فهرست مطالب
مقدمه. 13
مقدمه مولف... 15
جلسه اول،بشريت و نياز به تمدن قدسي... 21
ذات اجتماعي بشر و علت نياز به تمدن. 24
علت نياز به قانون. 26
قدسيبودن قانون، لازمهي عمل به آن. 27
فرار از تكنيك، راه چاره نيست.. 31
هر تمدني، فرهنگ و ابزار مخصوص به خود را ميسازد 32
تمدن يا انزوا 33
رمز بقاء تمدنها 35
توجّه بيش از حد به خيال؛ علت جهانيشدنِ تمدن غرب 37
تفاوت تمدن فراعنه با تمدن غرب.. 39
غرب بهدليل خياليبودنش نابود ميشود. 42
آيندهي غرب و مقابلهي مستقيم با قداستها 43
تمدن عقلاني صرف، ماندني نيست.. 45
تمدن ديني؛ تنها تمدن ماندني.. 46
تمدن شيعه؛ تنها تمدن ديني.. 48
همافقشدن با يك تمدن؛ علت پذيرش آن تمدن. 53
هر تمدني ابزارساز است.. 55
انقلاب اسلامي؛ ظهور جنگ اسلام و مدرنيته. 57
تحقق حتمي تمدن اسلامي.. 59
تمدني كه در آينده، خود را منكشف ميكند. 62
غفلتهايي که در راه است.. 70
نشانههاي حيات.. 75
انقلاب اسلامي و جوابگويي به فطرتها 77
تمدن اسلامي؛ تمدني فراگير 80
تشکيکي بودن حقيقت نظام اسلامي.. 86
جمهوري اسلامي بستر ظهور حقيقت حکومت اسلامي 88
جايگاه صحيح خيال در تمدن اسلامي.. 90
قدرت تمدن اسلامي.. 95
انكشاف قدرتهاي معنوي و مادي.. 98
انقلاب اسلامي؛ مايهي نجات از ظلمات دوران. 99
تنها مسير نجات بشر جديد. 103
جلسه دوم،شيعه و مسئوليت تمدن آيندهي جهان 111
تمدن غرب؛ مادّيترين تمدن تاريخ بشريت.. 114
تفاوت تمدن فراعنه با تمدن غربِ مدرن. 116
چرا اينهمه شتاب؟. 118
تمدن شيعي؛ رقيب اصلي تمدن غرب.. 121
شرطِ زندگيسازبودن يک تمدن. 127
تفاوت زندگي اسلامي با تمدن اسلامي.. 130
راز ماندگاري يك تمدن. 132
شيعه به دنبال تمدن اسلامي.. 134
تمدن زندگي ساز 136
ابزارها؛ حامل فرهنگ خاص خود. 136
ابزارهاي مناسب عقل و قلب.. 140
فرهنگ شيعه و قدرت گذار از روح تكنيك غرب.. 143
بصيرت نخبگان جامعه نسبت به نقش فرهنگي ابزارهاي مدرنيته 146
تفاوت مردمسالاري ديني با «ليبرالدموكراسي». 147
تفاوت برخورد ما با فلسفهي يونان، با برخورد ما با غرب 148
خودآگاهي تاريخي، راه نجات از فرهنگ مدرنيته. 153
غرب؛ حجاب انکشاف حقايق.. 156
ابزارهاي مدرن و عقل شيطاني.. 158
ظرفيتهاي ناب طبيعت.. 162
تواناييهاي انقلاب اسلامي در حذف رقيبان. 164
بركات حضور حدّ اكثري مردم. 171
حدّ نصاب اسلاميبودنِ اركان نظام. 174
راههاي معرفي انقلاب اسلامي.. 177
تعلق به انقلاب اسلامي؛ راه نجات از نيهيليسم و اضمحلال 178
ارائهي تفسير درست از تمدن غرب و مدرنيته. 180
بشر براي خود خطرناک ميشود. 182
شاخصهي نظام مهدوي.. 183
جلسه سوم،اولين قدم، رويکرد به تمدن اسلامي 185
هدف از طرح مباحث «تمدنزايي شيعه». 187
شيعه و مقاومت در مقابل غربيشدن. 188
چين و بازخواني تمدن كهن. 190
گوهر تشيع در معادلات آينده. 191
افق تمدنهاي مختلف.. 193
آفات شتاب.. 195
رجوع به حقايقِ غير قابل محاسبه. 198
تمدن اسلامي؛ بهترين تمدن ممکن. 199
عقل قدسي و تمدنسازي.. 200
ريشهي ظرائف تمدنهاي قدسي.. 203
آفات اسلام سكولار 203
اتصال به عاَلم ثبات؛ شرط بقاي تمدن. 205
غرب راه نجاتي براي خود نميشناسد! 206
وقتي تکامل تكنيك هدف ميشود. 209
علم غربي در خدمت روح تکنيک.. 210
زندگي كاهنان چهرهي ديگر گمراهي.. 211
نفوذ فرهنگي از طريق تكنولوژي.. 213
چگونگي تعامل با فرهنگ غرب.. 215
جلسه چهارم،قواعد دوران گذار. 217
علم از منظر اسلام. 219
علم حقيقي و علم وَهمي.. 222
تفاوت التقاط فکري با گزينش علمي.. 224
نقش فرهنگها در جهت دادن به علوم. 226
چگونگي ارتباط با «وجود». 229
حاكميت انسان بر تكنولوژي يا تكنولوژي بر انسان. 232
راه نجات از روح حاكم بر تكنولوژي.. 234
آفات دلدادگي به فرهنگ غرب.. 235
سختيهاي دوران گذار 238
تمدن اسلامي، ابزار مناسب خود را مينماياند. 239
برگشت به كجا؟! 241
اسلام امام خميني«رضواناللهتعاليعليه»؛ راه برونرفت از فرهنگ غرب 243
تفاوت معماري سنتي با معماري غربي.. 245
عوامل حجاب رؤيت طبيعت.. 247
شرايط افاضهي «واهبالصّور». 248
اولين قدم. 250
فرهنگ ديني و تعامل صحيح با طبيعت.. 251
معني اضمحلال تمدنها 254
آفات مديريتِ غافل از ملکوت عالم. 258
جلسه پنجم،تمدني مبتني بر فطرت.. 261
تفاوت گرايش فطري با غريزي.. 263
خصوصيات تمدن تعاليبخش... 267
جايگاه تمدن اسلامي نسبت به ايدهآلهاي بشر 270
ناكاميهاي انسان در عقل معاش... 273
غرب و گمشدن راه نجات.. 274
بصيرت تاريخي.. 276
شدت و ضعف يک تمدن در زندگيسازبودنِ آن. 277
مبناي مشروعيت نظام اسلامي.. 279
تفاوت سخن هگل با تفكر شيعه. 283
لوازم كار بزرگ.. 284
جلسه ششم،كميتگرايي غربي و غفلت از كيفيت 287
حتميترين واقعيت.. 290
نگاه غلط به واقعيت عالم. 291
تمدني براي آرامش و شكوفايي.. 294
قلبهاي الهي و قلبهاي شيطاني.. 296
فروكاستن طبيعت در حدّ پديدهاي محاسبهپذير 300
کميتها، حجاب کيفيتها 302
واقعيت محاسبهناپذير 303
جلسه هفتم،تمدن سکولار و ناکامي نهايي... 309
بحران؛ انتهاي تمدن سکولار 311
عدم امکان جمع سکولاريسم با دين. 313
علم جديد توهُّم يا واقعيت.. 314
تجربه و تعبير در علم : 314
چگونگي تشکيل نظريههاي علمي.. 316
هدف علم، شناخت طبيعت: 317
عرف اهل علم و زبان آن: 318
خصلت كنايهاي زبان علمي.. 319
استفاده از تمثيل و مدلسازي در علم. 320
ربط مفاهيم علمي با واقعيت.. 321
روحِ محدودنگرِ علم جديد. 324
ملاکي براي الهي و يا شيطانيبودن يک تمدن. 325
تصوري بهتر از تمدن اسلامي.. 329
تغيير جهت ميلها،اولين قدم. 330
برکات نظر به تمدن اسلامي.. 332
زمينههاي فروپاشي يک تمدن. 335
معني روح حاکم بر جامعه. 338
جايگاه نظر اكثريت.. 342
توجه به ظهور حضرت مهدي(عج)؛ بزرگترين عامل تحرک 347
ناکامي در کامروايي افراطي.. 349
جهانيشدن مشکلات.. 351
جلسه هشتم، تفاوت نگاه فرهنگ مدرنيته و تفکر اسلامي به عالَم 355
رمز بقاء و فناي نسبي تمدنها 358
تفاوت دوري از فرمان خدا، با مقابله با فرمان خدا 359
بنبست فرهنگ مدرنيته. 362
تفاوت علم وَهمي و علم حقيقي.. 365
تمدن غرب، ماديترين تمدن تاريخ. 369
نگاهي ماوراءِ نگاه فرهنگ مدرنيته. 373
مدخليت مشاهدهگر 374
تعبير و تفسيرهاي عدم تعيّن. 375
تعامل فرهنگ شيعه با علوم قلبيِ ساير ملل. 379
تفاوت جنبههاي محاسباتي علم غربي با جهتداري آن 382
لطافت تعامل با طبيعت.. 387
نفس امّاره و تخريب طبيعت.. 388
جايگاه فلسفه در دين و در تمدن اسلامي.. 390
سير فلسفهي اسلامي.. 394
جلسه نهم، بازگشت به ظرائف عالَم وجود. 401
از غير توحيدي بودن تا ضد توحيدي شدن. 404
علم غربي و غفلت از ظرائف عالم وجود. 406
آفت تعميم علم غربي به همهي تاريخ. 408
حاکميت فرهنگ غربي در تکنولوژي.. 410
ابزارهاي بحرانساز 411
معماري در دو منظر 413
عدم جوابگويي طبيعت به نفس امّاره. 415
نفس امّاره و حجابِ از آينده. 417
تفکر فلسفي غرب.. 418
راه عينيت بخشيدن به دين در جامعه. 421
ضرورت وجود فلسفه و عرفان در تمدنسازي.. 422
ابزارسازي همراه با الهامات الهي.. 423
نفت؛ تعادل يا عدم تعادل در طبيعت! 428
بحرانهاي غربي و پيشرفت پزشکي.. 429
تفاوت مباني طب سنتي با طب مدرن. 431
آخرين سخن و اولين قدم. 433
انسانِ به پايان رسيده. 433
تمدني گرفتار در تنگناي عالم حسّ... 434
تفاوتهاي اساسي تمدن غربي با تمدن اسلامي.. 437
ريشهي علاقهمندي به غرب.. 439
ظهور اسم جامع مهدوي.. 441
مقدمه
باسمه تعالي
1- سلسله مباحث «تمدنزايي شيعه»، حاصل پاسخ به سؤالاتي است كه حدود سهسال متمادي و طي نُه جلسه توسط عدهاي از طلاب و دانشجوياني که مايل بودند در رابطه با موضوع تمدن اسلامي تحقيق کنند خدمت استاد طاهرزاده مطرح شده و پس از پيادهشدن جوابها از نوار و تكميل و تصحيح مطالب توسط استاد خدمت عزيزان ارائه ميشود.
2- مباحثي که در پيش رو داريد بر مبناي اين قاعده با شما سخن ميگويد كه: با تغيير ساختار زندگي، تفكری متناسب با آن ساختار ظاهر ميشود، همچنانكه متقابلاً تفكري اصيل، ساختار مناسب خود را پايهريزي مينمايد. به سخن ديگر آري؛ ما نيز معتقديم «انسانها شهرها را ميسازند و شهرها انسانها را» و لذا بايد در ساختار تمدني كه حاصل آن، انسانهاي هماهنگِ آن تمدن است، حساسيت نشان داد و وقتي متوجه شديم شهرهاي غربي، انسانهاي غربي تربيت ميكنند و از نسبت ميان صورت و سيرت غافل نمانديم، نسبت به تمدني كه موجب غفلت عالَم دينيِ فرزندان آيندة جهان اسلام خواهد شد، حساسيت نشان ميدهيم.
3- انقلاب اسلامي به دليل رويكرد خاصش به «عالم غيب و غيب عالم» با مباني نظريِ تمدن غرب كه صرفاً نظر به ماده و ماديات دارد، در تعارض است، ولي متأسفانه بعضاً اين تعارض را صرفاً در ابتذالات اخلاقي نظير مشروبات الكلي و سكس و امثال آن ميدانند و لذا غرب را در «جبهة مدنيت» پذيرفتهاند و در نتيجه به شدت از توانايي آرمانهاي انقلاب اسلامي در ساماندهي نظام مدني مخصوصِ به خود غافل گشتند. اين سلسله نوشتار درصدد تبيين اين غفلت و توجه به راهكارهاي تحقق تمدن اسلامي است.
انقلاب اسلامي عامل گذار از مدرنيته به تمدن اسلامي است و در اين راستا مسئوليت مضاعفي را بايد بر دوش خود احساس کرد که آن اوّلاً؛ حفظ انقلاب اسلامي و ثانياً؛ سير و حركت انقلاب تا نقطهي مطلوب يعني تحقق تمدن اسلامي است.
4- همچنانكه ملاحظه ميفرماييد در جوابهاي استاد بنا بر اين است كه دريچههاي دقيق و عميقي از فرهنگ مدرنيته از يکطرف و تمدن اسلامي از طرف ديگر در مقابل سؤالكنندگان گشوده شود كه موجب احاطهي نسبتاً كاملي به آن دو بشود. زيرا تا جايگاه هستيشناسي فرهنگ مدرنيته درست روشن نشود انسانها متوجه نيستند در ظلماتي قرار دارند که راه بهجايي نميبرند و از آن طرف اگر ذهنها قانع نشود که خداوند براي زندگي زميني بشر راهکاري ارائه داده که تمام ابعاد او شکوفا ميشود، نميتواند عزم عبور از فرهنگ مدرنيته را در خود پديد آورد.
5- لازم به ذکر است که اين مباحث در عين آنکه ميتواند جنبهي مستقلي داشته باشد، نسبت به مباحث کتابهاي «گزينش تکنولوژي از دريچهي بينش توحيدي» و «علل تزلزل غرب» و «فرهنگ مدرنيته و توهّم» جنبهي تکميلي دارد و جوابگوي سؤالاتي است که با مطالعهي کتابهاي مذکور پيش ميآيد.
اميد است براي عزيزان با پيگيري سؤال و جوابها زمينهي فكري صحيحي در مبادي تصوري تمدن اسلامي و حكومت حضرت صاحبالأمر(عج) ايجاد شود. إنشاءالله
گروه فرهنگي الميزان
مقدمه مولف
باسمه تعالي
1- ضرورت توجه به تمدن اسلامی جهت عبور از شرایط تاریخی موجود، چیزی است که هر مسلمان متعهدی متوجه آن میباشد، عمده مدیریتی است که به آن تمدن منجر شود و شیعه با تحقق انقلاب اسلامی ایثارگرانه توان فکری و فرهنگی خود را جهت مدیریت این جریان به صحنه آورده تا مسلمانان به تمدنی برسند که نه دیگر تضاد شیعه و سنی در میان باشد و نه اینهمه فقر و عقبماندگی آنها را آزار دهد و لذا نباید تصور شود شیعیان در صدداند خود را از جمع گستردهی مسلمانان جدا بدانند، بلکه معتقدند باید تمدنی به صحنه بیاید تا دیگر با اینهمه گسستگی در بین مسلمانان روبهرو نباشیم.
2- دامی که بشر مدرن در آن فرو افتاده، غفلت از این نکتهی مهم است که اصلِ اساسی هر تمدنی باید «توحید» باشد. اصلی که در آن وجود انسان و همهی اشیاء با هماهنگیِ تمدنیِ خود با توحید، معنی مییابد و تمدن اسلامی با توجه به اصل اساسی توحید، خود را به صحنه خواهد آورد و یک نحوه رجوع به توحید ابراهیمی است که همهی ادیان ابراهیمی به دنبال آن هستند.
3- در فضایی که سایهی فرهنگ مدرنیته همهی ذهنها را فرا گرفته است شناخت و تبیین چیستی و چگونگی تمدن اسلامی و تمایز آن با سایر تمدنها بهخصوص تمدن اموی و عباسی بسیار مشکل است. این کتاب سعی کرده تا آنجا که ممکن است تمایز تمدن اسلامی را از تمدنهای اموی و عباسی روشن نماید تا به اسم رجوع به تمدن اسلامی، به تمدن یونانزدهی اموی و عباسی رجوع نشود وگرنه باز حقیقت در حجاب خواهد ماند و به اسم رجوع به تمدن اسلامی به نفی توحید اقدام میانجامد.
4- به آن جهت در این کتاب به جواب سؤالات عزیزان پرداخته شده که نهتنها سؤالات دغدغهی نسلی است که نظر به افقهای بلندی از زندگی دارد، بلکه بنا بر این است که از طریق جوابهایی که داده میشود، آیندهای نمایان گردد که خداوند برای بشر مقدر کرده و بشریت هنوز از رجوع به آن کاهلی میکند و بر طولِ تاریخِ سرگردانی خود میافزاید. به این امید به سؤالها با حوصلهی زیاد جواب داده شده تا ابتدا تصوری صحیح از تمدن اسلامی ارائه شود و إنشاءالله نظرها به تحقق آن معطوف گردد، چون تمدن اسلامی باید از قلبها شروع شود وگرنه با بخشنامه هیچچیزی عوض نمیگردد.
5- اگر با نظر به تمدن اسلامی، راه برگشت به نگاهی که عالم و آدم را در منظر الهی مینگرد و تعریف میکند، ظاهر نشود باید بدانیم که زمان زیادی نمیگذرد که دیگر چیزی به نام تفکر اصیل اسلامی نخواهیم داشت و بهکلی از کیستی اسلامی خود و چیستی آیات الهی جاهل میمانیم و در عین انجام عبادات دینی، از عالم دینی بیرون میافتیم.
6- برای عبور از یک نظام، یا یک فرهنگ و تمدن، به نظام و تمدنی دیگر هزاران سؤال در مقابل انسان قرار میگیرد، سؤالاتی از این نوع که چرا باید از تمدن قبلی عبور کرد و چگونه میتوان به تمدن مورد نظر دست یافت و تا در جوابگویی به هر دوی این سؤالات موفق نباشیم عزمی در جامعه برای عبور از تمدن قبلی و رجوع به تمدن جدید ظهور نمیکند و با توجه به این امر است که سراسر کتاب را سؤال و جوابهایی تشکیل داده که چرا باید از فرهنگ مدرنیته عبور کنیم و چرا باید با تمام جدیت نظرها را متوجه تحقق تمدن اسلامی کرد.
7- پس از روشنشدن نياز انسان به جامعهاي كه منشأ قوانين آن بايد عالم قدس باشد و روشنشدن اين نکته كه تمدني ماندني است كه از وَهميات به سوي واقعيات و به سوي سنن عالم سير كرده باشد و به جاي سركوبی طبيعت، بتواند ابعاد پنهان آن را به انكشاف بكشاند، به اين نتيجه میرسیم که تمدني ماندني است كه جوابگوي تمام ساحات انسانی باشد و تمدن غرب كه در نهايتِ ماديّت و شتابزدگي است هرگز نميتواند جوابگوی نيازهاي واقعي انسان باشد و پایدار بماند، تمدنِ مقابل تمدن غربی، تمدني است كه شيعه مسئولیت بنيانگزاري آن را به عهده گرفته است، بهخصوص که شيعه به جهت فرهنگ انتظار، قدرت تشخيص ظلمات غرب و گذار از آن تمدن را در خود دارد و انقلاب اسلامي در جايگاه تاريخيِ مخصوص به خود، مرحلهي گذار و عبور از فرهنگ مدرنیته به تمدن اسلامی است.
8- ما معتقديم بازسازي امّت واحدهي اسلام كه با راهنماييهاي ائمهي معصومين(ع) ممكن گشته، به عهدهي شيعه ميباشد، و بيداري اسلامي در دوران جديد از نفحات الهي است و لذا نبايد نسبت به آن بيتفاوت بود و از آرمانهای متعالی آن غفلت نمود. بايد در خيزش اسلاميِ قرن حاضر، افقهاي حركت را تا تحقق تمدن اسلامي مدّنظر داشت، و لازم است در اين كار، ظرائف و دقائق فراواني مورد توجه قرار گيرد كه از جملهي آنها دو نكته از همه مهمتر است؛ يكي آگاهی به چيستي تمدن اسلامي است و ديگري شناخت مانع اصلي تحقق آن تمدن، يعني فرهنگ مدرنيته. اگر خاستگاه فلسفي و اجتماعيِ فرهنگ مدرنيته به خوبي شناخته نشود، انرژي خيزش عظيم اسلامي پس از مدتي هدر ميرود و باز جهان اسلام در تارهاي عنكبوتي فرهنگ مدرنيته خود را اسير مييابد و جوانانِ اميدوار به آيندهي جهان اسلام نااميد خواهند شد.
9- از آنجايي که چيستي تمدن اسلامي مسئلهي بسيار مهمي است و خلأ تئوريك براي تبيين اهداف آن هر محققي را که در صدد است در موضوع تمدن اسلامي سخن بگويد آزار ميدهد، بحث «تمدنزایی شیعه» یا «مسئولیت شیعه در ایجاد تمدن اسلامی» به عنوان فتح بابي در اين امر، کار را به عهده گرفته است. كوتاهي در اين امر موجب جايگزينيهاي التقاطي و انحرافي خواهد شد و نيز سبب انجام ندانمكاريها و سوءاستفاده از اين خلأ توسط دشمنان ميگردد. ظهور خلقالساعهي تئوريهاي مجهول و غفلت از تئوريهاي هماهنگ با آرمانهاي انقلاب اسلامي، گفتگو از تمدن اسلامي را بسيار ضروري كرده است، آن هم به صورتي كه بايد به ظهور امام معصوم (عج)ختم شود.
10- بحث از تمدن اسلامي، عاملي جهت دهنده و برانگيزاننده به سوي آيندهي مطمئني است، آيندهاي كه براي بشر از طريق حكومت جهاني اسلام، تقدير شده است و همانطور كه امام خميني«رضواناللهعليه» فرمودند: «اهداف عظيم اين انقلاب، ايجاد حكومت جهاني اسلام است.»1و به واقع اگر بتوانيم موضوع را به طور صحيح تبيين کنيم، نهتنها مسئلهي تضاد بين شيعه و سنّي از بين ميرود، بلكه جهان اسلام متوجه خواهد شد كه شيعه به عنوان انديشهاي که مسئوليت بناي احياء جهان اسلام را دارد به صحنه آمده است و درصدد است از طريق راهنماييهاي اهلالبيت پيامبر(ع) همهي جهان اسلام را به رونق شايستهي خود برساند.
11- گفتگو از تمدن اسلامي، آن هم به صورتي که در فرهنگ اهلالبیت(ع) مطرح است، علاوه بر آنکه مانع انحراف از اهداف اصلي ميگردد، إنشاءالله عامل ظهور با برکت امام معصوم(عج) خواهد شد و بر اين اساس اعتقاد داريم اين نوع گفتگوها ميتواند عاملي جهتدهنده و برانگيزاننده به سوي آيندهاي مطمئن باشد و وسیلهای است که از یک طرف موجب تصوري کاملتر از تمدن اسلامی میگردد و از طرف دیگر راهکارهاي عبور از تمدن غربي را مینمایاند.
12- با تدبّر در اسلام و حقانيت آن، به عنوان آخرين و کاملترين راه کار براي زندگي بشر و با توجه به اينکه فرهنگ اهلالبیت پیامبر(ع) کاملترين جلوهي اسلام است، انقلاب اسلامی بستر مطلوبي خواهد بود تا انسان را در نيل به فضائل مورد نياز ياري کند و به عنوان يک نظام اجتماعي امکان بسط آرمانهاي اصيل انساني را فراهم نمايد، و درست به همان صورت که «انسان کامل» آرزوي انسان ناقص است تا با نزديکي به او از نقصهاي خود آزاد شود، دستيابي به تمدن اسلامی آرزوي انساني است که ميخواهد اهداف بقيةاللهي را عيني و کاربردي نمايد و بر این اساس موضوع تمدنزایی شیعه را به میان میآوریم.
13- برعکسِ بسياري از اقوام و مللِ موجود در دنيا که نه انسانِ آرماني آنها حَيّ و حاضر است، و نه مدينهي فاضلهي آنها امکان تحقق عيني دارد، در فرهنگ اهلالبیت(ع) هم انسان آرمانياش به عنوان انساني معصوم حيّ و زنده و حاضر است، و هم تمدن آن، تمدني است که با برنامههاي کتابِ آسمانيِ تحريف نشده، توسط امامي معصوم تبيين و ارائه ميشود و چنين شرايطي است که عنايت الهي را درجهت به ثمر رساندن اهداف عاليهي انسان به همراه ميآورد.
14- سلسله مباحث «تمدنزایی شیعه» یا «مسئولیت شیعه در ایجاد تمدن اسلامی» درصدد است در شرايطي که بشريت از فرهنگ مدرنيته سرخورده است و به فکر راه و چارهاي اساسي است، او را متذکر فرهنگي نمايد که عاقبت زمين و زمينيان بايد به سوي آن فرهنگ باشد تا وعدهي اقامهي حق، صورت بالفعل به خود بگيرد و هرچه زودتر جهتگيري بشر به سوي آن تمدن شروع شود و بشر به همان اندازه زودتر به بلوغ خود نزديک گردد.
اميد است مجموعهي جوابهايي که مطرح شده زمينهي تفکر نسبت به آن وعدهي بزرگ الهي را فراهم نمايد و بشريت هر چه زودتر به سوي ثمر دهي بيشتر حرکت کند. إنشاءالله.2
طاهرزاده
[1] - صحيفهي امام خميني«رضواناللهتعاليعليه»، ج 21، ص 327.
2 - عزیزان عنایت داشته باشند که اگر در جایجای کتاب از «تمدنزایی شیعه» سخن به میان میآید به معنی مسئولیتی است که شیعه در ایجاد تمدن اسلامی بهعهده گرفته وگرنه همچنانکه عرض شد هرگز بنای شیعه این نیست که صف خود را از جمع گستردهی مسلمانان جدا نماید، همچنانکه بنای اهلالبیت(ع)چنین نبوده و نیست.