متن پرسش
سلام علیکم از اینکه مصدع اوقات حضرتعالی میشوم همین ابتدا عذر میخواهم. در چند سال اخیر رجب و شعبان و رمضان برایم اهمیت سابق راندارد. علت آن هم این است که بنده مشکلاتی برایم به وجود آمد و حتی یکی از این مشکلات واقعا نادر و آزار دهنده است . بنده در آغاز بروز این اتفاقات بسیار به رحمت الهی امیدوار بودم اما پس از گذشت چند سالی آنقدر ناامید شدم که نماز شبهایم که به طور دائم ترک نمیشدبه چند تا در ماه تقلیل یافت. با آنکه مستحبات را هنوز انجام میدهم هیچ لذتی از آنها نمیبرم. حتی نمازهای واجب را باسستی و بیحالی میخوانم و دائم از خودم میپرسم برای چه باید زندگی کرد و امید داشت. .زخمهایی که بر دلم هست شاید قابل تحمل باشند اما سرزنشها و ملامت دیگران در حالی که کاملا بیتقصیرم شدیدا آزارم میدهد.از بس دراین ماههای مبارک در عرفه و ام داوود شرکت کردم و ملتمسانه حاجت خواستم و نتیجه نگرفتم نا امیدم . حتی متاسفانه در عصبانیت ها به کفرگویی افتادم. از آینده شدیدا مضطرب و ناامیدم. قرار و آرامش ندارم. هیچ کس جز خداوند عزیز نمیتواند گره از این مشکلات بگشاید. نه به مظاهر و شادیهای دنیای امروز دلخوشم و نه در اعتقادات خود سرسختم. گاه با خودم میگویم اگر قرار بود با این امتحانات این من خرد شود خب شده پس چرا خداوند دست از سر ما برنمیدارد. حاج آقا بنده آدم فوقالعاده آرمانخواهی بودهام و حتی امروز همان آرمانها نور امید در دلم میگشایند ولی بسیار شکننده است و زود از دست میرود. چند سال است که تمام عالم پیش چشمم سیاه شده و حال و حوصلهی هیچکس را ندارم. ولی دیگر فکر میکنم صبرم به پایانرسیده و طاقتی برای حفظ خویش ندارم.حاجآقا این سطور را در کمال نا امیدی از همهجا نوشتم. در آستانهی ماه مبارک رمضان بنده را راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی.... پس کجا بیصیقل آیینه شوی» عجیب است که خداوند گاهی بندهی خود را شایستهی آن میبیند که همهی دنیا و اسم و رسمها را از بگیرد تا تمام قلب او برای خودش کند، حال بنده اعتراض دارد. مگر طوری زندگی را شروع نکردی که جز خدا نمیخواستی حالا که خلق را با تو بد و بدبین کرده تا تو ناچار رو به سوی او اندازی داد و بیداد میکنی؟ گیرم همهی آنچه میخواهی به تو داد، میشوی مثل بقیه، چرا به آنهایی نمینگری که در عین این محرومیتهای اسم و رسمدار، سراسر وجودشان امید است به آنچه در قیامت روسفیدند و دنیا آنها را بازی نداده است. باید حسرت چه کسی را بخوری؟ به گفتهی مولوی: «سوی دریا عزم کن زین آبگیر.... بحر جو و ترک این مرداب گیر» به گفتهی محیالدین بن عربی: «اهل الله میدانند که انسان نمیتواند دارای چنان خوی نیکویی شود که با گرایش همهی مردم سازگار باشد؛ بنابراین جانهای خود را تنها به خشنودساختن خدا وا میدارند. مؤمن، خشنود به خشنودی خداست، و باکی نیست از اینکه منافق از ما خشمگین شود، زیرا او دشمن خداست». موفق باشید