متن پرسش
سلام: ببخشید اگه میشه لطفا اینو شخصا توی میلم جواب بدین. چون صد در صد اوناییکه توی وبسایت شما میان اعتقاداتشون از من خیلی قوی تره.
یه سوالی هست که همیشه ذهن منو درگیر خودش کرده. و هیچ وقت جواب درستی واسش پیدا نکردم. هر چقدر که فکر می کنم متوجه نمیشم که چرا ما باید عزاداری کنیم؟ آخه به نظر من این کار اصلا فایده ای نداره. من همیشه به این معتقد بودم که کاری که امام حسین (ع) کرد یه کار خیلی بزرگی بود که ما باید ازش الگو بگیریم. نه اینکه واسش گریه کنیم. بفهمیم که آدم واسه ی رسیدن به هدفش حتی یه جاهایی لازمه که خانواده اش رو فدا کنه. ولی آخه گریه؟؟؟؟ اما از یه طرف می بینم که گاهی توی این عزاداریها یه معجزاتی اتفاق میفته. دلیلشو نمیدونم. واسه همین شک کردم که آیا فکری که من می کنم اشتباهه؟ اگه میشه لطفا شخصی پاسخ بدید. خواهش می کنم. خیلی تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است این سؤال، سؤال بعضی از کاربران محترم نیز باشد، پس اجازه دهید عمومی مطرح شود. عنایت داشته باشید جریان اشکی که در مورد امام حسین«علیهالسلام» مطرح است جایگاه خاصی در سیر و سلوک دارد قضیهى کربلا یک فرهنگ فوق العادهاى است، انسانِ کاملى به صحنه آمده است و مأمور است در راستاى ادامهى نهضت خود موضوع اشک بر شهداى کربلا را جهت اصلاح بشریت به نحوى خاص جزء مأموریت خود قرار دهد به همین جهت در روایات متعدد روى گریه براى شهداى کربلا تأکید شده است. حتى از قبل مشخص است که حضرت اباعبدالله (ع) چنین مأموریتى را به عهده دارند. در روایت داریم حضرت امیرالمؤمنین (ع) به امام حسین (ع) فرمودند: «یَا عَبْرَةَ کُلِّ مُؤْمِنٍ فَقَالَ أَنَا یَا أَبَتَاهْ؟ فَقَالَ نَعَمْ یَا بُنَی» ؛ اى عاملِ اشک هر مؤمنى! امام حسین (ع) سؤال کردند، مرا مىفرمائید اى پدر؟ حضرت فرمودند: آرى اى پسرم. چون این اشک، اشک جبران آن کمالى است که از آن دور افتادهایم و امام حسین (ع) و اصحاب آن حضرت ما را متوجه آن کمال مىنمایند. حضرت سیدالشهداء (ع) مىفرمایند:«أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر» من کشتهام براى اشک، هیچ مؤمنى یادم نمى کند مگر آنکه گریه خواهد کرد.
اشکى که در شیعه هست با ناراحتىهاى عاطفى و احساساتى فرق اساسى دارد، اشک براى حسین (ع) عامل رابطهى انسان با مقاصد قدسى است و لذا نه تنها شادى و نشاط را از شیعیان نمىگیرد، بلکه شادى و نشاط در زندگى شیعیان موج مىزند. ولى نباید آن را با لذتگرایى یکى گرفت، زیرا تفاوت زیادى است بین آن شادى که با پرهیزگارى همراه است و روح معنوى دارد با آنچه امروز در غرب هست که لذتگرایى، مقصد و معبود شده است. در شیعه، شور زندگى با یادآورى غمِ غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ «مرگآگاهى» راه خود را از قهقهههاى اهل غفلت جدا کرده و سعى دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ کند و اشک بر حسین (ع) طلب آن فرح است و آنهایى که غمِ غربت در این دنیا را مىشناسند، مىفهمند حزن مقدس چه حلاوتى دارد و مواظباند گرفتار لذتگرایى و خوشگذرانى اهل دنیا نشوند و از ارتباط با حقایق وجودى عالم محروم نگردند.
از آنجا که همگى ما مرگ را در پیش خود مىنگریم ممکن نیست چون غافلانِ از غیب و قیامت از زندگى لذّت مستانه ببریم و راز فرهنگ شیعه در «مرگآگاهى» و جدایى از قهقهههاى مستانهى اهل غفلت همین است که با حزنى معنوى
در فرحِ حضور در محضر حق قرار دارد و متوجه است که ما در مقام موجوداتى معنوى، با این عالم بیگانهایم و یک نحوه باطنگرایى را دائماً مدّ نظر داریم.
شیعه با پیروى از ائمهعلیهما السلام این نکته را دائماً مدّ نظر دارد که این جهان ناقصتر از آن است که بتوان در آن با نور حقیقت به طور کامل ارتباط پیدا کرد. و اگر این غم مقدس نبود عناصر شادىبخشِ افراطى بر زندگى شیعه غالب مىشد و به مردمى تبدیل مىشدند که بیشتر لذتگرا و خوشگذرانند.
رسول خدا (ص) فرمودند:«کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْن»؛ هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى که در مصیبت حسین (ع) گریه کند.
روایت فوق از شدت تأثیر اشک بر امام حسین (ع) در عمیقترین ابعاد انسانى خبر مىدهد که در قیامت ظاهر مىشود.
آنکس که عاطفهى خود را درست مدیریت کند و بخواهد بهترین مصداق را جهت تغذیهى عواطف بیابد، مىپذیرد اشک براى اباعبدالله (ع) موجب صیقل قلوب و گشادگى روح مىشود و عامل رشد ایمان و حفظ آن از یک طرف و دورى از دنیا و صفات رذیله از طرف دیگر مىگردد. اشک براى حسین (ع) نمونهى به فعلیت رسیدن ایمان است. زیرا ایمانى که به پاککردن قلب و زلالساختن دل و دگرگونى آن منتهى نشود، ایمانِ فعلیتیافته نیست و نمىتوان به وسیلهى آن، انس با خدا را از یک طرف و ایثار و فداکارى و جهاد را از طرف دیگر به دست آورد و از نفاق درونى رهایى یافت.
اشک براى حسین (ع) موجب احیاء قلوب و آزادى عقل از اسارت هوسها و غفلتها است. در عین عطوفشدن، شجاعت بهبار مىآورد. و این قصهى مؤمنى است که «سلاحُهُالْبکاء» اسلحهى او اشک است، پس آن اشکى که اسلحهاى براى مقابله با دشمن درونى و بیرونى نباشد، اشک بر حسین (ع) نیست.
بنابراین کربلا و عاشورا یادآورى یک حادثه و واقعه نیست، بلکه حضرت سیدالشهداء (ع) در شرایطى که دین جدّشان در حال به حاشیهرفتن است مىخواهند با توجه به حقیقت و با فرهنگ اشک و از طریق سیر قلبى، آن را احیاء کنند. این نوع بازگشت، با کتاب و مقاله به دست نمىآید، بلکه با عزادارى و نوحه و ناآرامى قلب به دست مىآید. قلب باید بسوزد.
یک نحوه سیر روحانی است مثل اشکی که اولیاء الهی در نیمه شبان میریزند تا راه قرب الهی خود را هموار کنند، در جایی اینطور عرض کردم. موفق باشید