باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر، همین نحوه همدلیِ عزیزان نشان از آن دارد که حضرت حق رحمتش را از ما وا نگرفته است هرچند فرزند جوانی را از ما گرفت. موفق باشید
سلام علیکم خدمت آقای طاهرزاده: بنده سرباز هستم و اوایل خدمت خودم را میگذرانم. حدود سه ماه خدمت هستم. در این سه ماهی که سرباز بودم، تغییرات مثبت زیادی داشتهام. به عنوان مثال فرصت گناه کردن از من گرفته شد و مثلا نمازهایم را مرتب میخوانم که البته همه از لطف خدا بود. ولی مسئلهای ذهن من را درگیر کرده و آن هم این که من در سربازی (که در یگان پاسدار هستم) بیشتر از نماز و بیشتر از گناه نکردن (حداقل گناههایی که انسان به راحتی متوجهشان میشود) کار بیشتری در حین خدمت نمیتوانم انجام بدهم! مثلا وقت نمیکنم قرآن بخوانم یا مستحبی انجام بدهم! حتی گاهی اوقات سر وقت نماز صبح به مشکل بر میخورم. بنابراین چند سوال داشتم. ۱. اول این که در این دو سالی که خواهد آمد، بر فرض این که انشاءالله عمری باشد، اگر نتوانم بیشتر از این کارها (نماز و گناه نکردن) کار دیگری انجام بدهم، آیا در رشد و سیر تکامل خودم دچار خسران نمیشوم؟ مثلا در زندگی عادی میشد کارهای بیشتر انجام داد! آیا در خدمت دچار خسران و عقبافتادگی نخواهم شد!؟ ۲. سوال بعد با توجه به این که خدمت سربازی، اجباری و با اکراه صورت میگیرد و به مدت دو سال در زندگی انسان وقفهای ایجاد میکند، میخواستم بپرسم نظر بزرگان دین راجع به خدمت سربازی در زمانه ما چیست؟ از آنجایی که معنای سربازی با معنای سربازی زمان قدیم تفاوت پیدا کرده و هر سربازی لزوماً خدمتی انجام نمیدهد. نظر بزرگان دین و مراجع تقلید و اساتید اخلاق و همچنین خود شما راجع به این دو سال خدمت اجباری سربازی چیست؟ ۳. و سوال بعدی این که، من در مواقع نماز صبح به دلیل عوض کردن پستهای نگهبانی گاهی اوقات به مشکل بر میخورم. زمانی که پست نگهبانی من مصادف با زمان بین اذان صبح و طلوع خورشید میشود. میخواستم بپرسم که اگر سر پست نگهبانی نماز بخوانم (که مثلا هر کاری غیر از نگهبانی دادن ممنوع است) و با توجه به این که در جای حساسی هم نیستیم و در شهر تهران میباشیم، تکلیفم چیست؟ آیا نباید سر پست نگهبانی نماز بخوانم و بگذارم نمازم قضا شود؟ در این صورت مرتکب گناه میشوم؟ آیا سر پست نگهبانی نماز بخوانم؟ که ممکن است کسی من را در آن حالت ببیند و برایم دردسر شود و در طول خدمت اذیت شوم و اذیتم کنند. با توجه به این که صحبت کردن با بالادستیها و مسئولین مربوطه بیفایده است میخواستم از شما راهنمایی بگیرم. در زمانی که این اتفاق میافتد، تکلیف بنده چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باقیماندن بر وظیفه در حدّ توان، به خودی خود نوعی بندگی به حساب میآید. ۲. خدمت سربازی یک امر قانونی و اجتماعی است و مثل همه قوانین اجتماعی باید رعایت شود. ۳. شاید بتوان به عنوان واجب الهی، سریعاً نماز صبح را بدونه هرگونه مستحباتی انجام داد. البته در این مورد خوب است که به مرجع تقلید خود رجوع فرمایید. موفق باشید
بسم الله. سلام علیکم: رابطه تقوی و تهذیب و اسلام فردی با اسلام سیاسی و کارهای اجتماعی و تمدنی چیست؟ جزو مفروضات ماست که تمدن نوین با نرم افزار و سخت افزارش و تمام وصفیاتی که حضرت آقا فرموده اند باید ایجاد شود. یکی از وظایف یک حوزوی در این داستان گسترش فقه های نظام میباشد. یعنی طرف، دروس مقدمات و... را سفت بخواند و اجتهاد خود را بجای فقه رایج چندصدساله در فقه نظام بکار ببندد. بیانات حضرت آقا در منشور روحانیت بسیار بسیار روی مساله خودسازی و معنویت و تقوا تاکید دارند. (ایشان در دیدار با قشر روحانیون است که دیده ام مطالب عرفانی نیز مطرح کرده اند. نظیر عرفان نظری/عملی؛ مذاق عرفانی؛ نفس گرم؛ و...) حضرت آقا در پیامهای تسلیت برای برخی از بزرگان روحانی، بحثهای اخلاقی و معنوی را شاخصه آنها میدانند. (حال یا بهمراه فعالیتهای سیاسی اجتماعی یا بدون آن) سوال: مسئله معنوی بودن و متقی و مقرب بودن یک فرد حوزوی به خداوند، در این کارهای فیزیکی و علمی و خروجی ای که در آینده خواهد دا شت واقعا چه تاثیری دارد؟ کار علمی و سیاسی و اجتماعی کسی که دارای اینهاست با آنکه دارای اینها نیست چه فرقی دارد؟ (بحثم سر اثرات مستقیم نیست. مثلا کسی که تقوی را در خود نهادینه نکرده باشد ممکن است در کارهای فرهنگی و... کارهای خلاف اسلام رسوخ بکند یا کارش سست مبنا باشد یا... بحثم سر اینست که فقط اثر فرد مجری چقدر است؟ کسیکه متقی است در گوشه ای دارد فلان کار را برای نظام میکند و کسیکه اتقی است نیز در گوشه ای دیگر دقیقا همان را و کار هر دو بدون عیب است. لکن میخواهم بدانم خود اختلاف نورانیت این دو نفر، در نتیجه و اثر کار چگونه دخیل است؟) میخواهم به این برسم که کارهای عبادی و امثالهم که پیش میاید را باید به چه کمیت و کیفیتی انجام داد و بالاخره در کاری که ما میخواهیم بکنیم (نظام و تمدن سازی) چقدر دخیل است؟ با تشکر فراوان و عرض معذرت بابت طولانی شدن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال یک طلبه در کنار دروس رسمی حوزه، لازم است که در قرآن از طریق تفسیر «المیزان» و در روایات تدبّر کند و پس از آن راهی که در مقابلش گشوده میشود همان راهی است که او را به نتیجه لازم میرساند. موفق باشید
عرض سلام و ادب: بنده طلبه هستم چندین سال است سیر مطالعاتی و مباحث شما را دنبال می کنم الحمدالله بسیار مفید و عالی است احساس می کنم باید کتب دیگر از نویسندگان دیگر را هم ان شاءالله مطالعه کنم اول اینکه شما سیر مطالعاتی موضوعی را پیشنهاد می دهید یا اینکه در هر سیر کتب یک نویسنده مطالعه شود دوم اینکه کتب کدام علما را پیشنهاد می کنید؟ خداوند عمر با برکت به شما عنایت کند
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال از تفسیر قیّم المیزان غافل نباشید. خودْ راه بگویدت که چون باید کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه داشتن روح و تجرد آن، بودن نفس یا روحی است که بدنی را تدبیر کند. در این مورد خوب است به آیهای که میفرماید: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» (ص/۷۲) نظر بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار جریان متفاوت است. پیشنهاد میشود مصاحبه آقای علی علیزاده با آقای محمد حسین جعفریان در کانال تلگرامی ایشان را دنبال بفرمایید. https://t.me/jedaalبه نظر می آید خوب است رفقایی که جریان افغانستان را دنبال می کنند نظرات آقای جعفریان را بدانند . به خصوص که تنها ما را در جریان طالبان می گذارد بدون ردّ یا قبول. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در جریان این مسائل هستم. عرض بنده آن است که تخصص جناب آقای دکتر عباسی دراین حرفها نیست. وگرنه اگر به عنوان یکی از افسران جنگ نرم در جای خود باشند مفید خواهند بود. ملاحظه کردید که چگونه متوجه اندیشههای آقای دکتر داوری نشدند و چه انتقادهای غیر منطقی سر دادند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در جزوه «نحوه حیات بدن اُخروی» عرض شده، لازمه جسمانیبودنِ معاد و معراج، جنسانی بودنِ آن به معنای مادیبودنش نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! متأسفانه صوت آن مباحث معلوم نیست چه شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته نکات خوبی را مطرح میفرمایید. آری! در برزخ نزولی که روح، از مقام بالاتر وجود تکویناً به مرتبه نازلتر نزول میکند، نقصهایی محقق میشود که صورت این فرآیند، نزدیکی به شجره ممنوعه است که نماد عالَم کثرت میباشد عالمی که جامعیت ندارد و هرچیزی، چیزهای دیگر نیست. در حالیکه در مقام برتر یعنی در مقام جامعیت هر چیزی، چیزهای دیگری هم هست مثل نور سبز در نور بیرنگ. ولی در طیف نوری که از منشور عبور میکند نور سبز، شش نور دیگر نیست. در رابطه با حضور در عوالم مادون یعنی عالم اسفل السافلین و تجربه چنین حضوری خوب است به جواب سؤال شماره 30869 رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ابن عربی در فصّ «آدمی» روشن میکنند که حضرت حق انسان را نمایش اسمای حسنای خود نمود تا خود را تفصیلاً به نمایش بنشیند. به گفته جناب حافظ: «نظری کرد که بیند به جهان صورت خویش / خیمه در مزرعه آب و گِل آدم زد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست برای درک بودنی ماورای این بودنها، به غزل شمارهی 96 که اخیراً شرحی بر آن نوشته شد؛ رجوع شود. ذیلاً آن غزل خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید
غزل شمارهی 96
بودنی ماورای غمها و شادیها
باسمه تعالی
دی پیر میّ فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل ببر ز یاد
پیر میّ فروش که جایگاه و توانِ به حضورآوردنِ انسان را در هستی خود دارد، هستی و حضوری که انسان مستِ حضور «وجود» شود؛ او یعنی پیر میّ فروش گفت: با نوشیدن شرابِ حضور در محضر لایزال و بیکرانهی حضرت محبوب، میتوانی غم دل را از یاد ببری و ببینی که چگونه غم، جای و جایگاهی در زندگی ندارد، این وقتی است که شراب «وجود» و حضور به جان انسان نوشانده شود و انسان خود را در عالَم بقاء احساس کند.
گفتم به باد میدهدم باده، نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هرچه باد، باد
در جواب به توصیهی میّ فروش که مرا توصیه کرد تا خود را از نسبتهای ساختگی آزاد کنم و معلّق در دریای «وجود» باشم، گفتم: در آن صورت هیچ عنوانی و هویت مشخصی که بتوانم خود را با آن معنا کنم، نمیماند. زیرا در چنین حضوری همهچیز، حتی تشخص انسان در فنا و بینامی قرار میگیرد و گویا معلّق در فضایی خواهم شد که هیچ تکیهگاهی برایم نمیماند، مگر احساس وجود خود در بیتشخصیِ محض، و او گفت همین را قبول کن، هرچه میخواهد بشود. زیرا این نوع از «بودن» بهترین تجربه برای زیستن است در هر دو عالم.
سود و زیان و مایه، چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله، غمگین مباش و شاد
آری! در این نحوه بودن، هم سود و هم زیان و هم اصل سرمایه، که نسبتهای ما با این عالم است، همه از دست میروند. ولی برای بهدستآوردن آن نوع بودنِ معلّقِ در وجود، نه باید غمگین بود و نه شادمان، زیرا بودنی است فراسوی نیک و بد، وقتی اصیلترین نسبت که نسبت وجودیِ ما با حضرت محبوب است، باقی است و عینُالرّبطبودن خود را نسبت به او احساس کنیم که چگونه «فقیر إلی الله» هستیم و به چنین سرمایهای میبالیم.
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
اگر دل به هیچ، که همین دنیا و نسبتهای آن است، بدهی و خود را در عنوانهای دنیا و آرزوهایی که از آن ساختهای، جستجو نکنی؛ در جای و جایگاهی خود را قرار میدهی که تخت سلیمان هم به بادی برود و هیچ شود و تو میمانی و تنهاییهایت، زیرا خود را در شرابی که فوق غمها و شادیها است و عین بودن تو میباشد، نسپردی. پس خود را معطّل دلسپردن به هیچ مکن و گر نه از بودنی آنچنانی محروم میشوی.
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است
کوته کنیم قصّه که عمرت دراز باد
اگر در شرایطی هستی که دلبستگیهایت مانع پذیرش چنین پندِ حکیمانهای میشود، قصّه را کوتاه میکنیم، در عین آنکه آرزومندیم عمرت دراز باشد تا در ادامهی عمر، چنین فضایی را تجربه کنی و خود را به «هست» و «نیست» امور دنیایی و آرزوهایی که برای خود ساختهای، گره نزنی.
والسلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک طرف قضیه، حضرت ربّ العالمین هستند و ارائهی دین کاملی که به بشر عرضه شده، تا اگر انسانها خواستند حق را بشناسند و بدان عمل کنند، دستشان خالی نباشد. و طرف دیگر مردم هستند که باید با اختیار خود به آن دین رجوع کنند و در طول تاریخ کم و بیش این امر واقع شده و این اقتضای اختیار انسانها میباشد که خودشان راهِ حق را بیابند و بدان پایبند باشند. که رویهمرفته اینچنین شده و میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم کار درستی باشد. اساساً نباید به این امور دامن زد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خداوند است که جهان را اداره میکند. و برای سرنگونی نظام شاهنشاهی میتوان به این آیه فکر کرد: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا»و ما چون اهل دیاری را بخواهیم به کیفر گناه هلاک سازیم پیشوایان و متنعّمان آن شهر را امر کنیم آنها راه فسق در آن دیار پیش گیرند پس آنجا تنبیه و عقاب لزوم خواهد یافت، آن گاه همه را هلاک میسازیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت:
ای برادر عقل یک دم با خود آر
دم به دم در تو خزان است و بهار
بالاخره این نوع قبض و بسط ها در مسیر رجوع به حضرت حق پیش میآید؛ عمده همان صبر قرآنی است یعنی پایداری در وظایف حتی در مواقعی که انسان در قبض قرار دارد. تا انشاءالله آن صفای نهایی پیش آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود آن بندهی خدا باید به خودش کمک کند. کتاب «آشتی با خدا» با دلایل عقلی با این افراد سخن گفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سوپر من در بستر ارادهی معطوف به قدرت است و این غیر از شخصیتی است که سلحشوری او در عین دانایی و ایمان میباشد. امثال زورو اگرچه ممکن است وجوه مثبتی از خود نشان دهد، ولی همچنانکه عرض شد سیرهی ابراهیمیون در کنار سلحشوری، دعا و توکل میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید باید کار را با مبانی شروع بفرمایید. سیر مطالعاتی سایت چنین راهی را پیشنهاد میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان حضرت علی «علیهالسلام» را حقّ بداند و احساس کند عهدی پیشینی با او دارد، در واقع عهد قبل از ابدانی خود را تجربه میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه با رجوع به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» جواب این سؤال و جواب سؤال بعدی خود را مییابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است سری به بحث «با دعا در آغوش خدا» جلسهی ۶ و ۷ بر روی بنرِ سایت هست بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باید هرکس و هرکدام را در جای خود و در اندازهی خود جای داد در آن حدّ که خصومتی در میان نیاید و اگر جای محبت است، از آن غفلت نشود. ۲. به هر حال اگر هر کدام را در جای خود ببینیم و آنجا که جای محبت است از آن غفلت نکنیم، در مسیر سلوک موفق خواهیم بود. به گفتهی جناب حافظ: «روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث آن مفصل است. به نظرم بد نیست به شرحی که این حقیر از حدیث «عنوان بصری» داشتهام سری بزنید. آری! باید انسان به بصیرتی برسد که در آن بصیرت نور توحید و رجوع به خدا را در خود احساس کند و در دل آن بصیرت، به عملی که مطابق شریعت است دست بزند تا آن نور بالفعل گردد. ۲. اگر درسخواندن به دنبال بالفعلشدنِ استعدادها باشد، خوب است. موفق باشید
