بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28512

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: هنگام عیادت بیمار چگونه و با چه جملاتی با او صحبت کنیم که بهترین وجه را انجام داده باشیم؟ آیا او را به زندگی امیدوار کنیم؟ یا نسبت آخرت و مرگ؟ و آیا بین بیمار مسن و جوان فرقی هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بیشتر باید امیدواری را با این افراد در میان گذاشت. موفق باشید

28408
متن پرسش
سلام علیکم: سرّ اینکه بسیاری انقلاب را در حد یک حرکت تمدن ساز ندیدند و متصور شدند باید به اصول عقاید و رعایت مظاهر شرعی و تایید سخنان امام جامعه و گفتن شعارهای در راستای آن تعهدی باشد ولی می‌شود مبادی تمدن مدرنیته را اصلاح کرد و تغییر داد و بالفرض جاهای خوب و مثبش را گرفت با نقاط مثبت خودمان ترکیب کرد، تا بشود جامعه سازی کرد و پیش رفت و حتی فرضشان و نظریاتشان برای ادامه مسیر انقلاب در حدی است که گویی ایران را فقط انقلاب می‌خواسته تغییر دهد که خب داده و فی الحال در مناسبات کشورداری سیر می‌کنند که بسیاری طرح هایشان را نمی‌توان در تراز تمدن سازی و جنبش نرم افزاری و حرکت بسمت افق مد نظر امامین انقلاب دید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه نباشیم با چه انسانی روبه‌رو هستیم، علی‌القاعده متوجه‌ی جهانی که باید در آن قرار بگیریم، نخواهیم بود. بشر امروز دارای دو شاخصه‌ی جهانی‌بودن و آزاد از سوبژه و اُبژه، نظر به حقیقت‌داشتن، خود را معنا کرده است و غفلت از این، غفلت از همه‌چیزی است که انسان در این زمانه می‌تواند در آن قرار گیرد. موفق باشید

28012
متن پرسش
با سلام: استاد در مباحث حرکت جوهری فرمودید هر کس استعداد این بحثها را دارد دنبال کند و اگر ندارد خداوند راه دیگری برایش قرار می‌دهد و مثال آیت الله بهاء الدینی و حضرت امام (ره) در درس اسفار را فرمودید. حالا ما از کجا بفهمیم استعداد این بحث ها را داریم؟ بنده دروس حوزوی مثل اصول را اصلا دوست ندارم و چند سالی من باب همان مواد لازم برای کسب معارف خواندم و کنار گذاشتم کتابها پراکنده بود و زدگی ایجاد شد. کتب فلسفی هم با آن اصلاحات و نظریات این آن جالب نبود برایم، اما بحثهای شما را دوست دارم و اصلا در فهمش مشکلی ندارم و تحلیل و کنکاش مسایل برایم جالب است. با این اوصاف باید روش فلسفی را دنبال کنم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر احساس می‌کنید فلسفه جواب خلأهای فکری شما را می‌دهد، باید به مباحث فلسفی رجوع کنید وگرنه مباحث فلسفی به خودی خود اصالت ندارند، آن‌چه حیات انسان را برتر و متعالی می‌کند حضور در افقی است که آیات و روایات در مقابل انسان می‌گشایند. موفق باشید

26648

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله، خداوند شما را پایدار بدارد حضرت استاد. جزوه در جستجوی عشق در محضر شهدای هویزه که فرستادید، گویی تمام عرفان، و تمام آنچه باید در این سال را برایم متجلی کرد. امسال این دل بدنبال چنین چیزی می گشت، گویی گم شده ام را یافتم دعایم کنید استاد، دعا کنید در راهی که شهید علم الهدی و قاسم سلیمانی ها بودند، بتوانیم تنفس توحیدی داشته باشیم. امسال رجبی با رنگ هویزه و بوی قاسم سلیمانی دارم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه ماه رجب را با برکت کامل و در بقایی ماورای دنیا و آخرت برای خود محقق کنید. موفق باشید

25941

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: چرا آیه قرآن درباره منافقین می فرماید که «خداوند، نورشان را می برد.» مگر منافقین، نور دارند که خداوند نور این ها را خاموش کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور، نورِ اولیه‌ی ایمان که همان فطرت است می‌باشد. موفق باشید

24591

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و ادب: بنده مردی سی ساله هستم. بیش از ده ساله که دچار مشکلی هستم که مرا مستأصل کرده. خیلی اوقات احساس حالت سنگینی، کلافه بودن و اضطراب شدید دارم و در مسئله کارم دچار مشکل می شوم به طوری که پیشرفت ندارم و کارم دائما گره پیدا می کند. به دعانویس و علوم غریبه هم مراجعه کردم اما فایده ای نداشته. حتی روانپزشک هم رفتم اما متاسفانه بهبودی حاصل نشده. الان واقعا نمی دانم برای رفع این مشکلم باید چه کاری انجام بدهم. خواهشمندم راهکار مناسبی برای حل مشکل بنده ارائه بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بد نیست سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست بزنید. موفق باشید

24312

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در جواب سوال ۲۴۲۹۹ مخصوصاً قسمت دوم سوال بنده فکر می کنم اینگونه افراد که در بدیهیات شک می کنند، اولا به دلیل روحیه بدبین و صفت بدبینی که در نفسشان نهادینه شده و ثانیا چون امور بدیهی امور واضح و اظهر من الشمس است و ادراکات واضح و یقینی هستند لذا اگر کسی برای امور بدیهی دنبال دلیل بگردد از ساحت بدیهی خارج می شوند و چون هیچ دلیلی قانع کننده تر از همان ادراک بدیهی برای شخص نمی‌تواند باشد پس هرچه قدر دنبال دلیل بیشتر بگردند بیشتر از ساحت بدیهی دور شده و بیشتر گرفتار شک می شوند و به دلیل صفت بدبینی و سوءظن نمی‌توانند قانع شوند، لذا برای خلاصی از شک این افراد را باید با ساحت بدیهی متوجه کرد و صفت بدبینی و سوءظن را در آنها کمرنگ کرد. موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است ولی متأسفانه این نوع افراد امر بدیهی را هم بدیهی نمی‌دانند و در همان حال می‌پرسند «چرا». موفق باشید

24028

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: لطفا جواب سوال قبلی با شماره ۲۳۹۸۵ را ارسال بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد:

۲۳۹۸۵. باسمه تعالی: سلام علیکم: بیایید و با مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کار را شروع کنید. موفق باشید

23269
متن پرسش
خدایا کفر نمی گویم، پریشانم، چه می خواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی، لباس فقر پوشی، غرورت را برای تکه نانی، به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی، زمین و آسمان را کفر می گویی، نمی گویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان، تنت بر سایه ی دیوار بگشایی، لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری و قدری آن طرفتر عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می گویی، نمی گویی؟! خداوندا! اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کن که: «دوست دارد یار، این آشفتگی». حداقلش آن است که شما را این‌چنین «بلبل‌زبان» کرده است. شک ندارم که وقتی شعر شما را شنید، بر روی عرش خود بی‌ترس و لرز و خندان از شاهکار خود در مقابل ملائکه به شگفت آمد که بنده‌ی خود را به چه ناز و کرشمه‌ای کشانده است و به خود خواهد گفت: «که کس، آهوی وحشی را از این خوش‌تر نمی‌گیرد»، به نظر شما این را می‌گوید یا نمی‌گوید؟ موفق باشید 

23167

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: متاسفانه سوال 23124 پاسخ داده نشده که جوابش برای بنده خیلی مهمه لطفا با ارسال ایمیل بنده را از نتیجه در صورت امکان مطلع سازید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور جواب دادم: 23124- باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: مؤمن بنا به توصیه‌ی ائمه «علیهم‌السلام» باید الیف یعنی اهلِ الفت باشد، ثانیا: انسان‌ها با انسان‌ها، انسان می‌شوند. با این همه بالاخره نباید به خودتان فشار بیاورید. بد نیست با تقویت فکر، غلبه‌ی خیالات را ضعیف بکنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست و کتاب «آشتی با خدا» کمک می‌کند. موفق باشید

21518

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرامی: استاد به نظرتون اینکه برای رهایی از افکار و ایجاد تمرکز یوگا کار کنیم اشکال داره؟ و امکان داره منحرف بشیم؟ چون من قبلا کمی تمرینات یوگا رو انجام می دادم خیلی آرامش داشتم و حضور خدا رو احساس می کردم ولی ترسیدم منحرف بشم و دیدگاه اومانیستی روم تاثیر بذاره رهاش کردم، دوباره ذهنم شلوغ شده و سخته که در لحظه باشم و حضور خدا رو احساس کنم. ممنون میشم راهنمایی کنید. در ضمن اکثر کتابهای شما رو خوندم و خیلی روم تاثیر میذاره ولی یک روز که کتاباتونو نمیخونم دچار غفلت میشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً به رفقایی که این سؤال را داشتند، عرض شد می‌شود با مبانیِ معرفت نفسی در امر یوگا جلو رفت. پیشنهاد می‌شود بر روی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن که هر دو بر روی سایت هست، وقت بگذارید. موفق باشید

32319
متن پرسش

سلام استاد: عذرخواهی می کنم بابت زحمتی که ایجاد می شود. ان شاء الله خداوند جبران کنند. مباحث وحدت وجود، اسفار، تفسیر سوره توحید و وحدانیت خدا و... در حد فهم تئوری مطالعه شده است هرچند فهم و درک واقعی محقق نشده است. سوالی برای من پیش آمده که با تفکر و مطالعه نتوانستم پاسخش را پیدا کنم لطفا راهنمایی بفرمایید. با توجه به اینکه فقط الله وجود دارد و مخلوقات تجلی او هستند و جز او وجود ندارد، بودن مخلوقات به خصوص انسان به عنوان تجلی حق متصور است کشش انسان به سمت حق و اطاعت و انجام عمل صالح هم متصور ست، هرچند درکش سخت است، اما قوه اختیار او و رودررویی و مخالفت با الله توسط چه چیزی انجام می شود؟ الله که با خودش مخالفت نمی کند آیا می توان گفت؟ شدت و ضعف این تجلی عامل کشش و دوری می شود، انسانی با شدت وجود بیشتر به سمت درجات بالاتر وجود میل دارد و انسانی با ضعف وجود نسبت خود را با عدم و نیستی بیشتر حس می کند و به آن سمت حرکت می کند. و هرچه وجود ضعیف تر باشد، حق پوشیده تر و فرد در غفلت بیشتری است. با این توصیف عامل حرکت شدت و ضعف وجودی فرد است که رنگ و بوی اختیار ندارد. و اگر انتخابگری انسان را بپذیریم، هویت انتخاب گر انسان گویی یک هویت استقلالی است که با توجه به وحدانیت خدا قابل فبول نیست. استاد بی زحمت راهنمایی کنید و اگر منابعی برای فهم این مطلب موجود هست معرفی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. علامه طباطبایی می‌فرمایند ما در مختاربودن، مجبوریم به این معنا که اختیار، نوعی عطای الهی در وجه تکوینی ما است تا خداوند در بستر اختیار ما یعنی در آینه مخلوق به نحوی خاص به ظهور آید تا خود را در آینه خود بنگرد و این احساس بودن، احساس بودن دیگری است نسبت به آنچه خداوند خود را در خود احساس می‌کند. ۲. به انسان فکر کنید و امکانات مختلفی که در مقابل او هست بر عکس سایر موجودات که دارای امکانات مختلف نیستند. همین‌که انسان در مقابل خود امکانات مختلف را می‌یابد، خود به خود ترجیح یکی بر دیگری موجب به ظهورآمدن اختیار در ذات او است و از این جهت می‌توان گفت اختیار، ذاتیِ انسان است زیرا امکان، ذاتی او است. ۳. شدت و ضعف ظهور انسان برای خود نسبت به بنیانی که دارد که همان فطرت اوست، در راستای اختیار او معنا دارد چرا که می‌تواند نسبت خود را از طریق عبادات و تقوا به فطرتش نزدیک کند و با شدت بیشتر از کمالات در خود و در محضر خداوند حاضر شود. بنابراین نه اختیار موجب استقلال انسان در مقابل خداوند می‌شود و نه اختیار، امری است که توسط آن خدا با خود مخالفت کرده باشد بلکه در ذات انسان و پیرو خلقت او به میان می‌اید از آن جهت که انسان در مقابل امکانات مختلف قرار می‌گیرد و خود را باید در درون یکی از آن امکانات به ظهور آورد و این خود به خود موجب ظهور اختیار می‌گردد. و این‌جا است که سخن علامه طباطبایی معنا می‌دهد که چرا می‌فرمایند انسان در مختار بودن، مجبور است زیرا همچنان‌که عرض شد و جناب شیخ الرئیس نیز بر آن تأکید دارد «امکان، ذاتیِ انسان است»[۱] و اختیار را به امکان‌های مختلف انسان باید ربط داد. موفق باشید

[۱] - جمله مشهور شیخ اشاره به همین دارد که می‌فرماید: «ما جعل الله المشمشة مشمشة بل اوجدها».

31966
متن پرسش

سلام استاد: خدا رسول فرستاد تا انسان منحرف از انسانیت و اشرف مخلوقات را برگرداند به انسانیت نه دین. الان این ادیان بجای هدایت به ظلالت تبدیل شده و گمراهی و تباهی. این ادیان از سالها پیش تا به الان چه کمک و راه کاری برای بشر داشته؟ چه مشکالی را توانسته حل کند؟ ما تجربه قرون وسطا را داریم که دین مسیحیت بر سر مردم أروپا آورد و بدبختشان کرد تا عده آیی بفکر افتادن و قانون مدنی را جایگزین شرع کردن، پشت آنکه شد أروپا به این همه پیشرفت رسید اما مسیحیت به کجا رسید به جز فساد از همه انواعش. مشابه آن در اسلام هم پیش آمد الان این مراجع و روحانیون چه کردن به کجا رسیدن؟ مسلمان ها هم نیاز به رونسانس دارن تا ازین به اصطلاح مراجع عظام و روحانیون نجات بدن و به قانون مدنی برسند. یا مثل أروپا یه شهرمشابه واتیکان درست کنند واین مراجع عظام را روحانیون موفت خور و متحجر و فاسد را مدیریت مثلاً قم را یا نجف یا کربلا را به آن ها سپارند به دین و مذهب شأن برسن و مردم را رها کنند. راز بی اخلاقی مسلمانان از زبان خواجه نصیرالدین «بغداد هر روز بسیار خبرها می رسید از دزدی، قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود.  روزی خواجه نصیرالدین مرا گفت: می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آن که دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگ منش می دانند؟ من بدو گفتم: بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم. خواجه نصیرالدین فرمود: در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند، آن فرمان "امّا" و "اگر" دارد.  در اسلام تو را می گویند: دروغ نگو، امّا دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست. غیبت مکن، امّا غیبت انسان بدکار را باکی نیست.  قتل مکن، امّا قتل نامسلمان را باکی نیست. تجاوز مکن، امّا تجاوز به نامسلمان را باکی نیست... و این "امّا" ها مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند! این است راز نابخردی مسلمانان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیبایی حرکت انبیای الهی در آن است که هرکس بخواهد به حقیقت خود دست یابد و معنای خود را در این دنیا درست جستجو کند تا گرفتار پوچی و نیهیلیسم نگردد و در آن دنیا به حکم حضور ابدیت‌اش با خود بتواندبه درستی به‌سر ببرد؛ راهی را در مقابل بشر گذارده‌اند و در طول تاریخ آن‌هایی که توانستند در زیر سایه حرکت انبیاء خود را در این دنیا معنا ببخشند و در آن دنیا نیز با چنین خودی به‌سر ببرند، کم نیستند. آری! اسلام نیز آمده است تا انسان‌هایی چون علی‌بن‌ابیطالب «علیه‌السلام» تربیت کند، حال اگر ابوسفیان‌ها از اسلام سوء استفاده کردند، ضرری به اصل اسلام نمی‌خورد و امروز نیز که جهان، جهانِ پوچی و نیهیلیسم شده است آیا انسان برای آزادشدن از این ورطه‌های بسی آزاردهنده، جز راهِ انبیای الهی کارساز است؟ مائیم و راهی که انبیای الهی در مقابل ما گشوده‌اند تا هرکس هرطور خواست عمل کند. موفق باشید   

30907
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: اینکه در شب قدر روح و ملائکه جان را در برمی‌گیرند، ۱. آیا این موضوع در هر سه شب از شب های ۱۹ و ۲۱و ۲۳ اتفاق می افتد؟ ۲. اگر فقط یک شب است پس در شب های دیگر چه اتفاقی می افتد؟ ۳. اینکه پیامبر با نزول فرشتگان در شب قدر متوجه شب قدر می شدند، آیا ممکن است که برای افراد متفاوت باشد؟ مثلا در ماه رمضان امسال برای علامه حسن زاده یک شب بوده باشد و برای عالمی دیگر شبی دیگر بوده باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  هر شب، زمینه می‌شود برای حضور بیشتر فرشتگان در جان انسان‌ها و هرکس به اندازه بهره‌ای که از انسانیت برده است و به انسان کامل نزدیک باشد، از برکات شب قدر که مخصوص امام زمان «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» است بهره می‌برد. موفق باشید

29159

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: اگر امام برای زیارت زائرین را دعوت می‌کنند پس آن فردی هم که برای بمب گذاری وارد حرم می شود دعوت شده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر او به قصد زیارت رفته است؟!! موفق باشید

28489

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: حاج آقای عزیز بنده طلبه ام، ناچیز و حقیر. اما با همه کاستی ام از همه راحتی هایی که برای بعضی ها جزء وظیفه شده چشم پوشی کرده ام و برای تبلیغ دین و قرآن و فرهنگ اهل بیت مشغول تبلیغ دین شده ام. سعی کرده ام مبنای کار تبلیغی ام را خودشنایی و خودسازی قرار بدم و خودم را وارد دنیای جدیدی کنم که در اون دنیا با دعا حیات دارم و با نماز صفا و خود را در جایی جستجو می‌کنم که گویی دیگران یا با آنجا غریبه اند یا اینکه آن را نفی می کنند. فکر می‌کنم می توان صورتِ عملیِ یک زندگی ای شد که غیر از وجود چیزی نجست و طلب نکرد و از همه اعتباریات و کثرات خلاص شد و همه را با لطافتِ این اصلِ اساسیِ همه چیز آشنا کرد تا به تدریج خود را ذیل همین زندگیِ غریبِ آشنا، معنا و تعریف کنند. اما استاد عزیز گرفتاری عجیبی پیش آمده. هر چقدر خود را از اعتباریات و زندگی کثرت زده فعلی دور می‌کنم به چالش ها و دوریِ حوزه علمیه از فرهنگ اهل بیت واقف تر میشم! چه کارها که به اسم قانون ولی به قیمت بی تاریخ شدن حوزه داره شکل میگیره و گویی همه در خوابی زمستانی آرمیده اند! گویا حوزه علمیه اهداف متعالی خود را در آینده تاریخ نمی شناسند تا به نسبت همین اهداف برنامه خود را بیابد و ادامه حیات دهد! چه معنا دارد حوزه هویت خود را گم کند و مبنای تصمیم گیری خود را مطابق نفس امارهِ غربی قرار دهد؟ کدوم فرهنگ بی فرهنگی حوزه را به این بی تاریخی کشانده که برای پیشرفت کمی و کیفی خود از ابزار ترس و گروگان کشی استفاده می کند؟! استاد مگر می شود حوزه برای غیبت در یک جلسه، مقدار قابل توجه ای پول از شهریه یا حق التبلیغ کسی کم کند! این دیگر چه روش تربیتی بی تربیتی است؟! مگر می شود حوزه شبیه پادگان نظامی شود و جریمه های روحی و روانی و مالی برای خطای سیستمی در نظر بگیرید؟! حوزه را چه شده و چه میکند با این سرمایه بزرگان دینی؟! حوزه قرار بود زندگیِ دیگری را به مردم متذکر شود، ولی گویی خود اسیر اقتضائات ارضای نفس اماره است! حوزه قرار بود فرهنگ ایثار، خدمت، گذشت، مهربانی، ساده زیستی، صمیمیت، نورانیت، وحدت، خلوص، انعطاف و ... را به جامعه هدیه دهد! به هیچ وجه نمی‌توانم بفهمم در حوزه دویست سال پیش چه جور فکر می کردن و ادامه حیات می‌داند که خردمندان آرزوی همان زندگی آن علما و طلاب وارسته را دارند و امروز چه بر سر ما آماده که خود را در زندگی کثرت زده معنا می‌کنیم و آرزوی هر چه بیشتر شدن همین اعتباریات را داریم؟! گویا به جای اینکه ما مردم را متوجه نوع دیگری از زندگی فرای این زندگی کثرت زده کنیم، این ما هستیم که هویت خود را گم کرده ایم و به دنبال همین خواسته های وهمی عموم جامعه هستیم؟! استاد شما بگید چه بر سر حوزه علمیه آمده؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: خدا را شکر کنید که متوجه هستید خداوند شما را متوجه‌ی عالَم کیفیت‌ها کرده. ثانیاً: بدانید خداوند این عطا را از طریق همین سربازیِ حضرت امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به شما داده است. ثالثاً: آری! این مشکلات هست ولی باید از این پل صراط عبور کرد و نه این‌که مأیوس شویم. همان خون دلی که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در همان دوران‌ها خوردند ولی راه خود را ادامه دادند؛ امثال شماها نیز باید بخورید. موفق باشید 

27936
متن پرسش

با سلام: ۱. در سال های اخیر در سخنرانیهای عمومی رهبری هیچ موضع قاطع و اعتراضی از ایشان در مورد وضعیت فساد در کشور شاهد نبوده ایم. کاری ندارم که مثلاً مصلحت نبوده است یا مثلاً ایشان در جلسات خصوصی این اعتراض ها و به قول خودشان تشر ها را مطرح کرده اند یا هر چیز دیگر، آنچه واضح است موضع عمومی قاطعی نداشته اند البته من در جایگاهی نیستم که به عملکرد ایشان اعتراضی داشته باشم چون از وضعیت کشور خبر ندارم. ۲. نهادهای نزدیک به رهبری هم نه تنها در برابر فساد موضع نمی گیرند بلکه معترضان را هم تخریب می کنند. منطق آن ها این است که اگر فسادی بود رهبری خودش اعلام می کرد و حالا که رهبری سکوت کرده ما هم باید سکوت کنیم. مثلاً چند روز پیش خبرگزاری فارس مقاله ای کار کرد که خوارج هم در ابتدا عدالت‌خواه بوده اند. آن ها پیشاپیش جریان جوان عدالت‌خواه شکل گرفته در کشور را به عبور از رهبری در آینده متهم می کنند. ۳. الف) آیا این جریان در آینده یاغی خواهد شد؟ ب) آیا این استدلال که چون رهبری موضع نگرفته، ما هم باید موضع نگیریم درست است؟ شاید رهبری منتظر است تا ما موضع بگیریم تا بعد ایشان موضع بگیرد. پ) در ماجراهای خصوصی سازی، هفت تپه چند هزار میلیاردی را به ده میلیارد دادند به دو نفر جاعل رشوه دهنده، هپکو ، ماشین سازی تبریز و و و . همین نیروگاه شهید منتظری اصفهان خود ما را به چه قیمتی واگذار کردند؟ در ماجراهای تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی، چقدر از سرمایه های ارزی کشور ما را غارت کردند؟ حال چند جوان آمده اند و اعتراض کرده اند که این چه نحوه خصوصی سازی است؟ آمده اند و پیگیر تشکیل دادگاه این ها و اخبار آن هستند. واقعاً این ها خوارج و ضد رهبری هستند؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که بنده نیز در جریان بعضی امور می‌باشم، فکر می‌کنم راه درست، همین راهی است که رهبر معظم انقلاب با سعه‌ی صدر و بصیرتی که دارند جلو می‌برند تا کشور از این بحران که عموماً ریشه در نگاه و مدیریت آقای هاشمی داشت، عبور کند. زیرا برای آبادکردن راهی نباید شهری را خراب کرد. انقلاب اسلامی هر اندازه در این شرایط که از یک طرف دشمن تلاش دارد با انواع تحریم‌ها و فتنه‌ها آن را به درد سر بیندازد و از طرف دیگر جریان‌های سیاسی که کشور را مُلکِ پدری خود می‌دانند، از انواع رانت‌ها برای ثروت‌اندوزی استفاده می‌کنند؛ جایگاه اصلی خود را تثبیت کند، بهتر می‌توان از این مشکلات و از این افراد عبور کرد. وقتی به گفته‌ی آقای محسنی اژه‌ای آقای رئیس جمهور در یک مرحله با صراحت تمام بگوید اگر برادرشان را نظام قضائی جلب کرد، موضع‌گیری می‌کنند؛ باید با رئیس جمهور مقابله کرد و کشور را به هم ریخت؟ یا باید با سعه‌ی صدری که مقام معظم رهبری در اداره‌ی کشور دارند، بالاخره آقای فریدون محاکمه شود و کشور هم به هم نریزد. به صحبت‌های حاج قاسم سلیمانی آن شهید بصیر که کلیات انقلاب را از زوایای مختلف می‌شناخت در مورد مقام معظم رهبری، فکر کنید که ذیلاً خدمتتان ارسال می‌گردد. موفق باشید 

شهیدقاسم سلیمانی در مقدمه وصیت‌نامه خود می‌نویسد: «خداوندا تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز- که جانم فدای او باد- قرارداده‌ای» سردار سلیمانی در بخش پایانی وصیت‌نامه خطاب به علما و  مراجع معظم تقلید ضمن تکریم بسیار از آنان، از موضع «سربازی از برج دیده‌بانی» می‌نویسد: «من می‌دیدم که برخی خناسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای موثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند - در حالی که حق واضح است، جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت فقیه، میراث امام خمینی هستند و می‌بایست مورد حمایت جدی قرار بگیرند. من حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهایتان و حمایت‌هایتان با ایشان می‌بایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی - بازگشت به - زمان شاه ملعون هم نخواهد بود بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیرقابل بازگشت خواهد بود» فراز نخست که به آن اشاره شد استمرار ولایت فقیه در مبارزات ممتد سردار سلیمانی را بیان می‌کند و فراز پایانی «دغدغه محوری» شهید تا واپسین روزهای او را بیان می‌کند. از نظر او نه فقط آینده تشیع بلکه آینده اسلام و مواریث اسلامی در گرو بقاء و محوریت ولایت فقیه است از این رو او معتقد است و در این وصیت‌نامه به آن تصریح کرده است که اگر نظام مبتنی بر ولایت فقیه آسیب ببیند حرمین در مکه و مدینه و حرمین در قدس و الخلیل از بین می‌روند. بر این اساس می‌توان گفت هیچ‌چیز در اندیشه و سیره سردار شهید سلیمانی عزیز به اهمیت و برجستگی ولایت فقیه و تبعیت مسلمانان از ولی‌فقیه نبوده است. تعابیر سردار سلیمانی در این وصیت‌نامه پرنکته، درباره ولایت فقیه و ولی‌امر خیلی جالب و درس‌آموز است؛ «حکیم»، «مظلوم»، «خامنه‌ای عزیز که جانم فدای او باد»، «تنها نسخه نجات‌بخش امت»، «خیمه رسول‌الله»، «والله والله والله اگر این خیمه آسیب ببیند، بیت‌الله‌الحرام آسیب می‌بیند»، «از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولی‌فقیه خصوصا این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت»، «خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید»، «مقدس»، «این ولایت، ولایت علی‌ابن‌ابی‌طالب است»، «خیمه ولایت، خیمه حسین فاطمه است»، «دور آن بگردید، با همه شما هستم»، «ولایت فقیه رنگ خداست، این رنگ را بر هر رنگی ترجیح دهید»، «با جان و دل به توصیه و تذکرات او به‌عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید» و «شرط اساسی احراز مسئولیت، اعتقاد حقیقی و عملی به ولایت فقیه است». هرکدام از این کلمات و عبارات، بخشی از تفکر سردار شهید را نسبت به ولایت فقیه و حضرت امام خامنه‌ای - دامت‌برکاته- بیان می‌کند. به‌طور خلاصه او رهبری را حکیم، محور، نعمت اعظم، خدایی، طبیب حقیقی، مطاع و در عین حال مظلوم می‌داند. اینها اعتقادات یک مدرس در یک مدرسه نیست. اینها یافته‌های یک پژوهشگر دین پژوهش نیست، اینها اعتقادات و باورهای فردی است که حدود ۴۰ سال مستقیما با مسایل مهم در داخل و خارج کشور درگیر بوده و هر روز تجربه‌ای اندوخته و حالا در پایان یک عمر فعالیت بی‌وقفه و برای پس از شهادتش می‌گوید و راستی چه نیاز به این عبارات، در حالی که زندگی او همه این عبارات را در عمل به اثبات رسانده است؛شهید نخواسته کار را ناتمام بگذارد و حق مطلب را وانهد. او بعنوان «شهید» گواهی داده است. اگر او فقط در دوره دنیایش این مطالب را می‌گفت، خالی از «شائبه» نبود اما حالا از آن دنیا و در حالی که هیچ تعلقی به این دنیا ندارد، با ما- همه ما- سخن می‌گوید. واژه «مظلوم» در عبارات شهید سلیمانی کمی رازگونه است. البته عبارات وصیت‌نامه این واژه را تا حد زیادی توضیح داده است. از نظر او دکترین «ولایت فقیه» و «ولی فقیه زمان» آن‌طور که «حق» آن است درک و به آن «آنطور که حق آن است»، عمل نمی‌شود. از منظر او ولایت فقیه محور اسلام، تشیع، ایران و جهان است و همه خیرها وابسته به توجه و عمل به آن است. او در تجربه علمی و عملی خود دیده است که ولایت فقیه و امام خمینی- سلام‌الله علیه- و امام خامنه‌ای- دامت‌برکاته- کلید گشایش همه مشکلات و مرهم همه آلام است و در عین حال می‌بیند که در بخش‌های مهمی از جامعه و جهان اسلام از علما گرفته تا مسئولین کشور و تا نخبگان ایران و نخبگان جهان اسلام، مورد غفلت و کم‌توجهی قرار گرفته است. امروز همه دوستان و دشمنان به بزرگی کار و موفقیت‌های سردار شهید سلیمانی اعتراف دارند و همه می‌دانند که رمز اصلی کارهای بزرگی که او کرده و موفقیت‌های بسیار بزرگی که او به دست آورده است، عمل به نسخه‌های رهبری و رابطه عاشقانه او با ولایت فقیه بوده است. شهید در این وصیت‌نامه می‌خواهد با زبان هم به ایران و جهان اسلام بگوید کلید موفقیت‌ها تبعیت از نسخه‌های رهبری است. وقتی شهید می‌بیند به واسطه کم‌توجهی به نقش و تأثیر عظیم ولی فقیه و عدم توجه به محوریت این ودیعه الهی در حل مسایل، ایران و جهان اسلام گرفتار انواعی از مشکلات است، دردمندانه از «مظلومیت» ولی فقیه و مظلومیت حضرت امام خامنه‌ای- دامت‌برکاته- سخن می‌گوید.

وصیت‌نامه سردار شهید سلیمانی، تفسیر بسیار متقنی از «فراجناحی» بودن ارائه می‌دهد. بعضی فراجناحی را نفی جناح‌ها و بعضی آن را خط دیگری در مقابل جناح‌های کشور و انقلاب می‌دانند و در واقع به فراانقلاب و فرا نظام دعوت می‌کنند. وصیت‌نامه شهید سلیمانی تفسیر دیگری که بسیار هم دلنشین است، بیان می‌کند. فراجناح بودن از منظر شهید سلیمانی و وصیت‌نامه بسیار پرمحتوای او، حرکت حول محور ولایت فقیه و حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای است. او در وصیت‌نامه و البته در سلوک 43 ساله سیاسی خود جناح‌ها را رد نکرده بلکه جناح‌گرایی را رد کرده و می‌گوید جناح‌ها باید حول محور رهبری باشند و نه تنها با این «خیمه» اختلاف نداشته باشند بلکه باید با این اختلافات خود را مدیریت کنند. از نظر سردار شهید اعتبار هر فرد و جناح به تبعیت آن فرد یا جناح از ولایت فقیه باز می‌گردد. او ولایت فقیه را اولین اصل می‌داند و هر حرکت و اقدام فراتر از آن را انحراف می‌داند و از آن پرهیز می‌دهد. او در وصیت‌نامه خود می‌گوید جناح‌ها باید مظلومیت را از چهره ولی امر بزدایند و خود غباری بر آن نباشند. بنابراین «فراجناحی» بودن، یک رویه و مسئولیت است نه خودجناحی در برابر جناح‌ها. از منظر شهید جناح‌ها و جناحی‌ها همه باید وقتی به رهبری و نصایح و تدابیر او می‌رسند، فراجناح باشند و مبادا جناح در نزد آنان خود به یک محور تبدیل شود. از نظر شهید سلیمانی جناح‌ها باید اقدامات خود را بر مبنای چهار اصل ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی، حمایت از مردم و مقابله با دشمنان تنظیم کنند و خود را اصلی در مقابل این اصول قرار ندهند. فراجناحی از منظر سردار سلیمانی عبور جناح‌ها از خود در روز حادثه و پناه بردن همه آنان به «خیمه ولایت فقیه» است.

27217

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: جوامع سکولار غربی با چه مکانیسم هایی توانسته اند حس منفعت طلبی بشر را کنترل کرده و در نتیجه آزادی اجتماعی را فارغ از آزادی معنوی در جوامع خود محقق سازند؟ آیا این تلاشها از یک پشتوانه استوار، محکم و دائمی برخوردار است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «فألهما فجورها و تقوایها». پس بر هر نفسی وَجهِ فجور و وجه تقوایش را الهام می‌کند و نفس امّاره را فرهنگِ غربی که همان وجهِ فجور انسان‌ها است، بیشتر مخاطب قرار می‌دهد. البته بحث فرهنگ غربی غیر از انسان‌های غربی است که معلوم نیست آن فرهنگ را در عین سیطره‌ای که دارد، پذیرفته باشند. موفق باشید

26157
متن پرسش
سلام علیکم: استاد، در شرایط اخیر به نظرم آن فتنه هایی که در روایات اشاره شده مردم هنگام آخرالزمان و پیش از ظهور منجی بدان گرفتار می شوند در حال رخ دادن است. آن فتنه هایی که دیگر خوبان و منتظران ریزش می کنند و روبروی ولایت می ایستند و به تعبیری به مضلات الفتن گرفتار می شوند. بشدت برای من به شخصه این هراس علی الخصوص پس از حوادث بنزین و این حادثه اخیر که جمع کثیری از نیروهای انقلابی رسماً از محور ولایت برگشتندند و حتی از ایشان مکدر شدند یا نا امیدی به آینده نهضت برایشان رقم خورد، پیش آمده که مبادا از محور ولی فقیه و انقلاب باز گردم و در این جبهه نباشم. آیا این گونه دغدغه و تشکیک ها عادی است و با توجه به شرایط فعلی، منطقی بشمار می رود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که مواظب باشیم با عقل قدسی که سیره‌ی ائمه «علیهم‌السلام» و سخنان آن‌ها است متذکر آن است فکر کنیم تا جایگاه نظام اسلامی و ولایت فقیه در جان ما، جا باز کند و از آن طریق، ما در مسیر معنابخشی به خود قرار گیریم وگرنه با عقل غربی از آن جهت که غیر توحیدی است در مقابل هر حادثه‌ای از جای خود کنده و معلّق خواهیم شد. گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی / پس کجا بی‌صیقل، آیینه شوی». موفق باشید

25989

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب در مورد سیر مطالعاتی سایت: ۱. منظور بنده از ویرایش این است که مطالب جدید، تفاسیر حدید که صورت گرفته، کتب جدید و ... هم در آن جایی باز کند. ۲. در برخی کتب یا مطالب که بنظر استاد، امکانش هست، سیر مطالعاتی را تنوع ببخشیم تا مخاطبین متعدد را هم در بر بگیرد. چندین بار چندین دانشجو به بنده گفته اند که چرا سایت لب المیزان اولا سیر واحد از آسان به مشکل یا اصطلاحا از اول تا آخر ندارد، ثانیا بعضی دیگر وقت کمتری دارند، سیری مناسب با آنها باید طراحی شود که کتب اساسی و مهم و راهبردی ای که آنها بخوانند و طرز نگاه دینی شان اصلاح شود، به‌عنوان مثال: اگر قرار است سیری کوتاه برای افراد پر مشغله طراحی شود، مثلا یک قدم معرفت نفس، یک قدم برهان تا عرفان، یک قدم معاد و دو قدم آخر مثلا سوره حمد امام (ره) و کتاب مصباح امام ...، البته این مثالی بود، چرا که بنده خودم همینگونه به شخصی گفتم، و بحمدلله نتیجه بسیار خوبی هم داد. ۳. مساله ای که به میان می آید با این سیر، این است که امکان دارد مثل مطالب غیر عمیق به کتب نگاه شود، که بنده با تجربه ای که بین جوانان داشتم، اولا دیدم جنس مطالب را سریعا درک می کردند، ثانیا برای ادامه می آمدند سراغ ما! ۴. مساله دیگر مساله تفسیر است، تفسیر قرآن سیر منظم و کاملی ندارد، یعنی مثلا یک سیر قرآنی می شود ترتیب داد برای افرادی که می خواهند با قرآن زندگی کنند، سیری کاملا تفسیری و کامل از تفاسیر حضرت استاد ترتیب پیدا می کند، این را هم تجربه داشتم بنده پارسال کسی از حفاظ دانشگاه شریف، که کلا به قرآن علاقمند بود، از بنده تفسیر خواستند، بنده از آنجایی که خودم تفسیر ها رو با شیوه خودم منظم و دسته بندی کرده بودم، کلا به ایشان صوتهای تفسیر را دادم، و علاوه بر اینکه نتیجه بسیار خوبی دیدم و همچنان دارم می بینم، ایشان مابین تفاسیر، خود بخود کتب سیر را از بنده طلب می کردند! تا اینکه چند کتب اصلی سیر را خواندند! الان ایشان بسیار فوی در مباحثند تا من! قرآنی ترند تا من! لذا به سیر قرآنی هم نیاز است به‌نظرم، یا دست کم اصلاح سیر قرآنی در سیر مطالعاتی پیشین. ۵. به‌نظرم سیر ها در این قالب ها ارائه شوند، ۱. سیر کامل (ویرایش و به روز شده سیر موجود در سایت) ۲. سیر قرآنی ۳. سیر دانش آموزی ۴. سیر کوتاه کارمندی (مثلا) این اسامی همه مثال بود البته، اصل حرف بنده این است که حیف است که مثلا یک کارگر بیاید نگاه بیندازد به سایت و بگوید کی وقت دارد اینها را بخواند، و ول کند برود، یا یک دانش آموز بیاید و بگوید اینها حرفهای بزرگسالان است (بخصوص با این نسل بسیار عجیب دهه های جدید که بسیار خاص هستند)، از بنده هم هر کمکی بر بیاید و استاد صلاح بدانند، در خدمت هستم و خواهم بود. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر. لازم است إن‌شاءاللّه در موردش به طور جدّی فکر شود. موفق باشید

25757

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: چندی پیش مصیبتی بر من وارد شد و بر آن صبر کردم. احساس کردم از آن صبر حالت معنوی خوبی نصیبم شده. بعد از آن داستان مواردی پیش آمد که در آن موارد کوچک‌تر نتوانستم صبر کنم و حالم نیز از بین رفت؟ آیا اجر آن صبر و تاثیرش بر جان من نیز از بین رفته است؟ اصولا گناهان بعد از تقوی موجب حبط ثواب می شوند؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. صبر، صفای درون را از قوه به فعلیت می‌آورد. ۲. شرک، موجب حبط عمل است ولی نقش گناهانی غیر شرک، تنها با ادامه‌ندادنِ آن بی‌اثر می‌شود. موفق باشید

25486

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرانقدر: وقت بخیر ۱. بعد از گذراندن معرفت النفس شما ۸۰۰ صوت شرح دروس معرفت النفس جوادی املی از صمدی املی کفایت می کند یا سراغ کتب اصلی برویم؟ ۲. با توجه به مستحب بودن ازدواج ایرادی داره یه نفر کلا منصرف بشه از ازدواج؟ حتی در صورت داشتن زیبایی و داشتن روحیه مدیریت توحیدی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر نمی‌کنم با دقت بر روی مباحث آقای صمدی در مورد «معرفت نفس» نیاز به مطالب دیگری در این مورد باشد. ۲. به هر صورت بهتر است انسان بدون دلیل ترک همسر نکند ولی اگر تقدیر او طوری بود که رجوع مناسبی برایش پیش نیامد، قصه‌ی تقدیرِ دیگری است که آن نیز در جای خود نوعی زندگی است. موفق باشید

25129

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: اصول دین تقلیدی نیست بلکه خودم باید با دلیل آن را بفهمم. از سویی شما را اگر به عنوان کار شناس اعتقادی قبول کنم چند حالت دارد: ۱. پاسخ بی دلیل می دهید مانند دکتر که فقط نسخه می نویسد اگر جواب هم بدهد من نمی فهمم چون داری دانش پزشکی نیستم. ۲. شما دلایل فلسفی می آورید من نمی فهمم. در هر دو صورت بالا من نمی توانم حرفهای شما را قبول کنم. حالا بگویید آیا راه دیگری هست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس با عقل و فهم خود باید به چشم‌اندازهایی که دین خدا عنوان می‌کند موضوعات شریعت الهی را مورد بررسی قرار دهد. موفثق باشید

25030

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد: قسمتون میدم به این دهه محرم خودتون جواب منو بدین. استاد بعد از این همه گرفتاری و بدبختی متوجه مسئله ایی شدم که تمام دنیا روی سرم خراب شد. از بچگی با تمام بی محبتی ها، کمبود عاطفه، دعوا و داد و بیداد بزرگ شدم راهمون یک جورایی انتخاب کردم که آدم بشم اینقدر زندگیم بدتر شد که نماز را کنار گذاشتم، البته به طرز بدی آخرش هم به جایی رسیدم که نمیتونم خدا را ببخشم و اهل البیت برام معنا ندارن، من خیلی توسل داشتم برای خوندن نماز برای خوش اخلاقی برای صبر، اما همش نتیجه عکس داد، اون هم شرایط زندگی من که از ناله و نفرین گرفته تا خوار و زاری بین دوست و ناآشنا. من کی هستم نمیدونم حالا بعد از این همه بی دینی و بی عزتی متوجه قضیه ایی شدم که مربوط به مسائل درونی خودم میشه این همه بی عدالتی برای چیه؟ کم گناه داشتم که این هم اضافه بشه و مهر خلاصی به جهنم را برام بزنه دیگه نمیدونم چیکار کنم، تمام وجودم برای لحظه های پاک و خوب پرمیکشه، برای اینکه تمام فکر و وجودم و جسمم پاک باشه، اینها را از خدا خواستم بدتر شد، که اوضاع رسیده به خودکشی، میخوام به خودم ثابت کنم مرگ دست خودم هست واقعا به این نتیجه رسیدم که من باید به دنیا میومدم تا جهنم خدا جهنمی داشته باشه، این گرفتاریها هم میخواد برای مومنین تو بهشت دلیل باشه برای جهنمی بودنم هر چی فکر می کنم هر چی توسل، هر چی برنامه ریزی به ساعت نرسیده فاجعه رخ میده مگه بالاتر از این هم داریم که همش بگی غلط کردم خودت کمکم کن دستم رو بگیر نفرین شدن برای چی بود؟ خود خدا هم از همه روزگارم خبر داد و میدونست و میتونست محبت من رو تو دل پدر و مادرم بزاره میتونه مریضی روحم رو شفا بده هر چه بدی هست از من اعتراف می کنم ولی یک ذره آرامش هم ندارم، شرمنده استاد اما عاجزانه ازتون درخواست مشاوره دارم ازتون ممنونم من به آخر رسیدم، خودکشی برام معنا پیداکرده از همه عذابش خبردار اما من نمیتونم آلوده زندگی کنم تمام وجودم استرس و سیاهه من کمترین نشونه را میخوام اما خدا دریغ میکنه من فکر روحم و جسم آلوده شده دارم زجر می کشم هیچ کس نمی‌فهمه من چی میگم واقعا خدا کی هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید جواب اندیشه‌ی خود را با تأمل در معارف حقه‌ی الهی بدهید تا این حالات به سر و سامان بیاید. بنده پیشنهاد دنبال‌کردن مباحث «معرفت نفس» را دارم. موفق باشید

24841

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: و آروزی سلامتی و طول عمر برای شما. شما در شرح احادیث نوریه از قاعده سخن گفتید که انتهای هرچیز نهایت آن چیز است، مثل نبوت و مثال ساده تر آن ساختن میز؛ سوال بنده این است که این قاعده نسبتش با امامت به چه شکلی است؟ یعنی امام زمان به این اعتبار از تمام ائمه کامل و تمام ترند؟ و... تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از جهت ظهور حقیقت اسلام، در زمان حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به صورت کامل صورت می‌گیرد. در حالی‌که از نظر مقام معنوی، همه‌ی آن‌ها تامّ و تمام هستند. موفق باشید

نمایش چاپی