مدیریت و برنامه های اداره جامعه نیز باید در مسیر و جهت اهداف عالیه الهی و تحقق آرمان های انقلاب اسلامی باشد روش اداره جنگ در دوران دفاع مقدس نیز تمدن ساز بود، بهترین فرماندهان با کمترین حقوق و حضور حداکثری بدون اجبار تا شهادت. روشی که هوی نفس در آن تقویت گردد و انگیزه های درونی و الهی در آن تضعیف می شود انسان ساز و تمدن ساز نیست در مقابل آن است. و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست می‌فرمایید. آری! آن‌کس که تا این اندازه متوجه شده که برای تحقق جامعه‌ی اسلامی حقیقتاً باید در میدان ایثار قدم زد، یقیناً بهره‌ی زیادی همانند برکاتی که شهدا نصیب خود کردند از زندگی می‌برند. از آن طرف باز نباید از این موضوع غفلت کرد که برای تمدن‌سازی باید احوالات انسان‌های متوسط را هم در نظر گرفت که تا آن حدّ حاضرند در کار قرض‌الحسنه وارد شوند، که نفعی نبرند، نه آن‌که ضرر کنند. موفق باشید

30418
متن پرسش
سلام به استاد بزرگوار: سالهاست درسهای شما را گوش میدم بیش از ده ساله. بعضی از بحثها را مینوشم و بارها به جان مینشانم. برای افرادی هم گاهی بازگو کرده‌ام و به دنبال ترویج این خوانش باطنی و پرمغز از دین هستم. گاهی اذکاری را انتخاب می‌کنم و مداومت دارم گاهی خوابهای جالبی می‌بینم. امروز دیدم که تعدادی آقایانی که در خواب می‌دانستم اینها بعدها شهید شده اند برای اینکه در پرواز همراه امام خمینی باشند باید این شرایط را بپذیرند و پذیرفته اند هیچ لباسی نپوشیده بودند و پارچه سفید نورانی روی آنها کشیده بودند باید می‌پذیرفتند در طول پرواز با امام بیهوش باشند و این بزرگواران پذیرفته بودند. همین که بیدار شدم متوجه شدم باید دست از خودی هامون برداریم تا امام ما را پرواز دهند. من خیلی خیلی دلتنگ راهنمایی حضوری و خصوصی از حضرتعالی هستم اگر امکان داره و صلاح می‌دانید دستگیری کنید. عصر نیمهء رجب به دنبال گشایشی هستم. امروز حمد که میخوندم احساس پرواز داشتم. اگر بزرگواران خواستند جوابی از حضرتعالی به بنده برسانند این شماره بنده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بشر امروز اگر چه تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته، دست‌هايي از ابريشم دارد، ولي قلبش آهنين شده و ماشينيسم تمام زواياي روان او را تسخير كرده است و لذا تمام ارتباطاتش را از تعادل خارج نموده، در چنین بحرانی هوشياري بزرگ آن است كه انسان بتواند روان خود را طوري مديريت كند كه نه‌تنها از بحرانِ خشونت‌بار و خشونت‌زای دوران جدید آزاد شود، بلكه بر خطاهاي گذشتة خود نيز اصرار نورزد و در کلیه روابط خود تجدید نظر کند.

    آدمی در همه اوقات و هرجا که هست، چه بداند و چه نداند، وجودش با نسبت‌هایی که دارد متعین می‌شود. حضرت سجاد (ع) در دعای مکارم‌الاخلاق در نیایش با خدای خود در طلب کشف بهترین نسبت‌ها با خود و دیگران و جهان و با خدای خود می‌باشند و ما را به دست‌یابی نکاتی دعوت می‌کنند که برای سکنی‌گزیدن و به‌سربردن در زندگی اجتماعی از ضروریات است. موفق باشید

30417
متن پرسش
سلام استاد، خدا قوت! معلم هستم و ارشد فلسفه تعلیم و تربیت رو دارم. ان شاءالله قصد دارم که در طرح ریزی تعلیم و تربیت اسلامی کار کنم و تولید علم کنم! حالا از شما استاد عزیز سوالی دارم. به نظرتون برای دکتری بخونم و امتحان بدم و بعد از دکتری به این هدف مشغول شوم یا نه مدت زمانی رو که برای دکتری صرف می کنم رو به تعلیم و تربیت اسلامی اختصاص بدهم و روی این کار متمرکز بشوم!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو کار ممکن است بخصوص اگر در مسیر دکترا، موضوع خود را در پایان‌نامه از همین ابتدا «تعلیم و تربیت اسلامی» تعیین کنید. موفق باشید

30416
متن پرسش
سلام استاد: روزیم به شدت کمه. چیکار کنم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صله‌ی رحم، خوش‌اخلاقی، تواضع، صداقت، تسلیم رضای حق، صدقه‌دادن. موفق باشید

30415
متن پرسش
سلام: با تشکر از مباحث مفید در خصوص کتب مقالات آیه الله شجاعی. یک سوال داشتم. در موضوع تضییع وقت و جلوگیری آن از خلوت دل اشاره ای به مثنوی می فرمایید. اما شعر مولانا را نمی گویید. ممکن است بفرمایید منظورتان کدام اشعار از مثنوی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به یاد ندارم. موفق باشید

30414
متن پرسش
سلام استاد گرامی ببخشید مزاحم وقتتون میشم: خیلی گلایه دارم از نفس سرکشم؛ از بداخلاقی هام؛ استاد من یک خانمم چرا نمیتونم لطیف باشم!؟؛ استاد با اینکه زندگی آرومی داشتم و واقعا خوشبخت، جدیدا خیلی کم حوصله و کم صبر هم شدم و همش تو خونه ما جر و بحث و دعواست. استاد چرا نمیتونم همسرم رو درک کنم یا گاهی ایشون درکم کنن!؟ چرا زندگی اطرافیان من اینقدر تجملاتی شده که منم می‌خوام کمی شبیه اونها بشم؟ واقعا من برای خونه وسایل بخرم هی باید سوال کنم اجازه هست اجازه نیست؟ اختیارمون تو زندگی چیه؟ چرا مردها ما رو کم عقل میخونن؟ چرا یه چهار تا کتاب میخونن فکر میکنن هرچی میگن درسته؟ استاد من از طلبه بودن خودم خسته شدم از این که همسرم درسهای شما رو گوش میده خسته شدم؛ از زندگی خسته شدم اگر واقعا پشت و پناهی داشتم این زندگی رو تمام می‌کردم. تو عالم چه خبره که من درکش نمی‌کنم؟ چه اتفاقی داره میفته که من آرامش ندارم؟ استاد خیلی مضطربم، دلم تنگه یه زیارته، یه گریه درست حسابی ولی ازش محرومم چون یه زنم نمیتونم اختیار صحبت داشته باشم چون آدم خوبی نیستم از نظر همسرم. آخه امام با من گناهکار چیکار داره؟ دلم برای به ظاهر مذهبی بودنامون میسوزه .دلم دنبال یه آرامش خاصه که آروم بشم. استاد فقط می‌خوام به آقایون بفرماییدحرفهایی که به ما میزنن فراموش میشه ولی قلب‌های که شکسته میشه دیگه جمع کردنی نیست. دعامون کنید عاقبت به خیر بشیم‌.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیره‌ی رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌واله» در مورد زنان آن بود که در عین رعایت همه‌ی انسان‌ها، طوری با همسران خود برخورد می‌کردند که بعضاً می‌گفتند پیامبر خدا، زنان را لوس کرده‌اند. قرآن ما را متوجه‌ی روح انسان‌هایی می‌کند که در مسیر رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» هستند و می‌فرماید این افراد «رُحماء بینهم» بین خود در راستای معیّت با پیامبر خدا برخورد صمیمی و با صفا دارند، چرا ما نتوانیم همدیگر را تحمل کنیم تا در جهان و در افقی حاضر شویم که رسول خدا حاضر بودند؟ موفق باشید 

30413
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد ما منزل سجده رو که از کتاب آداب نماز توضیح می دادند، فرمودند بعد از عبور از کثرات، منزل سجده عبور از همه ما سوی الله هست، سوال اول: ماسوی الله دقیقا به چی گفته میشه؟ سوال دوم: منزل سجده اگر نظر به باطن عالم باشد یعنی همان احدیت؟ مفهوم احدیت و توحید ذات یکی است؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «ما سوی الله» یعنی غیر از حضرت حق. ۲. همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

30412
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه‌الله: آیا استثناء تیراندازی از حرمت شرطبندی، می‌تواند مبنی بر تشویق مسلمانان بر انجام این امر باشد؟ در زمان حال می‌توانیم برای جذب جوانان و... در مساجد مسابقات شرطبندی تیراندازی راه بیاندازیم؟ نظر حضرت آیت الله حائری شیرازی را در این مورد تایید می‌نمایید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید از این طریق بنا بوده روحیه‌ی سلحشوری و جنگ‌آوری را در جوانان تقویت کنند. موفق باشید

30411
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ به سوالی فرمودید که اطلاعات مربوط به نفس می‌شود در حالی که بر اساس علم جدید بعضی اطلاعات مثل جدول ضرب یا اسامی پایتخت کشورها در قسمتی از مغز کد گذاری شده و نفس با مرتبط شدن به همان قسمت پاسخ این سوالات را میابد و به نظر شما اگر از روح میتی که تازه فوت کرده از اینگونه امور پرسیده شود می‌تواند پاسخگو باشد با توجه به اینکه یک ضربه به سر انسان گاهی همه این اطلاعات را از بین می‌برد و با توجه به اینکه شخص میت اسم امام و پیامبر خود را به یاد نمیاورد هر چند در اینجا حفظ بوده لذا فکر نمی‌کند علوم طبیعی مستقیما با مغز مرتبط بوده و با مرک از بین می‌رود ولی علوم ماورا طبیعی آن هم به شرط اینکه از طریق تهذیب و با علم حضوری باشند باقی می‌مانند؟ سوال من هم این بود که با فرض تایید مطالب ذکر شده اگر مغز دو انسان عوض شود چه خواهد شد؟ آیا من همان من است با اطلاعات جدید؟ خصوصا اینکه به گفته حکما بدن مادی بدن اصلی انسان نبوده و با بدن اصلی که همان جسم برزخی است اتحاد انضمامی دارد و این مطلب را پیچیده تر می‌کتد! اگر تفکیک علم را به دو دسته طبیعی و ماورا ضبیعی بپذیریم که یکی با مغز مادی مرتبط است و یکی مستقیما با نفس مرتبط است در صورت عوض شدن مغز می‌شود گفت هر یک از این دو نفر خودشان را همان شخص قبلی ادراک می‌کنند ولی درحوزه خصوصیات اخلاقی و اعتقادی ثبیت شده و ملکه شده در نفس تغیییری ایجاد نمی‌شود ولی در حوزه اطلاعات مادی شخص خودش را با اطلات جدیدی روبرو می‌بیند نظر جنابعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت نمی‌کند. زیرا آنچه هویت علمی داشته باشد، حتی علومی مثل ریاضیات، مربوط به نفس ناطقه می‌باشد. می‌ماند که اگر انسان ابزار ارائه‌ی آن را به هر دلیلی از دست بدهد، نفس نمی‌تواند آن را در عالَم بیرون ظاهر کند و یا ارائه دهد. مثل قوه‌ی بینایی که مربوط به نفس ناطقه است. ولی اگر چشم از بین برود، نفس نمی‌تواند از آن قوه در دیدن پدیده‌های خارج از ذهن خود استفاده کند. پیشنهاد می‌شود در این رابطه بحث «ده نکته در معرفت نفس» دنبال شود. موفق باشید

30408
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در مرحله چهارم مراقبه ماه رجب فرمودید احساس تبدیل به شهود می شود و متوجه حضرت ذات شدن. در کتاب حقیقت نوری اهل بیت هم فرمودید، برای فهم حقیقت حضرت علی (ع) باید ذات بین شویم. ارتباط با خود ذات. و فرمودید که نفس ناطقه متوجه نور می شود، رویت نور می کند، با ذات روبرو می شود، هر دو مطلب به یک معناست؟ یعنی شهود ماه رجب، همان متوجه نور شدن و رویت نور کردن است؟ روبرو شدن با ذات یعنی روبرویی با نور؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی در آن کتاب «نور» به عنوان مثال زده شد. به هر حال دل، وقتی زنده گشت در هر منظری نظر به ذات حقیقت در جلوه‌های مختلف دارد. مطلب در فص شیثی بهتر طرح شده. موفق باشید

30407
متن پرسش
سلام استاد عزیز و بزرگوار: استاد چگونه می‌توانیم خود واقعی خود رو به صحنه آورده و ناخود خود رو به حاشیه برد؟ تشکر از توجه شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود سری به کتاب «آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین» که روی سایت هست بزنید. موفق باشید

30406
متن پرسش
با سلام: شخصی دانشجور ترم آخر دانشگاه امیرکبیر تهران از بنده سوالی در مورد خواندن فلسفه ی صدرا در تهران که یک استاد فلسفه برای ایشون معرفی کنیم بنده شناختی نداشتم اگر می شناسید تا به این بنده خدا معرفی کنم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتیدی مثل جناب آقای یزدان‌پناه و آقای امینی‌نژاد در قم هستند و دروس صوتی ایشان می‌تواند مفید باشد. در حال حاضر در ذهن بنده متأسفانه از اساتید تهران کسی را به یاد ندارم. موفق باشید

30405
متن پرسش
سلام استاد عزیز: سالروز ولادت مولانا امير المومنین مبارک. استاد جان چرا در برخی منابع اهل سنت نظیر بلاذری در کتاب انساب الاشراف، بخاری در صحیح بخاری و ترمذی نوشته شده زندگی فاطمه با علی همراه با اختلافات و کشمکش‌هایی بین این زوج بود و رفتار علی با فاطمه همراه با «شدة» و «غلاظ» بوده‌است؟ یعنی واقعا می شود که حتی یک بار امام علی علیه السلام چنین رفتاری با حضرت زهرا سلام الله علیها داشته باشند؟ چرا چنین مطالبی مطرح شده؟ سپاس از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً در راستای پروژه‌ی مخدوش‌کردن چهره‌ی امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» از طریق جریان اُموی باید این نوع روایات را تحلیل کرد. مرحوم علامه‌ی امینی در کتاب «الغدیر» به خوبی و به طرز عالمانه‌ای جایگاه این نوع روایات را نشان داده‌اند بخصوص که در روایات کاملاً مطمئن، قضیه بر عکس بوده است و آن دو بزرگوار در نسبت قدسیِ همدیگر، هم را یافته بودند و رابطه، فوقِ رابطه‌های عادی بوده است. موفق باشید

30403
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد ارجمند جنای آقای طاهرزاده: بنده یکسالی هست که مطالب شما را دنبال می کنم. بنظر می آید که شما در مباحث غرب شناسی بدنبال نفی دنیایی غربی و ایجاد یک جامعه توحیدی و قدسی با استفاده از فلسفه اسلامی هستید. ما در علوم انسانی غربی علم جامعه شناسی را داریم که به نوعی فلسفه اجتماعی غرب است. و در این علم سعی می شود به نوعی مشکلات اجتماعی جوامع غربی طرح، بحث و حل و فصل شود. اما هرچه گذشتم شما درباره فلسفه اجتماعی اسلام (فلسفه اسلامی) هنوز مسئله ای را مطرح نکردید؟ با توجه به اینکه فقر، بیکاری، فساد، تبعیض، آسیب های اجتماعی و... در جامعه شبه مدرن ما دیده می شود. آیا در فلسفه اسلامی و بخصوص فلسفه صدرایی راه حلی برای این مشکلات مطرح شده است یا نه؟ غرب از دل فلسفه اش مدیریت جامعه غربی را از طریق علوم اقتصادی و اجتماعی دنبال می کند. استاد ارجمند پیشنهاد این حقیر این است با توجه به توانایی جنابعالی و آشنایی با مکاتب فلسفی غرب و اسلامی درس‌گفتارهایی را برای تبیین فلسفه اجتماعی برای حل معضلات اجتماعی جامعه مسلمین ارائه بفرمایید. با تشکر. موفق و پیروز باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکته‌ی خوبی اشاره می‌فرمایید. آری! در این رابطه بحث مواجهه با جهان مدرن در میان است. به نظر بنده کتاب «حوالت تاریخی عقل تکنیکی و حضور در تاریخ انقلاب اسلامی» می‌تواند شروعی جهت امر فوق باشد. موفق باشید

30401
متن پرسش
سلام: می‌گویند این سوال اشتباه است که «قیامت چه زمانی است» چرا؟ چون زمان هم مربوط به عالم ارض است، ولی بالاخره میشه یه زمانی تعیین کرد که آخرین قوه زمین به فعل تبدیل می‌شود مثلا وقتی از پیامبر پرسیدند قیامت کی هست جواب بدهد صد سال دیگه آخرین قوه زمین تبدیل به فعل می‌شود و زمان از بین می‌رود و قیامت برپا می‌شود، پس چرا می‌گویند سوال اشتباه است و در قرآن هم آمده فقط خدا می‌داند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقوع قیامت، شبیه نیروی جاذبه‌ی زمین که نمی‌توان به دنبال آن گشت؛ می‌باشد. زیرا آن جاذبه، ما را در برگرفته است. باید انسان در ساحت دیگر حاضر شود تا قیامت برایش ظهور کند و از این جهت، زمان و زمان‌مندی معنا ندارد. موفق باشید

30398
متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به سوال 30353 جسارتا پاسخ استاد قانع کننده نبود. اول اینکه نگاه عموم علما و مفسران تا پیش از قرون جدید، بطلمیوسی بود و خود می دانید که آیات را طبق هیئت قدیم تفسیر می‌کردند. دوم اینکه من در آن سوال کار به قرآن نداشتم نظر به کتب عرفا داشتم که وقتی به عالم ماده می رسند آن را مطابق علوم زمانه شان بحث می‌کنند که اکنون منسوخ شده است. کافیست به گلشن راز مراجعه شود که به تفاریق از هیئت قدیم سخن رانده است. راهکار حقیر چون کشف عرفا را یقینی و علوم جدیده را ظنی می‌دانم پذیرش حقانیت هیئت قدیم است. حال شما اگر نظر بر علوم ظنیه جدیده دارید منتجا می پذیرید که کشف عرفا نسبت به عالم ماده باطل بوده است؟ و بدین منوال اگر عارفان در کشف عالم پیش پا افتاده ماده به خطا رفته اند چگونه بپذیریم که شهودشان نسبت به عوالم اعلی صائب بوده است؟ مطالب کانت را به خاطر آوریم که چقدر عقل چون از موارد محسوس فاصله گیرد دچار تزلزل می‌شود و بعضا گرفتار جدل الطرفینی ها، بگذریم که عارفان (اگر علوم جدید را بپذیریم) حتی در محسوسات هم مسجون مشهورات زمانه اند و تخته بند زمان و به قول شاعر «کسی کو در طبیعیات عاجز چگونه در الهیات فائز» باری حقیر چون با عارفان اندک الفتی دیرینه دارم و عالم آنان را پذیرفته ام و در آن فضا نفس می‌کشم نمی‌توانم بپذیرم که شهود راستین عارفان مبنی بر وجود گنبد شیشه ای که در یکی از سوالات از قول آیت الحق قاضی در شرح دعای سمات و نیز بقیه مطالب حقه ای که ایشان منطبق بر هیئت قدیم فرمودند باطل باشد. همانطور که در طب جدید این چنین نیست که بطلان طب سنتی را ابتدائا اثبات و بعد منسوخش کنند در هیئت هم وضع به همین صورت است کوپرنیک فرض را بر خورشید مرکزی نهاد نه اینکه واقعا گردش ارض به گرد شمس را مشاهده کرده باشد یا در هندسه اقلیدسی بجای یکی از فرضها فروض دیگری نهادند هندسه های نااقلیدسی پدیدار شد باری غرض از تطویل کلام اینست که بشخصه نمی‌توانم شاهد باشم عارفان در تبیین عالم ساده ماده بر خطا باشند و و آنگاه سخن از صقع ربوبی بمیان آورند نه بازی بازی همه یا هیچ است و چون در عوالم اعلی نظر عارفان را صائب می‌دانم بنظرم به طریق اولی در عوالم ادنی نیز صادق اند. به یاری حق فالحق والحق اقول والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد در شهود عرفانی، واقعاً آنچه عارف می‌یابد همان حضور اوست در آن عوالِم، منتها ممکن است با زبان عُرف بگوید. به همین جهت عرض شد واقعاً عارف، هفت آسمان را در منظر خود می‌یابد، حال چه هیئت بطلمیوسی تصدیق کند و چه نکند. موفق باشید

30397
متن پرسش
سلام علیکم: آیا لازم است برای سلوک معنوی به افرادی مانند شاگردان آیت الله سعادت پرور مراجعه کنم یا همین تقید به آثار معنوی امام خمینی تا انتها کافی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر گلُی بوی خود را دارد، بستگی به ذوق خودتان دارد که با کدام روح‌ها، روح‌تان پرواز می‌کند. موفق باشید

30396
متن پرسش
سلام: در راستای سوال ۳۰۳۸۷ در حال توجه به ذکر توحید و حضور، در وجودم حال عجیبی می شود مخصوصا اگر با توجه به امام زمان باشد انگار به حدی می رسد که بدنم را حس نمی کنم. ملاک فشار به قلب چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «برگشاده روح، بالا بال‌ها / تن زده اندر زمین چنگال‌ها». موفق باشید

30395
متن پرسش
سلام علیکم: طبق شنیدهام از فضل و کرامت علامه می‌خوام درخواست کنم ایشون یک پند با نصیحت برام به عنوان زکات علمشون اینجا بگن، من یک آدم معمولی و گناه کارم و پندشون در حد فقهی با صالحین نباشه. شاید گره ای از گره های زندگیم باز کنه در پناه حق باشن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری عزیز! از او که نصیحت می‌خواهی، آیت الحق جناب آیت الله حسن‌زاده آملی هستند که در کتاب «الهی نامه»شان از خدا می‌خواهند که «حَسن‌شان کرده است، اَحسن‌شان کند». در حالی‌که بنده طاهرزاده اصفهانی هستم که دربه ‌در به دنبال طهارتم، چه رسد به «حَسن‌بودن»!! به هر حال به ما گفته‌اند: «تا عقل و فضل بینی، بی‌معرفت نشینی/ یک نکته‌ات بگویم، خود را مبین که رستی». موفق باشید

نمایش چاپی