باسمه تعالی
1- با نظر به سخن امام سجاد«علیهالسلام»[1] انسان آخرالزمانی را انسانی میدانیم که بیشتر به ذات گسترده و وجودی خود نزدیک شده و در این راستا بنا دارد حضور گسترده خود در جهان را تجربه کند و حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» به چنین بودنی که از انسان این دوران میشناختند، تاریخ انقلاب اسلامی را ماورای تاریخ مدرن به میان آوردند.
انقلاب اسلامی با تذکر حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه»، توجه به بودن گشوده انسان این دوران است.
2- به این نکته فکر کنید که نه یزید توانست گریبان خود را از دست مولایمان امام حسین«علیهالسلام» برهاند و نه جهان استکباری میتواند با هزینههایی که میکند گریبان خود را از چنگال انقلاب اسلامی که جهت اصلی آن توحیدی و الهی است، رهایی بخشد. زیرا انقلاب اسلامی با تذکری که حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» نسبت به بودن گشوده انسان این دوران داشتند، مشعل شهادت را زمین نمیگذارد وگرنه شهید حججیها و شهدای مدافع حرم به ظهور نمیآمدند تا شور ایمانی که تنها با حضور تاریخی، انسانها را در بر میگیرد، همچنان در میان باشد. آیا مردم ما آن شور ایمانی را با تشییع پیکر مبارک شهید حججی دوباره پس از غفلتی که سیاسیون پیش آوردند، تجربه نکردند؟ این عبور از پوچیِ جهان مدرن و حضور در بودنی که با شور ایمانی همراه است. بودنی که حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» متوجه و متذکر آن بودند.
حضور در جهانی دیگر
3- تعلّقِ تاریخی همراه با دغدغه و درد، برای رسیدن به آرمانهایی است که معنای خود را در آن آرمانها میتوان جستجو کرد و امروز با انبوه مشکلات و در عین تعلّق به انقلاب اسلامی، در رجوع به امام حسین«علیهالسلام» و روح فداکاری و شهادت، میتوانیم از آن مشکلات عبور کنیم. تا معلوم شود میتوان در تاریخ دیگری وارد شد که آن «جهان بین دو جهان» است. جهانی آزاد از همه تنگناهایی که فرهنگ مدرنیته برای بشر امروز پیش آورده است.
4- ما چگونه میتوانیم بفهمیم در این زمان و در این تاریخ فرقهای از فرق اسلامی نیستیم، بلکه به حضور جهانیِ خود با هویت دینی میاندیشیم و اینکه بدانیم اگر از دریچه چشم عقل غربی به خود نگاهکردیم، خود را در این جهان درست درک نکردهایم.
فهم جهان و انسانِ امروزین، هنرِ حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» بود و در همین راستا باید پشت کار مداوم رهبر معظم انقلاب«حفظهالله» را در مطالعه رُمانهای جهان غرب فهمید، به آن معنا که باید در جهان حاضر بود تا بودنِ آخرالزمانی خود را درک کنیم.
مسئله بودنِ امروزین ما
5- مسئله ایران و مسئله شخصیت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در این تاریخ و انسانی که باید باشیم، مسئله بودن امروزین ما میباشد. بودنی که اخلاق او تجلی وجود ذاتی او و وجود تاریخی او است. ناکارآمدی تذکرات اخلاقی به جهت نگهداشتن انسانها با خدای دیروز است، غافل از چشماندازی که با انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شده است.
نه نفی جهان مدرن و نه بیرون از آن
6- حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» چه افق و چشماندازی در این تاریخ مقابل ما قرار دادند تا ما از خِرد جهان مدرن و احساس حضور جهانیِ بشر مدرن بیگانه نباشیم و در عین حال از ذات انسانی و هویت قدسی خود بهرهمند گردیم؟ این نوع بودن با توجه به انقلاب اسلامی به عنوان یک تاریخ، برای ما پیش میآید و آنی میشویم که خود را در دفاع مقدس احساس کردیم. خِردی که نه عین جهان مدرن بود و نه بیرون از آن. نفی جهان مدرن و یا فروافتادن در آن، هیچکدام آن بودنی نیست که حضرت امام متذکر آن شدند.[2]
بودن آخرالزمان چه بودنی است؟
7- شرایط اخلاقی مورد نیاز امروز ما، مجموعهای از دستورالعملهای معین و مدوّن نیست. تمدن نوین اسلامی نیز با صدور دستورالعمل و بخشنامه پیش نمیآید، بلکه باید ندایی از درون جانِ اهل نظر و علم در داده شود که آنها را به فردا بخواند. آنها اگر بتوانند به فردا نظر کنند و چشمانداز آن را ببینند، به سمت آن میروند و در بودنی خود را احساس میکنند که بودنی است به وسعت بودن آخرالزمانی انسان، و حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» متذکر این «بودن» بودند. و در همین راستا در انتظار حضرت مهدی«عجلاللهتعالیفرجه» و اینکه انقلاب اسلامی را مقدمه ظهور آن حضرت میدانستند، فرمودند: إنشاءالله تشریف بیاورند تا این انقلاب را تقدیمشان کنیم.
حرف اصلی
8- با توجه به آنچه گذشت، آیا نباید انقلاب اسلامی و ایران در راستای بودنِ امروزینِ ما در این تاریخ مسئله اصلی ما و اصیلترین وجه وجودی ما باشد که در راستای شخصیت حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» آن را دنبال کنیم؟
آغازی به سوی گشودهشدن در هستی خود
9- آنجایی که پای رهانیدن و نجات انسان در میان است، از روحیه قبیلگیِ فکری و یا روحیه مدرنِ غیر قدسی، از روانشناسی گرفته تا رواندرمانی و توصیههای اخلاق فردی، کاری ساخته نیست، مگر آنکه این انسان پیشاپیش به نسبت بنیادین هستیِ خود، که عین ربط به هستی است، نائل آید و تا آنجاهایی که به خودش مربوط است، از جانب خودش به سوی گشودهداشتن خویش در ساحت حضور در هستی، آغاز کرده باشد و این گشودگی در نسبت با هستی برای رهانیدن انسان لازم است تا خود را با چنین هویتی احساس کند و دیده خود را به چشماندازی گسترده باز کند که خود را در بیکرانگی اکنونِ خود بیابد. این نوع حضور برای بشر جدید تقدیر شده و از این جهت در این تاریخ دیگر انسان تحمل وضعیت یکنواخت گذشته را که با مفاهیم منجمدِ حقایق بهسر میبرد، ندارد. هوشیاری خاصی به ظهور آمده است تا انسانها به کمتر از زندگی با ذات بیکرانه خود که عین حضور در هستی است، راضی نباشند.
10- وقتی انسانها نظر به حضور جهانی خود نداشتند و بیشتر به وظیفهای فکر میکردند که باید انجام دهند، ادبیات «باید» و «نباید» معنا داشت، در حالیکه امروز هیچکس در نسبت خود با جهان و با بقیه انسانها و با انواع تنوعی که در این سنتها هست، دیگر نمیتواند بدون توجه به مخاطب، هنوز در محدوده «باید» و «نباید» سخن بگوید، بدون آنکه بداند چه کسی در محدوده این «بایدها» و «نبایدها» قرار دارد. در این حالت است که اهل اندیشه باید بدانند مخاطب او در این زمانه چه نوع انسانی است و در آن رابطه با او گفتگو کنند. کاری که حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» چنین حضوری را با ما در میان گذاشتند.
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1] - حضرت سجاد«علیهالسلام» میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَك»، خداى عزّوجلّ مىدانست كه در آخرالزمان مردمانى مىآيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آنها را خواهد هلاك گردد.(الكافى، ج 1، ص 91)
[2] - در همین راستا حضرت امام خمینی در اولین ساعات ورودشان به ایران در بهشت زهرا فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم».