باسمه تعالی: سلام علیکم: باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام علوم بر مبنای اصل علیت است، اگر علت در یک پروسس معلوم نبود، دلیل بر نفی علیت نیست. بعضاً علتها در حوزهای بالاتر از حوزهای است که ما به آن نظر داریم مثل آنکه بعضاً خشم ما موجب تپش قلب ما میشود. موفق باشید .
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم هدف اصلی همهی پیامبران تربیت انسان بوده و چه کاری بهتر از آنکه شما در راستای تربیت انسانها خود را بپرورانید 2- در موضوع دروس حوزه تا ورود به درس خارج حتماً برنامهریزی کنید، پس از چندسال حضور در درس خارج خودتان میتوانید بفهمید باید چه کار کنید. بنابراین قسمتهای بعدی سؤال نیز در این رویکرد جواب داده میشود، شما در درس خارج مجهز به حیطهای میشوید که در هر موضوعی بخواهید وارد شوید عالمانه وارد میشوید و آن وقت است که در موضوع تعلیم و تربیت موفق خواهید بود. متأسفانه امکان اینکه حضوراً خدمتتان باشم را در حال حاضر ندارم. موفق باشید
شنیده بودم قسمت هر کسی راهیان نمی شود، شنیده بودم وقتی پا به آن سرزمین بگذاری و سرت را روی شانه های خاک بگذاری، چشمانت که تر شد سرِ دعوت شهدا را می فهمی. تشنه دانستن دعوت شهدا بودم. می گفتند شهدا به استقبالت می آیند. خیلی لحظه شماری می کردم و بیقرار بودم و منتظر درک این لحظه ها... واقعا حضور شهدا را از اعماق وجودم می خواستم لمس کنم. آرزویم این بود که دستشان را به طرفم بگیرند و به من بگویند خوش آمدی و من هم دستم را به آنان بسپارم و همراهم شوند و از تمام هیاهوها و بی راهه ها در امان بمانم. ولی حیف و هزاران افسوس رویاهایم چون آرزویی دست نیافتنی امسال هم در دلم ماند. دیگر دلم طاقت این درد بزرگ را ندارد کارت دعوتم صادر نشد با دلی پر از اندوه و حسرت جا مانده ام بیقرارم نمی دانم چرا!! دلم گرفته بیشتر از آنچه که فکرش را بکنی دلم گرفته دلتنگم. هوای دلم اصلا خوب نیست. خسته ام، خسته از جا ماندگی. در دلم غمی سنگینتر از جاماندگی ام احساس می کنم. دلم کنجی می خواهد مثل شلمچه، فکه، طلائیه.... در آن حوالی ها زار زار گریه کنم. در حسرت دیدار فکه جامانده ام. هر که از فکه می آمد از عطش و لب های خشکیده از فرط عطش می گفت. سه روز حصر نه آب مانده بود و نه غذا، قتلگاه، آوینی، چه بگویم از شنیده هایم. تشنه دیدار اروند بودم که دلم را به آن بسپارم و با خود ببرد و به شهدای غواص بسپارد. خواستم به اروند بگویم که سلامم را به قاسم تازیکه برساند و او سلامم را به امام زمان برساند. او که شب عملیات سر طناب را به امام زمان عج می سپارد. بیش از پیش شرمنده امام زمان شدم که دعوت نشدم. بیش از پیش دلتنگ هویزه ام. می دانم که متعلق به شهید علم الهدی و یارانش می باشد. او هم مثل من دانشجو بود اما او کجا و من کجا ؟ شاید دلیل بیقرای ام جاماندن از دو کوهه باشد. شنیدم که صدای پای حاج همت را آنجا می توانی بشنوی! نمیدانم بیقراری هایم زیاد است و همه شنیده ها چون گنجشکی در سرم پرواز می کنند. فقط بدانید که خوب می دانم که می دانید دلم نمی تواند درد دوری شما را تحمل کند. مرا به آرزویم برسانید و نام مرا هم بنویسید. من جا مانده ام. آیا جای خالی ندارید برای من؟ نام مرا هم بنویسید. بنویسید که من هم آماده اعزامم. پس چشم به راه، دعوت شما میمانم. بخوانید نامم را به سرزمین عشق، به سرزمین نور که تشنه دیدارتان هستم. دلتنگتان هستم. به حق مادرتان قسمتان می دهم که بزودی زود مرا هم بخوانید منتظر دعوتتان هستم. استاد از ته قلبم خواهش میکنم شما وهمراهانتون در راهیان نور ما جامانده ها رو هم یاد کنید . به خدا دیگه طاقت دوری ودلتنگی رو نداریم. استاد عزیز اگر تا صبح بنویسم قلم جوهرم خشک نخواهد شد که چقدر دلم پیش کاروان راهیان نور و شهداست . التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به رازِ این عطش باید توجه کرد و اینکه این هم نوعی میهمانی در حضور شهدا میباشد. آری! نوعی حضور است مثل حضور زیر سایه امام غایب، که کم حضوری نیست. آری! این در جای خود رازی دارد که چه اندازه حاضرنبودن در آن صحنهها به هر دلیلی و عطش آن حضور را داشتن؛ خودْ حضور به حساب میآید. چرا این نوع حضور را نیز پاس نداریم تا آنچه در این عطش و حضور پیش میآید را منتظر بمانیم؟ رسیدنی در کار نیست، چه آنجا باشید و چه نباشید. دوکوهه و هویزه و فکّه، پنجرههایی هستند که آن دور دورها را نشان میدهند، دور دورهایی که در دسترس نیستند ولی چقدر دلربایند. مگر وقتی به دوکوهه رفتیم و حسینیه حاج همت را ملاقات کردیم، چیزی جز یک آینه میبینیم به وسعت همه تاریخ که در طلب نظر به آن دور دورها میرود که قالب تهی کنیم؟!! بگذار از گفتنها دست برداریم و به قول خودت اگر تا شب هم بنویسیم و بگوییم، نه دل آرام میگیرد و نه قلم خشک میشود. مگر آینه را میتوان دید؟!! آینه مینمایاند به شرطی که دیده نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هرچه هست اگر کسی با جدیّت با تفسیر قیّم «المیزان» مرتبط شود متوجه میگردد حضرت علامه«رضواناللّهتعالیعلیه» با مرارتهای خود به چه توفیق بزرگی دست یافتهاند 2و 3- آری! همینطور است در آن حدّ که خداوند در خطاب به رسول خود میفرماید: «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)/نحل) بدینمعنا که رسول خدا مأمورند تا قرآن را برای مردم تبیین نمایند. مردم حقیقتاً چنانچه نسیم تفسیریِ قرآن را بشنوند، به قلب قرآنی نایل میگردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه امامان خواستهاند برای هماهنگی با شخصیت متعالی آنها در غم آنها غمناک و در شادی آنها شاد باشیم و با توجه به اینکه تولد آن عزیزان زمانی است با ظرفیت خاص، که زمینهی اُنس با حق در آن فراهم است، شادی ما در تولد آنها یک نحوه عامل اُنس بیشتر ما با حضرت حق است، خوب است که شاد باشیم. ولی به شکلی که شئونات اسلامی و وقار ایمانی مدّ نظر قرار گیرد وگرنه نفس کفزدن چیز بدی نیست. موفق باشید
