با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: منافقین به چه نوع خبرهایی معتقد نیستند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: منافقین به اصل حضور پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» به عنوان راهی توحیدی در مقابل بشر معتقد نیستند. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: شما به بنده در سوال شماره ی ۳۸۲۲۵ به بنده گفتین به صوتی که در این رابطه عرایضی شده مراجعه کنید میشه لینک این صوت رو واسم بفرستین؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به مباحث سوره یوسف که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/746?mark=%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: طبق تفسیر سوره ی يوسف تان چرا قرآن گفته «و شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أهلِها» و نگفته «و قالَ شاهِدٌ مِنْ أهلِها»؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنی شهادت، نوعی گفتن است. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: استاد میشه تفسیر آیات ۶۷ تا ۷۳ سوره ی بقره رو بهم بگین؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد یا به تفسیر المیزان رجوع فرمایید یا به صوتی که در این رابطه عرایضی شده است. موفق باشید
«اللهم الرزقنا زیارة الحسین علیهالسلام فی الاربعین» سلام علیکم: ابتدا قسمتی از روایت حضرت صادق علیهالسلام رو تقدیم می کنم و سپس پرسش خودم را مطرح می کنم: امام صادق علیهالسلام به زراره می فرمایند: «...هیچ چشم و اشکى نزد خداوند محبوب تر از چشم و اشکى نیست که بگرید و بر آن حضرت جارى گردد. و هیچ گریه کننده اى نیست که بر آن جناب بگرید مگر آنکه گریه اش به حضرت فاطمه علیها السلام رسیده و آن بانو را یارى مى کند و نیز گریه اش به حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسیده و بدین وسیله حق ما را ادا کرده. و هیچ بنده اى نیست که روز قیامت محشور شود مگر آنکه چشمانش گریان است غیر از گریه کنندگان بر جدم حضرت حسین بن على علیه السلام! چرا که ایشان در حالى که چشمانى روشن و باز و همراه با اشکی خنک که بیانگر ملاقاتی همراه با شادی است دارند محشور مى گردند و بشارت مرتب ایشان را ملاقات می کند و شادى و سرور در جمال ایشان جلوه گر و آشکار است. اما در همان حال مردم در فزع و ناراحتى بوده ولى ایشان از هر غم و محنتى در امان هستند، مردم متفرق و پراکنده و پریشان و در معرض حساب بوده ولى ایشان در زیر عرش و سایه آن به یاد حسین علیه السلام بوده و درباره آن جناب به گفت و شنود و حدیث مشغولند. از ناملایمات و ناراحتی هاى روز حساب هم هیچ خوف و هراسى ندارند! به ایشان گفته مى شود: داخل بهشت شوید ولى آنها از ورود به بهشت امتناع نموده و مجلس ذکر و یاد حسین علیه السلام را اختیار مى کنند، فرشتگان و حورالعین به آنها پیغام مى دهند که ما با ولدان مخلد مشتاق شما هستیم ولى ایشان از فرط سرور و نشاط و کرامتی که در مجلسشان دارند سرشان را بالا نکرده و حتی به آنها نگاه هم نمی کنند!...» استاد با توجه به اینکه به گفته سالار شهیدان همت انسان باید متعالی باشد و خدای متعال همت های بلند را دوست دارد، برای اینکه انسان به مقامی که این روایت اشاره کرده برسد، چه راهی را باید طی کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در نظر به انسانهای کامل یعنی ائمه «علیهمالسلام» است که در حضرت امام حسین «علیه السلام» تا حدّی به جهت شرایط تاریخیشان از اجمال به تفصیل آمدهاند و باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشههای معمولی که امکان تردید در آنها هست، رهایی یافته تا با اصلترین اصلها روبهرو شود که آن انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی نظر به اولیای الهی در نمادهایی همچون علی «علیهالسلام» و سیدالشهداء «علیهالسلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع میشود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها میتوان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی بهسر برد، در عین همراهی با مردم غزه. عرایضی اخیراً تحت عنوان «رسانه، اربعین و آینده ای که در پیش است» شده است. امید است موجب درک بیشتر تاریخی شود که در دل انقلاب اسلامی منجر به تولد انسانی باشد که انقلاب اسلامی در آینده خود در پیش دارد. https://eitaa.com/matalebevijeh/17417موفق باشید
با سلام: فرض کنیم که اسماء الله چشیدنی باشد. فرض کنیم که مثلاً یک سیب مانند یک کپسول حاوی اسم رحمان باشد. با خوردن سیب من اسم رحمان را میکشم. چون میگویند اسماء الله بی مظاهر نمیشود. خوب در فرض بالا ما سیب را مظهر اسم رحمان قرار دادیم. حال فرض کنیم که همه اسماء الله را در یک کپسول به نام الله داریم. و این الله از طریق یک مظهری چشیده شود. فرض کنیم آن مظهر حوری بهشتی باشد. پس وقتی خدا به ما حوری بهشتی میدهد ما اسم الله را میکشیم. مطالب بالا چیزهایی بود که در ذهنم آمد و سعی کردم در قالب جملات بیان کنم. نمیدانم تا چه اندازه توانستم منظورم را برسانم. لطفاً راهنمایی بفرمایید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در تجلی اسمای الهی از طریق مظاهر میباشد. بنابراین ما در آینه مظاهر میتوانیم با انوار اسمای الهی نسبت برقرار کنیم. موفق باشید
با سلام! حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، مظهر اسم الله است. منظورم این نیست که خداوند به شکل حضرتش در آمده است. من میخواهم بگویم که حضرتش آن حقیقت بالفعل اسما است. حاوی اسم الله است. وقتی که حصرتش ظهور کند، تمام اسمای الهی به صحنه میآید. الله خودش در نظام تشریع و تکوین ظهور خواهد کرد. الله از طریق حضرتش ظاهر میشود. الله از آدم تا خاتم میخواست ظهور کند. در زمان هر پیامبری الله میخواست ظهور کند. این ظهور شدت و ضعف داشت تا این که در زمان پیامبر خاتم (ص) به اوج شدت رسید. این ظهور بعد از ایشان به علی (ع) و سپس به یکایک امامان معصوم علیهم السلام به گونه های گوناگون ظهور یافت و آخرش و اوج ظهور الله در زمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به صحنه میآید. انقلاب اسلامی ایران ابتدای تجلی و ظهور اسم الله است. وقتی میگوییم که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور میکند به این معناست که اسم الله ظهور خواهد کرد. هدف از خلقت جهان، ظهور الله در نظام تشریع است که این با حجت خدا امکان پذیر است. الان نور انقلاب اسلامی ایران یک پرتویی از نور وجودی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد که دارد پرتو افشانی میکند. از زمان آدم تا کنون اسم الله در پی ظهور بوده است والان در انقلاب اسلامی ایران به اوج خودش خواهد رسید. نور الله مربوط به سرزمین خاصی نیست. هرجا زمینه باشد تجلی میکند. نظر شما در باره متن فوق چیست؟ لطفاً ایرادات آن را بیان کنید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکته خوبی را متذکر شدهاید بخصوص که حضرت امام خمینی در آخرین پیامشان متذکر شدند که: «انقلاب اسلامی ایران مقدمه و شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام، به پرچمداری حضرت حجت (ارواحنا له فداه) است.» موفق باشید
با سلام: به نظر شما با روی کار آمدن انقلاب اسلامی ایران کدام اسم از اسماء الله به صحنه آمده است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود در این موارد کار آسانی نیست که بتوان متذکر اسم یا چند اسم باشیم. موفق باشید
با سلام: من وقتی به جهان اطراف خودم مینگرم، احساس میکنم که یک قدرتی در جریان است که دارد آن را اداره می کند. از ذرت اتم تا موجودات زمینی و... آیا میتوان گفت که در عبارات بالا من دارم یکی از اسماء الله به نام رب را شهود میکنم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله وقتی که رجوع ما به حضرت ربّ باشد. موفق باشید
با سلام: در شعر زیر که شما از آن استفاده می کنید: دریا موج گوناگون بر آمد زبیچونی به رنگ چون درآمد و... آیا منظور آن است که دریا همان ذات خداست که بیچون بود و این موجها که آمدند این دریا را به رنگ چون در آوردند. آیا منظور از این موجها اسماء الله میباشد یا همین موجوداتی (مانند آدم، کوه، ملک و....) که میبینم میباشد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از او که «لیس کمثله شیئ» است همه عالم ظاهر میشود و معلوم است که تمام عالم بر مبنای اسمای حسنای او به ظهور میآیند. موفق باشید
«یا اباعبدالله یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله» سلام و عرض ادب. عذرخواهم یک سوالی داشتم. اینکه انسان خودش رو روسیاه و بی آبرو میدونه، و بعد شخصیت رو سفید و آبروداری رو به درگاه الهی شفیع قرار میده و پشت او قایم میشه تا دل خدا رو به دست بیاره، آیا این کار نوعی حیله و مکر با خدای متعال محسوب نمیشه؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا حیلهگری؟!! با نظر به منظر آن شخص و شخصیت به حضرت حق، به حضرت حق رجوع کردهایم و این امری است بسیار ظریف. در شماره ۳ بحث «باز کربلا باز غزه ....» عرایضی شد که میتواند ان شاءالله مفید باشد. موفق باشید
۳. باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشههای معمولی که امکان تردید در آنها هست، رهایی یافته تا با اصلترین اصلها روبهرو شود که آن انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی نظر به اولیای الهی در نمادهایی همچون علی «علیهالسلام» و سیدالشهداء «علیهالسلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع میشود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها میتوان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی بهسر برد، در عین همراهی با مردم غزه.
سلام و عرض ادب: یک فرد معمولی و اصیل و مومن و بسیار تلاشگر را تصور کنید. تقریبا در تمام زندگی اش، در مسائل دینی کم توفیق بوده. مسئله اش خیلی عجیبه شبیه سحر یا اتفاقات عجیب. مثلا سالها قبل، گفت قصد دارد به قم برود تا پشت آیت الله بهجت نماز بخواند، یک هفته بعد آیت الله به رحمت خدا رفتند. یا بارها و بارها برای سفر زیارتی اقدام کرد و موفق نشد. هر بار تصمیم داشت قدمی بردارد به عجیب و مبهمی نشد. این مسئله بارها و بارها و بارها برایش در تمام ایام سال تکرار شد. گاهی جگرش سوخت و گریه کرد و گاهی وانمود کرد اتفاقی نیفتاده درحالیکه سخت پریشان خاطر بود. می خواستم بپرسم علت این بی توفیقی در امور دینی با دلایل عجیب و غریب در این فرد چیست؟ با دایمی و همیشگی بودن این بی توفیقی. با تلاش های فراوانش؟ علتش رو بگید و چه باید بکند؟ او به سالهای پایان عمرش نزدیک شده. آیا از سوی خداوند طرد شده و به دلش مهر خورده که اینطور میشه؟ چه راهکاری دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که در موقعیتی که قرار داریم به عالیترین شکل بندگی خدا را داشته باشیم بدون اینکه ما برای خدا تکلیف معلوم کنیم، بلکه در تقدیری که از طرف خدا مقدّر شده است راضی باشیم. موفق باشید
سلام استاد: اگر هدف حیات زمینی بشر رسیدن به این مقامات و معرفت است وقتی به خودمان و مردم نگاه میکنم اصلا در راستای چنین هدفی زندگی نمی کنیم کشورهای دیگر که هیچ در کشور خودمان هم عموم مردم زندگی دنیایی خودمان را داریم میکنیم حتی با قرآن هم کار نداریم. هیچ تناسبی بین هدف خلقت و آنچه داریم به عنوان زندگی انجام میدهیم نمی بینم اگر برداشت من درست باشد هدف خلقت محقق نشده و اعتراض فرشتگان به خدا درست بوده و موضوع دیگر اینکه با اینگونه زندگی گذشتکان ما الان باید برزخ سختی داشته باشند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در هدف مخلوق است، نه هدف خالق. هدف خالق آن است که مخلوق را از سر لغو و بدون هدف خلق نکند، حال اگر مخلوق به هدف خود نرسد خودش مقصر است. موفق باشید
با سلام: در رابطه با سوال ۳۸۲۱۱ بله این قاعده عقلی است..منظورم آن است که آیا ملاصدرا در مقدمات برهان صدیقین آیا از این قاعده استفاده کرده است یا نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره چنین قاعدهای مدّ نظر متفکر است. موفق باشید
شما در سوال ۸۸۲۸ فرمودید که برهان صدیقین را در ۱۷ جلسه بیان کردید. در حالیکه بر روی سایت فقط ۹ جلسه آن موجود است. اگر امکان دارد باقی جلسات را بر روی سایت بگذارید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشتباه از طرف بنده بود. همان ۹ جلسه کافی است. موفق باشید
با سلام: آیا ملاصدرا در برهان صدیقین، همانند شما از قاعده «کل مابالعرض لابد آن...» استفاده کرده است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک قاعده عقلی است که هر مابالعرضی به مابالذاتی منتهی میشود. موفق باشید
با سلام: من عضو یک گروه هستم که مربوط به طرفداران حسن میلانی میباشد. من سعی کرده ام که مباحثی که آنها در گروهشان نسبت به فلسفه و عرفان میزنند، از فلسفه، عرفان و اساتید عرفان و فلسفه دفاع کنم. اما بیشتر اوقات آنها بر حرفهای خودشان پافشاری و میلانی را مرشد خود میدانند. آیا بودن من در این گروه و جدال با آنها صحیح است یا نه؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم نتیجهای حاصل شود. موفق باشید
با عرض سلام و ادب و احترام: اینکه در مورد توبه در کتاب معرفت نفس فرمودین شرط توبه ان است ک انسان بنا را بر آن بگذارد که شخصیت جدیدی پیدا کنه یا در کتاب عالم انسان دینی که تا عالم انسان عوض نشه جایگاه دستورات دینی روشن نمیشه. سوالم اینه ک چگونه شخصیت جدید پیدا کنیم یا وارد عالم انسان دیندار بشیم؟ سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در توبه دیگر آن انسان نباید برای گناهی که مرتکب شده، ارزش قائل باشد و از این جهت در فضا و شخصیت دیگری قرار میگیرد. موفق باشید
سلام استاد جانم: اگر کسی بسیار طالب رفتن پیاده روی اربعین باشد ولی به علت مشکل قلبی که داشته باشد ترس از رفتن داشته باشد باید چه کند؟ و البته تجربه اربعین را داشته باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر چنین احتمالی را میدهید بهتر است از رفتن صرفه نظر کنید زیرا روح، در این حالت به جهت اضطرابی که دارد نمیتواند بهره لازم را ببرد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: روح که اصلا وجود ندرد که ما از، صحبت میکنیم دلیلم هم بهتون میگم ما فقط باور دینی داریم که به روح قایل هستیم بیایید فرض کنیم که ما همچنان بنا به اعتقادات آئینی مذهبی خود قائل به وجود روح در بدن هستیم و تمامی عواطف و احساسات و هیجانات و قوه ی عشق و تخیل را برگرفته ی از روح می دانیم و چون یک باورمند مذهبی هم هستیم اعتقاد داریم که بعد از مرگ که بدن مادی ما در گور بتدریج تجزیه می شود روح ما جاویدان باقی مانده و حتی بنا به اعتقاد برخی از مذاهب این روح وارد عالم برزخ هم خواهد شد (در مورد وجود یا عدم وجود عالم برزخ ادعایی برخی مذاهب در قسمتهای بعدی مفصل و مستدل به بحث خواهیم نشست) خوب حال اگر به چنین جهان بینی قائل باشیم تا زمانی که شخص متوفی انسانی از نظر ذهنی و روانی سالم باشد جهانبینی ما دچار چالش نخواهد شد چرا که بعد مرگ جسم او در خاک تجزیه و روح هشیار او که در جهان هستی در یک تعامل منطقی با محیط بوده راهی جهان برزخ شده یا هم که منتظر قیامت باقی مانده تا بعد حلول در جسم در پیشگاه حضرت حق برای پاسخگویی نسبت به اعمالش حاضر شود... ولی اگر شخصی که فوت می کند دچار معلولیت ذهنی باشد تکلیف چیست؟! یعنی شخص متوفی از نظر بدنی سالم است و حواس پنجگانه ی او بی اشکال کار می کند ولی قادر به کنترل احساسات و عواطف خود نیست و از این رو قادر به تعامل با دیگران و محیط اطراف خود نمی باشد... بنا به باوری که ما بدان اعتقاد داریم باید این نقص عدم کنترل عواطف او را به حساب روح او بگذاریم و بگوییم روح او به هر دلیل دچار نقص است. حال بعد مرگ که همین روح ناقص او از بدنش جدا شده و به همان شکل یا در عالم برزخ سرگردان تا قیامت باقی می ماند و یا هم بگونه ای دیگر در حالت انتظار بسر برده تا قیامت شود و دوباره با حلول در جسم به همان شکلی که در دنیا مهجور زندگی کرده مهجور هم به پیشگاه خدا حاضر شود...!!!!! واضح است که این از عدلی که به خدا نسبت می دهیم بدور است و از طرفی هم نمی توانیم مدعی شویم که به محض خروج روح از بدن این شخص روحش سالم شده و راهی عالم آخرت می شود چرا که این هم باز در تضاد صفت عدل خداوندی است (از میان اینهمه صفات نیک خداوند تنها صفت عدل جزو اصول دین اسلام است و از همین رو هیچ پارادوکسی نباید عدل خداوندی را زیر سؤال ببرد) شاید برخی متشرعان بگویند چرا شفای روح او منافی عدل خدا باشد؟ پاسخ واضح است اگر اینگونه باشد پس باید همین متشرعان شب و روز دست به دعا بشوند تا فرزندانی دارای معلولیت ذهنی نسیبشان بشود تا بطور قطع در آن دنیا نه تنها خود وارد بهشت بشوند که حتی با شفاعت از پدر و مادرشان و یا حتی دیگر اقوام مصبب حضور آنها هم بصورت مادام العمر در بهشت جاویدان و برین بشوند و این بی تردید در تقابل عدلی هست که ما به خداوند نسبت می دهیم... بگونه ای دیگر هم می توان با یک برهان فلسفی تقریباً مشابه همان برهان اول نیز در رد وجود روح و وجود آگاهی دلیل آورد. جان لاک فیلسوف انگلیسی معتقد است که دانش عمدتاً از تجربه ی حسی بدست می آید به طوریکه تنها موجودات آگاه دانش واقعی را حس می کنند. بنابراین تعبیر درست جان لاک از موجودات آگاه؛ در رد روح و تأیید آگاهی می توان به تفاوت بین یک فرد معلول ذهنی و یک شخص سالم چنین اشاره کرد؛ اولی قادر به درک علم و تبیین علمی نیست ولی دومی هست و ما نمی توانیم ادعا کنیم که به این دلیل اولی قادر به درک علمی نیست که روحش خراب است چرا که اگر چنین فرض کنیم باز همان مشکل روح و قیامت و عدل خداوندی که در برهان اول؛ مفصل به آن پرداختیم پیش خواهد آمد. می بینیم تصور وجود روح و نسبت دادن عواطف و احساسات به آن چگونه در برخورد با اشخاص کند ذهن یا همان معلولهای ذهنی با چالشی اساسی برخورد می کند در حالیکه هرگاه آگاهی را به عنوان مرکز تجمع و فرماندهی احساسات و عواطف در نظر بگیریم و این آگاهی را بر اساس نظریات علمی موجود مستند برخواسته از فیزیک خود مغز بدانیم دیگر در مواجه با چنین مواردی دچار چالش نخواهیم شد چرا که عارضه ی معلولیت ذهنی را به راحتی می توان در اثر یک نقص فیزیکی در یکی از قسمت های مغز دانست. نتیجه و مخلص کلام اینکه روح نه از نظر علمی و نه فلسفی وجودی خارجی نداشته و آنچه از عواطف و احساسات می شناسیم بی تردید عارضه هایی از آگاهی ما می باشد و بس و این آگاهی تنها و تنها برخواسته از فیزیک خود مغز است. پایان قسمت چهارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» اولاً: وجود روح قابل اثبات است. ثانیاً: روح هرکس در ذات خود هیچ نقصی ندارد بلکه به جهت مشکلاتی که در بدن بخصوص در دوره جنینی پیش آمده، امکان تدبیر بدن توسط روح مشکل می شود و قرآن در رابطه تعادل و بینقصیِ روح که در منطق قرآن همان نفس است، میفرماید: «وَنفس و ما سویها» سوگند به نفس و آن تعادلی که در آن هست. موفق باشید
سلام و عرض ادب: حقیقتا برای بنده سوال شده بود که تفاوت های وجود نزد جناب ملاصدرا و وجود نزد هایدگر چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم است که مفصلاً اندیشه این دو اندیشمند را در این مورد دنبال بفرمایید. امری نیست که در محدوده سؤال و جواب بگنجد. موفق باشید
با سلام: آیا میشود که بگوییم علم، قدرت و حیات از شؤن، عین هستی است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب این موارد را باید با تعمق در «برهان صدیقین» بیابید، وگرنه با سؤالات جزیی به نتیجهای که باید در فهم مطالب برسید، نخواهید رسید. موفق باشید
سلام: در رابطه با سلوک جاری انقلاب اسلامی یک سئوال دارم. چرا این سالهای اخیر اینقدر با خودم در جنگ و انکار و متلاشی شدن و نابودی خودم بودم تا الان، که حس میکنم یکی اومد و من رو از شر خودم نجات داد؟ من دیگه نمیتونم با خودم گلاویز باشما، یعنی بدون این اتفاق اکنونی، یعنی آرامش محض و بودن بودنها، هرگز نمیتونم چیزی باشم. بخدا قسم از بس نمیدونستم کی ام و گم میشدم و روانی میشدم الان غیر از این بودن، نمیتونم کم تر باشم. معمولی بودنی در انتظارم نیست. عقلم، روحم، قلبم وای چقدر گمشدن ها و متلاشی شدن ها سخته بخدا سخت ترین چیز ممکنه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اندر این ره میتراش و میخراش ** تا دم آخر دمی فارغ مباش
تا دم آخر دمی آخر بود ** که عنایت با تو صاحب سر بود
موفق باشید
با سلام: در برهان صدیقین شما فرمودید که در اصل باید بگوییم که این وجود است که شکل اسب در آمده است، این وجود است که به شکل ملک در آمده است و... سوال: این که میگویید این وجود است که به این شکل ها در آمده است آیا منظورتان این است که عین وجود به این شکل ها در آمده است یا مطلب طور دیگری است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به تشکیکیبودن وجود، هر موجودی به اعتبار ذومراتببودن وجود، مظهری از وجود است. موفق باشید
با سلام: آیا میشود که مثلاً اسماء الهی به شکل انسان تجلی کند. مثلا اسم رب به شکل یک انسان تجلی کند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مانند والدین کودک که به نور ربوبیت حضرت ربّ مسئول تربیت و تأمین فرزندشان میباشند. موفق باشید