بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2441
متن پرسش
سلام عرض می کنم خدمت استاد بزرگوار جناب آقای طاهرزاده مطلب شما را تحت عنوان «ریاست جمهوری آینده و نسبت آن با غرب» مطالعه کردم.مطلب محظوظ کننده و راهگشایی را در پاسخ به سوال کننده مرقوم فرمودید.در همین خصوص سوالی برایم ایجاد شده که از شما استاد بزرگوار می پرسم. در بند(5) بخش های "د" و " ه" مصداق گفتار شما " رئیس دولت نهم " است.حال آنکه به زعم بنده هر هشت بند پاسخ شما مشمول " رئیس دولت دهم " نیز می شود علی الخصوص که مقام معظم رهبری نیز در آخرین دیدار خود با هیات دولت اشاراتی به توفیقات هر دو دولت نهم و دهم داشتند و اظهار رضایت نمودند.می خواستم بدانم شما میان این دو دوره وجه یا وجوه تمایزی قائلید؟ یا یک دوره را بر دوره ی دیگر رجحان می دهید؟اگر اینچنین است مرحمت بفرمایید و دلایلی ذکر کنید؛ پیشاپیش از بذل توجه و عنایت شما سپاسگزارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عنایت داشته باشید که این مقاله در اواخر دولت نهم نوشته شده و بنده معتقدم همان روحیه در دولت دهم ادامه داشته که منجر شد مقام معظم رهبری در صحبت اخیرشان در هفته‌ی دولت بفرمایند: در این سال‌هایی که دولت نهم و دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزش‌های انقلاب کاملاً برجسته شده. موفق باشید
2440
متن پرسش
سلام استاد من چند ماهی دچار دگرگونی شدم ناراحتم تا حد افکار خودکشی پیش رفتم در جا زدم هیچی پیشرفت ندارم واین عذابم میده دلم می خواد بمیرم چند وقت به طور جدی به خود کشی فکر میکنم .کتاب آشتی با خدا وده نکته در شناخت معرفت نفس شما را خودم به علاوه خیلی کتاب وجزوات دیگه ولی هیچ تغییری در حالم نشده تورا خدا کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی ....پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی» بالاخره در این مسیر اقبالی هست و إدباری، گاهی طعم اُنس با خودش را مرحمت می‌کند و گاهی رُخ برمی‌تابد تا هجران او را تجربه کنیم و در پاییز زندگی با او برگ‌های غرور و عُجب را بریزیم تا برگ تازه‌ی ارتباط با او را بیابیم. بگو: خدایا! « «فَهَبنی ـیااِلهی وَ سَیِّدی وَ مَولایَ و رَبّی!ـ صَبَرتُ عَلَی عَذابِکَ، فَکَیفَ اَصبِرُ عَلَی فِراقِکَ؟!» ». موفق باشید
2438
متن پرسش
دررابطه با سوال 2343 در شرح برهان صدیقین اصل علیت بیان نشده اما علت حقیقی وعلت معده بررسی شده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اصل علیت به عنوان یک موضوع بدیهی مبنای هرگونه ارتباطی است و با فرض این‌که طرف اصل علیت را پذیرفته است و سوفسطایی نیست بحث شروع شده. موفق باشید
2437
متن پرسش
سلام علیکم! خدا در آیات متعددی فرموده هدایت و ضلالت دست منه و اگه کسی من هدایتش کنم کسی نمی تونه گمراهش کنه و اگه کسی رو من گمراه کنم کسی نمی تونه هدایتش کنه حتی خطاب به پیامبر ص نیز می فرمان حتی تو هم کاره ای نیستی از طرفی ما میگیم مثلا ما با عملکرد بد خودمون نباید موجب گمراهی و از دین گریزی یه عده ای بشیم حالا طبق اون آیات می تونیم بگیم اگه با عملکرد بد فرضا من نوعی یکی گمراه شد اگه من اون عملکرد بد رو هم نداشتم بازم اون گمراه میشد اما با یه طریق دیگه ای!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خداوند از یک طرف می‌فرماید: «یُضلّ من یشاء و یهدی من یشاء» هرکه را خواست گمراه می‌کند و هر که را خواست هدایت می‌نماید و از طرف دیگر می‌فرماید: «یهدی الیه من اناب» خداوند هرکس را به سوی او برگردد هدایت می‌کند. پس تنها کسانی را گمراه می‌کند که به سوی او برنگردند. و در این رابطه کسی که نمی‌خواهد به سوی خدا برگردد تحت تأثیر افرادی قرار می‌گیرد که او را دعوت به گمراهی می‌کنند و لذا در عین آن‌که آن کسی که طرف را دعوت به گمراهی کرده مقصر است، گمراهی آن فرد که تحت تأثیر قرار گرفت به خودش برمی‌گردد. موفق باشید
2436
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم متاسفانه در قرنی زندگی می کنیم که بیماری افسردگی در بین اکثریت مردم حتی انسان های مذهبی غوغا میکند هرجند که عادتمان شده که این افسردگی را با سرگرم شدن به دنیا و ... پنهان می کنیم ما در دوره ای زندگی می کنیم که فکر و فرهنگ مستفلی جدای از غرب نداریم و با فرهنگ و وسایل غربی بزرگ شده ایم و به آنها عادت کرده ایم حال اگر کسی بخواهد زندگی دینی را شروع کند و از این فرهنگ کم کم جدا شود دچار مشکلات بسیاری می شود از جمله آنها افسردگی است بنده اعتقاد دارم که این وقت ما بسیار گرانبهاست و باید به صرف معرفت الله برسد اما باتوجه به شرایط زندگی ام مجبورم که بسیاری از کارهایی که از آنها بیزار هم هستم انجام بدهم تا افسردگی همسرم بیشتر نشود مثل اینکه وقت بیشتری را به ایشان و تفریح و آنچه که ایشان دوست دارند اختصاص دهم و فکر میکنم شاید با این کارها بتوان اورا ار افسر دگی رهاند و به مقصد اصلی توجه داد اماگاهی ناامید می شوم و احساس میکنم که این کارها بیهوده است و او باید به خدا توجه کند و این گونه وقت من هم تلف می شود (یاد آور می شوم که بنده در برهه ای از زمان در مسایل دینی و اجتماعی افراط داشتم و نمی خواهم اکنون دچار تفریط بشوم) خوهش می کنم بنده را راهنمایی فرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظر بنده اُنس با همسر و رعایت ایشان خودش یک نوع گشایش روحی و معنوی برایتان می‌آورد به‌خصوص اگر این اُنس موجب علاقمندی به شما شود و به تبع آن به آن‌چه شما علاقمند هستید مثل امور دینی، ایشان هم علاقمند گردند. موفق باشید
2435
متن پرسش
با سلام سوالی در مورد ازدواج فرزندان آدم از شما پرسیده شده بود که شما در جواب گفته بودید برادران با خواهران ازدواج کرده بودند بنده چند سوال از شما دارم 1-ما در احادیث داریم حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه احکام شرعی اسلام سازگارترین احکام با فطرت بشرین اصولا چون ازدواج محارم با فطرت آدمی سازگار نیست اسلام آنرا حرام دانسته پس این امر مخالف فطرت نمیتوانسته جایز باشد2-جایز دانستن این امر نشانه استیصال از یافتن پاسخی در مقابل این سوال است والا همان خدائی که از گل برای حضرت آدم حوا را خلق کرد همان خدائی که عیسی را بدون پدر متولد ساخت آیا قادر نبور برای پسران آدم زنانی بیافریند 3-با در نظر گرفتن پاسخ شما جائی برای خطاب قرار دادن معصومین به اینکه اشهد انکم من اصلاب شامخه و ارحام مطهره نمیباشد واقعا متاسفم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: طبق آیه اول سوره نساء که می فرماید «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساء» خدا پرورش دهنده انسانهاست و هموست که انسانها را از نسل یک نفر به وجود آورده که منظور حضرت آدم است و همسر او حوا را هم از او آفرید و از این دو نفر مردان و زنان بسیارى پدید آورد.کیفیت خلقت نوع بشر و تکثیر ذریه آدم و پدید آمدن انسانها از پدران و مادران بهترین وضعیت و حالت در ایجاد نوع بشر است. خداوند با قرار دادن غریزه جنسى در نهاد آدمى و شدت علاقه اى که به او نسبت به جنس مخالف داده، کارى کرده است که به طور طبیعى و بدون احتیاج به امر تشریعى نسل بشر در روى زمین باقى مانده است هر چند که امر تشریعى به ازدواج نیز به صورت استحبابى وجود دارد ولى غریزه جنسى آنچنان نیرومند است که خود به خود و حتى در میان اقوام وحشى نیز تولید مثل وتکثیر نسل وجود دارد.با توجه به متن قرآن و ظواهر آیات، شکى وجود ندارد که از دیدگاه قرآن نسل کنونى بشر به یک فرد به نام آدم مى رسد که خدا او را از خاک آفرید و از روح خود بر او دمید و او نخستین انسان روى زمین است که بدون پدر و مادر آفریده شده است. مطلب دیگر اینکه طبق همین آیه، نسل بشر به یک تن مى رسد که همان آدم است و همسر آدم نیز از او به دنیا آمده. اکنون باید دید که منظور از این جمله چیست؟ و همسر آدم چگونه از خود آدم پدید آمده است؟ طبق بعضى از روایات، همسر آدم از دنده چپ آدم مخلوق شده و طبق بعضى از روایات دیگر، او پس از خلقت آدم از باقیمانده سرشت آدم آفریده شده است. البته در بعضى از آیات قرآنى هم آمده که خدا از خود شما همسرانى براى شما آفرید (خلق لکم من انفسکم ازواجا) ولى این آیات مربوط به نسلهاى بعدى است و ناظر به جریان آدم و حوا نیست.اگر در سند روایاتى که به آنها اشاره شد تردید کنیم، باید بگوییم که ما از چگونگى خلقت حوا از آدم اطلاعى نداریم و فقط طبق آیه مورد بحث مى دانیم که حوا نیز از آدم آفریده شده است. و نسل بشر به یک نفر مى رسد که نام او آدم است. موضوع دیگرى که در اینجا قابل بررسى و تأمل است این است که از این آیه فهمیده مى شود که نسل بشر از آدم و همسر او ازدیاد پیدا کرده و مردان و زنان بسیارى در روى زمین پراکنده شده اند. در اینجا این سؤال پیش مى آید که فرزندان بلافصل آدم چگونه و با چه کسانى ازدواج کردند؟ و نسلهاى بعدى چگونه به وجود آمدند؟ از این آیه فهمیده مى شود که دختران و پسران آدم و حوا با یکدیگر ازدواج کرده اند و ازدواج خواهر و برادر یک حکم تشریعى و قراردادى است و این حکم در آن زمان نیامده بود و بعدها که نسل آدم تکثیر شد و نیازى به ازدواج خواهر و برادر نبود، این حکم از سوى خدا آمد و این هیچ گونه استبعادى ندارد. زیرا طبق نص صریح قرآن بعضى از ازدواجهاى حرام، قبلا حرام نبوده و در شریعت اسلام حرام شده است مانند جمع کردن میان دو خواهر که در شریعتهاى قبلى جایز بود و یک مرد مى توانست همزمان با دو خواهر ازدواج کند ولى در شرع اسلام این امر ممنوع شد و ازدواج با خواهر همسر حرام اعلام شد.این نشان مى دهد که حرام بودن ازدواج با بعضى از زنها یک مسأله قراردادى است و ممکن است بعضى از زنها در زمانى حلال باشند و در زمانى طبق مصلحت جدیدى که پیش مى آید حرام باشند. بنابراین نباید در ازدواج فرزندان آدم با یکدیگر استبعاد کرد. چون ظاهر این آیه همین موضوع را مى رساند. علامه طباطبایی می فرماید: از ظاهر سیاق آیه « الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء ..» بر مى آید که مراد از" نفس واحدة" آدم (ع) و مراد از" زوجها" حوا باشد که پدر و مادر نسل انسان است که ما نیز از آن نسل مى باشیم و بطورى که از ظاهر قرآن کریم بر مى آید همه افراد نوع انسان به این دو تن منتهى مى شوند هم چنان که از آیات زیر همین معنا بر مى آید که:" خلقکم من نفس واحدة، ثم جعل منها زوجها" ترجمه: همه شما را از یک نفس خلق کرد، نفسى که پس از خلقتش همسرش از او خلق شد (سوره زمر آیه: 6)."و اما احتمالى که بعضى از مفسرین در معناى" نفس واحده" و" زوجها" داده اند، به هیچ وجه درست نیست، آنان گفته اند که: مراد از" نفس واحدة" و" زوج او" در آیه شریفه مطلق ذکور و اناث نسل بشر است که کل بشر از مجموع پدر و مادر متولد مى شود، در نتیجه معناى آیه چنین مى شود که مثلا آیه فرموده است که هر یک نفر از شما نوع بشر، از یک پدر و مادر و یا به عبارت دیگر: از دو فرد بشر خلق شده اید، بدون اینکه در این معنا فرقى میان شما باشد، بنا به گفته این مفسران آیه شریفه همان را مى خواهد افاده کند که آیه:" یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله أتقاکم" " سوره حجرات آیه: 13" آن را افاده مى کند، و مى فرماید: هان اى مردم ما شما را از یک نر و یک ماده آفریدیم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودیم تا یکدیگر را بشناسید، و از میان همه شما، آنکه با تقواتر است نزد خدا، گرامى تر است، و خلاصه مفادش این است که شما افراد بشر، از این جهت که هر یک متولد از پدرى و مادرى هستید هیچ فرقى ندارید. و وجه نادرستى این احتمال روشن است، براى اینکه: این مفسران غفلت کرده از اینکه بین دو آیه، یعنى آیه سوره حجرات و آیه سوره نسا فرق واضحى است زیرا، آیه سوره حجرات در مقام بیان این جهت است که افراد انسان از نظر" حقیقت انسانیت" یکسانند، و هیچ فرقى در این جهت ندارند که هر یک آنان از پدرى و مادرى از جنس بشر، متولد شده اند، پس دیگر جا ندارد یکى بر دیگرى تکبر ورزد و خود را از دیگران بهتر بشمارد، مگر به یک ملاک که آن هم تقوا است.و اما آیه سوره نسا در مقام دیگرى است، این آیه مى خواهد بیان کند که افراد انسان از حیث" حقیقت و جنس" یک واقعیتند، و با همه کثرتى که دارند همه از یک ریشه منشعب شده اند، مخصوصا از جمله:" و بث منهما رجالا کثیرا و نساء ..." این معنا به روشنى استفاده مى شود، به طورى که ملاحظه مى کنید چنین معنایى با این احتمال که مراد از" نفس واحدة" و" زوج او" تمامى نر و ماده هاى بشرى باشد نمى سازد، گذشته از این دلیل، آن معنا با غرضى که سوره نسا آن را تعقیب مى کند، سازگارى ندارد. کلمه زوج در جمله:" و خلق منها زوجها" بنا به گفته راغب به معناى همسر است، یعنى این کلمه در مورد هر دو قرین که یکى نر و دیگرى ماده باشد، استعمال مى شود یعنى هم به نر زوج مى گویند و هم به ماده، و همچنین در غیر حیوانات، یعنى در هر دو چیزى که جفت داشته باشد به کار مى رود، مانند چکمه و دمپایى که به هر لنگه آن گفته مى شود: این زوج آن دیگرى است و نیز به هر چیزى که شبیه و نزدیک به دیگرى و یا ضد دیگرى است زوج گفته مى شود، آن گاه راغب در ادامه سخنانش مى گوید: زوجه واژه نامطلوبى است، (یعنى در لغت صحیح به زن نیز زوج گفته مى شود نه زوجه). ظاهر جمله " و خلق منها زوجها" این است که مى خواهد بیان کند که همسر آدم از نوع خود آدم بود، و انسانى بود مثل خود او، و این همه افراد بى شمار از انسان، که در سطح کره زمین منتشر شده اند، همه از دو فرد انسان مثل هم و شبیه به هم منشا گرفته اند، و بنا بر این حرف" من" من نشویه خواهد بود، و جمله مورد بحث همان نکته اى را مى رساند که آیات زیر در صدد افاده آن است:" و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودة و رحمة" ترجمه: و یکى از آیات او این است که از جنس خود شما همسرانى برایتان خلق کرد، تا مایه سکونت و آرامش شما باشد و بین شما و همسرانتان مودت و رحمت برقرار نمود." سوره روم آیه: 21"،" و الله جعل لکم من أنفسکم أزواجا و جعل لکم من أزواجکم بنین و حفدة" ترجمه: و خداى تعالى برایتان از خودتان همسرانى خلق کرد، و از آن همسران برایتان فرزندان و نواده ها پدید آورد." سوره نحل آیه: 72"." فاطر السماوات و الأرض، جعل لکم من أنفسکم أزواجا، و من الأنعام أزواجا یذرؤکم فیه" ترجمه: پدیدآورنده آسمانها و زمین براى شما از خود شما همسرانى خلق کرد و همچنین براى چهار پایان همسرانى آفرید، در خلقت همسران است که عدد شما بسیار مى شود." سوره شورا آیه: 11" و نظیر این آیات آیه زیر است:" و من کل شی ء خلقنا زوجین" ترجمه: و از هر چیزى زوجین خلق کردیم." سوره ذاریات آیه: 49"پس اینکه در بعضى از تفسیرها آمده که مراد از آیه مورد بحث این است که همسر آدم از بدن خود درست شده صحیح نیست، هر چند که در روایات آمده که از دنده آدم خلق شده، لیکن از خود آیه استفاده نمى شود، و در آیه، چیزى که بر آن دلالت کند وجود ندارد. " و بث منهما رجالا کثیرا و نساء" کلمه:" بث" به معناى جدا سازى بوسیله پاشیدن و امثال آن است، و در جاى دیگر قرآن آمده:" فکانت هباء منبثا" (سوره واقعه آیه: 6) یعنى کوه ها به صورت ذراتى متفرق در مى آیند، و از همین باب است که شکوه از اندوه را هم" بث" مى گویند، چون شکوه در حقیقت اندوه تراکم یافته در دل را مى پراکند، و به همین جهت است که گاهى کلمه" بث" را در خود اندوه استعمال مى کنند که در این صورت مصدر را در اسم مفعول استعمال کرده اند، چون اندوه مبثوثى است که انسان آن را بالطبع بث داده و منتشر مى کند، در آیه شریفه:ال إنما أشکوا بثی و حزنی إلى الله" « سوره یوسف آیه: 86» در همین معنا استعمال شده، معنایش این است که:" من غم و اندوهم را تنها براى خدا مى پراکنم". و از آیه شریفه بر مى آید که نسل موجود از انسان، تنها منتهى به آدم و همسرش مى شود و جز این دو نفر، هیچ کس دیگرى در انتشار این نسل دخالت نداشته است، (نه حورى بهشتى، و نه فردى از افراد جن و نه غیر آن دو)، و گرنه مى فرمود:" و بث منهما و من غیرهما". با پذیرفتن این معنا دو مطلب به عنوان نتیجه بر آن متفرع مى شود: 1- کل بشر از آدم و حوا نشات گرفته اند منظور از جمله:" رجالا کثیرا و نساء" کل بشر است، و افرادى است که یا بدون واسطه (چون هابیل و قابیل و غیره) و یا با واسطه (چون دیگر افراد بشر تا هنگام بپا شدن قیامت) از این دو فرد (یعنى آدم و حوا) منشعب شده اند، پس کانه فرموده است:" و بثکم منهما ایها الناس" ترجمه: هان اى مردم همگى شما را از آن دو نفر منشعب نمود. 2- ازدواج فرزندان بلا فصل آدم بین برادران و خواهران بوده است. ازدواج در طبقه اولى، بعد از خلقت آدم و حوا یعنى در فرزندان بلا فصل آدم و همسرش بین برادران و خواهران بوده و دختران آدم با پسران او ازدواج کرده اند، چون آن روز در تمام دنیا، نسل بشر منحصر در همین فرزندان بلا فصل آدم بوده، (در آن روز غیر از آنان، نه دخترانى یافت مى شده است که تا همسر پسران آدم شوند، و نه پسرى بود که همسر دخترانش گردند)، بنا بر این هیچ اشکالى هم ندارد (اگر چه در عصر ما خبرى تعجب آور است و لیکن) از آنجایى که مساله یک مساله تشریعى است و تشریع هم تنها و تنها کار خداى تعالى است، و لذا او مى تواند یک عمل را در روزى حلال و روزى دیگر حرام کند: " و الله یحکم لا معقب لحکمه" ترجمه: خدا حکم مى کند و کسى نیست که حکم او را عقب بیندازد." سوره رعد آیه: 41"." إن الحکم إلا لله" ترجمه: حق حکم کردن تنها از آن خدا است." سوره یوسف آیه: 40"." و لا یشرک فی حکمه أحدا" ترجمه: هیچ کس در حکم او شرکت ندارد-" سوره کهف آیه: 26"" و هو الله لا إله إلا هو له الحمد فی الأولى و الآخرة و له الحکم و إلیه ترجعون" ترجمه: و او الله است که هیچ معبودى به جز او نیست، ستایش در اول و آخر مخصوص او است، و حکم راندن نیز از آن او است، و همه به سوى او باز مى گردید." سوره قصص آیه: 70" کیفیت تناسل طبقه دوم از انسان (فرزندان بلا فصل آدم- ع-) تناسل طبقه اول انسان، یعنى آدم و همسرش از راه ازدواج بوده است که نتیجه اش متولد شدن پسران و دخترانى و به عبارت دیگر خواهران و برادرانى گردیده است و در این باره بحثى نیست، بحث در این است که طبقه دوم بشر یعنى همین خواهران و برادران چگونه و با چه کسى ازدواج کرده اند؟ آیا ازدواج در بین خود آنان بوده و یا به طریقى دیگر صورت گرفته است؟ از ظاهر اطلاق آیه شریفه که مى فرماید:" و بث منهما رجالا کثیرا و نساء ..." به بیانى که گذشت بر مى آید که در انتشار نسل بشر غیر از آدم و همسرش هیچ کس دیگرى دخالت نداشته، و نسل موجود بشر منتهى به این دو تن بوده و بس، نه هیچ زنى از غیر بشر دخالت داشته، و نه هیچ مردى، چون قرآن کریم در انتشار این نسل تنها آدم و حوا را مبدأ دانسته، و اگر غیر از آدم و حوا مردى یا زنى از غیر بشر نیز دخالت مى داشت، مى فرمود:" و بث منهما و من غیرهما"، و یا عبارتى دیگر نظیر این را مى آورد تا بفهماند که غیر از آدم و حوا موجودى دیگر نیز دخالت داشته و معلوم است که منحصر بودن آدم و حوا در مبدئیت انتشار نسل، اقتضا مى کند که در طبقه دوم ازدواج بین خواهر و برادر صورت گرفته باشد. پاسخ استدلال به تحریم چنین ازدواجی در اسلام دانشمندان اسلامی می گویند: ازدواج با محارم حرام است اما در آن زمان هنوز قانون تحریم ازدواج خواهر و برادر از طرف خداوند قرار داده نشده بود و چون راهى براى بقاى نسل بشر غیر از این راه نبود، از این جهت ازدواج آنان با یکدیگر صورت گرفته است; ناگفته پیداست که دستگاه قانونگذارى از آن خداست «ان الحکم الا لله; حکم تنها از آن خداست.»( سوره یوسف، آیه 40) چه اشکال دارد که به طور موقت براى گروهى از راه ضرورت این گونه ازدواج در آن زمان بلامانع و مباح باشد و براى دیگران عموما تحریم ابدى شود؟ طرفداران این نظریه از ظواهر قرآن با این آیه براى خود دلیل مى آورند: «وبث منهما رجالا کثیرا و نساا; و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت».( سوره نساء، آیه 1)ظاهر این آیه مى گوید که نسل بشر فقط به وسیله این دو تن به وجود آمده است و اگر غیر از این دو در بقاى نسل او دخالت داشتند باید بفرماید «وبث منهما و من غیر هما» یعنى به وسیله این دو و غیر آنان. علامه طباطبایی می فرماید: اینکه چنین ازدواجى در اسلام حرام است و بطورى که حکایت شده در سایر شرایع نیز حرام و ممنوع بوده ضررى به این نظریه نمى زند، براى اینکه تحریم حکمى است تشریعى، که تابع مصالح و مفاسد است، نه حکمى تکوینى (نظیر مستى آوردن شراب) و غیر قابل تغییر، و زمام تشریع هم به دست خداى سبحان است، او هر چه بخواهد مى کند و هر حکمى بخواهد مى راند، چه مانعى دارد که یک عمل را در روزى و روزگارى جایز و مباح کند، و در روزگارى دیگر حرام نماید، در روزى که جز تجویزش چاره اى نیست تجویز کند و در روزگارى دیگر که این ضرورت در کار نیست تحریم کند، ازدواج خواهر و برادر را در روزگارى که تجویزش باعث شیوع فحشا و جریحه دار شدن عفت عمومى نمى شود تجویز کند و در روزگارى دیگر که باعث این محذور مى شود تحریم کند.قرآن کریم که به مثابه دفترچه راهنمای آفرینش در ابتدا و انتهای آن و سعادت و شقاوت آن می باشد. در باب خلقت انسان به طور کامل سخن گفته است. آنچه که از نص قرآن کریم به دست می آید این است که نسل انسان حاضر، به زن و مردی می رسد که مرد را آدم نامیده است و روایات ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ زن را حوا معرفی کرده اند. چنانچه در تورات امروزی هم این گونه است. در آیاتی می فرماید: «و بدء خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین» ترجمه: و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد. سپس نسل او را از عصاره ای از آب ناچیز و بی قدر آفرید(سجده/7 و 8) که معلوم می نماید که ظهور انسان ابتدا با خاک بوده و سپس بقاء نسل و ادامه آن به وسیلة نطفه انسانی بوده است، و مردان و زنان و دختران پسران آدم و زوجة او هستند. پس طبقة اول انسان، آدم و حوا بوده است که با ازدواج آنها پسران و دخترانی به وجود آمده اند. اما اینکه ادامة نسل با ازدواج اینها با هم بوده است یا به نحوة دیگر آیاتی گویای جواب آن است: خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساءا. » ترجمه: همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانی را منتشر ساخت ( نساء/1) آنچه که ظاهر آیه شریفه می رساند این است: نسل انسان به آدم و حوا می رسد بدون اینکه شخص دیگری ـ چه زن و چه مرد ـ در این موالید نقشی مشارکتی داشته باشد. چنانچه اگر کس دیگری مشارکت داشته است به این صورت که خودش یا فرزندانش با فرزندان آدم ازدواج کرده باشد، در این صورت لازم می بود که در آیه شریفه می فرمود: آن دو و کسان دیگری، مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت. یا جملات دیگری می فرمود که این مشارکت را معلوم می نمود. پس منحصر بودن نسل انسان در آدم و حوا، تنها با ازدواج فرزندان آنها با همدیگر قابل اثبات است. بنابر این، این که گفته اند: با این سخن چگونه با این عمل که در اسلام و بنا به آنچه که معروف است در سایر شرایع، حرام و ممنوع بوده است، سازگاری دارد. در جواب باید گفت که ازدواج یک حکم شرعی است که تابع مصالح و ضرورت های خاصی است و امری تکوینی و باطنی نیست که غیر قابل تفسیر باشد. و معلوم است که قوانین و احکام شرعی در دست خداوند متعال می باشد و او می تواند به خاطر ضرورت هایی، یک عملی را جایز اعلام کند و بعدا به خاطر رفع آن ضرورت و نیز جلوگیری از انتشار فحشاء آن را ممنوع نماید.« و الله یحکم و لا معقب لحکمه» و خداوند حکم می کند و هیچ کس را یارای جلوگیری یا رد احکام او نیست(رعد/41). با توجه به مطالب گفته شده باید گفت: که اگر با هم ازدواج کرده باشند قبل از تحریم خداوند بوده است، چرا که اگر منظور از محرم بودن این باشدکه همه انسانها(زنان و مردان) نسبت به یکدیگر حرام هستند از جهت نکاح و ازدواج، باید گفت: این سخن درست نیست چرا که بعد از ازدواج قابیل و هابیل با خواهران هم قلوی یکدیگر(که ازدواجشان قبل از تحریم بود) فرزندان آنها با یکدیگر محرم(به معنای حرمت نکاح با یکدیگر) نیستند بلکه رابطة پسر عمو و دختر عمویی دارند. و یا در نهایت رابطة پسر خاله و دختر خاله و یا پسر عمه دختر عمه، واضح است که ازدواج اینها اشکالی نداردو از نوع ازدواج خواهر و برادر نیست. و اما اگر منظور از محرم بودن این است که پس الان باید همه با هم خویشاوند باشند این سخن درستی است چرا که همة انسانها از یک پدر و مادرند و در حقیقت تمام فرزندان آدم خویشاوندان یکدیگرند و این پیوند و ارتباط ایجاب می کند که شما نسبت به همة انسانها از هر نژاد و هر قبیله ای همانند بستگان فامیلی خود محبت بورزید». پاسخ استدلال به مخالفت با فطرت انسانی و اینکه اشکال شده که این عمل (ازدواج خواهر و برادر) بر خلاف فطرت انسانی است. برای حل این اشکال می توان گفت که فطرت انسانی از این جهت این گونه ازدواج را منفور می داند که باعث شیوع فحشاء شده و غریزة عفت و پاکدامنی را از بین می برد و اجتماعات انسانی را در ورطة هلاکت می اندازد. ولی باید گفت ازدواج خواهر و برادر در دنیای امروزه که مملو از انسان های بیگانه از هم می باشد. فجور و فحشاء محسوب می گردد. اما در زمانی که اجتماع انسانی غیر از دو برادر و دو خواهر نبوده است و خواست الهی نیز به تکثیر نسل آنها تعلق گرفته بوده، در آن صورت این گونه ازدواج، فحشاء محسوب نخواهد گردید علامه طباطبایی می فرماید: این سخن که ازدواج خواهر و برادر منافى با فطرت باشد درست نیست و فطرت چنین ازدواجى را صرفا به خاطر اینکه ازدواج خواهر و برادر است نفى نمى کند و از آن تنفر ندارد، بلکه اگر نفى مى کند و اگر از آن تنفر دارد براى این است که باعث شیوع فحشا و منکرات مى شود و باعث مى گردد غریزه عفت باطل گردد و عفت عمومى لکه دار شود.و پر واضح است که شیوع فحشا بوسیله ازدواج خواهر و برادر در زمانى است که جامعه گسترده اى از بشر وجود داشته باشد و اما در روزگارى که در تمامى روى زمین غیر از چند پسر و چند دختر از یک پدر و مادر وجود ندارند و از سوى دیگر مشیت خداى تعالى تعلق گرفته که همین چند تن را زیاد کند، و افرادى بسیار از آنان منشعب سازد، دیگر عنوان فحشا بر چنین ازدواجى منطبق و صادق نیست.پس اگر انسان امروز از چنین تماس و چنین جماعى نفرت دارد به خاطر علتى است که گفتیم، نه اینکه به حسب فطرت از آن متنفر باشد، به شهادت اینکه مى بینیم مجوسیان در قرنهایى طولانى (بطورى که تاریخ ذکر مى کند) ازدواج بین خواهر و برادر را مشروع مى دانستند و از آن متنفر نبودند و هم اکنون بطور قانونى در روسیه (بطورى که نقل شده) و نیز بطور غیر قانونى یعنى به عنوان زنا در اروپا انجام مى شود.یکى از عادات که در این ایام در ملل متمدن اروپا و آمریکا معمول است این است که دوشیزگان قبل از ازدواج قانونى و قبل از رسیدن به حد بلوغ سنى ازدواج، بکارت خود را زایل مى سازند و آمارى که در این باره گرفته شده به این نتیجه رسیده که بعضى از این افضاها از ناحیه پدران و برادران دوشیزگان صورت مى گیرد.بنابر این اینکه بگوییم این نوع ازدواج خلاف فطرت بشری است، قابل اثبات نیست بلکه شواهدی خلاف آن را ثابت می کند چنانچه این قضیه بین مجوسیان در مدتهای طویل جاری بوده است و در بعضی از ممالک دنیای امروز هم رواج دارد. در روایتی از امام سجاد (ع) در کتاب الاحتجاج نقل شده است که حضرت حوا دو شکم زایید که هر بار دوقلو بود، یک بار هابیل و یک دختر و بار دیگر قابیل و یک دختر و هابیل و قابیل هر کدام با هم شکمی دیگر ازدواح کردند ( هابیل با هم شکمی قابیل و قابیل با هم شکمی هابیل) و البته مجوس به این جهت مذمت می شوند که بعد از تحریم آن توسط خداوند به آن عمل کردند. پاسخ استدلال به مخالفت با قوانین طبیعى علامه طباطبایی می فرماید: بعضى ها گفته اند: اینگونه ازدواج با قوانین طبیعى یعنى قوانینى که قبل از پیدایش مجتمع صالح در بشر به منظور سعادتش، در انسان ها جارى بوده نمى سازد، زیرا اختلاط و انسى که در بین افراد یک خانواده برقرار است غریزه شهوت و عشق ورزى و میل غریزى را در بین خواهران و برادران باطل مى کند، و به قول مونتسکیو حقوقدان معروف در کتابش روح القوانین:" علاقه خواهر برادرى غیر از علاقه شهوانى بین زن و مرد است" لیکن این سخن درست نیست. اولا: به همان دلیلى که در بحث فطرت بیان نمودیم و ثانیا: به فرض هم که قبول کنیم منحصر در موارد معمولى است، نه در جایى که ضرورت آن را ایجاب کند، یعنى قوانین وضعى طبیعى نتواند صلاح مجتمع را تامین کند که در چنین صورتى چاره اى جز این نیست که قوانین غیر طبیعى مورد عمل قرار گیرد و اگر قرار باشد بطور کلى جز قوانین طبیعى پذیرفته نشود، باید بیشتر قوانین معمول و اصول دایر در زندگى امروز هم دور ریخته شود. و در جواب مونتسکیو می توان گفت: سخن مذکور موقعی صحیح است که نیازی ضروری برای ازدواج خواهر و برادر موجود نباشد. از سوی دیگر غیر از قوانین طبیعی قوانین وضعی هم هست که حافظ مصالح موجود در زمان خاص هستند که خود گاه مسائلی را جایز می دانند که قوانین طبیعی آن را ممنوع می شمارد. نتیجه: آیات کریمه قرآن ظاهر قریب به صریح است در اینکه بشر موجود امروزى- که ما افرادى از ایشانیم-، از طریق تناسل منتهى مى شوند به یک زن و شوهر معین، که قرآن نام آن شوهر را آدم معرفى کرده، و نیز صریح است در اینکه این اولین فرد بشر و همسرش از هیچ پدر و مادرى متولد نشده اند، بلکه از خاک یا گل یا لایه یا زمین، به اختلاف تعبیرات قرآن- خلق شده اند. طبق آیات قرآن ازدواج فرزندان آدم بایکدیگر صورت گرفته است به خاطر اینکه در قرآن آمده «و بث منهما رجالا"کثیرا" و نساء» (نسأ آیه 1).اگر در پدید آمدن نسل از آدم و حوا غیر هم نقش داشت باید قران مى فرمود: «و بث منهما و من غیر هما» و حال آنکه اینگونه نفرموده است افزون بر آن مرحوم طبرسى حدیثى از امام سجاد (ع) چنین نقل مى کند که آن حضرت در ضمن گفتارى که به مردى قریشى بیان داشت جریان ازدواج هابیل را با بلوزا خواهر قابیل همچنین ازدواج قابیل را با قلیما خواهر هابیل شرح مى داد به او فرمود: این مطلب را انکار مکن چه آنکه روش الهى براین جارى شده است مگر نه این است که خداوند زوجه آدم را از خود او آفرید وسپس براى او حلالش کرد. حکم ازدواج یک حکم تشریعى و تابع مصالح و مفاسد است و حکم تکوینى نیست که قابل تغییر نباشد زمام چنین حکمى به دست خداست از این رو ممکن است روزى به خاطر ضرورت از جانب خدا حلال گردد افزون بر این نمى توان گفت فطرت با این ازدواج مخالف است به لحاظ اینکه متمایل نبودن طبع نه از آن جهت است که از آن تنفر دارد بلکه به جهت آن است که این را موجب اشاعه فحشا و اعمال زشت و از بین رفتن غریزه عفت مى داند و اما در جامعه آن روز که فقط چند خواهر و برادر بوده اند با در نظر گرفتن مشیت خداوند عنوان فحشا صدق نخواهد کرد گذشته از آن ازدواج خواهر و برادر براى مدتى طولانى در بین مجوس شایع بوده است. حاصل مطلب این که چه اشکال دارد که به طور موقت براى گروهى به خاطر ضرورت این گونه ازدواج مباح باشد. اگر پذیرفتیم ریشه انسانها به حضرت آدم و حوأ تنها مى رسند بایستى قبول کنیم که انسانهاى موجود همه با هم خویشاوندى دارند گر چه یکى سفید است و دیگرى سیاه و... البته متوجه این نکته باشیم که براى خاطر تنظیم زندگى قوانین خاص میان انسانها وضع گشته خواه از سوى خدا و خواه از طرف خود انسانها. این نوع قوانین قوانین اعتبارى اند که گاهى ممکن است مسائل تکوینى در آنها ملاحظه نشده باشد. قوانین موجود در مسأله ارث و مانند آن از این نوع قوانین است. موفق باشید
2434
متن پرسش
سلام ، خسته نباشید استاد فرموده بودید استاد فقط میتواند جایگاه ها را به شاگرد بیاموزد و نمیخواهد چیزی یاد او بدهد! (شرح دستورالعمل آیت الله بهجت) میخواستم هدف شما را از بررسی موضوعات مختلف دینی و شئائر اسلامی بدانم . آیا تنها برای کشف و بیان جایگاه هر کدام، در هدف حیات (قرب و رضوان الهی و بندگی) است. یعنی به تبیین مثلاً فلسفه پرداخته اید تا جایگاه و روش استفاده از فلسفه را در قرب الهی (و در ذیل آن اصلاح جامعه و آمادگی برای ظهور) به ما گوشزد کنید ؟ و اینکه به طور کلی دانستن جایگاه ها چه اهمیتی برای ما در برخورد با علوم (مثل فلسفه،اخلاق،عقاید،احکام و فروع دین مثل نماز و روزه و ...) یا موضوعات دیگر (مثل غرب شناسی و ...) دارد ؟ مثلا آیا شما امامت ، را شرح داده اید تا جایگاه و روش استفاده از امام را در قرب الهی بفهمیم ؟ همین طور به آداب الصلاه و جنود عقل و جهل و شرح جامعه کبیره ، برای شناخت جایگاه نماز ، أحادیث و أدعیه پرداختید؟ یعنی ما در کلام شما تنها باید به دنبال فهم این جایگاه ها باشیم؟ و در یک کلام «جایگاهِ شناختِ جایگاه ها» را بیابیم و طبق آن جایگاه، هر یک از آن موارد را ادامه دهیم و عملی کنیم؟ متشکرم استاد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دین اسلام یک دین کامل است و نقصی ندارد تا کسی بخواهد چیزی به آن اضافه کند، مثلا آنچه ما در نماز نیاز داریم بهترانجام‌دادن نماز است در داشتن حضور قلب بیشتر و سایر دستورات دین به همین شکل است، حتی غرب‌شناسی بحث می‌شود تا اهمیت ولایت فقیه روشن شود. موفق باشید
2433
متن پرسش
سلام سنی ها در جواب اینکه حضرت علی را قبول دارن یا خیر می گویند ما علی که ترسوست را قبول نداریم و اشاره شان به بحث سکوت 25 ساله ایشان در بحث خلافت است و می گویند علی جرئت بازپس گرفتن خلافت را نداشت ما که خود میدانیم سکوت ایشان بر اساس مصلحت بود ولی جواب این سوالشان را چه بدهیم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تمام اهل سنت به حضرت علی علیه‌السلام» احترام می‌گذارند و آن حضرت را خلیفه‌ی چهارم خود می‌دانند و این حرف‌ها نیست که شما می‌گویید. بحث ما با اهل سنت در آن است که دلایلی داریم که رسول خدا«صلواه‌الله‌علیه‌وآله» حضرت علی«علیه‌السلام» را از طرف خدا به عنوان خلیفه‌ی رسول خدا«صلواه‌الله‌علیه‌وآله» منصوب کرد تا انسانی که به حقیقت دین آگاهی دارد رهبر جامعه‌ی اسلامی باشد که این بحث در کتاب‌های کلام اسلامی مورد بحث قرار می‌‌گیرد. موفق باشید
2432
متن پرسش
سلام تکلیف ما در برابر کسانی که به شخص رهبر و مقام ولایت فقیه توهین می کنند چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر آمادگی جهت تذکر ندارند قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» باید خود را همسنگ آن‌ها نکرد، ارزشی ندارند که با آن‌ها همسخن شویم. موفق باشید
2431
متن پرسش
سلام استاد بنا به دلایلی نمیتوانم حوزه بروم اما حیلی دلم میخواهد در خانه خودم بخوانم و مطالعات زیادی در خانه دارم از شما تقاضا دارم برای خواندن دروس حوزه کتب و سی دی های اموزشی معرفی نمایید تا خودم در خانه کار کنم چون کتبها و سی دی ها زیاد است نمیدانم از کجا شروع کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این در حدّ تخصص و اطلاع بنده نیست از طلاب فعال حوزه‌ی علمیه سوال بفرمایید که در جریان آخرین کتاب‌ها و سی‌دی‌ها هستند. موفق باشید
2430
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز البته قبل از هر چیز از شما بابت طولانی بودن این نامه پوزش می طلبم و از شما خواهشمندم که کما فی السابق به این نامه با دلسوزی تمام پاسخ دهید چراکه سوالاتی درون آن هست که دانستن پاسخ دقیق و قابل فهم آنهابرایم بسیار حیاتی است. لطفا بگذارید قبل از آنکه سوالم را مطرح کنم مقدمتاتی را راجع به خودم عرض کنم: من تقزیبا یک سال است برای رسیدن به اهدافم و انجام هر چه بهتر کار ها به برنامه ریزی روی آورده ام منتها در اوایل کار م با مشکلی رو به رو بودم آن این بود که پیش بینی های من درست از آب در نمی آمد مثلا برای مطالعه ی درس فیزیک یک ساعت و نیم وقت می گذاشتم ولی وقتی وارد عمل می شدم می دیدیم که به بیش از این زمان نیاز داشته یا که اصلا آن زمان فرصت خوبی برای مطالعه کردن قیزیک نبوده است و کل محاسبات وبرنامه هایم به هم میریخت و باید دوباره زمان زیادی را صرف اصلاح وحتی تغییر برنامه ام می کردم حتی تا آنجا که در کنکور رتبه ی بدی کسب کردم و مدام این سوال با من بود که چگونه می توانم برنامه ریزی دقیق تری را داشته باشم تا اینکه چندی پیش با ابزار استخاره با تسبیح آشنا شدم که در مفاتیح ذکر شده و مورد تایید علمائی مثل آیت الله زنجانی می باشد شدم و راستای برنامه ریزی هایم از آن استفاده می کنم .واین ابزار کاملا لیاقت خود را به من اثبات کرده است . هم زمان بندی هایم در برنامه ریزی دقیق شده و هم اعمال در جای خودشان انجام میشوند .و حال من بقدری به استخاره در تصمیم گیری هایم وابسته شده ام که علاوه بر آنکه روی خوب وبد بودن انجام یک عمل استخاره میگیرم بر میزان زمان مورد نیاز انجام آن عمل و نحوه ی انجام آن بطور بسیار ریز ودقیق نیز از استخاره استفاده میکنم مثلا ایتکه با چه راهکاری لغات زبان را فرابگیرم بهتر است برای پاسخ دادن به یک مسئله از چه روشی استفاده کنم یا اینکه زمانی که با دوستانم برای تفریح به بیرون میروم در چه زمانی باشد دقیقا چه چیز هایی گفته شود دقیقا چه جاهایی برویم دقیقا ازچه مسیر هایی عبور کنیم و خیلی دیگر از مسائل بسیار جزئی که زمان زیاددی از من می طلبد. حال سوال من اینجاست: 1)ریز شدن تا این حد در بعضی مسائل (باتوجه به آنکه من بعضا از قبل این کار به علت زمانبر بودن ضرر درسی دیده ام ) برای جوانی مثل من خوب است؟ - 2)آیا استخاره گرفتن در چنین موارد ریزی صحیح است؟(چون من خودم را به گونه ایی وابسته ی به استخاره میبینم ) 2) اگر میشود قائده ایی کلی (فرمولی صحیح) جهت استفاده ی از استخاره مثلا اینکه در چه موارد و موضوعاتی (اعم از کلی وجزیی) عرض کنید؟ 3) من برای استفاده از این گونه از استخاره بنا بر گفته ی حاج آقای مسجدمان اول سه تا سوره ی توحید می خوانم و سپس یک عدد صلوات فرستاده وسپس یک قبضه تسبیح به دست میگیرم وسپس چهار تا چهار تا از دو طرف قبضه جدا می کنم و بر اساس اعداد(1-3-4-5-6-8 )ظاهر شده به صحت راهکار پیش رو پی می برم با توجه به اینکه من این روش از استخاره گرفتن را در مفاتیح ندیده ام آیا این روش معتبر است؟(البته لازم به ذکر است که شروط قبل از استخاره یعنی تفکر و استدلال و مشورت (البته من فقط زمانی لازم باشد مشورت میکنم )را رعایت می کنم. با عرض پوزش از استاد مطرح کردن سوال بعدی من که راجع به استخاره است نیازمند اندکی مقدمه است: من با اینکه اهل نماز وروزه مسجد رفتن مطالعه و تفکر و رعایت موازین اخلاقی هستم ولی متاسفانه در دوره ی نوجوانی به علت وضعفرهنگی بد ف مرتکب شدم و از آن موقع تا کنون من با این معصیت مانند یک بیماری مزمن دست در گریبانم (که گاهی 3روز به 3روز گاهی هفته به هقته گاهی ماه به ماه وگاهی یکسال بین ارتکاب به آن فاصله بوده است (تقریبا بدونه آنکه بخواهم در خواب وبعضا در بیداری) یعنی هیچ گاه عامل آن به طور کامل وجود مرا ترک نگفته است) تا اینکه اخیرا تصمیم تغییر راهکار های خود برای مقابله با این معصیت گرفتم و با مطالعه ی کتابی از آیت الله مکارم به نام مشکلات جنسی جوانان راهکار هایم را که اکثرا تجربی بودند را اصلاح و تغییر دادم مثلا تفریحاتم را زیاد کردم با معاشرت با دوستانم را زیاد کردم(زیرا از قبل با استناد برحدیثی بر این تفکر معتقد بودم که مومن با کار های جدی دم خور است وزیاداهل تفریح نیست و دائما پشت میزم در حال مطالعه و تفکر بودم) خلاصه به حمد الله وضعیت اندکی رو به بهبود است .مطلب لازم به ذکر راجع به استخاره در این راستا این است که چندی پیش که دوباره همان وسوسه های موذی به سراغم آمده بودند و مرا آزرده خاطر ورنجور ساخته بودند من بنا بر قائده ی کلی که حضرت علی ارئه کرده است یعنی مشغول کردن نفس تصمیم به برنامه ریزی راجع به انجام فعالیت هایی خاص گرفتم که وساوس را از من دور سازند و لی در کمال تعجب مشاهده کردم استخاره راجع به تمامی آنها بد می آید و تنها یک گزینه پیش رو مانده بود یعنی معصیت ! که درکمال تعجب خوب آمد حال سوال من اینجاست : 1)چگونه ممکن است خیریتی در انجام این معصیت خاص باشد که حالا استخاره آنرا به من خوب نشان داده است ؟ این امر اندکی مرا به امر استخاره بد بین کرده است 2)(یعنی آیا مدعای روانشناسان راجع به ترک ا ین معصیت (دوری تدریجی از آن مثلا زمانی که فشاروسوسه زیاد می گردد با رعایت یک نظم زمانی خاص در ابتدا هفته به هفته سپس دو هفه به هفته و..... تا ترک نهایی )می تواند درست باشد) 3)و در پایان از استاد عزیز می خواهم که برای تسریع درترک این معصیت راهنمایی بفرمایند:
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ما در صدر اسلام استخاره به آن معنایی که امروزه معمول است نداشته‌ایم تنها به ما توصیه می‌شده از خداوند طلب خیر کنید. بعداً بعضی از علماء در اموری که بر سر دو راهی بودند بنا به سیره‌ی رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» که اگر در مواردی با مؤمنی روبه‌رو می‌شدند آن را به فال نیک می‌گرفتند و به انجام آن مبادرت می‌کردند، در اموری که بر سر دو راهی بودند به قرآن رجوع می‌کردند و اگر با آیه‌ای روبه‌رو می‌شدند که مژده در آن بود کار را انجام می‌دادند و اگر با آیه‌ای روبه‌رو می‌شدند که خبر از عذاب می‌داد آن‌کار را انجام نمی‌دادند و از آن به بعد استخاره به این شکل که شما ملاحظه می‌کنید معمول شد. در موارد تصمیم گیری در زندگی انسان، اسلام نقش اول را بر عهده حجت باطن (عقل) گذاشته است. در قرآن کریم سفارش زیادی به خردورزی و بهره گیری از عقل شده است و از نظر قرآن، بدترین موجودات کسانی هستند که کارهایشان از روی تعقل نیست. از نظر امام علی «علیه‌السلام» ، اساساً یکی از مهم ترین علل بعثت پیامبران، شکوفاسازی عقل های آدمیان بوده است. تکیه بر عقل و استفاده از این چراغ روشنی بخش تا آن درجه از اهمیت برخوردار است که در شرع مقدس نیز یکی از منابع استنباط احکام به شمار می رود. همچنین در آموزه های دینی به عوامل دیگری که در تصمیم سازی خردمندانه دخیل اند تأکید فراوان شده است که مهم ترین آنها «مشورت» است. با مشورت، نقص عقل فردی تا حدود زیادی جبران می شود و مجموعه ای از اطلاعات و تجربیات گران بها که دیگران در طی سال های بسیار بدان ها دست یافته اند، به آسانی در دسترس قرار می گیرد اما گاهی با مشورت کردن نیز تردید ها بر طرف نمی شود و نمی توان تصمیم گیری کرد در این مرحله است که روایات ما برای از بین بردن تردید، استخاره را پیشنهاد می کنند. برای استخاره دو معناست. یکی معنای حقیقی استخاره است که در اخبار و روایات ما بیشتر از آن نام برده شده و به معنی طلب خیر نمودن از خداست. این نوع استخاره در واقع یکی از رشته ها و شاخه های دعاست و همان استخاره مطلق است که اختصاص به مورد شک و تردید ندارد، بلکه در واقع استمداد و طلب خیر از خدای متعال در جمیع کارها و تمام افعال زندگی است. لذاست که امام صادق«علیه‌السلام» فرمود که خداوند فرمود: «از بدبختی بنده من آن است که کاری از کارهایش را بدون استخاره (طلب خیر) از من انجام دهد.» [1] بنابراین؛ طبق روایات فراوان، این نوع استخاره برای رفع تحیر و سرگردانی نیست بلکه در همه مراحل یک کار، خوب و پسندیده و راه گشاست. معنای دوم استخاره، طلب خیر نمودن از خدا، برای رفع تحیر و سرگردانی است که اختصاص به موارد شک و تردید دارد. درباره جایگاه استخاره به معنای دوم در فرهنگ دینی ما باید گفت اساساً سه دیدگاه می تواند وجود داشته باشد: الف: دیدگاهی که بدون کوچک ترین تعقل و تفکر و بررسی یک مسئله، نتیجه کارها را فقط و فقط به استخاره واگذار می کند و به استخاره پناه می برد. ب: دیدگاه دوم، دیدگاه عقل گرا و منکر استخاره است. ج: اما دیدگاه سوم، با اعتراف به منزلت و جایگاه عقل و شناخت جایگاه مشورت، به گونه ای استخاره را تبیین می کند که با تعقل و تفکر منافاتی ندارد. طبق این دیدگاه، هیچ مانع و محذور دینی در استخاره نیست، چرا که استخاره کاری جز تعیین یکی از دو طرف تردید را انجام نمی دهد.نه جایگاه عقل و مشاوره را نفی می کند،نه جلو عمل به آیات قرآن را می گیرد، نه حلالی را حرام، نه غیر واجبی را واجب و نه حکمی از احکام خدا را تغییر می دهد. بلکه فقط و فقط استخاره کننده را از تردید نجات می دهد. در بررسی صحت هر کدام از این دیدگاهها به مطالب زیر باید توجه کرد: بعد از این دو مرحله اساسی (تفکر و مشاوره) و قبل از پرداختن به استخاره متعارف، در روایات سفارش دیگری به فرد مردد شده است و آن نماز و ذکر استخاره است که به شخص مردد دستور داده و به او می فرمایند بعد از آن (نماز و ذکر استخاره) به هر آنچه که در ذهن و فکر تمایل بیشتری دارد عمل کند زیرا بعد از نماز انسان هر چه بیشتر از شیطان دور شده و تصمیم هایش خدا پسندانه تر است. چنانکه امام صادق «علیه‌السلام» در جواب شخصی که در انجام کاری تردید داشت فرمود: وقتی این حالت [شک و تردید] برایت پیش آمد دو رکعت نماز بخوان و صد و یک مرتبه بگو "استخیر الله" (از خدا طلب خیر می کنم) سپس نگاه کن ببین کدامیک از دو طرف در نظرت مناسب تر است، پس همان را انجام بده که خیر در همان است انشاءالله. [2] بعد از این مراحل اگر باز شک شخص بر طرف نشد او چگونه باید تصمیم بگیرد؟ در روایتی آمده که علی قمی می گوید به امام صادق«علیه‌السلام» گفتم خواستم کاری انجام دهم پس از خدا استخاره کردم اما به نتیجه ای نرسیدم که انحام بدهم یا نه پس حضرت فرمود چون وقتی انسان به نماز می ایستد شیطان بیش از هر وقت دیگری از او دورتر است پس ببین در وقت نماز در قلبت چه چیزی است [قلبت به تو چه می گوید ] پس همان را انجام بده و قرآن را باز کن پس اولین چیزی که در آن دیدی به آن عمل کن انشاءالله. [3] در این روایت امام«علیه‌السلام» پس از اینکه شخص با طلب خیر کردن از خدا به نتیجه نرسید امام او را امر به کمک گرفتن از نماز می کند و بعد می فرماید قرآن را باز کن. همان طور که گفته شد استخاره از قرآن در جایی است که هیچ راه دیگری برای تصمیم گیری نباشد و در این صورت چه چیزی متبرک تر از قرآن برای خارج کردن انسان از تحیر خواهد بود؟ می توان چنین برداشت کرد که در لحظه ای که انسان به هیچ صورتی نمی تواند تصمیم گیری کند باز با رجوع به قرآن از کلمات نورانی آن راهنمایی بخواهد چون به هر حال هر عبارتی از قرآن در درون خود هدایت گر و حق نما است. در هر صورت تا آن‌جا که ممکن است باید به کمک عقل و تجربه‌ی خود عمل کنید و در مورد استخاره برای انجام معصیت یا ترک آن، احمقانه‌ترین نوع برخورد با استخاره است زیرا در مورد آنچه خدا و رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» به صراحت دستور ترک آن را داده‌اند باز طرف خواسته استخاره کند و معلوم است که شیطان او را و استخاره‌ی او را در اختیار گرفته و معلوم است که در این صورت فقط آنچه شیطانی است خوب بیاید. موفق باشید ___________________________ [1] وسائل‏الشیعة ج : 8 ص : 79 ، "من شقاء عبدی ان یعمل الاعمال و لا یستخیرنی". [2] من لا یحضره الفقیه، ج1، ص563. بعضی از روایات علت این عمل را اینطور ذکر کرده اند که چون بعد از نماز شیطان دور تر از هر حالت دیگری است آنچه در نظر انسان است به خیر نزدیک تر است. و نگاه کنید: الکافی ج3 ص472 وسایل الشیعه ج 8 ص74 الکافی ج3 ص472. [3] وسائل‏الشیعة ج : 6 ص : 233.
2429
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ایا می شود با قوه واهمه یا خیال اشیاء اطراف خود را حرکت داد یا در انها تغییری ایجاد کرد؟چگونه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اهلش می‌توانند ولی اگر کسی به این قصد عمر خود را در تمرکز جهت این امر صرف کرد ضرر کرده ولی اگر با نظر به توحید الهی از عالم کثرت به سوی عالم وحدت سیر نمود و در این راستا به اذن الهی به چنین توانایی رسید ضرر نکرده. موفق باشید
2426
متن پرسش
قبض وبسط قلب چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی قلب سالک متوجه حقایق شد و آماده‌ی تجلی انوار اسماء الهی گشت، در بعضی مواقع به‌راحتی آن انوار را می‌پذیرد و به نشاط می‌آید که به آن «بسط» می‌گویند و بعضی مواقع آمادگی لازم جهت تجلی انوار الهی را ندارد که به آن «قبض» می‌گویند. هر دو حال برای سالک لازم است تا در بسط شکر کند و در قبض صبر نماید. موفق باشید
2421
متن پرسش
جناب اقای طاهرزاده سلام علیکم خداوند راسپاسگزارم که با سایت شما که یک دائرتالمعارف اسلامی است اشنا شدم همسری دارم که بحمد اله اهل نمازومتدین است اما بسیار مد زده است که چرامثلاما نباید تلویزیون ال سی دی داشته باشیمومتاسفانه هم وغمش همین چیزهاست وبه همین خاطر زندگی شیرینی نداریم وبدتر از همه اینکه این عدم شیرینی روز بروز بدتر هم میشود لطفا راهنمائی بفرمائید چگونه رفتاری داشته باشم تا زندگی راحت تری داشته باشیم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در رساله‌های عملیه قسمت اسراف را برایشان بخوانید تا روشن شود اگر وسیله‌ای که اموراتمان با آن می‌گذرد را بی‌دلیل رها کنیم اسراف است و حرام است و نباید از شما بخواهد گرفتار حرام شوید چون زندگیِ انسان وقتی گرفتار حرام شد از برکت و رحمت محروم می‌شود. اسراف عبارت است از تضییع مال یا مصرف آن در موارد نامناسب و یا در جایی که نیاز نیست . امام صادق علیه السلام خطاب به مردى فرمود: تقواى الهى پیشه کن، اسراف و تقتیر (سخت‏گیرى) نکن. میان اسراف و سخت‏گیرى قوام و اعتدال وجود دارد..موفق باشید
2420
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی من در زندگی زنان زیادی را دیدم که همه چیز خود را به پای شوهر ریختند اما در اخر رها شدند بی هیچی جتی پشتوانه مالی من مقدار مهریه ام بسیار کم است و ناچیز و الان به خاطر خرید خانه ناچارم هرچی طلا دارم بفروشم اما این موضوع خیلی فکرم رو مشغول کرده چون دیگه هیچ پشتوانه مالی ندارم از طرفی هم دوست ندارم از شوهرم بخام فسمتی از خانه را به نامم بزنه اون هم خودش ادمی نیس که اینکارو بکنه خیلی فکرم مشفوله اطفا راهنمایی بفرمایید لطف کنید این سوال را در بخش پرسش های عمومی قرار ندهید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با همه‌ی این احوالات طوری عمل کنید که شوهرتان احساس نکند که با او دوگانه هستید. به‌خصوص که قوانین موجود طوری است که اگر خدای ناکرده کار به طلاق کشید زن را در اموال شوهر شریک می‌دانند. موفق باشید
2417
متن پرسش
با سلام . برخی از متفکرین معتقدند در آیه علم الادم الاسماء کلها، آدم مذکور در آیه اول ما خلق الله است و به تعبیر خودشان آدم عالم ملکوت است نه آدم ابو البشر یکی از دلائلشان این است که چگونه ممکن است پیامبر خاتم که افضل است علم را از جبرئیل و و با و اسطه دریافت کند ولی آدم مستقیما از خدا دریافت کند. ظاهر آیه و قبل و بعد آیات همگی بر آدم ابو البشر دلالت دارند ظاهرا نظر آقای جوادی و علامه طباطبائی نیز همین است. نظر حضرت عالی در رابطه با این آیه و دلیل آن چیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که می‌فرمایید مقام «عَلَّم آدم الأسماء کلّها» مقام خلیفة اللهی آدم است که مصداق کامل آن رسول خدا«صلواة‌الله علیه‌وآله» هستند. موفق باشید
2416
متن پرسش
با سلام و تشکر. خواهشمند است توضیح بفرمایید با توجه به اینکه ملایکه جسم مادی ندارند: 1- منظور از سجده کردن ملایکه بر حضرت آدم چیست؟ 2- منظور از آیه قرآن که می فرماید ملایکه دارای دو سه و چهار بال هستند چیست؟ 3- منظور از اینکه بالهای فطرس ملک سوخته بود و آن را به قنداق امام حسین مالید و شفا یافت چیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- شاید سجده‌ی ملائکه به معنای تسلیم‌بودن در مقابل آدم بود و یا شاید به صورت تَمَثُل برزخی بوده 2- ملائکه حقیقتاً در مقام تجلی در عالم مثال برای کسی که مستعد باشد به صورت موجوداتی بال‌دار ظاهر می‌شود صفاى خیال پیامبر(ص) آنچنان بود که جیرئیل را به خوبى ادراک مى‏نمودند و ظهور صورت جبرئیلu با ششصد بال، ظهور آن ملک مقرب است در عالم خیال حضرترسول خدا(ص) آن ملک را با ششصد بال طوری میبینند که «قَدْ مَلْأَ مَا بَیْنَ السَّماءِ اِلیَ الْاَرْض» بین آسمان و زمین را پر کرده بود. ظاهراً بال‌های فرشتگان ظهوراسمائی است که در موطن عالم مثال به آن صورت ظهور دارند 3- در مورد فطرس ملک در سؤال‌های قبلی(2375) نظرم را عرض کردم به آن‌جا رجوع فرمایید. موفق باشید
2415
متن پرسش
سلام استاد عزیز نظرتان درباره ی حاج آقا مجتبی موسوی در درچه چیست؟ چطور از ایشان با توجه به شاگرد بودن در محضر آیت الله بهادینی.ره. استفاده کنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده اطلاع کافی ندارم. موفق باشید
2414
متن پرسش
سلام استاد عزیز گاها دیده می شود که شیعیان در جمع های خودمانی بر 3 خلیفه اهل تسنن و عایشه لعن می فرستند با اینکه مقام معظم رهبری صراحتا گفته اند که اهانت به مقدسات اهل تسنن حرام است. حتی گاها سب به عایشه و دیگر مقدسات اهل تسنن هم در جمع های خودمانمی دیده می شود...با این حال پیرو صحبت های مقام معظم رهبری آیا درست است که در جمع های خودمانی و به دور از هر رسانه ای که توان منعکس کردن این جلسات را داشته باشند لعن بر خلفا را انجام دهیم؟! باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برداشت بنده از فتوای رهبری آن است که در حال حاضر در هر صورت نباید به افراد مذکور لعن کرد. موفق باشید
2413
متن پرسش
به نام خدا باسلام خدمت استاد گرامی منظوراز بالابردن جسم حضرت عیسی(ع)درسوال2272یعنی چه؟یعنی جسم آن حضرت نیز روحانی شدومفقودالجسد شدند؟اگرچنین است چه فرقی میکندبین ایشان وکسانی که زمان ایشان ازدنیا رفته اندوجسمشان نیز کاملاازبین رفته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام آن چه در جواب سؤال 2272 عرض شد برای کسی است که برهان صدیقین را خوانده و متوجه تشکیکی‌بودن وجود است. برای فهم آن جواب لازم است بحث برهان صدیقین را مطالعه فرمایید تا روشن شود تعالی جسم در عین اتحاد با روح غیر از انصراف روح از بدن است. روح حضرت عیسی«علیه‌السلام» و حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» از بدنشان منصرف نشده تا شبیه کسانی باشند که از دنیا رفته‌اند. موفق باشید
2412
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب مجدد خدمت استاد طاهر زاده (حفظة الله) مطالب زیر ادامه سخنان استاد صمدی در شرح معرفت نفس می باشد : هر موجودی به رب مقید خویش موجود است که در غیر اینصورت اصلاً به حد وجود نمی رسید . همه رب مقید دارند و غایت همه موجودات ، متصل شدن به حقیقت لایتناهیه رب مطلق نبی اکرم است . (و اینکه انتهای سیرشان به سوی پروردگار توست - نجم / ۴۲ ) ( مسلماً بازگشت همه به سوی پروردگار توست - علق / ۸ ) آیا با توجه به مطالبی که شما فرموده اید می شود اینطور نتیجه گرفت که : هر موجودی مظهر و جلوه ای از پروردگار عالم است که فقط با این جلوه مخصوص به خودش با پروردگار مرتبط می شود ؟ و چون حضرت ختمی مرتبت (ص) مظهر (الله) هستند لذا همه موجودات با تزکیه و طی مسیر کمال سعی می نمایند به همان (الله) که همان حقیقت لایتنایه رب مطلق نبی اکرم (ص) متصل گردند ؟ اگر راهنمائی بفرمائید ممنون می شوم . با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حرف خوب و درستی است. جهت شرح آن به کتاب « اسماء حسنا، دریچه‌های نظر به حق» رجوع فرمایید. موفق باشید
2411
متن پرسش
سلام . استاد پرسشی از حضورتان داشتم.شما در کتبتان اشاره کرده اید به گفته های ملاصدرا در خصوص وقت مردن، که مثال ساختن در را میزدند که در که ساخته شد نجار تیشه را دور می اندازد و یا اینکه تیشه می شکند ومجبور می شود بیاندازدش و ... استاد سوال من این است که وقتی که تیشه می شکند یعنی مثلا یک نفر در اثر تصادف بدنش دیگر از کار بیفتد و روح ، بدن را ترک کند سیر تکامل این روح چه می شود؟ این روح که کامل نشده است.سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در کتاب «خویشتن پنهان» به این بحث پرداخته شده به آن‌جا رجوع فرماییدو به موضوع تقدیری که خداوند برای هرکس تعیین فرموده توجه کنید. موفق باشید
2410
متن پرسش
سلام علیکم. با سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی طول عمر برای مقام عظمای ولایت وجنابعالی. استاد عزیز، چندی پیش مطالبی را در خصوص حجه الاسلام خلخالی و اعدام هایی که توسط وی صورت می گرفت را خواندم و بسیار متاثر شدم. آقای خلخالی توسط امام رحمت الله علیه به این مقام منتصب شدند اما برخی افراد را بدون دادگاه و ...اعدام می کردند.می گویند حتی خود امام ره به عملکرد ایشان معترض بودند پس چرا عزلش نکردند. استاد راست و حسینی نظر جنابعالی راجع به آقای خلخالی و جبهه گیری های متناقض علیه ایشان چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آیت‌الله خلخالی خودشان مجتهد بودند و اگر قاضی مجتهد باشد باید به علم خود عمل کند و ایشان با آن دید سیاسی که نسبت به طاغوتیان داشت طبق اجتهاد خود عمل می‌کرد و آنچه بنده شنیدم تأیید ایشان بود از طرف امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». موفق باشید
2409
متن پرسش
با سلام و احترام شما در کتابی که در مورد رزق و روزی تدوین کرده اید ، بالاخره مشخص نکرده اید حالا که قرار است دنبال پول زیاد در آوردن نباشیم و از طرفی هم بیکار نباشیم پس وقت باقیمانده را صرف چه کاری کنیم.؟به عبارتی خواننده را بین دوراهی حیران و سرگردان رها کرده اید.این چیزی است که با آموزه های دینی ما سازگار نیست. از طرفی می بینیم حضرت امیر علیه السلام بیش از هر انسان دیگری کار می کرده است حالا اینکه درامد انرا در چه راهی خرج می کرده بحث دیگری است.شما اشاره زیادی به بندگی و اینکه وظیفه ما بندگی کردن و وظیفه خداوند روزی دادن است کرده اید ولی کمتر در مورد جزئیات بندگی سخن گفته اید.شاید اگر اشاره ای به خطبه حضرت امیر در تفسیر آیه رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکرلله می کردید تکلیف بهتر روشن می شد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: امامان معصوم«علیهم‌السلام» با علم لدنی که داشتند نیاز به تعلیم معارف الهی در آن‌ها نبود ولی ما نیاز داریم به تعلیم معارف الهی بپردازیم و به همین جهت در روایات به ما توصیه می‌شود شب و روز خود را به سه قسمت تقسیم کنیم. یک قسمت خواب و یک قسمت کار و یک قسمت عبادت که ظاهراً کسب معارف و لذات حلال و دیدین برادران ایمانی و رشد روحیه‌ی بندگی مربوط به قسمت سوم می‌شود. موفق باشید
2408
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در مورد کتبی که فرمودید خدمت مقام معظم رهبری تقدیم نمودید ایا ایشان درباره ان کتابها مطلبی فرمودند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده چیزی نمی‌دانم. موفق باشید.
نمایش چاپی