باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه انسان وسعتی بیابد و خود را تا ابدیت احساس کند، احساسی بس مبارک و ارزشمند است. ولی با اینهمه باید با دوستان و خانواده رابطهی عادی خود را حفظ کنید. باید آنها را رعایت کرد و انتظار زیاد از آنها نداشت. به این روایت فکر کنید که مولایمان علی «علیهالسلام» در حکمت ۳۳۳ در تعریف مؤمن فرمودند: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ- أَوْسَعُ شَیْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَیْءٍ نَفْساً- یَکْرَهُ الرِّفْعَهَ وَ یَشْنَأُ السُّمْعَهَ- طَوِیلٌ غَمُّهُ بَعِیدٌ هَمُّهُ- کَثِیرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ- شَکُورٌ صَبُورٌ- مَغْمُورٌ بِفِکْرَتِهِ ضَنِینٌ بِخَلَّتِهِ- سَهْلُ الْخَلِیقَهِ لَیِّنُ الْعَرِیکَهِ- نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ- وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ« شادمانى مؤمن در چهره و غم وى در دل است، سعه صدرش از هر چیز بیشتر، و نفسش از هر چیز خوارتر است، از گردنفرازى بیزار است و خودنمایى را دشمن مى دارد. غمش طولانى، همتّش والا، خاموشى اش بسیار، و تمام وقتش مشغول است سپاسگزار، و بسى بردبار و در اندیشه فرو رفته است، در دوستى با دیگران امساک مى ورزد، خلق و خویش نرم و طبعش رام است. اراده اش از سنگ سخت محکمتر است با این که از برده اى متواضع تر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور آن باشد که خود خدا به عهدهی رسول خدا «صلواتاللّهعلیه» گذاشتهاند همانطور که تعداد رکعات نماز را خداوند به عهدهی حضرت گذاشته. در همان حال که او هیچکاری را به میل خود انجام نمیدهد «وَ ما ینطق عن الهوی». آنچه در مورد بحث فوق میتوان گفت در هرحال جای آن آیات کاملاً حکیمانه تعیین شده است تا کسی نتواند آن را نادیده بگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سعی کردم نظرات متفاوت و بعضاً متضاد کاربران نسبت به آن موضوع را در معرض دید عزیزان قرار دهم تا متوجه باشند موضوع، ابعاد مختلفی دارد و در نهایت آنچه بر آن تأکید میکنم استفادهی علمی از آیت اللّه جوادی است و نباید به جهت تفاوت نگاه ایشان نسبت به آقای هاشمی و از آن مهمتر نسبت به جایگاه علم مدرن، ما از شخصیت علمی ایشان محروم شویم. عمده آن است که مسئلههای خود را بدانیم و مثل رجوع به هر اندیشمندی به ایشان رجوع کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن سه جلد کتابی که در رابطه با تفکرات و سخنان آیت اللّه بهجت نوشتهاند، ملاحظه میکنید که ایشان به ابن عربی نیز توجه دارند. 2- موضوع عقاید محیالدین کار آسانی نیست. حضرت آیت اللّه جوادی در شرح «فصوص الحکم» محیالدین میفرمودند: محیالدین از نظر عقیده شیعه است ولی از نظر فقهی سنی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود. به همسر محترمتان بفرمایید ره چنان رو که رهروان رفتند، مثل امثال امام رعایت خانواده را بکنند و به جای روزههای انچنانی با کنترل غذا و با نشاط همراه با خوردن غذای مناسب چون شمعی به خانه و خانواده روشنی ببخشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: میبینید که ما مجبوریم راهِ بعد از دفاع مقدس را بازخوانی کنیم، آن راه را ادامه ندادیم. احساس تاریخی که در آن بودیم را با مادهی مخدّرِ دولت سازندگی و با شعار توسعه از دست دادیم. احساس تاریخی عجیب دیر در دسترس است. میگویید که بنده امثال جنابعالی را ببینم! اتفاقاً همیشه در منظر من امثال شما هستند که از یک طرف بنیادِ تاریخی خود را حس میکنند و میفهمند گمگشتهی آنها در عمقِ افق زندگیشان در حالِ سوسوزدن و دعوت به آن دوردستهاست، ولی به درمانِ خود که آزادشدن از تخته سنگی است که پیکر آنها را در بر گرفته است؛ نمیاندیشند. هنرمند مجسمهسازی نیاز است تا از دل این تختهسنگ پیکری را به ظهور آورد و آن پیکر، در این تاریخ با «مداد العلماء» که افضل از دماء شهداست، تراشیده میشود. پیکر سیرهی علمی و عملی شهدایی که ماورای الفاظ کهنه و مرده، کردند آنچه کردند و نگفته گفتند آنچه باید میگفتند. تاریخِ ما از این به بعد، یا تاریخ شهداست که زندگانی هستند بس آرام و یا تاریخ مردههایی هستند پر از ادعا.
مقدمهی کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی» و آن چند جلسه شرح آن مقدمه، انعکاس شخصیت گمشدهی جناب سلمانی است که میداند حالا بدون محمد«صلواتاللّهعلیهوآله» و با حضور سقیفه چه کند که همهچیز گم نشود. حرفهایی در جواب سؤال 19710 داشتم. باید در جستجوی تاریخی بود که نه گذشته است و نه بهخوبی ظهور کرده است. مثل فرزندی است که هنوز در دورهی جنینی بهسر میبرد. به امید روزی که متولد شود، ولی هیچ تولدی بهراحتی صورت نمیگیرد، بهخصوص تولد تاریخی که در پیش داریم و انقلاب اسلامی بدان اشاره دارد.
چگونه میتوان نگهبانان انقلاب اسلامی بود وقتی آن را حقیقت وجودی دوران بدانیم، جز با گوشسپردن به آن از طریق وجود خود و به زبانآوردن تعلق خاطری که به آن داریم و باید بار سنگین این مسئولیت را به دوش بگیریم. زیرا همانطور که انسانها واجد ناخودآگاه فردی هستند، ناخودآگاه جمعی هم دارا هستند که در ناخودآگاه جمعی همهی افرادِ قوم شریکاند، این خودآگاهی فراتر از زمان و مکان، انسانها را در بر میگیرد، در حالیکه هنوز نمیدانند به چهچیزی رسیدهاند.[1] حقیقت به صورت رخداد در تاریخ ظهور میکند و معرفتی خاصی را به انسانها متذکر میشود، مثل حضور در مرغزاری خوش منظره، مثل پرتو روشنایی در دل تاریکی. رخداد تاریخی، یک نوع آشکارشدن است و نه مثل فهمیدنهای معمولی. انسان در آن واقع میشود و اگر نسبت به آن خودآگاهی پیدا کند میتواند از آن تغذیه کند و با آن هماهنگ گردد، در آن صورت به داخل آن رخداد کشیده میشود و در آن صورت امری معنادار، اعتبار و مرجعیت خود را بر آن فرد یا ملت حاکم میگرداند و به آن ملت خطاب میکند و آن ملت آن معنا را از خود میکند و حاضر میشود با آن زندگی کند و به آن آری بگوید.
ما در انقلاب اسلامی در داخل رخداد حقیقت این دوران قرار گرفتهایم قبل از آنکه فکر کنیم چگونه باید به آن باور داشته باشیم. پیشفهمهایی است در امری معنادار و معنوی که در سنت رخ مینمایاند و در افق درونی انسانها عالَمی را به آنها عطا میکند و انسانها در آن عالم از خود فهمی پیدا میکنند و وظیفهی ما جهت تفسیر این رخداد توجه به پشت صحنهی آن است تا انسانها بیرون از فرهنگ مدرنیته، فهم تازهای از خود پیدا کنند و وارد تاریخی اثرگذار شوند.
خوب است سری به جواب سؤالهای شمارهی 19725 و 19710 بزنید. موفق باشید
[1] - قرآن در رابطه با آگاهی تاریخی که سپس به خودآگاهی تبدیل میشود، میفرماید: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا»(آلعمران/84) نمیفرماید «ما اُنْزِلَ عَلیّ» که تنها شامل پیامبر (ص) شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند خواست به نحوی ایشان از نجف دل بکنند و تصوری جز برگشت به تبریز نداشتند و خداوند آرامآرام کار را به قمآمدنِ ایشان کشاند. مثل آنکه خداوند کارِ حضرت یوسف«علیهالسلام» را آرامآرام به عزیزی مصر ختم کرد. راههای رساندنِ رزق به علماء فنون خود را دارد که از عقل ما بیرون است ولی از دست خدا بیرون نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تجلی نور توحید است که قلب، توجه استقلالی به غیر حق را نفی میکند و نور توحید با عبادات شرعی حاصل میشود مشروط بر آنکه رویکرد ما در عبادات، رویکرد اُنس با حضرت حق باشد. در این فضا تکرار آخرین فراز مناجات شعبانیه إنشاءاللّه مؤثر خواهد بود آنجایی که انسان اظهار میدارد: «الهی و الحقنی بنورک الأبهج ......». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن خوبی است. عرایضی در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. نفس در این موارد میخواهد به تجرد بیشتری نایل شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کتاب «آداب الصلواة» درست فهمیده شود، عملاً یک دور عرفان نظری مرور شده و تا حدّی میتوان به اشارات کتاب «چهل حدیث» آگاه شد. ولی اصل حرفها مبتنی بر یک دورهی عرفان نظری فهمیده میشود. 2- همینطور است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم حضرت آقا با اینهمه کارهای حسابی که دارند کتابهای بنده را مطالعه کنند! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جایگاه اصلی توسل به امامان معصوم«علیهمالسلام» در رابطه سیری است که انسان باید در قرب الهی پیدا کند و آنان شفیع آن سیر میتوانند باشند. لذا شما در توسل به آن بزرگواران خطاب میکنید: «یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه» ای کسانی که در نزد خدا بدون هیچ مانعی حاضرید؛ نزد حضرت حق شفیع ما باشید تا ما نیز در نسبت با حضرت حق مانعی نداشته باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حس به تنهایی سکونهای متوالی را مییابد ولی انسان حرکت را به کمک عقل درک میکند نه از آن جهت که حرکت، سکونهای متوالی است، بلکه حرکت یک موضوع وجودی است که حسّ از آن تنها، سکونهای متوالی میفهمد 2- حرکت مکانی نیز ریشه در حرکت جوهری دارد و ما در خواب و در برزخ معنای حرکت را در نفس خود داریم و لازم نمیآید که مکانی باشد و حرکتی در آن صورت بگیرد 3- سعی کنید مباحث صوتی «حرکت جوهری» را دنبال بفرمایید در آنجا روشن میشود «قوه» خلأ و نداشتن است، پس یعنی چه که عامل آن خدا باشد؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همانطور که در جوابهای قبلی به کاربران محترم عرض شد چون بدن علت معدّه برای ادراکات نفس است بعضاً اگر جسم برای تدبیر بدن مناسب نباشد نفس به مشکلاتی دچار میشود، مثل همان اختلالات روحی 2- چون قرآن میفرماید خداوند نفس انسان را متعادل آفریده و میفرماید: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» و سوگند به نفس و تعادل آن، و خداوند هم میفرماید آنچه به عنوان تکلیف برای انسان تعیین شده چیزی نیست که تحمیل او باشد مگر آنکه شخصیت او ظرفیت چنین تکالیفی را دارد «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»؛ پس نمیتوان گفت علت ارتکاب گناه افراد گناهکار، به ساختار روانی یا جسمی آنها ربط دارد. موفق باشید
