بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14940
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: درباره ی کتاب اکنکار توشته تویئچل سوال داشتم. با اینکه انحرافاتی دارن این فرقه و ادیان رو رد کردن و به تناسخ اعتقاد دارن، ولی مطالب دیگه ای که مطرح میکنن خیلی به عرفان اسلامی شباهت داره و خودش هم گفته که منباش هم هست. راه نمایی به سفر روحی میکنن که مراحلش خیلی به هفت مرتبه ی، طبع، نفس، قلب، روح، سر، خفی و اخفا شبیه است. قسمت هایی از کتاب: اصول سیستم ماوراء الطبیعه سه بخش است: تئوری ذهنی یا عقلی: اصل ذهن است و مبدا مقدس ذهن، خود خداست، همه چیز در این نقطه شروع شده و در همین نقطه پایان میابد و ما باید آماده باشیم که پاداشی را که مستحق دریافتش هستیم همین جا دریافت کنیم تا اینکه منتظر زندگانی بعدی باشیم. این تفکر از کشور چین است. دوم: تئوری آگاهی کیهانی: اساس دین در هند است. ایدئولوژی علم الوجود حدود ده هزار سال قدمت دارد. این تئوری حرکتی است متحد کننده و یکی کننده. ما همه با هم برادریم و با هم زندگی می کنیم، با همه ی مردم و همه ی چیزها، اینجا و در ماورا و خدا همه جا با ماست. سیستم سوم: سفر روح (اکنکار) که از درون بقیه رشد کرده (آناهاد یوگا، صوفیسم (عرفان اسلامی) و لامائیسم) طریقی است برای اعطای قدرت سفری آزادانه به تمامی مراتب بالا تا بالاترین مرتبه. بسیاری از طرق عملی سفر روح توسط شعرا و نویسندگانی در عربستان و هندوستان از قرن هشتم تا یازدهم توسعه یافته. آنهایی که در اصل مسئولیتی در ارتباط با توسعه ی سفر روح داشته اند: تولسیداس، جلال الدین رومی، حافظ، کبیر، شمس تبریز هستند. در سفر روح بدن خود را ترک گوییم و به عنوان یک روح به نیرویی که همه جا در جریان است و از مرکز هستی سرچشمه می گیرد اجازه دهیم که از درونمان عبور کند. این نیرو روح خدا یا حق یا اک نام دارد. به صورت نیروی حیات خلاقیت و آفرینش نمود دارد و به صورت بینش و فراست. تمامی مسئله ی هستی یافتن رابطه ی فرد و روح کل است. خودشناسی بنیانگذار درک انسان از زندگی است. انسان قابلیت تولید (دوباره سازی) تمام خواص خدایی یا ابر روح را دارد. انسان روح است، محصولی از ابر روح. معلم هر کسی روح اوست در عین اینکه روح او نیست. تعلق و وابستگی به تمام چیزهایی که در زندگی بیرونی و درونی ما داده شده است. تنها باید عشق به تعلیم درون و عشق برای نور و صدای جهان هستی باقی بماند. روش هایی برای سفر روح بیان می کند. یکی از آنها روش خود تمرکز یا هیپنوتیزم است که از مرحله ی آگاهی جسمانی خارج شده و با تمرکز روی یک شی براق مثل سکه وارد نوع دیگری از آگاهی می شود. به آن خیره شده و بر روی خارج شدن از بدن تمرکز کنید. در این مدت با خود تکرار می کند من در حال ترک بدنم هستم، تا به واقعیت تبدیل شود. ناگهان خود را بیرون از بدن پیدا می کند که در حال نگاه کردن به آن وضعیت نشسته ی اولش است. یا روش هایی از این دست. بعد توصیه به ترک نفسانیات کرده، مگر نه سفر روح با درد و رنج همراه می شود. و توصیه به پیمودن راه خدا و موافقت با پیمان الهی کرده. تا بتوانیم با سفر، به مرحله ی پنجم (از هفت طبقه) برسیم که همان روح خالص است. به حالت استغراق دست یابد که در آن ارتباط با جهان بیرون قطع شده و تنها ارتباط با جهان درون برقرار است. اگر کسی دارای تجربه باشد می تواند بلافاصله از طریق استغراق به حالت خلسه در آید. بعد مراحل آن را توضیح میده. سوال من اینه که: 1. این همه در دینمان صحبت از ارتباط با غیب است. مثلا اگر همیشه وضو داشته باشیم یا بعد از نماز آیت الکرسی بخونیم وارد عالم غیب میشیم، از طرقی که این کتاب هم گفته میشه وارد اون عالم شد؟ یعنی کمک نمیکنه هنگام گفتن ذکر واقعا با باطن عالم راه پیدا کنیم, یا تو نماز واقعا به معراج بریم. یا حداقل کمی تمرکز پیدا کنیم از این همه پراکندگی خاطر. 2. در جواب یکی از سوالهای سایت درباره ی عرفان های شرقی فرموده بودید، اعتقاد به توحید، میتونه شاخص تشخیص درست و غلط بودن این فرقه ها باشه (نقل به مضمون). به نظرم این فرقه به توحید اعتراف داره اونم در حد مباحث عمیق عرفان اسلامی، ولی پیروی از ادیان رو به نظر قبول نداره، میدونم این موضوع این گروه رو رد میکنه، ولی آیا میشه روی توحیدی بودنش تاکید کرد و با روش هایی که آموزش میده، سفر روح رو امتحان کرد؟ 3. آیا می شود گفت، حالت هایی که از عرفا دیده شده، مثل زل زدن به مردم برای ساعت ها در حرم امامان بدون توجه به اطراف، حالت هایی شبیه به خصوصیات خلسه ی ذکر شده در کتاب است که از عرفا دیده شده، همان سفر روح است که این بزرگان داشته اند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چندین سال پیش بر روی کتاب‌های آقای «پال توئیچل» کار کرده‌ام. در نهایت چیزی دستگیرم نشد. انسان از طریق توصیه‌های ایشان در یک خلأ فردی قرار می‌گیرد، بدون این‌که مثل شریعت الهی پس از مدتی با نور اسماء الهی مرتبط شود! موفق باشید

14939
متن پرسش
سلام: 1. خوبیِ خوندنِ منطق قبل از فلسفه چیه استاد؟ تاثیری داره تو فلسفه؟ ۲. کدوم کتاب ها رو بخونم؟ البته عربی نباشه ترجمه. من طلبه نیستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منطق را در حدّی باید خواند که اصطلاحات آن را بدانیم بدون آن‌که زیاد روی آن وقت بگذاریم. به نظرم «منطقِ مظفر» ترجمه شده است. موفق باشید

14938
متن پرسش
سلام استاد عزیز و گرامی: خداوند ان شاء الله شما را برای ما حفظ کند. ما را ببخشید که اذیتتان می کنیم. سوالم در مورد این کتب بود: جایگاهشان چیست و کی باید خوانده شوند: ۱. شوارق الالهام. لاهیجی ۲. نهایت الدرایه. کمپانی ۳. رساله وجود رابط آقا علی حکیم ۴. کشف المراد ممنون. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با بودن کتاب‌هایی مثل «بدایة الحکمه» و «نهایة الحکمه» و کتاب «شرح مبسوط منظومه» شهید مطهری، نیاز نیست به طور مستقیم به آن کتاب‌ها رجوع شود مگر برای یک تحقیق خاصّ. موفق باشید

14937
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و گرانقدر لطفا بفرمایید از بین شرح آداب الصلوه حضرتعالی و حدیث جنود عقل و جهل کدامیک را اول شروع کنم؟ آیا صحیح است هر چه زمان می گذرد چون بر تقوی و علمتان افزایش میابد لذا آثار امسالتان از آثار قدیمتان از نظر علمی قوی تر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب ارزشمند «آداب الصلواة» با مبانی معرفتی ارزشمندی روبه‌رو می‌شویم که که در پذیرش مباحث کتاب «شرح جنود عقل و جهل» به شما کمک می‌کند 2- رزق بنده و امثال بنده به پای میهمانان مباحث ما بسته است. آن‌چه خداوند برای مخاطبان اراده کرده است، به ما لطف می‌شود. روسیاهیِ بنده آن است که نمی‌توانم آزاد از منیّت‌هایم آن‌ها را ارائه دهم. موفق باشید   

14936
متن پرسش
سلام و احترام: استاد فاضل و فرزانه لطفا بفرمایید از فیلسوفان غربی کدامشان افکارش نزدیک به اسلام بوده است و کدامشان ملحدترین است؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که نمی‌توان در این موارد به‌راحتی نظر داد. زیرا نگاه فیلسوف غربی در فرهنگ خاص خودش معنای حقیقی خود را دارد. آری از امثال هگل و هایدگر و حتی نیچه می‌توان تذکراتی را گرفت، ولی ما در زمین فلسفی خودمان می‌توانیم بازی کنیم. موفق باشید

14935
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند لطفا بفرمایید تفاوت کلام جدید با کلام قدیم در چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در علم کلام قدیم، استدلال جهت اثبات عقاید است در مقابل مخالفان. ولی در کلام جدید سعی می‌شود جایگاه موضوعاتی را که در رابطه با علوم جدید پیش آمده است، در دین مشخص کنیم. موفق باشید

14934
متن پرسش
سلام علیکم: تو جلسه دوشنبه فرمودید بی باکی در جایی بی عقلی و در جایی عقل محسوب میشه از کجا میشه فهمید کاری که کسی انجام داده بی عقلی بوده یا نه و آیا ممکنه کاری برای کسی بی عقلی و برای کسی عین عقل باشه؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌باکی وقتی مطابق شرع باشد و عقل، انتهای آن را درست بررسی کرده باشد شجاعت محسوب می‌شود. ولی وقتی برای خودنمایی باشد و به انتهای آن فکر نشود، «جُربزه» نامیده می‌شود و یک عملِ غیر عقلانی است. موفق باشید

14933
متن پرسش
سلام علیکم: می بخشید می خواستم بپرسم اگه کسی تو یه برهه از زندگیش متوجه این موضوع نباشه که استخاره کردن در مورد مسائل زندگی و چه بسا مسائل مهم زندگی نسبت به عقل و مشورت تقدم نداره و شاید گاهی اوقات به ضد عقل هم هست با این وجود استخاره رو یه جور حرف زدن خدا با خودش بدونه که قرآن رو باز کنه و در مورد مسئله ای به اصطلاح نظر خدا رو بپرسه و به این نظر عمیقا اعتماد داشته باشه و عمل کنه آیا این وسط خدا چنین کسی رو حتی اگه کارش احمقانه باشه وقتی از خدا در مورد چیزی استخاره میکنه به شیطان واگذار میکنه یعنی اینجا شیطان داره عمل میکنه یا خدا طرفو راهنمایی میکنه؟ یعنی خدا براش مهم نیست بنده اش ازش یاری خواسته و حتی اگه بنده اش احمق باشه اجازه میده سر این حماقت بنده اش بزرگترین سرمایه های زندگیش رو از دست بده. یه سوال دیگه اینکه در ساحت عقل که حضور ما با حقایق غائبانه هست در ساحت قلب هم که نیاز به میزانی به عقل داره و این دو در دو ساحت جدای از هم هستند پس چطوری در عین بودن در ساحت قلب از ابزار عقل میشه استفاده کرد؟ چطوری توأمان از هر دو میشه بهره برد؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در هرحال خداوند به ما عقل و شرع داده تا مطابق آن دو نور الهی انتخاب‌های خود را شکل دهیم و استخاره در مرحله‌ی بعد است. به همین جهت علمای بزرگ چندان در امور خود استخاره نمی‌کردند 2- عنایت داشته باشید که عقل و قلب هر دو در ساحت انسانیت شما حضور دارند و در همین رابطه عقل، متوجه‌ی حقایق می‌شود و قلب، با رفعِ حجاب با آن حقایق مأنوس می‌گردد. موفق باشید

14932
متن پرسش
با سلام: دبیر معارف اسلامی دبیرستان در شهر اصفهان هستم. با دانش آموزانی سر و کاردارم که هم خواهان اسلامند و هم شبهات زیاد پیرامون دین خود دارند و عده ای طالب مطالعه می باشند. آنها در بعد شناخت دین،ب سیار ضعیفند زیرا تازه امسال اهمیت دین را درک کرده اند از من خواستند تا راهنمایشان کنم تا در مسیر درست قرار گیرند. استاد از محتوای کتب دینی مطلع هستید اما این مطالب برای اقناع ذهنی و ایجاد باور نوجوانان و جوانان این نسل کافی نیست. به آنها پیشنهاد مطالعه کتب شهید مطهری دادم ولی می گویند سخت است و نمی فهمیم. لطفا منابع روان و کامل و جذاب معرفی کنید. اگر توصیه ای هم دارید بفرمایید هم برای خودم و هم دیگران.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر از طریق معرفت نفس جلو بروید هم دانش‌آموزان جذب می‌شوند و هم خودشان به‌راحتی جوابِ شبهات خود را خواهند داشت. کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن بر روی سایت هست. از جمله کتاب «آشتی با خدا» و «چه نیاز به نبیّ» و «جوان و انتخاب بزرگ» می‌تواند کمک‌کار باشد. موفق باشید

14931
متن پرسش
سلام استاد بزرگ: این غمنامه‌ای است که نمی‌دانم چقدر حدیث نفس است و چقدر ریشه در حقیقت دارد لذا بر شما عرضه می‌کنم و نظر حضرتعالی را می‌خواهم. ببخشید که طولانی است، حجم آن را به نصف رساندم. درکی که از کلیت فضای اطراف خود دارم این است که آدم ها به لحاظ سطح فرهنگ و حداقل‌های زندگی اجتماعی، بعضا در سطح خیلی پایینی هستند. گاهی بی‌دلیل و گاهی نیز با دلایلی همچون خودبینی، حسادت، کینه یا ... دیگران را با زبانشان یا از طرق دیگر مورد آزار قرار می دهند یا ایجاد مزاحمت یا دخالت یا ..... می‌کنند. و همچون مار گزنده ای که از آنها می گریزی ولی اگر دستشان بهت برسد از نیششان در امان نیستی. اینکه مزاحمت ها و آزارهای خلق، همه در هستی جایگاه دارد و برای پاک شدن ما از رذایل و ظهور حلم است و همانطور که معصوم می فرمایند «ما رضای حق را در جفای خلق قرار دادیم»، یک موضوع است که از بحث حقیر خارج است. ولی اینکه چه می شود که آدم‌ها اینگونه می شوند و حتی گاهی بدون هیچ دلیلی خلق آزاری می کنند، موضوع دیگری است که برایم محل سوال و تأمل است. (تکمله: منظورم افرادی هستند که چنین رویه ای دارند وگرنه هیچ کس معصوم نیست). و اینکه چه اتفاقی می افتد که گاهی شخصیت خود را با خلق آزاری زیر سوال می برند و چه شده که از چنین درکی بازماندند که اگر رذیله ای دارند حداقل آن را بروز ندهد و در ظاهر آداب معاشرت و انسانیت را برای خاطر خودشان حداقل، حفظ کنند؟؟ اینکه پیامبر فرمودند مؤمن کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند، شاید بیشتر چنین تحلیلی بهم می‌داد که افراد مؤمن اینچنین نیستند (یعنی حرمت دیگران را حفظ می کنند) ولی مدتی است که مشاهدات تجربی ام غیر از این را می گوید. و ظاهرا بیشتر به فرهنگ تربیتی و خانوادگی آدم ها برمی گردد تا به ایمانشان. متأسفانه بعضا افرادی با سطح معرفتی خیلی قوی حرف هایی می زنند و برخوردهایی می کنند که می مانی به درک و شعور خودت از احترام به دیگران و از دین، شک کنی یا به «نوع» معارفی که خروجی اش پس از ده ها سال احترام به دیگران و عدم خلق آزاری نیست؟ نظرتون چیه؟ و آیا برای رساندن کتب معرفتی به افرادی که به خاطر فرهنگ و شخصیتشان خلق آزاری می کنند هم باید دغدغه داشت؟ آن وقت خروجی و ثمره ی این معارف دینی اجمالا غیر از حالات خوش معنوی برایشان چیست؟ وقتی به تجربه می بینیم چیزی به ایمان افراد به آن معنایی که معصوم فرمودند اضافه نمی شود و دیگران را از دست و زبان آنها ایمن نمی کند؟ یا باید به فکر چگونگی تغییر این رویه (رویه ی خلق آزاری) بود؟ (منظورم این نیست که در دل معارف چنین خاصیتی نیست و حرفم ناظر به خروجی عملی معارف است) اینها در حد سوال است و ابدا حرف نهایی برای این مسائل ندارم. آیا درکی که حقیر از انسانیت و ایمان دارم غلط است؟ نظر و تحلیل شما از این پدیده چیه؟ به نظرتان ضرورتی دارد به عنوان انسان مسلمان، الگوی احترام به دیگران و ادب در جهان باشیم با معنایی که شامل آنچه ذکر شد، باشد؟ از اساتیدی که در جلسات دانشگاه خیلی انسانی و حق مدارانه و بزرگوارانه تعامل می‌کردند نهایت تشکر را دارم، و با نظر به نگاهی که آن بزرگواران به ما آموختند، این غمنامه را به پایان می‌رسانم و منتظر نظرات راهگشای شما می‌مانم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جنابعالی به نکته‌ی بسیار مهمی اشاره کرده‌اید و این مشکلی است که بیش از آن‌که فردی باشد، ریشه‌ی تاریخی دارد و بدین لحاظ چون معارف الهی در جایِ خود قرار نمی‌گیرند، تأثیر لازم را نیز نخواهند داشت. زیرا «تفکر» در جامعه حاکم نیست و عموماً افراد در فضای خصومت‌های ژورنالیستی به‌سر می‌برند. به همین جهت از سال‌ها قبل بنده به این نتیجه رسیدم که اگر «تفکر» به جامعه برنگردد و انسانیت انسان‌ها مدّ نظر قرار نگیرد، ما از دیانت خود بهره‌ی کافی نمی‌بریم، به همان معنایی که قرآن در ابتدایِ سوره‌ی بقره می فرماید: «این کتاب برای متقین، کتاب هدایت است». یعنی آن‌هایی که بنا دارند از کدورت‌ها و تنگ‌نظری‌ها آزاد شوند. کانون‌های دینی ما به‌جای آن‌که انسانیتِ دیگر انسان‌ها را درک کنند؛ غیرِ خود را با نگاه غیرِ حق می‌بینند و این تا آن‌جایی ریشه دارد که ما در تاریخ گذشته، اهل سنت را غیرِ خود می‌دانستیم و همین روحیه، از آن به بعد به نحوه دیگری وارد جامعه‌ی خودی یعنی شیعه شد، و هنوز با این‌که بنا است در بلوغِ آزادشدن از غیرِ خودی‌دیدنِ اهل تسنن رسیده باشیم، روحیه‌ی تحقیر دیگران در ما باقی مانده است. می‌فرمایید: «آیا درکی که از ایمان و انسانیت دارید، غلط است یا صحیح؟» کاملاً صحیح است. متأسفانه ما عادت کرده‌ایم رقیب‌سازی کنیم و لذا در تذکرات اخلاقی هم به‌جای آن‌که خود را متهم کنیم، رقیبِ ذهنی خود را متهم می‌کنیم که چرا رعایت اخلاقیات را نمی‌کند! و این‌جا است که حتی درس اخلاق، نتیجه‌ی ضدِ خود را می‌دهد. در کتاب «امام خمینی«رضوان‌الله‌‌تعالی‌علیه» و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» صفحه 351  عرض شده است: «ما هنوز گمان می‌کنیم با تحقق انقلاب اسلامی امری ساده به وقوع پیوسته که می‌توانیم در جزیره‌ای به نام ایران با آن به سر ببریم و به همین جهت نیازی نمی‌بینیم تا نسبت خود را با اطرافیانی که در یک گروه قرار داریم و با دیگر جریان‌ها باز تعریف کنیم. در این صورت باید بپذیریم ما با خیالات خود در این واقعه‌ی عظیم یعنی انقلاب اسلامی وارد شده‌ایم. و هرگز نباید برای خود امید پیروزی داشته باشیم زیرا نه خود را مجهز به سعه صدری کرده‌ایم که در آینده سخت به آن نیازمندیم و نه تلاش می‌کنیم جامعه را از دو قطبی بودن بین جناح‌هایی که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنیم؛ همچنان اسیر جناح‌بندی‌های گذشته هستیم، زیرا معنای حضور در آینده‌ای را که در میان سایر ملت‌ها برای ما رقم خورده است متوجه نمی‌باشیم.» تا وسعت خود را و افراد جامعه را در این تاریخ وارد نکنیم، هنوز در تنگیِ فردانیت خود با افراد برخورد می‌کنیم. پیشنهاد بنده آن است که سعی کنیم حیطه‌ی انسان‌ها تغییر کند. وقتی افراد خود را به وسعت حضور در تمدن اسلامی احساس کردند، معنای خود را آن‌چنان تغییر می‌دهند که دیگر نه‌تنها به کسی بدی نخواهند کرد، از بدیِ دیگران نیز خواهند گذشت. موفق باشید   

 

14930
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل لطفا کتاب مختصر و مفید در مورد آشنایی با نظریات فلاسفه غرب معرفی کنید. مکاتب فلسغه غرب آیا در اصول عقایدشان همانند فلاسفه اسلامی وحدت دارند یا ندارند؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است ابتدا از جزوات «فلسفه‌ی غرب» که بر روی سایت است شروع بفرمایید و سپس صوت جلسات آقای دکتر مهدی بنائی را از سایت «روزگار نو» بگیرید و در آخر، به کتاب‌های «تاریخ فلسفه» کاپلستون رجوع فرمایید. موفق باشید

14928
متن پرسش
سلام استاد: داشتم صوت گوش می دادم از آیت الله مشکینی. در مورد معرفت النفس. خیلی تعجب کردم. چون چیزایی رو می گفت که شما و علامه حسن زاده میگید!! تعجبم به خاطر اینه که ایشون مگر بجز فقه اینهارم خونده بودن؟ خیلی خوب توضیح میدادن!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دلِ زلال این مرد الهی از هزارهزار کتاب معرفت النفس زلال‌تر بود. خداوند ما را از چنین عالِمانِ باللّهی هرگز جدا نکند. بر سر مزار مبارک ایشان و زیر سایه‌ی ایشان به خداوند توسل جویید. موفق باشید

14926
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله: استاد خسته نباشید. در مورد سوالاتی که با نام (انتظار یک طلبه از حوزه) مطرح شده است و پاسخ فرمودید باید عرض کنم موضوعی بابش باز شده در این میان و تکمیل نشده است. آن هم موضوعِ ارتقایی خواندنِ دروس است. حال که مجبوریم این دروس را بخوانیم بهتر نیست که زودتر از موعِد تمام کنیم و درس خارج برویم مثلا؟ همانطور که حضرت آقا هم فرموده اند. به خاطر غیر استاندارد بودن کتب وقت هدر می رود پس ما باید کاری کنیم و با جنبشی خودجوش بتوانیم زودتر دروس را بخوانیم تا وقتمان هدر نرود. نه اینکه جوری بخوانیم که ملکه نشود. خیر. بلکه با ملکه شدن زودتر بخوانیم و جلو برویم. الان پایه سوم در حوزه بخاطر سه تا کتاب الاف می شوند یک سال.! خب انسان خیلی زورش میاید تا این همه وقتش برود. بنده در یک تابستان تقریبا یک سومِ کتب شما را خواندم و صوت گوش دادم و خیلی قوی هم خواندم. وقتی می شود چرا انجام ندهیم؟ می گویند: برای اینکه ارتقایی بخوانید باید تمام نمراتتان و معدلتان بالای ۱۶ بشود! کسی نیست بگوید خیلی مشکل است یک طلبه در پایه ۵ یا ۶ هم اصول مظفر به آن سنگینی را هم بقیه دروس را بالای ۱۵ و ۱۶ شود. از آن بدتر اینکه گفته اند اگر یک درس از آنچه گفته شد کمتر شود بقیه را هم نمی توانید ارتقایی امتحات بدهید. یعنی واقعا انسان تاسف می خورد که در حوزه با منطق برنامه تنظیم نمی کنند. برنامه های بد را بدتر می کنند. انتقاد طلبه ها را جدی نمی گیرند. به مسئولین می گوییم اینجا اینجا ایراد دارد! می گویند: طلبه ها تنبل شده اند....! بنده می دانم طلبه تنبل هم داریم ولی ایرادها را تک تک باید بررسی کرد. حال با این وضعیت ما طلاب به شدت نیازمندِ راهنمایی شماییم. ان شاءالله این پاسخ ارزشمند شما تکمله ای باشد برای آن دو سوال قبلی. التماس دعا یاعلی.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم:

اصل ارتقایی خواندن از آن جهت که به معنای خواندن دروس در زمان کمتر از زمان در نظر گرفته شده است، بدون شک دو آفت را به دنبال دارد؛ یکی عدم تعمّق و دیگری تبدیل نشدن به حالت ملکه. حتی اگر عدم تعمّق را به شکلی جبران کنید، گرفتار مشکل دوم خواهید ماند. بنابر این در مورد ارتقایی خواندن باید به سه نکته توجه کرد:

اولا: در ارتقایی خواندن نهایت خسّت را به خرج داده و اصل را بر این قرار دهید که کتاب را نه به صورت ارتقایی بلکه در زمانی که برایش برنامه ریزی شده و در کلاس همراه با مطالعه و مباحثه و در صورت نیاز همراه با تقریر نویسی بخوانید و تا ضرورت ایجاب نکرده است، به سمت ارتقائی خواندن نروید.

ثانیا: کتبی که قصد ارتقایی خواندن آن ها را دارید حتما با مشورت اهل فن انتخاب شود و به توانمندی هایی که در آینده ی حیات حوزوی تان مورد نیاز است لطمه وارد نکند. مثلا کتاب هایی که به نظر اساتید جنبه ی رجوعی داشته و یا تکرار مکررات است برای ارتقایی خواندن انتخاب گردند. البته باید توجه داشت که مثلا برخی کتب فقهی به صرف این که فروع زیادی مطرح کرده کنار گذاشته نشود بکله سعی کنید در همان فروع، مبانی استنباط و تطبیق آن ها را بیاموزید و پس از یادگیریِ آن مبانی و روش، در صورت تکرار بیش از نیازِ آن موارد، آن گاه به عنوان مواد ارتقایی انتخاب گردند.

ثالثا: این چنین نباشد که به خواندن تلخیصی از کتاب بسنده گردد بلکه کتابی که برای ارتقایی خواندن انتخاب کرده اید، با استاد و یا فایل صوتی ولی به صورت سریع خوانده شود و در کنار آن، از مطالعه و مباحثه غفلت نگردد؛ چرا که ارتقایی خواندن به معنای بد خواندن نیست بلکه به این معنی است که پس از مشورت به این نتیجه رسیده اید که در یادگیریِ کتاب مد نظر، سرعت بیشتری به خرج دهید. موفق باشید

14925
متن پرسش
سلام: پس از اینکه مبانی معرفتی مهدویت را خوب کار کردیم. آیا رجوعِ صحیحی به روایات مهدویت می توانیم داشته باشیم؟ امثال کتابهای (کمال الدین شیخ صدوق و غیبت شیخ طوسی و نعمانی و... ) اگر توضیحی هم لازم دانستید منت می گذارید اگر بفرمایید. ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سری هم به کتاب «بصیرت و انتظار فرج» بزنید خوب است. کمک می‌کند تا جایگاه روایات بهتر معلوم شود. ولی در هر حال این نوع کتاب‌های روایی خزینه‌ی بسیار ارزشمندی هستند. موفق باشید

14924
متن پرسش
سلام استاد: آیا می توان کتاب شریف «فص من کلمه فاطمه». را که علامه نوشتند ادامه فصوص یا تکمله ی فصوص دانست؟ ظاهرا علامه حسن زاده در این رابطه مکاشفه ای داشتند؟! التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات ارزشمندی را در آن فصّ مطرح کرده‌اند و ظاهراً از الهامات قلبی ایشان می‌باشد. موفق باشید

14923
متن پرسش
کتاب لغت برای اینکه لغات قرآن را بفهمییم کدام خوب است؟ یه دونه جدید چاپ شده از استاد محمدتقی فیاض بخش. روش نوشته بود با ترتیب و لغاتِ المیزان. طبق المیزان مثل اینکه نوشتن. الان من نمیدونم قاموس قرآن بهتره یا راغب یا این کتاب جدید که آقای فیاض بخش نوشتند (تفسیر واژگان قرآن کریم). به نظرتون چیکار کنم؟ کدوم رو بگیرم؟ یا اگر خیلی مهمه کدوم دوتا رو بگیرم؟ من اقای فیاض بخش رو نمی شناسم. تو قرآن سر رشته دارن یا نه؟ چون این روزها همه در مورد قرآن می نویسند ولی کمتر کار قوی از آب در می آید. به خاطر همین گفتم با شما مشورت کنم. ممنون یا علی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مفردات راغب» در مورد لغات قرآن یک کتاب اساسی است و ترجمه‌ی آن تحت عنوان «قاموس قرآن» نیز چاپ شده است. و آقای فیاض‌بخش در این موارد شخصیت قابل اعتمادی هستند. موفق باشید

14922
متن پرسش
آقای یثربی که کتب فلسفی و عرفانی نوشته اند شخص قابل اعتمادی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه درک کاملی از عرفان و حکمت متعالیه ندارند. مطالب را خیلی سطحی و گذرا فهمیده‌اند. موفق باشید

14921
متن پرسش
سلام: 1. اینکه می گویند خواب سرّالله است درست است؟ ۲. علت اینکه بزرگانی مثل علامه حسن زاده از شاگردان خاصشان خوابشان را می پرسیدند و سپس دستور می دادند چی میتونه باشه؟ مگه خوابها اکثرا غلط نیستند؟ پس به چه دردی میخورن که علامه می پرسند و با آن می توانند احوال شخص را کاملا تفسیر کنند؟! یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خواب سرّ اللّه است ولی آن غیر از اضغاث و احلام است با این‌همه، خواب حجت نیست. موفق باشید

14920
متن پرسش
سلام: به کتب کلامی با چه نحوی برخورد کنیم و در حال خواندن آنها چه رویکردی داشته باشیم تا بیشترین استفاده را ببریم؟ مثلا در خواندن کتاب «شبهای پیشاور» یا خواندن کتاب «الغدیر» یا کتاب «آنگاه هدایت شدم» و.... ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کتاب‌ها سرمایه‌های مهم فکری ما جهت اثبات حقانیت دین است. عمدتاً باید اصول و مبانی آن‌ها را شناخت. موفق باشید

14917
متن پرسش
سلام استاد: من زمانی از طریق سایت آقای جعفری تبار استخاره می گرفتم و فوق العاده دقیق و با توضیحات مکفی بود. حالا شایع شده به جرمهای گوناگون به اعدام محکوم شده. اینطور است؟ نظر شما در مورد فعالیتها و کتب و.. او چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تمام این موارد شیطان در صحنه بوده است و سراسر کار ایشان شیطانی بوده است. موفق باشید

14916
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: استاد به حضرتعالی خسته نباشید میگم و تقاضای دعای خیر دارم از شما می خواستم بپرسم اینکه در روایات داریم که اگر انسان هر چه را حقیقتا دوست بدارد با آن محشور می شود چگونه است؟ فی المثل اگر من واقعا علامه طباطبایی رحمه الله علیه را دوست دارم در عالم دیگر با ایشان محشور می شوم؟ خودم اینگونه خودم را قانع می کنم که این حدیث در عالم خواب هم عملی می شود، مثلا من در خواب کسی را می بینم و با او هستم بدون اینکه روح آن فرد هم درگیر من باشد، یعنی آن فردی که من خوابش را می بینم، روح او در جایی دیگر در حال سیر است و ابدا نمی داند که همزمان من هم همراه او هستم (با توجه به تجرد روح که شما در مباحث بیان کردید). حالا سوال اصلی من این است که در عالم آخرت هم همین گونه با افرادی که دوستشان داریم محشور می شویم؟ (صرفا با تصویر ذهنی که از آنان داریم)، یا اینکه حقیقتا با افرادی که دوستشان داریم محشور هستیم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چرا که نه! 2- آری! هرکس را که دوست داشته باشیم با آن محشور می‌شویم ولی اگر دنیا را دوست داشته باشیم؛ دنیا در قیامت به صورت آتش است و با آتش محشور می‌شویم. موفق باشید

14914
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اگر مرگ کسی فرا رسد حال یا مرگ طبیعی باشد و یا اخترامی، آیا شعور نفس ناطقه است که تعیین می کند که مرگ بصورت مبتلا شدن به یک بیماری باید باشد و یا مثلا در اثر یک تصادف که بدن متلاشی شده و غیر قابل استفاده گردد و یعنی نفس خودش شرایط را برای ترک بدن فراهم می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. شاید موضوع را بتوان به تقدیر الهی نسبت داد از آن جهت که تقدیر الهی در نسبت با شخصیت انسان سرنوشت انسان را مقدّر می‌کند. موفق باشید

14913
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: چیزی که باعث شد بنده روی اخلاقم جدی تر فکر کنم، قضیه ازدواج بود، بنده الان که در این مراحل قرار گرفتم و تا حدودی رضایت طرفین به لطف خدا حاصل شده، فکر می‌کنم بنده اون تواضع رو ندارم که کسی رو حقیقتا دوست داشته باشم و در خدمت او قرار بگیرم، هر چند که با فکر خودم رو قانع کردم، خدمت به فرزند امام زمان (علیه السلام)، ایجاد زمینه برای رشد سرباز حضرت، محبت کردن به کسی که خدا به او محبت کرده، همه این ها از لحاظ نظری ادله بسیار خوبی برای دوست داشتن هست، اما وقتی می بینم تا الان نسبت به کسی اون قدر محبت نداشتم و رابطه ام با خانواده و دوستان در اون حد از محبت نبوده، فکر می کنم اگر وارد ازدواج بشم، خدای نکرده به طرف مقابلم ظلم می کنم و این جور وقت ها فقط از خودم می ترسم. احساس می کنم رابطه ام با دیگران مثل حیوانات شده، شدیدا وابسته به رفتار طرف مقابل و انفعالی، اگر محبت کنند، من هم می کنم اگر نه، نه، یعنی در واقع به خودم محبت می کنم، خود خواهم نه دیگر خواه، متکبرم نه متواضع، سنگدل و غلیظ القلب نه رئوف و مهربان، مادرم رو اگه دوست دارم و نمی خوام به او آسیبی برسه، به خاطر اینه که حوصله درد سر ندارم، چون او اگه مریض شد، برام زحمت درست میشه، دوستان رو اگه دوست دارم، چون می گم مگه چند ساعت تو هفته و تو روز اون ها می بینم بذار تصویر خوبی داشته باشند... در واقع از رافت نسبت به خلق در من چیزی نیست... از دیگران توقع تشکر و احترام دارم، اگر بی احترامی‌ای کنند هر چند به شوخی، نمی توانم با تغافل و شوخی بگذرم، ناراحت می شوم، خودم را آدم حساب می کنم... در جمع دوستان و خانواده اهل شوخی و انس و صحبت نیستم، یک کم حرفی و حرف لغو نزدن شنیده ام اما یادم رفته کسی که این حالت را دارد این حالت از درونش می جوشد نه اینکه مثل من حرف نزند اما توی دلش یا دیگران را هم به خاطر صحبت های لغوشان مسخزه کند یا اینکه ترس داشته باشد از آشکار شدن جهلش در جمع منتظر بحث علمی‌ام، منتظرم به من رجوع کنند، نمی توانم مثل دیگران عادی باشم، به همین خاطر همه در مقابل من با تعارف برخورد می‌کنند، انگار معذب اند در مقابلم، خواهر زاده ام اگر با من تلفنی صحبت کند،‌ مدام می‌گوید ببخشید وقتت را گرفتم،‌ مزاحم شدم خودم را در برابر آن‌ها شی‌ءای می دانم، انگار علمم نمی‌گذارد مثل آن‌ها باشم، همیشه دنبال تاثیرم، نمی خواهم یا بلد نیستم چه طور محبت کنم، از نشستن با بندگان خدا لذت نمی‌برم، دلم برای دیدن شان پر نمی‌زند، تنگ نمی‌شود، از خانواده و دوستان تا... وقتی باهاشان خوبم که از من تعریف کنند، اگر نه، نه اگرچه در ظاهر محبت می کنم اما در باطن، انتظار خوش آمد آن ها را دارم... خیلی بدبختم اگر کسی را برای اولین بار ببینم نمی توانم با او صحبت کنم و رفاقت کنم، مگر اینکه در موردش به یک جمع بندی برسم، پشت زمینه های ذهنش را از رفتارش کشف کنم بعد متناسب با آن عمل کنم، اگر نکنم، نمی توانم رفتار خوبی داشته باشم (در واقع به خودی خود رفتار خوب ندارم، رفتار صرفا واکنشی دارم) هر فعلی از هر کس می بینم، می خواهم کشف کنم انگیزه اش از این کار چه بوده، آن وقت متناسب با آن واکنش نشان بدهم، اگر خواهرم محبتی می کند و از قرائنش کشف کنم که این محبتش از روی مثلا ضعف بوده، تشکر نمی کنم، وجود بنده مجمع انواع و اقسام رذائل است و عجیب آنکه پرده پوشی حضرت حق امر را بر خودم هم مشتبه کرده. گاهی فکر می کنم علت این رفتارها و حالات من چیست، زیاد محبت ندیدن از خانواده است؟ سرگرم نبودن به یک دغدغه متعالی و غرق شدن در اخلاق شخصی و رسیدن به وسواس است؟ نداشتن عزت نفس و محتاج نگاه و تایید دیگران بودن است؟ یا... (اما فکر می کنم همه این توجیهات را صرفا می تراشم که به خودم حسن ظن پیدا کنم و بگویم آن قدرها هم بدبخت نیستم در حالیکه حسن ظن تنها باید به خدا تعلق داشته باشد) خجالت می کشم که بگویم بنده طلبه ام. استاد بزرگوار، به نظر شما در این شرایط ازدواج کنم یا خیر؟ با توجه به اینکه مراحل تحقیق هم انجام شده. چه باید بکنم؟ التماس دعا از شما و دوستان دارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه به‌خوبی متوجه‌ی ضعف‌های خود شده‌اید و این‌را لطف خدا بدانید و خیلی خوب ضعف‌های خود را کند و کاو نموده‌اید و می‌دانید که راهِ عبور از این ضعف‌ها؛ حسن ظنّ به خلق و خالق است و هر اندازه بیشتر رعایت خطورات قلبی را بکنید، بیشتر رقّت قلب پیدا می‌نمایید. کاری که عرفا در این مسیر انجام داده‌اند. به نظر می‌رسد با نظر به این ضعف‌ها بتوانید به ازدواج اقدام کنید و در متن ازدواج، ایثار و تواضع و احترام به بقیه از جمله به همسرتان را به میدان آورید. موفق باشید 

14912
متن پرسش
سلام و ادب خدمت شما استاد عزیز و گرامی: استاد من در مورد رزق و روزی مطالبی جمع آوری کردم و تصمیم دارم اجرا کنم. متاسفانه به شما دسترسی ندارم. در صورت امکان این محتوا را ببینید و اگر قسمتی را می‌دانید که اشکال دارد به من بگویید تا حذف کنم و اگر شما مطلبی مدّ نظرتان است که در این مورد برای عموم مردم خوب و تاثیرگذار است؛ بیان فرمایید ممنون دارتان می‌شوم. اگر مطالب ساختار ادبی ندارد عذر خواهی می‌کنم قصدم نشان‌دادن محتواست. بسم الله الرّحمن الرّحیم: عوامل گشایش رزق و روزی: امام باقر«علیه‌السلام» فرمودند: کسی که دهان خود را به سوی آسمان باز کرده و می‌گوید خدایا مرا روزی بده، در حالی‌که برای به‌دست‌آوردنِ روزی تلاش نمی‌کند، دشمن دارم. عوامل افزایش رزق: 1. درستکاری؛ رعایت تقوای الهی (و من یتق الله یجعل له مخرجا) 2. استغفار (اکثر الاستغفار تجلب الرزق) 3. خوش اخلاقی 4. انفاق (مفتاح الرزق الصدقه) 5. با وضو بودن 6. نشسته شانه زدن 7. انگشتر عقیق در دست داشتن 8- شکر نعمت (الحمد الله رب العالمین) 9. دست کشیدن از کار هنگام صدای اذان 10. نماز شب (ان صلاه الیل تضمن الرزق نهار ) 11. شستن دست قبل و بعد از غذا. 12. صله رحم 13. نیکی به پدر و مادر (پیامبر«صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم» هرکس دوست دارد عمرش افزوده شود و روزی‌اش فراوان باشد، به پدر و مادرش صله و احسان کند) ( پیامبر«صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم» هرکس عهد کند به پدر و مادرش نیکی کند و صله‌ی رحم به‌جا آورد ضمانت می‌کنم مال و عمرش افزایش یابد) 14. قرائت سوره‌ واقعه هنگام خواب 15. کمک به مومنان 16. خلال‌کردن دندان 17. انجام تعقیبات نماز (به‌خصوص نماز صبح و عصر) 18. همسایه ی خوب‌بودن 19. مهمان نوازی 20. قرائت آیه‌ی «ما شاءالله لا قوة الا بالله» 21. زیاد صلوات فرستادن. عوامل فقر: 1. گناه‌کردن (ان العبد لیذنب فیروی عنه الرزق) (اللهم غفر لی ذنوب التی تغیر النعم) 2. اسراف 3. ظاهر به فقر 4. نفرین پدر و مادر 5. تنبلی و کسالت (کثرت النوم و الکسل یورث الفقر حضرت امیر«علیه‌السلام») 6. گوش‌کردن موسیقی حرام 7. بی توجهی به نیازمندان 8. ترک نهی از منکر 9. خوردن و آشامیدن در حالت جنابت 10. ترک رابطه‌ی خویشاوندی 11. خواب قبل از طلوع آفتاب 12. بی‌حرمتی به نان 13. باقی‌گذاشتن تار عنکبوت در خانه 14. شستن اعضای بدن در دستشویی 15. نشستن ظرف‌ها در منزل 16. سخن دروغ‌گفتن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنظیمی است بسیار عالی در موضوع رزق. حقیقتاً هر اندازه انسان به رعایت این نکات توفیق بیابد، به همان اندازه رزقی پاک و با برکت نصیب او خواهد شد. موفق باشید

14910
متن پرسش
سلام: چرا سوال 14899 رو جواب ندادین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی جواب داده شده است. آیا ما مسئولیتی بیش از این داریم؟!!! موفق باشید

نمایش چاپی