بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6478
متن پرسش
سلام علیکم. من در آلمان زندگی میکنم و متاسفانه امکان خریدن کتابها و جزوات شما را ندارم. آیا من اجازه دارم که این کتابها را از سایت شما برداشته و استفاده کنم. التماس دعا و من الله التوفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که قبلاً نیز عرض شده است هرگونه استفاده به هر نحوی از مطالب سایت اعم از کتاب و جزوه و یادداشت ویژه و صوت بلامانع است و این سایت نه‌تنها هیچ اعتراضی نخواهد کرد بلکه استقبال هم می‌نماید و به همین جهت برنامه‌ی Word مطالب را هم در اختیار عزیزان قرار داده‌ایم تا بتوانند هر قسمت از آن مطالب را در هرجایی که خواستند یه هر اسمی که خواستند استفاده نمایند. موفق باشید
6477
متن پرسش
سلام اگر می شود فایل صوتی درس گفتارها در مدرسه فیضیه رو در سایت بزارید؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت
6476
متن پرسش
1. وظیفه ی یک طلبه درجامعه ی امروز چیست ؟ ( باتوجه به اینکه طلاب سربازامام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تلقی می شوند، ومسؤلیت خطیری برعهده ی شان است ) 2. آیاکسی که داعیه دار سربازی امام زمان علیه السلام است حتما باید در پایگاه بسیج حضور داشته وکارکند ؟ بنده دچار یک شبهه شده ام خواهشمندم شرح حال بسیج قبل وحال را بیان فرمایید . 3. حقیقت کسا ء چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- طلبه باید خوب درس بخواند تا بتواند اسلام را خوب بفهمد و در وقت مناسب مثل شهید مطهری خوب تبلیغ کند و به صورت کلی از جریان‌های کشور و دنیا نیز آن‌طور که رهبری اشاره می‌کنند بی‌خبر نباشد 2- مقام معظم رهبری فرمودند هستند کسانی که عضو رسمی بسیج نیستند ولی به جهت علاقه‌ای که به انقلاب و اهداف بسیج دارند، بسیجی‌اند. باید به شرایط خود بنگرید که آیا در موقعیتی هستید که در فعالیت‌های بسیج شرکت کنید و یا باید فعلاً درس بخوانید و وقت محدودی را اگر پیش آمد برای کارهای بسیج بگذارید. عمده توجه به جایگاه بسیج است که عبارت است از محل نیروهای آماده برای هرگونه فداکاری در راستای اهداف انقلاب 3- به متونی که در مورد تاریخ حدیث کساء سخن گفته‌اند رجوع فرمایید. در باره حدیث کسا سخن مختلف است: آیة الله مکارم شیرازی در توضیحى درباره حدیث کِسا در مفاتیح نوین می نویسد : اصل حدیث کِسا میان شیعه و اهل سنّت بسیار مشهور و معروف است و جاى هیچ گونه تردیدى نیست که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در منزل حضرت زهرا (علیها السلام)، و یا در خانه خودش زیر پارچه اى شبیه عبا قرار گرفت و حضرت على و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را زیر آن جاى داد و از آنان به عظمت و بزرگى یاد نمود و آن جمع را مصداق آیه: «اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛ همانا خداوند مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»، معرّفى کرد. موفق باشید
6474
متن پرسش
سلام.حضرت استاد درنوشتارهای شما این گونه بر می آید که دشمن اصلی جریان اهل بیت (ع)در ابتدای اسلام جریان ابوسفیان ومعاویه می باشند دربسیاری از کتابهای شما نظیر راز شدای امام حسین در قتلگاه ویا کتب مربوط به انقلاب اسلامی وحضرت صدیقه طاهره(ع)این را ابراز داشته اید وفرموده اید که با یدحساب ابوبکر و عمر وعثمان را از معاویه جدا کرد! آیا این فرموده شما تاکتیکی است برای نزدیکی وتقریب بیش از پیش بین شیعه واهل سنت است چون آنها حساسیتی که به خلفا ی 3گانه دارند به معاویه ندارند واز این رو می خواید این دریچه دیالوگ ومفاهمه را باز کنید ویا نه واقعا به این که خلفا بازی خورده جریان اموی هستند را باور دارید ؟ این با برخی از روایات که خلفا را عامل اصلی ومقصر اول و اولین کافران به رسول(ص)می دانند منافات داردواین چنین است که نفرتی که شیعیان به خلیفه دوم واول دارند شاید به معاویه ندارند آیا این کینه ونفرت صدچندان به خلفا اول وثانی از روی احساس است و واقعیت امر چیز دیگری است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حاصل مطالعات بنده در تاریخ اسلام همین‌طور است که شما از سخنان بنده برداشت کرده‌اید و این‌که ملاحظه می‌فرمایید اهل‌البیت«علیهم‌السلام» در عین انتقاد به خلفاء با آن‌ها مدارا می‌کردند را باید در همین موضوع دانست که به نظرم کتاب شریف «الغدیر» و یا کتاب‌های «امام شناسی» آیت‌اللّه طهرانی در این موارد کمک می‌کنند. ولی با این‌همه نباید از ظلم‌هایی که خلیفه‌ی دوم بدان اقدام کرد - هرچند از سر تحریک باشد- چشم پوشید. خطبه‌ی 162 نهج‌البلاغه نکاتی در راستای عدم غفلت از معاویه در مقایسه با خلفاء دارد. موفق باشید
6473
متن پرسش
سلام.حضرت استاد عرفایی که بنا به تاریخ وشواهد از لحاظ فقهی شیعه نبوده اند واز ائمه4 گانه اهل سنت تقلید می کرده اند( به عنوان مثال مولوی ومحی الدین وعطار و...) وبنا بر ادعای ما این عمل به شریعت وعبادت غلط است وطوری نیست که با نظام تکوین هم راستا شود پس چگونه این افراد که حتی (بنا به فرض)ابتداییات عباداتشان نظیر نماز وطهارت اشتباه می باشد توانسته اند به مراتب عالیه کشف وشهودبرسند.آیا فقه اهل سنت هم در دایره آنچیزی که درباب تقلید از فقیه وشدت وضعف نور شریعت فرمودید که دراحکام فقهی مشاهده می شود می دانید و آن احکام هم را داخل در حقیقتی که دارای شدت وضعف می باشد مانند نورخورشید می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذهنم هست که آیت‌اللّه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» فرموده بودند که آن‌ها از این جهت مستضعف بوده‌اند. به این معنا که در شرایطی قرار داشته‌اند که راهی برای تحقیق بهتر برایشان نبوده، مضافاً آن‌که فقه ائمه‌ی چهارگانه‌ی اهل سنت بیگانه از فقه ائمه نیست زیرا آن‌ها به طور مستقیم یا غیر مستقیم شاگرد امام صادق«علیه‌السلام» بوده‌اند و از این جهت شاید بتوان گفت با توجه به عقاید خوبی که عرفای اهل سنت در امور معرفتی دارند تا حدّی مشکل را حل کند. و این تازه در صورتی است که در مقام تقیه نبوده باشند. زیرا بعضی معتقدند آن‌ها شیعه بوده‌اند ولی مجبور بودند تقیه کنند. به طوری که یک بار عطّار را به جرم شیعه‌بودن از شهر هرات بیرون کردند. حال حساب کنید اگر پدر مولوی می‌خواست در هرات بماند چه بر سرش می‌آمد و لذا به طرف قونیه حرکت می‌کنند. موفق باشید
6472
متن پرسش
سلام.حضرت استاد شما چیزی به عنوان ذاتی وعرضی دین را که دکتر سروش در بسط تجربه نبوی عنوان می کنند را قبول دارید؟ به عنوان مثال سوره ی ابولهب ونزول ان را مثال می زنند که اگر ابولهب نبود ویا اصلا مومن بود دیگر این سوره در طعن ونفرین او نازل نمی شد وهیچ خللی هم به دین وارد نمی شود ویا مثلا تاثیر محیط زندگی پیامبر درنزول وحی که مثلا از مردم می خواهد که به آفرینش شتر دقت کنید که اگر این فضای حجاز نبود دیگر شتری نبود که داخل در وحی شود واز این قبیل؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از دکتر سروش که به‌کلّی وَحی را منکر است و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را همچون شاعر خوش قریحه‌ای می‌داند که این آیات را گفته، غیر از این انتظار نیست که به هر بهانه‌ای کفر خود را اظهار کند. در حالی‌که قرآن یک حقیقت آسمانی است که در ظرف‌های مختلف ظهور می‌کند و این حادثه‌ها صرفاً حادثه نیست بلکه ظرف حقیقت قرآن است مثل آن‌که چشم شما ظرف ظهور قوه‌ی بینایی شما است، حالا می‌شود کسی بگوید چشم عرض ذاتی انسان است در حالی‌که نفس انسان با همین اعضاء، قوای خود را ظهور می‌دهد و به کمال می‌رسد. این سخنان دکتر سروش حکایت از آن دارد که او حقیقتی برای قرآن قائل نیست. موفق باشید
6471
متن پرسش
سلام.حضرت استاد مدت زمانی دراز است که راجع به بسط عدالت در تمدن مهدوی(ع) می اندیشم.وگمانم این است که این ارزش وبسط آن در حکومت مهدوی غیر از آن مفهوم ساده واولیه ای است که در اذهان نقش بسته وتصور می کنند.به عنوان مثال اگر زمینی در قرن ها قبل توسط شخصی غصب شده است وبه ورثه رسیده ودر حال حاضر یک مکان ارزشمند ومفید برای جامعه وحتی مسجد ساخته شده است به نظر حقیر عدالت حکم می کند که این زمین به صاحبان اصلی اش برگردانده شود ومثلا اگر در پی ریزی یک بنا ودر ساختن آن حتی شنی غیرعادلانه دراین بنا استفاده شده ویا حق یک کارگر ساده یک روز در آنجا ضایع شده این بنا براساس وپایه ی عدالت اصل بنا نشده است و وجودش به یک نحو شرعی نیست وبا نظام تکوین هم خوانی ندارد.وبنابراین دربسط ارزش عدالت به دست یداللهی مهدی (ع) باید نابود شود.حالا با بسط این مثال های ساده می توان نتیجه گرفت این تمدن مدرن وهرتمدن شبیه به این که از ابتدا با چپاول منابع وثروت از طبیعت وانسان ها به نامشروع وظلم به خود ودیگران که کلان آن کفر والحاد است منافی عدالت می باشد ومسلما مهدی(ع) نباید با تکیه برحتی ذره ای از این تمدن الحادی که ریشه ی تاریخ آن به ابتدای نزاع جبهه ی حق وباطل است تمدن عظیم خود را بنا کند ومسلما باید جهانی دیگر با زیربنای توحید وروبنای عدالت از نو ساخته شود ویک دگرگونی عظیم اتفاق بیفتد که شاید تصورآن هم بسیار دشوار باشد. می خواستم نظر شما را دراین باره بدانم واینکه این نگرش تا چه حدی صحیح است وتاچه حد نگاهی افراطی وغیر واقعی نسبت به تمدن مهدوی (ع)وبسط این ارزش مهجور می باشد.؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نه‌تنها هیچ افراطی در این نگرش نیست بلکه این اولین شرط تجلی انوار غیب توسط آن موجود مقدس است که واسطه‌ی فیض بین ارض و سماء است و تازه وسعت عدالتی که جهان ظرفیت آن را دارد بسیار بالاتر از عدالت اقتصادی است. خوشا به حال آن‌ها که می‌فهمند این جهان چه ظرفیت فوق‌العاده‌ای دارد و بدین لحاظ در ذیل تبعیت از ولّی فقیه زمان ،منتظر آن حضرت هستند و سعی می‌کنند بین علم و عملشان تخلفی نباشد و آنچه را حق می‌دانند سعی می‌کنند در عمل بدان مقید باشند. موفق باشید
6470
متن پرسش
سلام علیکم من نویسنده سوال 6363 هستم . وقتی محیط بد دانشگاه رو میبینم انگار بیشتر یاد امام زمانم میفتم از لحظه ورود حال خوبی ندارم ... ولی این موقعیت بد روی حجابم هیچ اثری نگذاشته ولی روی روابطم با مردان بیشتر نگران هستم نمی دانم تا چه حد میتوانم رابطه داشته باشم یعنی تا چه حد اجازه دارم احتیاج بیشتری به راهنمایی دارم ...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه سعی کنید با نامحرم مرتبط نباشید افق حضور در عوالم غیب و قیامت و نزدیکی به وجود مقدس حضرت صاحب ‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» برایتان گشوده‌تر است. ما فقط در حدّی که ضرورت دارد باید با نامحرم صحبت کنیم تا عالَم دینی ما برایمان حفظ شود. موفق باشید
6469
متن پرسش
سلام.استاد آن جوانی که پیامبر(ص) بعد از نماز صبح مشاهده کردند وحال عجیبی داشتند چه شخصیتی می باشندشما در برخی از کتب فرمودید زیدبن حارثه ودربرخی دیگر حارثه بن زید ودربرخی آمده مالک بن حارثه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات شیعه یعنی در کافی عنوانش هست «حارثة بن مالک» ولی در روایات اهل سنت «زید بن حارثه» آمده. موفق باشید
6468
متن پرسش
سلام.با توجه به این که فرمودید درپاسخ یکی از پرسش ها که بعد از بالا رفتن این عالم ماده طبق حرکت جوهری وبرپایی قیامت بازهم خداوند بنا بر اقتضای فیاضیت وخلاقیت شان باز عالم ماده ای برپا می کنند واین سیر ادامه دارد! چند سوال برای بنده پیش آمد. 1.اگراین طورباشد عالم ماده ای که قرار است خلق شوند چه فرقی با این عالم می کنند؟ومگر این عالم ماده احسن نیست واگر قرار باشد عالم ماده ی دیگری برپا شود از این عالم بهتر است که با احسن بودن تناقض دارد؟ویا مانند همین است که چه فایده ای مترتب است وتکرار پیش می آید .واگر فیض خدا ونور حضرت حق همواره می تابد بر ظرف مستعد پس چرا همین جا این افراد عالم ماده ظهور نمی کنند ومتجلی نمی شوند؟ 2.با فرض اینکه عالم ماده ای جدید برپا می شود آیا عوالم غیب هم به تناسب تغییرمی کنند؟وحقایق متفاوت است؟ومثلا وسیله هدایت موجودات غیر قرآن است ؟ومثلا پیامبران وائمه غیر اینانند؟ 3.عالم ماده فعلی اولین عالم است آخرین عالم است یا نه؟اصلا ممکن است درعرض این عالم ماده عوالم ماده دیگر تابی نهایت موجود باشند چون تقدم وتاخر که برای خدا وجود ندارد وبرای ایجاد این عالم ماده هم ترجیحی حداقل نمی بینیم چون با دیگر عالم ماده ای که قرار است تشکیل شود آشنایی لازم را نداریم؟ کلا با این موضوع خیلی کلنجار رفتم وچه بسیار متحیر شدم. متشکرم که جوابی بدهید تا کمی از تحیرم کم شود. موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب را باید در مباحث برهان صدیقین دنبال کنید که حضرت حق، فیاض علی الاطلاق است و تجلی تعطیل‌بردار نیست به‌خصوص که در روایت داریم . ابو حمزه ثمالى گفت از حضرت زین العابدین علیه السّلام شنیدم میفرمود خداوند محمّد و علی و پاک فرزندانش را از نور عظمت خود آفرید و آنها را بصورت شبح قرار داد قبل از آفرینش مخلوقات سپس فرمود تو خیال میکنى خداوند جز شما چیزى نیافریده بخدا سوگند هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفرید که تو در آخرین عالم قرار گرفته‏اى. « ُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاکُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِم‏ »، بدین معنا که با هر آدمی عالمی شروع شده و بعد به انتها رسیده و باز عالمی دیگر و آدمی دیگر. با دنبال‌کردن مباحث برهان صدیقین همه‌ی بندهای سؤال‌تان برایتان روشن می‌شود. إن‌شاءاللّه دنبال‌کردن این مباحث نه‌تنها از حیرتتان بکاهد بلکه وارد عالَمی از معرفت بکند که به دنبالش بوده‌اید. موفق باشید
6465
متن پرسش
سلام.حضرت استاد باتوجه به این که بشر امروز می خواهد خود را جایگزین خالق مطلق کند ودر نظام احسن او تغییر بدهد وبه بهانه ی این که اگر ما بتوانیم کاری را انجام دهیم که بتوانیم از عالم بیشترین استفاده را انجام بدهیم ونقائص مخلوقات رابرطرفکنیم!.آنها با این گونه مسائل اذهان جهان را متقاعد می کنند.سوال اینجاست علمی که امروزه به عنوان ژنتیک وشبیه سازی مطرح شده درجهان که می توانند حیوانی ایجاد کنند با مشخصات خاص ویا حتی انسانی با خصوصیت جسمی واخلاقی خاص واین گونه نظام احسن را می خواهند غیر احسن جلوه دهند وبه نوعی مصداق فریب کاری شیطان است که در آیه119 نساء شیطان تا جایی انسان را گمراه می کند که گوش چهارپایان را سوراخ کنند وخلقت خدا را تغییر دهند.حالا آیا این به ظاهر علم که نقاط مشخصی از تفکر الهی را هدف گرفته است را می توان آموخت وترویج داد وبه نوعی به آن در خود ایران افتخار کرد انقلاب اسلامی که داعیه خرق حجب ظلمانی مدرنیته وغرب را دارد آیا جایز است به عنوان پیشرفت علمی مساله شبیه سازی و..را به شکل خیلی به روز ادامه دهد وازآن بدتر به آن افتخار کند چون در جهان این به عنوان یک ارزش علمی شناخته می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید ما نباید شروع‌کننده‌ی این نوع کارها باشیم ولی ظاهراً ما امروز با مشکل دیگری روبه‌رو هستیم که دنیا شروع به این دست‌کارهای کرده . شاید علم به این کارها جهت خنثی‌کردن و یا نجات‌دادن خود از این دست‌کاری‌ها لازم است. بنده این‌گونه کار آقایان را در شبیه‌سازی توجیه کردم وگرنه طبیعت در حالت عادی ظرفیت آن را دارد که بهترین نتیجه را به ما بدهد آن‌طور که قرآن می‌گوید: «وَ مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیر». (کار) کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبیت(ملکات انسانى در) روح خود، انفاق مى‏کنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد کافى بهره گیرد،) و میوه خود را دو چندان دهد(که همیشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست. (بقره .آیه265) موفق باشید
6464
متن پرسش
بسم اله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیزم ما با دوستان جلسه بحثی داریم وقتی در باره ایات قر ان از تفسیر نمو نه و المیزان استفاده می کنیم نکاتی به ذهن من می خورد که در هیچ یک این دو نیست ولی احساس می کنم درست است و با مبانی دینی و قر انی که می شناسم منا فات ندارد حال ایا عنوان کردن ان برای دوستان مصداق تفسیر به رای است با توجه به این که با این که مطالعاتی دارم و از شما و دیگر بزرگان استقاده فراوانی کرده ام ولی چنین نیست به همه ایات و علوم قرانی تسلط داشته باشم.با کمال تشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این لطف خدا است و نه‌تنها تفسیر به رأی نیست بلکه نتیجه‌ی تدبّر در قرآن است چون همان‌طور که می‌فرمایید مطابق مبانی دینی و قرآن برداشت کرده‌اید. موفق باشید
6461
متن پرسش
باسلام پیروی سوال 6382 علاوه بر کتب معرفی شده آیا در صورت اطلاع، کتابِ قطور "یررسی و تحلیل نهضت امام خمینی ره " از سیدحمید روحانی مفید می باشد؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور جهت آگاهی از جریان‌های 41 تا 43 بسیار مفید است. موفق باشید
6460
متن پرسش
باسلام لطفا سایتها و منابعی معتبر برای پیگیری اخبار سیاسی روز ایران معرفی کنید چون در اخبار صداوسیما همه مطالب گفته نمیشود. مثلا قضیه روزنامه بهار آمد و رفت و ما نفهمیدیم متن آن چه بود و امثال این حوادث که کم نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم همین گله را از صدا و سیما و حتی سایت‌های مذهبی دارم رویهم‌رفته بنده به چندین سایت و روزنامه سر می‌زنم تا مطالبی دستم بیاید. کیهان، رجانیوز، فردا، 9 دی، تحلیل... و خبرگذاری فارس وتابناک وباشگاه خبر نگاران و نکات پرس و... همه‌ی این‌ها را سر می‌زنم. موفق باشید
6457
متن پرسش
سلام استاد. بنده طلبه هستم و متاسفانه خیلی از نظر تجزیه و ترکیب مشکل دارم. بحث‌های صرف و نحو را تا حد متوسط بلدم اما نمی توانم جملات عربی بدون اعراب را اعراب گذاری کنم و این باعث شده خیلی ناراحت بشم. بنده کتب شهید مطهری-کتب شما-کتب استادصفایی-استادمصباح-سخنان آقا و امام خمینی و خیلی کتب غرب شناسی و... را خوندم و سخنرانی های استاد پناهیان و امثالهم رو هم همیشه گوش میدم. راستش نمیدونم مغرور هستم یا نه ولی وقتی می‌بینم بنده در اقناع جوانان از فلان روحانی که صرف و نحو قوی هم دارد موفق تر هستم احساس می‌کنم اگه کتب فارسی برخی ازعلمای با بصیرت رو دنبال کنم فهم دینی بنده هم قوی خواهد شد درضمن بنده می خواهم بیشتر همّ و غمّ خود را برای تبلیغ دربین نوجوانان و کودکان خرج کنم و این اقشار خیلی با عربی سروکار ندارند. به نظر شما بنده عربی رو در چه حدی کار کنم؟ به نظرتون امام زمان از دست بنده ناراحت هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم سعی کنید تا دیر نشده به عنوان طلبه وقت بیشتری روی ادبیات عرب بگذارید حتی اگر با سی‌دی هم شده دروسی را که گذرانده‌اید، برگردید دوباره کار کنید. برای ادامه‌ی کار نیاز به متون عربی دارید. موفق باشید
6456
متن پرسش
سلام، نظرتون در مورد اغما یا کمای بیماران چیست؟در این حالت روح انسان چه شرایطی داره؟و فرقش با خواب و مرگ چیه؟ مادر بزرگم 85 سالشه و الآن تو کما هست.احساس می کنم روحش بلا تکلیفه.شما چه دعایی برای شفای این بیماران می کنید. ان شاء الله خدا همه ی بیمارن رو شفا بده. خیلی ممنون از وقتی که برای پاسخ به سوالات اختصاص می دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کُما از نظر ما کُما است، او در آن حال در پیش خودش است. دعای عدیله را بالای سرشان بخوانید. موفق باشید
6455
متن پرسش
با سلام.آیا این درست است که بگوییم چون انسان نمی تواند ذات خداوند را درک کند،اساسا نمی تواند ذات هیچ چیزی را درک کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ذات خداوند را هیچ‌کس نمی‌تواند درک کند ولی اسماء و صفات الهی در عالم تجلی کرده. پس با نظر به اسماء الهی و صفات الهی می‌توانیم با کمالات حضرت حق آشنا شویم. موفق باشید
6454
متن پرسش
سلام بر استاد ارجمند - با توجه به علقه ای که بین روح و جسم حتی پس از مرگ وجود دارد و روح حالات جسم را درک می کند آیا اهدا اعضا افرادی که مرگ مغزی شد ه اند، به روح آنان فشار وار نمی کند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً نیز عرایضی در این مورد داشته‌ام. بنده با نظر شما موافقم. موفق باشید
6453
متن پرسش
با سلام و احترام استاد بنده اکثر کتاب های شما را مطالعه کرده ام ولی هنوز برایمن این سوال حل نشده که در ساخت یک تمدن باید از کجا شروع کرد؟ آیا باید فلسفه را زیر بنای شروع یک عالم و تمدن دانست یا اینکه آنچه بر قلم و فکر فیلسوفان جاری می شود پس از شروع فرایند تمدن سازی است؟ ساده تر بپرسم اینکه آیا برای ساخت تمدن جدید(غربی یا اسلامی یا ... ) باید به صورت دستور کار اداری (!) منتظر فعالیت باشیم؟ یا اینکه تا فلسفه ی آن تمدن و تفکر تدوین نشده باشد نمیشود به ساخت تمدن فکر کرد؟ خواهشا ارجاع به کتاب ندهیدو در صورت امکان توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ساختن یک تمدن هرگز بخشنامه و دستور از بالا کار نیست. باید یک ملت بتواند تصوری اجمالی از تمدنی که می‌خواهد بسازد در خود ایجاد کند و آرام‌آرام در طی یک فرایند دویست‌ساله آن را در زندگی به تفصیل آورد و فلسفه مثل هر تفکر دیگری پشتوانه‌ی آن آرمانی خواهد بود که آن ملت در صدد رسیدن به آن است. همین‌طور که امروزه در کشور ملاحظه می‌کنید نیروهای مذهبی هرکدام از وجهی برای تغییر سبک زندگی غربی در حال فکرکردن‌ هستند و این همان شروعی است که باید می‌شد و هرکس باید تلاش کند از تاریخی که شروع شده عقب نیفتد چه از جهت تئوریک و چه از جهت عمل. در هرحال باید در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» تأمل شود و این‌که می‌فرمایید ارجاع به کتاب ندهم معلوم است می‌خواهید بدون فکر طولانی به تصور درستی نسبت به تمدن اسلامی فکر کنید و این محال است. موفق باشید
6452
متن پرسش
با سلام و درود خدمت جناب عالی سوالی داشتم که خواهشمندم که در صورت امکان به تفصیل پاسخ دهید. نظر شما درباره رضا داوری اردکانی چیست؟ آیا در مبانی نقد غرب و نگاه به مدرنیته تفاوتی در نظر شما هست؟ در نگاه به آینده و راه برون رفت نظر شما و ایشان یکی هست یا خیر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم جناب آقای دکتر داوری جایگاه ارزشمندی در فضای نظام اسلامی دارند و با نظر به رویکردی که انقلاب اسلامی نسبت به عبور از غرب دارد، تفکر ایشان در نقد غرب قابل ستایش است. با توجه به روحی که حضرت امام در عبور از غرب به تاریخ ما داد بنده جهت تفصیل آن روح به جناب آقای دکتر داوری رجوع کردم و بهرهای زیادی بردم و ایشان را نه‌تنها فیلسوفی یافتم که در نقد غرب بسیار موفق است بلکه با دیدن کتاب « انقلاب اسلامى و وضع کنونى عالم‏.» او را شیعه‌ای یافتم که دغدغه‌ی موفقیت انقلاب اسلامی جهت ساختن نظامی غیر از نظام غربی دارد. با این‌همه همواره بنده ایشان را در نسبت با انقلاب اسلامی ارزیابی می‌کنم و این‌طور نیست که مطلقاً همه‌ی آنچه ایشان فرموده‌اند را پذیرفته باشم، هرچند معتقدم دکتر داوری یک‌پارچه فکر است و فکر می‌کنم هرگز او نمی‌تواند فکر نکند. نمی‌دانم دکتر داوری در رابطه با حضور حکمت صدرایی برای ادامه‌ی انقلاب چقدر با بنده موافق است؟ زیرا احساس می‌کنم او فلسفه را وجهی از دینداری نمی‌داند حتی فلسفه‌ی صدرایی را، در حالی‌که به نظر بنده حکمت متعالیه؛ تفکری است در ذیل دین اسلام و فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام». چقدر خوب بود اگر مذهبی‌های ما که می‌خواهند اهل تفکر باشند با اندیشه‌ی دکتر داوری آشنا بودند. موفق باشید
6451
متن پرسش
آیا هم اکنون کسانی هستند که مانند هایدگر دغدغه سیره تکنولوژی بر بشر را داشته باشند و راهکار هم داشته باشند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هایدگر راهی را گشود که امروز متفکران زیادی در دنیا در این رابطه فکر می‌کنند. موفق باشید
6450
متن پرسش
سلام ایا تهذیب نفس حتما باید زیر نظر استاد باشد؟ ایا راهکار دیگری برای این کار وجود دارد؟چگونه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم انسان زیر نظر استادی مطمئن به تهذیب نفس بپردازد بهتر است ولی با توجه به سخن آیت‌اللّه بهجت«رحمة‌‌اللّه‌علیه» که فرمودند: علم تو استاد تو است، می‌توان با نظر به علمی که در این مورد دارید راه افتاد که بنده در آن جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه‌بهجت«رحمة‌اللّه‌علیه» عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید
6449
متن پرسش
ضمن سلام ، آیا به نظر مطلوبه که یک خبرگزاری اشتباهات و کارهای نادرست فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی و ... مربوط به دولت روحانی را کاملا منطقی و کارشناسی شده گوشزد کند یا خیر فعلا باید سکوت کرد ؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است بیکارید که چنین حساسیت‌هایی دارید! ما در تاریخ دیگری قرار داریم ماوراء چنین حرف‌هایی. حال یا عده‌ای از این‌افرادگذشته‌ی خود را بازخوانی می‌کنند و به روحی که انقلاب اسلامی در خود دارد می‌پیوندند و یا تکلیفشان را با انقلاب معلوم می‌کنند. مولوی چقدر زیبا می‌گوید: مولوى در رابطه با این‏که عده ‏اى همواره کار زیاد ‏کنند و مردم را از کار اصلى خود باز مى‏دارند داستان کُره اسبى را به میان مى‏آورد که در حال آب‏خوردن بود تا تشنگى خود را رفع کند و صاحب اسب‏ها که با سوت‏زدن مانع آب‏خوردن آن کره اسب مى‏شد و نتیجه مى‏گیرد همواره از این کارافزاها بوده و هستند، تو کار خود را انجام بده. مى‏گوید: گفت مادر، تا جهان بوده است از این‏ کار افزایان، بُدند اندر زمین‏ هین تو کار خویش کن اى ارجمند زود، کایشان ریشِ خود بَر مى‏کَنند وقتْ تنگ و مى‏رود آبِ فراخ‏ پیش از آن کز هجر گردى شاخ‏ شاخ‏ شهره کهریزى‏ست پر، آبِ حیات‏ آب کَش، تا بَر دَمَد از تو نبات‏ آبِ خضر از جوى نطق اولیاء مى‏خوریم اى تشنة غافل بیا ما چو آن کُرّه، هم آب جو خوریم‏ سوى آن وسواس طاعن ننگریم‏ وقتى انسان متوجه شد کارافزایانِ عالَم دام‏هایى براى زندگى ما پهن کرده ‏اند، راه خود را پیدا کرده‏ ایم. و فرصت را جهت نوشیدن آب زندگانى از دست نمى‏دهیم‏ . موفق باشید
6447
متن پرسش
با سلام و احترام. نظر حضرتعالی راجع به این مطلب که در صفحه ی فیسبوک آقای دکتر جباری درج شده است چیست ؟ شما با آقای جباری موافقید یا با آن استاد فقه یا ... ؟ "این گفتگو را شبی در منزل یکی از اقوام داشتم. طرفین گفتگوی من دو نفر بودند. یکی استاد حقوق جزا، و دیگری استاد فقه و حقوق اسلامی بود. ..................................................................... استاد فقه: مشکل اغلب فقیهان فعلی ما این است که مبانی «کلامی» محکمی ندارند و با کلام آشنایی عمیقی ندارند. من: اما من فکر میکنم مشکل «فقه» ما این است که اساساً مبتنی بر «کلام» است. استاد حقوق جزا: یعنی شما معتقدید فقه نباید بر کلام استوار باشد؟ من: بله. کلام، مبنای خوبی برای فقه نیست. استاد فقه: اگر کلام را از فقه بگیریم، دچار اخباری گری میشویم! من: به جای کلام، باید عرفان و تصوف اسلامی را مبنای فقه قرار دهیم. استاد فقه: چرا عرفان؟ عرفان که اساساً شهودی است! استاد حقوق: شما که برای «عقل» در اجتهاد، جایگاه خاصی قائل هستید، چرا عرفان را مبنا قرار میدهید؟ عرفان که شهودی است و عقل ستیز! من: این یک تصور غلط و ناصوابی است که درباره عرفان وجود دارد. منشأ آن هم تفسیر مستشرقین از عرفان است. عرفانی که ما می شناسیم، نه تنها عقل ستیز نیست، بل مرتبه ای از عقل را نشان میدهد که «کز ثباتش خلق گردد خیره سر» استاد فقه: چرا با کلام مخالف هستید؟ من با کلام مخالف نیستم. من با مبنا قرار دادن کلام برای فقه مخالفم. استاد حقوق: کلام میکوشد یک تبیین عقلی از اصول دین دست دهد. من: من با عقلی که در کلام مبنای فقه قرار میگیرد مشکل دارم. این عقل، ماهیتاً یونانی است. استاد فقه: عقل عرفانی چگونه ماهیتی دارد؟ من: عقل عرفانی ماهیت شرقی و ایرانی - اسلامی دارد. استاد فقه: مگر ماهیت عقل با جغرافیا تعیین میشود؟ من: عقل، اساساً یک ماهیت تاریخی دارد و هر قومی تاریخ خودش را دارد... . . . این گفتگو دو ساعت طول کشید و بدون هیچ تکفیر و نزاعی به پایان رسید."
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مناظره‌ی بی‌حاصلی است زیرا کلام را در مقابل عرفان قراردادن و بعد دعوا کنیم که کدام باید مبنای فقه باشد؛ پر است از حاشیه‌های وَهمی. امروز کلام ما شدیداً به فلسفه‌ی حکمت متعالیه نزدیک است و حکمت متعالیه شدیداً به عرفان نزدیک می‌باشد و آنچه ما در آینده شاهد آن خواهیم بود فقهی است با روحیه‌ی حضرت روح اللّه. مگر ملاحظه نفرمودید چگونه آیت‌اللّه بهجت در عین فقیه‌بودن چقدر خوب حکمت متعالیه و عرفان نظری را می‌شناختند؟ واقعیاتی که در حال وقوع است چیز دیگری است ماوراء مناظره‌ای که مطرح فرموده‌اید. موفق باشید
6445
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد عزیز: مطلبی بسیار زیبا در وبلاگ "تو فقط لیلی باش" دیدم. حیفم آمد خوانندگان سایت شما بی نصیب بمانند. اگر صلاح دانستید آن را منتشر و نظرتان را هم در مورد آن بیان فرمایید. التماس دعا دارم. آدرس مطلب: http://womanart.blogfa.com/post/51 آدرس تکمیل این مطلب: http://womanart.blogfa.com/post/52 ماموریت زیبای من ... امروز که اومدم و اون دوتا نظر دیشب رو دیدم، هم خنده ام گرفت و هم دلم به حال چنین آدمهایی سوخت ... متاسفانه توی کامنتهای خصوصی خیلی از این دست افاضات هست که من دیگه نخونده دیلیتشون میکنم ... اما خیلیها هستند که حقیقتا نمی تونند درک کنند که من چرا با توجه به تحصیلکرده بودنم قبول کرده ام که با افتخار، تمام وقتم رو برای خونه و زندگیم بذارم. به این یکی توجه کنید: " ... از سبک نوشتن و اداره وبلاگت معلومه آدم خلاقی هستی. از اینهمه تسلطتت به ایات و احادیث و استفاده بجا و مناسب ازشون هم معلومه هوش و حافظت از حد نرمال بالاتره ... مومن و محجبه هم هستی و توی این نظام خرت میره ... مدرک دانشگاه تهران رو هم داری که همه جا روی دست میبرنش! ... هر جور حساب کنی برای آدمی مثل تو کار پیدا کردن مثل آب خوردنه. من نمیتونم بفهمم چرا خودت رو اسیر خونه کرده ای؟ ... من اگه جای تو بودم پادشاهی میکردم برای خودم، همسرداری سیخی چنده؟! ... اون مال زنهای دوره قجره که مجبور بودن نونشونو از دست شوهرشون بگیرن. نه مال زن قرن 21 که خودش یه پا مرده! ... ... به خدا من مزاحم نیستم. فقط دوست دارم بدونم چرا این کار رو میکنی؟ اگه دلیلت قانع کننده باشه قول میدم کارم رو ول کنم و بچسبم به خونه و زندگیم و همسرداریم ... فقط خواهش میکنم جوابم رو بده ... شاید این سوال خیلیها باشه و تو بتونی بهشون کمک کنی ... " فکر میکنم حالا وقتشه که دلیل اصلی توی خونه موندنم رو بگم. شاید به درد کسانیکه که حقیقتاً دنبال حقیقتند بخوره و مثل من تکلیفشون رو روشن کنه: دیگه فکر کنم همه تون بدونید که من هم تا چند ماه قبل علیرغم توی خونه بودن، به این کار اعتقادی نداشتم و صرفاً به خاطر اینکه همسرجان دوست نداشت بیرون کار کنم، سر کار نمیرفتم. اما این که دقیقاً چی شد که نظرم عوض شد و این نگاه جهادی رو به ماجرا پیدا کردم رو تا حالا براتون نگفته بودم ... اواخر دی ماه بود. در ادامه تحقیقات برای کتابم، رسیدم به جنگ احد ... فکر کنم همه تون بدونید که جنگ احد تنها غزوه در صدر اسلام هست که مسلمانها توش شکست خوردند. اونهم یک شکست خییییلی فجیع! ... اما عجیب اینجاست که مسلمانها اولش با وجود تمام سختیها و کم بودن نیرو و تجهیزاتشون، بر مشرکین پیروز شدند. و درست وقتی پیروزیشون حتمی بود و مشرکین داشتند فرار میکردند و وقت تقسیم غنایم بود، ضربه نابود کننده به اونها وارد شد. میدونین از کجا؟ پشت میدان جنگ یه تپه بود به نام تپه احد. این تپه موقعیت استراتژیکی داشت و دست هرکس می افتاد میتونست به میدان جنگ مسلط بشه. اول اون تپه دست مسلمانها بود. پیامبر با درایت آسمانیشون این نکته رو فهمیدند و 50 نفر از نیروهای زبده رو مامور مراقبت از این تپه کردند و گفتند: شما باید همینجا بمونید و از این تپه مراقبت کنید. جهاد شما در میدان نبرد نیست، بلکه اینه که هر طور شده نذارید این تپه به دست دشمن بیفته. برای همین هر اتفاقی که برای ما افتاد، چه پیروز بشیم و چه شکست بخوریم و حتی اگه همه مون کشته بشیم، شما باید از جاتون تکون نخورید و این تپه رو حفظ کنید. فهمیدید؟ همه گفتن: بععععله یا رسول الله. شما از ما جون بخواین! برین خیالتون راحت باشه که ما همینجا هستیم و مثل تخم چشممون از این تپه مراقبت میکنیم! ... اما افسوس که این فقط در حد حرف بود. وقتی مسلمانها پیروز شدند و مشرکین فرار کردند، وقت تقسیم غنایم شد. اونها از دور میدیدند که همه داشتن تند و تند سهمشون رو از غنائم برمیداشتند و سر اینها بی کلاه مونده بود ... و این شد که دهنها آب افتاد و زمزمه ها شروع شد: _ این دیگه چه جور جهادیه که ما باید اینجا وایسیم و بقیه برن وسط میدون و حالش رو ببرن؟ ... پس سهم ما چی میشه؟ مگه ما مسلمون نیستیم؟ ... حتی شاید بعضیها گفتن: بریم بابا، کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من! ;0) ... و این شد که بیشترشون ول کردن و رفتن دنبال مال دنیا و فقط فرمانده شون موند با چند نفر معدود که گفتن: پیامبر اینجا رو به ما سپردن. پس از اینجا تکون نمیخوریم، تا وقتیکه خودشون بیان و بگن دیگه کافیه! اینجا بود که یکی از فرماندهان مشرکین به نام خالد بن ولید - که از همون اول از دور حواسش به این تپه بود - از فرصت استفاده کرد و با نیروهاش حمله کرد و اون چند نفری که مونده بودند رو به شهادت رسوند و تپه رو تصرف کرد. و بعد اون سپاه تازه نفس از پشت سر به مسلمانهای از همه جا بیخبر که داشتند بغل بغل غنیمت جمع میکردند، حمله کردند ... و این شد سرآغاز شکست تاریخی مسلمانها و شهادت حضرت حمزه ... و تا یک قدمی شهادت پیش رفتن پیامبر مهربانیها، طوری که دندان مبارکشون شکست ... و بیش از 90 زخم برداشتن حضرت امیر و کلی ماجرای دلخراش دیگه. همه ش به خاطر اینکه چند نفر فکر کردند عقلشون بهتر از پیامبری میرسه، که با آسمانها در ارتباطه و از حقیقت هر چیز آگاهه ... پیامبری که خداوند به صراحت در وصفشون گفته: و ما ینطق عن الهوی . ان هو الا وحی یوحی و او هیچ سخنی را از روی میل و سلیقه خودش نمیگوید، و تمام سخنانش وحی الهیست که بر قلبش الهام میگردد ... چند لحظه چشمهام رو بستم و در دلم گفتم: عجب آدمای پستی بودن! آخه مگه ممکنه آدم از زبون پیامبرش بشنوه که شما جهادت اینه که همینجا بایستی و هر اتفاقی افتاد از جات جم نخوری، بعد به همین سادگی مطابق نظر خودش عمل بکنه، و د برو که رفتی؟! تا چند روز ذهنم درگیر این ماجرا بود و هرچی بد و بیراه بلد بودم از ورای تاریخ نثارشون میکردم و خیالم راحت بود که اگه من جای اونها بودم جزو همونهایی میشدم که موندن و به جهادشون وفادار موندن. در همین خیال خوش بودم که یک روز وقتی داشتم به خودم و زندگیم فکر میکردم، ناگهان همه چیز مثل تکه های پازل سر جای خودش قرار گرفت و تمام هارت و پورتهام رو باطل کرد. چی؟ یه جمله خییییلی معروف که هرکدوممون هزار بار شنیدیمش : اینکه یادم اومد که پیامبر به من بعنوان یک زن مسلمان فرموده اند: " جهاد المرء حسن التبعل " جهاد زن خوب همسرداری کردن است ... یعنی گفتن: ای خانم رضوان! شما از طرف من مامور این بخش از دنیای اسلامی. تپه احد شما این خونه و زندگی شماست و این همسرجان که باید به بهترین نحو براش همسری کنی ... تپه احد شما قلب همسرته که باید مراقب باشی همیشه فقط و فقط در تصرف عشق الهیش به تو باشه و کاری کنی که هیچ جا و هیچ کس رو به بودن توی این خونه و در کنار تو ترجیح نده ... سرت رو بالا بگیر و با افتخار برای انجام این ماموریت مهم تلاش کن. چون اگه موفق بشی، این خونه به یک دژ نفوذ ناپذیر تبدیل میشه که من دیگه خیالم راحته که دشمن از طریق آدمهای این خونه، کاری از پیش نمی بره ... و حالا من با تمام هوشم، با تمام خلاقیتم، با مدرک دانشگاه تهرانم و با هر نعمتی که خدا بهم داده، ایستاده ام و با افتخار از تپه احد زیبایی که پیامبرم به من سپرده اند، مراقبت میکنم ... و افتخار میکنم که تمام تمرکزم و توانم رو در خدمت اجرای ماموریتی گذاشته ام که از لبان مبارکشون خطاب به شخص من صادر شده ... و عاجزانه از خدا میخوام که اونقدر دنیا دوست نباشم، که به طمع جمع مال و عنوان و مدارج بالای علمی محل ماموریتم رو ترک کنم ... **** حقیقت اینه که اگه افق دیدمون رو یک کم بالاتر بیایم، می بینیم که هرکدوم از خانه های دنیای اسلام یک تپه احده، و یک موقعیت استراتژیک. که اگه درست حفظ بشه و دشمن نتونه بهش نفوذ کنه شکست دادن اسلام محاله. چون توی اون خونه انسانهای متعادل و از همه لحاظ تامین شده ای بار میان که دیگه نقطه ضعفی ندارند که دشمن بتونه با کمک اون کارش رو پیش ببره ... و در فضای شاد و آرامش بخش اون خونه ها، بچه های نرمال و به دور از عقده های روانی بار میان که به نوبه خودشون آینده اسلام رو تضمین میکنند ... و مراقبت از این نقاط استراتژیک به عهده موجود توانائیه به نام زن، که خدا از قبل تمام سلاحهایی که برای این عملیات مهم نیاز داره رو در وجودش جاسازی کرده : توانایی محبت، توانایی دلبری از مرد، توانایی مدیریت هم زمان چند کار، توانایی گذشت و بخشیدن، هوش زنانه برای حس کردن انواع خطرهایی که ممکنه امنیت این مکان رو تهدید کنه ... اما الان توی جامعه چی میبینیم؟ من اصلاً به اون قشر از خانومها که اصلاً مقوله ای به نام دین براشون محلی از اعراب نداره کاری ندارم. اونها کلاً تفکراتشون و ارزشهاشون رو از جای دیگه ای میگیرن و مسلماً فرمایش پیامبر براشون ارزشی نداره ... مخاطب من خیل خانمهای به ظاهر مسلمان و محجبه ای هستند که به طمع جمع غنیمت – بخونید کسب درآمد و موقعیت شغلی و حتی خدمت به اسلام و مسلمین و نشان دادن نقش اجتماعی زن مسلمان – تپه احدشون رو رها کرده اند و اون رو دودستی تقدیم دشمن کرده اند. و بعد مینالن که چرا همسرمون همه ش پای ماهواره ست، چرا سر و گوشش میجنبه؟، چرا بچه هام با ایمان نیستن و همه ش سرشون رو با چت و دوستیهای گناه آلود گرم میکنن، چرا در زندگیمون ارامش نیست؟، چرا هر چی میدوم به اونچه که میخوام نمیرسم؟ ... چرا ... چرا ... چرا ... ( اون خانوم قدسی توی سریال میوه ممنوعه که یادتون هست. ) خوب دوست عزیز، وقتی شما به همین سادگی حرف پیامبرت رو – که اونهمه ادعا داری که دوستش داری و داری به دینش عمل میکنی - هر روز صبح زیر پات له میکنی و میری سر کار، توقع داری چه برکتی توی زندگیت جاری بشه؟ ... خودت که یه آدم عادی هستی تحمل داری کسی به چیزی که ازش خواسته ای اینطور بی توجهی کنه؟ خداوند می فرماید: بل الانسان علی نفسه بصیره. ولو القی معاذیره ... بلکه انسان خودش بهتر از هر کس دیگر از اعماق وجود خود آگاه است. حتی اگر به ظاهر برای توجیه خود عذر و بهانه هایی بیاورد ... من نمیخوام حکم کلی صادر کنم و بگم هیچ زنی نباید فعالیت خارج از خونه داشته باشه ... اصلاً خودم رو در این حد نمیدونم ... فقط این رو میدونم که هرکس خودش بهتر از همه به نفس خودش اشراف داره و میدونه که چند مرده حلاجه. اگه کسی می بینه بین خودش و خدای خودش سربلنده که کار کردنش در بیرون خونه هیییییییچ لطمه ای به جهاد مقدسش وارد نمیکنه، خوش به سعادتش. بره و از هر دوتاش لذت ببره ... اما من خودم دیدم نمیتونم همزمان هم به کار بیرونم برسم و هم ماموریتی که پیامبرم به عهده گذاشتند رو ، اونطور که شان مطلب هست، درست انجام بدم. برای همین با افتخار، بجای اینکه برم دنبال جمع غنیمت دنیا، تمام هم و غمم رو روی اجرای امر وجود نازنینی گذاشته ام که نور اصلی خلقته ... بله من همه کار میکنم تا بهشون نشون بدم پیامشون رو از ورای 14 قرن شنیده ام و دارم بهش عمل میکنم ... دیگران هم هر طور خودشون تشخیص میدن درستته عمل کنند ... وعده ما کنار حوض کوثر ... این دنیا با تمام سختیهاش دیر یا زود تموم میشه ... اما من در میان تمام کارها و تلاشهام امیدم به اینه که در اون روز هولناک که هیچکس از خشم خدا در امان نیست، اون پیامبر مهربانیها با محبت به من خواهند نگریست، و به من خواهند گفت: آفرین دخترم! ماموریتت رو به نحو احسن انجام دادی. من از شما راضیم و بنابراین خدا هم از شما راضیست. حالا نوبت من هست که به قولم عمل کنم. بفرما و از هر دری که دوست داری به بهشت وارد شو! *... اونوقت من با شادی تمام باب الشهدا رو انتخاب خواهم کرد، و به ملائکه ای که من رو به سمت بهشت میبرند، چشمکی خواهم زد و خواهم گفت: ! Mission completed * پیامبر (ص) فرموده اند: اگر زن نماز پنج وقت را به درستی بخواند، و ماه رمضان روزه بگیرد، و عفت و پاکدامنی را رعایت کند، و از شوهرش اطاعت نماید، و ولایت علی بن ابیطالب را در دل داشته باشد، در روز قیامت به او گفته می شود: از هر کدام از دروازه های بهشت که می خواهی، وارد شو! و در جای دیگر فرموده اند: هر زنی که هفت روز خدمت شوهرش را انجام بدهد خداوند هفت در از درهای آتش را بر او می بندد و درهای هشت گانه بهشت را بر او می گشاید که از هر در بخواهد وارد شود ... ============================================ و اما تکمیل مطلب بالا اول ازهمه میخوام تشکر کنم از دوستانی که بهم لطف کردند و متن رو با دقت خوندند و درنتیجه مطلبی که من تلاش میکردم برسونم رو گرفتند، و متوجه شدند که من در هیچ جای حرفم نه به کسی توهین کردم و نه برای کسی تکلیف معین کردم. من فقط حس و برداشت خودم رو راجع به این ماجرا گفتم و حتی اگه دقت کنید گفتم این یک مسئله کاملاً شخصیه بین و زن و خدای خودش که باید خودش کلاهش رو قاضی کنه و ببینه بیرون کار کردنش به وظیفه مهمش لطمه میزنه، یا نه ... حتی گفتم اگه حقیقتاً اینقدر توانمنده، خوش به حالش، بره و هر دوتاش رو در کنار هم داشته باشه ... و من رو هم دعا کنه که بتونم تا این حد توانمند باشم، تا لااقل هر بار که میرم خونه مامانم اینها از هر طرف افسوس و حسرت نثارم نشه که طفلک رضوان توی خونه موند و حروم شد! چون دیدم یک سری سوالها مدام داره تکرار میشه، بهتر دیدم موردی جواب ندم و یه پست کلی بذارم تا هم مطلب دیروز تکمیل بشه و هم جواب دوستان رو داده باشم. اما اول از همه ما باید تکلیفمون رو با خودمون و اعتقاداتمون روشن کنیم. شتر گاو پلنگ که نمیشه! اگه حقیقتاً این دین رو به جامع الاطراف بودن قبول داریم، باید بگردیم و از درونش جواب سوالهامون رو بیرون بکشیم. اگه اهل بیت رو به الگو بودن قبول داریم، باید رفتارهاشون رو زیر ذره بین ببریم و تحلیل کنیم تا مسیرمون رو پیدا کنیم ... نه که از همون اول یه چیزی توی ذهنمون درست کنیم و بعد بخوایم توجیه اسلامی هم براش پیدا کنیم ... و اینکه فرض من بر اینه که مخاطبین اینجا لااقل با اصل دین و نگاهش به زن مشکلی ندارند. وگرنه اینهمه سایت و وبلاگ فمینیستی و طرفدار زنان فعال در جامعه توی دنیای سایبر هست. مینونن برن از اونها استفاده کنند تا از نوشته های من ناراحت نشن. خواهش میکنم خوب به این آیات دقت کنید. این آیات برای دکور توی کتابی که قراره تا آخر دنیا جواب سوالات انسانها ( که روز به روز باهوشتر هم میشن) رو بده، قرار داده نشده. من فکرمیکنم جواب همه مشکلات و سوالات دوستان در این آیه های نورانی نهفته است: آیات 21 تا 24 سوره مبارکه لقمان ... 4 آیه پشت سر هم که قاطعانه تکلیفمون رو درباره خیلی چیزها معلوم میکنه: وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا. أَوَلَوْ کَانَ الشَّیْطَانُ یَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ . وقتی به آنها گفته میشود از آنچه خدا فرو فرستاده پیروی کنید، میگویند ما هم آنچه پدرانمان انجام میدادند را انجام میدهیم ... اما به این فکر نمی کنند که شاید شیطان دارد به واسطه راه و روش پدرانشان آنها را به سوی آتشی شعله ور هدایت می کند. این آیه به صراحت ما میگه وقتی دستور صریحی از دین بهمون میرسه، دیگه باید تمام پیش ذهنهامون رو نسبت به اون موضوع دور بریزیم و سراپا گوش باشیم و ببینیم نظر خدا و رسولش در اون مورد چیه. اینکه برای یه عده از دوستان قضیه کار نکردن خانمها در بیرون منزل اینقدر ثقیل به نظر میاد، یه بخش مهمیش همین ما وجدنا علیه آبائنا ست ... اینکه می بینن از یکی دو نسل قبل اکثر زنها سر کار میرن. و با اینکه همه مدعی هستن که دارن همزمان برای خونه و زندگیشون هم چیزی کم نمیذارن، ولی فقط یه عده معدودی در این کار حقیقتاً موفق بوده اند. ( این عده معدود که میگم رو هم من خودم تا حالا به چشم خودم ندیده ام ، اما خوب انصاف حکم میکنه یه درصدی هم برای اونطرف قضیه قائل بشم و بگم، احتمالاً چنین خانمهای توانایی وجود دارند، ولی من توفیق زیارتشون رو پیدا نکرده ام.) حالا دیگه توی جامعه ما کار کردن زن فی نفسه یه ارزش اجتماعی به حساب میاد و هر دختری آرزوشه که بره دانشگاه و تا درسش تموم شد، بره سر کار و استقلال پیدا کنه. خیلی از دوستان مطرح کردند که توی این وانفسا کار کردن زن میتونه به اقتصاد خانواده کمک کنه. اما آیا اون اول که خانمها رو به زور از خونه ها بیرون کشیدند و فرستادند سرکار، به خاطر این بود که کمک خرج مرد در امور اقتصادی باشند، یا اینکه عده ای میخواستند به این وسیله پیوندهای خانوادگی گسسته بشه و بتونن هدفهای استعماری رو درجامعه راحتتر پیاده کنند؟ ( سریال کلاه پهلوی رو که میبینید) و ایا اون دختر دبیرستانی امروز، وقتی داره آینده خودش رو تجسم میکنه، به این فکر میکنه که من میرم دانشگاه تا اگه همسر آینده م در مضیقه مالی بود، دکتر و مهندس و وکیل و ... بشم، یا اصلاً هویت خودش رو اینطوری تعریف میکنه ؟ ... خدا وکیلی جواب بدید. من خودم اولیش هستم که اقرار میکنم نه! مادرم و خاله هام همگی شاغل بودن، عمه م شاغله، خواهر بزرگم مهندسه و اونقدر موفق که وقتی برای مهاجرت به کانادا اقدام کرد خیلی از تشریفات رو براش تخفیف دادن و روی دست بردنش ... یادمه یه روز که خونه مادربزرگم یه مجلس زنونه بود و همه ما دخترخاله ها داشتیم توی آشپزخانه کمک میگردیم و از مهمونها پذیرایی میکردیم، مادر بزرگم با افتخار به یکی ار مهمونها میگفتن: این غذاها خوردن داره! اونایی که دارن اینجا توی آشپزخونه کار میکنن همه شون دکتر و مهندسن! ... و اینکه از بچگی توی گوشم خونده اند که زن باید دستش توی جیب خودش باشه و زیر بار مرد نره ... خوب معلومه که من با چنین پیشینه خانوادگی و اجتماعی، باید هم وقتی بهم بگن باید توی خونه بمونی و به ماموریت مهم همسرداریت برسی، یهو همه قصرهایی که توی ذهنم ساخته بودم ویران میشه ... معلومه که دل کندن از اون چیزهایی که آدم بهش خو کرده مشکله، دل کندن از منافع مشکله و از همه مهمتر دل کندن از روش آبا و اجدادی مشکله ... مگه همه آدمهایی که در مقابل پیامبران می ایستادند یکی از دلایلشون این نبود که میگفتن: ما نمیتونیم از ما وجدنا علیه آباءنا دل بکنیم ؟ اما باید به این هم فکر کنم که شاید اون پیشینیان من با وجود همه خوبیها و مهربونیهاشون، در این مورد دارند اشتباه میکنند و ناخواسته من رو به دام شیطان می اندازند. حقیقت اینه این مرحله رو باید گذروند ... آدم باید یکبار در زندگیش سر این دوراهی بایسته و انتخاب کنه. یا راهی که خدا بهش گفته رو در پیش بگیره و یا به همون راهی که پیشینیانش رفته اند بره و خوش باشه ... توی آیات بعد خداوند سرانجام هر کدوم از این راهها رو برامون روشن میکنه تا با چشم باز تصمیم بگیریم : راه اول : وَمَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ هرکس با تمام وجود خود را تسلیم امر خدا کند، و نیکوکار باشد به دست آویز محکمی چنگ زده است و عاقبت همه چیز به سوی خداست ... خداوند میفرماید: ان الدین عند الله الاسلام، یعنی تنها دینی که خداوند اون رو از انسان می پذیره اسلامه ... اسلام یعنی چی؟ یعنی تسلیم بودن. یعنی "من میگم" و "من اینطور فکر میکنم" و "به نطر من اونطور درست تره" و " مامانم اینطور دوست دارن" و " بابام اونطور دوست ندارن" و این حرفها رو بذار کنار! ... در مقابل پیامبری که از طرف خدا اومده تا هدایتت کنه خاضعانه زانو بزن و وجودت رو آماده کن تا هر چیزی که میگه رو بپذیری و بهش عمل کنی. اگر کسی طالب هدایته باید قلبش رو اماده کنه تا با شرح صدر اسلام رو بپذیره، چون خدا خودش میدونه که اسلام با خیلی از راحت طلبیها و خود خواهیهای ما جور درنمیاد. پذیرش اسلام کار سختیه. اگه آسون بود اون اشراف قریش، اونهمه سال ، با تمام قوا در مقابل کسی که خودشون بهش لقب امین داده بودند و شک نداشتند که داره راست میگه، نمی ایستادند. و حالا اگه کسی محکم ایستاد و گفت: سمعنا و اطعنا . خدایا هرچی شما بگید. من تسلیم امر شمام ... و این ادعا رو به مرحله عمل درآورد و همون کارهایی رو کرد که میدونه خدا دوست داره، تازه اول خوشیهاشه. چون دستش رو در دست صاحب حقیقی عالم امکان گذاشته و پشتش چنان محکمه که محاله ذره ای ضرر کنه. یعنی ای خانم محترم. اگه تو به تمام اون موانع پشت پا زدی و خالصانه راهی که خدا دوست داره رو انتخاب کردی، و تمام تلاشت رو در اون مسیر به کار بردی شاید ظاهراً به نظر بیاد ضرر کردی، اما خداوند چنان حلاوت و شیرینی به زندگیت میده که اون رو با هزارتا از این دلخوشیهای ظاهری عوض نمیکنی ... و از اون بهتر وقتیه که بعد عمری زیبا زندگی کردن به سوی خدا برمیگردی و تازه اول زیباییهاست ... تذکر : توجه به اون قید " و هو محسن" بسیار مهمه. یعنی باید در اون کار نیکی که خدا دوست داره و ازمون خواسته، از تمام وجودمون مایه بذاریم ... مثلاً همسرداری فقط به این نیست ما سر کار نریم و توی خونه بمونیم. بلکه باید تمام تلاشمون و خلاقیتمون رو به کار بگیریم تا اون رو به نحو احسن و به بهترین صورت انجام بدیم. وگرنه همونطور که دوستان گفتند خیلی خانومها توی خونه هستن، اما همسرداریشون زیر صفره ... یه چیزی مثل اون موقعهایی که من به اجبار توی خونه بودم. اما اگه با تمام این حرفها کسی تصمیم گرفت به همون راه و روش مادر و خواهر و اونچه جبر جامعه هست عمل کنه، ملالی نیست! راه دوم منتظر اوست : راه دوم : وَمَن کَفَرَ فَلَا یَحْزُنکَ کُفْرُهُ إِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى عَذَابٍ غَلِیظٍ ای پیامبر! اگر کسی با وجود تمام این ایات الهی، باز هم راه کفر را انتخاب کرد، خودت را ناراحت نکن! ... او بالاخره به سوی ما باز میگردد و روزی از حقیقت زشت عملش آگاه خواهد شد . و خداوند به آنچه در اعماق دلهاست آگاه است. ممکن است چند روزی در این دنیا به او فرصت دهیم تا از نعمتهای آن بهره مند شود، اما سپس او را با اجبار به سوی عذابی شدید خواهیم کشید. دیگه فکر نکنم نیاز به توضیح زیادی باشه و آیه خودش به قدر کافی گویاست. ربطش به موضوع مورد بحث ما این میشه که اگه یه خانومی تصمیم گرفت راه و روش پیشینیان و جامعه ش رو در پیش بگیره و حرف خدا رو پشت گوش انداخت، ممکنه چند روزی توی این دنیا خوش باشه، ولی اینده سختی در انتظارش هست ... دیگه هر کسی میدونه و خدای خودش، که علیم بذات الصدور هست و نمیشه با عذر و بهانه گمراهش کرد ... در انتها دوست دارم یک بار دیگه تاکید کنم که من به هیچ وجه نمیگم زن باید بره سر کار، یا نباید بره ... بلکه میگم اون کسی که خالق زن هست و به ابعاد و تواناییهای وجودیش از هر کسی بیشتر آگاهه، و تمام این استعدادهایی که ما ادعا داریم در وجودمون هست رو خودش بهمون هدیه داده، بوسیله پیامبر نازنینش به ما خانمها دستور داده که : جهاد زن خوب همسرداری کردن است ... حالا دیگه خودمون میدونیم و خدای خودمون و این که چطوری داریم به این دستور عمل میکنیم. همین! *** چندتا مطلب دیگه هم بود که میخواستم در پاسخ چندتا از کامتتهای بنیادی بدم، اما الان دیگه فرصت ندارم. فکر کنم مطلب هم خیلی طولانی میشه ... پس باشه برای فردا. *** نمیدونم چطوری بگم که من چقدر عاااااشق کامنتدونی هیئتی اینجا هستم. یعنی لذت میبرم از کامنتهایی که شماها خطاب به همدیگه میدین و همدیگه رو راهنمایی میکنین ... یه جورایی تجسم " تعاونوا علی البر و التقوی" هست برام . *** گفته بودم که این دفعه از مهتاب چندتا نکته اصولی خانه داری یاد گرفتم. از دیروز همه خونه رو به هم ریختم و دارم یک سری تعییرات ساختاری مهتابانه میدم تا هم دسترسی به وسایل راحتتر باشه و هم خونه دیرتر به هم بریزه. برای همین نرسیدم بیام اینجا سر بزنم و به چندتا کامنتی که نیاز به جواب داشتن جواب بدم ... از اون دوستان نازنینم عذر میخوام و سعی میکنم در اولین فرصت بیام و جوابشون رو بدم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که هر نوع فعالیت در اجتماع برای خانم‌ها بی‌ارزش نیست، ولی مقاله‌ی ارزشمندی است از آن جهت که حساسیت حفظ سنگر احد بیشتر از حفظ سنگر خانواده نیست. امیدوارم که کاربران محترم بتوانند استفاده کنند. موفق باشید
نمایش چاپی