بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

نتایج جستجو برای :معلم

کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40483
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی و عرض خسته نباشید: راستش استاد روشی خلاقانه به ذهنم رسید که بنده به هوش مصنوعی دیپسیک، قسمتی از یک کتاب را ارائه دادم، و درخواست ساختن داستانی را از اون قطعه کتاب کردم. یعنی اینجوری درخواست دادم که مثلا قطعه ای از کتاب تفسیر نور استاد قرائتی در شرح بسم الله رو به اون دادم و گفتم داستانی بساز و عیناً همین جملات را در اون بکار ببر. ودیپسیک با سرعت داستانی با آن جملات ساخت و تحویل داد. حالا بنده سوالم اینه که آیا ساختن چنین داستان‌هایی وبا این روش اجازه هست؟ بنده هدفم گسترش و معرفی دین اسلام به کودکان و نوجوانان بر اساس داستان خوانی است. الان به نظرم اومد شاید در شأن قرآن نیست که بخواد آیه به آیه داستان بشه و همون تفسیرهای رسمی با همان نوع چاپ بهتر و ارجح است. پس دست نگه داشتم. یکی از داستانها رو‌ ملاحظه بفرمایید: روزی روزگاری، در شهر کوچکی که آسمانش همیشه آبی بود، پسر جوانی به نام امید در حالی که برگی کاغذ را محکم در دستش فشرده بود، پا به کلاس درس استادش گذاشت. استاد، مردی حکیم و دانا بود که موهایش به سفیدی برف بود و نگاهش آرامش بخش. امید با اضطراب گفت: «استاد، من برای ساختن زندگی جدید و شروع کسب و کارم برنامه‌ریزی کرده‌ام، اما می‌ترسم مبادا راه را اشتباه بروم. نمی‌دانم چطور باید آغازش کنم.» استاد با لبخندی آرام گفت: «پسرم، هر راهی را که می‌خواهی بروی، از همان نخست باید نشانگر مسیرت باشد. به یاد داشته باش که «بسم اللَّه» نشانگر رنگ و صبغه ى الهى و بیانگر جهت گیرى توحیدى ماست.» امید با تعجب پرسید: «یعنی فقط گفتنش کافی است؟» «هرگز!» استاد پاسخ داد. «این کلمات، رمزی بزرگ در خود دارند. بدان که «بسم اللَّه» رمز توحید است و ذكر نام دیگران به جاى آن رمز كفر، و قرین كردن نام خدا با نام دیگران، نشانه ى شرك. نه در كنار نام خدا، نام دیگرى را ببریم و نه به جاى نام او.» او ادامه داد: «اما این فقط آغاز ماجراست. اگر می‌خواهی کارت پایدار بماند، باید بدانی که «بسم اللَّه» رمز بقا و دوام است. زیرا هرچه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است.» امید که کمکم اضطرابش جای خود را به کنجکاوی می‌داد، جلوتر آمد. استاد با نوازش ریش سفیدش ادامه داد: «از همه مهم‌تر، این کلمه، کلید رابطه تو با خداست. «بسم اللَّه» رمز عشق به خدا و توكّل به اوست. به كسى كه رحمان و رحیم است عشق مى ورزیم و كارمان را با توكّل به او آغاز مى كنیم، كه بردن نام او سبب جلب رحمت است.» «اما من گاهی احساس غرور می‌کنم، استاد. فکر می‌کنم خودم همه چیز هستم.» استاد خندید: «پس به همین دلیل است که به آن نیاز داری. «بسم اللَّه» رمز خروج از تكبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است. و وقتی از تکبر خارج شدی، تازه می‌توانی راه بندگی را شروع کنی. پس به خاطر بسپار که «بسم اللَّه» گام اوّل در مسیر بندگى و عبودیّت است.» نگاه امید پر از امید شده بود. استاد افزود: «و در این راه، دشمنی هست به نام شیطان که می‌خواهد تو را گمراه کند. اما مطمئن باش که «بسم اللَّه» مایه فرار شیطان است. كسى كه خدا را همراه داشت، شیطان در او مؤثّر نمى افتد.» «پس اگر کارم را با نام او شروع کنم، مقدس می‌شود؟» «دقیقاً! «بسم اللَّه» عامل قداست یافتن كارها و بیمه كردن آنهاست. و فراموش نکن که با گفتن آن، در حقیقت به پروردگارت می‌گویی: «بسم اللَّه» ذكر خداست، یعنى خدایا! من تو را فراموش نكرده ام.» استاد ادامه داد: «و این جمله، نیت پاک تو را نیز فریاد می‌زند. «بسم اللَّه» بیانگر انگیزه ماست، یعنى خدایا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوت ها ونه جلوه ها و نه هوس ها.» امید شگفت‌زده شده بود از عظمت این عبارت کوتاه. استاد برای تأکید بر بزرگی آن، حدیثی نقل کرد: «ای امید، به یاد داشته باش که امام رضاعلیه السلام فرمود: «بسم اللَّه» به اسم اعظم الهى، از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیك تر است.» امید با قلبی آرام و روحیۀی جدید از کلاس خارج شد. او حالا می‌دانست که چگونه و با چه نیتی باید راه جدید زندگی‌اش را آغاز کند. جملات مذهبی بکار برده شده در داستان عینا جملات تفسیر نور استاد قرائتی است بدون ذره ای تغییر ولی طرح کلی داستان کار خود هوش مصنوعیه. این هوش مصنوعی بسیار خلاقانه طراحی شده و شما هر داستانی با هر موضوعی بخوایید بهتون تحویل میده. چه خوب بود عزیزانی که در این رشته دستی دارند و دغدغه ی اسلام رو دارند، چنین هوش مصنوعی بسازند که کاملا منطبق با عقل و منطق و اسلام باشه و کاربردی. نمیدونم این هوش مصنوعی رو می‌شناسید یا نه هر سوالی ازش بپرسی جواب میده ،حتی اگه از اون بخای تاریخ فلسفه ی غرب رو برام شرح بده شرح میده. طراحی چنین هوش مصنوعیی توسط اهل فن اسلامی خودش می‌تونه به تنهایی یک دانشگاه باشه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که هوش مصنوعی چیزی جز مجموعۀ اطلاعاتی که در میدان فضای سایبری به آن داده شده است؛ را با شما نمی‌گذارد و این غیر از آن است که گمان کنیم هوش مصنوعی به قدرت خودآگاهی رسیده. و فهم این موضوع موجب می‌شود تا ما انتظارمان از هوش مصنوعی آن نباشد که مثلاً معلم و راهنمای ما گردد. آری! اطلاعاتی که به آن داده شده است را به نحو فوق العاده‌ای در کنار هم قرار می‌دهد که انسان به راحتی نمی‌تواند چنین توانایی را داشته باشد، ولی چیزی جز همان‌هایی که به او داده‌اید را تحویل نمی‌دهد. استاد احمد واعظی در رابطه با عدم خودآگاهی هوش مصنوعی نکاتی را در هم‌اندیشیِ پنجم سلسله هم اندیشی‌های توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی مطرح کرده‌اند که خوب است دنبال فرمایید. موفق باشید

40464
متن پرسش

با سلام و درود: معلم و مربی هستم و برای تهیه یک بسته ی محتوای کلاسی برای خودم و مربیانم، دنبال منبع مطالعاتی درباره موضوع «بحران هویت» هستم کدام کتابها و جزوه های شما به صورت نقطه زن این موضوع رو پوشش داده که بتونم مطالعه و به فیش برداری خوب برسم؟ البته منابع دیگه هم مطالعه میشن با سپاس

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» و «معاد» مانند مباحث مربوط به کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و «معاد» ان شاءالله می‌توانند مفید باشند. موفق باشید

40351
متن پرسش

سلام: ضمن عرض خسته نباشید خدمت شما، یک پرسش و یک درخواست داشتم. کتاب توحید حبیب الله آشوری چه عیبی دارد که علامه مصباح و شهید مطهری حکم به تحریم آن دادند؟ گویا نویسنده آن اوایل انقلاب اعدام شد. سال هفتاد از دانشجویان شما در تربیت معلم رجایی بودم کتاب های اصول عقاید که شما تدریس می کردید از چه منابعی گرفته شده بود؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً امثال آقای آشوری چیزی به معنای حقیقی از توحید و معارف اسلامی نمی‌دانستند و سخنان ایشان قابل مقایسه با اندیشۀ امثال شهید مطهری و آیت الله مصباح نبود. موفق باشید

40282
متن پرسش

بسمه تعالی. سلام‌علیکم: ضمن عرض تسلیت ایمان و درخواست دعا. جهان آخرالزمانی، جهانی ماوراء ظاهر با نظر به حرکت جوهری ملّای صدرا (ره) و نگاه به تاریخ و حضور زیر بیرق «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی»؛ آیا می‌شود نیافت که جمهوری اسلامی تمام اسلام است و تمام وظایف مورد نیاز آن همچون صوم و صلاة اظهار عبودیت در محظر کبریایی حق تعالی است؟ تاریخی که با حضرت آدم علیه السلام شروع می‌شود و با شریعتی که بدست وی گشوده می گردد، نشان می دهد که تنها با چند فعل محدود می‌توان در روح ایمانی حاضر گشت و نیز به فراخور محدود بودن افعال، روح ایمانی محدودی_در نسبت با ایمان آخرالزمانی_ نیز حضور دارد؛ هر چند که انسان های دوران خود را سیراب می‌کند و شریعت محمدی صلی الله علیه و آله با ظرفیتی که به ظهور رساند، دیگر محدود در افعال نگشت و روح ایمانی بسی گشوده را روبروی جان تشنه انسان های دوران خود گذارد. و بعد از آنکه روح الله زمانه (رضوان الله تعالی علیه) ندای تکفیر استکبار را سر برآورد، چه اندازه زیبا خامنه ای عزیز ایمان گشوده شده را بیان می‌کند؛ همْکِ گُفت: دختران ضعيف الحجاب بچه های خودمانند، دختران خودمانند. و هَمْكِ گُفت: آن دانشجویان دین نشناسی که در امریکا در مقابل ظلم می ایستند، طرف درست تاریخ ایستاده اند. ظلمی که هر انسانی به طبیعت انسانی اش گریز از او را می‌جوید و نه امری که دین اعتبار کرده باشد. و اینجاست که چنان تمام موجودات فریاد حق سر می‌دهند که مرز بی ایمانی در ایمان شکسته شده و دیگر دینداری و سلوک منحصر به اعمالی که دین صریحا بدان ها اشاره شده، نمی شود؛ چه اینکه اگر معصوم و یا عالم متعمقی وجود داشت امروز شریعت در تک تک افعال انسانی را نشان می‌داد و چه بسا که انسان های بظاهر فرسنگ ها دور افتاده از ظواهر دینی را مؤمن می‌خواند! و آن عالم متعمق و آن معصوم زمانه همان خامنه ای عزیز است که دین را در تمام شئون اجتماعی بیان می‌دارد؛ چه اینکه کارگر و معلم و قاضی و... را مورد خطاب فعل قدسی می‌گرداند. و این یعنی ایمان دیگر در شکل ظاهر نمی‌گنجد. و این یعنی نظر به انسانیت انسان ها. و این یعنی رفتن به سمت حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ در راستای یک رنگ شدن انسان ها، رنگی بدور از ذره ای ظلمت. و اینست وظیفه ی ما: اخلاق در راستای انسانیت و نه ظاهر...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نظر به انسانیت انسان‌ها، زمینۀ به میان‌آمدنِ حقیقت ایمان را فراهم می‌کند و در دل این ایمان، آری! شریعت نیز به میان می‌آید و در این رابطه عرایضی در شرح شمارۀ ۲ جلسۀ «کربلا و نظر به نهایی‌ترین حضور» https://eitaa.com/matalebevijeh/19788 شده که خوب است سری به آن بحث بزنید. موفق باشید

40167
متن پرسش

سلام خدمت استاد محترم: ۱. این روزها معضل خانواده های مذهبی و انقلابی پیدا کردن مدرسه ی خوب برای بچه هاشون هست. با وجود مدارس غیر انتفاعی ای هم که بچه های دلسوز انقلابی زدند با توجه به اینکه از طرفی خانواده ها از لحاظ اقتصادی در فشارند و از طرفی ترس جزیره ای شدن در جامعه را دارند، به نظر شما چقدر ترک مدارس دولتی را توسط افراد دغدغه مند درست می دونید؟ ۲. بنده به عنوان فردی که خودم در یکی از همین مدارس غیر انتفاعی زیر نظر خانم لطفی شاغل هستم، و متوجه هستم که چقدر پشتوانه ی قوی فکری و معرفتی پشت این مدرسه هست و با بحث های اخیر شما در خصوص چگونگی بشر جدید هم پوشانی دارد و می توانم اقرار کنم که این مدرسه جزء معدود جریان هایی هست که واقعا متوجه معنای تحول در آموزش و پرورش به طور بنيادين هستند، اما همواره چشم انتظار آینده ای هستم که این نحوه تفکر در کل سیستم آموزش و پرورش تسری یابد و تمام بچه ها و نه فقط کسانیکه استطاعت‌ مالی دارند از این سرچشمه بنوشند، اگر توصیه ای در این زمینه برای امثال بنده دارید بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب با معلمان ملاحظه فرمودید به هر حال سیاست نظام تقویت بُنیۀ مدارس دولتی می‌باشد و باید تلاش کرد ضعف‌های موجود ان شاءالله به مرور برطرف شود. می‌ماند ضعف‌هایی که متأسفانه بعضاً در مدارس دولتی در میان است این جا است که نقش دلسوزیِ مدارسی که می‌فرمایید را نباید نادیده گرفت. به امید آنکه همان نوع برنامه‌ریزی‌ها ان شاءالله در مدارس دولتی با معلمان متعهد شکل بگیرد. موفق باشید

40153
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: بنده در حال حاضر کارمند آموزش و پرورش هستم و چند روزی هست که از بانکی که قبلا آزمون داده بودم به من زنگ زدند که بیا برای تکمیل مدارک و استخدام‌ در بانک. اتفاقی که در این بین برای من افتاده این است که حس می‌کنم تغییر شغل برای داشتن درآمد بیشتر شک به این است که خداوند روزی دهنده حقیقی است و در این امر ما کاره هستیم. لذا بنده در شک و دودلی قرار گرفته ام که بین شغل بانکداری و معلمی چه انتخابی بکنم که بعدا در پیشگاه خداوند شرمنده نباشم؟ علت شکی که دارم این است که اگر بدون در نظر گرفتن اینکه حقوقی برای انجام این کارها بدهند، می‌خواستم انتخاب بکنم؛ قطعا معلمی را انتخاب می‌کردم چرا که اکنون حس می‌کنم معلمی را خیلی دوست دارم و از طرفی می‌ترسم شيطان در سختی های مالی مرا به سرزنش خودم به خاطر این انتخاب بکشاند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  البته همینطور که می‌دانید بنده  شغل معلمی را با همه سختی‌هایی که دارد شغل شرافتمندانه‌ای می‌دانم و این مربوط به خود جناب عالی است که آیا ‌می‌توانید با سختی‌هایی که از نظر اقتصادی به هر حال در شغل معلمی هست کنار بیایید و یا نه. موفق باشید

40148
متن پرسش

سلام استاد: اگر انقلاب نبود؟ باید به همین فکر کرد و با همین هم خوش خوشان زندگی کرد. هر جا هم که لازم شد دوباره پرسید، مجالی نیست برای فکر کردن به کمبود و ضعف ما. یکسری آدم ها هستند که اسم خودشان را گذاشته اند اندیشمند و صاف صاف در مملکت راه می روند و سخنرانی اشان را می‌‌کنند ، دلم می‌خواهد ازشان ببپرسم ای متفکر، تا به حال چه کرده ای؟ ای متفکر بنده نخواهم دنبال حرف های تو باشم باید چه کنم؟ نخواهم راجع به انقلاب اسلامی فکر کنم باید چه کنم؟ نخواهم آن فکر و ایده ای که مدت ها به خواطر اش زحمت عمقی کشیده ام تبدیل به یک رمان یا کتاب در دست خواننده ای شود چه کنم؟ ای متفکر چرا باید مخصوصا در حوزه ی انقلاب اسلامی اندیشه ای داشته باشی و تازه شروع کنی بعد ۴۶ سال بررسی کنی و در کتاب ها دنبال افق بگردی و بگویی فلانی گفته است، ما گمراه بودیم و امام ما را نجات داد، خُب ... . آیا خود تو که این حرف رو می‌زنی نجات یافته ای؟ آیا فکر می‌کنیم اگر امام و انقلاب نبود چه بر بشر می‌گذشت؟ خُب چرا این سخن از یک متفکر به میان آمده؟ حرف من اینه که امام مگر سرشتی و قراری جز با قرآن داشت؟ مانند این است که در فضایی آلودگی صوتی باشد و ما افزون بر آن شروع کنیم به فریاد زدن که شلوغ است. من به شخصه راجع به آینده انقلاب نومید هستم و در دل همین نومیدی ناچار به امیدواری هستم چون دگر نا امیدی معنی نمی‌دهد و بالاخره می‌خواهیم چه کنیم، آن وقت این جا هر کس حرفی از امیدواری زد، هرچه بیشتر تلاش می‌کنم که بتوانم با آن حرف امیدوار شوم. امیدوار یعنی چه؟ یعنی می‌خواد بشه میخواد نشه باید انقلاب همیشه بماند، اگر یک ان‌شاءالله هم بگوم بهتر هم هست. و حالا انقلاب بماند یعنی چه؟ یعنی نیمی از راه همین انقلاب اسلامی است و الکی امام در آبان سال ۱۳۴۳ آنگونه قیام نکردند. بعضی وقت ها با خودم می‌گویم مگر من هنوز از انقلاب انتظاری دارم یا منتظرم که همه چیز راه بیفتد و قشنگ بروم مدرسه، بعنوان یک طالبِ مطلب به معلم بگم یاد بده بیبینم اینا چیه پیرامونم. حالا میایم به همین اندیشمندا که میگیم، میگن تو خودت باید دروس رو بفهمی، مانند اینه که بگی کسی با من دوست نمیشه یا دوست ندارم در فلان زمینه و تنهام، بعد بگن که این زمینه یار و دوست و همراه نمیخواد. خلاصه می‌خواستم بگم ای آقا نوید، انقدر ما رو از حال بد نترسون. همچین خبرایی هم نیست که حالا اومدیم و چون بچه شیعه هستیم مسئولیم و مُنگل کنیم خودمون رو. خداییش من یکی فقط دنبال همین حرف ها هستم و نه بهشت. دیگه نی‌میدونم باید چیکار کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به خوبی می‌دانید که ما در حال حاضر با دو نوع آینده روبه‌رو هستیم: آینده‌ای است که در غرب محقق شده و ما گمان می‌کنیم می‌توانیم با تلاش و برنامه‌ریزی، آن نوع زندگی را آینده خود کنیم که البته در این صورت در نهایت در درون تاریخ تجدد قرار می‌گیریم، با همه تبعاتی که دارد و آینده دیگر، آینده‌ای است که با تفکر نسبت به گذشته‌ خود و تفکر نسبت به غرب، مدّ نظر ما قرار می‌گیرد. یعنی همان آینده‌ای که با اکنونِ انقلاب اسلامی مدّ نظرها قرار گرفته و تنها با عقل ریاضی و با محاسبه‌پذیر کردن همه‌چیز به آینده نظر ندارد که زندگی را بی‌معنا می‌کند، بلکه به عهد قدسی انسان نظر دارد که در وجود بیکرانه او محقق می‌شود و انسان را به نوعی از فرزانگی دعوت می‌کند که همان ارتباط با «وجود» یا هستی است. این نوع آینده، با انقلاب اسلامی در شُرف وقوع است، امری که امام شهدا و شهدا متوجه آن شدند. عالَمِ اراده معطوف به حقیقت با هویت: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» این شدّیّت و دشمنی، دشمنی با صدام‌ها و ناپلئون‌هایی است که بنا دارند دوستی‌ها را از میان ببرند.‏
عقل ما به ما می‌گوید برای شناخت واقعی باید از عالم قدس مدد گیریم، و برای این که بتوانیم شایسته این امدادهای غیبی گردیم، باید صفاتی را در خود بپرورانیم و صفاتی را بمیرانیم. و روایات اهل البیت چنین آمادگی را به ما پیشنهاد می‌کنند. حکیم واقعی همانی است که همواره در آمادگیِ گرفتن علم از عالم قدس، به سر می‌ برد و یک لحظه نظر و توجه به عالم بالا را از دست نمی‌دهد. تا از معرفت نسبت به عالم قدس منفک نشود. آیا این همه حضور در این زمانه در نزد خود و در جهان نیست که ما را معنایی به وسعت بشر آخر الزمانی  می‌دهد؟
 

40109
متن پرسش

سلام استاد گرامی: وقت شما به خیر و خیلی ممنونم از سخنانی که می فرمایید. ببخشید در مورد مدارس و تعلیم و تربیت، لطفا راهنمایی کنید. آیا می توانیم اینطور در نظر بگیریم که؛ شعر امام؛ که از مسجد و مدرسه بیزار شدم، به نوعی پیش گویی تاریخی هست. و شاید در نظام علمی، حرکت «انالله و انا الیه راجعون» قوس نزول و صعود، و یا وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت، بتونه برای نظام آموزش و پرورش افقی باز کنه. دانش آموز اول با نگاه توحیدی شروع کنه (شبیه نگاه توحید مفضل) و بعد در سیر تحصیلی و بلوغ وجودی، با نگاه ها و منطق های خوانش هستی در علوم، مواجه بشه. تا بتواند نگاه و منطق توحیدی را در علوم احساس کنه. و علوم رو به سنت های جاری در هستی نزدیک کنه. شاید در حرکت در نظام فعلی، حرکت حقیقی فراموش شده، همات حرکت جوهری که در وجود انسان و در تاریخ در جریان هست. در این عالمِ علمیه ایجاد شده، گفتگوهای معلم و دانشجو به سمت حقیقی تری هدایت میشه. و وجوه علمیِ در سنت های هستی که اکنون به ظهور می آیند، شناخته شوند‌.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» با طرح آن غزل، به حضوری اشاره دارند که از طریق اشراق حاصل می‌شود و اگر دانایی‌های علمی، مقدم باشند پس از آن مفاهیم و قیاس‌های منطقی سیطرۀ خود را کم کنند، عملاً آن نوع حضور که امام بدان اشاره دارند؛ پیش خواهد آمد به همان معنایی که به گفتۀ جناب مولوی: تا به دریا سیر اسب و زین بود / بعد از آنش مرکب چوبین بود. موفق باشید

40075
متن پرسش

درد دلی از دوستی عزیز. آموزش شنا در کویر گریزی به چالش‌های انتقال فرهنگ ایثار و دفاع مقدس به نسل جوان، پسر جوانی که در لاله گوشش گوشواره ریزی کاشته، شاید با این تغییر کوچک، در تلاش است تا در زندگی راهی تازه را تجربه کند، راهی که پیش از این پدر او نرفته. دختر جوانی که از هر طرف موهای خود را بیرون انداخته، در کنار مادر چادری خود به آرامی قدم می‌زند. آرامشی که شاید ساده به دست نیامده. می‌توانم مدت‌ها کلنجارشان را در ذهنم بازسازی کنم. قهر و آشتی هایی که در نهایت هر کدام را به پذیرش طرف مقابل وادار ساخته. این ها تصویر تمام جامعه ما نیست، اما لااقل بخشی از آن را بازنمایی می‌کند. چه شده؟ این نسل چرا از مسیر والدین خود به این میزان گریزان است؟ چطور فرهنگی که نسلی را تا پای جان شیدا و شیفته خود ساخته بود، توسط نسلی دیگر پس زده می‌شود؟ آیا در انتقال آن فرهنگ خطایی رخ داده؟ آیا آنطور که باید و شاید از ابزار رسانه استفاده درست نشده؟ ما که کم کاری نکردیم. ما خیابان های زیادی به اسم شهدا نام گذاری کردیم، فیلم های زیاد و خوبی برای آن ها ساختیم، عکس آن ها را بر روی جلد کتاب ها و دفتر ها چاپ کردیم. مگر می‌شود انسان پاک‌فطرتی، داستان شهدا را بشنود و در دلش تصدیق نکند؟! مگر می‌شود تصاویر آن ها را ببیند و همراهی با آن ها را آرزو نکند؟! آیا این نسل به فطرتش پشت کرده و منحط شده؟ یا دلیل را از جای دیگری باید جستجو کرد؟ به گمان من، آنچه تحت عنوان فرهنگ ایثار و شهادت تا به حال به نسل جوان عرضه شده، صورتی ظاهری از آن بوده است بدون آنکه نسبتی با حقیقت آن برقرار کرده باشد. فرهنگی که به جوانان دهه ۵۰ جرئت طوفان می‌داد، برای جوانان دهه هشتاد پای تخته تدریس می‌شود و آنها باید دست به سینه مفاهیم آن را حفظ کنند تا در امتحان نمره ۲۰ بگیرند. اما او هم می‌خواد طوفان به پا کند. او هم می‌خواهد دل به دریا بزند. حتی اگر این مفاهیم برای عده ای علاقه مندی ایجاد کند، نهایتاً مانند جوان ویلچری ای خواهد بود که عاشق دویدن های رونالدو باشد. یا پسر لال و بی زبانی که شیفته چهچهه های شجریان است. مگر می‌شود به کسی آموزش شنا داد، بدون آنکه او را لااقل در حوضچه ای از آب رها کرد؟ مگر بدون آب، معلم شنا فایده ای دارد؟ فرهنگ ایثار و شهادت هیچگاه متبلور نمی‌شود، مگر آنکه عرصه ای برای ظهور و بروز آن وجود داشته باشد. باید پرسید چرا جوان امروز آنگونه که باید، ذیل انقلاب اسلامی، عرصه را برای خود گشوده نمی‌یابد و به دنبال شکوفایی خود در عرصه های دیگر می‌گردد؟ به ادعای این متن، چالش اصلی در انتقال فرهنگ‌ ایثار و شهادت، نه پایین بودن کیفیت محصولات فرهنگی، بلکه تنگ‌ شدن این عرصه و میدان است. به تعبیر دیگر، اصلا قرار نیست این فرهنگ از نسلی به نسل دیگر منتقل شود، بلکه قرار است در هر نسلی آبیاری و شکوفا گردد. امام به جوانان مشق شهادت را دیکته نکرد، بلکه بذر آن را در جانهایشان بیدار نمود. شاید آن جوانی که در اعتراضات خیابانی علیه نظام شعار می‌دهد، یا دختری که حجاب از سر بر می‌دارد، روحیه شهادت هنوز در او زنده است، هرچند مسیرش به خطا رفته. و آن جوانی که در مدرسه ده بار از روی درس شهدا خورشیدند رونویسی کرده، روحیه شهادت درونش کشته شده باشد. ما روایت های صادقانه را قربانی چارچوب های ذهنی خود می‌کنیم. از شهدا، درس خوان هایشان را دستچین کرده و برای فرزندانمان تعریف می‌کنیم. و با چند روایت از نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر آن را تکمیل می‌کنیم. ما فرزندانی منظم و حرف گوش کن می‌خواهیم که موهای خود را یک طرفه شانه کرده باشند و عکس شهدا پس زمینه تلفن های همراهشان باشد، بدون آنکه قدرت نه گفتن به ما را داشته باشند. در نهایت هم یک‌ زندگی کارمندی با حقوق ثابت برای آنها آرزو داریم که عکس شهدا را در دفتر کارشان قاب کرده باشند. نتیجه این رویکردها در بهترین حالت، کویرنشینانی است که حسرت دل به دریا زدن را می‌خورند و زمین‌گیرانی که عاشق آسمانند ولی امید به پرواز ندارند. محصولات فرهنگی و روایت های دفاع مقدس، در فضایی تاثیر خود را خواهند گذاشت که دیکته نشوند بلکه الهام بخش باشند. جوان مانند نویسنده ای است که به دنبال ایده ای برای نوشتن داستان زندگی خودش است. او باید خودش را در جهانی که شهید گشوده حاضر ببیند و به او اجازه داد تا داستان متفاوت خودش را بنویسد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر حقیقت چیزی نیست که بتوان آن را تعریف کرد، پس گزارش‌دادن از حقیقت، ما را با آن روبه‌رو نمی‌کند و تاریخ، از آن‌جایی شروع می‌شود که انسان‌ها در افق زندگی خود متوجۀ روحانیتی باشند که به سوی آن‌ها آغوش گشوده است و آن‌ها نیز برای عبور از روزمرّه‌گی‌ها به سوی حقیقت نظر کنند. و این قصۀ تاریخی است که در زمانۀ ما پیش آمد تا هرکس خود را در این دورانِ بی‌معنایی، معنا کند. در این صورت است که حتی روایت شهدا، معنای حقیقی خود را پیدا می‌کند و برای بازخوانیِ آنچه گذشت و آنچه در آن هستیم باید به این نکتۀ مهم فکر کرد که ما در نسبت با حقیقت که در دلِ تاریخ به ظهور می‌آید؛ چه ارتباطی باید به میان آوریم؟ و در سخنان و رفتار خود چگونه بدان اشاره کنیم؟ به امری که تعریف‌بردار نیست ولی انسان‌ها با رفتار و سکنات خود می‌توانند اشاره‌ای به آن باشند و این یعنی «انسان و باز انسان» در دورانی که انسان، خودش مسئلۀ خودش شده است. موفق باشید        

40055
متن پرسش

هو پسر جوانی که در لاله گوشش گوشواره ریزی کاشته، شاید با این تغییر کوچک، در تلاش است تا در زندگی راهی تازه را تجربه کند، راهی که پیش از این پدر او نرفته. دختر جوانی که از هر طرف موهای خود را بیرون انداخته، در کنار مادر چادری خود به آرامی قدم می‌زند. آرامشی که شاید ساده به دست نیامده. می‌توانم مدت‌ها کلنجارشان را در ذهنم بازسازی کنم. قهر و آشتی هایی که در نهایت هر کدام را به پذیرش طرف مقابل وادار ساخته. این ها تصویر تمام جامعه ما نیست، اما لااقل بخشی از آن را بازنمایی می‌کند. چه شده؟ این نسل چرا از مسیر والدین خود به این میزان گریزان است؟ چطور فرهنگی که نسلی را تا پای جان شیدا و شیفته خود ساخته بود، توسط نسلی دیگر پس زده می‌شود؟ آیا در انتقال آن فرهنگ خطایی رخ داده؟ آیا آنطور که باید و شاید از ابزار رسانه استفاده درست نشده؟ ما که کم کاری نکردیم. ما خیابان های زیادی به اسم شهدا نام گذاری کردیم، فیلم های زیاد و خوبی برای آن ها ساختیم، عکس آن ها را بر روی جلد کتاب ها و دفتر ها چاپ کردیم. مگر می‌شود انسان پاک‌فطرتی، داستان شهدا را بشنود و در دلش تصدیق نکند؟! مگر می‌شود تصاویر آن ها را ببیند و همراهی با آن ها را آرزو نکند؟! آیا این نسل به فطرتش پشت کرده و منحط شده؟ یا دلیل را از جای دیگری باید جستجو کرد؟ به گمان من، آنچه تحت عنوان فرهنگ ایثار و شهادت تا به حال به نسل جوان عرضه شده، صورتی ظاهری از آن بوده است بدون آنکه نسبتی با حقیقت آن برقرار کرده باشد. فرهنگی که به جوانان دهه ۵۰ جرئت طوفان می‌داد، برای جوانان دهه هشتاد پای تخته تدریس می‌شود و آنها باید دست به سینه مفاهیم آن را حفظ کنند تا در امتحان نمره ۲۰ بگیرند. اما او هم می‌خواد طوفان به پا کند. او هم می‌خواهد دل به دریا بزند. حتی اگر این مفاهیم برای عده ای علاقه مندی ایجاد کند، نهایتاً مانند جوان ویلچری ای خواهد بود که عاشق دویدن های رونالدو باشد. یا پسر لال و بی زبانی که شیفته چهچهه های شجریان است. مگر می‌شود به کسی آموزش شنا داد، بدون آنکه او را لااقل در حوضچه ای از آب رها کرد؟ مگر بدون آب، معلم شنا فایده ای دارد؟ فرهنگ ایثار و شهادت هیچگاه متبلور نمی‌شود، مگر آنکه عرصه ای برای ظهور و بروز آن وجود داشته باشد. باید پرسید چرا جوان امروز آنگونه که باید، ذیل انقلاب اسلامی، عرصه را برای خود گشوده نمی‌یابد و به دنبال شکوفایی خود در عرصه های دیگر می‌گردد؟ چالش اصلی در انتقال فرهنگ‌ ایثار و شهادت، نه پایین بودن کیفیت محصولات فرهنگی، بلکه تنگ‌ شدن این عرصه و میدان است. به تعبیر دیگر، اصلا قرار نیست این فرهنگ از نسلی به نسل دیگر منتقل شود، بلکه قرار است در هر نسلی آبیاری و شکوفا گردد. امام به جوانان مشق شهادت را دیکته نکرد، بلکه بذر آن را در جانهایشان بیدار نمود. شاید آن جوانی که در اعتراضات خیابانی علیه نظام شعار می‌دهد، یا دختری که حجاب از سر بر می‌دارد، روحیه شهادت هنوز در او زنده است، هرچند مسیرش به خطا رفته. و آن جوانی که در مدرسه ده بار از روی درس شهدا خورشیدند رونویسی کرده، روحیه شهادت درونش کشته شده باشد. ما روایت های صادقانه را قربانی چارچوب های ذهنی خود می‌کنیم. از شهدا، درس خوان هایشان را دستچین کرده و برای فرزندانمان تعریف می‌کنیم. و با چند روایت از نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر آن را تکمیل می‌کنیم. ما فرزندانی منظم و حرف گوش کن می‌خواهیم که موهای خود را یک طرفه شانه کرده باشند و عکس شهدا پس زمینه تلفن های همراهشان باشد، بدون آنکه قدرت نه گفتن به ما را داشته باشند. در نهایت هم یک‌ زندگی کارمندی با حقوق ثابت برای آنها آرزو داریم که عکس شهدا را در دفتر کارشان قاب کرده باشند. نتیجه این رویکردها در بهترین حالت، کویرنشینانی است که حسرت دل به دریا زدن را می‌خورند و زمین‌گیرانی که عاشق آسمانند ولی امید به پرواز ندارند. محصولات فرهنگی و روایت های دفاع مقدس، در فضایی تاثیر خود را خواهند گذاشت که دیکته نشوند بلکه الهام بخش باشند. جوان مانند نویسنده ای است که به دنبال ایده ای برای نوشتن داستان زندگی خودش است. او باید خودش را در جهانی که شهید گشوده حاضر ببیند و به او اجازه داد تا داستان متفاوت خودش را بنویسد. حال چاره چیست؟ در جوانی که خود را بیرون افتاده از میدان می‌یابد، چگونه می‌توان حس حضور را زنده کرد؟ چه موانعی باید برطرف شود؟ برای مثال، چرا دانشجوهای کشورهای اروپایی در واکنش به بمباران غزه آرام و قرار ندارند، اما دانشگاه ها در کشور ما که خط مقدم مبارزه با اسرائیل است، سرد و ساکت مانده؟ اما پیش از اینکه راه حلی بیابیم، باید یک سوال را صریح و روشن جواب دهیم. آیا ما واقعا می‌خواهیم که جوانانمان اهل فرهنگ ایثار و شهادت باشند؟ به گمان من خیر! خواسته قلبی سیستم جامعه و بسیاری از خانواده ها این است که جوانانی رام، سربه راه و تحت کنترل داشته باشند. هرچند در زبان آن را در زرورقی از عنوان های تحصیلی، ورزشی و یا مذهبی می‌پوشانند. به عبارتی، یک مانع بزرگ بر سر تبلور این فرهنگ، خود ما هستیم. جوانی که در فرهنگ ایثار و شهادت بزرگ شود، زیر بار خیلی از ظلم ها نمی‌رود، کنترل او سخت است، دغدغه هایی دارد که شاید برای ما آزار دهنده باشد و دردسرهایی ایجاد کند. آیا ما سعه صدر تحمل او، دغدغه هایش و آزمون و خطاهایش را داریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام  علیکم: همانطور که در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» عرض شد؛ اساساً با حضور آخرالزمانی انسانها روبرو هستیم که یا باید در اوج انسانیت خود با سلوکی متعالی و معارفی فوق معارف متافیزیکی حاضر شوند، و یا به کلی در میدان انکار هر حقیقتی قرار می گیرد. زیرا با معارفِ نیم بند، نمی‌تواند در نزد خود و در سوبژه خود حاضر شود. این بود  که در کتاب «بشر جدید...» در مصاحبه ای که با اساتید محترم پیش آمد بر این نکته تأکید شد که آری! ما در درک انسان جدید باید از طریق گفتگویی که پیش می آید کار را جلو ببریم. فکر می  کنم بازخوانیِ آن دو کتاب ما را نسبت به آنچه می فرمایید حساس تر کند. موفق باشید

40044
متن پرسش

سلام استاد: کم لطفی است که نگویم دلم برای خدای سید ابراهیم تنگ شده. جز اشک ریختن مگر کار دیگری هم می شود کرد، ان‌شاءالله خود سید الشهدا جواب کاری رو که کردم بدهد. از بچگی عاشقش بودم حال رفتم کربلا و به او در زیر گنبدش گفتم چرا عاشقی یادم نمیدهی. خاک بر سرم. همه چیز را از خودم گرفتم، آری قصه ی عجیبی است این که اگر همین حال هم دستم به حرم می‌رسید راحت می‌توانستم بگویم که ای امام حسین در آن دور دست ها کسانی که دم از تو می‌زنند بهشان که می‌گویم فضا جوریست که هیئتت برایم مثل این است که از سر بیکاری آمده ام. اما حقیقت سوزناک است و آن هم این است که مگر غیر از حسین هم کس دیگری هست، اگر این سوال از من گذشت، مانند این است که تیر خلاص خود را با بی اعتنایی از کنارش گذشته ام. خب من نمی دانم چرا هرچی به دوستان میگم این مدرسه کوفتی مثل شمع داره منو آب میکنه، میگن که خب برای معلمت نامه بنویس و پیش خودت نگه دار. بابا تموم شد دلم می‌خواست از الکترونیک نه در حد زیاد بلکه در حد متوسط در دستانم موجود باشد یعنی اگر بخواهم ایده ای را از بُعد الکترونیکی اش نگاه کنم، دسترسی داشته باشم به کارهای لازم برای انجام کار. یک سری حرف ها رو نمیشه اینجا زد که چه اتفاق هایی افتاده. بعضی ها هم می‌گویند که تو اگر می‌خواستی چیزی را بسازی می‌رفتی و در فلان سایت یاد می‌گرفتی، خب من خاک بر سر الان اینجا چه کنم، سایت فقط می‌تواند مطلبی را ارائه کند و من نمی‌دانم باید از کجا شروع کنم و برای خودم از الکترونیک پایه گذاری کنم. حضرت آقا در سخنان اخیرشان گفتند: «موضوع دوّمی که برای دستگاه کارگری لازم است و من یادداشت کرده‌ام، مسئله‌ی «مهارت‌افزایی» است. یکی از کارهایی که ما باید انجام بدهیم، این است که تلاش کنیم کارگر ما، کارگری ماهر بشود. اگر چنانچه کارگر، در کار ماهر بشود، کار بهتر، مرغوب‌تر، برجسته‌تر تولید خواهد شد، به دست خواهد آمد که طبعاً، به نفع سازنده است، به نفع کارگر است، به نفع جامعه است؛ به نفع همه است. این یکی از [مسائل] مهم است.حالا ما برای مسئله‌ی مهارت‌آموزی، دستگاه هم داریم. حالا الان در [بین] راه وزیر محترم هم به من گفتند، بنده هم اطّلاع دارم؛ آموزشگاه‌های فنّی و حرفه‌ای، یک زمینه‌ی بسیار خوبی است. کسانی هستند از جوانهای ما، بلکه نوجوان‌های ما که مسیر تحصیلات دانشگاهی را بر این مسیر حرفه‌آموزی و فن‌آموزی ترجیح نمی‌دهند و در اینجا کار می‌کنند. اینها بهترین کارگرانند؛ بهترین کسانی هستند که می‌توانند به کشور خدمت کنند، به خودشان خدمت کنند، سطح زندگی خودشان را بالا ببرند، سطح زندگی مردم را هم بالا ببرند. ما این امکان را داریم. البتّه در کنار آموزشگاه‌های فنّی و حرفه‌ای ــ که مهم است و بنده بارها تأکید کرده‌ام ــ خود شرکتهای بزرگ هم می‌توانند در حاشیه‌ی کار خودشان، یک دستگاه‌هایی برای افزایش مهارت ایجاد کنند؛ این هم می‌شود. [این] از کارهایی است که باید انجام بگیرد؛ شرکتهای بزرگ می‌توانند این کار را انجام بدهند. دوره بگذارند؛ دوره‌های موقّت بگذارند، مهارتهای لازم را به کارگران بدهند تا بتوانند کار را بهتر و با مهارت بیشتری انجام بدهند.» بعد اگر زیاد هم حرف زدیم می‌گویند نقد که می‌کنی جوابش را هم باید بدانی در حالی که گور بابای نقد، چرا سپاه سپاه اول انقلاب نیست، چرا مجلس مجلس اول انقلاب نیست، این ها بحث دارد و باید گفت و گو کرد که متاسفانه کسانی از دوستان شما استاد عزیزم با آنها مطرح می‌کنم و می‌گویند نقد که می‌کنی جوابش را هم باید بدانی و خودمان هم اگر جای مسئولین برویم همین هستیم در حالی که بنده از باب دیگری وارد شدم و غُر نزدم، از بابی که در آن امیر کبیر گم شده است. آخر من نفهمیدم در رابطه با این مدرسه، با چه کسی طرفم. اگر این طور است Call of Duty بازی کردن برایم بیشتر جذبه دارد تا این که بخواهم اصلا فکر کنم به این که چرا مدرسه بدرد نخور است و این قدر دارد وقتم را می‌گیرد. برای همین است که گفتم سخت است برایم از دست دادن بی قرای کردن برای امام حسین برای همین است که می‌گویم خاک برسرم که رفتم و به او گفتم چرا عاشقی کردن را یادم نمی‌دهی، خلاصه که دلم اشک ریختن برایش را می‌خواهد، دلم تنگ شده است برای روز های رئیسی که راحت در اختیار خدا و امام حسین بودم. خدا حافظ تان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام  علیکم: از خدای شهید ابراهیم رئیسی گفتید. آری! این خدای ابراهیم رئیسی می باشد که تا این اندازه در قلبها و در آینده، آری! در آینده این تاریخ حاضر است تا به جهانی دیگر که جهان سیطره نظم استکباری نیست، بیندیشیم و آن حضوری است به نام حضور در «جهان بین دو جهان». و این جا است که مائیم و استعدادی جامع که معرفت و معنویت و سیاست و علوم دیجیتال را یکجا در خود جمع می کند و ماورای تاریخی که سیاست اش غیر دیانت است، و معرفتش غیر تفکر فنی؛ حاضر می شویم. و این همان خدای شهید رئیسی می باشد. همان خدایی که ملاحظه کردید همگان از طریق شهید رئیسی او را در خود یافتند. موفق باشید      

40002
متن پرسش

با سلام و عرض تبریک به مناسبت گرامیداشت روز معلم خدمت استاد گرامی: در دورانی که ذهن بشر درگیر پیشرفت علم و مسابقه تکنولوژی و هوش مصنوعی و شاخص های پیشرفت اقتصادی شده گاهی انسان از چیزهایی در تاریخ خود غافل می شود که اگر همه این پیشرفت ها محقق می‌شدند ولی آن چیزها نبود زندگی دیگر ارزش زندگی کردن نداشت. بیایید تصور کنیم در تاریخی زندگی می‌کردیم که جهان بینی مادی جدا شده از وحی در کل جهان غالب شده بود و اصالت قدرت به یک حقیقت مسلم پذیرفته شده برای کل بشریت تبدیل شده بود. در چنین جهانی ‌کشورمان در همه شاخص های پیشرفت و توسعه در صدر جهان قرار گرفته بود و مردمش در اوج رفاه مادی به سر می‌برد. ولی در این تاریخ نه حرف از جبهه حقی بود و نه تقابلی بین جبهه استکبار و حق وجود داشت. دیگر نه ظلم به معنای ظلم بود و نه مظلوم به معنای مظلوم. دیگر نه حق معنایی داشت و نه استکبار امری ناپسند بشمار می‌رفت. فقط و فقط اصالت قدرت حاکم بود و جنگ قدرت برای غلبه این نژاد بر آن نژاد و این قوم بر آن قوم آنهم بوسیله پیشرفته ترین ابزارهای تکنولوژی. و گم شدن خود متعالی مان در چنین روزمرگی هایی. آیا چنین جهانی ظلمات مطلق نبود؟ آیا با وجود همه دردها و رنج ها و مشکلات در این روزگار نباید شکرگذار این نعمت بزرگ الهی باشیم که اگر ظلم و جور و استکبار بشریت را احاطه کرده و به تنگ آورده است ولی هنوز در تاریخی زندگی می‌کنیم که زبان و دهانی هست که ندای حق زمانه ما باشد و از حق و احقاق حق مظلوم بگوید، زبانی که ظالمان و مستکبران زمانه را رسوا کند و از حکومت حکم خدا بگوید‌. زبان و دهانی که چشمان مستضعفان جهان به او باشد و به او به عنوان مظهر اراده الهی در این دوران بنگرد. ملتی چون ملت یمن که دفاع از کودک معصوم و مظلوم فلسطینی را رسالت الهی خود بداند تا آنجا که در راه این جهاد از جان و مال و فرزند خود بگذرد. آیا در این دوران تاریک قادر به دیدن این زیبایی ها هستیم؟ زیبایی هایی از نوع «ما رأیت الا جمیلا»!!! التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از اظهار لطف جنابعالی بسیار متشکر هستم. راستی! اگر انسان نسبت به ابزارهایی که به جای انسان‌ها نشسته‌اند خودآگاهی نیابد، آیا جز این است که هر روز بیشتر و بیشتر تبدیل به کالا می‌شوند؟ و این‌جا است که هرکس باید به بودن خود در جهان با توجه به حضور بیکرانه‌ای که اکنون در آن حاضر است، بیندیشد وگرنه همگان ابزارهایی خواهند شد در دست تکنیک به همان معنایی که جناب آقای دکتر داوری اردکانی متذکر می‌شوند که این تکنیک است که بر علم سیطره دارد و نه آن‌که علم، تکنیک را در اختیار گرفته باشد. و در نظر بگیرید اگر آن نوع خودآگاهی که انسان باید نسبت به خود و به تکنیک داشته باشد، در میان نیاید آری! آینده همانی است که بعضاً پیش بینی می‌ شود. ولی گویا با حضور انقلاب اسلامی و تذکری که انقلاب نسبت به انسان و سنت‌های جاری در هستی متذکر می‌شود، ما به آیندۀ دیگری می‌اندیشیم. موفق باشید  

39972
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: هر سال در چنین روزهایی که نام معلم به مناسبت شهادت استاد مطهری بر سر زبان ها می افتد و بازار تبریک گفتن ها گرم می‌شود، هر چقدر به حقیقت معلم و معلمی و نسبت آن با زندگی خودم فکر می‌کنم بجز لحظاتی را که پای کتاب ها و صوت جلسات حضرتعالی نشسته ام چیز دیگری یادم نمی آید. ما زمینی خشک و بی آب و علف بودیم که سخنان لطیف شما همچون آبی حیات بخش تمام وجودم را سرشار از معنا کرد، معلمی معنای دقیق کار پیامبرانه و بدون ادعا شماست که چنان کلمات و عبارات را لطیف و دقیق بیان می‌کنید تا ما متذکر اشارات بگردیم به امید آنکه تفکری شکل بگیرد. به هر حال با اینکه شما را از نزدیک بجز چندبار محدود دیگر درک نکرده ام اما هر آنچه از بودن و شدنم در زندگی دارم مدیون شماست و خود را کوچکترین شاگرد شما میدانم، به همین خاطر با تمام وجود از بودنتان تشکر می‌کنم، ان شاالله خدا شما را برای ما نگه دارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر از آن جهت که بر بنده منّت گذارده تا بتوانم قطره‌ای از دریای بیکران الهی که منشأ آن اولیای الهی هستند را به عزیزان برسانم تا إن‌شاءالله خودِ رفقا با اُنس با قرآن و روایات، راه را ادامه دهند. و اینجا است که جای شکر برای هر معلمی به میان می‌آید. موفق باشید.

39973
متن پرسش

سلام خدمت استاد بزرگوار: روز معلم را خدمت شما معلم عزیز تبریک عرض می‌کنم، ان شاالله ذیل حقیقت نوریه معلمان حقیقی عالم هستی فیض دریافت کنید و وجودتان لحظه به لحظه نورانی تر و نورانی تر شود و این انوار نوریه عالم هستی را پر کند ان شاءالله. الحمدلله که خدا و اهل بیت طلب من را پاسخ دادند و من را با این معارف ناب که آرزویم بود آشنا کردند و شما به معنایی آغازگر این راه بی انتها بودید، حقی نمی‌توانم ادا کنم و هنوز ابتدای راهم و گرفتار خود اجرتان با حضرت الله. ان شاءالله با اولین انسان ان شاالله محشور باشید و بشوید.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر اگر بر بنده منّت گذارده تا بتوانم قطره‌ای از دریای بیکران الهی که منشأ آن اولیای الهی هستند را به عزیزان برسانم تا إن‌شاءالله خودِ رفقا با اُنس با قرآن و روایات، راه را ادامه دهند. موفق باشید

39974
متن پرسش

سلام استاد روز معلم را به شما که واقعا حق بزرگی به گردن من دارید تبریک عرض می‌کنم. آیا تعاریف روانشناسی از شخصیت انسان مثل تعریف درونگرایی یا برونگرایی و... مورد تایید دین و وحی است؟ و آیا در ازدواج به این تعاریف هم توجه کنیم یا نه مثلا از طرف مقابل بپرسیم شما درونگرا هستید یا برونگرا یا این که ملاک ما باید ملاک های دینی باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از لطفی که به بنده فرموده‌اید سپاسگزارم و خدا را شکر می‌کنم. ۲. به هر حال روحیۀ انسان‌ها متفاوت است. مهم آن است که هرکدام، دیگری را درک کنند و به روحیۀ همدیگر احترام بگذارند. موفق باشید

39932
متن پرسش

با سلام و خداقوت خدمت شما استاد گرانقدر: دعاگوی شما هستیم و خدای رحمان را شاکریم که توفیق استفاده از مطالب شما را به ما داده است‌. با توجه به اینکه تقریبا بیش از ده سال است که مباحث شما را در قالب صوت یا تالیف دنبال می کنم و با توجه به سوالات و دغدغه ی خودم مسئله ای ذهن بنده را در سال های اخیر درگیر کرده است. در بسیاری از مباحث شما از جمله معرفت النفس اشاره به این نکته کردید که نفس انسان جنسیت پذیر نیست و زن بودن و مرد بودن به نفس راه ندارد. از آنجا که رشته تحصیلی بنده فلسفه اسلامی است و این موضوع هم دغدغه بنده بود برای درک بیشتر این مطلب در این زمینه در حال پژوهش هستم. از شما درخواست دارم بنده را راهنمایی بفرمایید تا بتوانم نظرات ملاصدرا و آیت الله جوادی آملی و علامه طباطبایی را در این مورد مطالعه کنم. بنده معلم هستم و با دختران نوجوان بسیاری کار تربیتی می کنم و این سوال اگر به طور دقیق برایم پاسخ داده شود کمک بزرگی در راستای تبیین به بنده کرده اید. دعاگوی شما هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آیت الله جوادی علاوه بر تذکر این امر در کتاب «زن در آینۀ جمال و جلال» که به راحتی می‌توانید آن را بیابید، در دروس اسفار خود نیز متذکر این امر شده‌اند. آری! نفس به همان معنای «و نفسٍ و ما سویها» زن و مرد ندارد و این غیر از آن است که هرکس در امکان ذاتی خود یا زن است و یا مرد، و خداوند آن امکان را وجود می‌دهد. به همان معنایی که جناب شیخ الرئیس فرموده است: «ما جعل الله المشمشة مشمشة بل اوجدها» خداوند ماهیت زردآلو را مستقیماً و حقیقتاً جعل نکرد بلکه در حقیقت وجود آن را جعل کرد و جعل به طور مجازی به ماهیت آن تعلق گرفته است» (بنا بر اصالت وجود). موفق باشید

39888
متن پرسش

سلام خدمت استاد محترم: بنده به عنوان یک معلم متوجه هستم که علت بی رغبتی دانش آموزان به مدرسه و درس محتوای ناکارآمد وغیر مطابق با طلب نورانی بچه هاست و چقدر در این شرایط هم معلمان در زحمت اند و هم بچه ها تا تحولی اساسی در این محتوا رخ دهد ان شاالله، اما استاد این را هم می بینیم که ما و جوانان مان در رجوع به معارفی اصیل که طلب امروز جان های ماست و از طریق امثال شما ارائه گردیده سستی می کنند به‌جهت موانعی که از طریق رسانه ها و حتی اختلالات مزاجی به جهت بحران های زیستی و.... برایشان حاصل گردیده و اینجاست که کار ما خیلی سخت شده و در تهدیدی دوسویه قرار داریم و گویی زبانمان بسته است، هر چند از طرفی خوشحالیم که آخر باید امید به این نظام فکری و فرهنگی و آموزشی به کل از وجود ما ریشه کن شود تا شاهد صبح ظهور تمدنی اصیل باشیم، گویی باید به نظاره بنشینیم کشته شدن و تلف شدن ما و عزیزانمان را تا فرجی رخ دهد چنانچه شاعر می گوید: صد هزاران طفل سر ببریده گشت تا کلیم الله صاحب دیده گشت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌همه به حکم : «روح پدرم شاد که می گفت به استاد، فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ» اگر معلم با متانت و دلسوزی با دانش‌آموزان روبرو شود تأثیر خود را می‌گذارد و بعدها که همان دانش‌آموزان با بحران‌های روحی که ممکن است به جهت دوری از معنویت برایشان پیش آید؛ به خود می‌آیند که با نظر به گفته‌ها و شخصیت معلم‌شان، مسیر خود را تغییر دهند و این است که ما همراه با شهید آوینی عزیز به حکم وجدان تاریخی این ملت به جهان دیگر و آیندۀ دیگری امیدواریم و این از طریق معلّمان دلسوز معجزه‌وار محقق خواهد شد. موفق باشید    

39825
متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد جان من معلم هستم و امسال سال اول است که به لطف خدا توفیق خدمت در معلمی پیدا کردم. منتها مدرسه ای که رفتم متاسفانه هم مدیر و هم بعضی از همکاران اصلا عقاید دینی ندارند و در ضدیت هستند. متاسفانه تا جایی که امکان دارد سعی می‌کنم یا زیاد باهاشون برخورد نداشته باشم یا بحث رو عوض کنم یا نهی از منکر و اینها مثلا مدیر میگه امام زمان وجود نداره، اصلا حضرت علی اصغری وجود نداشته آخوندا دروغ گفتن یا میگه امام حسین اشتباه کرد خودش رو به کشتن داد یا چرا امام علی دهها نفر رو در صدر اسلام کشت یا مثلا امروز می‌گفت یزید خیلی هم آدم خوب و با شخصیتی بوده و.... بنده هم کاملا منطقی و با خونسردی و ادب جواب شبهاتشون رو میدم ولی مسخره میکنن و یه جاهایی هم اذیت می‌کنند مثلا چندین بار گیر داده اند که قرآن با بچه ها کار نکن فقط روخوانیش رو بلد باشن میگن مگه می‌خواهیم آخوند تربیت کنیم نمی دونم چکار کنم اوایل سال طلبه ی روستایی که درس میدیم بهم گفت که اینها می‌خواهند سند ۲۰۳۰ رو اجرا کنند و ایشون هم پارسال باهاشون دعوا کرده بودند مثلا پارسال بچه ها رو برده بودند اردو و بزن بکوب و چند تا از بچه ها هم از مشروبات جوجو که درصدی الکل داره خورده بودند که البته خدا رو شکر اداره فهمیده بود و گیر داده بود بهشون وظیفه ی من چیه استاد چطور برخورد کنم؟ از یه طرف چون سال اولم هست و هنوز رسمی نشده ام نمیتونم زیاد برخورد کنم باهاشون چون زیاد با افرادی در اداره ارتباط دارند از یه طرف دل دلم رو میخوره که نکنه اینها عقاید بچه ها رو تحت تاثیر قرار بدهند. چکار کنم آقا جان؟ چطور برخورد کنم باهاشون؟ فکر نمی‌کردم آموزش و پرورش هم از این جور افراد داشته باشه. ضمنا تا جایی که امکان داره در صدد جذب بچه ها هستم. دعام کنید و به راهکاری راهنمایی ام کنید. با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم سبک برخورد ما است که با دانش‌آمزان با متانتِ تمام و همراه با محبت و دلسوزی رابطه داشته باشیم و بدون برخوردهای جدلی با آن‌هایی که می‌فرمایید با آن‌ها مواجه شوید زیرا: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». موفق باشید

39812
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. وقت بخیر. خدا قوت. سوالات: ۱. دوره علوم و معارف اسلامی علامه طهرانی دقیقا چه کتاب هایی هست که فرموده اند اگر با اخلاص بخوانیم حکم استاد راه سلوک دارد؟ ۲. اگر در مستحبات حتی افضل از زیارت؛ رفع حوائج مومن نیازمند هست، یعنی کلا زیارت و حج... نرویم و فقط مشکلات مومنین رو برطرف کنیم؟ ۳. اینکه علما می فرمایند برای سبک سازی روح و سبکی آن از نان جو، روغن زیتون و سرکه و انار استفاده کنیم؛ یعنی دقیقا چجوری و در چه وقت هایی استفاده کنیم یعنی مثلا هر روز یه قاشق سرکه بخوریم؟ ۴. طبق قانون رفق و مدارا (مراعات) یعنی درسته اگر مریض شدیم اعمال عبادی (مثل نماز شب و زیارت عاشورا و...) که مداومت داشتیم رو در این دوره بیماری به دلیل کسالت شدید ترک کنیم یا حتی باید بدون حضور قلب انجام داد؟ ۵. حق دوست و حق همسایه و حق معلم طبق لوازم راه سیر و سلوک الی الله چیست؟ و چگونه این حقوق را بشناسیم؟ ۶. آیا الان که شیاطین در بالا مشغول رفت و آمد هستند و از طرفی هم توصیه شده از بالا پشت بام زیارت انجام بدیم اگر در خانه یا ساختمان چند واحدی بودیم چه کار کنیم و نیز اگر در حیاط خانه باشیم کثرت خیلی دارد ولی در بالا پشت بام خلوت هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب‌هایی مانند «الله‌شناسی» و «امام‌شناسی» و «معاد»، همه کتاب‌های خوبی هستند. ۲. جمع آن دو خوب است بخصوص جهت حضور در حج واجب و اوج توحیدی که برای انسان پیش می‌آید. ۳. در این مورد صاحب‌نظر نیستم. ۴. در هر حال در امور مستحب، نباید به خود سخت‌گیری کرد. زیرا ممکن است نتیجۀ لازم به دست نیاید. ۵. خود شریعت در ابعاد مختلف این حقوق را مشخص کرده است بخصوص «رسالۀ حقوق» امام سجاد «علیه السلام» ۶. مهم، آن است که در شرایطی که پیش آمده است، خود را حاضر کنیم و سخت‌گیری ننماییم. موفق باشید 

39624
متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: ببخشید من معلم دبستان دخترانه دور دوم (پایه ششم) هستم که این شغل را با هدف تربیت نیرو برای امام زمان (عج) انتخاب کردم. سالهای اول تدریس ام هست و تجربه کمی دارم ولی دوره هایی گذراندم که مفید بوده. همه می گویند معلم مقتدر مهربان باش و لازم نیست عصبانی و بد اخلاق باشی ولی در عمل سر بچه ها داد می زنند و به بچه ها اخم می کنند و به آنها تند می شوند و بازخواست می کنند. می گویند باید همیشه با نگاه بدبینی به بچه ها نگاه کنی و حرفهایشان را باور نکنی و بدانی آنها دنبال از زیر کار در رفتن هستند و به عبارتی در دل و زبان باید به آنها تهمت بزنی و ... خلاصه کلی گناه بکنی‌ تا بچه ها را مدیریت بکنی. به نظر شما آیا این روش ها صحیح است؟ اگر نه جایگزین این رفتارها چه باید باشد تا بتوان هم به بچه ها سخت گرفت و هم گناه نکرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! معلم باید مقتدر و مهربان باشد و تا آن‌جا که ممکن است با احترام و مهربانی با نوجوانان برخورد شود. زیرا معلم، پیشوایی است تأثیرگذار و هرگز نباید از پیشوایی خود غفلت کند. در این رابطه عرایضی تحت عنوان «معلمی و پیشوایی نسل آینده»  https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/shakhsiatha/shahid_motahari/speech/UhX_Moalemi_va_pishvai_nasle_aeandh-1.mp3  شده است. خوب است به آن رجوع فرمایید. موفق باشید

39573
متن پرسش

سلام استاد عزیز: نظرتان در مورد امام محمد غزالی و کیمیای سعادت و کتب دیگر ایشان چیست؟ آیا ایشان یک عارف و صوفی واصل هستند یا یک متکم یا معلم اخلاق؟ متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بیشتر، یک معلم اخلاق‌اند و در تدوین کتاب «احیاء علوم الدین» زحمت زیادی کشیده‌اند که ارزش خواندن دارد. موفق باشید

39584
متن پرسش

سلام استاد: همچنان که نفس هایم می‌رود و می آید چشمانم به طرف گنبد و بارگاه علی ابن موسی الرضا (ع) خیره شده بود و یادم نمی آید داشتم به چه فکر می‌کردم تا ناگهان صدایی از اطراف آمد فکر کنم یکی از خادم ها بود که از سر احوالاتش با چشمان پر از اشک شروع کرده بود به فریاد زدن نام آقا. نکته اش اینجاست که بنده از بهم ریختن فضای دلم ناراحت نشدم چون جلوی چشمم ضریح بود و با خودم گفتم در حرم بودنم را عشق است. اما این کار تازه نبود و من تمام نسبتی که در مدرسه سعی کرده ام و سعی می‌کنم که دنبال کنم به لطف خدا و هم فکری با شما این محقق شده است که بگویم در حرم جمهوری اسلامی هستم. همان طور که گفتید سخنان حضرت آقا با مردم آذربایجان را باید چندین و چند بار گوش کرد و نه تنها که باید گوش کرد بلکه روی آن تعمقی بسیار باید کرد، همین حرفی که آقا گفت تهدید های نرم افزاری دشمن امروز مقابلمان است و اینگونه گفت که اگر دیر بجنبیم دشمن در افکارمان اختلاف ایجاد می‌کند و در همین رابطه گفتند: « صاحبان دستگاه های تبلیغاتی، صاحبان بیان، صاحبان قلم، اصحاب هنر، اصحاب دانش و آن کسانی که دستگاه های رسمی آموزش و رسانه و هنر و این ها مسئولیت دارند، آحاد جوانان ما که با فضای مجازی ارتباط دارند، این ها بایستی تلاششان را متوجه به این بکنند که ببینن دشمن بر روی چه نقطه ای تکیه میکنه و انگشت میگذاره، از چه راهی می‌خواهد در ذهن مردم و در افکار مردم عمومی مردم نفوذ کنه، اون راه روببندند در مقابل دشمن بایستند، تولید محتوا کنند تولید فکر و اندیشه کنند صاحبان اندیشه با این کار خودشان، این از کار سخت افزاری، امروز مهم تر است در دفاع سخت افزاری اگر نقصی ایجاد بشود با حرکت نرم افزاری می شود اون نقص رو جبران کرد و اون ضعف رو برطرف کرد که بارها این کار صورت گرفته اما اگر چنانچه در دفاع نرم افزاری مشکل داشته باشیم مشکل رو ابزار های سخت افزاری بر طرف نمی کنند، به این توجه باید کرد.» خب همان طور که در این چند وقت اخیر بنده به شما عرض کرده ام این عادی نیست که دبیران ما در مدرسه نمی‌توانند معلم باشند، برای همین ما با معلم نسبتی نداریم و در نهایت کار به گاو داری می‌کشد و خود کشی برایم آسان تر می‌شود تا که بخواهم بدون تولید و بدون ماوایی به مدرسه بروم چون خانه ام در حرم جمهوری اسلامی است و نمی توانم ببینم کسانی بیرون از آن دارند بر ضدش نقشه می‌کشند، خب وقتی که آقا می‌گویند: «عصبانیت مستکبرین عالم و مستعمرین عالم و عناصر پلیدی که زیر نام های خوب دارند جنایت می‌کنند، عصبانیت این ها از جمهوری اسلامی بخاطر همین است که جمهوری اسلامی توانسته است بماند و توانسته است بایستد و توانسته است مشت محکم خود را به این ها نشان دهد.» بنده همچون ذغال نیمه افروخته به اصطلاح بر افروخته می‌شوم و در شاهراه نابودی اسرائیل حاضر می‌شوم. خب این مسئله فانتزی شدن مدرسه یکی از بزرگ ترین دغدغه ها بوده و هست، در همین جا نباید فکر کرد که مانند پزشکی و مهندسی ما که برگرفته از غرب است متاسفانه آموزش ما که یعنی همان فرهنگ و تمدن ماست دارد مسخّر غرب می‌شود. چه باید کرد؟ آری! باید هرچه بیشتر خود را در حرم جمهوری اسلامی حاضر کنیم که ارزش این امر بیش از این هاست، و باید همان نسبتی که با حرم داریم، داشته باشیم تا اصلا مشکلی در دفاع نرم افزاری مان بوجود نیاید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه باید در این موارد مدّ نظر باشد، حضور در همین موقعیت‌هایی است که ما به نحو طبیعی در آن قرار داریم و باید حتی آنچه که به نظرمان می‌آید چندان لازم نیست حال که به طور طبیعی در آن قرار گرفته‌ایم، بدانیم چه چیزی دقیقاً در آن نهفته است و چرا مسئولین امر که عموماً افرادِ فکر و فرهنگ هستند چنین سرفصل‌هایی را قرار داده‌اند تا اگر انتقادی داشتیم، دلیل انتقاد خود را نیز داشته باشیم. آنچه معلمان متعهد اظهار می‌دارند، بیشتر مربوط به حجم مطالب کتاب‌ها است که دانش‌آموزان فرصت فهم این حجم از مطالب برایشان مقدور نیست و معلم و شاگرد مجبورند به طور سطحی از مطالب عبور کنند. موفق باشید 

39506
متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: سوالم در مورد کوروش اینست معمولا دشمنان اسلام و ایران سعی در از بین بردن تاریخ ایران دارند، اما در مورد کوروش این‌همه بالا بردنش در بین نوجوان‌ها چه دلیلی می تواند داشته باشد و یک معلم دینی چطور به شبهات دانش آموزان در مورد این شخصیت پاسخگو باشد؟ در جائیکه حتی بین اساتید دانشگاه هم در مورد کوروش اختلاف نظرهای اساسی وجود دارد. از اینکه برای پاسخگویی وقت می گذارید نهایت سپاسگذاری را دارم. التماس دعای نور

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به نکاتی که علامه طباطبایی در سورۀ کهف در رابطه با «ذی‌القرنین» می‌فرمایند و احتمال می‌دهند کوروشی که در تاریخ آمده همان ذی‌القرنین باشد؛ ما برای آن کوروش احترام قائل هستیم. ولی جریان‌های ملی‌گرا بنا دارند کوروشی را برجسته کنند که به نوعی عبور از حضور تاریخی ما نسبت به اسلام می باشد و ما با آگاهی به این امر می‌توانیم در عین احترام به کوروش از انتخاب تاریخی ملت ایران از اسلام که انتخاب بزرگی است، سخن بگوییم و دفاع کنیم. موفق باشید

39509
متن پرسش

با سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی: با توجه به آیه ای در سوره بقره: «واتقوالله ولیعلمکم الله»، اگر کسی تقوا کند، خداوند معلم آن شخص می‌شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به نور تقوا خداوند بصیرت‌ها و آگاهی‌هایی را به انسان عطا می‌فرماید. موفق باشید

39366
متن پرسش

سلام با عرض خدا قوت و قبولی طاعات و عبادات: سوالی داشتم در باب اینکه: آیا افقی که در حضور معلمان است افق و حضوری است که هرکس از معلمان تجربه کنند یا باید شرایط خاصی داشته باشند؟ و می خواستم یه توصیه هم داشته باشید البته به معلم های هنر. پیشاپیش خیلی ممنون از شما 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم رویکرد خود معلمان محترم است که با چه رویکرد و انگیزه ای در آن میدان حاضر باشند. عرایضی تحت عنوان «معلمی و پیشوایی نسلی که در پیش است» شده است خوب است به آن بحث رجوع شود. موفق باشیدhttps://cdn.lobolmizan.ir/uploads/shakhsiatha/shahid_motahari/speech/gw5_Moalemi_va_pishvaei_nasli_ke_dar_pish_ast.mp3

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!