بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
680
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی من یک دانشجو هستم با نزدیک شدن ترم جدید نیاز به یک راهنمایی از طرف شما برای خودم هستم تا مشکلی که یک بار برای من بوجود اومد دیگه بوجود نیاید من سال قبل با شور وهیجان خاصی وارد دانشگاه شدم وفکر می کردم با تلاش کردن ودرس خواندن می تونم هم یه مهندس خوب باشم که به مردم خدمت کنم اون فقط بخاطر خدا و هم می توانم نمرات خوبی بگیرم و بعنوان یک دانشجوی خوب باشم ولی متاسفانه بعد از گذشت یک ترم سر در نیاوردم که استادان چطوری نمره می دهند منی که بیشتر تلاش می کردم از کسی که کمتر تلاش می کرد نمره ی کمتری میگرفتم البته اونقدر خود نمره برام زیاد مهم نبود ولی گه گاهی از بعضی از نمرات شاخ در می آوردم حالا توی این ترم می خواستم تعداد واحد زیادی بردارم یکی از دوستانم به من گفت بر ندار که استادان بد نمره هستن البته یک مشکل دیگه ای هم دارم و اون اینه که وقتی با ذوق سراغ درسهام میرم بعد از مدتی خسته میشم و دیگه درسها میره برای موقع امتحان از شما مخوام کمکم کنید و راهنماییم کنید که چطور درس بخونم که نه دچار خستگی بشم و همچنین باقدرت اون طور که دین ما میگه ومانند دانشمند مسلمان سابق ما که یک دید معنوی نسبت به مباحث داشتند دقیقا مباحث رو درک می کردند باشم ممنون میشم راهنماییم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اساس را بر این بگذارید که درس‌ها را بفهمید، وقتی فهمیدید دیگر مسؤل نیستید که چه نمره‌ای می‌آورید. در روش فهمیدن درس فرصت مطالعه‌ی موضوعات جنبی و غیر درسی هم پیدا می‌کنید و اندیشه‌تان از محدوده‌ی درس تخصصی‌تان گسترده‌تر می‌شود. پیشنهاد می‌کنم بحث «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن» را که در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» هست مطالعه بفرمایید. موفق باشید
679
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات وعبادات شما جناب آقای طاهرزاده شما در کتاب زن آنگونه که باید باشد فرموده اید که خانم هایی که ازدواج نکرده اند دارای روحیه عرفانی ای هستید که سعی نمایید این روحیه را حفظ نمایید دو سوال برای من پیش آمد . 1- در اسلام اصل ازداج است و صد ها روایت وجود دارد که فرد مجرد زمین و آسمان اورا لعنت می کند و بقیه احادیث که انسان مجرد را بسیار توبیخ می نماید.حال پس این دو مسئله راچگونه می شود جمع کرد. 2- با توجه به سن ازدواج و نیاز شدید عاطفی در زمان جوانی چگونه می شود این حالت عرفانی را که وجود دارد حفظ کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: 1- مسلّم کسی نباید از ازدواج کنار بکشد ولی اگر برای خواهران شرایط طوری پیش آمد که موفق به ازدواج نشدند بدانند خداوند آن‌ها را فراموش نکرده بلکه راه مهمی را در جلو ان‌ها گشوده است. البته بنده انتظار دارم کتاب را با دقت می‌بخوانید تا این مطلب روشن ‌شود. 2- سلوک عرفانی راه و رسم خود را دارد و در آن راه موضوع حفظ احوالات نیز مطرح می‌شود. کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» همراه با شرح آن إن‌شاءالله می‌تواند مقدمه‌ی خوبی باشد. موفق باشید
677
متن پرسش
سلام استاد عزیز قبلا در مورد عدم زیبایی همسرم از شما سوال کرده بودم شما فرموده بودید (نیاز مرد به گوهر زن موجب شده که جسم او به این شکل خاص در بیاید)لطفا در این مورد توضیح بیشتری دهید و دوم این که مگر دست خود آدم است که این مقایسه ها را نکند (بین همسرش و دیگران) این عمل ذهنی است و کنترلش خیلی سخت است و استاد من خیلی دچار گناهان چشم شده ام ومیدانم اثر بدی بر روحم گذاشته و میگذارد لطفا در حل این مشکل وخلاصی از نگا ه های حرام توصیه های بفرمایید و بفرمایید چگونه میتوانم اثراتش را از روحم باک کنم و آیا ممکن است نگاه حرام بدون انجام گناه عملی موجب جهنمی شدن انسان شود با تشکر از بذل توجه شما باور کنید با معصیت کثیرم هنوز امید بی نهایتی به بخشش خداوند دارم خصوصا از زمانی که توانسته ام مشکلاتم را با شما در میان بگذارم احساس امیدی افزون در من حاصل شد خداوند انشاالله وجود شما را بر سر ما جوانان مستدام دارد در خاتمه استاد سوال دیگری دارم آیا با وجود این که تمام وجودم را گناه فرا گرفته اما حب قلبی به امیرالمومنین واساتیدی همچون اساتید شما وخود شما میتواند موجب رهایی از عذابهای برزخی وقیامتی این گناهان شود باور کنید ارتکاب به این معاصی به دلیل امید بی حدم به بخشش خداوند است اللهم ان مغفرتک ارجی من عملی وان رحمتک اوسع من ذنبی اللهم ان کان ذنبی عندک عظیما فعوک اعظم من ذنبی الله ان لم اکن اهلا ان ابلغ رحمتک فرحمتک اهل ان تبلغنی و تسعنی لانها وسعت کل شی و انجا که از ائمه معصومین است که خدایا اگه منو بر معصیتم مواخذه کنی من تو به عفوت مواخذه میکنم وآن روایت که اگر مردم گناه نمیکردند خا قومی را می آورد که ....
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: توصیه‌ی اول بنده آن است که کتاب « زن؛ آن‌گونه که باید باشد» را مطالعه فرمایید. توصیه‌ی دوم در مورد مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» است تا روشن شود آری هم می‌توان از این مقایسه‌ها آزاد شد و هم گوهر زیبای زن‌بودن را در همسر خود ببینید. هیچ کجا خبری نیست مگر در آن چیزی که خداوند برای شما قرار داده. شیطان از طریق آرزوهای بلند دنیایی وارد زندگی ما می‌شود و ما را از استفاده‌ی کامل از آن‌چه برای ما مقدر کرده محروم می‌کند. موفق باشید
676
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم. بنده در یک موسسه خیریه دانشجویی فعالیت داوطلبانه دارم .در رابطه با "حقیقت کار نیک"قصد تحقیق دارم تا برای خود و سایر دانشجویان خیریه مفید باشد.لذا خواهشمندمبنده را در خصوص منابع تحقیق راهنمایی بفرمایید تا تحقیقی جامع و کاربردی بدست آید.با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: بنده در این موضوع تحقیقی نکرده‌ام. موفق باشید
675
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز آیا برای اطلاع از انقلاب اسلامی آیا کتابهای شما کفایت میکند یا اینکه کتابهای بیشتری بخوابیم اگر این طور است لطفا نام آنها را ذکر کنید.برای شروع فلسفه وعرفان به طور تخصصی برای یک طلبه علاوه بر سیر شما ازچه کتابهای باید شروع کنم زیرا وقت کم است است و میترسم زمان بگزرد و در سیر علمایی مانند آیت الله حسن زاده جوادی آملی شجاعی که نگاه میکنیم میبینیم از کتابهای پایه شروع کرده اند ولی من هنوز سرگردان مانده ام
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: کتاب‌های بنده در مورد انقلاب اسلامی بیشتر تحلیلی است، لازم است کتاب‌هایی که در مورد تاریخ معاصر نوشته شده است را نیز مطالعه کنید، مثل کتاب «تحلیلی از نهضت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» »از آقای حمید روحانی یا کتاب‌های آقای موسوی نجفی و موسی حقانی یا آقای رسول جعفریان. در مورد فلسفه و عرفان یک طلبه باید اسفار و فصوص‌الحکم را به وقتش بخواند و به نظرم چند سال که از درس خارج گذشت فرصت آن فراهم می‌شود. موفق باشید
672
متن پرسش
با سلام. استاد معنای واقعی "توکل" چیست؟ من کتب زیادی از جمله چهل حدیث امام ره را خوانده ام اما هنوز متوجه نشدم مفهوم واقعی " توکل" چیست؟ گاهی توکل میکنیم در کاری اما نتیجه آن کار علی الظاهر آنقدر بد از آب در می آید که انسان خودش میماند. آیا وقتی توکل میکنیم بدین معناست که این بد شدن نتیجه ظاهری است و نهایتا خدا آنچه صلاح بنده اش بوده را انجام میدهد؟ و سوال بعدم این است که آیا در زندگی ما هرکاری صورت میگیرد و هر اتفاقی ولو کوچک می افتد هدفمند و از روی حکت خداست ؟ و یا فقط اتفاقات مهم زندگی انسان مانند ادامه تحصیل و ازدواج و اینها از روی حکمت خاصی در آفرینش انجام می شود؟سوال سوم اینکه آیا کسانی که توکل دارند با کسانی که توکل ندارند فرقشان فقط در آرامشی است که متوکلان دارند اما نتیجه کار برای هر دو یکی است؟ آیا این گونه نیست که خداوند مصلحت متوکلین را تامین کند؟باسپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اجازه دهید تا نظر عالم ربانى علامه مولى مهدى نراقى را در کتاب جامع السعادات در مورد توکل عرض کنم که نظری بسیار جامع می باشد و امید است جواب سوال خود را از آن بگیرید:«توکل یکى از منازل دین، و مقامى از مقامات اهل یقین، بلکه یکى از معانى درجات مقربین است. توکل در مرحله درک بسى غامض و پیچیده و در مقام عمل مشکل است. در مرحله علم پیچیده است چون در نظر گرفتن و اعتماد بر اسباب شرک و غوطه خوردن در ورطه جهل است و بى اعتنائى کامل به آنها طعن در سنت و قدح در شرع مقدس است و تحقیق مطلب اینکه: توکّلى که در شرع مقدس به آن امر شده عبارت از آن است که قلب در تمام امور به خدا اعتماد نموده از غیر او منقطع شود، بنابر این تحصیل اسباب با توکل قلب منافات ندارد، مشروط به اینکه انسان بر اسباب تکیه نکند و آرامش و سکونش تنها با نام خدا باشد. و از یاد نبرد که خداى تعالى مى‏تواند بدون این اسباب و وسائل مطلوبش را از طریقى که گمان نمى‏کند عطا فرماید، چنانکه مى‏تواند این اسباب را چنان بى خاصیت کند که اثر طبیعى خود را نبخشند «به عبارت دیگر شرط توکل آن است که انسان اثر بخشى را از ذات اقدس حق تعالى بداند و به این لطیفه ایمان آورد که اگر او نخواهد هیچ سببى مسبّب خود را به دنبال نخواهد داشت، و هیچ مؤثّرى اثر طبیعى خود را بجاى نخواهد گذاشت». «اگر کسى این مطالب را در نظر داشته باشد مى‏تواند براى تهیه اسباب و وسائل معاش تلاش کند، بدون اینکه در توکّلش خدشه‏اى وارد شود». اعمّ از اینکه اسباب و وسائل براى جلب منفعتى باشد، یا براى دفع ضررى که ممکن است وارد شود، یا براى علاج آفتى که وارد شده. و اعمّ از اینکه اثر بخشى این اسباب قطعى باشد مثل دراز کردن دست براى رساندن غذا به دهان، یا احتمالى مثل برداشتن توشه براى سفر، حمل سلاح براى دفع دشمن، حمل متاع براى تجارت، ذخیره کردن براى زمان نیاز، مداوا براى دفع ضرر، اجتناب از خواب در محل درندگان، گذرگاه سیل و زیر دیوار شکسته، بستن در براى جلوگیرى از دزد، بستن چهار پا و امثال آن. اما توجه به اسبابى که چون استعانت از قواى غیبى موهوم، فال و دقت بسیار در عواقب امور اثر بخشى آنها وهمى است با توکّل منافات دارد، زیرا این امور در نزد عقلاء جزء اسباب زندگى نیستند. و نه تنها خداى متعال به آن امر نکرده بلکه از آن نهى فرموده است. بنابر این معنى توکل - چنان که احمق‏ها مى‏پندارند - این نیست که انسان چون پاره کهنه‏اى بر زمین و یا تکه گوشتى بر تخته قصابى بیفتد و کسب و تحصیل معاش را رها کرده و دست از تدبیر عقلى بشوید. زیرا این جهل محض و در شرع مقدس حرام است، چون انسان مکلف است به وسیله اسبابى که خداى تعالى به او نموده - چون زراعت و تجارت و صنعت - از طرق حلال در طلب روزى سعى کند. و همانطور که نماز، روزه و حج عباداتى هستند که خداوند بر بندگان تکلیف نموده، و باعث تقرب به خدا مى‏شوند، طلب رزق حلال عبادتى است که خداوند بندگانش را به آن مکلّف نموده است، تا بدین وسیله به آن تقرب جویند. بلکه برترین عبادات است، چنان که در روایت است که عبادت هفتاد جزء است که برترین جزئش طلب حلال است. ولى خداوند سبحان علاوه بر این تکلیف، بندگان را مکلف نموده تا فقط بر ذات اقدس او اعتماد کنند، نه به اسباب و وسائل. همچنانکه آنها را مکلّف نموده است بر اعمال نیک خویش اعتماد نکنند، و اعتمادشان تنها به فضل خدا باشد. و به همین خاطر است که شرع مقدس ما را به میانه روى در کسب مأمور کرده از ترک کامل و توجه کامل به کسب منع فرموده است. پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم مى‏فرماید: جبرئیل به من الهام کرده است که هیچ کس تا تمام روزى خود را از خدا نگیرد نخواهد مرد، پس تقوا پیشه کنید و در طلب روزى میانه رو باشید و امام صادق علیه السّلام فرمود: در طلب روزى از کسى که خود را ضایع کرده است و دنبال کسب نمى‏رود جدى‏تر باش، و از حریصى که به دنیا راضى شده و به آن تکیه نموده است کمتر سعى کن، در این باب به منزله شخص منصفى باش که عفت پیشه نموده، و خود را از منزله انسان سست ضعیف برتر بدان و به مقدار ضرورت کسب کن. زیرا آنان که مال به ایشان عطا شد و شکر بجاى نیاوردند مالى ندارند .اگر چه خداى تعالى قادر است مطلوب بندگان را بدون وساطت اسباب و علل عنایت کند، ولى توجه به اسباب قطعى و احتمالى با توکّل منافات ندارد، زیرا خداى تعالى ابا دارد که امور را از غیر مجراى عادى و اسباب طبیعى انجام دهد. امام صادق علیه السّلام فرمود: خدا دوست دارد که بندگانش مقاصد خود را به وسیله اسبابى که براى‏ آنها قرار داده و مردم را به آن ارشاد فرموده، از او بخواهند . » موفق باشید
670
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی بنده یک دانشجوی رشته مهندسی هستم که که پس از اشنایی با مباحث حکمی و فلسفی شما به این مباحث علاقه پیدا کردم ودر صدد پیگیری این مباحث بیش از انچه که شما مطرح می کنید هستم لطفا در این باره سیری را به بنده معرفی کرده ومرا راهنمایی کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: سیر مطالعاتی که در سایت هست إن‌شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
669
متن پرسش
با سلام در مورد اسراف کمی توضیح دهید به عنوان مثال اگر در وضو گرفتن شیر آب را باز بگزاریم و وضو را ادامه دهیم اسراف است؟یا ته بشقاب دانه های برنج مانده یاشد در صورتیکه میتوانیم آنها را بخوریم اسراف است یا خیر یا باید تا آخرین دانه برنج ته بشقاب را بخوریم؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی، علیک السلام: خداوند مایحتاج ما را در دل طبیعت قرار داده تا ما با استفاده‌ی منطقی از آن‌ها به راحتی زندگی خود را بگذرانیم. مسلّم اگر نعمت‌های الهی را بی‌جا مصرف کردیم و یا خراب نمودیم به خدا توهین کرده‌ایم، مسلّم اگر آب شیر را رها کنیم تا تبدیل به فاضلاب شود فعل حرام انجام داده‌ایم و اگر دانه‌های برنج را بی‌جا مصرف کردیم و یا دور ریختیم ارزشی برای نعمت الهی قائل نشده‌ایم و از زندگی زیبا در آغوش نعمت‌های الهی خود را محروم نموده‌ایم. موفق باشید
667
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی سوالی در مورد مطلبی که یکی از دوستان در رابطه با ارتباطشان با جنیان نوشته بودند (سوال 631) داشتم مگر شما نگفتید که انسان تا روحش را خیلی پایین نیاورد نمی تواند با آنها ارتباط برقرار کند پس این مورد چگونه پیش آمده است؟ مدتی است که احساس می کنم در توهم سیر می کنم یعنی اینکه کارهایی انجام می دهم که احساس می کنم تنها توهم است و حقیقتی ندارد و اصلا ارزشی هم ندارد زیرا نتیجه ای هم نمی بینتم و گاهی احساس نا امیدی می کنم.اصلا مرز بین توهم و واقعیت را گم کرده ام و سرگردان مانده ام. خواهشمندم مرا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: همین طور است که به نحوی شرایط روحی از جهت اصلی که باید به آن بپردازد غافل شده. فکر می کنم کتاب «ادب خیل و عقل و قلب » کمکتان کند موفق باشید
666
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی وقتی در حال خواند ن نماز هستم متاسفانه گاهی حواسم پرت می شود به منظور جبران ، گاهی چندین بارمثلا نماز ظهر را تکرار می کنم تا حضور قلب به دست آورم.گرچه کمتر نتیجه می دهد اما می خواستم بدونم این روند درسته یا نه و اینکه همون یه دفعه نمازم رو بخونم و نیازی نیست چندین بار تکرار کنم تا حضور قلب رو به دست بیاورم؟سوال دیگه ای هم از محضرتون داشتم و اینه که آیا بحث های سیاسی با دوستانی که عقاید مخالفی با من دارند درسته یا نه؟ و خیلی وقتا احساس می کنم که واقعا غیر منطقی هستند و تنها آزارم می دهد. گاهی واقعا حرف هایی می شنوم که باعث تردید می شود و خیلی اذیتم می کند.در مورد ادامه تحصیل در مقطع ارشد کامپیوتر بعد از خواندن مباحث مدرنیته دچار تردید شدم اما جو خانوادگی به من اجازه ی ترک تحصیل و نشستن در خانه را نمی دهد. از طرفی اشتیاقم به تحصیل کمتر شده و نمی دانم آیا ادامه ی این رشته می تواند مفید باشد یا نه.خواهشمندم راهنمایی ام بفرمایید که آیا تحصیلم را ترک کنم یا نه.در مورد مباحث روزه خواستم بدونم بحث کمبود ویتامین ها و ... که پزشکان بیان می کنند توهم است؟ و اینکه بدن احتیاج داره به این موارد واقعا اما حضرت علی با قطعه ای نان این چنین قدرت داشتند؟ در چه حد می توان روی حرف پزشکان حساب کرد در مورد احتیاجات بدن؟با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اگر نماز را از نظر آداب فقهی درست انجام می‌دهید نباید به جهت نداشتن حضور قلب آن را تکرار کنید. به ما فرموده‌اند سعی کنید از طریق نافله‌ها عدم حضور قلب را جبران کنید و بیش از این نیاز نیست، خداوند إن‌شاءالله به وقتش کمک می‌کند. با کسانی که اهداف الهی مدّ نظرشان نیست اگر آمادگی آموختن مطالب را از شما ندارند، بی‌خود بحث نکنید چون ممکن است به جدال و مراء بکشد، در حالی‌که رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «لا مِراءَ فی الإسلام» در اسلام مراء نداریم. اگر رسیدید قسمت مراء یا جدال از کتاب مصباح‌الشریعه را بخوانید. رشته‌ی کامپیوتر به عنوان یک وسیله‌ای که امروز جامعه به آن نیاز دارد رشته‌ی خوبی است، نیت شما از ادامه‌ی تحصیل شناخت آن است و نه ستایش از آن، ما در حال حاضر در شرایطی هستیم که باید بر کامپیوتر مسلط باشیم. در مورد روزه باید با خود مدارا کنید، آری نفس آن‌قدر قدرت دارد که مایحتاج خود را ایجاد کند ولی ما در آن حدّ نیستیم و لذا نه آنچنان به این حرف‌ها اعتماد کنیم که بدن با روزه ضعیف می‌شود و کمبود ویتامین پیدا می‌کند و نه به بدن خیلی سخت بگیریم. موفق باشید
665
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز آیا قاعده سکرات مرگ و احوالات برزخ برای تمامی افراد نوع بشر (مسلمان-مسیحی-یهود-بی دین و ...) ثابت است یا خیر ؟ با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: سکرات حالت انتقال روح است از توجهات به دنیا به عالم برزخ و همه‌ی انسان‌ها به جهت داشتن روح مجرد دارای چنین حالتی هستند. موفق باشید
663
متن پرسش
663- سلام استاد عزیز من جوانی 25 ساله هستم که به بیشنهاد خانواده با دختری ازدواج کردم اما شب خواستگاری سر سوزن از زیبایی همسرم خوشم نیامد اما ایمان حقیقی او مرا بر آن داشت که با او ازدواج کنم و به خدا گفتم خدایا خودت این مشکلم را حل کن اما حالا بعد از چند سال زندگی عدم زیبایی خانمم مرا دچار خیلی مسائلی کرده که جانم را به لب رسانده از خدا دور شدم صبرم کم شده درسم ودانشگاهم دچار توقف شده اما ازطرفی دل به همان حرف خودم با خدا بسته ام واز طرفی حاضر نیستم که دل خانمم را بشکنم و از او جدا بشوم چون او که گناهی نکرده که به این سرنوشت دچار شود این انتخاب من بوده که حال و روزم را به اینجا کشانده استاد سخت از همه این که من چند سال است گه به او می‌گویم دوستت دارم و این تظاهر دروغی دیوانه‌ام کرده چون سخته به زبان چیزی را بگویی که دلت درست مقابل آن است اما دلم حاضر نمی‌شود قلب او را بشکنم این‌ها همه یه طرف از خدا هم شدیدا دور شدم چون اطرافیان خانمم به مراتب زیباتر از خانمم هستند و برای من جلب توجه می‌کنند عنان نفس از دستم در رفته و در وادی شهوت و گناه غرق شدم و این ازدواج نه تنها دینم را کامل نکرد که همه چیزم را بر باد داد دینم رابطه عاشقانه ام با خدا درسم و همه و همه را از دست دادم اما حاضر نیستم به خانومم حقیقت را بگویم و چون می‌دانم او برای همیشه خرد می‌شود با خود می‌گویم تو دیگر خرد شدی کافیست چرا او که گناهی نکرده را به سرنوشت خودم دچار کنم او که نباید چوب تصمیم من و سخنم با خدا را بخورد اما گاهی آنقدر ای حقیقت جانم را به لب می آورد که می‌خواهم همه چیز را بگویم اما باز صبر می‌کنم خلاصه استاد با این ازدواج زیان‌دیده دنیا و آخرت شدم دنیا جهنم آخرتمم را بر باد دادم چون مبتلا به یکسری از گناهان چشم شدم حال در اوج ناامیدی از شما کمک می‌خواهم چون حدود 5 سال قبل از ازدواج تفسیر قرآن شما که از جانتان بر می‌خواست مرا با آسمان بیوند می‌دادید و هنوز خاطره آن ایام فراموشم نشده استاد خواهش می‌کنم کمکم کنید اما نه با نصیحت و دوری از گناه و صبر و توکل که عنان نفس از دستم به در رفته عقده ای در دل نهان دارم که روح و جسمم را فرسوده آیا خدا با این همه گناه هنوز به آن شرطی که با کردم وقعی می‌نهد اصلا آیا از اول خدا توجهی به من و سخنم داشته بود یا من با جهل خودم کار را به اینجا کشاندم استاد با روح متاله خود کمکم کنید نه با صبر و......
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: عموماً بعد از ازدواج زیبایی‌های اولیه‌ی همسران برای همدیگر عادی می‌شود و اگر سعی نکنند از زاویه‌ی دیگر به همدیگر نظر کند و چشم بر زیبایی‌های مردان و زنان دیگر بیندازند، هرگز متوجه گوهر شخصیتی همدیگر نخواهند شد. رسول خدا«صلواة‌الهو‌علیه» به اصحاب توصیه می‌کردند؛ آنچه در زنان دیگر می‌بینید در همسران خودتان هست. جنابعالی بدانید که روح مرد نیاز به گوهر زن‌بودنِ زن دارد که همان گوهر بوده که جسم زن را به آن صورت خاص در آورده که مرد نسبت به آن گرایش دارد. اگر همت کنید و به گوهر زن‌بودن همسرتان توجه کنید و بدن او را از آن زاویه بنگرید درست همان چیزی است که شما می‌خواهید، به شرطی که آزاد نگاه کنید و خود را در موقعی که به بدن همسرتان می‌نگرید، گرفتار مقایسه‌های ذهنی نکرده باشید. همین همسری که دارید همان گوهری است که می‌خواهید، درست نگاه کنید. موفق باشید
662
متن پرسش
با عرض سلام وادب واحترام: اینجانب فردی معتقد به انقلاب و ولایت فقیه میباشم ودر احکام شرعی مقلد ایت الله سیستانی میباشم.اینجانب بسیار زود رنج بوده ودر برابر عوامل غیر منطقی و شرعی در خانواده واجتماع از خود واکنش نشان داده که باعث پشیمانی بیش از حد خود شده لذا خواهشمندم نسبت به این حقیر لطف نموده وراهکاری برایم بنویسید .درضمن اینجانب بعد از ایت الله بحجت (رحمت الله علیه)گزینه یک مرجع تقلیدم حضرت ایت الله خامنه ای میباشد که به دلیل کج حرفیهای بعضی از مردم وناراحت شدن از این کج حرفیها از ایت الله سیستانی تقلید میکنم لطفا دراین ضمینه راهنمای فرمایید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: در مورد اصلاح روح و رفتار و توسعه‌ی شرح صدر با کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌‌علیه» مأنوس باشید، موضوع مرجع تقلید یک موضوع سیاسی نیست باید بر اساس نظر اهل خبره اَعلم را پیدا کنید و از او تقلید نمایید و به سرزنش هیچ سرزنش‌کننده‌ای هم توجه نکنید. موفق باشید
661
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت حضرتعالی جناب استاد بنده بهترین سیر را برای اشنا شدن با معارف اسلامی همان سیر ادبیات عرب ،منطق فلسفه ، عرفان ، قران و حدیث می دانم ولی مشکل کار این است که فرصت طی کردن این سیر برای بنده نیست از طرفی مشکل دیگر سیرها در این است که انسان بصورت پراکنده با معارف اشنا می شود برای همین بنده متحیرم چه سیری را انتخاب کنم که وقت برای ان داشته باشم بصورت فردی بتوانم ادامه دهم و بصورت منظم هم با معارف آشنا شوم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: بنده فکر می‌کنم سیری که در سایت لب‌المیزان هست کمک می‌کند، به‌خصوص که إن‌شاءالله عالَم شما عالَم خاصی می‌شود که در تمام طول عمر برای حفظ عالم دینی می‌توانید با مباحث مأنوس باشید. موفق باشید
660
متن پرسش
با سلام . استاد گرامی، آیا مقام ائمه علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها از پیامبران قبلی بالاتر است؟ انچه امروزه به نظر میرسد این است که بالاتر است یا حداقل کاملتر است. اما روایات به این صراحت این را نشان نمیدهد. آیا مقام حضرت زهر ا با سایر ائمه یکسان است؟ استاد گرامی چرا حضرت زهرا به امام علی فرمودند: یا علی چرا مثل جنین در گوشه خانه نشسته ای مگر ایشان علم به دلایل سکوت امام علی علیه السلام نداشتند؟ آیا مقام پیامبر ما از حضرت ابراهیم بالاتر است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: در کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت فاطمه«سلام‌الله‌علیها»» بحث شده که از آن‌جایی که قرآن کامل‌ترین کتاب آسمانی است و از آن‌جایی که قلب مطهرون طبق سوره‌ی واقعه با حقیقت قرآن متحد است و نیز از آن‌جایی که اهل‌البیت«علیهم‌السلام»، شامل حضرت زهرا«سلام‌الهت‌علیها» نیز می‌شود همان مطهرون هستند. پس مقام حضرت زهرا«سلام‌الهل‌علیها» از پیامبران قبلی بالاتر است. ولی در مورد قسمت دوم سؤال خود به جلسه‌ی اول کتاب «بصیرت حضرت زهرا«سلام‌الهآ‌علیها»» رجوع فرمایید که ما دلایل مرحوم دکتر شهیدی را پذیرفته‌ایم که می‌فرماید این قسمت ساختگی است و نمی‌تواند سخن حضرت زهرا«سلام‌اله ‌علیها» باشد، به آن کتاب یا به کتاب فاطمه زهرا«سلام‌الهل‌علیها» از دکتر شهیدی رجوع فرمایید. موفق باشید
659
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده. انشاءالله تلاش شما در هدایت جامعه مقبول حضرت حق واقع شود.سوال من این است که آیا این که ما به خدمت ائمه اظهار میداریم مثلا "آقا ما فلان حاجت را از شما میخواهیم و حاجت ما را بدهید" شرک محسوب میشود؟ آیا حوائج را فقط باید از خود خدا خواست و یا نهایتا ائمه را شفیع کرد؟ اگر مستقیما از خود ائمه بخواهیم - ـبا علم به اینکه ایشان قدرتشان را از خدا دارند- اشکالی دارد؟ استادگرامی، من عقیده دارم ائمه معصوم و حتی حضرت ابوالفضل هرچه را ما از راه دور بگوییم میشنوند و ائمه اعمال ما را می بینند و افکار و نیات و مافی الصدور ما را میدانند هم شخص امام زمان و هم سایر ائمه که از دنیا رفته اند. آیا این درست است؟و معتقدم صدایشان بزنیم می شنوند. آیا این عقیده درست است؟لطف کنید توضیح دهیدنظارت ائمه بر اعمال و رفتار و افکارما چگونه است.استاد گرامی من گاهی در خیلی از مسائل شک میکنم حتی در خدا و خیلی ناراحت میشئم البته در عمق جانم به خدا عقیده دارم اما از این شکها بسیار ناراحت میشوم دنبالشان هم میروم اما باز یه جور دیگه ظاهر میشوندمیترسم نکند بخاطر این شکهادر قبر مرا جزءمومنین محسوب نکنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اگر مباحث «ده نکته از معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را دنبال کنید هم جواب سؤال‌تان را می‌گیرید و هم از شک در عقاید آزاد می‌شوید. إن‌شاءالله موفق باشید
658
متن پرسش
با سلام استاد گرامی اینکه فرمودید در قبر میپرسند " نظرتان راجع به این شخصی که در بین شما آمد ومیگفت پیغمبرم" چیست؟ این در بین شما بودن یعنی فقط از اعراب میپرسند؟ یا پیامبر در بین فارسها هم آمد؟ پس چرا در قرآن آمده دررهر قومی پیغمبری از خودشون آمد؟ یعنی پیغمبر فارسها کیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: به‌جز پیامبران اوالعزم که «نذیراً للعالمین» هستند و برای هدایت همه‌ی مردم آمده‌اند، سایر پیامبران مأمور هدایت قوم خود بودند. لذا در قبر در مورد پیامبر اسلام«صلی‌الله‌علیه‌وآله» از همه‌ی مردم می‌پرسند. موفق باشید
657
متن پرسش
(لطفا این سئوال را به صورت علنی در سایت نگذارید و اگر مقدور است جوابش را به ایمیل خومد ارسال نمایید . با تشکر) با سلام خدمت استاد عزیز جناب آقای طاهرزاده. استاد بزرگوار دختری هستم 29 ساله سال گذشته با برادر دوستم عقد کردم. ایشان خانواده ای همیشه نگران و ترسانی بودند و از لحظه اول مدام میگفتند نکند بدبخت شوید؟ و... به جز این هر روز یک مسئله به صورت ذهنی می‌آفریدند و بسیار عذابم میدادند. استاد من با توکل و توسل بسیار اقدام به ازدواج کردم اما از لحظه ازدواج بلا از زمین و آسمان بر سرم میبارید! بهرحال بعد از عقد به علت اذیتهای این خانواده توسل به امام زمان کردم و دو ماه بعد از ازدواج بصورت اتفاقی متوجه شدم کلیه راستم کوچکتر از کلیه چپ است-البته این مسئله بحمدالله مشکلی در سلامتی ایجاد نمیکند - اما وقتی این مسئله را به خانواده همسرم گفتم انقلابی به پا شد و ایشان این مسئله را آنقدر بزرگ کردند و گفتند شاید یک درصد بچه شما هم مشکل کلیه پیدا کرد! شاید تو دیالیزی شدی؟ شاید... شاید... شاید... و با تنظیم شکایتی علیه من با ادعای تدلیس!! در ازدواج خواستار فسخ نکاح شدند. در عین حال از هیچ نوع توهینی به خاطر این موضوع به من و خانواده ام فروگذار نشدند. ما سادات طباطبایی هستیم و بنابراین به ایشان بی حرمتی نکردیم در ضمن ایشان این حرکات و سکنات خود را بحق میدانستند. در تمام مراحل با اشک و آه از خدا خواستم برای من این همه غصه را جبران کند و ایشان را به خدا واگذار کردم. استاد عزیز! اگر قرا بود اینگونه شود چرا خدا اجازه داد این عقد صورت گیرد؟ آیا من گناهی کرده بودم که این شرایط پیش آمد؟یا امتحان الهی است؟این مسئله مطمئنا اتفاقی نبوده. البته من بعد از این مسئله به لطف خدا با شما و آثارتان آشنا شدم و خدا میداند چقدر به لطف خدا به من کمک شد. اما باز هم مدام حرفهایی که اینها به من زدند در ذهنم می آید و اذیت میشوم. چرا که بیشتر خواهران این آقا قضیه را به آشوب تبدیل کردند و دلم را خیلی سوزاندند. البته قضیه هنوز تمام نشده ادعای ایشان رد شد و هنوز برای طلاق اقدام نکرده اند. استاد از شما خواهش میکنم برای من دعا کنید بسیار زیاد. دعا کنید این امتحان الهی را با سرافرازی پشت سر بگذارم و بگویید چکار کنم که یاد و نام این خانواده از ذهنم برود؟و بگویید آیا کار این خانواده از مصادیق ظلم است یا خیر؟ و در دستگاه عدالت الهی چه می شود؟با سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: مولوی در مثنوی داستانی دارد که: «طرف از خدا تقاضای گنجی می‌کرد که در خواب دید به مصر برود گنج آنجا است. بدون هیچ مقدمه‌ای به راه افتاد، به شهر قاهره که رسید متوجه شد در این شهر به این بزرگی گنج را کجا پیدا کنم. سرگردان در شهر می‌گشت که پاسبانی به او مشکوک شد و او مجبور شد قصه‌ی خود را بگوید. آن پاسبان گفت تو چقدر ساده‌ای، من سال‌ها است خواب می‌بینم در بغداد در فلان کوچه در فلان خانه در گوشه‌ی باغچه گنجی هست و حرکت نکرده‌ام، تو چطور بدون هیچ آدرسی راه افتاده‌ای؟ طرف دید پاسبان آدرس باغچه‌ی خانه‌ی خودش را می‌دهد، آمد و صاحب گنجی شد که در خانه‌اش بود، ولی باید می‌رفت در قاهره آدرس را می گرفت تا معلوم شود اگر گنج به تو نزدیک است تو باید تلاش خود را بکنی». گویا قصه‌ی شما نیز از همین قرار است، بنا است گنجی که در درون شما است با این اذیت‌ها ظاهر شود و آن گنج برخورد خوب و صبر و وقار است که چگونه انسان می‌تواند در چنین فشارهایی خود را کشف کند. پیشنهاد می‌کنم کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» را دنبال کنید و نامه‌ی امیرالمؤمنین به امام حسن«علیهماالسلام» را نیز. با این رویکرد که گنج گمشده‌ی وقار و برخورد خوب در شما ظهور کند و با آن خانواده در نهایت بزرگواری برخورد کنید و بگویید هرطور صلاح می‌دانید عمل کنید و شما از خود تندی نشان ندهید ولی از حقوق خود نگذرید. کاری نداشته باشید کار آن‌ها ظلم است یا نه، کتاب امام«رضوان‌الله‌علیه» شما را در فهم این مسئله راهنمایی می‌کند. موفق باشید
656
متن پرسش
با سلام و احترام حضور استاد گرانقدر آیا گذاشتن پول در بانک به صورت سپرده گذاری یکساله یا پنج ساله و دریافت ماهیانه مبلغی از بانک تحت عنوان سودبانکی که امروز مرسوم است، اشکال شرعی دارد؟ دریافت وام از بانکی چطور؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اصل مسئله را باید از مرجع تقلیدتان بپرسید، ولی رویهمرفته بدانید که بانک وکیل شما است و با پول شما سرمایه‌گذاری می‌کند و مقداری از حاصل در آمد را به شما می‌دهد و لذا حکم ربا ندارد. دریافت وام از بانک هم شقوقی دارد که هیچ‌کدام خلاف شرع نیست مگر این‌که ما جهت امری وام بگیریم و در جهت دیگر مصرف کنیم که این را اشکال می‌گیرند. موفق باشید
655
متن پرسش
با عرض سلام 1.در جزوه ی المیزان و روش ... مخاطب شما عموم است؟2.پیشنهاد سیر مطالعاتی شما به طلبه های سال اول و دوم در طولانی مدت
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: 1- اساساً کار با المیزان در توان عموم نیست و بنده نیز برای آن‌هایی که می‌توانند المیزان را بفهمند آن روش پیشنهاد کرده‌ام. 2- سیر مطالعاتی مورد نظر بنده همان سیری است که در سایت لب‌المیزان پیشنهاد شده است. موفق باشید
654
متن پرسش
سلام. استاد عزیز. پدر بزرگ مادریه من پدر بزرگ مادری ای داشتند که مادرشان سید بوده.آیا من هم جزو سادات هستم(با توجه به اینکه نسل من هم به حضرت فاطمه سلام ا... علیها میرسد).من میتوانم به کسانی که از من میپرسند سید هستم یا نه بگویم هستم؟ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: علماء می‌فرمایند این‌گونه افراد از جهت مادری سادات محسوب می‌شوند. موفق باشید
653
متن پرسش
با سلام و تشکر فراوان و آرزوی توفیقات روز افزون. استاد گرامی،من دختری مجرد هستم.مذهبی(انشاا...). درسم تمام شده و در حال حاضر شغلی ندارم.اکنون با اینکه میدانم وقت گرانبهایتان خیلی پر است و سرتان خیلی شلوغ اما میخواستم خواهش کنم مانند یک پدر دلسوز به حرفهایم گوش دهید و مرا از کمک،دعا و راهنمایی خود بهرمند سازید. راستش وقتی نوجوان بودم به مباحت اخلاقی و اغتقادی بسیار علاقه مند بودم.در جلسات مذهبی شرکت میکردم و لذت می‌بردم و خوشنود بودم که خداوند مرا به این سمت هدایت فرموده و از جوانهایی نیستم که به دنبال شهوترانی ورابطه با جنس مخالف هستند.خود را از این مسایل کنار می‌کشیدم و یقین داشتم خداوند به وقتش همسری خوب و دوست داشتنی مرحمت میکند. وقتی وارد دانشگاه شدم برایم مهم بود که دینم را فدای دنیایم نکنم و به بهانه ی علم و شرکت در محافل سیاسی و علمی و فرهنگی ،اختلاط با پسرها را که بعضاً میدیدم رابطه ای راحت و صمیمانه با دخترهای جمع خود دارند ،مجاز ندانم.گرچه چون از لحاظ علمی ممتاز بودم و از لحاظ فکری خلاق از طرف دوستانم پیشنهاد میشد که شرکت کنم ولی چون دینم در اولویت بود و میدانستم نمیتوانم جو را عوض کنم رد میکردم.اینها را گفتم که بدانید به لطف خداوند از جمله دخترانی نبودم که به راحتی و یا حتی به قول بعضیها برای پیدا کردن شوهر!دست به اینگونه روابط میزنند. همیشه تفکرم این بود که خداوند فاضل وکریم است ومهربان و اوست که همه کاره است.اگر بخواهد مقام و مرتبه ی علمی بدهد بدون شرکت در این جمع ها هم میدهد و اگر به او بسپاری و از او که صاحب همه چیز است تقاضا کنی،همسری نصیبت میکند که فکرش راهم نمیکردی.وقتی فارغ التحصیل شدم وخودم را آماده ی ازدواج یافتم ،تقاضایم را با خدا مطرح کردم. ولی تا کنون که در آستانه ی ... سالگی هستم و درخواستم از قادر متعال هنوز ادامه دارد خواستگار مناسبی نداشته ام ..خیال نکنید دچار وسواس شده ام،خیر.واقعا مساله ی کفییت را مد نظر قرار میدهم.من خانواده ی مذهبی،تحصیلکرده وبافرهنگی دارم.خودم خوش قیافه و خوش برخورد هستم.استعداد هنری زیادی دارم.همه ی دوستانم و بسیاری اطرافیان مرا خیلی دوست دارند و از بامن بودن احساس لذت میکنند.نمیدانم چرا خداوندی که در دعاهای فراوان مثل ابوحمزه و دعای افتتاح و بسیاری دعاهای دیگر او را همه کاره و قادر وبسیار مهربان میخوانیم اینطور کار ازدواج مرا به غیر خود سپرده.همه میگویند شما متولدین 60تا64جمعیتتان زیاد است و همه همینطورید و ...،اما من سابقا از این حرفهاخنده ام میگرفت و میگفتم خدایی که گفته اگر همه ی مردم دنیا سوزن فروش بودند من رزق آنها را میدادم چطور در زیادی جمعیت ما درمانده شود!استاد عزیز از هر روشی بگویید در خانه اش رفته ام و گاهی مطمئن بودم به اجابت.احساس تنهایی شدید میکنم.احساس نیاز به زندگی مستقل .احساس نیاز به یک همسر خوب،یک همسفر. شرایط برایم سخت و دلتنگ کننده شده .نمیدانم چه کنم.چون همه چیز را به اراده ی خدا میدانم احساس میکنم دارد مرا امتحان میکند.آیا خدا بنده هایش را که با کمال ناامیدی از غیر به او پناه میبرند با بی پناه گذاشتنشان امتحان میکند؟آیا میخواهد صبرم را بالا ببرد یا همه ی اینها اوهام من است و او اصلا کارهای دنیا را به مردم دنیا واگذار کرده و من باید به راههایی متوصل شوم که نه تنها در شان خودم و خانواده نیست،همیشه هم آنها را امید به غیر میدانستم(منظورم سپردن به راوی و بنگاه های ازدواج است).استاد گرامی چرا خداوند اینطور سفت تو ذوق من زد.منی که همیشه به همه میگفتم بسپار به خدا.این همه جوان خوب تو این جامعه.من نمیشناسم اما خدا که میشناسه.من چه کار کنم.احساس میکنم با این همه استعدادی که دارم، دارم هرز میرم .آیا اعتقاداتم که همیشه هم براشون مثال عینی میدیدم اشتباه بوده؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: حافظ می‌گوید: « فرصت شمر طریقه رندی که این نشان...چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست» باورت آمد که اگر کارهای خود را به خدا واگذاری، خدا هم آن کار را به عهده می‌گیرد – و چه خوب باوری است – ولی بیشتر از آن را گویا باور نکرده‌ای که اگر خود را به خدا واگذار کردی که به جای این‌که او کارهای تو را انجام دهد، آنچه خدا برایت مقدر کرده است را بپذیری؟ گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی.....پس کجا بی صیقل آیینه شوی؟» نه خانم محترم! آن عقاید پاک اوهام نبود بلکه خدا خواست بگوید تو با قیافه‌ی پسندیدنی و ذوق هنری و تحصیلات عالیه برای خودت نقشه کشیده‌ای ولی ما نقشه‌های دیگری برایت داریم. «اوهام» آن فکرهایی است که برای خود تنظیم کرده‌ای و «حق» آن نوع زندگی است که خداوند برای شما تقدیر کرده است، ولی شما جرأت رفتن به سوی آن زندگی را ندارید. در آخر دعای ابوحمزه عزیز از خدا می‌خواهید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ یَقِیناً حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَا یُصِیبُنِی إِلَّا مَا کَتَبْتَ لِی وَ رَضِّنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی‏.» خدایا از تو می‌خواهم ایمانی به من عطا کنی که مباشر و همراه قلب من باشد، و یقینی به من عطا کن که بدانم به من نمی‌رسد مگر آنچه را که تو خدای مهربان برای من ثبت کرده‌ای، و مرا به آنچه قسمت‌ام کرده‌ای راضی بگردان. از کجا که خداوند حکیم مهربان راه دیگری را برای شما مقدر کرده، ولی شما از راهی که خود برای خود می‌خواهید چشم برنمی‌دارید و همواره همان آرزوها را دامن می‌زنید. با ناکام‌کردن شما نسبت به آن برنامه دارد می‌گوید: «گوش دل را یک دمی این‌سو بیار.... تا بگویم با تو از اسرار یار» آری بر آن عقیده‌ی پاک و متعالی پایدار باشید و اجازه بدهید دست خدا تا بهشت را روبه‌روی شما بگشاید. فرصت سیر در معارف الهی و آیات ربانی را از دست ندهید که همیشه این فرصت نمی‌ماند. موفق باشید
652
متن پرسش
با سلام.لطفا درصورت امکان به هر 4 سؤال به تفصیل و حوصله ی زیاد پاسخ بفرمایید.1)در بحث "روزه عامل آزادی از تعلق ها و وهم ها" به سفره ی ساده تأکید فرموده بودید. من کوچکترین فرزند خانواده هستم و نقشی ندارم. سفره های ما رنگین و پدر در بیاور است. وظیفه ی سلوکی چیست؟ 2)در "صباح الشریعه" صفحه 436 (باب نیکی کردن به پدر و مادر) می خوانیم که یکی از شروط نیکویی به آن ها این است که آن ها ما را ترغیب نکنند: " مِنَ الزُّهدِ إلی الدُّنیا "، که در این صورت به گفته حضرت صادق (ع) : "...فَمَعصِیَتُهُما طاعَةٌ و طاعَتُهُما مَعصیَةٌ ". آیا رفتن به مهمانی یا بیرون یا افطاری از این قبیل موارد نیست درحالی که وقت گران بهای ما به غفلت هدر می رود؟ ممکن است عده ای هم ناراحت شوند.ضمن این که سفره های آنان شدیدا رنگین و پرجنجال است. حد و مرز ها چیست؟ خواهشمندم هیچ ملاحظه ای نفرموده و حق مطلب را ادا بفرمایید. 3)متأسفانه مادرم به دلیل بیماری نمیتوانند روزه بگیرد وطبق دستور پزشک در طول روز باید بسیار میوه هایی از قبیل خیار میل بفرمایند. تا قبل از این که بحث مذکور در فوق از شما را گوش بدهم، سعی داشتم هنگامی که روزه هستم همیشه "من" برای مادرم خیار را رنده کنم و شربت و ... و گلاب به آن اضافه کنم تا خودم به خوردنش تحریک شوم یا هوسم شود اما چون روزه ام نخورم تا مخالفت هوای نفس کرده باشم چون در غیر این صورت در روز ونیز افطارچندان میلی به خوردن نداشتم پس مخالفتی هم در کار نبود درصورتی که برکات زیادی از نخوردن لقمه ای که انسان مایل به آن است نقل شده است تا جایی که شما در مباحث روزه فرمودید چیزی از آن محبوب تر برای خدا نیست . اما با گوش دادن بحث شما به خوب بودن این کار شک کردم. و گفتم نکند اثر معکوس داشته باشد. نظر شما چیست؟ لطفا سریعا جواب بفرمایید. 4)یک نصیحتی به بنده کنید . از این که وقت گران بهایتان را در اختیار پاسخ به سؤال ما گذاشتید سپاسگذارم و دعا کنید که انشاءالله خداوند را شاکر باشم.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: 1- جواب ساده و مفصل سؤالِ اول شما یک کلمه است و آن این‌که یک غذا را از آن سفره‌ی رنگین انتخاب کنید و کاری به بقیه‌ی خورش‌ها نداشته باشید. زیرا امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: ما همه‌چیز می‌خوریم، ولی هر بار یک نوع غذا می‌خوریم. 2- بدون ملاحظه عرض می‌کنم؛ تا آن‌جایی که امکان همراهی دارد با آن‌ها همراهی کنید، ولی آن‌جایی که آن‌ها می‌خواهند وقت‌های اضافی خود را از بین ببرند و شما وقت اضافی ندارید تا بخواهید در کنار آن‌ها از بین ببرید، همراهی نکنید. 3- شما در حدّی که نیاز است به مادرتان کمک کنید، بکنید، ولی خودتان را مشغول این باورها ننمایید که بخواهید از این طریق مبارزه با نفس کرده‌ باشید، کارهای مهم‌تری دارید به آن‌ها بپردازید. 4- تا فرصت از دست نرفته در کسب معارف و اخلاق فاضله خود را بپرورانید. تأمل در نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه(نامه‌ی حضرت‌علی«علیه‌السلام» به فرزندشان امام حسن«علیه‌السلام») را توصیه می‌کنم. موفق باشید
651
متن پرسش
سلام بر شما این صحبت شما رو که میگویید دانشگاه ها بی عالم است،را کاملا میپذیرم چون قبلا از اینکه به دانشگاه بروم این را کاملا حس میکردم،و تصمیم داشتم که به دانشگاه نروم و این را هم به خانواده توضیح میدادم ،گمان میکنم خانواده بسیار ناراحت میشدند اما به روی خودشان نمی آوردند, و میگفتند هرچه خودت صلاح میدانی و ماجراهایی پیش آمد که به دلیل طولانی شدن نامه نمیتوانم بگویم ،البته این را هم بگویم که به رشته معماری علاقه بسیار داشتم و این رشته را وارد عالم خودم کرده بودم ولی دانشگاه را میشناختم که به چه وضعیتی گرفتار است ،الان که به دانشگاه رفتم میبینم که دانشگاه بسیار لجام گسیخته است ،نه تنها چیزی به من نمی آموزد بلکه من را وارد بازی هایی میکند که خودشان زورکی اسمش را گذاشته اند علم و خیلی علاقه دارند که این دروس را سریع بگذرانند ،کلا از شور و نشاط خبری نیست در محیط آموزشی ما و تا به حال به غیر از چندین مورد طعم فهمیدن را اصلا نچیشیده ام،تا قبل از رفتن به دانشگاه زندگی ام به زیباترین شکل که اصلا انتظار نداشتم و خودم را لایق آن همه زیبایی نمیدانستم داشت سپری میشد اما به نظرم دانشگاه با نحوه آموزش بی هدفش تنها وقتم را از من میگرفت و هیچ چیزی کف دستم نمیگذاشت.البته در اوایل توانستم این اسب وحشی را مهار کنم اما وقتی به ترم بالاتر رفتم دیدم موضوع خیلی وحشتناک تر از این چیزهاست.به نظر شما ما با ان وضعیت چه کار کنیم ؟ آیا شما این وضعیت را قبول دارید؟ اسلامی بودن دانشگاه ها خلاصه شده در داشتن نماز خانه،اصلا در این دانشگاه به اصطلاح اسلامی ،کاری به اسلام و مخصوصا دیدگاه اسلام د ارتباط با علم ندارند وقتی که من به وضوح میبینم که این دانشگاه با اگثر دانشجویانش هنوز معنای خداوند را نمیفهمند گذاشتن وقت نماز و زیارت نامه خواندن چه فایده ای دارد نمیدانم؟به نظرم اسلامی که در دانشگاه ها تبلیغ میشود اسلام حاشیه ای است که اصلا کاری به عرفان و فلسفه نداشته!! و یا شاید دانشگاه و سیستم آموزشی ما اصلا اسلام را نفهمیده اند که جهت دهی نمیکنند این دروس را؟! اگر میتوانید به مسئولان بگویید که نام اسلام را از دانشگاه ها بردارند چون اگر مسلمانی احیانا از کشور های دیگه برای تحصیل به این دانشگاه ها بیا یند و این وضعیت رو ببیند مایه شرمندگی و ادعای باطل است. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: مسلّم تا ما نگاهمان به عالم و آدم قدسی نشود و بر آن اساس اندیشه نکنیم هیچ قدمی در اسلامی‌کردن دانشگاه‌ها بر نداشته‌ایم و همچنان دانشگاه‌های ما ادامه‌ی غرب خواهند بود و خروجی آن کسانی نیستند که به اهداف مقدس نظام اسلامی وفادار بمانند، ولی راه رسیدن به هدف، فرار از دانشگاه نیست بلکه ابتدا باید عمیقاً نقص‌ها را شناخت و گوشزد کرد و سپس طرح جایگزین ارائه داد که ما هنوز در هر دوی آن‌ها، حتی در قسمت اول ضعف داریم. پس خود را مجهز کنید جهت آن دو امر مهم. عالمان به جای آن‌که تلاش کنند گلیمشان را آب نبرد، سعی می‌کنند بگیرند غریق را. موفق باشید
650
متن پرسش
سلام علیکم.برای عرض ادب شاگردی ، از خداوند عروج آن به آن و لحظه به لحظه ی شما را،که حقیقتا ما را از سفره ی خود بهره مند فرموده اید، خواستارم. استاد محترم، بنده رشته ی مهندسی کامپیوتر گرایش سخت افزار ، سال آخر هستم. نه حاضر هستم درس بخوانم( همین یک سالی که مانده است) ، نه به حوزه بروم ، نه کاری از مؤسسه های فرهنگی را انجام دهم با این که تا کنون 7 کار آماده ی تحویل برای مئسسه سائحات انجام دادم به لطف خدا و البته این در مشورت با شما بود . و و و. آنقدر فرصت عمرم کم است که برای کل زندگی ام برنامه دارم که برنامه ام در راستای مجاهده علمی و عملی می باشد. دروسی هم که در سال آخر باید بخوانم همه اش مربوط به رشته ی مهندسی برق می شود که هیچ سازگاری با روحیه بنده ندارد .طی ترم های متوالی با شما با تماس تلفنی مشورت نموده ام و نهایتا این تصمیم بنده است. از طرفی شرایط ، اجازه ترک تحصیل و گوشه ای نشستن را به بنده نمی دهد اما بنده بسیار بسیار به کاری که می خواهم انجام دهم مضطر و مصمم هستم و همواره دست شرمندگی و پشیمانی از نبودن این موقعیت بر پیشانی دارم و به هر کاری که به صلاحم باشد تن می دهم . نظر شما چیست؟ چه باید کرد؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: گفت: «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود.... رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» عجله نکنید، خداوند آنقدر فرصت در اختیار شما می‌گذارد که به همه‌ی کارهای منطقی خود برسید. کمی خود را کنترل کنید و کارها را کم کنید و به خودتان فشار بیاورید و درس خود را تمام کنید تا شخصیت علمی شما نیمه‌کاره نماند و إن‌شاءالله با جامعیت کامل زندگی را طی کنید. موفق باشید
نمایش چاپی