بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4091
متن پرسش
در سؤالات سری قبلی که خدمت‌تان ارسال کردیم، 2 یک به ظاهر تناقضی میان فرمایشات شما را مطرح کردیم؛ که از طرفی حدس (که از جنس «اشراق» است) را برای دانشمند حصولی هم ممکن دانسته‌بودید، و از طرف دیگر فرموده‌بودید که اشراق در علم حصولی معنا ندارد. آنگاه شما فرمودید که: «اشراق، یک نحوه خطوراتی است که به قلب وارد می‌شود و انسان بدون واسطه آن را احساس می‌کند. ولی علم حصولی، به کمک مقدمات عقلی یا حسی به صورت «مفهوم» در نزد ما واقع می‌گردد.». ظاهراً شما در این پاسخ اخیرتان، ملاک حصولی‌بودنِ علم را مقدمات عقلی دانسته‌اید! ولی ملاک حصولی‌بودن، همانطور که در تعبیر اخیرتان به آن اشاره فرمودید، این است که: آیا مفهوم معلوم نزد ما حاضر است یا خود معلوم؟ طبق این ملاک، حدس در علوم حصولی اگر چه بدون مقدمه (چه حسی و چه عقلی) و بدون استدلال (الا استدلال مخفی‌ای در نفس انسان که مثلاً «آب دریا در چه صورتی می‌تواند مانع دیدن کشتی بشود؟») انجام گرفته‌است (مثل همان حدس‌زدنِ کروی‌بودنِ زمین با دیدنِ دودکش کشتی از دور)، ولی چون خود معلوم (کروی‌بودن زمین) نزد ما حاضر نیست، پس این علم اگر چه با حدس و اشراق صورت گرفته‌است، ولی علم حصولی است. پس اشراق، در علم حصولی هم معنا دارد و نتیجة حدس در علم حصولی، مفهوم معلوم خارجی است نه خود آن. آیا شما با این تحلیل موافق‌اید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی گفته‌می‌شود دانشمند علم حصولی هم می‌تواند حدس بزند به آن معنی است که نفس او هم آمادگی داشتن علم حضوری را دارد ولی در هر حال شما در «حدس» به علمی دست می‌یابید خارج از مقدمات مفهومی است هر چند ممکن است قبلا به کمک مفاهیمی که در ذهن داشته‌اید به آن موضوع فکر کرده‌باشید ولی مطابق مقدمات علم حصولی به آن «حدس» نرسیده‌باشید. موفق باشید.
2928
متن پرسش
سلام علیکم سوالی داشتم که خواستم پدرانه پاسخ فرماییداگر جوانی قبل از ازدواج بر هوای نفس خود غلبه کرد و نگذاشت قوه واهمه تلاش بکند این سوال پیش می آید که نکند با ازدواج و درک لذت حلال با همسر قوه واهمه فعال شود و آن تلاشی که قبل از ازدواج برای کنترل قوه واهمه انجام داده بود از بین برود و رمینه فعالیت هوای نفس فراهم شود متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هنر آن نیست که از ترس کشتن انسان‌های بی‌گناه شمشیر نداشته باشیم، هنر آن است که شمشیر داشته باشیم و خود را کنترل کنیم. بالاخره نمی‌توان این قوه را به‌کلی تعطیل کرد، هنر آن است که در ذیل شریعت الهی آن را کنترل کنید. موفق باشید
2703
متن پرسش
با سلام ابن عربی می گوید که موسی امده به هارون گفته که چرا مردم را از گوساله پرستی منع می کنی انها هم دارتد خدارا می پرستند؟ به چه معناست توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در این امور باید موضوع تکوین را با تشریع در متون عرفانی تفکیک کرد به طوری‌که در قرآن یک‌جا خداوند به همه‌ی انسان‌ها اعم از کافر و مؤمن واژه‌ی «عبادالله» را به‌کار می‌برد که این‌جا منظور جنبه‌ی تکوینی مخلوقات است و در این راستا هیچ‌کس از از بندگی خدا بیرون نیست و نمی‌تواند کاری بکند که خدا نخواسته است ولی همین موضوع از جنبه‌ی تشریعی به کسانی تعلق می‌گیرد که با اراده و اختیار خود بندگی خدا را کرده‌اند. هنر ما در فهم متون عرفا دقت در نکاتی است که آن‌ها از نظر تکوینی مطرح می‌کنند. مثل همین‌که اگر کسی بگوید خدا خواسته است که من شراب بخورم و اگر نمی‌خواست نمی‌خوردم. در حالی‌که گوینده غافل است خداوند خواسته است که او تکویناً بتواند شراب بخورد ولی همان خدا به پیامبرانش تشریعاً دستور داده است که به انسان‌ها گفته شود موظفند با اختیار خود از خوردن شراب امتناع کنند. موفق باشید
1876
متن پرسش
با سلام.سوالی مدتی است ذهن مرا به خودش مشغول کرده است و اذیتم می کند.ببینید،اگر عصمت ائمه موهبتی الهی است (تا آ ها وظیفه شان را به درستی انجام دهند و الگوی کاملی در همه شئون برای اسنان ها باشند) و نیز علم و دانایی آن ها به اراده خداوند است(و باز نیز به جهت وظیفه ای است که دارند) و در مقام شهود مطلق و توحید خالص هستند(بدون اینکه تلاشی کرده باشند،مانند یک سالک آن هم برای سال های بسیار) پس ائمه چه فضیلتی دارند؟چرا برای آن ها آنقدر احترام قائل هستیم،همه چیز را که به رایگان به آن ها داده اند.آقای طاهر زاده،منزلت و فضیلت یک سالک (که تلاش می کند و در پی مصونیت از زشتی است و به دنبال کسب علم)بالاتر است یا امام؟در آخرت مقام یک کارگر ساده که به علل محیطی و خانوادگی نه درس خوانده نه درک عمیقی دارد و فقط می دانسته خدایی هست و باید نماز خواند و گناه نکرد،بالا تر است یا امام؟بالاخره این کارگر باید در مقامی باشد که امام در آخرت هست یا نه؟مقام حضرت خدیجه بالاتر است یا همسر یک روحانی که در یک روستای دور افتاده به او کمک می کند و برایش همسر ی میکند تا آن روحانی به چند روستایی قرائت حمد و سوره یاد دهد؟منظور من از مقام همان کشف ها و شهود هایی هست که قرار است داشته باشند همان علوم حقیقی است که قرار است به ان ها داده شود همان مقام همنشینی و رویت خداوند است همان مقام فنا در خداوند است. بگویید فضیلت امام در آخرت به آن کارگر چیست؟و چرا؟سوال اساسی تر این است که اصلا مگر امام و پیامبر فضیلتی هم دارند؟فرض کنید به شما مقام عصمت بدهند هر وقت بخواهید چیزی بدانید بدانید حجاب ظلمانی و نورانی نداشته باشید،خب بندگی می کنید دیگر!خب فقط الله الله می گویید دیگر.مگر غیر این است؟اگر قرار است به کسی احترام گذاشته شود ان فرد ان کارگر است دیگر؟نه امام.این سوالات مرا رنج می دهد خیلی هم صادقانه و بی ریا پرسیدم بدون ترس یا احترام دروغین یا الان کفر گفتی و از دین خارج شدی و ...! لطفا جوابی بدهید که دوباره سوال نپرسم.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به طور مختصر می توانم عرض کنم که عصمت امام، اختیار را از امام ساقط نمیکند، چون محور عصمتِ امام علم یقینی و شهود ملکوتی اوست، یعنی از بس زشتی گناه برای امام روشن است از آن دوری میکند و عظمت امام، به ماندنِ در این عصمت است و نگهداشتن خود حتی از کوچکترین لغزش، عبادات و مناجاتهای امام وسیله ی حفظ این عصمت است. آنان استغفار میکنند تا با نوری که نصیب آنها میشود، گناه سراغشان نیاید. یعنی استغفار آنها برای دفع گناه است (استغفارٌ لِلدَّفع) و استغفار بقیه ی مؤمنین برای رفع گناهانی است که مرتکب شده اند (استغفارٌ لِلرَّفع). در هر صورت امیال نفس امّاره مثل سایر انسانها در امام هست، امام با نور یقین و همّت بلند خود آنها را زیر پا میگذارد، کمال امام آن است که توانسته است عصمت خود را حفظ کند. موفق باشید
173

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد خسته نباشید 1-وقتی گفته میشود نفس انسانی چون مجرد است صورتهای بیرونی معد می شود تا انسان علم را از عالم بالا بگیرداولاً منظور از صورتهای بیرونی چیست؟ دوماً چه عواملی باعث می شود که انسان نتواند علم را به طور خالص از عالم بالا بگیرد؟ وچه عواملی به این مسئله کمک میکند؟ 2-چرا انسان ازدست خودش خسته میشودوآیا این مسئله با دوران آخرالزمان ارتباطی دارد با توجه به اینکه ما در روحیه رزمندکان دفاع مقدس هیچ خستگی را نمی بینیم؟ 3-با توجه به کتابهای کریشنا مورتی که دررابطه با فکر می باشد منظور ایشان از فکر کدام فکر می باشد؟ 4-با توجه به مباحث معرفت النفس علت ترس از اینده چیست؟ 5-با توجه به داستان آن ملایی که توسط تلقین منفی شاگردانش مریض شد، در رابطه با بنده اگر پدر من نقش شاگردان ملا را برای من بازی کندبا توجه به جایگاه پدر ومادر در قران وظیفه بنده چیست ؟خواهشمند است که راهنمایی عملی بفرمایید؟ 6-استاد اینکه ما درارتباط با دیگران بعضی مواقع نمی توانیم صادق باشیم وحرفهایی که میزنیم ازعمق وجودمان باشد چه علتی دارد برای رفع آن باید چه کار کرد؟ با تشکر اززحمات شما امیدوارم خدا شما را حفظ بفرماید." اگر می شود به سوال قبلی بنده جواب دهید.!با تشکر "
متن پاسخ
جواب: سلام علیکم : باسمه تعالی 1- منظور از صورت‌های بیرونی پدیده‌های مادیِ خارجی است. 2- هر چقدر نگاه استقلالی به پدیده بکند و از آیت‌بودن آن‌ها غفلت نماید، بین خود و نور حقیقت حجاب ایجاد می‌کند. 3- نکته‌ی خوبی است. آری! ظلمات آخرالزمانی بین ما و مولایمان که راه ارتباط با خدایمان است، حجاب ایجاد می‌کند. موضوع را در کتاب «عالَم انسان دینی» که آماده‌ی چاپ است دنبال کنید. 4- ترس از آینده یا از سر وَهم است که اهداف غیر واقعی برای خود می‌تراشد که با تعقل در متون حقیقی مثل قرآن و روایات، رفع می‌شود. یا ترس از سر عقل است که نفس انسان متوجه می‌شود آینده‌ای برای ابدیت خود شکل نداده که به آن «خوف اجلال» گویند و با تزکیه و رعایت حرام و حلال الهی جواب صحیح به آن داده‌اید. 5- کسی که برای تشخیص حق و باطل از طریق نظر به انسان‌های معصوم، ملاک داشته باشد، تحت تأثیر القائات دیگران قرار نمی‌گیرد، بلکه توصیه‌ی دیگران را نیز بر اساس نزدیکی به سخن معصوم می‌پذیرد. 6- با رعایت حرام و حلال الهی به خداوندی که «أصدق» است نزدیک می‌شویم و إن‌شاءالله آرام‌آرام صادق واقعی می‌شویم. موفق باشید
13134
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: با توجه به «ده نکته در معرفت النفس» سئوالاتی پیش می آید که: 1. اینکه می گویند نفس مرده جسد خود را می بیند، تا وقتی آخرین سحر را بگذراند آیا این رویت مثل رویت دنیوی است که با چشم می بیند و در ذهن تصویر می سازد یا رویت از نسخ دیگری است؟ یا اینکه می گوید مرده هر هفته یا ماهی به خانواده سر می زند اگر آنها را ناراحت دید ناراحت می شود، آیا منظور رویت بدن جزئی افراد خانواده است و تصویر می بیند یا رویت باطنی افراد خانواده است؟ 2. اینکه می گویند قلب امام (ع) در تمام هستی حاضر و ناظر است آیا نظارت بر باطن عالم است یا ظاهر عالم؟ 3. اینکه می گویند ملائکه در ضریح امام حسین (ع) چهار هزار ملکه هست که بر حسین گریه می کنند به جنبه باطنی مرقد مبارک اشاره دارد یا همان جنبه ی مادی؟ 4. اینکه مرتاض 400 کیلومتر را می بیند می گوید، دیدن با چشم بدنی است یا دین نفس است بدون چشم بدن؟ آیا دیدن نفس بدون چشم بدنی تصویر می سازد و جزئیات را به شکل مادی می بیند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- رؤیت متوفی با قوه‌ی بینایی‌اش انجام می‌گیرد؛ مثل این‌که شما در خواب می‌بینید 2- امام تمام عالَم را از جهت وجودی یعنی ظاهر و باطن عالم را ناظر هستند ولی نظارت آن‌ها بودن با وجود هر مخلوقی است که مسئله بسیار بالاتر از این نوع رؤیت‌ها است که ما در خواب و بیداری داریم 3- ملاک، وجود مقدس حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» است و ضریح به تبع نور حضرت مقدس است 4- مرتاض‌ها باز با قوه‌ی بینایی نفس ناطقه می‌بینند، مثل رؤیتی که شما در خواب دارید. موفق باشید

12421
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گاهی تمثل عارف نیز تمثل بی مثال است و این نوع کشف ورای مرتبه مثال و برزخ است بلکه مرتبه ی عقل است بطوریکه در آن جا هیچ صورت و مفهومی وجود ندارد. عرفا به این مرتبه می گویند کشف عقلی. می خواستم بدانم این کشف تام عقلی با ادراک معقولات چه تفاوتی دارد؟ مثلا بحث حرکت یا مباحثی مثل بحث وحدت و ... که جزء‌ معقولات ثانویه است و توسط عقل درک می شود با کشف بی مثال عارف که همان کشف عقلی است چه تفاوتی دارد؟ نمی دانم توانستم مطلب را بطور واضح بیان کنم یا خیر. اگر می شود توضیحی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کشف عقلی، سالک نظر به حقایق وجودی دارد مثل نظر به سنت‌های الهی. ولی موضوعاتی مثل معقولات ثانویه، موضوعات مفهومی هستند و هیچ ربطی به کشف عقلی ندارد. موفق باشید

12401
متن پرسش
سلام استاد: بعد از خواندن کتاب آداب الصلاه و گوش دادن صوت جلسات، شروع کردم به خواندن تفسیر سوره حمد امام که در کتابخانه شهرداری شرح دادید. بحث در مورد ماهیت و وجود بود که باید از ماهیت عبور کنیم. اینطور بیان شد که همه موجودات به اعتبار وجود، تجلی اسم الله هستند و به اعتبار ماهیت، هیچ هستند. کسی جز الله در میان نیست. هرچی هست، نور الله است. سوال من اینجاست که با این نظر توحیدی به عالم، جایگاه پیامبر و اهل بیت کجاست؟ یا بهتر بگم، جایگاه فرستادن صلوات توسط خدا و و ملائکه بر پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) و توصیه به ما برای صلوات فرستادن در این نگاه چیست؟ با چه دیدی به اهل بیت (ع) و به صلوات بر آنها نگاه کنیم؟ (البته با این دیدی که در تفسیر سوره حمد گفته شد، که همه چیز الله است. این چیزی که ما می بینیم ماهیت است ولی در حقیقت، همه چیز تجلی اسم الله است.) استاد با طرح این سوال خوف این دارم که نکند هنوز گرفتار ماهیت باشم. ممنون میشم راهنمایی کنید. یاعلی مدد
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که متوجه‌اید نسبت حضرت حق با مخلوقات تامّ و تمام است و بنا به ظرفیت امکانی هر مخلوق بر آن مخلوق تجلی فرموده است. ولی در رابطه با نسبت انسان‌ها و مختاربودنِ آن‌ها موضوع چیز دیگری است که هرکس باید به‌جای نظر به محدودیت امکانی خود به حقیقت وجودی خود و عین‌الربط بودن خود نظر کند و تمام تلاش انسان‌ها اعم از امامان معصوم و سایر انسان‌ها بر آن است که نهایت انقطاع از ماسوی‌اللّه و ارتباط با اللّه را در خود به فعلیت برسانند. نگاه ما به اهل‌البیت نگاه به انسان‌هایی است که در این مسیر به بهترین شکل عمل کرده‌اند و در این‌جا دیگر بحث ماهیات مطرح نیست بلکه بحث راه‌های رجوع به حضرت حق در میان است. موفق باشید

10382

ماهوارهبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا تماشا کردن بر نامه‌های ماهواره‌ای مثلا «من و تو» توی ذهن انسان تاثیر منفی میذاره؟ یعنی من با دیدن چنین شبکه‌هایی ممکنه از اعتقاداتم غافل بشم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «می‌رود از سینه هادر سینه‌ها/ از ره پنهان صلاح و کینه‌ها» شیطان خود را به عنوان دلسوز و ناصح به پدر و مادر ما حضرت آدم و حوّا نزدیک کرد و همه‌چیز آن‌ها را گرفت و آن‌ها را عریان کرد. راه‌کار آن است که به شیطان نزدیک نشویم و دشمنی او را فراموش ننماییم. موفق باشید.
7510
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار مرز بین اسراف و صرفه جویی چیست؟آیا شأن اجتماعی افراد در این مرز تأثیر گذار است؟مثل خانواده ی طلاب؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری شأن افراد نقش دارد. یک طلبه باید بسیار ساده‌زیست باشد ولی چنین انتظاری از یک بازاری نیست. توفیق قناعت و صرفه‌جویی را خداوند به هرکس نمی‌دهد باید خدا را شکر کرد اگر ما را منوّر به نوعی از زندگی کرد که گرفتار اسراف نباشیم. موفق باشید
6593
متن پرسش
ﺳﻠﺎﻡ ﻋﻟﻴﻜﻢ.ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﺷﻴﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺣﺴﺎﻳﻲ و ﺍﻓﻜﺎﺭ ﺍﻭ ﻛﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺑﺎﻟﺎ ﻣﻴﺒﺮﺩ ﻋﻠﺖ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻓﺮﻗﻪ ﺑﻬﺎﻳﻴﺖ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﺑﻌﺪﻱ ﺷﺪ و ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺸﺮﻙ ﻣﻴﺪﺍﻧﻨﺪ.ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻧﻆﺮﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﻴﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺣﺴﺎﻳﻲ و ﺍﻓﻜﺎﺭ ﺍﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻨﻴﺪ.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل اصلی شیخ احمد احسائی این است که فراموش کرده ائمه«علیهم‌السلام» در ذات خود هیچ وجودی ندارند چه رسد به کمالی. فراموش کرده علت فاعلی فقط خدا است و عالی‌ترین واسطه‌ها ذوات مقدس معصومین«علیهم‌السلام» هستند و این خطا ها منشأ مشکلات بسیاری از جمله آن شد که علیمحمد باب را به خیالِ «باب‌اللّه»بودن انداخت. موفق باشید
5755
متن پرسش
سلام استاد،پیرو سوال 5738.بنده در آن سوال عرض نکردم ابن عربی گفته است ذات خدا را دیده که خب معلوم است هیچ ادراکی حتی شهودی و حضوری هم به آن تعلق نمی گیرد.عرض بنده این است که همان طور که ما مثلا ائمه را با تصوری که از صورت آن ها در ذهن داریم در خواب میبینیم یا حتی فرشتگان که مجرد از ماده هستند نیز در خواب برای ما قالب مثالی پیدا می کنند و ما طبق تصورات،مزاج و عوامل گوناگون آن فرشته را به صورتی مثلا انسانی می بینیم،آیا ممکن است خداوند را در مقام تجلی مثالی به شکلی ببینیم؟آیا ابن عربی واقعا خداوند را با صورت مثالی در خواب ندیده است؟این عربی خیلی واضح می گوید من خود حق را در خواب دیدم،در خواب یعنی صورت،تمثل یعنی شکل و اندازه و عمق.او نگفته من تجلی ای از تجلیات حق را دیده ام او گفته انی رایت الحق.وقتی امام ششم می گوید در نماز آنقدر ایاک نعبد و... را گفتم که از صاحب اصلی اش شنیدم وقتی موسی بن عمران از درخت مادی صدای مادی با گوش مادی می شنود و آن صدا می گوید من خدای توام چه اشکالی دارد کسی صورتی خیالی از خداوند ببیند و او بگوید من خدای توام؟استاد خیلی واضح است،خداوند در هر مقامی و با هر مرتبه ای از تجلی در یک درخت تجلی می کند،این خداوند می تواند در یک صورت مادی(حالا نه مادی،در خواب و خیالی)نیز شخصا(مجبورم بگویم شخص خدا تا مطلب معلوم شود) تجلی کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در هرحال منظور او جلوه‌ای از جلوات اسماء الهی است که در جمال صورتی ظهور یافته. همان‌طور که قرآن می‌فرماید: «سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق‏» در این‌جا هم می‌فرماید آن آیات را که ببینید برایشان روشن می‌شود که حق است که در آن آیات ظهور یافته. با توجه به این امر عرض کردم این طایفه فرهنگ خاصی دارند و باید با آن فرهنگ و با آن ادبیات سخنان آن‌ها را فهمید. موفق باشید
3628
متن پرسش
باعرض سلام وادب من تاحدودی با مباحث شما اشنایی دارم واین طورمتوجه شدم که شماخیلی باتماشای فیلم وسریال واین طور مشغولیات موافق نیستید ایابرداشت من درست بوده؟البته من اهل دنبال کردن سریالها نیستم وگاهی برنامه های جذاب راتماشامیکنم ودوست دارم این حدهم از بین برود چه کنم ممنونم التماس دعابرای همه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً این سریال‌ها را افرادی تهیه می‌کنند که بسیار سطحی هستند و حیف است کسی که می‌تواند در معارف الهی تفکر کند وقت خود را صرف این چیزها بکند ولی این غیر از فیلم‌هایی مثل مریم مقدس است که نویسنده و کارگردان سعی دارد یک واقعه‌ی تاریخی و معنوی را بازسازی کند. این کارها مفید است. موفق باشید
3446
متن پرسش
باسلام خدمت حضرت استاد استادطاهرزاده فرموده اندمیتوان درذیل شخصیت حضرت امام سلوک اجتماعی داشت بدون نیازبه استادحی وزنده شخصی اشکال:باهمه توضیحاتی که ایشان داده اندبایدگفت این روش برای سلوک اخلاقی واصلاح اخلاق تاحدی قابل قبول است ولی برای رسیدن به شهودنه تنهاجواب نمیدهدبلکه تاحدزیادی خطرداردچون عده زیادی که استعدادرسیدن به مراحل بالای سیروسلوک دارنددرراهی که نتیجه دهی ان احتمالی است قرارمیدهدکه معلوم نیست نتیجه بدهدوباعث هدررفتن استعدادمیشود چون این پیشنهاداستادباسرمایه یک عمرافرادعلاقه مندبه سلوک ارتباط داردلذابایدبه محضربزرگان اهل سیروسلوک عرضه شودتابه طورکامل ارزیابی شود به عنوان مثال یکی ازاشکالات براین روش این است که اگراین روش درست بوددیگرنیازی به ارسال امامان یابعض انبیانبودوباسلوک ذیل شخصیت پیامبراکرم بشریت به کمال میرسید علمی بودن این نظریه بایدبایقین منطقی اثبات شودنه یقین روانی-باکمال احترام به حضرت استاد بامختصرتجربه شخصی نمیتوان روشی پیشنهادکردکه باسرمایه روحی افرادزیادی درکشورسروکارداردایااستادعزیزبااین روش مراتب توحیدشهودی[تاتوحیدذاتی] راطی کرده اندعلامه تهرانی درلب لباب ازعلامه طباطبایی نقل کرده اندکه به استادی که ازتوحیدصفاتی عبورکرده وبه توحیداسمایی رسیده نمیتوان اعتمادکرد وخودحضرت امام درجهاداکبرفرموده اندبدون استادشخصی زنده ظاهری نمیتوان به جایی رسیدایانظریه سلوک اجتماعی رابزرگانی مثل استادجوادی املی واستادحسن زاده املی و بعضی ازعرفای معاصرکه به نظام اسلامی هم اهمیت میدهندتاییدمیکنند مطالب زیادی برای گفتن هست ولی فرصت نوشتن نیست اگرلازم میدانیدازطریق تماس تلفنی مطرح بشود بنده کتابهای زیادی ازاستادرامطالعه کرده ام وبهره فراوان برده ام به نظرمیرسداستادمباحث عرفان نظری وفلسفه راخوب هضم کرده انددرعین حال هیچ یک ازماازخظامصون نیستیم والسلام علیکم ورحمه الله طلبه ای از قم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌دانم کتاب سلوک را تا آخر خوانده‌اید و هنوز بر این نظر تأکید دارید یا نه؟ فکر می‌کنم با دقت در مطالب کتاب به این نکته خواهید رسید که امثال آیت‌الله حسن‌زاده و آیت‌الله جوادی نیز اقرار دارند که تنها در ذیل افقی که حضرت روح‌الله گشودند می‌توان به درجات عالی عرفانی در این زمان رسید و از نتیجه‌ی زحمات سایر عرفا و حکیمان استفاده‌ی درست کرد. موفق باشید
3325

وحدت وجودبازدید:

متن پرسش
باسلام 1.آیا معنی وحدت وجود این است: یعنی خدا فقط هست و لاغیر؟ ÷س انسان مگر وجود ندارد؟ 2. به نظر شما کدام ناشر مثنوی معنوی و اسفار و فصوص را خوب چاپ کرده که ما تهیه کنیم؟ 3.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- بحث وحدت وجود غیر خدا را آیات الهی می‌داند که در عرض خدا نیستند و احتیاج است در مورد آن مفصلاً مطالعه نمایید. چون اگر موجودی در عرض خدا باشد به همان اندازه خدا محدود می‌شود و خدای محدود دیگر خدا نیست. بنده در شرح خطبه‌ی یک نهج‌البلاغه عرایضی داشته‌ام 2- در مورد مثنوی شرح آقای کریم زمانی روان است و در مورد اسفار و فصوص فرق نمی‌کند چون هیچ ناشری در متن تصرف نمی‌کند. موفق باشید
2469
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد استاد بنده دو سوال از خدمتتان داشتم: 1)یک شخص در یک نگاه کلی باید چه خصوصیاتی داشته باشد تا شرایط گذاشتن کلاس تفسیر قران را داشته باشد؟و از کجا بفهمیم کلاس تفسیر قرانی که شرکت میکنیم کلاس خوبی است؟برای مثال استاددانشگاه ما که رشته اش برق است وانصافا شخصیت خوبی هم در دانشگاه از لحاظ رفتاری دارد کلاس تفسیرقران گذاشته است وما شرکت میکنیم و برایمان جذاب است ودیدی که از قران به ما میدهد خیلی همراه با ارامش ولطافت وزیبایی است اما سوال از انجا پیش می اید که مثلا فلان استاد هم که استاد دانشکده الهیات است او هم کلاس تفسیر گذاشته است وما در کلاس او هم شرکت کرده ایم وکلاس اوهم خوب بوده و او هم دیدی به ما نسبت به خدا میدهد که دیدی است همراه با احساس ارامش اما اخرش یه جورایی حس میکنی هرکدام از منظر دید خودشان به جهان و تجربه زندگی شخصی خودشان در طول عمرشان دارند قران را تفسیر میکنند وحالا من می خواهم بدانم ایا این مورد اشکالی دارد؟ 2)وقتی تفسیر المیزان را می خوانیم تفسیر المیزان خیلی تخصصی است و همه چیزرا موشکافانه توضیح داده است حالا ایا بر گردن ماست که تنها از تفسیر المیزان وبه همان اندازه تخصصی از تفسیر قران به عنوان یک مسلمان استفاده کیم یا نه چنین کلاس هایی که در بالا نام بردم هم میتوانند مفید باشند هرچند کم عمق تر وسطحی تر از تفسیر المیزان؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مقدمات فهم قرآن علاوه بر علم به ادبیات عرب و تاریخ اسلام و علم به کلام اسلامی، آگاهی از روایاتی است که در زمان رسول خدا«صلواة‌الله علیه‌وآله» جهت تبیین قرآن رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرموده‌اند و قرآن هم این کار را به عهده‌ی رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» گذاشته و می‌فرماید: «.... لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون‏» یعنی آنچه را خداوند برای مردم نازل کرده است پیامبر خدا باید برای مردم تبیین کند و بعد از رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» این کار به عهده‌ی ائمه«علیهم‌السلام» است و لذا مفسر قرآن باید با داشتن چنین احاطه‌ای کار را شروع کند به همین جهت امثال ما سعی می‌کنیم با رجوع به تفاسیر مفسرینی که دارای چنین احاطه‌ای هستند چیزی از قرآن بگیریم و نباید ما را در زمره‌ی مفسرین قرآن به‌حساب آورد. از جمله تفاسیری که انصافاً در این امر خدمت بزرگی کرده المیزان است. بنده تا تفسیر سوره و آیه ای را در المیزان نبینم به خودم جرأت نظردادن نمی‌دهم، هرچند بعد از اطمینان از فهم آیه‌ی قرآن تدبر و تفکر در آیات را به عهده‌ی ما گذاشته و بنا نیست ما مقلد مفسران باشیم. موفق باشید
1073

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام در حال کار کردن تفسیر المیزان هستیم(گروه 3نفره) به همان نحوی که در روش استفاده از المیزان گفته اید. نظر شما در رابطه با تفسیر تسنیم چیست؟نظر شما در رابطه با اینکه ما همزمان هم تسنیم کار کنیم و هم المیزان را چیست؟ آیا تفسیر تسنیم شرح المیزان است؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی تفسیر تسنیم، شرح المیزان است ولی پس از آن‌که یک دور المیزان را کامل مطالعه کردید به آن رجوع کنید مگر در مواردی که نیاز دارید آیه‌ی خاص و یا موضوع خاصی را دنبال کنید. موفق باشید
12069

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و درود خدمت استاد: چند وقتی است در شبکه اجتماعی لاین فردی با نام حاج آقای حسینی ادعای شاگردی و نزدیکی بسیار با شما را دارد و گروههایی تشکیل دادن و درس «معرفت نفس» و «معاد» و «برهان صدقین» تدریس میکنن. می خواستم بدونم ادعای ایشون صحت داره؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تحقیق کردم برادر عزیزمان جناب حجت الاسلام حاج آقای حسینی از عزیزانی هستند که بحمداللّه در معارف اسلامی و نقد غرب موفقیت‌های خوبی کسب کرده‌اند و به‌خوبی قابل استفاده‌اند. موفق باشید

11380
متن پرسش
سلام علیکم: شما در کتاب برهان حرکت جوهری فرمودید زمان از ماده جدا نیست و خارج از عالم ماده بعد و مکان معنا نمی دهد و زمان هم وجود ندارد پس اینکه می گویند هر روز قیامت برابر است با چند صد سال دنیا به چه معناست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون قرآن در سوره حج می‌فرماید: «مِمَّا تَعُدُّون‏» یعنی در مقایسه با آن‌چه شما انسان‌ها حساب می‌کنید. می‌توان گفت از این جهت می‌فرماید یک روز قیامت چندین برابر روزهای دنیا است چرا که قیامت ابدی و همیشگی است پس کثرت در بی نهایت معنا ندارد. موفق باشید

6772
متن پرسش
در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) پیرامون مسائل گوناگونی بحث می شود؛ سیاست، فلسفه، اقتصاد، فرهنگ و...؛ و اینجانب هم به شدت از برخی از این مباحث تاثیر می پذیرم. به عنوان مثال فردی می آید و راجع به ضرورت تربیت انسان متعهد و مومن برای سینما و تلویزیون صحبت می کند و من هم به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و می گویم آیا الان نیاز این است که بروم و در آن حوزه کار کنم؟ یا اینکه مثلا فردی می آید از ضرورت فلسفه برایم می گوید من هم با خود می گویم آیا بروم فلسفه بخوانم؟ و... . منتهای امر اینکه به شدت در شک و تردید به سر می برم. من در حال حاضر گرایش صنعتی مدیریت را انتخاب کرده ام و می خواهم در حوزه کیفیت کار کنم؛ اما از طرفی می گویم پس سینما و تلویزیون چطور؟ فرهنگ سازی چطور؟ تولید علوم انسانی اسلامی چطور؟ شاید نیاز باشد که من وارد آنها شوم. رفتم و صحبت های مقام معظم رهبری تا سال 89 که در مورد کیفیت در صنعت بود را استخراج کردم و دیدم ایشان نسبت به این قضیه هم توجه دارند مثلا در مراسم بیعت هزاران نفر از نمایندگان کارگران سراسر کشور در سال 1368« کارگرها باید این میدان را پیدا کنند که کار خودشان را در خدمت نظام و رونق و حرکت اقتصادى مردم قرار دهند و به بهترین وجه به تولید کالاهاى با کیفیت بپردازند» و چندین سال است که در نامگذاری های سال به شدت به حوزه اقتصاد و صنعت توجه دارند؛ من هم دوست دارم کیفیت کالای ایرانی را افزایش دهم؛ اما نمی دانم ضرورت جامعه چیست؟ آیا نیاز جامعه این است که من بروم و کار فرهنگی کنم و در سینما و تلویزیون تاثیر گذاری کنم یا اینکه به سراغ این بروم که علوم انسانی بر مبنای قران و دیگر منابع اسلامی تولید کنم یا اینکه در حوزه صنعت باقی بمانم و در ارتقای صنعت کشور سهیم باشم؟ حدسم این است که حضرت آقا بیشتر به حوزه فرهنگ تاکید دارند تا صنعت؛ اما اگر بروم در حوزه فرهنگ پس کیفیت کالاها چطور؟ اگر مطمئن شوم تکلیف این است که در حوزه دیگری مشغول شوم، انشاالله به سراغ ادای تکلیفم می روم. بین زمین و آسمان گیر هستم؛ آیا بعد از کارشناسی ارشد بروم حوزه علمیه یا اینکه در حوزه صنعت ادامه تحصیل دهم؟ یا اینکه تکلیف چیز دیگری است؟ تکلیف من چیست؟ تمنا می کنم من را از این عذاب سخت نجات دهید؛ من چه کنم؟ کدام حوزه را انتخاب کنم که آخر عمرم پشیمان نباشم؟ کدام حوزه را انتخاب کنم که رضای خدا در آن باشد؟ تمنا می کنم یک جواب صریح به من بدهید که دیگر شکی برایم باقی نماند وگرنه ممکن است دوباره فکرهایی مبنی بر اینکه مسیری که انتخاب کرده ام الهی است یا نه به سراغم بیاید و آزارم دهد؟ اگر وارد صنعت شوم باز باید با ابزارهای غربی کار کنم و صنعت را از این طریق رشد دهم پس با توجه به این قضیه باید وارد تولید علوم انسانی اسلامی روم ت مبنای صنعت و علوم انسانی و ... اسلامی شود. اما از یک نظر هم بایدکشور تولیدات داشته باشد و تولیدات با کیفیت تا پیوسته وابسته به غرب نباشد. حال از بین این دو کدام اولویت دارد به گونه ای که در آخر عمر پشیمان نباشم؟ به شدت مردد هستم که وارد حوزه شوم یا اینکه در همین رشته مدیریت صنعتی بمانم؛ شما می توانید مرا کمک و توجیه کنید که چه کنم؟ به سراغ تولید علوم انسانی اسلامی بروم و وارد حوزه شوم یا اینکه همین رشته را ادامه دهم؟ با تشکر فراوان و حلالیت از اینکه وقتتان را می گیرم والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید نظام اسلامی نیاز دارد که در ابعاد مختلف رشد کند ولی اولاً: هرکس را استعداد خاصی داده‌اند و ثانیاً: هرکس در شرایط خاصی قرار دارد. اگر کسی در شرایطی که هست و مطابق استعداد خود به نیت خدمت به نظام اسلامی عمل کند حتماً عمرش را برکت داده و در آخر عمر پشیمان نخواهد بود. شما به خودتان نگاه کنید ببینید در چه شرایطی هستید، در همان مسیر سعی کنید با نیتی پاک عمل کنید. موفق باشید
5487
متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد عزیز چگونه است که در سیره رسول خدا ص گفته اند آن جناب نماز ها را در وقت خود بجا می آوردند و نماز مغرب و عشا و ظهر وعصر اکثرا جدا میخواندند و البته گاهی نیز جمع میکردند و صاحب کتاب شبهای پیشاور هم به نقل از ابن عباس آورده که رسول خدا گاهی جمع میکردند و گاهی جدا میخواندند ولی ما شیعیان همیشه بصورت جمع میخوانیم حتی بزرگانمان در مساجد و..... به نظر شما این یک انحراف قابل تامل نیست و چرا بدست فراموشی سپرده شده چرا فقط یک صورتش را گرفته ایم اگر درست است چرا رسول خدا ص همیشه جمع بین صلاتین نمیکردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سوال شما یک بحث تاریخی دارد و یک بحث اجتهادی، از جهت تاریخی این چنین نیست که بگوییم نبی مکرم غالبا نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشاء‌ را جدا جدا می‌خوانده‌اند و تنها در صورتی جمع می‌خوانده اند که عذری باشد همان‌طور که از روایات کتاب وسائل الشیعه، ج4 ص220 به بعد (ابواب المواقیت باب 32) این مطلب استفاده می‌شود. همچنین نمی‌توان گفت کدام شکل غالبی بوده بلکه در برخی روایات آمده که امام صادق علیه‌السلام دستور داده‌اند که نماز مغرب و عشاءت را به صورت جمع بخوان و در پایان فرموده‌اند «هکذا صلّی رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله» (وسائل‌الشیعه، ج4 ص225 ـ ابواب المواقیت،‌باب34). رسول اللّه این‌چنین نماز می‌خواندند. به هر حال این مطلب، مطلبی است که اگر می‌خواهید بایستی در موردش پژوهش کنید و به صرف آن‌چه در اذهان شایع شده اکتفا ننمایید. و اما ازجهت بحث اجتهادی بایستی به نظر مراجع تقلید رجوع کرد و می‌بینیم که مثلا حضرت امام «رضوان‌الله‌علیه» در مورد وقت فضیلت نماز عصر می‌فرمایند «و إن لا یبعد ان یکون مبدؤها بعد مقدار اداء الظهر»؛‌ پس می‌بینیم که ایشان اتفاقا می‌فرمایند بعید نیست بگوییم مبدء فضیلت نماز عصر، پس از قرائت نماز ظهر در اول وقت است اگر چه ایشان وقت فضیلت عشاء را پس از زوال حُمره‌ی مغربیه می‌دانند. (تحریرالوسیله، کتاب الصلاه، مقدمات الصلاه، مسأله6) به هر حال می‌بینیم که مجتهدی مثل حضرت امام در مورد وقت فضیلت نماز عصر گرایش به این نظر دارند که دقیقا بعد از نماز ظهر در اول وقت باشد. همچنین نظر برخی محققین بر این است که سیره‌ی معصومین علیهم‌السلام بر جمع خواندن نماز‌ها بوده به این خاطر که اولا شعاری برای شیعه باشد و ثانیا بیان کرده‌باشند که لزوم جدا خواندن نمازها، صرفا نسبتی ناروا به سنّت پیامبر بوده و بدعتی است که از طرف برخی به آن دامن زده‌شده‌است و در حقیقت ائمه «علیهم‌السلام» با جمع خواندن غالبی نمازها خواسته‌اند با این سنت ناروا مقابله کرده‌باشند. موفق باشید
10824
متن پرسش
با سلام: 1. در یکی از فایلهای صوتی جناب استاد، جمله ای شنیدم که مفهوم آن را نتوانستم دقیقا متوجه شوم و آن این بود: عالمان، قاتلان حقیقتند. لطفا راجع به آن بیشتر توضیح دهید. 2. رابطه علم و ایمان چکونه است؟ لطفا اگر کتاب یا منبعی را می شناسید، معرفی کنید. 3. آیا با وجود آنکه علوم متغیرند و روزبه روز در حال تحول، استفاده از علم برای اثبات حقانیت مسائل دینی و برخی از احکام، کار پسندیده ای است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم منظورم علماء دین نیست، شاید به اعتبار «العلم حجاب الأکبر» عرض کرده باشم که چگونه علم حصولی مانع نظر به حقیقت می‌شود 2- کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» همراه با شرح صوتی آن خوب است. تفسیر حمد حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نیز کارساز است 3- تا آن‌جا که ممکن است نباید ستون عقیده را بر چیزی گذارد که قابل اعتماد نیست مگر اصول اصلی علم. موفق باشید
10530
متن پرسش
سلام استاد: سوالی در مورد حضور اجتماعی آیا به فرض اگر حجاب رعایت شود و صحبتها و موضوعشان جدی شد، دیگر می شود گفت هر اختلاطی درست است؟ مثلا اینکه جدیدا مد شده حزب اللهی ها در این نوع قالب کار می کنند درست است؟ مثلا در فلان خبرگزاری با شخصیتی مصاحبه می کنند. مصاحبه گران یک خانم و یک آقا هستند. یا در فلان برنامه مجریان یک خانم و آقای مذهبی هستند؟ یا میز گرد می گذارند چند آقای مذهبی و چند خانم چادری به گفتگوی مثلا علمی و فرهنگی می پردازند. آیا صرف حجاب و مثلا بحث علمی کافیست یا اگر جداسازی هرچه بیشتر باشد بهتر است؟ این قبیل رفتارها جدیدا خیلی مد شده. ممنون می شوم پاسخ دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم حقیقتاً حسّ خوبی در رابطه با این نوع جلسات ندارم ولی گویا برداشت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نسبت به آینده آن بوده که بالاخره آینده چنین حضوری واقع می‌شود چه بهتر که اسلام به صحنه آید و با مدیریت اسلام این کار شکل بگیرد. شما کمی به این جمله‌ی امام در وصیت‌نامه‌شان فکر کنید که می‌فرمایند: «ما مفتخریم‏ که بانوان ما و زنان پیر و جوان و خرد و کلان، در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند. و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى از واجبات مهم است شرکت و از محرومیت‏هایى که توطئه‏ى دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آن‏ها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتى که دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى از آخوندهاى بى‏اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده‏اند». موفق باشید
10251

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: اینجانب یک دانشجو هستم و به لطف خدا از لحاظ عاطفی قوی هستم. در دوران مجردی دارای حالات روحی و معنوی خیلی خوبی بودم. هنگام نماز آنچنان در قلبم هیاهو و اشتیاق پیدا می شد که دوست داشتم همه جانم همین سجده و رکوع شود. دوست نداشتم سر از سجده بر دارم و فقط بخاطر اطاعت از حضرتش سر برمی داشتم. آنچنان محبت در قلبم شدت یافته بود و خلقش را دوست داشتم که اگر اجازه داشتم سر بر کف پایشان می گذاشتم و بوسه می زدم. هنگام دیدن طبیعت در دلم چنان حالتی پیدا م یشد که با دیدن یک گل، احساس می کردم از شدت محبت به حضرتش قلبم چنان گشته که از بیان آن عاجزم. فکر می کردم پس از ازدواج این حالات بهتر و بیشتر می شود و امید زیادی به آن داشتم. اما پس از ازدواج با اینکه به لطف خدا همسر مومن و بااخلاقی نصیبم شد این حالات کم کم از بین رفت. همیشه این دغدغه در ذهنم بود که مگر نه اینست که با ازدواج، انسان کامل می شود و غرایزش را به نحو مناسب جواب می دهد پس چرا این حالت ها از بین رفت. مگر عرفای ما پس از ازدواج حالات معنوی شان کم شد که ما چنین شدیم؟ هرازگاه نیز از دوستانی که با آنها ارتباط داشتم از حالات آنها می پرسیدم و آنها نیز همین طور بودند. سعی داشته و دارم اعمال مستحبی که در دوران مجردی داشتم را ادامه بدهم و همیشه بخودم می گفتم که ما مامور به وظیفه هستیم نه مامور به نتیجه، و امید به برگشت آن حالات و یا ایجاد حالات جدید داشتم. تا اینکه یک روز سوال شماره 911 از مجموعه پرسش و پاسخها را خواندم. جواب شما برایم جالب بود و آن را با چند نفر از دوستان مطرح کردم ولی هیچ قرینه ای برای تایید فرمایشات شما نیافتم. اگرچه خودم نیز این انتقال از دنیای مجردی به متاهلی را قبول دارم و می دانم هر عالمّی شرایط و ضوابط و حالات خود را دارد ولی نگاهی کوچک به حالات و زندگی عرفا چیز دیگری به ما نشان می داد که مغایر نظر حضرتعالی می باشد. با همه این ها یک روز سراغ یکی از علمای شهر که چشم خوبی در زمینه های عرفانی دارند رفتم و طرح موضوع کردم و ایشان جواب دادند که با ازدواج باید این حالات قوت یابد و این که این گونه شده ام به دلیل اینست که نظر قلبم به سوی ظواهر دنیا رفته که بایستی آن را از دل بیرون کنم تا حالاتم برگردد. و به هیچ وجه فرمایش شما را (إسرار بر داشتن آن نوع زندگی که قبل از ازدواج داشتید، نداشته باشید) قبول نکردند و فرمودند در سابق به کسانی که می خواستند وارد وادی معرفت شوند می گفتند که ازدواج کن. حال خواهشمندم توضیح داده و ارایه نظر فرمایید. در صورتی که در این زمینه کتابی سراغ دارید راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بیشتری ندارم. اگر سعی کنید با رجوع به معارف حقّه قلب را تربیت کنید، آنچه رفته و رفتنی هم بود چه ازدواج می‌کردید و چه نمی‌کردید، پس از مدتی به صورتی عمیق‌تر ظهور می‌کند. جایگاه عرفان نظری در این جاها است. موفق باشید
10095

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: عرض خدا قوت محضر استاد گرامی بنده مدتی دچار یک تعارض شده ام احساس می کنم تحصیل در دانشگاه برای یک زن که معتقد به روابط بین محرم و نامحرم هست مناسب نیست (با توجه به وضع موجود دانشگاه ها که گذشته از همکلاسی مرد استاد های مرد نیز این مسئله را رعایت نمی کنند) از طرفی هم احساس می کنم خود را درگیر تحصیل در دانشگاه کردن برای یک زن با وجود رسالت عظیم شوهر داری و فرزند آوری در خانواده مشکل زاست و جلوی رسیدگی به این امور را می گیرد. به نظر شما رسالت اصلی یک زن با توجه به نظم جدید دنیا و نزدیک شدن به ظهور حضرت حجت (عج) چیست ؟ افکار بنده را شما در مورد دانشگاه تایید می فرمایید؟ با توجه به اینکه بنده تصمیم به اشتغال به هیچ وجه ندارم، چون محیط ها را مناسب نمی بینم تنها محیط آموزشی دانشگاه فرهنگیان است که آن هم 8 سال تعهد خدمت می گیرد و بنده به هیچ وجه نمی توانم این تعهد را بپذیرم که 8 سال از خانواده ام بزنم!!!!! راه حلی پیش پای من بگذارید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره هرکس نسبت به موقعیت خود و روحیه‌ای که دارد باید وظیفه‌ی خود را تعیین کند، با توجه به آنچه درباره‌ی خودتان می‌فرمایید چه نیاز است که علوم را از طریق دانشگاه دنبال کنید؟ در مورد رسالت زن در جواب‌هایی که قبلاً به سؤالات کاربران محترم داده‌ام، عرایضی شده است. به قسمت آرشیو سؤالات بخش «زن و خانواده» رجوع فرمایید. موفق باشید
نمایش چاپی