بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11499
متن پرسش
سلام علیکم: استاد آیت الله جوادی آملی فرمودند معصومین ذاتا معصوم نیستند این درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جز خدا هیچ کمالی ذاتی کسی نیست ولی حضرت حق، جانِ معصومین«علیهم‌السلام» را آماده کرده تا در عصمت تکوینی قرار گیرند. موفق باشید

11498
متن پرسش
سلام علیکم: بنده نظری دارم که البته چون دستم کوتاه است نمی توانم به مسئولین بالا برسانم و البته ابتدا باید بدانم درسته یا نه و آن این است: اعتقاد بنده ی معلم که بین دانش آموزان و تحت تفکر سبک زندگی اسلامی و ضد مدرنیته ی شما هستم، اینست که درس زبان انگلیسی در مدارس نمی گویم حذف ولی اختیاری شود تا هرکس بنا بر رشته ای که در آینده می خواهد انتخاب کند و آن رشته نیاز به این درس دارد آن را در دوران متوسطه بگذراند تا این معضلی که الان هست و بسیاری از دانش آموزانمان بخاطر کم آوردن مقابل این درس یا به تحصیل بی رغبت می شوند یا ترک آن می کنند دیگر نباشد و مهمتر از همه وقتی که از ما می گیرد و نهایتش هم برای خیلی ها هیچ فایده ای ندارد آنچنان که برای خیلی از ماها جز معنای چند لغت باقی نمانده و الان در کشور ترویج این زبان که فرهنگش رو به افول است مانده و ما هم با این زبانکده هایمان در حسرت رسیدن به آن، تا آنجا که ما در امتحان کنکور ارشد رشته ی علوم قرآنی با 30 سوال زبان انگلیسی و فقط 20 سوال حدیث مواجه می شویم با اینکه رشته حدیث است!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم با شما موافقم و کشورهای پیشرفته فرزندان خود را گرفتار خواندن زبان انگلیسی نمی‌کنند. همین‌طور که می‌فرمایید هرکدام که احساس نیاز کردند خودشان آن را دنبال می‌کنند، نه روسی انگلیسی می‌خواند و نه چینی و نه فرانسوی و نه اسپانیائی و ...... موفق باشید

11497
متن پرسش
با سلام: ماجرای در و دیوار در مورد حضرت زهرا (س) چه بوده است؟ آیا حضرت نمی توانسته برود کنار تا بین در و دیوار قرار نگیرد یا زمانی که دیدند در دارد می سوزد چرا ماندند تا صورتشان بسوزد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» به عنوان اعتراض وارد صحنه بودند و عملاً یک درگیری واقع شده بود. موفق باشید

11496
متن پرسش
با سلام و تشکر: لطفا بفرمایید انسان اساسا چه نیازی به معنویت (منظورم اعم از دین است) دارد؟ و برای اینکه در مورد این مطلب در حد یک مقاله علمی بررسی شود چه سرفصل هایی را لازم می دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «فعلیت‌یافتن باورهای دینی» عرایضی داشته‌ام و هم‌چنین در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ». موفق باشید

11494
متن پرسش
سلام علیک استاد: خسته نباشید. چندی پیش یکی از دوستان مطلبی را نقل کردند که با آنچه در مباحث معاد دنبال کردیم اصلا جور نمی‌شد. ایشان گفتند که یکی از اولیا خدا در شیراز یک از خواننده‌های زن را که چند سال پیش فوت کرده است و در اروپا خواننده بوده است و گویا شعری هم برای امام علی(علیه السلام) خوانده است را از عذاب نجات داده است!! ولی برای بنده جای سوال شد که شفاعت آن‌هم در برزخ؟ و ثانیاً این‌که این شخص متجاهر به فسق و مرتکب گناهان علنی و معاصی کبیره چگونه می‌شود؟! ولی این دوست ما می‌گفت رحمت اهل بیت (ع) وسیع‌تر از این‌هاست. ثالثاً: استاد مگر در برزخ امکان شفاعت برای انسان وجود دارد؟؟؟؟!!!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر بنا است ما عقل‌مان را دست این حرف‌ها بدهیم؟ در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» عرایضی در این موارد داشته‌ام. خوب است به آن کتاب رجوع فرمایید. موفق باشید

11493
متن پرسش
با سلام خدمت جناب استاد: آیا رابطه خداوند با کائنات یک رابطه وجودی است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. خداوند عین وجود است و از عینِ وجود جز وجود صادر نمی‌شود. موفق باشید

11492
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: چند سوال ازخدمتتان داشتم: 1- با توجه به این‌که شما به «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» روح معتقدید، نظرتان در مورد عالم «ذر» یا عالم «ارواح» چیست؟ (امام علی«علیه‌السلام» در حدیثی می‌فرمایند: خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از بدن‌ها آفرید). 2- منظور از لقاءالله چیست؟ پیوستن وجود به وجود خدا و وحدت‌یافتن با خداست؟ 3- آیا مشیت ازلی و ابدی است؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هر شخصی به عنوان یک شخص خاص بر اساس جسمانیة الحدوث‌بودنِ نفس از رحم مادرش شروع می‌شود، ولی وجود علمیِ همان شخص قبل از بدن در علم خداوند هست و اولیاء الهی قبل از آن‌که آن افراد خلق شوند، آن روح‌ها را می‌شناسند. 2 - وقتی انسان به مخلوقات رجوعِ وجودی کرد و با وجود روبه‌رو شد لقاء الهیِ او شروع می‌شود، می‌ماند هر اندازه که عمیق‌تر سلوک کند و به فناء از خود و باقی‌شدن به بقاء الهی نزدیک شود لقاء او مصفاتر می‌شود 3- آری هر آن‌چه خدا اراده فرموده از ازل تا ابد ثابت است، می‌ماند که خود او اراده فرموده ما با تلاش، خود را بسازیم. موفق باشید

11491
متن پرسش
سلام:. لطف بفرمایید کتابی معتبر در زمینه تاریخ تشیع و امامان معصوم معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های زیادی در این مورد هست از همه مهم‌تر «بحارالأنوار» است و در کتاب‌های فارسی، کتاب «زندگی پیشوایان» از استاد پیشوایی و کتاب «منتهی الآمال» از مرحوم شیخ عباس قمی و مجموعه‌ی کتاب‌های مرحوم آیت اللّه اشتهاردی در مورد زندگی معصومین خوب است. موفق باشید

11490
متن پرسش
سلام استاد: تغییر کردن خیلی سخته. کتابهاتون رو میخونیم. هیأت میریم. دعا و مناجات میخونیم. به رهبری عشق می ورزیم. با همه اینها وجودمون پر از صفات رذیله است. استاد خیلی رنج میبرم از صفات رذیله. مثلا فلان صفت زشت رو که چند سال پیش داشتم هنوز دارم و بهتر نشدم. چیکار کنیم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا خود را به‌دست روایاتی مثل توصیه‌ی حضرت صادق«علیه‌السلام» به عبداللّه بن جُنْدب نمی‌دهید. بنده هم در مورد آن روایت عرایضی داشته‌ام. مدتی طولانی خودتان را به دست آن روایت بدهید. گفت: «چون‌که عاشقْ اوست، تو خاموش باش/ او چو گوشَت می‌کشد تو گوش باش». موفق باشید

11487
متن پرسش
سلام علیکم: سؤال بنده اینست که تعریف لغتی و اصطلاحی واژه تمدن چیست و منظور ازتمدن اسلامی چیست؟ از حضورتان تقاضامندم اگر یک سیرمطالعاتی در مورد انقلاب اسلامی مد نظرتان است بنده را راهنمایی کنید. از مسؤل سایت خواهشمندم که از طریق ایمیل جواب سؤال و سیر را برای بنده ارسال کنند. با تشکر از شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمدن به معنای نزدیکی انسان‌ها در کنار همدیگر است با این نیّت که بخواهند با در کنار هم بودن بستری جهت زندگی خود مطابق اهدافی که مدّ نظر دارند فراهم کنند و در تمدن اسلامی انسان‌ها جهت اهدافی که اسلام مدّ نظر آن‌ها قرار داده در کنار هم می‌آیند و در تحقق آن اهداف به همدیگر یاری می‌رسانند. بنده در چهار کتاب عرایضی در مورد انقلاب اسلامی داشته‌ام، از کتاب «انقلاب اسلامی؛ بازگشت به عهد قدسی» می‌توانید شروع کنید. کتاب‌ها روی سایت هست. موفق باشید

11486
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: در رابطه با بحث «عافیت» که چندی قبل در جلسه شرح دعای مکارم الخلاق بدان پرداختید سوالی به ذهن حقیر رسید و آن هم اینکه: بنده همیشه بلا را برای دوستان واقعی خدا می دانستم که برای تقرب محضر رب العالمین بایستی به آن دچار شوند. کما اینکه در زندگی معصومین علیهم السلام انواع مختلف تحمل شداید، از آزارهای جسمی تحمیل شده به آن بزرگواران گرفته تا ناخلفی فرزند و همسر سوء و ... وجود داشته در حالی که این عزیزان مسلما از خداوند عافیت می خواسته اند و دعای معصوم (ع) مسلما مستجاب است. خود بنده نیز در زندگی با سختی هایی بی شماری رو به رو بوده ام که در اطرافیان نمونه آن وجود نداشته و همیشه تحمل این سختی ها را من باب «اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی» نگاه می کردم و نه تنها تحمل، بلکه گاهی برای رسیدن به محبوب، بیشترش را در صورت رضای او درخواست می کردم. سوال بنده این است که فرق این نوع ابتلایات معصومین (ع) با بلاهایی که ما باید در دعاهایمان عافیت را در مقابلش طلب کنیم چیست؟ اگر به بلاها با این دید نگاه کنیم که نوعی حرمان و از دست دادن عافیت محسوب شود تحملش سخت تر خواهد بود، چه کنم که نگاه درستی در این زمینه به دست آورم؟ با سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باسمه تعالی: سلام علیکم: عافیت آن نوع عفو الهی است که موجب ایجاد بستری می‌شود تا بهتر خداوند را بندگی کنیم و سختی‌هایی که به دوستان خدا می‌رسد از عافیت بیرون نیست و همان‌طور که متوجه هستید خداوند برای انقطاع آن‌ها از دنیا بعضاً آن بلاها را به آن‌ها می‌دهد. موفق باشید.

11485
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: چه کار کنیم که برخی از سوالات و خیالات بیهوده و شاید پوچ مثلا دراعتقادات که خودمان هم می دانیم این سوالات و خیالات پوچ و بی ارزشی هستند و جواب آنها کاملا مشخص است برای ما بوجود نیاید و فکرمان را مشغول نکند؟ در هنگام آمدن اینگونه خیالات و سوالات و افکار چه تدبیری و روشی پیش بگیریم که دیگر اینگونه افکار و سوالات بروند و نیایند؟ لطفا راهنمایی کنید. با تشکر فراوان التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

11482
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: با توجه به جواب سوال 11463 که فرمودید: «باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از دانشمندان می‌گوید: «تا از اختیارداشتن از من نمی‌پرسی به‌راحتی با اختیار خودم ـ به صورت علم حضوری ـ اموراتم را انجام می‌دهم ولی وقتی از آن می‌پرسی تازه مسئله‌دار می‌شوم که راستی اختیار چیست؟». این دانشمند می‌خواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم. مشکل آن است که می‌فرمایید: چگونه بدون دلیل توجهم را از این افکار منصرف کنم. مگر برای این امور به دلیل نیاز داریم؟ موفق باشید» بنده منظورتان را از این جمله که (این دانشمند می‌خواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم.) را متوجه نمی شوم، مگر درک عالم خارج از نفس در ساحت علم حضوریست یا در ساحت علم حصولی؟ لطفا توضیح دهید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تردید در این‌که آیا آن‌چه در ذهن داریم مطابق خارج است یا نه؟ تغییر از ساحت علم حضوری به علم حصولی است. موفق باشید

11479
متن پرسش
سلام: قانون علیت که هر معلولی علتی دارد، چگونه قضیه ایست حصولی است یا حضوری؟ چه تضمینی دارد که تا ابد این قانون ادامه داشته باشد؟ به چه دلیل باید بپذیریم این قانون همیشگی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این احساس که مثلاً ما علت اراده‌مان هستیم حضوری است ولی تعمیم آن به بیرون یک امر حصولی است و می‌شود انسان در مصداق‌ها خطا کند بدین معنا که چیزی را علت چیزی بگیرد که حقیقتاً علت نباشد ولی درک رابطه‌ی علت و معلول یک امر درونی و حضوری است. بنده در جزوه‌ی «تاریخ فلسفه‌ی غرب» در قسمت «نقد نظر دیویدهیوم به علیّت» عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید

11478
متن پرسش
سلام علیکم حاج آقا: یه سوالی برام پیش اومده بود. با توجه به این که ما در دین و احادیث داریم که پوشیدن لباس مشکی کراهت دارد؛ اما از طرفی بنده خودم شاهدم که برخی از دوستان ما از شنبه و یک شنبه همین هفته به مناسبت ایام فاطمیه لباس مشکی پوشیدند و اکثر آنها تا پایان ایام فاطمیه یعنی بیست روز دیگر هم لباس مشکی می پوشند و این امر در چند سال اخیر لااقل، به صورت یک رسم و سنت در آمده. تا جایی که یکی از بچه ها به خود من گله می کرد که چرا همه مردم و بچه مذهبی ها در طول ایام فاطمیه مشکی نمی پوشند. یعنی این امر کم کم تبدیل به یک سنت (یا بدعت) دارد می شود که به هر بهانه ای که شده پیراهن مشکی پوشیده شود. حتی بنده خودم یاد دارم که یکی دو سال قبل به مناسبت وفات حضرت ام البنین هم برخی از دوستان لباس مشکی پوشیدند. دوست دارم نظر شما را (منظورم نظر دین را) در این رابطه بدانم. و اینکه آیا بنده این وظیفه را دارم که به طور دوستانه به بچه ها این امر را تذکر بدهم یا نه؟ مخصوصا اینکه ما در دانشگاه درس می خوانیم و این که یک فرد غیر مذهبی می بیند که یک بچه مذهبی به مناسبت فاطمیه تقریبا یک ماه سیاه می پوشد؛ این تصور در ذهنش شکل می گیرد که گویا دین داری و مذهبی بودن چیزی جز مشکی پوشیدن و عزاداری نیست. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بهتر است تنها جهت اظهار عزاداری برای ائمه«علیهم‌السلام» در روز شهادت آن سروران لباس سیاه بپوشیم و برای امام حسین«علیه‌السلام» هم دهه‌ی اول محرم کافی است. شنیدم بیت مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» تصمیم دارند دهه‌ی فاطمیه دوم را از روز سه شنبه چهارم فروردین شروع کنند تا این‌که در سه روز اول فروردین فضا، فضای عزاداری نباشد. البته با این‌که از آدم مطمئنی شنیده‌ام، باید در صحت و سقم این خبر بیشتر تحقیق کنم. موفق باشید

11476
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید مجدد وقت شریف حضرتعالی رو می گیرم در ادامه دو سوال 11425 و 11454 در مورد آیت الله خویی و سخن امام فرمودید سخن امام در مورد حوادث سال 42 بوده. حرف شما درست. اما امام این حرف را در سال 60 گفتند. یعنی 20 سال بعد: در آن وقتی که اول نهضت بود، یک شخص سرشناس از این اشخاص گفته بود که ایرانیها دیوانه شده‏اند! قیام در مقابل محمدرضا را و ایستادگی در مقابل ظلم را، با تعبیر دیوانگی، یکی از اشخاص سرشناس معرفی کردند. آن کاسب یا تاجری که در منزل او بود و از او شنید این را، گفته بود که آقا، بعضی از اینها مردم کذا و کذا هستند و اینها بعضیشان هم شهید شده‏اند. آن آقای سرشناس گفته بود: این از خریّتشان بوده است! آدم که نمی‏رود در توی خیابان مقابل مسلسل بایستد! و همان آقای سرشناس پرونده‏اش از ساواک بیرون آمده و آن وقتی که جوانهای ما در خیابانها کشته می‏شدند، انگشتر برای سلامت محمدرضا فرستاده بود. یک دسته این طورند که حضرت امیر ـ سلام اللّه‏ علیه ـ از اینها تعبیر می‏کند که اینها همّشان علفشان است[5]؛ مثل حیواناتی که همّشان این است که شکمشان سیر بشود، شهواتشان را بر همه چیز مقدم می‏دارند؛ نماز هم می‏خوانند و روزه هم می‏گیرند و عبادات شرعی را هم بجا می‏آورند، لکن این طور است وضع تفکر که انسان نباید خودش را در معرض یک خطری، در معرض یک چیزی قرار بدهد و این کاری که این ملت شریف اسلام کردند، این کار یک کار جنون‏آمیز بوده است! ملاحظه می کنید که امام ایشان را با عرض معذرت با حیوانات مقایسه می کنند. در مورد آقای بروجردی سوال من این است که چرا هر موقع ما جوانها از سستی و بی موضعی علما در گذشته سوال می کنیم با این پاسخ مواجه می شویم که زمانه مناسب اقدام نبوده و شرایط زمانه اقتضا نمی کرده یا آنها مشغول زمینه سازی برای بعد بودند. نکته این است که اگر این منطق را بپذیریم پس باید بگوییم شبیه حرف آیت الله خویی، کاری که شیخ فضل الله نوری کرد نعوذ بالله خریت بود. چون در نامناسب ترین زمانه این کار را کرد که منجر به اعدامش شد. ضمنا تذکر شعر مولوی خیلی خوب بود... اما آیا وقتی سوالی علمی دارم باید با چنین هشداری مواجه شوم و ذهنم و دهانم را ببندم؟ ممنون از پاسخی که خواهید داد. باز هم به دلیل گرفتن وقت شما معذرت می خواهم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان فرمایش حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بودم و در همین رابطه عرض کردم آیت اللّه خویی متوجه عمق نهضتی که توسط حضرت امام در حال وقوع بود نبودند و این ضعف ایشان نباید موجب نادیده‌گرفتن خدمات ایشان باشد. در مورد آیت اللّه بروجردی متأسفانه اطلاعات کاملی ندارید از این جهت عرض کردم مواظب باشید قیامت خود را به خطر نیندازید. برای به‌دست‌آوردن نظریات صحیح نباید به دنبال نتایج سریع بود. به نظرم خیلی زود قضاوت می‌کنید. موفق باشید

11474
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: معنی آیه 117سوره هود از نظر استاد مطهری بسیار متفاوت از نظر شما می باشد و می فرمایند اگر افراد جامعه مصلح باشند اما مثلا مشرک هم باشند (ظلم عظیم) این جامعه هلاک نخوا هد شد «الملک یبغی مع الکفر....» آیا این دو معنا متناقض نمی باشد؟ لطفا توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بین ظلم به «حق» و ظلم به «نفس» و ظلم به «خلق» باید تفاوت گذاشت. ظلم به «خلق» موجب هلاکت آن جامعه می‌شود ولی خداوند عقوبت آن دو ظلم دیگر را به قیامت وامی‌گذارد. موفق باشید

11473
متن پرسش
با سلام خدمت اقای طاهر زاده: من سوالی که داشتم این بود که حس می کنم این روز ها نیازم به خدای خوبم زیاد شده و به همین علت خیلی دوست دارم رابطه ای نزدیک با خدای خیلی خوبم داشته باشم. بخاطر همین حس می کنم برای نزدیک شدن رابطه ام باید توی نمازم توجه خاصی داشته باشم ولی نمیدونم این توجه عمیق رو چگونه بدست بیارم اگه میشه جوابی خوب و راهنمایی بسیار عالی برای جوانها بگید. با تشکر از شما ان شاءلله به درجات بسیار عالی معنوی هم شما هم ما نایل شویم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث را باید ببرید در عمیق‌کردن معارف، وگرنه علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» و یک آدم عادی هر دو در صبح دو رکعت نماز می‌خواندند و برای عمیق‌کردن معارف پیشنهاد می‌کنم بعد از «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» عرایضی که در شرح زیارت «جامعه‌ی کبیره» داشته‌ام را دنبال بفرمایید و در عین حال، بینشِ کفرستیزی خود را همواره زنده نگه دارید. موفق باشید

11472
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: بنده در رشته کارشناسی برق فارغ التحصیل شده ام. اما در هنگام تحصیل و بعد از آن احساس کردم که این مباحث پاسخگوی نیازهای درونی من نیست. و احساس می کنم به مباحث فلسفه، عرفان و حکمت اسلامی علاقه مند هستم. حالا می خواهم از طریق دانشگاه این رشته را ادامه بدم و همچنین سیر مطالعاتی شما را شروع کنم. به نظر شما کار درستی انجام می دهم؟ و برای بنده که اطلاعات چندانی در این زمینه ندارم از کجا شروع کنم؟ با تشکر فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای عزیزانی که می‌خواهند در کنار کار دانشگاهی، مطالعات مذهبی داشته باشند سیر مطالعاتی روی سایت ان‌شاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید

11469
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز ما روایات زیادی در خصوص ثواب انگشتر بدست کردن و اثرات ویژه سنگهای گوناگون بر انسان داریم اخیرا یکی از دوستان متدین بنده به من گفت که این روایات را قبول ندارم زیرا عقل من قبول نمی کند که این سنگها اثر داشته باشد به طوری که مثلا نماز خواندن با انگشتر عقیق دو برابر ثواب دارد. آیا این درست است لطفا توضیحی بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است که رفیق شما می‌خواهند بر اساس عقل حرکت کنند ولی مواظب باشند عقل خود را همه‌ی عقل به حساب نیاورند. اتفاقاً ما در رشته‌های زمین‌شناسی که رشته‌ی دانشگاهی این حقیر هم هست بحثی در رابطه با بلورها که از جمله عقیق جزء آن‌ها است، داریم که بلورها با مدیریتی ماوراء آن مدیریتی که طبیعت بر روی معادن عادی دارد، مدیریت می‌شوند. یعنی یک روحی متعالی آن‌ها را می‌سازد و شاید شریعت الهی جهت ارتباط با روحی که عقیق را مدیریت کرده به ما فرموده از انگشتر عقیق استفاده کنیم. موفق باشید

11468
متن پرسش
سلام علیکم: نظر جناب عالی در مورد فرمایشات جناب عباسی که در زیر می آید چیست؟ «... یکی از مهم ترین تفاوت های جامعه مهدوی با مدنیت مفهوم «هجر» می باشد. هجر یک کلمه حبشی و به معنای شهرنشینی است. سؤالی که در اینجا مطرح می شود، این است که چرا در قرآن از واژه «هجر» استفاده شد، نه از واژه مدنیت؟! پاسخ این است که چون مدنیت، نوعی ایستایی و سکونت و ساکن شدن را در درون خود دارد، ولی در مهدویت، سکونت موضوعیت ندارد، بلکه «هجر» موضوعیت دارد. مهاجر بودن ارزش است. در این که مبدأ تاریخ در اسلام، هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه شد، نکاتی نهفته است. هجرت ارزش دارد. در قرآن هم همواره بیان شده است که : «(ان الذین امنوا و هاجروا…»(۱) طبق معارف قرآن، هجرت کردن ارزش دارد، نه ایستایی و سکون، شهرنشینی در جامعه مهدوی همراه با حرکت و متعالی شدن است. پس هجرت و مهاجرت در مقابل تمدن می باشد. چه کسی گفته است که اسلام دنبال تمدن است؟ عدم درک درست از کلمات قرآن و معصومین (ع) این انحراف را ایجاد کرده است...» _____________________________________________________________ متن کامل: ویژگی‌های جامعه هجری و مدنی ویژگی های جامعه هجری (اسلامی) و جامعه مدنی (غربی) را پس از مطالعه با وضع موجود جامعه خودمان مقایسه کنید... تبیین جامعه ای که حضرت مهدی (عج) خواهد ساخت، گزاره ای است که باید در بعد عقلانی به آن بپردازیم. افق نمایی این جامعه در سیاست استراتژیک و در گزینه های آینده شناسی، بحث بسیار مهمی می باشد. جامعه ای که امام زمان (عج) محقق می کند چیست؟ یا بهتر بگویم، چه چیز نیست؟ مگر این طور نیست که بسیاری از گزینه ها که امروز وجود دارد بدعت است و باید از بین برود؟ مگر مهم ترین کارکرد حضرت مهدی (عج) در حرکت مقدسش بدعت زدایی نیست؟ تبیین جامعه مهدوی یکی از شاخص های حرکت استراتژیک در تبیین آینده است. شاخص نظام متمدن امروز در تبیین حرکت اجتماعی، مفهوم جامعه مدنی است که این جامعه مدنی، نقطه مقابل جامعه مهدوی است و از دو مفهوم تشکیل می شود؛ یک: جامعه ؛ دو: مدنیت. مدنیت و تاریخ از منظر جامعه مدنی و جامعه مهدوی از کنار هم جمع شدن انسان ها جامعه تشکیل می شود که یا به صورت ساده و بدوی و صحرایی است و یا روستایی و شهری. تبیین مدرنیته به این معناست که محیط روستایی، که محیطی عاطفی است به سمت محیط و جامعه شهری پیچیده – که هر چیزی در آن برای خودش تعریفی دارد – حرکت کند. اما مفهوم کلمه مدنیت به معنای شهرنشینی است؛ یعنی آرام آرام شهرنشینی موضوعیت پیدا کند و افراد جامعه، علاقه مند به شهر نشینی شوند، ارزش های شهر نشینی در جان و دل آنان رسوخ کند و به تمدن برسند و متمدن شوند. در جامعه مهدوی شهرنشینی وجود دارد؛ ولی با آن شهرنشینی که در نظام غرب حاکم است، تفاوت دارد. بدوی نیست؛ ولی پیچیدگی مدرن را ندارد. چون در جامعه مهدوی، مبانی، درست گذاشته شده اند، لذا انسان ها کج حرکت نمی کنند تا برای آنها هزاران سیستم کنترلی نصب شود. تاریخ بشر را به دو بخش غارنشینی و شهرنشینی، متمدن و غیرمتمدن تقسیم می کنند. اما تاریخ در دکترین مهدویت با ویژگی های جامعه مدنی تفاوت دارد. تاریخ در دکترین مهدویت، برخلاف جامعه مدنی، به دو بخش عمده تقسیم می شود، یکی از ابتدای خلقت تا بعثت پیامبر اسلام (ص) و دیگری از هجرت پیامبر (ص) تا مهدویت. این دو بخش، سه مقطع را در بر می گیرد مقطع اول: از حضرت آدم (ع) شروع می شود و با حضرت ابراهیم (ع) که در زمان او ادیان ابراهیمی آغاز شدند- اوج می گیرد و در زمانی که آخرین دین ابراهیمی می آید، تمام می شود؛ یعنی با بعثت پیامبر (ص) اسلام که خاتم النبیین است. مقطع دوم: از زمان هجرت پیامبر (ص) و با ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم شروع می شود. و تا ظهور حضرت مهدی (عج) استمرار دارد؛ یعنی از ابتدای امامت تا انتهای ولایت. مقطع سوم: از ظهور حضرت مهدی (عج) تا روز قیامت. ویژگی های جامعه مدنی غرب برخی ویژگی های جامعه مدنی را در اینجا مورد بررسی قرار می دهیم. این ویژگی ها را در اروپا و مخصوصاً امریکا می توان مشاهده کرد. اولین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «اومانیسم» است. اومانیسم، یعنی انسان محوری؛ یعنی انسان محور می باشد نه خداوند. دومین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «سکولاریزم» است؛ یعنی فکر کردن برای آخرت، تعطیل، یعنی همه چیز باید برای همین دنیا برنامه ریزی شود. سومین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «لیبرالیزام» است، که به معنای اباحی گری است؛ یعنی همه چیز مباح است و می توان آن را انجام داد. چهارمین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «ایندویژالیزم» است؛ یعنی فردیت انسان مهم است نه چیزی دیگر. ویژگی پنجم عبارت است از «امورالیزم» که به معنای نپذیرفتن اخلاق اجتماعی است و بی اخلاقی گری، ماهیت اصلی آن جامعه را شکل می دهد. این بی اخلاقی گری به خاطر وجود ویژگی ششم در آنجا است که عبارت است از «هدونیزم»؛ یعنی اصالت شهوت، یعنی بشر مجاز است که از تمام لذت های دنیوی بهره مند شود. ویژگی هفتم در آنجا این است که روابط بر اساس منافع می باشد و منافع نیز برای به دست آوردن سود بیشتر است، لذا دانشی که انسان در آنجا می آموزد، دانشی است که نفع مادی به او برساند گزاره اصلی جامعه مدنی در نظام معرفتی و علمی «سایتنیزیسم» است، علمی که به باور تبدیل نمی شود. ویژگی دیگر عبارت است از جهان شمولی، یعنی نگاه جهان وطنی. آنها جهان را وطن خودشان می دانند؛ لذا تلاش می کنند جهان را غربی کنند و تمام ارزش ها و ویژگی های جامعه خودشان را در جهان ترویج دهند و همه مردم را مجبور کنند که آن مفاهیم و ویژگی ها را قبول کنند. ویژگی بعدی عبارت است از «نسبی گرایی»؛ چون در تمدن غربی، انسان محور است و برداشت های انسان هم نسبی است. پس هیچ چیز قطعی و هیچ گذاره یقینی، در جامعه مدنی جایگاهی ندارد. ویژگی های جامعه مهدوی (جامعه هجری) یکی از مهم ترین تفاوت های جامعه مهدوی با مدنیت مفهوم «هجر» می باشد. هجر یک کلمه حبشی و به معنای شهرنشینی است. سؤالی که در اینجا مطرح می شود، این است که چرا در قرآن از واژه «هجر» استفاده شد، نه از واژه مدنیت؟! پاسخ این است که چون مدنیت، نوعی ایستایی و سکونت و ساکن شدن را در درون خود دارد، ولی در مهدویت، سکونت موضوعیت ندارد، بلکه «هجر» موضوعیت دارد. مهاجر بودن ارزش است. در این که مبدأ تاریخ در اسلام، هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه شد، نکاتی نهفته است. هجرت ارزش دارد. در قرآن هم همواره بیان شده است که : «(ان الذین امنوا و هاجروا…»(۱) طبق معارف قرآن، هجرت کردن ارزش دارد، نه ایستایی و سکون، شهرنشینی در جامعه مهدوی همراه با حرکت و متعالی شدن است. پس هجرت و مهاجرت در مقابل تمدن می باشد. چه کسی گفته است که اسلام دنبال تمدن است؟ عدم درک درست از کلمات قرآن و معصومین (ع) این انحراف را ایجاد کرده است. در جامعه مهدوی، هجرت کردن و رفتن موضوعیت دارد. این که به حضرت مهدی (عج) می گوییم صاحب الزمان، ریشه در همین مسئله دارد. زمان در حرکت است و هجرت نوعی حرکت است؛ این که به وضع موجود قانع نباشیم و به سمت جلو حرکت کنیم. جامعه پست مدرن غربی، به پایان تاریخ معتقد می باشد، ولی در تفکر مهدوی این امر باطل است. ما می رویم و مدام در هجرت هستیم. پس مشخصه اساسی جامعه مهدوی این است که یک جامعه هجری است و اولین ویژگی آن «اخلاق و اخلاق محوری» می باشد. چون پیامبر اسلام (ص) درباره بعثت خود فرموده اند: «من مبعوث نشدم مگر برای تکمیل اخلاق.» و اخلاق تکمیل نمی شود مگر به این که حضرت مهدی (عج) بیاید و اخلاق را در جامعه مجسم کند. پس بر خلاف جامعه مدنی که بی اخلاقی گری در آن موج می زند – جامعه مهدوی یک جامعه ایمانی است و شهروند اصلی جامعه مهدوی، مؤمن است. غیر مؤمن در جامعه مهدوی جایی ندارد؛ لذا طبق این ویژگی، مفاهیم سکولاریزم و بی دینی و لیبرالیزم و اباحی گری که در جوامع مدرن و پست مدرن وجود دارند کنار گذاشته می شود. ویژگی دوم جامعه مهدوی «موحد بودن» آن است. در آن جامعه کفر و تثلیث جایگاهی ندارد، اصالت از آن خدا است. ولی در جامعه مدنی آنچه اصالت دارد، انسان است و بس. ویژگی سوم جامعه مهدوی این است که «متکثر» نیست. پلورالیزم و تکثرگرایی در آن راه ندارد، توحید گرا است، یک قبله دارد و یک قرائت دارد نه قرائت های متعدد. ویژگی چهارم جامعه مهدوی «ارزش مدار» بودن آن است. ضد ارزش نیست و اساسی ترین ارزش آن، مهاجر بودن است. هم هجرت در درون و هم هجرت در بیرون (آفاقی و انفسی). ارزش دیگری است که در جامعه مهدوی موج می زند «جهاد» است جهاد اکبر و جهاد اصغر. لذا دفاع فقط بر عهده نظامی ها نیست؛ بلکه تمام افراد جامعه باید این وظیفه را عملی کنند. ارزش بعدی «ذبیح» بودن و آمادگی برای شهادت است که بزرگترین ذبیح در اسلام، حسین بن علی (ع) است. در جوامع غربی دین را برای انسان می خواهند؛ ولی در مکتب مهدویت، این اسماعیل و حسین (ع) هستند که باید برای دین کشته شوند. البته ارزش شهادت طلبی بعد از ارزش هجرت قرار دارد. ویژگی پنجم جامعه مهدوی «عزت مداری» است. در این جامعه، بین ذلت و عزت، مرز وجود دارد. این ارزش در مکتب عاشورا به اوج خود رسید. در جامعه مهدوی نیز زیر بار حکومت های ظالم رفتن معنایی ندارد. جامعه مهدوی، جامعه مسجد محور است، کانون اجتماعی، مسجد است. در جامعه مهدوی مشارکت معنا ندارد؛ بلکه تعاون معنا دارد. جامعه مهدوی در حج خلاصه می شود، فردی که حج می رود تمرین مهدویت می کند در سعی بین صفا و مروه، در آن طوافی که می کند، در آن قربانی ای که می دهد و پاک می شود و برمی گردد. وظیفه ما به عنوان یک منتظر در رسیدن به ویژگی های جامعه مهدوی – که به برخی از آن ها اشاره شد – چیست؟ حرکت، پایه زمان است و پایه حرکت، هجرت است. پس وظیفه یک شیعه منتظر این نیست که دم درب خانه بایستد تا میهمانش بیاید. وظیفه اصلی ما این است که حرکت و هجرت کنیم و برویم تا لایق هم رکاب شدن بشویم. برخلاف برخی ها که می گویند، باید دست روی دست بگذاریم تا خود آقا بیاید و کارها را انجام بدهد. استاد حسن عباسی پی‌نوشت‌ها: 1. سوره انفال، آیه ۷۲: کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یاری نمودند، آنها یاران یکدیگرند http://mkeivan.blog.ir/1392/10/13/Civil%20Society
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نکات خوبی را جناب آقای دکتر عباسی در مورد جامعه هجری می‌فرمایند ولی فراموش نفرمایید که ما از حضور در جامعه‌ی مدنی گریزی نداریم و از همین جهت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و علی«علیه‌السلام» در زمان حاکمیت خود جامعه را در حالت مدنیّت به هم نزدند بلکه به کمک اسلام کاری کردند که ضعف‌های جامعه‌ی مدنی کم شود و برکات آن زیاد گردد. موفق باشید

11464
متن پرسش
سلام علیکم: استاد برای شروع مطالعه در خصوص جریان های سیاسی و نیز تحلیل تاریخ چه منابعی را پیشنهاد می کنید؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال را از امثال دکتر موسی نجفی یا آقای دکتر رهدار باید بپرسید. موفق باشید

11463
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: با توجه به جواب سوال 11443 که فرمودید: (باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که شما بدون هرگونه تأملی با بنده گفتگو می‌کنید در جان خود به صورتی بدیهی پذیرفته‌اید که بنده در بیرون هستم و شما هم به راحتی و به صورتی بدیهی با بنده گفتگو می‌کنید، مشکل از آن‌جا پیش می‌آید که از این ساحت خارج می‌شوید و می‌پرسید: «آیا خارج از نفس در زمره‌ی امور بدیهی است؟» یعنی شما از ساحت ادراک بدیهی خود خارج می‌شوید و آن را به یک موضوع ذهنی تبدیل می‌نمایید. مثل آن کسی که مدت‌ها با ریش بلند خود به راحتی می‌خوابید و نمی‌پرسید ریش خودم را زیر لحاف بگذارم یا روی لحاف، تا این‌که شخصی از او این سؤال را کرد، از این به بعد بود که هروقت می‌خوابید با این سؤال روبه‌رو می‌شد و مدت‌ها با خود درگیر بود که بالاخره ریش خود را روی لحاف بگذارد یا زیر لحاف. 2- بحثی در فلسفه در رابطه با امور ذهنی مطرح است که اگر صورت‌های ذهنی عارض بر نفس می‌شوند نفس چگونه می‌پذیرد، این عَرَضْ حکایت آن جوهر خارجی است که عرض کردم ملاصدرا چگونه مشکل را حل می‌کند، در عین بحث از حمل اوّلی ذاتی در کنار حمل شایع صناعی. موفق باشید) 1-بنده به بدیهی بودن اینکه با شما گفتگو می کنم و.... یقین دارم اما منظورم این بود که آیا عالم خارج از نفس که یک امر بدیهی می باشد با توجه به مطالب صفحه 353 جلد یک اسفار که در سوال 11443 ذکر شد آیا از جمله بدیهیاتی نیست که بتوان برای آن استدلال کرد؟ و استدلال برای آن اشکالی نداشته باشد؟ 2- لطفا در مورد این جمله که فرمودید: (مشکل از آن‌جا پیش می‌آید که از این ساحت خارج می‌شوید و می‌پرسید: «آیا خارج از نفس در زمره‌ی امور بدیهی است؟» یعنی شما از ساحت ادراک بدیهی خود خارج می‌شوید و آن را به یک موضوع ذهنی تبدیل می‌نمایید.) بیشتر توضیح دهید، منظورتان از خارج شدن از ساحت ادراک بدیهی چیست؟ و لطفا بگویید چگونه از خارج شدن از ساحت ادراک بدیهی جلوگیری کنیم و گرفتار وهم نشویم؟ احتمالا می گویید هنر شما این است که به این افکار بی توجه باشید تا قدرت حضورشان کم شود، اما چگونه بی توجه باشم و بدون آوردن دلیل توجهم را نسبت به این افکار کم کنم تا قدرت حضورشان کم شود و دیگر به سراغم نیاید؟ آیا شما معتقدید خودم را عادت دهم به این که برای هرچیزی به خصوص بدیهیات دنبال دلیل نباشم، آیا واقعا جوابی نیست یا هست ولی جواب دادن و دلیل آوردن بیهوده است؟ یعنی هرچه دلیل هم بیاوریم در دل استدلال از قبل وجدانا و بداهتا آن امر بدیهی را پذیرفته ایم و همان استدلال خود دلیل بر پذیرش آن امر بدیهیست؟ آیا همه ی بدیهیات اینگونه اند و یا نه برای برخی از بدیهیات می توان استدلال آورد؟ لطفا مثال بزنید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از دانشمندان می‌گوید: «تا از اختیارداشتن از من نمی‌پرسی به‌راحتی با اختیار خودم ـ به صورت علم حضوری ـ اموراتم را انجام می‌دهم ولی وقتی از آن می‌پرسی تازه مسئله‌دار می‌شوم که راستی اختیار چیست؟». این دانشمند می‌خواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم. مشکل آن است که می‌فرمایید: چگونه بدون دلیل توجهم را از این افکار منصرف کنم. مگر برای این امور به دلیل نیاز داریم؟ موفق باشید

11462
متن پرسش
سلام علیکم: قربانتان روم من می‌خواهم از همین حالا خودم را برای شب قدر آماده کنم، همین‌طور برای ماه‌های رجب و شعبان و رمضان که نهایت سیر را داشته باشم و قلبم محل ذکر خدا شود. خلاصه نهایت نهایت استفاده را بکنم از این سه ماه و شب‌هایش. این را هم ذکر کنم که بر هدفم خیلی‌خیلی جدّی‌ام و چنان‌که دستورالعملی بفرمایید با تمام قوا عمل می‌کنم. با تو جه به این‌که امسال کنکور دارم چه اعمالی را انجام دهم؟ چیزی فوق انجام واجبات و ترک محرمات و گناه می‌خواهم (درس هم می‌خوانم) این‌ها را انجام می‌دهم، اما چیزی بالاتر می‌خواهم. لطفا اگر صلاح می‌دانید کتابی عنایت فرمایید. دوباره ذکر کنم خیلی جدی‌ام و می‌خواهم آخر ماه رمضان به جایی رسیده باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر رجوع به حضرت حق آنچه حجاب‌ها را برطرف می‌کند اعمال زیاد نیست، از یک طرف عمیق‌شدن در «توحید» است ، و از طرف دیگر عبادات را با حضور قلب انجام‌دادن. بعد از مباحث معرفتی مثل «ده نکته در معرفت نفس» همراه با صوت آن و «برهان صدیقین» همراه با صوت شرح آن، کتاب «روحِ مجرد» از آیت اللّه تهرانی و سپس کتاب «اللّه شناسی» از ایشان، إن‌شاءاللّه کمک‌تان می‌کند. به خدا توکل کنید. موفق باشید

11461
متن پرسش
سلام علیکم: مثل سوال ۱۱۴۰۶ بعد از برهان صدیقین و حرکت جوهری حالاتی عمیق و با نشاطی عجیب بعد از دیدن مناظر طبیعی مثل کوه و درخت و... به من دست می‌داد و عمده این حالات شب‌ها اتفاق می‌افتاد. بعد از آن‌که از کربلا آمده بودید جملات بالا را برایتان فرستادم و شما هم گفته بودید کتاب جایگاه رزق را بخوانم. حالا من حسرت آن شور و شعف را می‌خورم که این دوستمون توانسته نگه دارد، ولی ما نه. ازتون خواهش می‌کنم یه راهی برای رسیدن به اون افق که پایدار و عمیق‌تر باشه، جلوی پایم بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی حافظ:

«چه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها»

ابتدا خداوند آن افق را نشان می‌دهد تا ما بفهمیم اگر مسیر شریعت الهی را با معرفت و تزکیه‌ی لازم طی کنیم در نهایت به کجاها می‌رسیم. سیر مطالعاتی روی سایت إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی