بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18375
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیزمان: جان ما فدای رهبری که وقتی انسان حتی پیام تسلیت او را در رحلت آیت الله هاشمی (ره) در مقایسه با بزرگانی همچون آیت الله جوادی آملی، آیت الله مظاهری و دیگران می بیند به عمق حکمت ایشان پی می برد و می بیند واقعا مقام نایب امام زمان بودن شایسته ایشان است. اما دو سوال: جناب استاد در نماز میت عبارت اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا آمده است و قطعا جز درباره معصوم و انسانهای خیلی متعالی درباره کس دیگری صادق نیست ولی خوب به ما دستور داده اند برای هر میت مسلمان بخوانید. شاید سرش این باشد که نه حقیقتا من جز خیر از او ندیده ام بلکه می خواهند به ما یاد بدهند اساسا بدیها را نبین شتر دیدی ندیدی دیگر مرده است خوبی هایش را ببین و گرنه این عبارت در نماز میت در باره اکثریت ماها کذب است، خوب حالا با این مبنا چرا رهبر عزیزمان این فراز را برای آقای هاشمی نمی خواند؟ اگر بگوئیم غیر خیر هم از او دیده خوب برای بقیه مسلما نان هم ایضا، پس باید فلسفه دیگری داشته باشد که ما آن را از استادمان جستجو می کنیم؟ سوال دیگر این که بزرگان ما من جمله آیت الله جوادی حفظه الله مصیبت را به امام زمان (عج) تسلیت گفتند ولی مقام معظم رهبری خیر. در صورتی که به طریق اولی نایب ایشان باید به ایشان تسلیت بگویند راز کار کجاست؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی مقام معظم رهبری حجت برایشان تمام است که ضعف‌هایی بَیّن در آقای هاشمی دیده‌اند، چطور بتوانند آن جمله را بگویند. آری! گاهی شما برای طرفی که نماز می‌خوانید نمی‌شناسید و یا می‌دانید در خطایش به موضوع آگاه نبوده، ولی رهبری به چنین نتیجه‌ای نرسیده‌اند مگر می‌توانند آن جمله را بگویند 2- اگر در همه‌ی امور رهبری حجت ما هستند و مورد تأیید خاص حضرت حق می‌باشند، از عدم تسلیت ایشان به امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌فهمیم آن‌چه را که باید بفهمیم. موفق باشید

17125
متن پرسش
با سلام: حصرت استاد در خصوص وحدت شخصی وجود فرمودید که در صحنه فقط حق متعال که یک وجود بسیط صرف هست موجوده. و در اون تمام اسماء فانی و مستهلک هستن و تمام اونها به قدر ظرفیت ما بر ما ظاهر میشن یعنی موقعی که ما طبیعت می بینیم حق به اسم حی و لطیف و ... بر ما به قدر ما ظاهر شده حالا اگر ما رفع حجاب کردیم مثال و عقل و و احدیت و احدیت می بینیم. یک سوال آیا همان طور که اسماء فانی در حق هستند و معدوم نیستند بلکه هستند اما فانی در حق به قول شما هستند و نیستند آیا این مبنا رو در مورد ماهیات هم میتونیم داشته باشیم؟ بنا بر تقریری گفته میشه ماهیات ظهور حدود عدمی وجودند اما آیا میشه گفت ماهیات من حیث هی فانیا فی الحق موجودند مانند اسماء الهی؟ استاد با توجه به اطلاع صعیف من از فلسفه اگر لطف کنید ساده جواب بدید و با بله و خیر هم توام باشه جوابتون ممنون میشم. 2.آیا میتونیم اون سلسله ای که در مورد وجودات طولی و عرضی در حکمت بعنوان تشکیک مطرح میشه در عرفان تمام این عوالم رو فانی در حق موجود بدونیم اعم از عالم عقل و مثال و طبیعت همه هستند اما مستهلک و فانی در حق؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مشکلی که عموماً پیش می‌آید بین ماهیت به معنای حدّ وجود در عالم عین است با ماهیت به معنای عین ثابته‌ی مخلوقات در عالم غیب و در علمِ الهی. آری! ماهیتی که در ذات خود، عدم است و در عالم غیب و علم الهی وجود برایش مطرح نیست، ماهیت به معنای حدِ وجود است. زیرا در آن عالم «وجود» به معنای مطلق هست، نه «وجود» به معنای محدود؛ ولی علم حضرت حق به ماهیات بحث دیگری است که حقیقت علمی موجودات است، نه محدودیت آن‌ها 2- مسلّم این‌طور است که نظام طولی و تشکیک وجود در عالم الهی معنا ندارد. موفق باشید

15334

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: جناب استاد مطلبی خواندم در مورد آیه شریفه «ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت» که شاید جنابعالی هم خوانده باشید مبنی بر اینکه تار عنکبوت از محکمترین بافته های حیوانی است و نسبت محکم بودن به وزش تقریبا در طبیعت رقیبی ندارد و از آهن محکمتر است و به آهن حیوانی مشهور است و اگر رشته آهنی به نازکی آن ساخته شود استحکامش خیلی کمتر از تار عنکبوت است. پس خانه عنکبوت خانه محکمی است و زنبور عسل را که سرعتی معادل سی کیلومتر در ساعت دارد را متوقف می کند و اشاره می کنند به اینکه منظور آیه شریفه خانه مسکونی عنکبوت نیست بلکه منظور روابط سست عنکبوت با همسر خویش است زیرا عنکبوت ماده پس از ازدواج و جفت گیری اقدام به خوردن عنکبوت نر می کند و حتی ممکن است بچه های خود را بخورد و گاهی بچه ها مادر را، خلاصه روابط خانواده عنکبوت فقط مصلحتی است و دوامی ندارد و مراد از بیت در اینجا زن و همسر است نه خود خانه و در راغب هم اشاره شده بیت الرجل: همسر مرد. و بدین ترتیب آیه می خواهد بگوید مثال کسانی که غیر خدا را دوست و ولی بگیرند مانند عنکبوت است که همسری برگزیده که اصلا نمی تواند رویش حساب کند و عاقبت تنها می ماند و این دوستی ها فقط براساس مصالح است هرچند که خانه اش از محکم ترین مواد باشد. خواستم نظر حضرتعالی را بدانم چون در تفسیر المیزان دقیقا منظور را خود خانه عنکبوت گرفته حال آنکه هیچ کس شیء بیجان را در موردش لغت ولی بکار نمی برد و دوم اینکه فرموده اتخذت بیتا یعنی خانه را نساخته بلکه خانه حاضر را گرفته حال آنکه عنکبوت خودش خانه می سازد و خانه را نمی گیرد پس احتمالا مراد خانه نیست بلکه همان یار و همسر است که می گیرند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت خداوند با نگاه عمومی به خانه‌ی عنکبوت آن مثال را می‌زنند که با یک انگشت تمام تارهای بافته‌شده در هم می‌پیچد تا بگوید نظر به دنیا و تکیه بر امور غیر الهی تا این حدّ سست و بی‌بنیاد است. موفق باشید

15216

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد آیا علامه محمد تقی جعفری مخالف آراء و افکار مرحوم ملاصدرا بود؟ نظر علامه جعفری در خصوص علامه طباطبایی چه بود؟ به خصوص در مبحث وحدت وجود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه جعفری بیشتر با ابن‌سینا و مکتب مشاء، محشور بوده‌اند و از طرفی احترام فوق‌العاده‌ای به علامه‌ی طباطبایی می‌گذاشتند به طوری که به قول خودشان از تهران حرکت می‌کردند تا دم درِ منزل علامه یک سؤال از ایشان بکنند و برگردند. خاطرات ایشان با علامه طباطبایی خواندنی است. موفق باشید

14198

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا مطالبی که در خصوص انکار نبوت به زکریای رازی نسبت داده می‌شود، صحت دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی شهید مطهری ظاهراً از آن جهت که زکریای رازی شیعه بوده است از طریق این نوع تهمت‌ها می‌خواسته‌اند شخصیت شیعی‌بودن وی را زیر سؤال ببرند. موفق باشید

13243
متن پرسش
سلام: با چه معیاری نمایندگان مجلس اسلامی و خبرگان و رئیس جمهور را باید انتخاب کرد؟ می دانم باید با معیار انقلاب باشد اما این معیار ها چیست در ثانی همه موقع تبلیغات شعار انقلابی می دهند اما در عمل جور دیگری عمل می کنند چگونه می شود دوست را از دشمن شناخت؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که انقلاب اسلامی تقابل تمدنی با فرهنگ غربی دارد و ادامه‌ی حیات مقدس انقلاب اسلامی در إزاء حضور فرهنگ قدسی آن در عالم ممکن است، اولین نگاه که باید به نامزدهای انتخابات داشت؛ توجه به اندیشه‌ی آن‌ها نسبت به این تفاوت است که آیا عمیقاً متوجه‌ی این امر هستند یا نه؟! موفق باشید

11768

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: درست است که محبت به همسر و فرزند و مومنان را خدا قرار داده است حال اگر عملی را بخاط محبت به آنها انجام دهیم چگونه می شود آن عمل را مخصوص و خالص برای خدا دانست؟ به عبارت بهتر چطور می شود آن عمل را دوگانه ندانست و یگانه برای خدا فرض کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به حکم وظیفه و برای پرورش یک گوینده‌ی «لا إله إلاّ اللّه» به فرزندتان خدمت کنید، عمل شما مخصوص خدا است. موفق باشید

11149

رزقبازدید:

متن پرسش
به نام خدا و سلام: حکم ارتباط با افراد ناامید چیست؟ تعدادی از دوستان دانشگاهی بنده به جز ناامیدی چیزی در کلامشان نیست و حتی با تذکر هم رعایت نمی کنند و ناخواسته صحبت هایشان ناامید کننده است و همه اش درد و ناراحتی را به انسان منتقل می کنند. ممنون و سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این افراد فراموش کرده‌اند خدایی که آن‌ها را خلق کرده تا آخر مواظب آن‌ها است. کتاب «جایگاه رزق در هستی» در این رابطه کمک می‌کند. موفق باشید
10995

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: زیاد وقت شما رو نمی گیرم. بنده با تمام سختی هایی که بود خدا رو شکر توانستم به مدد الهی عروسی بدون گناهی بگیرم، ولی برادر خانمم خیلی اهل رعایت نیست و به زودی قرار هست عروسی بگیرن بنده از خیلی وقت پیش اضطراب این را دارم که چکار کنم؟ با توجه به اینکه بنده طلبه ای ساده هستم و با اینکه ملبس نیستم خیلی احساس گناه می کنم که به چنین جلساتی بروم اما با توجه به شخصیت عصبی که برادر خانم بنده دارن اصلا امکان اینکه جلوی رفتن خانمم به عروسی داداشش رو ندم نیست. خانم بنده هم طلبه هستن و خیلی مقید هستن منتها الان بحث بر سر دعواها و کدورت هایی هست که بعدا ایجاد می شود، اگر بهانه ای جور کنیم که نرویم هم باز دلخوری ایجاد می شود، چکار کنم استاد؟ در ضمن بنده خیلی دوست دارم امر به معروف که می کنم مردانه جلوی شخص بایستم ولی بعضی اوقات فقط با بهانه توانستم جلوی منکر کسی رو بگیرم مثلا وقتی داخل تاکسی راننده نوار میزاره بنده به بهانه صحبت با گوشی میگم صدای نوارو کم کنه اما ته دلم راضی نمیشم چون فکر می کنم از سر ترس صحبت با گوشی رو بهانه کردم. این بهانه ها نشانه ترسو بودن ما نیستند؟ ممنون استاد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا در مورد موسیقی و حتی رقص، آخرین نظر فقها را بگیرید. ظاهراً موضوع چندان حساس نیست که شما گمان کنید با حضور در این جلسات به گناه می‌افتید مگر آن‌که اختلاط زن و مرد در میان آید که باید جلسه را ترک کرد. ولی در غیر این صورت موضوع حساس نیست. موفق باشید
10526
متن پرسش
سلام: آقای دکتر غلامرضا ذکیانی در فرارو نکاتی را در رابطه با حضور فرهنگ عاشورا مطرح فرموده‌اند که عیناً خدمتتان ارسال داشتم تا نظرتان را بدانم. «از بزرگترین نعمتهایی که جامعه ما از آن برخوردار است ایام محرم و رمضان است. ایام محرم بی‌شک یکی از نعمتهای بی‌بدیل است. اندکی تامل نشان می‌دهد که حماسه عاشوراء به دلایلی که به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد در اعماق دلها نفوذ کرده است. رویکرد این نوشتار پدیدارشناسانه است یعنی صرفا به بازتاب این رویداد در جامعه امروزمان نگاه می‌کنیم و فعلا توجهی به عوامل و ریشه‌های این ماجرا نداریم. آثار کم‌نظیر قیام حسینی: پاره‌ای از پدیده‌هایی که در ایام محرم و به ویژه در تاسوعا و عاشورا مشاهده می‌کنیم شگفت‌انگیز هستند: صوت‌های بسیار متنوع و آهنگ‌های زیبائی که مداحان و خوانندگان مختلف اجراء می‌کنند. ـ تعزیه‌خوانی‌های متعدد و متنوع. ـ کافیست اندکی به تنوع عزاداری‌ها در میان اهالی جنوب، شمالی‌ها، ترک‌ها، بلوچ‌ها، عرب‌ها، شیرازی‌ها، مشهدی‌ها، لرها و سایر اقشار در داخل میهن اسلامی توجه کنیم تا معلوم شود که جریان عاشوراء ظرفیت بالفعل ساختن چه استعدادهائی را دارد! ـ تهیه نذورات و خیرات شامل انواع غذاها، شربت‌ها و نحوه تهیه و آماده‌سازی آنها در این ایام بی‌سابقه است. ـ مشارکت همه اقشار؛ مراسم محرم و عاشوراء، مختص هیچ قشری نیست بلکه همه قشرها اعم از مردان و زنان، سالمندان، میان‌سالان، جوانان، نوجوانان و کودکان، بیماران و تندرست‌ها و ... در این مراسم فعالانه شرکت می‌کنند. ـ نظم بی‌سابقه، غالبا از بی‌نظمی ملت خودمان در مقابل ملت‌هائی چون ژاپن و آلمان می‌نالیم، ولی در ایام محرم شاهد نظم، هم‌کوشی و تبادل نظر کم‌نظیر افراد برای برپائی هرچه باشکوهتر مراسم هستیم. (آیا می‌توان این روحیه جمعی و همکاری در ایام محرم را به سایر ایام سال نیز سرایت داد؟) ـ در این مراسم می‌توان سخنرانی‌های متنوع سیاسی، تاریخی، عقیدتی، اخلاقی، اجتماعی، رثائی و یا ترکیبی از آنها را در سطوح عالی، متوسط و ضعیف و با سبک‌های مختلف رصد کرد. ـ شناخت تاریخ، شناخت زوایای پنهان ماجرای عاشوراء و تبیین عوامل دور و نزدیک آن سبب شده که مورخان و پژوهشگران علوم مختلف تاریخ، حدیث، کلام، تفسیر و فقه را مورد تحقیق قرار دهند. ـ رفع فاصله طبقاتی؛ این مراسم مختص اغنیاء نیست بلکه فقراء و اقشار متوسط در این مراسم فعالتر هستند و اقشار مرفه سعی می‌کنند در میان افراد دیگر باشند. بارها شاهد این صحنه بسیار زیبا در روزهای تاسوعا یا عاشوراء بوده‌ایم که یک فرد متمول، خودرو گران‌قیمت خود را در کناری پارک کرده و برای دریافت یک خورشت قیمه چونان سایرین به صف می‌ایستد، فردی که در روزهای دیگر به هیچ وجه حاضر نیست به چنین کاری دست بزند؟! ـ کافیست به اشعار کلاسیک و نوی که در این زمینه سروده شده سری بزنیم تا اوج احساس و هنرنمائی را در ادبیات عاشورائی به نظاره بنشینیم! ـ فیلم؛ یادآوری چند فیلم و سریال در دو دهه اخیر ـ روز واقعه، مختارنامه، سفیر، معصومیت از دست رفته و ... ـ کافیست تا اوج‌گیری علم و هنر و خلاقیت را در عرضه این جریان مشاهده کنیم. ـ چه تصاویر و نقاشی‌هائی توسط هنرمندان قدیم و جدید برای ترسیم گوشه‌ای از وقایع کربلاء به تصویر کشیده شده است؟ ـ تنوع خط‌ها، تذهیب‌ها، طرح‌ها، کاشی‌کاری‌ها، معماری‌ها، حسینیه‌ها، تکایا، مساجد، بعد وجودی در کنار بعد عقلی؛ می‌توان هستی انسان را گستره یا طیفی دانست که یک سر آن بعد عقلانی ـ کلیت، ضرورت، دوام، همگانی، بحث‌پذیر، علمی، شک‌پذیر، عمومیت ـ و سر دیگر آن بعد وجودی ـ فردی، اینجا، الآن، حسی، لذت یا درد آنی، تمرکز، شک‌ناپذیر ـ است. همچنان که ملاحظه می‌شود همه ابعاد تمدن و فرهنگ انسانی ـ جامعه، دولت، هنر، سیاست، اقتصاد، تجارت، فرهنگ، پول، بانک، بیمه، بورس، فوتبال، ورزش، دانشگاه، اداره، انقلاب، آرمان، آزادی، نوشتار، آینده نگری و ... ـ از همین بعد ذهنی انسان برجوشیده است. اما آیا ذهن انسان فقط دارای بُعد مثبت است و هیچ نقش منفی ندارد؟ بعد وجودی؛ یک فرد علاوه بر بُعد ذهنی از بُعد وجودی نیز برخوردار است. شاید بتوان این بعد انسان را با یک مثال روشن ساخت. سیراب شدن را در نظر بگیرید؛ در باره مفهوم سیراب شدن و عوامل فیزیولوژیکی آن و انواع آن و تاثیر آن در بدن صحبت نمی‌کنیم که همه اینها به بعد ذهنی مربوط می‌شود بلکه به همین سیراب شدنی اشاره می‌کنیم که مثلاً به فرد روزه‌دار پس از افطار با نوشیدن آب یا شربت دست می‌دهد. این سیراب شدن همین الآن روی داده و فقط به همین شخص مربوط می‌شود و او با تمام وجودش آن را حس می‌کند و برایش کاملاً تازگی دارد یعنی چنین نیست که چون بارها سیراب شده پس این سیرابی برایش حالت کهنگی پیدا کرده است. هرقدر هم شدت تشنگی به ویژه در روزهای گرم بیشتر باشد، توجه وی برای رفع آن بیشتر شده (تمرکز) و لذا لذتش نیز از سیراب شدن بالاتر خواهد بود. نکته جالب اینکه انسان از جهت بُعد وجودی شبیه سایر حیوانات است و لذا گاهی از این جهت مورد بی مهری واقع می شود! پس شاخص‌های بُعد وجودی را می‌توان در پیوند داشتن با همین فرد، همین لحظه، همین حس و همین لذت (یا درد) نشان داد که البته به هرمیزان توجه فرد روی آن موضوع متمرکز باشد، به همان میزان لذتش نیز بیشتر خواهد بود. اینک توجه خوانندگان را به ابعاد وجودی در حادثه عاشوراء جلب می‌کنم: جنگ‌های تن‌به‌تن، رجزخوانی‌ها، تشنگی‌ها، ایثار‌ها، شهادت‌ها، ظلم‌ها، ناجوان‌مردی‌ها، خیانت‌ها، اخلاص‌ها، حضور پیرمرد و نوزاد، کاروان اسراء، حالات تک‌تک افراد و ...روشن است که قیام عاشوراء از ابعاد قوی معرفتی و اخلاقی چون اخلاص، شجاعت، نهی از منکر، انکار سلطنتِ(یزید)، ترویج آزادی‌خواهی و ...، برخوردار است که هیچگاه نباید مورد غفلت قرار گیرند؛ ولی علاوه بر این ابعاد معرفتی و دینی، حضور پررنگ ابعاد وجودی و حسی سبب شده است که جنبه رثائی (سوگواری) بگیرد و از آنجا که بعد رثائی همگانی و دائمی است لذا حزن محرم در میان اقشار مختلف مردم تداوم یافته است؛ و همین اندوه ناشی از اخلاص، ظرفیتی را برای قیام عاشوراء ایجاد کرده است که این‌همه استعدادهای متنوع و مختلف را در طول تاریخ و عرض جغرافیا بالفعل ساخته است. ثابتات دینی در برابر تغییرات زمانی: یکی از مشکلات عمده عصر جدید، این است که همه باورها، سنت‌ها، آداب و فرهنگ‌ها را تحت‌الشعاع قرار داده و دچار تغییر و تحول می‌سازد و از همین‌جاست که صدای مومنین و سنت‌گراها را درآورده است. اما نکته جالب در دین اسلام و مذهب تشیع این است که تکالیفی در دین اسلام و مناسبت‌هایی در مذهب تشیع وجود دارد که وجوه ثابت دین و مذهب را تأمین می‌کنند. به عنوان مثال، احکامی چون نماز (با تمام مقدمات، اجزاء و شرایط آن)، روزه، حج و مناسبت‌هائی چون محرم، رمضان و ... خواه‌ناخواه در ایام مختلف تکرار می‌‌شوند و مؤمنین باید برخی شعائر و مناسک را به صورت ثابت رعایت کنند. رعایت همین شعائر و مناسک سبب می‌شود که افراد در مقابل سیل تغییرات و تحولات بایستند و دست‌کم سرعت تغییر را احساس کنند. ناگفته پیداست نه هر کهنه‌ای خوب و نه هر تازه‌ای بد است، همچنانکه نه هر تازه‌ای خوب و نه هر کهنه‌ای بد است؛ ولی پدیده‌های تازه ـ همچون فناوری‌های مختلف ـ سعی می‌کنند به وسیله امپراطوری رسانه‌ای سلطه بلامنازع خود را بر جهان و همه فرهنگ‌ها بگسترانند و لذا در برخورد با آداب و فرهنگ‌های سنتی هیچ ترحمی از خود نشان نمی‌دهند. با این وصف، خشک و ترِ سنت با هیزم مدرنیته به آتش کشیده می‌شود و افراد نیز تاب مقاومت در برابر آن را ندارند. ولی از ویژگی‌های همه ادیان علی‌الخصوص دین خاتم، این است که عناصر ثابتی ـ چون احکام دینی و مناسبت‌های مذهبی ـ را در متن دین تعبیه کرده است که اهل دین فقط با پایبندی به این احکام و مناسبت‌ها می‌توانند وجوه مثبت فرهنگ و سنت خود را حفظ کنند و در مقابل سیل بنیان برافکن تغییرات درامان بمانند. اندکی درنگ در قیام عاشوراء و تداوم مراسم آن در طول قرن‌های متمادی نشان می‌دهد که عناصر موجود در این قیام، با مهارت تمام ـ مهارتی که نشان از الهی و غیربشری بودن این حرکت دارد ـ چیده شده‌اند و تا قرن‌های متمادی انسان‌ها و به ویژه مسلمانان و شیعیان را متوجه امور ثابت و مقدس کرده و از آسیب تغییرات مداوم و تحولات غیرمنتظره در امان نگه خواهد داشت به شرط اینکه ما هم بتوانیم قدر آن را بشناسیم و شکر آن را بجا آوریم.» عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نکات خوبی را مطرح کرده‌اند به‌خصوص که بر عکس آقای حجاریان متوجه‌اند تداوم آن حرکت نشان از الهی و غیر بشری‌بودن آن دارد. در حالی‌که آقای حجاریان بدون هرگونه مطالعه‌ای در این مورد ادامه‌ی حرکت امام حسین«علیه‌السلام» را ساخته‌ی شیعیان می‌دانند. موفق باشید
9232
متن پرسش
سلام استاد عزیز: عبادات مقبول استاد ما سه تا رفیق هستیم که سرمایه و تمام تلاشمون رو بعد از احساس نیاز تو زمینه حجاب و عفاف روی این کار گذاشتیم و با طراحی نمایشگاه های حجاب و عفاف و برگزاری در جاهای مختلف از جمله دبیرستانهای دخترانه و ... شروع به ترویج این کار کردیم اولا میخواستیم که شما با دیدن لینک زیر نظرتون رو راجع به این کار بفرمایید. و دوما اینکه یه راهی نشون بدید که ما تو این مسیر بمونیم. ما زندگیمون رو خرج این راه کردیم ولی حالا تو این کرج (بخونید کوفه) همه طردمون کردن و هیچ کس پشتیبانی نمیکنه. خیلی راحت به هزار جور جشن های مختلط و بزن و بکوب مجوز میدن ولی حتی ما بعد از سه ماه این ور اونور رفتن نتونستیم ازشون یه مکان بگیریم که تو سطح شهر هم این نمایشگاه ها رو به انظار عموم برسونیم. با اینکه تو این 13 دبیرستان برگزار شده خیلی جوابها هم گرفتیم ولی چون هیچ کس پشتیبانیمون نمیکنه الان واقعا دیگه ایستادیم برادرم و رفیقم که رو آوردن به کارگری و الان من تنها تو مغازه ای که کرده بودیمش مرکز پژوهش و برنامه ریزی کارهامون تنها موندم . شاید اگه یه کمک کوچیکی و مختصر از سمت یه نهادی به ما میشد اینطور نمیشد ولی چه کنیم که اینجا تو کرج همه با کارهای ما مشکل دارن واقعا نه به خاطر جیب خالیم نه بلکه به خاطر رو زمین موندن کار و متوقف شدنش خیلی ناراحتم. ممنون میشم یه راهی مقابل ما بزارید.... این هم لینک یکی از نمایشگاه های برگزار شده: http://adineh-karaj.ir/index.php/seminary/111-2013-12-01-20-47-56 این هم طراحی و عرضه دو نمایشگاه طبق منویات حضرت آقا در حوزه زنان با رویکرد در تقابل قرار دادن زن در دنیای غرب واسلام: نمایشگاه تصویری خلقت گنهکار 2: http://adineh-karaj.ir/index.php/thought/164-2014-05-27-13-45-31 نمایشگاه تصویری خلقت گنهکار 1: http://adineh-karaj.ir/index.php/thought/115-2014-05-14-08-26-53
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: آدرسی که مطرح فرموده‌اید در اینترنت یافت نشد. با این‌همه عنایت داشته باشید که همواره در تاریخ جبهه‌ی حق با انواع محرومیت‌ها روبه‌رو بوده‌ است ولی هرگز از پای ننشسته است و همچون یوسف«علیه‌السلام» به امید خداوند و برای فرار از ظلمات به سوی درهای بسته نیز حرکت کرد و خداوند نیز درهای بسته را به سویش گشود. باید به همان اندازه که خداوند شرایط کار را برایمان فراهم کرده است، اقدام نمود بقیه مربوط به خداوند است. موفق باشید
6007

حفظ انگیزهبازدید:

متن پرسش
با سلام محضر استاد بزرگوار. بنده دانشجوی رشته مهندسی هستم. مدتی است با همسرم تصمیم به تحصیل در خارج از کشور را گرفته ایم و اقداماتی هم در این زمینه انجام داده ایم. اما هدف بنده این است که در صورت قطعی شدن این تصمیم، پس از تحمل مشکلات زیادی که چندین سال دوری از وطن به دنبال دارد، ماحصل این چند سال خیلی بیشتر از صرف یک مدرک تحصیلی برایم باشد. با اساتید رشته خودم و تجاربی که از نظر تحصیلی و زندگی داشته اند صحبت های زیادی کرده ام، اما به لحاظ وظیفه سنگین تری که در این سفر بر دوش خودم می بینم، به تجارب ارزشمند جنابعالی در رابطه با طرز برخورد، نوع تفکر و حتی نوع پوشش شایسته، بسیار محتاج هستم. به لطف الهی برنامه ریزی ام این است که تا جایی که در توانم هست هرگونه خدمتی را که به عنوان یک مسلمان از عهده ام بر میاد دریغ نکنم. مدتی است مباحث جنابعالی را در زمینه آشنایی با فرهنگ غرب و مدرنیته آغاز کرده ام تا بتوانم با دید روشن‌تری این سفر را آغاز کنم. توصیه‌هایی هر چند مختصر از جنابعالی در رابطه با اقداماتی که می‌توان انجام داد و یا وظایفی که قبل و در حین سفر باید بر دوش خود احساس کرده و از آن‌ها غافل نمانم، انشاءالله بسیار در تصمیم‌گیری‌ کمکم خواهد کرد. لطفا راهنمایی بفرمایید. پیشاپیش بسیار سپاسگزارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه در این سفر منشأ خیر برای خود و مردم به‌خصوص مسلمانان باشید. فکر می‌کنم اگر همین انگیزه را حفظ کنید در کنار تحصیلاتتان با گروه‌های مذهبی فعال خارج از کشور مرتبط می‌شوید و از تجربه‌های آن‌ها استفاده می‌نمایید. موفق باشید
3164
متن پرسش
سلام استاد. در یکی از سخنرانی های شما شنیدم فرمودید اگر: "هنوز نجات نیافته اید یعنی هنوز بر کشتی نجات حسین سوار نشده اید؟". استاد خواهش می کنم به من بگویی سوار شدن بر سفینه نجات حسین علیه السلام چگونه میسر می شود؟استاد من در خصوص ارتباط قلبی با امام حسین ناتوانم. بشدت احساس می کنم امام علیه السلام عظمت دارند، آیا این واقعا عظمت است یا اینکه من شناخت و بصیرت نسبت به ایشان ندارم و حس می کنم این بخاطر عظمت ایشان است که نمی شود خوب با ایشان ارتباط قلبی و وجودی برقرار کنم؟استاد بزرگان می گویند راه معرفت الله از معرفت امام حسین می گذرد چگونه معرفت نسبت به ایشان پیدا کنیم؟راهکار عملی آن چیست. بیکران سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هراندازه در جریان نهضت کربلا بیشتر تدبّر کنیم بیشتر روح انسان طالب اُنس با حقیقت آن حرکت می‌شود و در آن حال اشک شروع می‌گردد و قلب به راه می‌افتد. پیشنهاد می‌کنم کتاب‌هایی را که با تدبّر نسبت به حادثه‌ی کربلا تدوین شده مطالعه شود، مثل کتاب حماسه‌ی حسینی از شهید مطهری. موفق باشید
459

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام، من دانشجوی مهندسی مکانیک هستم. ما در رشته ی خود بعضاً پژوهش هایی انجام می دهیم و نیز بعضاً طرح های صنعتی و غیر صنعتی مختلفی را در مصارف گوناگون مثلا تبدیل انرژی باد به برق، عملکرد بهینه ی ابزارالات، دستگاه های نقلیه ی جدید با استفاده از سوخت های پاک و... در خلال تحصیل و بعد از تحصیل، طراحی می کنیم. از زمانی که مباحث مربوط به مدرنیته شما را خوانده ام، کمی گیج و سردر گم شده ام. چرا که با اینکه مباحثی را که شما مثلا در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم یا گزینش تکنولوژی مطرح کرده اید، روحم به راحتی می پذیرد اما عقلم متحیر است. شما بسیار کلی گویی کرده اید و ابدا برای ما مهندسین و طراحان راهکار ارائه نداده اید. مثلا به تفاوت بلوک سیمانی و کوزه اشاره کرده اید و ما نیز آن را می پذیریم اما اصلا به اندازه کافی توضیح نداده اید. اصلا چرا این یکی حاصل انکشاف استعداد طبیعت است و آن یکی حاصل سرکوب طبیعت؟ واقعا چرا؟ ای کاش ابزارالات دیگری را هم نام می بردید و در این دسته بندی قرار می دادید. میتوانم حدس بزنم که مثلا بادگیر و کولر هم تفاوتی نظیر کوزه و بلوک سیمانی دارند. اما اگر کسی برایم ادعا کند که مثلا کولر هم حاصل انکشاف استعدادهای طبیعت است، چرا که اولا از برقی استفاده می کند که از انرژی باد طبیعت بدست آمده و از این منظر کاملا شبیه بادگیر است و ثانیا در ساختار کولر هم برای خنک کردن از تبخیر آب نظیر آنچه در جای جای مختلف طبعیت (حتی در ساختمان زندگی برخی مورچه ها) استفاده می شود، بهره می گیرد. یعنی مکانیزمی کاملا طبیعی در یک حجم کوچک عمل می کند. حال این چه فرقی با بادگیرهای یزدی دارد؟ یا مثلا در مورد بلوک سیمانی هم می توان استدلالی به همین شکل اقامه کرد. با این مقدمه از شما تقاضای عاجزانه دارم به سوالات من به صورت موردی و همراه با توضیحات کافی پاسخ دهید: 1- تفاوت دقیق کوزه و بلوک سیمانی چیست و اگر ادعا دارید یکی حاصل انکشاف استعداد طبیعت است و دیگری خیر، ادله کافی و وافی اقامه کنید. 2- در گذشته هم ما مصالحی مانند بلوک سیمانی امروزه داشته ایم. مثلا شما آجر را در کدام دسته طبقه بندی می کنید. آجری که از دیرباز وجود داشته. آیا آن هم حاصل سرکوب کردن طبیعت است؟ چرا؟ 3- آیا همه ابزارالات جدید در دسته بلوک سیمانی طبقه بندی می شوند، حتی مثلا دوچرخه؟ لطفا کلیدی معرفی کنید که این تمایز را به راحتی بتوان تشخیص داد. 4- و سوال اصلی اینکه، آیا چون در عصر جدید بشر دیگر حتی بیش از حد نیاز خود ابزار دارد، ما مهندسین بهتر است از تولید ابزارهای بیشتر دست برداریم و خود و دیگران را ترغیب کنیم به استفاده درست از ابزارهای موجود؟ و یا اینکه نه، ابزارآلات جدید روح مدرنیزم را در خود دارند و بشر نیاز به ابزارالاتی که حاصل انکشاف استعداد طبیعت باشد دارد و ما باید سعی کنیم از این دست ابزارها را اختراع کنیم؟ اگر بله چگونه؟ (لطفا اگر کتابی هم معرفی می کنید، از دادن پاسخ مستقیم دریغ نورزید). با تشکر از زحمات گرانقدرتان و با آرزوی توفقیات روز افزون برای شما و همکارانتان.
متن پاسخ
- علیکم السلام باسمه تعالی در مورد سرکوب‌‌نکردن استعدادهای طبیعت و کشف استعدادهای آن در مباحث «شیعه و تمدن‌زایی» مثال‌های بیشتری آورده شده. مثلاً مقایسه کنید بین قنات که با یک مهندسی دقیق آب زمین را به سوی مزرعه هدایت می‌کند با کندن چاه عمیق که موجب آسیب به سفره‌های زیرزمینی می‌شود. در موضوع کولر؛ شما مجبورید برای تهیه‌ی مقدمات آن، طبیعت را تخریب کنید تا آهن و برقِ مورد نیاز آن را به‌دست آورید، ولی در بادگیر هیچ‌کدام از این تخریبات بر طبیعت تحمیل نمی‌شود. در مباحث «شیعه و تمدن‌زایی» عرض شده است برای عبور از تمدنی و رجوع به تمدنی دیگر با انبوه سؤالات روبه‌رو خواهیم شد که باید به همه‌ی آن‌ها جواب داده شود تا ذهن‌ها بتواند از تمدن گذشته عبور کند و تمدن جدید را بپذیرد. لذا پیشنهاد می‌کنم جهت جواب‌گویی به سؤالاتتان، کتاب‌های «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی توحیدی» و «علل تزلزل تمدن غرب» و جزوات تمدن‌زایی شیعه را مطالعه فرمایید. مهندسی همیشه قسمتی از زندگی بشر بوده، ولی اگر مهندسان ظرفیت‌های عالم را بشناسند علم خود را طوری در خدمت بشر قرار می‌دهند که موجب تخریب طبیعت و آزار روحی بشر نگردد. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» در دیدار خود با جمعی از نخبگان علمی کشور در تاریخ 6/8/1388 در عین تکیه بر روی علم و تحقیق، موضوع «شکستن مرزهای علمی موجود» را به میان می‌کشند تا جهت‌گیری علمی کشور مطابق فرهنگ دینی جلو رود. می‌فرمایند: «علم را اهمیت بدهید. این که من سال‌هاست روى مسئله‌ى علم، تحقیق، پژوهش، پیشرفت، نوآورى، شکستن مرزهاى علمىِ موجود تکیه می‌کنم، به خاطر این است. بدون انواع دانش، اقتدار کشور امکان‌پذیر نیست. دانش اقتدار مى‌آورد. یا درجایی دیگر می‌فرمایند:« ما وقتى میگوئیم پیشرفت، نباید توسعه‏ى به مفهوم رائج غربى تداعى بشود. امروز توسعه، در اصطلاحات سیاسى و جهانى و بین المللى حرف رائجى است. ممکن است پیشرفتى که ما میگوئیم، با آن چه که امروز از مفهوم توسعه در دنیا فهمیده میشود، وجوه مشترکى داشته باشد - که حتماً دارد - اما در نظام واژگانى ما، کلمه‏ى پیشرفت معناى خاص خودش را داشته باشد که با توسعه در نظام واژگانى امروز غرب، نبایستى اشتباه بشود. آن چه ما دنبالش هستیم، لزوماً توسعه‏ى غربى - با همان مختصات و با همان شاخصها - نیست.»( 27/2/1388)
167

بدون عنوان**بازدید:

متن پرسش
درباره برهان علیت ومعلول بودن انسان توضیح دهید.
متن پاسخ

سلام علیکم
به شرح کتاب از برهان تا عرفان رجوع فرمائید .موفق باشید

14908
متن پرسش
با سلام: می خواستم اگر امکان دارد نظریه تیوریک قبض و بسط شریعت را در یک خط توضیح دهید، خواندم ولی متوجه نشدم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌گوید شریعت قبض و بسط دارد ولی نه بر اساس تعمق عالمانِ دین در مبانیِ اصیل قرآن و سنت، بلکه با مطابقت شریعت با علمِ جدید آن‌هم علمی که نه‌تنها بر مینای حس و تجربه شکل گرفته، بلکه در بسیاری موارد مبتنی بر حدس علمای تجربی است و به یک معنا می‌خواهد بگوید دین ذیلِ علم تجربی و آن‌هم با نگاه غرب به آن قرار گیرد که در عمل دینی برای بشر باقی نمی‌ماند و غرب بر همه‌چیز سیطره می‌یابد. که البته بعداً از این هم عدول کرد و اعلام نمود، «اساساً نبوتی وجود ندارد، آن‌چه پیامبر گفته‌ است آن‌هایی است که به فکرش رسیده ولی پنداشته است پیامبر است». موفق باشید  

10793
متن پرسش
سلام علیکم. استاد جوانی 26 ساله هستم و تابحال به کربلا مشرف نشده ام. شوق زیارت اربعین از سال گذشته در دلم بوده و امسال در تدارک آن بودیم. منتها با نزدیک شدن به ایام این سفر پایم لغزیده و مرتکب گناهی شده ام که از قبل آن عذاب فراوان می کشیدم ولی به عنایت و لطف خداوند متعال، مدت زیادی از شرش در امان بودم. حالا آن شوق و شادی زیارت به غم و اندوه ناشی ازین روسیاهی بدل شده و به خود می گویم کسی که می خواهد به زیارت حسین (ع) مشرف شود مرتکب چنین گناهی نمی شود. پس تو بمان و تا سال دیگر مرتکب گناه نشو آنگاه به زیارت مشرف شو. حالا در برزخم که چه کنم؟ چنین کنم یا همین امسال بروم و به یاری حسین (ع) ترک معصیت کنم؟ آخر تا پیش ازین ارتکاب ذوق داشتم و فکر و ذکرم در طول این سفر امام (ع) بودند و قافله و غم ایشان، اما حالا غم دارم و فکرم در این سفر مدام گناه و گناهکاری خودم خواهد بود! سپاسگزار خواهم شد اگر مرا زودتر ازین برزخ به در آرید. یاعلی. التماس دعا برای تمام ما جوانان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سفر را شروع کنید و پوزه‌ی شیطان لعین را که شما را گرفتار گناه کرده است تا مأیوس‌تان کند؛ به خاک بمالید و مطمئن باشید در اولین قدم که در این راه برمی‌دارید همه‌ی گناهانتان پاک می‌شود و با روحی پاک و منوّر به نور حسین«علیه‌السلام» بقیه‌ی راه را طی می‌کنید. در این مورد عرایضی در متن «حضور تاریخی ما در راستای اربعین حسینی» که روی سایت هست، داشته‌ام. موفق باشید
10719
متن پرسش
سلام: نوجوانی 15 ساله ام دارای دو مشکل در طلبگی می باشم: یکی مشکل مالی که از کجا درآمد داشته و احتیاجاتم را چگونه برطرف کنم؟ با اینکه خانواده هیچ گونه حمایتی نمی کنند و دیگری مشکل کار است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر استعداد و علاقه‌ی لازم جهت طلبگی در شما باشد خداوند کمک می‌کند و اگر آن استعداد لازم وجود ندارد بالاخره با تلاشی که هرکس باید در زندگی بکند خداوند روزی او را می‌رساند. موفق باشید
10625

معنای ثواببازدید:

متن پرسش
سلام: حضرت استاد معنای ثواب دردیدگاه وجودی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی عامل اُنس با حضرت حق. موفق باشید
10376
متن پرسش
سلام:خسته نباشید. من می خواستم این سوال رو رودر رو از شما بپرسم اما نشد. می خوام بدونم تکلیف ما در وضع فعلی برای مبارزه با داعش چیه؟ این تکلیف به گردن من هست که در جبهه نبرد با دائش حضور داشته باشم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بحمداللّه ما در زیر سایه‌ی رهبری عزیز به عنوان نایب امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» زندگی می‌کنیم باید گوشمان به دستورات ایشان باشد، تکلیف ما را ایشان تعیین می‌کنند، فعلاً نخواسته‌اند نظام اسلامی مستقیما جبهه‌ای در مقابل داعش باز کند. موفق باشید
9069
متن پرسش
با سلام. استاد عزیز در پاسخ سوال 9026 اشاره فرمودید که انسان برای تعالی در انسانیت‌اش نیاز دارد به عین الانسان رجوع کند، همان‌طور که برای گرما، به آتش رجوع دارید و لذا ما در انسانیت به امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» که عین‌الانسان هستند نیاز داریم؛ این موضوع رو متوجه هستم اما سوال بنده این است که برای هرحاجتی که ما در خانه خدا را بزنیم خداوند ابتدا آن را در کف امام معصوم میگذارد و ما از ایشان می گیریم؟ حتی حاجات تماماً دنیایی مثلا بندکفش؟ شغل؟ ماشین؟ خانه؟ مکانیسمش چگونه است؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام اموری که مربوط به وجوه انسانی ما است اگر از مسیر انسان کامل باشد جنبه‌ی انسانی ما در آن امور محفوظ می‌ماند با فرض آن‌که در هر حال آن حضرت واسطه‌ی فیض الهی هستند، پس اگر هم از خدا بخواهیم کار درستی کرده‌ایم منتها حضرت حق از طریق واسطه‌ی فیض‌اش آن را به ما می‌رساند. موفق باشید
7302
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده قبلا خیلی خیلی بزرگواری کردید در انتخاب رشته ی دانشگاهم و من متأسفانه خیلی وقتتون را گرفتم حالا درسم در رشته ی تاریخ اسلام داره إن شاءالله تموم میشه البته حقیقتا بیشتر پاس کردن نمره بوده متأسفانه/ حالا میخواستم بپرسم که به نظر شما وقت برای مطالعه عمیق کتب تاریخ اسلام بذارم یا دروس حوزوی را شروع کنم؟ادامه همین رشته حتی اگر مطالعات عمیق نباشد چطوره؟ شما غیر از اینها موضوع دیگری در نظر دارید؟منظور مقام معظم رهبری از تحصیل چیست؟ و روشی برای یادگیری و تثبیت عمیق مطالب تاریخی معرفی می کنید؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به عزم خودتان دارد . اگر رشته‌ی تاریخ با ملاک‌های قرآنی و عبرت‌گیری خوانده شود رشته‌ی با برکتی است و ادامه‌ی آن عمق بیشتری به انسان می‌دهد. ولی اگر به حوزه علاقه‌مند هستید، حوزه ارجحیت دارد. برای تثبیت مطالب، تکرار و مباحثه و تدریس کارساز است. منظور رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» در امر تحصیل شامل همه‌ی علوم می‌شود اما با رویکرد نظام‌سازی. موفق باشید
6012
متن پرسش
صلی الله علیک یا اباعبدالله باسلام وخداقوت استاد عزیز برای بار دوم است که این سوالم را مطرح میکنم چون دیوانه دارد می کند مرا چون جوابم رانگرفتم...استاد احساسم این است که خداوند مرا از خودش در حجاب قرار می دهد ؛یعنی من به خودم القا میکنم و دیکته میکنم که خداوجود دارد !!(خاک برسر دل کور من)این چه ایمانی است اخر ایمان که زوری نمی شود !برای مثال الان بعد از هفت هشت ماه خداوند نظر رحمت به من نموده ومن ایشان را دیگر زوری به خودم القا نمیکنم وحسشان میکنم *******سوالم این است که این یعنی قبض وبسط؟؟*******اینکه ادم خداوندرا به زور به قلب خودش القا کند که خداهست این حالت اسمش قبض است؟!( به فضل خداسعیم این است که گناه نکنم)******** مگر میشود ادم این قدر در قبض باشد؟؟دارم دیوانه میشوم ..اصلا خودش مرا باخودش آشنا کرد حالا یکی دوسال میشود که وضعم اینگونه است دقیقا یکی دوسال هم میشود که پرخوری افراطی گرفته ام که قادر به ترکش نیستم. (دلم می خواهد در بیابان ها فرار کنم و فریاد بزنم گریبان چاک دهم ناله سر دهم ؛من اسوءحالا منی..!؟انا الذی عصیت جبارالسماء...آه ،آه ..جگرم می سوزد ،این بلایی است که گناهانم(مثل پرخوری.. بی احترامی به والدین..) به سرم آورده این محرومیت از خداوند به خاطر گناهانم است اما او که به نازک دلی من آگاه است این چه عقوبتی است بر من .. دوری؟! بعد؟!محرومیت ؟! فوا اسفاه.. واویلتا ..وای برمن ..) در نجف اشرف وکربلای معلی دعایتان کردم به خاطر امام زمان علیه السلام دعایم کنید که مراهم راه بدهند ..قلبم میسوزد ، دلم آتش گرفته از حرمان..درست بگویم نمی توانم دید که می خورند رفیقان و من نظاره کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌خودی دست‌پاچه شده‌اید به خدا عرض کنید هرطور که تو خواستی من هم همان را می‌خواهم و با این رویکرد وظایف خود را زیر نظر حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» انجام دهید آرام‌آرام درست می‌شود. بی‌احترامی به والدین به جهت انتظارات زیاد از آنان است. انتظاری از آن‌ها نداشته باشید تا بزرگی آن‌ها برایتان جلوه کند و موفق به احترام به آن دریچه‌های بهشت بشوید. موفق باشید
5892
متن پرسش
با سلام محضرگرامی استاد گرانقدر در پی پاسخ شما به سوال مرتبط با تحول محتوا و روش های ارزشیابی در حوزه علمیه فرمودید: ما در حال حاضر باید اولا موضوعاتی را در کنار موضوعاتی که در حوزه است طرح کنیم مثل طرح معرفت نفس و انقلاب اسلامی. ثانیا سعی کنیم روش‌ها را با رویکرد علم حضوری شکل دهیم تا طلبه متوجه شود به کدام افق باید نظر کند. در ضمن در موضوع معرفت نفس عنوان را همان عقاید بگذارید ولی در دل آن عنوان ،‌ معرفت نفس و برهان صدیقین و معاد را طرح کنید. موفق باشید. چه کتابهایی را برای هر پایه تحصیلی از سال اول تا چهارم با توجه به سه گروه سیکل ، دیپلم و لیسانس که ورودی سال اول هستند پیشنهاد می کنید؟ آیا مناسب میدانید کتب رسمی عقاید خودخوان شده و این سیر جایگزین ساعات درس عقاید 5 روز در هفته ادامه یابد؟ سال اول : جوان و انتخاب بزرگ/ چه نیازی به نبی/ ده نکته از معرفت النفس/ آشتی با خدا سال دوم : از برهان تا عرفان (برهان صدیقین و حرکت جوهری) / معاد (دو سوم اول) سال سوم: معاد (یک سوم آخر) / مبانی نظری نبوت و امامت / حقیقت نوری اهل بیت (ع) سال چهارم : مبانی نظری و عملی حب اهل البیت (ع) / مبانی معرفتی مهدویت / آخرالزمان شرایط ظهور باطنی ترین بعد هستی
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به نظرم همین که پیشنهاد می‌فرمایید خوب است. در عمل ممکن است لازم باشد تغییراتی داده شود ولی بالاخره باید شروع کرد. موفق باشید
5664
متن پرسش
سلام استاد عزیز. خداوند خیر دنیا و آخرت را به شما دهد. بنده به شهید چمران و دکتر شریعتی علاقمند هستم و نوشته ها و منش هریک از این دوبزرگوار بخشی از وجودم را سیراب می کند. اخیرا مطالبی که دکتر چمران در خاکساری دکتر شریعتی گفته اند را خواندم و برایم عجیب ایت که واقعا نظر شهید چمران در خصوص دکتر شریعتی این است؟اینقدر ارادت به ایشان داشته اند؟نظرشما چیست؟ مطالب از این قرار است: ه روایت دکتر محمد صادق طباطبایی(پسر‌خواهر امام‌موسی صدر) که در انتقال جنازه دکتر شریعتی از لندن به دمشق حضور داشتند برای انتقال جنازه دکتر به زینبیه(ع) و همچنین مراسم هفتم و چهلم دکتر در لبنان، امام صدر سنگ تمام گذاشتند. در فرودگاه بین‌المللی دمشق، امام موسی صدر، دکتر چمران، نماینده آقای حافظ اسد، وزیر اوقاف سوریه و نیز حجت‌الاسلام دکتر محمد مفتح که در آن موقع در دمشق بود و آقای سیدمحمود دعایی که از نجف شبانه خود را به آنجا رسانده بود، منتظر ما بودند. حال و روزگار عاطفی ما در آن لحظات قابل بیان نیست دکتر مصطفی چمران در لحظه خاکسپاری، مرثیه ای زیبا و جانسوز را بر جنازه دکتر شریعتی قرائت می کنند که با هم فرازهایی از آن را می خوانیم ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه می‌خوانم ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی. می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیرْ صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوز و گداز دلم را تسکین بخشی. می‌خواستم که پرده‌های جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی(ع) و حسین(ع) می‌گذرد، بر تو نشان دهم و کینه‌ها و حقه‌ها و تهمت‌ها و دسیسه‌بازی‌های کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم. ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی. ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم می‌کردم؛ اما هنگامی ‌که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشین شدم ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها می‌برد و ازلیّت و ابدیّت را متصل می‌کرد؛ کویری که در آن ندای عدم را می‌شنیدم، از فشار وجود می‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، می‌گداخت و همه ناخالصی‌ها را دود و خاکستر می‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم می‌نمود ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفان‌های سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد ای علی! همراه تو به حج می‌روم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو می‌شوم، اندامم می‌لرزد و خدا را از دریچه چشم تو می‌بینم و همراه روح بلند تو به پرواز در می‌آیم و با خدا به درجه وحدت می‌رسم ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو می‌روم، راه و رسم عشق بازی را می‌آموزم و به علی بزرگ آن‌قدر عشق می‌ورزم که از سر تا به پا می‌سوزم تو ‌ای شمع زیبای من! چه خوب سوختی و چه زیبا نور تاباندی، و چه باشکوه، هستی خود را در قربانگاه عشق، فدای حق کردی ای علی! همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه می‌روم؛ اتاقی که با همه کوچکی‌اش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است. راستی چقدر دل‌انگیز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان می‌دهی که صورت خاک‌آلود پدر بزرگوارش را با دست‌های بسیار کوچکش نوازش می‌دهد و زیر بغل او را که بی‌هوش بر زمین افتاده است، می‌گیرد و بلند می‌کند ای علی! تو «ابوذر غفاری» را به من شناساندی، مبارزات بی‌امانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنین‌اراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوان‌پاره‌ای را به دست گرفته، بر فرق «ابن کعب» می‌کوبد و خون به راه می‌اندازد! من فریاد ضجه‌آسای ابوذر را از حلقوم تو می‌شنوم و در برق چشمانت، خشم او را می‌بینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را می‌یابم که ابوذر قهرمان، بر شن‌های داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان می‌دهد قسم به شهادت، که تا وقتی که فداییان از جان گذشته، حیات و هستی خود را در قربانگاه عشق فدا می‌کنند، تو بر شهادت پاک آنها شاهدی و شهیدی! ‌ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی. ای علی! دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، «روشنفکر» می‌نامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانت‌ها کردند. رژیم شاه نیز که نمی‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود می‌دید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره «شهید» کرد یکی از مارکسیست‌های انقلابی‌نما در جمع دوستانش در اروپا می‌گفت: «دکتر علی شریعتی، انقلاب کمونیستی ایران را هفتاد سال به تأخیر انداخت» و من می‌گویم که: دکتر علی شریعتی، سیر تکاملی مبارزه در راه حقّ و عدالت را هفتاد سال به جلو برد تو ‌ای شمع زیبای من! چه خوب سوختی و چه زیبا نور تاباندی، و چه باشکوه، هستی خود را در قربانگاه عشق، فدای حق کردی. من هیچ‌گاه از سوزش قلب تو و کوه اندوه تو و هاله حزنی که بر وجودت سایه افکنده بود، احساس نگرانی نمی‌کردم؛ زیرا می‌دانستم که تو شمعی و باید بسوزی تا نور بدهی. سوختن، حیات است و آرامش، مرگ تو؛ و حرام است که شمع مقدّس وجود تو، قبل از آن‌که سر تا به پا بسوزد، خاموش و تاریک گردد ای علی! ای نماینده غم! ‌ای دریای درد! این رحمت بزرگ خدا بر تو گوارا باد رژیم شاه نیز که نمی‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود می‌دید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره «شهید» کرد ای علی! شیعیان «حسین» در لبنان زندگی تیره و تاری دارند، توفان بلا بر آنها وزیدن گرفته است، سیلی بنیان‌کن می‌خواهد که ریشه این درخت عظیم را براندازد. همه ستمگران وجنایت پیشگان و عمّال ظلم و کفر و جهل، علیه ما به میدان آمده‌اند، قدرت‌های بزرگ جهانی، با زور و پول و نفوذ خود در پی نابودی ما هستند. مسیحیان به دشمنی ما کمر بسته‌اند و مناطق فلک‌زده ما را زیر رگبار گلوله‌ها به خاک و خون می‌کشند و همه روزه شهیدی به قافله شهدای خونین‌کفن ما اضافه می‌شود، متحدین و عوامل کشورهای به اصطلاح چپی نیز ما را دشمن استراتژیک خود می‌دانند و در پنهان و آشکار، به دنبال نابودی ما هستند. عدّه‌ای از روحانی‌نمایان و مؤمنین تقلیدی و ظاهری نیز ما را محکوم می‌کنند، که چرا با انقلاب فلسطین همکار و همقدم شده‌ایم. به شهدای ما اهانت می‌کنند و آنها را «شهید» نمی‌نامند، زیرا فتوای مرجع برای قتال ضد اسرائیل و کتائب هنوز صادر نشده است! این روحانی‌نمایان، ما را به حربه تکفیر می‌کوبند ای علی! به جسد بی‌جان تو می‌نگرم که از هر جانداری زنده‌تر است؛ یک دنیا غم، یک دنیا درد، یک کویر تنهایی، یک تاریخ ظلم وستم، یک آسمان عشق، یک خورشید نور و شور و هیجان، از ازلیّت تا به ابدیت در این جسد بی‌جان نهفته است تو‌ ای علی! حیات جاوید یافته‌ای و ما مردگان متحرک آمده‌ایم تا از فیض وجود تو، حیات یابیم. قسم به غم، که تا روزگاری که دریای غم بر دلم موج می‌زند، ‌ای علی، تو در قلب من زنده و جاویدی... . قسم به شهادت، که تا وقتی که فداییان از جان گذشته، حیات و هستی خود را در قربانگاه عشق فدا می‌کنند، تو بر شهادت پاک آنها شاهدی و شهیدی و تو ‌ای خدای بزرگ! علی را به ما هدیه کردی تا راه و رسم عشق‌بازی و فداکاری را به ما بیاموزاند؛ چون «شمع» بسوزد و راه ما را روشن کند و ما به عنوان بهترین و ارزنده‌ترین هدیه خود، او را به تو تقدیم می‌کنیم، تا در ملکوت اعلای تو بیاساید و زندگی جاوید خود را آغاز کند
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: اگر بتوانیم آزاد از ذهنیت‌های آشفته همچون ذهن آزاد دکتر چمران با مرحوم دکتر شریعتی ارتباط پیدا کنیم در شخصیت او و در کلام و گفتارش گوهرهای ارزنده‌ای می‌یابیم و در تأیید شخصیت او در کنار مقام معظم رهبری قرار می‌گیریم که در جواب سؤال شماره‌ی4983 نظر مقام معظم رهبری را آورده‌ام. موفق باشید
نمایش چاپی