بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
666
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی وقتی در حال خواند ن نماز هستم متاسفانه گاهی حواسم پرت می شود به منظور جبران ، گاهی چندین بارمثلا نماز ظهر را تکرار می کنم تا حضور قلب به دست آورم.گرچه کمتر نتیجه می دهد اما می خواستم بدونم این روند درسته یا نه و اینکه همون یه دفعه نمازم رو بخونم و نیازی نیست چندین بار تکرار کنم تا حضور قلب رو به دست بیاورم؟سوال دیگه ای هم از محضرتون داشتم و اینه که آیا بحث های سیاسی با دوستانی که عقاید مخالفی با من دارند درسته یا نه؟ و خیلی وقتا احساس می کنم که واقعا غیر منطقی هستند و تنها آزارم می دهد. گاهی واقعا حرف هایی می شنوم که باعث تردید می شود و خیلی اذیتم می کند.در مورد ادامه تحصیل در مقطع ارشد کامپیوتر بعد از خواندن مباحث مدرنیته دچار تردید شدم اما جو خانوادگی به من اجازه ی ترک تحصیل و نشستن در خانه را نمی دهد. از طرفی اشتیاقم به تحصیل کمتر شده و نمی دانم آیا ادامه ی این رشته می تواند مفید باشد یا نه.خواهشمندم راهنمایی ام بفرمایید که آیا تحصیلم را ترک کنم یا نه.در مورد مباحث روزه خواستم بدونم بحث کمبود ویتامین ها و ... که پزشکان بیان می کنند توهم است؟ و اینکه بدن احتیاج داره به این موارد واقعا اما حضرت علی با قطعه ای نان این چنین قدرت داشتند؟ در چه حد می توان روی حرف پزشکان حساب کرد در مورد احتیاجات بدن؟با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اگر نماز را از نظر آداب فقهی درست انجام می‌دهید نباید به جهت نداشتن حضور قلب آن را تکرار کنید. به ما فرموده‌اند سعی کنید از طریق نافله‌ها عدم حضور قلب را جبران کنید و بیش از این نیاز نیست، خداوند إن‌شاءالله به وقتش کمک می‌کند. با کسانی که اهداف الهی مدّ نظرشان نیست اگر آمادگی آموختن مطالب را از شما ندارند، بی‌خود بحث نکنید چون ممکن است به جدال و مراء بکشد، در حالی‌که رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «لا مِراءَ فی الإسلام» در اسلام مراء نداریم. اگر رسیدید قسمت مراء یا جدال از کتاب مصباح‌الشریعه را بخوانید. رشته‌ی کامپیوتر به عنوان یک وسیله‌ای که امروز جامعه به آن نیاز دارد رشته‌ی خوبی است، نیت شما از ادامه‌ی تحصیل شناخت آن است و نه ستایش از آن، ما در حال حاضر در شرایطی هستیم که باید بر کامپیوتر مسلط باشیم. در مورد روزه باید با خود مدارا کنید، آری نفس آن‌قدر قدرت دارد که مایحتاج خود را ایجاد کند ولی ما در آن حدّ نیستیم و لذا نه آنچنان به این حرف‌ها اعتماد کنیم که بدن با روزه ضعیف می‌شود و کمبود ویتامین پیدا می‌کند و نه به بدن خیلی سخت بگیریم. موفق باشید
20173
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: استاد جان! بنده وقتی اوصاف و بیانات برخی از شهداء دفاع مقدس را که در سن پایین می شنوم یا آیت الله بهجت «ره» یا امام خمینی «ره» که نقل شده در سن پانزده سالگی نماز شب می خواندند!! این سئوال اساسی و مهم برایم پیش می آید، که حقیقتا این بزرگورانی که در سن پایین حرف های عارفانه می زدند یا اعمال عارفانه انجام می دادند! پس کی مبارزه با نفس کردند؟ پس کی این قوه خیال را کنترل می کردند؟ حقیقت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع سالکِ مجذوب با مجذوبِ سالک فرق می‌کند. یکی حرکت می‌کند تا نورِ الهی او را در برگیرد و یکی نور الهی او را در بر می‌گیرد و سعی می‌کند آن نور را حفظ کند. افرادی که نام برده‌اید از نوع دوم‌اند. مرحوم عبدالرزاق کاشانی در مقدمه‌ی شرح «منازل السائرین» می‌گوید:

عرفا به طور کلی متفق‌اند که نهایات تصحیح نمی‌شود مگر با تصحیح بدایات و تصحیح بدایات عبارت است از 1- امتثال امر الهی 2- مشاهده اخلاص و این‌که انسان در خود ببیند برای خدا خواسته 3- رعایت سنت 4- تعظیم نهی در عین مشاهده خوف از عقاب الهی 5- شفقت بر عالم با بذل خیرخواهی و این که بار خود را بر روی دوش مردم نیندازد 6- دوری از همنشینی که وقت را تباه می‌کند 7- دوری از هر سببی که دل را مفتون و شیفته می‌نماید.

می‌فرماید: مردم در این بیان و شأن سه دسته‌اند: آن‌که بین خوف و رجاء عمل می‌کند، با توجه به محبت و همراه با حیاء، که چنین کسی را «مرید» گویند.[1] و آن‌که از وادی تفرقه و پراکندگی به وادی جمع ربوده شده‌ که او را «مراد» نامند[2] و غیر از این دو هرکه هست مدعی و نیرنگ‌باز است.

می‌توان گفت: همه‌ی مقامات در سه مرتبه جمع می‌شوند. رتبه‌ی نخست که مساوی است با آغاز کار سالک در سیر سلوک. رتبه‌ی دوم با داخل‌شدن سالک در غربت شروع می‌شود و رتبه‌ی سوم دست‌یابی سالک به مشاهده‌ای است که او را به سوی عین توحید در طریق فنا می‌کشاند و جذب می‌کند.

در معنای رتبه‌ی نخست که آغازکردن کار سالک در سیر و سلوک بود، در روایت از رسول خدا (ص) داریم: «سیروُا سَبَقَ الْمُفْرِدون» سیر کنید که مُفْرِدون پیشی گرفتند. مردم سؤال کردند ای رسول خدا مفردون چه کسانی هستند؟ فرمودند: «المهترّون، الذين يهترّون في ذكر الله عزّ و جلّ، يضع الذّكر عنهم أثقالهم فيأتون يوم القيامة خفافا» متحیرون آن‌هایی که در یاد خدا سرگشته‌اند و یاد خدا بارهای گران را از ایشان برمی‌دارد، از این روی در قیامت سبک بال خواهند آمد. (ترمذی، کتاب‌الدعویات، باب 129)

در رابطه با مرتبه‌ی دوم که واردشدن در غربت است از رسول خدا (ص) داریم «طَلَبُ الْحَقِّ غُرَبةٌ»[3] طلب‌کردن و خواستن حق، غربت است. و در رابطه با مرتبه‌ی سوم که دست‌یابی به مشاهده است در روایت داریم که جبرائیل از رسول خدا (ص) پرسید: «مَا الإحْسان؟» احسان چیست؟ حضرت فرمودند: «اَنْ تَعْبُدَ الله کَاَنَّکَ تَراه فَاِن لَمْ تَکُن تَراه فَاِنَّه یَراک»[4] احسان آن است که خدا را به گونه‌ای عبادت کنی که گویا او را می‌بینی و اگر او را نمی‌بینی پس بدان او تو را می‌بیند. که این حدیث اشاره جامعی است به مذهب عرفا و متصوفه.

خواجه عبداللّه انصاری می‌فرماید: من درجات هر مقام را به تفصیل برایت باز می‌گویم تا درجه‌ی عامه و سالک و محقق را در هر مقام بشناسی زیرا برای هر یک نشانی است که به سوی آن برانگیخته می‌شود. موفق باشید  

 


[1] - مرید همان سالک مجذوب است که جز خدا را اراده نکرده و مراد همان مجذوب سالک است که خداوند او را اراده و جذب کرده.

[2] - حافظ در رابطه با عبور از تفرقه می‌گوید: «از فکر تفرقه باز آی تا شوی مجموع» که عبور از خلق به حق است و  به حق اشتغال‌یافتن.

[3] - تاریخ دمشق، ج 51، ص 832- کنز العمال، ج 1، ص 239

[4] - صحیح مسلم، کتاب‌الإیمان، ج 1، ص 37.

11344

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیا قرائتهای هفت‎گانه در زمان پیامبر اسلام (ص) وجود داشت؟ منشأ این قرائت‎ها کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم ولی باید موضوع را از اساتید قرائت پرسید. موفق باشید

26167

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
پهن کردن چتر تقدس بر سر نظام سیاسی یک سرزمین، یکی از صدها اشتباه هولناکی هست که هرگز ترمیم نمی شود. زیرا چه آنهایی که این چتر را باز می کنند و چه تودۀ مردمی که در ابتدا آن را می پذیرند نمی‌دانند حکومت، دستاوردی بشری‌ست و حاکمان نیز انسان‌هایی که شاید به انواع خطاها آلوده باشند. این اشتباه هولناک صاحبان قدرت را از دایرۀ نقد بیرون می برد و لباسی آسمانی بر قامتشان می دوزد. وقتی نظام سیاسی مقدس شود دیگر نمی‌توان از کاستی‌های آن سخن گفت. و هنگامی که اربابان قدرت مشروعیت خود را نه از سوی زمین بلکه از آسمان دانستند مسلما خود را پاسخگو به جامعه هم نمی‌دانند و به واسطۀ این توهم از مردم اطاعت مطلق و بی‌چون و چرا را طلب می کنند. نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر. جورج ریتزر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی از زاویه‌ی دیگر قرآن پیامبران را مأمور شکل‌دادنِ جامعه می‌کند و می‌فرماید: كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»(بقره/213) مردم یک گروه بودند، خدا رسولان را فرستاد که مردم متذکر شوند، و با آنها کتاب به راستی فرستاد تا در موارد نزاع مردم تنها دین خدا به عدالت حکمفرما باشد؛ و در کتاب حق، اختلاف و شبهه نیفکندند مگر همان گروه که بر آنان کتاب آسمانی آمد، برای تعدی به حقوق یکدیگر، پس خداوند به لطف خود اهل ایمان را از آن ظلمت شبهات و اختلافات به نور حق هدایت فرمود، و خدا هر که را خواهد راه راست بنماید.

با توجه به این امر، مسئولان دینی در نسبت با آموزه‌های دینی نقد می‌شوند زیرا هیچکس به‌جز اولیاء معصوم، معصوم نیستند. موفق باشید

11512
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرامی چرا شخصی مثل دیوید هیوم اینقدر شکاک بود و در همه چیز شک می کرد؟ مگر عقلی که همه دارند و شک نمی کنند را نداشت؟ مشکل دیوید هیوم چه بود و چه چیز باعث شد که به اینجا رسید و در دام شکاکیت افتاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیوم مثل اکثر فیلسوفان انگلیسی خود را در ادراک حسّی متوقف کرده بود. موفق باشید

1497

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام خدمت استاد عزیزو تشکر فراوان از صحبت های بسیار ارزشمند و مفید شما.خدا خیرتون بده استاد که واقعا فرمایشات شما برای من مفید و تاثیرگذار است. چند سوال از خدمت شما داشتم استاد: 1- اگر عازم سفر زیارتی به قم و جمکران باشیم و اطلاع داشته باشیم که کاروان هنگام نماز مغرب و عشا در میان راه توقف نمیکند و تقریبا 1ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به مسجد جمکران میرسد و نماز اول وقت تقریبا 1 ساعت به تاخیر میفتد.حال آیا به این سفر برویم یا اینکه از رفتن منصرف شویم تا نماز اول وقت به تاخیر نیفتد؟(اگر خداوند توفیق دهدشاید این سفر هر هفه انجام شود) 2- استاد من به چهره بزرگان که نگاه میکردم متوجه شدم که حضرت امام (ره)و آیت ا...بهجت(ره) و 000 در پیشانی مبارکشان جای مهر آنچنان به چشم نمی آید.خواستم در خواست کنم راهی به من نشان دهید که جای مهر در پیشانی من ظاهر نشود.دوست ندارم توفیق سجده طولانی که خداوند به من داده است عیان شود و همه ببینند و متوجه شوند.خواهش میکنم راهنماییی بفرمایید چه کنم که جای مهر در پیشانی من ظاهر نشود تا بین خودم و خدا بماند؟ 3- استاد در روایات داریم که شخصی نزد حضرت علی(ع) گفت( استغفرالله ربی و اتوب علیه) و حضرت بسیار تند با ایشون برخورد کردند.آیا به این معناست که به دلیل شرایطی که این ذکر دارد ما نبایددر طول روز زیاد این ذکر را بکار ببریم؟چون من در طول روز بسیار این ذکر را میگویم تا گناهانی که تا آن زمان از روز انجام داده ام پاک شود. با تشکر فراوان .خدا خیرتون بده. دعام کنید استاد. یا علی (علیه السلام) گفت که دیوانه نهی لایق این خانه نهی کاش که دیوانه شوم لایق این خانه شوم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- چون شریعت الهی رخصت داده که در صورت ضرورت نماز را به تأخیر بیندازید، با توجه به برکات زیارت قم و جمکران می‌توان از این رخصت استفاده کرد، مثل آن‌که نماز را جهت شرکت در نماز جماعت به تأخیر می‌اندازید. 2- اگر مهر بزرگ باشد و پوست پیشانی شما نیز مستعد باشد ممکن است آثار مهر بر پیشانی نماند. 3- تذکر حضرت در مورد کسی است که عزم عبور از گناه را ندارد ولی ذکر استغفار را بر زبان می‌آورد. موفق باشید
54
متن پرسش
بسمه تعالی: سلام علیکم؛ مولوی در ابیات : قطره‌ای کان در هوا شد یا که ریخت...از خزینه قدرت تو کی گریخت گر در آید در عدم یا صد عدم....چون بخوانیش او کند از سر قدم باز فرمان آید از سالار ده.... مر عدم را کانچه خوردی باز ده آنچه خوردی واده ای مرگ سیاه....از نبات و ورد و از برگ و گیاه. این مطلب با قاعده فلسفی اعاده معدوم محال است چگونه قابل جمع و توجیه است؟ به هر حال فلاسفه برای آن قاعده دلیل و برهان اقامه می کنند در صورتی‌که در این ابیات عکس آن بیان شده است. لطفا توضیحی بفرمایید. با تشکر از جنابعالی
متن پاسخ

جواب: پس از سلام و آرزوی توفیق برای حضرت‌عالی:
آنچه تحت عنوان «اعاده معدوم» درعلم کلام مورد بحث است و برگشت آن را محال می‌دانند، وقتی است که به‌واقع چیزی معدوم شود و از صحنه‌ی وجود خارج گردد، و مولوی و امثال مولوی در عین اعتقاد  به «محال‌بودن اعاده معدوم» در این ابیات حرف دیگری دارند و آن این‌که تغییر ماهیتِ پدیده‌ها آن را از عالم وجود به عدم نمی‌برد، بلکه از حالتی به حالت دیگر می‌رود و لذا چون از جهتی معدوم شده ولی از جهتی موجود است - مثل قطره‌ی آبی که تبدیل به بخار می‌شود- «چون بخوانیش او کند از سر قدم» یعنی نحوه‌ای از وجود دارد که مورد خطاب پروردگار قرار می‌گیرد. موفق باشید

8661

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد بزرگوار همانگونه که مستحضرید برای آموزش زبان انگلیسی آموزشگاههای موجود و منابعی که استفاده می کنند فرهنگ غرب را به زبان آموز منتقل می کنند به نظر شما برای یادگیری زبان چه روش یا منابعی را پیشنهاد می کنید؟ روحانیونی که رشته تبلیغ در کشورهای دیگر را دنبال می کنند آیا از روش خاصی زبان انگلیسی را فرا می گیرند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این مشکلی است که انقلاب اسلامی آرام آرام باید حل‌ اش کند. از طرز آموزش زبان آن آقایانی که به تبلیغ در کشور‌های دیگر می‌روند خبر ندارم. موفق باشید
2184
متن پرسش
چرا به جای امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شخصیت اشراقی علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را مبادی تفکر در دنیای معاصر ندانیم؟
متن پاسخ
رویکرد علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به عالم معنا بر مبنای کشف راه‌کاری است که بتواند موانع فرهنگی فرهنگ مدرنیته را دفع کنند و مانع حاکمیت اندیشه‌های دیویدهیوم و امثال او باشد و خداوند نیز ایشان را مفتخر و منوّر به آن راه‌کارها می‌کند تا بشریت از طریق شخصیت و آثار ایشان خود را از موانع حاکمیت آن فرهنگ آزاد نماید ولی رویکرد حضرت امام رویکرد به عالم معنا است بر اساس تحقق نظامی که نفی نظام مدرنیته بکند و امروزه تنها با نظر به شخصیت اشراقی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌توان در نظامی قرار گرفت که در عین تفکر و تفاهم و وحدت ، بتوانیم از نظام سوبژکتیویته‌ی غربی عبور کنیم و این همه ی هویت اسلامی امروذین ماست همان طور که اگر قرآن و نبوت را بپذیریم ولی امام زمان خود را نشناسیم به مرگ جاهلیت مرده ایم و از هویت اسلامی بی بهره ایم.
9404
متن پرسش
با سلام: استاد نظرتونو در مورد این قسمت از سخنرانی آقای خاتمی در مورد رابطه ی آزادی و دین بفرمایید: «و من به برادران و خواهران به صراحت اعتقاد خودم را بگویم، که سرنوشت وجهه اجتماعی دین در امروز و فردا در گروی این است که جوری ما دین را ببینیم که با آزادی سازگار باشد، (تشویق حضار). شما به تاریخ بشر مراجعه بکنید، ببینید هر چه که با آزادی مقابل شده است لطمه دیده است، حتی فضیلت های انسانی. دین اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است دین لطمه خورده است (تشویق حضار). عدالت اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است عدالت لطمه خورده است ساختن و توسعه اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است سازندگی لطمه خورده است. دو نمونه ی بزرگ آن را برای شما که اغلب شما اهل مطالعه هستید عرض میکنم یکی تجربه قرون وسطی که دین و آزادی در مقابل هم قرار گرفتند دین شکست خورد (تشویق حضار) و یکی در دنیای امروز در دنیای کمونیزم که عدالت اقتصادی در مقابل آزادی قرار گرفت و عدالت شکست خورد.» استاد بفرمایید اون دینی که بخواهد با آزادی سازگار باشه چجور دینی است؟ آیا دین به عنوان حکم خدا باید با ما هماهنگ باشه یا ما باید خودمونو با احکام خدا هماهنگ کنیم؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف درستی است که دین نباید جلو آزادی بشر را بگیرد و اساساً انبیاء آمدند تا بشر را از خرافات و انحرافات آزاد کند. مشکل آن است که اگر لیبرال‌دموکراسی به اسم آزادی خواست انواع بی‌بند و باری‌ها را در جامعه به بشر تحمیل کند، آیا باید به آن اجازه داد؟ آیا اگر شخصی به اسم آزادی صدای موسیقی ماشین خود را در حدّی بلند کرد که امکان زندگی برای بقیه سخت شد و خواستیم مانع آن شویم، به اسم دین جلوی آزادی او را گرفته‌ایم؟ آیا خانمی که به زشت‌ترین شکل بی‌بند و باری در جامعه ظاهر می‌شود مثل همان کسی نیست که صدای موسیقی خود را بلند کرده و محیط را با حضورِ بی‌بند و بار خود از حالت تعادل خارج کرده؟ خارج از چنین فضایی وظیفه‌ی همه‌ی ما است که پاسدار آزادی باشیم و به اسم تحجرهای دینی نگذاریم آزادی که هدیه‌ی خدا است به بشریت، نادیده گرفته شود و ما تنها با مقدس‌دانستن آزادی است که می‌توانیم تمدن اسلامی را شکل دهیم و در آن تمدن همه‌ی افکار و اقشار احساس خودی نسبت به انقلاب اسلامی داشته باشند. آیا آن‌کسی که نمی‌خواهد مثل یک مسلمان مقیّد حجاب خود را رعایت کند ولی هنجارشکنی و بی‌بند و باری نیز پیشه نمی‌کند، جایی در تمدن اسلامی دارد؟ و او نیز نباید احساس کند که عضو جامعه‌ی اسلامی است وجامعه‌ی اسلامی او را متعلق به خود می‌داند؟ موفق باشید
7514
متن پرسش
با سلام و احترام: رهبری در جمع دانشجویان و جوانان خراسان شمالی فرمودند: رفتاراجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که مابراى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یکسبک زندگى به ما پیشنهاد میشود. یک نقطه‌ى اصلى وجود دارد و آن، ایمان است. یک هدفىرا باید ترسیم کنیم - هدف زندگى را - به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت دراین بخشها امکان‌پذیر نیست؛ کارِ درست انجام نمیگیرد. حالا آن چیزى که به آن ایمانداریم، میتواند لیبرالیسم باشد، میتواند کاپیتالیسم باشد، میتواند کمونیسم باشد،میتواند فاشیسم باشد، میتواند هم توحید ناب باشد؛ بالاخره به یک چیزى باید ایمانداشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئله‌ى ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ یک چنین ایمانى باید وجود داشتهباشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگى انتخاب خواهد شد. در اینجا یک مغالطه‌اىوجود دارد، که من براى شما جوانها عرض بکنم: چند تا فیلسوف‌نماى غربى عنوان«ایدئولوژى‌زدائى» را مطرح کردند. مى‌بینید گاهى در بعضى از این مقالات روشنفکرى،عنوان «ایدئولوژى‌زدائى» مطرح میشود: آقا جامعه را با ایدئولوژى نمیشود اداره کرد. چند تا فیلسوف یا فیلسوف‌نماى غربى این را گفته‌اند؛ یک عده‌اى هم اینجا طوطى‌وار،بدون اینکه عمق این حرف را درک کنند، بدون اینکه ابعاد این حرف را بفهمند چیست،همان را تکرار کردند، باز هم تکرار میکنند. هیچ ملتى که داعیه‌ى تمدن‌سازى دارد،بدون ایدئولوژى نمیتواند حرکت کند و تا امروز حرکت نکرده است. هیچ ملتى بدون دارابودن یک فکر و یک ایدئولوژى و یک مکتب نمیتواند تمدن‌سازى کند. همینهائى که امروزشما ملاحظه میکنید در دنیا تمدن مادى را به وجود آورده‌اند، اینها با ایدئولوژىوارد شدند؛ صریح هم گفتند؛ گفتند ما کمونیستیم، گفتند ما کاپیتالیستیم، گفتند ما بهاقتصاد سرمایه‌دارى اعتقاد داریم؛ مطرح کردند، به آن اعتقاد ورزیدند، دنبالش کارکردند؛ البته زحماتى هم متحمل شدند، هزینه‌اى هم بر دوش آنها گذاشته شد. بدون داشتنیک مکتب، بدون داشتن یک فکر و یک ایمان، و بدون تلاش براى آن و پرداختن هزینه‌هاىآن، تمدن‌سازى امکان ندارد. حال سوال ما این است. 1- قلمرو دین در زندگی چگونه است؟ 2- طرح ایدئولوژی زدایی بر اساس چه اهدافی انجام گردید ؟3- آیا بدون داشتن یک ایدئولوژی می توان به سبک زندگی معتقد بود؟ 4- : هدف : سبک زندگی اسلامی از یک چارچوبی تبعیت می کند که آن ایدئولوژی اسلامی است
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با سوالی که به عهده‌ی این‌جانب گذاشته شده باید عرض کنم: قلمرو دین در زندگی در آن حدّ است که دین باید همه‌ی ابعاد انسان را فرا بگیرد زیرا خالق انسان با آگاهی از همه‌ی ابعاد انسانی ، دین را توسط رسولان برای انسان فرستاده و دین هم در همه‌ی ابعاد انسان اظهار نظر کرده. طرح ایدئولوژی‌زدائی با این هدف صورت می‌گیرد که نقش دین را از حالت کاربردی در امور اجتماعی و تربیتی و اقتصادی خارج کند، در حالی‌که اگر بپذیریم ایدئولوژی یعنی تعلقی که باید به یک فکر داشت، انسان باید به دین خدا تعلق ایدئولوژیک داشته باشد و از طریق دین تعلقات خود را مدیریت کند و آن‌هایی که جوّسازی می‌کنند که نباید به دین خدا جنبه‌ی ایدئولوژیک داد می‌خواهند ما نسبت به مکتب خود بی‌تفاوت باشیم تا تفکر حاکم یعنی مدرنیته به بسط خود در همه‌ی امور بشر ادامه دهند. و در همین رابطه است که شما ملاحظه می‌کنید مسلمانان گرفتار سبک‌های زندگی غربی هستند. در حالی‌که اگر با نگاه ایدئولوژیک به دین نظر شود و متوجه باشیم باید دین خدا مبنای هرگونه عمل ما در زندگی ما باشد، سبک زندگی در ذیل رهنمودهای دینی قرار می‌گیرد. ایدئولوژی اسلامی عبارت است از راه‌کارهای عملی که زندگی زمینی ما را به عالم قدس و معنویت متصل می‌کند و زندگی را از محدودیت‌های زندگی مادی فراتر می‌برد. به گفته‌ی مولوی: «آن جهان و راهش ار پیدا بُدی .... کم کسی یک لحظه‌ای این‌جا بُدی» و لذا اگر راه ملکوت را در مقابل بشر باز نمائیم در عین زندگی در زمان حضور، خود را در محدوده‌ی دنیا متوقف نمی‌کند و با این دیدگاه زندگی دیگری را اراده می‌کند، آن نوع زندگی که همه‌ی اطرافش متذکر عالم ملکوت است. موفق باشید
6349
متن پرسش
سلام علیکم ، از شما سپاسگزارم به خاطر زحمات مثال زدنیتون استاد ، من به طور اتفاقی از حدود 1 سال پیش با کتب شما آشنا شدم و فوق العاده استفاده کردم از کتاباتون به همه دوستانم هم تک تک کتابهاتون رو که میخونم پیشنهاد میدم خلاصه اینکه شیفته افکار و شخصیت شما هستم . بنده سخنرانی های آقای حسن عباسی رو هم دنبال میکنم و علاقه دارم به مباحث ایشون ، ایشون سخنرانی هایی انجام دادن و ادعا کردند که فلاسفه ما دچار اشتباهاتی بودند و هنوز هم ادامه داره " مثل سخنرانی جلسه چهارم کلبه کرامت با عنوان درآمدی بر درخت فلسفه مورخه 85/11/12 خواهش میکنم این سخنرانی رو گوش بدین . خواهشم اینه استاد : اگه ایشون دارن اشتباه میگن چرا شما سکوت کردین و دفاع نمیکنین از فیلسوفانی مثل مرحوم ملاصدرا ؟ باز هم خواهش میکنم جواب منو با دقت و به طور کامل بدین . با تشکر از شما استاد عزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده عرض کردم اگر ایشان با دقت فلسفه‌ی صدرایی را خوانده بودند چنین سخنانی را نمی‌فرمودند. بنده به طور مفصل در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در رابطه با جایگاه حکمت متعالیه عرایضی داشته‌ام و اخیراً هم که در قم سمیناری تحت عنوان «حکمت تمدن‌ساز» بود عرایضی داشته‌ام تا روشن شود ما از طریق حکت متعالیه‌ی ملاصدرا می‌توانیم از روح سوبژکتیویته‌ی غرب عبور کنیم و حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از این جهت بر حکمت صدرایی این اندازه تأکید دارند. موفق باشید
4807
متن پرسش
سلام مجدد استاد عزیز جانم فدای شما که هیچ گاه در صبر و تواضع و ادب و منطقتان خللی پیدا نمی‌شود و سوال از شما همیشه مایه‌ی انبساط روحی و یادگیری است. در پاسخ سوال 4772 فرمودید: «می‌فرمایید «مگر گفتمان آقای احمدی‌نژاد جدا از شخص ایشان به‌وجود می‌آید» فراموش نفرمایید این گفتمان، همان گفتمان انقلاب و امام بود که آقای احمدی‌نژاد همچون سربازی فداکار و بر عکس دولت‌های قبلی آن را به صحنه‌ی اجرایی کشور آورد.» بنده کاملا این را می‌پذیرم که گفتمان آقای احمدی‌نژاد همان گفتمان انقلاب و امام بود اما همان طور که خود حضرت عالی بهتر از بنده می‌دانید گفتمان امام صرفا یک بحث تئوریک نیست و تحقق آن نیاز به مجاهدت عملی دارد. به نظر بنده علت دستاوردهای آقای احمدی‌نژاد برای کشور بیشتر به بعد عملی بسیار قوی ایشان بر می‌گشت. آن زهد و خلوصی که از دیرباز در زندگی شخصی ایشان وجود داشته، آن ارادت ومعرفت عمیق و تأثیرگذار به امام زمان (عج) که معلوم است صرفا یک حرف شعاری نیست، آن عشقی که ایشان به نوع انسان و مردم و محرومین داشتند، و همین معرفت به اسلام و امام زمان و عشق به مردم بود که نیروی محرکه‌ی ایشان در سفرهای استانی و سیاست خارجی و داخلی بود که منشأ برکات فراوان شد، و آن نگاه تحلیلی دقیق و آن ادبیات فطری عمیق ایشان نسبت به مسائل بشری که حتی روشنفکران خارجی را به تحسین و شگفتی وا می‌داشت و شما بهتر از حقیر می‌دانید که این خصایل به سختی به دست می‌آید و بسیار سخت‌تر به طور توأم در یک فرد جمع می‌شود. بنده حرفم این است که چگونه می‌توان به همچین شخصیتی که تا همین الان هم قدر و منزلتش شناخته نشده و به شدت مظلوم قرار گرفته پشت کرد و ایشان را تمام شده انگاشت؟ معرفی آقای مشایی دلیل شما است؟ حرف من این است مگر ایشان جرمی مرتکب شده؟ مگر منعی از لحاظ اخلاقی و قانونی و شرعی در این زمینه وجود داشته؟ آیا این که ایشان امتداد گفتمان انقلاب را با تمام جامعیت و خلوص آن فقط از طریق آقای مشایی که همفکر ایشان هستند و از تجارب ایشان برخوردار هستند میسر می‌دیده خطا است؟ بر فرض که بنا به نظر حضرت عالی آقای مشایی به علت مسائلی که علماء برای ایشان ایجاد کردند این توانایی را نمی‌داشت اما این ضعف علما و تفکر دوستان جبهه پایداری است نه جرم آقای احمدی نژاد! بنده معتقدم به مراتب بیشتر از بعضی از حرکات آقای احمدی‌نژاد که اگر خودمان را جای ایشان و شرایط سخت ایشان بگذاریم شاید برای آن حرکات هم توجیه پیدا کنیم، بی‌مهری و کم‌لطفی ما و کمکاری ما در تبیین شایستگی‌های خاص آقای احمدی‌نژاد باعث گم شدن هشت سال ایشان می‌شود هر چند بنده معتقدم این هشت سال گم‌ناشدنی است و تاریخ حقانیت ایشان را اثبات خواهد کرد. اما ما باید تصدیق کنیم که چه قدر به شخص آقای احمدی‌نژاد مدیونیم و چه قدر بازخوانی عملکرد هشت ساله‌ی ایشان برای خود ما مفید است و پشت کردن به ایشان آن هم در حالی که ایشان هشت سال مظلوم بوده و این مظلومیت رو به افزایش است جز یک بی‌انصافی و گناه بزرگ در حق آقای احمدی‌نژاد و در حق گفتمان انقلاب اسلامی و در حق خودمان نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید موضوع بسیار حساس و دقیق است، شاید در جواب سؤال شماره‌ی 4806 تا حدّی موضوع روشن شده باشد. ولی همان‌طور که عرض کردم موضوع بسیار حساس است و به این موضوع هم فکر کنید؛ راستی آقای احمدی‌نژاد خود را فدای آقای مشائی کرد و یا این‌همه نیروهای انقلاب را؟ آیا امکان این‌ راکه آقای احمدی‌نژاد در تشخیص آقای مشائی اشتباه کرده است را می‌دهید؟ آیا در این مورد هم ما باید به دنبال آقای احمدی‌نژاد راه بیفتیم؟ موفق باشید
14044
متن پرسش
سلام علیکم استاد: بنده هر طور فکر می کنم احساس می کنم عرفا موضع گیری سیاسی شان کم است. مثلا تا حالا شنیده نشده بود در صوتی، سخنرانی از آیت الله العظمی بهجت (ره) که نام مقام معظم رهبری را ببرند. یا مثلا در جریانات سال 78 چیزی بگویند. علنی گفتن بعضی از موضع گیریهای سیاسی باعث می شود تا بسیاری از مردم روشن شوند. مثلا اگر ایشون در سخنرانی از حضرت آقا یک تعریف ولو کوچک هم می کردند باعث می شد که بسیاری از عاشقان ایشون عاشقان آقا هم بشوند در حالی که الان ما می بینیم طرفداران ایشون دو دسته اند. یکی ولایی، یکی هم غیر ولایی. غیر ولایی ها استدلالشان این است که ما از آقا بدمان می آید. آقای بهجت هم چون عارف بودند و می دیدند موضع گیری نکردند نسبت به آقا. پس سری هست که آقای بهجت از آقا صحبت نکرده است. بنده قصد توهین ندارم اصلا ولی موضع گیریهای امام کجا و موضع گیری های عرفای الان کجا؟ البته بعضا. بنده یکی از الگوهای سیر و سلوک خود را جناب آیت الله بهجت می دانم ولی در این مساله نمی توانم کوتاه بیایم. سوال بزرگی که در ذهنم است: آیا اگر امام هم در موقعیت آیت الله بهجت می بودند، این گونه بودند؟ جوابش هم فکر کنم مشخص است. امام در زمان رضا شاه لعنت الله علیه بالای منبر برضد او موضع گیری می کردند. چه برسد از این دست موضع گیری ها درکل اینکه: در عرفا یک نوع روحیه احتیاط حاکم است که باعث شده از سیاست واهمه داشته باشند و موضعی نگیرند یا کم موضع بگیرند. اگر این احتیاط خوب است چرا امام و آقا ندارند؟ اگر بد است که بنده می گویم بد است پس چرا عرفا دارند؟ این اشکال نیست؟ البته برعکس هم داریم. مثل علامه حسن زاده که آن گونه قربان صدقه آقا می روند. هر دو هم عارفند. بنده در این زمینه به مشورت عمیق استاد نیازمندم. لطفا مرا راهنمایی کنید استاد گرامی. التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که عالم و عارف واقعی همیشه از باطل متنفر و به حق گرایش دارد، حرفی نیست، منتها شرایط تاریخی و خصوصیات روحی و محیط پرورشی آن‌ها منجر می‌شود که موضع‌گیری آن‌ها متفاوت باشد. سه جلد زندگی‌نامه و سخنان آیت اللّه بهجت را تنظیم شده. شما در آن‌جا ملاحظه خواهید کرد که آیت اللّه بهجت نسبت به زمانه‌ی خود و مشروطیت موضع‌گیری‌های خوبی داشته‌اند و تا آن‌جا که من می‌دانم نسبت به حضرت امام و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» ارادت کامل داشته‌اند در مورد انتصاب مقام معظم رهبری در سال 68 به رهبری نظام، عده ای به آیت الله بهجت گفتند: آقای خامنه ای جوان است برای رهبر شدن! آیت الله بهجت در جواب آن عده فرمودند: «همان یک بار که گفتند حضرت علی علیه السلام جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای ما کافیست.»
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی آقا تهرانی در پاسخ به سوالی در خصوص ارتباط مقام معظم رهبری و آیت الله بهجت می گوید: «ما مشهد بودیم که حاج آقا مصباح برای بیعت با آقا به تهران آمده بودند و از آن جا هم به مشهد آمدند. ما خدمتشان رسیدیم و از وضع و اوضاع پرسیدیم. حاج آقا فرمودند که برای بیعت خدمت آقا رفته بودم ولی خدا را شکر دست خالی نرفتم، چون آیت الله بهجت یک نامه چهار صفحه ‌ای برای حضرت آقا که تازه رهبر شده بودند، نوشتند. شروع نامه هم این بود که بنده انتصاب حضرت عالی را به سمت مقام ولایت و رهبری تبریک عرض می‌ کنم. بعد آقا به آیت الله مصباح فرموده بودند که تا حالا خیلی ‌ها از مردم و مسئولان با من بیعت کردند ولی هیچ کدام دلم را آرام نکرد که من در این جایگاه باید باشم یا نه؛ الا این نامه که خیالم را راحت کرد. چون می ‌دانم که ایشان اصلا بر مبنایی که دیگران ممکن است بنویسند و حرف بزنند، نمی ‌نویسند و صحبت نمی ‌کنند.
آقاتهرانی ادامه می دهد: چند سال پیش که رهبری یک هفته‌ ای تشریف آوردند قم، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابان ‌ها. آیت الله بهجت  هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان. حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال‌! ایشان هم آمدند در جمع استقبال کنندگان. شخصی به ایشان گفت که حاج آقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان؟ آیت الله العظمی بهجت فرمودند‌: اگر مردم می‌ دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی ‌نشست‌. موفق باشید

4570
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار جناب طاهرزاده اگر ممکن است منبع و یا منابعی جهت راههای عملی تربیت فرزندان در اسلام معرفی بفرمایید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این در تخصص بنده نیست، بنده همان کلیات را می‌دانم که در کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» شرح داده‌ام. یا باید خودتان آن کلیات را کاربردی کنید و یا از افرادی که به روش تجربی آن کلیات را کاربردی کرده‌اند، استفاده نمایید. کارشناسان رادیو معارف ( مثل آقای دهنوی و آقای تراشیون) خوب‌اند. موفق باشید
645
متن پرسش
ضمن سلام و تفدیم احترام به استاد بزرگوار. لطفا درصورت امکان سؤال بنده را هر چه سریع تر جواب بفرمایید. بنده در محیطی بزرگ شدم که اعتقادی به ... نداشتند. اما از بچگی همواره با خود می اندیشیدم که نکند این ها اشتباه می کنند و رهبری به حق است. بالاخره در سال دوم دانشگاه در آشنایی با مسائلی عمیقا به ایشون معتقد و علاقه مند شدم . اما هر بار که به خانه می آمدم باز همان آش و همان کاسه و صحبت های ناروا و انواع مسائل من را تحت تاثیر قرار می داد تا این که ضمن مشورت با شما برای تعویض مرجع تقلید ، از مقام معظم رهبری تقلید کردم. و این بسیار کمک می کرد که هر گاه زیراب رهبری را دیگران در ذهنم می زنند من خودم را هم نابود شده می دیدم چون ایشان مرجع تفلید من بودند لذا سعی در استحکام اعتقاد خودم می کردم . سپس باز برای استحکام اعتقادم ، سعی داشتم ولی فقیه را به دیگران اثبات کنم و مخالفت های خانواده و ... در این زمینه به من کمک کرد. اما باز هم وقتی با افراد مذهبی فامیل که بسیار بسیار هم با سواد بودند صحبت می کردم ، اعتقادم خدشه دار می شد . به هر حال بنده تمام تلاشم را برای این کار کردم و نهایتا هم به گوش دادن به انواع آهنگ ها و مداحی ها برای رهبر متوسل شدم تا از طریق احساسات به بنده کمک کند تا علاقه ایشان زیاد شود چون از نظر معرفتی و عقلی پذیرفته بودم هر چند تحت هیچ شرایط دیگری حاضر به گوش دادن آهنگ نبودم . اما ما یک فامیل بسیار بی سر و پا داریم . عذر می خواهم که این گونه صحبت می کنم . ولی واقعا بی سروپا هستند . در دوران انتخابات یک سری صحبت هایی شد ( از طریق ایمیل) و نهایتا بزرگ فامیل از من خواست که عذر خواهی کنم از دیگران در حالی که به نظرم آن ها به دلیل نداشتن منطق باید عذرخواهی می کردند اما برای احترام ، عذرخواهی کردم و از آن ها خواهش کردم که دیگر برای من میل های سیاسی و بحث های سیاسی نفرستند. خلاصه ماجرا گذشت تا هم اکنون . و روابط در این مدت با تلاش بنده و لطف خدا دوباره جوش خورد و کدورت ها برطرف شد. اما دوباره آن ها چند سری است که میل های ناجور می زنند که حال بنده را به شدت به هم می ریزند و من نمی دانم چه کار کنم . آیا تکلیف سلوکی بنده این است که دوباره از آنها بخواهم که به من میل نزنند ؟ هر نامه ای که هر کس به رهبری نوشته آن هم نامه هایی که من از خواندنش هم شرم دارم به من میل می زنند. چه باید کرد ؟ آیا عکس العمل لازم است؟ آیا سکوت عکس العمل است؟ اگر چیزی نگویم نمی گویند چی شده که فلانی اینقدر بی غیرت شده؟ دیگر این فامیل دارند حال من را به هم می زنند . ای خداااااااااااااااااااااااا. یکی به داد من برسد. به نظرتان خوب است که با لحنی نرم و دوستانه به آن ها بگویم ایمیل های ناجورشان را برای خودشان نگه دارند ؟ . از طرفی گاها فکر می کنم که توهین شده یعنی چی ؟ مگر با گفتن آن ها به کسی توهین می شود؟ این کار برای خودشان مضر است . اگر آن ها هم نگویند باز هم محیط بنده ناسالم است. هر چند 90 درصد مسائل حل می شود. 2) عذر می خواهم که لحن سوال اولم کمی خشن بود . سوال دیگر این حقیر این است که فرمودید مقام معظم رهبری فرمودند آن چه که موجب فساد و فهشا شود حرام است. دقیقا تعریف شما از فساد و فحشا چیست؟ چیزی که بنده احساس می کنم و دلیلی برایش ندارم و آن را از " ظهر الفساد و فی البرّ و البحر" درک کرده ام، آن پای کوبی هایی که همراه آهنگ و سایر مفاسد می شود ، فساد محسوب می شود. پس موسیقی اگر همراه با پای کوبی باشد حرام و در غیر این صورت حلال است !!! نظر شما چیست ؟ 3) از آن جا که مسئله ولی فقیه از اصول دین نیست آیا اگر کسی آن را به خاطر این که عرفا مد نظر دارند قلبا بپذیرد ، اشکالی دارد؟ یعنی قلبی شدن آن به خاطر برخورد بزرگان با این مسئله باشد . از این که مزاحم اوقات شریفتان شدم عذر خواهی می کنم. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: 1- کار خوبی است که از آشنایان خواهش کنید ایمیل‌های ناجور برایتان نفرستند. 2- هر موسیقی که همراه با رقص باشد حرام است، هرچند ممکن است خودش به تنهایی حرام نباشد. 3- اعتقاد به ولایت فقیه، اعتقاد به حاکمیت خدا در زمان غیبت امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» است ولی نباید با کسانی که آن را قبول ندارند جدال کرد. موفق باشید
13929
متن پرسش
سلام علیکم. ببخشید دوباره مزاحم اوقات استاد شدم. عرضم به محضرتان مشورتی دوباره بود. استاد. بنده بیست سال سیر کردم بی استاد و فقط با مشورت جلو بردم کار را. با اسفار جلو بردم. با فصوص بسیار خوب جلو بردم کار را. دائم با اساتید در ارتباط بودم به صورت مشورتی. همانطور که عرض کرده بودم احساس رکود در سیر می کنم. البته می دانم که احساس است. چون بعضی وقتها در این قبض و بسط حالی خوش هم دست می دهد. قبلا کمتر بود. ولی الان محجوبیت بیشتر شده. از طرفی ترس دارم. از طرفی هم آن قائده را می دانم: (با صد هزار جلوه برون آمدی تا با صد هزار جلوه تماشا کنم تو را). می دانم با جلوات دیگر می آید . اینها را متوجه هستم ولی گویا فنا و بقا بعد از فنا هم هست. خب اگر اینگونه است پس باید برای آن منزل آماده شد. از آنجایی که (صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق \ نیست فردا گفتن از شرط طریق) به این فکر افتادم سریعا کسب چاره کنم و به دنبال ادامه راه باشم. چون نمی خواهم این طعم شیرین را که بعضی وقتها سراغم می آید از دست دهم. آنقدر شیرین است که وقتی این حالت می رود باز هم تا چند وقت متحیرم... استاد، مرا ببخشید اینقدر راحت می نویسم و می گویم. چون علاوه بر این که شما را استادم می دانم، شما را به عنوان دوستی می دانم که بسیار راحت با او درد دل کنم. البته اگر کنارتان بودم فکر نکنم به این راحتی حرف می زدم. اینجا راحت تر حرف می زنم. استاد بنده درسته اسفار و فصوص خواندم درسته که کتب عرفانی بسیار خواندم ولی الان کمی تحیر دارم و نمی توانم تشخیص بدهم کدام منزلم. کجا هستم. بسیار تعجب آور است ولی شده دیگر. آنقدر فکرم شده آمدن حال او که تقریبا تمام نمازهایم با گریه است. چون در نماز دری باز می شود و عنایتی می شود ولی افسوس که بدن طاقت ندارد که زیاد در نماز بماند. و وقتی هم که امام جماعت می ایستم مردم طاقت ندارند. و بالاخره باید نماز را تمام کنم. اگر دست خودم بود دائم در نماز می ماندم اگر شدنی بود. استاد بسیار متحیرم. یک خواسته از شما دارم و چند سوال. 1. از شما به عنوان شاگرد خواهشمندم اگر می شود کمی در مورد حالاتم توضیح دهید و بگویید در چه منزلی ممکن است باشم. البته اگر باشم..! (از اصطلاحات عرفانی استفاده کنید هم متوجه می شوم، شما هم وقتتان کمتر گرفته می شود). 2. استاد بنده گمان می کنم راه دارد پیچیده تر می شود و شیرین تر. چون راه ها یک به یک بسته می شوند و یک راه می ماند آن هم خود ذات اقدسش. احساس می کنم دیگر استاد بگیرم بهتر است. به نظر شما به چه کسی رجوع کنم؟ استاد تحریری. استاد فیاض بخش. استاد صمدی. استاد یزدان پناه . استاد رمضانی. کدام را می شناسید معرفی کنید ممنون می شوم. 3. در مورد شهوداتی که رخ می دهد چه سمعی چه بصری و... از کجا می توان تشخیص داد که حقیقت دارد یا خیر. یا کدام شهود بخاطر چیست؟ التماس دعای رفع موانع داریم. یا علی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود جنابعالی با توجه به کتاب «منازل‌السائرین» که یک مجتهد در این رابطه در آخر عمر آن‌را تنظیم کرده؛ متوجه خواهید شد. مثلاً در یقظه در مرتبه‌ی مرید هستید که رجوع به حق دارد، یا در مرتبه‌ی خاصّه می‌باشد که شهود نسبت به حق دارد یا در مرتبه‌ی ثالث یقظه یعنی مرتبه‌ی خاصة الخاصه می‌باشید که مقام «بقاء بعد از فنا» است. در سایر منازل نیز قضیه به همین شکل است 2- همه‌ی عزیزان نامبرده را تا حدّی می‌شناسم. به نظرم اگر در معرفت نفس کار کرده‌اید و به عنوان مثال موضوعات کتاب «خویشتن پنهان» را در حین مطالعه، تصدیق قلبی می‌کنید؛ بهتر است با نگاه آقای یزدان‌پناه جلو بروید، ولی خودتان مسئول خودتان باشید. موفق باشید

8159
متن پرسش
با سلام وقتتان بخیر استاد من و نامزدم در نحوه ی برگزاری مراسم عروسی دچار مشکل شدیم ،نمی دونیم چی درست و چی درست نیست،تا چه حد به خانواده و خواسته های آنها توجه شود ؟مثلا در مورد فیلبردار و عکاس میگن همه خانم است اما ترس از اینکه زمان درست کردنش دست آقا باشد، برای انتخاب لباس عروس و اینکه میگن باید آلبوم را نگاه کنند و نظر دهندوموارد مشابه زیاد دیگه ما را دچار سردرگمی زیادی کرده است.لطفا در مورد حدو حدودی که باید رعایت شود و چی را حذف کنیم چی داشته باشیم ما را راهنمایی کنید.ممنون از لطفتان
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: تا می‌شود باید از این تشریفات کم کنید و احتیاط لازم را در همه‌ی موارد انجام دهید وگرنه فردای قیامت وبال گردن‌تان می‌شود. هرچه می‌توانید حذف کنید، حذف کنید تا محبت الهی برایتان پایدار بماند. موفق باشید
2525
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید من در نماز میفهمم چه اذکاری میگویم ولی همزمان هم بصورت ناخوداگاه در ذهنم افکار می اید چه راه حلی برای دفع افکار هست؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حضرت آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: آمدن آن افکار در اختیار شما نیست ولی دنبال‌کردن آن‌ها در اختیار شما است. سعی کنید در رجوع دوباره به نماز آن افکار و خطورات را دنبال نکنید تا پس از مدتی إن‌شاءالله ذهنتان از آن‌ها آزاد شود و رجوع بهتری به خدا پیدا کنید. موفق باشید
16312
متن پرسش
سلام: 1. در جواب سوال 16268 حدیث امام باقر (ع) به جابر بن ‏يزيد جعفى به روح من جلا داد. استاد ممنون،خیلی کیف داد، استاد یه حدیث یا یه کتاب درباره این موضوع برای اطمینان قلب. 2. استاد با وجود جوابتون در سوال 16268 و احساس ؛رامش موقت، اما بعضی اوقات از این که خدا من را در فقر آفریده و من در این فقر بد تربیت شده ام و با این که تلاش کردم و الان مدرک ارشد دارم اما به خاطر والدین و محیط نامناسب در سن 25 سالگی هیچ هنری ندارم و احساس تنهایی و بی خودی بودن می کنم. این شرایط باعث شده من با خدا درگیری پیدا کنم (زورم که بهش نمیرسه اما لفظی چرا) از طرف دیگر به خاطر این شرایط به روانشناسی پناه بردم و از این طریق مطالبی شنیدم مبنی بر این که انسان به خاطر ضعفش و جنگ ها نیاز به پناهی داشته و بنابراین خدایی ساخته و دینی برای آرامش و همین دین وسیله ای شده برای قدرتمندان برای بهره کشی از مردم، از طرفی هم شرایط اقتصادی و فرهنگی ایران با تمدن غرب مقایسه می کنم و رفتار دولتمردان ایرانی و دروغ هایشان را با فکر شیعه مقایسه می کنم یکم فکرهای ضد انقلابی و ضد دینی به ذهنم خطور میکنه، احساس می کنم خدایی نیست و کلاهی بزرگ سال به سرم گذاشته اند. استاد برای این مشکل چه کنم؟ این تنهایی، فقر، بی عرضگی و عدم جذب شدن توسط جامعه داره بنیان عقایدم را متلاشی میکنه و من دارم آثارش را توی نمازم می بینم. 3. استاد یه پیشنهاد داشتم اونهم اینکه تفکرات و اندیشه های دینی را تبدیل به جدول نمودار و شکل و نمودار ذهنی بکنید.مثل کتابهای روانشناسی. به مغز و عقاید نظم میبخشه و جایگاه همه اعمال و عقاید دینی را مشخص میکنه. در دنیای امروز این کار هم به افراد دیندار برای عیب یابی روند دینداریشون کمک میکنه و به حرکتشون سرعت می بخشه و در یک لحظه یه بچه شیعه تمام عقاید و رفتارها و افکار دینی و عکس العمل های دینی که از یک فرد مسلمان انتظار هست به چشم می بینه و درک کاملی از دین پیدا میکنه و در واقع با این کار یه حسابرسی سریع و کامل از خودش میکنه و هم افراد بیرون از دین را با مفاهیم دینی به سهولت آشنا می شوند. 4. استاد انتظار دیدن امام عصر داشتن و گفتگو با ایشان و حتی زندگی در جوارشان آیا نوعی طلبکاری برای منی که فاصله بسیار (بی نهایت) با ایشان دارم محسوب میشه و یا باید با همین عصر غیبت ساخت؟ در جایی دیدم که آیت الله بهجت به زائر امام رضا (ع) فرموده بودند رفتی مشهد امام رضا را هم دیدی؟ گویی این اتفاق حتما باید برای زائر امام بیفتد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان وقتی که با عقل خود معارف حقه‌ی الهیه را تصدیق کرد و از طریق رعایت دستورات الهی، قلب خود را آماده‌ی احساس حقایق قدسی نمود، و در عالَمی وارد شد که هر آن‌چه دین گفته است را به نحوی دریافت کرد، متوجه می‌شود راهی که خداوند از طریق انبیاء در مقابل ما گشوده است چه اندازه حقیقی، منطقی و مفید خواهد بود در آن وقت است که ملاحظه می‌کنید مکاتب روان‌شناسانِ مادی چه اندازه پوچ و بی‌معنا و پریشان است. به قول جناب فیض کاشانی: «گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی / گفتم ز غم خمیدم، گفتا خمیده باشی. گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی / گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی. گفتم جفات تا کی، گفتا همیشه باشد / از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی. گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد / گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی. گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن / جان بر لبت چه آید شاید چشیده باشی. گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی؟ / گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی. خود را اگر نه بینی از وصل گل بچینی / کار تو فیض اینست خود را ندیده باشی. آری به قول فیض؛ شاید رسیده باشی! از کجا می‌گویی از نور ایمان برخوردار نیستید؟ ثانیاً: بشتر برکات تبعیت از شریعت الهی در زندگی ابدی سراغ انسان می‌آید. همه‌ی فکر و ذهن خود را در راستای اطاعت از حکم خدا برای آبادانی قیامت باید به‌کار برد. در آن صورت است که می‌بینید آن‌چنان هم بی‌عضه و دست و پا چُلفتی هم نیستید، بلکه راه را عوضی رفته‌اید. موفق باشید

2245

نکات اخلاقیبازدید:

متن پرسش

باسلام و دعای خیر حضور استاد گرانقدر در مراسم اعتکاف ماه رجب سال جاری با عنایت خداوند متعال وپس از توصیه جنابعالی به انجام دستور حضرت ایت اله حسن زاده آملی جهت رفع خطورات ذهنی در روز بعد از اعتکاف انچنان لذت معنوی برایم حاصل شد که قابل توصیف نیست ولی با گذشت زمان ان حالت کمرنگ شد،این خطورات که عمد تاً در قضاوت نسبت به بنده گان خدا وکسانی که در ظاهر مسائل شرعی را رعایت نمی کنند و این خطورات مزاخم حضور قلب هستند ،لذا خواهشمندم من را برای رفع آن و جهت حفظ حالت خلاصی از این حطورات راهنمایی فر مایید. با تشکر و توفیق روز افزون برا ی جنابعالی در راه نشر معارف اسلامی

متن پاسخ

باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی یاد گرفتیم خطورات که آمدند دنبال نکنیم انشاءالله به جایی می‌رسید که هر خطوراتی میهمان ناخوانده خواهد شد و می‌رود. دستور‌العمل آیت‌الله بهجت«رضوان‌الله‌علیه‌» را فراموش نکنید که فرمودند: «آن خطورات را دنبال نکنید و نگران آمدن آن هم نباشید تا مأیوس شوید». خوشحال باشید که خداوند لطف کرده به طوری که خطورات، شما را به دنبال خود نمی‌برد. موفق باشید.

11530
متن پرسش
سلام خدمت استاد: شما در بحث مدرنیته و توهم فرمودید از نظر فلسفه غرب تنها انسان موجود زنده محسوب می شود و مثال شاگردان دکارت را بیان کردید که یه سگ را می زدند و تعجب می کردند که چرا مانند موجودی بی جان واکنش نشان نمی دهد. از طرفی در غرب مدرن و به خصوص در قرن اخیر ما شاهدیم که غربیان به شدت این موضوع را دنبال و تبلیغ می کنند (به خصوص برای کودکان در قالب فیلمهای کودکان و کتب و غیره) که موجودات دیگر مخصوصا حیوانات همانند انسانها فکر، احساسات، غرایز و دیگر ویژگیهای انسانها را دارند و حتی در مواردی حیوانات به مراتب از انسانها متعالی تر هستند. البته این نگاه در چند دهه اخیر به اشیا نیز تعمیم داده می شود به عنوان مثال فیلمهای داستان اسباب بازی و یا فیلم ماشینها. سوال بنده اینست که جایگاه این قبیل رویکردها در نظام تربیتی غرب در حال حاضر چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع فیلم‌ها که نظر به حیوانات و محیط زیست دارند را رمانتیک‌ها می‌سازند که مخالف تفکرات امثال دکارت هستند مثل حزب سبزها، و از طرفی موضوع بحران محیط زیست آن‌ها را به فکر فرو برد، و در هرحال حرف دکارت در عموم مردم پذیرفته نشد ولی در اثر همان روحیه است که هنوز برخورد تخریبی با طبیعت می‌شود. موفق باشید

11214

شک فلسفی‌بازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر از جواب شما استاد گرامی: با توجه به جواب سوال 11202 بنده هم نظرم همین است که شما فرمودید، وقتی شخص شکاک به یقین خود در رابطه با شکش اعتراف کرد راه شناخت یقینی باز می شود و کم کم با استدلالهای دیگر می توان شک کننده را از شک بیرون کشید مانند استدلال زیر: کسی که به وجود شکّ خود یقین دارد، به مفهوم وجود و عدم و مفهوم درست و نادرست نیز علم دارد. چون وقتی من در وجود چیزی شکّ دارم یعنی در معدومیّت آن نیز شکّ دارم و نمی دانم که آیا آن چیز وجود دارد یا معدوم است؛ پس لازمه ی شکّ داشتن، معرفت داشتن به مفهوم وجود و عدم است که دو مفهوم بدیهی می باشند. همچنین وقتی من به وجود چیزی شکّ دارم یعنی نمی دانم که آیا این قضیّه که «فلان چیز وجود دارد.» درست است یا نادرست. پس لازمه ی شکّ داشتن، دانستن مفهوم درست و نادرست می باشد که اینها نیز از مفاهیم بدیهی می باشند و کسی را از آنها گریزی نیست. به این ترتیب انسان مفاهیم بدیهی و بنیادی معرفت را به دست می آورد؛ و راه باز می شود برای دست یابی به قضایای بدیهی. رابعاً اگر کسی در درستی و نادرستی یک قضیّه یا بود و نبود یک چیز شکّ دارد، پس به این قضیّه یقین دارد که «دو نقیض، در یک موضوع، نه با هم جمع می شوند و نه با هم از آن برداشته می شوند». چون وقتی من در این قضیّه که « فلان چیز وجود دارد.» شک می کنم ، به این معناست که من باور دارم که این قضیّه، در آنِ واحد نمی تواند هم درست باشد هم نادرست. کما اینکه نمی تواند نه درست باشد و نه نادرست. همچنین وقتی من شک می کنم که « آیا فلان چیز وجود دارد یا ندارد»، به این معناست که من یقین دارم که ممکن نیست آن چیز، در آنِ واحد، هم موجود باشد و هم معدوم؛ کما اینکه ممکن نیست در آنِ واحد، نه موجود باشد و نه معدوم. پس لازمه ی شکّ داشتن، این است که ما به درستی این قضایا یقین داشته باشیم که: الف ـ «یک قضیّه یا درست است یا نادرست.» ب ـ یک چیز و نقیض آن چیز (عدم آن چیز)، نه در یک موضوع جمع می شوند و نه با هم از یک موضوع برداشته می شوند. برای مثال یک چیز نمی تواند هم انسان باشد هم غیر انسان؛ کما اینکه یک چیز نمی تواند نه انسان باشد و نه غیر انسان؛ بلکه هر چیزی یا انسان است یا غیر انسان. به این طریق انسان بر اساس پاره ای ادراکات حضوری و غیر حسّی، اوّلین قضیّه ی عقلی بدیهی خود را به دست می آورد که انکار درستی آن ممکن نیست. چون از انکار آن نیز اثباتش لازم می آید. اگر کسی گفت که: «گزاره ی «یک قضیّه یا درست است یا نادرست.» نادرست می باشد»، به او گفته می شود که آیا خود این ادّعا درست است یا نادرست؟ هر گونه جواب دهد، تأیید درستی این قضیّه خواهد بود که: «یک قضیّه یا درست است یا نادرست.» خامساً اگر کسی این قضایا را هم قبول نمود آنگاه در پرتو اینها چندین قضیّه ی بدیهی دیگر را هم درمی یابد. مثلاً می یابد که: ـ تقدّم وجودی یک چیز بر وجود خودش ممکن نیست. چون از تقدّم شیء بر خودش، اجتماع نقیضین لازم می آید. ـ دور محال است؛ یعنی یک چیز نمی تواند علّت خودش یا علّتِ علّت خودش باشد. چون لازمه ی دور، تقدّم یک شیء بر خودش می باشد. ـ هر کلّ از جزء خودش بزرگتر است. ـ و الی آخر که نهایتا شخص به یقین وجود مستقل از ذهن می رسد و شکش برطرف می شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکات دقیق که می‌فرمایید موجب می‌شود که طرف بفهمد ناخود آگاه به طور بدیهی متوجه واقعیات هست ولی از جهت تفکر فلسفی گرفتار شک شده و از این طریق که می‌فرمایید از شک فلسفی‌اش آزاد می‌شود و به فهم بدیهی خود برمی‌گردد. موفق باشید
350

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز - 1- استاد در مورد کتابی در مورد نماز از خودتان، سوال کردم ازتان کتابی از امام خمینی بهم معرفی کردید، نام آن کتاب از خاطرم رفته است؛ می خواهم در مورد فهم نماز ، اعمال آن ، کلامی که بویژه در آن بکار می بریم آشنا شوم-درباره مفاهیم نماز. 2- استاد به نظرتان ترجمه چه شخصی یا اشخاصی - ترجمه قرآن و ترجمه نهج البلاغه - مناسب تر است به نظرتان، البته می دانم که نظرتان در مورد فهم زبان عربی و خواندن متن عربی است، اما اکنون این امکان برایم فراهم نیست، ضمن آنکه فهم زبان عربی ام هم در حال حاضر مناسب نیست. متشکرم -
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- کتاب آداب‌الصلواة حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نکات ارزنده‌ای در مورد نماز دارد. 2- هرکدام از ترجمه‌ها حُسن خود را دارند ولی روی‌هم‌رفته ترجمه‌ی آیت‌الله‌مکارم جهت قرآن و ترجمه‌ی مرحوم دشتی برای نهج‌البلاغه روان و قابل استفاده است. موفق باشید
195

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزم. اینجا همیشه به یادتان هستم. همیشه دعایتان می کنم. از اینکه خداوند توفیق همنشینی با شما را به من داد بسیار خوشحالم و از خداوند می خواهم این نعمت را بر من تمام کند و در قیامت هم همنشین شما باشم. اینجا واقعاً درک می کنم که شما چقدر باعث رشد ما شده اید. در اینجا جلسات متعددی پیرامون فلسفه و عرفان و غربشناسی شرکت می کنم و همیشه به یاد شما هستم. شاگرد کوچک شما محمد فاطمی پور
متن پاسخ

گفت: از دوست چه دیدی که چنین مسروری؟
گفتم: از دوست همین بس که زما یاد کند
موفق باشید: طاهرزاده

نمایش چاپی