باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم ائمه هم در مقام خود علاوه بر عصمت، کمالاتی خواهند داشت و هر صحنهای را برای خود زمینهی افزایش آن کمالات قرار میدهند، حال چه در مقابل عمر سعد باشد و چه همچون امام رضا«علیهالسلام» در مقابل مأمون عباسی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده است که ما انسانها دارای دو بُعد جسم و نفس ناطقه هستیم که تلاش میکنیم در این دنیا با بهکاربردن جسم خود نفس ناطقهی خود را به فعلیت لازم برسانیم. ولی پیامبر و امامان«علیهمالسلام» دارای سه بُعد جسم و نفس ناطقه و نور عظمت هستند. در بُعد جسمانی مثل ما غذا میخورند و میخوابند و بیدار میشوند و در بعد نفس ناطقه، عبادت میکنند و اشک و ناله دارند تا خود را همچنان با حقیقت نوریشان متحد نگه دارند. و در این رابطه هست که حضرت که باید با جسم خود با همسرشان همبستر شوند و از طریق نفس ناطقهشان امورات تولد فرزند را شکل دهند، در خلوتنشینیِ خاصی قرار میگیرند تا با اتحاد کامل با نور عظمت، تولد زهرای مرضیه«سلاماللّهعلیها» محقق شود 2- علت نشسته نمازخواندن حضرت زینب«سلاماللّهعلیها» در پشت دروازهی شام، همانطور که خودتان متوجهاید، صراحتاً معلوم نیست. باید به ظواهر موضوع حکم کرد. حتی بعضی گفتهاند بار سنگین رساندن پیام کربلا برای حضرت آنچنان سنگین بود 3- کتاب «گنجینة الأسرار» عمان سامانی نکات عرفانی ظریفی در مورد کربلا دارد. کتاب «عنصر شجاعت» آیت اللّه کمرهای نیز به ظرایف خوبی اشاره کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقام شدت و ضعفبودنِ اولیاء الهی نسبت به حقایق همیشه مقام بالایی جایگاه مقام پایینتر را درک میکند ولی آنکه در مقام پایینتر است مقام آن کسی که بالاتر است را نفی مینماید و نسبت جناب اباذر و سلمان در همین رابطه است بهخصوص که در روایت مقام اباذر را هم «منّا اهل البیت» خواندهاند. پس نمیتوان گفت مقام ناقصی است بلکه باید گفت در ذیل مقامات عالیهی اهلالبیت قرار دارد منتها نه در حدّ سلمان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عزّت نفس در آموزههای دینی به آن معنا است که ارزش انسان بالاتر از آن است که بنده غیر از خدا باشد و خود را در مقابل خلق خدا جهت جلب منافع مادی تحقیر کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جلسات شرح تفسیر سورهی حمد حضرت امام خمینی به طور مفصل عرض شد در عرفان باید انسان موضوعات را و اشارات را احساس کند و بدان نظر نماید نه آنکه فکر کند و سؤال نماید. به همین جهت میفرمایند با سؤالکردن انسان در همان علم حصولی قبلیاش متوقف میشود و در همین رابطه حضرت خضر«علیهالسلام» نیز به حضرت موسی«علیهالسلام» میفرمایند: «فَإِنِ اتَّبَعْتَني فَلا تَسْئَلْني عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً» اگر بخواهی در این مسیر همراه من باشی باید ابداً سؤال نکنی – حتی مواظب باشی در ذهن تو نیز سؤال خانه نکند – تا آنکه خودم متذکر آن چیزی شوم که تو باید با آن مرتبط شوی یعنی حتی در آن مورد هم حضرت خضر نمیخواهند حضرت موسی را در موطن علمِ حصولی جوابگو باشند. آری! اینجا است که باید گفت:
چون گهر در بحر گويد بحر كو |
وآن خيالِ چون صدف ديوار او |
|
گفتن آن كو، حجابش مىشود |
ابرِ تابِ آفتابش مىشود |
موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت آن بزرگواران در قرارگرفتن در ذیل نور رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» در عین شدت و ضعف، نه آنکه یکی در ذیل نور حضرت باشد و دیگری نباشد! مثل نور بیرنگِ شدید و ضعیف که هر دو بیرنگاند و اینکه حضرت آنها را از جنس خود میدانند، نه به معنای آن است که آنها در عرض رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» باشند. موفق باشید