گزیده ای از کتاب طلای سرخ
گزارشی از اندیشههای عارف نامدار ابنعربی در فتوحات مکّیّه
عبد الوهاب شعرانی
ترجمه دکتر احمد خالدی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ما محی الدین را عالمی میدانیم که علم اسماء را خوب تدوین کرده و این بدین معنی نیست که او را در عرفان بالاتر از دیگر عارفان بدانیم. چه بسیار عارفانی که در سلوک و اُنس با حقیقت اسماء از محی الدین بالاترند ولی ارادهای جهت تدوین و تنظیم سلوک خود نکردهاند و محی الدین از این جهت کار ارزشمندی انجام داده که آن علم را تدوین نموده و امید است که عدهای پس از دانا شدن به آن علم – از آن جهت که علمی است تشکیکی – از استاد خود فراتر روند.
تدریس متونی مثل فصوص تدریس یک متن است از علم عرفان نظری که مثل هر متنی علمی دیگر قابل نقد و تأیید میباشد و کمک میکند که آیات قرآن از آن جهت که نظر به ظهور حق در اسماء حسنا دارد بهتر فهمیده شود.
علوم موهبتی
اگر علوم موهبتی، نتیجهی تفکر یا توجه و نظر بود، قطعاً در کمترین زمانی محدود و منحصر میماند ولیکن این علوم مواردی است که مستمراً از سوی حق تعالی بر ذهن بندهاش خطور میکند و خداوند متعال موهبتبخش جاودانی و فیاض همیشگی است و انسان که محلّ پذیرش علوم موهبتی است، همواره قابلی است که جهل و نادانی و یا دانش و آگاهی را بر حسب مراتب جلاء آینهی قلبش و صفای آن دریابد و هنگامی که قلبش مصفّا شد، آن مقدار را که در زمانهای وسیع و طولانی نمیتوانست بنویسد، در یک لحظه مییابد.[1]
اولویت واجبات بر مستحبات
هیچ انسانی، میوهی تهجّد و لوم خداوندی را که هر شب بر دوستان خاص خدا سرازیر میشود، نمیچیند مگر کسی که اعمال واجب خود را به طور کامل انجام دهد. اگر واجبات چنین شخصی ناقص باشد آنها را با انجام دادن اعمال مستحبی کامل خواهد کرد. اگر اعمال واجب آنچنان زیاد بود که جایی برای انجام دادن مستحبّات نگذاشت، پس متهجد نمیتواند نافلهای انجام دهد؛ بدین معنی که متهجد نخواهد بود.[2]
حالت پیامبران به هنگام نزول وحی
علت این که پیامبران به هنگام نزول وحی روی زمین میخوابیدند این است که روح آنها تحت تسخیر قرار گرفته و گویی ارواح آنها از تدبیر بدنهایشان غافل میگشت و نتیجتاً بدن آنها روی زمین میافتاد. و این حالت همان حالت اصلی بدن است که نقش بر زمین بشود.
حیوانی که راه رفتنش به روی شکم است از حیوانات دیگر ضعیف تر است؛ زیرا به اصلش (که زمین باشد) نزدیکتر است و این قاعدهای است کلی که هر حیوانی از اصلش دورتر شود از معرفت و آگاهیش نسبت به اصل خویش کم میشود. آیا نمیبینی که شخص مریض در بستر چون به خاک نزدیک است، چگونه ضعیف و مسکین میگردد؟ این بدین دلیل است که اصل این شخص [یعنی خاک] به خاطر نزدیکی، بر او حاکم شده است. اما این شخص هنگامی که شفا یافت و بر زمین ایستاد و از خاک دورتر شد، فرعونوار عمل کرده و ادعای قدرت میکند. ولی مردان خدا، در حال سلامتی و بیماری، حالتشان یکسان است.[3]
علوم غیر اکتسابی
بدان که خداوند بندگانی دارد که علومی را به نحو حصولی و از طریق حواس کسب نمیکنند بلکه آنان معارفی را به طور خارق العاده درک میکنند مثلاً با حرکتی یا ضربهای که به سینهی آنان وارد میشود یکباره علوم در دل آنها جای میگیرد؛ همانطور که پیامبر اکرمf میفرماید: «اِنَّ اللهَ ضَرَبَ بِیَدِهِ بَیْنَ کَتِفی فَوَجَدَتُ بَرْدَ اَنامِلِهِ بَینَ ثَدَیَّ فَعَلِمْتُ عِلْمَ الأَوَلین و الاخَرین» بنابر این چنین علمی ناشی از قوای حسی یا معنوی نیست بلکه علمی لدنّی است و این مقامی است که کسانی چون اولیاء هم به طریق ارث بعید است به آن دست یابند. پیامبرf فرمود که همهی قرآن در لیلة القدر نازل شد و این اشاره است به این که به واسطهی قرآن تقدیر اشیاء شناخته میشود و شب قدر در ثلث پایانی ماه [رمضان] بوده است.[4]
ابطال سحر ساحران با معجزهی حضرت موسی(ع)
در جریان منازعهی ساحران فرعون با حضرت موسی(ع) و هارون(ع) وقتی ساحران تسلیم شدند گفتند: «آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى»[5] و عبارت «رب العالمین» را نگفتند بلکه عبارت «هارون و موسی» را بیان کردند؛ زیرا اگر این را نمیگفتند چون فرعون مدعی بود که پروردگار عالمیان است، در واقع اظهار ایمان به حضرت موسی(ع) نکرده بودند.
اینکه حضرت موسی(ع) خود نیز به هنگام تبدیل عصایش به اژدها ترسید، به ساحران نشان داد که چنین کاری سحر نیست و عمل حضرت موسی(ع) نبوده، اعجاز الهی است زیرا هیچ کس از فعل و عمل خویش نمیهراسد.
عصای موسی(ع) صورتهای مارهایی را که ساحران از بند و چوب درست کرده بودند میبلعید و برای مردم روشن میگشت که آن مارها بند و چوب هستند، همانطور که در نفس الامر نیز چنین بودند؛ درست همانگونه که کسی حجت دشمن خویش را باطل کند و آنگاه بطلان آن حجت آشکار میگردد. و اگر اژدهای موسی(ع) به گونهای بندها و چوبها را میبلعد که باعث معدوم شدن آنها گشت (همان طور که برخی چنین گمان کردند) چه بسا که ساحران دربارهی عصای موسی(ع) دچار شبه میشدند و این امر برای آنها تردید ایجاد میکرد و به موسی(ع) اعتقاد پیدا نمیکردند. همانطور که روشن است خداوند در مورد اژدهای موسی(ع) فرمود: «تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا»[6] و ساحران با سحر خود بند و چوب ایجاد نکردند، بلکه به وسیلهی سحر در چشمان مردم ، صورتهایی از مارها را ترسیم نمودند که همین صورتها را عصای موسی(ع) بلعید و اگر امر به آن گونه بود که برخی توهّم کردند، همانا خداوند میفرمود که عصای موسیu چوبها و بندهایشان را میبلعید. بنابراین نشانهی درستی معجزهی موسی(ع) نزد ساحران این بود که خود موسیu هم دچار ترس گشت و صورت مار بودن از بندها و چوبها برداشته شد. و اگر غیر از این بود بایستی ساحران توهّم میکردند که آنچه موسی(ع) آورده است از قبیل سحر ساحران است جز این که سحرش قویتر میباشد؛ در صورتی که چنین نبود.[7]
صفت مردان کامل
مردان کامل کسانی هستند که این دو صفت را در خود جمع کنند: هم مردم را به سوی خداوند دعوت نمایند و هم مقام خویش را از مردم بپوشانند. چنین کسانی از طریق خواندن کتابهای حدیث و نکتههای مفید و حکایتهای مشایخ برای مردم، آنها را به سوی خداوند دعوت نمایند. و باید به گونهای عمل کنند که عوام آنها را به...
.
.
.
[1] - طلای سرخ، ص 41، ترجمه دکتر احمد خالدی از کتاب کبریت احمر عبد الوهاب شعرانی.
[2] - همان ص 50.
[3] - همان، ص 58.
[4] - همان، ص 58 و 59.
[5] - سورهی طه، آیهی 7. «ساحران گفتند: به پروردگار موسی و هارون ایمان آوردیم»
[6] - «وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا» سورهی طه، آیهی 69 «آنچه در دست راست داری بیفکن تا هر چه را که ساختهاند ببلعد»
[7] - همان، ص 61.
برای مطالعه کامل کتاب میتوانید فایل های pdf و doc آنرا دانلود فرمایید.