بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5610
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز روایتی وجود دارد که علی الظاهر حکم به حرمت مطلق موسیقی میدهد؟ آیا راهی برای تأویل این روایت وجود دارد که از آن اطلاق حرمت موسیقی استفاده نشود؟ مثلا علت این حکم را منحصر بودن کاربرد موسیقی در آن زمان به مجالس ملازم با گناه و لهو در نظر بگیریم و حالا که موسیقی کاربردهای مفید هم پیدا کرده از شمول این حکم خارج شده است؟ امام صادق (ع) فرمودند: جز این نیست که خداوند صنایعی را که از آن فساد محض ایجاد می‌شود حرام کرده است، مثل سازها و نی‌ها و همه آلات موسیقی و لهو و هرچه که شبیه به آن است، و باید از آن دوری کرد و در این وسایل و آلات و هر آنچه از آنها ایجاد می شود هیچ صورتی از صلاح و درستی نیست و لذا آموختن آن و آموزش آن و استفاده از آن و اجرت گرفتن برای آن و تمامی صورت‌های آن حرام است... (وسائل الشیعه ، ج 12 ، ص 57 ، به نقل از تحف العقول) .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه فقهای گرامی در مجموع نسبت به روایات حرمت موسیقی استنباط کرده‌اند آن است که حرمت موسیقی به محتوای آن مربوط است و بیشتر این نوع روایات را مربوط به زمانی می‌دانند که موسیقی عین لهو و لعب و فتنه و فحشاء بوده است. موفق باشید
4189
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید و تشکر از پاسخگویی شما به سؤالات کاربران سؤال من این است که چرا سؤالات و پاسخهای آن به ترتیب شماره در سایت درج نمیشود تا در دفعه بعد که رجوع میشود بقیه آن را لود کرده و در کامپیوتر خود ذخیره نماییم با اینکه من تمام پرسشها و پاسخها را جهت مطالعه بعدی دریافت کرده ام موقعی که دوباره به این قسمت رجوع میکنم گیج میشود نمیدانم تکراری لود میکنم یا بعضی پرسشها را لود نمیکنم بهتر نیست شماره پرسشها به ترتیب باشد که خیال ما راحت شود و نظم منطقی حاکم شود و خیال ما در اینکه پرسشها و پاسخها را کامل میگیریم راحت باشد(لازم به ذکر است چون موضوع خاصی جهت اینگونه پرسش تعبیه نشده در قسمت متفرقه قرار دادم موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت با طراح سایت موضوع را مطرح کرده‌اند و موضوع در حال بررسی است. موفق باشید
3499
متن پرسش
عرض سلام و وقت به خیر نیاز به مقبولیت یعنی محبوب سایر انسان ها بودن، نیازی فطری، غریزی یا وهمی است؟ من بعضا در خودم نیازی احساس می کنم که مثلا دوست دارم افراد مرا دوست داشته باشند و مثلا گاهی که می شنوم از کاری یا صفتی از من تعریف کنند، لذت می برم. می خواهم تکلیف خودم را با این احساس روشن کنم. آیا این حس از ناحیه شیطان است وباید سرکوبش کنم؟ متشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: باید سعی کنید آرام‌آرام از این حالت آزاد شوید و به رضایت الهی فکر کنید. امام باقر«علیه‌السلام» می‌فرمایند: « «یا جابِر! اغْتَنِمْ‏ مِنْ اهْلِ زَمانِکَ خمْساً»؛ پنج چیز را در رابطه با مردم زمانه غنیمت شمار : «إِنْ حَضَرْتَ لَمْ تُعْرَفْ»؛ اگر در مجلسى حاضر بودى و تو را نشناختند. «وَ إِنْ غِبْتَ لَمْ تُفْتَقَدْ»؛ و اگر از جلسه خارج شدى و به دنبالت نبودند. «وَ إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تُشاوَر»؛ و اگر در جلسه بودى و از تو نظر نخواستند. «وَ إِنْ قُلْتَ لَمْ یُقْبَلْ قَوْلُکَ»؛ و اگر نظر دادى و نظرت را نپذیرفتند. «وَ إِنْ خَطَبْتَ لَمْ تُزَوَّجْ»؛ و اگر خواستگارى کردى و جواب ردّ دادند. این پنج حالت را غنیمت بشمار، نه این‏که از آن‏ها ناراحت شوى، چون امام (ع) مى‏خواهند که ارزش‏هاى اهل دنیا براى ما ملاکِ کمال و خوارى قرار نگیرد. مگر تو در این دنیا نیامده‏اى که عبودیت خود را تقویت کنى، سراسر این دنیا امتحان است براى اظهار عبودیت . موفق باشید
2937

ولایت فقیهبازدید:

متن پرسش
با سلام. یکی از سخنرانان مطرح کشوری در یکی از جلسات مربوط به ولایت فقیه اعتقاد داشتند که ما بلافاصله پس از غیبت کبری ولی فقیه داشته ایم (ابن قولویه) و تا به امروز هم همچنان یکی پس از دیگری این کار ادامه داشته است و نام تک تک این افراد را که 61 نفر بودند خواندند تا رسیدند به آیت الله بروجردی و امام و مقام معظم رهبری. حال سوال اینجاست که 1- آیا این موارد صحیح است 2- کیفیت تعیین این افراد خصوصا قبل از امام خمینی چگونه بوده است ؟ آیا خود امام زمان(ع) در آن نقش دارند؟ 3- رفتار ما با کسی که ولایت فقیه را صراحتا قبول ندارد و یا در برخی از موارد به این منصب اهانت می کنند باید چگونه باشد؟ آیا می توان به این افراد دختر داد یا به خواستگاری دختر آنها رفت؟ اگر فامیل باشند آیا باید در رفت و آمد با آنها و نشستن بر سر سفره هایشان مداقه به خرج داد؟ آیا باید به امر به معروف و نهی از منکر پرداخت یا سعی شود بدون توجه از کنار آنها عبور کنیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ولایت فقیه به آن معنا که همیشه در جهان تشیع فقه آل‌محمد«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» حاکم بوده است و زعمای دین در هر مرحله مسئول حاکمیت دین بوده است، همیشه بوده ولی ولایت فقیه به این معنا که حاکمان هم باید در ذیل ولیّ فیقه ادامه‌ی کار دهند از زمان مرحوم نراقی در دوره‌ی قاجار مطرح شد و حضرت امام آن را به صورت کاربردی در سال 1347 در نجف مطرح کردند. بنده در مقدمه‌ی جزوه‌ی «نقد سخنان آقای کدیور» عرایضی در این مورد داشته‌ام 2- عموماً مردم با هدایت الهی و به حضرن مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» متوجه زعیم دوران خود می‌شدند. 3- بنده نظرم را در این مورد در جواب سؤال 2935 عرض کرده‌ام، اگر از افراد فامیل مخالف ولی فقیه باشند نمی‌توان ترک رحم کرد و یا بر سر سفره‌شان ننشست. ولی اگر زمینه‌ی امر به‌معروف هست باید کوتاهی نکرد هرچند اگر آمادگی ندارند نباید به مشاجره پرداخت. موفق باشید
11634
متن پرسش
با سلام: سوالات بسیاری در مورد جنگ قادسیه - اگر اشتباه نگرده باشم - در ذهن جوانان و حتی بزرگسالان مطرح است که به عنوان نمونه دقیقا متن سوال مطرح می شود: «چرا زمانی که حضرت امیر (علیه السلام) خانه نشین بودند به انواع مختلف از حکومتی که به زعم او الهی نبود حمایت می کرد؟ چرا؟ آیا این نشانگر این نیست که ولی امر بدون اینکه حکومت مستقیم بکند، مردم را به راه خدا هدایت کند مثل صفویان و قاجار؟ از لحاط ماهوی فرق حکومت آن سه نفر - ابوبکر و ..- و قاجار چیست؟ آیا این سوال مشکلی دارد؟ چرا زمانی که اون سه نفر به ایران حمله کردند حضرت علی (علیه السلام) و امام حسن و حسین (علیهما السلام) به آنها کمک کردند. مگر ایران چه کاری با آن اعراب کرده بود که بهش حمله کردند؟ در اون زمان ایرانی ها یکتا پرست بودند، آتش پرست بودند و ... برای چه حمایت کردند در حمله به ایران؟ آیا امام حسن و حسین (علیهما السلام) در این جنگ بطور مستقیم شرکت کردند؟ اگر آره آنها در جنگی شرکت کردند اعراب به جان و مال و ناموسایرانیان تجاوز کردند.» سن فرد سوال کننده 30 سال است و کارشناسی ارشد از از دانشگاه شاهرود و چندین مقاله بین المللی-isi- دارد. تحت تاثیر میهن دوستی است البته هنوز گرایشهایی به دین دارد. ایشان استدلال عقلی را می پسندد. حال اگر نمی شود که جواب سوال را مبسوط داد، منابعی برای مراجعه معرفی کرده و کمی در باره منابع تاریخی و روایی و ... توضیح دهید که چه میزان منابع تاریخی صحیح و قابل اطمینانند. هرجوری که می شود و شما صلاح می دانید راهنمایی کنید. خدا قوت یاحق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید که هیچ‌وقت اسلام با مردم جهت دعوت به اسلام جنگ نکرده، بلکه با موانع ابلاغ سخن خدا به مردم یعنی با حاکمان مقابله نموده و پس از ابلاغ سخن خدا عموم مردن آن را می‌پذیرفتند. نمونه‌اش مردم ایران است که در عین استقلال، به اسلام و مسلمانی خود پای‌بند هستند. موفق باشید

5383
متن پرسش
باسلام خانمی هستم که مدتی است در کلاس های اخلاق یکی از بانوانی که از شاگردان یکی از آیت الله های معروف و موجه که در وادی اخلاق فعال بوده و هستند شرکت می کنم .یک موضوعی که بین بانوان محجبه ی چادری مطرح می باشد این است که آیا استفاده از رنگ های غیر مشکی و رنگی البته رنگ ها ی غیر تند،زیر چادر اشکالی دارد یا خیر؟در احکام آمده که رنگ هایی که جلب توجه نمی کنند اشکالی ندارد ولی سخن استاد ما مبنی براین نکته است که ما خودمان متوجه می شویم وبدیهی است که پوشش رنگی داشتن زیر چادر به زیبایی زنان می افزاید حال اینکه باید از زیبا به نظر رسیدن(غیرعادی) در مقابل نامحرمان پرهیز داشت . من خودم به این نکته رسیده ام که ایشان درست می فرمایند برای موفقیت در سیر وسلوک باید رعایت های زیادی داشت،من اگر هم خودم با این قضیه کنار بیایم واز پوشش رنگی زیر چادر استفاده نکنم ولی اطرافیان وخانواده به زبان می ایند و اعتراض می کنند و من نمی توانم دقیق برایشان توضیح بدهم، چه باید کرد؟ 1)آیا تصور من درست است یانه؟ یعنی من درست فکر میکنم که برای موفقیت در سلوک اخلاقی به طور مثال باید از پوشش رنگی داشتن زیر چادر پرهیز کنم یا خیر؟ اگر درست فکر میکنم چه جوابی باید به اطرافیان بدهم 2)حال اینکه استفاده از رنگ مشکی زیر چادر شاید موجب افسردگی شود 3)واینکه اطرافیان ما وجهه ی خوبی از دین را دریافت نکنند و اسلام را دینی خشک وسخت ودور از زیبایی های معمولی زیر سایه ی استفاده از رنگ های متنوع ( غیر زننده)در پوشش بپندارند و نوعی دفع در آنها پدید آید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از بعضی خواهران متدین پرسیدم می‌فرمودند این طور نیست که صرف استفاده ار روسری و یا مانتوی غیر مشکی مشکل ایجاد کند، مشکل در رنگ‌های تند و یا طرز پوشیدن آن است. در هر حال شاید بستگی به خودتان دارد چون موضوع از نظر فقهی اشکال ندارد. موفق باشید
4595

نیت معتکفبازدید:

متن پرسش

سلام استاد من روز بعد از این که اعتکاف تمام می شود امتحاناتم شروع می شود . با خود گفتم که کتاب های درسیم را به مسجد ببرم و همین طور که معتکفم درس هایم رو هم بخوانم ولی شما گفتین که معتکف باید از حوائج دنیایی خودش رو خلاص کنه حالا من چه کار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این نیت معتکف شوید که به آن دروس جهت الهی بدهید و برای خدمت به اسلام و مسلمین این دروس را بخوانید. موفق باشید

4165
متن پرسش
باسلام وخداقوت بعد از کنکور سال 90 همچین سوالاتی (که من به درد چه کاری می خورم؟ یا این که چه کاری به درد من می خورد؟ من برای چه کاری ساخته شده ام؟ من از چه استعدادهایی و در چه حدی برخوردار هستم؟ وظیفه من بر اساس توانایی هایم چیست؟) تا امروزه برای من پیش آمده که از طریق روان شناسی که به نتیجه ای نرسیدم و بعد مباحث شما معرفت نفس را تازه پیدا کردم میخواستم بپرسم الان چی کار کنم؟ 2.نظرتون رو درباره طرح «من» (استعدادیابی بر اساس الگوی انشاء) که براساس آیات،روایات،حدیث است می خواستم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که در سایت هست را دنبال کنید، إن‌شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
10897
متن پرسش
به خانم شماره 10837 عرض می‌کنم مسئله‌ی رعایت عدالت که در ادامه ی آیه مطرح شده، صرفاً یک نکته ی اخلاقی است و همان طور که مستحضرید هیچ یک از مراجع حکم نکردند مردی که نتواند عدالت برقرار کند، همسر دوم گرفتن برایش حرام است. در واقع به لحاظ فقهی، به تعداد بیشمار زن هم برای مردی که ظالم باشد حلال است. اسلام این مجوز را حتی به صدام هم می دهد که بی نهایت زن بگیرد و این منافاتی با ظالم بودن صدام ندارد. فرمودید اگر زنان راضی به "تمکین" و "زن دوم" نشوند، پس مرد چه کند؟ راهش مشخص است. زن هم "انسان" است. و اگر انسانی با او برخورد شود یعنی مرد نظافت خودش رو رعایت کنه و... نه تنها مشکلی نیست بلکه شهوت زن چندین برابر مرد است. به ویژه مردان امروزی که به دلیل غلبه ی طبع سودا، علیرغم میل جنسی زیاد، توان جنسی کمی دارند و غالباً مردهایی که با همسرشان مشکل خاصی ندارند از پس ارضای همسر خود برنمی‌آیند، این یک مسئله‌ی علمی است. دوستداران استاد بدانند استاد نیاز به یار و یارکشی ندارد و به زعم حقیر زمانی واقعا خوشحال می شوند که در فضای منطقی هنر فهم یکدیگر و گفتگو با هم رو داشته باشیم. حرف های کلی و تکراری که سال ها گفته شده، مسئله ای رو عوض نمی کنه. فرض بفرمایید که "تمکین واجب است". این یک جمله ی خیلی کلی است که مصادیق نامحدودی داره و من فقط "نظر به سوال" شماره‌ی 10808 که پرسیدند؛ برداشتم این است که جواب استاد کامل نیست و استاد بزرگوار هم معصوم نیستند و ممکن است در موارد محدودی از نگاه همه جانبه غفلت ورزند. نظر حقیر به عنوان یک شاگرد این است که نظر استاد در پاسخ به آن سوال کاملا یک جانبه است، و با تکرار مجدد این جمله که تمکین واجب است و حکم شریعت را گردن نهیم و...، چیزی به فهم مخاطب افزوده نمی شود. مهم این است که واقعا "تمکین" به چه معنی است و در چه فضایی واجب است؟ واقعیت ها رو ببینید. شما فرموده اید "اسلام نگفته هر وقت و بی وقتی سراغ همسرت برو"، خب بعدش؟ حالا اگه مردی هر وقت و بی وقتی سراغ همسرش رفت،چه؟ زن باید تمکین کند یا نباید تمکین کند؟؟ واقعیت این است که مردها می آیند، حالا شما هی روضه بخوان که مردها نباید بیایند. این مسئله خیلی شایع است که مردی بدون آمادگی و نظافت و... سراغ همسرش بیاید. شما می توانی آیه یا سیره یا روایتی دال بر وجوب تمکین "در هر شرایطی" بر زن، بیاورید؟ در شرایط انسانی که خود زن هم مایل است مگر اینکه مشکلی در میان باشد. اما بحث سر مواقعی است که زن حس می کند دارد به او ظلم می شود و علارغم میلی که به همسرش دارد به خاطر بی توجهی های همسرش نمی تواند از شوهرش بهره مند شود. و این زن نه فمنیسم است نه غرب زده نه ... فقط "انسان" است که او هم حق بهره مندی از همسرش را دارد و حفظ عفت او هم واجب است. شما خوش به حالتان است که خیلی با خانم های مذهبی هم صحبت نشدید تا بشنوید مسائلشان را. آقا اصلا فرض کنید همین الآن زنی سوپرحزب اللهی و غرب نزده و مطیع و ... به شما بگوید که من همیشه همسرم کثیف است و من آزار می بینم ازش، شما بهش چی میگید؟ میگین "برو تمکین کن که تمکین واجب است"؟؟؟ از کجا مطمئنید که این قرائت و فهم شما از دین درست است؟؟ من یک سوال روشن و مشخص دارم که کجای دین گفته اگر مردی شرایط را به لحاظ روحی و جسمی (مثل نظافت) برای بهره مندی از همسرش آماده نکند، تمکین زن واجب است؟ و اینکه اگر زنی به خاطر بی توجهی همسرش به مسائل روحی یا جسمی به گناه بیفتد، آیا علاوه بر اینکه خودش گناه کرده، شوهرش هم گناه کرده است یا خیر؟؟ با تشکر و عرض معذرت بابت طولانی شدن و طرح این مسئله که شاید در شأن سایت نباشد. اگر طرح مسئله ی جنسی به این نحوه در شأن سایت نیست از انتشار آن خودداری بفرمایید وگرنه بیزحمت نشر بدید تا اون خانم پاسخ من رو بخونند. با تشکر و التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید بنا نیست تا این حدّ موضوعات جنسی از طریق این سایت عرضه شود هرچند در جای خود طرح اصل مطلب را به عنوان یک موضوع معرفتی ضروری می‌دانم و هنوز معتقدم زن؛ گمشده‌ی تاریخ ما است و لذا به هرجایی که تصور می کند می‌تواند خود را پیدا کند متوسل می‌شود. نکات خوبی را مطرح کردید ولی کمی تند و تیزپرواز بود. یکی از رسالت‌های خود را در این تاریخ این بدانید که جایگاه تاریخی زن را از این‌همه ابهام در آورید. بنده این جمله‌ی شما را که می‌فرمایید: «در فضای منطقی هنر فهم یکدیگر و گفتگو با هم را داشته باشیم» نکته خوبی می دانم ولی سرمایه‌ی لازم در این امر را به‌کار نبردید. گویا جنابعالی «تمکین» را با «ذلّت» یکی گرفته‌اید، در حالی‌که تمکین در متن هنرنمایی زن، جهت شکل‌دهی به زیرساخت‌های عاطفی می‌تواند صورت واقعی خود را نشان دهد و به شکوفایی روح زن نسبت به شوهرش می‌انجامد، وقتی گوهر جذبه‌ی خود را که مرد طالب آن است وسیله‌ی گرمی خانواده می‌کند و مرد را وام‌دارِ خود می‌نماید. به امید روزی که زیبایی‌های تمکین زن نسبت به مرد خود را بنمایاند تا ما در زندگی فرامدرن محبت اصیلی را در خانواده‌ها احساس کنیم. تمکین، گوهر اصلی آن محبت است و در متن خود یک نوع بصیرت و ایثارگری را به همراه دارد و بنده احساس می‌کنم حرف اصلی آن خواهر این نکته بود. با همه‌ی این حرف‌ها تصور و برداشت بنده آن است که اسلام، مدیریت و ابتکار مسئله‌ی جنسی خانواده را به عهده‌ی «زن» گذاشته و در این راستا باید این مشکلاتی که می‌فرمایید مثل عدم نظافت را بتواند مدیریت کند و با سلحشوری کامل، موضوع را مطابق میل خود جهت دهد. به نظرم هنرِ «زن‌بودن» در این مورد فراموش شده. موفق باشید
9348
متن پرسش
سلام علیکم. در سوال 9333 منظورم این نبود که با بدن مادی حضور پیدا کند بلکه سوالم این بود که یک شخصی در این دنیا باشد و نیاز نداشته باشد به خواب رود تا با حقیقت غیبی یک حادثه ارتباط برقرار کند و آن را ببینید بلکه در بیداری و در حالت اختیار با صورت غیبی حادثه ای که در آینده رخ میدهد ارتباط بر قرار کند. آیا این امکان وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی که انسان بتواند در عالم مثال و باطن عالم مثال حاضر شود مسلّم است که بدون آن‌که در خواب بخواهد حقایق غیبی را ببیند در بیداری و در حالت اختیار با آن حادثه‌ها روبه‌رو می‌شود و این را نه‌تنها در پیامبران و امامان معصوم حتی در اولیاء الهی نیز می‌یابیم. نمونه‌ی آن را در نگاه آیت‌اللّه بهاء‌الدین به رهبریِ مقام معظم رهبری درست در زمانی‌که همه متوجه قائم‌مقامیِ آقای منتظری بودند، داریم. موفق باشید
7875
متن پرسش
با سلام مرحوم ملاصدرا در حکمت العرشیه ، قاعده 8 از مشرق 2، صفحه 23 می فرمایند: للنفس الآدمیه کینونه سابقه علی البدن من غیر لزوم التناسخ و الروایات فی هذا الباب من طریق اصحابنا لا تحصی کثره حتی کینونه الارواح قبل الاجساد کانها کانت من ضروریات مذهب الامامیه رضوان الله علیهم. این گفته با سخن دیگر ملاصدرا که می گوید النفس جسمانیه الحدوث تعارض و تناقض ندارد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نتایجی که ملاصدرا می‌گوید و نظر به روایات دارد به معنای آن است که روح در برزخ بدن خاصی مطابق عقاید و اعمالش پیدا می‌کند و از طرفی می‌فرماید: بستر جسمانی زمینه‌ای است تا روح در آن حادث شود حال این روح با بدنی مناسب عقاید و اخلاق در برزخ و قیامت ظهور می‌کند با توجه به این دو امر تناقضی پیش نمی‌آید. موفق باشید
6608
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد گرانقدر و عزیزم بنده بعنوان یک پزشک و فیزیولوژیست که بخاطر مسولیتم در مرکزی تحقیقاتی در مورد گیاهان دارویی و طب سنتی تجربیاتی دارم وظیفه خود می دانم مواردی را بیان کنم: * تجربه ما و سایرین در تحقیقات کاملا آکادمیک و علمی معمولا موارد مطرح در طب سنتی و احادیث پزشکی را تایید میکند. مثلا در حدیثی پیامبر (ص) برای درمان سوختگی پای مبارکشان از خرفه استفاده کرده اند. مقالات جدید هم خواص التیام بخشی، ضد دردی و ضد التهابی خرفه را ثابت کرده. و یا مثلا امام صادق (ع) میفرمایند: در روی زمین گیاهی والاتر و سودمند تر از خرفه نیست، و آن سبزی فاطمه (س) است (کافی ج 6، ص367) و در مطالعاتی راز طول عمر در روستایی که توجه محققین را بخود جلب کرده بود وجود امگا سه در خرفه دانستند. این گیاه دارای خواص ضد توموری ضد ویروسی ضد میکروبی کاهندگی چربی و قند، ضد آسمی و ... میباشد. همچنین شواهد بسیار جالب علمی جدید در مقالات خود غربیها در خصوص خود-درمانی حیوانات با گیاهان دارویی (self medication) وجود دارد. * مبانی طب سنتی بر پایه سردی و گرمی و تری و خشکی استوار است که بر مبنای ارکان آب، خاک، آتش و هوا است. ابن سینا کنکاش در مورد اصل و فلسفه سردی و تری و گرمی و خشکی را خارج از حیطه طبیب میداند و انرا به جای دیگری ارجاع میدهد. بنده تاکنون ندیده ام کسی تبیین روشن و قابل قبولی از اصل قضیه داشته باشد که بدون تعبد و ... قابل پذیرش باشد. در واقع مبنای علمی طب سنتی تا حدود زیادی مبهم است و ربطش هم به برخی موارد اثبات شده علم امروز مشخص نیست. مثلا مرحوم مترجم قانون سعی کرده گرمی را به متابولیسم پایه و نیز میزان فعالیت تیروئید نسبت دهد که این امر اولا اثبات نشده و ثانیا به احتمال زیاد شواهدی بر خلاف آن وجود دارد و بعید به نظر میرسد که هر ماده غذایی گرمی مثلا باعث افزایش ترشح هورمون تیروئید شود. و درحالیکه طب سنتی منشا بسیاری از بیماریها را غلبه سردی میداند؛ موارد کم کاری تیروئید زیاد شایع نیستند و اگر هم باشند خودشان بعنوان بیماری مستقل مطرحند و لزوما با این لیست طولانی از بیماریهایی که دلیلشان سردی است مرتبط نیستند. * نوعی آشفتگی و تشت آراء در طبیبان فعلی طب سنتی وجود دارد و هیچ مرجعی برای سنجش صحت گفته های آنان که در موادری متناقض هم هستند وجود ندارد. مبانی آنان هم با طب امروزی بطور کامل متفاوت است و نمیتوان با علم طب جدید در خصوص فلسفه درمان در طب سنتی نفیا یا اثباتا سخنی گفت. * با لحاظ مسائل فوق به نظر میرسد بهترین رویکرد، اثبات تجربی اثر بخشی طب سنتی و احیانا کشف عدم اثربخشی آن در موارد دیگر است. یعنی بصورت کاملا علمی اثراتش بر دسته ای از بیماران سنجیده و گزارش شود تا هم طب سنتی ما در موارد اثر بخشیش جهانی شود و هم مبنایی برای سنجش نظرات متضاد وجود داشته باشد. خود تجربه کردن اثرات دارو بر بیمار و انسان و حتی حیوانات سنت طبیبان سنتی ما بوده و به وضوح در قانون به آن اشاره شده است. خصوصا اینکه میان اساتید حقیقی طب سنتی و شاگردان آنها چند نسل فاصله افتاده است. * در خصوص مبانی طب سنتی و سردی و گرمی از نظر فلسفی و فیزیکی نیاز به کار جدی است. بالاخره نسبت این موارد با فیزیک جدید چیست. اگر نسبتی هم ندارد مبنای اصلی آن چیست؟ * نباید از طب سنتی و نیز احادیث پزشکی امری قدسی و غیر قابل خدشه درست کرد چراکه خود طب سنتی دچار اختلاف نظرهایی و بعضا اشتباهاتی است که به هیچ وجه نمیتوان آنرا توجیه کرد (در کنار اثرات مفیدی که به هیچ وجه قابل انکار نیستند و با تجربه امروزی نیز به اثبات رسیده اند)؛ مثلا طب سنتی دیابت را ناشی از سوء مزاج کلیه میداند چون ادرار افراد دیابتی مانند آب رقیق و فراوان میشود؛ حال آنکه امروزه بی هیچ شک و تردیدی ثابت شده که کلیه در این مورد بی تقصیر است و کاهش انسولین لوزالمعده یا کاهش پاسخ به آن مسوول دیابت است. بطوریکه با تزریق انسولین رقت و افزایش حجم ادرار بطور کامل برطرف میشود. در واقع زیاد بودن قند خون بدلیل کاهش انسولین و دفع این قند اضافه از ادرار که دفع آب را هم بدنبال دارد دلیل علائم دیابت است و کلیه سالم بوده و کار خود را درست انجام میدهد؛ بلکه برعکس اگر کلیه قند اضافه را دفع نمیکرد فرد زودتر دچار کاهش سطح هوشیای و مرگ به دلیل افزایش فشار اسمزی خون میشد. در خصوص احادیث نیز جناب ری شهری از قول محدثین کهن نقل میکنند که اکثر احادیث پزشکی سند ضعیفی دارند و در ضمن دلالت عام انها در مواردی محل بحث است و مثلا ممکن است منظور امام از مفید بودن فلان دارو برای دل درد خصوص دل درد سوال کننده بوده و استفاده از همان دارو برای دیگری بی فایده و حتی مضر باشد. * تیم ما در خصوص نسبت سردی و گرمی با مواد متشکله غذاها (آب، کربوهیدارت، پروتئین، چربی، ویتامینهاو مواد معدنی) کار با ارزشی انجام داده که نتایجش به زبان انگلیسی در حال جمع بندی است. ولی بد نیست اشاره کنم که هر چند بین میزان انرژی مواد غذایی و اکثر مواد معدنی موجود در آن با درجه گرمی و نیز میزان آب مواد غذایی با درجه سردی رباطه مستقیمی وجود دارد ولی این روابط چندان قوی نبوده و فعلا راهی برای پیش بینی درجه سردی یا گرمی ماده غذایی از روی میزان مواد متشکله آن مطابق علم شیمی و تغذیه امروزی پیدا نکرد ه ایم. که البته این امر خدشه ای به طب سنتی محسوب نمیشود
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید باید داده‌های طب سنتی را در یک کار روش‌مند منسجم کرد تا مردم نیز با اطمینان بیشتر به آن روی آورند و این حرف هم حرف درستی است که نباید به طب سنتی جنبه‌ی قدسی داد و از برخورد علمی و به صورت تجربی با آن کوتاهی کرد. موفق باشید
121

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
جناب آقای طاهرزاده سلام علیکم آیا اجازه چاپ مقالات، پرسش ها و ... سایت و در اختیار قرار دادن آنها برای سایر همکاران فرهنگی را داریم؟
متن پاسخ

علیک السلام ،آری اجازه چاپ وهرگونه استفاده ازمقالات، پرسش ها را دارید.

13233
متن پرسش
سلام علیکم: از محضرتون سوالی داشتم. چرا خدا موجودی عاطفی مثل زن رو در اختیار موجودی مثل مرد که ترکیب عقل و شهوته که برامدش میشه منفعت قرار داده؟ پس تکلیف طلب زن که طالب عاطفه حقیقیه نه ابراز احساسات برای منافع شخصی فردی که بهش محبت میکنه چی میشه؟ چرا شهوت مرد نیاز عقلانی محسوب میشه اما طلب عاطفه زن توهم؟ البته در عالم حقایق میدونم این احساس نیاز محبت معنی نمیده و فقط محبت به ذوات مقدس معنی میده اما تو دنیای مادی چرا طلب مرد که به دنیای حیوانات نزدیکتره اصالت بیشتر داره تا احساسات زن که به عوالم انسانی نزدیکتره. البته امیدوارم اساعه ادب محضرتون نباشه چون حساب انسان های بزرگ رو از بقیه جدا میدونم. به نظرم اگه بیشتر خانمها و دخترانی که با حجاب نامناسب وارد اجتماع می شدند از محبت پدر یا همسرانشون بهره کافی رو داشتند هیچوقت اوضاع به این شکل در نمیومد. اما متاسفانه زن ها با مرد هایی مواجهند که هوسشون بیشتر براشون تصمیم میگیره و بهای بیشتر به زنانی داده میشه که از زیبایی ظاهری بیشتر برخوردار باشند و مایع تاسفه که در جامعه اسلامی ارزشهای غربی حاکم باشه. ببخشید پر حرفی کردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت آن عاطفه‌ی زنانه است که اگر درست هدایت شود جامعه از عاطفه‌ی مادرانه بهره‌مند می‌شود و آن میل جنسی مردان است که اگر درست مدیریت شود جوابگوی روحی و روانی آن عاطفه است. بالاخره «حکمت حق در قضا و قدر / کرده ما را عاشقان یکدیگر. تشنه می‌نالد که کو آب گوار / آب می‌نالد که کو آن آب‌خوار.» چرا میل جنسی مرد را در جای خود همان استقبال منطقی از عاطفه‌ی زنانه نمی‌گیرید؟! موفق باشید

11716
متن پرسش
سلام: حاج آقا اگر کسی در خانواده ای زندگی کند که از طریق مال شبه دار اداره می شود وظیفه آن فرزند که هنوز زندگی مستقل ندارد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با دفتر مرجع تقلیدتان موضوع را در میان بگذارید. موفق باشید

10536
متن پرسش
سلام استادعزیز: نظر شما درباره ی این که به گروهی از دختران نوجوان عکس شهدا را نشان دهند و بگویند هر کدامشان که بانگاهش بیشتر با شما حرف می زنه و لبخندشان با شما حرف داره را به عنوان دوست شهیدت انتخاب کن یعنی از این شهید کمک بخواه و سعی کن همیشه یادش باشی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار غلطی است، باید از عکس گذشت و رابطه‌ی روحی با شهدا پیدا کرد و در آن حالت است که انسان میهمان حضور معنوی‌شان می‌شود. تا در محدوده‌ی عکس‌ها حاضریم، هیچ انتقال وجودی و واقعی به حقیقت شهدا برایمان واقع نمی‌شود. و در همین راستا نباید عکس اموات را بالای قبرشان قرار داد زیرا رابطه‌ی وجودی با اموات از بین می‌رود. موفق باشید
5450
متن پرسش
با عرض سلام حضور استاد گرانقدر. استاد سالها پیش در دوره کارشناسی، سر کلاس معارف، استاد در خصوص واقعه «افک» در قرآن صحبت می کرد و شأن نزول آیه را اشاره نمود که یکی از دانشجویان پرسید : اصلا چرا پیغمبر اسلام اینقدر ازدواج کرد که این همه مکافات داشته باشد؛ استاد پاسخ داد: ازدواجهای پیامبر در آن روزگار امری عادی بود و یک مساله جاافتاده بود و نزد مردمان آن روز امری اعجاب انگیز نبود.بهرحال من آنروز از سخن آن دانشجو ناراحت شدم؛ بعدها به خاطر اینکه سعی بر این داشتم که سلوک دینی در زندگی داشته باشم، بارها از من هم این سوال شد که چرا پیامبر اسلام این تعداد ازدواج داشت؟استاد عزیز، از نظر من آن شخصیت والا و مافوق فهم بشرِ حضرت رسول روحی و ارواح العالمین له الفداء ، متعالی تر از آن است که در معرض اتهامی قرار گیرد اما من با دقتی که در 2آیه قرآن کریم در سوره احزاب داشتم سوالی برایم پیش آمد؛ آیه اشاره داشت به اینکه پیامبر از این پس دیگر ازدواج نکن و زنی جایگزین نکن حتی اگر از زیبایی زنی به تعجب بیافتی، قبل از این آیه هم آیه ای در خصوص بودن با زنان و.. آمده بود. خب استاد، اگر بنده هیچ شناختی از شخصیت رسول الله نداشتم و این آیه را می خواندم به نظرم می رسید لابد حضرت رسول مدام ازدواج می کرده اند و زنی را جایگزین زنی می کردند و هرکس به نظرشان زیبا می آمد را به عقد در می آورند تا اینکه خداوند فرمود دیگر این امر ادامه داده نشود. استاد از شما خواهش دارم اصلا چرایی تعدد زوجات پیامبر و ازدواجهای ایشان را شرح دهید و این آیه چرا نازل شد. (باتوجه به اینکه خود شما اصلا را بر تک همسری می گذارید)حضرتعالی می فرمایید این شک ها خوب است چون اگر در سکرات شیطان این شکها به شما القا کند مصیبت و ...فلذا خواهشمندم با آنکه مصدع اوقاتتان شدم پاسخم را بدهید. خداوند خیر کثیرتان دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با دقت در شخصیت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که در دوره‌ی جوانی و میانسالی یک همسر داشتند و با نظر به این‌که عموم ازدواج‌ها در شرایطی است که حضرت در صدد حاکمیت اسلام می‌باشند باید جایگاه ازدواج‌های رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را ماوراء موضوع جنسی بررسی کرد و در همین راستا در آخر عمر رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که تا حدّی شرایط عادی شده و حاکمیت اسلام تثبیت شده قرآن نگرانی رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را تخفیف می‌دهد و می‌فرماید دیگر نیاز نیست به آن نوع ازدواج‌ها ادامه دهی. برای بهتر روشن‌شدن موضوع عنایت داشته باشید به دلیل فقر مادی و دست و پاگیری دختران در محیطی که همیشه آتش جنگ برافروخته بود و نیز به جهت اسیر شدن آنان به دست دشمنان در جنگ ، و به فحشا کشیده شدن به دختر علاقه ای نداشتند و برخی نیز آن ها را زنده به گور می کردند . با وجود وضعیت ناگوار اقتصادی ، گزینش همسر نوعی کمک به خانواده ی دختر و یا زن محسوب می شد درچنین محیطی ، زن بیوه اگر شوهر نمی کرد، زشت تلقی می شد . به مجرد آن که شوهرش می مرد یا از وی طلاق می گرفت و عده ی وفات یا طلاقش سپری می شد ، شوهری دیگر انتخاب می کرد ؛ همانند اسماء بنت عمیس که اول همسر جعفربن ابی طالب و بعد از شهادت وی همسر ابوبکر و پس از درگذشت وی ، به همسری علی بن ابیطالب (ع) درآمدعلاوه بر این در آن روزگارازدواج مهم‌ترین عامل وحدت و پیوند بین قبایل به‌شمار می‌آمد. با پیوند ازدواج بسیاری از درگیری ها فروکش می کرد. از جمله اهداف ازدواج‌های پیامبر(ص)، کسب قدرت سیاسی و اجتماعی برای تبلیغ ، رشد و گسترش اسلام بود . آن حضرت به دلیل تحصیل موقعیت های بهتر اجتماعی و سیاسی ، و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنی های آنان و حفظ سیاست داخلی و ایجاد زمینه ی مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب ، به برخی از این ازدواج ها روی آورد ؛ در راستای این اهداف با عایشه دختر ابوبکر از قبیله تیم ، حفصه دختر عمر از قبیله عدی، ام حبیبه دختر ابوسفیان از بنی امیه ، ام سلمه از بنی مخزوم ، سوده از بنی اسد ، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی اسراییل پیوند زناشویی برقرار کرد . پیوند ازدواج مهم ترین پیوند اجتماعی به ویژه در محیط و فرهنگ عرب جاهلی بود .در آن محیط که جنگ و خون ریزی و غارتگری رواج داشت ، بلکه ـ به تعبیر «ابن خلدون» ـ جنگ ، خون ریزی و غارتگری خصلت ثانوی آنان شده بود ، پیوند ازدواج بازدارنده از جنگ ها ، کارشکنی ها و عامل وحدت و الفت بود . پیامبر(ص) با قبایل مختلف پیوند خویشاوندی برقرار می کند ، تا به این ترتیب اتحاد و الفت میان قبایل و پیامبر(ص) بیشتر، و دشمنی و کارشکنی آنان نسبت به مسلمانان و دعوت پیامبر(ص) کمتر گردد . اعراب جاهلی با همه تعصب و لجاجت ، خصلتی جوانمردانه داشتند . وقتی در برابر بت سوگند می خوردند ، به آن عمل می کردند ؛ اگر به کسی پناه می دادند ، با همه ی قبیله از او دفاع می کردند . آنان جنگ با دو نفر را ننگ می دانستند ؛ جنگ با هم قبیله و فامیل به این ترتیب پیامبر(ص) با چند قبیله بزرگ فامیل شد و از این راه توانست بررشد و گسترش اسلام بیافزاید. کوتاه سخن این که ازدواج های متعدد پیامبر(ص) یکی از عوامل رشد و گسترش اسلام در آن محیط به شمار می آمد و به ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی بخشید .رسول خدا با قبایل انصار و مسلمانان مدینه که روگردانی از حمایت پیامبر (ص) در مورد آنان مطرح نبود ، پیوند زناشویی برقرار نساخت ، «گیورگیو» نویسنده ی مسیحی می نویسد : محمد ام حبیبه را به ازدواج خود درآورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان ، یعنی دشمن اصلی خود شده ، از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد . در نتیجه این وصلت ، پیامبر(ص) با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان و سایر دشمنان خونین خود ، جنبه ی فامیلی و خویشاوندی پیدا کرد . ام حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه بود . اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله، در جهت آزادی اسیران گام نهاد . رسول خدا (ص) از شیوه های خوب و متعدد برای آزادی اسیران استفاده کرد که ازدواج از جمله ی آن است . جویریه و صفیه کنیز بودند و پیامبر این دو را آزاد کرد ؛ سپس با این دو ازدواج نمود ـ تا به این وسیله مسلمانان بیاموزد که می توان با کنیز ازدواج نمود. جویریه در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود و در سهم غنیمتی رسول خدا (ص) قرار گرفت. آن حضرت وی را آزاد و سپس با وی ازدواج نمود. این کار حضرت به الگویی برای یاران و صحابه تبدیل شد و آنان تمامی اسیران غزوه بنی مصطلق را که حدود دویست نفر بودند ، آزاد کردند ..بنابراین، یکی از حکمت های ازدواج های متعدد پیامبر (ص) آزادی کنیزان بود. پیامبر (ص) با این کار به مسلمانان یاد داد که می توان کنیز را آزاد و سپس با وی ازدواج کرد .ابن اسحاق، که کهن ترین سیره نویس است، : می نویسدهمسران آن حضرت را سیزده نفر برشمرده که با دو نفر تنها به برگزاری عقد اکتفا نمود و یازده نفر را به خانة خویش برد. دو نفر در هنگام حیات آن حضرت دار فانی را وداع کردند و در هنگام رحلت آن بزرگوار نه زن به نام های «عایشه»، «حفصه»، «ام حبیبه»، «ام سلمه»، «سوده»، «زینب دختر جحش»، «میمونه»، «صفیه» و «جویریه» در خانه آن حضرت بودند. ( سیرت رسول خدا (ص) ، ترجمه سیره ابن اسحاق، رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، ص 549) بدون شک نظر اسناد قدیمی تر برای ما معتبرتر است پس باید تعداد کل ازدواجها را ۱۳ بدانیم که حضرت محمد(ص) دو تن از ایشان را نیز بدون نزدیکی بازگرداندند. با توجه به آن چه ذکر شد، بدون کوچکترین تردید می توان فهمید که همسرگزینی های پیامبر(ص) جنبه ارضای غرایز نفسانی و خوش گذرانی نداشت، زیرا: 1. اگر پیامبر(ص) در پی ارضای غرایز نفسانی بود، می باید در سنین جوانی به این کار مبادرت می کرد؛ این غریزه از آغاز بلوغ خودنمایی می کند و کم کم قوی تر می شود و از سن سی و پنج یا چهل سالگی رو به کاهش می نهد، در حالی که پیامبر اسلام (ص) تا سن بیست و پنج سالگی همسری انتخاب نکرد و پس از آن نیز با زنی که در گذشته دوبار شوهر کرده بود، و از آن دو فرزندانی داشت و پانزده سال از وی بزرگ تر بود، ازدواج کرد و تا آخرین لحظه عمر این همسر، حدود بیست و پنج سال با وی زندگی نمود، بدون آن که با زن دیگری رابطه زناشویی برقرار سازد و تا سن پنجاه و سه سالگی، جز یک همسر نداشت؛ این در شرایطی بود که تعدد زوجات در آن محیط امری عادی محسوب می شد. پیامبر (ص) در دورة جوانی، همة آن چه موجب جلب توجه زنان می شود مانند زیبایی، شخصیت فامیلی، شهرت و ... دارا بود. با این همه حضرت در پی کام گیری از زنان نبود و در طول زندگی خویش عفیف و پاکدامن بود. این پاکدامنی و اکتفا به زنی بیوه و بزرگسال در عهد جوانی، با واژه هایی چون زن بارگی و... ناسازگار است.علاوه بر این، اگر رسول گرامی اسلام (ص) در این باره کوچک ترین ضعفی می داشت، دشمنان آن حضرت برای ضربه زدن به وی، از توسل به آن فرو گذار نمی کردند. پاکدامنی و خویشتن داری پیامبر(ص) به اندازه ای آشکار بود که حتی دشمنان نیز به خود اجازه نمی دادند تا ایشان را به خلاف آن متهم نمایند. «جان دیون پورت» می گوید: «آیا ممکن است مردی که به شهوت توجهی بسیار دارد، در چنان کشوری که تعدد زوجات عمل عادی محسوب می شد، برای مدت بیست و پنج سال به یک زن قانع باشد، آن هم پانزده سال از او بزرگ تر؟! ( فرازهایی از اسلام، ص 1749 2. اگر آن حضرت زنباره بود، باید جهت گیری وی در گزینش همسر رنگ رخسارة آنان می بود و با زیباترین دوشیزگان که در اوان جوانی به سر می بردند، ازدواج می کرد، نه زنان بیوه و یتیم دار. همة زنان پیامبر(ص) ـ به جز «عایشه» ـ بیوه بودند و برخی چون ام سلمه به دلیل بزرگسالی علاقه ای به ازدواج و شوهرداری نداشت. براساس گزاراش های تاریخی، آن حضرت در حالی با «ام سلمه» ازدواج نمود که وی پیرزن بود که به ازدواج رغبتی نداشت و از شوهر درگذشتة خویش فرزند یا فرزندانی داشت. نیز آن حضرت با زینب بنت جحش پنجاه ساله یا با میمونه پنجاه و یک ساله ازدواج نمود. 3. ماهیت زندگی کسانی که با انگیزة ارضای غرایز حیوانی و کامیابی از زنان به ازدواج های متعدد رومی آوردند، این است که به زرق و برق و تجملات و زینت زنان و رفاه و مانند آن رو می آورند، در حالی که سیرة و روش زندگی رسول خدا(ص) خلاف این است. پیامبر(ص) در برابر درخواست همسران خویش درباره زرق و برق زندگی و زینت زنان، نرمشی از خود نشان نمی داد. و آنان را بین ادامه زندگی ساده با پیامبر (ص) و طلاق مخیر می کرد. (ترجمه مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص286 )علامه طباطبایی در این باره می نویسد: «داستان تعدد زوجات پیغمبر(ص) را نمی توان بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود؛ چه آن که برنامة ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی که تنها به خدیجه اکتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، با بهتان زن دوستی آن حضرت منافات دارد». (محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 207، به نقل از همسران رسول خدا (ص)، عقیقی بخشایشی) 4. دو نفر از زنان پیامبر(ص) کنیز بودند؛ اگر هدف پیامبر از ازدواج، لذت بردن بود، لذت بودن از این دو کنیز بدون ازدواج نیز ممکن بود؛ با این تحلیل ازدواج بی فایده بود. بنابر آن چه ذکر شد، در تفسیر و تحلیل ازدواج های پیامبر اسلام(ص) جایی برای شهوت گرایی و میل به خوش گذرانی وجود ندارد. برخی از این روایت پیامبر(ص) که فرمود: من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم، بوی خوش، زنان و نماز که نور چشم من است، نتیجه گرفته اند که ازدواج های پیامبر(ص) در سنین آخر زندگی، جنبه شهوانی داشت، در حالی که این برداشت و تحلیل، با شواهد تاریخی همسو نیست، بلکه وضع اجتماعی ـ فرهنگی شبه جزیره عربی به گونه ای بود که زن را خوار و بی ارزش می پنداشتند، و علاقه ای به دختر نداشتند و هرگاه از تولد دختری خبردار می شدند، به سوی زنده به گوری دختران گام بر می داشتند. (سوره احزاب، آیه37) نسل دختری خویش را قبول نداشتند و ...، آن حضرت در برابر این همه ظلم و ستم به زنان، به مبارزه برخاست، زنده به گوری دختران را گناهی بزرگ و نابخشودنی بر شمرد، به زنان ارزش و احترام داد و در پیشگاه خداوند معیار تقرب و برتری را تقوا قرار داد، نه جنسیت، و کوشید تا با طرق ممکن آن وضع ناشایسته را برطرف نماید. آن حضرت در همین مسیر تبعیض زدایی و شخصیت دادن به زنان می فرماید که من زنان را دوست دارم و این دوستی را در کنار دوستی و علاقه به نماز قرار می دهد.بنابراین نباید این دوستی را با شهوت گرایی و زنباره بودن خلط نمود. افزون بر این، رسول گرامی اسلام (ص) خواسته است که با این روایت و روایات مشابه به مسلمانان بقبولاند که آیین اسلام با رهبانیت و ترک زنان همسو نیست، بلکه یک مسلمان، هم باید ازدواج کند و از بوی خوش استفاده کند و هم به عبادت خداوند بپردازد و نماز بخواند.در گزارش های تاریخ اسلام آمده است که چند نفر از اصحاب به منظور تزکیه نفس و و جلب رضای خداوند، آمیزش با زنان را برخود حرام نمودند، ام سلمه همسر پیامبر(ص) از تصمیم آنان با خبر شد و جریان را به اطلاع پیامبر (ص) رسانید، حضرت به میان اصحابش رفت و فرمود: «اترغبون عن النساء انی اتی الناس و آکل بالنهار و انام باللیل فمن رغب عن سنتی فلیس منی»؛ آیا زنان خود را ترک گفته اید و از آنان اعراض کرده اید؟ من نزد زنان می روم، روز غذا می خورم و شب را می‌خوابم و هرکس از سنت من روی گرداند، از من نیست.(الابطال، ص108، به نقل از همسران پیامبر(ص)،ص81 کوتاه سخن این که روایات مربوط به محبت زنان را می توان با دو هدف ترک رهبانیت و طرد فرهنگ جاهلی تفسیر نمود. کوتاه سخن این که ازدواج های متعدد پیامبر(ص) یکی از عوامل رشد و گسترش اسلام در آن محیط به شمار می آمد و به ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی بخشید. با دقت در چند نکته، این سخن را بهتر می توان پذیرفت. در شرایط سخت و بحرانی، رسول خدا(ص) به ازدواج های متعدد روی آورد؛ به ویژه پس از جنگ احد که نتیجة آن برای مسلمانان بسیار ناگوار بود، پیامبر (ص) پس از این جنگ به چند ازدواج مبادرت کرد.پس از فتح مکه که نقطة پیروزی درخشان مسلمانان، بلکه نقطة عطفی در تاریخ صدر اسلام محسوب می شود، پیامبر اسلام(ص) دیگر ازدواج نکرد و آخرین ازدواج پیامبر(ص) در جریان عمرة القضا در سال هفتم هجری بود. رسول خدا (ص) تنها با زبان و گفتار مسلمانان را به این امر خدا پسندانه تشویق ننمود، بلکه در عمل نیز به تشویق مسلمانان اقدام نمود و خود در نگهداری از یتیمان و بیچارگان پیشگام شد و زنان بیوه و بی سرپرست و یتیم دار را با پیوند زناشویی به خانة خویش برد و در این کار برای دیگران الگوی پسندیده ای شد. این بهترین راه برای حل مشکل زنان محسوب می شد؛ چرا که زنان مؤمن بی سرپرست به حکم شرع مقدس اسلام، نمی توانستند به نکاح مردان کافر در آیند. و همچنین ماندن پیش خانوادة خود که کافر بودند، به مصلحت نبود.آری با دقت و تامل در فرهنگ آن عصر و ارزشهای اسلامی، پیامبر(ص) بهترین راه حل ممکن را برگزید؛ در حالی که دشمنان پیامبر (ص) به رهبری ابوسفیان، تلاش می کردند با طلاق دادن دختران رسول خدا (ص) مشکل اقتصادی پیامبر(ص) را بیشتر کنند، رسول خدا(ص) دختر بیوه ابوسفیان را به خانة خویش برد. گیورگیو دانشمند مسیحی می نویسد: محمد(ص) با جویریه ازدواج کرد؛ یارانش به این عمل با تعجب نگریستند و رفتار پیامبرشان را نپسندیدند، از فردای آن روز عده ای کم کم به اصل اقدام پی بردند و وقتی پیامبر(ص) یاران و جنگجویان را خواست و از آنان سؤال کرد که آیا روا می دانند که پدر زن رسول خدا (ص) برده باشد؟! سپس تمام افراد بنی مصطلق آزاد شدند. (سوره احزاب، آیه37) برخی زنانی که مسلمان بودند، به دلیل مرگ، شهادت یا ارتداد شوهران بی سرپرست می شدند و زندگی برای آنان بسیار مشکل بود و در وضع بسیار آشفته ای به سر می بردند، همانند ام حبیبه دختر ابوسفیان. رسول خدا(ص) وقتی از مشکل وی با خبر شد، با وساطت نجاشی پادشاه حبشه با وی ازدواج کرد و در حالی که مهریه دیگر زنان پیامبر چهارصد درهم مقرر شده بود، مهریة ام حبیبه را چهار صد دینار، یعنی ده برابر مهریه دیگر زنان قرار داد که این خود نشان می دهد که پبامبر (ص) می خواست با این ازدواج وی را نجات بدهد و از غلتیدن وی به دامن بستگان مشرک و کافر جلوگیری کند و از شدت نگرانی وی، از مصیبت های رسیده بکاهد. در اسلام پسرخوانده حکم پسر واقعی را نداردو زن پسرخوانده بر مرد محرم نیست، در حالی که در جاهلیت احکام پسر واقعی را به پسر خوانده سرایت می دادند و زن وی بر مرد محرم بود، اسلام این حکم را باطل کرد. (تفسیر المنار، ج4، ص370، به نقل از همسران رسول خدا(ص)، ص77) رسول خدا (ص) به دستور خداوند سبحان با زینب بنت جحش، همسر مطلقة زید بن حارثه پسر خواندة خود، ازدواج کرد تا مسلمانان به روشنی تمام بدانند که این حکم جاهلی باطل اعلام شده است؛ (تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 116 به بعد) چه بسا ممکن بود که اگر این ازدواج رخ نمی داد، زیدبن حارثه بعد از رحلت پیامبر(ص) به عنوان پسر پیامبر (ص) مطرح می شد و مسیر وراثت، امامت و خاندان پیامبر تغییر می کرد. ممکن بود که به زید بگویند تو وارث رسول خدا هستی و تو باید خلیفة مسلمانان بشوی یا خلافت حق تو است وبه هر کس می خواهی محول کن ویا... . از جمله فواید این ازدواج، افزون بر جلوگیری از خطر احتمالی مذکور این است که دو حکم و سنت جاهلی را باطل کرد؛ یکی حرمت ازدواج با همسر مطلقة پسرخوانده و دیگری سنت زشت شمردن ازدواج با همسر مطلقه یک غلام آزاد شده. کوتاه سخن این که ازدواج های پیامبر(ص) به دلایلی که ذکر شد، به هیچ عنوان جنبة خوش گذرانی و شیفتگی به جنس مخالف نداشت، بلکه آن حضرت ازاین ازدواج ها اهداف والایی را دنبال می کرد؛ برای نمونه: ـ ازدواج با خدیجه به دلیل آینده، ایمان و فداکاری خدیجه و بهترین ثمره، این پیوند وجود اطهر صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) و بقای نسل آن حضرت از این طریق بود. ـ ازدواج با سوده دختر زمعه به دلیل رفع پریشانی و نجات وی از افتادن در دامن قبیله کافر، حفظ ایمان و رهایی از آزار خانواده مشرک.ـ ازدواج با عایشه به دلیل جلب توجه ابی بکر و تحکیم روابط با قبیله بزرگ تیم.ـ ازدواج با حفصه به دلیل وصلت با قبیله بزرگ عدی و رفع نگرانی عمر برای بی سرپرستی دخترش حفصه.ـ با زینب بنت خزیمه ، برای حفظ آبرو و مفتخر شدن وی به مقام ام المومنین؛ چرا که وی از زنان نیکوکار بود، به همین دلیل در جاهلیت وی را ام المساکین (مادر مسکینان). لقب داده بودند.ـ ازدواج با ام سلمه به منظور جبران زحمتهای وی و رفع نگرانی و سرپرستی از یتیمان او.ـ با زینب بنت ججش، به دلیل طرد و باطل کردن حکمی از احکام نادرست جاهلی، درباره زنان پسرخوانده.ـ با جویریه به دلیل تحکیم مبانی اسلام در قبیله بنی مصطلق، آزادی اسیران جنگی به صورت داوطلبانه و تعلیم این روش که می شود کنیز را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج نمود. ـ با ام حبیبه دختر ابوسفیان، به جهت رفع پریشانی، سرپرستی و جلوگیری از غلتیدن وی در دامن خانواده مشرک و دشمن با مسلمانان و نیز هدف سیاسی کاستن از دشمنی آنان با مسلمانان.ـ هدف از ازدواج با صفیه به منظور نجات زن، وصلت با بنی اسراییل، تعلیم این روش که می توان کنیز را آزاد کرد و با وی ازدواج نمود و به گفتة رشید رضا، حکمت عمومی ازدواج های آن حضرت، براساس مصالح و حکمت هایی بود که در انجام ماموریت الهی به آنها نیازمند بود و اگر هدف عیش و نوش و شهوت رانی بود، همانند ملوک و سلاطین امرای جهان، به جای این همه زنان سالخورده و بیوه، از دختران دلربا و زیباروی اختیار می کرد. (تاریخ تمدن اسلام و عرب ، ص124( پرفسور آنه ماری شیمل می گوید: «اغلب فراموش می کنیم که محمد بیشترین بخش عمر خود را با یک همسر و آن هم با خدیجه ای بسر برد که 20 سال از او بزرگتر بود.» هم او می گوید: «ازدواج های چند گانه پیامبر، نه تنها دلیل بر ضعف او در برابر نفس که نشانه فطرت سروری اوست پیامبر قدیسی نیست که از دنیا کنار گرفته باشد محمد بدین طریق زندگی دنیوی را قداست بخشید.». موفق باشید
5236
متن پرسش
سلام خسته نباشید . ببخشید کتاب معرفت نفس و الحشر را در سایت قرار نمی دهید ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز موفق نشده‌ایم. ایمیل خود را بدهید تا برایتان ایمیل شود. البته انتشارات لب المیزان بنا دارد بعد از ویرایش جدید این کتاب را مجددا چاپ کند .موفق باشید
4121
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام : پله اول سلوک و رکن رکین آن چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا انسان باید بیابد که عوالمی در این عالم هست که می‌تواند به آن عوالم سیر کند و حقیقت خود را در وسعتی بالاتر از عالم ماده حسّ نماید. بعد از آن متوجه می‌شود پروردگارش برای به فعلیت‌رساندن این استعدادهای انسانی شریعت خود را از طریق انبیاء به او هدیه کرده و لذا به نور شریعت با رعایت حرام و حلال الهی اولین قدم‌های سلوک را برمی‌دارد تا هرچه جلوتر رود با نور بیشتری به احکام الهی مقید می‌شود. موفق باشید
565
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز.چرا دوست داشتن یک دختر(بدون ایجاد رابطه و بدون حتی یک برخورد با او)اشکال دارد؟ همانطور که ما به یک گل زیبا عشق می ورزیم آیا همین نوع عشق ورزیدن را نمی توان به یک دختر داشت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: از آن جهت اسلام دوست‌داشتن نامحرم با همان شرایطی که فرمودید را نهی فرموده که در نسبت مرد با زن چیزی نهفته است که آن نسبت با دوست‌داشتن گل زیبا وجود ندارد و در ساختار وجودی زن و مرد آن نسبت نهفته است و لذا هراندازه هم که شما بخواهید خارج از آن نسبت به یک زن نامحرم بنگرید آن وجه با تحریک قوه‌ی واهمه کار خود را می‌کند، همان‌طور که یک تشنه نمی‌تواند به آب زلال به صرف زلالی و شفافی آن بنگرد، کشش او به جهت تشنگی‌اش به او اجازه نمی‌دهد که فقط به صرف زلالی و شفافی به آن بنگرد و لذا اگر کسی به واقع به دنبال نگاه‌کردن به زیبایی‌ها است چرا خود را به چنین خطری بیندازد. گفت: «در تو نمرودی است در آتش مرو..... گر که خواهی رفت ابراهیم شو». موفق باشید
16342
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: ببخشید شبهه برایم پیش آمده. 1. از یک طرف گفته می شود پایان سفر اول عرفان، فنا در ذات است. از طرف دیگر می گویند، کنه ذات خداوند قابل درک و شناخت نیست و انسان نمی تواند به آن معرفت پیدا کند. پس این دو حرف که با هم در تعارض اند؟ یا نکند منظور از فنا در ذات، فنا در اسماء ذاتی خداوند مثل واحد یا احد است نه خود ذات؟ اگر اینگونه است لطفا بگویید اسماء ذاتی خداوند چیست و کدام ها هستند؟ 2. در یک سخنرانی از یکی از اساتید عرفان شنیدم که گفت کنه ذات خداوند قابل وصف است و قابل شناخت است ولی خود خداوند خودش را می شناسد چون در فنا ذاتی، خدا هست و بس. و انسانی وجود ندارد که بخواهد خدا را بشناسد. این خود خداست که به خودش سمیع است و به خودش علیم است و به خودش بصیر است و... خواستم ببینم آیا واقعا کنه ذات قابل وصف کردن و توصیف کردن است؟ و منظور ایشان از وصف کردن چیست؟ اسماء ذاتی چطور؟ آیا آن ها قابل توصیف هستند هنگامی که شخص به فنا در آن ها می رسد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فنایِ ذات، سالک بر اساس وحدت شخصی وجود، به جایی می‌رسد که وجودی جز وجود خدا در عالم احساس نمی‌کند و حتی خود را به نور الهی احساس می‌نماید، در آن حدّ که فاصله‌ی بین شاهد و مشهود نیز از بین می‌رود بلکه با نگاه خدا خود را احساس می‌نماید. جناب خواجه عبداللّه انصاری در منازل آخر «منازل‌السائرین» با نظر به بحث توحید نکات خوبی را مطرح کرده است. موفق باشید

12611
متن پرسش
سلام استاد گرامی: سوالی در مورد ورزش یوگا داشتم، با توجه به اینکه امکانات ورزشی برای خانم ها کم است (حداقل در شهر من) و با وجود مادر شدنم امکان رفتن به کلاس ورزش را دیگر ندارم، اگر در خانه حرکات کششی یوگا را انجام دهم مشکلی دارد؟ (به خاطر آپارتمانی نشینی هم امکان انجام ورزش دیگری را ندارم) خواهرم معتقد است این ورزش به خاطر تفکری که در فرای آن است خوب نیست و تاثیرات روحی خوبی ندارد، در صورتی که تا حد اطلاع بنده اینطور نیست، و بسته به نوع آن متفاوت است. ممنون می شوم اگر راهنمایی ام بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد عرایضی در جواب سؤالات شماره‌ی 8639 و 7767  داشته‌ام. در ضمن می‌توانید از قسمت جستجوی سایت در رابطه با واژه‌ی «یوگا» استفاده کنید. موفق باشید

12534
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: استاد مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده شهدای هفتم تیر جمله ای فرمودند که به نظر بسیار عجیب می رسد. ایشان فرمودند «بعد از ماجرای هفتم تیر، امام بزرگوار (ره) با بهره‌گیری مناسب از این حادثه، انقلاب اسلامی را که در حال منحرف‌شدن از مسیر اصلی خود بود، نجات و جریان اصیل انقلاب را در مقابل دیدگان ملت قرار داد.» این تعبیری است که معظم له بسیار به ندرت به کار می برند و تا آن جایی که حافظه بنده یاری می کند تنها درباره نفوذ سکولاریسم در دولتهای پیش از دولت نهم به کار بردند. سوال بنده اینست که در آن زمان شرایط به چه نحوی بوده که حضرت آقا از آن تعبیر به انحراف انقلاب از مسیر خود می کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چنان جریان‌های سکولار در لباس دین به صحنه آمده بودند و جلوه کرده بودند و می‌رفت که جوانان ما را بربایند، که اگر شهادت شهید بهشتی و مظلومیت آن مرد بزرگ نبود همچنان آن روحیه ادامه می‌یافت و بنی‌صدر و جریان‌های چپ به عنوان چهره‌های مورد نظر در صحنه می‌ماندند. موفق باشید

11192

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بر اساس نص آیات و روایات بایستی انسان در مواجه با نامحرم غض بصر کند، من خانمی هستم شاغل و پای بند به مذهب، استاد ولی مشکلم این است که وقتی که می خواهم با نامحرم صحبت کنم خجالت می کشم سرم و یا چشمم را به زیر بندازم و بدون قصد بد موقع صحبت کردن با نامحرم صرفا به دندانهای طرف مقابل نگاه می کنم؛ حس می کنم وقتی به فرد مقابل نگاه نکنم فضا سنگین می شود. چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع‌بندی عموم فقها آن است که اگر در مصاحبه با طرف مقابل بدون قصد ریبه به صورت او نگاه شود جایز است. موفق باشید
10567

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در جواب یکی از سولات نوشته بودید از قول ابن سینا که خدا زردآلو را زردآلو نکرد. اگر این مساله برای من باز شود و حل شود یکی از مهم ترین سوالات زندگیم حل می شود. لطفا اگر فایل صوتی یا کتابی در این زمینه دارید معرفی نمایید. اجرکم عند الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض کردم فایل‌های صوتی کتاب «از برهان تا عرفان» قسمت «برهان صدیقین» را دوستان دنبال بفرمایند. موفق باشید
نمایش چاپی