بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
415
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی . سوال مهمی دارم . من 22 سال دارم و امکان سفر بدون اجازه ی والدین برای شرفیاب شدن خدمت بزرگان عرفان برایم هست . اما برای تاسوعا عاشورا از مامانم اجازه گرفتم و ایشان اجازه ندادند که من بروم . در صورتی که من رفتن خدمت اساتید را به شدت در رشد خود موثر میدانم و هر چه از دین فهمیده باشم از ادراکاتی است که با ملاقات بزرگان گیرم آمده. میخواهم بدانم: 1) آیا در صورت عدم رضایت والدین من میتوانم بروم خدمت بزرگان ؟؟ 2)اگر اجازه ندادند میشود دروغ بگویم که نمیروم ولی بروم ؟؟ 3) میشود اصلا اطلاع ندهم و بروم ؟؟ با وجود این که میدانم اگر بدانند رفتم ناراحت میشوند. 4) از رفتم و بعد تماس تلفنی با من داشتند و پرسیدند که العان کجایم ، آیا میشود دروغ بگویم که مثلا العان خوابگاه هستم ؟؟ 5) در آخر این که از دست دوستان ، هم اتاقی ها ، خانواده و یا در کل هر کس دیگری که سنگ در جلو پای ما می اندازد و مانع رشد میشود چه کار باید کرد ؟؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی هرچه دارید از دعای مادرتان است که در آن‌جایی که مانع کار هستند با ایشان مخالفت نکرده‌اید، اگر گفته نروید، نروید، ولی لازم نیست هرکاری را از ایشان اجازه بگیرید و دروغ هم به ایشان نگویید. در مورد دوستان و خانواده که سنگ جلو پایتان می‌اندازند، مدارا کنید، خداوند راه بهتری را می‌گشاید. إن‌شاءالله موفق باشید
414
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد طاهر زاده . من خودم را در میان دوزخ یافته ام . اگر خداوند لطفی کند و من را از دوزخ بیرون آورد باز هم در دوزخ هستم چرا که مراتب وجود تشکیکی است و هر مرتبه ای نسبت به رتبه ی بالاتر از خود دوزخ است . به هر حال الاان من یک جهنمی هستم که هر لحظه آتش دوزخ به من " هل من مزید " میگوید . به عنوان یک جهنمی از شما سوال دارم که باید چه کار کنم ؟ جوابی که خودم به آن رسیدم این است که باید دوزخ را پذیرفت ولی در عین حال مراقبه و تلاش لازم است تا شرایط از اینی که هست وخیم تر نشود . خواستم بدانم شما به عنوان شخصی که قبلا مثل من بودید و الاان از جهنم آزاد شدید چه راه عملی به من پیشنهاد میکنید که انجام دهم تا آزاد شوم؟؟؟ هر کاری باشد قبول میکنم فقط همه چیز برایم گنگ و مبهم است و راه میخواهم. با تشکر و التماس دعای زیاد.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- «وجود» نور است و شدت و ضعف آن موجب نفوذ ظلمت یا عدم در آن نیست بلکه ذات «وجود» طوری است که دارای شدت و ضعف است، مگر می‌شود وقتی نور در شدّیت کمتر است «عدم» در آن نفوذ کند، مگر «عدم» وجود دارد؟ 2- از آن‌جایی که باطن دنیا جهنم است همه در جهنم هستیم، تنها عده‌ای تحت تأثیر آن قرار نمی‌گیرند و جهنم برای آن‌ها خاموش است، مثل ائمه«علیهم‌السلام». و عده‌ای تحت تأثیر آن قرار می‌گیرند و زبانه‌های شهوت و غضب و کبر در قلب آن‌ها شعله می‌کشد. بنده و امثال بنده دائماً در معرض چنین شعله‌هایی هستیم و راه حل آن را هم شریعت الهی تعیین کرده‌ است و آن این‌که یک لحظه از حرام الهی غفلت نکنیم و شرایط زندگی خود را طوری فراهم کنیم که زمینه‌ی ارتکاب حرام الهی در آن نباشد، إن‌شاءالله از این جهنم عبور می‌کنیم. موفق باشید
413
متن پرسش
باعرض سلام و ارزوی توفیق-باتوجه به اینکه بنده کتابهای زیادی را در مورد مسائل مهدویت و اخرالزمان مطالعه کرده ام و نیز با برخی از صاحب نظران وعالمان این حوزه در ارتباطم اما باز هم سوالی در یک مورد مرا ازار می دهد که ان را محضر شما مطرح میکنم -همان طور که می دانیم عصر ما ابستن حوادثی میباشد که شباهت زیادی با ان عصری دارد که ایات وروایات مطرح کرده اند و سوال اینجاست که ایا تطبیق شخصیت هایی را که ائمه علیهم السلام نام برده اند از جمله شعیب بن صالح-سید حسنی -سید یمانی -مصری -و000 با شخصیت های سیاسی ونظامی امروز صحیح می باشد یا خیر-والسلام.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی می‌توان تطبیق آن‌ها را با شخصیت‌های امروز حدس زد، ولی نمی‌توان مطمئن بود. موفق باشید
412
متن پرسش
چرا متاسفانه علامه طباطبایی نه در شکل‌گیری انقلاب نقش عالمانه‌ای داشتند و نه در تدوام آن. حضرت آیت الله خامنه‌ای میفرماید: "پدرم با مرحوم علامه طباطبایی خیلی دوست بودند، ساعتها در منزل پدرم می‌نشستند و با یکدیگر صحبت می‌کردند ... من به عنوان یک طلبه جوان، درباره مسایل مبارزه با ایشان بحث می‌کردم و می‌گفتم: شما چرا در این فضای مبارزه وارد نمی‌شوید؟ ... ایشان می‌گفتند: ... ما در برهه‌ای از زمان می‌توانستیم تأثیر بگذاریم - مرادشان زمان مشروطه و بدو ورود تمدن جدید بود- ولی گناه بزرگی واقع شد که آن وقت، این کار تعفیب نشد؛ اما دیگر حالا وقت گذشته است و فایده‌ای ندارد ... این مبارزات به نتیجه‌ای نخواهد رسید و این نظامی که ما می‌بینیم بر سر کار است، با این حرفها و با این یک‌ذره و دو ‌ذره، از بین نخواهد رفت". شما ببینید، عالم روشن‌بیی مثل علامه طباطبایی - که دیگر در مورد روشن‌بینی و اگاهی ایشان، هیچ‌کس شک ندارد... - تعبیرش از واقعیت جامعه این طوری بود که می‌گفت فایده‌ای ندارد" حوزه و روحانیت، ج1، ص56. حتی وقتی گزارشگر رادیو، پس از شهادت علامه مطهری، از علامه طباطبایی می‌پرسد که آیا ایشان برای آینده انقلاب، برنامه‌ای داشت؟ علامه می‌گوید: "من کاری به این کا... ، من اطلاع ندارم" این عین عبارت ایشان است،
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی خداوند قلب حضرت علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را متوجه تدوین معارفی کرد که آن معارف نیاز انقلابی بود که خداوند قلب امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را متوجه انجام آن کرد، به همین جهت شاگردان علامه همگی از ستون‌های انقلاب اسلامی شدند، حتی خودِ مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» می‌فرمودند: ما از زمانی که المیزان را خواندیم بهتر وارد مبارزات شدیم. المیزان بصیرتی به انسان می‌دهد که می‌تواند از ظلمات دوران بگذرد.
410
متن پرسش
سلام خدا بر استاد عزیز ،عزیزتر از جانم که حقیقتا سرگردانی مرا در ظلمات آخرالزمان کنترل کرده و راهی بسیار ملکوتی و نورانی همراه با جهاد و مبارزه همه جانبه در راه حق و دشمنی با باطل در تمامی تجلیات آن،به رویم گشوده است،توفیق روزافزون پدرمهربان و متواضع ام را از خدای تبارک و تعالی خواهان و خواستارم و امیدوارم بعد از عمل به تکلیف در عالیترین درجات اخلاص،در بالاترین مراحل حب الهی به شهادت نائل شوید،انشاالله پدر عزیزم،دوری و فراق پروردگارم برایم بسیار سخت است،سابقا از دوری امام عصر ارواحناله الفداه می سوختم اما هم اکنون ،بعد از مطالعه ده نکته از معرفت نفس به فراق و جدایی از پروردگارم مبتلا گشته ام،چه دوری سخت و هجران طاقت فرسایی است فراق بین محب و محبوبی که یک طرف آن نیاز محض است و طرف دیگرش غنای محض . بنده به فضل الهی راه سعادت را در تاریک خانه آخرالزمان اطاعت تام و تمام از قرآن و عترت می بینم و خود را ملزم به جهاد همه جانبه با مال و جان در راه خدا که تجلی استوار آن در حقانیت ولایت فقیه و استکبار ستیزی است می دانم.اما در عمل درحالیکه جان و قلبم از دوری خدا زخمی و اسیر است،رفتارم را به عنوان یک مسلمان مجاهد نمی پذیرم.مثلا صفت شجاعت در من بسیار کم است و از این بابت امرم بسیار لنگ مانده و البته بصیرت کافی اجتماعی - سیاسی هم ندارم. هم اکنون در حال بررسی برهان صدیقین و شرح حدیث جنود عقل و جهل هستم و منتها هدفم رهایی از انانیت به طور مطلق است. شما به عنوان استادی فرزانه و حکیم و پدری مهربان چه راه ی را به رویم می گشایید؟؟؟ ایدکم الله بنصره و عزته
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی بنده جز معلمی که مطالبی را خوانده و استادهایی را دیده جایگاه دیگری را برای خود نمی‌شناسم و به نظرم همین راهی را که پیش گرفته‌اید راه خوبی است و إن‌شاءالله خداوند نتایجی را که می‌خواهید برای شما مقرر می‌کند. موفق باشید
409
متن پرسش
با سلام خدمت استادعزیز.آیا تجسم کردن مداوم یک حادثه بطور شفاف و منظم در تحقق خارجی آن موثر است؟ مثلا اگر دائما ملاقاتبا فردی را تصور کنیم ممکن است او در عالم بیرون هم در سر راه ما قرار گیرد؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی شاید یکی از عوامل باشد ولی به تنهایی به عنوان علت اصلی نمی‌توان روی آن حساب کرد. موفق باشید
408
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهرزاده در جزوه دوم تمدن زایی شیعه شما مطلبی در مورد مشروعیت حکومت اسلامی بیان نموده اید مبنی بر اینکه حکومت اسلامی مشروعیت خود را از مردم می گیرد زمان آقای خاتمی در مورد این مطلب زیاد بحث شد و فکر کنم مطلب نهایی را آیت ا... جوادی آملی بیان نمود که فرق است بین مشروعیت و مقبولیت با این معنی که حضرت علی علیه السلام مشروعیت خود را از صفات خود و عصمت خود می گیرد یعنی چون او بزرگوار جامع است و معصوم از لحاظ شرع صلاحیت حکومت بر مسلملنان را دارد ولی اینکه مردم او را قبول کنند یا نه بستگی به خودشان دارد و مردم چه او را قبول کنند و چه قبول نکنند او شایستگی و مشروعیت حکومت بر مردم را دارد و به صرف مقبولیت مردم کسی مشروعیت حکومت بر آنان را پیدا نمی کند مگر آنکه شرایط لازم را داشته باشد.و فکر کنم در آن جزوه این تفاوت ظریف مورد غفلت جنابعالی واقع شده است و دلیل درستی این حرف عقابی است که بر انتخاب نادرست مردم مترتب می شود. با تشکر از جنابعالی
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی نظر مقام معظم رهبری آن است که اگر قاطبه‌ی مردم ولایت فقیه را نخواهند او نباید خود را بر مردم تحمیل کند، هرچند مردم با نپذیرفتن ولایت فقیه معصیت کرده‌اند و به حاکمیت حق تن نداده‌اند، و لذا نتیجه می‌گیرند یکی از شروط مشروعیت ولایت فقیه خواست قاطبه‌ی مردم است. موفق باشید
406
متن پرسش
Ba arze salam va adab khedmate ostade gerami,jenabe aghaye taher zade Man daneshjuye sale sevome mohandesye mekanik dar yeki az daneshgahhaye esfahan hastam;etefaghe kheyli mohemi pish umade ke bayad ba kac dar myun mizashtam,kac ke ghodrate besyar balaei dar zamineye masaele eteghadi dara mibud,bad az tahghighe zyad be in natije residam ke jenabe ali mitunid behtarin gozine baraye hale moshkelam bashid. Haghighate amr az in gharare ke 2ta az dustaye nazdike man 2chare moshkelate eteghadye kheyli kheyli vahshatnak shodan,dar hadi ke yeki az unha dige hata kuchektarin eteghadi be parvardegare alam nadare in dustam esmesh mehdye,vali vazeyate un ye dustam ta hodudi behtare;be nazar mirese ke tafakorate nesbatan ghavi va pichideei bar zehne mehdi hokmfarma shode ke nemidunam rishash chye;man kholaseye kheyli kheyli kuchiki az aghayede in dustamo jahate etela khedmate shoma arz mikonam: Ishun eteghad dare ke aslan afarineshe ensan tavasote khodavand surat nagerefte va ensan hich maabudi nadare,zaheran markaze tahghighati be name pajhuheshkadeye sern vojud dare ke daraye azmayeshgahhaye foghe pishraftas,dar in pajhuheshkade azmayeshati bar in mabna dare anjam migire ke daresh be esbat berese ke masaleye khelghate ensan be hich onvan tavasote khoda anjam nagerefte;ostad haghighatesh man va 2ta az dustaye digam khodemun gardanandeye jalaseye ghoranin va dar sathe nesbatan matlubi darim kar mikonim va dar sathe khodemun etelaatemun nesbatan bad nist;dar pasokhe dustam az barahine mokhtalefe vojude khodavand alalkhosus borhane elyyat estefade kardam,hamintor borhane nazm va....sayere barahin;ruye in masael tasalote nesbi daram,vali motoasefane hichkodum natunest in dustamo ghane kone;man aslan ba neveshtar nemitunam be shoma mabanye eteghadye in dustamo beresunam chon ham kheyli moshkele va haghe matlab ada nemishe ham forsate shoma baraye khundanesh mahdude;dar kol age bekham begam ishun paye va asase hame chizo elm midune valagheyr;hamin parishab bud ke az sa@e 10shab ta 5 sobh yani be modate 7sa@ man va 2ta dustam ba mehdi dar in mored bahs mikardim,nesbatan bahsemunam dar sathe balaei anjam gereft,che az nazare eteghadi va che az nazare elmi,ta hodudyam movafagh shodim mehdiro be bonbast beresunim vali baz ba radobadal shodane chand jomle in movafaghyat kamrang shod va mehdi zareei ghane nashod;ostad man azatun moltamesane khahesh mikonam vaghtiro dar ekhtyare ma gharar bedin ta mozahemetun beshim,chon in masale kam kam dare tabdil be yek moje vahshatnak dar mohite daneshgah mishe;age shoma komakemun nakonid khoda midune ke chand ta javun be enherafo nabudi keshide mishan,masalan un dustam ke esmesh mohamad rezas moshakhase ke age ba fardi ba ghodrat va tavanaeeye elmye shoma be mobahese beshine be rahati masiresho peyda mikone,chon vaghti ke bahash harf mizanam mibinam hameye eteghadatesho az dast dade vali tahe delesh kheyli roshane va hata ta hodude zyadi be masaleye maado akherat motaghede vali baghyeye osulo az dast dade;ostad khode mohamad reza barha be man ebraz karde ke az in masale kheyli narahate va az belataklifi dare ranj mikeshe;dare ruye adyano mazahebe dige va hata tafakorate komonismye mehdi tahghigh mikone vali man midunam ke khodesh be tanhaeei nemitune be natije berese;parishab behem goft ke ehsas mikone har lahze dare durtar mishe va eteghadesh be manavyat kamrangtaro kamrangtar;ostad man hameye talashamo kardam ta az rahe mobahese ghaneeshun konam vali nashod;inam midunam ke tafakorateshun enghadr ghavi hast ke asatide daneshgahemun va kheylyaye dige age bahashun bahs konan taze kar kharabtar mishe;man kheyli tahghigh kardam ta be esme shoma residam;pas moltamesane mikham ke bekhatere khodavo eslamo tashayoe in amale bozorgo anjam bedid va ye jaryane fekrye nabudgaro ba estefade az elmi ke khoda behetun arzani dashte nabud konid va chandino chand javano be serate mostaghim hedayat konid;motmaen bashid ke in bozorgtarin ajre manaviro baraye shoma dar bar khahad dasht.hamin dustam(mohamad reza)ghasam khorde ke age behesh esbat beshe ke eslam dine bartar va masire doroste mu be mu dasturtesho anjam mide va ta akharin nafas dar rahesh talash mikone; Man montazere pasokhe hazrate ali va taeine vaghti baraye zyaratetun hastam Ba sepase faravan az shoma ostade arjmand Dar panahe amiralmoemenin;khodanegahdar
متن پاسخ
با سلام .لطفا با حروف فارس بنویسید .با تشکر. راه برون‌رفت از نیست‌انگاری دوران، با انقلاب اسلامی و إشراقی که خداوند بر قلب بنیان‌گذار آن متجلی کرد گشوده شد تا بشریت به عالَمی نزدیک شود که آن عالَم،عرفان و معرفت و حماسه و عبودیت را یک‌جا به او هدیه می‌دهد و متذکر عهد بشر با «وجود» می‌گردد، عهدی که در دوران غرب‌زدگی ما شکسته شد.
405
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر میخواستم بدونم اگر دو دانشجو بخواهند برای ازدواج با یکدیگر صحبت کنند بهتر است که به چه صورتی و در چه شرایطی با هم صحبت کنند و در چه مواردی بویژه برای بار اول با هم صحبت کنند ؟ و اگر به چه شکل باشد بهترین نتیجه را میدهد؟ اگر یک بار خودشان صحبت کنند و برای بار دوم خانواده را در جریان قرار دهند خوب است یا بد است ؟ و کلا بگویید که باید چگونه باشد. خیلی متشکرم از این که سوال من رو جواب میدین
متن پاسخ
باسمه تعالی بنده در رابطه با سؤال جنابعالی تخصصی ندارم و بهتر می‌دانم این سؤال را از برادرمان جناب آقای دکتر بانکی بفرمایید. آدرس سایت‌شان هست: www. Hadis book.com موفق باشید
404
متن پرسش
با سلام استاد گرامی من سوالی دارم که خیلی وقت است ذهن مرا مشغول کرده و تمرکز و حواس مرا به خود اختصاص داده به گونه ای که درانجام کارهای دیگرم کسل و کند شده ام.شاید سوال من در نظر اول به نظر شما تکراری و پیش پا افتاده بیاید اما باور کنید چنان تناقضی در ذهن من ایجاد کرده که میترسم ایمانم را خدشه دار کند. در واقع مشکل من این است که هرچه در خانه ی خدا را میزنم جواب نمیگیرم........حالا از شما تقاضای کمک دارم.لطفا به من بگویید چرا با همه ی این کارها و با اینکه از تلاش نیز فرو گذار نکرده ام جواب نمیگیرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام ظاهراً چنین حالتی برای بعضی از اهل سلوک نیز پیش آمده که مولوی در رابطه با آن می‌گوید: *آن یکى اللَّه مى‏گفتى شبى.... تا که شیرین مى‏شد از ذکرش لبى‏ *گفت شیطان آخر اى بسیار گو .....این همه اللَّه را لبیک کو *مى‏نیاید یک جواب از پیش تخت..... چند اللَّه مى‏زنى با روى سخت‏ *او شکسته دل شد و بنهاد سر .....دید در خواب او خضر را در خضر *گفت هین از ذکر چون وامانده‏اى..... چون پشیمانى از آن کش خوانده‏اى‏ *گفت لبیکم نمى‏آید جواب.....ز آن همى‏ترسم که باشم رد باب‏ *گفت آن اللَّه تو لبیک ماست......و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست‏ * حیله‏ها و چاره جوییهاى تو ...... جذب ما بود و گشاد این پاى تو ترس و عشق تو کمند لطف ماست.....زیر هر یا رب تو لبیکهاست‏ *جان جاهل زین دعا جز دور نیست ز انکه یا رب گفتنش دستور نیست‏ *بر دهان و بر دلش قفل است و بند..... تا ننالد با خدا وقت گزند * داد مر فرعون را صد ملک و مال.....تا بکرد او دعوى عز و جلال‏ *در همه عمرش ندید او درد سر .... تا ننالد سوى حق آن بد گهر *داد او را جمله ملک این جهان..... حق ندادش درد و رنج و اندهان‏ *درد آمد بهتر از ملک جهان......تا بخوانى مر خدا را در نهان‏ *خواندن بى‏درد از افسردگى است......خواندن با درد از دل بردگى است‏ * آن کشیدن زیر لب آواز را ....... یاد کردن مبدا و آغاز را * آن شده آواز صافى و حزین ...... اى خدا وى مستغاث و اى معین‏ * ناله‏ى سگ در رهش بى‏جذبه نیست ز انکه هر راغب اسیر ره زنى است‏ *چون سگ کهفى که از مردار رست ...... بر سر خوان شهنشاهان نشست‏ * تا قیامت مى‏خورد او پیش غار آب رحمت عارفانه بى‏تغار *اى بسا سگ پوست کاو را نام نیست ...... لیک اندر پرده بى‏آن جام نیست‏ *جان بده از بهر این جام اى پسر ...... بى‏جهاد و صبر کى باشد ظفر *صبر کردن بهر این نبود حرج صبر کن کالصبر مفتاح الفرج‏ *زین کمین بى‏صبر و حزمى کس نجست ...... حزم را خود صبر آمد پا و دست‏ *حزم کن از خورد کاین زهرین گیاست....... حزم کردن زور و نور انبیاست‏ موفق باشید
402
متن پرسش
1- پیامبران از چه طریقی راه کمال را در برابر انسان قرار داده اند؟ 2- رابطه ی علم وانسانیت چیست؟
متن پاسخ
در جواب شماره 380 جواب داده شده
401
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده.در دعای ندبه داریم که((یابن نبا العظیم)).در قران داریم که((عم یتسائلون عن نبا العظیم)).ایا این دو نباالعظیم با هم ارتباطی دارند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام طبق روایات «نبأ عظیم» صفت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» است که از جمله می‌توانید به کافی، ج 1، ص 208 رجوع فرمایید. لذا وقتی به حضرت صاحب‌الأمر«عج‌الله‌تعالی‌فرجه» خطاب می‌کنید؛ ای فرزند «نبأ عظیم» منظور فرزند علی«علیه‌السلام» و صاحب غدیر است. موفق باشید
399
متن پرسش
با سلام. اقای جوادی در کتاب شمس الوخی و تفسیر انسان به انسان می گوید متشابهات حس و خیال و وهم در بخش اندیشه به مخکمات عقل نظری ارجاع و متشابهات شهوت و غضب در بخش انگیزه به محکمات عقل عملی احاله می گردد و سر انجام فطرت مرجع علم وعمل قرار می گیرد. اینها یعنی چه. لطفا مرا به فهم عمیق و درست این سبک انسان شناسی برسانید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام با عرض معذرت مطالب مورد اشاره احتیاج به مقدمات طولانی دارد که طرح ان از حدّ سؤال و جواب بیرون است. اگر مباحث معرفت‌النفس و کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید به مطالب نزدیک‌تر می‌شوید. موفق باشید
398
متن پرسش
سلام. شما راز موفقیت امام خمینی در1_علم2_عرفان3_عمل4-نفوذ اجتمایی . را چه چیز هایی می دانید.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام شناخت سیره‌ی پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» منجر می‌شود تا انسان طالب شخصیتی جامع برای خود باشد و در نتیجه هر عملی که در ذیل سیره‌ی معصومین«علیهم‌السلام» به جامعیت تفکر و شخصیت انسان کمک می‌کند مورد توجه قرار می‌گیرد. موفق باشید
397
متن پرسش
سلام ببخشید1 قلب چیست.و چه باید کرد تا در ساحت قلب زندگی کرد.2. عقل چیست عاقل کیست. علامت ان و چگونگی کسب و بهره بردن از ان.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام ذات انسان که هرکس به علم حضوری آن را می‌شناسد همان قلب است و هر اندازه انسان از کثرات فاصله بگیرد و «ناخودها» را «خود» نپندارد و به حضرت احدی نزدیک‌تر شود به خود می‌آید و در ساحت قلب خود زندگی می‌کند. و عقل استعدادی است که خداوند به هر انسانی داده که بتواند اصول کلی جاری در هستی را بفهمد و جزئیات را در حوزه‌ی کلیاتی که آن جزئیات در ذیل آن عمل می‌کنند، ارزیابی کند. عاقل کسی است که فکر و عمل خود را تحت تأثیر جزئیات به‌کار نگیرد. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءالله می‌تواند برای روشن‌شدن مطالب مفید باشد. موفق باشید
396
متن پرسش
با سلام خدمت شما. دانشجو هستم و در مورد نظام تربیتی( اصول و روشهاومبانی و ابزارهای تربیتی ) دراسلام در حال تحقیق هستم لطفا مرا راهنمایی کنید و در مورد انها توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام فکر می‌کنم دو جلد کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» که شرح نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه است نکات خوبی در این امر دارد. در ضمن کتاب «نگاهی دوباره به تربیت اسلامی» از دکتر خسرو باقری نکات خوبی را در رابطه با تحقیق شما ارائه می‌دهد. موفق باشید
395
متن پرسش
سلام لطفا اصول و روشهای معاشرت احسن را بگویید.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام به گفته‌ی مولوی: من ندیدم در جهان جستجو..... هیچ اهلیت به‌جز خُلق نکو و در همین راستا پیامبر خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: من مبعوث شدم جهت کامل‌کردن مکارم‌الاخلاق. لذا پیشنهاد می‌کنم یکی از دستورالعمل‌های جامعی که از طرف رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» یا ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» ارائه شده است را بگیرید و بر اساس آن اخلاق و رفتار خود را اصلاح فرمایید. دستورالعمل‌هایی مثل «ای اباذر» که رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» به اباذر فرمودند و یا «یابن جندب» که امام صادق«علیه‌السلام» به عبدالله جندب فرمودند یا نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه که علی«علیه‌السلام» به امام حسن«علیه‌السلام» فرمودند. موفق باشید
394
متن پرسش
سلام 1-چگونه می توان عالمی را که در ان زندگی می کنم را عوض کنم 2_از خود بیگانگی چگونه رخ می دهد- علل و ریشه ها 3-فطرت چیست و چگونه بر مدار فطرت زندگی کنیم
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام سؤالات جنابعالی نیازمند مقدمات طولانی است. پس از کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» پیشنهاد می‌کنم کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» را مطالعه فرمایید. إن‌شاءالله در فضایی قرار می‌گیرید که می‌توانید جواب سؤال‌تان را بیابید. موفق باشید
392
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خدا قوت برای فهم نهج البلاغه چه شرحی را پیشنهاد می فرمایید. نظرتان راجع به شرح ابن ابی الحدید چیست؟ با تشکر 2 / 9 / 1388
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام نهج‌البلاغه دریای عمیقی است که به‌راحتی نمی‌توان در آن وارد شد، به همین جهت نمی‌توان یک شرح جامعی از آن دانست. ولی روی‌هم‌رفته؛ شرح ابن‌میثم از جهتی و شرح ابن‌ابی‌الحدید از جهت دیگر مفیدند هم‌چنان‌که شرح مرحوم علامه محمدتقی‌جعفری مفید است. موفق باشید
390
متن پرسش
با سلام مجدد خدمت استاد ارجمند اقای سروش دریکی اخرین سخنرانی خود تحت عنوان حق تکلیف وخدا پیرامون این ایه که "رسل مبشرین والمنذرین لکی لا یکون للناس علی الله حجه من بعد رسل ..."انسان را به ذاته محق میدانستند نظر شما چیست.(اگر لازم دیدید به بنده اطلاع دهید تا فایل صوتی سخنرانی مذکور را ارسال کنم)
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 383 عرض شد انسان از آن جهت که عین تعلق و ربط به خداوند است، عین نیاز به حق است و اگر بخواهد آن نیاز را برآورده سازد و خود را به غنی مطلق متصل نماید تکلیف دارد که عبودیت او را پیشه کند، منتها طبق آیه‌ای که مطرح فرمودید خداوند از سر حکمت و ربوبیتش پیامبران را می‌فرستد تا حجت را بر مردم تمام کند و فردای قیامت مردم نگویند: خدایا ما راه بندگی تو را نمی‌دانستیم، پس در آیه‌ی مذکور هم موضوع اصلی بندگی انسان و تکلیفی است که جهت قرب الهی بر عهده دارد.
389
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد معظم بسیار به دانستن و مطالعه کردن علاقه دارم . کتاب های خوب زیادی نیز در اختیار دارم اما آسیبی که دچار آن شده ام ، کم حوصلگی و برخورد کسالت آمیز با مطالعه درسی و غیر درسی است . به نوعی طاقت مطالعه زیاد و چند ساعته را ندارم . حالا من مانده ام و یک عالمه کتاب و اطلاعات انباشته و نخوانده . این مشکل را چگونه حل کنم ؟ راه برنامه ریزی صحیح چیست ؟ خواهشمندم در صورت امکان راهنمایی اجرایی نمایید . باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- برای خود یک برنامه‌ی نه‌چندان سخت‌گیرانه بریزید. 2- در آن برنامه جایی برای ورزش هر روزی قرار دهید. 3- در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بحث «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن را مطالعه بفرمایید و مطابق آن به نحوه‌ی مطالعه‌ی خود شکل دهید. إن‌شاءالله مشکل حل می‌شود. موفق باشید
388
متن پرسش
با سلام: اخیرا کتابهای ترجمه در زمینه شبه عرفانی چاپ شده .در اکثر آنها مساله تشویق خوانندگان به تخیل آرزوهایشان(عمدتا مادی) مطرح شده.شعار همه آنها این است :"هرچه راتخیل کنید محقق می شود و کائنات آن را به سوی شما خواهد فرستاد و اصطلاحا آن را جذب می کنید. "سوال من این است: چقدر تخیل یک امر با جزییات و روشنی ، در تحقق آن امر در خارج موثر است. به بیان فنی، خیال متصل چه نحوه ارتباطی با خیال منفصل و درنتیجه تحقق آن در عالم ماده دارد؟ لطفا در حد امکان این چگونگی ارتباط را توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام خیال متصل و ارتباط آن با عالم خیال و یا خیال منفصل، ربطی به وَهمیات یا آرزوهای خیالی ندارد. عرفان‌های مورد اشاره بیشتر یک نوع تخلیه‌ی روانی و ارتباط‌داشتن با وَهمیات است و این غیر از عرفان حقیقی است که انسان را با واقعی‌ترین واقعیات که همان وجود مطلق یا کمال مطلق است، مرتبط می‌کند و در آن حال وقتی انسان به خدا رسید به همه‌چیز رسیده است. موفق باشید
385
متن پرسش
سلام بر استاد عزیزم و ممنون بخاطر سطر سطر آنچه می نویسید که عمیقا راه گشاست...جناب استاد! سوالم درباره "لعنت و نفرین" است. غرض از مزاحمت: رفیقی تیغ خیانت برمن کشید ه.خیانتی تقدیری و ناموسی... و من تنها کاری که ازدستم برآمد و بر می آید "لعنت " است.مدام او را لعنت میکنم. شبانه روز .نفس به نفس و گاهی بی اختیار! اگرچه مسلمان است و گفته اند مسلمان را لعن نکنید؟ اما عمل شنیعش جانم را زخمی کرده و دو سال است که آسایش ندارم.لطفا به من پاسخ دهید: اولا این نفرین کردن من آثاری بر او دارد یا تنها یک نوع تسلی بخشی خیالی به خود من است .چیزی اعتباری در حدتخلیه خشم (مانند راهی که روانشناسان پیشنهاد می کنند که مثلا خشمتان را با مشت زدن به کیسه شن خالی کنید)؟ثانیا: بفرمایید آیا لعنت کردن به او را ادامه دهم؟آیا این کار تاثیراتی بر روی من می گذارد که مطلوب نیست و یا برعکس از سویی دامن مرا از مانند خیانتی که او کرده باز می دارد(مانند آن چه درباره لعن زیارت عاشورا فرموده ایید) و از سویی باعث هلاکت او می شود. مساله اخیر برایم حیاتی است.او و زنده بودن و سرحال بودنش باعث ظلم بیشتر و تعدی است.آیا لعنت و نفرین من در مرگ و هلاکت او موثر است تا ادامه دهم و یا بلکل بی خیالش شوم و سعی کنم ماجرا را فراموش کنم؟ کدام صواب است: لعنت ظالمی که زنده است و هیچ سلاحی جز دعا علیه او نداری و یا فراموش کردن او و سپردنش بدست خدا؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام مسلّم نفرین مظلوم مؤثر خواهد افتاد به‌خصوص اگر هیچ دفاعی جهت احقاق خود نداشته باشد. در حدیث قدسی هست که خداوند در این موارد می‌فرماید: «بنده‌ی من! او را به من واگذار که من بهتر از تو انتقام می‌گیرم» و لذا پیشنهاد می‌کنم او را به خدا واگذارید و فکر در مورد او را در ذهنتان بیرون کنید و به زندگی خود ادامه دهید. موفق باشید
384
متن پرسش
بین وجود نوری(وجود اهل بیت)و وجود علمی آنان(درعلم الهی)چه تفاوتی می توان قائل شد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام هر نوع وجودی قبل از ایجاد، در علم الهی به صورت علمی موجود است. حال چه وجود نوری اهل‌البیت«علیهم‌السلام» باشد و چه وجود تاریخی آن‌ها و چه وجود من و شما. وجود نوری آن ذوات مقدس از نظر مرتبه، در مرتبه‌ی بالاتری قرار دارد و لذا نسبت به خلقتِ سایر موجودات تقدم دارد. موفق باشید
383
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد ارجمندم اقای طاهر زاده سوال بنده این است که ایا انسان بذاته محق است یا مکلف؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام چون ذات انسان عین ربط به حق است و در ذات خود عین فقر است هیچ جنبه‌ای از استقلال ندارد که حقی داشته باشد، بلکه سراسر وجودش تکلیف است برای اتصال به غنی مطلق، منتها خودِ خداوند برای بنده‌ی واقعی‌اش حقی تعیین کرده است که مثلاً اجر محسنین را ضایع نکند و یا وعده‌ای که برای ورود در بهشت به او داده، عملی کند. موفق باشید
نمایش چاپی