بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

نتایج جستجو برای :غدیر

کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37822
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد عزیز: با عرض تبریک عید بزرگ غدیر لطفاً اگه ممکنه بفرمائید: سخنان امروز امام انقلاب در مورد شاخص های رئیس جمهور به کدام کاندیدا نزدیک تر است؟! نامزد اصلح ریاست جمهوری از نظر رهبر انقلاب کیست؟ ۱- معتقد به مبانی انقلاب باشد ۲- کارآمد باشد، شب‌وروز نشناسد، توان برای کار کردن داشته باشد. رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار مردمی عید غدیر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم: اصلح آن کسی است که در درجه‌ی اول به مبانی این انقلاب و این نظام اعتقاد قلبی و واقعی داشته باشد.  رئیس جمهور فقیدمان به معنای واقعی کلمه اعتقاد داشت؛ شهید خدمت رئیسی عزیز کاملاً محسوس بود با دل و جان و با اعتقاد حرکت می‌کند. دوم اینکه کارآمد باشد. شب و روز نشناسد. دنبال کار باشد. توانایی داشته باشد برای کار کردن. از عناصر خوب و همکاران خوب استفاده کند. توان کار و نشاط کار همراه با اعتقاد راسخ به مبانی انقلاب این موجب صلاحیت است. وقتی این صلاحیت وجود داشت این آدمی با این خصوصیات می‌تواند از همه‌ی ظرفیتهای کشور استفاده کند. ۱۴۰۳/۴/۵ 🖼 #بسته_خبری 💻 Farsi.Khamenei.ir

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه بنده آنچه در بنیان سخنان مقام معظم رهبری می‌تواند مدّ نظر باشد، جناب آقای دکتر جلیلی است ولی هرکس مطابق تصوری که از نامزد خود دارد آن سخنان را با آن فرد منطبق می‌کند. موفق باشید

37816
متن پرسش

سلام و عرض ادب: در اینجا چند عدد شبهه را مطرح می‌کنم: (لطف بزرگی می‌کنید اگر بر اساس کتب معتبر اهل سنت پاسخ دهید) ۱. در واقعه غدیرخم حدود ۱۲۰ هزار نفر از مسلمانان حاضر بودند. چگونه بود که با رحلت پیامبر اکرم (ص) تنها ۴ یا ۵ نفر از آنان مدافع حقوق امیرالمومنین (ع) ماندند و هزاران نفر آن واقعه را فراموش کردند؟ ۲. اعراب، بهتر از همه زبان عربی را متوجه می‌شوند. چگونه بود که همه آن چندین هزار نفر کلمه مولا را به معنی دوست متوجه شدند و امام علی (ع) را یاری ننمودند؟ ۳. اگر جانشینی پس از رسول خدا (ص) حق امام علی (ع) بوده است چگونه بود که از این حق هیچ دفاعی نکردند و حتی با خلفا رابطه ای صمیمانه داشتند؟ ۴. آخرین موردی که مطرح می شود این است که چگونه حضرت علی (ع) درباره شهادت جناب عثمان (رض) غیرتی شدند اما درباره شهادت حضرت زهرا (س) واکنشی نشان ندادند؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کافی است به جریان  صحیفه که در بحار ج 8 ص 33 وشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 ص 454 آمده است رجوع فرمایید تا جایگاه سیاسی بودنِ سقیفه، روشن گردد که چگونه پس از ماجرای غدیر خم گروهی به این نتیجه رسیدند پس از رحلت رسول خدا«صلوات الله علیه و آله» با تمام قدرت بر ضد حکومت علی (ع) مبارزه کنند و پیمان نامه ای با امضاء ۳۴ نفر تهیه و آن را به ابوعبیده جرّاح دادند مبنی بر این که محمد «صلوات الله علیه و آله» رسالت خود را انجام داد و کسی را جانشین قرار نداد و اختیار حکومت را به عهده ملت گذارد تا رهبری ملت موروثی نشود. بخشی از مفاد آن عبارت است از:
این متن مورد توافق تمام مهاجرین و انصار است.
انگیزه نوشتن این صحیفه، گمراه نشدن مسلمانان، و اقتدای مسلمانان آینده به آن است.
حضرت محمد (ص) از پیامبران الهی بوده و خداوند دستور ابلاغ دین اسلام را به او داده است. وی پس از مرگ خود جانشینی برای خود انتخاب نکرد و انتخاب جانشین خود را به مردم واگذار کرد.
اگر شخصی ادعا کند رسول الله شخص معینی را به عنوان جانشین خود معرفی و اسم و نسب او را بیان کرده، دروغ‌ گفته است.
پیامبر(ص) فرمود: اصحاب من مانند ستارگانند. به هر کدام از آنان اقتدا کنید، هدایت می‌­شوید. شخصی که ادعا کند بر دیگران برتری داشته و امام است، حرف باطلی گفته است.
طبق حدیث «ما انبیاء از خود ارث نمی­‌گذاریم و آنچه از ما باقی می­‌ماند صدقه است»، اهل بیت رسول خدا خلیفه نیستند؛ زیرا نزدیکی خویشاوندی با پیامبر، دلیل بر خلافت نمی‌شود.
کسی که به کتاب خدا و سنت پیامبر تمسک کند گمراه نمی‌شود. اگر شخصی این عقیده را نداشت، دشمن است. 
افتخار ابدی بر آن هایی باد كه بی سروصدا در آن غوغای سقیفه متوجّه ی غدیر شدند و ما را وابسته به اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام» نمودند. اکثر مسلمانان تحت تأثیر فضایی قرار گرفتند که اصحاب صحیفه در سقیفه پدید آوردند و لذا ابتدا تعداد شیعیان كم بود امّا همین تعداد کم، به خوبی درك كردند كه اهل سقیفه در نهایت كارشان به كجا خواهد كشید، و به همین جهت شیعه دامن ائمه «علیهم السلام» را گرفت. موفق باشید    
 

37793
متن پرسش

منظور از اکمال دین و اتمام نعمت در آیه: «الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی» چیست و تفاوت اکمال و اتمام در بحث دین و ولایت چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از آن كه پیامبر(صلوات الله علیه و اله) در آخرین حج، در هر فرصتی مردم را متوجه عترت خود می كردند و به عدم انفكاك بین كتاب خدا و اهل البیت خود توجه می دادند، بالاخره حضرت جبرائیل (ع) نازل شد و دستور خدا را اعلام داشت كه ای پیامبر؛ حرف اصلی را بزن كه فرصت دارد از دست می رود و در این رابطه در ۱۸ ذیحجه ی سال دهم هجری آیه نازل شد كه: «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللهَ لا یَهْدِی القَوْمَ الْكافِرین»ای رسول خدا، به مردم برسان آنچه را بر تو نازل شده از طرف پروردگارت و اگر انجام ندهی، رسالت او را ابلاغ نکرده ای و خدا تو را از مردم و خطرات و توطئه های آنان حفظ می كند، خدا كافران را هدایت نمی كند و نمی گذارد نقشه هایشان به نتیجه برسد. از این آیه نكات زیر به دست می آید:
۱. آیه ی فوق دستوری است به رسول الله (صلوات الله علیه و اله) همراه با تأكید و تهدید، كه اگر آنچه را باید ابلاغ كنی انجام ندهی و ابلاغ ننمایی، رسالتت را انجام نداده ای. در ضمن خداوند در دل آیه وعده ای به رسول الله می دهد، كه خدا او را از خطر مردم محفوظش می دارد، حال سؤال این است كه آن خطر چه بوده است؟
الف- مسلّم خطر اهل كتاب نیست، چون در سال دهم هجری اهل كتاب قدرتی نداشتند که بتوانند برای مسلمانان خطری باشند و از طرفی باید خطری باشد كه رسول الله(صلوات الله علیه و اله) را نگران كرده و خدا هم نفرمود خطری نیست، بلكه فرمود: آن حضرت و آن پیام را از خطر حفظ می كند.
ب- خطر از برای جان پیامبر هم نبوده، چون پیامبر (صلوات الله علیه و اله) در طول حیات خود ثابت كرده اند كه هرگز از فداكردن جان خود هراس نداشته اند.
ج- پس باید خطرِسركشی و عصیانِ اعراب متعصب بوده باشد كه برایشان ارزش های قومی و مادی ملاك بوده و نه ارزش های الهی. و لذا پیامبر (ص) نگران بودند كه با طرح رهبری علی (ع) مقابله ی مسلمانان متعصب نگذارد كار به نتیجه برسد، و به ظاهر هم پیش بینی ایشان درست بود، ولی خداوند در آخر آیه حضرت را امیدوار كرد كه در نهایت نقشه ی آن ها خنثی می شود و نمی توانند مسیر هدایتی را كه به عهده ی حضرت علی (ع) و فرزندان آن حضرت است از مسیر اسلام جدا كنند. تاریخ گواه است بعد از ابلاغ آیه فوق و معرفی حضرت علی (ع) ، از طرف بعضی از افراد که به ظاهر اسلام آورده بودند مقاومت های شدیدی شد. 
۲. به تعداد ۱۱۹ نفر از صحابه و از جمله مالكی، طبری، ثعلبی از علماء اهل سنت اذعان دارند كه آیه در شأن علی (ع) نازل شد و پس از نزول آیه ی فوق رسول خدا(صلوات الله علیه و اله)همه را در محل غدیر جمع كردند و فرمودند: «اَلَسْتُ اُولی بِكُمْ مِنْ اَنْفُسَكُمْ» آیا من - طبق آیه ی ۶ سوره ی احزاب كه می فرماید: «اَلنَّبِیُّ اَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِم» پیامبر نسبت به مؤمنین بر مؤمنین مقدم است- نسبت به شما برای تعیین تكلیف به شما بر شما مقدم نیستم؟ همه فریاد زدند «بلی یا رسول الله»، باز حضرت جمله را تكرار فرمودند و مردم هم همان جواب را دادند. سپس فرمودند: «مَنْ کُنْتُ مُولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاه، اللّهُمَّ وٰالِ مَنْ وٰالاهُ، وَ عٰادِ مَنْ عٰاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» هرکس من سرپرست و ولی او هستم پس این علی هم سرپرست اوست. خداوندا! ولایت کسی را بر عهده بگیر که او ولایت علی را بر عهده دارد و دشمن باش کسی را که علی را دشمن دارد و یاری کن کسی را که علی را یاری کند و یاور مباش کسی را که علی را یاری نکند.
به گفته ی علامه ی امینی «رحمه الله علیه» در کتاب «الغدیر» آنچنان سند این روایت در متون روایی اهل سنت محکم است که اگر بنا باشد حدیث غدیر مورد شبهه قرار گیرد، در دنیا هیچ امری قابل اثبات نیست، چون هیچ قضیه ای مانند قضیه ی غدیرِ خم روایات و اسانید ندارد.
سؤال: طبق آیه ی فوق كه می فرماید: «الیوم» یعنی «امروز» هم دین به حدّ نهایی كمال رسید و شرایط ادامه ی حیات را یافت و هم نعمت الهی به حدّ تمامیت رسید و هم خدا در این شرایط راضی است كه اسلام دین شما باشد، «امروز» یا «الیوم» چه روزی می تواند باشد؟
جواب: عده ای گفته اند «الیوم» روز فتح مكه و یا روز قرائت سوره ی برائت یا روز بعثت و... است، در حالی كه طبق مضمون آیه و گواهی تاریخ، هیچ كدام از روزهای فوق نمی تواند مصداق «الیوم» در آیه ی فوق الذكر باشد. لذا می ماند نظر دیگری كه اكثر دانشمندان اهل سنت و علماء شیعه معتقدند و آن این كه طبق جنبه های تاریخ و صراحت روایاتِ در حد تواتر، «الیوم»؛ روز غدیر خمّ است و عقل هم می پذیرد كه كمال دین با تعیین رهبری است كه بتواند دین را درست ادامه دهد. زیرا همه ی امید كفار به اضمحلال اسلام بعد از فوت پیامبر (ص) بود و با تعیین رهبری عملاً كفار مأیوس شدند.
بعد از امام علی (ع) سایر ائمه جهت اثبات امامت علی (ع) به آیه ی فوق و به حدیث غدیر احتجاج می كردند و مخالفان هم سخنی علیه آن مطلب، طرح نمی كردند.

۳. آیه می فرماید: حیات رسالت تو ای پیامبر به این مطلب است كه آن را ابلاغ كنی! آیا انصاف نیست كه هر مسلمانی پیرامون مطلبی با این اهمیت تحقیق كند كه چه مطلب و حقیقتی است كه می گوید اگر آن را نگویی رسالتت را انجام نداده ای! آیا همچنان كه تاریخ گواه است چیزی غیر از ادامه ی رهبری كه حیات و بقاء دین به آن است، می تواند باشد . جهت بررسی هرچه بیشتر موضوع میتوانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/book/252?mark=%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C#section-3131موفق باشید    
 

37709
متن پرسش

سلام استاد: نظرتون رو در باره این دیدگاه که از علامه امینی نقل شده بفرمایید اجتهاد و مرجعیت عبدالحسین امینی معتقد بود اجتهاد [در دنیای جدید] از حیطه قدرت فرد خارج است و باید «هیئت فتوا»ی مقتدر، شجاع و زمان‌شناس تشکیل شود. وی تألیف رساله را برای مرجعیت جهان تشیع که باید جهانی باشد، کافی نمی‌دانست و کسانی را که بدون شایستگی، مقام مرجعیت را بر عهده می‌گیرند، نکوهش می‌کرد و این کار را جنایتی می‌دانست که مساوی از دست دادن همه ارزش‌های تشیع است. او بر این باور بود که باید میان عنوان‌هایی چون مجتهد، صاحب رساله، مقلَّد، و «مرجع/زعیم جهان تشیع» تفاوت قائل شد و در مرجعیت، علاوه بر شروط معروف (بلوغ، عقل،...) باید شروط دیگری هم در نظر گرفت. امینی معتقد بود صدها جریان فکری، فلسفی، سیاسی، تربیتی، اقتصادی و نظامی در جهان امروز هست و از همین رو، بر این باور بود که سرپرستی تمامی میراث علمی، حقوقی، اجتماعی و سیاسی علی و آل علی را نمی‌توان فدای چند سال فقه و اصول خواندن و طلبگی کردن فلان آقا کرد و این همه را نمی‌توان به دست کسانی سپرد که دل‌های ترسو، سینه‌های تنگ، چشمان کوته‌بین، اندیشه‌های منجمد، مغزهای بسته و قلب‌های بی‌حماسه دارند. حکیمی، حماسه غدیر، ۱۳۸۶ش، ص۲۹۴.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در نامه‌ای که در همان سال‌های اول انقلاب به علمای محترم شورای نگهبان نوشتند، متذکر این امر شدند که باید آن عزیزان در مسائل جهان خود حاضر باشند و به گفته ایشان علم آن‌ها محدود به مطالبی نباشد که در حجره‌های خود آموخته‌اند. ولی این غیر از مجتهدی است که در امور فردیِ مکلِّف، وظایف فردی او را برای او روشن می‌کند که این در جای خود نیز محفوظ است. موفق باشید 

37323
متن پرسش

سلام وقت بخیر طاعات و عبادات قبول: آیا جمهوری اسلامی واژه متناقض نیست؟ چطور ما دنباله رو غدیر هستیم و در نظام اسلامی خود مانند سقیفه عمل می‌کنیم؟ رای گیری وقتی مردم چشم خود را روی واقعیت ها ببندند و ضربه به نظام اسلامی بزنند چه سودی دارد؟ آیا یک حکومت اسلامی که در جمیع شرایط و کوچکترین بخش ها توسط حاکم با توجه به تخصص ها انجام پذیرد راه را برای وصل به حکومت حقه امام زمان هموارتر نمی کند. تشکر از استاد عزیز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حاکمیت جامعه باید مردم شرکت داشته باشند. زیرا امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» به مردم می‌فرمایند: ای مردم! حکومت از آنِ شما است به هرکس که می‌خواهید بدهید. لذا یک روز بیعت با حاکم، نظر عمومی لحاظ می‌شده و امروز با انتخابات. در هر صورت باید نظر مردم در صحنه باشد. حضرت امام (ره) دردیدارسال ۵۸ با اعضای مجلس خبرگان می‌فرمایند: «من سفارش می‌کنم به آنهایی که خدایی نخواسته یک آرایی دارند برخلاف مسیر ملت، من سفارش می‌کنم به آنها طرحشان را  وآرایشان را برای وقت دیگری بگذارند و وقت‌های دیگر این کار را بکنند. حالا وقت آن نیست که آرایی که خلافِ مسیر ملت است اظهار بکنند». بعد می‌فرمایند: «اکثریت هرچه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف و به ضرر خودشان باشد». چرا امام این را می‌گویند؟ امام که یک مرد سنتی است! اینجا می‌خواهد بگوید به خلاف! یعنی بگذارید که مردم انتخاب کنند. جای دیگر می‌فرمایند: «این بلوغی که این مردم دارند در حدی است که انتخاب سالم باشد» موفق باشید

37289
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک بجوامع السلام:
«دعا و مناجات؛ عبور از نیست انگاری»
امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «من قرع باب اللَّه فتح له» كسي كه درِ خانه خدا را بكوبد، به رويش باز شود. 
در روزگاری که نهیلیسم در تاریخ زیست انسانی مان حاضر شده است و انسان ها در فضای آن تنفس می کنند باید به فکر حضوری دیگر از تاریخی باشیم که بتواند در فردای زندگی انسان حاضر باشد تا انسان ها به آن دل بسپارند و در آن حاضر شوند. حسی شدید تر و ایمانی شور انگیز تر تا بتواند آن ها را از تلخ کامی نیست انگاری دوران رهایی ببخشد. جهیدن از هیچستان عالم نهیلیسم علاوه بر حضور بنیان های نظری تاریخی اش محتاج انگیزه های عملی و شور انگیز اجتماعی از جنس وجود است تا بتواند حس احساس حضوری که آدمی گم کرده بود را بیابد و از فضای تنگستان پوچی به فراخنای خنک عالم انس مشرف شود. انسان تاریخ ما سردرگم مناسبات عالم نهیلیسم شده است و به این خاطر گوش‌اش از شنیدن حرف‌های تکراری و بیهوده و سخنانی مذهبی که آن سخنان، تاریخ خودشان را از دست داده‌اند و نمی‌تواند مطلوب جان انسان تاریخ ما باشد و ما همچنان با اصرار بر آن سخنان در پی آن هستیم که با بشر امروزین سخن ها بگوییم و این یعنی کلافه کردن خود و مخاطبی که دارد رنج می برد از تحیری که دچارش شده است. ما برای گذر از رنج تاریخ نیست انگاری و پوچی باید ابتدا در آن حاضر شویم و سپس از آن عبور کنیم، حاضر شدن به معنای فهم مناسباتی که ما و آدم امروز را در بر گرفته است و عبور به معنای افقی عالی و برین که در مقابل این انسان قرار دهیم تا او آن عالم را مطلوب جان خود بیابد و حضور در آن ساحت را حقیقت گمشده ای که در پی اش بود پیدا کند و این افق گشایی و عوض شدن ساحت ها با زور و جبر مهیا نمی شود بلکه به انتظار نشستن اما انتظاری فعال در جهت گشودگی عالم و آدم با هم که این گشودگی در حال گسترش است در تاریخ امروز ما و اهل فهم زمانه ظهورات آن را می یابند و مشاهده می کنند و هم اینان اند که باید در بستر تاریخ با بیان هایی متناسب با جان انسان امروز با او به گفت بنشینند و او را برای تغییر ساحتی جدید مهیا کنند. بی شک بشر در فردای این گشودگی حاضر می شود و عطای نهیلیسم را به لقایش خواهد بخشید و انسانی دیگر ظهور خواهد کرد. غزه نمونه ای از وضع حمل انسانی است که مشاهده می کنید تقابل انسانی شور انگیز در برابر عالم نیست انگار غربی که آدم را معطوف به اراده ی غلبه بر دیگران معنا می کند و اما صحنه ی حضور ایمان همان چیزی است که فردا با آن مواجه خواهیم شد و آن‌هم، نه به صورت فردی بلکه حضوری جهانی و انسان جهان فردایی ما از جنس همین ایمان است و آنهم در ساحت شورمندی و شورانگیزی و نه ایمان دیروزین و نمادین! این نمونه ای است از حضور پس فردایی عالم انسانی و مناسبات ایمانی‌اش. 
اما برای نجات جوان امروز و آدمی که تمام ساحت انسانی اش در تحت لوازم هیچستان نهیلیسم قرار دارد بایست نظر به وجوه جدیدی از زبانی متناسب با این تاریخ بود تا بتوان ظهورات و بروزات مناسبات جدید تاریخی را روایت کرد و به گوش اش رساند. آری به نظر می رسد زبانی که بتواند در امروز تاریخ به گفت آید جز وجود نیست چرا که از جنس نیستان است (بشنو از نی چون حکایت می‌کند از جدایی‌ها شکایت می‌کند) و زبانی است در برابر زبان هیچستان. به نظر می‌رسد همان‌گونه که زبان تاریخی است گوش ها یا بهتر بگویم فهم ها نیز تاریخ است و اگر با زبان و گوش تاریخ خود همراه نباشیم نه می توانیم سخن زمانه را بگوییم و به گوش‌ها برسانیم و نه گوش شنیدن حرف‌های زمانه را می‌شنویم و بنابرااین گرفتار آنی می‌شویم که امروز هستیم و بسیاری از گره‌های آدمی در این عصر با زبان گشوده خواهد شد منتهی باید زبان مطابق زمانه به میان آید و گرنه شاهد همین بی‌رونقی در گفتگو خواهیم بود. اما ما قائلیم که این زبان به میان آمده و گوش ها نیز آماده شنیدن شده اند و جان ها در پی حقیقتی دیگر در هستند و خسته از آنچه که امروز با آن مأنوسند. (پس ای زبانِ وجود به سخن آی و گوش‌های خسته از عالم نیهلیسم را سیراب کن) امروز وجه گشوده‌ای که می‌تواند آدمی را از درون جانش آشنای ساحت حضور بگرداند، عالم مناجات است، همان عالم و ساحت درونی ارتباط انسان با بی‌نهایت با گشوده‌ترین وجه عالم هستی و عالم وجود، ارتباطی که دستِ بریده آدم نیست‌انگارزده را به ریشه و مبدا تکوین حقیقی‌اش که گمشده جانش نیز می‌باشد متصل می‌کند و فریاد کو کوی انسان را به حقیقت هو هوی‌اش می‌رساند. آی آدم‌ها! این صدای خداست که پس از فریاد خدا مرده غرب، به گوش می‌رسد. آگاه شوید و از خود و وجود خود و حقیقت درونی‌تان به آن بپیوندید و با این آشنای جان آدمی، این بیابان خشک هیچی‌ها را بوستان دوستان کنید و از عدم به وجود سیر کنید و خود را برهانید . 
مناجات یکی از این ساحت هاست که باید با انسان در میان گذاشت می دانم سخن از چگونگی به میان آوردن است و چگونگی بردن این انسان است به پای این سفره! اما بایست با صبر و مدارا در انتظار بود تا افق های آن بیش از پیش خود را بنماید و آدمی خودش را در آن عالم پیدا کند، آری به زور و جبر نمی شود! پس ما چه کنیم؟ بایست متذکر طلوع آن تاریخ باشیم و نسبت به حضور ادمی در آن به تبیین حالی باشیم که امروز به آن دچاریم و حالی که فردا با آن روبرو خواهیم شد.
 مناجات با خدا یکی از آن لایه‌های ارتباط انسان است که دقیقا در نقطه رسیدن انسان به ضعف و درد و رنج اش به سراغ او می‌آید، ارتباط با عالمی برتر و گفتگو با عالمی بی نهایت که به تمام ابعاد و ساحات وجود انسان آگاه است و تکیه گاه انسان بی سامان و بی پناه تاریخ می شود. مناجات صورتی تاریخی دارد که اگر از آن غفلت کنیم فقط به درد حسینه ها و مساجد می خورد در حالی که ساحت تاریخی مناجات و دعا را امام معصوم در صحیفه سجادیه برایمان به میان آوردند انسان اگر در تاریخِ بی‌سامان نهیلیسم به سامان عالم قدس دست پیدا نکند حیات زندگی زمینی اش با مرگ طاقت فرسا تفاوتی نخواهد کرد. ببینید صحیفه سجادیه در تاریخی به میان آدم ها آمد که ظلمت پوچستان بنی امیه به سراغ آدم ها آمده بود و حضرت سجاد (علیه السلام) با صحیفه و دعا آدمی را به تاریخ خودش بازگرداند تاریخی که امتداد حیات حسینی بود و ارتباط آدم و عالم با ساحت قدسی اش. نباید از حیات حقیقی انسان غفلت کرد و گرنه صورت عالم مدرن جای خالی حقیقت را به راحتی تصرف خواهد کرد و ما می مانیم و انسانی درون تهی و بی مایه که برای این حس پوچی و آزار دهنده ی درونی اش دست به هر رفتار و عملی می زند تا خودش را از این بی سامانی برهاند و تاریخی را می سازد پر از مسئولیت‌گریزی و خشونت و بی‌توجهی و چشم‌پوشی از آنچه در پیرامونش می‌گذرد. اما اگر صورت تاریخی وجود و حقیقت به میان آدمی برگردد می شود آن نمایش بی بدیلی که در اربعین و تشییع شهدا مشاهده می کنیم، می شود راهیان نور، می شود مجالس شبهای قدر و اعتکاف که آدم‌هایی در آن به میان می‌آیند که در ظاهر متفاوتند اما متوجه حضور حقیقتی فراتر از آنچه با عالم مدرن به سراغشان آمده شده اند و ما باید با این نظر به سراغ ادامه تاریخ برویم و این حس را و این فهمی را که ظهور کرده است در جان آدم آخرالزمانی تقویت کنیم و نگذاریم گرفتار تخدیر شود و ما را با فراموشی مواجه کند و یا به جای پرداختن به حضور انسانی اینچنین دنبال تربیتی باشیم در همان گذشته دیروزین. 
مناجات با صورت تاریخی‌اش، امروز می‌تواند ما ار از ظلمت تاریخ نیست انگار عبور دهد اگر ما این توانایی را در خود بوجود آوریم که بتوانیم با زبان وجودی با این انسان سخن بگوییم؟ شاید بپرسید زبان وجودی چیست؟ زبان وجودی از چیستی بر نمی‌آید که محکوم به چگونگی باشد. زبان وجودی همان زبان ساحت حضور است که بیان آن حقیقتی است که مطلوب فهم جان آدمی است که از ما طلب حقیقت را می کند. و حتما زبان وجودی نباید به گفت آید، گاهی با یک صحنه تاریخی به گفت می‌آید و انسان‌ها آن را تصدیق می کنند و گاهی در یک حادثه ای به وقوع می پیوندد و انسان ها را با آن روبرو می کند همچون یوم الله هایی که از پس گذراندیم و یا گاهی با تشکل ها و برنامه هایی همچون جشن بزرگ غدیر یا سفری همچون راهیان نور. باید بیش از این در این باره سخن گفت و از آن سخن به میان آورد تا بتوان ابعاد بیش‌تری از آنچه بر ما می‌گذرد و آنچه باید به سراغمان بیاید و یا آنچه را که باید منتظر باشیم تا ما را در بر بگیرد بشویم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از «مناجات» سخن به میان آوردید و این‌که چگونه جایگاه اصیل مناجات را با درک نیست‌انگاری «فهم» کنیم تا به جای سخن‌گفتن از معنای مناجاتی که تاریخِ آن گذشته است، به مناجاتی بپردازیم که امروز و فردا و پس فردای ما را احیاء می‌کند و این، حقیقتاً همان ایمان است که گمشده ما می‌باشد. ایمانی که اگر مانند باورهای انتزاعی، جزمیتِ لازم را ندارد و چون بید در جانِ ما لرزان است؛ ولی همه حقیقت و همه معنا در همین ایمان است. عرایضی تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهم‌السلام» و عرفا » در پیش است که در آن‌جا نسبتِ بین فلسفه وجودی به همان معنای اصالت وجود و ایمان به میان آمده است و در آن‌جا عرض می‌شود: 
 در حضوری که با فلسفه وجودی پیش می‌آید جدّ و جهد آن حضور و یا ایمان نقش مهمی دارند هرچند منجر به شوقی مبهم می‌گردد که در ادامه آن جدّ و جهد می‌تواند معنادارتر شود ولی نه به صورتی که با عقل انتزاعی می‌توانیم با باورهای خود به صورتی جزمی به‌سر ببریم. 
مولانا در دفتر دوم مثنوی, حکایت شخصی را می‌آورد که شتری گم کرده است و با جدّ و جهد فراوان، پُرس پرسان از نشانه‌های شتر از این و آن، در جستجوی گمشده خویش برمی‌آید. شخص دیگری که شتری گم گشته ندارد، با مشاهده گرم رَویِ شخصِ شتر گم کرده، به گونه‌ای مبهم پی می‌برد که این تکاپو گزافه نیست. پس به دنبال او روان می‌شود و سرانجام شتر گم‌شده‌اش را که همان ایمان است، می‌یابد به آن معنا که کدام انسانی است چنین شتر گم‌گشته‌ای ندارد؟ آن شخصی که به ظاهر شتری گم نکرده بود، در جدّ و جهد آن‌کس که شترش گم شده بود؛ شتر گم گشته خود را می‌بیند و این بار با جدّ و جهدی بیشتر به دنبال آن رهسپار می‌شود:
بوی برد از جدّ و گرمی‌های او        که گزافه نیست این هیهای او
اندر این اشتر نبودش حق، ولی       اشتری گم کرده است او هم، بلی
خطاب به آن شخص که از ابتدا واقعاً شتری گم کرده بود. می‌گوید:
مر تو را صدقِ تو طالب کرده بود         مر مرا جدّ و طلب صدقی گشود
صدق تو آورد در جستن تو را        جستنم آورد در صدقی مرا
به همان معنایی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» در دعای «ابوحمزه» که دعای تمرین حضور در ایمان است، به جای تکیه بر اعمال خود برای نجات از عقوبت الهی، به فضل الهی امیدوارند و عرضه می‌دارند: «لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا...»؛ عامل نجات من از عقاب تو تکیه بر اعمالم نیست، بلکه امیدواری به فضلی است که تو بر ما داری. این همان توجه به صدق راهی است که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مقابل آن حضرت گشودند و با نظر به صدقِ آن راه، حضرت سجاد «علیه‌السلام» در دعای ابوحمزه در آن راه گام می‌زنند به همان معنای حاضرشدن در ایمان و تجربه آن حضور که با تکیه بر اعمال ما نمی‌ماند ولی با نظر به فضل او می‌توان حضور آن را تجربه کنیم.
 گر آدمی همچنان خود را در آن موقعیت‌های ایمانی با همان قبض و بسط‌هایی که پیش می‌آید، نگه دارد آن بصیرت‌ها مکرر در مکرر می‌شوند و سالک را بیش از پیش در فضای ایمانی قرار می‌دهد، ایمانی از جنس ایمانی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» این‌طور از آن در خود احساس می‌کنند که: « الهي لَوْ قَرَنْتَني بِالاَصْفادِ وَمَنَعْتَني سَيبَكَ مِنْ بَينِ الاْشْهادِ ودَلَلْتَ عَلي فَضايحي عُيوُنَ الْعِبادِ وَاَمَرْتَ بي اِلَي النّارِ وَحُلْتَ بَيني وَبَينَ الاَبْرارِ، ما قَطَعْتُ رَجآئي مِنْكَ وَما صَرَفْتُ تَاْميلي لِلْعَفْوِ عَنْكَ» خدايا، اگر مرا با زنجيرها ببندی، و عطایت را از میان همه خلق از من منع کنى، و ديدگان بندگانت را بر رسوايی‌هايم بگشايي، و فرمان دهى که مرا به آتش دوزخ کشند و میان من و نیکان جدایى افکنى، اميدم را از تو نخواهم بريد، و آرزويم را از عفو تو باز نخواهم گرداند. و این نوع مناجات، ما را به ایمانی رهنمون می‌شود که اولیای الهی در جان خود دارند. موفق باشید    

36894
متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد عزیز: استاد گرامی بنده همیشه به شما زحمت می‌دهم و شما هم همیشه با لطفتان قبول زحمت می‌فرمایید. استاد عزیز در مورد انتخابات، صوتی ضبط کرده ام و در پیامرسان ایتا در کانال «شور انتخاب» قرار داده ام. با موضوع امتحان الهی امروز. درخواست دارم گوش فرمایید و نظر شریفتان را مرقوم فرمایید. با تشکر فراوان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که می‌فرمایید حقیقتاً این انتخابات با توجه به شرایط خاصی که دارد، یک امتحان بزرگ الهی است از جنس امتحانی که برای مسلمانان صدر اسلام پیش آمد تا بین سقیفه و یا غدیر را انتخاب کنند تا در یک میدان در اوج معنویت در جهانی که مولایمان علی«علیه‌السلام» در آن حاضر بودند، حاضرشوند و یا در جهانی که جهانِ ادامه جاهلیت بود هرچند ظاهراً به اسلام گرویده بودند. و این‌جا است که وظیفه همگان است جدیّت این انتخابات را به خوبی روشن کنند. موفق باشید 

35909
متن پرسش

سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و زیارات، ممنون میشم نظرتون رو درباره متن زیر بدونم و نکات تصحیحی و تکمیلی رو بفرمایید.
یا رب الحسین علیه السلام اشف صدر الحسین علیه السلام بظهور الحجه علیه السلام
چهل گام در اربعین
 ۱. در اربعین؛  تمام «من»‌ها، یک «من» می‌شود و آن هم «منِ» امام است. هر منی که در امام فانی نباشد، منیّت است و محکوم به هلاکت.
۲.  در اربعین؛ می‌آموزی که همه خواسته‌ها، احساسات و ظهوراتت باید یا از امام باشد یا به سوی امام، حتی خوردن و آشامیدنت...
۳. در اربعین؛ تن‌های شیعیان چون براده‌های آهنی هستند که به سمت مغناطیس امام جذب می‌شوند. و این انجذاب ناشی از شیفتگی قلب‌ها به امام است.
۴. در اربعین؛ «خود راه بگویدت که چون باید رفت»...
۵.  در اربعین؛ خادم و زائر چون آیینه‌هایی‌اند که گرچه مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند اما  فقط تصویر صاحب جمال را نشان یکدیگر می‌دهند... حسین... حسین... حسین.
۶. در اربعین؛ می‌یابی که اگر امام طبیب دلت باشد، نسخه و دارویت جدا از هم نیستند.
۷. در اربعین؛ می‌یابی که  این تو نیستی که می‌روی، می‌برندت. «گر میروی بی‌حاصلی، ور می‌برندت واصلی، رفتن کجا! بردن کجا!! توفیق ربّانی‌ست این».
۸. در اربعین؛ عالی‌ترین مقامات عرفان برای عموم، دست یافتنی می‌شود، مثل دیدن وحدت در کثرت. کسی چه می‌داند! شاید یکی است که این‌همه به ظهور آمده  یا این‌همه است که فقط یکی را نشان می‌دهد.
۹. در اربعین؛ قدم‌ها نیز وسعت می‌یابند. این یک قدم نیست که رو به امام می‌رود، هر قدم شامل هزاران گامی است که حسرت بوسیدن این خاک را داشته و به صاحب قدم، التماس دعا گفته‌اند.
۱۰. در اربعین؛  زمین کربلا وسعت می‌یابد، و هر قلبی که خود را به ارض کربلا رسانده است این وسعت حضور را حس خواهد کرد. یک نفر، همه می‌شود و همه، یک نفر... امام.
۱۱. در اربعین؛  خود را مرکز عالم می‌یابی. گویی همه عالم گرد نقطه‌ای که تو ایستاده‌ای می‌چرخد. چه جای عجب است، که به قطب ملکوت یعنی امام نزدیک شده‌ای و زمین نیز حول خورشید امام در گردش است.
۱۲. در اربعین؛ مریم وار در طوف امام خویش به عبادت مشغولی و رزق آسمانی در جایگاه عبادتت، طریق الحسین، نازل می‌شود. ناظرانی که تو را می‌بینند خواهند پرسید: «انّی لک هذا؟» و تو خواهی گفت: «هی من عندالله.» آری! روزی‌ها از دامنه وجودی امام است که بر ما جاری می‌شود. از ما، طواف امام، از امام، روزی رساندن...
 ۱۳. در اربعین؛ می‌یابی که چگونه وقتی دنبال موسی باشی از آسمان برایت «مَنَّ وَالسَّلْوَى» نازل می‌شود. معیّت با ولی الله همان و معجزه دیدن، همان...
 ۱۴. در اربعین؛  می‌یابی که اگر در مدار امام باشی اعمال زمینی‌ات هم آسمانی می‌شود، حتی خوردن.
 ۱۵. در اربعین؛ پرده غیبت امام کنار می رود وگرنه چگونه ممکن است این همه مهربانی و ایثار به تجلی در آید؟! ۱۶. در اربعین؛  می یابی برای رسیدن به امام، بلکه به خدای امام، باید خود را در چشمه مهربانی شستشو دهی.
 ۱۷. در اربعین؛ از سویی تواضع به زائر را تواضع به امام می‌دانی و می‌یابی و از دیگر سو خود را سفیری از جانب امام می‌یابی برای تشکر از خدّام. آیینه‌ای دو وجهی هستی که از یک وجه، نور امام را می‌گیرد و از وجهی دیگر نور امام را متشعشع  می‌کند.
۱۸. در اربعین؛ همه می‌کوشند تا شکوفه لبخند بر لبان دیگران بنشانند، همین و بس. درست مثل لبخند رضایت امام. «اللّهُمَّ ارْزُقْنا».
 ۱۹. در اربعین؛  اسفار اربعه عرفا را می‌توانی بچشی. این چهار سفر  عبارتند از: ۱. سفر «من الخلق الی الحق» یا به اختصار سفر الی الحق، زائر از خلق بریده و به حق رو می‌کند. ۲. سفر «من الحق الی الحق فی الحق» یا به اختصار سفر فی الحق، زائر در خلوت خویش به تفکر و سلوک فردی پرداخته و با امام خویش نجوا می کند. ۳. سفر «من الحق الی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر الی الخلق، زائر از عزلت خویش بیرون آمده و خدام و دیگر زائران را می‌بیند. ۴. سفر «من الخلق الی الخلق فی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر فی الخلق. زائر در خدمت زوار در آمده و در سلوکی جمعی زمین را به آسمان متصل می کند. آری! انتهای این مسیر خادم الحسین شدن است.
 ۲۰. در اربعین؛ کوچکترین کارها قدر پیدا کرده و بزرگترین می شوند. چرا که مبداء و مقصد عمل، امام است. «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه...»
 ۲۱. در اربعین؛ بیشتر از آنکه به منفعت خویش بیندیشی به خدمت مطلوب‌تر همت می‌گماری. این همت برای خدمت رسانی به رضایتی درونی و ماندگار ختم می شود. برخلاف آموزه هایی که طلبکاری را حق دانسته و دیگران را فقط برای رسیدن به منافع خود می‌بینند و نتیجه اش نیز جز خشم یا افسردگی نمی باشد.
 ۲۲. در اربعین؛ همه جاده یک نقطه است، نقطه‌ای که تو ایستاده‌ای. کسی  نه احساس سبقت می‌کند، نه جاماندگی. مگر جز این است که قطره‌ها چنین حسی نسبت به هم دا رند؟
 ۲۳. در اربعین؛ می یابی که راه خدا از امام می گذرد و راه امام، از خلق.
 ۲۴. در اربعین؛ نفوذ نگاه و ثبات قدم حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» را می‌بینی که امتداد یافته است. چه جای تعجب که قدمی خالصانه هزاران قدم شود؟ و مگر نه این است که خدا اجر محسنان را ضایع نمی‌کند به حکم: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» بلکه بیشتر.
 ۲۵. در اربعین؛ رنج و لذت، معنی می‌یابد. هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام نباشد، رنج است و هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام باشد، لذت.
 ۲۶. در اربعین؛ غدیرِ نهضت اباعبدالله الحسین «علیه‌السلام» ظهور یافت؛  «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي». اکمال و اتمامِ شهادت حسین «علیه‌السلام» و یارانش، با جوشش خون آن‌ها در قلوب شیعیان ظاهر شد.
 ۲۷. در اربعین؛ جهان شمول می‌شوی، چرا که کشش قدمهایت با طپش‌های قلب امام تنظیم می‌شود. و امام، قلب عالم است.
 ۲۸. در اربعین؛ از دریچه نگاه زینب کبری «سلام‌الله‌علیها»، عالم را می‌بینی که: «مَا رَأَیْتُ إِلاّجَمِیلاً».
 ۲۹. در اربعین؛  می‌یابی که:  رضایت به داشتن نیست،  به امام داشتن است.
 ۳۰- در اربعین؛ جایی برای جاماندگی باقی نمی‌ماند. جامانده کسی را گویند که یا دیر می‌فهمد یا دیر اقدام می‌کند.  دل‌های مشتاقی که از ماه‌ها قبل در انتظار سفری ملکوتی‌اند، جا نمی‌مانند هرچند محدودیت عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد، «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دل‌دادگانند» و نه «جاماندگان».
 ۳۱. در اربعین؛ آمده‌ای که به امام خود بگویی:  اگر خاکی شوم،  اگر خسته شوم،  اگر گرسنه شوم، اگر تشنه شوم، اگر مجروح شوم،  اگر، اگر، اگر... باز هم شرمنده تو و خاندان پاکت هستم. و شرمندگی، علامت عشق است.
 ۳۲. در اربعین؛ دنیایت قبل اربعین و بعد از آن  عوض می‌شود. گرچه در یکی شوق وصال است  و در دیگری خوف فراق، اما این شوق و خوف، شعاعی از جمال و جلال امام اند که نقطه ملاقاتشان، طریق الحسین است و فروغی از رخ ساقی است که به جام دلت تابیدن گرفته و تو را چنین میانه میدان به رقص واداشته است.
 ۳۳. در اربعین؛ می‌یابی که وقتی عقل، عاشق  شود، می‌توان مناسبات عالم را تغییر داد.
 ۳۴- در اربعین؛ معنای فنا و بقا را خواهی یافت. رنج‌ها می‌گذرند و فراموش می‌شوند و تنها خاطرات آسمانی‌اش می‌مانند و روز بروز بیشتر می‌درخشند. «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبِّک ذوالجلالِ والاکرامِ».
 ۳۵. در اربعین؛ خلوت را در جلوت می‌یابی و جلوت را در خلوت. مناجات با خدایت را در خدمت به زائر می‌جویی و رابطه‌ات با زائران را همان رابطه با خدا می‌بینی. به مقام جمع رسیدن، طی‌کردنِ ره صدساله‌ای است که در طریق الحسین می‌شود یک شبه طی کرد.
 ۳۶. در اربعین؛ شهدا را زنده‌تر از همیشه می‌یابی. چه می‌گویم؟ گویا خودت زنده شده و آنها را می بینی. اگر بساط «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونی» آنها پهن نبود، این همه مائده آسمانی از کجا می‌آمد؟!
 ۳۷. در اربعین؛ نفس واحد را خواهی یافت. همان وجه مشترک خلقت همه انسان‌ها، حسین را می‌گویم. از این روست که گویی با همه آشنایی و همه، یکی هستند.
 ۳۸- در اربعین؛ معنای حرکت جوهری را خواهی دانست. مگر نه این است که جوهر و ذات ماده، حرکت است و تمام بودن ها به شدن ها ختم می شود و همه قوه ها به فعلیت؟ زمین به مرکزیت طریق الحسین بستر فعلیت یافتن قوایی است که با رسیدن به کمال یا همان امام خویش، آرام می‌گیرد. این یعنی: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْض». آری! گویی طریق الحسین، زمین دیگری است.
 ۳۹. در اربعین؛ برهان صدیقین را مرور می‌کنی. آنانکه پا در این طریق می‌گذارند، با قدمهای استوار، قامت‌های برافراشته، نگاه‌های نافذ و قلبهای مشتاق خویش چنین برهانی را اقامه می‌کنند که مگر می‌شود این امواج معرفت وایمان و شور و شوق و شعور و عشق به اقیانوس بیکران علم و ایمان وصل نبوده و از آن برنخاسته باشد؟ مگر جز صدیقین می توانند چنین ایمان و معرفتی را نه از خود بلکه شعاعی از خورشید وجود امام بدانند؟ «اللّهُمَّ اجعَلنا مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا..»
 ۴۰. در اربعین؛ به انتظار طلوع خورشیدی هستی که ظهر عاشورا غروب کرد. پیوند اشک و لبخند نمایانگر ایمان توست به ظهور امام موعودی که روشنایی‌ها و زیبایی‌های اربعین، فقط پرتوی از تابش وجودش در عصر ظهور است. باش  تا صبح  دولتش  بدمد کاین همه از نتایج سحر است، به همان معنای «انتظار» و «وارستگی».

 

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ما و این‌همه جهانِ گشوده اربعینی، آن هم در تاریخی که انسان‌ها تنها در خانه تاریک خودشان به‌سر می‌برند، حتی وقتی با وسایل سریع دنیای جدید هرجا که می‌خواهند می‌توانند باشند. ولی عجیب است با این‌که همه جهان بر خط است، هرچه بیشتر در تنهایی تاریک خود در هیچ جایی نیستند. سخن اصلی بنده پس از تجربه اربعینیِ این سال، این است که اگر تا دیروز معتقد بودم هرکس در انقلاب اسلامی و در مقابله با استکبار حاضر نیست، در هیچ جایی حاضر نمی‌باشد و عملاً در هیچ جهانی جای ندارد؛ امروز در همان راستا باید عرض کنم اگر در این زمانه در دل انقلاب اسلامی، این اربعین را «فهم» نکند، در هیچ جهانی حاضر نیست، زیرا جهان امروزینِ آخرین بشر و بشرِ آخرالزمانی، حضور در نهایی‌ترین جهان است که این یعنی درکِ نهایی‌ترین ایثار خدّام و حضور در تاریخِ نهایی‌ترین وجه انسانی بین سیل انسان‌هایی که آمده‌اند یگانگیِ همدیگر را تجربه کنند.
به این فکر کنید که انسان آخرالزمانی هرچه می‌تواند از بستر هستی خود که عین اتصال به خالق هستی‌ها است، اندیشه‌های تازه که مطابق روح نهایی‌ترین انسان است می آفریند، نه آن‌که به مطالبی بپردازد که باور به آن‌ مطالب آسان باشد ولی در آن مطالب جواب نهایی‌ترین طلب حاضر نباشد.
باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشه‌های معمولی که امکان تردید در آن‌ها هست، رهایی یافته تا با اصل‌ترین اصل‌ها روبه‌رو شود که آن انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی اولیای الهی در نمادهایی همچون علی«علیه‌السلام» و سیدالشهداء«علیه‌السلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع می‌شود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها می‌توان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی به‌سر برد، در دل تذکرات چهل‌گانه‌ای که مطرح فرموده‌اید.
رخداد اربعینیِ این سال‌ها، پنجره‌ای شده برای آن‌که ما شیعیان، به‌خصوص ما ایرانیان، تا جهان مدرن را درست بفهمیم، جهانی که تا دیروز با نوعی شیفتگی به آن می‌نگریستیم. در حالی‌که امروز متوجه شده‌ایم جهان در وضعیت جدیدِ خود بیرون از ایران نیست و آینده جهان به نقش ایران در بستر انقلاب اسلامی پیوند خورده است و در این راستا و با توجه به این حضور، مردم ما در پیاده‌روی اربعینی حاضر می‌شوند که نوعی آمادگی است برای حضور در نظم جهانی پیش رو. امری که رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم سیستان و بلوچستان با تأکید بیشتر، متذکر آن شدند که «دشمن در دشمنی و نقشه‌کشی خود جدّی است، ما هم در مقابله با دشمن به شدت جدّی هستیم.»  موفق باشید       

 

 

36589
متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد ارجمند سوالی از محضرتان داشتم اینکه چطور با اینکه در ذیل آیه غار (آیه ۴۰ سوره توبه) در تفسیر اهل البیت روایتی هست از امام صادق (ع) که شخصی از ایشان سوال می کند که آیا ابوبکر از صدیقین است و ایشان پاسخ می فرمایند: آری. و داستان آیه غار را تعریف می کنند. پس چگونه اگر چنین شخصی از صدیقین است ولایت امیرالمومنین (ع) را نپذیرفت و ماجرای سقیفه را پیش آورد؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد زیادی از طریق متون اهل سنت هست که مرحوم علامه امینی در «الغدیر» آورده‌اند که نمی‌توان صدیق‌بودن به آن معنایی که مقام صدیقین است برای جناب ابابکر دانست. از ابوبکر در متون اهل سنت نقل شده که در آغاز خلافتش خطاب به مردم کرد و گفت: «اَقیْلُونى فَلَسْتُ بِخَیْرِکُمْ»؛ مرا رها کنید که من بهترین شما نیستم. اکثر علمای اهل‌سنت و شیعه این جمله را نقل کرده‌اند. با توجه به این امر، نمی‌توان چنین توصیفاتی را برای ایشان قائل بود مگر آن‌که حضرت صادق «علیه‌السلام» بر اساس تقیّه چنین جمله‌ای را فرموده باشند بدان جهت که در بین اهل سنت، ابابکر به عنوان ابابکر صدّیق مشهور است. موفق باشید

36543
متن پرسش

از آنجایی که اربعین با سکوت هایش صحبت می‌کند. در مسیر اربعین یجایی نشسته بودم دیدم آنسوی موکب ها شهرکی قرار داشت و چرخ فلک و... روح آنجا ساکت ولی روح مسیر پر از وجود و محبت بود، و امسال مردمانی را دیدم که مسیر اربعین را با سالیان قبل فرق داده بودند، شاید بتوان گفت این محبت و گرمی یگانگی میهمان و میزبان و امام حسین (ع) دیگر گونه های دیگری را هم در خود نشان می‌داد، گویا استعدادی رو آشکار می‌کرد و چند قرائن دیگر باعث شد احساس کنم مسیر اربعین وقتش رسیده که آرام‌آرام به داخل شهرها سفر کند. از آن زمان وظیفه خود دانستم تا به قدر وسع کوچک خود، در شعاع این امر قرار بگیرم. ما کانون فرهنگی کوچکی داریم که نونهالان و نوجوانان فعالیت می‌کنند. امسال بجای ایستگاه صلواتی که فقط اعضای یک مسجد یا هییت یا مجموعه فعالیت می‌کنند را تعطیل و بجایش موکب های فاطمی زدیم فرق موکب ها این بود که سر هر کوچه یه موکب بود که یک نوعی اهالی محله ها را دعوت می‌کرد تا به این ایثار با محبت تشریف بیاورند، و با ۷ تا موکب، در کل محله روحی احساس می‌شد که انگار داخل گرمی محبت همان همسایه های قدیم وارد شدیم و ان شا الله در نظر داریم این امر رو در نیمه شعبان و غدیر و اربعین تداوم‌ بدیم و گسترش پیدا کنه این موکب های فاطمی هم با حرکت ایستگاه صلواتی فرق می‌کرد و با ابنکه ملهم از اربعین هست ولی حتی با حرکت مسیر اربعین کمی فرق داشت و آن سریان مسیر به داخل کوچه ها بود. داشتم فایل خطر بدعتهای غیر الهی و غیر اخلاقی رو گوش می‌کردم گفتم این نگاهم را به استادم بگم تا اگر اشتباه بدعتی درش هست، ما را متذکر تفکر اصیل خود و انقلاب کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی است و این یک سنت حسنه است تا روح مردمان متوجه سرمایه‌های معنوی و تاریخی‌شان شود و معلوم گردد دل‌ها حتی در دنیای غربزده با این‌همه سرگردانی‌های بیهوده، هنوز در گرو دل‌سپاری به اولیای معصوم هستند و لذا وقتی همان انسان‌ها از آن سرگرمی‌های بیهوده خسته شدند، متوجه می‌شوند راه دیگری هست تا انسان‌ها را معنا ببخشند. چه اندازه برای خود بنده شادی‌بخش است وقتی در برقراری چنین موکب‌هایی شرکت داشته باشم و سهیم باشم. موفق باشید

36095
متن پرسش

با طلوع انقلاب اسلامی ایران، شریان اصلی اسلام در مسیر ولایت فقیه روانه شد و اینک حکومت محمدی صلوات الله علیه و غدیر علوی علیه السلام و عاشورای حسینی علیه السلام و مکتب جعفری علیه السلام و ظهور مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف از جریانات و تفکراتی هستند که اگر در مسیر ولایت جایشان را پیدا نکنیم، اینها مفاهیم انتزاعی و سکولاریته ای برای ما خواهند شد که راهی به سوی حقیقت اسلام نمی برند. اسلام را نباید یک مفهوم پنداشت بلکه حقیقتیست زنده و جاری. اوج اسلام با حضرات معصومین علیهم‌السلام به نمایش گذاشته شد و تمام همت اینست که تاریخ را زنده نگه داشت و با تمام حقیقتِ غدیر و عاشورا همراه شد. امروز الامام السید علی حسینی الخامنه ای: زبان گویای محمد مصطفی صلوات الله علیه است؛ تیغ برّنده علی بن ابی طالب علیه السلام است؛ بازوی حسین بن علی علیه‌السلام است؛ امروز او نائب بر حق حجت بن الحسن العسکری است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «دیده‌ای خواهم سبب سوراخ کن / تا سبب را بر کَنَم از بیخ و بُن» ماورای اندیشه حسابگرانه و محاسباتِ مادی و عادی، آینه و ساحتی دیگر در میان آمده است که به حقیقت، آری! به حقیقت اشاره دارد. نه حقیقتی که در ذهن و فکر فیلسوفان می‌باشد، بلکه حقیقتی که در آینه جمال انسان‌های متعالی قابل احساس است و یا بگو در کلمات آن‌ها بدان اشاره می‌شود. امری که جنابعالی و امثال جنابعالی چه اندازه خوب و دقیق آن را در آینه شخصیت رهبر معظم انقلاب به نظاره نشسته‌اید. آیا باز می‌توان گفت زمان، بدون حجّت است؟!! موفق باشید

36070
متن پرسش

سلام: حالتون خوبه؟ اصولا برای اثبات حقانیت اسلام باید محتوای آن هم سنجیده شود و مهمترین بعد اسلام فقه آن است در فقه خلاف عقلهای زیادی هست: زمین موات شهری و مالک شدن آن با ریختن سنگ، قرض دادن کنیز بدون اجازه خودش به برادر دینی، جهاد ابتدایی علیه اهل کتاب بدون اتمام حجت برای احاد ملت آنها و یا اکثریت ملت مذکور و... اسلام قطعا معجزاتی دارد ولی طبق ادیان گذشته دجال هم می تواند معجزه کند حتی غزالی که اشعری بوده گفته اگر کسی عصایش اژدها شود ولی بگوید دو ضرب در دو پنج می شود من پیامبری او را نمی پذیرم. حالا با توجه به وجود معجزات در اسلام ظاهرا نمی تواند از جانب شیطان باشد چون خوبیهای آن هم کم نیست چطور باید آن را از خدا دانست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مواردی که فرمودید را باید در شرایط تاریخیِ خودش بررسی کنیم که بحث آن مفصل است و به همین جهت ملاحظه می‌کنید که مثلاً چگونه اسلام به طور ظریف، جهانِ آن روزین را از موضوع برده‌داری و یا آن برخوردی که با زنان می‌شده؛ عبور داد. و از طرفی بعضی از موارد که فرمودید مربوط به اسلام نیست. و اگر ائمه هدی«علیهم‌السلام» بنا به مسیری که خداوند در «غدیر» تعیین فرمود، حاکمیت داشتند؛ آن موارد صورت نمی‌گرفت. در همین رابطه به سؤالی که در مورد ساختار حکومت در اسلام مطرح کرده‌اید می‌توان فکر کرد که سیره ائمه مدّ نظر است  و در زمان غیبت، ولایت فقیه. در مواردی که در دیگر سؤالات فرموده‌اید نیاز به حوصله و تحقیق و مطالعه دارد که البته از محدوده سؤال و جواب بیرون است.
۲. در مورد معجزات، باید متوجه بود در هر زمانی خداوند برای هدایت بشر و اطمینان بشر به راهی که خداوند توسط پیامبرش پیش آورده، معجزه مطرح می‌شود و در این آخرین زمان که آخرین پیامبر به صحنه آمده است که تاریخ اندیشیدن بشر است؛ توجه به قرآن را با تدبّر در آن پیشنهاد می‌کند تا از طریق اندیشیدن نسبت به خود قرآن متوجه معجزه‌بودن آن بشویم. لذا فرمود: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء/82) و این نه‌تنها موجب حقّانیت قرآن به عنوان کلام خداوند می‌گردد، بلکه موجب صدق ادعای رسول خدا نیز می‌باشد. موفق باشید

35778
متن پرسش

سلام: هرچه بررسی می‌کنم متوجه نمیشم چرا اهل بیت از لفظ امامت که در شیعه غالب هست در بیان حقانیت خود و ترغیب مردم استفاده نکرده اند یا بندرت. چرا حضرت امیر جز ابتدای کار پس از سقیفه، طول تاریخ خلفا و حکومت خودشان به غدیر استناد نمی‌کنند، از واژه امام استفاده نمی‌کنند، از عصمت که تقریبا اصلا. راز قضیه چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر شرایط جهت اثبات حقّانیت جایگاه ائمه «علیهم‌السلام» برای مخالفان بوده است و در این‌جا معلوم است که باید بر اساس مبنایی که مخالفان پذیرفته‌اند با آن‌ها صحبت شود. موفق باشید

35521
متن پرسش

سلام علیک و ریحانه و رضوانه عذرخواهم از استاد عزیز بابت تصدیع وقت شریف شما و تک تک کاربران محترم.
بسم الله الرحمن الرحیم: غدیر و فردایِ بشرِ گرفتار عصر پوچی، غدیر و حضور بشرِ آخرالزمانی در اصیل‌ترین وجه معنایی خودش. در کتاب سلیم بن قیس در حدیث ۱۹ در قسمتی از حدیث اینچنین از قول اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که گفتند: «به جان خودمان قسم، اگر هنگامی که پیامبر از دنیا رفت ما خلافت را به علی (علیه السلام) سپرده بودیم و از او اطاعت می کردیم و تابع او می‌شدیم و با او بیعت می‌کردیم به راه درست رفته بودیم و هدایت می‌شدیم و موفق بودیم» سلیم در جایی دیگر از کتاب از قول امیرالمومنین (علیه السلام) حدیثی نقل می‌کند که می‌فرماید با پیامبر در مسیری می‌رفتیم تا آنکه راه خلوت شد آنگاه پیامبر مرا به آغوش گرفت و فرمود: "پدرم فدای تنهای شهید" عرض کردم: یا رسول الله چرا گریه می‌کنی؟ فرمود: از کینه‌هایی که در دل اقوامی است و آن را برایت ظاهر نمی‌کنند مگر بعد از من، و آن کینه‌های بدر و خون‌های اُحد است. و سپس فرمود یا علی، بشارت باد تو را که زندگی و مرگ تو با من است، و تو برادر و جانشین من هستی. تو انتخاب شده‌ی من و وزیرم و وارثم و ادا کننده از جانب من هستی. تو قرض مرا ادا می‌کنی و وعده‌های مرا از جانب من وفا می‌نمایی، تو ذمه‌ی مرا بری می‌کنی و امانت مرا باز می‌گردانی و طبق سنت من با ناکثین و مارقین و قاسطین از امتم می‌جنگی. تو نسبت به من همچون هارون به موسی هستی، و تو از هارون اسوه و روش خوبی خواهی داشت آن هنگام که قومش او را ضعیف شمردند و نزدیک بود او را بکشند. تا آنجا که می‌فرماید یا علی، هیچ امتی بعد از پیامبرشان اختلاف نمی‌کنند مگر آنکه اهل باطل آنان بر اهل حقشان غالب می‌شوند.
دقت در این سخنان به خوبی نشان از نقشه‌ای فوق رسوم زمانه و در نگاه به غایت انسان و فاعلیت اراده‌ی انسانی است که می‌خواهد فوق عادت مرسوم زمانه‌ای که در آن قرار گرفته است زندگی کند و این زندگی امروزین جواب طلب فردای او را نمی‌دهد و راه، جز به اختلاف و نزاع و خشونت به جایی نمی‌برد. سخنانی دقیق که در عین اشارت‌ها، حامل بشارت زندگی معنابخشی است که انسان آن را در ساحت ثروت و قدرت و شهوت و طمع گرگی زمانه گم کرده است و آری! چرا که اینگونه نباشد وقتی انسان تراز معنایی خودش را گم می کند! آنگاه است که دیگر برای «بینش‌ها» در ساحت اندیشه، و «ارزش‌ها» در ساحت انگیزه‌اش، معیاری برای معنابخشیدن به زندگی وجود نخواهد داشت و بیش از آنکه زندگی معنابخش باشد، گرفتار روزمرگی‌ها و کمیّت ها می‌شود و به جای آنکه زندگی‌اش حرکت طولی داشته باشد تا در مسیر فعلیت صورت‌هایی نو به نو در زندگی باشد و زندگی محل ظهور تجلیات قرار بگیرد؛ در عرض زندگی می‌کند و در فکر وسعتِ عرضی زندگی‌اش می‌باشد تا آنکه از تنگنای زمانه‌ی تاریخی‌اش نجات پیدا کند و در طلب بیشتر و بیشتر داشتن هیچ‌ها شب و روزش را به هم گره می‌زند. غدیر، درست نقطه‌ی وسعت عرضی زمین و نجات از پوچیِ بشر زمینی است تا به وسعت طلب انسان، جهانِ گشوده‌ای را در برابر انسان بگشاید تا انسان زندگی خود را در زمین در انس و ماوای با حقیقت اداره کند و عقل و خرد جمعی زمین به زندگی عرضی‌شان برگردد تا علاوه بر آنکه عرض زندگی بیش‌تر می شود زندگی افق طولی‌اش را گم نکند و انسان در پیچ و تاب خشم و شهوت دوران حقیقت را فدای طمع‌های بی حاصل نکند. اگر غدیر را در تاریخ و زمانه‌ی خودمان پیدا نکنیم، صرفاً دست به یک گزارشی از تاریخی زده ایم که هیچ ربطی به فردای زندگی بشر آخرالزمانی و طلب و آرمان های فردای زندگی اش ندارد و این یعنی تفسیر سقیقفه ای از غدیر! اگر دیروز روایت امیرالمومنین (علیه السلام) از غدیر در سقیقفه نا کام و ناتمام ماند و شنیده نشد امروز نیز اگر غدیر را راهبرد و تقدیر توحیدی فردای جامعه ی انسانی ندانیم یعنی هنوز هم علی دست بسته است! در روایت اشاره اش به این است که آرمان و افق گشوده‌ای‌ است که طلبِ پس‌فردایی انسان‌هاست که خداوند با رسولش و نظر به خواست و طلب انسان آخرالزمانی به صحنه می‌آورد با عمیق‌ترین پیام یعنی قرآن، و ادامه‌ی این آرمان و راهبرد فردی بشر تاریخ در جمال علی (علیه السلام) یافت می‌شود.
بشر، قرن‌هاست که در پیچ و خم بی‌معناییِ زندگی دست به معادلات تاریخی گوناگونی زده است اما بی‌جواب و ناکام از اینهمه طرح و نقشه ی گوناگون، و حالا در بلندای تمدن چشم پرکنِ غرب، سر به زیر و خجل و درمانده از انسان و زندگی و عالم افسارگسیخته‌ای که نمی داند چگونه این گسست را مهار کند! بحران هویت و ناکامی انسان از وعده‌های فردای تمدن مدرن بنیان و بنیاد یأس تاریخی بشر امروز است و غدیر نجات از این روزمرگی عالم مدرن است. در یک کلمه، غدیر؛ عصاره‌ی فضیلت‌های پیامبران و اتمام و اکمال تاریخ انسان است و راهی جز آن‌که انسان برای حضور روشن فردایی‌اش بیابد جز غدیر نیست. و انقلاب اسلامی درست دروازه ی ورود و مأوایی بشر گمشده ایست که ریشه در سقیفه دارد چنانکه حضور و ظهور تمدن غرب بنیادش در سقیفه پایه گذاری شده است. غدیر؛ یک حادثه ی تاریخ نیست، راهبرد زندگی فردای انسان‌هایی است که به دنبال معنابخشی زندگی سرد و بی روحشان می گردند. غدیر؛ طرح هادی جوانانی است که در چه کنم چه کنم هایی دوره ی جوانی شان درگیر با خود هستند و بی قرار یک مونس و ماوایی برای گذران جوانی شان! یک ظهور از غدیر، جبهه های جنگی بود که جوانان دوره ی پهلوی خودشان را در آن بستر غدیری پیدا کردند و انس حضور یافتند و زندگیشان را با آن معنا بخشیدند در عین حضور در جبهه زندگی کردند و حضور در جنگ در تحقق تاریخ غدیر آنچه را که در جستجوی تاریخ شان بودند یافتند.
امروز نیز برای حضور در تاریخ غدیر و برای معنای زندگی انسان همان راهی را باید رفت که شهدا و امام در مقابل انسان گشودند و چقدر زیباست که امروز این راه، جهانی شده است یعنی جهان گمشده ی انسان ها با رجوع به انقلاب اسلامی به غدیر متصل می شود و غدیر اینچنین جهانی شده است. بستر تحقق اش اگر چه در دست شیعه می باشد اما جهان غدیر، جهان عالم گمشده ی انسان هایی است که در به در بدنبال حقیقت و عالم انسان و مأوای انسان می گردند. مأوا و اُنسی که در تاریخ در هیاهوی هوی و هوس و طمع و حرص در وسعت عرضی ارض گم شده است و راه نجات همان عالم معنایی طولی غدیر است تا انسان خود را پیدا کند. باید با عالم غدیر به سراغ تاریخ امروز رفت و گرنه در بستر سقیفه انسان ها هر چقدر هم که عابد و زاهد شوند باز در پوچی به سر خواهند برد. غدیر؛ عالم و تاریخی است که باید در آن حاضر شد. غدیر؛ محل وحدت کثرت‌هاست و تجلی کثرت از وحدت است و مقام جمع از آن غدیر است و گرنه جهان عالم غرب کثرت‌اش نه تجلی وحدت است و نه کثراتش رجوع به وحدت می‌کند، کاملا بریده و گسیخته از هم می‌باشد و این «مقامِ جمعی غدیر» است که انسان را در عین توحد در مقام کثرت ها و کثرت ها را در رجوع به وحدت ها معنا می‌کند و مظاهر همه منشا وحدانی می یابند نه آنکه هویت تباینی و بریده و جدا از هم داشته باشند. غدیر مقام جمع است و اتمام و اکمال دین به دست یافتن به اینچنین مقامی است که انسان کامل نمونه تامّ و تمام آن می باشد و دین آمده است تا انسان را به آن کمال نهایی‌اش برساند. باید با انسان از منبر غدیر به گفتگو نشست و سخن گفت تا او خود را در جهان غدیر برای فردا و پس فردای زندگی اش حاضر کند و گرنه غدیر می شود روایت یک حادثه‌ی گذشته بدون افق و حضور در آینده ی انسان و تاریخ فردای بشر! و این تازه شروع حیات یک مکتب اصیل است در تاریخ که باید منتظر رجوع انسانی پس از انسانی بود که به این مکتب باز می گردد و باید با او اصیل ترین سخن ها ر ا با عالی ترین زبان در میان گذاشت و باید منتظر گوش هایی برای شنیدن حرف فردای خودمان باشیم و به فکر دهان و زبانی برای در میان گذاشتن برترین سخن‌ها و معنادارترین راه‌ها برای فردای حضور انسان و این بستر و طلیعه ای است که با مکتب امام و شاگردانش به روی تاریخ گشوده شد و آغوش باز کرد تا مأوای انسان شود. و ما راهی جز قرارگرفتن در این عالم برای آنکه گم نشویم و زندگی بی‌معنا شود و حیرت تاریخ، ما را گمراه نکند؛ نداریم، چه بخواهیم چه نخواهیم. باید منتظر بود و فرج در این انتظار ما رخ می نماید و آغوش می‌گشاید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همان‌طور که در متن ارائه‌شده به کانال مطالب ویژه تحت عنوان  «اَسراري از شخصیت حضرت علي «علیه‌السلام» که رسول‌خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» پنهان داشت» عرض شد، حقیقتاً ابعادی در بستر اسلام برای انسان پیش می‌آید که کافی است با نظر به شخصیت حضرت علی «علیه‌السلام» متوجه ناگفته‌هایی شد که حتی زبان رسای رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» امکان اظهار آن را ندارد، ولی با نظر به رازهایی که در «غدیر» در مقایسه با سقیفه پیش می‌آید می‌توان چیزهایی را فهمید و جنابعالی در نوشته خوب خود بابی را در نسبت با «غدیر» گشوده‌اید که می‌توان فهمید بشر امروز که باید بیش از دیروز به رازهای خود و جهان آشنایی پیدا کند؛ در آن قرار گیرد زیرا آری! «غدیر»، روایتِ یک حادثه نیست، افق گشوده‌ای است تا انسان بفهمد در تاریخ فردای خود چگونه می‌تواند حاضر شود که آن، تنها راهِ به خودآمدنِ انسان آخرالزمانی است تا در ظلمات آخرالزمان سرگردان نباشد و «انتظار» یعنی آن‌که ما می‌توانیم ذیل حضور در غدیر و فهمیدن نقص‌های بزرگِ سقیفه در معنایِ انسانیتی حاضر شد که نماد حقیقی آن، مولای‌مان علی«علیه‌السلام» است. و در همین رابطه بنده در تبریکی که در رابطه با عید غدیر عرض شد تأکیدم بر نظر به انسانیتی است که در جان ما نهفته است و با نظر به مولای‌مان به ظهور می‌آید. و لذا عرض شد: اگر زندگی همان ایمان است و اگر ایمان، امری است که انسان باید در خود و با وجه انسانیِ خود بیابد، آیا فکر کرده‌اید آن انسانی که نمادِ انسانیت ما است و متذکر ایمانِ ما به حقیقت می‌باشد را در کجا باید بیابیم؟ انسانی بسی نزدیک از آن جهت که گویا او را در خود احساس می‌کنیم و بسی دور به جهت عظمت او. اگر او را در مولای متقیان علی «علیه‌السلام» یافتید و غدیر را محل تذکر به وجود او در اسلامیت و ایمانتان تشخیص دادید؛ این غدیر بر شما مبارک باد. موفق باشید         

35526
متن پرسش

سلام علیکم حاج آقا طاهرزاده: عید غدیر رو خدمت شما بزرگوار تبریک عرض می‌کنم. آیا این درست است که موقع نام گزاری فرزند باید نامی که انتخاب می‌کنند با نام مادر هم خوانی داشته باشد واگر هم خوانی نداشته باشد در آینده روی شغل و زندگی آن تاثیر بد می‌گزارد. با تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف‌ها اعتبار ندارد. همان خوب است که ما نام فرزندان‌مان را با نظر به انسان‌های قدسی و الهی تعیین کنیم. موفق باشید

35527
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علیه السلام و اولادهم المعصومین علیهم السلام یا علی مددی
 استاد گرانقدر اظهار حب علی علیه السلام در شب عید غدیر را هدیه می کنم به شما و لطفی که خداوند رحمان بواسطه کلام شما به ما رسانید عیدتان مبارک. نمی‌دانم واقعا چگونه می‌توانیم با این زبان الکن و قاصر فقط شکر همین یک نعمت یا علی گفتن و از علی گفتن و دل به علی دادن و ... را به جا بیاوریم لذا همون طور که به ما یاد داده اند با همه نفهمی وجودمان با زبان جانمان اقرار می کنیم «الحمدلله الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علیه السلام و اولادهم المعصومین علیهم السلام» خداوندا یا رب العالمین ای مهربانترین مهربانان تو شاهد باش ما به اندازه فهم ناقصمان به اندازه قلب کوچکمان دیدیم و فهمیدیم حب علی علیه السلام و اولادش در جانمان مستولی است. «همه عمر برندارم سر از این خمار مستی / که من از ازل نبودم که تو در دلم نشستی».
 نفهمیدیم کی عاشق شدیم اما مزه عشق اصیل را با نام *علی* چشیدیم با ایوان نجف از خود بیخود شدیم و عاشقانه منتظر دیدار مولایمان در آخرین لحظه حیات این دنیا و لحظه عروج به سوی تو هستیم به جانمان نشاندی که همه زندگی در غدیر تعریف شده و همه زندگی مان یعنی حرکت زیر سایه ولایت مولا تنظیم عقربه زندگی و تصمیم هایمان بر اراده و حب مولا ولایت ولی یعنی او افق حقیقی انسانیت ابدی ماست و نگاه و توجه ما به او یعنی بیعت آن به آن با غدیر، حال که ما ندانسته و نفهمیده و سراپا سیاه و شرمسار خود را در بیکرانه الطاف بی پایان حب علی علیه السلام در عالم دیدیم به همان حب علی که بند بند وجودمان را با آن بستی ما را عاشق صادق ولایت امام زمان عج قرار بده، عاشقانه برای کسب لبخند رضایت مولای غریب بکوشیم و بالاترین عیدی ما را ندای خطاب جانانه خودت به جانمان قرار بده، «یا ایتها النفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی» به برکت حب علی علیه السلام عید عشقبازی اصیل بشریت با واسطه عاشق صادق حضرت حق به سوی معبود بی کران بر عاشقان مبارک❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً رازِ بزرگداشت «غدیر» را به خوبی بیان فرمودید تا هرکس از محبّین مولایمان به خود آید که راستی را! چه در درون ما گذشته است که در نسبت با امام المتقین این‌همه یگانگی احساس می‌کنیم و اگر باز به «غدیر» و باز به نظر به مولایمان به خود می‌آییم، قصه آن است که متوجه بدِ حادثه شده‌ایم که چگونه روزمرّگی‌ها ما را به بازی گرفته است. این‌جا است که در همراهی با جناب حافظ خواهیم گفت:
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم
ره روِ منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
به طلبکاری این مِهرگیاه آمده‌ایم
با چنین گنج که شد خازن او روح امین
به گدایی به در خانه شاه آمده‌ایم
و این یعنی ما با «غدیر» حقیقتِ انسانی ابدی خودمان را می‌چشیم و این همان زندگی است که با حبّ علی «علیه‌السلام» تجربه می‌کنیم. و این ابتدای راه است، راهی که تنها در تاریخ انقلاب اسلامی، امروز معانی خاص خود را به میان آورده. موفق باشید      

 

35535
متن پرسش

سلام استاد عزیز و گرانقدر. ایام بر شما مبارک. استاد جان اعمال عید غدیر را که مطالعه می‌کردم به این نتیجه رسیدم که به نظر عقل ناقص من، گویا اهل بیت از ما میخوان دو تا واقعه رو حسابی شلوغش کنیم، یکی غدیر رو، که میگن همدیگر رو دیدید بگید «الحمدالله الدی جعلنا من المتمسکین» لباس نو بپوشید و شادی کنید و دید و بازدید برید و....خلاصه حسابی شلوغش کنید. یکی هم برای عاشورا که حسابی با عزاداری باید شلوغش کنیم، اینکه نخندید، چیز خیلی نخورید، همدیگر رو دیدید بگید اعظم الله اجورنا، گریه زاری کنید و... یعنی گویی آن شادی و این غم قرار نیست پنهانی باشه باید بروز و ظهور داشته باشه آن هم چه بروز و ظهوری. الحمدالله مردم ما برای محرم به لطف خدا حسابی شلوغش می کنن، اما احساس می‌کردم غدیر در مهجوریت است تا اینکه چند ساله بحمدالله هرسال بهتر می شد و خدا رو شکر امسال غدیر حسابی شلوغ شد. خدا رو شکر می‌کنم که این انقلاب زمینه ساز بروز این اتفاقات حقیقی عالم است. حالا درسته بعضی میگن مناسک سازی!!! و همچین چیزایی سابقه نداشته و.... شده در حالی که اگر سری به روایات بزنن متوجه میشن تا حالا کم کاری شده. استاد نظر شما درباره غدیر امسال و حضور مردم چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه بود بعضی از رخدادها ریشه در هویت یک ملت دارد که از جمله آن‌ها «غدیر» است که معنای حضور در اسلامیت اصیل را در مقابل سقیفه متذکر می‌شود و غفلت از این نوع حضور در تاریخی که با اسلام شروع شد، عملاً ما را در میدان سقیفه که از نظر تاریخی ادامه جاهلیت است؛ می‌اندازد همچنان‌که در حماسه عاشورا، این همان روحیه غدیر است که در مقابل جریان جاهلیتِ اموی به میان می‌آید تا ما در اسلامیتِ اصیل خود حاضر باشیم و این‌جا است که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: «محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکاری سید الشهدا- سلام الله علیه- است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است.» موفق باشید

35488
متن پرسش

سلام خدمت استاد: با توجه به اینکه در سالهای قبل از کرونا در روز عید غدیر خدمت می رسیدیم، آیا امسال هم که از کرونا عبور کرده ایم می توانیم خدمتتان باشیم؟

متن پاسخ

غدیر؛ قطعه ای از تاریخ در پاسداشتِ انسانیت انسان

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه به جهت مصادف شدن عید غدیر با چهلم رحلت خواهرم، نمی توانم خدمت عزیزان باشم ولی قصه «غدیر» امری است که به هر بهانه ای باید مدّ نظر باشد. إن شاءالله زیر سایه ولایت انسانِ کامل همواره زنده و سرزنده در این کویرِ گسترده غفلت از انسانیت، بتوانید نسبت خود را با مولای متقیان «علیه السلام» هر روز بهتر و عمیق تر نمایید از آن جهت که زمان، زمانه بحرانِ معنای انسان است در نزد خود؛ آیا جز این است که بهترین راه برای درک انسانیت در نزد خودمان نظر به شخصیت مولای متقیان «علیه السلام» است؟ و آیا اگر قرآن و اسلام آمده است تا انسان به معنای اصیل خود برگردد، «غدیر» قطعه ای از تاریخ اسلام نیست تا انسانها در نسبت با امیرالمؤمنین علی «علیه السلام» به انسانیت خود فکر کنند و معنی قدسی بودن را در این انسانیت تجربه نمایند؟ غدیر بر شما مبارک باد که هرگز از این قطعه تاریخی غفلت ننموده اید و پاسداشت این قطعه از تاریخ، پاسداشت انسانیت انسان است. موفق باشید

34288
متن پرسش

سلام استاد گرامی: در مورد حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» بسیار شنیده‌ایم ولی همیشه برای بنده این سوال هست که واقعاً چرا خداوند به آن حضرت آن طور که شایسته شأن آن حضرت باشد، کمک نکردند؟ به طوری که گویا دشمنان آن حضرت پیروز شدند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً به نکته بسیار دقیقی اشاره می‌کنید بخصوص که در قرآن هم داریم: «وَ لِلهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ» و از این جهت هرگز نباید حضور تاریخی حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» را طوری گزارش داد که از حضور حماسی و انقلابی و تاریخیِ آن حضرت غافل شود. اخیراً عرایضی تحت عنوان «نظر به حضور تاریخی حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» در خطبه فدکیه» شده است که ذیلاً متن آن گفتار و لینک صوت آن تقدیم می‌شود. موفق باشید

*  نظر به حضور تاریخی حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها»  در خطبه فدکیه

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ»

* درک ظرفیت تاریخی و هنر حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها»

۱. از حضور حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» در مسجد مدینه و طرح آن خطبه با آن محتوای خاص، متوجه می‌شویم چگونه حضرت متوجه ظرفیت تاریخی شده‌اند که با اسلام شروع شده و جریان سقیفه‌ساز از آن غفلت داشت. درک ظرفیت تاریخی، هنر بزرگ اولیاء الهی است که متوجه می‌شوند شرایطی پیش آمده تا بگویند «آنچه را باید بگویند». مهم نیست که بسیاری نشنیدند، ولی بالاخره آنچه باید گفته می‌شد، گفته شد.

*تاریخی توحیدی و انتظار حقیقی در وارستگی انسان

۲. درک تاریخی که با اسلام و توحیدِ خاص اسلامی شروع شود، انسان را منتظر گشایش‌هایی نسبت به خود و دیگران می‌کند و این است معنی وعده رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» که به زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» خبر دادند: «مهدی امت، از ما است». و در جای دیگر می‌فرمایند: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی، مِنْ ولد فَاطِمَة؛»

*چرا باید به آینده انقلاب اسلامی امیدوار بود؟

۳. اگر حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» در آخرین کلمات خود در آن خطبه فرمودند: «فَاعْمَلُوا إنَّا عَامِلُونَ وَ انتَظِرُوا إنَّا مُنتَظِرُونَ» شما انجام دهید آنچه را می‌توانید انجام دهید، ما نیز آنچه را می‌توانیم انجام می‌دهیم، شما منتظر باشید، ما نیز منتظر خواهیم بود. با این جمله خواستند آنان را متوجه نگاه خود به آینده تاریخی کنند که با اسلام پیش آمد و پس از آن کلمات، اشاره به وعده خداوند کردند که فرموده است: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون‏» (شعراء/227) بدین معنا که مقابله هر جریان با مسیری که با اسلام شروع شده است، به شکست و ناکامی می‌انجامد و این است راز امیدواری ما به آینده‌ای که با انقلاب اسلامی شروع شده، هرچند استکبار با تمام قدرت مقابل آن ایستاده.

*باز نظر به سیره حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» و گفتگو از اسلام در قالب انقلاب اسلامی

۴. در این زمانه این مائیم که باز باید به حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» رجوع نماییم و به گفتگویِ آن حضرت در مسجد مدینه و توجه‌دادن به تاریخی که دیروز، با اسلام در مقابل جاهلیت گذشته شروع شد توجه کنیم و امروز در همان راستا در مقابل جاهلیت مدرن به تاریخی نظر داشته باشیم که اگر هزاران مانع در مقابل خود دارد، ولی به جهت حقّانیت این تاریخ یعنی انقلاب اسلامی، هرگز امید در ما نمی‌میرد زیرا بالاخره: «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً».

*مطالبه‌گری و اعتراض، آری، ولی اغتشاش و براندازی، نه!

۵. اگر آقای سلیمان کتانی نام کتاب خود را «فاطمه زهرا، زهی در نیام» گذاردند، خواستند بفرمایند حضور فاطمه «سلام‌الله‌علیها» یعنی اعتراض بر هر انحرافی که جامعه را از اصالت‌هایش جدا می‌کند. اعتراضی در بستر گفتگو و تبیین و نقدی متفکرانه و عالمانه و تذکر به افقی که با اسلام پیش آمده است. این اعتراض غیر از اغتشاشات بی‌ریشه‌ای است که جریان براندازِ آمریکایی- اسرائیلی در عین بی‌ریشه‌گی، بدان دامن می‌زند و خود را گرفتار انواع ناکامی‌ها و افسردگی‌ها می‌کند.

*غفلت از حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» و تحجّرِ وهّابی‌گری

۶. با سقیفه راه آینده‌ای که اسلام می‌توانست بپیماید، گم شد و حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» در خطبه خود متذکر آینده و تاریخی شدند که با اسلام پیش می‌آید وگرنه بدون تذکرات حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» می‌توان همچنان در تاریخ جاهلیت بود و در عین حال به ظاهر عبادات اسلامی مشغول گشت.

*غفلت از «غدیر» و نفیِ «دیگری»

۷. در غدیر، سیاست و حاکمیت نظر به وجود متعالی انسان دارد، تا انسان‌ها هر کدام به حکم «الْمُؤمن مِرآتُ الْمُؤمن» آینه دیگری شوند و با غفلت از غدیر یعنی با غفلت از وسعت انسانی که امام علی «علیه‌السلام» می‌تواندآینه انسانیت او باشد، روحیه نفی دیگری و روحیه تکفیری جایگزین آن شد، روحیه‌ای که هیچ فهمی از دین جز فهم محدود خود را نمی‌پذیرد.

*مقابله با جاهلیت دوران و پذیرفتن هزینه‌های آن

۸. حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» با درک عظمت اسلام  و نحوه ادامه آن با انسانی معصوم، متوجه شدند از مأموریت تاریخی خود نباید غافل شد هرچند مقابله با جاهلیت دوران، چه در امروز و چه در دیروز بی‌هزینه نیست، مأموریتی که در این روزها بسیجیان و نیروهای انتظامی با درک هزینه از دست‌دادن جان، آن را به جان خریدند و خدا می‌داند به خوبی می‌دانستند با مادرِ معنوی‌شان حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» محشور می‌شوند و این را چون قبل از شهادت‌شان درک کرده بودند این اندازه نسبت به شهادت بی‌قرار بودند. گواه ما، مادران و همسران شهدای امنیت است.

*درک تاریخ توحیدی و تأکید بر «مقاومت»

۹. مشکل جریان سقیفه‌سازان، همان بی‌تاریخی است و گرفتاری در اکنون‌زدگیِ دوران جاهلیت و غفلت از تاریخی که با اسلام شروع شده بود، امری که حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» متذکر آن بودند. همانند جریان اغتشاش‌گر این دوران که در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده تا انسان را معنا ببخشد، حاضر نیست و همان‌طور که زهرای مرضیه و حضرت علی «علیهما‌السلام» در مقابل آن جریان کوتاه نیامدند، انقلاب اسلامی بر تأکید بر وجه الهی و فطری انسانیِ انسان‌ها در مقابل این جریان کوتاه نخواهند آمد.

*مشکلاتی که امکان عبور از آن بود

۱۰. با غفلت از تذکرات حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» و توجه به افقی که با اسلام پیش آمده بود، جامعه آن روز مسلمانان با اموری روبه‌رو شد که امکان آن را داشت تا با آن مشکلات روبه‌رو نشود، امری که بحمدلله جامعه تشیع امروزین با بصیرت لازم متذکر آن شد و در همه مراحل انقلاب اسلامی در مقابل فشارهای بیرونی و سقیفه‌سازانِ درونی ایستادگی و مقاومت کرد. باشد که به حکم «بَشِّرِ الصّابرین» نتایج صبر و مقاومت خود را در افول استکبار جهانی نظاره کند.

إن‌شاءالله. به امید آینده‌ای که مردم ما پاداش «صبر» و «مقاومت» خود را به بهترین نحو بچشند.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

https://eitaa.com/matalebevijeh/12429

34005
متن پرسش

سلام و رحمت خدا بر شما: خلاصه و نتیجه مطالعات یکساله ام درباره موضوع انقلاب اسلامی در کتابها و بیانات شما را در چند شماره تقریر کرده ام، تشکر می‌کنم اگر تصحیح و تکمیل بفرمایید: بسم الله الرحمن الرحیم ۱. انقلاب اسلامی تجلی اراده خدا در این تاریخ است. ۲.خداوند عین هستی است و از هستی، هستی صادر می شود. ۳. خداوند در قید زمان و مکان نیست. انقلاب اسلامی نیز، مرزهای زمان و مکان را درنوردیده است. ۴. انقلاب اسلامی مسیری است که از غدیر، بلکه از بعثت، آغاز گشته و به ظهور منتهی می‌شود. ۵. قبل از تجلی اسمی از اسماء الله، انسان مسوولیتی نسبت به آن ندارد و مخاطب آن اسم نیست، اما پس از ظهور آن اسم، انسان با اختیار و انتخاب خویش، آیینه ای از این اسم می‌شود. خواه مکدر باشد و نور را پس‌ زند، خواه صیقلی باشد و همه نور را یکجا از آن خود کند. ۶. انقلاب اسلامی به حکم هو الاول و والاخر، ازلی و ابدی است. شاید منظور سید شهیدان اهل قلم، از «کرانه وجود» نیز همین باشد که «ای شهید ، ای آنکه بر کرانه ابدی و ازلی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.» ۷. شهدا با درک این چنین، مرزهای زمان و مکان را در نوردیده و از یک سو با شهدای صدر اسلام، و از دیگر سو با شهدای وقت ظهور، بل؛ رجعت، احساس یگانگی کرده اند. ۸. انقلاب اسلامی مثل هر امر وجودی و مجرد دیگری، هر ماهیت و وجودی را که جز جنس خود (وجود) نیست، پس می‌زند. شهید دیالمه می‌فرمایند: «هر از گاهی انقلاب موجی می‌زند و زباله هایش را بیرون می اندازد.» ۹. مسوولیت و نقش تاریخی هر فردی، بنابر تقدیر الهی در آن تاریخ، رقم می‌خورد. قبل از بعثت، مسوولیت ابوطالب ها، با بعد از آن تفاوت داشت و نیز مسولیت و نقش عمارها، قبل و بعد غدیر، و نیز مسولیت و نقش عباس بن علی ها، قبل و بعد از کربلا، و نیز مسولیت و نقش مطهری ها و سلیمانی ها، قبل و بعد از انقلاب... و این تجلی های پی در پی و نقش های به ظاهر متفاوت، اما در باطن، یگانه را بروز می‌دهد. جلوه کند نگار من، تازه به تازه، نو به نو / دل برد از دیار من، تازه به تازه ، نو به نو. ۱۰. آنگاه که اسم مرید خداوند به صحنه می آید، آزادی و اختیار انسان نیز، ذیل این اسم، تجلی میابد. به عبارتی خداوند، تقدیر انسانها را به دست خود انسانها رقم می‌زند. در بستر ظهور تقدیری جامعتر، یا همان اجتماع. «ان الله لایغیرما بقوم حتی لا یغیر ما بانفسهم» ۱۱. هر سیر توحیدی نیاز به زعیمی دارد، که در سفر از خلق بسوی خلق با حق، آنهایی را که عزم سفر دارند، با وِلایت و وَلایت، تا سرچشمه خورشید برساند. «من به سرچشمه خورشید، نه خود بردم راه / ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد» و حضرت روح الله در چنین زمانه ای، زعیم امتی است که روح خدا را در او دیدند و با او بسوی "الله"، رهسپار گشتند. ۱۲. هر حرکت توحیدی ظاهری دارد و باطنی، هو الظاهر و والباطن. واگر علمدار اسم ظاهر انقلاب اسلامی، حضرت روح الله هست، علمدار اسم باطن آن، مقام معظم رهبری است. که او مامور به تنزیل بود و این مامور به تاویل. ۱۳. هنگامه طلوع، وقت تفکری انتزاعی درباره نور نیست. فقط باید خاموش بود و ناظر. ناظری که نور را محیط بر خود می‌بیند، با آن متحد گشته و یکی می‌شود. دیگر نه نور بر او سبقت دارد و نه او بر نور. این نسبتی است که شهدا با انقلاب اسلامی یافته اند. شهدا با انقلاب، تعریف می‌شوند و انقلاب با شهدا. دوئیت و بینونیتی در کار نیست. ۱۴. نسبت شهدا با امام و رهبری، دلدادگی است. اما نه یک دل و یک دلبر. بلکه از هر دو سو چنان جذبه ای به یکدیگر دارند، که از هر ولیجه ای در این راه دل می‌کنند. اگر تنها وصیت شهدا، تنها نگذاشتن امام و رهبری است.، آرزوی امام نیز، چنین است: «خدایا مرا با بسیجیانم محشور گردان. و این معجزه انقلاب اسلامی است.» : ظهور عشق در زمانه ای که همه چیز هست، جز عشق. ۱۵. و اینک ماییم و انقلاب اسلامی و شهدا. اگر نسبتمان استدلال و بحث و اغنا باشد، در تاریکستان خویش، فرو می‌مانیم. و اگر ناظر خلوت شهدا و انقلاب و دلدادگی با زعیم دوران باشیم، خویش را فانی در این سیر میابیم. من خس بی سرو پایم که به سیل افتادم او که می‌رفت، مرا هم به دل دریا برد. (با عرض معذرت اگر سوالم تکراری بود، جواب را دریافت نکرده بودم)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار عالی است. آنچه بر جان‌تان وزیدن کرده است را بنویسید و باز هم بنویسید. این کلمات به خودی خود، تابلوهایی را در مقابل خواننده آن می‌گشاید به وسعت حضور بیکرانه امروز و فردای او. هیچ چیز زیباتر از آن نیست که انسان بتواند نسبت خود را در این زمانه با شهدا و امام شهدا و نور چشم‌مان حضرت دوست آیت الله خامنه‌ای «حفظه‌الله‌تعالی» شکل دهد. این مائیم و جهانی به وسعت زمین و آسمان، با رقیبی که در نزد خود نیز به تنگنا آمده است. باید بنویسید و باز هم بنویسید از بودنِ انسانی که به گفته شما، در سیل ظهور انسانِ آخرالزمانی افتاده است تا همچنان‌که این سیل به سوی آن آینده روان است ما نیز خود را در آن‌جاها احساس کنیم. باز هم بنویسید از عشقی که به گفته شما، در زمانه‌ای که عشق گم شده است می‌توان با حضور در انقلاب اسلامی و در کنار شهدا، آری! حقیقتاً در کنار شهدا همه آسمان عشق را در مقابل خود گشود. چه اندازه زندگی در انقلاب اسلامی زیباست! موفق باشید       

33874
متن پرسش

سلام و رحمت خدا بر شما: برداشتم از دنبال کردن مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و امام خمینی را در نکات زیر خلاصه کرده ام، ممنون می‌شوم ایرادات و نکات تکمیلی را بفرمایید: بسم الله الرحمن الرحیم ۱. انقلاب اسلامی تجلی اراده خدا در این تاریخ است. ۲. خداوند عین هستی است و از هستی، هستی صادر می شود. ۳. خداوند در قید زمان و مکان نیست. انقلاب اسلامی نیز، مرزهای زمان و مکان را درنوردیده است. ۴. انقلاب اسلامی مسیری است که از غدیر، بلکه از بعثت، آغاز گشته و به ظهور منتهی می شود. ۵. قبل از تجلی اسمی از اسماء الله، انسان مسوولیتی نسبت به آن ندارد و مخاطب آن اسم نیست، اما پس از ظهور آن اسم، انسان با اختیار و انتخاب خویش، آیینه ای از این اسم می‌شود. خواه مکدر باشد و نور را پس‌ زند، خواه صیقلی باشد و همه نور را یکجا از آن خود کند. ۶. انقلاب اسلامی به حکم «هو الاول و والاخر»، ازلی و ابدی است. شاید منظور سید شهیدان اهل قلم، از «کرانه وجود» نیز همین باشد که «ای شهید ، ای آنکه بر کرانه ابدی و ازلی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.» ۷. شهدا با درک این چنین ، مرزهای زمان و مکان را در نوردیده و از یک سو با شهدای صدر اسلام، و از دیگر سو با شهدای وقت ظهور، بل؛ رجعت، احساس یگانگی کرده اند. ۸. انقلاب اسلامی مثل هر امر وجودی و مجرد دیگری، هر ماهیت و وجودی را که جز جنس خود (وجود) نیست، پس می‌زند. شهید دیالمه می‌فرمایند: «هر از گاهی انقلاب موجی می‌زند و زباله هایش را بیرون می اندازد.» ۹. مسوولیت و نقش تاریخی هر فردی، بنابر تقدیر الهی در آن تاریخ، رقم می‌خورد. قبل از بعثت، مسوولیت ابوطالب ها، با بعد از آن تفاوت داشت و نیز مسولیت و نقش عمارها، قبل و بعد غدیر، و نیز مسولیت و نقش عباس بن علی ها، قبل و بعد از کربلا، و نیز مسولیت و نقش مطهری ها و سلیمانی ها، قبل و بعد از انقلاب... و این تجلی های پی در پی و نقش های به ظاهر متفاوت، اما در باطن، یگانه را بروز می‌دهد. «جلوه کند نگار من، تازه به تازه، نو به نو / دل برد از دیار من، تازه به تازه، نو به نو» ۱۰. آنگاه که اسم مرید خداوند به صحنه می آید، آزادی و اختیار انسان نیز، ذیل این اسم، تجلی میابد. به عبارتی خداوند، تقدیر انسانها را به دست خود انسانها رقم می‌زند. در بستر ظهور تقدیری جامع‌تر، یا همان اجتماع. «ان الله لایغیرما بقوم حتی لا یغیر ما بانفسهم» ۱۱. هر سیر توحیدی نیاز به زعیمی دارد، که در سفر از خلق بسوی خلق با حق، آنهایی را که عزم سفر دارند، با وِلایت و وَلایت، تا سرچشمه خورشید برساند. من به سرچشمه خورشید، نه خود بردم راه ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد و حضرت روح الله در چنین زمانه ای، زعیم امتی است که روح خدا را در او دیدند و با او بسوی «الله»، رهسپار گشتند. ۱۲. هر حرکت توحیدی ظاهری دارد و باطنی، «هو الظاهر و والباطن». واگر علمدار اسم ظاهر انقلاب اسلامی، حضرت روح الله هست، علمدار اسم باطن آن، مقام معظم رهبری است. که او مامور به تنزیل بود و این مامور به تاویل. ۱۳. هنگامه طلوع، وقت تفکری انتزاعی درباره نور نیست. فقط باید خاموش بود و ناظر. ناظری که نور را محیط بر خود می‌بیند، با آن متحد گشته و یکی می‌شود. دیگر نه نور بر او سبقت دارد و نه او بر نور. این نسبتی است که شهدا با انقلاب اسلامی یافته اند. شهدا با انقلاب، تعریف می شوند و انقلاب با شهدا. دوئیت و بینونیتی در کار نیست. ۱۴. نسبت شهدا با امام و رهبری، دلدادگی است. اما نه یک دل و یک دلبر. بلکه از هر دو سو چنان جذبه ای به یکدیگر دارند، که از هر ولیجه ای در این راه دل می‌کنند. اگر تنها وصیت شهدا، تنها نگذاشتن امام و رهبری است، آرزوی امام نیز، چنین است: «خدایا مرا با بسیجیانم محشور گردان» و این معجزه انقلاب اسلامی است.: ظهور عشق در زمانه ای که همه چیز هست، جز عشق. ۱۵. و اینک ماییم و انقلاب اسلامی و شهدا: اگر نسبتمان استدلال و بحث و اغنا باشد، در تاریکستان خویش، فرو می‌مانیم. و اگر ناطر خلوت شهدا و انقلاب و دلدادگی آنها با زعیم دوران باشیم، خویش را فانی در این سیر میابیم. من خس بی سرو پایم که به سیل افتادم او که می‌رفت، مرا هم به دل دریا برد. والسلام علی من اتبع الهدی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به تک‌تک نکاتی که فرموده‌اید، کار مشکلی است. ولی بحمدلله متوجه نکات خوبی شده‌اید و چه خوب است که کاربران محترم نسبت به نکاتی که مطرح شده توجه لازم را بنمایند. موفق باشید

33312
متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: بنده تازه با شخصیت و کتاب های شما آشنا شدم واقعا بحثتون به بنده آرامش و انگیزه میده. یه سوالی دارم که هروقت یادم میاد دلزده میشم که هرلحظه به من حس ناامیدی میزنه یعنی حس می‌کنم من از چشم خدا و اهل بیت (ع) افتادم و پیشرفت هم نمی‌کنم. بنده در نماز اول وقت خیلی مقیدم چه برسه به قضای نماز که حتی دعا کردم که هیچ وقت نمازم قضا نشه ولی یه بار که خیلی خسته بودم شب عید غدیر که مراسم و جشن در مسجد داشتیم نماز صبحم قضا شده اینقدر گریه و زاری کردم که حتی خودم به صورتم می‌زدم که چرا اینجوری شد به امیرالمومنین (ع) خطاب کردم که چرا اینجوری شده مگه من دیشب به تو خدمت نکردم و این حرفا. استاد عزیز اولا چرا اینجوری شده؟ ثانیا به من روحیه و انگیزه بدهید که چکار کنم و آیا از چشم خدا و اهل بیت (ع) افتادم و پیشرفت نمی‌کنم؟ باتشکر استاد عزیز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این غمِ از دست‌دادن نماز به وقت، خودش حکایت از نورانیت قلب دارد و همین‌که راضی نیستید به این امر، إن‌شاءالله قدم به قدم خداوند شما را به افقی بیشتر از نورانیت سیر می‌دهد. موفق باشید

33141
متن پرسش

سلام استادِ جان: خدا قوت به شما آنچه از شرایط زمانه و روح زمانه می‌فهمم اینکه فکر کنم غدیر انتقال عرش یا انتقال مقام انسان کامل از پیامبر صلوات الله علیه ـ به علی ـ علیه السلام بود یا هست و یا به عبارتی مهاجرت منزل خدا از امکان پیامبر ـ ص ـ به امکان علی ـ ع ـ است و انقلاب اسلامی ظهور غدیرست و ظهور مولا در این تاریخست و والیوم اکملت لکم دینکم حالا معنا می‌دهد و بدون انقلاب اسلامی اصلأ دین کامل نشده است. پس غدیر یک روز نیست بلکه یک تاریخ است و بالاترین مسئله نظام هستی است انتقال قران هست، انتقال بار هستی به دوش علیست ـ جه بگویم که کلام، توان ظهورش را داشته باشد؟ به نظر بنده، هیچ معجزه ای بالاتر از انقلاب اسلامی نبوده و نخواهد بود و از عجایب انقلاب اینکه هر روز جلوه ای از جلوات انقلاب در عرصه های مختلف به ظهور میاید و این زیبایی های جلوه از انقلاب، حیرت آور است. خصوصأ با آمدن دولت رئیسی شدت حضور غدیر بیشتر شده (بدون سیاسی نگاه کردن و جناحی فکر کردن). [شاید همان اقبال خدا به شدیدترین وجه ممکن به انقلاب در این زمان باشد با دولت آقای رئیسی] ببخشید به نظر کلام پراکنده و منظم نیست اما اصل حرف را عرض کردم. حفظکم الله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. بحمدلله حقیقت غدیر در منزل امروزینِ تاریخ ما با زیباییِ تمام به ظهور آمد تا باز بشریت بتواند راه را از بیراهه تشخیص دهد و آنانی که بنا دارند در بیکرانگی عالم وجود، حقیقت خود را تجربه کنند و خود را نیز این‌همه وسیع بیابند، این گوی و این میدان.

 این انقلاب اسلامی است در اوج نمایش بشرِ آخرالزمانی و این بشرِ آخرالزمانی است در اوجِ حضور در بیکرانه عالَم با تجربه جهانی‌بودن خود، بشری که تنها به «بودنِ» خود نظر دارد ولی بودنی که به کمتر از حضور در آغوش خدا راضی نیست، راهی که شهدای عزیز به خوبی به ما نشان دادند. عجیب است از انقلابی که در این تاریخ به ظهور آمد، آری! در همین تاریخ که خودبنیادیِ بشر نیز غوغا می‌کند، حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شهادت را به میان آورد و حال مائیم با آینده‌ای که به مرور این شهادت معنای خود را به ظهور می‌آورد و بشری متولد می‌شود که مزار شهدا را دارالشفای خود می‌یابد یعنی بشری که تلاش دارد در فنایِ به سوی حق خود را بیش ازپیش تجربه کند. موفق باشید.

33082
متن پرسش

عرض سلام و ادب: ببخشید مزاحمتون شدم ان شاء الله به جهت عیدغدیر می‌خواهیم به فضل خدا، به فضل خدا، به فضل خدا موکب بزنیم. بدین جهت لازم می‌دانیم برای هرچه بهتر خدمت رسانی و نوکری کردن، از ایده ها و طرح های خلاقان و مجربّان این امر، حتما استفاده کنیم . لطفا اگر چیزی بذهنتان می‌رسد، دریغ نفرمایید. با تشکر. خادم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد». به هر بهانه‌ای که نام مولای متقیان یعنی تعیّن ولایت تامّ و تمام الهی در انسان را برافراشته داریم، هنر انسانی خود را به میان آورده‌ایم. با این دید است که موکب شما معنا پیدا می‌کند و ولایت الهیه مولای‌مان مدّ نظر قرار می‌گیرد تا بفهمیم چرا جناب مولوی در نظر به آن حضرت می‌گوید:

 از علی آموز اخلاص عمل / شیر حق را دان مُطَهّر از َدغَل

در غَزا ، بر پهلوانی دست یافت / زود ، شمشیری برآورد و شتافتا

او خدو انداخت بر روی علی / افتخارِ هر نبی و هر ولی

آن خدو زد بر رُخی که رویِ ما / سَجده آرد پیشِ او ، در سجده گاه

در زمان، انداخت شمشیر آن علی / کرد او اندر غَزائش کاهلی

گفت: بر من تیغِ تیز افراشتی / از چه افکندی ؟ مرا بگذاشتی ؟

آن چه دیدی بهتر از پیکارِ من / تا شدستی سست در اِشکارِ من ؟

در شجاعت ، شیر رَبّانیستی / در مُروّت ، خود که داند کیستی

ای علی که جمله عقل و دیده ای/ شَمّه ای واگو از آنچه دیده ای

تیغِ حلمت، جانِ ما را چاک کرد / آبِ علمت ، خاکِ ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرارِ هوست / ز آنکه بی شمشیر کشتن کارِ اوست

باز گو، ای بازِ عرشِ خوش نگار / تا چه دیدی این زمان از کردگار ؟

راز بگشا ای علیِ مرتصی / ای پسِ سُوءُالقَضا ، حُسنُ القَضا

چون تو بابی ، آن مدینۀ علم را / چون شعاعی ، آفتابِ حِلم را

باز باش ای باب، بر جویایِ باب / تا رسد از تو قُشور اندر لباب

باز باش ای بابِ رحمت تا ابد / بارگاهِ ما لَهُ کُفواََ اَحد

موفق باشید

32908
متن پرسش

سلام و عرض ادب محضر نورانی استاد محترم: ۱. در شرح خطبه ی سوم نهج البلاغه جلسه ی یک فرمودید یکی از عرفای بزرگ فرمودند برای رسیدن به حقیقت اسلام باید ابابکر و عمر درون خود را بشناسیم و زیر نظر استاد کامل برطرف کنیم و... امکانش هست بفرمایید اون عارف بزرگ کی بودند؟ ۲. استاد بزرگوار امکانش هست حضرتعالی مباحث خلیفه شناسی را برگزار بفرمایید و در سایت بارگزاری بفرمایید تا ما هم در شهرهای دیگر استفاده کنیم. آخر یک عمر است فقط گفتند فلانی و فلانی خلافت را غصب کردند و همیشه این سوال در جان ما بوده که مگر به همین راحتی است که انسان هر چند خوب به این راحتی به جای انسان کامل بنشیند؟! چطور امر مشتبه شده و چه شده که اینطور شده با اینکه همه مسلمان و پیامبر دیده و غدیر شنیده بودند. راستش استاد محترم من خیلی ترسیدم و لرزیدم که این عارف بزرگ این صحبت را کردند، چون عینا شاید در وجود ما هم باشد اینجور که فرمودید خلیفه ی اول بسیار زيبا بودند با چشمان رنگی، چهره ی موجه، ریش های سفید، مقید به آداب شرعی، اهل نماز و روزه و قرآن، اولین کسی که در مکه قرآن را بین مشرکین بلند خواندند و ورق را به نفع اسلام برگرداند، چیزی از بیت المال برای خود هرگز برنداشت و.... این فردی را که با همین چند جمله فرمودید که همه ی ما شاید براحتی بجای امیرالمومنین علی (ع) بنشانیم. اصلا بعید نیست شاید در اون شرایط خیلی هم منطقی هم بوده. نکند که ولی عصر (عج) تشریف بیاورند و امر بر ما مشتبه شود و... استاد عزیز چه کار کنیم، از این دست افراد که در جامعه زیاد هستند بخصوص به تعبیر امام (ره) در بین خر مقدس ها. آنهایی که آقا را یک آدم خوب می دانند نه ولی که اتفاقا خیلی هم نوچه های مقدس دارند یا معتقدند انقلاب یک جریان احساسی بوده که ظرفیت های ظهور را به هدر داده و موفق هم نشده و صراحتا این مسائل را در دروس به اصطلاح معرفت النفس و توحیدی خود بیان می کنند. ۳. استاد عزیز چطور می تونیم خلفا رو بشناسیم، و در درون خود کشف کنیم و ریشه ی اون رو بخشکانند تا به حقیقت قلب پیامبر (ص) ، یا همون انفسنا در آیه ی مباهله نزدیک شویم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به یاد ندارم ۲ و ۳. حقیقتاً مسئله همان‌طور که متوجه هستید بسیار حساس است تا انسان بین سقیفه و غدیر را بتواند تفکیک کند و این نیاز به بصیرت تاریخی دارد از آن جهت که غدیر، ادامه تاریخی است که با اسلام شروع شده، ولی سقیفه، ادامه همان جاهلیت است با آن تفاوت که تا دیروز افراد، بت می‌پرستیدند و حال، ظاهرِ عبادات‌شان تغییر کرده است که بحث آن مفصل است. کتاب‌های «بصیرت حضرت فاطمه «سلام‌الله‌علیها» و «راز شادی امام حسین «علیه‌السلام» در قتلگاه» و کتاب «الغدیر» از مرحوم امینی در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی