با سلام خدمت استاد بزرگوار: سوالی ذهن بنده رو درگیر کرده خواستم نظرتون رو در این خصوص بپرسم، قطعا در مقام بالای معنوی و عرفانی مولوی تردیدی نیست در کتاب مثنوی معنوی و آثار دیگرش معارف عمیقی از اسلام را به زیبایی به تصویر کشیده، اما در ابیات آخر عمرش در برخی از اشعار از عباراتی استفاده کرده که بعضا کلمات نامناسب و دارای معانی غیر اخلاقی هستند، به نظر شما مولانا با آن عرفان عمیق چرا باید از بعضی از کلمات زشت در بعضی از ابیاتش که عمدتا در اواخر عمرش سروده، استفاده کند؟ البته بعضی ها نظرشان اینست ایشان جز ملامتیه بودند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم آیت الله محمد تقی جعفری آن شارح بزرگ نهج البلاغه میفرمودند در مورد چنین کلماتی نسبت به جناب مولوی گِلهمند هستند و البته بنا نداشتند به جهت چنین کلماتی از کتاب «مثنوی» منصرف شوند. بعضی از عزیزان میفرمودند این نوع گفتگوها در آن زمان حالت عادی و عرفی داشته است، برعکسِ این زمان که تکرار آنها از ادب دور است. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: عذرخواهم. وقتی انسان به کمک ادعیه و مناجات هایی که از زبان مبارک و مطهّر معصومین «علیهم السلام» صادر شده است با خدای متعال مناجات می کند، در آن لحظه خداوند به ذاتی که برای خود شکل داده ایم نگاه می کند یا به آن کلمات نورانیِ ادعیهی امامان معصوم که در محضرش عرضه می کنیم؟ یا اساساً نگاه دیگری مطرح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دعا و مناجات، ابتدا خداوند است که به نور رحمت واسعهاش نظر به عبد میکند و پس از آن این عبد است که اگر خود را مشغول دنیا نکرده باشد متوجه نور حضرت ربّ العالمین میشود. به همین جهت ما حضرت حق را با نور ربوبیتش مدّ نظر میآوریم و او نیز با ربوبیت خود نظر به بندگان دارد. موفق باشید
سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: امروز که مطلب شما را در سایت دیدم (در مورد پیش بینی رهبر عزیزمان روحی له الفداه) در مورد فلسطین، غزه و حزب الله، یاد روزی افتادم که جنگ آغاز شد و مردم بشدت تحت حملات رژیم منحوس صهیونیستی بودند و در جمعی که بودم همه حزب الله را شماتت می کردند که این چه حرکتی بود و مردم همه نابود می شوند. شبانگاه که در بستر با خداوند متعالِ عزیزِ مقتدر درد و دل می کردم که خدایا این جماعت با حساب دو دو تایشان اینگونه محاسبه می کنند و اما حقیقت چیست؟ بنظرم جریان کربلا رسید که امروز هم میدان میدان کربلاست و دیر نیست که حقیقت رخ نمایان کند. بعد به حضرت نوح و موسی و عیسی و ... تا حضرت جان، ختمی مرتبت رسیدم که چگونه خداوند حکم خویش را با اندک افرادی در جهان جاری و ساری می سازد. چُنان دلشاد شدم که وصف ناشدنی بود. سجده شکر به جا آوردم و با یکی از نزدیکان مطلب را به اشتراک گذاشتم و او هم خوشحال شد که آری اگر قرآن و ائمه نبودند ما حتما و حتما هلاک می شدیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در این صحنهها بیش از پیش به ایمانی توجه داشت که حضرت زینب «سلاماللهعلیها» در دل طوفان کربلا ذیل حضور اسلام و امام حسین «علیهالسلام» به آن توجه داشتند که آن نکتۀ مهمی است. در این رابطه عرایضی تحت عنوان «حضور نهایی انسان در جهانی که با اسلام شروع شد» شده است. امید است مفید افتد. https://eitaa.com/matalebevijeh/18540 . موفق باشید
سلام استاد گرامی: آیا میتونیم حضرت محمد رو در نظرمون مجسم کنیم. با توجه به اینکه ایشان انسان کامل است و ظهور و تجلی الله است. انگار داریم با خود خدا حرف میزنیم با حالا با خدا حرف بزنیم. نه اینکه داریم با حضرت محمد حرف میزنیم. مثلا در ذهن بگیم من فدای تو بشم در این کار منو راهنمایی کن. ولی میدونیم که اون خدا هست ولی نیست و حضرت محمدم هست. یعنی چون یکی شدن روحشون. در واقع اینجوری موقع حرف زدن با ایشون خود خدا مخاطب انسان و روبروی انسانه. نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم؟ بالاخره روح محمد و خدا که از هم جدا نیست که با خدا جداگانه حرف بزنیم. نمیدونم چرا من اینجوری تصور میکنم و با خدا به این روش حرف میزنم. با توجه از شناختی که از دین پیدا کردم طی سالیان. شاید اشتباهه. من امکان دیدن استاد حضوری ابدا ندارم، که کارم اینطور بسیار راحت تر میشد. هر چه خودم تفکر کنم یا کتابی بدستم برسد. عذر میخام که وقتتون رو میگیرم. التماس دعا. خواهش میکنم بنده را دعا کنید تا به نتیجه برسم ان شاءلله
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم، مبنای توحیدی توجه به سیرۀ اولیای الهی است که همان انوار هدایت ربّ العالمین میباشد و میتوان در شخصیت آن عزیزان، راههای قرب الهی را پیدا کرد و در این رابطه است که در معرفی آنان گفته میشود «هُمُ السّبیل» آنان راههای رجوع به خداوندند. عرایضی در این رابطه در کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» همراه با شرح صوتی آن شده استhttps://lobolmizan.ir/book/82?mark=%D8%AD%D8%A8. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: چه زیباست دیدن حس شور و شعف و شادی و غرور مردم باریکه غزه، نه حاصل توافق صلح یک ملت تسلیم شده که نتیجه ۴۷۱ روز پایداری و مقاومت و سر خم نکردن در برابر خواسته های اشقیاء و اشرار زمانه. حس پیروزی ولی نه پیروزی با محاسبات مادی، که دیگر شهری و خانه ای نمانده؛ حس غرور و پیروزی مرد میانسال غزه ای که در میان ویرانه خانه اش ایستاده بود و میگفت: «اینجا خانه من است که چهار بار توسط غاصبان صهیونیستی خراب شده و من بازهم آن را خواهم ساخت؛ آنها خراب می کنند و ما می سازیم!» بله دوباره می سازی ای مرد مقاوم و صبور و بدان با این ساختن فقط خانه ات را نمی سازی، تو با این ساختن روحیه صبر و مقاومت و حس غرور ملی مردمت را داری بازسازی می کنی. چه چیز غیر از استقامت و مقاومت ملت غزه میتوانست این حس غرور و سربلندی را در آنها بیافریند؟ حس زیبایی که تمام محور مقاومت در آن شریک است همچون ملت مقاوم و با استقامت یمن. آری ملت یمن! به راستی چه چیز ملت محروم یمن را اینطور مصمم و با چنین اراده پولادینی به ملت غزه پیوند داد که اینگونه و با تمام وجود به صحنه آمد و از مظلومین غزه حمایت کرد؟ ملتی که خود با بالاترین محرومیت ها و مشکلات دست و پنجه نرم میکند چه حسی را در حضور در تظاهرات حمایت غزه و برائت از استکبار تجربه میکرد که حاضر بود تا پای جان ایستادگی کند. آیا این حس آشنایی نیست؟ آیا این همان حس نیست که ۴۶ سال پیش محرومترین قشرهای ملت ما را به خیابانها کشید و ندای مرگ بر آمریکا سر داد؟ آیا این همان حس حضوری نیست که رزمندگان ما با آن در دفاع مقدس هشت سال حماسه آفرینی کردند؟ آیا این همان حس حضوری نیست که بعضی از ما در تجمل گرایی و رقابت در تعویض مدل ماشین و ویلا و ... گم کرده ایم و بعضی دیگر که محرومترند در حسرت نرسیدن به این چیزها؟ آیا این همان حس حضوری نبود که در اوایل انقلاب و در زمان دفاع مقدس علیرغم همه مشکلات و کمبودها به ما شور و شعف و سرزندگی می داد و ما را در صحنه ها حاضر میکرد؟ آیا این همان حس حضوری نیست که اگر با غرق شدن در محاسبات مادی آن را گم کردیم و نسبت به آن غافل شدیم خداوند این حس متعالی را از ملت ما گرفته و به ملتی که استحقاق بیشتری برای مبارزه با استکبار را دارد عطا می کند؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این همان آغازی است که با «ایمان» و «امید»، آیندۀ دیگری را مقابل ما میگشاید و ما در آینۀ پیروزی مجاهدان غزه، خود را دوباره تجربه میکنیم که چه فردای اصیلی در ما در حال طلوع است. فردایی که بیش از پیش، نه در غزه و نه در ایران، که در جهان حاضر میشویم.
آن کس که برای ما افقِ حضور در آینده را گشود و دروازۀ امید را برایمان باز کرد یعنی حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» به خوبی میدانست آغازگرِ چه تاریخی است، آغازگرِ تاریخی که تاریخِ حضور انوار معنویت است در میدان عقل تکنیکی. در آن صورت، شهرها، آری! شهرها از میان نمیرود ولی دیگر ملالآور نیستند.
آیا با روبهروشدن با مردمِ پیروز غزه، میتوانیم از خود بپرسیم در این تاریخ چه رویداده؟ و مگر ما در جبهۀ مقاومتی که آغاز شده، کجای تاریخ ایستادهایم که جهان استکبار و ارتجاع دست در دست هم دادهاند تا آن را نبینند؟ آیا به امکانات تاریخی که با انقلاب اسلامی برای بشریت پیش آمده است، نباید با جدیّت تمام فکر کرد؟ این یعنی حضور در «جهانی بین دو جهان». و این یعنی «حضور نهایی انسان در جهانی که با اسلام شروع شد» https://eitaa.com/matalebevijeh/18540 . موفق باشید
سلام و ادب استاد عزیز: چند وقتی است ذهنم درگیر مباحثی که شما میفرمائید درباره درک حضور بیکرانه خودمان و پیدا کردن نسبتمان با حق تعالی، خودم معنای زندگی را این شکلی متوجه شدم، اما ذهنم درگیر نزدیکانی است که همچین درکی از وجودشان ندارند و با مطالب غربی ذهن خودشان را پر کرده اند. نمیدانم گاهی چه نسبتی با اینطور افراد گرفت و این افراد در چه نسبتی با حق قرار میگیرند. جدای از محبت داشتن به ایشان اما تفکراتشان در چه سازو کاری قرار میگیرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم سبکی است که باید با رفتار و گفتار خود متذکر آن سبک و آن راه شد تا وقتی متوجه شدند بر آنچه هستند ثمری حاصل نمیشود، نسبت به راهی که باید در آن حاضر شوند؛ بیگانه نباشند. اینجا است که باید با احترام به آنها عملاً نشان داد راه دیگری هست. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم! انسان کامل مظهر اسم الله است. مثلاً علی علیه السلام انسان کامل است. علی علیه السلام میفرماید خدایی را که نبینم نمیپرستم که این رویت قلبی است. سوال اول: آیا این رویت قلبی به این معناست که صفات الله در علی علیه السلام ظهور کرده است و علی علیه السلام وقتی به خودشان نظر میکنند الله را حضورا درک میکند ؟ سوال دوم : اگر این درک حضوری و قلبی الله توسط علی علیه السلام در قوه خیال نورانی حضرتش تجلی کند، چه صورتی دارد؟ با تشکر از زحمات شما استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! همینطور است. ۲. مهم، معانی خاص توحیدی است که به هر صورتی به ظهور میآید و به همین جهت صورت و ماهیت، اساس نیست. اساس، آن معانی میباشد که از طریق آن صورتهای گوناگون مطرح میشود. موفق باشید
سلام علیکم: ۱. استاد عزیز در رابطه با مفاهیم و اصطلاحات نفسی بنده خیلی وقته درگیر هستم که انسان دقیقا در این اصطلاحات کدام است، فطرت؟ روح؟ نفس لوامه؟ و از این دست سوال ها که آخر من کدام هستم و روحِ نفخه الهی در نسبت با من چگونه است و ارتباط آن با فطرت که یا مخموره است و یا محجوبه، چیست؟ و اراده انسانی و عظم و میل آن (چه به خوبی و چه به بدی ها و خوردنی و جنسی) بواسطه کدام بعد ماست؟ البته جدای از اینکه امیال بواسطه قوه واهمه و شهویه و غضبیه ما را میکشاند، اون خود چه خودیست که به این قوا بها میدهد و در راستایشان حرکت میکند؟ ۲. در سخنرانی شنبه هفته پیش فرمودید آستکی بهتون بگم که توجه به حضرت ولی امر برای تعین در عبادات کم است؛ یعنی چه؟ چه تفاوتی میان امام زمان با باقی معصومین است؟ ۳. در جلسه اول اعتکاف فرمودید که انسان در ابتدا نمیتواند به عنوان آیینه انسانیت به نور نبی نظاره بنشیند و نیاز به ولی است. چرا؟ از حیث آئینه انسانی چه تفاوتی در میان نبی و رسول با ولی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به گفتۀ مرحوم ملا عباس تربتی در کتاب ارزشمند «فضیلتهای فراموششده» این نکات، امور چشیدنی است و در مسیری که توحید محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» مقابل انسان میگشاید، خود به خود پیش میآید ۲. بحث در نظر به سیرۀ امامان معصوم است و حضرت صاحب الأمر «عجلاللهتعالیفرجه» هنوز ظهور نکردهاند تا سیرۀ آن حضرت مدّ نظر باشد وگرنه حضورشان که عالمگیر است. ۳. در همان جلسه عرض شد اصل و اساس همۀ عبادات، پیامبر اکرم «صلواتاللهعلیهوآله» هستند ولی نور نبوت آن حضرت آنچنان درخشان است که انسان گمان می کند به جهت نبوتشان در انسانیتشان مستقرند و از این جهت عرض شد نبوت ایشان، حجاب حقیقت انسانیِ ایشان میگردد. و اینجا است که میتوان به سیرۀ ائمه «علیهمالسلام» نظر کرد که عملاً در مقام عبودت به سوی حضرت ربّ العالمین قرار گرفتهایم. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام و درود خدا بر شما: ۱. گفتگویتان در رابطه با دیدار مداحان حضرت آقا را استماع کردم؛ حقیقتا بنده تا قبل از اینکه شما فرموده باشید تماما مسئله ام این بود که یک نوع ایمانی باید به میان آید که در نسبت با آن تمام مشکلات حل شود و تمام دروغ های سیاسی آشکار گردد و تمام کژی ها شناخته شود اما اگر به کسی میگفتم، جوابم این بود که انسان با تجربه و مطالعه و معارف و... میتواند اشتباهاتش را کم کند. و اگر میگفتم ایمان، جواب میدادند که ایمان با تجربه و کار و... حاصل می آید و نه با نسبت خود با خدا و جامعه. اما هیچ جوره به کتم نمیرفت که بتوان کاری به جز بواسطه یک ایمان عظیم پیشبرد تا اینکه شما در این گفتار فرمودید؛ این ایمان حضرت آقاست که اینچنین بس عظیم در صحنه است بدون کوچکترین خطایی که حیرت آور است. می شود کمی در رابطه با این نوع ایمان سخن به میان آورید تا بیشتر بتوانیم خود را در آن میدان حاضر کنیم؟ ۲. در رابطه با سیاست و فرهنگ و تاریخ از حیث آموزشی (جدای از شناخت معارف) همچون کتاب های اصولی فقهی فلسفی و همچنین جزوه مقدمه فصوصی که خود حضرت عالی دارید، اگر بخواهیم ملاک هایی بدست بگیریم چه کتاب هایی برای آموزش باید دیده شود؟ مراد بنده شناخت مسئله و مسئله محوری پیش رفتن برای شناخت بهتر جواب امروزین به مسائل است چنان که در فقه و فسلفه و عرفان هست. نمیخواهم در این ابواب بنابر فرمایش علامه جوادی حفظه الله تعالی مطالبی بدانم که از دیگران باشد و مرهون دیگری باشم که مطالب کلیشه ای و نارسا برای پیشبرد میدانی اهداف انقلاب باشد، بلکه میخواهم از درون بجوشد. همچنان که حوزه برنامه ریزی نسبت به اجتهاد فقه و اصول دارد، در کنار آن در این سه علم نیز به سمت صاحب نظری حرکت کرده باشم. همچنان که یکی از اساتید فرمود آن علم و معارف و معنویتی که امام درک کرده بود مندمج بود و بنحو تفصیلی ظهور نیافت و حضرت آقا نیز در سخنرانی ای فرمودند که انقلاب اسلامی نتیجه امام خمینی و ثمره انقلاب شخصی چون امام خمینی است؛ لذا برای تفصیل این ثمره به نظر می آید که باید این سه علم را نیز به نحو تفصیلی آموخت برای تفصیل انقلاب. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! عرایض اخیری که کم و بیش شده است، متذکر آن ایمان است و البته ملاحظه دارید که ایمان، امری نیست که با تعریف و سؤال و جواب بتوان از آن سخن گفت مگر آنکه در بین سخنان و گفتهها، اشارهای بدان بشود. ۲. همینکه نسبت به این امور حساس باشید در دلِ همین دروس حوزه، آن فهم پیش میآید. اینها اموری نیست که بتوان با مطالعۀ کتاب خاص به آن برسیم. موفق باشید
حضرت استاد با توجه به اینکه بالاترین ظهور و جلوه ی خداوند را حوریان میدانید، در تشبیه زنان شهر زوراء در آخرالزمان به حوریان چه رازی نهفته ست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً معنای «حوری» که در قرآن ذکر شده؛ ربطی به جنس زن در مقابل مرد ندارد!! در این مورد عرایضی در شرح سوره واقعه که در سایت هست؛ شده است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر: استاد بزرگوار؛ نظر به فرمایشات حضرتعالی، وظیفه کنونی ما رشد و تعالی هم در مسیر دین است و هم متخصص شدن در زمینه شغلی تا بتوان به عنوان نیروی متخصص شغلی و متعهد دینی تراز مانند شهید تهرانیمقدم، به انقلاب اسلامی خدمت کرد. استاد عزیر، بنده در حوزه «منابع انسانی» در سازمانها فعالیت دارم. در حال حاضر اساس و بنیان این حوزه شغلی، غربی است. ادبیات و شاکله امروزیِ این علم و رشته شغلی از غرب آمده و برای متخصص شدن از یک سو گزیری نیست از مطالعه کتب اندیشمندان غرب (که مبنای نگاهشان صرفاً بهرهکشی از نیروی انسانی است نه تعالی بشر) و از سوی دیگر نگاه اسلامیِ توحیدیای در متخصصان داخلی در این رشته وجود ندارد. چه باید کرد؟ از کجا باید نقطه اتصالی بین این دو برقرار کرد؟ چگونه میتوان نگاه اسلامی الهی به نیروی انسانی را به دست آورد و در سازمانها انتشار داد؟ حتی بزرگان داخلی این حوزه هم همان حرفهای غربیها را صرفاً تکرار و ترجمه کرده اند. در زمینه علوم انسانی دیگر مانند فلسفه و جامعهشناسی، اندیشمندان اسلامی قبلاً ورود کرده اند و آثار مرجعی میتوان یافت و نگاه خطای فیلسوفان غرب را تشخیص داد. اما در این حوزههای اینچنینی، منابع به روز شده و جدید اسلامی وجود ندارد (حضرتعالی هم در سوالات قبلی، به نامه حضرت امیر به مالک اشاره فرمودید) علی ایحال تقاضا میشود ارائه طریق فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینجا است که توجه به موضوع «معرفت نفس» و تدبیر روح بر جسم، ما را متوجۀ تدبیر عالم معنا بر عالم ماده میکند و اگر با نظر به این امر، علوم انسانی تنظیم شود و کارگزاران نظام اسلامی متوجۀ چنین قاعدهای باشند، در کنار فعالیتهای خود میدان تأثیرگذاریِ امور معنوی را مدّ نظر میآورند و از این جهت فعالیتهای آنها به جای بیآینده و عقیمبودن؛ آیندهدار و با برکت خواهد بود. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر: استاد بزرگوار، بنده پس از مطالعه کتاب ارزشمند «ادب خیال، عقل و قلب» سوالی برایم پیش آمده است. قوه خیال در من شدت بروز بسیار زیادی دارد (که گاهی نیز صورت این بروز، محصول خوشایندی مانند شعر است و گاهی هم محصولات نامطلوبی مثل خلاقیت در شوخیهایی که پس از بروز حس پشیمانی بابت بروزشان ایجاد میشود و یا بذلهگوییهای ناپسند) و بنا بر توصیههای حضرتعالی، لازم است تا تحت کنترل و مدیریت قرار گیرد و آن هم زمانی اتفاق میافتد که عقل بر خیال سیطره پیدا کند. در خصوص حاکمیت عقل نیز فرمودید مطالعه آثار اندیشمندانی که مبنای صحبتشان استدلال است. حال درخواست من این است که می شود در خصوص قوت بخشیدن به عقل بیشتر توضیح دهید؟ احساس میکنم نگاه تحلیلگری و استدلالی ضعیفی به همه موضوعات و اتفاقات دارم. آیا علم منطق یا نیز کمک کننده هست؟ در کل چه علوم و چه کتبی میتوانند ابزار مناسبی برای تقویت قوه عاقله باشند؟ سپاس از وقتی که برای تعالی ما یابندگان مسیر رشد قرار می دهید. اجرتان با ابی عبدالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: تأمّل و تدبّر در قرآن به کمک تفسیر «المیزان» با نظر به جزوۀ «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» https://lobolmizan.ir/leaflet/182?mark=%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86 راه خوبی در این رابطه میتواند باشد و علاوه بر آن، تأمّل در روایات از طریق کتابهایی مثل «اصول کافی» و «تحفالعقول» مؤثر میباشد. موفق باشید
سلام وقت بخیر: لطفاً می شود چند کتاب از زمان پهلوی معرفی کنید. چند کتاب از زمان امام خمینی یا اینک کتابی به مقایسه زمان پهلوی و امام خمینی پرداخته باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد علاوه بر کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» تألیف آقای مسعود بهنود، کتاب های آقای موسی نجفی و آقای موسی حقانی نیز در این مورد مفید است بخصوص کتابهای «تحلیلی از نهضت امام خمینی» از آقای حمید روحانی. موفق باشید
سلام استاد: با گروهی مباحث انسان شناسی شما را کار میکنم .از اینکه مطالب را در طی این سالیان آنطور که باید جدی نمیگیرند. اصرار بر داشتن نظم جلسات، مباحثات، رعایت برخی آداب و دارم. الان مدتیست که در اثر عدم رعایت این موضوعات، انگیزه من برای ادامه پایین آمده، حتی دیگه احساس میکنم بخواد اینطوری باشه فقط از صوت شما استفاده کنند و خودم را از این موضوعات رها کنم، به نظر شما تکلیف من چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت همینکه رفقا در عین استماع صوت جلسات در کنار هم نشستهایی داشته باشند و در موضوعات مطرحشده در صوتها گفتگو کنند، در جای خود کار خوبی است و از این جهت اگر جلسات را ترک نکنند بهتر است. موفق باشید
سلام استاد گرامی: ان شاالله خدا عمر بابرکت به شماعطا کنند. سوالی ازجنابعالی داشتم. بنده کم و بیش از سخنرانی های شما کمال استفاده رو میبرم. بنده اوایل بحث ها حس و حال خوش معنوی نصیبم شد و گهگاهی خوابهای مفهومی میدیدم اما الان فکر میکنم دچارتوقف شدم و نمیدانم دلیل این توقف از کجا نشات میگیره؛ از کانالهای مربوط به سیر و سلوک اینطور متوجه شدم که دچار قبض و بسط شدم! آیا واقعا همینطور هست؟ از کجا باید دلیلش رو فهمید و برای جبران چه اقدامی باید کرد؟ آیا این قبض موقتی هست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به همین جهت ما در نسبت با انسانهایی که توانسته اند از پل صراط دنیا بگذرند، میتوانیم خود را پیدا کنیم و از این جهت قصه ما، قصه آنها است و قصه آنها در راهبودن است. آری! در راهبودن. این جا است که آن مرد الهی و زمانشناس بزرگ حضرت مولوی فرمود: «ای برادر عقل، یک دم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». چرا به او که قصهگوی زندگیها است، گوش ندهیم و اگر بهاری را تجربه کردیم نخواهیم در این راه، خزانی را احساس کنیم؟!! هنوز مائیم و راهی که در آن آوینیها متولد خواهند شد، ولی این صراط و این راه، اگر دشتهایی دارد با دستهایی گشوده، ناگهان دامنههایی از قلههایی برافراشته دارد و ما که به دشت عادت کردهایم، این سختیها را به عنوان نوازش تعبیر نمیکنیم و آنگاه که بنا است از قلّه فرود آییم، بیباکی میکنیم. بازشدن چشم یعنی عزمی به اندازه حضور در سرد و گرم این عالَم، یعنی امام خامنهای «حفظهاللهتعالی» و هزاران غم به خاطر مظلومیت مردم غزه، و هزاران امید به خاطر حضور در تاریخی دیگر. قصه انسان چه اندازه عجیب و پیچیده و بزرگ است!!! موفق باشید
یه سوال چند ساله توی ذهنم هست: اینکه سال ۹۰ حج عمره قسمتم شد قبل حج که سن حدودا ۲۰ سال رو داشتم الحمدلله با جزوه استاد همراه شدم و قبل از اعزام خیلی حال خوبی داشتم. همش اشک می ریختم و جزوه رو عاشقانه میخوندم. ولی وقتی وارد مکه و مدینه شدم مخصوصا مکه حال خوبم رو گم کردم. همش دنبال اون حس و ارتباطم با خدا میگشتم اما خیلی سخت بود. دچار بهت خاصی شده بودم. ان شاءالله اگر خدا کمک کنه امسال ثبت نام کردم برای حج واجب. میترسم برم ولی دست خالی برگردم. و اون ارتباط رو با خدا پیدا نکنم. اگر میشه جواب سوال من رو از استاد برام بگیرید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً جای نگرانی نیست. حضورها متفاوت است. ولی آنچه در عمق جان انسان در این موقعیتها پیش میآید نوعی از ایمان است که انسان نسبت به فرداهای خود حیاتی خاص را به همراه دارد و به همین جهت تا آنجا که ممکن است نباید از حضور در بیتالله الحرام کوتاهی کرد حتی اگر در همان زمان، همه آنچه که باید احساس کند را، احساس ننماید و به مرور و آرام آرام و حتی در ابدیت آن نوع ایمان برای انسان روشن میشود. موفق باشید
با عرض سلام و ادب و تبریک ماه معظم رجب: معنای این روایت شریف از امام صادق (ع) چیست و چرا ایشان آن اندازه اهمیتی برای تلاوت سوره توحید بیان میفرمایند که نخواندن آن در سه روز را به مثابه کفر برمیشمرند؟ «مَنْ مَضَتْ لَهُ ثَلاَثَةُ أَيَّامٍ لَمْ يَقْرَأْ فِيهَا قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ فَقَدْ خُذِلَ وَ نَزَعَ رِبْقَةَ اَلْإِيمَانِ مِنْ عُنُقِهِ فَإِنْ مَاتَ فِي هَذِهِ اَلثَّلاَثَةِ أَيَّامٍ كَانَ كَافِراً بِاللَّهِ اَلْعَظِيمِ»
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً اگر کسی بخواهد در ایمانی حاضر باشد که حضور در بیکرانهای است ماورای ابژهشدن خداوند، هیچ راهی جز رجوع مکرر به اشارات سوره مبارکه توحید که عطای الهی است برای انسانهای آخرالزمانی؛ باقی نمیماند. عرایض مختصری در رابطه با اشارات آن سوره شده است شاید به فهم این نکته که چرا حضرت صادق«علیهالسلام» چنین فرمودهاند، کمک کند. موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/sound/962?mark=%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5
سلام و درود بر شما: من طلبہ پاکستان ھستم. علاقہ بہ مباحث فلسفی دارم. چون در دانشگاہ ھای ما تھاجم از الحاد و تفکر غربی دارند میخواھم در اینجا مدافع مثل چون شھید مطھری و شھید بھشتی شما عنایت بفرمایید فلسفہ را چطور بخوانم کہ در جامعہ پیادہ کنیم و یک جریان حکمت اسلامی را راہ اندازی کنیم و از کجا تا کجا بخوانیم کہ تخصص پیدا کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از دنبال کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن، که روی سایت هست. برای آشناشدن به زبان فلسفه؛ خوب است که به سراغ کتاب «بدایة الحکمة» از علامه طباطبایی بروید که شرح آقای امینینژاد در این رابطه میتواند کمککار باشد. موفق باشید
سلام علیکم: میخواستم ببینم که آیا در حرم های شریف ائمه پیکرهای آنها هست یا قبور آنها خالی است؟ چون حدیث زیر میگوید خالی است. عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ : مَا مِنْ نَبِیٍّ وَلَا وَصِیِّ نَبِیٍّ یَبْقَى فِی الْأَرْضِ أَکْثَرَ مِنْ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ حَتَّى تُرْفَعَ رُوحُهُ وَعَظْمُهُ وَلَحْمُهُ إِلَى السَّمَاءِ.. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن جسم، جسمِ روحانی آن عزیزان است که به آسمان میرود و در عین حال به محل دفن بدنشان و زائرینشان توجه خاص دارند و به همین جهت خود ائمه به زیارت محل دفن امامی میروند که از دنیا رفتهاند و یا شهید شدهاند. موفق باشید
سلام علیکم: هر کجا در زندگی ام پا گذاشتم به حسب بندگی ام امام بودند، ولی آنقدر کوچک بودم که عظمت شدت بیشترین بودن حضرت امام خمینی رضوالله تعالی علیه را نمیفهمیدم مگر آنکه بسیار دقت میکردم آنقدر که این مرد هستند. همین جا حقی که بر گردن همه ما دارند اقتضاء میکند حمد و سوره ای به ایشان بخوانیم و بگوییم ای که از همه بیشتری چه یافتی از او که اینهمه عاشق و با خدایی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: و در این رابطه عرایضی تحت عنوان «ای امام» شد که خوب است نظری به آن انداخته شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/1061?mark=%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85
به نام خدا سلام علیکم جناب استاد: میخوام در محضر شما به خدا عرض کنم که خدایا شما شاهدی که اگر اولیاء ت به من توصیه نمیکردند خانه نشینی بهتر است اکنون در به در سرتاسر کره زمین به دنبال آدم ها به هرنام و نشانی بودم، چرا که از در عشق تو دریافتم «همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن / همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن / ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن / دو لب از برای لبیّک، به وظیفه باز کردن / به مساجد و معابد، همه اعتکاف جستن / ز ملاهی و مناهی، همه احتراز کردن / شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن / ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن / بخدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد / که به روی نا امیدی، در بسته باز کردن». خدایا باز اگر فرصتی دهی در به در مخلوقات شوم به خودت قسم میشوم به هر اندازه که بتوانم. با اینحال از بندگان خودت راضی همین سرورانم که مرا امر و نهی هایی که پر از فداکاری شد، کرده اند با اینکه ارزشی نداشتم و چیزی در برابر آنها نبودم ولی بر من ولایت داشتند و من به احترام بزرگی آنان نزد تو آنها را همواره تسلیم بودم. خدایا ما را به خودت بپذیر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی انسان به خود آمد که دست او خالی و خالی است، تازه متوجه میشود یک راه در مقابل او گشوده میشود و آن راهی است که خداوند مقابل انسان میگشاید تا در وظیفۀ خود نسبت به خلق خدا به میان آید. موفق باشید
سلام استاد: گویا ماه رجب باعث شده بفهمم فاضلاب وجودم بالا زدهاست و کثافت وجودم هم درون و هم بیرون را فراگرفته است. خاک بر سر من که کتاب میخوانم و مطالعه میکنم و ذکر میگویم و پیش خودم میگویم آری من هم هستم؛ یاد آن ذکر افتادم که میگفت: ای خر آدم نشدی! حالم خیلی خراب است. میدانستم نباید بپرسم حتی این سوال را و اصولا این راه راه نپرسیدن و عمل و جنگ درونی با شیطان وجود خود است که گر نپرسی زودتر کشفت شود. سگ اصحاب کهف روزی چند پی مردم گرفت و مردم شد! من نمیخواهم جزء اصحاب کهف باشم! میخواهم نگهبان این در باشم! آه که به حرف زدن نیست! آه که تبلی السرائر! نمیدانم شاید هیچوقت آدم نشوم البته این طرفش هم یاس و بی عملی است و شیطان! استاد چه خاکی بر سرم است نمیدانم! نمیدانم دوزخیم یا بهشتی! نمیدانم صوفیم یا یک آدم متکبر و پر از عجب! گاهی میگویم همان گناه ما را به! انگار گاهی باید از شیطان بزرگتر به شیطانی کوچکتر پناه برد! نه این هم صورت مساله پاک کردن است! باید با شیطان بزرگتر جنگید! انگار شیطان تمام هدفش این است که مرا از درون خودم بیرون بکشد! که آی تو خیلی میفهمی و آدمی هستی برای خودت در حالی که هیچ خری هم نیستم! میگوید ببین فلانی تو را تحویل نگرفت، آن یکی به تو حسادت میکند، وووو آخرش تو را به کثرت دیگران کشیده و نابودت میکند مثل اقوام قبل! چه خوب فرمودید که او روانکاوی چند هزار ساله است! استاد دعایمان کنید تا ماه رمضان نرسیده از این ابن ملجمی در بیاییم و فرق سر انسانیت را نشکافیم! نمیدانم چه کنم! حالم خیلی بد است. دعایمان کنید. کاش این سوال را نمیپرسیدم! اما چه کنم آدمی احساسی و ضعیف الایمانم. استاد چرا همه چیز اینقدر سخت است! کاش قصه فضاحت و تنهایی ما زودتر تمام میشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در جلسۀ اعتکاف عرض شد آری! «آب گل خواهد که در دریا رود / گِل گرفته پای او را میکشد. چیست این از گِلگرفته آب را / جذب ما نقل و شراب ناب را».
به همین جهت این مائیم و نحوهای از خود که مناجات «راغبین» عزیز مقابل ما میگذارد که «ای دل قوی مدار که رندان رند را / در سنگلاخِ بادیه پِیها بریدهاند. نومید هم مباش که رندانِ جرعهنوش / با یک کرشمه به منزل رسیدهاند». انسان در «مناجات راغبینِ» عزیز از هر دری که به خود نگاه کند خواهد گفت: «إلهی إن کان قل زادی فی المسیر إلیک، فلقد حسن ظنی بالتوکل علیک» و این یعنی در عین آنکه به خود مینگریم و دست خود را خالی مییابیم، «نومید هم مباش که رندانِ جرعهنوش / با یک کرشمه به منزل رسیدهاند». و در همین رابطه احساس شد در ماه مبارک رجب ما مخاطب مناجات الراغبین میتوانیم باشیم تا آرام آرام به جایی برسیم که در آخر آن مناجات عزیز، جز خدا در میان نباشد و عرضه میدارید: «فار من سخطک إلى رضاک، هارب منک إلیک، راج أحسن ما لدیک». و این یعنی از خدا به خدا پناهبردن و این یعنی «من هرچه خواندهام همه از یاد بردهام / الا حدیث دوست که تکرار میکنم». در این رابطه خوب است باز به دو جلسهای که در رابطه با «مناجات الراغبین» عرایضی پیش آمد، رجوع شود. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/18482 و https://eitaa.com/matalebevijeh/18500
سلام با عرض خدا قوت و قبولی طاعات و عبادات: سوالی داشتم در باب اینکه: آیا افقی که در حضور معلمان است افق و حضوری است که هرکس از معلمان تجربه کنند یا باید شرایط خاصی داشته باشند؟ و می خواستم یه توصیه هم داشته باشید البته به معلم های هنر. پیشاپیش خیلی ممنون از شما 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم رویکرد خود معلمان محترم است که با چه رویکرد و انگیزه ای در آن میدان حاضر باشند. عرایضی تحت عنوان «معلمی و پیشوایی نسلی که در پیش است» شده است خوب است به آن بحث رجوع شود. موفق باشیدhttps://cdn.lobolmizan.ir/uploads/shakhsiatha/shahid_motahari/speech/gw5_Moalemi_va_pishvaei_nasli_ke_dar_pish_ast.mp3
سلام و خدا قوت به استاد عزیز: در دعای ماه رجب آمده که: اَعْطِنی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَهِ وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَ شَرِّ الاْخِرَهِ چرا برای خَیْرِ الاْخِرَهِ تعبیر جمیع آمده ولی برای شَرِّ الاْخِرَهِ نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتۀ جناب آیت الله ملکی تبریزی در کتاب ارزشمند «مراقبات»، علت آن امر آن است که در آخرت، «شرّ» که همان «عدم» است؛ یک چیز بیشتر نیست و آن عدم ِخیر است. ولی در دنیا که دنیای کثرات است آن عدم، به صورتهای مختلف ظهور میکند. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: توصیه به روزه در ایامی مثل دحوالارض یا مبعث رسول اکرم آیا به جهت شکر خدای متعال است؟ اگر اینگونه است روزه چگونه این معنا را میرساند؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید چنین ایامی که میفرمایید ایامی است که زمینۀ انس با خداوند در آن بیشتر فراهم است مانند زیارت اولیاء که زمینۀ انس بیشتر با خداوند را بهتر فراهم میکند و روزهداری در چنین روزهایی میدان انس با خدا را بهتر میگشاید. موفق باشید