بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2466
متن پرسش
سلام فرق روح و نفس و عقل چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عموماً در کتب فلسفی «روح» و «نفس» را به یک معنا می‌گیرند که یکی از مراتب آن عقل است همچنان‌که یکی از مراتب آن خیال می‌باشد. موفق باشید
2465
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی سوال : فرق بین وسوسه ی شیطان که از طرف شیطان اعمال می شود و امتحان الهی که از سمت خداوند جل جلاله اعمال می شود چیست؟آیا قدرت داشتن شیطان رجیم در اعمال وسوسه در طول امتحان و فتنه الهی است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هرجا شرایط منجر به رجوع ما به حضرت حق شود و بندگی ما را تقویت کند مبارک است و الهی است و هرجا نظر ما را به غیرحق معطوف کند و برای خود یک نحوه استقلال قائل باشیم پای شیطان در میان است. موفق باشید
2463
متن پرسش
چرا هرانسانی مسیر سلوک مخصوص به خود دارد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هرکس در ذیل شریعت الهی و نور انسان‌های کامل یعنی معصومین می‌تواند بر اساس وجود خود که تجلی نور الهی است به آن شخص راه قرب به خدا را انتخاب کند زیرا وجود هرکس مسیر آن کس است به خدا. موفق باشید
2462
متن پرسش
اگر انسانی از زیادی گناه به خدا شک کرد { ملحد شد} برای ایمان دوباره باید چه کار کند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:خداوند در آیه‌ی 53 سوره‌ی زمر می‌فرماید: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» ای بندگانی که به جهت انواع گناهان بر خود ستم کرده‌اید از رحمت خداوند مأیوس نگردید، خداوند همه‌ی گناهان را می‌بخشد، حقیقتاً او غفور و رحیم است. موفق باشید
2461
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد عزیز یک سوال مدتی است ذهن مرا مشغول کرده است در یکی از مباحث شما شنیدم که گناههای انسان برای همیشه در نفس نقش میبندد وممکن است در راه سلوک در جاهای مختلف جلوی چشم انسان بیاید ومانع شود . میخواستم بدانم آیا اگر کسی توبه به معنای واقعی بکند باز هم این احتمال وجود دارد یا ممکن است به طور کلی پاک شود ؟ آیا کسی که از اول واردر اه سلوک شده و علم به این مطلب پیدا کرده و تا توانسته گناه را ترک کند با کسی که بعداز توبه وارد این راه شدا است در رسیدن به مقصد متفاوت اند؟منظورم این است که ایا میشود فرد توبه کرده از فرد دیگر بالاتر برود ؟یا مثلا زودتر به مقصد برسد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «من تاب لذنب کمن لا ذبی له» کسی که توبه کند مثل کسی است که گناه نکرده. بیش از این نباید مسئله را دنبال کرد تا گرفتار وسواس شویم. این دانایی به چه درد می‌خورد که بدانیم آیا کسی توبه کرده بالاتر است ویاآن‌کسی که گناه نکرده تا توبه کند. هزار احتمال در آن هست که آیا شخص توبه‌کننده چه اندازه از گناهی که از آن توبه کرده متنفر است آیا بیشتر از آن کسی که آن گناه را نکرده متنفر است؟ شاید این‌طور باشد. مگر حساب مردم در روز قیامت را به عهده‌ی شما گذارده‌اند که دنبال این علم هستید؟! اگرگناه کرده‌اید، توبه کنید و امیدوار بخشش باشید. موفق باشید
2460
متن پرسش
با سلام. لطفا در صورتی که جزوه ای در زمینه مطالعه و روش های درست آن از استاد در دسترس است معرفی و برای دانلود ارائه نمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:به کتاب "ادب خیال عقل و قلب" فصل ضرورت مطالعه را مطالعه فرمایید. موفق باشید
2459
متن پرسش
سلام و عرض احترام از شما خواهشمندم به سوالات زیر بنده به صورت موردی و دقیق هر کدام را که توانستید و برایتان مقدور بود نهایت تلاش و کوشش تان را انجام دهید و پاسخ تشریحی و کامل و دقیق به هر کدام بدهید. با تشکر از شما ------------------------------------------------------ می خواهم روایت دقیق و کاملا صحیح در مورد نام دقیق و فامیل اصلی و کاملا درست و همچنین نحوه دقیق و صحیح مرگ پسر عموی مختارثقفی که در قیام پسرعمویش یعنی مختار ثقفی حضوری کاملا موثر و فعال داشت چه بود زیرا برای این خدمت تان می پرسم که اسامی روبه رو در مورد نام و فامیل این فرد یعنی پسرعموی مختار ثقفی از جمله : قدامة بن سعید بن زائدة بن قدامه‏ی ثقفی و قدامه بن سعید و زائده بن قدامه ثقفی در جاهای مختلف ذکر شده که این موضوع باعث سردرگمی می شود
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این نوع سؤالات در تخصص بنده نیست. موفق باشید
2458
متن پرسش
با سلام.در تاریخ آمده که جناب اقای فردید اساسنامه ی حزب رستاخیز را نوشته اند و در اولین سخنرانی خود در ایران علیه انقلاب موضع گیری های شدیدی گرفته اند.نظر جنابعالی در این مورد چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آقای فردید اولین کسی بود که در دانشگاه مبانی ولایت فقیه را بر خلاف عرف روشنفکری آن زمان تبیین کرد و از آن دفاع نمود و به همین جهت شاگردان او از مدافعین ولایت فقیه هستند. البته از نظر بنده فیلسوف نیاز به دفاع ندارد، فیلسوف حرف خود را زده و بذری را افشانده. متأسفانه وقتی کار بر مدار شارلاتانیسم بچرخد شخصیت متعهدی مثل فردید که سخنانش نشان می‌دهد در افقی کاملاً حِکمی و عرفانی به‌سر می‌برد آماج تهمت‌هایی قرار می‌گیرد که انسان به یاد تبلیغات معاویه بر ضد علی«علیه‌السلام» می‌افتد که کار را به جایی رسانده بود که مردم می‌گفتند مگر علی هم نماز می‌خوانده که در محراب کشته شده؟ مسلّم هیچ‌کس بی‌‌عیب نیست ولی بسیار فرق است بین کسی که تمام عمر به دنبال حقیقت بوده و وقتی با امام خمینی و انقلاب اسلامی روبه‌رو می‌شود این‌چنین به دفاع از آن می‌پردازد با کسی که تمام عمر به دنبال مطرح‌کردن خود می‌باشد. با روزنامه‌ی رستاخیز که آن زمان یک روزنامه‌ی رسمی است مصاحبه‌کردن و حکیمانه‌ترین سخنان را گفتن، جرم است یا هنر؟ باید پرسید چرا جریان فردید توسط غرب‌زدگان تیرباران می‌شود؟ آیا به جهت آن نیست که ما در آینده آوینی‌ها نداشته باشیم؟ از فردید در مصاحبه‌ی روزنامه‌ی رستاخیز خواسته بودند چه کتابی برایش معتبر است؟ گفته بود قرآن کتابی است که من هیچ کتابی را با آن مقایسه نمی‌کنم. پرسیده بودند چه طور قرآن را مدّ نظر دارید؟ گفته بود: مواجهه‌ای که یک شیعه‌ی اصیل به قرآن دارد. و از این طریق از این روزنامه پایگاهی برای مقابله با اندیشه‌های حزب رستاخیز استفاده می‌کرد که مصاحبه‌های او با آقای میبدی در این امر مشهور است. موفق باشید
2456
متن پرسش
با سلام استاد کسی که می خواهد به سفر کربلا برود باید چه کتابهایی مطالعه کند و چه سفارشاتی دارید و آیا با فرزندان 3 و 8 ساله می شود کربلا رفت یا نتیجه ای که باید بگیریم حاصل نمیشود؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: جزوه‌ای در رابطه با دعا و زیارت در سایت هست إن‌شاءالله مفید خواهد بود به‌خصوص قسمت آخر جزوه که مربوط به زیارت است. عموماً بچه‌های کوچک بهره‌ای از زیارت نمی‌برند و ممکن است مانع زیارت شما هم بشوند. موفق باشید
2452
متن پرسش
با سلام استاد با توجه به اینکه1-حفظ قرآن در پیشگاه الهی مسئولیتهایی را ایجاد میکند و 2-روایاتی که از عواقب حفظ و بعد فراموشی آیات ، به ما رسیده3- وقت زیادی باید صرف حفظ و نگهداری آیات شود و برخلاف این موانع ، سفارش مقام معظم رهبری به اینکه تعداد حفاظ باید به 10000000 نفر برسند ، نظر حضرتعالی در مورد حفظ قرآن برای ما و فرزندانمان (مثلا در مهد قرآن یا مدرسه )چیست ؟با آرزوی طول عمر و عافیت و عاقبت به خیری
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حفظ قرآن به معنای به خاطرسپردن الفاظ قرآن استعداد خاصی را می‌طلبد که تنها آن افراد باید به آن بپردازند که در به خاطرسپردن الفاظ آیات به زحمت زیاد نمی‌افتند ولی آنچه در روایات در حفظ قرآن بر آن تأکید شده حفظ فرهنگ قرآن است و پشت‌نکردن به آن. موفق باشید
2451
متن پرسش
سلام علیکم استاد. در جلسه ای که از طرف موسسه فتوح در دانشگاه صنعتی برگزار شد شما در سخنرانی تان با عنوان نقش حکمت متعالیه در تمدن شیعه فرمودید(نقل به مضمون): "ما این روشی را که برخی در دانشگاه صنعتی در مورد مباحثمان دنبال کردند را قبول نداریم" یا در مطلبی دیگر فرمودید: "ما به بعضی از دوستان گفتیم بروید دکتر داوری بخوانید تا به امام نزدیک شوید انها رفتند و در داوری متوقف شدند". سوالی که پیش می اید این است که منظورتان از توقف در داوری چیست؟ آیا منظورتان توقف در نظرات داوری است؟ مگر بین نظرات داوری با امام (حداقل در مورد شناخت ماهیت تمدن غرب) تفاوتی وجود دارد؟ یا منظورتان توقف در نحوه کار وسلوک عملی داوری است؟ مگر دوستان ما در چه خصوصیتی از داوری متوقف شده اند؟ که آنها را از وصول به امام باز داشته است؟ این چه خصوصیتی از داوری است که انسان را در رسیدن به امام متوقف میکند؟ با شناختی که من از آن دوستان داوری خوان دارم این اقایان از معدود کسانی هستند که از ابتدای ورود ما به دانشگاه به صحیفه خوانی و خمینیسم مشهور بودند و همیشه انگ این را می خوردند که اینها بیش از اندازه به راه و روش و سلوک سیاسی و اعتقادی خمینی پایبند هستند و در طول سالیان بعد نیز اتفاقا در طی همین مسیر با حضرتعالی آشنا شدند و در حالی که به سختی زیر بار اندیشه ای میرفتند تنها به دلیل اینکه شما را مفسر خوبی برای اندیشه امام خمینی میدیدند شما را به عنوان استاد خود انتخاب کردند. و اتفاقا از طریق خود شما نیز با امثال دکتر فردید و داوری آشنا شدند و به سفارش خود شما شروع به مطالعه اثار این بزرگان کردند. حتی بسیاری به خود ما در دانشگاه انگ میزنند که اینها طاهرزاده ایسم هستند و اتفاقا آنها هم معتقدند که پایبندی ما به تفکرات شما ما را از رسیدن به خمینی حقیقی باز میدارد. بنابراین این نقد شما به دوستان اولا به خود شما برمیگردد و این سوال پیش می اید که از کجا معلوم ما نیز با خواندن اثار شما در شما متوقف نشده باشیم و از رسیدن به امام محروم؟ بنابراین اگر منظورتان توقف در نظرات داوری است باید عرض کنم که خود شما قبلا در این مورد در کتب و جلسات متعدد بسیار سخن فرموده اید و به طور اخص در مطلبی در سایتتان با عنوان محکمات و متشابهات فردید بیان فرموده اید که معتقدید که امام یک اجمال دارند و یک تفصیل. که تفصیل اندیشه امام در غربشناسی تفکری است که امثال مرحوم فردید و دکتر داوری ان را ارایه می دهند. بنابراین فکر نمیکنم گفتن نظرات داوری به معنای توقف در او و ماندن از خمینی باشد. اما اگر نقدتان در مورد نحوه عملکرد داوری است باید عرض کنم طبق انچه خودتان فرموده بودید که "هرگونه ارایه آکادمیک مباحث غربشناسی کمک میکند به بسط این تفکرمدرن" و نیز در جای دیگر فرموده بودید که "ما میدانیم که اکنون وقت ارایه این سخنان نرسیده اما ما آنقدر این سخنان را تکرار میکنیم تا گوشها اماده شوند و وقت ان برسد". اتفاقا دوستان ما نیز دقیقا مطابق نظرات شما عمل کردند. وبر اساس اعتقاد به همین نظرات شما رفتند وفردیدو داوری را(که تفصیل امام هستند) خوب خواندند( باشور و شوق و به عنوان یک کار سلوکی در جهت کمک به ظهور حضرت ارواحنا فدا) و سعی کردند هم در مطالعه و هم در اریه مطلب رویکرد حضوری را دنبال کنند و انگاه با توجه به آن نکته ای که شما فرمودید مبنی بر اینکه گوشها را آماده شنیدن این سخنان میکنیم با نگاه منتقدانه ای که دکتر داوری به خواننده القا میکند به بیان همان مطالب خوانده شده بطور علنی و آشکارا در سطح جایی همچون دانشگاه در قالب چیزی چون نشریه دانشجویی که مخاطب خاص دارد کردند. آیا این متوقف شدن در داوری است؟ مگر خودتان نفرمودید تفکر نفی کلی تفصیل تفکر امام است؟ مگر خودتان همه اندیشه تان در مورد غرب را مدیون این بزرگان نیستید؟ مگر در تمامی کتب و جلسات سخنرانی از این اقایان کد نمی اورید؟ ایا این به معنای توقف در این بزرگان نیست؟ اتفاقا وقتی با مخالفان نظرات شما صحبت میکنیم دقیقا همین نقد و حتی انگ را به خود شما میزنند که فلانی در هایدگر متوقف شده. اما در مورد عمل خمینی وار داشتن می خواهم عرض کنم اتفاقا کسی که با امام انس گرفته باشد در تب و تاب خمینی وار زیستن و خمینی وار عمل کردن است. امام می فرماید من از ان اخوندها نیستم که بنشینم و تسبیح بگردانم تا فتوایم محقق شود بلکه من میروم و فتوایم را محقق میکنم. یا در جای دیگر در ذکر خاطره ای از استاد خود میفرمایند ما به ایت الله شاه ابادی اعتراض میکردیم که چرا این مطالب سنگین را در ملا عام میگویید ایشان میفرمودند بگزارید یک بار هم که شده این خرافات(به تعبیر مخالفان) را بشنوند. این سلوک خمینی است. باور کنید این نحوه عمل دوستان ما نیز از سر ارادتی که به سلوک خمینی دارند رخ میدهد. بنابراین در عمل هم که کسی ادعا ندارد باید به سبک داوری عمل کرد.بنابراین ما توقفی را در داوری در دوستان مشاهده نمیکنیم. من فکر میکنم مشکل به توقف در داوری و حتی ارایه نظرات وی نیز بر نمیگردد چرا که خودتان در این قضیه مقدم هستید بلکه مشکل به دو نوع برداشت متفاوت از تاریخ و سیر تحول و تطور تاریخ بر میگردد. از طرف دیگر شما مشترک بودن نظراتتان بر سر غرب با رهبری را مفروض گرفته اید در حالیکه برخی از دوستان به اختلاف نظرات شما با رهبری اذعان دارند و انرا صراحتا بیان میکنند وشما این را مشکل میدانید و معتقدید این مسیله خیانت به اقاست در حالی که خود ایشان امسال فرمودند اختلاف نظر طبیعی است و بیان نظرات مخالف رهبری هم به هیچ عنوان به معنی عدم سلوک ذیل شخصیت امام و اقا نیست. امیدواریم با بیان نظرات جامع خودتان ما را در شناخت حقیقت سربازی این انقلاب مظلوم یاری نمایید. با عرض معذرت.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای تحقق تمدن اسلامی – تمدنی که قلب‌ها در عین آسمانی‌بودن از زندگی در زمین فرار نمی‌کنند – خداوند عده‌ای را می‌پروراند تا مرز خود و جامعه‌ی مسلمانان را با تمدن ظلمانی غرب جدا کنند و تنها این انسان‌های سینه‌چاک می‌توانند با روحیه‌ای که از حضرت روح الله منور شده تمدن‌سازی کنند و به پچ‌پچ‌های این طرف و آن طرف وقعی نگذارید و پیچ تاریخی زمانه‌ی خود را درک کنند و بدانند برای عبور از این پیچ تاریخی باید سؤال‌های رادیکال ایجاد کرد که نه هرکس جرأت طرح آن‌ها را دارد و نه مراکز فرهنگی رسمی جرأت شنیدن آن را و از این جا است که چوب‌دستی‌های تهمت بالا می‌رود و بر فرق اندیشه‌ای فرو می‌آید که آن اندیشه‌ می‌داند تنها با روحیه‌ای رادیکال می‌توان توده‌ی مردم را متوجه تمدنی ماوراء تمدن غربی نماید و حساسیت کار نیز از همین‌جا شروع می‌شود که چکار کنیم که این چوب‌دستی‌ها به تحریک مراکز رسمی فرهنگی در دست کسانی قرار نگیرد و بر فرق ما فرود آید که می‌دانیم که جزء ما هستند و عطش رجوع به حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در آنان نیز شعله‌ور است. نقد غرب و رجوع به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در بستری که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فراهم نمود آنقدر حساس است که خودِ حضرت روح الله که همواره ابوذروار عمل می‌کردند در این موضوع سلمان‌وار اقدام نمودند. چون نقد یک تمدن که برای خود پشتوانه‌ای فکری تدوین کرده است تنها با حکمتی ممکن است که روشن کند تمدن غربی در سوبژکتیویته‌کردن آدم و عالم گرفتار است و حضرت روح الله با تأکید بر اصالت وجود به نحو «حضوری» و «وجودی» می‌خواهد جهان را از غرب عبور دهد و این کاری است که باید سلمان‌وار خون دل خورد و عمل نمود زیرا با به حجاب‌رفتنِ «وجود» و ظهور علم ابزاری و استیلای تکنیک هرآنچه تو بگویی یا به همان علم ابزاری و استیلای تکنیک تحویل می‌شود، یا نادیده و ناشنیده می‌گردد ،اگر نگویم نا خواسته با تو تخاصم می‌کنند. تا آن‌جا که من می‌دانم مهم‌ترین نشانه‌ی حوالت تاریخی امروز ما همان نفهمیدن هر سؤالی است که از«وجود» می‌شود و تا این غفلت تامّ و تمام به نور حضرت روح الله متلاشی نگردد قدمی از استیلای علم تکنیکی به بیرون گذاشته نمی‌شود. ما هنوز متوجه نشده‌ایم بحث در برابر تکنولوژی نیست بلکه بحث بر سر فهمیدن ذات تکنولوژی و علم تکنیک است تا مقدمه‌ی رخ‌نمایاندنِ امامی باشد که سخت به آینده برای ظهور خود امیدوار شده است. دوستان عزیز به نورحکمت سلمانی سخن امام را نسبت به غرب خوب فهمیدند و به جهت صفای باطنی که داشتند بر هر نوع غرب‌زدگی شوریدند که «یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» تا آن‌جایی که بدون هیچ مقدمه‌ای بدون آن‌که به روغن وجودشان آتشی نزدیک شود تا شعله‌ور گردند، شعله‌ور شدند تا نوری در ظلمات دوران بدرخشانند و ابوذروار آن کردند که کردند و در طواف خانه‌ی خدا زخم‌ها برداشتند که آن زخم ها بر پیکر آن‌ها نبود، زخم بر جان و قلب ما بود. عرض و گله‌ی من تنها در این فضا بود ، وگرنه بنده عزیزان را پاره‌ی تن خود می‌دانم و خدا شاهد است اگر یک تیغ بر پای آن‌ها رود من آن را در چشم خود احساس می‌کنم. اما در مورد این‌که عرض کردم بعضی از دوستان در آقای دکتر داوری متوقف شدند به هیچ‌وجه در رابطه با دوستان دانشگاه صنعتی نبود، عرض من در رابطه با بعضی از رفقای بیرون دانشگاه بود و قضیه از آن قرار بود که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از تمدن غربی به ما بصیرتی دادند که متوجه شدیم نقدِ غربی که جناب آقای دکتر داوری انجام داده‌اند آن را تأیید می‌کرد و بسط می‌داد و از این جهت هنوز هم بنده نظرات دکتر داوری را جهت نقد غرب از بهترین نظرات می‌دانم ولی این غیر از نگاهی است که آقای دکتر داوری – تحت تأثیر هایدگر – نسبت به فلسفه دارد و معتقد است فلسفه ربطی به دین ندارد، غافل از این‌که رجوع به فلسفه‌ی اسلامی رجوع به «وجود» است و با نظر به «وجود» می‌توان به اسماء الهی و مقام حضرت صاحب‌الأمر نظر واقعی داشت و تمدن اسلامی را معنا کرد و این آن چیزی است که فلسفه‌ی حکمت متعالیه بر آن تأکید دارد و حضرت امام در این رابطه فلسفه‌ی صدرایی را از مبانی تفکر انقلابی خود می‌دانند. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در جواب به سؤال «حسنین هیکل» که از ایشان می‌پرسد چه اندیشه‌ها و اندیشمندانی بر شما تأثیرگذار بوده‌اند؟ می‌فرمایند: «در فلسفه: ملا صدرا، از کتب اخبار: کافى، از فقه: جواهر.» و نیز در دعوت گورباچف به اسلام، موضوع حکمت متعالیه‌ی صدرا و عرفان محی‌الدین را مطرح می‌کنند. زیرا آموزه‌های دینی ما در مکتب ملاصدرا به یک نظم منسجم در آمده و می‌تواند پشتوانه‌ی فلسفی انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی باشد. هایدگر در دنیای خود با فلسفه‌ای روبه‌روست که به تعبیر او گرفتار بی‌عملی است و آقای دکتر داوری متوجه است در دین‌داری به عنوان عملی فردی نیاز به فلسفه نداریم، در حالی‌که اسلام به‌خصوص در هیئت تشیع جهت تحقق کامل خود نظر به جامعه‌ای دارد که زمینه‌ی ظهور کمالات انسانی را در ابعاد مختلف فراهم کند و نسبت انسان با «خدا» و «خود» و «خلق» را در هویت الهی‌اش به فعلیت برساند، و لذا به مؤمنین می‌فرمایدکه « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُم‏ » به صورت اجتماعی به ریسمان الهی چنگ بزنید و اجتماعی بسازید که آن اجتماع در ساختار ذاتی‌اش رجوع الی الله داشته باشد. و یا می‌فرماید:« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون‏» در راستای تحقق اجتماع دینی ،عالمان دین تلاش می‌کنند راه‌کار تحقق اجتماع دینی را فراهم کنند تا روح توحید در تمام مناسبات جامعه‌ی مسلمین ظهور داشته باشد و در این راستا در هر زمانی هر آنچه باید انجام می‌دادند انجام دادند. حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به یک صورت، علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به صورتی دیگر و شیخ بهائی و محقق کرکی به آن نحو که انجام دادند و ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» نیز به صورت خاصی که امروز مورد بحث ما است از نظر تفکر فلسفی مبنای تفکری شد که در تاریخ جدید می‌تواند تمدن اسلامی را پشتیبانی کند. . . موفق باشید
2450
متن پرسش
سلام بنده دانشجوی رشته الهیات ترم 5 گرایش علوم قرآنی سوال:من در دوره طرح ولایت کشوری و طرح صالحینی که شرکت داشتم ، ضرورت سیر مطالعاتی شهید مطهری را برایم بیان کرده اند اما قبل از شروع سیر مطالعاتی شهید مطهری با یکی از کسانی که با خواندن سیر مطالعاتی شما متحول شده بود مواجه شدم که اطلاعات خوبی هم از سیرمطالعاتی شما به من دادند اما حالا سر در گم بین این دو سیر مطالعاتی مانده ام من میخواهم از صفر شروع کنم هدفم هم فهم کامل مطالب هست و بهره کامل از مطالعات حالا اگر با سیر مطالعاتی معروف ایشون برم کتابای شهید مطهری رو شروع کنم بهره کافی رو میبرم؟ یا اول مبانی معرفتی شما رو با توجه به سیر مطالعاتی داده شده دنبال کنم ؟ بعد برم سراغ شهید مطهری؟ لطفا سریع پاسخ مرا بدهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه بنده دارم از حضرت امام و علامه طباطبایی و شهید مطهری است. بنده به عنوان یک معلم سعی کرده‌ام مطالبی که ایشان در حوزه‌ی معارف فرموده‌اند جمع‌بندی کنم. با این فرض شاید اگر ابتدا بحث‌های ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین را کار کنید و سپس به کتاب‌های شهید مطهری بپردازید راحت‌تر با اندیشه‌ی شهید مطهری مرتبط می‌شوید. موفق باشید
2449
متن پرسش
سلام و خسته نباشید اگر شیطان به انسان سجده میکرد /انوقت :1/دیگرما ازمایش نمیشدیم یا به این صورت ازمایش نمیشدیم/به نظر شما اگرما هم مثل یک ذزه گچ بودیم اصلا وجودنداشتیم بهتر نبود تا نه ازمایشم و بشیم بعدش هم حالا یا پاداش بگیریم یا تنبیه بشیم که چی بشه برای خدا که فرقی نداره/اگر ما نبودیم و یک ذره گچ بودیم بهتر نبود تا بعدا بمیریم و توی این دنیا که با پدر و مادرمان بودیم و با برادر و خواهرمان وبقیه بعدا ان دنیا از هم جدا بشیم سپس حسرت بخوریم که چی بشه اصل مگر برای عبادت به سوالم خوب توجه کنید ا اگر نبودیم بهتر نیبود یا یک ذره ارد بودیم بی احساس و اصلا راحت خواهش جواب فوق علمی بدید موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: پیشنهاد می‌کنم به کتاب «آشتی با خدا» قسمت «چرا خدا ما را خلق کرد» رجوع فرمایید. موفق باشید
2448
متن پرسش
سلام خسته نباشید /چه کنیم تا پیش خداتربیت شویم/میخواهم خدا برایم تصمیم بگیرد در زندگی نه خودم/
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با ورود در وادی توکل که وادی مردان مرد است آن می شود که می خواهی. ابتدا باید انسان به درجه‌ای برسد که تمام نقش و تأثیر پدیده‌ها را از خدا بداند و این با توحید صمدی شروع می‌شود که مولایمان در نهج‌البلاغه خدا را به آن شکل توصیف و تبیین فرموده‌اند. پس به توحید بپردازید و توحید ربّ با معرفت نفس شروع می‌شود پس به معرفت نفس بپرداز. هنیئاً لک. موفق باشید
2447
متن پرسش
سلام . مگر بعد از رحلت امام خمینی (ره) ، خود امام آقای منتظری را بعنوان رهبر پیشنهاد ندادند؟ چرا ایشان رهبر نشد؟ و مگر آقای خامنه ای را امام پیشنهاد دادند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در آخر عمر، اعضای مجلس خبرگان را خواستند و دستور دادند وظیفه‌ی ما است که آقای منتظری را – با توجه به مشکلاتی که دارند – از قائم مقام رهبری‌بودن عزل کنیم و خبرگان به اتفاق آراء آقای منتظری را عزل کردند و بعد از رحلت حضرت امام مجلس خبرگان آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان رهبر انقلاب انتخاب کردند. نظر جنابعالی را به نامه‌ی حضرت امام به آقای منتظری جلب می‌کنم که می فرمایند: بسم الله الرّحمن الرّحیم: با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعا بر نظر خود مقدم می دانم ؛ خدا را در نظر می گیرم و مسائلی را گوشزد می کنم . از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام رااز دست داده اید. شما در اکثر نامه ها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می گفتیددیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب به آنها نمی دیدم . مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند ومی بینید که چه خدمت ارزنده ای به استکبار کرده اید. در مسئله مهدی هاشمی قاتل ، شمااو را از همه متدینین متدینتر می دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم . شما از این پس وکیل من نمی باشید و به طلابی که پول برای شما می آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می دانید - که مسلما منافقین صلاح نمی دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خرابتر می کند - با دلی شکسته و سینه ای گداخته ازآتش بی مهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می کنم دیگر خود دانید: جناب آقای منتظری: 1- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین وگروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد. 2- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعا تحریک می شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم ، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه های علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی کنم . والله قسم ، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می دانستم . والله قسم ، من رای به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم . 3- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند. 4- نامه ها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانه های گروهی به مردم می رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان - روحی له الفدا - و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند. سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم : من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگزچشم پوشی نکنم . من با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم ؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی دارم . روح الله الموسوی الخمینی یکشنبه 6/1/68 در ضمن آقای هاشمی رفسنجانی خاطرات خود را در این رابطه نوشته‌اند که خبرگزاری فارس آن را آورده، به این آدرس رجوع فرمایید: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8801080186 موفق باشید
2446
متن پرسش
بر این اساس، آیه (لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ) «و جز پاکان نمی‏توانند به آن دست زنند (دست یابند)»واقعه (56)، آیه 79 ترجمه تحت الفظی این آیه شریفه میگه که ناپاکان نمیتونن به قرآن دست بزنند اما ما میبینیم که بسیاری حتی کفار و ملحدان که نجس هم هستن دست می زنند و معنای تحت الفظی آیه رعایت نمیشه.این رو چه پاسخی براش هست؟ البته میدونم که معنای عمیق اون این میشه که جز پاکان از این قرآن کریم برداشت معرفتی نمی کنند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: معنای تشریعی آیه آن است که وظیفه‌ی ما است با وضو دست به حروف قرآن بزنیم و معنای تکوینی آن آیه این است که قلب هرکس به اندازه‌ای که از گناه پاک است می‌تواند با حقیقت قرآن مأنوس شود. موفق باشید
2445
متن پرسش
با سلام. برای محبت ورزیدن در عالم ماده چه نیازی به درگیر شدن قلب گوشتی در امر محبت ورزیدن است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای تصحیح‌ جایگاه محبت پیشنهاد می‌کنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید. موفق باشید
2444
متن پرسش
سلام و خداقوت با آرزوی سلامتی و قرب حق برای شما اگر بخواهیم یک رشته ورزشی را انتخاب و انشالا ادامه دهیم شما به ما چه رشته ای را سفارش می کنید که هم خدا از ما راضی باشد و هم توان یاری امام عصر را پیدا کنیم؟ التماس دعای فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده در این مورد صاحب‌نظر نیستم ولی خودم رشته‌های رزمی مثل تکواندو و کاراته و کوه‌نوردی را در آن زمان‌ها انتخاب کردم و پشیمان هم نیستم. موفق باشید
2443
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی ؛ منظور جناب صدرا از این جمله که در اسفار اربعه ذکر کرده چیست ؟ آیا منظور همان وحدت وجودی است که متصوفه به آن قائل هستند؟ اعلم انّ واجب الوجود بسیط الحقیقة غایة البساطة وکل بسیط الحقیقة کذلک فهو کل الاشیاء فواجب الوجود کل الاشیاء لا یخرج عنه شى‏ء من الاشیاء: بدان که خداوند «بسیط الحقیقة» است در غایت و نهایت بساطت و هر چیزى که حقیقتش این چنین بسیط باشد او همه اشیاء است پس خداوند همه اشیاء است هیچ کدام از اشیاء خارج از آن نیست».
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:این از ظریف‌ترین مباحث حکمت متعالیه است که ما را متوجه این امر در عالم مجردات می‌کند. بنده نمی‌دانم شما چه برداشتی از وحدت وجود و یا قاعده‌ی بسیط الحقیقه دارید. پیشنهاد می‌کنم با مباحث معرفت النفس تصور خود را از بسیط الحقیقه درست کنید که چگونه می‌شود یک موجود همه‌ی موجودات مادون خود را در برداشته باشد و هیچ‌کدام از آن‌ها نباشد. تا بحث «وجود» حل نشود و معنای مراتب وجود تبیین نگردد این موضوع روشن نمی‌شود. موفق باشید
2442
متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده...من پسری 23 ساله هستم.دانشجوام...دو تا از کتابای شمارو به طور اتفاقی تو کتابخونه شهرمون پیدا کردم..."فرزندم اینچنین باید بود1-2"...باید بگم نویسنده هایی مثل شما باید عهده دار اداره این دولت و مملکت ایران میبودن..واقعا خوشحالم ازاینکه شما هستین...الان جلد دومش رو دارم تموم میکنم..واقعا به من جوون 23 ساله خیلی کمک میکنه...ولی ازتون یه خواهخش دارم که میخام عاجزانه بهم جواب بدین...شمارو به ولای علی قسمتون میدم.. من تو دانشگاه چی بگم شاید باورتون نشه.عاشق یکی از دوستام شدم..البته پسر..فکرش داره منو خاکستر میکنه...حتی نمیتونم به جز اون به چیز دیگه ای فکر کنم...از نبودنش گریه میکنم...همه ش به اون فکر میکنم...کمکم کنید..چیکارکنم..حوصله هیچ کاری رو ندارم...فقط میخام یه جوری بروپیشش یا بهش پیام بدو یا صداشو بشنوم...راهنمایم کنید خواهش میکنم...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گاهی قوه‌ی واهمه روح و روان ما را اشغال می‌کند و از تعقل می‌اندازد پیشنهاد می‌کنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید. اگر کتاب در دسترستان نیست از روی سایت «لب المیزان» کتاب را کپی کنید. در آن‌جا گفته شده است در این موارد باید جواب واهمه را نداد تا ضعیف شود و قدرت حکومت بر واهمه در شما طلوع کند و رشد یابد. تا آن‌جا که ممکن است با امور دیگر از جمله ورزش خود را مشغول کنید تا قدرت واهمه‌ی شما که دائم می‌خواهد شما به رفیق‌تان فکر کنید، ضعیف شود. موفق باشید
2441
متن پرسش
سلام عرض می کنم خدمت استاد بزرگوار جناب آقای طاهرزاده مطلب شما را تحت عنوان «ریاست جمهوری آینده و نسبت آن با غرب» مطالعه کردم.مطلب محظوظ کننده و راهگشایی را در پاسخ به سوال کننده مرقوم فرمودید.در همین خصوص سوالی برایم ایجاد شده که از شما استاد بزرگوار می پرسم. در بند(5) بخش های "د" و " ه" مصداق گفتار شما " رئیس دولت نهم " است.حال آنکه به زعم بنده هر هشت بند پاسخ شما مشمول " رئیس دولت دهم " نیز می شود علی الخصوص که مقام معظم رهبری نیز در آخرین دیدار خود با هیات دولت اشاراتی به توفیقات هر دو دولت نهم و دهم داشتند و اظهار رضایت نمودند.می خواستم بدانم شما میان این دو دوره وجه یا وجوه تمایزی قائلید؟ یا یک دوره را بر دوره ی دیگر رجحان می دهید؟اگر اینچنین است مرحمت بفرمایید و دلایلی ذکر کنید؛ پیشاپیش از بذل توجه و عنایت شما سپاسگزارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عنایت داشته باشید که این مقاله در اواخر دولت نهم نوشته شده و بنده معتقدم همان روحیه در دولت دهم ادامه داشته که منجر شد مقام معظم رهبری در صحبت اخیرشان در هفته‌ی دولت بفرمایند: در این سال‌هایی که دولت نهم و دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزش‌های انقلاب کاملاً برجسته شده. موفق باشید
2440
متن پرسش
سلام استاد من چند ماهی دچار دگرگونی شدم ناراحتم تا حد افکار خودکشی پیش رفتم در جا زدم هیچی پیشرفت ندارم واین عذابم میده دلم می خواد بمیرم چند وقت به طور جدی به خود کشی فکر میکنم .کتاب آشتی با خدا وده نکته در شناخت معرفت نفس شما را خودم به علاوه خیلی کتاب وجزوات دیگه ولی هیچ تغییری در حالم نشده تورا خدا کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی ....پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی» بالاخره در این مسیر اقبالی هست و إدباری، گاهی طعم اُنس با خودش را مرحمت می‌کند و گاهی رُخ برمی‌تابد تا هجران او را تجربه کنیم و در پاییز زندگی با او برگ‌های غرور و عُجب را بریزیم تا برگ تازه‌ی ارتباط با او را بیابیم. بگو: خدایا! « «فَهَبنی ـیااِلهی وَ سَیِّدی وَ مَولایَ و رَبّی!ـ صَبَرتُ عَلَی عَذابِکَ، فَکَیفَ اَصبِرُ عَلَی فِراقِکَ؟!» ». موفق باشید
2438
متن پرسش
دررابطه با سوال 2343 در شرح برهان صدیقین اصل علیت بیان نشده اما علت حقیقی وعلت معده بررسی شده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اصل علیت به عنوان یک موضوع بدیهی مبنای هرگونه ارتباطی است و با فرض این‌که طرف اصل علیت را پذیرفته است و سوفسطایی نیست بحث شروع شده. موفق باشید
2437
متن پرسش
سلام علیکم! خدا در آیات متعددی فرموده هدایت و ضلالت دست منه و اگه کسی من هدایتش کنم کسی نمی تونه گمراهش کنه و اگه کسی رو من گمراه کنم کسی نمی تونه هدایتش کنه حتی خطاب به پیامبر ص نیز می فرمان حتی تو هم کاره ای نیستی از طرفی ما میگیم مثلا ما با عملکرد بد خودمون نباید موجب گمراهی و از دین گریزی یه عده ای بشیم حالا طبق اون آیات می تونیم بگیم اگه با عملکرد بد فرضا من نوعی یکی گمراه شد اگه من اون عملکرد بد رو هم نداشتم بازم اون گمراه میشد اما با یه طریق دیگه ای!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خداوند از یک طرف می‌فرماید: «یُضلّ من یشاء و یهدی من یشاء» هرکه را خواست گمراه می‌کند و هر که را خواست هدایت می‌نماید و از طرف دیگر می‌فرماید: «یهدی الیه من اناب» خداوند هرکس را به سوی او برگردد هدایت می‌کند. پس تنها کسانی را گمراه می‌کند که به سوی او برنگردند. و در این رابطه کسی که نمی‌خواهد به سوی خدا برگردد تحت تأثیر افرادی قرار می‌گیرد که او را دعوت به گمراهی می‌کنند و لذا در عین آن‌که آن کسی که طرف را دعوت به گمراهی کرده مقصر است، گمراهی آن فرد که تحت تأثیر قرار گرفت به خودش برمی‌گردد. موفق باشید
2436
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم متاسفانه در قرنی زندگی می کنیم که بیماری افسردگی در بین اکثریت مردم حتی انسان های مذهبی غوغا میکند هرجند که عادتمان شده که این افسردگی را با سرگرم شدن به دنیا و ... پنهان می کنیم ما در دوره ای زندگی می کنیم که فکر و فرهنگ مستفلی جدای از غرب نداریم و با فرهنگ و وسایل غربی بزرگ شده ایم و به آنها عادت کرده ایم حال اگر کسی بخواهد زندگی دینی را شروع کند و از این فرهنگ کم کم جدا شود دچار مشکلات بسیاری می شود از جمله آنها افسردگی است بنده اعتقاد دارم که این وقت ما بسیار گرانبهاست و باید به صرف معرفت الله برسد اما باتوجه به شرایط زندگی ام مجبورم که بسیاری از کارهایی که از آنها بیزار هم هستم انجام بدهم تا افسردگی همسرم بیشتر نشود مثل اینکه وقت بیشتری را به ایشان و تفریح و آنچه که ایشان دوست دارند اختصاص دهم و فکر میکنم شاید با این کارها بتوان اورا ار افسر دگی رهاند و به مقصد اصلی توجه داد اماگاهی ناامید می شوم و احساس میکنم که این کارها بیهوده است و او باید به خدا توجه کند و این گونه وقت من هم تلف می شود (یاد آور می شوم که بنده در برهه ای از زمان در مسایل دینی و اجتماعی افراط داشتم و نمی خواهم اکنون دچار تفریط بشوم) خوهش می کنم بنده را راهنمایی فرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظر بنده اُنس با همسر و رعایت ایشان خودش یک نوع گشایش روحی و معنوی برایتان می‌آورد به‌خصوص اگر این اُنس موجب علاقمندی به شما شود و به تبع آن به آن‌چه شما علاقمند هستید مثل امور دینی، ایشان هم علاقمند گردند. موفق باشید
نمایش چاپی