بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12166
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: اولاً تشکر از جواب سؤال قبلی؛ چند سؤال از خدمت جنابعالی دارم: 1- بهترین و نزدیک‌ترین راه تطهیر قوه‌ی خیال؟ ٢- این‌که در نماز وتر ٧ بار می‌گوییم: «هذا مقام العائذ بک من النار» معنی جمله را می‌دانم، ولی مفهوم آن‌را متوجه نمی‌شوم. لطفاً توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی بنا را بر این گذاشتید که اگر خطوراتی آمد وقتی متوجه آن خطورات شدید آن را دنبال نکنید. اگر در منظر خود حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه«علیهم‌السلام» را که عین طهارت و عصمت‌اند قرار دهید، ادامه‌ی راه را برای خود ممکن کرده‌اید. کتاب چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی در این مورد کمک می کند. 2- در آن ذکر متوجه‌اید باطن دنیا آتش است و چون صبح شود و وارد زندگی دنیایی شوید امکان سقوط در امور دنیایی برایتان هست و در نیمه شب با توجه به این خطر به حضرت حق اظهار می‌دارید: پروردگارا! در این موقعیت که در محضرت ایستاده‌ام، موقعیتی است که آمده‌ام به تو پناه ببرم از گرفتارشدن در آتش دنیا. و این امر موجب می‌شود با نور الهی وارد زندگی شوید و هرلحظه متذکر باشید حرص دنیا و خودخواهی شما را نبلعد. موفق باشید  

7874
متن پرسش
با سلام. اینجانب علاقه مند به شعر و شاعری میباشم و در نظر دارم در کنار مطالعه کتابهای دینی و مذهبی بصیرت زا از کتابهای معتبر تفسیر اشعار شاعران نامی استفاده کنم. کتابهایی مثل حافظ نامه از استاد خرمشاهی به نظرم مفید میباشد. حال به نظر استاد محترم آیا وقت گذاشتن بر این کتابها میتواند علاوه بر مطالعه اشعار در افزایش بصیرت اینجانب تاثیر گذار باشد؟ اگر مناسب است چند ساعت در روز مناسب اختصاص به این کار باشد .
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: کار خوبی است و حافظ و مثنوی و سنائی و عطار به انسان بصیرت توحیدی می‌دهند ولی حافظ‌نامه‌ی آقای خرمشاهی خیلی نتوانسته است حافظ را نشان دهد هرچند شرح در خور دیگری هم از حافظ نیست که بخواهم معرفی کنم. موفق باشید
6205

کار فرهنگیبازدید:

متن پرسش
سلام . بنده کوچک‌ترین شاگردتونم که فعلا ساکن شهرکوچکی هستم که توی اون هیچ کار فرهنگی و معرفتی جدی انجام نمیشه .خود من تا مبحث معاد شما رو تا جلسه حدود20 کار کرده ام و تفسیرهای سوره‌های اعراف و زمر را در جلسه بودم . الان به من پیشنهاد شده که برم واسه‌ی خانم‌های خانه دار تفسیر قرآن بگم . از اونجایی که کارشناسی مهندسی دارم و واسه کنکور ارشد علوم قران می‌خوندم قصد نداشتم فعلا کار فرهنگی کنم . ولی الان که طلبیده شدم حس می‌کنم نرفتنم کم‌گذاشتن واسه‌ی اسلام و انقلاب میشه و این جفاست . با این حال ازتون سوال دارم کسی با مطالعات و رشد روحی کم من شایسته‌ی چنین جایگاهی هست که تفسیر قران بگه ؟ اگه موافقید، میشه نظرتون رو نسبت به شروع با کدوم سوره مطرح کنید؟ و اینکه از چه منبعی استفاده کنم بهتره ؟ ‌المیزان و یا منبع دیگری ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما به مخاطبانتون بفرمایید که ادعایی ندارید و می‌روید تفاسیر را نگاه می‌کنید و می‌ایید شرح می‌دهید. شاید از سوره‌ی قیامت شروع کنید و در دل آن مباحث ده نکته معرفت نفس هم برایشان مطرح کنید خوب باشد و آرام‌آرام سوره‌ی عنکبوت و سوره‌ی روم را مطرح کنید. نظرتان به المیزان باشد ولی از تفسیر نمونه هم استفاده کنید. موفق باشید
3879
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت قلبی استاد گرامی ، برای شروع سیر مطالعاتی (به صورت دقیق و عمیق) کتب وآثار شما (از برهان صدیقین ،حرکت جوهری ،معاد،تا سلوک دینی و..) با توجه به این که پایه ششم حوزه هستم آیا نیاز به کتابی، به عنوان مقدمه ی سیر ،وجود دارد(مثل بدایه الحکمه و نهایه یا کتب معرفتی مثل کتب شهید مطهری و غیره..) ممنون از لطف بی انتهایتان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای سیری که در سایت هست نیاز به مقدمه ندارد ولی به عنوان طلبه ضرورت دارد که هروقت فرصت شد کتاب بدایه و نهایه را حتماً مطالعه کنید و از کتاب‌های شهید مطهری در هیچ زمانی فاصله نگیرید بنده دلایل خود را در جزوات «مطهریِ فردای تاریخ ما» عرض کرده‌ام. موفق باشید
3370
متن پرسش
سلام علیکم... بنده ی خوب خدا دیده ای که دلی دلسوزی که می ببیند دیگران در چه حالی و در چه راهی از وهم و خیالات هستند و چگونه او دارد می سوزد ولی می داند که راه به جایی نیست و انگار که غرق در عبادات بی ثمر خود حتی در بصیرتی کوچک دلخوش کرده اند... نگویید کسی دارد می گوید چشمش را به روی همه چیز بسته است کسی به من می گفت مگر می شود یک جمعی و ملتی به سمت حق بیایند و همه ی مناسبات خود را خدایی کنند راستی من که در خانواده ی خود مانده ام، در کارهای بی ثمرشان در رفتارها و کارهایشان که ناگر نه انگار که هیچ صفایی و نشاطی دینی و قلبی نیست در خانواده، با اینکه مذهبی هستند و یا در کارهای فرهنگی که هزاران نوع تفکر هستند،و دلشان می خواهد که با این سطح از نگاه خود به دین کمک کار انقلاب رهبری باشند و دست به کارهایی پزحمت و هزینه می زنند به همراه بی نتیجگی و بیثمری آنها و..... استاد خوبم..! اینها را می دانم که می دانید ولی به من بگویید آیا از غم دلسوزی دین دز این زمانه در جامعه باید جان داد و یا باید بی خیال بود در جایی نشست که این کار من نیست... معرفتی قلبی و راهی عملی نشانم دهید... تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: معرفت نفس شروع خوبی است. موفق باشید
2028

تفکربازدید:

متن پرسش
با سلام من از جناب عالی شنیدم که فرمودید :«من پیشرفتم را مدیون کسانی هستم که مرا به فکر کردن واداشتند» میخواستم بپرسم فکر کردن یعنی چه ؟ چه مقدماتی دارد؟ چگونه وارد عالم تفکرو تعقل باید شد؟ من نیز دوست دارم با راهنمایی شما مسیر شما را ادامه دهم . باتشکر اگر مرا به تفصیل راهنمایی نمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به جای تقلید از تفکر بقیه و با تکرار سخن بقیه در برخورد با هر سخنی با ملاک‌های عقلی و قرآنی و روایی مطالب را بسنجیم و از طرف دیگر با افرادی مأنوس باشیم که اندیشه‌ی ما را مخاطب قرار می‌دهند و همواره با عقل ما سخن می‌گویند. موفق باشید
365

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما. همان طور که می دانیم حضرت امام حسن مجتبی (ع) و امام جواد الائمه (ع) با توطئه همسرانشان به شهادت رسیدند. لطفا بفرمایید که شبهه ای که می گوید این امامان در انتخاب همسر نعوذ بالله اشتباه داشته اند و معصوم نیستند را چگونه پاسخ می گوییم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام موضوع علم امام از موضوعات مهم کلامی است که در آن‌جا جایگاه علم امام روشن می‌شود و این‌که آیا از آن علم باید در این امور هم استفاده کرد و یا علم به سلسله علل است تا روند عالم را بشناسند و در هدایت انسان‌ها استفاده کنند. در این رابطه نوشته‌ای را که قبلاً در رابطه‌ با این‌که چرا علی«علیه‌السلام» با این‌که می‌دانستند شب نوزدهم ماه رمضان ضربت می‌خورند به مسجد رفتند را خدمتتان عرض می‌کنم، إن‌شاءالله جوابتان را می‌توانید در آن در آورید. سئوال: اگر پیامبر وامامان (علیهم‌السلام) علم غیب داشتند ، چرا رفتارشان آنچنان عادی است که گویا هیچ اطلاعی از غیب ندارند ؟ آیا اگر واقعاً علم غیب داشتند نباید خودشان را در معرض هلاکت قرار نمی‌دادند . جواب: اولاً : قرار نیست امامان از علم غیبی که خداوند در اختیار آنها گذارده تا بشریت را هدایت کنند ، در زندگی عادی و به نفع شخصی خود استفاده کنند و نظام زندگی را از مجاری عادی خارج کنند . به همین جهت با اینکه منافقین را می‌شناختند با آنها با حفظ ظاهر برخورد می‌کردند و یا در قضاوت هرگز از علم غیب استفاده نمی‌کردند . ثانیاً: علم غیب ، مسیر حوادث را تغییر نمی‌دهد بلکه علم به مسیر حوادث است از طریقی که واقع می‌شود . یعنی امام علم دارد که فلان حادثه با چه عللی حادث می‌شود ، در واقع علم غیب ، علم به سلسله زنجیره‌ای علل است که اراده خود فرد یکی از اجزاء این سلسله است و علم به سلسله و زنجیرة علل ، سلسله و زنجیره را تغییر نمی‌دهد ، یعنی امام پی‌‌‌می‌برد که فلان حادثه به طور حتم در فلان زمان واقع می‌شود . یعنی علم به غیب ، علم است به آنچه پیش خواهد آمد و این علم، مسیر حوادث را تغییر نمی‌دهد و تکلیفی هم نمی‌آورد تا امام تلاش برای تغییر واقعه کند ، زیرا که علم به نظام تکوینی و غیبی عالَم است ، می‌بیند که این فرد به خاطر اعمالش طبق نظام تکوین سرنوشتش چنین می‌شود . ثالثاً: علم امام ، علم است به آنچه در لوح محفوظ هست و حتمی‌الوقوع است و لذا آنچه حتمی‌الوقوع است تکلیف به آن تعلق نمی‌گیرد. و امری را انسان در موردش تلاش می‌کند که امکان شدن و نشدن دارد ، پس علم امام ربطی به تکالیف خاصه او ندارد . رابعاً: چون امام به مقام رضا به قضای الهی رسیده ، اصلاً دوست دارد آنچه را خدا اراده کرده است واقع شود . لذا چون در قضای الهی رانده شده که مثلاً علی(علیه‌السلام) به دست ابن‌ملجم شهید شود ، امام اصلاً جز این مطلب را طلب نمی‌کند ، و این غیر از آن است که انسان در شرایط عادی باید از مهلکه خود را رها کند ، چون این مهلکه‌ها را در نظام عالم تکلیف، برای او ایجاد می‌کنند و او هم باید با اراده و اختیار خود در مقابل آنها تلاش کند. برعکس، آن حقایق غیبی را برای امام از طریق علم غیب می‌نمایانند و خبر از نظام حتمی و قضای رانده شده به او می‌دهند تا در هدایت مردم به حقایق آگاهی داشته باشد و هدایتش همه جانبه باشد، نه اینکه این علوم غیبی برای او تکلیف و موضع‌گیری شخصی در برداشته باشد
221

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام آیا در آیات و روایات برای ظهور حضرت مهدی(سلام الله علیه) روز خاصی از ایام هفته نقل شده است؟ (اینکه برخی میگویند ظهور در روز جمعه صورت میگیرد و عده ای ظهور را در روز شنبه میدانند،بر چه اساسی است؟) خیلی ممنون(از دست این استادا با این تحقیق دادناشون البته دور از جون شما)
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: روایات مربوط به آخرالزمان سخت تأویلی است و بیشتر به باطن امور اشاره دارد و لذا ممکن است منظور از جمعه، روز جمعه نباشد، بلکه زمانی باشد که جامع زمان‌هاست، همان‌طور که مقام انسان کامل، مقام کَوْنِ جامع است و همه‌ی مراتب هستی در آن مقام جمع است. موفق باشید
19368
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: آیا نتیجه انتخابات امسال یعنی برای سالها انقلاب در محاق. تحلیل خود را از چرایی این واقعه و پیامدهای آن بفرمائید؟ با تشکر و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی شب گذشته در همین رابطه مطرح شده است که جهت اطلاع به آدرس: http://lobolmizan.ir/sound/1173#5090 (فایل شماره 19 با عنوان «ضعف ایمان و پذیرش داوری جهان استکبار») که در سایت، بخش جلسات هفتگی، قسمت صوت جلسات هفتگی، بخش سوره نساء، فایل شماره 19 قرار گرفته است، رجوع فرمایید. در ضمن در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره‌ی 19384 به آدرس http://lobolmizan.ir/quest/19384 رجوع فرمایید موفق باشید.

15545

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: استاد من یه سوال دارم و اون اینه که چرا هر وقت پای استاد دکتر رضا داوری اردکانی میاد شما سخنان ایشان را هرچند غلط دوست دارید توجیه کنید. به عنوان نمونه در همین توافقنامه برجام رهبری آن را خسارت محض نامیدند ولی صحبت ها و نوشته های ایشون در این مورد کاملا خلاف و آشکارا ایشان نگاه دیگری داشتند ولی شما باز هم آن را توجیه کردید. استاد بنده هرگز دوست ندارم ایشان را از صحنه فکری و فرهنگی حذف شوند و هیچ وقت قصد ندارم نکات خوب و ارزشمندی که در نوشته های ایشان هست را انکار کنم اما معتقدم وقتی کسی از سیاست زدگی و ایدولوژی زدگی حرف میزنه خود به نظر و حرف خودش پای بند باشه به نظر من یه جوان انقلابی وقتی قلبش را به خامنه ای عزیز می دهد افقی را در جلوی خود می بینه که اصلا داوری ها برای او دیگر موضوعی ندارند. ببخشید اگر یک مقدار تند شدم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون دکتر داوری را یک متفکر واقعی می‌دانم، سعی بر آن است که عمقِ سخن ایشان را درک کنم و به صورت سطحی و با فضای ژورنالیستی، سخنان ایشان را تفسیر ننمایم. کجا مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» توافق‌نامه را به صورت مطلق و بدون شرط، خسارت محض دانستند؟!! موفق باشید

14851
متن پرسش
سلام علیکم: بنده در خصوص رابطه ی عقل و دل کار می کنم. دو سوال پیش آمده بود و سوال اول به جایگاه عقل در نظام معرفت دینی مخصوصا مباحث فقهی مربوط می شود. بعضی از مباحث فقهی هست که انجام آنها یا جائز نیست یا مکروه است و یا اینکه مباح است و بی تاثیر. بعضی از این اعمال به ظاهر فساد و فحشاء و یا حق الناس و ... در برندارد ولی باعث بطلان می شود. مثلا با کفش نماز خواندن باطل است، یا مثلا آب که با گرمای خورشید گرم شود مکروه است و ... با توجه به اینکه شریعت ظاهری دارد و باطنی دارد، تشریعی داریم و تکوینی داریم، بحث نفس الامر داریم و ... آیا عارفی که تسلط کامل بر علوم عقلی داشته باشد می تواند بر چرایی این اعمال برهان فلسفی صدرایی اقامه کند؟ و ظاهر شریعت را تا نفس الامر مستدل کند؟ و سوال دوم اینکه بزرگان می فرمایند که برهان و عرفان و قرآن از هم جدایی ندارند. حال اگر عارفی کوچکترین دستور سلوکی به یکی از شاگردان اش می دهد آیا آن دستور قابلیت این را دارد که توسط همان شخص عارف با مبانی حکمت متعالیه برهانی شود و بصورت یک استدلال محض فلسفی برای همان شاگرد عرضه شود؟ (البته این سوالات پیش فرض بود چون بنده تا به حال چنین چیزی ندیدم که شاگرد از استاد تقاضای برهان کند. ولی من باب مستحکم کردن بنای عقل فلسفی صدرایی در سلوک بود.) سوال سوم هم این بود که در تعبیری که بزرگان نسبت به عدم جدایی برهان و قرآن وجود دارد سوالی پیش می آید و اینکه منظور از برهان کدام عقل است؟ همین عقل فلسفی صدرایی است یا عقلی فرای از حکمت متعالیه؟ اگر بگوییم که منظور عقلی است فراتر از حکمت متعالیه باید به این معتقد شویم که خیلی از مباحث در سلوک هست که قابلیت برهان پذیری ندارد و جدایی برهان و عرفان لازم می آید، چونکه عرفان و سلوک فضای عقلی فراتر از حکمت متعالیه را می طلبد و از طرفی هم کسی بعد از ملاصدرا فضای عقلانیت را آن طور که باید و شاید تغییر نداده است لذا خیلی از مباحث در سلوک ممکن است به برهان در نیاید. آیا این قیاس و نتیجه ای که گرفتم صحیح است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بواطنِ احکام الهی بسیار عمیق‌تر از آن است که تفکر فلسفی بتواند بدان دست یابد. شاید شعور عرفانی با نگاه همه‌جانبه‌ی خود، کلّیتی از جایگاه آن احکام درک کند و حکم شریعت را تصدیق نماید. آن‌چه که منجر می‌شود گفته شود قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند، بدان‌ معنا است که هراندازه عقل، اوج بگیرد بهتر حکم خدا را تصدیق می‌کند و هر اندازه قلب، مصفّا شود، بهتر جایگاه احکام الهی را احساس می‌کند و با کوچک‌ترین عمل، بیشترین بهره را می‌گیرد. موفق باشید   

13418
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و آرزوی توفیق شما: می خواستم بپرسم با وجود اهمیت لباس روحانیت که در پاسخ های شما به این موضوع اشاره شده چرا شما لباس روحانیت نمی پوشید؟! استاد بنده در مورد ملبس شدن خیلی مشورت گرفتم و این مشورت ها هم با اشخاص بزرگی بوده امثال آیت الله جوادی ولی متاسفانه حالت بدی دارم حقیقتا مردد هستم بین پوشیدن و نپوشیدن و در بزرخی دردناک به سر می برم. لازم به ذکر است که حدود یک سال است که به طور موقت ملبس شدم ولی دایما نمی پوشم چون گاهی اوقات به این نتیجه می رسم که باید ملبس بشم و گاهی اوقات به این نتیجه می رسم که فعلا نباید دایما بپوشم. حقیقتا مانده ام که کدام طرف رضایت الهی است و کدام طرف نفس. حدود یک سال هم هست در این زمینه تفکرات طولانی و مطالعات بسیاری و مشورت زیاد داشته ام ولی به نتیجه نرسیدم. خواهشمندم کمکم کنید و چیزی بگویید تا قلبم آرام بشه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده مطالعات فقهی لازم را جهت معمم‌شدن ندارم و همان‌طور که در جواب‌های قبل عرض شد؛ روی‌همرفته طلبه باید بعد از رسائل و مکاسب، معمم شود. حال اگر دائم نمی‌تواند، بحث دیگری است. بالاخره اگر در ملبس‌شدن، نفس امّاره هم در میان است باید به نفس اماره بی‌محلی کرد، نه آن‌که از ملبس‌شدن کوتاه بیاییم. موفق باشید

12104
متن پرسش
سئوال اعتقادی: با سلام: خواهش و التماس می کنم حتما بطور کامل جوابم را بدهید. از طرفی ادعا داریم قرآن مخزن اسرار الهی و اقیانوس علوم و اسرار و حاوی هر آنچه سعادت بشر در آن است می باشد و هیچ منبع و سندی معتبرتر و جامعتر از آن نیست، ولی سئوال اینجاست که از طرف دیگر اعتقاد داریم 14 معصوم قرآن ناطق اند، وصل به خزائن علم الهی اند و حامل علم غیب اند و به اذن خداوند دانشمندترین دانشمندانند و از طرفی برخی ایشان باقر العلوم بودند و برخی دیگر دانشمند پرور (امام صادق و رضا و جواد علیهما سلام) پس چرا برخی یا حتی فقط یکی از این اسرار و علوم توسط ایشان ابراز نشده تا آنرا سند محکمی کنیم برای اعجاز قرآن و بزرگی امامانمان؟ با توجه به اینکه یکی از ایشان هنوز زنده است و می تواند به امر خدا ارتباط داشته باشد. می دانم می خواهید بگویید قرآن کتاب فیزیک و شیمی و نجوم نیست پس ادعا نکنیم (لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین. ببخشید آیه را درست بلد نیستم و پوزش می طلبم اشتباه نوشتم) می دانم می خواهید بگویید بشر ظرفیت ابراز این علوم را نداشته اند. اکنون چه؟؟؟ دانشمندان و اندیشمندان بزرگ بشر هستند و امام عصر زنده و حاضر در ثانی در زمان امام صادق که دانشمندان بزرگ بوده اند. ببینید آیا حق ندارم این را بدانم چرا با وجود معجزه بزرگ پیامبر (ص) و وجود چهارده قرآن ناطق یکی از این حقایق و اسرار برملا نشده است؟؟؟؟ اگر شده است دقیقاً اشاره کنید و آدرس دهید و بگویید چرا آن را برای اثبات حقانیت قرآن و امامان برملا نکرده اید؟؟؟ اساتید عزیز به پروردگار بزرگ سوگند هدفم از این سئوال رفع شبهه ای است که دیوانه ام کرده و مرا به شک انداخته و پاسخ شما می تواند یک مسلمان (بلکه هزاران نفر دیگر که با این شبهه آلوده شده اند) را نجات دهد. از محضر استادان عذر می خواهم ولی چون بسرم آمده ناچارم خودم قبلاً آنرا بگویم در پاسخ این سئوال بسیاری سایت ها و افراد اینگونه شروع می کنند و جالب اینکه با این شروع تا به آخر بیراهه رفته و نهایتاً پاسخ نم یدهند: «1 - تا منظور شما از علم و علوم چه باشد در قرآن علوم بسیاری... 2 – قرآن کتاب انسان سازی و هدایت است و... 3 – ظرف عقل ما نسبت به عظمت قرآن خیلی کوچک است و گنجایش ... 4 – اسرار و علوم قرآن بصورت نهفته و نیاز به تحقیق و تفحص داشته و تا وقتی بشر لیاقت فهم و درک آنها را نداشته باشد ... 5 - چرا می گویید اسرار قرآن توسط معصومین گفته نشده مگر توحید مفضل... یا جلسات مناظره امام با دانشمند هندی ... و یا جلسات امام جواد کودک با علماء ... غیر از روشن کردن اسرار و علوم قرآنی است و.....». استاد عزیز اگرچه همه پاسخهای بالا در خور توجه است ولی در پاسخ به سئوال من، توجیهی بیش نیست. خواهشاً و لطفا التماس این حقیر را پاسخ دهید و بدون حاشیه و توضیح واضحات رک و پوست کنده دقیقاً آن اسرار و علومی که توسط امامان بیان شده و یا غیر امامان و معصومین از روی آیات قرآن کشف کرده و به بشریت اعلام کرده اند را دقیقاً شرح دهید. استاد عزیز می دانم که چنین چیزی نیست چون اگر بود در سئوال از ده مرکز پاسخگویی و اساتید بزرگی چون انصاریان و ... حتما به آن اشاره می کردند پس اگر اینگونه است آیا بهتر نیست ادعای خود از قرآن و امامان را به گونه ای دیگر بیان کنیم. خلاصه سئوال: اگر مدعی هستیم در قرآن اسرار و علوم از ازل تا ابد هستی وجود دارد و از طرف دیگر مدعی هستیم امامان و معصومین قرآن ناطق اند و علم الهی دارند و متصل به خزانه علم خداوند هستند و با توجه به حی و حاضر و زنده بودن یکی از ایشان چرا بخش کوچکی از این اسرار و علوم را برای اثبات حقانیت قرآن و وجود مبارک خودشان آشکار نکرده اند؟؟؟ اگر شده است لطفاً دقیقاً آنرا بیان فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم منظورتان از اسراری که باید ائمه«علیهم‌السلام» از قرآن به ما برسانند اخبار غیبی نیست، زیرا تاریخ گواه است که آن‌ها خبرهایی از آینده داده‌اند که بعداً عیناً محقق شده و مرحوم شیخ عباس قمی نمونه‌هایی از آن‌ها را در کتاب «منتهی‌الآمال» برای هر امامی آورده‌اند. پس منظورتان از اسرار. قواعد کلی است که بتوانیم در فضای آن قواعد در راه جلو برویم و نه قواعد تجربی که با تماس با طبیعت به‌دست می‌آوریم. به عنوان مثال حضرت فرمودند: از هشام بن سالم آمده است كه؛ خَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ لِي أَ تَنْعَتُ اللَّهَ؟ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ هَاتِ. فَقُلْتُ: هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ. قَالَ: هَذِهِ صِفَةٌ يَشْتَرِكُ فِيهَا الْمَخْلُوقُونَ. قُلْتُ: فَكَيْفَ نَنْعَتُهُ؟ فَقَالَ هُوَ نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِيهِ، وَ حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ، وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِيهِ، وَ حَقٌّ لَا بَاطِلَ فِيهِ، فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ أَنَا أَعْلَمُ النَّاسِ بِالتَّوْحِيدِ.[1]   در محضر حضرت صادق (ع) وارد شدم، از من پرسيدند آيا مى‏توانى خدا را وصف كنى؟ عرض كردم بلى، فرمودند: وصف كن، گفتم: او سميع است و بصير. فرمودند: اين‏كه صفتى است مشترك بين خدا و مخلوقات او. عرض كردم چگونه او را وصف كنم؟ فرمودند: او نورى است كه ظلمتى در او نيست و حياتى است كه مرگى در او نيست و علمى است كه جهلى در او نيست. هشام‏بن‏سالم مى‏گويد در حالى از محضر آن حضرت خارج شدم كه عالم‏ترين مردم به توحيد بودم.

حضرت مى‏فرمايند؛ بگو او نور است، يا بگو او حيات است، نه اين كه او چيزى است كه حيات دارد و معنى توجه به ذات همين است كه قلب متوجه «عين حيات» و «عين علم» و «عين نور» شود و از اين طريق مصداق نور و علم و حيات را شهود كند. ملاحظه می‌فرمایید که امام چگونه ذهن طرف مقابل را متوجه حقیقتی کردند که با تعمق در قرآن به‌دست می‌آید. زیرا قرآن می‌فرماید: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ» خداوند مثل هیچ‌چیزی نیست و حضرت معنای آن را نشان دادند. بنابراین ما باید متوجه باشیم جایگاه ائمه‌ی اطهار«علیهم‌السلام» در ارائه‌ی اسرار قرآن از همان سنخ قرآن باید باشد و راز زندگی متعالی را به ما گوشزد کنند تا مثل وهاّبی‌های سعودی به اسم قرآن کارمان به بیراهه کشیده نشود. موفق باشید  

 


[1] ( 1)-« بحارالانوار»، ج 4، ص 70-« توحيد صدوق»، ص 137.

11135
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با اشکالی که آن کاربر محترم در سؤال 11120 به بنده گرفتند که چرا به شما عرض کرده‌ام اگر سؤال‌هایی را که فرموده‌اید نمی‌دانم، جواب دهید خدا برایتان یک نوشابه باز می‌کند؛ و ایشان این عرایض بنده را حمل بر بی‌ادبی دانسته‌اند. چشم استغفار می کنم و نمی گویم نوشابه. اگر هم استاد رنجیده از استاد هم عذر خواهی می کنم و قول می دهم حالاحالاها دیگر مزاحم استاد و سایت و شما نشوم برای همیشه نه اما برای مدتی طولانی خدا حافظ.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول مولوی: «گر به هر زخمی تو رنجیده شوی / پس کجا بی‌صیقل آئینه شوی؟!» گیرم که آن کاربر عزیز از این واژه خوششان نیامد. بالاخره ما در دنیایی زندگی می‌کنیم با سلیقه‌های مختلف، اگر به این زودی قهر کنیم و به دنبال نازکش باشیم که چیزی نمی‌گذرد همه با هم قهر می‌شویم. موفق باشید
10473
متن پرسش
بسم الله با سلام خدمت استاد گرامی: امام خامنه ای در طول چند سال گذشته چندین بار بحث فرآیند تکامل انقلاب اسلامی که منجر به تمدن بین المللی اسلامی می شود را مطرح فرموده اند. از محضر جنابعالی درخواست دارم این فرآیند رو به نحو مبسوط (در قالب سخنرانی و یا هرطور که صلاح می دانید) تشریح بفرمایید. بنده مباحث تمدن اسلامی حضرتعالی را خیلی مطالعه کرده ام و بسیار بهره بردم. اما به نظرم رسید طرح موضوع تمدن اسلامی در قالب فرآیند مطروحه توسط امام خامنه ای افق و مسیر تحقق تمدن اسلامی و بلکه رویکرد کلیه فعالیت های جوانان دغدغه مند را روشن تر خواهد کرد. به نظر حقیر باید به این فرآیند اصالت داده شود. تاریخ برخی از سخنرانی های مربوطه امام خامنه ای: 12/9/1379 21/9/1380 8/6/1384 24/7/1390
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابی تحت عنوان امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه در دست چاپ دارم که فکر می‌کنم بر اساس جواب به همین نیاز تنظیم شده، إن‌شاءاللّه مفید افتد. موفق باشید
10196
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد طاهرزاده: به خدمت حضرت عالی می رسانم بنده و تنی چند از دوستان در دانشگاه فرهنگیان سمنان اقدام به تشکیل کانونی با عنوان «کانون فرهنگ، تمدن و انقلاب اسلامی» نموده ایم. این کانون قرار است در حوزه های مختلفی فعالیت کند و عمده فعالیت این کانون به این صورت است که حلقه های معرفتی تشکیل شده و طبق قراری که از هفته ی قبل بین اعضای حلقه گذاشته می شود تعدادی از صفحات کتاب خوانده شده و سپس در حلقه ها مباحثه می شود. مباحث این کانون به صورت سیر مطالعاتی صورت می گیرد که بر اساس کتب حضرت عالی است. مقدمه ی آموزشی این کانون سیر 3 کتاب گزینش تکنولوژی از دریچه ی بینش توحیدی، «علل تزلزل تمدن غرب» و «فرهنگ مدرنیته و توهم» می باشد. اگر حضرت استاد ما را راهنمایی کنند و یا اوامری برای بهتر شدن این کانون داشته باشند ما کمال تشکر را از حضرت عالی داریم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شروع خوبی است؛ إن‌شاءاللّه با مطالعه‌ی این سه کتاب، افقی از حقیقت در مقابل شما گشوده شود تا معنای انتظار حاکمیت حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در شما ظهور کند و خود را با ارتباط با ملکوت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آماده‌ی ظهور وجود مقدس مولایمان حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» بنمایید که این عالی‌ترین تعلق در این دنیا است و مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» فرمودند: « قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُه‏» ارزش هرکس به آن چیزی است که آن را نیک می‌داند. آیا نیک‌دانستن ظهور انسان کامل در این عالم بهترین ارزش ممکنه نیست؟ موفق باشید
6711

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.حضرت استاد بنده 2باراین سوال را پرسیدم ودر بار اول چیزی دریافت نکردم ودر بار دوم پرسش جواب زیر که گفته شد قبلا جواب داده شده.اما در بخش پرسش وپاسخ ها که نیست وبنده هم جوابی در ایمیل دریافت نکرده ام لطفا اگر جواب داده شده شماره پرسش وجواب را ارسال کنید واگر نه زحمت پاسخ دادن به گردن شما می افتد.یاعلی سلام.حضرت استاد رهبر انقلاب در تاریخ 23بهمن 91 باجمعی از اعضای هیئت مؤسس و هیئت مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی دیدار کردند وبه تاکید وترویج وقابل فهم کردن متون فلسفی برای همگان کردند ولی درآخر صحبت هایشان درباره ی عرفان نظری این گونه ابراز داشتندکه:بنده هیچ دشمنی و مخالفتی با عرفان نظری ندارم. گفته می‌شود: «الانسان عدوّ لما جهله». بنده هیچ ورودی در عرفان نظری ندارم، اما هیچ عداوتی هم ندارم؛ ... از آنجا که به گفته خودشان حضرت امام خمینی بیشتر از این که در فلسفه داخل شده باشند در عرفان وارد شده اند ومنش عرفان نظری دارند. حال سوال اینجاست که به چه گونه حضرت آقا می توانند سلوک فکری ذیل شخصیت امام که به گفته خودشان عمده آن عرفان می باشد انجام دهند ومتعاقبا تمدنی را بر مبنای تفکر حضرت امام مد نظر داشته باشند؟؟ ممنون جواب استاد: باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً این سؤال جواب داده شده. موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در آن جواب عرض کردم تصور بنده از آن جمله‌ی رهبری آن بود که ایشان نمی‌خواهند به عنوان کسی شناخته شوند که مقابل مخالفان محی‌الدین عربی هستند وگرنه نوع تعبیراتی که از ملاصدرا دارند نشان می‌دهند که عرفان نظری را درک کرده‌اند. موفق باشید
6440
متن پرسش
باسلام الف)شخصی سوره عبس را اینگونه معنا میکرد که عتاب در سوره عبس نسبت به پیامبر از آن جهت است که ایشان میخواستند نسبت به هدایت آن شخصی که از آمدن نابینا نزد پیامبر روی ترش کرده بود،اصرار کنند و در نتیجه نسبت به هدایت نابینا کوتاهی میشد،از اینجهت نسبت به دفع این موضع پیامبر سوره نازل شده است.اگر این مطلب صحیح است،به عصمت پیامبر خدشه وارد نمیشود؟ب)منظور از این عبارت چیست؟لست علیهم بمصیطر الا من تولی و کفرگویا علامه آیه را چنین معنا کرده اند که تو تنها بر کسانی چیره هستی که اعراض کردهد و کفر ورزیدند.نظر شما چیست؟با سپاس فراوان از محضر استاد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: الف- روایات شیعه و سنی اذعان دارند که آن شخص مردی از قریش بوده که منظور عثمان است که ناراحت شد حالا که ابن ام مکتوم آمد کار خراب شد و سران قریش که آمده بودند با رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مذاکره کنند نتیجه‌ی لازم را نمی‌گیرند. به نظرم علامه طباطبایی روح مطلب را خیلی خوب روشن کرده‌اند. ب- علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» در ذیل آیه‌ی «إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى‏ » در جمع‌بندی سه آیه می‌فرمایند: «کأنّه فرموده تو به ایشان تذکر بده و تذکر خود را پی بگیر و آن را قطع مکن، مگر از کسی که یک‌بار و دو بار تذکرش دادی و او روی گردانید و کفر ورزید که در این صورت لازم نیست به تذکر خود ادامه دهی بلکه باید از او اعراض کنی تا خدای تعالی به عذاب بزرگ‌تر معذبش سازد». موفق باشید
3271
متن پرسش
استاد ، نظرتان راجع به مقاله ی "فلسفه ی عرفانی حجاب" استاد محمد علی طاهری چیست که در سایت شخصی ایشون هست ؟ متن این مقاله را در ادامه آورده ام : "هر دریافتی از هستی، زکاتی دارد که بازتاب متناسب با آن دریافت است. به بیان دیگر، جهان هستی برای هر کسی اسبابی فراهم کرده و به هر فردی استعدادی داده است که مستلزم شکر است و شکر آن، در قالب زکات یعنی بازگرداندن یک کادو به هستی می¬باشد. بنابراین، در قبال هریک از عواملی که برای ما مفید است یا خاطرمان را آسوده کرده است، زکاتی وجود دارد: زکات علم، زیبایی، همسر و فرزند خوب، مال و شهرت و .... ¬در این میان، فلسفه حجاب پرهیز از خودنمایی است که نوعی زکات به شمار می¬رود. در واقع حجاب مانع خودنمایی و ایجاد شعور معیوب ناشی از آن است؛ تا از این رهگذر انسان کادویی (زکاتی) در خور شأن هستی به آن داشته باشد. در این دیدگاه، زن و مرد، هر دو در این چارچوب قرار می‌گیرند و حجاب تعریفی انسان شمول می¬یابد. این حجاب ناشی از بی نیازی و غنای عرفانی است. یعنی کسی که به بلوغ عرفانی برسد، حجاب را رعایت می‌کند. البته حجاب موضوع بسیار پیچیده و مفصلی به شمار می¬رود که از دو منظر کمی (ظاهری) و کیفی (باطنی) مورد بررسی قرار می گیرد. بعد کمی حجاب در قالب شریعت مطرح می شود و در تمام مکاتب الهی، به طرق مختلف لازم دانسته شده است. اما در کنار پیروی از شریعت (اصول رهروی)، بعد کیفی این پیروی نیز مطرح است که بی توجهی یا کم توجهی به آن، نتیجه کامل نخواهد داشت و دینداری واقعی نخواهد بود. به بیان دیگر می‌ توان گفت حفظ و رعایت ظاهری احکام و دستورات دینی کافی نیست و تعالی با حفظ ظاهر و باطن دین حاصل می¬شود. در بررسی کیفی حجاب مسائلی همچون "انرژی نوع دوم"، "جاذبه و دافعه" و "ارزش وجودی" را مطرح می شود: انسان معمولی جدای از انرژی حاصل از مصرف مواد غذایی که آن را انرژی نوع اول می نامیم، به انرژی های دیگری نیز محتاج است. یعنی حتی وقتی تغذیه کاملی داشته و از استراحت کافی بهره¬مند شده است، با وجود رفع همه نیازهای جسمی خود، هنوز با کمبودهایی مواجه است که باعث می¬شود احساس رضایت نکند. یکی از این انرژی ها انرژی نوع دوم است که در اثر تعریف، تمجید، توجه و ستایش دیگران حاصل می شود. برای مثال، انسان معمولی با شنیدن یک جمله خوشایند کاملا سرحال می شود و با شنیدن یک جمله ناخوشایند، به شدت پریشان (دشارژ) و از انرژی تخلیه می¬شود. انسانی که در زندگی، انگیزه متعالی مانند پیمودن مسیر کمال و خود شناسی ندارد، همیشه در صدد جلب توجه دیگران و جذب انرژی نوع دوم است و برای این جلب توجه، مبادرت به خودنمایی می کند. بنابراین، اگر فردی فقط حجاب ظاهری را رعایت کند، همان تشعشعات شعوری خودنمایی او کافی است تا از نظر کیفی بی حجاب باشد. حجاب از نظر کیفی به معنی قطع نیاز به خودنمایی، حتی در ورزش¬های تیمی و یا هر کار گروهی دیگری نیز به عنوان یک اصل مطرح می گردد. مثلا در یک تیم فوتبال، اگر هر بازیکن در جهت خودنمایی و مطرح کردن خود و بدون در نظر گرفتن حرکت تیمی و جمعی، سعی کند به تنهایی گلی را به ثمر رساند تا فقط او به عنوان گلزن معرفی گردد، این تیم هرگز موفق نمی شود. تیمی موفق است که بازیکنان آن نه خود را بلکه کل تیم را ببینند. نیاز به خودنمایی و یا انرژی نوع دوم باعث می شود هرکس برای مطرح کردن خود حرکت کند و نه در راستای هدف جمعی. اما وقتی خورشید انگیزه متعالی در آسمان وجودی انسان طلوع می کند، انسان، ستاره های کم نور امیال خویش، مثل میل به خودنمایی و... را خود به خود نمی بیند. هرچند این میل هنوز در انسان هست، اما انگیزه متعالی کمال گرایی، امیال دیگر را محو می کند و فرد از انرژی نوع دوم بی نیاز می گردد. در این رابطه زن یا مرد بودن فرقی نمی کند. حجاب برای خانم‌ها جنبه ای دارد و برای مردها جنبه‌ ای دیگر. یک مرد ممکن است به طرز نامناسبی لباس بپوشد و زنجیری به گردن و گوشواره‌ای به گوش داشته باشد که شاید ظاهرا حرام هم نیست؛ اما چون برای خودنمایی و جذب انرژی نوع دوم از دیگران است، او را از حجاب دور کرده است. یک زن هم به طرق مختلف می-تواند پوشش و ظاهری داشته باشد که نشانه خودنمایی او باشد. قرار است حجاب ما را از خودنمایی دور کند و قطع نیاز به انرژی نوع دوم محقق شود. به طور کلی انسان خام یا معمولی را می توان گدا دانست؛ گدای جلب توجه، گدای محبت و در یک کلام، گدای انرژی نوع دوم. اما یکی از مراحل بلوغ، بلوغ عرفانی است و زمانی رخ می دهد که انسان به بی نیازی رسیده باشد. در آغاز آفرینش آدم، ملائک به او سجده کردند. با آن سجده، ما به طور سمبلیک با انرژی نوع دوم آشنا شدیم و امروز آثار آن در ما نمایان است. این گرایش طبیعی یک انسان معمولی از بدو تولد است و تا زمانی که مسیر خودشناسی را طی نکند، این گرایش غیر طبیعی نیست. تا جایی که به نظر روانشناسان مورد توجه قرار گرفتن نیاز طبیعی انسان به شمار می¬رود و این نشان می¬دهد که این نیاز تا چه حد با نهاد ما در آمیخته است. ولی با بلوغ عرفانی، انسان کاملا از این نیاز فارغ شده، از تشویق، جلب توجه کردن، مورد ستایش قرار گرفتن و به طور کلی، از انرژی نوع دوم بی نیاز می شود. از منظر اجتماعی نیز حجاب به عنوان یک اصل ضرورت پیدا می کند. مظاهر خودنمایی می تواند در هر لباس یا کسوتی نمایان گردد؛ تا جایی که حتی فردی با حجاب کامل ظاهری (پوشش کامل) می تواند بیشتر از فردی به ظاهر بدحجاب جلب توجه کند. ریشه این امر را باید یافت و اصلاح کرد. رسیدن به حجاب واقعی، بلوغ یک جامعه را نشان می دهد. جامعه ای که تشنه جذب انرژی نوع دوم باشد و هر فرد در آن جامعه بخواهد فقط خود را مطرح کند، هرگز پیشرفت نمی کند. لذا اولین گام برای رشد معنوی یک جامعه آن است که در آن، نیاز به موارد ذکر شده به حداقل رسیده باشد. پس از آن است که این جامعه پذیرای مباحث پیچیده تری می شود و می¬تواند به پوشش متناسب با بلوغ عرفانی خود دست یابد. غالبا ما برای هر شیئی متناسب با ارزش وجودی آن پوششی در نظر می گیریم و هیچ گاه برای یک شیئ بی ارزش بسته یا پکیج گران قیمت تهیه نمی کنیم و به عکس، هیچ کالای گران¬ قیمتی را نیز در پوششی بی ارزش (برای مثال در کاغذ) نمی پیچیم. مثلا برای یک قطعه الماس، جعبه ای را طراحی می کنیم که خود آن جعبه نیز ارزش و قیمت قابل توجهی دارد. پوشش یک فرد نیز باید با ارزش وجودی او هماهنگ و همسو باشد. همین بحث ارزش وجودی، در مورد یک جامعه نیز مطرح می شود. اینکه افراد از لحاظ ادراکات عظیمی چون درک انا الحق، درک حس حضور، درک شکر وجودی و رسیدن به این مفهوم که از کجا آمده اند و به کجا می روند، در چه مرحله ای قرار داشته باشند، در بلوغ عرفانی و انتخاب پوشش آن¬ها تأثیر مستقیم دارد. درک این مهم که حضور ما هدفمند است و جهان هدفی دارد و هوشمندی عظیمی بر آن حاکم است، درک این مطلب که ما نیز در این عرصه نقش هوشمندانه ای داریم و در یک مجموعه هوشمند یک جزء نمی تواند بدون هدف باشد و اگر هستی هوشمند است ما نیز هستیم و اگر هستی نقشه ای را دنبال می کند ما نیز نقشه ای را دنبال می کنیم، به ما اثبات می¬کند که وجودمان ارزشمند است و بنابراین، متناسب با آن ارزش برای خود نحوه حضورمان در جامعه را تعریف می¬کنیم. عالم هستی بر مبنای عرضه طراحی شده است و در آن هر چیزی با عرضه معنا پیدا می کند. ارزش برقراری ارتباط انسان با انسان نیز در همین است که نشان می دهد هر انسانی به چه شکل و ترتیبی در ارتباط با دیگران قرار می گیرد؛ ارتباط موجود را چگونه ارزیابی می کند و چه نتیجه ای از آن می گیرد. در حقیقت، انگیزه و نحوه ارتباط او حاکی از آن است که چه چیزی را به جهان هستی عرضه می کند. هر فردی متناسب با ارزشی که در درون به آن دست پیدا کرده است، خود را عرضه می کند. مسلما انسان پوچ گرا و نهیلیست به یک طریق خود را عرضه می کند و انسان افسرده به طریقی دیگر و ... . در نتیجه با بی نهایت عرضه مواجه هستیم که کاملا نسبی است و به ارزش گذاری درونی افراد بستگی دارد. پس هر جامعه ای باید معرفتی پیدا کند تا از طریق آن بتواند به ارزش هایی برسد و یا ارزش هایی را زنده کند و برای نسل های بعد از خود به ارث بگذارد. در خصوص معرفی حجاب و مفهوم عمیق آن به جامعه، باید به همین نحو جاذبه هایی ایجاد کرد؛ زیرا با ایجاد دافعه نمی¬توان انتظار داشت که حجاب نهادینه شود. در جامعه ای که به طور بنیادی در زمینه نهادینه کردن این ارزشها اقدام نشده است و توجیه لازم و کافی برای آن وجود ندارد، با زور و ایجاد دافعه نمی توان به هدف نهایی رسید. اما برای مثال، وقتی فلسفه حجاب تبیین شود، نهادینه شدن این ارزش، امکان¬پذیر است. در نهایت، زکات شعوری این همه زیبایی که هستی به ما عطا کرده است، چیزی جز عرضه شعور مثبت به آن (هستی) نیست. اما نه تنها در بسیاری از موارد ما این شعور مثبت را عرضه نمی کنیم، بلکه آنچه به هستی ارائه می دهیم، شعور منفی خودنمایی است. حجاب اولین قدم در جلوگیری از ساطع کردن این شعور منفی است تا بعد از آن بتوانیم شعور مثبتی را به عنوان زکات شعوری به هستی عرضه کنیم. "
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده مقاله‌ی فوق را تا انتها مطالعه کردم به نظر بنده سخنانی است که بیشتر عواطف انسان را تحریک می‌کند بدون مبنای عقلی و یا شرعی به‌خصوص وقتی واژه‌هایی به میان می‌آید مثل «انرژی مثبت» یا «عرضه‌ی شعور مثبت به هستی» که سخنانی است وَهم‌آلود کو حقیقتاً موضوع حجاب را به عنوان یک وظیفه‌ی شرعی که برای اثبات بندگی است، به حاشیه می‌برد. اگر ما در دستگاه شریعت الهی عمل کنیم و نظرمان صرفاً قرب الهی باشد از این دستگاه‌ها که عمر انسان را تلف می‌کند نجات می‌یابیم. این را بدانید تنها رابطه حقیقی که هست، رابطه انسان است و خدا، که او ربّ من است و من عبد او، و بقیه چیزهایی که در رابطه با من هست، همه نسبت‌اند و حقیقت و اصالت ندارد، هرچند بعضی از نسبت‌ها مفیدند و بعضی مضرّ، ولی اگر آن‌ها را حقیقت گرفتید همه آن‌ها مضرّ می‏شود. مثل وقتی است که بازی را به عنوان بازی بنگریم با وقتی بازی را به عنوان کار جدی بنگریم، در حالت دوم دیگر بازی از بازی‌بودن هم می‏افتد برای نجات از نسبت‌های وَهمی باید از طریق بندگی خدا هست خود را همواره متصل به خدا نگهداشت. حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 192 مشهور به خطبه قاصعه می‌فرمایند خداوند عمداً فرموده به سوی مکه، در بیابانی سنگلاخ، بدون هیچ مزرعه و آب و آبادانی بروید، تا انسان‌ها را بیازماید «بِاَحْجَارٍ لاتَضُرُّ وَ لاتَنْفَع» با سنگ‌هایی که نه ضرری می‌رسانند و نه نفعی دارند، برای امتحان انسان‌ها، تا معلوم شود چه کسی بندگی خدا را پیشه می‌کند و چه کسی عصیان می‌نماید. می‌فرماید به گرد چیزی که به ظاهر هیچ نفعی برای بدن و دنیای شما ندارد طواف بکنید تا بندگی شما رشد کند. پس نباید برای هر دستوری که دین می‌دهد دلیل مادی پیدا کنیم و بر فرض هم آن دستور نتیجه مادی داشت، گمان ‌کنیم مقصد خداوند صرفاً همان نتیجه مادی است، و مثلاً بگوییم فلسفة حرام‌بودن دندان طلا برای مرد، سرطان‌زا بودن آن برای جسم مرد است. اگر با این دستور می‌خواهند این بدن را حفظ کنند، پس چرا با دستور دیگر می‌گویند بروید شهید شوید؟ ما از کجا می‌دانیم هدف اصلی حرمت چیزهایی که حرام است، چیست؟ طلا برای مرد چه سرطان‌زا باشد چه سرطان‌زا نباشد، افق دستورات قدسی را نباید در حدّ نتایج مادی پایین آورد. یا این‌که چرا خوردن گوشت خوک حرام و خوردن گوشت گاو بی‌اشکال است؟ اگر بگوییم گوشت خوک، چون «کیست» می‌آورد، حرام است، در جواب می‌گویند گوشت گاو هم «کیست» می‌آورد. از کجا می‌گویید مقصد اصلیِ حرمت گوشت خوک همین است؟! فقط می‌دانیم با رعایت احکام و دستورات شرع مقدس، حقیقت انسان که بندگی خداوند است شکوفا می‌شود و وقتی عبودیت ما شکوفا شد، در منظر خود ربوبیت حق را می‌یابیم و این نتیجة فوق‌العاده‌ای است. خدا هم در همین راستا به ما دستور می‌دهد: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ اى مردم پروردگارتان را که شما و کسانى را که پیش از شما بوده‏اند، آفریده است، پرستش کنید، باشد که به تقوا رسید. پس باید بر اساس بندگی خدا دستورات شریعت را انجام داد تا به تقوا برسید و از طریق تقوای الهی، قلب و عقل و خیال و اعضاء، در نظم توحیدی قرار گیرند، و این همان معنی قربة الی‌الله است که باید در هر عملی مدّنظر باشد. به هر حال مسائل فوق را مطرح کردم تا روشن شود گاهی در عین انجام فعالیت‌های فرهنگی و دینی، به دین خود و به دین بقیه ضربه می‌زنیم، بدون این‌که خودمان بدانیم. آری؛ مسلّم است که مشروب، کلیه و کبد را خراب می‌کند، اما آیا نظرگاه حرمت مشروب در این است که بشر فهمیده است؟! یا این‌که خوردن مشروب، انسان را از افق نورانیِ ارتباط با عالم قدس محروم می‌کند؟ وقتی این موضوع هم مطرح است، چرا ما این نتیجه محدود مادی را مدّ نظر قرار دهیم. آری اگر این طور مطرح‌کنیم که مشروب موجب خرابی کبد و کلیه می‌شود و طلا برای مرد سرطان خون می‌آورد، برای جوان‌ها ملموس‌تر و قابل پذیرش‌تر است، ولی مواظب باشید در عین طرح موضوعات ملموس، فلسفة دستورات دین، محدود به دنیا و عالم ماده و موجب تأیید فرهنگ غرب نشود، چون هم منظر دین بسیار بالاتر از منظری است که علم غربی نسبت به عالَم و آدم دارد و هم انسان دارای ابعادی بسیار متعالی‌تر از ابعاد مادی است. در فعالیت‌های فرهنگی نباید از این دو موضوع غفلت کرد تا جهت جانمان همواره به سوی عالم قدس باشد و بتوانیم ماوراء منافع مادی و مفاهیم عقلی، با حقیقت روبه‌رو شویم و به مقام خوف و خشیت نسبت به مقام اجلال الهی دست یابیم. موفق باشید
2977
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد محترم. شما در جواب به سوال 1918 در بخش ارتباط زن و مرد با عنوان مفسده در ارتباط با نامحرم فرموده اید:«مسلّم منظور از مفسده در ارتباط با نامحرم، همان نوع دوم است ولی باید توجه داشت حتّی برای یک جوان در حال عادی این‌طور نیست که اگر نامحرمی از او مثلا آدرسی بپرسد دل او بلرزد مگر این‌که او از تعادل اولیّه‌ای که عموم انسان‌ها دارند به جهت غلبه‌ی خیالات (به هر دلیلی که غلبه کرده‌است) خارج شده و صورت‌های ذهنی که خودش به ایجاد آن‌ها دامن زده همواره مدّ نظرش باشد و در برخورد با نامحرم برای او تداعی شود.» حال سوال من این است که ممکن است ارتباط با نامحرم مفسده جنسی نداشته باشد. اما مفسده اخلافی دارد. حتی یک صحبت کوتاه و در حد چند کلمه نیز مفسده داره. حتی نگاه تصادفی و غیراختیاری به نامحرم که فوری انسان سر خودش را پائین بیندازد نیز مفسده دارد. بله مفسده جنسی نیست. اما ممکن است از حضور قلب انسان در نماز کاسته شود. ممکن است یک نماز انسان دیر شود. این را هم علمای اخلاق متذکر می شوند هم برخی ها به علم حضوری این مسأله را درک کرده اند. پس چگونه است که شما می فرمائید در حالت عادی مثلا یک آدرس پرسیدن نباید خطری داشته باشد!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مسئله همین‌طور است که شما می‌فرمایید که انسان باید در ساده‌ترین ارتباط با نامحرم، خودرا بپاید .ولی بنده در جواب آن مؤمن عرض کردم متوجه فضایی باشید که روایات ما مدّ نظر دارند. موفق باشید
13626
متن پرسش
سلام علیکم: خسته نباشید. سوالی در خصوص علم داشتم. در حال تحقیقی هستیم که می خواهم ببینم آیا علوم حصولی عارف نیز تاثیر و یا نقشی در ادراکات حضوری و کشف و شهودش دارد یا خیر؟ اما مطلب یا مقاله و یا کتاب مناسبی که این بحث را کرده باشد نیافتم. شما اطلاعاتی دارید که در اختیار بنده قرار دهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فلسفی این موضوع مطرح است که علم حصولی می‌تواند مقدمه‌ی علم حضوری باشد و بحثی تحت عنوان «المعرفة بذر المشاهده» مطرح است. ولی کتاب خاصی که به طور مشخص این موضوع را دنبال کرده باشد نمی‌شناسم. موفق باشید

11053

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در جواب به سوال درباره مصاحبه آقای خامنه ای فرموده بودید: «...ولی گوشه‌ی ذهن خود نگه داریم. آقای سلیمی نمین جواب‌هایی به ایشان داده‌اند ولی کافی نیست، جای فکرکردن دارد...» لطفا در صورت امکان کمی بیشتر توضیح دهید و روشنمان کنید. اگر ضرورتی نمی بینید، به صورت خصوصیی بفرمایید. ممنون أیّدکم الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظورم آن است که در عین آن‌که سخنان استاد محمد خامنه‌ای بعضاً جای انتقاد دارد، همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 11034 یک نمونه‌ی آن را عرض کردم ولی نباید به عنوان سخنان جناحی قبول یا ردّ شود، باید بر روی وجوه مختلف آن فکر شود و در یک فضای علمی مورد نقد و قبول قرار گیرد. آقای شریعتمداری و آقای سلیمی نمین چنین فضایی را در نقدشان ایجاد نکردند. موفق باشید
9463

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزم: طاعات شما قبول درگاه حق. اینجانب در ماه رمضان روی این حدیث آقا رسول الله(ص) خیلی تفکر کردم که می فرمایند: چگونه باشید آنگاه که زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق گردند و شما هم امر به معروف و نهى از منکر ننمایید؟ گفتند: اى پیامبر خدا، چنین چیزى امکان دارد؟! فرمود: آرى، بدتر از این هم ممکن است، چگونه باشید آنگاه که امر به منکر و نهى از معروف کنید؟! گفتند: اى پیامبر خدا، مگر چنین چیزى می‏شود؟! فرمود: آرى، از این بدتر نیز می‏شود زمانى که معروف را منکر و منکر را معروف بپندارید؟! ( ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده - قم، چاپ: اول، 1382ش) استاد گرانقدرم، من واقعا گیج شده ام نمیدانم وظیفه ام نسبت به جامعه چیست؟ اکنون کار به جایی رسیده است که انگار من بخاطر حجابم یا بخاطر شرکت نکردنم در مجالس رقص و موسیقی باید از همه معذرت خواهی کنم! استادچرا اینگونه است؟ من میدانم عالم مردم عوض شده است و باید عالم انسان تغییر کند. اما اینقدر روزه سکوت گرفتیم که نه تنها عالم عوض نشد بلکه دیگر امر به معروف و نهی از منکر هم گویا بی فایده است. استاد گرامی ام! البته فکر نکنید این حقیر خیلی خانم مجتهده امین هستم. نه، من نیز دوران جاهلیت را گذرانده ام و مزه تلخ پوچی های دنیا را چشیده ام و در نهایت با معرفت نفس، خدای نفس خویش را شناختم. آری من از نهایت شب به طلوع فجر رسیدم و هنوز هم راهی بس دراز در پیش رو دارم. استاد مهربانم، شاید سرزنشم کنید از این سخن که میخواهم بگویم و بفرمایید تو کجا و نفحات رحمانی کجا؟ اما امسال شبهای قدر از از خداوند متعال خواستم برای رسالتم نسبت به خانواده ام و نسبت به همنوعانم یاریم دهد. آنگاه سوره ابراهیم علیه السلام در وجودم تجلی کرد، آیا وقت بت شکنی به مسلک ابراهیم خلیل برای من نرسیده است؟؟؟!!! (یا دلیل المتحیرین)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما همه وظیفه داریم هیچ‌کدام از ابعاد بت زمانه یعنی غرب را نپذیریم و به صورتی ریشه‌ای آن‌طور که رهبری عزیز جلو می‌روند با غرب و استکبار برخورد کنیم و مطمئن باشید وقتی معنای تمدن غربی به بی‌معنایی تبدیل شد بسیاری از مشکلات حل می‌شود لذا در امور فردی و امور اجتماعی با روش حکیمانه باید به غرب پرداخت. موفق باشید
8947

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. سلام. اینکه تسبیحات حضرت زهرا (س) رو باید بدون هیچ حرکتی بعد از نماز گفت، آیا به این معنیه که حتی تسبیح رو هم از سجاده برنداریم و فقط با دست حساب کنیم؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تسبیحات حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» دو وجه دارد. یک وجه آن به صورت تعقیبات است که باید قبل از بلندشدن از سر نماز بخوانید حال یا با تسبیح و یا با انگشت، و یک وجه دیگرش به عنوان ذکر است که هر وقت خواستید و در هر حالی که هستید می‌توانید بخوانید. موفق باشید
4991
متن پرسش
سلام علیکم سوال 2373 در دفاع از مولوی و حافظ است و اینکه اینها ولایت تکوینی ائمه را تماما قبول دارند اما در سوال 845 استاد می گوید که محی الدین و مولوی حاکمیت غیر معصوم را پذیرفته اند و لذا سیرشان سیر توحیدی ابراهیمی نیست. این تناقض چگونه حل می شود یا اینکه نظر استاد عوض شده است؟ (ضمنا در پاسخ سوال 2379 استاد دنبال حدیث سوال شده بودند که حدیث ذیل پیدا شد: 10- حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ نَاتَانَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عُمَارَةَ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِیِ‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ: مَنْ صَلَّى الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ فِی أَوَّلِ وَقْتِهَا فَأَقَامَ حُدُودَهَا رَفَعَهَا الْمَلَکُ إِلَى السَّمَاءِ بَیْضَاءَ نَقِیَّةً وَ هِیَ تَهْتِفُ بِهِ حَفِظَکَ اللَّهُ کَمَا حَفِظْتَنِی وَ اسْتَوْدَعَکَ اللَّهُ کَمَا اسْتَوْدَعْتَنِی مَلَکاً کَرِیماً وَ مَنْ صَلَّاهَا بَعْدَ وَقْتِهَا مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ فَلَمْ یُقِمْ حُدُودَهَا رَفَعَهَا الْمَلَکُ سَوْدَاءَ مُظْلِمَةً وَ هِیَ تَهْتِفُ بِهِ ضَیَّعْتَنِی ضَیَّعَکَ اللَّهُ کَمَا ضَیَّعْتَنِی وَ لَا رَعَاکَ اللَّهُ کَمَا لَمْ تَرْعَنِی‏(امالی شیخ صدوق ص 256. در بحار و وسایل الشیعه هم با تفاوتهایی این حدیث آمده است)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال 845 عرض شده عرفای مذکور حاکمیت سیاسی و اجتماعی برای ائمه قائل نیستند و این یک ضعف است برای آن‌ها ولی اینها معتقد به حاکمیت تکوینی اولیاء معصوم می باشند، چون عرفا خیلی برای مسائل اجتماعی و سیاسی و حاکمیت در این امور جایگاهی قائل نیستند. در حالی‌که سیره‌ی پیامبران ابراهیمی غیر از این است و باید حاکمیت جامعه در دست کسانی باشد که حکم خدا را حاکم می‌کنند. از ارسال روایت تشکر می‌کنم. موفق باشید
نمایش چاپی