بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37705
متن پرسش

سلام و احترام حاج آقا: فرموده بودید: به چیزی که می‌دانید عمل کنید تا چیزی که نمی‌دانید خدا بهتون بیاموزه‌. وقتی چیزی نمیدونم با اینکه صدها کتاب خوندم، چه کار کنم؟ حقیقتا چیزی نمیدونم و با مطالعه هم چیزی به دانسته هام که وجود نداره اضافه نمیشه. غیر از انسانیت در امور خیلی خیلی واضح و روشن (نه موارد اختلافی) چیز دیگه ای نمیدونم. چه کار کنم؟ کاش زودتر مرگم برسه راحت بشم از این همه زجر و شکنجه و عذاب. یعنی ممکنه چیزهایی باشه که میدونم ولی فکر می‌کنم نمیدونم؟ از کجا بفهمم چه چیزهایی رو میدونم؟ فقط میدونم هستم و دارم زجر می‌کشم و میدونم غیر از خودم دیگرانی هم هستن. میدونم بودنم بیهوده نیست. ولی درباره ی چگونگی طی کردن راه هرچی بدونیم (مثلا از یه حدیث یا یه آیه)، باز چیز دیگری رو نمیدونیم و ممکنه اشتباه کنیم. این یعنی درواقع نمیدونیم چطور مسیر رو طی کنیم. موافقید شما؟ پس یعنی ما نمیدونیم و خیال می‌کنیم میدونیم. التماس دعا دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مائیم و حضور هرچه بیشتر در پیش خود به عنوان «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» و هر آنچه بیاموزیم، باید این نوع حضور و این نوع بودن را که جهانی است در نزد خود برایمان ملموس و محسوس شود که همان حضور جاودانه ما است. از این جهت باید آموخته‌های ما جهت‌دار باشد و ما را بیشتر با ابعاد متعالی خودمان آشنا کند به همان معنایی که فرمودند: «ای نسخه عالم الهی که تویی / ای آینه جمالِ شاهی که تویی. بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست / از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی». حال مائیم و چنین جهانی که حضرت پروردگار خودش با تعلیم اسمای حسنایش ما را با خود آشنا کرده و همه چیز حکایت از آن می‌کند که ما در جهان خودمان با خودمان و با دیگران حاضریم. دیگر، چه چیزی بالاتر از این! «زیر دریا خوش بُوَد یا روی او / قهر او دلکش بود یا مِهر او». اساساً دیگر تنهایی و سختی معنا می‌دهد؟! موفق باشید

37704
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: در نکته ۶ مبحث انقلاب اسلامی انتظار و وارستگی بحث گذار از اراده به نااراده پیش می آید اینطور متوجه شدم که باید از دوگانگی اراده و بی ارادگی رها شد و با انتظار در ناارادگی مستقر شد البته همین فهم خودم هم گویا ابهامی یا اجمالی دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. ولی به همان معنای حضوری که با انتظار در عین استقرار در افقی که از ما جدا نیست به عنوان امری وجودی همراه با تشکیک. و از این جهت هر اندازه جلو و جلوتر روید، این اجمال به تفصیل در می‌آید و باز اجمالی خواهد بود برای تفصیلی بیشتر، به همان معنای حضور در صراط. موفق باشید 

37703
متن پرسش

حیفم میاد خدا این‌همه خلاقیت بهم میدن و جامعه روز و آینده رو بهم میشناسونن تا اختراعاتی انجام بشه اما صرفا بخاطر پول گرفتار دیگرانی هستم که با محدودیت های فکریشون مواجهیم و به یک گرمی سردی مزاجشون کل حرکات علمی مون زیر سئوال می‌ره. چقدر حیف زمانی که برای رشد جامعه و مرکز علم انسانی یعنی ایران مخصوصا اصفهان هست باید دچار چنین معظلی باشم. زمانی که ما میتونیم مقابل نظر خلاف رایج علم تجربی غربی، علوم انسانی و طبیعیه صحیح رو پیاده کنیم اینقدر زمین گیر باشم. واقعا این پول چیه که نه می‌ذاره پیش‌روی علمی انسانی داشته باشیم و نه هر نوع پیش روی دیگه ای. نتونستم دلیلی غیر از خلاقیت علمی از زندگی و اشتغال برای خودم پیدا کنم و اگه نتونم کلا بی معنی می‌شم، بی معنی شدن کسی مثل من خطرناکه، واقعا آدم خطرناکی‌ام. اگه پول داشتم صرف تحقیق و توسعه و بنیان گذاری سبک زندگی انسانی می‌کردم و آدمایی رو جمع آوری می‌کردم که از خلاق ترین و آزادترین و بروز ترین و با استعدادترین مردان روزگار باشند تا تحولی در جهان آینده را از امروز بسازیم. هرچه می‌بینم شرکت ها و سرمایه دارها مسیرهای خودشون رو مشخص کردن و نمیتونن تحولاتی به این سرعت در خود جای بدن درحالیه که مردمان بخاطر گرفتاری علوم روز، هر روز بیشتر تلف می‌شوند. اگه امروز نشه من خودم رو توی تنگناش نمی‌ذارم و میرم پی تجارت های پر سود بی آنکه معنایی داشته باشند و واقعا خودم رو توش غرق می‌کنم چون تا جان خرج چیزی نکنی اتفاقی حاصل نمیشه و من بدنبال حاصل شدنم نه دنبال صبرهای طولانی و فلاکت بار تا خاری.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه مسیر ما را به سوی کمال شکل می‌دهد ایمان به توحیدِ حضرت ربوبی است از آن جهت که او پروردگار ما است. حال به هر صورت که او مصلحت ما را می‌داند. در این مورد خوب است به کتاب «جایگاه رزق در هستی» که روی سایت هست؛ رجوع فرمایید. موفق باشید

37702
متن پرسش

سلام خدا قوت استاد: استاد در شرح فص فاطمیه استاد معماریان فرمودند که نورانیت وحدت وجود در حضرت زهرا (س) است. میشه این رو کمی توضیح بدید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار مفصل‌تر از آن است که در سؤال و جواب بگنجد. موفق باشید

37701
متن پرسش

با عرض سلام و احترام: من اشتیاق خاصی دارم به برپا شدن قیامت تا همه حقایق روشن بشه. فکر می کنم هیجان برانگیزه و مشتاق روز قیامت هستم. می خواستم بدونم آیا حس من کاذبه؟ و ممکنه ناشی از غفلت از گناهانم باشه؟ درباره خودم و اعمالم نگران نیستم چون فکر می کنم تقریبا بیشتر از چیزی که هستم در توانم نیست و به نظر می رسه خدا، طبق شرایط نسبتا سخت زندگی من و توان فردی ام، بیشتر از چیزی که هستم ازم انتظار نداره. خیلی دوست دارم قیامت بشه هم باطن خودم رو ببینم بدون اینکه عذاب بشم. و هم دیگران مخصوصا اونها که حقوق من رو خوردند و در جامعه به عنوان افراد با ظاهر موجه زندگی می‌کنند و به روی خودشون نمیارن، باطن اونها هم نمایان بشه. نه اینکه بخوام ازشون انتقام بگیرم. بیشتر یه حس هیجان از اینکه حس و حالشون و حقیقت رو با هم ببینیم و مشخص بشه اونها چه کردند با من و با زندگی ام. باطن و حقیقت همه روشن بشه. چرا اینطور عمل کردند. هیجان روشن شدن حقایق پشت پرده رو دارم. و همین طور این هیجان رو دارم که حقیقت هستی و رازهای هستی رو در قیامت می بینم. ممنون میشم بگید این حس من کاذبه یا خوبه. (اینم بگم که از بچگی تشنه حقیقت بودم و خیلی عذاب کشیدم برای اینکه سوالات حقیقی من عمیق تر از این بود که بتونم از کسی بپرسم و کسی بتونه جواب بده. تا اینکه فهمیدم دست کم من، توان رسیدن به اون حقایق رو در دنیا ندارم و منتظرم در قیامت به جوابشون برسم. خیلی جهان و هستی و ما پیچیده هستیم و کسی که با اعتماد بنفس فکر کنه به حقایق بیرون از محدودیت های خودش، دست پیدا کرده به جز انبیا الهی، خودش نشانه ی غفلت از حقیقته.) حالا می خوام بدونم این انتظار قیامت رو کشیدن برای فرد معمولی مثل من، چیز خوبیه یا از روی خوش خیالی کاذبه و اون دنیا پدرمون رو در میارن؟ تقریبا مدت زیادیه که خوشبین هستم به قیامت. خیلی ممنون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این سخنان، حکایتِ شوق حضور در قیامت است ولی فراموش نکنید که: «دیده گر بینا بود هر روز روزِ محشر است» به همان معنایی که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «الآن قیامتی قائم». کافی است با نگاه قرآنی و تدبّر در قرآن، مسئله را دنبال فرمایید و در این مورد خوب است به عرایضی که در شرح سوره «جاثیه» شده است و روی سایت هست؛ رجوع فرمایید. موفق باشید  

37700
متن پرسش

سلام: چند وقتی هست که سوالاتی تو ذهنم هست ازین قبیل شبی که آقای رئیسی سقوط کرده و گم شده بود تمام مردم برای سلامتی ایشان دعا کردند تو حرم حضرت معصومه و امام رضا و هر جای دیگه دعای توسل گرفتن از خدا و تمام امامان معصوم کمک خواستن برای سلامتی ایشان پس چرا خدایی که میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را دعای چندین هزار نفر رو ندیده گرفت؟ چرا اجابت نکرد؟ چرا اکثر وقتها تمام دعاهای ما بی جوابن؟ چرا این همه صحبت می‌کنیم با امام زمان و خدا هیچ اثری نمی‌بینیم چرا؟چرا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا آن دعاها موجب نشد تا شهید رئیسیِ عزیز که در زیر طعنه‌ها ی فضای مجازی معاندین گمشده بود، پیدا شود؟! از این پیدایی که رهبر عزیز انقلاب در حرم امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از آن فرمودند؛ مگر بیشتر هم می‌شود؟!! حال مائیم و شهید رئیسیِ پیداشده برای ادامه مسیری که او در بستر انقلاب، به میان آورد.    https://eitaa.com/matalebevijeh/   16914 موفق باشید  

37699
متن پرسش

سلام: چرا در ایام منتسب به اهل‌بیت شوق به گناهان بیشتر است؟ آیا به این خاطر نیست که ما در آن ایام، تازه حیات پیدا می‌کنیم و مشتاق امور زندگی می‌شویم یا اینکه چیز دیگری است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته شاید تجربه افراد در این مورد متفاوت باشد. ولی به هر حال شیطان در مسیری که به سوی حقیقت است، فعال است و مسلّماً در فضایی که نظر به مقام قدسی اهل البیت باشد، او نیز در شیطنت خود کوتاه نمی‌آید. موفق باشید

37698
متن پرسش

سلام عليكم: استاد در درجه جمعيت خاطر انسان (در کتاب معرفت النفس و حشر) دو مقام داریم یا ۳ مقام؟ بنده متوجه ۲ مقام شدم ولی دوستان بنده می‌فرمایند استاد ۳ مقام فرمودند. ممنون بابت پاسخگويی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد حضور ذهن ندارم. ولی خوب است به مقدمه‌ای که جناب عبدالرزاق کاشانی در شرح «منازل السائرین» فرموده‌اند، رجوع فرمایید. موفق باشید

37697
متن پرسش

سلام عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: برای اینکه خود را در عالم عفاف احساس کنیم و برای نظر کردن به گوشه گوشه عالم عفاف، به چه چیزهایی باید توجه کرد؟ به حجاب خودم، به جمع زنان محجبه، به حضرت زهرا سلام الله که الگوی حجاب را از ایشان داریم، به پروردگار و دستورات پوشش، به حیا که در برابر محارم هم وجود دارد (حالتی که در گذشته بیشتر بود و هر چه پیش می رویم کمرنگ تر می‌شود)، و یا فراتر از این موارد در جایی در مورد عالم عفاف اقتصادی، اشاره کردید به مرزهای اصیل انسانی. آیا عفاف از نظر پوشش هم به همین معناست؟ آیا برای نظر به عالم عفاف (در مورد پوشش) هم باید به مرزهای اصیل انسانی نظر کرد؟ در پرسش ۱۳۰۰۰ فرمودید که در مبحث «عالم عفاف» در کتاب «زن آنگونه که باید باشد»، درباره اینکه اگر زنان عالم عفاف را در خود حس کنند. توضیح داده اید؛ من این کتاب را مطالعه کردم، متاسفانه مطلبی با این عنوان و یا در مورد این موضوع پیدا نکردم. در کتاب «عالم انسان دینی» توضیحی در مورد عالم عفاف فرمودید. با این مضمون که تحمل سختی حجاب، برای حفظ و ماندن در عالم عفاف بسیار شیرین است. توضیحات دیگری هم در پرسشها و جزوات بود ولی بیشتر در مورد فوائد و اثرات نظر به این عالم است خواهش می‌کنم اگر امکان دارد یک راهکار عملی برای این ادراک بفرمایید در توضیح پرسش اولم باید بگویم، آرامش حاصل از حفظ حجاب، برای فرد محجبه، یک امر بدیهی و درونی است، که حتی شاید ابعاد آن هم برای خود فرد مشخص نباشد. اما برای به اشتراک گذاشتن این تجربه با دیگران، نیاز است که این احساس برای فرد، کاملا مشخص و بارز باشد و تا حدی قابل بیان کردن.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید روحِ اولیه کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» به‌خصوص عنوان «هویت گمشده زن» متذکر عالَم عفاف می‌باشد و یا مباحث «تقابل آزادی و حجاب چرا؟» ما را متوجه عالم عفاف می‌کند که چه اندازه خانم‌ها در انتخاب حجاب، خود را مفتخر به فاخرترین انتخاب کرده‌اند و نسبت خود را در رابطه با دیگر انسان‌ها یعنی مردان؛ در میدان ارتباط انسانی شکل داده‌اند آن هم ماورای دوگانگیِ جنسیت مرد و زن. به هر حال سخن‌گفتن در رابطه با چنین موضوع ظریف و دقیق بسیار به جا و لازم است به‌خصوص که باید حقیقت حجاب را در این تاریخ و با ظرفیتی که این تاریخ برای گفتن‌های اصیل دارد؛ به میان آورد. موفق باشید  

37696
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده:  گاهی میخوام با دیگران صحبت کنم ولی حس می‌کنم درونم پر از خلاء هست و نمیدونم چی بگم که درست باشه. رهایی از این حس چطور امکان‌پذیره؟ هرچه بگویم، خودم گرفتارش هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه نطق انسان را گویا می‌کند طرح مباحث توحیدی و تربیتی است که با تدبّر در قرآن برای انسان پیش می‌آید. موفق باشید

37695
متن پرسش

آیا هدف از خلقت نفس این هست که انسان در سایه مبارزه با او و تأدیب رشد یابد و به کمال برکمال برسد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه؟! در کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست، بحثی در مورد «چرا خدا ما را خلق کرد؟» مطرح شده، خوب است به آن مطلب رجوع فرمایید. موفق باشید

37694
متن پرسش

با سلام خدمت استاد و طلب توفیق روز افزون: شرح دعای سمات رو می خواستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای فوق‌العاده ارزشمند و پرمحتوایی است. جناب آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی شرحی بر آن نوشته‌اند تحت عنوان: «شرح دعای سمات» که می‌‌توانید به آن رجوع فرمایید که البته ظاهراً پی‌دی‌افِ آن در فضای مجازی هست. موفق باشید

37693
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: برای شناخت امام خمینی در زمینه مکتب امام خمینی و خط فکری ایشان و در جنبه های مختلف شناختی ایشان سیرمطالعاتی معرفی کنید. ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید خوب است با مطالعه کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شروع فرمایید. و پس از آن می‌توانید مباحث «انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» https://lobolmizan.ir/leaflet/1005 را دنبال فرمایید. موفق باشید

37692
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: حس می‌کنم رهایی از دنیا خوبه ولی چه کنیم که دنیا و استرس‌هاش ما رو رها نمی‌کنه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه از طریق معرفت نفس متوجه «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود در دل تاریخ انقلاب اسلامی بشویم؛ بیشتر و بیشتر از تعلق نسبت به دنیا آزاد می‌گردیم. راهی که شهید رئیسی‌ها تا آن‌جا جلو رفتند که طعنه خَلقان برای او هیچ ارزشی نداشت. موفق باشید

37691
متن پرسش

با سلام: خدا قوت. استاد اینکه حافظ می فرماید: «کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب / تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند» آیا حکایت از یک واقعیت است یا اغراق شاعرانه؟ چون تا قرن ۸ اگر فقط عالم اسلام را در نظر بگیریم چه اندیشمندان بزرگی داشتیم مانند ابن عربی و بزرگان دیگری.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر این حقیر، اغراق نیست. آری! جناب حافظ با نظر به تاریخی که متوجه شد در پیشِ رو در حال ظهور است؛ چنین فتح بابی را جهت نسبت خاصی که ما باید با حضرت حق داشته باشیم، گشوده است آن هم با روش خاص اخص خودش. عرایضی در مقدمه شرح غزل شماره ۱۳۳ شد که امید است مفید باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/16777 موفق باشید

37689
متن پرسش

استاد پیرو سوال ۳۷۶۸۳ منظور من مباحث مربوط به (حق) است یا این مبحث ربطی به فلسفه ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمی‌دانم. موفق باشید

37688
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: می‌خواستم بگم که من بعضی وقتا همینجور الکی انگار حسی به خدا ندارم ولی وقتی که تنها میشم انگار دوباره برمی‌گردم پیشش و ازش کمک میخوام و می‌فهمم کسی جز اون رو ندارم ولی وقتی خوب میشه حالم با اینکه میدونم فقط خداست که همیشه میمونه ولی بازم انگار زیاد حس ندارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با معارف توحیدی بخصوص از طریق معرفت نفس و سپس با تدبّر در قرآن از طریق تفسیر المیزان می‌توانیم احوالات معنوی خود را در خود نهادینه کنیم. موفق باشید

37687
متن پرسش

سلام استاد عزیز و گرامی: من خیلی دوست دارم با عالم خواب و رویا آشنا بشم. متوجه شدم که برای خودش جهانی هست. لطفا راهنمایی بفرمایید. جزوه و کتاب یا سخنرانی‌ای هم در این زمینه هست معرفی بفرمایید. سپاس فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم آیت الله شجاعی در کتاب «پنج رساله» در رساله پنجم تحت عنوان «تشابه کلام و رؤیا» نکاتی دارند که خوب است به آن‌جا رجوع فرمایید. در ضمن خوب است به جواب سؤال شماره ۲۵۷۱۷  نظری بیندازید. نکاتی در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد عرض شده است. موفق باشید

37686
متن پرسش

سلام استاد: دلنوشته‌ای نوشتم و دوست داشتم نظر شما را در این باب بدانم ممنون. یک روز صبح بعد از طلوع آفتاب تو ایوان مقصوره روبه رو گنبد طلا نشسته بودم؛ (حدود ۵ ماه پیش) داشتم فکر می‌کردم و با امام خودم حرف می‌زدم دنبال بهترین چیز بودم که از امام بخواهم تا شامل شعر معروف (گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست) نشوم. داشتم فکر می‌کردم و رسیدم به اینجا که بزرگان از تو چی خواستند امام راحل، حضرت آقا، امام صدر، امام مغنیه، سید حسن نصرالله، شهید سلیمانی و امروز هم باید بگم شهید رئیسی. اینها از تو چه خواستند که این قدر تو دل ما مسلمانان جا پیدا کردند که این قدر دردانه شدند که این قدر سبب تذکر به شما اهل بیت شدند؟ می‌گفتم که همان دقیقا همان را هم روزی ما کن و لیاقتش را هم به ما بده. نمیدونم امروز دوباره تو ایوان مقصوره دارم می‌نویسم و فکر می‌کنم میگم شاید رئیسی از تو چیزی نخواسته بود که اینقدر مظلوم بود شاید رسم اینه که باید تا هستی مظلوم و مغفول باشی و وقتی رفتی تازه یادمون بیاری چی بودی که شاید چند صباحی بعد یکی بیاد بگه امام رضا این بنده خدا کی بود و چی خواسته بود که این شد مگه چیزی هم خواسته بود مگه میتونست بخواد مگه رسم این نیست که فقط طلب توفیق نوکری کنی و بخواهی که در عهد ولی بمانی مگه غیر از این بود که فقط گوش بود به فرمان شما از زبان ولی روزش. مگه کدوم انسان عاقلی حرم را ول میکنه بره قوه؟ کی جایی که همه دوستش دارند را رها میکنه و میره جایی که محل تهمت و افترا هست مگه اینکه چیزی نخواد اونی این کار را میکنه که هیچی نخواد و فقط وفقط رضایت ولی را طلب میکنه. اونی این کار را میکنه که دربند همه هیچی‌هاست کسی ابن کار را میکنه که همه جا را محل خدمت می‌بینه. کسی این کار را میکنه که فکر میکنه کل عالم روضه و حرم ابی عبدالله یک استکان جابجا کردند دیده میشه کسی این کار را میکنه که میخواد یکی ببینه. کسی این کار را میکنه که دوست داره برای امام زمان ریا کنه. کسی این کار را میکنه که خودش را فقط در زیر سایه یابن الحسن استوار میبینه و میتونه کار کنه. آدم عاقل ابن کار را نمیتونه انجام بده. البته آدم عاقل دنیای امروز آدمی که درگیر عقل دنیای جدید است و فهمی از خارج از این دنیا ندارد. شکر خدا را که در انقلاب اسلامی بر این دنیا زندگی می‌کنم شکر که امام خمینی آمد فهم اصیل سبک زندگی درست عقل واقعی را نشان داد. شکر در زمانی زندگی می‌کنم که شیعه سربلند زندگی می‌کند. مدیون امام و دلداگان به اوییم دلداده‌ای مثل سید ابراهیم رئیسی. شکر در زمانی زندگی می‌کنم که اجتماع عالمیان را به برکت انقلاب در اربعین حسینی می‌بینم. شکر دارم روزی را می‌بینم که مردم غزه خود در برابر غاصبان قد علم کرده‌اند و در تمام مظلومیت به جهان اثبات کردند که حق با کیست. شکر در کشوری زندگی می‌کنم که الگو برای مظلومان است. شکر که در کشوری زندگی می‌کنم که صاحب دارد آن هم چه صاحبی حجه بن الحسن و شکر که نایبی دارد آن هم چه نایبی سید علی خامنه‌ای که عاشق و شاگرد خمینی است. حال چه بگویم که رهبرم با جمله‌ای آتش زده بر دلمان که چرا نشناختیم رئیسی را که اگر شاید خود حضرت آقا ارده نمی‌کرد اصلا ابراهیم رئیسی ای را نمی‌شناختیم. رئیسی حاصل خود حضرت آقاست و آقا از نا شکری ما به سوز آمد و گفت دلم سوخت دلم برای رئیسی سوخت. فدای دل سوخته‌ات شوم نکند ما هم ناشکری کنیم و از این انقلاب و ثمراتش بی بهره و رویگردان شویم و قلب امام زمان را به درد آوریم؟ نکند روزی بیاید که بشنویم از زبان صاحب الزمان که دلم سوخت دلم برای خامنه‌ای سوخت؟ نکند ناشکری کنیم و از دست بدهیم رهبر خود را؟ حال تو بگو به این همه لطف و کرم ما دگر از این خاندان چه می‌توانیم بخواهیم جز اینکه ما را مطیع خود کنند. جز اینکه اگر ناشکری کردیم نشنوند جز اینکه اگر دست کشیدیم از خودشان و نائبانشان دوباره از ما دستگیری کنند جز اینکه سایه خودشان را از سرم ما کم نکنند بدانیم والله والله در جایی زندگی می‌کنیم که ره صد سال در یک شب طی خواهد شد همه چیز مهیاست بستر آمادست این بی عرضگی من است که نمی‌توانم و فقط می‌خواهم و جز این طلب ندارم که عزم عرضه را به من عطا کند همین الان یادش افتاد شهید زاهدی حج حسین خرازی شهید کاظمی زاهدی ماه رمضان ما ره و شب‌های قدر ما را زینت بخشید و یاد داد چه‌طور باید با مولا عشق بازی کرد چه‌طور می‌شود ساده بود چه‌طور می‌شود یک اصفهانی بود یا امام زمان ما را بخر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا می‌داند داستان حضور ما در این زمانه، همان حضوری است که شما متوجه شده‌اید. حقیقتاً «درهای گلستان ز پی تو گشوده‌اند» تا در زندگی زمینی تا این اندازه آسمانی و بهشتی و انسانی زندگی کنیم و نمونه و سبکی باشیم که اتفاقاً بشر آخرالزمان با آن ظرفیتی که دارد به دنبال آن است باید نه‌تنها قدر دانست، بلکه باید به راهی که در این زمانه مقابل ما گشوده شده است، قدم گذاشت و مطمئن شد: «در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم / سرزنش‌ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور» و این یعنی حضوری که شهید جمهور آیت الله رئیسی در این تاریخ متوجه او شد و این یعنی همسرِ فاضل و بصیر آن شهید بزرگوار. https://eitaa.com/matalebevijeh/16905  . و https://eitaa.com/mahdian_mohsen/1085موفق باشید        

37685
متن پرسش

سلام علیکم حاج آقا: حالتان خوب است؟ سلامتید؟ راستش را بخواهید شبهه ای هست که ذهنم را درگیر کرده و خواستم زود قضاوت نکنم و بیشتر پرس و جو کنم و خواهشم این است که عصبانی نشوید. شبهه این است که حس می‌کنم امامان شیعه و نایب فعلی آنها خلاف قرآن عمل می‌کنند و همین موجب شهادتشان شده است و اختلاف از همینجا آغاز شده است. برای مثال در قرآن خداوند می‌فرماید من برای شما سخت نگرفتم و آسان گرفتم ولی ببینید که زندگی ما چقد دشوار شده؟ یا اینکه خدا در قرآن می‌گوید مفسدین را دوست ندارد ولی ببینید که اوضاع فوق فاسد است؟ یا طبق شواهد ذوالقرنین کورش است ولی می‌گویند امام زمان است یا عده ای میگویند امام علی است و... تا اینجا قبول من می‌گویم حکومت اهل بیت این نبوده و حکومت امام زمان این نیست ولی می‌گویند تو تحریف می‌کنی. واقعا چه گلی به سر بگیریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، قرآن است و زیبایی زندگی توحیدی. در این صورت سختی و راحتی همه در راستای زندگی زیبای توحیدی معنای خود را دارد. لذا قرآن به پیامبر خود می‌فرماید: «الم نشرح لک صدرک * و وضعنا عنک وزرک * الذی انقض ظهرک * و رفعنا لک ذکرک * فان مع العسر یسرا * ان مع العسر یسرا * فاذا فرغت فانصب * و الی ربک فارغب» و بدین لحاظ اگر سختی هست، در دلِ آن آسانی پیش می‌آید و سپس دوباره تکرار می‌فرماید در دل سختی، آسانی نهفته است و این، سیرِ به سوی توحید است. به همین جهت در آخر سوره فرمود: « فاذا فرغت فانصب * و الی ربک فارغب» چون از امری در این مسیر راحت شدی، همچنان رو به سوی ادامه کار داشته باش هرچند که سخت باشد تا آن‌جایی که به سوی پروردگارت انس پیدا کنی. خوب است در این رابطه به بحثی که در رابطه با سوره انشراح شد، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/1181?mark=%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D8%AD  موفق باشید 

37684
متن پرسش

سلام علیکم: ممنون بابت پاسخگویی شما. استاد به یک جایی رسیدم احساس می‌کنم دیگر مطالعه در حوزه دین فایده ندارد برایم چون از هر مکتب و نویسنده ای وارد بحز دین شوید آخر به عمل می‌رسید و حقیقتا هر کدام از علما به طریفی ما را به این نتیجه می‌رسانند. حال به نظر شما این تفکر صحیح است یا به مطالعه ادامه بدیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در عمیق‌شدن در توحید است و هر اندازه معرفت بخصوص معرفتِ توحیدی عمیق شود، اعمال، ارزش بیشتری پیدا می‌کند. آری! همه مسلمانان نماز می‌خوانند ولی چه اندازه نماز مولایمان علی «علیه‌السلام» متفاوت است با نماز افراد معمولی، در جنگ صفّین که پیکانِ تیری در پای حضرت فرو رفته و مانده بود و جرّاح نمی توانست آن را بیرون بیاورد، و شکافتن پوست و گوشت پا، نیز عمیق بود تا پیکان تیر بیرون آید، و این گونه جرّاحی بسیار مشکل و دارای درد شدید و غیر قابل تحمّل بود. امام مجتبی علیه السلام به طبیب جرّاح فرمود:
«صبر کن تا پدرم به نماز مشغول شود که در عبادت نیمه شب و در راز و نیاز عارفانه، حالتی به پدرم دست می دهد که به چیزی جز خدا توجّه ندارد و مدهوش بر زمین می افتد تو سعی کن در آن حالت، پیکان تیر شکسته را از پای پدرم بیرون بکشی.» طبیب صبر کرد تا نیمه شب فرا رسید، و آنگاه که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گرم عبادت شد، و مدهوش بر زمین افتاد، طبیب با عملیّات جرّاحی لازم، تیر را از پایِ حضرت بیرون کشید، وقتی امام علی علیه السلام به حال عادّی بازگشت پرسید: این خون ها در اطراف سجّاده برای چیست؟ پاسخ دادند: در حالِ نماز تیر را از پای شما بیرون کشیدیم. موفق باشید
 

37683
متن پرسش

سلام استاد: در رابطه با معرفت النفس کتاب ها مشخص است با کدام صوت شما پیش بریم؟ به نظر شما درباره فلسه حقوق چقدر مرتبط با فلسفه است و آیا فلاسفه اسلامی کسی روی این موضوع کار کرده که ما پژوهش کنیم در این رابطه اگر منابعی را هم می‌شناسید معرفی کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان صوت‌های «ده نکته در معرفت نفس» برای شروع خوب است. ۲. منظور از واژه فلسفه در این موارد به معنی جایگاه و انگیزه است و ربطی به علم فلسفه ندارد. موفق باشید 

37682
متن پرسش

سلام استاد گرانقدر: با توجه به جلسه چهارم سلوک ذیل شخصیت امام خمینی می‌خواستم از شما بپرسم که چرا تفصیل حقیقت به عهده ی خود پیامبر یا حضرت موسی نبوده و نیاز به افراد دیگه ای برای اجمال حقیقت بوده؟ و چرا خدا این توانایی تفصیل را به حضرت موسی بجای هارون نداده است؟ و اینکه از کجا مطمئن باید بود که مثلا تفصیلی که رهبری از حقیقت اشراقی امام می دهند کاملا درسته؟ به حضور ایشون بستگی داره؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، درک توحید است و سیر نور توحید در مظاهر مختلف و در زمان‌های مختلف، امری که در دعای ندبه ملاحظه می‌فرمایید و جناب مولوی نیز در این رابطه چنین می‌گوید: «دیده ای خواهم که باشد شه شناس / تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید

37681
متن پرسش

سلام استاد: فرض کنید جمعی از مردم از یک شخصی بخواهند که فلان کار را انجام بدهد. از کجا باید فهمید که خواست این جمع، ظهورِ خواست و اراده ی خدای متعال هست یا نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمی‌دانم. موفق باشید

37679
متن پرسش

سلام علیکم: «چون‌که غم پیش آیدت در حق گریز / هیچ جز حق غمگساری دیده‌ای؟» چگونه بود که در زمانی نه چندان دور مردم عادی مثل بنده خدمت اساتیدی بزرگ می رسیدند، شرح حال می دادند و از ایشان راه چاره می خواستند؛ راه حلی مخصوص به خود! بنده خسته از تپیدن در گرداب گناه و مسموم از سموم شیطانی شده ام به گونه ای که حال سابق رفته و قبلا اگر در خواب اشاراتی به بنده می شد الان به کلی حذف شده است و زندگی ام دچار روزمرگی ها شده و لذت ارتباط را از دست داده ام. خب تقصیر کار خودم هستم که صبر نداشتم و زندگی را هرز می‌گذراندم. در کنار این نمازم را قطع نکردم و اکنون که به اسبابی در میان اهل سنت عزیز سکونت دارم نیز هرازگاهی در نماز جماعت ایشان حضور دارم و فیض می برم. دانشجوام و الان که این مطلب را می‌نویسم حالات نسبتا خوبی دارم که از این بابت خدا را سپاسگزارم. مردم به علامه طباطبایی رحمه الله علیه نامه می نوشتند و ایشان پاسخ می گفتند. بنده چرا باید اینقدر محروم باشم؟ محروم از دین، از استاد، از سلوک، از قرآن؟ گونه شخصیتی بنده اینطور است که در هرکاری باید همراهی داشته باشم یعنی هیچ کاری را تنهایی نمی‌توانم به طور صحیح انجام بدهم. قبلا قصد طی مسیر دین را داشتم قصد سلوک جدی و رسیدن به معرفت و خود شناسی و خداشناسی، اما وقتی هیچکس را نداشتم که دلگرمی من باشد و مرادم را در ایشان ببینم از طی مسیر باز می ماندم؛ نه اینکه خود بخواهم نه! ظاهرا خداوند متعال اینگونه مرا آفریده است که پیشرفتم در گرو همراه داشتن باشد. الان می‌فرمایید: «استاد تو، عقل توست» اما من نمی توانم با این سیر کنم. اصلا درک نمی‌کنم که عقلی که پرورش نیافته و سطحی است چگونه استاد من است. من استاد می‌خواهم،آری! استادی که به خدمتش برسم، سیره و رفتارش را به طور زنده و مستقیم بنگرم، کلامش را بشنوم و او نیز مرا نظاره کند و مطابق حال و شرایط و استعدادی که در من می‌بیند به من توصیه کند و من به لطف خدای متعال انجام بدهم تا حالم خوب باشد. آری! حال من با خدا خوب است. درس خوان تر می‌شوم، منظم تر می‌شوم، آراسته تر، با اخلاق تر، نیکوتر، خوش برخوردتر و سالم تر و صالح تر می شوم. خودم را گول نمی‌زنم بنده متوجه حال خود می شوم که چقدر با این اوضاع بهترم. بنده نیازمندم به استاد و فیلم و کتاب و این چیزها درد مرا دوا نمی کنند.‌ به زور نمی توانم به خودم بقبولانم که این کار را انجام بده آن کار دیگر را نه. علامه حسن زاده آملی رحمه الله علیه همین سه سال قبل فوت کردند، ایشان استاد داشتند (علامه طباطبایی رحمه الله علیه)، پس به من نگویید دوره استاد داشتن به سر آمده. هرچه انسان بزرگ دیده ام با استاد بزرگ شده اند و اینگونه شرر در جانها انداخته اند. اگر بگویید نمی دانم امام خمینی رحمه الله علیه یا رهبر معظم انقلاب مدظله العالی، ایشان استاد ما هستند باز نمی توانم بپذیرم. من ایشان را دوست دارم و تا جایی که بتوانم پیرو ایشان هستم ولی ایشان از حال من خبر ندارند یا اگرهم دارند نمی آیند بگویند فلانی فلان کارت تو را از خدا دور می‌کند فلان کار را انجام بده. من نیاز به دسترسی به استادم را دارم اینگونه نمی توانم. چون نمی توانم می‌خواهید بفرمایید راه سلوک به رویم بسته است؟ اینطور نیست! برای رسیدن به خدا برای هر فرد راهی است. استعداد خدادادی و موهبت های الهی به هر شخص رسیده است، استعداد بنده اینگونه اقتضا می‌کند که با این گونه عمل کردن و استاد داشتن به خود و خدا برسم ان شاءالله. این شرح حال من بود. امیدوارم خدای متعال به شما و خانواده تان خیر فراوان و سلامتی و موفقیت روزافزون عطا کند. السلام علیکم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بالاخره این‌که انسان‌ها با فراد فرهیخته‌ای مأنوس باشند و با نظر به صفای شخصیت آنان، زندگی را معنا کنند و به انتخاب‌های بزرگ دست بزنند، کار خوبی است. ولی قصه حضور استاد به معنایی که در تاریخ گذشته معنا داشته و انسان‌ها در تاریخی حاضر نبوده‌اند که بتوانند شخصیت‌های غریب را که بنای مطرح‌کردنِ خود را نداشتند، را بیابند با زمانه‌ای که امروز بالاخره به اقتضای تاریخ حتی آیت الله بهجت با همه روحیه غربتی که داشتند، در معرض نگاه انسان‌ها قرار گرفتند. با توجه به این امر است که آیت الله بهجت می‌فرمایند: «علم تو، استاد توست». یعنی با نظر به انسان‌های فرهیخته‌ای چون حضرت امام خمینی به خوبی می‌توانید در درون خود متوجه همان تذکراتی شوید که تا دیروز باید استادی خاص شما را متذکر آن می‌کرد و با این‌همه چه اشکال دارد در حال حاضر نیز انسان‌هایی که در جامعیت آن‌ها اطمینان هست و تنها ما را مشغول عبادات فردی نمی‌کنند را، بیابید و از آن‌ها استفاده کنید. عمده آن است که آنان را مدّ نظر داشته باشید نه به معنایی که دائم به حضورِ آن‌ها برسید که این امر در حال حاضر ممکن نیست. موفق باشید 

نمایش چاپی