باسمه تعالی: سلام علیکم: شاهد صحت سخن جنابعالی، حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» است که چگونه با فقه و عرفان و قرآن و حکمت و بصیرت تاریخی توانستند جوانان این ملت را تا آنجا شیفتهی خود کنند که آن جوانان برای ایجاد لبخندی برلبان مبارک آن مرد الهی، حاضر بودند جان خود را فدا کنند. زیرا قلبها طالب اسلام است ولی همهی اسلام، و نه یک بُعد از ابعاد آن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نوروز در آن روایت به معنای روز نو میباشد و مسلّم ظهور مولایمان برای کلّ جهان، روز جدیدی است که تاریخ دیگری را به صحنه میآورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. آن بزرگان به جهت هدف بزرگی که داشتند آن آزارها را به چیزی نمیگرفتند تا جایی که کمکم دیگر آن آزارها برای آنها جایگاهی نداشت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که این امور با حرص انجام نگیرد وگرنه نفس عمل کار بدی نیست مگر آنکه در مقابل کار مهمتر ما باز بر همان پسانداز خود اصرار داشته باشیم و دیگر آنکه کار خوبی است که انسان از آن پول جهت امور شرعی به مؤمنین قرض بدهد و یا اگر نمیتواند از آن در فعالیتهای اقتصادی استفاده کند، در بانک بگذارد تا بانک به عنوان وکیل او این کار را بکند، از این جهت مشکلی در سلوک انسان بهوجود نمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای اصفا می توانند راهنمائی کنند شماره ایشان 09138037964 می باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شما سعی کنید اطلاعات قرآنی و روایی خود در کنار مسائل فقهی رشددهید و بقیه را جهت منبر و خطابه به خدا واگذارید 2- به هر صورت پیادهروی برای آنکه بدن تحت تأثیر توهّملات کمتر قرار بگیرد، خوب است. در این مورد عرایضی در قسمت آخر کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطابق آیهی «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ» (142) اعراف» حضرت موسی برای ملاقات با خدا لازم بود چهل روز روزه و چهل شب مناجات کنند که بنا به شواهد، این چهل روز در تمام ماه ذیقعده و اوایل دیحجه بوده است. که این چهل روز را چلهی کلیمی گویند. البته چون روز دهم ذیحجه عید قربان است و روزهی آن جایز نیست، باید یکی دو روز قبل از ماه ذیقعده شروع شود و در این مدت باید حتیالامکان در خلوت بود و ذهن و فکر متوجهی حضرت حق و حقایق قدسی باشد و به همین جهت گفته شده زیر نظر استاد انجام بگیرد که ذهن و فکر گرفتار وَهمیات نشود و یا کسانی به این کار دست بزنند که در ابتدا معارف لازم را داشته باشند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز.پیشاپیش روز معلم را به شما معلم دلسوز و فداکار تبریک میگویم امیدوارم خداوند عمری بابرکت به شما عطا فرماید.استاد عزیزاز وقتی به سن تکلیف رسیدم هیچوقت توفیق نداشتم در مراسم معنوی اعتکاف شرکت کنم به خاطر محدودیت هایی که در دوران مجردی داشتم و بعد از ازدواج هم شرایطش پیش نیامده تا الان هم که فرزند چهار ساله ای دارم و امسال از همسرم خواستم اجازه دهند در اعتکاف شرکت کنم و ایشان هم قبول کردند ولی با توجه به اینکه فرزندم به من خیلی وابسته است و احتمالا همسرم اذیت میشود بر سر دوراهی مانده ام نمیدانم چرا حالا که شرایطش پیش امده قدرت تصمیم گیری ندارم و نمیدانم کدام کار درست است لطفا مرا راهنمایی کنید؟ با تشکر
باسمهتعالی: سلامعلیکم: اگر واقعاً همسرتان اذیت میشود و فشار به ایشان میآید، باز صبر کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ای عزیز! مگر ما برای سرمایهداران در مقابل نظام استکباری میایستیم؟ قصهی ما قصهی اسلام و انقلاب است و معاملهای که در راستای سربازی برای اسلام و انقلاب با خدا به میان آوردهایم. بگذار خدا و پیامبر برای ما باشند و پولها و شترها برای ابوسفیانها. حتماً در جریان این قضیه هستی که در یکى از جنگهاى بزرگ عصر پیامبر اسلام (ص) که در سال هشتم هجرت، به دنبال فتح مکه، واقع شد، جنگ حنین بود، که در سرزمین حنین (بین مکه و طائف) رخ داد، مسلمانان به رهبرى پیامبر (ص) پیروز شدند و غنائم بسیار، به دست مسلمانان افتاد، پیامبر (ص) در سرزمین جعرانه (محلى بین مکه و مدینه) به تقسیم آن غنائم پرداختند آن حضرت براى جذب قلوب تازه مسلمانان (مانند ابوسفیان و امثال او) غنائم بسیار به آنها داد، تا آنجا که بعضى اعتراض کردند.
یکى از اصحاب، عرض کرد: اى رسول خدا! به عیینه و اقرع، غنائم جنگى زیادى عطا کردى، ولى به جعیل بن سراقه چندان ندادید؟
رسول خدا در پاسخ فرمود: سوگند به خدائى که جانم در دست قدرت او است، اگر زمین پر از افرادى مانند عیینه و اقرع، باشد من جعیل را از همه آنها بهتر و محبوبتر مى دانم، ولى دادن غنائم جنگى به افرادى مانند عیینه و اقرع، براى جذب دلهاى آنها به سوى اسلام است، ولى جعیل را به اسلام خودش نگریستم و بر این اساس با او رفتار کردم.
***
رسول خدا (ص) در ماجراى جنگ حنین، با دادن غنائم جنگى، قلوب رؤساى عرب از قریش و سایر قبایل مضر، مانند ابوسفیان و عیینه بن حصین فزارى و امثال آنها را جذب کرد.
انصار مسلمانان مدینه (از این جریان)، خشمگین شدند، و نزد (رئیس خود) سعد بن عباده رفتند، سعد آنها را (در سرزمین جعرانه) به حضور پیامبر (ص) آورد، آنگاه، سعد عرض کرد: اى رسول خدا! آیا به من اجازه سخن مى دهى؟!
پیامبر: آری.
سعد: اگر این کار (تقسیم غنائم به تازه مسلمانان قوم خود) را که انجام دادى، به دستور خدا بود، به آن راضى هستیم، وگرنه ما رضایت ندهیم.
پیامبر: اى گروه انصار! آیا همه شما با گفتار آقا و بزرگتان سعد موافق هستید؟
انصار: آقا و بزرگ ما، خدا و رسولش مى باشد دوبار این سؤال و پاسخ تکرار شد، ولى در بار سوم، انصار گفتند: ما با رأى سعد بن عباده موافق هستیم./ به نقل از اصول کافی
***
در جنگ با قبیله ثقیف و هوازان، غنایم زیادی نصیب پیامبر و مسلمانان شد. آن حضرت از خمس این غنایم به اشراف و بزرگان مكه بخشش كرد. طبری می نویسد: «پیامبر به كسانی از اشراف مكه كه می خواست دلهای آنها را جلب كند، عطا داد و آنها به «مؤلفة قلوبهم» مشهور شدند که عبارت اند از: ابوسفیان بن حرب و پسرش معاویه، حكیم بن حزام، نضر بن حارث، علاء بن حارثه، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، سهیل بن عمرو، خویطب بن عبدالعزی، عیینة بن حصن، اقرع بن حابس و مالك بن عوف كه هر كدام صد شتر گرفتند.»(1)
آمار غنایم درجنگ حنین
«در جنگ حنین و برخورد با قبیله ثقیف، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد. 6 هزار اسیر، 24 هزار شتر، 40 هزار گوسفند و بز و چهل هزار اوقیه نقره ... . آن حضرت این اموال را بین مسلمانان تقسیم كرد. ابتدا اموالی را به كسانی پرداخت كه می خواست دلهای آنان را با پرداخت مال به دست آورد. ابوسفیان بن حرب 40 اوقیه نقره و صد شتر، یزید بن ابوسفیان و معاویه بن ابوسفیان نیز همین مقدار، حكیم بن حزام 200 شتر و نضر بن حارث و اسید بن جاریه 100 شتر، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، قیس بن عدی، سهیل بن عمرو... 50 شتر و عباس بن مرداس 100 شتر.»(2)
اعتراض انصار
بخشش های حضرت رسول (ص) به اشراف قریش برای جلب دلهای آنها به اسلام، باعث حرف و حدیث هایی، میان انصار شد. آنها وقتی دیدند، پیامبر (ص) از غنایم به مردم قریش پرداخت كرد، اعتراض کردند. (3)
حضرت پس از آگاهی از ناراحتی انصار، آنان را دعوت و برایشان سخنرانی کرد و فرمود: «ای گروه انصار! به سبب اندك چیزی از دنیا آزرده دل شده اید كه قلوب افرادی را با آن الفت دادم تا مسلمان شوند و شما را به اسلامتان سپرده ام؟ مگر راضی نیستید كه مردم، گوسفند و شتر ببرند و شما پیغمبر را پیش خود ببرید؟ به خدایی كه جان محمد به فرمان اوست، اگر هجرت نبود، من یكی از انصار بودم... .»(4) انصار كه از سخنان خویش پشیمان شده بودند، گفتند: «ای رسول خدا (ص) ما بسیار خشنودیم كه شما همراه ما و بهره ما باشید.» پیامبر(ص) فرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان ایشان را رحمت فرمای.» (5) یعقوبی می نویسد: «پیامبر در جواب اعتراض انصار فرمود: «من به گروهی بخشش كردم تا دلشان را به دست آورم و شما را به اسلامتان وا می گذارم.»(6)
ابن هشام می نویسد: «مردی به خاتم انبیا (ص) اعتراض كرد كه به عیینة بن حصن و اقرع بن حابس، هر یك صد شتر دادی؛ ولی به جعیل بن سراقه كه یكی از بزرگان قبیله غفار است هیچ ندادی؟ حضرت فرمود: «سوگند به آنکه جان محمد به دست اوست ... من این كار را كردم برای آنكه دلشان را به دست آورم تا اسلام آورند؛ اما جعیل بن سراقه را به همان اسلامی كه دارد واگذار كردم.» (7)
پاورقی
1. تاریخ طبري، ج3، ص 1214 و 1215.
2. طبقات الكبري، ترجمه محمود مهدوي دامغانيج2، ص 147 – 150.
3.طبقات الكبري، ج 2، ص 151.
4.سيرة النبويه، ابن هشام،ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 2، ص 318 و طبري، ج3، ص 1217.
5. طبقات الكبري، ص151.
6.تاریخ يعقوبي، ج 1، ص 425.
7. سیرة النبویه، ج 2، ص 315 و 316.
امیدوارم که از این قصه ما بتوانیم راهِ درستی را انتخاب کنیم که شترها برای آنها باشد و پیامبر برای ما! موفق باشید