بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29422
متن پرسش
سلام استاد: ممنون میشم به سوال من با شماره ۲۹۴۰۵ پاسخ بدین. ان شاالله کمک کننده خواهد بود. خدا خیرتون بده
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی این‌طور جواب داده شد: 29405- باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه‌ی این توصیفات شما ضرر نمی‌کنید و با نگه‌داشتنِ این زندگی برکات حفظ آن برای شما می‌ماند. موفق باشید

29421
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. بر اساس کدام یک از برهانهای معاد چه دسته از موجودات دارای معاد هستند؟ ۲. با توجه به برزخ نزولی و صعودی و مثالهای متصل و منفصل همه موجودات برزخی را فهرست کنید. متشکر و سپاسگزارم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هرکس نفس داشته باشد اعم از گیاه که نفس گیاهی دارد و یا حیوان که نفس حیوانی دارد و انسان که نفس انسانی دارد؛ همه دارای معاد هستند با خصوصیات خاص هر کدام. ۲. این مباحث، مفصلتر از آن هستند که در سؤال و جواب بگنجد و فکر نمی‌کنم حضور ذهن کافی برای این موضوع داشته باشم. موفق باشید

29420
متن پرسش
سلام علیکم: امروز که در شرایط جنگ احزابیم و دوباره همان وضعی برای این انقلاب برآمده از طرح کلی نهضت نبوی (ص) پیش آمده که حتی قرآن می‌فرمایید «تظنون بالله الظنون»؛ به خداوند چه گمانها که نبردید و شرایط آنچنان شده که «زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ.» گویی در صددند جنود جهل و دولت ابلیس که به مردم چنان القاء کنند همین که ارزاق و مایحتاج کفاف زندگی تان را تامین کنید هم خوشحال باشید و دست از آرمانخواهی انقلابی و آینده بردارید و فعلا مهم است کفاف معیشت و مایحتاج مان را بدهیم و دیگر چقدر تاوان انقلابی بودن و حضور در جمهوری اسلامی را بدهیم حال آنکه خود آن تمدن مدرن جائرست و حجابی برای ظهور حق در عالم است و البته منافقین هم با نفاقشان در داخل امت و حکومت اسلامی، موریانه وار در حال تولید شک و شبهه و معضل اند و به راستی چه عمیقانه زعیم امت فرمود که جنگ، جنگ اراده هاست و آنکه اراده اش را محفوظ بدارد پیروزست. خود دشمنان خوب فهمیده اند اراده ها را باید نشانه گرفت تا انقلاب از پا بیفتد و هراسشان تبدیل به واقعیت نشود؛ دو سال پیش دکتر ریچارد واتسون که آینده پژوه مطرح سازمان ملل است گفت تا سال ۲۰۳۶ کلید اقتدار جهانی در اختیار تفکر انقلاب اسلامی است چون که نرم افزار تمدن را دارد و بدنبال ارائه تمدنی دیگر در این تاریخ هست و هویتش آنچنان است که می‌تواند تمدن آینده را بسازد و چقدر هراس دارند که مبادا این بشود و آن فتح مکه پس از جنگ احزاب پیش بیاید آنچنان که سخت ترین برهه نهضت نبوی گذشت و رسول الله به ابوسفیان فرمود از این به بعد ما پیش میاییم و جنود عقل و دولت آدم پیش آمد تا فتح مکه رقم خورد. حال هم هراس از فتح الفتوح انقلاب اسلامی دارند و فکر می‌کنند می‌توانند مانع از انحطاط مدرنیته شوند اما حتی نیچه هم فهمید قرن ۲۰ آغازی بر پایان این تمدن است و حال در تقلایند مانع از این پایان شوند اما این تمدن آنگاه آغازش شروع شد که به فرمایش سید شهیدان اهل قلم، خلافت اللهی انسان در وجود انسانی مانند امام راحل امت تجلی یافت و جای جای مناطق عملیاتی لبریز از انسان های ترازی شد که سبب اتصال ارض و سماء بودند و پس از آن نایب خلف امام راحل فرمود قرن آینده قرن اسلام ناب و انقلاب است و مستکبران و عهد غربی چه بخواهند چه نخواهند عصر جدیدی در عالم شروع شده و پیچ تاریخی برای ملت ما حادث شده و شرط عبور از آن نظر به افق تمدنی است که هدف والای ماست و فرمود راهش جنبش نرم افزاری و علوم انسانی اسلامی و تولید الگوی پیشرفتی بر اساس مبانی اسلام تمدن سازست. حال اراده ما و پایداری مان در این مسیر افق آینده را روشن می‌کند و حقا بزرگترین خطر، عدم مقاومت در مسیری است که ذیل انقلاب پیش گرفته ایم و اینکه با یکسری کاستی ها و نارسایی های تلخ و دردناک و موجب غم، فراموش کنیم در کدام مسیریم و قطعا طلوع حق چون تشکیکی و ذو مراتب است، زمان و مراحل خود را می‌برد آن سان که خلافت اللهی انسان هم ذو مراتب است و سیر از عبودیت تا ربوبیت این منازل را دارد. هر چند قدر مسلم است وقتی عهد قدسی در صحنه بیاید، یکسری که همچنان در سیطره و تصرف عهد طاغوتند نمی‌توانند خود را وارد عالم قدسی کنند و نمی‌توانند تاب بیاورند جامعه ای عبودیت حق را و سیر الی المطلوب را در پیش بگیرد البته آن چنان که حضرتعالی به کرات فرمودیده اید به راستی اگر این افراد خود را با انواع سهل انگاری ها و قانون شکنی ها و فسادها و بی اعتنایی ها به مردم و عدم طهارت اقتصادی و اخلاقی در صحنه نمی‌آوردند آیا آینده انقلاب و تمدن نوین اسلامی در خطر نبود و آیا خط نفاق و التقاط اگر آشکار نمی‌شد براستی نباید غم آینده و نفاق را می‌خوردیم. و براستی مومنین احزاب با این بینش و نظر به تاریخ و افقی که آنها را فراگرفته است گفتند: «وَ لَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌چیز گواه است که خداوند اراده کرده تا بشریت در تاریخی بیرون از تاریخ مدرن حاضر شوند و معلوم است همان‌طور که انسان‌ها نمی‌توانند از روی سایه‌ی خود بپرند، غرب‌زده‌های ما هم نمی‌توانند این را بفهمند که باید خود را برای حضور در تاریخی قدسی و معنوی که تاریخ دیگری است، آماده کنند و به همین دلیل برای حفظ خود در نظام سرمایه‌داری به دنبال سکه و دلار و خانه‌های آنچنانی هستند. ولی بخواهند یا نخواهند، راه دیگری در پیش است و او که فرمود: «من انقلابی‌ام، من دیپلمات نیستم»؛ راه دیگری در مقابل ما گشوده است. مقاله‌ای در این رابطه تنظیم شده که بعداً روی سایت قرار می‌گیرد که خدمتتان می‌فرستم تا در جریان آن باشید. موفق باشید      

او که خواست برای حفظ انقلاب، انقلابی بماند و نه دیپلمات

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

راستی را! چرا رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» فرمودند: «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام»؟ مسلّم نخواستند با این جمله جایگاه دیپلماسی را نفی و یا تضعیف نمایند، بلکه خواستند جایگاه مسئولیت‌ها را مشخص نمایند و روشن کنند خودشان به عنوان رهبر انقلاب چه جایگاه و مسئولیتی به عهده دارند.در این رابطه خوب است عزیزان به موارد زیر فکر کنند:

1- مسئولان اجرایی در قوای سه‌گانه، هرکدام وظیفه و جایگاهی دارند که باید طبق قانون به آن وظایف بپردازند ولی وظیفه‌ی رهبر انقلاب، حفظ هویت انقلاب اسلامی است، به عنوان حرکتی که کلّیت نظام را در مقابل خطر استحاله در فرهنگ استکباری حفظ می‌نماید و سعی در تربیت انسانِ تراز انقلاب اسلامی دارد، تا انسان‌ها به‌خصوص ملت ایران، هویت از دست‌رفته‌ی خود را باز یابند.

2- مسلّم است آن‌جایی که دولت یا مجلس و یا قوه‌ی قضائیه از جهت‌گیری کلّی خود غفلت کنند، این رهبر انقلاب‌اند که وظیفه دارند متذکر آن امر ‌شوند، ولی رویهمرفته سعی رهبر انقلاب عدم دخالت در امور سه قوه است و آن‌ها هستند که باید مسئول کار خود و مسئول کوتاهی‌های خود باشند و هرگز نمی‌توانند به بهانه‌ی آن‌که رهبر انقلاب مانع انحراف آن‌ها از اصول انقلاب شده‌اند، نتایج کوتاهی‌های خود را به دوش رهبر انقلاب بیندازند.

3- بصیرت رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» با نظر به جمله‌ی «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام» آن است که متوجه‌اند آن چیزی که سرنوشت یک ملت را به صورتی متعالی به ظهور می‌آورد، روحیه‌ی مجاهده و سلحشوری در مقابل جهان کفر و شرک و استکبار و جهالت است و بدین لحاظ است که حضرت حق، نه‌تنها به روح و روحیه‌ی مجاهدان قسم می‌خورد، حتی به نَفَس، نَفَس‌زنانِ اسبان آن‌‌ها و به جرقه‌هایی که در اثر برخورد نعل اسبان‌شان به سنگ‌ها پیدا می‌شود، قسم یاد می‌کند و می‌فرماید: «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً& فَالْمُورِياتِ قَدْحاً»(عادیات/1 و2).

4- خدایی به نَفَس، نَفَس اسبانِ مجاهدان و جرقه‌های حاصل از نعل اسبان آن‌ها قسم می‌خورد که کمال مطلق است و کمال مطلق جز به کمال مطلق به چیز دیگر نظر ندارد و این نشان می‌دهد خداوند در حرکت مجاهدان، خود را در آن صحنه‌ها به نظاره می‌نشیند، زیرا حرکت مجاهدان، حرکتی است در راستای به ظهورآوردن خداوند در تاریخ و حضرت حق در ادامه‌ی آیات سوره‌ی مبارکه‌ی عادیات پس از قسم‌هایی که با نظر به صحنه‌های فعالیت مجاهدان یاد می‌کند، متذکر می‌شود که چگونه می‌شود انسان از چنین نقشی در زندگی خود غفلت می‌کند و به شدت گرفتار حبّ دنیا و حبّ مال می‌شود. می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ& وَ إِنَّهُ عَلى‏ ذلِكَ لَشَهيدٌ& وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ»(آیات 6 تا8).

5- آنچه سرنوشت یک ملت را به سوی سعادت تغییر می‌دهد، برگرداندنِ خداوند به مناسبات اجتماع است و این با انقلابی‌بودن و با مجاهده و جهاد در مقابل دشمنان خدا و دشمنان انسانیت محقق می‌شود و نه با دوستی نسبت به آن‌ها و لذا خداوند در خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ...» (ممتحنه/1).

6- رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» برای حفظ حرکت توحیدی که از طریق انقلاب اسلامی و جان‌فشانی شهدا به ظهور آمد، با جمله‌ی «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام»؛ به سیره‌ی حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» و یاران آن حضرت عمل نمودند. آن‌جا که حضرت حق به مسلمانان می‌فرماید: «‏قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ» (ممتحنه/4) رهبر انقلاب نه‌تنها ابراهیم‌وار برائت خود را از دشمنان خدا و دشمنان انسانیت اعلام می‌کنند، بلکه اظهار می‌دارند که بین ما و شما دشمنی و کینه برای همیشه برقرار است به همان معنایی که دائماً متذکر می‌شوند دشمنی با آمریکا را فراموش نکنید.

7- ملتی که بخواهد آزادانه خودش سرنوشت خود را به‌دست گیرد، باید با روحیه‌ی حماسی در صحنه باشد، تا مردم خودشان برای خود تصمیم بگیرند و نه دشمنان آن‌ها در امورات آن‌ها دخالت کنند.

نقش تربیتی رهبر انقلاب در آن‌جا است که ملتی سلحشور و حاکم بر سرنوشت خود تربیت کنند و این کاری است ماورای آنچه در مدارس و دانشگاه‌های ما شکل می‌گیرد. در مراکر آموزشی عموماً افراد جهت کارهایی که جامعه‌ی جدید نیاز دارد، تربیت می‌شوند که متأسفانه مراکز آموزشیِ استعمارزده از همین کار هم باز مانده‌اند. ولی رهبر انقلاب، یک ملت را در ابعادی بس متعالی مورد خطاب قرار می‌دهند تا آن‌جا که یک ملت است که جلو می‌رود و در انواع توطئه‌ها می‌تواند پایدار بماند و نقشه‌های دشمن را خنثی کند به طوری که إن‌شاءالله نه‌تنها دشمنان از ادامه‌ی توطئه مأیوس می‌شوند، بلکه با ظهور ناتوانی استکبار، افول ابر قدرتی آن به ظهور آید.

8- مسئولانی بودند که متوجه‌ی جایگاه حضور تاریخی انقلاب اسلامی نبودند و معنای حضور ما در لبنان و سوریه را متوجه نمی‌شدند و گمان می‌کردند ما اگر به خود بپردازیم و کاری به کار نظام استکباری نداشته باشیم، می‌توانیم سر به سلامت ببریم. غافل از آن‌که اگر ما هم کاری به کار استکبار نداشته باشیم-که این با هویت انقلاب اسلامی ناسازگار است- استکبار با روحیه‌ی تمامیت‌خواهِ خود اجازه نمی‌دهد ما سرنوشت خود را به‌دست گیریم. آری! بر فرض هم که چنین می‌شد و رهبر انقلاب به توصیه‌ی آن‌هایی که معتقد بودند ما در مقابل استکبار کوتاه بیاییم، عمل می‌کردند، نهایتاً ما کشوری می‌شدیم مانند ترکیه، که مشکلات امروزین را نداشتیم ولی مسلّم چیزی به نام انقلاب اسلامی در میان نبود و آن معنایی که امروز ما از خود در جهان داریم و عامل احساس هویتی متعالی برای ما است؛ شکل نمی‌گرفت و هرگز از آن احساسِ غرور و سرافرازی که با حاج قاسم‌ها برای ما پیش آمد، خبری نمی‌شد و این یقیناً با خِرد اسلامی- ایرانیِ ما نمی‌خواند و رهبر انقلاب حافظ چنین هویتی برای این ملت بودند تا ما در این جهان گرفتار بی‌معنایی که ملت‌ها امروزه به جهت سرافکندگیِ حاکمان‌شان در مقابل استکبار، در آن گرفتارند؛ نباشیم.

9- چه اندازه حکیمانه رهبر انقلاب در مقابل آن‌هایی که با روحیه‌ی حق به جانب، اصرار بر نظرات خود داشتند تا ما را به غرب و آمریکا نزدیک کنند و گمان می‌کردند مشکلات را به کمک غربیان می‌توانند حل کنند، با مدارا برخورد کردند، تا معلوم شود جریان استکبار هرگز تا ما تماماً در اختیارش قرار نگیریم، از ما راضی نمی‌شود. آری! آموزگار واقعی کمک می‌کند تا ملت بتواند از خود‌بیگانگی رهایی یابد. آموزگار واقعی، ما را از خود نمی‌ستاند بلکه ما را از «خودِ کاذب» می‌رهاند تا به «خودِ راستین» برساند و این با دشمن‌شناسی و تأکیدات سال‌های متمادی رهبر معظم انقلاب در این امر ممکن شد. آیا جز این است که مربیان واقعی کسانی‌اند که ما را از توهّماتِ امید به دشمن آزاد می‌کنند تا به سوی خودمان باز گردیم؟ به همان صورتی که رهبر انقلابی ما با جدّیت تمام در این امر به ما کمک کردند. آیا او بهترین دونده در این میدان به سوی حقیقت نبود؟ چه بی‌انصاف‌اند سیاسی‌زدگان که کوتاهی‌ها و علت بی‌ثمریِ برنامه‌ها و تئوری‌های خود را از رهبر انقلاب مطالبه می‌کنند.

10- آری! ما با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی بنا نیست «دیگری» را به خودمان تبدیل کنیم و یا «دیگری» را به خودمان فرو بکاهیم. در این کار، در عین آن‌که به نوعی خودمرکزبینیِ غیر اخلاقی وارد می‌شویم، عملاً از حضورِ «وجود» در مظاهر مختلف انسانی غفلت می‌شود. در حضور تاریخی انقلاب اسلامی، ما به دنبال فهم غیر خود هستیم بدون آن‌که بخواهیم همه مانند ما فکر کنند، بلکه به دنبال تذکر به چشم‌اندازی هستیم که انقلاب اسلامی برای آینده‌ی ما و بشریت متذکر خواهد بود و رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» به‌خوبی متوجه‌ی این نقش برای خود هستند.  

11- حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، یعنی ایمان به ایمانی که تا حال با آن به‌سر می‌بردیم، به همان معنایی که حضرت حق می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا»(نساء/136). سنگینی این ایمان از آن جهت است که باید در گذشته‌ی خود نمانیم و از شرایطی که همه‌چیز معنای دیگری به خود گرفته، هراس به خود راه ندهیم. گشوده‌شدن در عالمی که هرچیز در معنای این ایمان تازه، معنای اصیل‌تری به خود می‌گیرد، ایمانی است که مؤمنین آخرالزمانی بدان منوّر هستند و با به ظهورآمدن انقلاب اسلامی، حقیقت در چشم‌اندازی که توحید در مقابل انسان می‌گشاید، خود را ظاهر می‌کند و رهبر معظم انقلاب با توجه به این امر متوجه‌ی چنین حضوری برای آینده‌ی انقلاب اسلامی هستند.

12- بشرِ امروز نقاب‌هایی که بعضی از انسان‌ها به عنوان «ایمان» بر چهره‌ می‌زنند را می‌شناسد و چون نمی‌تواند آن نوع ایمان را انتخاب کند، در دو راهیِ کفر و یا ایمان حقیقی قرار می‌گیرد و بین این دو نوع شخصیت سرگردان است، گاهی این است و گاهی آن، تا آن‌که با نظر به انسان کاملی که حضوری جهانی دارد، احساس کند خود را پیدا کرده است و انقلاب اسلامی درست بستر ظهور انسان کاملی است که هرکس می‌تواند او را وجه برتر خود احساس کند. مهم نیست حضور چنین انسانی چه مدت طول بکشد، مهم آن است که فرهنگی ظهور کرده که انسان می‌تواند بدون نقابی از ایمان که بر چهره می‌زند، به ایمان خود ایمان داشته باشد و بفهمد:

آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت          حافظ این خرقه‌ی پشمینه بینداز و برو

13- رهبری که خواست برای حفظ انقلاب، انقلابی بماند و نه دیپلمات، می‌داند افق آینده با حفظ هویت انقلابیِ ملت تا کجاها روشن است و این تنها با روحیه‌ی سلحشوری و مجاهدت و شهادت‌طلبی ممکن است، راهی که توسط حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» گشوده شد و ایشان در وصف روحیه‌ی شهادت‌طلبی فرمودند:

 «ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می‌داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ خون شهیدان و این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» و فرمودند: ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌ایم و نیازمند به مشعل شهادت.»

و این همان روحیه‌ی انقلابی است که حاصل آن عبور از همه‌ی تنگناهایی است که جهان استکباری بر ما تحمیل کرده و مسلّم راه دیگری پیش روی ما نیست، هرچند دیپلمات‌ها باید کار خود را بکنند.

14- اگر متوجه شویم رفع مشکلات ما با روحیه‌ی انقلابی ممکن است و نه به روشِ تئوری توسعه و به عقلانیتی فکر کنیم که ناشی از درک امکانات خودمان می‌باشد؛ جایگاه رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» را در این تاریخ و در تاریخی که در آن قرار داریم، می‌فهمیم و می‌فهمیم چرا می‌فرمایند با روحیه‌ی انقلابی و سلحشوری و نترسیدن از مواجهه با تنگناهای استکبار غربی؛ می‌توان به اصالت‌های خود برگشت.

15- همین اندازه باید متوجه‌ی عظمت رهبریِ رهبر انقلاب شد که به‌خوبی مواظبت نمودند تا ما در نسبت با فرهنگ خودمان در جهان حاضر باشیم و در کلّیت نظام، گرفتار تجددزدگی که نوعی غرب‌زدگی است، نشویم از آن جهت که انقلاب اسلامی نوعی بازگشت به خویشتن است و نجات از خودبیگانگی. هنرِ رهبریِ رهبر انقلاب آن بود تا گام‌هایی در این دنیای طوفان‌زده برداریم، گام‌هایی لازم است که اگر آن گام‌ها در جای خود قرار ‌گیرند، گام‌هایی است آزاد از تجددزدگی که بعضاً دولت‌ها به آن تجددزدگی دامن می‌زدند.

به خوبی می‌بینیم که با رهبریِ رهبر انقلاب ما راه خود را می‌رویم و در عین حال در جهان حاضر می‌شویم و حضوری را دنبال می‌کنیم که آن حضور در گردونه‌ی جهان استکبار نیست و این است که ما را شدیداً به آینده‌‌ی خود امیدوار می‌کند. رهبر معظم انقلاب در طول مدت رهبری خود مواظب بودند ما خود را در جایی صورت‌بندی نکنیم که متعلق به فرهنگ و ایمان ما نیست و عملاً ما را از انقلاب اسلامی که راز هویت‌بخشیِ ما است، جدا می‌کند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

29418
متن پرسش
سلام و عرض ادب: ۱. در مورد سوره بقره، صوتهای حضرتعالی در دسترس نیست و ظاهرا بسیار قدیمی بوده آن جلسات و صوت وجود ندارد. آیا جزوه یا خلاصه ای از آن مطالب جلسات در دسترس هست؟ ۲. آیا در مورد تفسیر سوره بقره برنامه ای در نظر دارید؟ ۳. در مورد کتاب معرفت نفس و حشر هم بسیار می‌پرسند که استاد آن را شرح نمی‌دهند‍؟ صوتهای قدیمی اذیت می‌کند دوستان را، درست است که جزوه وحود دارد، ولیکن دوستان با شرح صوتی ارتباط عجیبی بر قرار می‌کنند که آن حالت حضوری صوتهاست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر چند مورد، ضعف هست. فکر می کنم خود رفقا باید دست به کار شوند. اتفاقاً علاقه‌مند به رجوع مجدد به سوره‌ی بقره و شروع شرح کتاب «معرفت نفس و حشر» هستم ولی گویا فرصت آن پیش نیاید. موفق باشید

29417
متن پرسش
سلام علیکم: با سختیهای عجیب و غریبی که دارد بخصوض از نظر اقتصادی بر سر ما می آید، احساس می‌شود اراده الهی بر این است که مردم بازنگری اساسی در اقتصاد فردی داشته باشند و از آن طرف نخبگان بازنگری اساسی در اقتصاد کلان. و از طرفی هم نفس فشار اقتصادی که انسان را از بعدی به فکر می اندازد که راستی باید کاری محکم کرد. اینها همه و همه در نظر بنده نشان از آن دارد که اراده الهی بر این تعلق گرفته که این مردم، آینده اقتصادیشان آینده ای بسیار شکوفا باشد. این مردم دارند در تنور اقتصاد ذوب می‌شوند و چکش انواع تحریم ها بر سر آنها فرود می آید، نزدیک است زمانی که آهنگرِ عالَم این فلز گداخته شده را در آب فرو ببرد و فولادی محکم از اقتصاد ما بسازد. احساس می‌شود کمی همت می‌طلبد و صبر. کاش دوستان فرهنگی کمی هم روی اقتصاد همت می‌داشتند. ما با دوستان چهار کتاب اقتصادی اسلامی دانشگاه امام صادق (ع) را مطالعه کردیم. و به تازگی کتاب آقای جبرئیلی را قرار هست مباحثه کنیم. البته که مباحث معارف را تعطیل نکردیم. ولی در جنگ اقتصادی حداقل باید در آن حوزه هم قوی باشیم. یکی از طلاب فعال در شهرستان های تبریز زمین کشاورزی بزرگی راه انداخت که ۱۰ نفر را از روستاهای اطراف سرکار آورده و تولید راه انداخته است. چنین فعالیتهایی باید صورت پذیرد. در کنار اردوهای جهادی. پیشنهاد حضرتعالی برای چنین زمانه ای در جنگ اقتصادی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است. این نحوه ریخت و پاش‌هایی که ما داریم برای حضور در تاریخ انقلاب، بسیار نارسا است. صحنه، صحنه‌ای است که جریان سرمایه‌داری بحران‌های خود را آشکار کرده و کاستی‌های معرفتی‌اش، کار دستش داده است پس باید با مبانی معرفتیِ صحیح به اقتصادی فکر کرد که مطابق معرفتیِ آموزه‌های دینی خودمان باشد. موفق باشید

29416
متن پرسش
با سلام: قبلاً در مورد به کارگیری یکی از اقوام در عین مخالفت همسرم با شما موضوعاتی را در میان گذاشتم ولی جواب دریافت نکردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً به ایمیل‌تان این‌طور جواب داده شد. اگر در این امتحانی که پیش آمده، گذشت نکنند سایه‌ی سیاهِ عدمِ گذشت، برای ایشان مشکل ایجاد می‌کند به‌خصوص که بنده‌ی خدایی را عملاً از یک کار محروم کرده‌اند و فکر نمی‌کنم وظیفه‌ی شما آن باشد که در این مورد آن فرد را از کار محروم کنید. موفق باشید

29415
متن پرسش
باسمه تعالی سلام استاد: برای مسئله ازدواج در شرایط کنونی در میان سوال و جواب هایتان در سایت و صوت ها چنین برداشت می‌کنم که مسئله ی ازدواج کردن صرفا برای مسئله ی نیاز جنسی آنچنان هم که برخی دلسوزان می‌گویند فوری و اورژانسی نیست مثلا در جواب عزیزی نوشته اید: همین‌که ازدواج امر مستحبی است یعنی خداوند در آن رخصت ترک آن را داده است. یا در کتاب زن آنگونه که باید باشد هدف از ازدواج را زیر پا گذاشتن منیت و بر پایی یک هسته توحیدی بیان کرده اید (نیاز جنسی را یک معضل اورژانسی بر نشمردید) یا در شرح حدیث جنود عقل و جهل در جلسه ی تفاوت رجا و غرور بیان کردید گذر از میل های موسمی بسیار راحت است چه میل به غذا و چه میل های شهوانی و نگاه اسلام به ازدواج نگاه مسئولیت است نه آنکه میل جنسی دغدغه ایی شمرده بشود. حال استاد با جمع بندی این بیاناتتان و نگاه به وضعیت کنونی کشور و این شغل های قراردادی در شرکت های خصوصی و عدم امنیت شغلی که ما داریم و شرایط نامعلوم و غیر قابل اتکا مجرد ماندن با حفظ عفت کار آسان تر‌ و بهتری باشد هر چند که عقل قرآنی می‌پذیرد که رزاق خداست و قرار نیست کسی با ازدواج فقیر بشود ولی پشت کردن به عقل محاسبه گر هم که نظر به قیمت سکه و طلا و مسکن و مخارج عادی زندگی و دخل و خرج و وجود امنیت شغلی دارد هم کار صحیحی نیست. روی هم رفته تعجیل در امر ازدواج را برای خودم در این شرایط جایز نمی دانم هر چند که تا حدودی شرایطش فراهم باشد و ترجیح می‌دهم صبر کنم تا که حداقل یک شرایط شغلی پایداری پیدا بشود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته فکر خوبی است. ولی اگر از اعتماد به خدا غافل نباشید و إن‌شاءالله چنانچه امکان درآمدی پیش آمد، بقیه را به خدا واگذار کنید. موفق باشید

29414
متن پرسش
سلام: چندی پیش سوالی در زمینه عین ثابت پرسیدم قانع نشدم. سوالات کاربران در این مورد را در سایت جستجو و بعضا دنبال کردم باز حل نشد. به بعض کتابها درین زمینه رجوع کردم نشد. فایلی در این زمینه با عنوان پیامبران خدا و نظر به آغاز آغازها داشتید گوش کردم با اینکه نفس حقیر تقریبا بنحویست که فقط با مطالب عرفانی می‌تواند انس بگیرد و حتی به صدرا با اینکه به عرفان نزدیکست رغبت ندارم (فقط عرفان خالص و جناب محی الدین روحی له الفدا) با این وجود این تنها بحث عرفانی بود که در طول استماعش مدام نفسم آن را پس می‌زد و آن شبی که به فایلتان گوش کردم بسی رنج و ملالت کشیدم و در آخر قانع نشدم دائما بودن و نحوه ی بودن را تکرار کردید بدون اثبات و عجب این چه بحثی است که اینقدر گریزپاست وحدت وجود را به راحتی با نظر به بینهایت بودن حق لااقل می‌توان تصدیق کرد ولو تصورش سخت باشد باری این بحث را تاکنون نتوانستم بپذیرم و خود راهکار دیگری را ارجح می‌دانم و این چه نحوه خداییست که نحوه هایش را دیگران رقم می‌زنند به زعم حقیر از آنجا که جز حق وجود دیگری نیست کیست که بخواهد با حق محاجه کند یک وجودست به هر لباسی خواست درمی آید در ثانی اگر نگاه عرفانی را یکسو نهیم و با دید عرفی نظر کنیم حضرت حق خود نحوه ی بودها را می‌بخشد و پاسخ هم دارد که یا نباید عالم ماده را خلق می‌کردم که درین صورت خیر کثیری فوت می‌شد یا حال که آفریدم گریزی نیست که نیمی زن باشند و نیمی مرد و از آنجا که به آدمی اختیار دادم والدین برخی افراد ناصالح خواهند شد و بدتر برخی نامشروع خواهند شد بنظر حقیر مهم اینست که به اثبات رسانیم که کسی که در بدترین شرایط متولد شده اگر بخواهد می‌تواند به همان سعادتی برسد که بهترین‌ها می‌توانند برسند البته بنظر من که هرچه آن خسرو کند شیرین بود همه سبل سعادت را حق اگر به ناحق مسدود کند باز بر سبیل سدیدست. عشق بازی می‌کنم من با صفات قهر او می چشم مستانه هر دم جام تلخ زهر او
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید ادامه‌ی بحث نیاز نیست و نباید به خودتان زحمت دهید. إن‌شاءالله به مرور به جمع‌بندیِ لازم می‌رسید. موفق باشید

قسمتی از فص یعقوبی را از فصوصی که روی سایت هست برایتان ارسال کردم شاید به تفکر در مورد آن به کار آید.

امام صادق (ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّعَادَةَ وَ الشَّقَاءَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ خَلْقَهُ فَمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ سَعِيداً لَمْ يُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً أَبْغَضَ عَمَلَهُ وَ لَمْ يُبْغِضْهُ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً لَمْ يُحِبَّهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ صَالِحاً أَحَبَّ عَمَلَهُ وَ أَبْغَضَهُ لِمَا يَصِيرُ إِلَيْهِ فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ شَيْئاً لَمْ يُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِذَا أَبْغَضَ شَيْئاً لَمْ يُحِبَّهُ أَبَداً»[1] به‌راستى خدا پيش از آن‌كه آفريده‌‏هاى خود را بيافريند سعادت و شقاوت را آفريد، هركه را خدا خوشبخت و سعادتمند آفريد، هرگز او را دشمن ندارد، اگر بد كند كار او را دشمن دارد نه خود را، و اگر بدبخت و با شقاوت باشد، هرگزش دوست ندارد و اگر كار خوبى كند، كارش را دوست دارد و خودش را دشمن دارد به خاطر سرانجامى كه به‌سوى آن مى‏‌رود، هرگاه خدا چيزى را دوست دارد هرگزش دشمن ندارد و هرگاه چيزى را دشمن دارد هرگزش دوست ندارد.

]فَلو خَدَمَ الإرادةَ الإلهيَّةَ ما نَصَحَ و ما نَصَحَ إِلّا بِها أعْني بالإرادةِ. فالرَّسُولُ و الوارِثُ طَبيبٌ أُخْرويٌ لِلنُّفُوسِ مُنقادٌ لِأمْرِ اللهِ حِينَ أمَرَهُ، فَيَنْظُرُ فِي أمْرِه تعالى و يَنْظُرُ فِي إِرادَتِهِ تعالى، فيَراهُ قَدْ أمَرَهُ بِما يُخالِفُ إِرادَتَهُ و لا يَكُونُ إِلّا مَا يُريدُ، و لِهذا كانَ الأمرُ. فَأرادَ الأمْرَ فوَقَعَ، و ما أرادَ وُقُوعَ ما أمَرَ بِهِ بِالمأمُورِ فَلَمْ يَقَعْ مِنَ المأمُورِ، فَسُمِّيَ مُخالَفَةً و مَعْصِيَةً.[

شیخ اکبر در ادامه می‌فرماید: اگر رسول صرفاً در خدمت اراده تکوینی بود نصیحت نمی‌کرد، و رسول نصیحت نمی‌کند مگر در فضای اراده تکوینی. پس رسول و وارث او که طبیب اُخروی نفوس‌اند، مُنقادِ امر تشریعی حق‌اند- هنگامی که خدای سبحان امر تشریعی نموده- پس از یک جهت به امر تشریعیِ حق نظر می‌کنند و در اراده‌ی تشریعی حق نظر می‌کنند -که هدایت همگان را اراده کرده است- و از جهت دیگر به اراده‌ی تکوینی او که مخالفِ اراده‌ی تشریعی حق است و تحقق پیدا نمی‌کند مگر آن چه را تکویناً اراده کرده است، و از این جهت امر تشریعی محقق می‌شود که خدا وقوع آن امر را اراده کرده پس آن امر به واسطه‌ی عبد واقع می‌شود و یا خدا اراده نکرده وقوع آنچه را امر کرده به عبد، پس آن امر، از طریق عبد واقع نمی‌شود که به آن مخالفت و معصیت گفته می‌شود.

با توجه به امر فوق اگر سؤال شود پس فائده امر تشریعی در این حالت چیست باید گفت در عین ثابته هر کس نوشته شده به من از راه نبوت تکلیف کن و این اقتضای عین ثابته همه‌ی انسان‌ها است ولی عین ثابته‌ی کفار اقتضای انکار دارد. از این جهت تمیز کفار از مؤمنین با رسالت محقق می‌شود و در این جا ظهور اقتضاء در میان است که عین ثابته‌ی کدامیک از افراد اقتضای اطاعت دارد و کدامیک اقتضای انکار.

]فالرَّسُولُ مُبَلِّغٌ: و لِهذا قالَ شَيبتْنِي سورة«هودٍ» و أخَواتُها لِما تَحوي عَليْهِ مِنْ قَوْلِهِ «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ» فَشَيَّبَه «كَما أُمِرْتَ» فإِنَّهُ لا يَدرِي هَلْ أُمِرَ بِما يُوافِقُ الإرادَةَ فيَقَعُ، أوْ بِما يُخالِفُ الإرادَةَ فَلا يَقَعُ[

پس رسول در امر تشریعی رساننده آن امر است - چه خداوند از نظر تکوین اراده کرده باشد که افراد بپذیرند و چه اراده نکرده باشد- که افراد آن امر را بپذیرند و بدین لحاظ رسول خدا (ص) فرمود: «شيّبتنى هود و أخواتُها»[2] سوره‌ی هود و همانند آن مثل سوره‌ی شوری مرا پیر کرد. به جهت آن‌که در آن سوره‌‌ها هست، «پس نسبت به آنچه امر شده‌ای استقامت بورز» و این‌که فرمود «آن‌طور که به تو امر شده» او را پیر کرد زیرا حضرت نمی‌داند آن‌چه تشریع شده موافق اراده‌ی تکوینی است پس واقع می‌شود، یا مخالف اراده‌ی تکوینی است و واقع نمی‌شود و عبد نمی‌پذیرد.

رسول خدا (ص) از حیث نشئه‌ی عنصری‌اش که آن نشئه حاجب اطلاع دائمی از حقایق است، نمی‌داند آیا امر تشریعی موافق اراده‌ی تکوین حق است تا مخاطب و یا مخاطبانِ او منقاد امر او گردند یا نه.     

]و لا يَعْرِفُ أحَدٌ حُكْمَ الإرادةِ إِلّا بَعْدَ وُقُوعِ المُرادِ إِلّا مَنْ كَشَفَ اللهُ عَنْ بَصِيرَتِهِ فَأدرَكَ أعيانَ المُمْكِناتِ فِي حالِ ثُبُوتِها عَلى مَا هِيَ عَلَيْهِ، فَيَحْكُمُ عِنْدَ ذلِكَ بِما يَراهُ. و هذا قَدْ يَكُونُ لآحادِ النّاسِ في أوقاتٍ لا يَكُونُ مُسْتَصْحِباً. قال: «ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ» فصَرِّحْ بِالحجابِ،[

احدی حکم اراده‌ی تکوینی را نمی‌داند مگر بعد از وقوع مراد الهی و آنچه او اراده کرده إلاّ کسی که خداوند از بصیرتش کشف حجاب کرده باشد و بتواند اعیان ممکنات را به همان شکلی که در مقام ثبوت هستند ببینند. پس حکم کند مطابق آنچه در اعیان ثابته ممکنات دید که این کشف برای افراد نادری - مثل کمَّل انبیاء و اولیاء- هست آن هم در بعضی اوقات نه همیشه و لذا رسول خدا (ص) بنا به دستور حضرت حق در سوره‌ی احقاف آیه‌ی 9 [3] مأمور است که بگوید من نمی‌دانم بر من و بر شما چگونه عمل می‌شود. پس با گفتن این جمله تصریح کن به بودن حجاب. حضرت همیشه در مقامِ علمِ به تفصیلِ همه‌ی حقایق نیستند ولی هر وقت بخواهد خدا به ایشان آن علم را می‌دهد یعنی «إذا شاءَ عَلِمَ عَلِمَ» چون بخواهد بداند می‌داند.

]و لَيسَ المَقْصُودُ إِلّا أنْ يَطَّلِعَ فِي أمرٍ خاصٍ لا غَيْر.[

و مقصود از این کشف چیزی نیست مگر این‌که حق تعالی عبد را بر بعضی از امور آگاه کند نه به اندازه‌ای که خودش می داند به همین جهت فرمود: کسی هیچ احاطه‌ای به علم او ندارد مگر به اندازه‌ای که خودش می‌خواهد[4] و لذا انبیاء و اولیاء به بعضی از اسرار آگاه‌اند.

ملاحظه شد که انبیاء در خدمت اراده‌ی تشریعی حق‌اند و نه در خدمت اراده‌ی تکوینی خداوند، و در اراده‌ی تشریعی موضوعِ دعوت به خیر جدّی است و در اراده‌ی تکوینیِ حق نیز در عین آن‌که هم خیر، متعلقِ اراده‌ی حق است و هم شرّ، آنچه ترجیح دارد خیر است و در نظام اَحسنِ الهی، مزاج عالم، شرّ را نیز تحمل نمی‌کند و خیر را رشد می‌دهد.

 


[1] - الكافي، ج‏1، ص: 152

[2] - پيام پيامبر، متن‏عربى، ص 786.

[3] - «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي‏ وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ مُبينٌ» (احقاف/9) بگو: «من پيامبر نوظهورى نيستم؛ و نمى‌‏دانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحى مى‌‏شود پيروى مى‌‏كنم، و جز بيم‌‏دهنده آشكارى نيستم!»

[4]- «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً  إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُول ...»‏(جن/ آیات 27- 26).

29413
متن پرسش
با سلام: جناب حجت الاسلام زنجیرزن حسینی در جلساتی که در زمینه عرفان نظری داشتند بعضا انتقاداتی به کتاب عرفان نظری استاد یزدان پناه مطرح نمودند (مثلا در بحث حیثیت تقییده) سوال اینست که کتاب استاد یزدان پناه کاملا مورد تایید شماست یا شما هم نقدهایی دارید و آیا نقدهای آقای زنجیرزن را وارد می‌دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خارج از موضوع خاصی که می‌فرمایید به عنوان یک بحث علمی بنده شخصیت استاد یزدان‌پناه را شخصیتی عمیق و استاددیده می‌شناسم. موفق باشید

29412
متن پرسش
سلام: سوال 29394 رو پرسیده بودم که نه تو سایت جوابشو دیدم نه تو ایمیل مشتاقانه منتظر جوابم متن سوال این بود: سلام: ولادت با سعادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام صادق علیه السلام بر شما مبارکباد بنده لیسانس و فوق لیسانس ریاضی کاربردی دارم. حدودا از سال ۹۰ بر اثر یک اتفاق با شما آشنا شدم و علاقمند به کتب مقالات و سخنرانی های شما شدم. از اون‌موقع تا الان اینقدر از شما خوندم و گوش دادم که دوستان به بنده میگن طاهرزاده. با توجه به مسائلی که شما طرح می کردید به فلسفه وجودی عالم و کم کم فلسفه اشیا و مباحث مختلف با دیدی عرفانی علاقمند شدم به همین خاطر امسال برای کنکور دکترا رشته فلسفه تعلیم و تربیت شرکت کردم و الحمدلله دو هفته پیش نتایج کنکور دکترا رو زدن و قبول شدم دانشگاه شیراز (هر چند مدرک دکتری برام هیچ ارزشی نداره اگر بخواد در خدمت انقلاب و تمدن اسلامی استفاده نشه) توی همه مصاحبه هایی که دادم برای دانشگاههای مختلف از شما و تفکرتون هم اسم بردم تا به نوعی به اندازه ذره ای حقی که شما و تفکرتان برگردنم دارید ادا کرده باشم. خیلی دوست داشتم اصفهان قبول بشم که در کنار شما هم باشم البته میتونم انتقالی هم بزنم و بیام اصفهان و ممکنه هم با انتقالیم موافقت بشه. ۱. خواستم ببینم به نظر شما در این رشته فلسفه تعلیم و تربیت چگونه رفتار کنم و دنبال چه چیزی باشم؟ ۲. به نظر شما چه موضوع و زمینه ای رو برای رساله دکتری انتخاب کنم که ان شاءالله بتون مفید باشه؟ ۳. به نظر شما انتقالی بزنم و بیام اصفهان تا از محضر شما هم استفاده کنم؟ بیش از پیش به دعا نیاز دارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی به ایمیل‌تان این‌طور جواب داده شد: بسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضور در شیراز را به فال نیک بگیرید، فضای مجازی که مکان‌ها را در هم نوردیده. ۲. به هر حال باید با حضور در فلسفه‌ی اسلامی و سپس با تأمّل در فلسفه‌ی غرب، به مرور به روایات رجوع کنید و بحث تعلیم و تربیت را در آن بستر دنبال کنید. ۳. موضوع رساله‌ی دکتری در دل آن مطالعات، إن‌شاءالله به ظهور می‌آید. موفق باشید

29411
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: آیا این سخن که گفته اند «اولین شهید این انقلاب اسلام است.» به درستی به علامه طباطبایی منسوب گشته یا کذب است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرزند ایشان این امر را که از قول علامه گفته شده است را، تکذیب فرمودند. موفق باشید

29410
متن پرسش
با عرض سلام و ادب و احترام: گفته می‌شود مثلا حضرت علی (ع)، شبی هزار رکعت نماز می‌خواندند. اگر فرض کنیم هر رکعت ۱ دقیقه طول می‌‌کشد، آن‌وقت حدود ۱۶ ساعت طول می‌کشد. ولی ظاهرا زمان برای امام علی (ع)، به گونۀ متفاوتی ظهور داشته است. سوال من این است که اولا آیا انسان های عادی هم می‌توانند به اینصورت از برکت زمان و وقت خود بهره مند شوند و چگونه؟ و ثانیا شخصِ ناظری، امام علی (ع) را از شب تا صبح در نظر داشته و شاهد هزار رکعت نماز ایشان باشد، آیا آن هزار رکعت را با همان سرعتی که امام علی (ع) ادا می‌کنند، می بیند یا سریع‌‌تر می‌بیند؟ یعنی "زمان" برای ناظر هم برکت پیدا می‌کند اگر نظاره گر امام علی (ع) باشد؟ چون اگر اینطور نباشد مثلا ۱۶ ساعتی که به امام علی (ع) گذشته، به آن ناظر مثلا فقط ۶ ساعت گذشته و چگونه ممکن است ناظر، فعالیتی که در ۱۶ ساعت انجام می‌شود را دقیقا به صورت همزمان ولی در ۶ ساعت نظاره کند؟ تمنا دارم هر دو سوال را پاسخ بفرمایید. با سپاس فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل قضیه را بنده تجربه نکرده‌ام و نمی‌توانم نظر دهم. گفته شده است مرحوم علامه‌ی امینی برای اثبات حقّانیت این خبر، در محضر علمای اهل سنت به این کار دست زده‌اند و موفق شده‌اند. موفق باشید

29409
متن پرسش
با سلام و احترام: آیا درک بزرگان و عرفا، از زمان، همانطور است که برای انسان های عادی هست؟ برکت «زمان و وقت» دقیقا به چه معناست؟ و آیا انسان های عادی مثل ما هم می‌توانند وقتشان برکت داشته باشد یا این مخصوص عرفاست؟ لطفا راهنمایی کنید چه مؤلفه هایی باعث می‌شود وقت ما برکت داشته باشد. بسیار ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» را جهت تفکر در این موارد مطالعه فرمایید. موفق باشید

29406
متن پرسش
سلام علیکم استاد: بنده چند سالی هست که ازدواج کردم و همسرم فوق العاده زود رنج و حساس هستند و کمی هم افسردگی دارند به طوری که روی من هم اثر گذاشتند و من هم حساس و زود رنج شدم. خودم شخصا خدا را شکر خیلی تونستم درکشون کنم و باهاشون کنار بیام ولی از همون اوایل ازدواجمون همسرم با خانواده ام مشکل پیدا کردند و به کوچکترین حرفی نارحت می‌شدند و من هم نمی‌تونستم طرف هیچ‌کدام را بگیرم و خیلی برام سخت می‌گذشت. ما معمولا اوایل ازدواجمون هفتگی با خانوادمون رفت و آمد داشتیم ولی چون دیدم خانمم اذیت میشن کمترش کردم ولی الان خانمم از من انتظار داره هر شش ماه یکبار رفت و آمد بکنیم البته با خواهر و برادرام (چون پدر و مادرم را زود به زود سر می‌زنیم). گاهی اوقات اینقدر در زندگی کوتاه میایم که احساس می‌کنم دیگه از مردانگیم چیزی نمانده احساس حقارت می‌کنم و من همانند بچه ای شدم که هرچی گفت باید بگم چشم وگرنه ناراحت میشه و... نکته بعدی اینکه وقتی از چیزی ناراحت میشه و به چیزی گیر میده باید صبر حضرت را داشته باشم تا بتونم تحمل کنم هر چی ذکر و دعا بلدم میخونم که دعوامون نشه که خیلی هم خوب بوده ولی گاهی جواب نمیده. پس الرجال القوامون جایگاهش کجاست؟ مقدار کوتاه آمدن مرد در خانواده چقدره؟ اگر اینقدر کوتاه بیام که توی فامیل و ... بگن این مرد نیست و همه چی دست زنشه آیا درسته؟ من فقط ملاک دین را می‌خواستم بدونم مردم برام مهم نیستند. حد و حدود کوتاه آمدن مرد چقدره؟ اگر زن بر همه چیز مسلط بشه چی؟ آیا این نوع کوتاه آمدن یه نوع سیر و سلوک حساب میشه؟ چطوری جلوی تسلط خانمم به خودم را بگیرم؟ اگر بخوام کوتاه نیام پس چکار کنم دعوامون میشه، کوتاه بیام مسلط میشه و سوء استفاده میکنه و از مردانگیم دیگه چیزی نمیمونه؟ توی بحثهای خانمم با خانواده ام چکار کنم؟ بحث مهم آرامشمونه که با کوچکترین حرف و صحبتی از بین میره، اگر این نوع زندگی سیر سلوکه پس سیر و سلوک بدون آرامش هم مگه داریم؟ برای آرامش در زندگی چه کاری انجام بدم؟ میزان رفت و آمد و صله رحم با فامیل درجه یک چقدره؟ آیا عرفیه و هر جایی متفاوته؟ ببخشید استاد طولانی شد. چون خیلی نارحت بودم و می‌خواستم بهم آرامش بدین و ملاک برای ادامه راه و حل مشکلات ارائه بدین. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید که خداوند حقوق هرکسی را تعیین کرده است اعم از حقوق والدین یا همسر و یا اقوام. و اینطور نیست که همسر انسان بخواهد حقوق والدین یا ارحام را تعیین کند فردای قیامت از ما نمی پذیرند که حقوقی را که خدا تعیین کرده است به جهت رضایت همسر نادیده گرفته باشید. آری! باید حقوق همسر را در رعایت لباس و مسکن و غذا رعایت کرد و حقوق والدین را نیز بر اساس عرف در نظر گرفت که مثلاً اگر در همان شهری که شما هستید والدین تان باشند، عرفاً هفته ای یکبار باید در خدمتشان باشید و در طول هفته نیز از احوالاتشان با خبر باشید و ارحام نیز حقوقی دارند که اگر فاصله ی ما از آنها به هر بهانه ای زیاد شود نحوه ای از قطع رحم حساب می‌شود که حرام بین است. آری! باید به هر بهانه ای که هست رابطه ها را محفوظ داشت. موفق باشید.

29404
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. استاد من سوالی دارم که پرسشش به صورت صریح به این معنا نیست که از این کار شرم ندارم. استاد من محبتی به پدر و مادرم ندارم و حتی بیشتر اوقات از آنها منزجر هم هستم، چون می‌بینم که آنها حق و ناحقی می‌کنند و به خودشان هم می‌گویم، و این بی محبتی من باعث می‌شود که به طور مداوم به شدت به آنها پرخاش کنم و گاهی هم از روی عصبانیتی که کنترل نمی‌شود ممکن است دستم خطا برود. (که ان شاء الله خدا مرا ببخشد) استاد من هر چه کردم نشد که محبتی ایجاد شود و از این همه ناراحتی نسبت به آنها خسته شدم و نمایل دارم آنها را دوست داشته باشم ولی نمی‌دانم چرا نمی‌شود. استاد اگر می‌شود راه به من نشان دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره آن‌ها از عمق دل، فرزندشان را دوست دارند. اگر خاری در پای شما رود، احساس می‌کنند در چشم خودشان رفته است. موفق باشید

29403
متن پرسش
سلام استاد: در رابطه با گله مندی شما از رفتار بعضی رفقا با شما موافقم. تو دانشگاه ما هم نمیدونم چرا افرادی که ظاهر مذهبی تر داشتن اخلاق و برخورد خوبی نداشتن و این خیلی عامل بدبینی افراد به دین میشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان بعضاً عجب خود را به ما مذهبی‌ها القاء می‌کند، خودِ ما باید مواظب باشیم. موفق باشید

29402
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بحثی بین همکاران بنده مطرح است که آیا معصوم بودن اهل بیت اکتسابی است یا انتسابی؟ دوم اینکه اگر انتسابی است خداوند که عین عدالت است چرا بین انسانها فرق گذاشته کسی را معصوم خلق کرده و کسی را... و بحث اختیار در عالم زر در جواب داده می‌شود که انتخاب با خود ما بوده آیا در آزمونی مثل نخوردن گندم توسط آدم و حوا بوده و معصومین به آن دست پیدا کردند و یا خداوند تفضلا به اهل بیت مقام عصمت داده چون طراحیش این چنین بوده و اگر اکتسابی بوده چرا اهل بیت در بدو تولد معصوم بودند مثل حضرت زهرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» قسمت «عصمت انبیاء» و «عصمت اهل‌البیت» رجوع فرمایید. کتاب روی سایت هست. موفق باشید

29401
متن پرسش
سلام: در رابطه با آبرو در شرح حدیث جنود عقل و جهل فرمودید علامه جعفری گفتند علامه طباطبایی ما را بخاطر نداشتن فرش داخل منزل نمی‌بردند، این برعکس اون چیزی شد که گفتید یعنی فرش مایه آبرو بوده و چون نداشتند تعارف نمی‌کردند، اگر هم بخاطر مهمان ها بوده که یعنی حاضر بودند یکی دو ساعت مهمان سرپا بایستد ولی روی خاک ننشیند؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از صحبت‌های جناب علامه‌ی جعفری این‌طور فهمیدم که حضرت علامه‌ی طباطبایی زیراندازی در محلِ بیرونیِ منزل جهت مهمان‌شان نداشته‌اند که علامه جعفری را به داخل منزل دعوت کنند. موفق باشید

29400
متن پرسش
سلام استاد: درسته شما می گین صبر ولی تحمل هم حدی داره. انقدر وضع مملکت خرابه به خصوص بخش اداری که مسئولین کوچکترین انگیزه ای برای زندگی کردن درست رو تو ایران برای یه جوون باقی نمی ذارن شرایط رفتن رو هم دارم و خدا شاهده فقط به خاطر آقای خامنه ای هست که مردد میشم چون مسئله مهاجرت جوانان ایشون رو ناراحت میکنه. و این ارزش نداره. و اگر نه جوان نخبه تو این کشور هیچ جایگاهی نداره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌همه، امّ القرایی که حقیقتاً مأوایی برای شما می‌تواند باشد، در خدمت انقلاب اسلامی‌بودن است در هرکجای دنیا که می‌خواهید باشید. کارگری در این کشور ولی زیر سایه‌ی ولیّ فقیه بودن، بر ریاست جمهوری در کشورهای دنیای سرمایه‌داری، شرافت دارد. موفق باشید

29398
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: عده ای از دوستان بیان می‌کنند که خوب است بعد از انتخابات آمریکا مردم آمریکا به جان هم بیفتند و هم را بکشند و کشورشان به هم بریزند. درحالی که بنده چنین تفکری را صحیح نمی‌دانم. اگرچه چنین حوادثی و پایمال نمودن کرامت انسانی در چنین جامعه ای اجتناب ناپذیر است ولی آیا ما باید از چنین حوادثی خوشحال باشیم؟ آیا زوال تمدن غرب و اینکه انسانها بفهمند این راهی که غرب می‌رود غلط است جز از این طریق ممکن نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید از این صحنه‌ها عبرت بگیریم که نظام سرمایه‌داری بالاخره به این نوع بحران‌ها می‌رسد و کاستی‌های معرفتی آن‌ها بالاخره آشکار می‌شود تا عبرتی برای ما باشد. موفق باشید 

29397
متن پرسش
با سلام: ببخشید جواب کد 29318 رو لطف می‌فرمایید؟ ممنون میشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد:

29318- باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. موفق باشید

29395
متن پرسش
سلام علیکم: بعضی از پی دی اف های کتابای کنکور حرامه و باید خودمون بخریم. منتهی ما اون کتابارو داریم و خریدیم. ولی ماله خواهرمه و به من نمی ده. آیا میتونم اون کتابایی رو که داریم فایلشونو دانلود و استفاده کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً باید احتیاط کرد. خوب است که از دفتر مرجع تقلیدتان بپرسید. موفق باشید

29392
متن پرسش
با سلام: بنده جوانی ۳۱ ساله هستم و علاقه زیادی به مرحوم علامه محمد تقی جعفری دارم نظر شما در مورد روش سلوکی ایشان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا ایشان را رحمت کند، بسیار دلسوز و گشاده‌روی و فهمیده بودند و مسلّم آینده بیشتر از امروز و دیروز به ایشان نیازمند خواهیم بود. موفق باشید

29391
متن پرسش
سلام عليكم: آيا در حقيقت ذات آتش بر ذات خاك برتري دارد؟ يعني از نظر مرتبه وجودي آيا آتش بالاتر از خاك قرار دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. همه در مرتبه‌ی ماده هستند. موفق باشید

29389
متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد: حضرت حافظ در غزل ۲۸۶ در بیت دوم می فرمایند: گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش اشاره جناب حافظ به چه نوعی سخت کوشی است و چرا جهان از روی طبع برای مردم سخت کوش سخت می‌گردد؟ و همچنین اگر می‌شود بر سر ما شاگردان خرد منت بگذارید و شرح این غزل را هم به مجموعه ی شرح غرلیات سایت بیافزایید. دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش ساقیا می ده که رندی‌های حافظ فهم کرد آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جناب حافظ می‌فرمایند جهان را نباید برای خود تنگ و تاریک کرد، وقتی که می‌توان در جهانِ گشوده‌ی رحمت الهی خود را درک کرد. زیرا این طبیعی است که اگر کسی جهان را برای خود تنگ کند و برای به‌دست‌آوردن آرزوهای دنیایی تلاش‌های طاقت‌فرسا بنماید، جهان نیز برای او سخت و تنگ می‌شود. ۲. إن‌شاءالله فرصتی پیش آید در خدمت هستیم. موفق باشید

نمایش چاپی