سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه)
بسم الله الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
مقدمه. 13
مقدمهي مؤلف.... 17
جلسه اوّل، امام خميني«رضوان الله تعالي عليه»؛ شخصيتي اشراقي و نظامساز. 23
برونرفت از پريشانحالي... 24
تفاوت بيفکري با تفکر. 25
اولين قدم در سلوک..... 27
محدوديتهاي تفکر انتزاعي... 30
چگونگي شناخت روح غربي... 30
سرآغاز تفکر. 33
خطر انحراف.... 35
برکات فهم درست از انقلاب اسلامي... 36
روحي ماوراء مشهورات زمانه. 40
جايگاه شخصيت اشراقي امام خميني«رضوان الله تعالي عليه» 42
سنت الهي در پرورش زعيم الهي... 45
انديشهاي نظامساز. 47
راز بصيرت مقام معظم رهبري«حفظهالله» 49
جلسه دوم، امام خميني«رضوان الله عليه» عقل قدسي تاريخ معاصر. 53
محدوديتهاي تفکر مدرن.. 53
گوشهاي شنوا 56
عقلي براي حضور در تاريخ... 57
محدوديتهاي عقل رياضي... 58
جامعهي ايده آل ديني... 60
راز تفاهم حقيقي... 61
شاخصههاي اصولگرايي حقيقي... 63
جايگاه مکتب حضرت روحالله«رضوان الله عليه» 66
اصالت وجود؛ فرهنگ فهم روايات... 69
در ذيل اشراق حضرت مهديg..... 72
سلوک در اين زمان.. 74
جلسه سوم، چگونگي مقام اشراقي امام خميني«رضوان الله تعالي عليه» 77
بازخواني تاريخ معاصر. 78
آمادگي جهت اشراق الهي... 80
جايگزينيهاي غلط... 83
تفاوت تعقل و اشراق.. 84
شايستگي اشراقِ راه حلها 85
چگونگي بهرهمندي از نور قرآن.. 88
راه حلّ تحقق جامعهي توحيدي... 89
آيندهنگري انقلاب اسلامي... 92
دو نوع نگاه به انقلاب اسلامي... 93
بيتوجهي به نهادهاي دنياي مدرن.. 97
راز توجه به مردم. 98
جلسه چهارم، چگونگي برخورد با حقايق اشراقي... 103
رابطهي تفکر با فرهنگ..... 103
بهترين تفکر. 105
نياز به مبادي دلپذير. 107
نقش مردم در مکتب اشراقي امام خميني«رضوان الله تعالي عليه» 110
شروع تاريخي جديد.. 115
مبادي اشراقي دورهي ما 116
از اجمال به تفصيل.. 120
جلسه پنجم، از اجمال تا تفصيل.. 127
تفاوت اشراقها 127
تفاوت نگاه اشراقي با نگاه عقلي... 128
اشراق و مقام جامعيت کمالات... 131
رؤيت حقيقت اجمالي در مظاهر تفصيلي... 133
عامل تصديق حقايق اشراقي... 135
شايستگي لازم. 137
وقتي انقلاب عقيم بماند.. 139
راهکار رجوع به مکتب حضرت روحالله«رضوان الله عليه» 143
جلسه ششم، خطرات غفلت از تفصيل انديشهي امام. 151
فعليت جنبهي ملکوتي امام خميني«رضوان الله عليه» 151
مقام اجمالي و تفصيلي قرآن.. 155
راز وحدت حقيقي... 158
اهلالبيتh؛ عامل تفصيل جمال و جلال الهي... 161
برکات مبادي مقدس.... 163
اولين قدم در فتح سنگري بزرگ..... 166
راهکارهاي تفاهم.. 167
حقيقتي تمدنساز. 169
آزادانديشي و تولد انديشههاي ژرف.... 171
جايگاه غدير در تفصيل حقيقت اسلام. 176
کربلا و آزادانديشي... 177
جلسه هفتم، ادبِ خاص رجوع به حقيقتِ اشراقي... 181
امامان معصومh؛ مبناي نظر و عمل.. 181
ادب و آداب خاص..... 184
حضور در تاريخي سراسر وحدت... 185
موانع وحدت... 187
مهمترين تنگنا 189
دين؛ حقيقت يا اعتبار؟. 192
تاريخ بدون بنبست.... 194
سير تاريخي اولياء الهي... 195
شکوفايي عقل.. 199
جلسه هشتم، فلسفهي صدرايي، ذيل شخصيت امام خميني«رضوان الله تعالي عليه» 203
امام معصوم؛ مبناي انديشه و عمل.. 204
فلسفه و عرفان مرده. 205
بيرونافتادن از تاريخ... 207
خطر دشمنان وحدت جامعه. 208
ظهور حق در مظاهر. 209
خطر برگشت به تاريخ بيفکري... 212
مکتب ملاصدرا در منظر رهبري و سلوک فلسفي... 213
تفصيل وَحي، عامل اثبات حقانيت آن.. 217
امام خميني«رضوان الله تعالي عليه» در آيندهي تاريخ... 219
جلسه نهم، شروع تفکر. 225
سلوک عقلي و عبور از اخباريگري... 226
جايگاه عليu در تفصيل وَحي محمديf.... 230
ريشهي مبادي جامعه. 233
جايگاه استدلال.. 234
چگونگي ارتباط با حقايق وجودي... 237
راز وحدت حقيقي زمانهي ما 239
راز تنگنظريها 241
توقف در تفکر. 244
نمونهاي از تفصيل توحيد قرآني... 245
جلسه دهم، فرهنگ رجوع به حضرت مهديg..... 249
وحدت وجود، عين اسلام. 249
شخصيت ملکوتي حضرت امام خميني«رضوان الله عليه» 251
چگونگي برخورد با مکتب حضرت امام«رضوان الله عليه» 256
اتصال به تاريخ انبياء. 257
حقيقيترين حقايق.. 260
نگاه به حقيقت وجودي حضرت مهديg..... 262
راز زمينگيرشدن بشر. 264
توحيد؛ اولين شرط ارتباط با امام معصوم. 266
ملاصدرا و تمدن اسلامي... 267
معني انتظار در مکتب حضرت امام خميني«رضوان الله عليه» 269
حقيقيترين انديشه و حقيقيترين عمل.. 271
جلسه يازدهم، راز رجوع به «وجود» در فرهنگ مهديg..... 275
راه امروز ما 275
پشتوانهي فلسفي نظام اسلامي... 278
مهديg و احاطهي کلي بر عالم.. 280
انقلاب اسلامي و طراز جهاني مهدويت.... 282
آفات رجوع به مجاز. 285
انسان کامل؛ آيت کبراي خدا 288
نقطهي شروع.. 291
معرفت نفس، راه ارتباط با «وجود». 293
حجاب علم حصولي... 297
جلسه دوازدهم، ذاتبيني و عبور از غرب در مکتب امام خميني«رضوان الله عليه». 301
شروع تاريخي جديد.. 301
امام خميني«رضوان الله عليه» و نظر به حضرت مهديg..... 304
تنگناي امروز ما 307
ضرورت شناخت روح غربي... 308
ذاتبيني... 311
اتصال هستها به هست مطلق.. 315
وجود يا وَجهُ الله.. 317
موانع ظهور. 319
جلسه سيزدهم، امام خميني«رضوان الله عليه» و عبور از حجاب سوبژکتيويته. 321
شاخصهي عقلانيت در حال حاضر. 321
راز برتري شخصيت حضرت امام«رضوان الله عليه» 324
چگونگي ورود سوبژکتيويته به ايران.. 326
حجاب سوبژکتيويته. 328
يک قدم در فهم غرب... 330
ريشهي نيهيليسم در غرب... 333
زندگي در مجاز. 336
عوامل بسط فرهنگ شبه مدرن در ايران.. 338
جلسه چهاردهم، تفکر کانتي و زندگي در مجاز. 343
مسير تعالي انسان.. 343
سوبژکتيويته؛ کليد فهم غرب... 345
«باور» در نزد انسان غربي... 347
معني دينداري در فرهنگ غرب... 349
چگونگي کشف علت و معلول.. 353
کانت و شکاکيت جديد غرب... 355
کانت و اخلاقي براي مدرنيته. 358
اخلاق کانتي و استعمار غربي... 360
مباني فکري زندگي در مجاز. 361
جلسه پانزدهم، امام خميني و شيشهي عمر فرهنگ غرب... 363
باور شخصي!؟. 363
شيشهي عمر فرهنگ غرب... 365
تفاوت عقل وِلايي با عقل غربي... 367
چگونگي رابطه با اولياء الهي... 370
چگونگي نگاه عليu به حضرت محمّدf.... 372
سوبژکتيويته و باورهاي راحتيبخش.... 374
فلسفه از منظر حضرت امام«رضوان الله عليه» 377
يهودِ مکتب حضرت روح الله«رضوان الله عليه» 378
روش رجوع به خدا در سيرهي ائمهh.... 380
جلسه شانزدهم، تضاد بين ثنويت عين و ذهن با تشکيک..... 389
تضاد ذاتي انقلاب اسلامي با فرهنگ غربي... 389
آيندهي ما 393
راز بيفکري تمدن غربي... 396
تفاوت نگاه مفهومي و وجودي در عمل.. 399
تفاوت خداي پيامبران با خداي ديگران.. 404
سوابق فلسفي و عرفاني حضرت امام خميني«رضوان الله عليه» 408
جلسه هفدهم، برای شروع.. 417
دانشمندان در نگاه مدرنيته. 417
در مسير قرب الهي... 418
منِ وَهمي... 421
حضور در همهي عالم.. 424
سير إلي الله.. 425
ملاصدرا و شروع تاريخ جديد.. 426
برکات رجوع به حضرت مهديg..... 428
از کجا آغاز کنيم.. 430
جايگاه شناخت غرب... 433
زندگي در فرهنگ انتظار. 436
مقدمه
1- کتاب حاضر صورت بسطيافتهي سخنراني استاد طاهرزاده تحت عنوان «سلوک ذيل شخصيت امام خميني«رضواناللهعليه»» است که پس از آنکه به صورت مکتوب در آمد در 17 جلسه توسط ايشان به طور مبسوط مورد بحث قرار گرفت و اينک تمامي اين جلسات پس از بازبيني توسط استاد، جامهي کتاب در برگرفته است.
2- اين بحث در جمع عزيزاني مطرح شده که از طرفي دغدغهي حرکت فرهنگي در جهان معاصر را دارند و از طرف ديگر ميخواهند اين حرکت را در ذيل انديشه و شخصيت امام«رضواناللهعليه» محقق نمايند. لذا مخاطبين اصلي اين کتاب کساني هستند که ميخواهند با تفکر و تدبّري عميق به جايگاه شخصيت امام«رضواناللهعليه» نظر کنند و نيز کساني که همراه امام وارد صحنهي نهضت و انقلاب اسلامي شدند و قصد بازخواني عميقتري از انقلاب و جايگاه امام«رضواناللهعليه» دارند.
3- کتابي که پيش رو داريد سعي دارد ما را متوجه مبادي تفکر نمايد و در همين راستا روشن ميکند مبادي تفکر بايد نهتنها يک تئوري مطمئنْ بلکه سيره و سلوک يک شخصيت قدسي باشد که مصداق کامل آن اهلالبيتhاند که در توصيف آنها در زيارت جامعه اظهار ميداريم: «مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ» آنچه را شما حق ميدانيد، ما نيز حق ميدانيم و آنچه را شما باطل ميدانيد ما نيز باطل ميدانيم. و از اين طريق مبادي عقل نظري و عملي خود را امام معصوم قرارميدهيم. در کتاب سعي شده روشن شود در حال حاضر در ذيل ائمهي معصومينh، حضرت امام خميني«رضواناللهعليه» قراردارند و ما امروز از طريق شخصيت علمي و عملي ايشان ميتوانيم مبادي عقل نظري و عملي جامعهي خود را شکل دهيم و به آن وحدت قدسي که لازم داريم برسيم.
4- با شناخت شخصيت اشراقي حضرت امام که در چندين جلسه به آن پرداخته ميشود موضوعِ بهدستآوردن مبناي لازم جهت تفکّر به ميان ميآيد و معلوم ميشود در چنين حالتي است که همهچيز معناي خود را پيدا ميکند. از يک طرف وحدت حقيقي و تفاهم لازم جهت ايجاد بسترِ تحقق تمدن اسلامي فراهم ميشود و از طرف ديگر مشکلات تاريخي ما درست تحليل ميگردد و راهکارهاي عبور از آنها پيدا ميشود.
5- جاي جاي کتاب به شخصيت اشراقي حضرت امام«رضواناللهعليه» پرداخته است. اول اينکه معني شخصيت اشراقي چيست و ديگر اينکه به چه دليل حضرت امام يک شخصيت اشراقي است و با نور قلب خود ملکوت خود را در معرض انوار الهي قرارداده و سوم اينکه چگونه بايد افرادِ جامعه را تربيت کرد که بتوانند رابطهاي اشراقي با حضرت امام داشته باشند و در ذيل پرتو شخصيت ايشان به جامعيت لازم برسند. البته با طرح اين مباحث عملاً ما متوجه معارف ارزشمندي خواهيم شد که نهتنها نگاهمان به حضرت امام تصحيح ميشود تا ايشان را صرفاً يک دانشمند ندانيم، بلکه با بهدستآوردن چنين نگاهي بين شخصيتهاي علمي و انسانهاي اشراقي تفاوت قائل ميشويم و متوجه سنّت خداوند در پرورش زعماي دين خواهيم شد.
6- کتاب به تأسي از مقام معظم رهبري«حفظهالله» به شاخصههاي اصولگرايي حقيقي پرداخته و به طور جدّي به راه کارهاي رسيدن به آن نوع اصولگرايي نظر کرده و روشن نموده امروز با نظر به شخصيت جامع حضرت امام در علم و عمل ميتوانيم به آن اصولگرايي دست يابيم که مدّ نظر مقام معظم رهبري است. در تبيين شخصيت امام در کنار شخصيت فقهي ايشان، به جنبههاي فلسفي و عرفاني ايشان نيز تأکيد نموده تا مسير آن سلوکي را که شايستگي قرارگرفتن در ذيل شخصيت حضرت امام را به انسان ميدهد، روشن کند.
7- راز تجلّي نور انقلاب اسلامي بر قلب مبارک حضرت امام، از نکات مهمي است که در کتاب بر روي آن بحث شده است و نویسنده روشن نموده چگونه مکتب حضرت امام شايستگي تحقق راهحلهايي را دارد که جهان امروز را از ظلمات مدرنيته آزاد کند و به وحدت قدسي برساند و امکان تفکّر و تفاهم را به بشر امروز برگرداند.
8- يکي از حساسترين فرازهاي کتاب نظر به تفصيل درآوردن حقايق اجمالي است که موجب ظهور حقانيت آن حقايق ميشود و مردم ميتوانند قدسيبودن آنها را لمس کنند. اين مبحث روشن ميکند همانطور که ائمهي معصومينh نقش تفصيلدادنِ وَحي محمديf را داشتند، وظيفهي نيروهاي معتقد به انقلاب است که خود را شايستهي به تفصيل درآوردن حقيقت انقلاب اسلامي کنند، همانطور که مقام معظم رهبري«حفظهالله» عامل تفصيل انقلاب شدند و توانستند استعدادهاي انقلاب اسلامي را در مواطن مختلف ظاهر نمايند تا آن حقيقتِ اجمالي در مظاهر تفصيلي به رؤيت درآيد و مورد تصديق قرارگيرد.
9- اساسيترين نکتهاي که در کتاب مدّ نظر قرارگرفته، «وجود» يا «حقيقت» است. در جلسات مختلف، زاويههاي مختلفي نسبت به چگونگي رجوع به «وجود» باز شده است، زيرا ميتوان گفت:شاخصهي اصلي مکتب حضرت امام«رضواناللهعليه» رجوع به «وجود» و تأکيد بر اصالت وجود است تا از يک طرف به بهترين شکل به حضرت مهديg نظر شود و انقلاب اسلامي مسير رجوع به آن حضرت گردد و از طرف ديگر ماهيت غرب که از طريق سوبژکتيويته به «وجود» پشت نموده نيز روشن گردد.
10- در حال حاضر تجلّي نور مهديg از آئينهي انقلاب اسلامي، به کمک شخصيت اشراقي حضرت امام«رضواناللهعليه» به صحنه آمده و عدم رجوعِ کامل به انقلاب اسلامي عين ماندن در جاهليت و بي فکري است، و بي فکري همواره با تضاد و عدم وحدت همآغوش است. پس اگر امروز به دنبال وحدت حقيقي در جامعه هستيم بايد به راهکارهاي قرارگرفتن در ذيل شخصيت اشراقي حضرت امام فکر کنيم و سراسر کتاب چنين عزمي را دنبال ميکند.
11- در آخر متذکر ميشويم که اين کتاب براي مخاطباني که با آثار استاد طاهرزاده از جمله مباحث «معرفت نفس» و «از برهان تا عرفان» و «غربشناسي» و «آنگاه که فعاليتهاي فرهنگي پوچ ميشود»، آشنايي دارند بيشتر قابل استفاده خواهد بود.
مقدمهي مؤلف
1- اشراقي که بر قلب حضرت روح الله«رضواناللهعليه» تجلي کرد و منجر به فتح تاريخي جديد در جهان اسلام شد، پرتو نور محمديf است که بر قلب سليم سالک صاحبدلِ دوران يعني حضرت امام اشراق گشت، سالکي که اُنس قلبي با کتاب وَحي و اولياء معصومh داشت و در سير عملي و نظري از ظاهر به باطن و از کثرت به وحدت سير کرده بود و به جهت آمادگي براي حاکميت نور الهي بر زندگي بشر امروز، حقيقت در وجوه مختلف بر او آشکار شد و مأمور دستگيري ملتها گشت و ما امروز وظيفه داريم براي ارتباط با آن شخصيت اشراقي خود را بيش از پيش آماده کنيم.
2- شخصيت اشراقي حضرت روح الله«رضواناللهعليه» شخصيتي است که ملتها با نظر به او ميتوانند در دوران به حجابرفتن حقيقت، موجب گشايش تازهي حقيقت شوند تا وفاداري بشر به عالم قدس شروع گردد و از اين طريق با شروع عصر بينات، زمينهي ظهور انسان کامل فراهم شود. از اين جهت انقلاب اسلامي شروع تاريخ ما خواهد شد و از نظمي که کانت به جهان مدرن داد و ما تا حال با آن نظم جهان را ميفهميديم، آزاد ميشويم و از آن به بعد به چيزهايي ميپردازيم که به آنها نياز داريم نه به چيزهايي که به آنها نياز نداريم و مسئلهي دنياي مدرن است.
3- از محورهاي کتاب «سلوک ذيل شخصیت امام خميني«رضواناللهعليه»» تبيين اين مسئله است که: جامعهي سالم که بستر ريزش الطاف الهي خواهد بود، جامعهاي است که بين اعضاء آن وحدت باشد و مسلّم وحدتي، وحدت است که محور آن امور قدسي و انگيزههاي الهي باشد. اسلام براي تحقق چنين وحدتي اهلالبيتh را مدّ نظر جامعه قرار ميدهد تا جامعه بتواند مبادي علمي و عملي خود را با رجوع به آن انوار قدسي بهدست آورد. از آنجايي که در زمان غيبت امام معصوم نبايد وحدت جامعه تعطيل شود، خداوند با پروراندن فقيهي جامع، جامعهي اسلامي را از محور وحدت محروم نميگرداند. از اين جهت ما معتقديم محور وحدت تاريخ امروز ما حضرت روحالله خميني«رضواناللهعليه» است، تا با رجوع به شخصيت علمي و عملي او بتوانيم وحدت قدسي مورد رضايت الهي را شکل دهيم و جامعهي خود را بستر ريزش الطاف الهي گردانيم. اميد است توانسته باشيم با دلايل قرآني و روايي و شواهد حضوري اين مهم را ارائه دهيم.
4- ميخواهيم بگوييم خداوند علاج پريشان حالي جامعهي ما را رجوع به انقلاب اسلامي و تأسي به شخصيت حضرت روحالله«رضواناللهعليه» قرارداد تا بتوانيم انسجام فرهنگي لازم را بهدست آوريم، سعي داريم نحوهي رجوع به انقلاب اسلامي و حضرت امام را روشن کنيم تا مسير علاج پريشانحالي جامعهي خود را روشن کرده باشيم.
5- گذشتهي انقلاب اسلامي گواه است که ملّت ما توانستند طعم فضاي يگانگي را در اوایل انقلاب و در دوران دفاع مقدس، در ذيل روحانيت حضرت امام بچشند. معلوم است که اگر سعي کنيم آزاد از روحيهي محدود گروه گرايي و حزب گرايي، خود را در ذيل شخصيت امام قراردهيم، فضاي يگانگي و وحدت قدسي را در جامعه نهادينه ميکنيم و جامعه بستر ريزش الطاف الهي خواهد شد و از موانعي که در پيش رو داريم عبور خواهيم کرد.
6- حضرت امام«رضواناللهعليه» روحي بود ماوراء مشهورات زمانه، و اين نکته را مقام معظّم رهبري«حفظهالله» خوب درک کردند و بر آن اساس در توصيف حضرت امام ميفرمايند: «آن مرد عظيمي که بلاشک خداوند لمعهاي و لمحهاي از انوار طيبهي نبوتها را در وجود او قراردادهبود»[1] و به همين جهت نگفتند امام يک مجتهد بود من هم يک مجتهد، بلکه تلاش کردند در ذيل شخصيت حضرت امام، عامل تفصيل انقلاب اسلامي و اهداف قدسي آن باشند.
7- تا جايگاه اشراقي انقلاب اسلامي درست روشن نشود، نميفهميم تاريخ جديدي در عصر ما شروع شده و انساني در سيرهي انبياء، بنا دارد همهي معادلات جهان کفر را درهم ريزد و ما را به تولدي ديگر دعوت نمايد. اين را وقتي ميفهميم و پاي در تولد جديد ميگذاريم که شخصيت اشراقي آن کسي را که بنا دارد چون حضرت اسرافيل حيات را بر کالبد مردهي جهان امروز برگرداند، بشناسيم زيرا:
مرده را ز ايشان حيات است و حيا هين که اسرافيل «وقت»اند اوليا
8- سعي ما آن است که راه رجوع به مکتب و شخصيت حضرت روحالله«رضواناللهعليه» را بنمايانيم تا جامعه بتواند بهترين ارتباط را با انقلاب اسلامي برقرارکند و در ذيل انقلاب اسلامي به تفکر و تفاهم و وحدت قدسي لازم برسد و نسبت به انقلاب «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض» نگرديم که در آن صورت از برکات مهمي محروم خواهيم شد و نه تنها زبان همديگر را نميفهميم بلکه کينهي یکديگر را به دل ميگيريم، چون هرکدام به وجهي از انقلاب اسلامي تأکيد ميکنيم.
9- تذکر به عهدي که ملت ايران با حضرت امام بست و در آن راستا ولايت الهي را پذيرفت، موجب ميشود که از بيتاريخي مدرن که ما را در بند نيهيليسم گرفتار نموده، غفلت نشود و بفهميم در اين فتح تاريخي تا کجا بايد جلو برويم.
10- وقتي تفکر ظهور کرد و تفاهم به صحنه آمد، آزاد انديشي موجب تولد انديشههايي ژرف و بزرگ ميشود، در چنين فضايي است که ميفهميم انقلاب اسلامي چگونه ترقي و تعالي را به ما هديه نموده و معناي تأکيد رهبري بر آزاد انديشي معلوم ميشود آنجا که ميگويند «متأسفانه گذشتهي فرهنگي کشور ما فضا را براي آزاد انديشي بسيار تنگ کرده بود».[2]
11- رابطهي ملکوتي بين انسانها زمينهي رابطهي حقيقي و وجودي را فراهم ميکند، چيزي که هميشه دشمنان اسلام ـ از جمله بنياميهـ در نفي آن ميکوشيدند و اهلبيتh در جهت احياي آن تلاش مينمودند، زيرا در چنين فضايي سرمايههاي عقلي و عرفاني ما احياء مي شود و ميتوانيم احياءگري کنيم. در زير سايهي رابطهي حقيقي، ملّتي که از تاريخ بيرون افتاده به تاريخ خود برميگردد و فلسفهي صدرالمتألّهين به تاريخ ما برگشت تا نقش وحدتبخشي حقيقي ظهور کند. به تعبير مقام معظم رهبري، فلسفهاي که «در اسلوب و محتواي صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشهي انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام خواهد يافت».[3]
12- در مکتب اشراقي و تمدّنسازِ آينده طوري به تفکّر فلسفي صدرالمتألّهين نظر شده که انقلاب اسلامي به خوبي از روحيهي اخباريگري و تحجّرِ ديني عبور کند و با نگاه وجودي، نظر به مقام «السببُ الْمتصل بَين الأرض و السماء» بودن حضرت مهديg بيندازد و در همين رابطه مقام معظم رهبري«حفظهالله» ميفرمايند:
مکتب فلسفي صدرالمتألهين همچون شخصيت و زندگي خودِ او مجموعهي در هم تنيده و به وحدت رسيدهي چند عنصر گرانبهاست. در فلسفهي او از فاخرترين عناصرِ معرفت يعني عقل منطقي و شهود عرفاني و وحي قرآني، در کنار هم بهره گرفته شده و در ترکيب شخصيت او تحقيق و تأمل برهاني و ذوق و مکاشفهي عرفاني و تعبد و تدين و زهد و اُنسِ با کتاب و سنت، همه با هم دخيل گشته.[4]
13- اگر به «وجود» در همهي ابعاد و به صورت تشکيکي نگاه نشود، فرهنگ وَهم زدهي مدرنيته در همهي چهرههايش شناخته نمی شود و به همين جهت سعي شدهاست به صورتهاي مختلف موضوعِ «وجود» به ميان آيد. اميد است بحث «وجود» را که در هر مرحلهاي نسبت به چهرهاي از سوبژکتيويته مطرح شده، با دقّت لازم دنبال بفرماييد.
14- از آنجايي که در بحث از «وجود» با يک مفهوم رو به رو نیستيم بلکه با وجودي سر و کار داريم که به عنوان يک حقيقت تشکيکي، دغدغهي زندگي امروز ماست به طوري که ميتواند هنر و ادبيات و تکنيک و سياست و فرهنگ ما را معني کند، پس بحث از «وجود» و نظر به آن، چيزي نيست که خوانندهي گرامي بخواهد در جايي از کتاب از آن خلاص شود.
15- وقتي متوجه شديم وحدت قدسي يک وحدت حقيقي است و نه اعتباري، متوجه «وجودي» بودن وحدت قدسي ميشويم و در اين رابطه با رجوع به «وجود مطلق» در پي ايجاد وحدت قدسي خواهيم بود و در اين راستا نظرها به وجود حقيقي عالم امکان يعني حضرت مهديg دوخته ميشود تا جامعه از بيفکري و جاهليت زمانه آزاد شود.
16- وقتي متوجه مباني قدسي انقلاب اسلامي نباشيم تحليل درستي از علت ريزشهاي افراد در انقلاب اسلامي نخواهيم داشت. با نظر به مباني قدسي انقلاب اسلامي از همان ابتدا معلوم بود که آقاي بازرگان و بنيصدر و دولت سازندگي و دولت اصلاحات نسبت به انقلاب زاویه داشتند و غفلت از اين امر موجب ميشد که از دست يکي به ديگري پناه ببريم و بعد از مدتي بفهميم آن ديگري نيز ما را به اهداف انقلاب اسلامي نزديک نميکند.
17- لازم است در شناخت جوهرهي غرب که همان سوبژکتيويته است دقت زياد به خرج داد و مباني فکري پدران غرب جديد يعني دکارت و هيوم و کانت را بهخوبي ارزيابي نمود تا معلوم شود انقلاب اسلامي با چه طرز فکري روبهروست و شيشهي عمر تمدن غربي چيست و چرا حضرت امام در تقابل با غرب، به فلسفهي صدرايي نظر دارد و حتي در نامهي خود به گورباچف، ملاصدرا و محييالدين بنعربي را مدّ نظر گورباچف قرارميدهد.
18- واژههايي همچون «سوبژکتيويته» و «نوميناليسم» و «نيهيليسم» روحي دارند که با روح خود، فرهنگ غرب را تشکيل ميدهند و با شناخت دقيق آن روح است که از طرفی ميتوان حساسيت جايگاه شخصيت اشراقي حضرت امام را براي آزاد شدن از آن روح ـکه دويست سال است مردم را تحت تأثير خود دارد ـ درک کرد و از طرف دیگر با درک درست «وجود» از طريق معرفت نفس، به صورت حضوري جاي خود را پيدا نمود و در سير الي الله، از منظر نظر اهلبيتh موفق شد و در اين راستا از غرب عبور کرد و به انقلاب اسلامي نظر نمود.
اصغر طاهرزاده
[1] ـ بيانات رهبر معظّم انقلاب در 21/11/1390.
[2] ـ سخنان مقام معظّم رهبري در ديدار با انجمن اهل قلم 11/7/1381.
[3] ـ مقام معظّم رهبري در تاريخ 1/3/1378.
[4] - پيام مقام معظم رهبري به کنگرهي بزرگداشت صدرالمتألهين در تاريخ 1/3/1378.