بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1796
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم استاد عزیز. . .استاد بنده تقریبا هر 2 هفته در حد 2 روز همسرم را میبینم و گاه گداری ایام عید و تابستان ایشان به شهر می آیند و ملاقاتشان میکنم و زندگی مشترک داریم،در ایامی که تنها هستم میتوانم با برنامه ریزی شخصی تا حدودی وقتم را مفید صرف کنم،اما تا همسرم می آیند تمام برنامه هایم به هم میخورد،با توجه به اینکه اگر 2 روز ایشان را ببینم قطعا انتظار دارند تا برایشان وقت بگذارم و من هم چون میخواهم دلشان را نرنجانم پس بیشتر وقتم را برای ایشان میگذارم،از جمله رفتن به پارک ،بازار و . . . خوب است روی چه چیزایی وقت بگذارم تا وقتم در آن 2 روز تلف نشود و وحدت روحم به هم نخورد(خودم روایت میبرم و میخوانم). . .ناگفته نماند مدت زمانی طولانی که ایشان می آیند میشود با هماهنگی برنامه ریخت. . .اگر کتابی مد نظرتان هست یا مطلب مفید با کمال میل مشتاقم. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همین‌که سعی می‌کنید در آن دو روز با همسر خود مأنوس باشید إن‌شاءالله روحتان تغذیه می‌شود، با همسرتان بودن را کار بدانید. موفق باشید
1792
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد.همانطور که در کتاب عالم انسان دینی فرمودید سجده های طولانی بروید تا حالت بقا برایتان بماند در سجده چه گفته شود بهتر است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ذکر سجده‌های مستحب همان ذکری است که در نمازهای یومیه می‌گویید. در ضمن ذکر یونسیه را نیز می‌توان در سجده‌های طولانی داشت که عبارت باشد از «لا إله إلاّ أنت سبحانک إنّی کنتُ من الظالمین». موفق باشید
1791
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید 1-می خواستم ببینم وظیفه ما در قبال روایتی که می فرمایند " هر کس سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد مسلمان نیست" چیست ؟ چرا که بنده همچنین خانواده هایی را سراغ دارم که شب را گرسنه می خوابند از طرفی تمکن مالی جهت برطرف کردن مشکلات مالی اینان را ندارم . آیا منظور این روایت صرفا این است که باید یک روحیه دردمندی داشته باشیم و این که با آن ها همدردی کنیم اختیاری است و یا از نظر فقهی واجب است شب ها ما هم با شکم سیر نخوابیم ؟ 2-اینکه در روایت حدود همسایه را 40 خانه در 40 خانه معرفی می کند آیا نمادین است و یا دقیقا همین مقدار را مد نظر دارند ؟ آیا اینکه ما یقینا می دانیم در شهری دیگر و یا کشوری دیگر گرسنگانی وجود دارند آیا مشمول روایت مذکور در بالا می شویم ؟(از نظر اخلاقی و از نظر فقهی)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مسلّم اگر بدانیم خانواده‌ای در نزدیکی ما گرسنه خوابیده و امکان دسترسی ما به آن‌ها هست و امکان سیرکردن آن‌ها را نیز داریم و بی‌تفاوت باشیم نه‌تنها مسلمان نیستیم بلکه بسیاربسیار از انسانیت دور می باشیم. ولی اگر اطلاع و امکان کافی نداریم موضوع فرق می‌کند. در مورد قسمت دوم سؤال فکر می‌کنم منظور از چهل خانه، آن‌قدری است که می‌توانیم از آن‌ها اطلاع به‌دست آوریم و یا می‌توانیم به آن‌ها دسترسی داشته باشیم. موفق باشید
1789
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز مبلغی که می خواهد در منطقه ای مثلا در یک روستا فعالیتهای تبلیغی کند بطور مستمر (روحانی مستقر) اگر بخواهد کار علمی ومناسب انجام دهد وباعث رشد وتعالی مردم شود باید چگونه عمل کند؟ با توجه به اینکه یک مبلغ باید تمام اوقات خودش را برای آماده شدن منبر وکلاسهای خود بگذراند وبه کارهای علمی شخصی خود شاید کمتر برسد واگر بخواهد در دوران پختگی وارد عرصه تبلیغ شود به دلیل زیاد شدن سن او روحیه ارتباط با جوانان در او از بین می رود ودر سن کم هم بخواهد وارد عرصه تبلیغ شود خطرات خاص خود را دارد. علاوه بر اینکه می خواهم بدانم باید در چنین محیطهای کوچک وروستایی با چه دستگاهی باید تبلیغ دین کند؟ از زحمات شما ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام انبیاء آمدند تا انسان‌ها در اجتماع خود بهترین شرایط را جهت تعالی جسم و روح به‌دست آورند و با روحی که راه‌های ارتباط با خدا را در دنیا یافته است در ابدیت خود با اُنس با خدا – یعنی کمال مطلق – باقی بمانند و در همین راستا بزرگانی مثل فارابی موضوع مدینه‌ی فاضله را مطرح کردند تا روشن کنند چگونه می‌توان اجتماعی پدید آورد که انسان‌ها در عین زندگی زمینی به تعالی روحانی لازم دست یابند. در این رابطه به چند نکته باید اشاره کرد: 1- انسان برای تعالی خود نیاز به اجتماع دارد و باید بهترین روابط اجتماعی را مدّ نظر قرار دهد. در این صورت هر اجتماعی – اعم از اجتماع کوچک یا بزرگ – که شرایط بهترین روابطِ بین انسان‌ها را فراهم کند آن اجتماع می‌تواند مطلوب انسان باشد. 2- باید نظم مدینه‌ی فاضله مطابق نظم عالم قدس باشد و تحت تأثیر آن عالم خود را شکل دهد. پس افراد و جامعه باید تلاش کنند رابطه‌ی خود را با عالم قدس و معنویت قطع نکنند و مطابق سنت‌های الهی عمل کنند تا به کرامت لازم دست یابند و با ارتباطی که جامعه و افراد با عالم قدس و معنویت پیدا می‌کنند هیچ‌کس احساس دلتنگی و تنهایی نکند. با این مقدمه به نظر بنده در حال حاضر در هر شهر و هر محله‌ای با بودن یک روحانی زمینه‌ی تحقق مدینه‌ی فاضله‌ی مورد نظر انبیاء فراهم است. زیرا از یک طرف شریعتی در میان است که راه‌های رجوع به عالم قدس و عملِ مطابق سنت‌های الهی را فراهم کرده، از طرفی با وجود یک روحانی در محل و روستا شرایط تذکر به سنت‌های الهی فراهم شده و وظیفه‌ی روحانی آن است که با نهایت دلسوزی و پشت‌کار شرایط تحقق مدینه‌ی فاضله را در محدوده‌ای که امکان دارد فراهم کند، حتی در آن حدّی که افراد در مسجد حاضر می‌شوند. روحانی محل می‌تواند شرایط را برای ایجاد رابطه‌ای اجتماعی در بین افرادی که در مسجد حاضر می‌شوند فراهم ‌کنند و در هر شرایطی که پیش می‌آید به تعالی روحانی مردم توجه کند و آن جمع محدود را به یک مدینه‌ی فاضله تبدیل کند و همه‌ی همت خود را در این امر صرف نماید و در این راستا مطالعه کند. پس از مدتی حاصل کار خود را در رشد فکری و فرهنگی افراد می‌یابد و هرکدام بازوی فرهنگی آن روحانی می‌شوند. حوصله و پشت‌کار و دلسوزی نیاز است، به کوچکی روستا و محل، کاری نداشته باشید چون ملکوتی که در جلو شما باز می‌شود بسیار بزرگ است. در مورد چگونگی تبلیغ پیشنهاد می‌کنم سؤال شماره‌ی 1774 را مطالعه فرمایید. موفق باشید
1788
متن پرسش
سلام استاد عزیز : با احترام استاد گرامی آیا قبل از اینکه سیر شما را شروع کنیم باید به دنبال ترک گناه و مسائل اخلاقی رفت به عنوان مثال اگر به پدر و مادرش بی احترامی می کند یا احترامی که شایسته انهاست و خدا خواسته نمی گذارد باید اول برود این را حل کند بعد بنشیند پای سیر شما یا همه این موارد(اخلاق ، احکام و ... ) در خلال معرفت نفس جای خود را باز میکنند و انسان نیاز خود می بیند به آنها عمل کند . (البته در بحث رابطه معرفت با شریعت در کتاب شما برداشت ما از نظر شما در این قضیه مورد دوم می باشد ولی مرددیم ) تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام دنبال‌کردن مباحث معرفت نفس علاوه بر آن که یک موضوع علمی است یک نوع سلوک روحانی نیز هست و در طی مسیر آرام‌آرام میل به گناه می‌رود و شعف بندگی بیش از بیش ظهور می‌کند، إن‌شا‌‌‌‌ءالله. موفق باشید
1787
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار ما دوست داریم بیشترین وقتمان به فرموده شما صرف خدادانی و خداداری شود و در این زمینه سیر شما و ... را داریم کار می کنیم ولی باتوجه به اینکه مدرکمان پایین است (فوق دیپلم )اگر با این انگیزه که در آینده کاریمان سرخورده نشویم و رهایی از متلک های دیگران که نگند بی سوادیم ،ترس از موفق نشدن در این مسیری که در پیش داریم و با توجه باینکه می دانیم دانشگاه پیام نور که به صورت غیر حضوری می خواهیم بخوانیم بار علمی ندارد یک رشته در دانشگاه بخوانیم آیا صحیح است؟ ( البته نا گفته نماند که اگر قرار بر خواندن شود حتما در سیرمان و هدفمان به علت تضییع وقت تاثیر گذار خواهد بود) خیلی ممنون از وقتی که در اختیارمان گذاشتید .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به نظر بنده خوب است حالا که مدرک وسیله‌ی کسب و کار و حضور در محافل اجتماعی شده است در آن حدّی که روح ما را با خود نبرد به آن بپردازید. موفق باشید
1786
متن پرسش
با سلام و احترام استاد عزیز در جواب به سوالی برای رشد عقلی و درمان مشکلاتمان ما را راهنمایی کردید به مطاللعه کتب شهید مطهری و کار کردن در معرفت نفس که چند سوال برایمان پیش آمده به شرح ذیل بیان میکنم :1- ما داریم پیش یک طلبه عربی می خوانیم( که بعد وارد منطق و فلسفه بشیم ) و در یک حلقه معرفت نفس شما و در حلقه ای دیگر سیر مطالعاتی شهید مطهری را کار میکنیم آیا خواندن همزمان اینها اشکال ندارد2- در جزوه ضرورت مطالعه فرمودید از فلسفه وارد معرفت نفس بشید بهتر است آیا پیش بردن همزمان (منطق و فلسفه) و معرفت نفس جنابعالی ایرادی ندارد 3- آیا فلسفه برای افرادی خاص می باشد اگر هست چگونه باید بفهمیم برای ما صدق میکند یا نه و اگر برای افرادی خاص نمی باشد برای آمادگی ذهن برای دریافت مفاهیم فلسفی باید قبل از آن چکار کرد .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- به نظر بنده اگر فرصت داشته باشید خیلی هم خوب است. 2- بنده سعی کرده‌ام مباحث معرفت نفس را آزاد از اصطلاحات فلسفی طرح کنم تا افراد مجبور نباشند که مقدمات فلسفی یا منطقی را طی کنند. 3- تفکر فلسفی در حدّ ده نکته از معرفت نفس و یا برهان صدیقین برای همه لازم است ولی مباحثی مثل حرکت جوهری را هرکس باید به خود نظر کند که آیا راحت درک می‌کند یا نه، اگر مباحث منطقی و یا حرکت جوهری را راحت درک نمی‌کند و روحش شیفته‌ی ادامه‌ی آن نیست، به مباحث قرآنی بپردازد. موفق باشید
1785
متن پرسش
باسلام. لطفا نظر صریح خود را در رابطه با حکمت خالده بیان فرمایید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به نظر بنده از یک جهت حکمت خالده همان «لا نُفرق بین اَحَدٍ من رُسُله» است که خداوند می‌فرماید رسولانی در سراسر تاریخ بشر به صحنه آمده‌اند که همگی از حکمتی آسمانی و قدسی سخن می‌گفتند و لذا در پاورقی ص 114 کتاب «فرهنگ مئرنیته و توهّم» عرض شده که در صورتی ما از موضوع حکمت خالده درست استفاده می‌کنیم که حاصل آن تفکر نظر به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» باشد که حامل حکمت همه‌ی اولیاء و انبیاء است وگرنه حکمت خالده گرفتار یک نوع سکولاریسم پنهان می‌شود و به تحول باطنی فردگرایانه بسنده می‌کنند. موفق باشید
1784
متن پرسش
جناب آقای استاد طاهر زاده(دامت توفیقاته) سلام علیکم ضمن تسلیت ایام شهادت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها احتراما تقاضا دارم حقیر را نسبت به رویکرد مطالعاتی مدنظر راهنمایی فرمایید. موضوع مطالعاتی بنده "سکولاریسم اسلامی" است. و در این زمینه مباحث مختلفی را مطالعه کرده ام که عموما از منظر مبانی مدرنتیه این بحث را بررسی کرده اند. سوال اصلی در این تحقیق این است که مواجهه انقلاب اسلامی با سکولاریسم اسلامی چگونه است؟ چارچوب نظری مورد نظر نیز مباحث مطروحه حضرتعالی است در خصوص " سقیفه و خلافت به عنوان مفهومی که رودر روی امامت قرار گرفته و در جامعه گسترش می باد" پیش فرض این است که سکولاریسم یک راهبرد است برای پیاده شدن مبانی اومانیسم در جامعه. یعنی برای اجرای اومانیسم، مدرنیته دست به دامن سکولاریسم می شود. و با توجه به نفوذ مدرنیته در جوامع اسلامی این نوع مواجهه در زندگی مسلمانان نیز نفوذ کرده است. فرضیه نیز چنین است: سکولاریسم اسلامی اگر چه به لحاظ لغوی مفهومی است که در بستر محوریت عقلانیت مدرنتیه فهم می شود ولی چنین رویکردی در تاریخ اسلامی ریشه در سقیفه و جایگزینی مفهوم خلافت به جای امامت دارد. راه حل برخورد با آن نیز رجوع به امامت است. جسارتا از حضرتعالی چند خواهش و پرسش دارم 1) اصلا بررسی موضوع سکولاریسم اسلامی در این چار چوب نظری قابل طرح است؟ و آیا منتج به راه حل می شود؟ 2) برای استفاده بیشتر از مطالب حضرتعالی پیشنهاد مطالعه کدام مباحث و سرفصلها را میفرمایید؟ 3) راه حل ارائه شده باید ناظر بر مطالب کاربردی باشد لذا خواهشمند است حقیر را راهنمایی بفرمایید که چگونه از موضوع رجوع به امامت راه حلی کاربردی که در منظومه انقلاب اسلامی و شرایط فعلی قابل تعریف و اجرا باشد مطرح نمایم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- بر موضوع بسیار ارزشمندی انگشت گذاشته‌اید و حقیقتاً همین‌طور که می‌فرمایید فقط با رجوع به امامت و عقل قدسی ناشی از آن‌ها می‌توان از سکولاریسم پنهان در مناسبات جامعه‌ی اسلامی نجات یافت. 2- بنده در نوشته‌های خود دو کتاب را پیشنهاد می‌کنم یکی «خطر مادی‌شدن دین» و دیگری «امام و امامت در تکوین و تشریع». إن‌شاءالله با پیگیری این موضوع نکات حساسی را به نظام فکری و فرهنگی جامعه گوشزد می‌کنید تا بفهمند از کجاها داریم ضربه می‌خوریم. موفق باشید
1783
متن پرسش
با سلام قبلا فکر می کردم دینداری فقط عمل به رساله (انجام واجبات و دوری از محرمات) است. اما ظاهرا محرماتی هست که در رساله نیست (عجب و ...) و مسائل دیگری هست که در این حیطه نیست. (اینکه باید تعلقات دنیوی نداشته باشیم ...) به نظر شما، در حال حاضر بهترین روش زندگی چه می تواند باشد؟ چگونه می توانیم بفهمیم وظیفه مان چیست؟ خیلی سرگردان شده ام. دعا بفرمایید. (لطفا علاوه بر ذکر مصداق، بنیادین پاسخ بدهید. مثلا اگر وظیفه اطاعت از ولی است، لطفا بگویید چگونه می توانیم بفهمیم که وظیفه مان این است.) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همین‌طور که می‌دانید فقها در رساله‌ی خود تکلیف مُکلَّف را در امور عملی روشن می‌کنند ولی در امور اخلاقی و معرفتی باید به افرادی دیگر و کتاب‌های دیگر رجوع کرد. در امور اخلاقی و معرفتی کتاب‌های حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» بسیار ارزشمند است، و در امور اجتماعی و سیاسی درک سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» و تقیّد به رعایت رهنمودهای ایشان شرط سلوک است. موفق باشید
1782
متن پرسش
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عالی قدر-چند سالی است که می خواهم رذایل اخلاقی ام را بیرون بریزم و در مباحث دین پپیش بروم و با توجه به نظر بزرگان به این نتیجه رسیدم که باید اول از خانه و احترام به پدر و مادر شروع کرد ولی چندین بار تا جاهایی پیش رفتم ولی به دلیل اخلاق بسیار نامناسب مادرم پس رفت کردم(گاهی رفتارهای سبک ،نسنجیده ، بچه گانه و غیر دینی که به شدت خشمگینم میکند ) و همچنین در خیلی جاها به علت رودربایسی و کم رویی (عدم بلوغ عاطفی) خیلی از نظرات بزرگان را نتوانستم در خانه پیاده کنم خواهشمندم در این مورد راهنمایی ام کنید ، فکر می کنم اگر در این مورد موفق بشوم در باقی موارد خیلی بتوانم سریع تر حرکت کنم .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده نمی‌دانم منظور شما از این‌که می‌فرمایید می‌خواهید جهت اصلاح خود از خانه شروع کنید چیست. آنچه به ما دستور داده‌اند آن است که با پدر و مادر خود مدارا کنید، حتی اگر اعمال ناپسند از آن‌ها دیدید – بدون تأیید آن عمل- آن‌ها را تحمل کنید و در رفع حوائج زندگی آن‌ها در حدّ امکان خود کوتاهی نکنید. سر به سر خانواده نگذارید، صفای اخلاقی شما با مدارا با خانواده حاصل می‌شود. موفق باشید
1781
متن پرسش
سلام استاد عزیز شما آیا شاگرد علامه حسن زاده هم بوده اید یا فقط برای برخی موارد به ایشان رجوع می کردید- اگر بودید چند سال ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده حدود دو سال هفته‌ای یک جلسه همراه با بعضی از برادران خدمت ایشان می‌رسیدیم و ایشان هرچه صلاح می‌دانستند می‌فرمودند ولی رابطه‌مان رابطه‌ای نبود که ایشان دستورالعمل بدهند و ما مثل یک شاگرد سلوکی از ایشان استفاه کنیم. بنده با مختصر اطلاعاتی که از ایشان دارم فکر نمی‌کنم ایشان بخواهند یک قطب باشند و یا استاد سلوکی قلمداد شوند. علامه حسن زاده کتاب‌های بسیار ارزشمندی را نوشته‌اند و انتظار دارند افراد با مطالعه‌ی آن کتاب‌ها به غنای علمی خود بیفزایند و به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» نزدیک شوند و آن خانواده را ملاک تعالی خود قرار دهند. موفق باشید
1780
متن پرسش
با سلام و احترام استاد گرانقدر بفرمایید اکر یکبار کتاب هایی را که علاقه داریم از کتب جنابعالی مطالعه کنیم بعد سیر مطالعاتی را شروع کنیم صحیح است یا خیر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام کتاب‌ها دو گونه‌اند: بعضی‌ها مربوط به سیر مطالعاتی نیست، مثل «بصیرت فاطمه‌زهرا«سلام‌الله‌علیها» و یا «فرزندم این‌چنین باید بود». ولی بعضی کتاب‌ها باید به ترتیب خوانده شود مثل معرفت نفس و برهان صدیقین و معاد. موفق باشید
1779
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار--در یکی از سوال هایم مورد زیر را پرسیدم جواب ندادید ، توضیح و تعبیرتان را بگویید ممنون می شویم : چند سال پیش خدمت علامه حسن زاده مشرف شدیم در خصوص شکم و وسواسم و راهکار از ایشان سوال کردم فرمودند : من و شما دوستیم - نطفه بودی این شدی ، من پرسیدم باید چکار کنم منطق بخوانم ، هندسه و... جمله ای فرموند درست نشنیدم که دوباره تکرار کردند نشنیدم ( روم نشد بگم دوباره تکرار کنند ) ، پرسیدم خوب نمی توانم عقاید و ... را درک کنم ، درکم ضعیف است فرمودند کسی کار کنه خوب میشه در آخر چون دنبال راهکارعملی بودم دوباره سوالم رابرای برطرفی شک پرسیدم که فرمودند یه چک بخوری خوب میشی- که بعد از این قضیه خیلی ناامید شدم چون برداشت کردم اگر آینده ای داشتیم واهل عمل بودیم حتما درست توجیه و نصیحتمان می کردند و راهکار میدادند ضمن تعبیرتان از این رخداد بفرمایید این برداشتمان صحیح است یا نه - تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام سعی کردم با جوابی که دادم راه‌کارِ لازم را بنمایم. چون ایشان وقتی می‌فرمایند: «یک چک بخوری خوب میشی» می‌خواهند بفرمایند راه بیفت. با مشکلات عقلی و قلبی که برخورد کردید آماده می‌شوید تا عقاید اصلی را بفهمید. از معرفت نفس شروع کنید. موفق باشید
1778
متن پرسش
سلام استاد عزیز و بزرگوار آیا خواب می بینیم باید در جهت یافتن معبر و تعبیر آن تلاش کنیم-چندی پیش خواب علامه حسن زاده را دیدم که سه دستور به من دادند دو مورد اول را انجام دادم که دومی اش یادم است گفتند از روی تیغ ها بدو که انجام دادم و مورد سوم زنبورهایی به طرفم فرستادند که نبایدظاهرا می ترسیدم یا فرار می کردم ولی از ترس اینکه وارد دهانم بشوند ترسیدم و درست انجام ندادم --- و همچنین چندی پیش خواب شیر زیاد میددم که دنبالم می کرد و من فرار می کردم و به یک جا پناه می بردم (خیلی از این خواب برام تکرار شده است ) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام با عرض معذرت؛ بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
1777
متن پرسش
سلام استاد عزیز من سیر مطالعاتی شما را شروع کردم آیا سیر شما سیر افاقی و عقلی هم محسوب می شود اگر صرفا سیر قلبی محسوب می شود آیا با توجه به جمله علامه حسن زاده که قریب به این مضمون فرمودند کسی اگر از سیر عقلی به سیرقلبی نرود سطح انحراف اسفار قلبیه به شدت افزایش پیدا می کند بعده ها مشکل ساز نمیشه - ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همه‌ی تلاش ما آن است که با تأسی به بزرگان علم و عمل، عقل‌ها و قلب‌ها را مخاطب قرار دهیم و لذا ابتدا سعی می‌شود عقل در رابطه با موضوع مورد بحث قانع شود و سپس قلب به جستجوی حقیقتِ وجود آن موضوع بپردازد. موفق باشید
1776
متن پرسش
با عرض سلام و ادب و احترام و ضمن تشکر از روش و تواضع بسیار ارزشمند استاد در وقت گذاری در جواب به سوال ها - استاد احساس ما این است بعضی از سوال ها را بسیار مفصل و صبورانه جواب می دهید ولی برخی را بسیار کوتاه و سرد آیا شما به جهت ارتباط روحی با شخص و ناامید بودن از آن شخص در عمل به راهکارتان سرد به آن جواب می دهید یا غیر از این است - ضمنا ما سوالات زیادی در شناخت ابعاد شخصیتی و ... شما در ذهنمان بوجود می آید آیا در سایت سوال بپرسیم بی احترامی و تضییع وقت جنابعالی محسوب می شود - آیا رجوع به بزرگان مثل آیت ا... جوادی (حفظ ا..) جهت نصیحت یا از جهت اینکه به حرف آنها بیشتر یقین حاص میشه در جواب سوال ها تضییع وقت آنها و بی احترامی به آنها محسوب میشه - ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- حقیقت این است که تشخیص بنده آن است که بعضی سؤالات در حدّ سؤال و جوابی نیست که بتوان در این قسمت طرح کرد و جواب داد.
1775
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت چندی پیش سوالی یا بهتر بگم جسارتا انتقادی فرستادیم راجع به تفکرات سیاسی شما و شاگردانتان اما تا الان جوابی نگرفتم!!منتظرم...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده در کد شماره‌ی1724 جواب دادم. سایت فعلاً در شرایطی نیست که بتواند جواب هارا به ایمیل شما بفرستد، روی قسمت جواب به سؤال‌ها، جواب سؤال خود را دنبال کنید. موفق باشید
1774
متن پرسش
سلام علیکم باتوجه به کمبود وقت ارزشمند حضرت عالی اگرمقاله زیر را اصلا نخوانید هیچ ناراحت نمی شوم در مقاله زیر حاصل چندین سال شاگردی محضرتان را به قلم اورده ام. دعایمان کنید ابتدا باید دانست که این سطور به قلم یک طلبه¬ی علوم دینی نگارش یافته است. ذکر این نکته از آن روی ضروری می-نمود که انسان¬ها عمدتاً از چنین فرصت¬هایی استفاده می¬کنند تا دغدغه¬های شخصی خود را بروز دهند و حاصل تأملات خود را به محک عقل جمعی بگذارند و شاید بازخوانی دغدغه¬های شخصی یک طلبه برای عموم ملال¬آور باشد. طهارت خون و روح مطهری (رض) باعث شده است که هر سال در این ایام عرصه¬ای فراخ مهیا شود تا بعضی چون نویسنده همین سطور از خواب خرگوشی خود بیدار شوند و ذهن خسته خود را متوجه آرمانی کنند که امثال حضرت ایشان تمام حیات خود را صرف اندیشیدن حول مسائل آن کرد و آن چگونگی اجرای دین و به ظهور رساندن آن در جامعه بود. به راستی چگونه باید در مقابل قدسی زدایی امروز قد علم کرد و آرمان¬های الهی را در قلوب مسکن داد این بزرگترین دغدغه¬ی یک مبلغ دینی است و سؤال بعدی اینکه جواب این سؤال را باید از چه کسی پرسید. اعتقاد نگارنده این است که بهترین مرجع برای پاسخ به سؤالات فوق همان است که ما طلبه¬ها همواره مردم را به التزام به آن سفارش می¬کنیم و عجیب است که تا به حال کمتر به کار خودمان آمده است یعنی سلوک رفتاری و شیوه پیامبران الهی. اگر بپذیریم که بزرگترین دغدغه طلبه چگونگی تبلیغ معارف پیامبران الهی است بیشترین کوشش او نیز باید مصروف التزام به شیوه تبلیغی این بزرگواران شود. کوشش قلمی نگارنده در این مقال مصروف بیان دو مطلب شده است. ابتدا کوشیده¬ام شیوه تبلیغی مورد نظر خود را با استناد به آیات قرآن ارائه دهم و در گام بعدی طبعاً باید به انتقاداتی که در بادی امر به نظر می¬رسد پاسخ گفت. اما در بیان مطلب اول به نظر می¬رسد سلوک تبلیغی انبیاء الهی حداقل بر پنج رکن اساسی استوار است: 1. توجه دادن مردمان به اعیان خارجی و پرهیز از مفهوم-گرایی 2. مخاطب قرار دادن قلوب مؤمنین به جای ذهن و عقل جزئی آن¬ها 3. تأکید مکرر بر داشته¬های فطری 4. دل ¬بستن و عزیز داشتن مؤمنان و ترک جدال با کفار 5. دلسوزی فوق¬العاده و ایثار مثال زدنی بدون هیچ¬گونه چشم داشت مالی آنچه در سراسر دعوت برگزیدگان الهی به صورتی نمایان مشخص است توجه دادن مردمان به اعیانی است که به صورت «بی-واسطه» و «حضوری» درک می¬شوند، در مقابلِ توسل به الفاظ و مفاهیمی که پل ورود مخاطب به دنیای انتزاعیات کمتر واقعی و مشوش به اوهام است. این اعیان البته می¬توانند افاقی یا انفسی باشند اما صفت «درک بی¬واسطه» و «حضوری بودن» در همه آن¬ها ثابت است. احصای تمام آیات متذکر این معنا در مقاله¬ای اینچنینی دشوار است از این رو در زیر تنها اندکی از آن همه آمده است (رعد/4-2، انعام/12و99، بقره/164، واقعه/72-63، شعرا/29-23) اگر به دیده انصاف در مضمون این آیات نظر بیفکنیم ناگزیر اذعان می¬کنیم که گویی پیامبران اعیان خارجی را آینه¬ای برای تجلی توحید در قلوب مردمان قرار داده¬اند و همواره از بازی با الفاظ انتزاعی که حداقل تا دو مرتبه از وجود عینی دورند اجتناب می¬کرده¬اند. خوب است همین¬جا به اشکالی معروف پاسخ دهیم و آن اینکه این شیوه تبلیغ برای اکثریت عامی کاربرد دارد و انکار نمی¬توان کرد که در بافت طبیعی یک جامعه کم نیستند افرادی که عقولی کلی نگر و روان¬های شکاک¬تر دارند. بهترین تقریر این اشکال را نویسنده¬ای کاردان در کتاب بسیار پرفروش خود اینگونه آورده است: «از یک نظر می¬توان راه¬های خداشناسی را به راه¬هایی تشبیه کرد که برای عبور از رودخانه¬ای وجود دارند بعضی از آن¬ها مانند پل چوبی ساده-ای است که روی رودخانه کشیده شده است و عابر سبک¬بار می¬تواند به آسانی از آن بگذرد و به آسانی به منزل مقصودش برسد. بعضی دیگر مانند پل¬های سنگی طولانی، از استحکام بیشتری برخوردار است ولی راه را طولانی¬تر می-کند و بالاخره بعضی مانند راه¬های پر پیچ و خم و دارای فراز و نشیب¬ها و تونل¬های عظیم است که برای عبور قطارهای سنگین ساخته شده است . انسان-هایی که ذهن سبک¬باری دارند می¬توانند به صورت خیلی ساده خدا را بشناسند و به بندگی او بپردازند. اما کسی که بار سنگینی از شبهات را به دوش می¬کشد باید از پل سنگی عبور کند و بالاخره کسی که خروارها بار شبهه و وسواس را با خود حمل می¬کند باید راهی را طی کند که دارای زیرساخت¬های محکم و استوار است.» ایشان سپس برهان نظم را جز راه¬های ساده شناخت خدا منظور می¬دارند و کلام و فلسفه را راه¬های رویارویی با گروه دوم و سوم می¬شمارند. فارغ از نگاه ارزشی متن فوق، باید گفت تمسک به قرآن جای هیچ شبهه¬ای را باقی نمی¬گذارد که به تحقیق رویکرد حضوری و رجوع متفکرانه به آثار صنع حضرت باری تعالی بر شیوه تذکر اولی¬الالباب یا صاحبان عقول متعالی (ترجمه مورد پسند نگارنده برای این واژه) سیطره¬ای تام دارد. برای نمونه بنگرید به (آل عمران/191-190، زمر/21). به سخن دیگر اولی¬الالباب واقعی به جای تفکر در رابطه میان الفاظ و اعتبارات ذهنی، در متن واقع نظر کرده و به جای مشغولیت-های کسل کننده¬ی انتزاعی، روح و جان خود را از شراب وجود عینی سیراب می¬کنند. حافظ که خود از جمله¬ی اولی¬الالباب است در تأکید نگاه اول و خارداشت منظر دوم فراوان سخن گفته است. بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکن¬آباد و گلگشت مصلی را *** سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم دست از سر آبی که جهان جمله سراب است *** بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه وقت مدرسه و بحث کشف و کشاف است حال وقت آن است که دلیل این شیوه تبلیغی را پیگیری کنیم. حقیقت این است که پیامبران به درستی متوجه بودند که خدای ذهنی که از پس استدلالات پیچیده منطقی سربرآورده است هیچ¬گاه نمی¬تواند به شور بندگی که هدف آفرینش بندگان است (ذاریات/56) بینجامد. واجب الوجود فیلسوفان حتی اگر واجب الوجود در جمیع جهات باشد به سختی می¬تواند به مناجات¬های قلبی شکسته گوش فرا دهد و همنشین قائمین و ذاکرین شبانگاه باشد. در حقیقت استدلالات ذهنی خدایی ذهنی را تصویر می¬کند که هنوز «قائم به من» است و با کمترین بی-توجهی «من» گویی که اصلاً نبوده است حال آنکه هم موجودات خارجی فریاد می¬زنند که ما قائم به اوئیم ولا حول ولا قوّة الّا بالله. از همین روست که جلال¬الدین بلخی بزرگ، در ادبیات زیر ما را از گرفتار آمدن در نام و نام¬گرایی برحذر می-دارد. هیچ نامی بی مسمّی دیده¬ای یا ز گاف و لام گل گل چیده¬ای نام بردی رو مسمی را بجو مـه به بالا بیـن نه انـدر آب جو تا قیامت گر کسی می¬می ¬کند تا نـنوشد بــاده مستی کی کنــد نام فروردین نیارد گل به باغ شب نگردد روشن از نــام چراغ مبلغین امروزی ما بعضاً توفیق خود را در این می¬بینند تا با حفظ الفاظ و اصطلاحات پر طمطراق در هر جدال فکری، شبهه¬های ذهنی مخاطبان خود را به کلی حل کنند- اگر نگوئیم شخصیت مخاطب را منحل کنند- تا او راهی جز پذیرش بی قید و شرط واجب الوجود نداشته باشد در حالی که با نظر به آیات قرآن متوجه می¬شویم که همه¬ی پیغامبران حتی در برخورد با دهری¬ترین افراد به جای توسل به مفاهیم ذهنی، تأکید بر داشته¬های فطری آنان را در نظر داشته¬اند. پیامبران الهی هوشیارانه متوجه بودند که انسان¬ها حتی اگر بنا بر شرایط پیرامونی به دهری بودن سوق یافته¬اند اما هنوز انسانند و با خصوصیت «فطرت» هویت می¬یابند. سعی می¬کنم در تحلیل آیه زیر منظورم را روشن کنم. در آیه 24 سوره جاثیه پیامبر با افرادی روبه¬روست که به ظاهر اصولاً مبدأ و معادی را باور ندارند و از آیات بعدی به دست می¬آید که در مقابل تذکر پیامبر به زنده شدن آن¬ها پس از مرگ، زنده شدن پدران مرده خود را درخواست می¬کنند. اما آنچه در این مکالمه جالب است اینکه پیامبر با علم به موضع آن¬ها در مقابل معاد در مقام محاجه هنوز بر معاد تأکید دارد درحالی که به ظاهر ابتدا باید معاد را برای آن¬ها اثبات کند اما در بدو امر و بدون هیچ استدلالی بیان می¬دارد که: «خداوند شما را زنده می¬کند سپس بمیراندتان سپس گرد آورد شما را به سوی روز رستاخیز که نیست شکی در آن». این رویکرد تا آیه 28 همچنان ادامه دارد. در برخورد اولیه شاید اعتراض کنیم که این شیوه درستی نیست و یک مکالمه علمی و درست هنگامی شکل می¬گیرد که دو طرف با درک موضع طرف مقابل، او را به شیوه¬ی درست اندیشه رهنمود کنند اما می¬بینیم که پیامبر با علم به عدم باور آن¬ها به معاد، در مقام محاجه همچنان بر معاد تأکید دارد و این نکته باعث سردرگمی می¬شود. اما به نظر می¬رسد کلید رهایی از این سردرگمی همان است که در بالا آمد و آن اینکه پیامبرِ حکیم به خوبی بر همه زوایای روح آدمی تسلط دارد و می¬داند که توجه بر معاد با سرشت هر انسان گره خورده است و از آنجا که او تنها یک مذکر است، تنها باید توجه آن افراد را از امور پیرامونی مزاحم که باعث این نتیجه باطل شده است منصرف کرده و به حقیقت و فطرت خود که ذات هر یک از آن¬ها به آن قائم است متوجه کند. این شیوه تبلیغی پیامبران را می¬توانید در جای جای قرآن و در برخورد آن¬ها با کافران امور فطری دنبال کنید. و لذا پیشنهاد می¬شود در حوزه¬های علوم دینی در کنار جد و جهدی که برای فراگیری علوم مفهومی به عمل می¬آید عرصه¬ای برای مطالعه روح آدمی و قوانین البته پیچیده آن نیز فراهم شود. زیرا مطالعه و تسلط بر صرف و نحو و بلاغت یا اصول و فقه و تفسیر را از رشته¬های دانشگاهی نیز می¬توان انتظار داشت، اما روح¬شناسی اسلامی یا معرفت النفس الهی شاید تنها در انحصار مدرسه¬های علوم دینی باشد. اما دومین منشاء به ظهور رسیدن اشکال مذکور اشتباه تحلیلی مستشکل در گزینش مخاطب تبلیغ دینی است. به راستی یک مبلغ انرژی و وقت خود را باید مصروف چه مخاطبی کند؟ آیا می¬توان انتظار داشت که پس از چندین سال تبلیغ مستمر معارف الهی قلوب همه انسان¬ها مؤمن شود و رذالت و ناپاکی به کلی از هستی رخت بربندد؟ آیا هدف خداوند از ارسال رسولان خود همین بوده است یا آنکه سنت الهی به گونه دیگری رقم خورده است. از آیات قرآن برداشت می¬شود که گروهی از آدمیان در مقابل هیچ نشانه¬ای خاضع نیستند و ایمان نمی¬آورند (انعام/111و112) پیامبران همواره آن¬ها را تذکر می¬دهند و آن¬ها مغرورانه به همه تذکرات پشت می¬کنند گویی که آن را نشنیده¬اند اما شیوه برخورد انبیاء برای مبلغین امروزی مملو از عبرت است. آن¬ها پس از تحمل مرارت¬های فوق طاقت خطاب می¬شوند: «ما کتاب را بر تو نازل نکردیم تا به سختی بیفتی»(طه/2) و یا: «نزدیک است از غم آن¬ها خود را هلاک کنی» (کهف/6) و در نهایت: «ذرهم فی خوضهم یلعبون، آری آن¬ها را رها کن بگذار با فرورفتگی خود بازی کنند» (انعام/91) در آیات دیگر اصرار بر مؤمن کردن آن¬ها را از جهالت می¬داند (انعام/35). جان کلام این است که این قرآن همانگونه خود متذکر است تنها متقین مؤمن به غیب را هدایت می¬کند (بقره/2و3) و ذاکرین و خاشعین در غیب را انذار می¬دهد (یس/11) و شفای قلوب مؤمنین است. و البته غیر اینان را مساوی است که اندرز دهی یا ندهی (بقره/6). حال اگر آخوند مسلمان که وظیفه¬اش بسط معارف قرآنی در قلوب مؤمنین است وقت خود را صرف جدال با کافرانِ گریز پای از خشوع کند آیا راه را به درستی پیموده است؟ سعی بلیغ نگارنده تا بدین جا بر آن بود که از استعمال صریح واژه «فلسفه» اجتناب کند اما برای گریز از پیش¬داوری های جمعی که هر گرایش ایمان¬گرا را عقل¬گریز و ضد فلسفه خطاب می¬کنند ناچارم به دیدگاه خود در این مورد اشاره کنم. صراحتاً اعلام می¬کنم که با توسل به فلسفه برای تبلیغ دین مخالفم اما اعتقاد جازم دارم که پس از پذیرش و خضوع در مقابل دین الهی، در مقام سیر نفس در مقامات عالیه وجود، فلسفه کارایی تام دارد. توضیح آنکه از آنجا که تکامل نفس آدمی در گرو تکامل تمام قوای آن است پس قوه¬ی عاقله نیز با فلسفه به تکامل خود دست می¬یابد و لذا کسب فلسفه نه برای رویارویی با خصم که برای اشتداد وجودی خود طالب آن بکار می¬آید و از این رو رویکرد ابزاری کنونی به فلسفه خار داشت این علم شریف است که علوم بالذات مطلوبند. والسلام 14/1/90
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- حقیقتاً بنده وقتی مقاله‌ی شما را خواندم بسیار به شعف آمدم و چندین بار در حین مطالعه‌ی آن بی اختیار گفتم «اَحسنت» به‌خصوص آن‌که متوجه‌اید با نظر به جنبه‌ی حضوری عالَم و آدم ، اعیان ثابته‌ی آن‌ها مظهر اُنس با خدا هستند، و از این طریق تحولی در مسیر تبلیغی ما از دین پیش می‌آید و علاوه بر آن چقدر خوب متوجه‌اید نباید با نگاه وجودی از تفکر فلسفی غافل شد و از جمع بین عقل و قلب خود را محروم نمود. 2- در قسمت سلوک تبلیغی انبیاء«علیهم‌السلام» در قسمت چهار موضوع ترک جدال با کفار را مطرح نموده‌اید، منظور شما را نفهمیدم در حالی‌که ما مأموریم به جدال اَحسن با کفار، تا ثابت کنیم سخنان آن‌ها مبنای عقلی و علمی ندارد و از این طریق تأثیر فرهنگی آن‌ها را از بین ببریم. 3- بنده توصیه می‌کنم رفقا این مقاله را مطالعه و مباحثه کنند. موفق باشید
1773
متن پرسش
سلام علیکم طلبه¬ای هستم که پس از گذراندن دانشگاه اکنون حدود سه سال است که به فراگیری علوم حوزوی مشغولم. طبعاً شخصی به سن و سال بنده باید برای ازدواج دغدغه داشته باشد، اگرچه وجود دغدغه¬های معیشتی را نفی نمی¬کنم اما مشکلی بزرگتر مرا در ازدواج به تردید دچار کرده است. یکی از اقوام ما دختری هم سن من دارد. در شهر کوچک ما چنین سنی در ازدواج یک امتیاز منفی به حساب می¬آید. دختران منطقه ما عموماً از پانزده سالگی تا حداکثر بیست و دو یا سه سالگی ازدواج می-کنند و وقتی دختری سنش به بیست و هفت برسد عموماً «بد اقبال» و یا «مانده» تلقی می¬شود و در اکثر موارد باید از گزینه¬های دلخواه برای ازدواج صرف نظر کند. چنین دخترانی یا مجرد می¬مانند و یا به اجبار به عقد بیوه مردانی که تجربه ناموفق در ازدواج داشته¬اند در می¬آیند. بخصوص دخترانی چون او که تأخیر در ازدواجش را تنها نمی¬توان به بی¬اقبالیش ربط داد، در واقع او قامتی بی¬اندام، صدایی ناموزون و گرفته و قیافه¬ای در بهترین توصیف معمولی دارد. ناگفته نماند که این دختر خواهری کوچکتر و البته پری چهر دارد که شاید بیست ساله است و در منطقه سنتی ما ازدواج او قبل از خواهر بزرگترش، ننگی برای هر دو خواهر به حساب می¬آید. این خانواده از نظر مالی وضعیت خوبی ندارند. پدرش معلم ابتدایی بازنشسته¬ای است که اکنون ده سال است توان کار ندارد و حاصل تکاپوی اقتصادی¬اش خانه¬ای قدیمی در منطقه¬ای پرت و دوچرخه¬ای است که حال به علت کهولت سن از سوار شدن به آن اکراه دارد. مادرش نیز از آن مادران خوش مشرب و مهربانی نیست که دیدارش شما را به شعف آورد. و این فهرست تا چند مورد دیگر هم قابل پیگیری است. بی تحقیق روشن است که اکثر قریب به اتفاق مشاورین امروزی، ازدواج با چنین دختری را نوعی جنون و دیوانگی می-دانند به خصوص اگر شخص مراجع خود را اهل فضل و دانش که در سابقه تحصیلی¬اش حوزه و دانشگاه را جمع کرده معرفی ¬کند و شرایط استثنایی نامزدهای هم ردیفانش را به رخ بکشد. اما آیا همه آن¬ها در نسخه¬هایشان فشار مضاعفی که بر پدر و مادر چنین دخترانی وارد است را در نظر دارند؟ آیا می-دانند که چنین دخترانی در هر مجلس چه نگاه¬های حقیرانه و کنایه باری را تحمل می¬کنند؟ آیا به سرنوشت آن دختر بیست ساله اندیشیده¬اند؟ بگذار خطاب قلم را به خودم بازگردانم که همواره در مناجات¬هایم حجلم که خدمتی به سزا برنیامد از دستم، و دائماً نجوا می¬کنم که خدایا تا کدامین لحظه¬ آتش خودخواهی سرمایه ایمانم را می¬سوزاند؟ آیا این شرایط عرصه خدمتی کوچک نیست؟ آیا نشان آن نیست که نجواهایم را معشوق شنید و راهی به سوی رهایی از خود نشانم داد؟ اما این تنها بخشی از تشرهایی است که به خودم می¬زنم. از سویی دیگر گویی همواره خناسی در گوشم نجوا می¬کند که: حضرت آفریدگار همسران را مایه آرامش یکدیگر قرار داد و تویی که از هم¬اکنون چنین فهرست بلند بالایی از نقایص او ردیف کرده¬ای چگونه عمری را با او مأنوس خواهی بود. چه تضمینی هست که اکنون به واسطه¬ی غلیان احساسات اقدامی ایثارگرانه بیش از حد خود انجام دهی و فردا روز زیر بار سنگینش کمر خم نکنی. از دسیسه¬های شیطان نباید غافل بود که موجی از احساس از دست رفتگی و هدر رفتن را بر قلبت مستولی کند و باعث آبروریزی مضاعف¬تر شود.مگر همه مشکلات عالم را تو باید درست کنی. آن دختران هم خدایی دارند که آن¬ها را فراموش نکرده است.مگر نه اینکه رسول خاتم تا چهل روز بریدگی ابروی خود را دانه استخوان می¬داد تا نازیبایی آن اسباب تأنف مخاطبش را فراهم نکند. او که همواره به فکر صعود جان انسان¬ها بود به خوبی می¬دانست که این حالت دل¬زدگی حتی به اندازه یک برخورد توان عروج روح را هدر می-دهد، چه رسد به آنکه مجبور باشی هر روز انیسی چنین داشته باشی. اما باز ملکی مرا تسلی می¬دهد که بنده ی خدا، قلب مؤمن میان دو انگشت رحمان است وشیاطین را توان عروج به آسمان قلبی مؤمن نیست و مگر نه اینکه حضرت رب العالمین در همه لحظات مربی¬ات بوده و در لحظات یأس نفحات انسش را به تو چشانده است و مگر نه اینکه عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد و به یاد داشته باش کم سوادی او برای چون تویی که همواره در فکر پز علمی و ادبی هستی یک فرصت است تا او را تنها به عنوان یک زن نگاه کنی نه آنگونه که میان طلاب مرسوم است شاگرد مکتب اخلاقی خود، چرا که نه او گوش شنیدن افاضات تو را دارد و نه می¬خواهد چنین چیزهایی را بشنود. با او احتمالاً باید از مزه قرمه سبزی دیروز و گل چادر نمازش صحبت کرد. برزخی که پیش چشمانتان گشودم حالت هر روزه من است که اکنون مرا به پیشگاه شما کشانده است. به خاطر خدا مرا یاری کنید. والسلام 21/01/91
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همین‌طور که می‌فرمایید موضوع بسیار حساس است و واقعاً انسان در بین دو برزخ قرار می‌گیرد و نمی‌توان یک پیشنهادکلی در این مورد داد. شما باید به خودتان بنگرید ببینید در تعریفی که از زندگی دینی برای خود کرده‌اید در مورد جایگاه همسرِ خود چه تعریفی دارید. مسلّم همین‌طور که متوجه‌اید یک کار ارزشمندی است و برکات زیادی برای شما دارد بنده می‌شناسم افرادی را که در این مورد ایثارگرایانه عمل کردند و به صفای خاص روحانی رسیدند که تا آخر عمر بقیه حسرت آن‌ها را می‌خوردند. و این به شرطی است که اگر چنین اقدامی خواستید انجام دهید منتی بر سر آن بنده‌ی خدا نگذارید و یا در طول زندگی طعن و تحقیری به ایشان نداشته باشید که در این صورت نه‌تنها خیری نصیب خود نکرده‌اید بلکه گرفتار خسران خواهید شد. موفق باشید
1772
متن پرسش
باسم تعالی،سلام علیکم آیا امّی بودن پیامبر با مرتبه وجودی و عصمت ایشان تناقض ندارد؟و آیا امی بودن ، نقص و عدم کمال است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام امّی‌بودن رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» به این معنا است که علوم رسمیِ اعتباری زمان خود را پیش کسی درس نگرفته‌اند تا متهم شوند آنچه می‌دانند از کتاب‌های گذشته‌گان خوانده‌اند. و ندانستن علوم اعتباری نقص نیست چون حقیقتی در علوم اعتباری نیست تا انسان با ندانستن آن‌ها از حقیقتی محروم شود. موفق باشید
1771
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ابتدا در مورد سوال این آقایی که گفته جوابها به سوالات ربطی ندارد عرض کنم که این اشتباهی است که از سوی برادران دست اندر کار سایت اتفاق افتاد که یک بار دیدم چند سوال بود که حقیقتا جوابها ربطی به سوالات نداشت واین مشخص بود که اشتباه در تنظیم رخ داده بود مثل آن موقع که سوالی علمی شده بود وجواب شما در مورد میزان تلویزیون دیدن خود جواب فرمودید واین پیداست که اشتباه در تنظیم بود. اما سوال خودم این است که یک انسان هرچقدر در سلوک پیش برود نهایتا به این می رسد که ملاک حب وبغض وشهوت وغضبش دین می شود واما اینکه در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها گفته می شود ملاک رضایت وغضب خداوند رضایت وغضب ایشان است جایگاه علو خداوند وعبد بودن حضرت چه می شود؟ بسیار ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- گاهی اوقات نرم‌افزار سایت به مشکل می‌افتد به طوری که ما درست عمل می‌کنیم ولی نرم‌افزار کار خودش را می‌کند. 2- این‌که رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: رضایت و غضب حضرت صدیثه‌ی طاهره«سلام‌الله‌علیها» مطابق رضایت و غضب الهی است، خبر از مقام فنای فاطمه‌ی زهرا«سلام‌الله‌علیها» می‌دهد که آن حضرت در فنای فی‌الله به معنای واقعی آن فعلیت یافته‌اند و این با اوج عبودیت حاصل می‌شود. موفق باشید
1770
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم استاد بنده هم فوتسالیست تقریبا خوبی بودم و هم والیبالیست خوب. . . و علاقه بسیار زیادی که به این 2 ورزش داشتم باعث میشد ادامه بدهم،اما استاد با گروهی که ورزش میکردم بسیار متشنج بود و راستش را بگویم گشتن با آنها روحم را خراب .با علاقه بسیار زیادی که داشتم به 2 ورزش،اما کنارش گذاشتم چون هم تقریبا وقت میگرفت هم روح را خراب میکردند. . . الان 3 روز در هفته به مدت روزی نیم ساعت تنهایی میدوم چون در هنگام دویدن تفکر هم میشود کرد. . .آیا به نظرتان خوب است؟ورزش دیگری را پیشنهاد میکنید یا خیر؟اکثرا هم با دوچرخه در رفتو آمدم،چه نیتی در هنگام ورزش بکنم خوب است؟بهتر بگویم جهت فکرم را به چه سمتی بکنم خوب است؟. . . با تشکر موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در هر حال داشتن یک فعالیت ورزشیِ مرتب لازم است. شاید بهتر باشد به همان نرمش هایی که بدن را عادت داده‌اید و حرکات آن را بدن می‌شناسد ادامه دهید. در مورد رویکرد و جهت‌دادن روح در ورزش فکر می‌کنم بحث آخر کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» کمک کند. موفق باشید
1769
متن پرسش
بسمه تعالی . . . سلام علیکم. . . استاد عزیز با توجه به اینکه زمین هیچ گاه از حجت خدا خالی نخواهد بود و نبوده،که حجت خدا همان امام بر حق است و این حجت باید حضوری در زمین داشته باشد،قبل از حضرت محمد علیه آلاف تحیه و الثناء چه کسی یا کسانی امام بوده اند؟مثلا اگر حضرت ابراهیم به مقام امامت رسیده اند،آیا نباید این مقام از کسی به ایشان منتقل شده باشد؟مثل امامان خودمان که با شهادتشان این مقام به ایشان منتقل میشد. . . و آیا اگر قبل از رسول الله علیه آلاف تحیه و الثناء امام بوده است،نباید حدیث کلنا محمد در موردشان صدق کند؟. . .موفق و پیروز باشید.با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همان‌طور که مستحضرید روایت می‌فرماید: « لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ بَاطِناً مَسْتُورا » زمین از قائم به حجت خدا خالی نیست چه آن حجت ظاهر و مشهور باشد و چه باطن و مستور. از طرفی رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «یا علی! إنّ الله اَیّد بِکَ النبییّن سرّاً و ایّدنی بِکَ جهراً» ای علی! خداوند تو را وسیله‌ی تأیید سایر انبیاء قرار داد در خفا وسیله‌ی تأیید من قرار داد آشکارا. پس معلوم می‌شود مقام ولایت و حجت الهی همواره در عالم بوده است یا آشکارا و یا پنهانی. (والله اعلم). موفق باشید
1768
متن پرسش
با سلام. استاد گرامی دختری هستم که سعی دارم در سایه سار مذهب زندگی کنم. با توجه به اینکه محجبه هستم قاعدتا اطرافیان و مردم هر کاری که میکنم به اسم اسلام قلمداد می کنند.گاهی سعی می کنم چون افراد قشر مذههبی را نماد اسلام می دانند مثلا در جایی که از دست کسی عصبانی میشوم به خاطر اسلام و اینکه مردم به دین بدبین نشوند این عصبانیت را بروز ندهم و کارهایی از این دست. استاد آیا این ریاست؟ گاهی بخود میگویم نکند این ریا باشد. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام «ریا» آن است که عملی را که صورت مذهبی دارد بدون اعتقاد به آن ،جهت جلب نظر مردم انجام دهید تا شما را هم جزء کسانی بدانند که معتقد به آن عمل هستند. در صورتی‌که شما عملی را انجام می‌دهید که به حقانیت آن اعتقاد دارید هرچند هنوز تماماً متخلق به آن عمل نیستید و این «ریا» نیست. این مثل آن توصیه‌ای است که امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إذا لَم تَکُن حَلیماً فَتَحَلَّمْ» اگر هنوز به مقام حلم نرسیده‌ای، پس حلم را بر خود تحمیل کن تا حلیم شوی.
نمایش چاپی