بنام خدای کودکان شهید غزه و هزاران هزار مجاهدی که از کل وجود و حق زندگیشان گذشتند تا ما به هدایت خود موفق شویم. و قسم به انسانی که هزار و چند صدسال در روی کره زمین، هر رنجی از همه مردم دنیا را به جانش خرید و غم هایی دید که فقط خداوند آنرا میدانند، قسم به مهدی صلوات الله علیه که همه این رنج ها و این راه اسلام مقدس ترین هستند. قسم به ذره ذره آه مظلومان عالم، قسم به رنج های زشت و زیبایی که مردم در این راه به جان خریدند، که نوبت خدا فرا رسیده و هرچه جان دادید بهترین کاری بود که برای یک فرصت زندگی می توانستید به خود و خداوند پیش کش کنید. از من و ما گذر کردیم چیزی نیستم الا تسلیم شده ای آماده در ید اراده خداوند، و ما رستگار و به سرمقصد شدیم. مرا میبخشید که صحبتی بیش از این ندارم تا شاید عقلی را بجنباند ولی همه حرفم را بعنوان جامع حرف های عقلی و دلی خدمت شما عرض کردم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید به هر حال سخنها گفته میشود تا «شاید عقلی را بجنباند» و با توجه به این امر در زمانهای قرار داریم که انسانها مجبورند تکلیف خود را با زندگی و تاریخ معلوم نمایند، یا باید بپذیرند که در بستر تاریخی که نظم جهان استکباری شکل داده زندگی خود را جدا از هر مقاومتی شکل دهند و سرنوشت آنها را جهان استکبار هرطور که مایل بود رقم بزند، و یا باید در بستر یگانگی بین «زندگی» و «مقاومت» در مقابل جهان استکباری مقاومت کند و خودش سرنوشت خود را در اختیار بگیرد و با یگانگی بین انسانها، زندگی را معنا کند، به جای روحیۀ نژادپرستی و خودبنیادی که جهان استکباری دامن میزند. در این رابطه سعی شده سلسله مباحث «یگانگی بین «زندگی» و «مقاومت» متذکر خطری باشیم که جهان استکباری برای بشریت در این تاریخ رقم زده است و به راهِ برونرفت از آن خطر فکر کنیم.
با نظر به سیطرۀ تکنیک در راستای تسلیمکردن انسانها توسط جبهۀ استکبار، اهمیت یگانگیِ «زندگی» و «مقاومت» در راستای مقابله با آن جبهه روز به روز بیشتر میشود زیرا تنها از همین طریق است که ناتوانی جبهۀ استکبار ظاهر میگردد و معلوم میشود در مقابل فرهنگ مقاومت، جبهۀ استکبار هیچ راهکاری ندارد، به همان صورتی که در مقابل حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» تنها متوسل به شهادت آن حضرت شدند به امید آنکه شمشیر آنها آخرین راهکار است، ولی چیزی نگذشت که معلوم شد آن خونی که در میدان مقاومت و شهادت ظهور میکند حضور نرمی است که بر شمشیرها پیروز میگردد و از این جهت باید به جایگاه یگانگیِ «زندگی» و «مقاومت» توجه کرد و آیندهای که مسلّم نه تنها نقشههای رژیم صهیون بلکه روحیۀ دوگانگیِ بین انسانها که در فرهنگ غربی به شدت حاکم است؛ از میان خواهد رفت امری که افق ظهور آن در رخداد اربعینیِ این سالها به ظهور آمده است و اخیراً در این رابطه عرایضی شد. https://eitaa.com/matalebevijeh/20136 موفق باشید
سلام خوبید استاد: یه سوالی خیلی ذهنم را درگیر کرده ۱. بعد از ماجرای غزه خیلی دین و ایمانم ضعیف شده همیشه میگم پس خدا چرا هیچ کمکی نمی کنند؟ چرا امداد الهی نمیرسد؟ یعنی آیا برای ما هم اگر این مسئله اتفاق بیفته، خدا هیچ کمکی نمی کنه؟ یا بنای خدا بر این است که زندگی بر اسباب و مسببات خود اداره بشه لذا پس اگر در زندگی ما هم به مشکلی خوردیم امیدی به خدا نداشته باشیم و البته با نظر خدا یا بدون نظر خدا از طریق اسباب و مسببات باید پیگیر حل آن مشکل باشیم ؟ ۲. به عبارتی در قضا و قدر الهی احساس می کنم دچار جلوهی دیگری از معرفتی شدم که اشتباه است و بیشتر شبیه نظریه جهان بود که شبیه یک ساعت بود که ساعت ساز آنرا ساخته با قوانین و علل خودش آن را رها کرده ۳. ولی از طرفی ایمانم هنوز بر خداست و میگم نه آن کسی که در این زندگی تا اینجا کمک کرد و مشکلات حل شد چه کسی بود؟ آنکه در مواقع بحرانی کمک کرد چه کسی بود؟ از طرفی میگم خب اگر تو کافرمبودی و این اسباب و مسببات رخ میداد مثلا اون مشکل حل میشد. ۴. مثل بحث رزق که همین شبهه در ذهنم ایجاد شده که خب اگه کار گیرد اومد و پولدار میشی وگرنه اگر علل پیدا شدن کار پیدا نشد بیکار میشی یا یه کار ضعیف و مثل آدمای بدون پول باید زندگی کنی. اگر اینطوری فکر کنم خیلی چیزا میره زیر سوال مثلا تا دیروز میگفتم خدا باید کار برایم جور کنه و به قول امام علی نباید خودم را جلوی کسی کوچک کنم و بدونم امید باید به خدا باشه و اگر امید به غیر خدا داشت باشم ناامید میشم ولی الان باید بگیم نه خود خدا گفته هرچیزی از باب اسباب و مسببات آن انجام می شود پس باید بری از بقیه درخواست کنی یه کاری برات جور کنند مگر این نیست که با توجه به همین قانون کفار در علوم پیشرفت کردند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله، مسئلۀ بزرگ روح زمانهای است که ما در آن قرار گرفتهایم تا خداوند اقدام بزرگی را به میان آورد و از این جهت برای جوابگویی به این سؤالها باید جدّیتر وارد تأمّل در معارف ایمانی و تاریخی شد. پیشنهاد میشود عرایضی که اخیراً تحت عنوان «کربلا و عبور از دوگانگی بین زندگی و مقاومت» شده است ان شاءالله در اندیشیدن نسبت به نکاتی که در ذهن دارید، کمککار خواهد بود. https://lobolmizan.ir/search?search=%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7%20%D9%88%20%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%B1&tab=sounds موفق باشید
سلام استاد عزیز: ان اشالله سلامت باشید. در گیر و دار ثبت نام کربلا هستم و یک سوال برام حل نشده. در شرایط کنونی مردم غزه آیا بهتر نیست هزینه سفرکربلا را هدیه کنم برای غذای مردم غزه؟ نمیدونم آیا احیای اربعین الان اولویته یا غذای مردم غزه اینکه خودم از تشنگی کربلا در رنجم بماند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بتوانیم هر دو موضوع را جمع کنیم و در کنار کمک به مردم غزه در این مسیر نیز وارد شویم، بخصوص که مشکل اصلی، عدم بازکردن گذرگاهها میباشد و باید در این رابطه تلاش کرد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. «فلسطین کلید رمزآلود فرج است» جمله ای بس رازگونه در مورد امری رمزآلود که در دوران ما از دهان مبارکی گفته شد که کلامش ندای حق طلبانه زمانه ماست. و چرا فلسطین!؟ سفری کنیم در این دوران به غرب سکولار مدعی لیبرالیسم و نگاهی باندازیم به ظاهر مردم در شهرها و دریابیم شگفتیهای عالم امروزمان را. آن مرد اروپایی آبجو به دست اما چپیه به گردن!! آن دختر اروپایی بی حجاب با دامن کوتاه اما چپیه به گردن با پرچم فلسطین منقش بر روی پیشانی! آن جوان بزرگ شده در قلب اروپا با ظاهری محجوب و فریادهای طنین اندازش که «فلسطین را رها کن» و «به نسل کشی پایان ده» در تظاهراتی در قلب اروپا و بالا بردن عکس خانم سحر امامی توسط آن جوان و ابراز افتخار به داشتن چنین زنانی؛ همان جوان در مجلس عزاداری اباعبدالله در قلب اروپا سینه زنان و اشک ریزان!!؟ آری درست شناختمش همان بود، از او پرسیدم خودش بود. جوانی بسی آشنا، آشناتر از هر آشنا و خویشاوندی، آشنایی در حد در آغوش گرفتن. جوانی که در اروپا متولد و بزرگ شده و به جای حضور در تظاهرات فلسطین و اشک ریختن و سینه زدن در عزاداری امام حسین (ع)، میتوانست هزار کار و تفریح متنوع انجام دهد ولی چیست که او را به این راه میکشاند!!! برگردیم به کشور خودمان، به جای آن شعارهای پوچ فروکش کرده و محو شده «نه غزه نه لبنان...» اینک آن خانم های به ظاهر بدحجاب ولی با عشق رهبری در دل، مرگ بر اسرائیل گویان!!! در نقطه مقابل آن به ظاهر روشنفکران غربگرایی که از زمان شروع جنایت و کودک کشی در غزه گویی لال شده اند و آن سلبریتی های غرب پرستی که کمترین جرمشان این سکوت کر کننده است بعد از شهادت اخیر بیش از هزار نفر از هموطنان عزیزمان!!! روشنفکر باسواد یا سلبریتی بی سواد فرقی نمی کند، وجه مشترک هر دو اوج بی هویتی و پوچی که نسل کشی در فلسطین اکنون از آن پوچی پرده برداشته! و آن به ظاهر متدینین و متشرعین خوش خیالی که هنوز در آرزوی دیندارانه زیستن در کنار غرب وحشی حامی صهیونیسم هستند و در فکر آنند که چه سیاستی باید در قبال غرب پیش گرفت تا هم بتوان دینداری کرد و هم اینکه گربه شاخمان نزند!!! آیا اینها همه و همه حکایت از آن ندارد که گویی موضوع ظلم در فلسطین انسان ها را در دنیا غربال می کند و بی موضع و بی طرف بودن نسبت به آن مساوی میشود با پوچی و بی معنایی در زندگی، هر کجا که فرد می خواهد باشد با هر وضع مالی و هر جایگاه اجتماعی!؟ و آیا بی موضع بودن نسبت به این ظلم آشکار مساوی نیست با سهیم بودن در بی آیندگی تمدن غرب استوار بر پایه های لرزان سکولاریسم؟ همان بی آیندگی که تمدن معاویه ی بعد از شهادت ابا عبدالله به آن دچار شد و مردمی غفلت زده که شیفته و فریفته شکوه ظاهری و زرق برق دستگاه معاویه شده بودند. شیفتگی و فریفتگی از نوع همین شیفتگان کنونی تمدن غرب و کورانی که از دیدن ظلمات پنهان شده در پشت این تمدن دروغین عاجزند. تمدنی و عالمی که بودن در آن منتهی میشود به اوج روزمرگی، افسردگی و بیهودگی حتی با وجود نماز خواندن، حج رفتن و متشرع زندگی کردن!!! آیا در روزگار ما این مسئله فلسطین نیست که موضع گیری درست در قبال آن و حضور یافتن در صحنه های مرتبط با آن مساوی می شود با معنادار شدن زندگی و احساس شور و شعف و نور ایمان در درون خود؟ احساس نور ایمانی که از بی نماز نماز خوان می سازد و از بی حجاب باحجاب! با عرض ارادت و التماس دعا استاد بزرگوار
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و چه اندازه موضوع را خوب به میان آوردهاید. آری! زمانه، بسی حساس است و چه سخن بلندی است سخن رهبر معظم انقلاب که فرمودهاند: «قضیۀ فلسطین، کلید رمزآلود گشوده شدن درهای فرج به روی امت اسلامی است.» بخواهیم و یا نخواهیم حقیقت جز این نیست هرچند جبهۀ استکبار گمان میکند که با قدرت و با رسانه میتواند موضوع فلسطین را تمام کند. تصوری که سالها پیش بر اساس همین تصور، کشتار صبرا و شتیلا را به پا کرد و گمان کردند کار فلسطین تمام شده، و عجیب است که نهتنها تمام نشد، بلکه در صحنۀ باریکۀ غزه، کار برای جبهۀ استکبار پیچیده و پیجیدهتر گشت؛ هرجند هنوز به گمان آنها به گفتۀ اخیر ترامپ احمق، غزه دیگر تمام است و عجیب است که دندههای از سینه برآمدۀ آن کودکان گرسنه چه غوغایی به پا کرده و چه عبرت بزرگی است فلسطین برای فهمِ معنای آیندۀ جهانی که در پیش است. استکبار با تمام قوا گمان میکرد لااقل غزه را تمام کرده و حال با بحران خود روبهرو شده است. آیا الهامِ الهی که بر قلب شهید سنوار عزیز القاء شد، تا طوفانالاقصی را به میان آرود، چیز کمی بود؟ از آن جهت که امروز غزه مرکز جهان شده است؟
چه اندازه همانطور که فرمودهاید ذیل دفاع فلسطین، آن انسانها در اقصی نقاط جهان به یکدیگر نزدیک شدهاند و از آن طرف، آری! فلسطین ملاک رسوایی غربزدگان لیبرالی شدهاند که معنایی از انسانیت را در خود کشتهاند. چه کسی باور می کرد که خداوند گاهی از طریق افرادی که فاسق هستند، دین خود را یاری میکند همچون نتانیاهوی خبیث و ما ازطرف دیگر از این طریق به عظمت شخصیتهایی همچون شهید سنوار میتوانیم پی ببریم که چه صحنۀ پیچیدهای را پیش آوردند که دشمن با همۀ امید برای پیروزی، اکنون گرفتارترین جریان موجود شده است. و ما در عین آنکه سخت از نظر روحی و عاطفی در فشار هستیم ولی لازم است که صحنه را از زاویهای که موجب عبرت تاریخی میشود مد نظر قرار دهیم امری که رهبر معظم انقلاب در آن سخن خود در ۲۵ فروردین ۱۳۸۵ متذکر شدهاند که جایگاه تاریخی جریان فلسطین تا کجاها عبرت آموز خواهد بود. علاوه براین خوب است به نکاتی که آقای یونس محمدی متذکر شدهاند نیز، بیندیشیم.
https://eitaa.com/zaghsefid/141554 موفق باشید
سلام و ارادت و رحمت: آیا ما میتوانیم مصائب خود را ـ مثلا مصائب غزه را ـ با مصائب امام حسین علیه السلام مقایسه کنیم؟ برخی قائل اند که مصیبت بر ابا عبد الله علیه السلام عظیم ترین مصیبت است و معمولا استناد میکنند بر فرازی از زیارت عاشورا که میفرماید: «مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام» در حالیکه این فراز، از صیغه تعجب استفاده کرده و صرفا دلالت بر عظمت مصیبت و سختی مصیبت سید الشهدا علیه السلام میکند نه اعظم بودن آن. از طرفی امام خمینی رحمة الله علیه در سال ۱۳۵۰ ـ که اگر اشتباه نکنم میشود جلد یک صحیفه صفحه ۱۶۶و ۱۶۷ ـ فرمودند (نقل به مضمون) بالاترین مصیبت مصیبت سلب حکومت از امیر المومنین بود و این مصیبت بالا تر از مصیبت وارد بر سید الشهدا است. و این نشانگر این است که مصیبت امام حسین علیه السلام اعظم نیست. حالا با این اوصاف پس ما میتوانیم مقایسه کنیم خودمان را زیرا میدانیم اعظم مصائب نیست. و سوال اینجاست که آیا میشود مصیبت وارد بر یک نفر بالا تر از مصیبت وارد بر امام حسین علیه السلام باشد؟ اگر خیر چرا؟ برخی در پاسخ میگویند ملاک در عظمت مصیبت، تعداد نفرات کشته شده نیست بلکه عظمت و اهمیت اشخاصی است که کشته میشوند که حرف صحیحی به نظر میرسد. لکن دو اشکال دارد یکی اینکه اصحاب امام حسین علیه السلام معصوم نبوده اند که نشود شبیه آن ها از لحاظ عظمت و اهمیت بیاید پس دیگران نیز میتوانند چنین اصحابی را از دست بدهند و از این جهت مصیبتشان هم رده با امام شود. دوم اینکه به لحاظ اهمیت و عظمت بقیه معصومین هم به شهادت رسیده اند پس مصیبت آنها نییز در حد امام علیه السلام است. ممنونم اگر محبت فرموده علاوه بر توضیحات خود کتاب یا چیز دیگری را هم معرفی کنید. ممنون میشوم لطفا دعایمان هم بکنید تا طلبگی کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این تغییردادنِ جهت تاریخ است که ریشه و بنیان همۀ جنایتهای بعدی میشود که از یک جهت، همان تغییر نظام حکومتی است که باید انسانی معصوم بر آن حاکم باشد به جای افراد معمولی، و آن افراد معمولی هرکس میخواهد باشد. از این جهت حقیقتاً میتوان گفت این اعظم مصیبتی است که بر بشریت رانده شد تا در ادامۀ حیات تاریخیاش از الگوگرفتنِ اسلام محروم باشد و از جهت دیگر آری! اینکه تا آنجایی جنایتکاران برای خود حق قائل باشند که حتی اگر کسی با آنان بیعت نکند و تسلیم اهداف شوم آنها نباشد محکوم به قتل باشد؛ میتوان گفت این نیز در جای خود اعظم مصیبت است و به همین جهت در نگاه تاریخی باید به آغازها نظر کرد که تبعات بعدی هر اندازه هم که زشت و بد باشد، مهم آن آغازی است که منجر به چنین ظلمهایی شده است. کتاب «عنصر شجاعت یا هفتاد و دو تن و یک تن» اثر آیتالله میرزا خلیل کمره ای. در مورد واقعه عاشورا و شرح شهادت امام حسین (ع) و یاران ایشان نکات بسیار برجستهای دارد. این کتاب در هشت جلد چاپ شده. موفق باشید
غزه محاصره کامل شده در تمام ادیان و الزامات انسانی نجات مظلوم امری مهم است. و اگر این محاصره شکسته نشود بنده نمیتوانم خود را انسان بدانم حاضران میگویند فقط چند ساعت تا مرگ کامل همه آنها باقی است. نمیتوانم با افتخار بگویم ایرانی ام و نمیتوانم بگویم حتی مسلمانم اگر محاصره را نشکنم. این فیلم زیر صحبت کودکی در غزه است بنده احمقم. استاد حماقت دارم نسبت به سیاسیگریها به تحجر ها به بی غیرتی ها. شما بفرمایید جوابی به این کودک بدهید زیرا بنده هیچ جوابی ندارم، شهادت او برایم امر بدی نیست اما انفعالی که دقیقاً «حصر» را نشکند بی هویتی کامل خود از انسانیت میدانم. https://uploadkon.ir/uploads/e0bc22_25VID-20250722-120911-734.mp4
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در شماره 40368 عرض شد اینجاست که اگر با حکمت لازم اقدام نشود، جنایات اینچنینی اسرائیل در زیر پوشش جنگ با ایران پنهان میشود. کاری که آن رژیم فکر میکرد که حداقل با درگیری با ما برایش شکل میگیرد. آری! همچنان که عرض شد موضوع بسیار حساس است و حکمتی همچون حکمت رهبر معظم انقلاب باید در میان باشد تا اسرائیل همچون یخ از صحنۀ روزگار ذوب شود و این به معنای آن نمیباشد که مثلاً ما باید لشکرکشی کنیم و منظور آقای عراقچی نیز همین است. موفق باشید
سلام: بنده این حرفا رو خصوصی دارم با شما مطرح میکنم. صحبت ها و کارهای شما را در جریانم و میدانم دارید به وظایف تحقق دستاوردهای جنگ میپردازید و خب بنده هم که بیگانه نیستم. اما با همه جوانبی از جنگ و مذاکره که این روزها بیان میشه بنده نکته ای دارم مثل اینکه تا هجوم نظامی علیه اسرائیل نشه مردم غزه آزاد نمیشن، نمیگم این هجوم توسط کشور ایران حتما صورت بگیره شاید اجماع حزب های مقاوم و کشور یمن با پشتوانه نظامی و اطلاعاتی ایران یک راه باشه ولی به این فکر کنید هرچند تا اربعین بخاطر پیاده روی خودمان که آسیبی نبینیم صبر کنیم این یعنی کشته شدن فلسطینیان. بطوری این موضوع رو میفهمم که اگر به این خاطر اتفاقی نیفته بگونه ای خودخواهی از ما رقم میخورد در حالیست که همان برکات اربعین را خداوند در جنگیدن به ما توان عطایش را دارند. باز بنده هیچ کاره ام و عمیقاً این مدت خود را یک آدم معمولی بیش نمیدانم. و باز در کار خدا دخالت نکردم فقط موضوعی مهم را مطرح کردم که بنظرم اولویتی داشت. یک نکته مهم تر اینکه اگر منتظر ایجاد ابزار نظامی برتر هستیم عملا این کار حداقل بطور فوری چند سال زمان بر است و اینکه سلاح های خوبی شاید داشته باشیم که رونمایی نشده با این حال قدرت ما به اتکای ایمان است و سلاح های ما مناسب ظهور پیروزی است. آقای قالیباف گفتند اگر بدانیم دشمن آماده حمله میشود ما حمله پیش دوستانه میکنیم، یا آقای عراقچی تازه گفتند حذف اسرائیل از نقشه هرگز بخشی از سیاست ایران نبوده است! این دو نمونه صحبت یکیش نمایشی و از سر ترس است و آن یکی حرف معقول. با این حال متوجهم آمادگی اجتماعی لازم است اما چیزی که با امکانات ناقصم میفهمم خداوند آن لطایفش را به ما عطا فرموده. با مردم غزه چه کنیم در حالی که هیچ چاره و یکساعت دیرکرد باعث تحقق ظلم بزرگ است. میدانم حکمت الهی اینها را بنا کرده و باز معتقدم کارش را کرد و به سرانجام رساند و میدانم وظایف ما اکنون چیست ولی غزه اهمیتش بالاتر از همه این موارد میباشد. لطفاً مرا قانع کنید زیرا بنده به اندازه شما نمیفهمم و نیاز به دانستن دارم. متچکرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بشریت در جای حساسی قرار گرفته و موضوع محاصره باریکۀ غزه و عدم امکان کمکرسانی به مردم مظلوم آن خطه از یک طرف، و جنایات اسرائیل از طرف دیگر کار را و حساسیت آن را بسیار پیچیده کرده است و همگان و بخصوص ایران منتظر فرصتی هستند که راهی گشوده شود تا از سر حکمت بتوانیم حدّاقل از مشکلات مردم غزه بکاهیم که البته این با دخالت مستقیم کشور ایران عملی نخواهد بود زیرا عملاً جنایات رژیم اسرائیل به حاشیه میرود و مسیری که با حرکات نرم رسانهای برای نابودی اسرائیل در حال شکلگرفتن است، مورد غفلت قرار میگیرد و از این جهت عرض شد حساسیت قضیه بسیار بیش از آن است که صرفاً با یک درگیری مستقیم از طرف ما مشکل حل شود. موفق باشید
با نام خدا. سلام: از زمان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل با شدت بیشتری مردم غزه را کشته و یک روز هم رها نکرده. به یاد دارم شبهایی که مردم غزه از موشک های ما لبانشان خندان میشد فرداش اسرائیل تاوان لبخند آنها را با بمباران بیشتر میگرفت تا اشک بجای لبخند جایگزین شود. در همین چند روز شدت تحریم غذا آنقدر زیاد شده که یک خبرنگار نوشت از گرسنگی نمیتوانم از جایم بلند شوم خبر بگیرم یا پیرمردی را دیدم که برای خانواده اش در صف طولانی غذا وقتی به دیگ رسید که فقط یه بشقاب برنج موجود بود همه مردم گفتند این یک ظرف را به ایشان بدهند همین که طرفش را پر کردند از شدت گرسنگی همانجا فوت کرد. مردم اسرائیل خودجوش میروند جلوی کامیون های کمک های ارسالی غزه و میخوابند تا غذاها به غزه نرسد یا هر روز جمع میشوند و ریختن بمب بر روی مردم غزه را میبینند و شادی میکنند. دلم خون است دیگر حتی کمک های نقدی مردم هم کفایت نمیکند هرچند با امید کمک میکنم. ایران بزرگ بعد از چندصد سال خفتگی باید نام بلند آزادگی و جوانمردی خود را در تاریخ امروز دوباره بسازد و این ملزم انجام این کار است تا ایران دوباره زنده شود وگرنه یدک کش گذشته هاست. در تمام دنیا فقط ما هستیم که توانست مقابل اسرائیل بایستد این نشان میدهد ایران فرصتی دارد تا«ایران بزرگ امروز بشود». دلم برای غزه خون است واقعاً دیگر توانش را ندارم. https://biaupload.com/do.php?filename=org-1352597284521.mp4
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً جامعه در تجاوز ۱۲ روزۀ رژیم اسرائیل به خوبی متوجه شد که آرمانگرایی انقلاب اسلامی، واقعیترین و کارآمدترین راهبردِ حفظ و صیانت از ایران است، از آن جهت که منطق حاکم بر جهان امروز، منطق زور و قدرت است، نه ایدههای فانتزی و ذهنی روشنفکران که امیدوار به جریان حاکم در غرب است. این گفتمان دینی اسلام ناب است که قدرت دفاع از ایران را دارد و در همین رابطه رهبر معظم انقلاب در اوج حملات اسرائیل فرمودند: «ملت ایران در مقابل تحمیل، تسلیم هیچکس نمیشود»، و ملاحظه کردید که دشمنان مجبور شدند عقبنشینی کنند و این یعنی کربلا و این یعنی حضور در آیندهای که ایران اسلامی مدّ نظر انسانها قرار میگیرد. ایرانی که توانسته بین تکنیک و معنویت جمع کند و در عین دفاع از مردم مظلوم فلسطین، از داشتن موشکهای آنچنانی کوتاهی نمیکند. و همانطور که فرمودید فرصتی پیش آمده است تا ایران، رسالت تاریخی خود را به لطف الهی به میان آورد. موفق باشید
سلام و احترام: استاد ببخشید درسته غزه مردم ضعیف داره و کشورهای بی رگ اسلامی برای نجات غزه کاری نمیکنن اما چرا خداوند برای نجات غزه کاری نمیکنه خدا که همون خدای قوم ثمود و عاد! آیا اتحاد نداشتن کشورهای اسلامی و بی بصیرتی اونها و ضعیف بودن بنیه ی نظامی غزه توجیح مناسبی هست برای نابودی این همه مرد و زن و کودک بی گناه. آیا خدا نمیخواد کاری بکنه؟! اگر کسی ضعیف بود و حامی نداشت محکوم به نابودی میشه؟! ممنون راهنمایی بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حکایت، حکایت عجیبی است. هرچند مسئله بسیار دردناک است. ای کاش به جای آن کودک و آن مادر که از گرسنگی شهید میشود، آن مصیبت بر ما وارد میشد؛ ولی گویا «رنج راحت شد چو شد مطلب بزرگ». و همانطور که در جواب سؤال شمارۀ 40356 عرض شد گویا خداوند بنا دارد نقش بنیادینی را از خود به صحنه آورد. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید اسرائیل هر روز داره در منطقه جنگ افروزی و کشتار انجام میده و حتی صبح این جمعه، ۱۱۷ راس گوسفند با چاقو و گلوله به فجیع ترین شکل تار و مار کرده تا روستاییان فلسطینی نتونن ادامه حیات بدن. دقیقا مثل کربلاست. به فلسطین مظلوم، به سوریه ی خودفروخته و به ایران مقاوم و بقیه کشورهای منطقه رحم نداره و فقط کشت و کشتار انجام میده. واقعا برام سواله تهش چه اتفاقی می افته؟ مثل عاشورا که سپاه یزید در ظاهر پیروز شدن، اونها هم در ظاهر پیروز میشن تا وقتی که تعداد یاران امام زمان به ۳۱۳ نفر برسه و قیام کنند؟ انگار ذات دنیا اینجوریه. خیلی دردناکه و اینکه مسلما خیلی از مردم در ایران و حتی سوریه و شاید در اسرائیل، هستن که با اسرائیل مخالفن ولی صداشون به جایی نمیرسه. آیا خدا در سرنوشت اقوام، این افراد رو هم میبینه یا فقط به حکومت ها توجه داره. چون مردم همیشه گزینه ی مناسب ندارن برای انتخاب و ممکنه ناخواسته به کسی رای بدن که مثل پزشکیان در صحبت هایش بعضی اوقات انقلابی نباشه. نمیشه گفت مردم خواستن ایران تسلیم بشه. میخواستم یه کم بالاتر از دعواهای سیاسی و حرفای سطحی از نظر سنت هایی که خداوند داره ببینم چه اتفاقی می افته و پایان تمام جنگ افروزی های اسرائیل چی میشه و همینطور تکلیف مردمی که با ظلم اسرائیل مخالف هستند، اینها چی میمیشن. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه چیز حکایت از آن دارد که خداوند بنا دارد چهرۀ نهایی ظلم را که امیدوار بود در پوشش علم و تکنیک و رسانه بدون هرگونه معنویتی، خود را ادامه دهد؛ رسوا کند. آری! چه اندازه دردناک است تحمل اینهمه ظلم! ولی گویا این مرتبه و در این آخرین دوران، تا حدی موضوع تغییر کرده و ظلم در اساس آخرالزمانی در حال فروپاشی است و هزینهدادن حتی تا اینهمه تحمل گرسنگی کودکان غزه که ای کاش ما جای آنها بودیم؛ جا دارد تا ان شاءالله ریشۀ ظلم آخرالزمانی طوری کنده شود که انسانیت انسانها در حدّ نهایی آن به هم نزدیک و نزدیکتر شوند امری که آثار حضور آن به خوبی احساس میشود و این است معنای حضور آخرالزمانی انسان کامل و هزینههایی که برای آن رخداد بزرگ باید به استقبال آن رفت. آیا همه چیز حکایت از آن ندارد که خبری در راه است؟! موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام جناب استاد: بنده در زمان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه دچار حالتی شدم که تمام معماهای جنگ غزه و لبنان برایم قابل درک شد. اینکه چگونه غزه در برابر این همه هجمه جنگ افزارها و تکنولوژی شیطانی غرب هنوز سربلند و زنده تر از قبل است و شجاعتی وصف ناپذیر در آنها موج میزند و همچنین در حزبالله لبنان. به یاد کلام مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام که فرمودند: وارد ترسها شوید که خیر در آن است. متوجه حرف نیچه شدم که گفته بود آنانکه به دنبال حقیقتند باید خانه خود را بر دهانه آتشفشان بنا کنند. بنده در این مدت جنگ ۱۲ روزه متوجه شدم نه تنها ترس از وجودم رفته بلکه خیلی شوق این را داشتم که من هم یک جوری باید دفاعی از وطنم کنم یا کاری انجام بدم. متوجه شدم اصلا این پدیده بطور خودبخود آمده و انگار خبری از اون شخصیت قبلی و ترسو نیست و منیت محو شده و پرده کنار رفته. و الان راز اتحاد و همدلی و تغییر احوالات مردم را خوب درک میکنم که این هم جای بسی شکر دارد. بله واقعیت این است که انسان در فضایی بدون سختی و تهدید از طرف دشمن آهسته آهسته رو به کرختی و غفلت می رود. ولی انگار برای رشد و بیداری و روشنایی و صعود حتما لازم است که در کنار و مرز انسان تهدید وجود داشته باشد و این یک تلنگر همیشگی است. وجود شیطان و تاریکیها و تهدیداتشان در این دنیا، فرصتهای بی نظیری هستند برای انسانهایی که بدنبال حقیقتند. پس هم مرز بودن حزبالله لبنان و فلسطینیان با این رژیم شیطانی و تاریک باعث شده تا این انسانها دائما مراقب خود و عدم غفلت شوند و این تهدید برایشان تبدیل به فرصت رشد شده و منیت در این نوع انسانها مجال خودنمایی نمیدهد و ایمان وصف ناپذیری دارند. آیا این طور نیست؟ بنده بر این باورم که خداوند متعال با این جنگ ۱۲ روزه که با حماقت دشمن رقم خورد، بار گناه مردم ایران را که همان منیت و کدورتها و غفلتها بود را پاک کرد و همه دلها رو به هم رساند و وحدت ایجاد کرد و ما باید با این نگرش قدردان و سپاسگذار خداوند باشیم. و شاید دلها رو آماده کرد برای روزها و اتفاقات پیش رو و مسیری که به ظهور و تجلی انسانیت منتهی میشود. آیا همینطور است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه ارزشمندی را نسبت به جایگاه تاریخی دفاع مقدس مطرح فرمودهاید. حال مائیم و با حضور در فرهنگ کربلایی خود و رویارویی با دو رویکرد، رویکردی که عدهای بنا دارند از طریق رسانهها در فرهنگ مدرن، افکار عمومی را به نفع خود مدیریت نمایند و انسان را در معنایی که معنای خودبنیادی و خودخواهی و تکبّر است؛ تعریف کنند، با تصور و گمانی که حقِ سیطره بر دیگر ملل را برای خود قائلاند و رویکرد دیگری که نظر به وجدانِ عمومی انسانها دارد تا ابعاد روحانی و متعالی آنان را متذکر شود و به یگانگیِ انسانها در هر کجا که باشند، نظر دارد، به همان معنای حضور افراد با ملیّتهای مختلف در رخداد تنفر از آمریکا و رژیم صهیونی در روزهایی که ما با آن روبهرو هستیم، تا معلوم شود انسانها چه اندازه در معنای بودن تاریخی خود میتوانند در کنار همدیگر مؤثر باشند، از آن جهت که متوجۀ ظلمات نظم موجود هستند، نظمی که در نهایتِ خودخواهی و خودبنیادی برای خود این حق را قائل است که اجازه ندهد کشوری مانند ایران صنعت هستهای صلحآمیز داشته باشد و با نظر به کربلا به خوبی جایگاه جاهلیت دیروز و امروز روشن میشود تا انسانها منوّر به بصیرت تاریخی باشند با نظر به سنت الهی که قرآن در وصف آن میفرماید: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً (فاطر/۱٠) و یا «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» (منافقون/۸). آیا ما با حضور در چنین سنتی در آیندهای حاضر نیستیم که جایگاهی برای جهان استکباری در آن نیست و جهان استکبار از این جهت نگران است و سعی در عدم موفقیت ما دارد؟ موفقیتی که انسانیت انسانهارامدّ نظر دارد. موفق باشید
«بسم رب الزهرا» آسمان حرم امن قدس الهی برای پرواز پروانهگان عاشق است و این بال آتشین عاشقانه شهید است که فاصله زمین و آسمان را تا وصال به حرم قدس الهی و نظر به وجه الله میشکافد. هر پرواز را مقصدی است از برای گسستن از زمین و زمان و پیوستن به ملکوت و جبروت حق و باری گشودن دوباره دروازه های آسمان را باید دید که چگونه دوباره راه بر آسمانیان در بند تن گشوده و بال پرواز و جان این آسمانیان منزل نزول و عروج ملائک و روح القدس شده است. بیا و دوباره بشارت و طلیعه بعثت انسان را بر زمین نظاره کن که چگونه جانِ دوباره بر پیکره خاکی انسان آغاز به وزیدن گرفته و بشارت عهد دیگری را در آینده نزدیک میدهد وارسته و آزاد از فریب و مکر و حجاب جهان امروز بر انسان. مومن خود را هرگز مغرور و غره بر قدرت و توانایی های خویش و بی نیاز از حق نمی یابد که حیات مومن در فقر دوباره و دوباره اوست در برابر خالق پس ببین که چگونه سنگ های در آسمان رها شده مظلومان غزه، در آسمان بیت المقدس به رنگ لطف و قهر و انتقام و عدل و نصر خدا در آمده و به دست سپاهیان حق او بر سر خانه های عنکبوتیشان می آید و با هر پرواز در آسمان و اصابت بر زمین نوید: «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» سر میدهد. آری که توانایی های ما هرگز تکیه گاه ما نیست و اگر سلاح های ما چون بشارتی وعده صادق حق را نوید میدهد از آن روست که ما آیینه اراده اوییم در تاریخ و وارث روح الله و جلوه و ظهور«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» آری اینها آهن و سنگ و ابزار بی روح نیست که روح وارثان روح خدا در آن دمیده شده و بر بال دعای ما در پرواز و انجام وظیفه است. ما بر هیچ چیز جز ایمان خویش غره نمی شویم و جز تکیه بر ذات حق تعالی تکیه بر هیچ نداریم که ذکر مومن «یا عِمادَ مَنْ لَاعِمادَ لَهُ» است که هرچه هست از اوست و به سوی او باز میگردد و رنگ اراده و خواست اوست که باقی و ابدی خواهد ماند. پس بخوان به نام اسمای حسنی و آیات مبین حق او که ما وجود مُنجلی اوییم و از ایمان به اوست که نور میگیریم و نور خواهیم داد آری که كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این است آن نگاهی که در میدان جنگ با اسرائیل در مقابل ما گشوده شده، نگاهی فوق نظر به قدرت موشکها و ریزپرنده ها. حقیقتاً آنچه به صحنه آمده است صورتی از ظلمهایی است که در طول چند قرن اخیر، نظام استکباری بر مظلومان عالَم تحمیل کرده است و این قدرت نیست، این آه سینۀ مظلومان است و به همین جهت اصالت ندارد و در واقع به کارِ صاحبان قدرت نمیآید. باید به این نکته بسیار فکر کرد و به گفتۀ جنابعالی آنچه در این صحنهها پیش آمده است، ارادۀ خداوند است تا به لطف او از طریق ما جهان استکبار هر روز تحقیر و تحقیرتر شود. خدا را شکر که در میدان مقابله با رژیم صهیون تا این اندازه در نزد خود احساس حضور میکنیم که آن، احساس حضور ذیل ارادۀ الهی میباشد و از این جهت با هر شهادتی برافروختهتر میشویم. راستی را! رازِ این حضور چیست؟ موفق باشید
سلام: در رابطه به پرسش 40248 با اینکه بنده صلاحیت سخن گفتن ندارم، اما به عنوان کسی که از بدو تولد در انتظار همهٔ انسانیت بودم و هر نوع زخمی را که حتی تصورش را نمیکنید - بیرحمانه چشیدم (و نتایجش را دنبال کردم و زیباییش مثال زدنی نیست)- به خواهر عزیزم و هر انسان زیبایی که حقش زندگیای بزرگ است مینویسم: سلام! شما تنها نیستید. در سالهای دراز و زهری که مردم در خواب بودند و با شادی و سماجت به روند نابودی خود در نظام ظالم جهانی ادامه میدادند، و گفتارها، عمل ها، اندیشه ها، اراده هایشان نه فقط به خود که به دیگران آسیب میزد، افرادی بیدار بودند تا راه خود و در نتیجه راه شما عزیزان را باز کنند؛ هرچند همهٔ مردم دنیا با نادانی در مقابل آنها ایستادند و تحریمها آنقدر شدید شد که در زندانی غریب محبوس شدند. هرچند در ظلمت شبانهروز، شیطان در گوش مردم زمزمه میکرد: «برو و حتی با کوچکترین حرکتی زخمی بر آنان بزن تا راهشان بسته بماند.» آنان تمام مظلومیتها، تمام سنگها و شمشیرهای شیطان بزرگ و تمام تحریمها را تحمل کردند تا جایی که یک به یک شهید و فنا شدند، اما امیدی را دنبال میکردند که خداوند به آنان نویدش را داده بود: امید به آزادی، انسانیت، زندگی کامل و یاری خداوند و حضورش در میان بشریت، و به آن رسیدند. آری عزیزان! ما تنها نیستیم و بار داریم. امروز خود خداوند در جلال و جمال کاملِ حقیقتِ «الله» حاضر است بوجود حضور اهل بیت. اگر به من بگویند: «نگو اهل بیت ظهور کردهاند»، میگویم: «آنچه عیان است، پنهان کردنش ممکن نیست.» زندگی در جهان بینهایت معصومین یعنی زندگی در زندگی حق مطلق. ای فرزندان آدم! جهان به همهآنچه از خودمان انتظار داریم، رسیده. بنده هرگز صلاحیت سخن گفتن نداشتم، اما از اشتیاق به زندگی و سعود کمال شما و درک دردهای مشترکمان، این را گفتم. در این روزهای زیبا که گام به گام به سوی کمال پیش میروید، یاد بزرگانمان را زنده نگه دارید. مثلاً کودکان شهید غزه بزرگانند؛ آنان بر گردن همهٔ ما حق بزرگی دارند آنها خون پاک خدا هستند. در این کلمات که از من هم نیست ققط فکر لازم نیست، دل دادن همه چیز را منور مینمایاند. خداوند حافظتان باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته باید فکر کرد که انسانِ آخرالزمانی چگونه میتواند در بستر هستی خود که «عین اتصال به خالق هستی است»، اندیشههای تازه که مطابق روح نهاییترین انسان است، بیافریند، به جای مشغولشدن به باورهای سادهای که جوابگوی نهاییترین طلب انسان این دوران نیست. با توجه به این نکته باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشههای معمولی که امکان تردید در آنها هست، رهایی یافته تا با اصلترین اصلها روبهرو شود که آن مواجهه با انسانیت انسانهای کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی انسانیت اولیای الهی در نمادهایی همچون علی «علیهالسلام» و سیدالشهداء «علیهالسلام» و دیگر ائمه «علیهمالسلام»، و لازمۀ چنان حضوری اولاً: عبور از خیالاتی است که در آن خیالات، توهّماتِ ساختۀ ذهن پنهان است و ثانیاً: حضور در معارفی است که مانع میشود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار حقایق فرو غلتد. حضوری که این روزها میتوان در حرکت مقابله با رژیم صهیونی و استکبار آمریکایی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور و با تاریخی که در این رابطه در مقابل ما گشوده میشود میتوان زندگی خود را معنا بخشید زیرا در این حضور است که به یگانگی بین «زندگی» و «مقاومت» رسیدهایم. موفق باشید
طعم شیرین زندگی در مقاومت. هنوز به مرحلهای نرسیدهایم که بتوان نام آن را یک پیروزی کامل و تمام عیار گذاشت، اما همین که هیمنه قدرتهای جهان و منطقه را شکستیم و رؤیای شکستناپذیری آنها را از ذهن دوست و دشمن پراندیم یک گام از پیروزی را طی کردیم. یکی از شگردهای دشمن برای شکنندهکردن انسجام ملی و حمایت ملت از حاکمیت این است که به هر طریق ممکن لذت دستآوردهای ما را از ما بگیرد، نگذارد طعم لذت آسمان ستاره باران شده تلاویو و جهنم حیفا و جمعیت نماز جمعه خشم و نصر بر جانمان بنشیند. انتظارهای بزرگ خوبند، آرزوی نابودی اسرائیل به دست ایران اسلامی، یک آرمان حقیقی و محقق شدنی است اما کی و چگونه؟ صبر میخواهد و بصیرت. اینکه از اولین مواجهه جدی و صریح انتظار پیروزی نهایی را داشته باشیم ما را خسته و دلسردمیکند، موجب چند دستگی بین امت میشود، نسبت به مواجهههای بعدی دلسردمان میکند. استکبار جهانی، پیشینهای حداقل ۳۰۰ ساله دارد از استعمارگری و اشغال قارهها و کشورها آغازشده و حال به داشتن پایگاه نظامی در سراسر جهان رسیده و اسرائیل عصاره وجودی استکبار جهانی در گلوگاه تاریخ و جغرافیای سرنوشت ساز غرب آسیاست. جنگ بین ما و اسرائیل جنگ حق و همه جهان استکبار است، تجسمی از نبرد همیشگی حق و باطل. ما امت قویِ عزیزی هستیم اینکه در ما باورِ شکستن اسرائیل و امریکا شکلگرفته بالاترین قدرت است و عزیزیم چون نمیگذاریم اراده هیچ قدرت بیرونی بر ما نفوذ کند. پیروزی صبر میخواهد و صبر ما را لطیف میکند، صبر اراده ما را برای تحقق خواستههایمان نافذ میکند. قرار نیست چند ماه بجنگیم پیروز شویم و بعد دوباره به زندگی برگردیم، قرار است مقاومت سبک زندگی ما شود قرار است هیولای استکبار در مقابل چشم مردم دنیا بپوسد و فروبریزد، حتی اگر به عصر عاشورایی هم رسیدیم ذرهای از باور ما کم نشود، ما امت مهدی (عج) هستیم و منجی عالم از امت ماست و این استقامت میخواهد. درست است که برای ترساندن خصم حتما به قدرت سخت نیاز داریم اما برای غلبه بر باطل ما روش خود را داریم، اگر جنس مقاومت ما از جنس قیام مهدی (عج) است، روش ایشان از کار انداختن سلاحهای دشمنان است تا غلبه بر آنها با تکنولوژی برتر. این از کارانداختن از جنس نماز جمعه نصر و نماز جمعه خشم و نصر است، در عمل به جبهه باطل میگوییم حداکثر کاری که میتوانی بکنی، کشتن است ما اینجا گرد هم آمدیم بیا موشکهایت را بریز، بعد؟ اگر الله را به ربوبیت خود برگزیدیم اگر نه فقط قوی بودیم نه فقط علیم؛ اگر امتی شدیم که الله را در همه اطوار و احوال زندگی خود جاری کردیم و بر این حال استقامت کردیم و هیچ تغییر و تحول ظاهری، از آتشبس و شهادت و حتی شکست ظاهری و موقت، بر ایمان ما اثر نگذاشت، خداوند ملائکه خود را بر ما نازل میکند که هیچ خوف و حزنی بر ما نیست. قدر این امتی که هستیم بدانیم مظلومان عالم دعاگوی ما هستند یتیمان غزه و لبنان از رشادت ما قد میکشند جوانان اروپا و امریکا از مواجهه ما و دولتهایشان به فکر فرومیروند. عَلَم امیرالمؤمنین و اولاد صالحش را ما به دست گرفتهایم. پرچم ایران و فلسطین و حزب الله و "چفیه" این نماد مقاومت در سراسر جهان بر سر دستها میرود. اگر ضعفهایی داریم جبران میکنیم، اگر به علم و تکنولوژی بالاتری نیاز داریم میسازیم، اگر پشتوانه معرفتی و تمدنساز ما هنوز به فعلیت نرسیده و هنوز نظام اجتماعی و اقتصادی و سیاسی ما کاملا اسلامی نیست، میسازیم. اما حتما باید عظمت خود را برای هم روایت کنیم حتما باید به هموطنانمان بگوییم چقدر این ۱۲روز قشنگتر شدهبودید. چقدر دلم برای اینگونه با هم بودنمان تنگ شده بود ما دوباره از شهرها و غیرنظامیان هم شهید دادیم ما فریاد مرگ بر اسرائیل دهه نودیها را تماشاکردیم و اشک شوق و شکر ریختیم. این عالی بود چشم همه ما به انگشت اشاره رهبر است. گوش همه ما به اذن جهاد و صلح اوست. سست نشویم به هیچ کس زیر لوای جمهوری اسلامی غُر نزنیم، با هم نزاع نکنیم که ما را سست میکند و از عظمت پرچممان میکاهد. ملت ایران! همشهری! هموطن! عالی بودید. آغاز زندگی با رنگ و رونق مقاومتی پررنگتر و جدیتر مبارکمان. سلام و ارادت خدمت استاد بزرگوار بعد از اعلام آتش بس، برخی از نیروهای انقلابی دچار یاس و سرخوردگی شدند، گویا قرار بود در همین مواجهه اسرائیل از صحنه روزگار محو شود و حالا که پیش از نابودی اسرائیل آتش بس از طرف ایران پذیرفته شد، ما به هدف خود نرسیدهایم. این متن را در این حال و هوا نوشتم. از توجه حضرتعالی ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه آنچه در رابطه با حاضر شدن در تاریخی که باید از دوگانگی بین «زندگی» و «مقاومت» عبور کرد، در این نوشتار زده شده است. آری اگر به گفته جناب عالی صبر میخواهد و بصیرت باید نسبت به این دو حضور در تاریخی که پیش آمده بیندیشیم از آن جهت که ایران با هویت انقلاب اسلامی رقیب تمدن غربی شده، با جمع بین پیشرفت و معنویت و با بلوغی که در بستر نهضت کربلا و تفسیر آن پیش آمده است.
در شرایط تاریخی که رژیم صهیونی در بستر مقابله با جمهوری اسلامی پیش آورد، به عبور از دوگانگی بین «زندگی» و «مقاومت» و حاضرشدن در یگانگی بین «زندگی» و «مقاومت» بیندیشیم، امری که در کلام و سلوک رهبر معظم انقلاب همواره مطرح بوده است. آری! ما در مقابل خود تاریخی را مییابیم که در فرهنگ مقاومت برایمان پیش آمد و آن مرحلهای از تاریخ ایران اسلامی شد و آیندۀ درخشانی که در این راستا در مقابل ملت ایران است.
چه زیبا است یگانگی بین «حق» و «خلق»، به همان معنایی که خداوند در وصف یگانگی ارادۀ پیامبر خود «صلواتاللهعلیهوآله» و حضرت ربّ العالمین فرمود: «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى» و این به یک معنا همان به ظهورآمدن ارادۀ مولایمان علی «علیهالسلام» در جنگ خندق است که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در وصف کار آن حضرت فرمود: «ضَربَة عَلی یَوم الخَندَق اَفضَل مِن عِبادَة الثَقلین». و امروز ما در میدان یگانگی «زندگی» و «مقاومت» شاهد این یگانگی در بین مردم خود هستیم، به طوری که ارادۀ خود را ذیل ارادۀ الهی که نابودی رژیم صهیونیستی است احساس میکنند تا از تاریخ کربلا جدا نباشند.
بحمدالله شرایطی پیش آمده است که در مقابله با رژیم صهیونی تا مرز مقابله با آمریکا جلو و جلوتر رفتهایم و این یعنی حقیقتاً وارد تاریخی شدهایم که تاریخ مقاومت است، در عین زندگیکردن، به جای جریانی که میخواهد ما را گرفتار دوگانگیِ زندگی و یا مقاومت کند، ما در یگانگی بین زندگی و مقاومت، در این زمانه میتوانیم خود را معنا کنیم زیرا ما در مقابل یک تاریخ قرار داریم، تاریخی که مرحلهای از مراحل مهم تاریخ ایران اسلامی است. یگانگی «زندگی» و «مقاومت» که ما از کربلا آموختیم یعنی ما هرگز یقۀ جریانهای متجاوز و ضد انسانیت را رها نمیکنیم وگرنه زندگی را گم کردهایم. موفق باشید.
سلام: اینکه گفته میشه خدا با ماست. سوال دارم و اینکه مگه خدا با مردم غزه لبنان و سوریه نبود؟ من نمیتونم این تناقض رو تحلیل کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خداوند با همۀ مظلومان عالم است و هرکدام را به نحوی که زندگی آنها معنا پیدا کند، همراهی میکند به همان معنای «انّ الله مع الصّابرین» که بعد از این آیه، موضوع شهادت شهداء را به میان میآورد به آن معنا که گویا حتی بعد از شهادت، بیشتر در کنار شهدا به نقشآفرینیِ شهدا مدد میکند. موفق باشید
استاد سلام: این روزا بیشتر به راهنمایی هاتون نیاز داریم این روزا ما جلوی بعضی ها خیلی سرخورده شدیم داریم کم کم اعتماد مون را از دست میدیم. اوضاع روحی خوبی نداریم. احساس میکنم خیلی کم کاری شده بنده به حرف های شما کاملا و قاطع ایمان دارم و قطعا سننتصر را هم میفهمم ولی یه زمانی آقای سلامی میگفت اگر اسرائیل جنگنده بلند کنه و بیاد بزنه وقت برگشت که میخواد بشینه تو فرودگاهش اسرائیلی دیگه نیست همین سرلشکر باقری برای وعده صادق ۲ گفت اگر اسرائیل بزنه با ۱۰۰۰ تا موشک زیر ساخت هاشون رو میزنیم همین حضرت آقا مگه نفرمود تلآویو و حیفا را با خاک یکی میکنیم یا مگه به سردار حاجی زاده نفرموده بود اگر اسرائیل زد زیر نیم ساعت جواب بدید؟ آقا داخل سخنرانی های اخیرش تو نماز عید فطر فرمود ما احتمال نمیدیم که اسرائیل و آمریکا از بیرون بتونند کاری بکنند همین اعتماد کاذب باعث شد غافلگیر بشیم. استاد از نظر من وعده صادق ۱ و ۲ از لحاظ موثر بودن در برابر جنایت های رژیم هیچی بود وقتی آقای هنیه رو زدند پس نیروهای امنیتی ما کجا بودند که هزار تا مثل هنیه دوباره پیش نیاد ما فقط داریم حرف میزنیم و اونا عمل می کنند. هیچ کدوم از حرف های سردارها تا به اینجای کار صادقانه نبوده چرا اینجوری داره میشه؟ ما الان با یک یازدهم تسلیحات آمریکا که در اختیار اسرائیل هستش داریم می جنگیم اکثر پدافند ها و سکو های موشکی مون از بین رفته ما الان باید وعده صادق ۴ عنوان حمله مون بود. هیچ وقت توی مخیله مون خطور نمی کرد که با این همه دلگرمی های سردارهامون اینجوری باهامون بکنند. من یادم هست از همون اول جنگ غزه می گفتیم اسرائیل رفتنی هستش کجای محاسباتمون داریم خطا می کنیم؟ معلومه وقتی آقای سلامی روز قبل از حمله میاد میگه که وعده صادق ۳ از جنس ۱ و ۲ نیست اسرائیل متوجه آماده نبودن ما میشه دیشب نتانیاهو تو پخش زنده نباید به جایی برسه که رهبر ما را علنی تهدید به ترور کنه من دهه هشتادی خیلی افتخار میکردم همین الان هم میکنم ولی خب انتقاد دارم از وضع موجود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به عظمت کار فکر کنید که به گفتۀ آقای دکتر فؤاد ایزدی، رژیم صهیون بیش از ۳ سال است که در رابطه با آنچه انجام داد، نقشه کشیده است که این جنگ مستقیم به صورتی که آن عزیزان فرمودند، نیست، بلکه جنگی ترکیبی را به این امید به میان آوردهاند که کار ایران رابا آن نقشۀ چند ساله یکسره کنند و حال به طور معجزهآسایی به اهداف خود نرسیدهاند و این بزرگترین شکست برای آنها شد زیرا با آنهمه برنامه که عملاً همۀ جهان استکبار برای تحقق آن به میان آمده بود، از طریق مقابلۀ اینچنین مبتکرانۀ ایرانِ بزرگ، ناکام ماند. و این یعنی همان تعبیر رهبر معظم انقلاب که اسرائیل چون یخ در حال ذوبشدن است.
آنچه آن مردان و سرداران بزرگ فرمودند در راستای جنگ رسمی بود و عجیب است که در این نقشۀ ترکیبی حال، این اسرائیل و جبهۀ استکبار است که ناکام مانده است و مسلّم جهان آرامآرام از عظمتِ حضور ایران اسلامی در این تاریخ حیرت خواهد کرد. موفق باشید
به نام خدا. این ترس ها مال ما نیست، اینها ترس های صهیونیست و آمریکاست که گاهی حس میکنید، آنها همواره این اینگونه به ما تهمت زدند. ما دعای پاک ترین و محبوبان خدا را همراه خود داریم این ویدئو در زیر از کودک فلسطینی که با اشک و آه و خشم موشک های ما را دعا میکند نشانه ای پرفروغ از پیروزی ماست. هرکسی به هر نحوی از ترس یا هر بهانه ای قدرت الهی نادیده گیرد و اراده ای مقابلش بکند با خشم الهی روبروست. والله قسم اگر تمام شرق و غرب با ما به جنگ آیند سر توحید، ما هرگز ذره ای کاستی نداریم و به استقبال آن رفته ایم، باشد که لطف خداوند برای حکومت جهانی اسلام به تحقق نشیند یقیناً. https://cdn.imgurl.ir/uploads/s039368_InShot__.mp4
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! چگونه حمد خدا را نکنیم وقتی با تحقیر رژیم صهیون، مردم مظلوم غزه را اینچنین شاد میکنیم و اسطورۀ شکستناپذیریِ آن رژیم را رسوا مینماییم. موفق باشید
با سلام و درود بر روح پاک دلاورمردان و راست قامتان راه حق و حقیقت که در نزد خداوند قطره ای از خونشان به هدر نرفته و نمی رود و با عرض سلام خدمت استادی که همواره عمیق اندیشیدن را به ما آموخته است. استاد عزیز اگر بخواهیم عمیق تر بنگیریم آیا تصمیم به ترور فرماندهان پاک سرشت و جویای شهادت اخیرمان را فقط اشتباه محاسباتی دشمن بدانیم یا در معیار بزرگتر طرحی از طرف پروردگار؟ پروردگاری که آه کودکان معصوم و مظلوم و بی دفاع و گرسنه نشسته در سوگ مادر در غزه را شنید و نخواست موشک های جبهه حق در زیر زمین خاک بخورد تا بر سر شقی ترین اشقیاء زمانه فرود آید آنهم در نقطه ای از تاریخ که حق از باطل کاملاً جدا شده و چهره کریح و خبیث و پلید یزیدیان زمانه برای آزادگان و حقیقت جویان جهان بیش از هر زمانی آشکار و عیان شده است. و برای ملت ما چقدر جای بالیدن و افتخار است که از طرف رب العالمین جزو ملت هایی قرار گرفت تا این رسالت تاریخی به دست ایشان رقم بخورد و نام و یادشان در زمره گشایندگان راه توحیدی در تاریخ قرار گیرد. الحمدلله. خداوند سالکان راه حق را یار و یاور و نگهدار باشد. ان شاء الله
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ بسیار خوبی را متذکر هستید و حقیقتاً در این پیشآمد، سنتِ اصیلی از سنن الهی را در صحنه مییابیم که خداوند بعضاً برای یاری دین خود از افرادی استفاده میکند که خودشان گمان نمیکنند با کارهای خود به توسعۀ دین خداوند کمک کردهاند و از آن جایی که این سنت خداوند است باید در پیشآمدِ اخیر نیز این نکته مدّ نظر باشد و همانطور که عرض شد حقیقتاً رژیم صهیون در همان روز اول شکست خورد درست در همان فضایی که گمان میکرد پیروز شده است. خوب است به نکات زیر همچنان فکر شود:
۱. آیا میتوان به نظام بردگی جدید که از طریق استکبار و در این منطقه از طریق رژیم صهیون پیش آمده فکر کرد؟
۲. پس مسئله اصلی مسئله هستهای ما نیست بلکه مسئله هویت ایران اسلامی است با ریشه و تاریخی که در مواجهه با فرهنگ مدرنیته متذکر آینده تاریخی انسانی است که به وسعت حضور آخرالزمانیاش میاندیشد.
۳. آیا وجود ایران در این شرایط تاریخی اش جواب نیاز بشر آخرالزمانی نیست که جهان استکبار از طریق رژیم صهیون به مقابله با آن برخاسته است و در این رابطه در واقع ما با آمریکا به معنای شیطان بزرگ روبرو نیستیم؟
۴. آیا نمیتوان گفت که ایران به عنوان یک تاریخ با هویت خاص خرد خسروانی در جلوه فرهنگ تشیع، طوری به میدان آمده است که استکبار تحمل چنین ملتی را ندارد؟
۵- آیا همین که بعد از حمله ترکیبی رژیم صهیون ایران منفعل نشد و به گفته آنان به کما نرفت و توانست مقابله کند، حکایت از پیروزی ایران به حساب نمیآید تا ما معنای زندگی در این تاریخ را در تقابلی که با رژیم صهیون پیش آمده درک کنیم؟
موفق باشید
سلام استاد: احساس میکنم مسیر آزادی فلسطین در گرو اراده انسانی و جهانی مردمه و توقع زیادی داشتن از حکومت ها حتی جمهوری اسلامی توقعیه که زیاد کارکردی نداره. بزرگترین اتفاقات عالم که یا اتفاق افتاده مثل انقلاب اسلامی یا اتفاق میفته مثل ظهور وابسته به اراده مردم بوده. من فکر میکنم این اراده در حال شکل گرفتنه و داره تبدیل به یک حرکت عمومی میشه. از همین حرکاتی که دختر خانم ایرانی در دانشگاه زد تا کشتی مادلین و قراره تجمع در قاهره به سمت غزه نشونه های خوبیه. ما چی کار کنیم؟ به نظرم مثل پازل که هرکس نقشی داره در تکمیل باید سعی کنیم این وجدان رو بیدار نگه داریم، در خودمون و اطرافیان ولو یک نفر. این نظر به نظر شما درسته استاد؟ من خیلی دنبال این هستم برای فلسطین باید چی کار کنم اما واقعا نمیدونم و صرفا به این مطلب رسیدم که عرض شد خدمتتون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. مهم آن است که یک لحظه به دلایل مختلف نباید از فلسطین، آری! از فلسطین غفلت کرد به همان معنایی که همتهای زیبا و بلند مانند همت آن بانوی سرفراز در کشتی مادلین به میان آورد و نشان داد رژیم صهیون تا کجاها فرومایه است و به همان معنایی که بناست آن راهپیمایی زیبا انجام گیرد و انتظار راهی که خداوند ان شاءالله در مقابل ما میگشاید تا در این میدان هر آنچه حکایت نسبت ما با موضوع فلسطین است، بیش از پیش، پیش آید. بحمدالله نظام اسلامی در کلیت خود به عالیترین شکل که ممکن است در میدان است ولی ما نیز هر کدام هر آنچه بیش از پیش است را انتظار میکشیم و از خداوند میخواهیم بهترین شرایط را برای نابودیِ هرچه بیشتر رژیم صهیون فراهم کند که در آن صورت، تاریخ دیگری آغاز میشود. موفق باشید
سلام: این پرسشها ناظر به پیام امام خمینی به مناسبت حج در سال ۱۳۶۶ است. - نسبت پیام امام با زمانه ما ۱. به نظر شما، این پیام چه حرفی برای جهان اسلام امروز دارد؟ ۲. آیا همچنان میتوان آن را به عنوان یک نقشه راه برای «امتسازی» خواند؟ ۳. تأکید امام بر «حج ابراهیمی» در برابر «حج آمریکایی» در بستر کنونی روابط جهان اسلام با غرب چگونه قابل بازخوانی است؟ - پیام امام و بحران امروز فلسطین ۴. پیام امام خمینی در اوج سکوت جهانی درباره فلسطین، حج را فرصتی برای فریاد مظلومان معرفی میکند. با توجه به جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در غزه و سکوت اکثریت دولتهای عربی، این پیام را امروز چگونه میتوان بازخوانی کرد؟ آیا همچنان کاربرد دارد یا به حاشیه رفته؟ ۵. در این پیام، «برائت از مشرکین» نهفقط یک مراسم که یک موضع تاریخی معرفی میشود. چرا امروز حتی این موضعگیری در سطح رسمی بسیاری کشورها به حاشیه رانده شده؟ نقش ساختارهای قدرت منطقهای در این عقبنشینی چیست؟ ۶. امام در پیام خود از «امت اسلامی» سخن میگوید؛ اما امروز شاهد هستیم که بسیاری از دولتهای اسلامی نهتنها در کنار فلسطین نیستند، بلکه عملاً با رژیم صهیونیستی همکاری اطلاعاتی و اقتصادی دارند. چه نسبتی بین این وضعیت و انحراف از گفتمان حج ابراهیمی برقرار است؟ ۷. چگونه میتوان پیام امام را از سطح گفتار سیاسی به سطح کنش اجتماعی بازگرداند؟ در شرایطی که قدرتهای رسمی منفعلاند، آیا «مردم» و «نخبگان فرهنگی» میتوانند حاملان پیام حج در جهان اسلام باشند؟ - امکان بازسازی گفتمان حج ۸. آیا هنوز میتوان به حج به عنوان امکان احیای وحدت امت و صدای مشترک مظلومان امید بست؟ یا باید به دنبال جایگزینی برای این کارکرد در مناسبتهای دیگر باشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با جواب به این سوالات که هر کدام میدانی را برای تفکر مقابل انسان میگشاید پیشنهاد میشود حداقل کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و کتاب «عقل و ادامه انقلاب اسلامی» را که هر دو روی سایت هست مطالعه فرمایید. البته بهتر است شرح صوتی هر دو کتاب نیز مد نظر باشد و یا به جلسات هماندیشی و گفتگو با محوریت کتاب:سلوک ذیل شخصیت امام خمینی [ره] که به صورت گفت و گو صورت میگیرد رجوع فرمایید.https://eitaa.com/soha_sima/4091 موفق باشید
عرض سلام و خداقوت خدمت استاد محترم: همانطور که مستحضرید روز گذشته جناب حجت الاسلام قاسمیان، پس از انتشار کلیپ اعتقاداتشان به وضعیت اسفبار کشور سعودی بازداشت شده اند. در این راستا عده ای در داخل نسبت به این عمل ایشان هجمه راه انداخته که این عمل بر خلاف قوانین آن کشور بوده، هزینه برای کشور و یا احتمال زحمت برای سایر حاجیان داشته است برخی هم معتقدند نباید در زمان و مکان انجام حج این مطلب گفته می شد و برخی هم ضمن تایید و حمایت از عمل ایشان، وظیفه دستگاه دیپلماسی را پیگیری حقوق ایشان دانسته و کار سعودی ها را در بازداشت ایشان کاملا غلط می دانند. سوال بنده این است که حاجیان چرا در چنین دوگانه ای در کشور ما قرار می گیرند از سویی رهبر معظم انقلاب سال گذشته تاکید بر زنده نگه داشتن یاد مردم غزه در حج داشتند از سویی بسیاری در سازمان حج و مدیران کاروان و روحانیون، چنین اقداماتی را نهی می فرمودند. بالاخره وظیفه حاجیان چیست آیا سکوت کرده و به دنبال انجام عمل کامل حج باشند که لطمه ای به آن وارد نشود یا به دنبال پرده افکنی از چهره سیاه خادمان بین الحرمین در ذبح اسلام چه در شرایط برگزاری حج و چه در عملکرد خارجی سعودی ها در کمک به ذبح کودکان مسلمان باشند؟ آیا عمل حجت الاسلام قاسمیان اقتدای به ارباب بی کفن اباعبدالله الحسین نیست که حج خود را برای افشای ظلم یزید ناتمام گذاشتند؟ آیا تاریخ ما به جایی رسیده که به هر قیمتی عمل و انجام احکام را مقدم بداریم؟ ما باید به کدام عمل کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظردادن در این مورد آسان نیست. در فهم و صفا و شخصیت ارزشمند حاج آقا قاسمیان هیچ شکی نیست و احتمالاً خود ایشان هم تصور نمیکردند با طرح آن موضوع در آن کلیپ، آل سعود اینچنین ضعف و بیظرفیتی را از خود نشان دهد زیرا ایشان خواستند متذکر شوند که حقیقت حج امری است بالاتر از این نوع ظاهرگراییها. و اگر تصور میکردند چنین حساسیتی پیش میآید احتمالاً به این صورت به موضوع ورود نمیکردند. موفق باشید
سلام و احترام: دردی داشتم ممنون میشوم اگر درمانی دارید بفرمایید. خداوند متعال حافظتان. پزشکی که نه فرزندش سوخته و شهید شده اند، کودکی که پدرش را اسیر کرده اند و حالا او نان آور خانه شده و هنگامی که نام پدرش را میشنود چشمانش پر از اشک میشود، دختری که در محاصره آتش برای نجات خود دست و پا می زند، پدری که پاهای فرزندش کنده شده و داد میزند پاهایش را بیاورید. وضع غریبی است. نه میتوان دید و شنید و نه میتوان ندید و نشنید. دوستان و فامیل می گویند نبین. وقتی از تو کاری بر نمی آید دیدنش جز ویرانی ذهن و فروپاشی روانی چه سودی دارد. روح انسان تاب و توان تحمل این حجم از درد را ندارد. از سر خیرخواهی می گویند ببین حضرت آقا خودشان هم در سخنرانی فرمودند انسان تحمل دیدن این تصاویر و این حجم از جنایت را ندارد. پس تو که دیگر جای خود داری. اما براستی چه باید بکنیم؟ تکلیف ما چیست؟ چقدر باید از جزئیات جنایاتی که در غزه اتفاق می افتاد مطلع شویم و خود را درگیر اتفاقات ریز و درشت آن کنیم؟ ببینیم میسوزیم، خفه میشویم، از زندگی ساقط میشویم، دست و دلمان به هیچ کاری جز برای غزه نمیرود. بغض و خشم و عصبانیت و کینه و انفعال و ناراحتی و برزخ بی عملی و نظاره گری گلوی آدم را فشار میدهد. قلب انسان در سینه اش سنگینی می کند، دلت میخواهد بمیری از اینکه می بینی و هیچ کاری نمی توانی بکنی. پس مجبوری نبینی. نبینی تا بتوانی نفس بکشی، به زندگی عادیت ادامه بدهی، تا کم کم از یادت برود، تا بلکه آرام و شاید کرخت شوی. برگردی به روال عادی کار و زندگی و زن و بچه ات. این چه عذابیست که گرفتارش شدیم؟ این چه تناقضی است؟ تقاص کدامین گناه یا خبط و خطا و بی عملی را پس میدهیم؟ چرا به چنین وضعیتی گرفتار شده ایم؟ چرا هیچ بستری فراهم نمیشود تا بتوانیم کاری کنیم؟ چرا دست و بالمان بسته شده؟ چه باید بکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چارۀ درد بخصوص دردی اینچنین بزرگ، ندیدن و یا بیتفاوتبودن نیست. مهم، اندیشیدن به تاریخی است که بشر مدرن، سیاست را از دیانت جدا کرد و خود را به عنوان سیاست، مجاز به چنین جنایتی کرد. علاوه بر دلسوزی و دستزدن به هر کاری که کمک به آن مردم مظلوم باشد، مهم توجه به حکمتی است که خداوند به صحنه آورده تا معلوم گردد ما در چه تاریخی هستیم و جایگاه خود را نسبت به این جنایات معلوم کنیم آنطور که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» خیلی زود ما را متوجۀ این امر نمودند به همان معنایی که خداوند میفرماید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ» (بقره/۲۱۴)
آیا پنداشته اید در حالی که هنوز حادثه هایی مانند حوادث گذشتگان شما را نیامده، وارد بهشت می شوید؟! به آنان سختی ها و آسیب هایی رسید و چنان متزلزل و مضطرب شدند تا جایی که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند [در مقام دعا و درخواست یاری] می گفتند: یاری خدا چه زمانی است؟ [به آنان گفتیم:] آگاه باشید! یقیناً یاری خدا نزدیک است.
آری! راهی و عزمی در مقابل ما از طریق انقلاب اسلامی گشوده شده است که با صبر و پایداری در دل همین سختیها، امیدوار نصرت الهی هستیم بدون آنکه خود را ببازیم و یا تسلیم سلطۀ استکبار شویم. موفق باشید
با سلام بر استاد عزیز: حس و حالم در این روزها این است که شهید رئیسی را پیدا میکنیم؟ سلام مرد میدان حسی که بعد از یک سال و این روزهای بعد از اولین سالگردت دارم این است که انگار هنوز هم به دنبالت میگردیم، آرام نیستیم، انگار خودمان را گم کرده ایم و با شناخت تو پیدا میشویم زبان هر روزمان شده هارداسان، کجایی؟ و هر روز بیشتر پیدایت میکنم، از آن موقعی که فهمیدم زیارت عاشورایت غروب جمعه ترک نمیشود، پیدایت کردم. از آن لحظه ای که فهمیدم ۳ بامداد از کشور روسیه برگشتی و صبح به داد مردم کرج رفتی آن جا پیدایت کردم، آنجایی که عبای خاکیت را دیدم، آنجایی که نامه آن پیرزن به نام بی بی گل را گرفتی و گفتی نامه ات را بده به خود من وحتی حاضر نشدی نامه را دیگران بخوانند آنجایی که آقا به شما گفتند قدری استراحت کن و گفتی کار برای مردم مرا خسته نمیکند، آنجا که قرآن و عکس حاج قاسم را بر دست گرفتی، آنجا بود که پیدایت کردم و هر چه قدر میشناسمت، پیدایت میکنم و حالا که فکرش را میکنم خدا میخواست تو در جنگل های ورزقان گم شوی تا ما پیدایت کنیم و تقدیر باید اینچنین میشد تا تو شهید شوی و پیدایت کنیم ای شهید خودت را به ما نشان بده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: و چه اندازه خداوند آن عزیز را به آن زیبایی به ما نشان داد. خدا را بنگرید که چه زیبا فرزندان خود را به اوج میرساند و پس آنگه به قلب دیگر انسانها نشانشان میدهد تا همگان بدانند در این زمانه تا کجاها میتوانند بدون سر و صدا جلو و جلوتر بروند و تأکید رهبر معظم انقلاب در نشاندادن شخصیت رئیسی عزیز، خود، حکایتی دارد و به تعبیر ایشان: «همهی ما، آیندگان ما، جوانان ما، مسئولانی که بر این کشور حکمرانی خواهند کرد، برای این ملّت کار خواهند کرد، بشنوند، بدانند و ببینند که اینجور زندگی، در روحیهی مردم، در آیندهی کشور، در وضع کشور چقدر تأثیر دارد؛ اینها درس است.»
فرمودید هر روز او را بیشتر از دیروز پیدایش میکنید؛ آری! این قصۀ هر آنکسی است که بنا ندارد در این زمانه که زمانۀ سیطره و سلطۀ استکبار است، با بمبها و رسانههای استکبار، خود را ببازد و مرعوب آنها شود و از آیندۀ بزرگی که در افق این تاریخ در حال ظهور است، غفلت کند حتی اگر رئیس جمهور آن کشور در جنگلهای ورزقان بسوزد و حتی اگر فرزندان و مادران باریکۀ غزه یا از گرسنگی و یا با اسلحههای رژیم صهیونیسم، همه شهید شوند؛ باز این مائیم و آیندهای که نه تنها مردان که زنان ما میداندار حضور آن هستند. همه چیز حکایت از آن دارد که به آیندهای فوقالعاده متعالی باید نظر داشت به هر قیمت که باشد. موفق باشید
سلام علیکم: بیداری جهان انسانیت در پشتوانه فلسطین و دشمنی با اسرائیل، زیبایی دلنوازیست که رجوع به جهان پرشکوه و زنده این دوران است. جهانی که پوچی ندارد، شور زندگی و احساس بودن فوق العاده ای به انسان برای ادامه حیات میبخشد. جملات زیادی در این مورد نوشته ام هربار با دیدن هریک از تصاویر همراهی مردمان با فلسطین در جایجای دنیا جملاتی برای سرودن برایم پیدا میشود و این حالت نشان دهنده جهانی است که چنان زنده و گویا کننده است. جهانی پاک، جهانی مادون هر خودخواهی جهانی مبرا از پلیدی ها جهانی که بنا شده به یک عصمت است. جناب استاد بنده بسیار کم خواب میبینم اما از خواب های چندباره اخیری که دیدم حضور در فلسطین است که در عین تخریب ها اما آزادگی، اسرائیل دارد بر روی سر ما بمب میریزد و هر بار میگویم خدایا این بمب ها را به سر من و خانواده من بریزند نه دیگران، این است جهانی زیبا به وسعت همه بشریت. اگر «زندگی» یعنی حضور در این جهان انسانی پس منی که عاشق مردنم حاضرم هزاران سال در آن زندگی کنم، این بهشتی است که زندگی در آن تمام چیزی است که میخواهم و به خدا قسم بنده کم خواسته نیستم و این از عظمت جهان انسانیت است که باعث اغنای همه بشریت در موطن انسانی است. جهان وسیعی است و وسعت آن و پاکی آن جایی برای منم منم کردن ندارد و این زیباترین نکته آن است. بفدای آقا روح الله که این راه را گشودند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. حقیقتاً اگر در یک جبهه، خودخواهی ها به اوج خود رسیده که حتی افراد آن جبهه همدیگر را نیز نمی توانند تحمل کنند؛ از آن طرف ملاحظه می فرمایید که چگونه در این زمانه انسانها در اقصی نقاط جهان و با نژادهای مختلف نسبت به موضوع غزه، در کنار هم هستند و این نوعی حضورِ آخرالزمانی به حساب می آید تا معنای نهایی ترین حضور بیش از پیش مدّ نظرها قرار گیرد و انسانها از این نوع حضور غفلت نکنند. موفق باشید
هو پسر جوانی که در لاله گوشش گوشواره ریزی کاشته، شاید با این تغییر کوچک، در تلاش است تا در زندگی راهی تازه را تجربه کند، راهی که پیش از این پدر او نرفته. دختر جوانی که از هر طرف موهای خود را بیرون انداخته، در کنار مادر چادری خود به آرامی قدم میزند. آرامشی که شاید ساده به دست نیامده. میتوانم مدتها کلنجارشان را در ذهنم بازسازی کنم. قهر و آشتی هایی که در نهایت هر کدام را به پذیرش طرف مقابل وادار ساخته. این ها تصویر تمام جامعه ما نیست، اما لااقل بخشی از آن را بازنمایی میکند. چه شده؟ این نسل چرا از مسیر والدین خود به این میزان گریزان است؟ چطور فرهنگی که نسلی را تا پای جان شیدا و شیفته خود ساخته بود، توسط نسلی دیگر پس زده میشود؟ آیا در انتقال آن فرهنگ خطایی رخ داده؟ آیا آنطور که باید و شاید از ابزار رسانه استفاده درست نشده؟ ما که کم کاری نکردیم. ما خیابان های زیادی به اسم شهدا نام گذاری کردیم، فیلم های زیاد و خوبی برای آن ها ساختیم، عکس آن ها را بر روی جلد کتاب ها و دفتر ها چاپ کردیم. مگر میشود انسان پاکفطرتی، داستان شهدا را بشنود و در دلش تصدیق نکند؟! مگر میشود تصاویر آن ها را ببیند و همراهی با آن ها را آرزو نکند؟! آیا این نسل به فطرتش پشت کرده و منحط شده؟ یا دلیل را از جای دیگری باید جستجو کرد؟ به گمان من، آنچه تحت عنوان فرهنگ ایثار و شهادت تا به حال به نسل جوان عرضه شده، صورتی ظاهری از آن بوده است بدون آنکه نسبتی با حقیقت آن برقرار کرده باشد. فرهنگی که به جوانان دهه ۵۰ جرئت طوفان میداد، برای جوانان دهه هشتاد پای تخته تدریس میشود و آنها باید دست به سینه مفاهیم آن را حفظ کنند تا در امتحان نمره ۲۰ بگیرند. اما او هم میخواد طوفان به پا کند. او هم میخواهد دل به دریا بزند. حتی اگر این مفاهیم برای عده ای علاقه مندی ایجاد کند، نهایتاً مانند جوان ویلچری ای خواهد بود که عاشق دویدن های رونالدو باشد. یا پسر لال و بی زبانی که شیفته چهچهه های شجریان است. مگر میشود به کسی آموزش شنا داد، بدون آنکه او را لااقل در حوضچه ای از آب رها کرد؟ مگر بدون آب، معلم شنا فایده ای دارد؟ فرهنگ ایثار و شهادت هیچگاه متبلور نمیشود، مگر آنکه عرصه ای برای ظهور و بروز آن وجود داشته باشد. باید پرسید چرا جوان امروز آنگونه که باید، ذیل انقلاب اسلامی، عرصه را برای خود گشوده نمییابد و به دنبال شکوفایی خود در عرصه های دیگر میگردد؟ چالش اصلی در انتقال فرهنگ ایثار و شهادت، نه پایین بودن کیفیت محصولات فرهنگی، بلکه تنگ شدن این عرصه و میدان است. به تعبیر دیگر، اصلا قرار نیست این فرهنگ از نسلی به نسل دیگر منتقل شود، بلکه قرار است در هر نسلی آبیاری و شکوفا گردد. امام به جوانان مشق شهادت را دیکته نکرد، بلکه بذر آن را در جانهایشان بیدار نمود. شاید آن جوانی که در اعتراضات خیابانی علیه نظام شعار میدهد، یا دختری که حجاب از سر بر میدارد، روحیه شهادت هنوز در او زنده است، هرچند مسیرش به خطا رفته. و آن جوانی که در مدرسه ده بار از روی درس شهدا خورشیدند رونویسی کرده، روحیه شهادت درونش کشته شده باشد. ما روایت های صادقانه را قربانی چارچوب های ذهنی خود میکنیم. از شهدا، درس خوان هایشان را دستچین کرده و برای فرزندانمان تعریف میکنیم. و با چند روایت از نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر آن را تکمیل میکنیم. ما فرزندانی منظم و حرف گوش کن میخواهیم که موهای خود را یک طرفه شانه کرده باشند و عکس شهدا پس زمینه تلفن های همراهشان باشد، بدون آنکه قدرت نه گفتن به ما را داشته باشند. در نهایت هم یک زندگی کارمندی با حقوق ثابت برای آنها آرزو داریم که عکس شهدا را در دفتر کارشان قاب کرده باشند. نتیجه این رویکردها در بهترین حالت، کویرنشینانی است که حسرت دل به دریا زدن را میخورند و زمینگیرانی که عاشق آسمانند ولی امید به پرواز ندارند. محصولات فرهنگی و روایت های دفاع مقدس، در فضایی تاثیر خود را خواهند گذاشت که دیکته نشوند بلکه الهام بخش باشند. جوان مانند نویسنده ای است که به دنبال ایده ای برای نوشتن داستان زندگی خودش است. او باید خودش را در جهانی که شهید گشوده حاضر ببیند و به او اجازه داد تا داستان متفاوت خودش را بنویسد. حال چاره چیست؟ در جوانی که خود را بیرون افتاده از میدان مییابد، چگونه میتوان حس حضور را زنده کرد؟ چه موانعی باید برطرف شود؟ برای مثال، چرا دانشجوهای کشورهای اروپایی در واکنش به بمباران غزه آرام و قرار ندارند، اما دانشگاه ها در کشور ما که خط مقدم مبارزه با اسرائیل است، سرد و ساکت مانده؟ اما پیش از اینکه راه حلی بیابیم، باید یک سوال را صریح و روشن جواب دهیم. آیا ما واقعا میخواهیم که جوانانمان اهل فرهنگ ایثار و شهادت باشند؟ به گمان من خیر! خواسته قلبی سیستم جامعه و بسیاری از خانواده ها این است که جوانانی رام، سربه راه و تحت کنترل داشته باشند. هرچند در زبان آن را در زرورقی از عنوان های تحصیلی، ورزشی و یا مذهبی میپوشانند. به عبارتی، یک مانع بزرگ بر سر تبلور این فرهنگ، خود ما هستیم. جوانی که در فرهنگ ایثار و شهادت بزرگ شود، زیر بار خیلی از ظلم ها نمیرود، کنترل او سخت است، دغدغه هایی دارد که شاید برای ما آزار دهنده باشد و دردسرهایی ایجاد کند. آیا ما سعه صدر تحمل او، دغدغه هایش و آزمون و خطاهایش را داریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» عرض شد؛ اساساً با حضور آخرالزمانی انسانها روبرو هستیم که یا باید در اوج انسانیت خود با سلوکی متعالی و معارفی فوق معارف متافیزیکی حاضر شوند، و یا به کلی در میدان انکار هر حقیقتی قرار می گیرد. زیرا با معارفِ نیم بند، نمیتواند در نزد خود و در سوبژه خود حاضر شود. این بود که در کتاب «بشر جدید...» در مصاحبه ای که با اساتید محترم پیش آمد بر این نکته تأکید شد که آری! ما در درک انسان جدید باید از طریق گفتگویی که پیش می آید کار را جلو ببریم. فکر می کنم بازخوانیِ آن دو کتاب ما را نسبت به آنچه می فرمایید حساس تر کند. موفق باشید