بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15637
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: درباره ی سوال 15606. اگر سوال حقیر جاهلانه است، پیشاپیش عذرخواهی می کنم. این سوال از جانب کسی نوشته شده است که به شدت قائل به «آزادی» است. پرسشگر تا اندازه ای قائل به آزادی است که حتی «ادبیات ارزشی» هم در تعامل با دیگران ندارد یعنی وقتی با یک انسان بی دین مواجه می شود، شخص بی دین اصلا احساس تنگنا نمی کند و شاید متأسفانه احساس می کند که بنده هیچ غیرتی نسبت به مسائل دینی ندارم. درحالی که صرفا قائل به آزادی ام. اما با خواندن مطلب شما مطالبی به ذهن حقیر می رسد. در اهمیت آزادی و گم بودن آن در زمانه ی امروز هیچ شکی نیس. ولی با توجه به تعریفی که در جامعه ی امروز از آزادی می شود و فهم عرفی این واژه، به نظر بنده می رسد که یه انسان ضعیف الایمان که تسلیم هوای نفس خود شده بیشتر از این پاسخ شما خوشحال می شود تا یک انسان مؤمن. مثلا الآن سایت های غیرمذهبی بیشتر خوشحال می شوند پاسخ شما را روی سایتشان بگذارند تا سایت های غیرمذهبی. و به نظر حقیر نوع طرح مسئله ی آزادی در آن سوال طوری است که بی بی سی و وی اُ ای را بیشتر خوشحال می کند تا جمهوری اسلامی و حزب اللهی ها را. این مسئله ممکن است فی نفسه ارزش یا ضد ارزش نباشد مادامی که روشن نشود آیا علت این مسئله (خوشحالی بی دینها و عدم خوشحالی دیندارها) به خاطر این است که حزب اللهی ها خواستند جلی آزادی (به معنای درست آن) ِ مردم را بگیرند؟ شاید این را بتوانم بپذیرم که حزب اللهی ها جلوی آزادی مردم به معنای عرفی آن، آن هم تنها بخشی از مردم را گرفته اند، ولی آزادی به معنای حقیقی چطور؟ در فضاهای غیرحزب اللهی که اصلا برخی مسائل دینی مثل حجاب به ضدارزش تبدیل شده، لذاست که دیگر آزادی غیرمذهبی ها معنی ای ندارد و اتفاقا هر گونه تقیدی ضدارزش محسوب می شود. و در فضای حزب الهی که آزادی برخی محدود می شود، سوالم این است که آیا مردم به ظاهر مذهبی این حق را ندارند که در یک شهر (مثلا فقط قم) به ظاهر، سالم، زندگی کنند و در نتیجه افراد غیرمذهبی ممکن است در این شهر به محدودیت و زحمت بیفتند و آزادی شان گرفته شود؟ این حق را می دهید به اندک جماعت ظاهرا مذهبی یا خیر؟ لطفا اصل مسئله گم نشود، چرا درباره ی پاسختان این سوالات را طرح می کنم؟ چون بنده با خودم فکر کردم که الآن از بین خبرگزاری ها، بی بی سی و از میان مردم، غیرمذهبی ها بیشتر از پاسخ شما خوشحال می شوند. دلیل خوشحالی غیرمذهبیون در نسبت با مذهبیون می تواند به زعم شما این باشد که مذهبی ها آزادی را پاس نمی دارند ولی غیرمذهبی ها پاس می دارند یا دلیل دیگری دارد. سوال دیگر : آیا حجاب اختیاری را شما قبول دارید؟ اگر می فرمایید حجاب قانون است در کشور و باید رعایت شود، وقتی در مسائل خیلی کلان قانون زیر پا گذاشته می شود، چطور می شود انتظار داشت در مسائل این چنینی مردم قانون را رعایت کنند؟ پس می ماند رعایت عرف اسلامی جامعه در مواردی که با غرب متفاوت است. حالا اگه این عرف و این مردم مشکل دارند که سبب سلب آزادی از عده ای می شوند، پس اساسا خاصیت کشور اسلامی از این جهت که عرض شد چیست؟ اگه منظور شما از آزادی چیز دیگری است، این رو بهتره توی پاسختون مشخص می کردید چون مفهوم عرفی آزادی ممکن است چیزی غیر از اراده ی شما باشد. شما جلو ده نفر را در خیابان بگیرید مطلبتان را بدهید بخوانند، معنایی غیر از آنچه بنده عرض کردم به ذهنشان می رسد؟ شاید (میگم شاید نه حتما) شما در "نوع طرح مسئله ی" آزادی اشتباه می کنید به طوری که بیشتر خوراک رسانه های اونوری بشه مطلبتون. وگرنه باید مسئله طوری طرح بشه که منظور شما خوب منتقل شود. ممنون میشم که روشن کنید مسئله از چه قراره؟ سوال دوم : اینکه رهبری فرمودند از ادبیات دشمن استفاده نکنید در طرح مسئله ی آزادی، چطور باید لحاظ شود؟ سوال سوم : در نهایت هم یه سوال جزئی دارم که به نظر شما در فضاهای مذهبی، نوع برخورد با کسی که حجابش را کاملا کنار گذاشته، باید چگونه باشد، باید اصلا به رویش نیاورد یا باید باهاش قطع ارتباط کرد؟ درحالی که هر دو رفتار اثری در او نداره مگر اینکه اگه چند نفر باهاش قطع ارتباط کنند برای خاطر دیگران هم که شده، مجبور می شود عرف مذهبی را رعایت کند. آیا این اجبار خلاف آزادی است؟ با احساس مذهبی ها چه می توان کرد که از بدحجابی ناراحت می شوند و نمی توانند به آزادی او از این جهت رسمیت بدهند؟ مذهبی ها در این احساسشان تا کجا آزادند؟ بی صبرانه منتظر روشنگری و جوابتون هستم. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد این‌که دشمن تلاش کرده است واژه‌ی مقدس «آزادی» را نه‌تنها تحریف، که از آنِ خود کند، بحثی نیست. سخن آن است که چرا ما با تمام وجود نشان ندهیم که ماییم که آزادی را پاس می‌داریم و چرا ما نشان ندهیم که ما آن نیستیم که دشمنان ما، ما را بدان متهم می‌کنند؟ نکته‌ی مهم آن است که هرکس حقیقتاً آزادی را دوست دارد، حتماً رعایت محدودیت‌های مقدس را برای ارزش‌نهادن به آزادی رعایت می‌کند. آزادی حقیقت شیرینی است که اتفاقاً در شهری مثل شهر قم باید بیشتر ظهور کند، از آن جهت که انسان‌های متدین به انتخابِ دیگر انسان‌ها، احترام بیشتر می‌گذارند و در چنین فضایی مسلّم، محدودیت‌های مقدس و انسانی نادیده گرفته نمی‌شود. «آزادی» احترام به انسانیتِ انسان‌ها است.

وقتی ما گرفتار غفلت از حقیقت مقدس آزادی شدیم، یا در کسوت انسان‌های مذهبی، بلندگویِ روضه‌خوانی خود را بلند می‌کنیم و یا در کسوت انسانی غیر مذهبی، صدای موسیقیِ داخل ماشین خود را به گوش فلک می‌رسانیم. در هر دو صورت زیباییِ آزادی، چشیده نشده است تا با احترام به آن، حقوق دیگران رعایت شود.

ما نیاز داریم تا آزادی را تجربه کنیم و از آن لذت ببریم مثل کسی که به‌جای لذّت‌بردن از دارایی‌های دنیایی، از ایثار و بخشش لذّت می‌برد. بنده فهمِ آزادی را یک موضوع انسانی می‌دانم که مؤمن و غیر مؤمن بدان نظر دارند. نباید بگذاریم رسانه‌های معاند این شعار بزرگ را از ما برُباید.

تعجب می‌کنم که می‌فرمایید نباید از ادبیاتِ دشمن استفاده کرد! آیا آزادی که شعار همه‌ی انبیاء و اولیاء است، ادبیات دشمن است؟! مگر مولایمان امام الموحدین«علیه‌السلام» نفرمودند: «لَا تَكُونَنَّ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُرّاً» بنده‌ی غیر مباش زیرا که خدایت آزاد آفریده است؟! و مگر ما این شعار بلند را تا حال، در زندگی خود درست اجرا کرده‌ایم؟! آیا اگر بنا است ما بنده‌ی دیگران نباشیم و آزادی خود را در هر صورتی حفظ کنیم، می‌توانیم رعایت آزادی و حقوق دیگران را نکنیم؟!! می‌پرسید؛ اگر کسی حجاب خود را کاملاً کنار گذاشته است، ما با او چه برخوردی داشته باشیم؟ با آن‌که همان‌طور که خودتان می‌فرمایید موضوع در این مثال، تقلیل‌یافته است؛ باید روشن شود چنین فردی فرهنگی که مردمی برای سامان‌دادن به جامعه‌ی خود – خارج از مذهبی‌بودن و غیر مذهبی‌بودن – برای خود ترتیب داده‌اند و محدودیت‌هایی را تعریف کرده‌اند را، یک انسان آزاده زیر پا می‌گذارد؟ و توهین به یک ملت با کدام روحیه‌ی آزادگی می‌خواند؟ حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در زمانی‌که در نوفل‌لوشاتو ساکن بودند حتی اجازه ندادند گوسفندی خلاف مقررات آن کشور در کنار باغی که اجاره کرده بودند، ذبح شود. ما معنای آزادی را این‌طور می‌دانیم و معتقدیم اگر آزادی را خوب تعریف کردیم مثل هرچیز مقدسی مورد احترام انسان‌ها قرار می‌گیرد و آن کس که از آن غفلت کند، شرمسار می‌گردد.

مشکل ما نسبت به آزادی در جایی است که هنوز نتوانسته‌ایم زیبایی آزادی را بچشیم و بچشانیم و آن ایده‌ی بزرگ را از چنگال شهوت‌پرستان در آوریم. ما به حکم آزادی قدرت آن را داریم که جهانِ استکباری را بر هم زنیم و اسیر غبارهای دویست‌ساله‌ی آن نباشیم.

استفاده‌ی ابزاری از آزادی نباید وسیله‌ای باشد که ما بر آزادی و آزادگی تأکید نکنیم. زیرا این آزادی است که به انسان و انسانیت معنا می‌بخشد و «عشق» را زنده می‌کند. چرا اجازه دهیم چیزهایی بر ما تحمیل شود که زندگی‌ها را از فطرت طبیعی‌اش خارج و گرفتار انواع توهّم‌ها کند؟

تنها وقتی می‌توان با انسان‌ها درست ارتباط برقرار کرد که آزادیِ همدیگر را پاس داریم. وقتی یک انسان دینی حتی از محدودیت‌های طبیعی، خود را آزاد می‌کند و روزه می‌گیرد تا محکومِ طبیعت خود نباشد، می‌توان گفت او به دنبال چشیدن حقیقت آزادی است، پس چرا این منش را که دوست‌داشتنِ آزادی است از دستْ فروگذاریم؟!

همه‌ی حرف بنده آن است که باید «آزادی» را با جان و دل خود چشید تا بتوانیم با رعایت حقوق دیگران، به آن‌ها «عشق» بورزیم. از این لحاظ عرض کردم ما باید «عشق» را هم در «آزادی» جستجو کنیم و مسلّم آن‌هایی که رعایت حقوق افراد را انجام نمی‌دهند، کویرهایی هستند که هرگز «عشق» به مشامشان نخواهد رسید. و این است که می‌بینید چنین انسان‌هایی از همه‌چیز گله‌مندند و هم‌خانه‌ی انواعِ نارضایتی‌ها هستند.

هرکس دوست دارد با انسان‌های آزاده زندگی کند از آن جهت که در زیر سایه‌ی چنین انسان‌هایی، دوستی‌ها تحقیر نمی‌شود و هرکس انسانیت خود را احساس می‌کند.

آیا شما وقتی تشنه هستید، حاضرید با فشار دیگران به شما آب خورانده شود؟ یا برعکس؛ حاضرید از سرِ آب‌خوردن بگذرید، ولی آزادی خود را حتی برای رفع عطش زیر پا نگذارید؟ ما سال‌ها است از چشیدن «آزادی» محروم بوده‌ایم و آزاداندیشی را که تنها با عشق به آزادی ظهور می‌کند، را با انواع حیله‌ها و دروغ‌ها به زندان برده‌ایم. ما خدایی در سینه داریم که تنها وقتی آزادی را پاس داریم و حقوق دیگران را محترم بشماریم، با ما سخن می‌گوید. آیا با این چند کلمه می‌توان از «آزادی» این گم‌گشته‌ی دوران‌ها سخن گفت؟!!! و یا باید سال‌ها منزل به منزل و کوی به کوی به دنبال آزادی این زیباترین روحانیتِ درون خود، به جستجو پرداخت شاید که رُخ بنماید و در آن صورت است که معنای سال‌های سال اشک برای آزادمردان و آزادزنانِ کربلا به معنا می‌نشیند و ندای حسین«علیه‌السلام» به گوش ما، آری! به گوشِ ما ابوسفیان‌ها خواهد رسید که: «يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُم‏» ای پیروان ابوسفیان! اگر دین ندارید و نگران ابدیت خود نیستید، لااقل در دنیای خود آزاد باشید. آیا آن وقتی که ما رعایت حقوق افراد را نمی‌کنیم و نگران دیانت و ابدیت خود نیستیم، لااقل به خاطر آزادی، آری! فقط به خاطر آزادی حاضریم حریمِ انسانیت انسان‌ها را حفظ کنیم؟ تا لااقل گوش‌هایمان از پیام مولایمان حسین«علیه‌السلام» خالی نباشد؟ بنده تنها راه را برای چشیدن نور آزادی، رجوع جدّی به دین و دین‌داری می‌دانم به شرطی که دینداری خود را بازخوانی کنیم. ما در کانون یک بحران بزرگ و جهان جدیدی از تاریخ خود هستیم که باید آزاداندیشی را به تاریخ خود برگردانیم و این با پاس‌داشتن ذاتِ آزادی ممکن است و عبور از آزادی‌های تصنعی که بی‌بند و باری را به‌بار آورده است؛ و از این طریق آن نوع آزادی که همه‌ی اندیشمندانِ جهان بشری چه در غرب و چه در جهان اسلام بر آن تأکید داشتند را ربوده است. تا آن‌جا که امام الموحدین«علیه‌السلام» به مالک اشتر در مورد کسانی‌که متدیّن به اسلام نیستند، می‌فرمایند: اگر در دیانت با تو، یکی نیستند در آفرینش با تو برابرند. و از این طریق حضرت راهِ رعایت حقوق و آزادی را برای بشریت می‌گشایند.  موفق باشید  

13164
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام استاد عزیز طرز تفکر زیر درست است؟ هر اندازه که می دانید توضیح یا راهنمایی بفرمایید. برای انتخاب همسر، خانمی که روانشناسی می خواند چون مطالب غربی است، این مطالب در او اثر گذاشته است و ممکن است که بعضی از امور تربیت فرزند و عقاید خود او که مادر بچه ها می خواهد باشد تاثیر می گذارد و فرزند نمی تواند استاندارد رشد کند؟ 1. این مطلب چقدر صحیح است؟ 2. آیا در نظر گرفتن این چنین موارد شبیه این (مثلا خانمی که پرستار است و با مردان نامحرم بخاطر کارش در ارتباط است) برای انتخاب همسر درست است یا اشتباه؟ 3. چنین ملاک های برای طلبه و غیر طلبه تفاوتی هم می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموم خانم‌ها در موقعی که مادریِ خود را با تولد فرزند شروع کنند با فطرت الهی کار را ادامه می‌دهند. 2- به هر صورت امروز روزی نیست که زنان حضورشان در خانه کافی باشد مگر آن‌که کاری داشته باشند که در خانه مسئولیت اجتماعی خود را بتوانند انجام دهند. 3- طلبه و غیر طلبه ندارد. همسر یک طلبه هم نباید از فعالیت‌های اجتماعی بیرون باشد. موفق باشید

11906
متن پرسش
با سلام ‌و عرض ادب خدمت استاد گرامی بدون مقدمه چند سؤال از محضر شریفتان می پرسم ۱- نظرتان راجع به استفاده کاملا اسلامی ما از شبکه های اجتماعی بالاخص واتساپ و وایبر چیست؟ با توجه به اینکه عضویت در بسیاری از سایتهای اسلامی جهت دریافت اخبار و نظرات از طریق همین واتساپ است. نظر حضرتعالی برای این حقیر قطعا نافذ است ۲- آیا شما جهت اعلام نظرات گرانقدرتان و یا.... ارسال بصورت جیمیلی یا شبکه های اجتماعی دارید که ما هم با افتخار عضو شویم و بهره مند گردیم؟ ۳- جسارتٱ می شود راجع به وبلاگی که من از اشعار پدرم که محب خالص و صدیق اهلبیت علیهم السلام بود و من همیشه آرزو داشتم آنها را چاپ کنم و بدلیل فقر مالی نتوانستم، اینک وبلاگی با نام تحفةالزهرا (س) ،که پدرم بر اشعارشان گذاشته بودند ساخته ام با آدرس http://dousty.blog.ir نظر گرانقدرتان را مرقوم بفرمایید با تشکر و التماس دعای ویژه یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده خودم فضای این شبکه‌ها را نمی‌شناسم ولی می‌دانم که نمی‌توان در این نوع فضاها حاضر نشد، می‌ماند که هرکس باید خودش خود را حفظ کند که گرفتار جنبه‌ی انحرافی این نوع شبکه‌ها نشود ولی نمی‌شود در آن‌ها تصرف نکرد. گفت: «در تو نمرودی است در آتش مرو / گر که خواهی رفت، ابراهیم شو» 2- خدا رحمت کند پدر گرامی‌تان را، اشعار زنده‌ای است و افق جان انسان را به حقیقی‌ترین انسان‌ها که مظهر توحید حضرت حق‌اند می‌اندازد تا طلب انسان از زمین کنده شود و آسمانی گردد. موفق باشید

11056
متن پرسش
با سلام: می خواستم بدونم اگر در حال حاضر سب و لعن علنی خلفای اهل سنت حداقل به جهت حفظ مال و جان شیعیان جایز نیست، پس این حکم درباره بیزاری از مستکبرین عالم و آمریکا نیز به جهت فشارهای این کشور بر مسلمین در صورت دشمنی با آن هم صدق می کند. اگر می گویید که هم اکنون آمریکا سرچشمه طاغوت است و مبارزه با آن واجب است اولا روایت داریم که غاصبین اولیه خلافت منشأ همه بدی ها هستند و نیز باز برای حفظ مال و جان شیعیان باید فعلا تقیه کرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در خطبه 162 روشن می‌کنند که باید بین خلفا و معاویه فرق گذاشت. و استکبار جهانی حکم معاویه را دارد و هر اندازه نیروهای خود را در درون صرف اختلافات کنیم و از استکبار جهانی که مقابل توحید الهی ایستاده است غافل شویم. موفق باشید
9399

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: پس میشود بگوییم: «فرق ابوسفیان و پیامبر، در این است که مصادیق کمالشان مثل علم و حیات، در حوزة انسانی، شدت و ضعف دارد.»، و لذا پذیرفتن اختلاف پیامبر و ابوسفیان، ما را نمیرساند به این که پس حتماً باید در انسانیتشان با هم فرق داشته باشند. دلیل شما برای تشکیکی بودن انسانیت چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید در بحث اتحاد عاقل و معقول حل کرده ‌باشید به این معنی که باید ذاتی باشد که با علم متحد می‌شود و مسلّم ذات پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» با ذات ابوسفیان متفاوت است و از آن‌جهت که آن ذات با علم متحد است و علم، تشکیکی است، ذوات انسانی تشکیکی است. دو سوال بعدی هم با فهم این نکته مرتفع خواهد بود. موفق باشید
9257
متن پرسش
سلام استاد: بنده طلبه ای هستم که متاسفانه از اینکه نمره کم میگیرم خیلی احساس گناه میکنیم و همیشه عذاب وجدان دارم. باور کنید خیلی توسل کردم که بتونم نمره هامو خوب کنم اما متاسفانه نتونستم. البته این رو هم بگم بنده تمام درسها به جز ادبیات رو خوب بلدم و اگه الان به بنده بگن اصول فقه یا منطق و... رو تدریس کنم از عهده ی این کار برمیام و ادبیات رو هم در حد متوسطی بلدم ولی وقت امتحان اصلا نمیتونم خوب حفظ کنم و خلاصه بگم بنده فهمم خوبه ولی حفظم ضعیفه. به نظرتون این عذاب وجدان بنده جا داره یا نه؟؟؟ اینکه علامه حسن زاده فرمودن هر چی دارن از امام رضا (ع) دارن بنده چطور میتونم از امام رضا (ع) کمک بخوام که از نظر علمی کمکم کنه؟؟؟ راستش هر وقت میخوام توسل کنم وقتی این فکر که من خودم باید زحمت بکشم به جایی برسم به ذهنم خطور میکنه از توسل دلسرد میشم و احساس میکنم اگه با توسل درسم خوب بشه کاری نکردم. خواهشا کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما اگر در حدّ وُسع خود تلاش کرده‌باشید دیگر جایی برای سرزنش‌تان نمی‌ماند. شما تلاش خود را بکنید و از حضرت رضا«علیه‌السلام» نیز بخواهید توفیق لازم را به شما مرحمت کنند. موفق باشید
8866
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: هرچه در برهان صدیقین عمیق تر می شویم کم کم جهان خلقت آب و رنگ خود را از دست می دهد و با نظر به وجود انگار سایر چیزها دیگر دیده نمی شوند. رسیدن به چنین نگاهی که کم کم همه لذت های سابق را در خود ذوب می کند چند سوال را با خود به همراه می آورد. اگر با نظر به وجود قرار است همه چیز بی رنگ شود و دیگر دیده نشود، حالتی که امروز نمیدانم از رسیدن به آن بایستی خوشحال بود یا ناراحت پس آنوقت: 1- خداوند این همه زیبایی و طرح و رنگ را برای چه آفریده است؟ 2- چرا قرآن دائما به نظر در آیات هستی اشاره می کند؟ 3- به خصوص برای ما که اهل هنر هستیم آن لذت نظر به شگفتی های خلقت و مبهوت شدن در آیات الهی چه می شود؟ 4 - و در نهایت جایگاه این همه خلقت و نعمت های آفریدگار کجاست؟ آیا حقیقتا رسیدن به چنین بی رنگی در برهان صدیقین همان است که باید به آن می رسیدیم و آیا در مقابل آنچه دیگر امروز هر لحظه برایمان بی رنگ و بی نشان تر می شود در ارتباط با جهان پیرامون خویش دچار مشکل نخواهیم شد؟ چرا که در این سیر هرچه دیده نمی شود از یاد می رود و انگار کم کم قرار است به همه چیز بی اعتنا شویم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: حضرت حق در آینه‌ی مخلوقات خود را می‌نمایاند تا ما را به صورتی ملموس و نه صرفاً انتزاعی مفتخر به شناخت خود کند و هنر ما آن است که در متن وجود، جلوات آن را بنگریم و مخلوقات را آیات الهی ببینیم تا آن‌جایی که نوعی با حضرت حق مرتبط شویم که همه‌ی کمالات را در او بیابیم که این نیاز به سلوک دارد و به مرور پیش می‌آید. موفق باشید
2232
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام استاد. استاد در بحث برهان صدیقین آنجا که متذکر میشویم که بین علت و معلول و بعبارتی بین واجب الوجود و ممکن الوجود هیچگونه دوگانگی موجود نیست و رابطه رابطه ی تجلی است یا اگر انسان جلو ای از خداوند است پس این گوشت و استخوانئ چگونه بوجود آمده. نور سبز در خود نور مرئی یکجا موجود و محو است پس این گوشت و استخوانها در مورد خداوند کامل به چه شکل خواهد بود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در بحث برهان صدیقین روشن می‌شود که وقتی وجود نازل شود، خاصیت‌های خاصی ظاهر می‌شود که در مرتبه‌‌های کامل‌تر، آن خاصیت‌ها نبود مثل وقتی که وجود نازل شده در مرتبه‌ی نازل شده‌اش خاصیت شوری هست . وقتی نور بی‌رنگ از منشور عبور کرد، نور زرد و سبز و ... ظاهر می‌شود، سبز بودن نور سبز به جهت آن است که از شش نور دیگر خالی است نه آن‌‌که در نور بی‌رنگ، نور سبز به خودش و با سبز بودنش باشد. نور سبز در نور بی‌رنگ به بی رنگ بودن هست. موفق باشید.
468

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
برای ورود به هر فرهنگی اولین قدم ان است که ادبیات ان فرهنگ شناخته شود.و لذا ما انسانهای قرن بیست ویکمی که همه ی فرهنگ خود را از مدرن اخذ کردایم به سختی می توانیم با ادبیات دین تماس بگیرم از این رو قبل از هر چیز اصطلاح شناسی دینی لازم وضروری می نماید تا هنگام خوانش متون دینی واژه های استعمال شده را بد فهم نکنیم لذااجالتاً چند اصطلاح خدمتان عرض می شود.تامعنی دقیق آن در فرهنگ دینی روشن شود.تعریف روشن وبدون پیچیدگی این واژه ها کمک بسیار خوبی برای فهم بعضی معارف است. الف)«برزخ» در جمله های مثل «در هنگام مرگ قوای نفس در مرتبه برزخیت جمع خواهد شد» ب)«نظر کردن»در جمله های مثل«حضرت عزرایٔیل به روح ما نظر کرده وآن را اخذ می کند» ج)«نور»در جمله های مثل«در هنگام مرگ به نور حضرت عزرایٔیل,عالم و جدایت اشخاص نمایان می شود» د)«باطن»در جمله های مثل«قبر مرتبه باطن عالم است» ه)«عزراییل»زیرا در هنگام به کارگیری این واژه عموماً یک شخص مثل همه اشخاص اطرافمان به نظرمی اید
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی الف: در عالم برزخ، از یک طرف انسان با خودش مرتبط است و از طرف دیگر دست و پا و سایر اعضاء به صورت دنیایی نیست که جدا از نفس او باشد – مثل دست و پای شما در هنگامی که خواب می‌بینید – و لذا در آن حال قوای نفس مثل بینایی – و نه چشم – و شنوایی – و نه گوش – و سایر قوا نزد خودِ نفس است و حاصل آن‌ها به نحو بسیار روشنی در جان انسان حاضر می‌شود. ب: مثل جذبه‌ی یک گل که ما را به سوی خود می‌کشد، جذبه‌ی عزرائیلی«علیه‌السلام» جان ما را به سوی عالم برزخ می‌کشاند. ج: نزدیک‌ترین تشبیه برای مجردات تعبیر نور است. مثل وقتی که از چیزی خوشحال می‌شوید می‌گویید نور آن خبر قلبم را مسرور کرد، حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» به عنوان نوری که موجب قطع علاقه‌ی نفس از دنیا می‌شود بر جان انسان تجلی می‌کنند. د: باطن در اصلاح امور شهودی و قلبی یعنی مرتبه‌ی برینِ وجود. مثل منِ انسان که باطن تن است. ه : فکر می‌کنم با شرح نکات فوق تصور ما به حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» نیز تصحیح شود. برای تصورات درست مجردات، کتاب «ده نکته از معرفت نفس» همراه با شرح آن مفید است. موفق باشید
221

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام آیا در آیات و روایات برای ظهور حضرت مهدی(سلام الله علیه) روز خاصی از ایام هفته نقل شده است؟ (اینکه برخی میگویند ظهور در روز جمعه صورت میگیرد و عده ای ظهور را در روز شنبه میدانند،بر چه اساسی است؟) خیلی ممنون(از دست این استادا با این تحقیق دادناشون البته دور از جون شما)
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: روایات مربوط به آخرالزمان سخت تأویلی است و بیشتر به باطن امور اشاره دارد و لذا ممکن است منظور از جمعه، روز جمعه نباشد، بلکه زمانی باشد که جامع زمان‌هاست، همان‌طور که مقام انسان کامل، مقام کَوْنِ جامع است و همه‌ی مراتب هستی در آن مقام جمع است. موفق باشید
148

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام وعرض تشکر از استاد گرامی،با توجه به اینکه شما در جلسه سوم نفس شناسی به این سخن ملاصدرا اشاره کردید که « النفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء » این سوال پیش می آید که آیا شما قائل به عالم ذر نیستید بطوریکه ما قبل از اینکه به دنیا بیاییم در عالم ذر موجود بوده ایم و اساسا خداوند همه ارواح را همزمان آفریده است .دلایل عقلی و روایی عالم ذر فراوان است . لطفا این کلام ملاصدرا را بیشتر توضییح دهید یا شاید بنده مطلب شما را اشتباه درک کرده ام . این سوال برای من بسیار حیاتی و مهم است از لطف شما متشکرم یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : بحث جسمانیة‌الحدوث و روحانیة‌البقاء بودن نفس یک بحث است، بحث حقیقت اولیه‌ی انسان که همان فطرت انسانی است و ربطی به شخص خاص ندارد، بحث دیگر. موضوع اقرار اَلَسْتی مربوط به حقیقت انسان است و در علم خدا واقع شده ولی ، موضوع جسمانیة‌الحدوث‌بودنِ انسان، مربوط به شخصیت خاص انسان است. موفق باشید
15545

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: استاد من یه سوال دارم و اون اینه که چرا هر وقت پای استاد دکتر رضا داوری اردکانی میاد شما سخنان ایشان را هرچند غلط دوست دارید توجیه کنید. به عنوان نمونه در همین توافقنامه برجام رهبری آن را خسارت محض نامیدند ولی صحبت ها و نوشته های ایشون در این مورد کاملا خلاف و آشکارا ایشان نگاه دیگری داشتند ولی شما باز هم آن را توجیه کردید. استاد بنده هرگز دوست ندارم ایشان را از صحنه فکری و فرهنگی حذف شوند و هیچ وقت قصد ندارم نکات خوب و ارزشمندی که در نوشته های ایشان هست را انکار کنم اما معتقدم وقتی کسی از سیاست زدگی و ایدولوژی زدگی حرف میزنه خود به نظر و حرف خودش پای بند باشه به نظر من یه جوان انقلابی وقتی قلبش را به خامنه ای عزیز می دهد افقی را در جلوی خود می بینه که اصلا داوری ها برای او دیگر موضوعی ندارند. ببخشید اگر یک مقدار تند شدم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون دکتر داوری را یک متفکر واقعی می‌دانم، سعی بر آن است که عمقِ سخن ایشان را درک کنم و به صورت سطحی و با فضای ژورنالیستی، سخنان ایشان را تفسیر ننمایم. کجا مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» توافق‌نامه را به صورت مطلق و بدون شرط، خسارت محض دانستند؟!! موفق باشید

15276
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: می خواستم بدونم طایفه ی جن غیر از اسلام دارای چه مذاهبه دیگری هستند؟ و آیا مسلمان های آنان به گروه های شیعه و سنی تقسیم می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد اعتقاد جنّیان به دیگر ادیان اطلاعی ندارم، تنها می‌دانم که حضرت آیت اللّه حسن‌زاده فرموده بودند که یکی از جنّیان گفته است در بین جنّیان مسلمان، شیعه و سنی نداریم، بلکه همه شیعه‌اند زیرا کسانی در بین ما هنوز هستند که در واقعه‌ی غدیر حاضر بودند. موفق باشید

10968
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. استاد در روایات داریم که شخصی رفت نزد امام صادق علیه السلام و گفت دعایی از خودم اختراع کردم و.... امام فرمودند ما را به دعای تو نیاز نیست(قریب به این مضمون)٬ حال دعاهایی هست من نمی دانم اینها سندیت دارد، ندارد؟ مورد تایید هست، نیست؟ یا یکی از خودش اختراع نکرده باشد. مثلا نوشته شده شیخ بهایی گفته هرکس ۷۰ بار فلان ذکر را بگوید و حاجت نگرفت در قیامت با من مخاصمه گند. یا هرکس ۱۲۹ بار رو به قبله بگوید یالطیف دعایش مستجاب می شود. آیا اینها قابل اعتمادند؟۲. کتاب مهج الدعوات سید بن طاووس سندیت دارد؟ چرا من با اطمینان خواندم و حاجت نگرفتم؟ ۳. کتاب گوهر شب چراغ چطور؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید، ما باید تلاش کنیم سلسله سند این روایات را بشناسیم و از طرفی هر دستوری با شرایط آن نتیجه‌ی لازم را به همراه دارد. سیدبن طاووس و شیخ بهائی انسان‌های مطمئنی هستند. موفق باشید
9463

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزم: طاعات شما قبول درگاه حق. اینجانب در ماه رمضان روی این حدیث آقا رسول الله(ص) خیلی تفکر کردم که می فرمایند: چگونه باشید آنگاه که زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق گردند و شما هم امر به معروف و نهى از منکر ننمایید؟ گفتند: اى پیامبر خدا، چنین چیزى امکان دارد؟! فرمود: آرى، بدتر از این هم ممکن است، چگونه باشید آنگاه که امر به منکر و نهى از معروف کنید؟! گفتند: اى پیامبر خدا، مگر چنین چیزى می‏شود؟! فرمود: آرى، از این بدتر نیز می‏شود زمانى که معروف را منکر و منکر را معروف بپندارید؟! ( ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده - قم، چاپ: اول، 1382ش) استاد گرانقدرم، من واقعا گیج شده ام نمیدانم وظیفه ام نسبت به جامعه چیست؟ اکنون کار به جایی رسیده است که انگار من بخاطر حجابم یا بخاطر شرکت نکردنم در مجالس رقص و موسیقی باید از همه معذرت خواهی کنم! استادچرا اینگونه است؟ من میدانم عالم مردم عوض شده است و باید عالم انسان تغییر کند. اما اینقدر روزه سکوت گرفتیم که نه تنها عالم عوض نشد بلکه دیگر امر به معروف و نهی از منکر هم گویا بی فایده است. استاد گرامی ام! البته فکر نکنید این حقیر خیلی خانم مجتهده امین هستم. نه، من نیز دوران جاهلیت را گذرانده ام و مزه تلخ پوچی های دنیا را چشیده ام و در نهایت با معرفت نفس، خدای نفس خویش را شناختم. آری من از نهایت شب به طلوع فجر رسیدم و هنوز هم راهی بس دراز در پیش رو دارم. استاد مهربانم، شاید سرزنشم کنید از این سخن که میخواهم بگویم و بفرمایید تو کجا و نفحات رحمانی کجا؟ اما امسال شبهای قدر از از خداوند متعال خواستم برای رسالتم نسبت به خانواده ام و نسبت به همنوعانم یاریم دهد. آنگاه سوره ابراهیم علیه السلام در وجودم تجلی کرد، آیا وقت بت شکنی به مسلک ابراهیم خلیل برای من نرسیده است؟؟؟!!! (یا دلیل المتحیرین)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما همه وظیفه داریم هیچ‌کدام از ابعاد بت زمانه یعنی غرب را نپذیریم و به صورتی ریشه‌ای آن‌طور که رهبری عزیز جلو می‌روند با غرب و استکبار برخورد کنیم و مطمئن باشید وقتی معنای تمدن غربی به بی‌معنایی تبدیل شد بسیاری از مشکلات حل می‌شود لذا در امور فردی و امور اجتماعی با روش حکیمانه باید به غرب پرداخت. موفق باشید
8929
متن پرسش
سلام علیکم: نظر شما در رابطه با ورزشهایی مثل فوتبال و والیبال به صورت حرفه ای چیست؟ درباره ی تماشای مسابقات ورزشی چطور؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان و یا جامعه به مراتب بالاتری برسد جذبه‌ی این کارها کم‌تر می‌شود. موفق باشید
6727
متن پرسش
بسمه تعالی باعرض سلام وعرض احترام خدمت استادگرانقدر درباره سیرمطالعاتی عموماًدودیدگاه وجوددارد وهردودیدگاه همدیگررانقدمی کنند. دیدگاه اول:میگویند که سیرمطالعاتی باید به ترتیب خاصی باشد واینکه اول باید توحید بخوانیم بعد عدل بعدنبوت بعد قیامت بعد امامت بعد معرفت النفس و... (البته ممکن است که درترتیب بالا چیزهایی اضافه شود یاانکه ترتیب آن رابه هم بزنند وترتیب بالا جابه جا شود)ومهم ترین ویژگی که آنها برای این گونه سیرمی گویند این است که باید حتماٌ یک مطالب را خوب بفهمی وحلاجی کنید نقدآن ها به دیدگاه دوم این است که دیدگاه دوم درمسائل عمیق نیستند. دیدگاه دوم :سیرمطالعاتی باید متفاوت باشد یعنی درعین این که داریم اصول دین می خوانیم کنارآن انقلاب اسلامی،تاریخ و... یخوانیم ومهم ترین موضوعاتی که این گروه تاکید برآن دارندعبارتست از اصول دین،معارف دین ،انقلاب ،غرب،تاریخ وسیاسی و... واین گروه براین باورند که باید همه این مطالب راباهم بخوانیم وباهم جلوبرویم وابتداباعمق کم شروع کرده وسپس مطالب راعمیق تربخوانیم ونقداین گروه به گروه اول این است که گروه اول شاید برخی موضوعات راعمیق بخوانند ولی عموماٌتک بعدی کارمی کنند. درضمن دردوران دانشجویی به دلیل ویژگی های آن وقت محدودی برای مطالعه است . بااین مقدمه طولانی این دوسؤال مطرح می شود: 1)نظر شما درباره ی این دودیدگاه به صورت مبسوط بفرمایید. 2)سیرمطالعاتی پیشنهادی خودتان رابگوییدکه الف) یکی کوتاه مدت ودیگری بلندمدت ب)اگرصلاح میدانید ازکتب بقیه اساتید که برای این هدف مناسب است استفاده کنید .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نیاز به عرض مبسوط نیست. بنده فکر می‌کنم دیدگاه دوم بهتر است 2- در مورد سیر مطالعاتی درازمدت و کوتاه‌مدت هرکس باید به موقعیت خود نگاه کند، ولی در مورد سایر کتب بنده از یک طرف سعی کرده‌ام در عرایض خود جوهره‌ی سخنان بزرگان دین را تبیین کنم تا آن‌که آرام‌آرام افراد برسند به جایی که خودشان با اندیشه‌‌ی علمایی مثل امام و علامه طباطبایی مرتبط شوند و یا در امور سیاسی بتوانند از درون سخنان رهبری«حفظه‌اللّه» را تصدیق نمایند. موفق باشید
6091
متن پرسش
سلام علیکم الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین به ولایت امیرالمومنین والائمه علیهم السلام .استاد عزیز عید ولایت را به شما تبریک وآرزو میکنم که سالیان دراز زیر سایه ی لطف امیرالمومنین باشید.استاد مدت زیادی است که حاجتی دارم اما نمیشود ومن سخت محتاج کمک خداوند هستم اما راهی نیست چه کنم که هم صلاح باشد وهم برآورده شدن حاجت.التماس دعا به حق مولا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با خوش‌رویی و صله‌ی رحم و احترام به والدین إن‌شاءاللّه گشایش حاصل می‌شود. موفق باشید
3225
متن پرسش
ما قبول داریم که آیت‌الله منتظری، حضرت امام را آنطور که باید نشناختند و خود را کنار امام دیدند. من در این باره سؤالم فقط همین است که: ما از کجا این را فهمیده ایم؟ شما این سؤال را همانطور که فرمودید، در سؤال 2833 پاسخ داده اید، اما خودتان آن پاسخ را دوباره نگاه کنید؛ آن فرمایش شما هیچ ربطی به سؤال حقیر ندارد؛ لطفاً به جای توضیح اصل مدعایتان، این سؤال را پاسخ دهید که: ما این «خود را کنار امام دیدن» را ما از کدامیک از گزینه‌های زیر می‌فهمیم؟ الف) از عمل‌کردن به اجتهاد خودش می‌فهمیم. ب) از نشناختن زمانه و درنتیجه اجتهادهای پرت و پلا. ج) سایر موارد (لطفاً نام ببرید.)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده معتقدم باید امام را مافوق یک مجتهد دید، او حقیقتی است که می‌تواند تاریخ ما را به ساحتی ماوراء دنیای مدرن ببرد ولی امثال آقای منتظری نتوانستند ماوراء دنیای مدرن امام را بفهمند و امام را با ملاک‌های همین دنیا سنجیدند. موفق باشید
2350
متن پرسش
سلام استادعزیز.خداقوت.نظر شما درمورد پیش بینی قوم مایا در مورد اتمام حیات بر روی زمین در سال 2012 چیست و بفرمایید این پیشگویی هایی که این قوم کرده اند که تمام آن پیش گوییها نیزبر اساس گفته های دیگران به حقیقت پیوسته اند منشا آنها از کجا بوده آیا از طریق ارتباط با اجنه به این پیشگوییهای ظاهرا درست دست یافته اند لطفا بصورت مبسوط توضیح بفرمایین چراکه این سوال سوال اکثر انسانهاست.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده اطلاع دقیقی ندارم ولی می‌دانم که خداوند علومی که مربوط به جنبه‌ی انتهایی زمین است در اختیار پیامبرانش هم نگذاشته چه رسد در اختیار قوم مایاها. قرآن می‌فرماید: ای پیامبر! « یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاَّ هُو.......». درباره قیامت از تو سؤال مى‏کنند، کى فرامى‏رسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچ کس جز او(نمى‏تواند) وقت آن را آشکار سازد؛ موفق باشید
1723
متن پرسش
سلام لطفا مشکل بنده را با استاد در میان بگذارید. من شروع کردم به مطالعه کتاب «مقام لیله القدری حضرت فاطمه». اما مواجه شدم با انبوهی از گزاره های اثبات نشده که نویسنده صحت آنها را به صورت پیش فرض پذیرفته بود. لذا مطالب کتاب برایم یقین آور نیست و همواره نسبت به برداشت ها و نتیجه گیریهای استاد مشکوک هستم. مثلا: تقدم وجودی هر مخلوقی در خلقت نشانه شدت وجودی آن مخلوق است. یا: قبلیت در عالم غیب، زمانی نیست. بالشرف است. یا: آسمانها یعنی مقام ملائکه. یا: مقام عرش، مقام تجلی اسماء اعظم است. یا: بهشت دارای شجره ممنوعه، بهشت برزخی نزولی است. و... در بسیاری از موارد اصلا نمی فهمم معنی جمله چیست. چه برسد به اینکه بخواهم صحت آن را برای خودم اثبات کنم! در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» هم این مشکل در اندازه کمتری وجود داشت. در آنجا هم معارف معنوی و سطح بالا به وسیله تمثیل تبیین شده بود نه قیاس منطقی. مثلا "احاطه موجود با تجرد بیشتر بر موجود با تجرد کمتر" به وسیله تشبیه با "احاطه نفس بر بدن" تبیین شده بود. در حالیکه این صرفا یک تمثیل است و یقین آور نیست. به نظر میرسد که اگر مقدمات معارف این کتب به صورت استدلالی تبیین نشود، خوانندگان همیشه در هاله ای از شک و ابهام قرار میگیرند و این مطالب را برای خود و دیگران نمی توانند اثبات کنند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مطالعه‌ی کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت فاطمه«سلام‌الله‌علیها» نیاز به مقدماتی دارد که از جمله مطالعه‌ی مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین»است وگرنه همین‌طور که می‌فرمایید به مشکل برمی‌خورید. موفق باشید
197

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام. بنده در حال تحقیق در علم هوش مصنوعی هستم. به نظر بنده وضعیت فعلی علم موجود اصلا بار کلمه هوشمندی واقعی را بر خود نمی کشد و بیشتر یک بلوف است که اگر از داخل به عنوان یک متخصص به آن نگاه کنید متوجه می شوید این علم اصلا هوشمندی نیست. می خواستم بدانم شما در تحقیقات خود به مواردی رسیده اید که مثلا هوشمندی، تفکر و یا احساسات تنها مختص انسان است و یا خود انسان نیز می تواند آنها را بصورت مکانیکی و یا هر نوع دیگر بازسازی کند؟ 1- آیا بر طبق نظریه های هوش مصنوعی (اگر به واقع تحقق یابد) عالی ترین فعالیت های بشر مانند تفکر، درک زبان طبیعی و ... چهره مادی پیدا نمی کند؟ 2- آیا فرضیه های موجود (در صورت تحقق واقعی) مناقشه ای در برتری انسان بر دیگر مخلوقات ایجاد نمی کند؟ 3- آیا اصلا دین به بنده اجازه می دهد به دنبال بازسازی واقعی تفکر و درک زبان طبیعی توسط ماشین سال ها وقت بگذارم و منتظر تحقق نتایج مذکور به لطف الهی باشم؟ آیا اصلا خدا مژده چنین قدرتی را به انسان داده است یا این مسیر وقت تلف کردن است و بهتر است وضعیت موجود را قبول کرده و سعی در بهینه سازی داشته باشم نه دگرگونی این علم؟ 4- در صورت مثبت بودن جواب شما اگر این اتفاق محقق شود دنیای زندگی انسان در کنار ماشین هایی که به نوعی قدرت اختیار دارند چگونه خواهد بود؟ (آقای ایزاک آسیموف و چند دانشمند دیگر فرضیاتی را در این موضوع مطرح کرده اند ولی بیشتر توهم است به نظر بنده تا واقعیت) 5- مباحث مطرح شده هیچ ارتباطی با مسائل شبیه سازی بیولوژیکی ندارد چرا که آنها یک سلول را کشت می دهند و کار ما شاید بازساختن مکانیکی یا دیجیتالی مصنوعی همان یک سلول باشد ولی اگر عقیده شما اینست که ایندو راه یکی است و اصلا شاید بازسازی هوشمندی مد نظر بنده تنها از این راه می گذرد لطفا راهنمایی بفرمایید. 6- اگر جواب کلی شما مثبت است آیا سیر مطالعاتی خاصی را برای کسب فیوضات و امدادهای آسمانی در این راه توصیه می کنید یا راه همان است که برای همگان فرموده اید؟ منظور اینست که چگونه می توانم از دل قرآن و یا احادیث ایده هایی در این باب بدست آورم؟ برایتان دعا می کنم اگر ممکن است برای بنده هم دعا کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: پیشنهاد می‌کنم کتاب «ده نکته از معرفت‌ نفس» و سی‌دی شرحِ آن را مطالعه فرمایید تا تصورتان نسبت به جایگاه قوای انسان ,کامل شود و پس از آن اگر باز سؤالی هست خدمتتان هستم. موفق باشید
14851
متن پرسش
سلام علیکم: بنده در خصوص رابطه ی عقل و دل کار می کنم. دو سوال پیش آمده بود و سوال اول به جایگاه عقل در نظام معرفت دینی مخصوصا مباحث فقهی مربوط می شود. بعضی از مباحث فقهی هست که انجام آنها یا جائز نیست یا مکروه است و یا اینکه مباح است و بی تاثیر. بعضی از این اعمال به ظاهر فساد و فحشاء و یا حق الناس و ... در برندارد ولی باعث بطلان می شود. مثلا با کفش نماز خواندن باطل است، یا مثلا آب که با گرمای خورشید گرم شود مکروه است و ... با توجه به اینکه شریعت ظاهری دارد و باطنی دارد، تشریعی داریم و تکوینی داریم، بحث نفس الامر داریم و ... آیا عارفی که تسلط کامل بر علوم عقلی داشته باشد می تواند بر چرایی این اعمال برهان فلسفی صدرایی اقامه کند؟ و ظاهر شریعت را تا نفس الامر مستدل کند؟ و سوال دوم اینکه بزرگان می فرمایند که برهان و عرفان و قرآن از هم جدایی ندارند. حال اگر عارفی کوچکترین دستور سلوکی به یکی از شاگردان اش می دهد آیا آن دستور قابلیت این را دارد که توسط همان شخص عارف با مبانی حکمت متعالیه برهانی شود و بصورت یک استدلال محض فلسفی برای همان شاگرد عرضه شود؟ (البته این سوالات پیش فرض بود چون بنده تا به حال چنین چیزی ندیدم که شاگرد از استاد تقاضای برهان کند. ولی من باب مستحکم کردن بنای عقل فلسفی صدرایی در سلوک بود.) سوال سوم هم این بود که در تعبیری که بزرگان نسبت به عدم جدایی برهان و قرآن وجود دارد سوالی پیش می آید و اینکه منظور از برهان کدام عقل است؟ همین عقل فلسفی صدرایی است یا عقلی فرای از حکمت متعالیه؟ اگر بگوییم که منظور عقلی است فراتر از حکمت متعالیه باید به این معتقد شویم که خیلی از مباحث در سلوک هست که قابلیت برهان پذیری ندارد و جدایی برهان و عرفان لازم می آید، چونکه عرفان و سلوک فضای عقلی فراتر از حکمت متعالیه را می طلبد و از طرفی هم کسی بعد از ملاصدرا فضای عقلانیت را آن طور که باید و شاید تغییر نداده است لذا خیلی از مباحث در سلوک ممکن است به برهان در نیاید. آیا این قیاس و نتیجه ای که گرفتم صحیح است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بواطنِ احکام الهی بسیار عمیق‌تر از آن است که تفکر فلسفی بتواند بدان دست یابد. شاید شعور عرفانی با نگاه همه‌جانبه‌ی خود، کلّیتی از جایگاه آن احکام درک کند و حکم شریعت را تصدیق نماید. آن‌چه که منجر می‌شود گفته شود قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند، بدان‌ معنا است که هراندازه عقل، اوج بگیرد بهتر حکم خدا را تصدیق می‌کند و هر اندازه قلب، مصفّا شود، بهتر جایگاه احکام الهی را احساس می‌کند و با کوچک‌ترین عمل، بیشترین بهره را می‌گیرد. موفق باشید   

8869
متن پرسش
با سلام. بنده نوجوان 18 ساله ای هستم. دوستی دارم که خیلی نسبت به او علاقه دارم. حدود 3 سالی می شود که با هم هستیم هر روز علاقه مان به هم بیشتر میشد. مدتی که گذشت یک انحصار طلبی نسبت به او پیدا کردم. به طوری که هنگام اظهار محبت او به دیگران احساس ناراحتی پیدا می کنم و احساس می کنم مرا دوست ندارد. خیلی دلم میخواهد از او بپرسم که نسبت به من چه حسی دارد ولی نمی توانم. رفتار او کمی با من عوض شده. اخیرا به خاطر این که حس ناراحتی مرا میفهمد (ولی معمولا نمی داند از چیست) رفتارش مصنوعی شده تا من ناراحت نشوم اما این بیشتر اذیتم می کند. آیا این احساس از رذایل اخلاقی است و اگر این طور است لطفا راه حل آن را بیان کنید. ممنون می شوم در این رابطه کمکم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: در این سن قوه‌ی واهمه بر قوه‌ی عاقله غلبه دارد، باید این نوع احساس را که مورد پسند شیطان است و محل جولان او، از خود دور کنید. شاید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» جهت این امر کمک کند. موفق باشید
8638
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام و آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون در ترویج معارف دینی، در کتاب « برگزیده المیزان»، تلخیص: مصطفی شاکر - ترجمه و تدوین: علی نریمانی - نشر ذوی القربی - 1390 ص 1227 در تفسیر آیات 5 و 6 سوره الشرح، آمده است: یعنی پس براستی در دل هر ناملایمی راحتی و سهولت است. یعنی با هر دشواری نوعی سهولت است. اما پس از آن نتیجه گیری می کند که : «پس هر دو با هم تحقق پیدا نمی کنند» که جمله اخیر به ظاهر متعارض با جملات قبلی و نا مفهوم به نظر می رسد. آیا همینگونه است؟ یا توجیه دیگری دارد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: قرآن می‌فرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» یعنی در دل سختی آسانی هست، نه آن‌که بعد از ان آسانی باشد. مثل آن‌که ما در دل دفاع مقدس شکوفا شدیم و هرچه داریم از همان هشت‌سال است و نه بعد از آن که دولت سازندگی آمد و اشرافیت را آورد و اگر هم هنوز چیزی داریم از همان سختی‌ها داریم. موفق باشید
نمایش چاپی